علیاشرف درویشیان: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
|نام = | |نام = علیاشرف درویشیان | ||
|تصویر | |تصویر = aDarvishian.jpg | ||
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = | |زمینه فعالیت = داستانکوتاه، رمان، ادبیات کودک و نوجوان | ||
|ملیت = | |ملیت = ایران | ||
|تاریخ تولد | |تاریخ تولد = ۳شهریور۱۳۲۰ | ||
|محل تولد = | |محل تولد = کرمانشاه | ||
|والدین = | |والدین = | ||
|تاریخ مرگ | |تاریخ مرگ = ۴آبان۱۳۹۶ | ||
|محل مرگ = | |محل مرگ = | ||
|علت مرگ = | |علت مرگ = | ||
|آخرین محل زندگی = | |آخرین محل زندگی = | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
|مدفن = | |مدفن = بهشت سکینهٔ کرج | ||
|تقارن زندگی با نظامهای سیاسی = | |تقارن زندگی با نظامهای سیاسی= | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
|نامهای دیگر = | |نامهای دیگر = لطیف تلخستانی | ||
|لقب = | |لقب = | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
|پیشه = | |پیشه = | ||
|سالهای نویسندگی = | |سالهای نویسندگی = از ۱۳۴۷ تا ۱۳۹۶ | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = [[واقعگرایی]] | ||
|کتابها = | |کتابها = [[از این ولایت]]، [[آبشوران]]، [[درشتی]]، [[سالهای ابری]] و... | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|تخلص = | |تخلص = | ||
|فیلم ساخته بر اساس اثر = | |فیلم ساخته بر اساس اثر = | ||
|همسر = | |همسر = شهناز دارابیان | ||
|شریک زندگی = | |شریک زندگی = | ||
|فرزندان = | |فرزندان = گلرنگ، بهرنگ و گلبرگ | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
|وبگاه = | |وبگاه = | ||
|imdb_id = | |imdb_id = | ||
|جوایز = | |جوایز = | ||
|گفتاورد = | |گفتاورد = | ||
|امضا | |امضا = | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:darjavani.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'در جوانی"'</center>]] | |||
[[پرونده:ali_ashraf_darwishian.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'راوی رنجهای کودکان"'</center>]] | |||
[[پرونده:mo.vah2005_111618-13712460!1.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'علیاشرف در راه [[صمد بهرنگی|صمد]] "'</center>]] | |||
[[پرونده:D_R6_DhU0AA0Hnh.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'بههمراه [[خسرو گلسرخی]] و [[فریدون تنکابنی]] در دروازه غار"'</center>]] | |||
[[پرونده:behrangvagolrang.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'با بهرنگ و گلرنگ"'</center>]] | |||
[[پرونده:naghashialaashraf.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'خواب دیدم شدم ملوچ (گنجشک) هی پریدم هی پریدم"'</center>]] | |||
[[پرونده:shahnaz2.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'[[احمد پوری]]: آنها یار، همرزم و مکمل یکدیگر بودند"'</center>]] | |||
[[پرونده:badowlat2.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'[[محمود دولتآبادی]]: درویشیان نویسندهٔ مردمان لایههای ناپیدای جامعه بود"'</center>]] | |||
[[پرونده:basamad.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'[[سیدعلی صالحی]] پس از مرگ درویشیان: این روزها صمد را درویشیان صدا میزنم علیاشرف را بهرنگی"'</center>]] | |||
[[پرونده:shahnnazdartashyiee.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'شهناز در تشییع جنازهٔ علیاشرف"'</center>]] | |||
[[پرونده:vedae.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'تشییع بر فراز دستهای مردم"'</center>]] | |||
[[پرونده:Mazaraliashrafdarvishian.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'شهناز بر مزار علیاشرف"'</center>]] | |||
'''علیاشرف درویشیان''' داستاننویس، رماننویس، پژوهشگر فرهنگ عامه، زندانی و مبارز سوسیالیست، عضو فعال [[کانون نویسندگان ایران]] و بهگفتهٔ خودش یک «چریک فرهنگی» بود. | |||
<center>* * * * *</center> | |||
درویشان در یک خانوادهٔ کارگری در محلهٔ آبشوران کرمانشاه به دنیا آمد.<ref name="مردمردم">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۹۶|عنوان= مرد مردم|ژورنال= نقد کتاب کودک و نوجوان|شماره= ۱۵|صفحات= ۲۱۰تا۲۱۵}}</ref> تولدش با ورود نیروهای متفقین به کشور و برکناری «رضاشاه» از قدرت مصادف شد. پدرش «استاد سیفالله» آهنگر بود و با ازدستدادن دکانش مجبور به انجام کارهای دیگری شد، مادربزرگش، بیبی، اولین قصّهگوی زندگیاش بود، هم او بود که برای اولین بار او را با قصّهگویی آشنا کرد. با اینکه بیسواد بود؛ اما راوی قصّهها و افسانههای عامیانه بود. درویشیان بسیاری از قصههای او را در کتاب «افسانهها و متلهای کردی» آورده است.<ref name="همشهری">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/201991/زندگینامه-علی-اشرف-درویشیان-۱۳۲۰-۱۳۹۶|عنوان= زندگینامهٔ علیاشرف درویشیان}}</ref> بیشتر دوران کودکی را در فقر و خانهبهدوشی گذراند.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=f0Lt9knwmQ8|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان}}</ref> سال۱۳۳۵وارد دانشسرای مقدماتی در کرمانشاه شد و پس از اتمام دوره بهسال۱۳۳۷بهمدت ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و کردستان به آموزگاری پرداخت.<ref name="فرهنگ">{{پک|شریفی|۱۳۹۱|ک= فرهنگ ادبیات فارسی|ص= ۶۳۳}}</ref> سال۱۳۴۵ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران را آغاز کرده و پس از دریافت مدرک کارشناسی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد رشتهٔ روانشناسی تربیتی ادامه داد و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشتهٔ مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت.<ref name="مردمردم"/> نوع زندگی او در کودکی و انجام کارهای گوناگون در نوجوانی و تجربهٔ معلمی در روستا باعث شد بهقول «ماکسیم گورکی» در دانشگاه اجتماع تحصیل کند.<ref name="صدسال">{{پک|میرعابدینی|۱۳۵۸|ک= صدسال داستان نویسی ایران|ص= ۵۴۶}}</ref> او که از عمق مردم برخاسته و رنجکشیده بود، پیوندی دائمی با فراموششدگان جامعه داشت.<ref name="زرافشان">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=cybUWDM7JHM|عنوان= گفتوگو با ناصر زرافشان}}</ref> مردم و کودکان رنج کشیده، فقر، بیعدالتی، آزادی و عدالت اجتماعی دغدغهها و مضامین اصلی کارهای او است.<ref name="ققنوس">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=ZfFlm67oxRY|عنوان= ویژهٔ علیاشرف درویشیان}}</ref> نویسندگی را بهطورجدی با رفتن به تهران و آشنایی با [[جلال آلاحمد]] و [[سیمین دانشور]] آغاز میکند. با [[صمد بهرنگی]] هم در منزل جلال و سیمین آشنا میشود.<ref name="دری">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=hFuV8KjGG0Y|عنوان= مصاحبهٔ اختصاصی فرزانه دری با علیاشرف درویشیان}}</ref> مرگ صمد این احساس وظیفه را در او برمیانگیزد که راه او را ادامه دهد. «صمد جاودانه شد» اولین نوشتهاش است.<ref name="ققنوس"/> پیش از انقلاب برخی آثارش را با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد. نخستین کتاب درویشیان، [[از این ولایت]]، که سال۱۳۵۲ منتشر شد، در میان کتابخوانان شوری برانگیخت و تولد نویسندهٔ تازهای از مکتب «گورکی» را بشارت داد.<ref name="صدسال"/> آرمانگرایی، مبارزه و ایستادگی در کنار مردم همواره مخاطرات فراوانی برایش درپی داشت. بهسال۱۳۵۰در کرمانشاه دستگیر شد و هشت ماه در زندان ماند. دو ماه پس از آزادی، دوباره در تهران دستگیر و به هفت ماه حبس، انفصال از خدمت و اخراج از دانشگاه محکوم شد. ۱۳۵۳ که فقط پنج ماه و ده روز از زندگی مشترکش با «شهناز دارابیان» میگذشت برای سومین بار دستگیر و به یازده سال حبس محکوم گردید اما در بحبوحهٔ انقلاب ۱۳۵۷از زندان آزاد شد.<ref name="فرهنگ"/><ref name="فرانکفورت">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=mO9itfkrfa8|عنوان= یاد یاران و بزرگداشت علیاشرف درویشیان}}</ref> او در زندان نیز دست از نوشتن نمیکشید و برخی از داستانهایش را در زندان نوشته و مخفیانه به بیرون میفرستاد. در «سلول ۱۸» از روزهایی که در زندان گذرانده نوشته است.<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97080502041/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D8%AF%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان}}</ref> درویشیان، معتقد بود هنر باید به بیان واقعیتها بپردازد و آن زیبایی که در واقعیت وجود دارد فراتر از زیبایی هنری است.<ref name="ققنوس"/> [[واقعگرایی]] در کارهای او آمیزهای از طنز تلخ و نگاه هوشیارانهٔ او به تاریخ و اجتماع است.<ref name="هلند">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=m6DHZSnGCQI|عنوان= بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند}}</ref> او جوایزی از [[بنیاد هوشنگ گلشیری]]، «سازمان دیدبان حقوق بشر»، «جشنواره فرهنگی گلاویژ» و «شورای کتاب کودک ایران» دریافت کرد. درویشیان همواره دغدغهٔ آزادی و عدالت داشت او در سالهای اختناق پس از «قتلهای زنجیرهای» جهت احقاق حقوق نویسندگان فعالیت خود در [[کانون نویسندگان ایران]] را افزایش داده و بهعنوان عضوهیئت دبیران کانون انتخاب شد.<ref name="هلند"/> | |||
==از میان یادها== | |||
===قصههای بیبی=== | |||
مادربزرگش که «بیبی» صدایش میکردند خیاطی میکرد. گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت امّا قصهگو بود. «بیبی» حتی او را با نام [[صادق هدایت]] آشنا کرد. بههمراه دخترداییاش «شهناز» که بعدها یار و شریک زندگیاش شد ساعتها در کنار چرخ خیاطی «بیبی» گوش به قصهها و افسانههای او میسپردند.<ref name="ایسنا"/><ref name="همشهری"/><ref name="رامان">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۷۷|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان|ژورنال= رامان|شماره= ۳۶}}</ref> | |||
===شوق مدرسه با شناسنامهٔ کشکی=== | |||
خودش داستان نامنویسی روز اول مدرسهاش را اینگونه بیان میکند: | |||
:یکی از روزهای اواخر شهریور۱۳۲۶همسایهمان زینبخاتون که سال قبل پسرش را به مدرسه گذاشته و راهوچاه کار را میدانست صدایم زد که برای رفتن به مدرسه و اسمنویسی آماده باشم. من چنان باشتاب شناسنامهام را از تاقچه برداشته و بهبیرون دویدم که در بین راه پایم به پای مادرم که مشغول «کشکسابی» بود خورد و با سر توی ظرف کشکساب افتادم، شناسنامهام هم توی ظرف کشکی افتاد و خیس شد. زود آن را بیرون آورده وتندتند لیسیدم. هنگام نامنویسی دست مدیر مدرسه کشکی شد و غرولندکنان اسمم را نوشت.<ref name="فرانکفورت"/> | |||
< | ===اولین آشنایی فکری=== | ||
«شهناز»، همسرش که از کودکی در کنار هم بودهاند، دربارهٔ نخستین آشنایی فکریاش با علیاشرف میگوید: | |||
بعد از آزادی از زندان کرمانشاه چون خانهٔ ما مناسبتر بود به خانهٔ ما آمدند. من کلاس هفتم یا هشتم بودم همانطور که مشغول پذیرایی از مهمانها بودم شنیدم که داشت برای جوانهایی که به دیدارش آمده بودند صحبت میکرد: «الان ببینید که کارگرها چطور در این سرما آچار به دستشان میچسبد بعد از اینکه جامعه به آگاهی برسد به جای آچار باید اسلحه به دست اینها بچسبد.»<ref name="پاریس۲">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=kFzCP1wr9O0|عنوان= مراسم یادبود علیاشرف درویشیان}}</ref> | |||
===اولین داستان=== | |||
اولین داستانی که نوشته «ندارد» است که در مجموعهٔ [[از این ولایت]] به چاپ رسیده. داستان را در زندان کرمانشاه سال۱۳۵۰و دور از چشم مأموران مینویسد و سپس به یک زندانی جوان، که معتاد بوده و بهکمک علیاشرف اعتیادش را ترک کرده و داشته آزاد میشده، میدهد. او هم داستان را در شلوارش جاسازی کرده و به بیرون برده و به مادر علیاشرف میسپارد.<ref name="معیار">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۵بهمن ۱۳۸۰|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان|ژورنال= معیار|شماره= ۵۱|}}</ref> | |||
===در زندان هم دغدغهٔ نوشتن داشت=== | |||
====شهناز داستانها را بیرون میآورد==== | |||
مرتبهٔ سومی که زندانی میشود پس از مدتها بیخبری بالاخره میفهمند که در زندان «اوین» است. «شهناز» به ملاقاتش میرود، از پشت میلههای زندان و درحالیکه دو افسر پشتسرشان راه میروند: «بعد از چند سال دست یکدیگر را گرفتیم، علیاشرف بستهٔ کاغذی کوچکی که شبیه سیگار پیچیده شده بود را به دستم داد. آنقدر هول شده بودم که تلاش کردم آن را در دهانم پنهان کنم امّا جا نمیشد، سریع به فکرم رسید که آن را در مشتم بین دستمال کاغذی بگذارم، موقع بازرسی هم دستهایم را بالا گرفتم تا طبیعی جلوه کند و توجهشان به دستمال و کاغذی که بین آن پنهان کرده بودم جلب نشود. آنقدر استرس داشتم که بلافاصله زندان را ترک کردم، وقتی به خانه بازگشتم متوجه شدم که نوشتههای تازهاش را به دستم رسانده است.»<ref name="ایسنا"/> | |||
====محمولهای به رنگ داستان==== | |||
داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» در آن یادداشتها بود که در صفحات باریک و با خط بسیار ریزی نوشته شده بود. «شهناز» کتاب را برای چاپ آماده کرده و به نشر شبگیر میسپارد. «حدود یک ماه بعد کتاب آمادهشده را تحویل گرفته و به ملاقاتش رفتم. کتاب را که از پشت شیشه به او نشان دادم، آنقدر خوشحال شد که هنوز هم چهرهاش در خاطرم مانده است.»<ref name="ایسنا"/> | |||
===از رنج پدر=== | |||
درویشیان در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. اولین فرزند خانوادهٔ شش فرزندی بود. پدرش که در اثر فشار زندگی و ناداری مجبور شده دست به قاچاق تریاک بزند دستگیر میشود. شخصی که او را به این کار واداشته، وقتی پدرش به زندان میافتد به سراغ خانوادهٔ او رفته و طلب خسارت میکند. در نتیجه علیاشرف را که فقط یازده سال داشته اجیر و مجبور به ادامهٔ راه پدر میکند. او هم بهناچار بههمراه محمولهٔ تریاکی که در دستگاهی جاسازی کرده بودند به تهران و سپس به رشت میرود. «در تمام مدتی که همراه آن محموله بودم قلبم بهشدت میتپید مضطرب و نگران بودم و خواب و خوراک نداشتم ممکن بود دستگیرم کنند و سرنوشت زندگیام بهطورکلی عوض شود. واقعیت این است که سرنوشت بچههای فقر را تصادف تعیین میکند. ما زادهٔ تصادف بودیم.» | |||
===سرنوشت پدر=== | |||
هنگامی که معلّم میشود و میتواند روی پای خودش بایستد شرایط درسخواندن خواهر و برادرهای کوچکتر را فراهم میکند. پدرش با این کار، مخصوصاً با درسخواندن دخترها، مخالفت میکند. او که از این کار عصبانی بوده یک شب با مادرش درگیر شده و کوزهٔ آبی را بر سر مادرش که آبستن هم بوده میکوبد. علیاشرف مادرش را که غرق خون میبیند فریاد میکشد و در برابر پدرش میایستد. « من و پدرم مثل رستم و سهراب در برابر هم ایستاده بودیم و او رستموار با پنجه به سینهٔ من زد که آستین پیراهنم را کند و خواست دوباره حمله کند که همسایهها نگذاشتند. روز بعد پدرم که دید جای دیکتاتوری نیست، زندگی را گذاشت و فرار کرد، رفت به قم و بعد هم به شیراز.»<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۸۱|عنوان= گفتوگو با علیاشرف درویشیان|ژورنال= نشریهٔ پروین|شماره=۵|صفحات=۱۰تا۱۱}}</ref><ref name="تهران">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۸۰|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان|ژورنال= هفتهنامهٔ ادبیات، ضمیمهٔ روزنامهٔ همشهری}}</ref> | |||
===اولین دیدار=== | |||
<font color=darkviolet>{{گفتاورد تزیینی|"درسی داریم به نام آیین نگارش. اسم مدرسش آشنا به نظر میرسد، کتابهایش را تا آنجا که به شهرستان رسیده خواندهام. ساعت دوّم با او درس داریم. همه پشت در آمفیتئاتر هجوم آوردهاند. یکی از لنگههای در بسته است جمعیت همدیگر را فشار داده و لگدمال میکند. کسی را میبینم که دولا شده، چفت در را پایین کشیده و در کناری میایستد. مردی بلند قامت و کشیده با سبیلی پهن، صورتی گندمگون و چانهای مستطیلی. کراوات نداشت لباسی معمولی بهتن داشت، فکر میکردی شغلش رانندگی است. تا آنوقت عکسش را ندیده بودم.{{سخ}} | |||
آمد و در پای تختهسیاه ایستاد. بادقت گچهای پای تخته را برداشت مثل اینکه خردهنان پای دیوار را برمیدارد و با همان احترام، که میگفتی الان گچها را میبوسد؛ اما نبوسید گچها را روی لبهٔ تختهسیاه گذاشت به چند قطعه گچ دیگر هم دست برد که زیر پاها خرد شده بود. رفت و نشست پشت میز. فهمیدم که او [[جلال آلاحمد]] است."<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۶۹|عنوان= سهشنبهها، بهیاد جلال آلاحمد|ژورنال= نشریهٔ کلک|شماره= ۶}}</ref>}}</font> | |||
===لحظهٔ وداع=== | |||
جلسهٔ هیئت دبیران [[کانون نویسندگان ایران]] روز سهشنبه دوم اردیبهشت ۹۶تشکیل میشود. [[هوشنگ گلشیری]] بهعلت بیماری در جلسه حضور ندارد. به پیشنهاد درویشیان بعد از جلسه جهت عیادت به خانهٔ گلشیری میروند. گلشیری حال مساعدی ندارد. بههمراه همسرش، [[فرزانه طاهری]] او را به بیمارستان میبرند. | |||
در بیمارستان علیاشرف آخرین بیانیهٔ کانون، با موضوع توقیف مطبوعات، که همان روز تهیه شده بود را برایش میخواند و او بهکندی امضا میکند. فرم پذیرش بیمارستان را برای پرکردن نزد گلشیری میبرد « به شماره شناسنامه و نام پدر که رسیدم هوشنگ به یاد نیاورد و مات و با دهان باز نگاهم کرد. یکه خوردم و غصه به جانم ریخت. پس از آن دیگر هوشنگ را هوشیار ندیدیم یک ماه و ده روز با مرگ دستبهگریبان بود و عاقبت روز دوشنبه ۱۶خرداد تسلیم شد.»<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۹|عنوان= بوی طلوع صبح را ما نیز شنیده بودیم|ژورنال= نشریهٔ دنیای سخن|شماره= ۹۱}}</ref> | |||
===داستان بیماری=== | |||
پس از بازگشت از سفر کردستان عراق دچار سکتهٔ مغزی میشود. خودش دیدن فیلم صحنهٔ اعدام کردهای عراق را عامل این اتفاق میداند. | |||
«بیست و چهار ساعت قبل از بیماری صحنهٔ اعدام کردهای عراق را دیدم که اینطور شدم. اعدامهایی که به دستور صدام حسین انجام میگرفت. اصلاً برایم باورکردنی نبود. آن صحنههای آزاردهنده از جلوی چشمانم محو نمیشد.»<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۸۶|عنوان= دیدار با علیاشرف درویشیان|ژورنال= نشریهٔ چیستا|شماره= ۲۴۴و۲۴۵|صفحات=۲۹۲تا۲۹۵}}</ref> | |||
===پیغام درختها=== | |||
پس از مرگ [[جلال آلاحمد]] پیامی برای [[سیمین دانشور]] میفرستد، بند آخر کتاب [[سووشون]]،{{سخ}} | |||
«خواهرم گریه نکن در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درختی دیگر خواهد رساند و درختها از باد میپرسند در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟» | |||
سیمین در جواب میگوید:{{سخ}} | |||
<font color=darkviolet>"'<center>"علیاشرف تو هم پیغام درختها را به درختان دیگر برسان."<ref name="تهران"/></center>"'</font> | |||
== | ===مرگ پایان کبوتر نیست=== | ||
درویشیان ۴آبان۱۳۹۶ چشم از جهان فروبست. گروهها و سازمانهای متعدد مانند [[کانون نویسندگان ایران]]،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://cherouu.ir|عنوان= بیانیه کانون نویسندگان ایران بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان}}</ref> سازمان فداییان خلق ایران،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.kar-online.com/node/13979|عنوان= علیاشرف درویشیان نویسندهٔ برجستهٔ کشورمان جاودانه شد}}</ref> سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1090&Id=57&pgn=|عنوان= پیام تسلیت هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) }}</ref> حزب توده ایران،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3678-1037-10-30-9|عنوان= علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ سرگذشت تهیدستان روستا، درگذشت}}</ref> کوملهٔ زحمتکشان کردستان،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.komala.com/5055|عنوان= کوملهٔ زحمتکشان کردستان}}</ref> اتحادیهٔ آزاد کارگران ایران،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.payaam.org/iran/2017/10/page239.html|عنوان= بیانیه تشکلهای کارگری بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان}}</ref> کانون مدافعان حقوق کارگر،<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.kanoonm.com/2863|عنوان= علیاشرف درویشیان، زبان محرومان در برابر قدرتمداران}}</ref> انجمن نویسندگان کودک و نوجوان<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://nevisak.ir/4444-2/|عنوان= پیام تسلیت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان}}</ref> و... با انتشار بیانیه و همچنین نویسندگان و شاعرانی نظیر [[محمود دولتآبادی]]، [[شمس لنگرودی]] و [[جمال میرصادقی]] با انتشار پیامهایی درگذشت او را تسلیت گفتند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.khabaronline.ir/news/721493/واکنش-ها-به-درگذشت-علی-اشرف-درویشیان|عنوان= واکنشها به درگذشت علیاشرف درویشیان}}</ref> | |||
درویشیان تمایل داشت در کنار یارانش [[محمدجعفر پوینده]] و [[محمد مختاری]] در «امامزاده طاهر کرج» دفن شود اما به دلیل ممانعت از این کار، برای دفن در امامزاده طاهر از خانوادهاش درخواست ۱۵۰میلیون تومان پول و ۹۰۰میلیون تومان وثیقه میکنند، سرانجام پیکر او در «بهشت سکینه کرج» آرام گرفت.<ref name="زرافشان"/> | |||
=== | |||
=== | |||
== | |||
==زندگی و | ==زندگی و یادگار== | ||
===سالشمار زندگی=== | ===سالشمار زندگی=== | ||
* "'۱۳۲۰تا۱۳۳۱"': تولد در کوچهٔ علاقهبندها در محلهٔ آبشوران کرمانشاه، گذراندن دورهٔ کودکی در خانوادهای فقیر و شرایطی سخت، کارکردن در ریختهگری داییاش از شش سالگی، علاقهمندی به قصّهگویی با شنیدن قصّههای مادربزرگ و خواندن «شاهنامهٔ کردی» توسط پدرش.<ref name="همشهری"/><ref name="دری"/><ref name="اجمالی">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۵بهمن۱۳۸۰|عنوان= نگاهی اجمالی به آثار علیاشرف درویشیان پیش از انقلاب|ژورنال= چیستا|شماره= ۲۴۴و۲۴۵|صفحات=۲۹۷تا۳۰۲}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.bbc.com/persian/arts-41776949|عنوان= علیاشرف درویشیان، چهرهٔ رنجور ادبیات ایران}}</ref> | |||
* "'۱۳۳۲"': در این سالها بهخواندن روزنامهها و نشریات عمدتاً سیاسی علاقهمند شده و فضای سیاسی کشور را نیز رصد میکند. کودتای ۲۸مرداد او را شدیداً متأثر میکند. «برای افسرها و سرهنگهای حزب توده که اعدام شدند اشک ریختم».<ref name="تهران"/><ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/KzAo8/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C_-%DA%A9%D9%84%D9%87%D8%B1|عنوان= خورشید سالهای ابری}}</ref> | |||
* "'۱۳۳۵"': ورود به دانشسرای عالی مقدماتی. پی بردن به استعداد و علاقه بهنوشتن.<ref name="مردمردم"/> | |||
* "'۱۳۳۷"': اتمام تحصیل و شروع کار معلمی در روستاهای کرمانشاه و کردستان بهمدت هشت سال.<ref name="فرهنگ"/> | |||
* "'۱۳۴۵"': تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی دانشگاه تهران، آشنایی با [[سیمین دانشور]]، [[جلال آلاحمد]]، [[صمد بهرنگی]] و شروع جدی نویسندگی. | |||
* "'۱۳۴۷"': مرگ صمد بهرنگی او را شدیداً متأثر میکند. «صمد جاودانه شد» را مینویسد.<ref name="همشهری"/> | |||
* "'۱۳۵۰"': درحال جمعآوری قصّهها و افسانههای عامیانه در روستاهای کرمانشاه، توسط ساواک دستگیر شده و پس از تحمل ۸ماه شکنجه و حبس آزاد میشود. دو ماه بعد به علت نوشتن و پخش اعلامیه علیه جنایات رژیم شاه در جریان «سیاهکل» و اعدامها دستگیر شده و به ۷ماه زندان محکوم میشود . همچنین از دانشگاه اخراج شده و از شغل معلمی نیز منفصل میگردد.<ref name="ایسنا"/><ref name="معیار"/> | |||
* "'۱۳۵۳"': ازدواج با «شهناز دارابیان». به روستاهای سیستانوبلوچستان سفر میکند فقر حاکم بر زندگی مردم او را شدیداً تحتتأثیر قرار میدهد. در بازگشت به تهران وقتی متوجه میشود شاه با خانوادهاش برای اسکی به سوئیس رفته اند طی بیانیهای به وضعیت فقر و زندگی شاه اعتراض میکند. به خاطر همین بیانیه، انتشار مجموعهٔ [[از این ولایت]] و همکاری با «ناصر رحمانینژاد» در انجمن تئاتر ایران و فعالیتهای سیاسی اجتماعی دیگر دستگیر شده و این بار به ۱۱ سال زندان محکوم میشود.<ref name="ایسنا"/><ref name="همشهری"/> | |||
* "'۱۳۵۴"': انتشار مجموعه داستان [[آبشوران]].<ref name="کارا">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.karaketab.com/blog/185-کتاب-های-علی-اشرف-درویشیان|عنوان= زندگی و آثار علیاشرف درویشیان}}</ref> | |||
* "'۱۳۵۳تا۱۳۵۷"': گذراندن دوره محکومیت در زندانهای «اوین» «کمیتهٔ مشترک» و «قصر». در زندان به نوشتن ادامه میدهد. داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» به کمک «شهناز»، همسرش، به بیرون زندان انتقال دادهشده و چاپ میشوند.<ref name="ایسنا"/> | |||
<ref>{{پک|علیاشرف درویشیان|۱۳۷۸|ک= خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه}}</ref><ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۵۷"': از زندان آزاد میشود. نویسندگی را با محوریت ادبیات کودک و نوجوان ادامه میدهد. انتشار «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما»، «ابر سیاه هزار چشم»، «کی برمیگردی داداشجان»، «گل طلا و کلاش قرمز»، «روز اول تعطیلی» و «کتاب بیستون».<ref name="مردمردم"/> | |||
* "'۱۳۵۸"': انتشار رمان [[سلول ۱۸]]، مجموعه داستان «آتش در کتابخانهٔ بچهها».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۵۹"': گردآوری و انتشار «کتاب کودکان و نوجوانان».<ref name="مردمردم"/> | |||
* "'۱۳۶۰"': گردآوری مجموعهٔ «جنگ به روایت بچهها».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۶۶"': انتشار «افسانهها و متلهای کردی».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۰"': انتشار رمان چهارجلدی [[سالهای ابری]].<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۳"': عضویت در [[کانون نویسندگان ایران]] و امضای بیانیهٔ «ما نویسندهایم». انتشار مجموعه داستان [[درشتی]].<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۶"': مسئولیت کمیتهٔ تدارکات مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران را برعهده میگیرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=A3Pjl39njwU|عنوان= فرازهایی از زندگی و وداع علیاشرف درویشیان}}</ref> | |||
* "'۱۳۷۵"': انتشار مجموعه داستان «از ندارد تا دارا» «مجموعه مقالات» و «فرهنگ کردی فارسی».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۷"': انتشار مجموعه داستان «شب آبستن است» در سوئد(۱۹۹۸م)؛ انتشارمجموعهٔ ۱۹جلدی «فرهنگ افسانههای مردم ایران» بههمراه [[رضا خندان مهابادی]].<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۸"': انتشار «خاطرات صفرخان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه». به عنوان یکی از اعضای هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران انتخاب میشود. در تشییع جنازهٔ [[محمدجعفر پوینده]]، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، سخنرانی میکند.<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۷۹"': انتشار «یادمان صمد بهرنگی». | |||
* "'۱۳۸۰"': همکاری با رضا خندان مهابادی و انتشار مجموعهٔ «داستانهای محبوب من».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۸۱"': انتشار مجموعهٔ «چون و چرا» و «نامهٔ کانون نویسندگان ایران: ویژهٔ احمد شاملو».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۸۳"': نوشتن مجموعه داستان «داستانهای تازهداغ» که در ایران اجازه انتشار پیدا نکرده و در آلمان به چاپ میرسد.<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۸۴"': گردآوری و ترجمهٔ «داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد».<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۸۶"': دچار عارضهٔ سکتهٔ مغزی میشود و مدتها با بیماری دست و پنجه نرم میکند. | |||
* "'۱۳۹۰"': انتشار «دانه و پیمانه» با همکاری رضا خندان مهابادی.<ref name="کارا"/> | |||
* "'۱۳۹۶"': خاموشی در روز چهارم آبانماه. | |||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
=== | |||
===درباب شخصیتش=== | |||
درویشیان فردی مهربان، دلسوز و عاشق بود که چون خودش رنج کشیده و از عمق مردم برخاسته بود پیوندی دائمی با جامعه داشت. زبانش ساده و صمیمی بود. مبارزی بود که عشق، عدالت و آزادی جوهر زندگیاش بود و همهٔ عمرش با فقر، فساد، تبعیض، بیعدالتی، خفقان و سانسور جنگید. او را راوی رنجهای مردم و دردهای کودکان گفتهاند.<ref name="ققنوس"/><ref name="زرافشان"/><ref name="هلند">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=m6DHZSnGCQI|عنوان= بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند}}</ref> | |||
====چگونه میاندیشید==== | |||
درویشیان معتقد بود که: نویسنده نمیتواند از متن جامعه فاصله داشته و جدا از دردها، آرمانها و مبارزات ملّت خود باشد، بلکه باید همراه جامعه حرکت کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.perslit.com/a.a.darvishian.mosahebeh%20ye%20ghabil.htm|عنوان= من همان شریف سالهای ابری هستم}}</ref>{{سخ}} | |||
<font color=darkviolet>"'<center>"در جامعهای که در آن استخوانهای لطیف کودکان در زیر بارهای طاقتفرسا، در برابر آتش کورهها و با کار در خیابانها خرد شده و نالهٔ زنان و مردان زحمتکش به گوش کسی نمیرسد یک هنرمند حساس نمیتواند فارغ از بیعدالتی و سرکوب سیاسی دوران خود باشد."<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۸۱|عنوان= مقدمهای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب|ژورنال= نشریهٔ فرهنگ توسعه|شماره= ۲۷}}</ref></center>"'</font>{{سخ}} | |||
درویشیان به دو پدیدهٔ جهل و فقر توجهی خاص دارد و این دو را در رابطهای ناگسستنی قرار میدهد که هر یک دیگری را تولید کرده و در جهت حفظ یکدیگر حرکت میکنند.<ref name="اجمالی"/> او همچنین درباره توجه به واقعیت و نقش تخیل در داستاننویسی معتقد است واقعیت و تخیل از همدیگر جداییناپذیرند و توجه به هر دو برای نویسندگی ضروری است. او ریشهٔ تخیل را در واقعیت دانسته و یکی از وظایف عمدهٔ مدارس را پرورش تخیل بچهها میداند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ion.ir/news/278275/|عنوان= مصاحبه منتشرنشده با درویشیان: لباس واقعیت به داستان پوشاندم}}</ref> | |||
درویشیان هرگونه سانسور را، خواه با نام ممیزی، نظارت، بررسی و ارشاد باشد یا هرنام دیگری، امری پلید میداند و معتقد است نویسنده باید بتواند بهعنوان وجدان آگاه و بیدار جامعه آزادانه در برابر بیقانونیها، رواج انواع فساد، انحصارگرایی، ظلم و ستم ایستادگی کند.<ref>{{پک|علیاشرف درویشیان|۱۳۸۱|ک= چونوچرا|}}</ref> | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
===از | بعد از درگذشت او مراسمی در کشورهای آلمان، فرانسه، اتریش، هلند و کانادا برگزار شد اما از برگزاری مراسم یادبود او در تهران جلوگیری به عمل آمد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.dw.com/fa-ir/جلوگیری-از-برگزاری-مراسم-یادبود-علی-اشرف-درویشیان-در-تهران/a-41619577|عنوان=جلوگیری از یرگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان}}</ref>{{سخ}}مراسم بزرگداشت او در آلمان، در شهرهای فرانکفورت و هانوفر برگزار شد. در مراسم شهر فرانکفورت که توسط [[کانون نویسندگان ایران در تبعید]] و [[انجمن قلم ایران در تبعید]] برگزار شد، [[نسیم خاکسار]] و [[حسن حسام]] به ایراد سخنرانی پرداختند و پیام [[رضا خندان مهابادی]] و «شهناز دارابیان» نیز پخش شد. در کانادا نیز در شهرهای ونکوور و تورنتو مراسمی برای علیاشرف برگزار شد که در مراسم ونکوور [[مجید میرزایی]]، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید، [[محمد محمدعلی]]، [[علی نگهبان]]، نویسنده و منتقد ادبی و «مرتضی مشتاقی»، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر دربارهٔ وی سخنرانی کردند. محمدعلی به تشریح نقش علیاشرف در کانون نویسندگان ایران پرداخت. او حضور درویشیان در کانون را نه برای کسب «نامونشان» که جهت دفاع از حقوق نویسندگان، در دههٔ هفتاد و پس از سرکوب نویسندگان و بروز قتلهای زنجیرهای، دانسته و تلاش او را، بهعنوان عضو هیأت دبیران کانون، در کنار [[سیمین بهبهانی]] جهت احقاق حق نویسندگان در آن دوران میستاید.{{سخ}} در مراسمی که در شهر پاریس برگزار شد [[نعمت آزرم]] و «کاظم شهریاری»، نمایشنامهنویس و کارگردان کرمانشاهی، دربارهٔ وی صحبت کردند. نعمت آزرم ضمن بهیادآوری دورانی که با درویشیان در زندان سپری کرده است به مبارزهٔ سیاسی مادام او در طول زندگیاش و در داستانهایش اشاره کرد. | ||
=== | |||
=== | ===از چشم دیگران=== | ||
=== | ====[[محمود دولتآبادی]]==== | ||
=== | {{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:dowlatabadi.jpg|60px|بیقاب|راست|هیچ]] علیاشـرف درویشـیان، نویسـندۀ مردمان تهیدست و نکبتزدۀ لایههای ناپیدای جامعۀ ما بود. او بیمار یک مریضی باستانی در سـرزمین ما ایران بود و آرزومند آنکه روزی این بیماری درمان بشود که البته نشد و به نظر میرسد به این زودیها هم شدنی نخواهد بود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96080402487|عنوان=نوشتهٔ دولتآبادی برای درگذشت درویشیان}}</ref>}} | ||
=== | |||
====[[هوشنگ مرادی کرمانی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:mo.jpg|60px|بیقاب|راست|هیچ]] درویشیان نیز به شیوهٔ [[صمد بهرنگی]] گسترهٔ قلم را به میان کودکان فرودست جامعه برد و از تنهاییها، رنجها و آلام این کودکان نوشت، کودکانی که جامعه به آنها ظلم کرده است، و از اختلافات طبقاتی سخن گفت اما این به آن معنا نیست که دنبالهروی صمد بود بلکه شیوهٔ خاص خود را داشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/3652284|عنوان= مرگ داشی در پاییز}}</ref>}} | |||
====[[رضا خندان مهابادی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:rezakhandan.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] پشتوانهٔ درویشیان در کارهایش خوشنامی و محبوبیتش میان مردم و اعتبار بیچونوچرایش میان بخشی از روشنفکران و نویسندگان است. او بهعنوان نویسنده و بهعنوان انسانی مسئول به وظیفهٔ خود عمل کرد و تاوانش را نیز با حبس و آزار و توهین و تخطئه پرداخت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=TtIEyBbMdtU|عنوان= گرامیداشت علیاشرف درویشیان}}</ref>}} | |||
====[[حسن میرعابدینی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:mirabed.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] هماهنگی فرم و محتوا در دو مجموعهٔ اول درویشیان، در اغلب داستانهای بعدی او دیده نمیشود. بیتوجهی به صناعت نگارش، درویشیان را از آفریدن آثاری زنده بازمیدارد. او مضمون مورد نظرش را می شناسد، اما آن را به شیوهای خلاق نمیپروراند. همراه نبودن قریحهٔ هنری با صداقت پرشور برای افشای نارواییهای اجتماعی، در آخرین داستانهای درویشیان به سادهکردن واقعیت منجر میشود. بهطوریکه داستانها در حد بیان رنجهای فردی و شرح سطحی مسائل اجتماعی میمانند و توان رسیدن به مرحلهٔ هنر را نمییابند.<ref name="صدسال"/>}} | |||
====[[شمس لنگرودی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:langroodshams.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] درویشیان در کودکی بشریت میزیست؛ با چشماندازهای زیبا به آیندهٔ بشریت؛ همان که نوکیسگان فرهنگی و اقتصادی در دل به سادگیاش تسخر میزنند. او رنج میبرد، و پس پشت طنزش جریانی از درد جاری بود. زندگی درویشیان به پاس دستیافتن به رویاهایش، آیندهای کم دغدغه برای تهیدستان، همواره در زندان و دربهدری گذشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96080402423|عنوان= نوشتار شمس لنگرودی برای درگذشت درویشیان}}</ref>}} | |||
====[[نسیم خاکسار]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:nasimkhaksar.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] در بیشتر داستانهای درویشیان تقلایش را برای یافتن راهی جهت بازآفرینی درست واقعیتهای اجتماعی در زیر سایهٔ سانسور میتوان دید. یکی از ویژگیهای سبکی کارهای او زبان همراه با طنزش است. او از طنز در کارهایش بجا استفاده میکند.<ref name="فرانکفورت"/>}} | |||
===دربارهٔ نوشتن=== | |||
درویشیان خود را تسلیم جبر نمیداند او نویسنده را مبارزی اجتماعی میداند که باید برای تغییر و بهبود شرایط بنویسد. وی دربارهٔ دلیل نوشتنش میگوید:{{سخ}} | |||
<font color=darkolive>""'اتفاقاتی که در جامعه میافتاد و دل من را به درد میآورد، وضعیت کودکان فقیر و بیعدالتی موجود در جامعه محرک اصلی نوشتنم بوده است.""'<ref name="دری"/></font> | |||
===محبوبترین=== | |||
دو تا از داستانهایم را خیلی دوست دارم این دو، داستانهای محبوب من هستند داستان «هتاو» در مجموعهٔ [[از این ولایت]] و «درشتی» در مجموعهٔ [[درشتی]].<ref name="معیار"/> | |||
===دیگران در نگاه او=== | |||
====[[صمد بهرنگی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:samad.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] درونمایهٔ اغلب آثار او انکار و عصیان است. انکار هرآنچه که دست و پای قهرمانان داستانهایش را برای رسیدن به آزادی گرفته و عصیان بر ضد قراردادهایی که فقط برای بازداشتن مردم از تحرک، اعتراض و عمل بسته شده بود.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۸|عنوان= همدل با کودکان بیپناه|ژورنال= جهان کتاب|شماره=۹۷و ۹۸}}</ref>}} | |||
===بر سر سفرهٔ خون نمینشینم=== | |||
سال۱۳۸۱ قرار است سمیناری دولتی تحت عنوان «سمینار جهانی ادبیات داستانی و گفتوگوی تمدنها» در جزیرهٔ کیش برگزار شود نام درویشیان در بین مدعوین بهچشم میآید. درویشیان با انتشار نامهای ضمن اعتراض به وضعیت سیاسی اقتصادی موجود، مخالفت خود را با دعوت از خودش و همچنین تشکیل سمینار اعلام میکند. وی در پایان نامه می نویسد:<font color=darkolive>"'<center> "من بر سر سفرهٔ خون نمینشینم."<ref name="تهران"/></center>"'</font> | |||
====[[جلال آلاحمد]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:jalal .jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] سفرهای طولانی او که اغلب با پای پیاده میرفت در غنا و تازگی آثارش تأثیر مهمی داشت. میتوان گفت او از اولین کسانی بود که بیرونآمدن از محدودهٔ تنگ نویسنده و قدمگذاشتن در بین مردم را باب کرد زیرا او در متن حوادث زندگی میکرد و قدم او قلم او بود.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۸|عنوان= جلال آلاحمد و فرهنگ مردم|ژورنال= آدینه|شماره=۱۴۰}}</ref>}} | |||
====[[بزرگ علوی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:bozorgalavi.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] ادبیات ستیز که بیتردید پرچمدارش نویسندگانی چون بزرگ علوی بودند به روشنکردن بسیاری از جنبههای زندگی مردم میپرداخت و ما را به فهم و درک معنای هستیمان و دنیای پیرامونمان نزدیک میکرد تا بدانیم که کیستیم و در چه جهانی و با چه کسانی و در چه شرایطی زندگی میکنیم. به قول چخوف «وقتی به انسانها نشان دهی در چه وضعی بهسر میبرند به فکر زندگی بهتر میافتند.»<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۶|عنوان= بزرگ علوی، بزرگمرد ادبیات ستیز و تعمق|ژورنال= دنیای سخن|شماره=۷۳}}</ref>}} | |||
====[[محمدجعفر پوینده]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:jafarpooyandeh.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] این انسان تراژیک، در طول زندگی کوتاهش بسیاری از نابسامانیهای روزگار خویش را شخصاً تجربه کرد امّا در برابر این نابسامانیها خاموش و منفعل نبود. بیش از بنیه و توان خود کار کرد و در راه پرسنگلاخ زندگیاش با گامهای استوار و بدون واهمه پیش رفت. او نویسنده و مترجمی بود که بدون بیم و ترس پردهٔ انزوای روشنفکرانه را پس زد و در میان مردم با آنها همدردی کرد و دلش تا آن زمان که دستهای ناپاک تاریکفکران گلویش را فشرد به یاد و خاطر آنان تپید.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۹|عنوان= خدمتگذار حقیقت، خدمتگذار آزادی|ژورنال= جهان کتاب|شماره=۱۱۹و ۱۲۰}}</ref>}} | |||
====[[محمدعلی جمالزاده]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:jamalzademohamadh.jpg|۴۰px|بیقاب|راست|هیچ]] بیتردید نام جمالزاده در ادبیات معاصر ما بهعنوان نواندیش و آغازگر خواهد ماند. اما سالهای زندگی بیدردسر در ژنو آرامآرام او را از مسائل واقعی و ملموس ایران دور کرد. بههمینجهت در آثارش دیگر آن شور و حرارت اولیه بهچشمنمیخورد و طی سالهای بسیاری که در خارج زیست نسبت به بسیاری از مسائل حیاتی و سرنوشتسازی که در میهن ما اتفاق افتاد، ساکت ماند.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۶|عنوان= دور از اضطراب زیستن|ژورنال= فرهنگ توسعه|شماره=۳۱}}</ref>}} | |||
===ما نویسندهایم=== | |||
درویشیان یکی از امضاکنندگان بیانیهٔ معروف «ما نویسندهایم» بود. امضاکنندگان این بیانیه که توسط [[کانون نویسندگان ایران]] بهسال۱۳۷۳ منتشر شد ضمن اعتراض به سانسور خواهان به رسمیت شناختهشدن تشکل صنفی نویسندگان و رعایت آزادی اندیشه و بیان شدند. | |||
===تاثیرپذیری از صمد=== | |||
درویشیان خود را متأثر از نویسندههایی چون [[جلال آلاحمد]]، [[محمدعلی جمالزاده]]، [[صادق هدایت]]، [[صادق چوبک]]، [[بزرگ علوی]] و... میدانست اما تأثیر [[صمد بهرنگی]] بر زندگی و نویسندگیاش بیمانند است.{{سخ}} | |||
<font color=darkviolet>{{گفتاورد تزیینی|"صمد بهرنگی را دوبار در منزل جلال آلاحمد و [[سیمین دانشور]] دیده بودم. هم من آدم خجولی بودم و هم صمد و در ضمن هردوی ما مجذوب آلاحمد بودیم و در نتیجه فرصتی نشد که با هم گفتوگو کنیم زیرا او به تبریز رفت و من به کرمانشاه. من و او خیلی به هم شبیه بودیم. او فقط یک سال از من بزرگتر بود، وقتی کارهایش را میخواندم، میدیدم که چقدر زندگی ما شبیه هم است. او در دانشسرای مقدماتی تبریز درس خوانده بود و من در کرمانشاه. او به دهات تبریز رفت و درس داد و من در کرمانشاه و کردستان. اگرچه محیطی که صمد در آن رشد کرده بود محیط بارورتری بود. او با کسانی چون [[غلامحسین ساعدی]]، «غلامحسین فرنود» و «رحیم رئیسنیا» حشرونشر داشت و محیط کرمانشاه فاقد این ویژگی بود، اما همین شباهتهای ما باعث شد که من عاشق او شدم و وقتی کارهایش را خواندم دیدم که میشود من هم مثل او در زمینهٔ ادبیات کار کنم."<ref name="تهران"/><ref name="دری"/>}}</font> | |||
===نامههای سرگشاده=== | ===نامههای سرگشاده=== | ||
===نامهای دستهجمعی=== | ===نامهای دستهجمعی=== | ||
خط ۱۰۹: | خط ۲۳۰: | ||
===علت شهرت=== | ===علت شهرت=== | ||
===فیلم ساخته شده براساس=== | ===فیلم ساخته شده براساس=== | ||
مستند «خورشید سالهای ابری» بهکارگردانی «مصطفی ساروقی» دربارهٔ علیاشرف درویشیان ساخته و بهسال ۹۶نمایش داده شد. | |||
===حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود=== | ===حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود=== | ||
===اتفاقات بعد از انتشار آثار=== | ===اتفاقات بعد از انتشار آثار=== | ||
خط ۱۱۸: | خط ۲۴۰: | ||
==آثار و کتابشناسی== | ==آثار و کتابشناسی== | ||
===کارنامهٔ آثارش=== | |||
====رمان==== | |||
* [[سالهای ابری]]، ۱۳۷۰، نشر اسپرک. ۱۳۷۹نشر چشمه. | |||
* [[سلول ۱۸]]، ۱۳۵۸، انتشارات نگاه. ۱۳۸۱، انتشارات آتنا. ۱۳۷۸، برلین: نشر گردون. | |||
====مجموعهداستان==== | |||
# [[از این ولایت]]، ۱۳۵۲، انتشارات صدای معاصر، شبگیر. | |||
# از ندارد تا دارا، ۱۳۷۵نشر سهند. | |||
# [[آبشوران]]، با نام لطیف تلخستانی، ۱۳۵۴، انتشارات شبگیر. آبشوران، با نام علیاشرف درویشیان، ۱۳۵۸، انتشارات یارمحمد. | |||
# [[درشتی]]، ۱۳۷۳، نشر چشمه. | |||
# شب آبستن است، ۱۳۷۵(۱۹۹۸م)، سوئد، نشر کتاب ارزان. | |||
# همراه آهنگهای بابام، ۱۳۵۳، شباهنگ. | |||
# فصل نان، ۱۳۵۷، انتشارات شباهنگ. | |||
# داستانهای تازه داغ، چاپشده در آلمان | |||
====گردآوری و ترجمه==== | |||
* داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد، ۱۳۸۴، نشرچشمه | |||
====ادبیات کودک و نوجوان==== | |||
# روزنامه دیواری مدرسهٔ ما، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر | |||
# کی برمیگردی داداشجان؟، ۱۳۵۷، انتشارات یارمحمد. | |||
# آتش در کتابخانهٔ بچهها، ۱۳۵۸، انتشارات نوباوه. | |||
# گل طلا و کلاش قرمز، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر. | |||
# ابر سیاه هزار چشم، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر. | |||
# رنگینه: قصه برای کودکان، ۱۳۵۳، انتشارات نگاه. | |||
# کتاب کودکان ونوجوانان، گردآوری، ۱۳۵۹، نشر نوباوه. | |||
====دیگر آثار==== | |||
# کتاب بیستون، گردآوری، ۱۳۵۷، نشر شباهنگ. | |||
# چون و چرا، مقاله، نقد، گفتوگو، سخنرانی، ۱۳۸۱، نشر اشاره. | |||
# داستانهای محبوب من، گزینش، نقد و بررسی، بههمراه [[رضا خندان مهابادی]]، ۱۳۸۰، نشر چشمه. | |||
# دانه و پیمانه، مجموعهٔ نقد و بررسی رمان و داستان کوتاه، به همراه رضا خندان مهابادی، ۱۳۹۰، نشر چشمه. | |||
# [[فرهنگ افسانههای مردم ایران]]، بههمراه رضا خندان مهابادی، ۱۳۷۷، نشر آنزان. | |||
# خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه، ۱۳۷۸، نشر چشمه. | |||
# افسانهها و متلهای کردی ۲جلد دریک مجلد، ۱۳۸۰، نشر چشمه. | |||
# جنگ بهروایت بچهها، گردآوری: قصه، شعر، مقاله، تحقیق، نقد و بررسی، معرفی کتاب، تهران. | |||
# فرهنگ کردی کرمانشاهی: کردی فارسی، ۱۳۷۵، نشر سهند | |||
# مقالات، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر. | |||
# نامهٔ [[کانون نویسندگان ایران]]: ویژهٔ [[احمد شاملو]]، بهکوشش علیاشرف درویشیان با همکاری کمیسیون فرهنگی کانون نویسندگان ایران، ۱۳۸۱، انتشارات آگاه | |||
# صمد جاودانه شد، ۱۳۵۲، سازمان چاپ و نشر کتاب. | |||
# یادمان [[صمد بهرنگی]]، ۱۳۷۹، انتشارات کتاب و فرهنگ. | |||
====آثار منتشرنشده==== | |||
* عقاید و رسوم مردم کرمانشاه، پژوهش. | |||
* همیشه مادر، رمان. این رمان دربارهٔ «فاطمه سعیدی»، مبارز و زندانی سیاسی و عضو سازمان «چریکهای فدایی خلق» و مادر «شایگانها»، چهار فرزند او که از اعضای «چریکهای فدایی خلق» بودند و توسط ساواک کشته شدند، است. | |||
آثار درویشیان به زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیراً به زبان فنلاندی ترجمه شده است. | |||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ||
=== | ====محتوا==== | ||
درویشیان متفکری سوسیالیست بود و در آثارش توجه به عدالت اجتماعی و کنکاش در طبقهٔ فرودست مشخص است.<ref name="اجمالی"/> ساختار [[واقعگرایی|رئالیستی]] داستانهای درویشیان را در درجهٔ نخست باید ناشی از ویژگیهای پیرنگ داستانهای او و در درجهٔ بعد ناشی از بازنمایی رنجها و بیعدالتیها دانست که زندگی زحمتکشان با آن عجین شده است.<ref>{{پک|حسین پاینده|۱۳۹۱|ک= داستان کوتاه در ایران، داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی|}}</ref> پرداختن به خرافه، جهل و فقر فرهنگی نیز در اکثر نوشتههای او مشهود است.<ref name="ناتورالیسم">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۹۶|عنوان= تحلیل رمان سالهای ابری و مجموعهداستان آبشوران براساس اصول مهم ناتورالیستی|ژورنال= پژوهش ادبیات معاصر جهان|شماره= ۷۶|}}</ref> در آثار درویشیان آگاهی دهنده و طبقهٔ کارگر، روشنفکران و تودهٔ مردم را در کنار هم میبینیم.<ref name="ونکوور">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=NprtevkKjZs|عنوان= پاسداشت علیاشرف درویشیان در ونکوور}}</ref> | |||
====زبان==== | |||
درویشیان به دلیل جامعهگرایی و اعتقاد به تعهد اجتماعی تاکید زیادی بر تکنیکهای متداول داستاننویسی ندارد. زبان او زبانی ساده همراه با طنزی تلخ و نثرش نثری روان به شکلی صریح و گزارشی است<ref name="اجمالی"/> انتخاب این زبان صمیمی و نزدیک به محاوره، زبانی بین کردی و فارسی، به این دلیل است که خود او در فضایی که داستانهایش در آن شکل میگیرد زندگی کرده و بهخوبی به زبان و گویش مردمان آن آشنا است.<ref name="ناتورالیسم"/><ref name="مصاحبه"/> او از این زبان برای توصیف فضاهای بومی و بیان افسانهها، آداب و رسوم محیط زندگیاش جهت زیباییآفرینی و ایجاد تأثیر ژرفتر در مخاطبش استفاده میکند.<ref name="محفوظ">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۹۴|عنوان= بررسی تطبیقی پوپولیسم در چند داستان کوتاه از علیاشرف درویشیان و نجیب محفوظ|ژورنال= ادبیات تطبیقی|شماره= ۱۲|}}</ref> | |||
====شخصیتها==== | |||
شخصیتهای داستان او مردمی هستند که مشکلاتشان برای مخاطب قابل درک است. بزرگترین مشکل جامعه در داستانهای او فقر، تضاد طبقاتی و فقدان عدالت است.<ref name="محفوظ"/> | |||
====فضای داستان==== | |||
فضای داستانها غالباً سیاه، تراژیک و غمانگیز است. ترسیم دقیق فضاهای داستان درواقع تأکیدی بر نقش عامل محیط در شکلگیری شخصیت انسانها، پرسوناژهای داستان، است.<ref name="ناتورالیسم"/> | |||
====زاویه دید==== | |||
داستانهایش اغلب روایی و زاویهٔ دید در برخی کارهای او اول شخص است. وی معتقد است: وقتی شخصیت اصلی داستان را روایت میکند واقعه قابل پذیرشتر میشود و در زاویهٔ دید اول شخص، تجربیات و احساسات هیجانانگیز از صمیم قلب بیان میشود و غالباً داستان صمیمانهتر و موثرتر از آب درمیآید و ارتباط مطالب داستان نیز سادهتر است.<ref name="رامان"/> | |||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== | ||
===بررسی چند | در دهمین دورهٔ [[جایزهٔ ادبی هوشنگ گلشیری]]، از درویشیان برای «تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهٔ روستایی به جامعهٔ شهری بهدست داده»، تقدیر بهعمل آمد. سازمان دیدبان حقوق بشر بهسال۲۰۰۷ علیاشرف درویشیان را بهعنوان یکی از ۷نویسندۀ ایرانی معرفی کرد که جایزۀ حقوق بشر «هلمن همت» به آنها تعلق میگیرد. این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا می شود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفته اند. هفدهمین دوره جشنوارهٔ فرهنگی گلاویژ در کردستان عراق، در آذر۱۳۹۲جایزهٔ نخست خود، جایزۀ «هردی» را به درویشیان اهدا کرد.{{سخ}} | ||
کتاب «فصل نان» بهسال۱۳۵۷ کتاب برگزیدهٔ شورای «کتاب کودک ایران» انتخاب شد. ۱۳۸۶، هشتمین دورهٔ [[جایزهٔ ادبی مهرگان]] جایزهٔ «یک عمر تلاش در عرصهٔ نوشتن» را برای مجموعه آثار علیاشرف درویشیان با تأکید بر رمان [[سالهای ابری]] به وی اهدا کرد. | |||
===نگاهی به آثار=== | |||
====ادبیات کودک و نوجوان==== | |||
درویشیان با توجه به تجربهٔ معلمی شناخت مناسبی از کودکان و نوجوانان دارد، همین شناخت او باعث خلق شخصیتهای باورپذیری میشود که با ایجاد حس همزادپنداری آموزش از راه ادبیات را ممکن میسازد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۹۸|عنوان= درویشیان و ادبیات کودک و نوجوان|ژورنال= روزنامهٔ اعتماد|شماره= ۴۴۴۹}}</ref> | |||
پرداختن به شخصیتهای کودک و نوجوان مسیر نوشتار او را به سمتوسوی خاطرهنویسی و استفاده از حوادث و اتفاقهای ریزودرشتی که در زندگی فردی و خانوادگیاش روی داده سوق میدهد.<ref name="مردمردم"/>شخصیتهای اصلی در مجموعه داستانهای [[آبشوران]]، «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام»، «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» و ... کودکان و نوجوانان هستند. در کتاب «کودکان و نوجوانان» که در دههٔ پنجاه منتشر کرد آثاری از کودکان و نوجوانان را در قالبهای قصه، شعر، مقاله، نقد و بررسی جمعآوری و منتشر کرد. « ما میخواهیم شما با همان کلمات سادهٔ خودتان و با همان نگاهی که به طبیعت و زندگی دارید برای ما بنویسید» او با گردآوری این آثار گامی جدی در معرفی آثارادبی کودکان و نوجوانان به جامعهٔ ادبی ایران برداشت.<ref name="مردمردم"/>{{سخ}}[[علیاصغر سیدآبادی]] نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان معتقد است: متاسفانه در سالهای اخیر با موجی از آثار ترجمهای روبهرو هستیم که بازتابدهندهٔ زندگی و دغدغههای کودکان و نوجوانان طبقهٔ متوسط آمریکایی است. در این وضعیت علیاشرف درویشیان، که دغدغهاش نوشتن از کودکان ستمدیده بود، بهرغم اینکه ممکن است، ادبیات کودک و نوجوانش مد روز نباشد، چیزی برای ما دارد. شاید توجه به این بخش از میراث او کمک کند، کودکان مسئولتری داشته باشیم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.koodakpress.ir/31130|عنوان= میراث درویشیان برای ادبیات کودک امروز}}</ref> | |||
====[[سالهای ابری]]==== | |||
«سالهای ابری» را میتوان از لحاظ فرم با قالب [[اتوبیوگرافی]] و از نظر ساختار معنایی در ردیف آثار «رئالیسم سوسیالیستی» بهشمار آورد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۸۶|عنوان= سالهای ابری در نگاهی نو اتوبیوگرافی|ژورنال= جستارهای ادبی|شماره= ۱۵۹|صفحات= ۱۹۳تا۲۱۸}}</ref> درویشیان میگوید: میتوانم بهجرأت بگویم ۹۸درصد این کتاب زندگی من و ماجراهایی است که بر من گذشته است.<ref name="رامان"/> توجه به قسمتهایی از تاریخ و نقل حوادث آن، رمان را با رمانهای تاریخی پیوند میدهد. اگرچه جریان واقعی تاریخ از زبان کودک یا نوجوانی نقل میشود که تنها به ارائه تصویری ناقص از تاریخ اکتفا میکند. بارزترین وجه این رمان فقر است وجود فقر باعث بیسوادی شده و اعتقاد به خرافات و باورها زندگی شخصیتها را تغییر میدهد.<ref name="محتوایی">{{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۸۶|عنوان= بررسی محتوایی سالهای ابری|ژورنال= ادبیات داستانی|شماره= ۱۰۹|صفحات= ۹۶تا۱۰۴}}</ref> شخصیتپردازی در اغلب موارد بهدرستی صورت گرفته که باعث ایجاد حس همذاتپنداری در مخاطب میشود.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۸۷|عنوان= بررسی عناصر داستانی در رمان سالهای ابری|ژورنال= متنپژوهی ادبی|شماره=۳۷|صفحات=۸۲تا۱۰۶}}</ref> قهرمان داستان، «شریف داوپیشه»، خود درویشیان است. نویسنده با توصیف گستردهٔ مسائل اجتماعی بعد سیاسی رمان را تقویت میکند و با انتخاب شخصیتهای داستان از بین افراد عادی جامعه، کارگران، و قراردادن آنها در متن مبارزه علیه نظام حاکم جریان رودی را نشان میدهد که در مسیر خود آنچه را که سرراهش قرار میگیرد با خود میبرد و تبدیل به سیلی بنیانکن میشود.<ref name="محتوایی"/> | |||
====[[درشتی]]==== | |||
بسیاری از منتقدان مجموعه داستان «درشتی»، را متفاوتترین کار درویشیان میدانند. درویشیان در این مجموعه، زبان و سبک روایی پیچیدهتری را برگزیده است. | |||
داستانهای این مجموعه در توصیف دورهای است که آدمهایش دچار ترس و کابوس شده و به صورت اشباحی پریشان درآمدهاند. درویشیان با بینشی تراژیک غمنامهٔ هستیباختگان جنگ و سیاست را میسراید. ماجراهای سیاسی، لو رفتنها، دستگیریها و تلواسههای روحی نسلی سرگردان و کابوسزده و وضع دردناک کودکان روستانشین پشت جبههٔ جنگ از مضامین اصلی کتاب است. تکراریبودن مضمون داستانها، از ضعفهای این کتاب است اما چند داستان این مجموعه نشان از تحولی در کار نویسنده دارد، در این داستانها درویشیان کوشیده است از بیان مستقیم و شعاری درگذرد و مسائل اجتماعی را با خویشتنداری تصویر کند.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ=۱۳۷۴|عنوان= ادبیات داستانی در سال۱۳۷۳|ژورنال= کلک|شماره=۶۷|صفحات=۱۸۱تا۱۸۵}}</ref> | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | ===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | ||
==منبعشناسی== | ==منبعشناسی== | ||
# آثار درویشیان در بوتهٔ نقد، جعفر کازرونی، ندای فرهنگ، ۱۳۷۷ | |||
# روزی روزگاری با علیاشرف درویشیان، فخرالدین احمدی سوادکوهی، خارا، ۱۳۹۷ | |||
# یادمان علیاشرف درویشیان، محمدرضا آلابراهیم، ستهبان، ۱۳۹۶ | |||
# تحلیلی بر بیماریهای اجتماعی در عصر پهلوی بر اساس مکتب رئالیسم، رضا عبادی جامخانه، نسیم احمدی، شیداسب ۱۳۹۱ | |||
# کوچه پسکوچههای رمان، سیدمحمد آرتا، کرمانشاه، ۱۳۹۷ | |||
# نگاهی به آثار درویشیان، گلباخی، کار، ۱۳۵۹ | |||
# شناختنامهٔ علیاشرف درویشیان، آرش سنجابی، مروارید، ۱۳۸۸ | |||
# مضامین اجتماعی در داستانهای کوتاه علیاشرف درویشیان و محمدعبدالحلیم عبدالله، حمید خنیفر، عاصم، ۱۳۹۸. | |||
# جایگاه زن در آثار محمدباقر میرزاخسروی، مهشید امیرشاهی، علیاشرف درویشیان و منصور یاقوتی، افسانه آهنگری، وحید مبارک، رایان، ۱۳۹۸ | |||
==نوا، نما، نگاه== | ==نوا، نما، نگاه== | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۳۷: | خط ۳۴۱: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= پاینده|نام= حسین|عنوان= داستان کوتاه در ایران، داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی|ناشر= نیلوفر|شهر= تهران|سال=۱۳۹۱| شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۸-۴۴۵-۲}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی =شریفی|نام =محمد|عنوان= فرهنگ ادبیات فارسی|ناشر= فرهنگ نشر نو، معین|شهر=تهران|سال= ۱۳۸۷|شابک = ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= میرعابدینی|نام= حسن|عنوان= صدسال داستاننویسی ایران|ناشر= چشمه|شهر=تهران|سال= ۱۳۸۰|شابک= ۹۶۴-۶۱۹۴-۴۹-۴}} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی =درویشیان|نام =علیاشرف|عنوان =خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه|ناشر = چشمه |شهر=تهران|سال= ۱۳۷۸| شابک = ۹۶۴-۶۱۹۴-۹۸-۲}} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی =درویشیان|نام =علیاشرف|عنوان = چون و چرا|ناشر =اشاره|شهر=تهران|سال= ۱۳۸۱| شابک = ۹۶۴-۵۷۷۲-۹۱-۵}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=مهرابی|نام=سید محسن|تاریخ= پاییز۱۳۹۶|عنوان= مرد مردم، نگاهی به آثار علیاشرف درویشیان|ژورنال =نقد کتاب کودک ونوجوان|دوره=۳|شماره=۱۵|صفحات=۲۰۵تا۲۱۵|تاریخ بازبینی= ۱۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۵بهمن ۱۳۸۰|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان|ژورنال= نشریهٔ معیار|شماره=۵۱|تاریخ بازبینی= ۱۳شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= تیر و مرداد۱۳۸۱|عنوان= گفتوگو با علیاشرف درویشیان|ژورنال= نشریهٔ پروین|شماره=۵|صفحات=۱۰تا۱۱|تاریخ بازبینی= ۱۳شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= شهریور ۱۳۶۹|عنوان= سهشنبهها، بهیاد جلال آلاحمد|ژورنال= نشریهٔ کلک|شماره= ۶|تاریخ بازبینی= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= پاییز۱۳۷۹|عنوان= بوی طلوع صبح را ما نیز شنیده بودیم|ژورنال= نشریهٔ دنیای سخن|شماره= ۹۱|تاریخ بازبینی= ۱۶شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= دی و بهمن۱۳۸۶|عنوان= دیدار با علیاشرف درویشیان|ژورنال= نشریهٔ چیستا|شماره= ۲۴۴و ۲۴۵|صفحات= ۲۹۲تا۲۹۵|تاریخ بازبینی= ۱۸شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= دی و بهمن۱۳۸۶|عنوان= نگاهی اجمالی به آثار علیاشرف درویشیان، پیش از انقلاب|ژورنال = نشریهٔ چیستا|شماره= ۲۴۴و۲۴۵|صفحات= ۲۹۷تا۳۰۲|تاریخ بازبینی= ۱۶شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۱۳۷۶|عنوان= مقدمهای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب|ژورنال = فرهنگ توسعه|شماره= ۲۷|تاریخ بازبینی= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= اسفند۱۳۷۸|عنوان= همدل با کودکان بیپناه|ژورنال = جهان کتاب|شماره= ۹۷و۹۸|تاریخ بازبینی= ۱۸شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= فروردین۱۳۷۶|عنوان= بزرگ علوی، بزرگمرد ادبیات ستیز و تعمق|ژورنال = دنیای سخن|شماره= ۷۳|تاریخ بازبینی= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= مهر۱۳۷۸|عنوان= جلال آلاحمد و فرهنگ مردم|ژورنال= آدینه|شماره= ۱۴۰|تاریخ بازبینی= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ=۳۱بهمن۱۳۷۶|عنوان= دور از اضطراب زیستن|ژورنال = فرهنگ توسعه|تاریخ بازبینی= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ=اسفند۱۳۷۹|عنوان= خدمتگذار حقیقت، خدمتگذار آزادی|ژورنال= جهان کتاب|شماره=۱۱۹و۱۲۰|تاریخ بازبینی= ۱۷شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= پاییز و زمستان۱۳۹۶|عنوان= تحلیل رمان سالهای ابری و مجموعهداستان آبشوران براساس اصول مهم ناتورالیستی|ژورنال= پژوهش ادبیات معاصر جهان|شماره= ۷۶|صفحات= ۵۰۱تا۵۲۴|تاریخ بازبینی= ۱۹شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهار و تابستان۱۳۹۴|عنوان= بررسی تطبیقی پوپولیسم در چند داستان کوتاه از علیاشرف درویشیان و نجیب محفوظ|ژورنال= ادبیات تطبیقی|شماره= ۱۲|صفحات= ۲۹۱تا۳۱۴|تاریخ بازبینی= ۱۷شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= مهر۱۳۷۴|عنوان= ادبیات داستانی در سال۱۳۷۳|ژورنال= کلک|شماره=۶۷|صفحات= ۱۸۱تا۱۸۵|تاریخ بازبینی= ۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= پاییز۱۳۸۷|عنوان= بررسی عناصر داستانی در رمان سالهای ابری|ژورنال= متنپژوهی ادبی|شماره= ۳۷|صفحات= ۸۲تا۱۰۶|تاریخ بازبینی= ۱۹شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= مرداد۱۳۸۶|عنوان= بررسی محتوایی سالهای ابری|ژورنال= ادبیات داستانی|شماره= ۱۰۹|صفحات= ۹۶تا۱۰۴|تاریخ بازبینی= ۲۰ شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= زمستان۱۳۸۶|عنوان= سالهای ابری در نگاهی نو اتوبیوگرافی|ژورنال= جستارهای ادبی|شماره= ۱۵۹|صفحات= ۱۹۳تا۲۱۸|تاریخ بازبینی= ۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|تاریخ= ۵شهریور۱۳۹۸|عنوان= درویشیان و ادبیات کودک و نوجوان|ژورنال= روزنامهٔ اعتماد|شماره= ۴۴۴۹|تاریخ بازبینی= ۲۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/201991/زندگینامه-علی-اشرف-درویشیان-۱۳۲۰-۱۳۹۶|عنوان= زندگینامهٔ علیاشرف درویشیان|ناشر= همشهری|تاریخ= ۱اسفند۱۳۹۶ |تاریخ بازدید= ۱۰شهریور ۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97080502041/ناگفته-های-همسر-علی-اشرف-درویشیان|عنوان= ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان|ناشر= ایسنا|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=cybUWDM7JHM|عنوان= گفتوگو با ناصر زرافشان |ناشر= برابری|تاریخ= ۸آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=f0Lt9knwmQ8|عنوان= مصاحبه با علیاشرف درویشیان |ناشر= یوتیوپ|تاریخ بازدید= ۱۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=ZfFlm67oxRY|عنوان= ققنوس، ویژهٔ علیاشرف درویشیان |ناشر= تلویزیون مانی|تاریخ= ۱۵سپتامبر ۲۰۱۸ |تاریخ بازدید= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=hFuV8KjGG0Y|عنوان= مصاحبهٔ اختصاصی فرزانه دری با علیاشرف درویشیان|ناشر= یوتیوب|تاریخ= ۲۷اکتبر ۲۰۱۷ |تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=mO9itfkrfa8|عنوان= یاد یاران و بزرگداشت علیاشرف درویشیان در شهر فرانکفورت|ناشر= راه کارگر|تاریخ= ۶فوریه۲۰۱۸|تاریخ بازدید= ۱۴شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=kFzCP1wr9O0|عنوان= مراسم یادبود علیاشرف درویشیان|ناشر= یوتیوب|تاریخ= ۱۱دسامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.karaketab.com/blog/185-کتاب-های-علی-اشرف-درویشیان|عنوان= نگاهی به آثار و زندگی علیاشرف درویشیان|ناشر= کارا کتاب|تاریخ= ۲۶اسفند۱۳۹۲|تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.bbc.com/persian/arts-41776949|عنوان= علیاشرف درویشیان، چهرهٔ رنجور ادبیات ایران|ناشر= BBC فارسی|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۴شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=A3Pjl39njwU|عنوان= فرازهایی از زندگی علیاشرف درویشیان|ناشر= راه کارگر|تاریخ= ۱۴نوامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/KzAo8/خورشید_سالهای_ابری_-کلهر|عنوان= خورشید سالهای ابری|ناشر= BBC فارسی|تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ion.ir/news/278275/|عنوان= مصاحبهٔ منتشر نشده با درویشیان: لباس واقعیت به داستان پوشاندم|ناشر= ایران آنلاین|تاریخ=۱۳آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۳شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=m6DHZSnGCQI|عنوان= بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند|ناشر= راه کارگر|تاریخ=۲۸دسامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۵شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96080402423|عنوان= نوشتار شمس لنگرودی برای درگذشت درویشیان|ناشر= ایسنا|تاریخ= ۴آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96080402487|عنوان= نوشتهٔ دولتآبادی برای درگذشت درویشیان|ناشر= ایسنا|تاریخ= ۴آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=TtIEyBbMdtU|عنوان= گرامیداشت علیاشرف درویشیان، وین|ناشر= خانهٔ کناب وین|تاریخ= ۱۱ژانویه۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۳شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/3652284|عنوان= مرگ داشی در پاییز|ناشر= اعتماد|تاریخ= ۶آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۷شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.dw.com/fa-ir/جلوگیری-از-برگزاری-مراسم-یادبود-علی-اشرف-درویشیان-در-تهران/a-41619577|عنوان= جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان در تهران|ناشر= دویچهوله|تاریخ= ۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۷شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=NprtevkKjZs|عنوان= پاسداشت علیاشرف درویشیان در ونکوور|ناشر= تلویزیون برابری|تاریخ= ۱۲دسامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۱۷شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.koodakpress.ir/31130|عنوان= میراث درویشیان برای ادبیات کودک امروز|ناشر= کودک پرس|تاریخ= ۶آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.perslit.com/a.a.darvishian.mosahebeh%20ye%20ghabil.htm|عنوان= من همان شریف سالهای ابری هستم|ناشر=سایت قابیل|تاریخ= ۲۲مرداد۱۳۷۵|تاریخ بازدید= ۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://fa.kurdistanukurd.com/?p=11920|عنوان= ممانعت نیروهای امنیتی از تدفین علیاشرف درویشیان در کرمانشاه|ناشر=حزب دموکرات کردستان|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید=۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://shahrvand.com/archives/89501|عنوان= ممانعت از دفن در قطعهٔ هنرمندان|ناشر= شهروند|تاریخ=۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.khabaronline.ir/news/721493/واکنش-ها-به-درگذشت-علی-اشرف-درویشیان|عنوان= واکنشها به درگذشت علیاشرف درویشیان|ناشر= خبرآنلاین|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۳۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://nevisak.ir/4444-2/|عنوان= پیام تسلیت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان|ناشر= انجمن نویسندگان کودک و نوجوان|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.payaam.org/iran/2017/10/page239.html|عنوان= بیانیه تشکلهای کارگری بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان|ناشر= پیام|تاریخ=۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۳۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://cherouu.ir|عنوان= بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان|ناشر= چرو|تاریخ= ۶آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۳۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.kanoonm.com/2863|عنوان= علیاشرف درویشیان، زبان محرومان در برابر قدرتمداران|ناشر= کانون مدافعان حقوق کارگر|تاریخ=۷آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۳۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3678-1037-10-30-9|عنوان= علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ سرگذشت تهیدستان روستا، درگذشت|ناشر= حزب توده ایران|تاریخ=۹آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۹شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1090&Id=57&pgn=|عنوان= علیاشرف درویشیان، آنکه از میان محرومان برخاست؛ با محرومان ماند و برای محرومان نوشت|ناشر= راه کارگر|تاریخ=۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۸شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.komala.com/5055|عنوان= راگەیاندنی كۆمەڵە بە بۆنەی ماڵئاوایی لەژیانكردنی عەلی ئەشرەف دەروێشیان|ناشر= کۆمەڵەی زەحمەتکێشانی کوردستان|تاریخ= ۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۹شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.kar-online.com/node/13979|عنوان= علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ برجستهٔ کشورمان جاودانه شد|ناشر= کارآنلاین|تاریخ=۶آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۳۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=m6DHZSnGCQI|عنوان= بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند|ناشر= یوتیوب|تاریخ=۲۸دسامبر۲۰۱۷|تاریخ بازدید= ۳۱شهریور۱۳۹۸}} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۵
علیاشرف درویشیان | |
---|---|
زمینهٔ کاری | داستانکوتاه، رمان، ادبیات کودک و نوجوان |
زادروز | ۳شهریور۱۳۲۰ کرمانشاه |
مرگ | ۴آبان۱۳۹۶ |
ملیت | ایران |
جایگاه خاکسپاری | بهشت سکینهٔ کرج |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۴۷ تا ۱۳۹۶ |
سبک نوشتاری | واقعگرایی |
کتابها | از این ولایت، آبشوران، درشتی، سالهای ابری و... |
همسر(ها) | شهناز دارابیان |
فرزندان | گلرنگ، بهرنگ و گلبرگ |
علیاشرف درویشیان داستاننویس، رماننویس، پژوهشگر فرهنگ عامه، زندانی و مبارز سوسیالیست، عضو فعال کانون نویسندگان ایران و بهگفتهٔ خودش یک «چریک فرهنگی» بود.
درویشان در یک خانوادهٔ کارگری در محلهٔ آبشوران کرمانشاه به دنیا آمد.[۱] تولدش با ورود نیروهای متفقین به کشور و برکناری «رضاشاه» از قدرت مصادف شد. پدرش «استاد سیفالله» آهنگر بود و با ازدستدادن دکانش مجبور به انجام کارهای دیگری شد، مادربزرگش، بیبی، اولین قصّهگوی زندگیاش بود، هم او بود که برای اولین بار او را با قصّهگویی آشنا کرد. با اینکه بیسواد بود؛ اما راوی قصّهها و افسانههای عامیانه بود. درویشیان بسیاری از قصههای او را در کتاب «افسانهها و متلهای کردی» آورده است.[۲] بیشتر دوران کودکی را در فقر و خانهبهدوشی گذراند.[۳] سال۱۳۳۵وارد دانشسرای مقدماتی در کرمانشاه شد و پس از اتمام دوره بهسال۱۳۳۷بهمدت ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و کردستان به آموزگاری پرداخت.[۴] سال۱۳۴۵ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران را آغاز کرده و پس از دریافت مدرک کارشناسی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد رشتهٔ روانشناسی تربیتی ادامه داد و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشتهٔ مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت.[۱] نوع زندگی او در کودکی و انجام کارهای گوناگون در نوجوانی و تجربهٔ معلمی در روستا باعث شد بهقول «ماکسیم گورکی» در دانشگاه اجتماع تحصیل کند.[۵] او که از عمق مردم برخاسته و رنجکشیده بود، پیوندی دائمی با فراموششدگان جامعه داشت.[۶] مردم و کودکان رنج کشیده، فقر، بیعدالتی، آزادی و عدالت اجتماعی دغدغهها و مضامین اصلی کارهای او است.[۷] نویسندگی را بهطورجدی با رفتن به تهران و آشنایی با جلال آلاحمد و سیمین دانشور آغاز میکند. با صمد بهرنگی هم در منزل جلال و سیمین آشنا میشود.[۸] مرگ صمد این احساس وظیفه را در او برمیانگیزد که راه او را ادامه دهد. «صمد جاودانه شد» اولین نوشتهاش است.[۷] پیش از انقلاب برخی آثارش را با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد. نخستین کتاب درویشیان، از این ولایت، که سال۱۳۵۲ منتشر شد، در میان کتابخوانان شوری برانگیخت و تولد نویسندهٔ تازهای از مکتب «گورکی» را بشارت داد.[۵] آرمانگرایی، مبارزه و ایستادگی در کنار مردم همواره مخاطرات فراوانی برایش درپی داشت. بهسال۱۳۵۰در کرمانشاه دستگیر شد و هشت ماه در زندان ماند. دو ماه پس از آزادی، دوباره در تهران دستگیر و به هفت ماه حبس، انفصال از خدمت و اخراج از دانشگاه محکوم شد. ۱۳۵۳ که فقط پنج ماه و ده روز از زندگی مشترکش با «شهناز دارابیان» میگذشت برای سومین بار دستگیر و به یازده سال حبس محکوم گردید اما در بحبوحهٔ انقلاب ۱۳۵۷از زندان آزاد شد.[۴][۹] او در زندان نیز دست از نوشتن نمیکشید و برخی از داستانهایش را در زندان نوشته و مخفیانه به بیرون میفرستاد. در «سلول ۱۸» از روزهایی که در زندان گذرانده نوشته است.[۱۰] درویشیان، معتقد بود هنر باید به بیان واقعیتها بپردازد و آن زیبایی که در واقعیت وجود دارد فراتر از زیبایی هنری است.[۷] واقعگرایی در کارهای او آمیزهای از طنز تلخ و نگاه هوشیارانهٔ او به تاریخ و اجتماع است.[۱۱] او جوایزی از بنیاد هوشنگ گلشیری، «سازمان دیدبان حقوق بشر»، «جشنواره فرهنگی گلاویژ» و «شورای کتاب کودک ایران» دریافت کرد. درویشیان همواره دغدغهٔ آزادی و عدالت داشت او در سالهای اختناق پس از «قتلهای زنجیرهای» جهت احقاق حقوق نویسندگان فعالیت خود در کانون نویسندگان ایران را افزایش داده و بهعنوان عضوهیئت دبیران کانون انتخاب شد.[۱۱]
از میان یادها
قصههای بیبی
مادربزرگش که «بیبی» صدایش میکردند خیاطی میکرد. گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت امّا قصهگو بود. «بیبی» حتی او را با نام صادق هدایت آشنا کرد. بههمراه دخترداییاش «شهناز» که بعدها یار و شریک زندگیاش شد ساعتها در کنار چرخ خیاطی «بیبی» گوش به قصهها و افسانههای او میسپردند.[۱۰][۲][۱۲]
شوق مدرسه با شناسنامهٔ کشکی
خودش داستان نامنویسی روز اول مدرسهاش را اینگونه بیان میکند:
- یکی از روزهای اواخر شهریور۱۳۲۶همسایهمان زینبخاتون که سال قبل پسرش را به مدرسه گذاشته و راهوچاه کار را میدانست صدایم زد که برای رفتن به مدرسه و اسمنویسی آماده باشم. من چنان باشتاب شناسنامهام را از تاقچه برداشته و بهبیرون دویدم که در بین راه پایم به پای مادرم که مشغول «کشکسابی» بود خورد و با سر توی ظرف کشکساب افتادم، شناسنامهام هم توی ظرف کشکی افتاد و خیس شد. زود آن را بیرون آورده وتندتند لیسیدم. هنگام نامنویسی دست مدیر مدرسه کشکی شد و غرولندکنان اسمم را نوشت.[۹]
اولین آشنایی فکری
«شهناز»، همسرش که از کودکی در کنار هم بودهاند، دربارهٔ نخستین آشنایی فکریاش با علیاشرف میگوید: بعد از آزادی از زندان کرمانشاه چون خانهٔ ما مناسبتر بود به خانهٔ ما آمدند. من کلاس هفتم یا هشتم بودم همانطور که مشغول پذیرایی از مهمانها بودم شنیدم که داشت برای جوانهایی که به دیدارش آمده بودند صحبت میکرد: «الان ببینید که کارگرها چطور در این سرما آچار به دستشان میچسبد بعد از اینکه جامعه به آگاهی برسد به جای آچار باید اسلحه به دست اینها بچسبد.»[۱۳]
اولین داستان
اولین داستانی که نوشته «ندارد» است که در مجموعهٔ از این ولایت به چاپ رسیده. داستان را در زندان کرمانشاه سال۱۳۵۰و دور از چشم مأموران مینویسد و سپس به یک زندانی جوان، که معتاد بوده و بهکمک علیاشرف اعتیادش را ترک کرده و داشته آزاد میشده، میدهد. او هم داستان را در شلوارش جاسازی کرده و به بیرون برده و به مادر علیاشرف میسپارد.[۱۴]
در زندان هم دغدغهٔ نوشتن داشت
شهناز داستانها را بیرون میآورد
مرتبهٔ سومی که زندانی میشود پس از مدتها بیخبری بالاخره میفهمند که در زندان «اوین» است. «شهناز» به ملاقاتش میرود، از پشت میلههای زندان و درحالیکه دو افسر پشتسرشان راه میروند: «بعد از چند سال دست یکدیگر را گرفتیم، علیاشرف بستهٔ کاغذی کوچکی که شبیه سیگار پیچیده شده بود را به دستم داد. آنقدر هول شده بودم که تلاش کردم آن را در دهانم پنهان کنم امّا جا نمیشد، سریع به فکرم رسید که آن را در مشتم بین دستمال کاغذی بگذارم، موقع بازرسی هم دستهایم را بالا گرفتم تا طبیعی جلوه کند و توجهشان به دستمال و کاغذی که بین آن پنهان کرده بودم جلب نشود. آنقدر استرس داشتم که بلافاصله زندان را ترک کردم، وقتی به خانه بازگشتم متوجه شدم که نوشتههای تازهاش را به دستم رسانده است.»[۱۰]
محمولهای به رنگ داستان
داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» در آن یادداشتها بود که در صفحات باریک و با خط بسیار ریزی نوشته شده بود. «شهناز» کتاب را برای چاپ آماده کرده و به نشر شبگیر میسپارد. «حدود یک ماه بعد کتاب آمادهشده را تحویل گرفته و به ملاقاتش رفتم. کتاب را که از پشت شیشه به او نشان دادم، آنقدر خوشحال شد که هنوز هم چهرهاش در خاطرم مانده است.»[۱۰]
از رنج پدر
درویشیان در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. اولین فرزند خانوادهٔ شش فرزندی بود. پدرش که در اثر فشار زندگی و ناداری مجبور شده دست به قاچاق تریاک بزند دستگیر میشود. شخصی که او را به این کار واداشته، وقتی پدرش به زندان میافتد به سراغ خانوادهٔ او رفته و طلب خسارت میکند. در نتیجه علیاشرف را که فقط یازده سال داشته اجیر و مجبور به ادامهٔ راه پدر میکند. او هم بهناچار بههمراه محمولهٔ تریاکی که در دستگاهی جاسازی کرده بودند به تهران و سپس به رشت میرود. «در تمام مدتی که همراه آن محموله بودم قلبم بهشدت میتپید مضطرب و نگران بودم و خواب و خوراک نداشتم ممکن بود دستگیرم کنند و سرنوشت زندگیام بهطورکلی عوض شود. واقعیت این است که سرنوشت بچههای فقر را تصادف تعیین میکند. ما زادهٔ تصادف بودیم.»
سرنوشت پدر
هنگامی که معلّم میشود و میتواند روی پای خودش بایستد شرایط درسخواندن خواهر و برادرهای کوچکتر را فراهم میکند. پدرش با این کار، مخصوصاً با درسخواندن دخترها، مخالفت میکند. او که از این کار عصبانی بوده یک شب با مادرش درگیر شده و کوزهٔ آبی را بر سر مادرش که آبستن هم بوده میکوبد. علیاشرف مادرش را که غرق خون میبیند فریاد میکشد و در برابر پدرش میایستد. « من و پدرم مثل رستم و سهراب در برابر هم ایستاده بودیم و او رستموار با پنجه به سینهٔ من زد که آستین پیراهنم را کند و خواست دوباره حمله کند که همسایهها نگذاشتند. روز بعد پدرم که دید جای دیکتاتوری نیست، زندگی را گذاشت و فرار کرد، رفت به قم و بعد هم به شیراز.»[۱۵][۱۶]
اولین دیدار
« | "درسی داریم به نام آیین نگارش. اسم مدرسش آشنا به نظر میرسد، کتابهایش را تا آنجا که به شهرستان رسیده خواندهام. ساعت دوّم با او درس داریم. همه پشت در آمفیتئاتر هجوم آوردهاند. یکی از لنگههای در بسته است جمعیت همدیگر را فشار داده و لگدمال میکند. کسی را میبینم که دولا شده، چفت در را پایین کشیده و در کناری میایستد. مردی بلند قامت و کشیده با سبیلی پهن، صورتی گندمگون و چانهای مستطیلی. کراوات نداشت لباسی معمولی بهتن داشت، فکر میکردی شغلش رانندگی است. تا آنوقت عکسش را ندیده بودم. آمد و در پای تختهسیاه ایستاد. بادقت گچهای پای تخته را برداشت مثل اینکه خردهنان پای دیوار را برمیدارد و با همان احترام، که میگفتی الان گچها را میبوسد؛ اما نبوسید گچها را روی لبهٔ تختهسیاه گذاشت به چند قطعه گچ دیگر هم دست برد که زیر پاها خرد شده بود. رفت و نشست پشت میز. فهمیدم که او جلال آلاحمد است."[۱۷] |
» |
لحظهٔ وداع
جلسهٔ هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران روز سهشنبه دوم اردیبهشت ۹۶تشکیل میشود. هوشنگ گلشیری بهعلت بیماری در جلسه حضور ندارد. به پیشنهاد درویشیان بعد از جلسه جهت عیادت به خانهٔ گلشیری میروند. گلشیری حال مساعدی ندارد. بههمراه همسرش، فرزانه طاهری او را به بیمارستان میبرند. در بیمارستان علیاشرف آخرین بیانیهٔ کانون، با موضوع توقیف مطبوعات، که همان روز تهیه شده بود را برایش میخواند و او بهکندی امضا میکند. فرم پذیرش بیمارستان را برای پرکردن نزد گلشیری میبرد « به شماره شناسنامه و نام پدر که رسیدم هوشنگ به یاد نیاورد و مات و با دهان باز نگاهم کرد. یکه خوردم و غصه به جانم ریخت. پس از آن دیگر هوشنگ را هوشیار ندیدیم یک ماه و ده روز با مرگ دستبهگریبان بود و عاقبت روز دوشنبه ۱۶خرداد تسلیم شد.»[۱۸]
داستان بیماری
پس از بازگشت از سفر کردستان عراق دچار سکتهٔ مغزی میشود. خودش دیدن فیلم صحنهٔ اعدام کردهای عراق را عامل این اتفاق میداند. «بیست و چهار ساعت قبل از بیماری صحنهٔ اعدام کردهای عراق را دیدم که اینطور شدم. اعدامهایی که به دستور صدام حسین انجام میگرفت. اصلاً برایم باورکردنی نبود. آن صحنههای آزاردهنده از جلوی چشمانم محو نمیشد.»[۱۹]
پیغام درختها
پس از مرگ جلال آلاحمد پیامی برای سیمین دانشور میفرستد، بند آخر کتاب سووشون،
«خواهرم گریه نکن در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درختی دیگر خواهد رساند و درختها از باد میپرسند در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»
سیمین در جواب میگوید:
"'
"'
مرگ پایان کبوتر نیست
درویشیان ۴آبان۱۳۹۶ چشم از جهان فروبست. گروهها و سازمانهای متعدد مانند کانون نویسندگان ایران،[۲۰] سازمان فداییان خلق ایران،[۲۱] سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)،[۲۲] حزب توده ایران،[۲۳] کوملهٔ زحمتکشان کردستان،[۲۴] اتحادیهٔ آزاد کارگران ایران،[۲۵] کانون مدافعان حقوق کارگر،[۲۶] انجمن نویسندگان کودک و نوجوان[۲۷] و... با انتشار بیانیه و همچنین نویسندگان و شاعرانی نظیر محمود دولتآبادی، شمس لنگرودی و جمال میرصادقی با انتشار پیامهایی درگذشت او را تسلیت گفتند.[۲۸] درویشیان تمایل داشت در کنار یارانش محمدجعفر پوینده و محمد مختاری در «امامزاده طاهر کرج» دفن شود اما به دلیل ممانعت از این کار، برای دفن در امامزاده طاهر از خانوادهاش درخواست ۱۵۰میلیون تومان پول و ۹۰۰میلیون تومان وثیقه میکنند، سرانجام پیکر او در «بهشت سکینه کرج» آرام گرفت.[۶]
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی
- "'۱۳۲۰تا۱۳۳۱"': تولد در کوچهٔ علاقهبندها در محلهٔ آبشوران کرمانشاه، گذراندن دورهٔ کودکی در خانوادهای فقیر و شرایطی سخت، کارکردن در ریختهگری داییاش از شش سالگی، علاقهمندی به قصّهگویی با شنیدن قصّههای مادربزرگ و خواندن «شاهنامهٔ کردی» توسط پدرش.[۲][۸][۲۹][۳۰]
- "'۱۳۳۲"': در این سالها بهخواندن روزنامهها و نشریات عمدتاً سیاسی علاقهمند شده و فضای سیاسی کشور را نیز رصد میکند. کودتای ۲۸مرداد او را شدیداً متأثر میکند. «برای افسرها و سرهنگهای حزب توده که اعدام شدند اشک ریختم».[۱۶][۳۱]
- "'۱۳۳۵"': ورود به دانشسرای عالی مقدماتی. پی بردن به استعداد و علاقه بهنوشتن.[۱]
- "'۱۳۳۷"': اتمام تحصیل و شروع کار معلمی در روستاهای کرمانشاه و کردستان بهمدت هشت سال.[۴]
- "'۱۳۴۵"': تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی دانشگاه تهران، آشنایی با سیمین دانشور، جلال آلاحمد، صمد بهرنگی و شروع جدی نویسندگی.
- "'۱۳۴۷"': مرگ صمد بهرنگی او را شدیداً متأثر میکند. «صمد جاودانه شد» را مینویسد.[۲]
- "'۱۳۵۰"': درحال جمعآوری قصّهها و افسانههای عامیانه در روستاهای کرمانشاه، توسط ساواک دستگیر شده و پس از تحمل ۸ماه شکنجه و حبس آزاد میشود. دو ماه بعد به علت نوشتن و پخش اعلامیه علیه جنایات رژیم شاه در جریان «سیاهکل» و اعدامها دستگیر شده و به ۷ماه زندان محکوم میشود . همچنین از دانشگاه اخراج شده و از شغل معلمی نیز منفصل میگردد.[۱۰][۱۴]
- "'۱۳۵۳"': ازدواج با «شهناز دارابیان». به روستاهای سیستانوبلوچستان سفر میکند فقر حاکم بر زندگی مردم او را شدیداً تحتتأثیر قرار میدهد. در بازگشت به تهران وقتی متوجه میشود شاه با خانوادهاش برای اسکی به سوئیس رفته اند طی بیانیهای به وضعیت فقر و زندگی شاه اعتراض میکند. به خاطر همین بیانیه، انتشار مجموعهٔ از این ولایت و همکاری با «ناصر رحمانینژاد» در انجمن تئاتر ایران و فعالیتهای سیاسی اجتماعی دیگر دستگیر شده و این بار به ۱۱ سال زندان محکوم میشود.[۱۰][۲]
- "'۱۳۵۴"': انتشار مجموعه داستان آبشوران.[۳۲]
- "'۱۳۵۳تا۱۳۵۷"': گذراندن دوره محکومیت در زندانهای «اوین» «کمیتهٔ مشترک» و «قصر». در زندان به نوشتن ادامه میدهد. داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» به کمک «شهناز»، همسرش، به بیرون زندان انتقال دادهشده و چاپ میشوند.[۱۰]
- "'۱۳۵۷"': از زندان آزاد میشود. نویسندگی را با محوریت ادبیات کودک و نوجوان ادامه میدهد. انتشار «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما»، «ابر سیاه هزار چشم»، «کی برمیگردی داداشجان»، «گل طلا و کلاش قرمز»، «روز اول تعطیلی» و «کتاب بیستون».[۱]
- "'۱۳۵۸"': انتشار رمان سلول ۱۸، مجموعه داستان «آتش در کتابخانهٔ بچهها».[۳۲]
- "'۱۳۵۹"': گردآوری و انتشار «کتاب کودکان و نوجوانان».[۱]
- "'۱۳۶۰"': گردآوری مجموعهٔ «جنگ به روایت بچهها».[۳۲]
- "'۱۳۶۶"': انتشار «افسانهها و متلهای کردی».[۳۲]
- "'۱۳۷۰"': انتشار رمان چهارجلدی سالهای ابری.[۳۲]
- "'۱۳۷۳"': عضویت در کانون نویسندگان ایران و امضای بیانیهٔ «ما نویسندهایم». انتشار مجموعه داستان درشتی.[۳۲]
- "'۱۳۷۶"': مسئولیت کمیتهٔ تدارکات مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران را برعهده میگیرد.[۳۴]
- "'۱۳۷۵"': انتشار مجموعه داستان «از ندارد تا دارا» «مجموعه مقالات» و «فرهنگ کردی فارسی».[۳۲]
- "'۱۳۷۷"': انتشار مجموعه داستان «شب آبستن است» در سوئد(۱۹۹۸م)؛ انتشارمجموعهٔ ۱۹جلدی «فرهنگ افسانههای مردم ایران» بههمراه رضا خندان مهابادی.[۳۲]
- "'۱۳۷۸"': انتشار «خاطرات صفرخان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه». به عنوان یکی از اعضای هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران انتخاب میشود. در تشییع جنازهٔ محمدجعفر پوینده، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، سخنرانی میکند.[۳۲]
- "'۱۳۷۹"': انتشار «یادمان صمد بهرنگی».
- "'۱۳۸۰"': همکاری با رضا خندان مهابادی و انتشار مجموعهٔ «داستانهای محبوب من».[۳۲]
- "'۱۳۸۱"': انتشار مجموعهٔ «چون و چرا» و «نامهٔ کانون نویسندگان ایران: ویژهٔ احمد شاملو».[۳۲]
- "'۱۳۸۳"': نوشتن مجموعه داستان «داستانهای تازهداغ» که در ایران اجازه انتشار پیدا نکرده و در آلمان به چاپ میرسد.[۳۲]
- "'۱۳۸۴"': گردآوری و ترجمهٔ «داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد».[۳۲]
- "'۱۳۸۶"': دچار عارضهٔ سکتهٔ مغزی میشود و مدتها با بیماری دست و پنجه نرم میکند.
- "'۱۳۹۰"': انتشار «دانه و پیمانه» با همکاری رضا خندان مهابادی.[۳۲]
- "'۱۳۹۶"': خاموشی در روز چهارم آبانماه.
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
درباب شخصیتش
درویشیان فردی مهربان، دلسوز و عاشق بود که چون خودش رنج کشیده و از عمق مردم برخاسته بود پیوندی دائمی با جامعه داشت. زبانش ساده و صمیمی بود. مبارزی بود که عشق، عدالت و آزادی جوهر زندگیاش بود و همهٔ عمرش با فقر، فساد، تبعیض، بیعدالتی، خفقان و سانسور جنگید. او را راوی رنجهای مردم و دردهای کودکان گفتهاند.[۷][۶][۱۱]
چگونه میاندیشید
درویشیان معتقد بود که: نویسنده نمیتواند از متن جامعه فاصله داشته و جدا از دردها، آرمانها و مبارزات ملّت خود باشد، بلکه باید همراه جامعه حرکت کند.[۳۵]
"'
"'
درویشیان به دو پدیدهٔ جهل و فقر توجهی خاص دارد و این دو را در رابطهای ناگسستنی قرار میدهد که هر یک دیگری را تولید کرده و در جهت حفظ یکدیگر حرکت میکنند.[۲۹] او همچنین درباره توجه به واقعیت و نقش تخیل در داستاننویسی معتقد است واقعیت و تخیل از همدیگر جداییناپذیرند و توجه به هر دو برای نویسندگی ضروری است. او ریشهٔ تخیل را در واقعیت دانسته و یکی از وظایف عمدهٔ مدارس را پرورش تخیل بچهها میداند.[۳۷] درویشیان هرگونه سانسور را، خواه با نام ممیزی، نظارت، بررسی و ارشاد باشد یا هرنام دیگری، امری پلید میداند و معتقد است نویسنده باید بتواند بهعنوان وجدان آگاه و بیدار جامعه آزادانه در برابر بیقانونیها، رواج انواع فساد، انحصارگرایی، ظلم و ستم ایستادگی کند.[۳۸]
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
بعد از درگذشت او مراسمی در کشورهای آلمان، فرانسه، اتریش، هلند و کانادا برگزار شد اما از برگزاری مراسم یادبود او در تهران جلوگیری به عمل آمد.[۳۹]
مراسم بزرگداشت او در آلمان، در شهرهای فرانکفورت و هانوفر برگزار شد. در مراسم شهر فرانکفورت که توسط کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید برگزار شد، نسیم خاکسار و حسن حسام به ایراد سخنرانی پرداختند و پیام رضا خندان مهابادی و «شهناز دارابیان» نیز پخش شد. در کانادا نیز در شهرهای ونکوور و تورنتو مراسمی برای علیاشرف برگزار شد که در مراسم ونکوور مجید میرزایی، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید، محمد محمدعلی، علی نگهبان، نویسنده و منتقد ادبی و «مرتضی مشتاقی»، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر دربارهٔ وی سخنرانی کردند. محمدعلی به تشریح نقش علیاشرف در کانون نویسندگان ایران پرداخت. او حضور درویشیان در کانون را نه برای کسب «نامونشان» که جهت دفاع از حقوق نویسندگان، در دههٔ هفتاد و پس از سرکوب نویسندگان و بروز قتلهای زنجیرهای، دانسته و تلاش او را، بهعنوان عضو هیأت دبیران کانون، در کنار سیمین بهبهانی جهت احقاق حق نویسندگان در آن دوران میستاید.
در مراسمی که در شهر پاریس برگزار شد نعمت آزرم و «کاظم شهریاری»، نمایشنامهنویس و کارگردان کرمانشاهی، دربارهٔ وی صحبت کردند. نعمت آزرم ضمن بهیادآوری دورانی که با درویشیان در زندان سپری کرده است به مبارزهٔ سیاسی مادام او در طول زندگیاش و در داستانهایش اشاره کرد.
از چشم دیگران
محمود دولتآبادی
« | علیاشـرف درویشـیان، نویسـندۀ مردمان تهیدست و نکبتزدۀ لایههای ناپیدای جامعۀ ما بود. او بیمار یک مریضی باستانی در سـرزمین ما ایران بود و آرزومند آنکه روزی این بیماری درمان بشود که البته نشد و به نظر میرسد به این زودیها هم شدنی نخواهد بود.[۴۰] | » |
هوشنگ مرادی کرمانی
« | درویشیان نیز به شیوهٔ صمد بهرنگی گسترهٔ قلم را به میان کودکان فرودست جامعه برد و از تنهاییها، رنجها و آلام این کودکان نوشت، کودکانی که جامعه به آنها ظلم کرده است، و از اختلافات طبقاتی سخن گفت اما این به آن معنا نیست که دنبالهروی صمد بود بلکه شیوهٔ خاص خود را داشت.[۴۱] | » |
رضا خندان مهابادی
« | پشتوانهٔ درویشیان در کارهایش خوشنامی و محبوبیتش میان مردم و اعتبار بیچونوچرایش میان بخشی از روشنفکران و نویسندگان است. او بهعنوان نویسنده و بهعنوان انسانی مسئول به وظیفهٔ خود عمل کرد و تاوانش را نیز با حبس و آزار و توهین و تخطئه پرداخت.[۴۲] | » |
حسن میرعابدینی
« | هماهنگی فرم و محتوا در دو مجموعهٔ اول درویشیان، در اغلب داستانهای بعدی او دیده نمیشود. بیتوجهی به صناعت نگارش، درویشیان را از آفریدن آثاری زنده بازمیدارد. او مضمون مورد نظرش را می شناسد، اما آن را به شیوهای خلاق نمیپروراند. همراه نبودن قریحهٔ هنری با صداقت پرشور برای افشای نارواییهای اجتماعی، در آخرین داستانهای درویشیان به سادهکردن واقعیت منجر میشود. بهطوریکه داستانها در حد بیان رنجهای فردی و شرح سطحی مسائل اجتماعی میمانند و توان رسیدن به مرحلهٔ هنر را نمییابند.[۵] | » |
شمس لنگرودی
« | درویشیان در کودکی بشریت میزیست؛ با چشماندازهای زیبا به آیندهٔ بشریت؛ همان که نوکیسگان فرهنگی و اقتصادی در دل به سادگیاش تسخر میزنند. او رنج میبرد، و پس پشت طنزش جریانی از درد جاری بود. زندگی درویشیان به پاس دستیافتن به رویاهایش، آیندهای کم دغدغه برای تهیدستان، همواره در زندان و دربهدری گذشت.[۴۳] | » |
نسیم خاکسار
« | در بیشتر داستانهای درویشیان تقلایش را برای یافتن راهی جهت بازآفرینی درست واقعیتهای اجتماعی در زیر سایهٔ سانسور میتوان دید. یکی از ویژگیهای سبکی کارهای او زبان همراه با طنزش است. او از طنز در کارهایش بجا استفاده میکند.[۹] | » |
دربارهٔ نوشتن
درویشیان خود را تسلیم جبر نمیداند او نویسنده را مبارزی اجتماعی میداند که باید برای تغییر و بهبود شرایط بنویسد. وی دربارهٔ دلیل نوشتنش میگوید:
""'اتفاقاتی که در جامعه میافتاد و دل من را به درد میآورد، وضعیت کودکان فقیر و بیعدالتی موجود در جامعه محرک اصلی نوشتنم بوده است.""'[۸]
محبوبترین
دو تا از داستانهایم را خیلی دوست دارم این دو، داستانهای محبوب من هستند داستان «هتاو» در مجموعهٔ از این ولایت و «درشتی» در مجموعهٔ درشتی.[۱۴]
دیگران در نگاه او
صمد بهرنگی
« | درونمایهٔ اغلب آثار او انکار و عصیان است. انکار هرآنچه که دست و پای قهرمانان داستانهایش را برای رسیدن به آزادی گرفته و عصیان بر ضد قراردادهایی که فقط برای بازداشتن مردم از تحرک، اعتراض و عمل بسته شده بود.[۴۴] | » |
بر سر سفرهٔ خون نمینشینم
سال۱۳۸۱ قرار است سمیناری دولتی تحت عنوان «سمینار جهانی ادبیات داستانی و گفتوگوی تمدنها» در جزیرهٔ کیش برگزار شود نام درویشیان در بین مدعوین بهچشم میآید. درویشیان با انتشار نامهای ضمن اعتراض به وضعیت سیاسی اقتصادی موجود، مخالفت خود را با دعوت از خودش و همچنین تشکیل سمینار اعلام میکند. وی در پایان نامه می نویسد:"'
"'
جلال آلاحمد
« | سفرهای طولانی او که اغلب با پای پیاده میرفت در غنا و تازگی آثارش تأثیر مهمی داشت. میتوان گفت او از اولین کسانی بود که بیرونآمدن از محدودهٔ تنگ نویسنده و قدمگذاشتن در بین مردم را باب کرد زیرا او در متن حوادث زندگی میکرد و قدم او قلم او بود.[۴۵] | » |
بزرگ علوی
« | ادبیات ستیز که بیتردید پرچمدارش نویسندگانی چون بزرگ علوی بودند به روشنکردن بسیاری از جنبههای زندگی مردم میپرداخت و ما را به فهم و درک معنای هستیمان و دنیای پیرامونمان نزدیک میکرد تا بدانیم که کیستیم و در چه جهانی و با چه کسانی و در چه شرایطی زندگی میکنیم. به قول چخوف «وقتی به انسانها نشان دهی در چه وضعی بهسر میبرند به فکر زندگی بهتر میافتند.»[۴۶] | » |
محمدجعفر پوینده
« | این انسان تراژیک، در طول زندگی کوتاهش بسیاری از نابسامانیهای روزگار خویش را شخصاً تجربه کرد امّا در برابر این نابسامانیها خاموش و منفعل نبود. بیش از بنیه و توان خود کار کرد و در راه پرسنگلاخ زندگیاش با گامهای استوار و بدون واهمه پیش رفت. او نویسنده و مترجمی بود که بدون بیم و ترس پردهٔ انزوای روشنفکرانه را پس زد و در میان مردم با آنها همدردی کرد و دلش تا آن زمان که دستهای ناپاک تاریکفکران گلویش را فشرد به یاد و خاطر آنان تپید.[۴۷] | » |
محمدعلی جمالزاده
« | بیتردید نام جمالزاده در ادبیات معاصر ما بهعنوان نواندیش و آغازگر خواهد ماند. اما سالهای زندگی بیدردسر در ژنو آرامآرام او را از مسائل واقعی و ملموس ایران دور کرد. بههمینجهت در آثارش دیگر آن شور و حرارت اولیه بهچشمنمیخورد و طی سالهای بسیاری که در خارج زیست نسبت به بسیاری از مسائل حیاتی و سرنوشتسازی که در میهن ما اتفاق افتاد، ساکت ماند.[۴۸] | » |
ما نویسندهایم
درویشیان یکی از امضاکنندگان بیانیهٔ معروف «ما نویسندهایم» بود. امضاکنندگان این بیانیه که توسط کانون نویسندگان ایران بهسال۱۳۷۳ منتشر شد ضمن اعتراض به سانسور خواهان به رسمیت شناختهشدن تشکل صنفی نویسندگان و رعایت آزادی اندیشه و بیان شدند.
تاثیرپذیری از صمد
درویشیان خود را متأثر از نویسندههایی چون جلال آلاحمد، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی و... میدانست اما تأثیر صمد بهرنگی بر زندگی و نویسندگیاش بیمانند است.
« | "صمد بهرنگی را دوبار در منزل جلال آلاحمد و سیمین دانشور دیده بودم. هم من آدم خجولی بودم و هم صمد و در ضمن هردوی ما مجذوب آلاحمد بودیم و در نتیجه فرصتی نشد که با هم گفتوگو کنیم زیرا او به تبریز رفت و من به کرمانشاه. من و او خیلی به هم شبیه بودیم. او فقط یک سال از من بزرگتر بود، وقتی کارهایش را میخواندم، میدیدم که چقدر زندگی ما شبیه هم است. او در دانشسرای مقدماتی تبریز درس خوانده بود و من در کرمانشاه. او به دهات تبریز رفت و درس داد و من در کرمانشاه و کردستان. اگرچه محیطی که صمد در آن رشد کرده بود محیط بارورتری بود. او با کسانی چون غلامحسین ساعدی، «غلامحسین فرنود» و «رحیم رئیسنیا» حشرونشر داشت و محیط کرمانشاه فاقد این ویژگی بود، اما همین شباهتهای ما باعث شد که من عاشق او شدم و وقتی کارهایش را خواندم دیدم که میشود من هم مثل او در زمینهٔ ادبیات کار کنم."[۱۶][۸] | » |
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
مستند «خورشید سالهای ابری» بهکارگردانی «مصطفی ساروقی» دربارهٔ علیاشرف درویشیان ساخته و بهسال ۹۶نمایش داده شد.
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
کارنامهٔ آثارش
رمان
- سالهای ابری، ۱۳۷۰، نشر اسپرک. ۱۳۷۹نشر چشمه.
- سلول ۱۸، ۱۳۵۸، انتشارات نگاه. ۱۳۸۱، انتشارات آتنا. ۱۳۷۸، برلین: نشر گردون.
مجموعهداستان
- از این ولایت، ۱۳۵۲، انتشارات صدای معاصر، شبگیر.
- از ندارد تا دارا، ۱۳۷۵نشر سهند.
- آبشوران، با نام لطیف تلخستانی، ۱۳۵۴، انتشارات شبگیر. آبشوران، با نام علیاشرف درویشیان، ۱۳۵۸، انتشارات یارمحمد.
- درشتی، ۱۳۷۳، نشر چشمه.
- شب آبستن است، ۱۳۷۵(۱۹۹۸م)، سوئد، نشر کتاب ارزان.
- همراه آهنگهای بابام، ۱۳۵۳، شباهنگ.
- فصل نان، ۱۳۵۷، انتشارات شباهنگ.
- داستانهای تازه داغ، چاپشده در آلمان
گردآوری و ترجمه
- داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد، ۱۳۸۴، نشرچشمه
ادبیات کودک و نوجوان
- روزنامه دیواری مدرسهٔ ما، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر
- کی برمیگردی داداشجان؟، ۱۳۵۷، انتشارات یارمحمد.
- آتش در کتابخانهٔ بچهها، ۱۳۵۸، انتشارات نوباوه.
- گل طلا و کلاش قرمز، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر.
- ابر سیاه هزار چشم، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر.
- رنگینه: قصه برای کودکان، ۱۳۵۳، انتشارات نگاه.
- کتاب کودکان ونوجوانان، گردآوری، ۱۳۵۹، نشر نوباوه.
دیگر آثار
- کتاب بیستون، گردآوری، ۱۳۵۷، نشر شباهنگ.
- چون و چرا، مقاله، نقد، گفتوگو، سخنرانی، ۱۳۸۱، نشر اشاره.
- داستانهای محبوب من، گزینش، نقد و بررسی، بههمراه رضا خندان مهابادی، ۱۳۸۰، نشر چشمه.
- دانه و پیمانه، مجموعهٔ نقد و بررسی رمان و داستان کوتاه، به همراه رضا خندان مهابادی، ۱۳۹۰، نشر چشمه.
- فرهنگ افسانههای مردم ایران، بههمراه رضا خندان مهابادی، ۱۳۷۷، نشر آنزان.
- خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه، ۱۳۷۸، نشر چشمه.
- افسانهها و متلهای کردی ۲جلد دریک مجلد، ۱۳۸۰، نشر چشمه.
- جنگ بهروایت بچهها، گردآوری: قصه، شعر، مقاله، تحقیق، نقد و بررسی، معرفی کتاب، تهران.
- فرهنگ کردی کرمانشاهی: کردی فارسی، ۱۳۷۵، نشر سهند
- مقالات، ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر.
- نامهٔ کانون نویسندگان ایران: ویژهٔ احمد شاملو، بهکوشش علیاشرف درویشیان با همکاری کمیسیون فرهنگی کانون نویسندگان ایران، ۱۳۸۱، انتشارات آگاه
- صمد جاودانه شد، ۱۳۵۲، سازمان چاپ و نشر کتاب.
- یادمان صمد بهرنگی، ۱۳۷۹، انتشارات کتاب و فرهنگ.
آثار منتشرنشده
- عقاید و رسوم مردم کرمانشاه، پژوهش.
- همیشه مادر، رمان. این رمان دربارهٔ «فاطمه سعیدی»، مبارز و زندانی سیاسی و عضو سازمان «چریکهای فدایی خلق» و مادر «شایگانها»، چهار فرزند او که از اعضای «چریکهای فدایی خلق» بودند و توسط ساواک کشته شدند، است.
آثار درویشیان به زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیراً به زبان فنلاندی ترجمه شده است.
سبک و لحن و ویژگی آثار
محتوا
درویشیان متفکری سوسیالیست بود و در آثارش توجه به عدالت اجتماعی و کنکاش در طبقهٔ فرودست مشخص است.[۲۹] ساختار رئالیستی داستانهای درویشیان را در درجهٔ نخست باید ناشی از ویژگیهای پیرنگ داستانهای او و در درجهٔ بعد ناشی از بازنمایی رنجها و بیعدالتیها دانست که زندگی زحمتکشان با آن عجین شده است.[۴۹] پرداختن به خرافه، جهل و فقر فرهنگی نیز در اکثر نوشتههای او مشهود است.[۵۰] در آثار درویشیان آگاهی دهنده و طبقهٔ کارگر، روشنفکران و تودهٔ مردم را در کنار هم میبینیم.[۵۱]
زبان
درویشیان به دلیل جامعهگرایی و اعتقاد به تعهد اجتماعی تاکید زیادی بر تکنیکهای متداول داستاننویسی ندارد. زبان او زبانی ساده همراه با طنزی تلخ و نثرش نثری روان به شکلی صریح و گزارشی است[۲۹] انتخاب این زبان صمیمی و نزدیک به محاوره، زبانی بین کردی و فارسی، به این دلیل است که خود او در فضایی که داستانهایش در آن شکل میگیرد زندگی کرده و بهخوبی به زبان و گویش مردمان آن آشنا است.[۵۰][۳] او از این زبان برای توصیف فضاهای بومی و بیان افسانهها، آداب و رسوم محیط زندگیاش جهت زیباییآفرینی و ایجاد تأثیر ژرفتر در مخاطبش استفاده میکند.[۵۲]
شخصیتها
شخصیتهای داستان او مردمی هستند که مشکلاتشان برای مخاطب قابل درک است. بزرگترین مشکل جامعه در داستانهای او فقر، تضاد طبقاتی و فقدان عدالت است.[۵۲]
فضای داستان
فضای داستانها غالباً سیاه، تراژیک و غمانگیز است. ترسیم دقیق فضاهای داستان درواقع تأکیدی بر نقش عامل محیط در شکلگیری شخصیت انسانها، پرسوناژهای داستان، است.[۵۰]
زاویه دید
داستانهایش اغلب روایی و زاویهٔ دید در برخی کارهای او اول شخص است. وی معتقد است: وقتی شخصیت اصلی داستان را روایت میکند واقعه قابل پذیرشتر میشود و در زاویهٔ دید اول شخص، تجربیات و احساسات هیجانانگیز از صمیم قلب بیان میشود و غالباً داستان صمیمانهتر و موثرتر از آب درمیآید و ارتباط مطالب داستان نیز سادهتر است.[۱۲]
جوایز و افتخارات
در دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی هوشنگ گلشیری، از درویشیان برای «تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهٔ روستایی به جامعهٔ شهری بهدست داده»، تقدیر بهعمل آمد. سازمان دیدبان حقوق بشر بهسال۲۰۰۷ علیاشرف درویشیان را بهعنوان یکی از ۷نویسندۀ ایرانی معرفی کرد که جایزۀ حقوق بشر «هلمن همت» به آنها تعلق میگیرد. این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا می شود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفته اند. هفدهمین دوره جشنوارهٔ فرهنگی گلاویژ در کردستان عراق، در آذر۱۳۹۲جایزهٔ نخست خود، جایزۀ «هردی» را به درویشیان اهدا کرد.
کتاب «فصل نان» بهسال۱۳۵۷ کتاب برگزیدهٔ شورای «کتاب کودک ایران» انتخاب شد. ۱۳۸۶، هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی مهرگان جایزهٔ «یک عمر تلاش در عرصهٔ نوشتن» را برای مجموعه آثار علیاشرف درویشیان با تأکید بر رمان سالهای ابری به وی اهدا کرد.
نگاهی به آثار
ادبیات کودک و نوجوان
درویشیان با توجه به تجربهٔ معلمی شناخت مناسبی از کودکان و نوجوانان دارد، همین شناخت او باعث خلق شخصیتهای باورپذیری میشود که با ایجاد حس همزادپنداری آموزش از راه ادبیات را ممکن میسازد.[۵۳]
پرداختن به شخصیتهای کودک و نوجوان مسیر نوشتار او را به سمتوسوی خاطرهنویسی و استفاده از حوادث و اتفاقهای ریزودرشتی که در زندگی فردی و خانوادگیاش روی داده سوق میدهد.[۱]شخصیتهای اصلی در مجموعه داستانهای آبشوران، «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام»، «روزنامه دیواری مدرسهٔ ما» و ... کودکان و نوجوانان هستند. در کتاب «کودکان و نوجوانان» که در دههٔ پنجاه منتشر کرد آثاری از کودکان و نوجوانان را در قالبهای قصه، شعر، مقاله، نقد و بررسی جمعآوری و منتشر کرد. « ما میخواهیم شما با همان کلمات سادهٔ خودتان و با همان نگاهی که به طبیعت و زندگی دارید برای ما بنویسید» او با گردآوری این آثار گامی جدی در معرفی آثارادبی کودکان و نوجوانان به جامعهٔ ادبی ایران برداشت.[۱]
علیاصغر سیدآبادی نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان معتقد است: متاسفانه در سالهای اخیر با موجی از آثار ترجمهای روبهرو هستیم که بازتابدهندهٔ زندگی و دغدغههای کودکان و نوجوانان طبقهٔ متوسط آمریکایی است. در این وضعیت علیاشرف درویشیان، که دغدغهاش نوشتن از کودکان ستمدیده بود، بهرغم اینکه ممکن است، ادبیات کودک و نوجوانش مد روز نباشد، چیزی برای ما دارد. شاید توجه به این بخش از میراث او کمک کند، کودکان مسئولتری داشته باشیم.[۵۴]
سالهای ابری
«سالهای ابری» را میتوان از لحاظ فرم با قالب اتوبیوگرافی و از نظر ساختار معنایی در ردیف آثار «رئالیسم سوسیالیستی» بهشمار آورد.[۵۵] درویشیان میگوید: میتوانم بهجرأت بگویم ۹۸درصد این کتاب زندگی من و ماجراهایی است که بر من گذشته است.[۱۲] توجه به قسمتهایی از تاریخ و نقل حوادث آن، رمان را با رمانهای تاریخی پیوند میدهد. اگرچه جریان واقعی تاریخ از زبان کودک یا نوجوانی نقل میشود که تنها به ارائه تصویری ناقص از تاریخ اکتفا میکند. بارزترین وجه این رمان فقر است وجود فقر باعث بیسوادی شده و اعتقاد به خرافات و باورها زندگی شخصیتها را تغییر میدهد.[۵۶] شخصیتپردازی در اغلب موارد بهدرستی صورت گرفته که باعث ایجاد حس همذاتپنداری در مخاطب میشود.[۵۷] قهرمان داستان، «شریف داوپیشه»، خود درویشیان است. نویسنده با توصیف گستردهٔ مسائل اجتماعی بعد سیاسی رمان را تقویت میکند و با انتخاب شخصیتهای داستان از بین افراد عادی جامعه، کارگران، و قراردادن آنها در متن مبارزه علیه نظام حاکم جریان رودی را نشان میدهد که در مسیر خود آنچه را که سرراهش قرار میگیرد با خود میبرد و تبدیل به سیلی بنیانکن میشود.[۵۶]
درشتی
بسیاری از منتقدان مجموعه داستان «درشتی»، را متفاوتترین کار درویشیان میدانند. درویشیان در این مجموعه، زبان و سبک روایی پیچیدهتری را برگزیده است. داستانهای این مجموعه در توصیف دورهای است که آدمهایش دچار ترس و کابوس شده و به صورت اشباحی پریشان درآمدهاند. درویشیان با بینشی تراژیک غمنامهٔ هستیباختگان جنگ و سیاست را میسراید. ماجراهای سیاسی، لو رفتنها، دستگیریها و تلواسههای روحی نسلی سرگردان و کابوسزده و وضع دردناک کودکان روستانشین پشت جبههٔ جنگ از مضامین اصلی کتاب است. تکراریبودن مضمون داستانها، از ضعفهای این کتاب است اما چند داستان این مجموعه نشان از تحولی در کار نویسنده دارد، در این داستانها درویشیان کوشیده است از بیان مستقیم و شعاری درگذرد و مسائل اجتماعی را با خویشتنداری تصویر کند.[۵۸]
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
- آثار درویشیان در بوتهٔ نقد، جعفر کازرونی، ندای فرهنگ، ۱۳۷۷
- روزی روزگاری با علیاشرف درویشیان، فخرالدین احمدی سوادکوهی، خارا، ۱۳۹۷
- یادمان علیاشرف درویشیان، محمدرضا آلابراهیم، ستهبان، ۱۳۹۶
- تحلیلی بر بیماریهای اجتماعی در عصر پهلوی بر اساس مکتب رئالیسم، رضا عبادی جامخانه، نسیم احمدی، شیداسب ۱۳۹۱
- کوچه پسکوچههای رمان، سیدمحمد آرتا، کرمانشاه، ۱۳۹۷
- نگاهی به آثار درویشیان، گلباخی، کار، ۱۳۵۹
- شناختنامهٔ علیاشرف درویشیان، آرش سنجابی، مروارید، ۱۳۸۸
- مضامین اجتماعی در داستانهای کوتاه علیاشرف درویشیان و محمدعبدالحلیم عبدالله، حمید خنیفر، عاصم، ۱۳۹۸.
- جایگاه زن در آثار محمدباقر میرزاخسروی، مهشید امیرشاهی، علیاشرف درویشیان و منصور یاقوتی، افسانه آهنگری، وحید مبارک، رایان، ۱۳۹۸
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ «مرد مردم». نقد کتاب کودک و نوجوان، ش. ۱۵ (۱۳۹۶): ۲۱۰تا۲۱۵.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «زندگینامهٔ علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «مصاحبه با علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۶۳۳.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ میرعابدینی، صدسال داستان نویسی ایران، ۵۴۶.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ «گفتوگو با ناصر زرافشان».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «ویژهٔ علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «مصاحبهٔ اختصاصی فرزانه دری با علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «یاد یاران و بزرگداشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ «ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند».
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ «مصاحبه با علیاشرف درویشیان». رامان، ش. ۳۶ (۱۳۷۷).
- ↑ «مراسم یادبود علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ «مصاحبه با علیاشرف درویشیان». معیار، ش. ۵۱ (۵بهمن ۱۳۸۰).
- ↑ «گفتوگو با علیاشرف درویشیان». نشریهٔ پروین، ش. ۵ (۱۳۸۱): ۱۰تا۱۱.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ «مصاحبه با علیاشرف درویشیان». هفتهنامهٔ ادبیات، ضمیمهٔ روزنامهٔ همشهری، ۱۳۸۰.
- ↑ «سهشنبهها، بهیاد جلال آلاحمد». نشریهٔ کلک، ش. ۶ (۱۳۶۹).
- ↑ «بوی طلوع صبح را ما نیز شنیده بودیم». نشریهٔ دنیای سخن، ش. ۹۱ (۱۳۷۹).
- ↑ «دیدار با علیاشرف درویشیان». نشریهٔ چیستا، ش. ۲۴۴و۲۴۵ (۱۳۸۶): ۲۹۲تا۲۹۵.
- ↑ «بیانیه کانون نویسندگان ایران بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ «علیاشرف درویشیان نویسندهٔ برجستهٔ کشورمان جاودانه شد».
- ↑ «پیام تسلیت هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)».
- ↑ «علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ سرگذشت تهیدستان روستا، درگذشت».
- ↑ «کوملهٔ زحمتکشان کردستان».
- ↑ «بیانیه تشکلهای کارگری بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ «علیاشرف درویشیان، زبان محرومان در برابر قدرتمداران».
- ↑ «پیام تسلیت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ «واکنشها به درگذشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ «نگاهی اجمالی به آثار علیاشرف درویشیان پیش از انقلاب». چیستا، ش. ۲۴۴و۲۴۵ (۵بهمن۱۳۸۰): ۲۹۷تا۳۰۲.
- ↑ «علیاشرف درویشیان، چهرهٔ رنجور ادبیات ایران».
- ↑ «خورشید سالهای ابری».
- ↑ ۳۲٫۰۰ ۳۲٫۰۱ ۳۲٫۰۲ ۳۲٫۰۳ ۳۲٫۰۴ ۳۲٫۰۵ ۳۲٫۰۶ ۳۲٫۰۷ ۳۲٫۰۸ ۳۲٫۰۹ ۳۲٫۱۰ ۳۲٫۱۱ ۳۲٫۱۲ ۳۲٫۱۳ ۳۲٫۱۴ «زندگی و آثار علیاشرف درویشیان».
- ↑ علیاشرف درویشیان، خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه.
- ↑ «فرازهایی از زندگی و وداع علیاشرف درویشیان».
- ↑ «من همان شریف سالهای ابری هستم».
- ↑ «مقدمهای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب». نشریهٔ فرهنگ توسعه، ش. ۲۷ (۱۳۸۱).
- ↑ «مصاحبه منتشرنشده با درویشیان: لباس واقعیت به داستان پوشاندم».
- ↑ علیاشرف درویشیان، چونوچرا.
- ↑ «جلوگیری از یرگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان».
- ↑ «نوشتهٔ دولتآبادی برای درگذشت درویشیان».
- ↑ «مرگ داشی در پاییز».
- ↑ «گرامیداشت علیاشرف درویشیان».
- ↑ «نوشتار شمس لنگرودی برای درگذشت درویشیان».
- ↑ «همدل با کودکان بیپناه». جهان کتاب، ش. ۹۷و ۹۸ (۱۳۷۸).
- ↑ «جلال آلاحمد و فرهنگ مردم». آدینه، ش. ۱۴۰ (۱۳۷۸).
- ↑ «بزرگ علوی، بزرگمرد ادبیات ستیز و تعمق». دنیای سخن، ش. ۷۳ (۱۳۷۶).
- ↑ «خدمتگذار حقیقت، خدمتگذار آزادی». جهان کتاب، ش. ۱۱۹و ۱۲۰ (۱۳۷۹).
- ↑ «دور از اضطراب زیستن». فرهنگ توسعه، ش. ۳۱ (۱۳۷۶).
- ↑ حسین پاینده، داستان کوتاه در ایران، داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ «تحلیل رمان سالهای ابری و مجموعهداستان آبشوران براساس اصول مهم ناتورالیستی». پژوهش ادبیات معاصر جهان، ش. ۷۶ (۱۳۹۶).
- ↑ «پاسداشت علیاشرف درویشیان در ونکوور».
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ «بررسی تطبیقی پوپولیسم در چند داستان کوتاه از علیاشرف درویشیان و نجیب محفوظ». ادبیات تطبیقی، ش. ۱۲ (۱۳۹۴).
- ↑ «درویشیان و ادبیات کودک و نوجوان». روزنامهٔ اعتماد، ش. ۴۴۴۹ (۱۳۹۸).
- ↑ «میراث درویشیان برای ادبیات کودک امروز».
- ↑ «سالهای ابری در نگاهی نو اتوبیوگرافی». جستارهای ادبی، ش. ۱۵۹ (۱۳۸۶): ۱۹۳تا۲۱۸.
- ↑ ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ «بررسی محتوایی سالهای ابری». ادبیات داستانی، ش. ۱۰۹ (۱۳۸۶): ۹۶تا۱۰۴.
- ↑ «بررسی عناصر داستانی در رمان سالهای ابری». متنپژوهی ادبی، ش. ۳۷ (۱۳۸۷): ۸۲تا۱۰۶.
- ↑ «ادبیات داستانی در سال۱۳۷۳». کلک، ش. ۶۷ (۱۳۷۴): ۱۸۱تا۱۸۵.
منابع
- پاینده، حسین (۱۳۹۱). داستان کوتاه در ایران، داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی. تهران: نیلوفر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۸-۴۴۵-۲.
- شریفی، محمد (۱۳۸۷). فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو، معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.
- میرعابدینی، حسن (۱۳۸۰). صدسال داستاننویسی ایران. تهران: چشمه. شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۴۹-۴.
- درویشیان، علیاشرف (۱۳۷۸). خاطرات صفرخان، صفر قهرمانیان، سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه. تهران: چشمه. شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۹۸-۲.
- درویشیان، علیاشرف (۱۳۸۱). چون و چرا. تهران: اشاره. شابک ۹۶۴-۵۷۷۲-۹۱-۵.
- مهرابی، سید محسن. «مرد مردم، نگاهی به آثار علیاشرف درویشیان». نقد کتاب کودک ونوجوان ۳، ش. ۱۵ (پاییز۱۳۹۶): ۲۰۵تا۲۱۵.
- «مصاحبه با علیاشرف درویشیان». نشریهٔ معیار، ش. ۵۱ (۵بهمن ۱۳۸۰).
- «گفتوگو با علیاشرف درویشیان». نشریهٔ پروین، ش. ۵ (تیر و مرداد۱۳۸۱): ۱۰تا۱۱.
- «سهشنبهها، بهیاد جلال آلاحمد». نشریهٔ کلک، ش. ۶ (شهریور ۱۳۶۹).
- «بوی طلوع صبح را ما نیز شنیده بودیم». نشریهٔ دنیای سخن، ش. ۹۱ (پاییز۱۳۷۹).
- «دیدار با علیاشرف درویشیان». نشریهٔ چیستا، ش. ۲۴۴و ۲۴۵ (دی و بهمن۱۳۸۶): ۲۹۲تا۲۹۵.
- «نگاهی اجمالی به آثار علیاشرف درویشیان، پیش از انقلاب». نشریهٔ چیستا، ش. ۲۴۴و۲۴۵ (دی و بهمن۱۳۸۶): ۲۹۷تا۳۰۲.
- «مقدمهای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب». فرهنگ توسعه، ش. ۲۷ (۱۳۷۶).
- «همدل با کودکان بیپناه». جهان کتاب، ش. ۹۷و۹۸ (اسفند۱۳۷۸).
- «بزرگ علوی، بزرگمرد ادبیات ستیز و تعمق». دنیای سخن، ش. ۷۳ (فروردین۱۳۷۶).
- «جلال آلاحمد و فرهنگ مردم». آدینه، ش. ۱۴۰ (مهر۱۳۷۸).
- «دور از اضطراب زیستن». فرهنگ توسعه، ۳۱بهمن۱۳۷۶.
- «خدمتگذار حقیقت، خدمتگذار آزادی». جهان کتاب، ش. ۱۱۹و۱۲۰ (اسفند۱۳۷۹).
- «تحلیل رمان سالهای ابری و مجموعهداستان آبشوران براساس اصول مهم ناتورالیستی». پژوهش ادبیات معاصر جهان، ش. ۷۶ (پاییز و زمستان۱۳۹۶): ۵۰۱تا۵۲۴.
- «بررسی تطبیقی پوپولیسم در چند داستان کوتاه از علیاشرف درویشیان و نجیب محفوظ». ادبیات تطبیقی، ش. ۱۲ (بهار و تابستان۱۳۹۴): ۲۹۱تا۳۱۴.
- «ادبیات داستانی در سال۱۳۷۳». کلک، ش. ۶۷ (مهر۱۳۷۴): ۱۸۱تا۱۸۵.
- «بررسی عناصر داستانی در رمان سالهای ابری». متنپژوهی ادبی، ش. ۳۷ (پاییز۱۳۸۷): ۸۲تا۱۰۶.
- «بررسی محتوایی سالهای ابری». ادبیات داستانی، ش. ۱۰۹ (مرداد۱۳۸۶): ۹۶تا۱۰۴.
- «سالهای ابری در نگاهی نو اتوبیوگرافی». جستارهای ادبی، ش. ۱۵۹ (زمستان۱۳۸۶): ۱۹۳تا۲۱۸.
- «درویشیان و ادبیات کودک و نوجوان». روزنامهٔ اعتماد، ش. ۴۴۴۹ (۵شهریور۱۳۹۸).
پیوند به بیرون
- «زندگینامهٔ علیاشرف درویشیان». همشهری، ۱اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۰شهریور ۱۳۹۸.
- «ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان». ایسنا، ۵آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «گفتوگو با ناصر زرافشان». برابری، ۸آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۱شهریور۱۳۹۸.
- «مصاحبه با علیاشرف درویشیان». یوتیوپ. بازبینیشده در ۱۱شهریور۱۳۹۸.
- «ققنوس، ویژهٔ علیاشرف درویشیان». تلویزیون مانی، ۱۵سپتامبر ۲۰۱۸. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «مصاحبهٔ اختصاصی فرزانه دری با علیاشرف درویشیان». یوتیوب، ۲۷اکتبر ۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «یاد یاران و بزرگداشت علیاشرف درویشیان در شهر فرانکفورت». راه کارگر، ۶فوریه۲۰۱۸. بازبینیشده در ۱۴شهریور۱۳۹۸.
- «مراسم یادبود علیاشرف درویشیان». یوتیوب، ۱۱دسامبر۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «نگاهی به آثار و زندگی علیاشرف درویشیان». کارا کتاب، ۲۶اسفند۱۳۹۲. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «علیاشرف درویشیان، چهرهٔ رنجور ادبیات ایران». BBC فارسی، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۴شهریور۱۳۹۸.
- «فرازهایی از زندگی علیاشرف درویشیان». راه کارگر، ۱۴نوامبر۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «خورشید سالهای ابری». BBC فارسی. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «مصاحبهٔ منتشر نشده با درویشیان: لباس واقعیت به داستان پوشاندم». ایران آنلاین، ۱۳آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۳شهریور۱۳۹۸.
- «بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند». راه کارگر، ۲۸دسامبر۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۵شهریور۱۳۹۸.
- «نوشتار شمس لنگرودی برای درگذشت درویشیان». ایسنا، ۴آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۰شهریور۱۳۹۸.
- «نوشتهٔ دولتآبادی برای درگذشت درویشیان». ایسنا، ۴آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۰شهریور۱۳۹۸.
- «گرامیداشت علیاشرف درویشیان، وین». خانهٔ کناب وین، ۱۱ژانویه۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۳شهریور۱۳۹۸.
- «مرگ داشی در پاییز». اعتماد، ۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۷شهریور۱۳۹۸.
- «جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود علیاشرف درویشیان در تهران». دویچهوله، ۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۷شهریور۱۳۹۸.
- «پاسداشت علیاشرف درویشیان در ونکوور». تلویزیون برابری، ۱۲دسامبر۲۰۱۷. بازبینیشده در ۱۷شهریور۱۳۹۸.
- «میراث درویشیان برای ادبیات کودک امروز». کودک پرس، ۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «من همان شریف سالهای ابری هستم». سایت قابیل، ۲۲مرداد۱۳۷۵. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «ممانعت نیروهای امنیتی از تدفین علیاشرف درویشیان در کرمانشاه». حزب دموکرات کردستان، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «ممانعت از دفن در قطعهٔ هنرمندان». شهروند، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۱شهریور۱۳۹۸.
- «واکنشها به درگذشت علیاشرف درویشیان». خبرآنلاین، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳۱شهریور۱۳۹۸.
- «پیام تسلیت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان». انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۱شهریور۱۳۹۸.
- «بیانیه تشکلهای کارگری بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان». پیام، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳۰شهریور۱۳۹۸.
- «بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران بهمناسبت درگذشت علیاشرف درویشیان». چرو، ۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳۰شهریور۱۳۹۸.
- «علیاشرف درویشیان، زبان محرومان در برابر قدرتمداران». کانون مدافعان حقوق کارگر، ۷آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳۱شهریور۱۳۹۸.
- «علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ سرگذشت تهیدستان روستا، درگذشت». حزب توده ایران، ۹آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۹شهریور۱۳۹۸.
- «علیاشرف درویشیان، آنکه از میان محرومان برخاست؛ با محرومان ماند و برای محرومان نوشت». راه کارگر، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۸شهریور۱۳۹۸.
- «راگەیاندنی كۆمەڵە بە بۆنەی ماڵئاوایی لەژیانكردنی عەلی ئەشرەف دەروێشیان». کۆمەڵەی زەحمەتکێشانی کوردستان، ۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۹شهریور۱۳۹۸.
- «علیاشرف درویشیان، نویسندهٔ برجستهٔ کشورمان جاودانه شد». کارآنلاین، ۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳۱شهریور۱۳۹۸.
- «بزرگداشت علیاشرف درویشیان در هلند». یوتیوب، ۲۸دسامبر۲۰۱۷. بازبینیشده در ۳۱شهریور۱۳۹۸.