آتش بدون دود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
پرواز (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Wikisaz1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۳: خط ۲۳:
|پیش از =  
|پیش از =  
}}
}}
[[پرونده:Atash.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Sonati.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی شومیز'''</center>]]
[[پرونده:New.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Atash (2).jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی گالینگور'''</center>]]
'''آتشْ بدون دود''' رمانی ۷جلدی است به قلم [[نادر ابراهیمی]]، سه جلد نخست را نویسنده در سال ‍۱۳۵۲ نگاشت. چهار جلد بعدی که جنبه‌ای سیاسی و تاریخی دارد هم در سال۱۳۷۱ به چاپ رسید.<ref name=راوی>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/20100920090326-%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%8A%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%20%C2%AB%D8%A2%D8%AA%D8%B4%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D8%AF%D9%88%D8%AF%C2%BB.pdf|عنوان =راوی در رمان آتش بدون دود}}</ref>
[[پرونده:Green.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی گالینگور در رنگی متفاوت'''</center>]]
رمان [[واقع‌گرا|رئالیستی]] است؛ اما وجود بخش‌هایی چون احساس‌گرایی بیانگر آن است که نویسنده گاهی به رمانتیسم روی آورده.  
'''آتشْ بدون دود''' رمانی ۷جلدی است به قلم [[نادر ابراهیمی]]، سه جلد نخست را نویسنده در سال ‍۱۳۵۲ نگاشت. چهار جلد بعدی که جنبه‌ای سیاسی و تاریخی دارد، در سال۱۳۷۱ به چاپ رسید.<ref name=راوی>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/20100920090326-%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%8A%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%20%C2%AB%D8%A2%D8%AA%D8%B4%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D8%AF%D9%88%D8%AF%C2%BB.pdf|عنوان =راوی در رمان آتش بدون دود}}</ref>
این مجموعه که به دو صورت ۷جلدی و مجموعِ ۷جلد در سه جلد منتشر شده است از اولین تاریخ چاپ، ۱۳۷۱ تا ۱۳۹۸ مجموعاً در ۹۶نوبت توسط نشر روزبهان به چاپ رسیده است.
رمان [[واقع‌گرا|رئالیستی]] است؛ اما وجود بخش‌هایی چون احساس‌گرایی بیانگر آن است که نویسنده گاهی به رمانتیسم روی آورده است.
اولین چاپِ رمان در سال ۱۳۵۸ بود.این مجموعه که به دو صورت ۷جلدی و مجموعِ ۷جلد در سه جلد منتشر شده است از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۹۸ مجموعاً در ۹۶نوبت توسط نشر روزبهان به چاپ رسیده است.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
آتشْ بدون دود روایتگر زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن است از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی.
''آتشْ بدون دود'' روایتگر زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن است از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی.
داستانی که با اختلاف قبیله‌ای، جنگاوری‌ها و دلیری‌هایِ پسری ترکمنی (گالان اوجا) آغاز می‌شود و با عشقِ او به دختری از قبیلهٔ دشمن ادامه می‌یابد با اینکه در نقطه‌ای از ماجرا مرگ گالان فرا می‌رسد اما همچنان اصلی‌ترین شخصیت است چرا که افکار او در کردار فرزندان و نوادگانش پیداست. آتشْ بدون دود رویارویی علم و جهل است. اختلاف نظر نسل‌ها را بیان می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید.   
''آتشْ بدون دود'' رویارویی علم و جهل است. اختلاف نظر نسل‌ها را بیان می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید.   


[[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] با نوشتن این رمان جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار «بیست سال ادبیات داستانی ایران» را از [[وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|وزرات فرهنگ‌وارشاد اسلامی]] دریافت کرد و جوایزی نخستی چون '''براتیسلاوا'''، '''تعلیم‌وتربیت یونسکو''' و '''[[کتاب‌سال ایران]]''' گرفت.  
[[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] با نوشتن این رمان جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار «بیست سال ادبیات داستانی ایران» را از [[وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|وزرات فرهنگ‌ وارشاد اسلامی]] دریافت کرد و جوایزی نخستی چون '''براتیسلاوا'''، '''تعلیم‌وتربیت یونسکو''' و '''[[کتاب‌سال ایران]]''' گرفت.  
==اگر نخوانده‌اید==
==اگر نخوانده‌اید==
===شروعِ ماجرا===
===شروعِ ماجرا===
داستان با اختلاف میان دو قبیله آغاز می‌شود این را با خواندن جملهٔ اولِ جلد اول می‌توان دریافت؛ «گوکلان به یموت دختر نمی‌دهد و از یموت دختر نمی‌آورد-هنوز هم.»
داستان با اختلاف میان دو قبیله آغاز می‌شود این را با خواندن جملهٔ اولِ جلد اول می‌توان دریافت؛ «گوکلان به یموت دختر نمی‌دهد و از یموت دختر نمی‌آورد، هنوز هم.»
سپس توضیحی دربارهٔ چگونگی تشکیل این دو قبیله می‌آید. و اینکه اختلاف میان دو قبیله بر سر آب شروع می شود. کم‌کم شخصیت‌ها جان گرفته و اصل داستان آغاز می‌شود. از جلد اول می‌گوییم که راوی، پسری جنگ‌جو و مقتدر (گالان) را وصف می‌کند. گالان در طی رفت وآمدهایش به گولان برای جنگ، در بند عشق گرفتار می‌شود چنان‌که همه چیز را می‌بازد!
سپس توضیحی دربارهٔ چگونگی تشکیل این دو قبیله می‌آید.اختلافِ نخستِ میانِ این قبیله‌ها بر سر آب بوده.  
دو عاشق از جنس غرور و تکبر به یکدیگر نزدیک می‌شوند و ماجرا به اوج می‌رسد و پس از آن در پستی و بلندی این عشق حرکت می‌کند!
اولین شخصیتِ مهمی که در جلد اول با او آشنا می‌شویم گالان اوجا، پسری جنگ‌جو و مقتدر است. گالان در طی گشت‌‌و‌گذارهای صحرایی‌اش، سولماز را می‌بیند و در بند عشق گرفتار می‌شود! او دل‌باختهٔ دخترِ رئیسِ قبیلهٔ دشمن می‌شود. سولماز در ولایتِ خود به زیبایی و شجاعت مشهور است و چه عاشقانی که در بندِ او هستند.{{سرخط}}دیدارِ گالان و سولماز شبی در صحرا اتفاق می‌افتد و پس از آن، دو عاشقِ مغرور به یکدیگر نزدیک می‌شوند و ماجرا به اوج می‌رسد و در فراز و نشیبِ عشق و تکبرِ گالان حرکت می‌کند!
عشق گالان و معشوقش سولماز شعله‌ور می‌شود چنان‌که اطرافیان را می‌سوزاند! سولماز توسط معشوقش از چادر رئیس قبیلهٔ گوکلان که پدر سولماز است دزدیده می‌شود و در این اتفاق برادران گالان به دست هم ولایتی‌های سولماز کشته می‌شوند و تعدادی از گوکلانی‌ها  نیز جان می‌بازند. کینه یموت به گوکلان بیشتر می‌شود چون به عقیده‌ٔ گالان گوکلان دو برادرش را به کشتن داد نه عشق او به سولماز! این نفرت و آتش انتقام همچنان می‌پاید و گالان و سولماز هم از قربانیان آن می‌شوند.
شعلهٔ عشقِ آن دو اطرافیان را می‌سوزاند. سولماز توسط معشوقش از چادر رئیس قبیله دزدیده می‌شود و در این اتفاق برادران گالان به دست هم ولایتی‌های سولماز کشته می‌شوند و تعدادی از گوکلانی‌ها  نیز جان می‌بازند. کینه یموت به گوکلان بیشتر می‌شود چون به عقیده‌ٔ گالان گوکلان دو برادرش را به کشتن داد نه عشق او به معشوق! این نفرت و آتش انتقام همچنان می‌پاید و گالان و سولماز هم از قربانیان آن می‌شوند.
داستان همواره  بر محور شخصیت و افکار گالان اوجا، می‌چرخد چنان که در ادامه ماجرا هم شاهد نشانه‌هایی از آن هستیم و کردار گالان در شخصیت و طرز فکر فرزندان و نوادگانش نمایان می‌شود.  
داستان همواره  بر محور شخصیت و افکار گالان اوجا، می‌چرخد و در ادامه ماجرا هم شاهد نشانه‌هایی از آن هستیم و کردار گالان در شخصیت و طرز فکر فرزندان و نوادگانش نمایان می‌شود.  
روایت جلد دوم آغاز می‌شود اما با فاصلهٔ زمانی بسیار که روایت‌گر حیات فرزندان گالان و سولماز است مخصوصا آلنی که نوه‌ی آن‌هاست. ماجرای آلنی با کشمکش‌ها و اختلافاتش با مردم صحرا آغاز می‌شود او می‌خواهد به شهر برود و از فارس‌ها علم بیاموزد تا پزشک شود و کودکان صحرا را که به علت بیماری ناشناسی می‌میرند نجات دهد. اما هم ولایتی‌ها مخالفند که او برای علم‌آموزی به شهر برود. چون از شهری‌ها کینه به دل دارند به علت کشت و کشتاری که در روستا‌ها راه انداختند و زمین‌هایی که بالا کشیده‌اند. اما آق‌اویلر در تصمیم خود مصمم است و پسرش را برای ادامه تحصیل به شهر می‌فرستد. درگیری‌های آلنی با مردم صحرا همچنان ادامه دارد. اما با دوراندیشی و تدبیر با مردم صحرا همراه می‌شود و درخت مقدس اینچه برون را با خود همراه می‌سازد تا مردم بپندارند که درخت مقدس او را برای نجات کودکان واسطه قرار داده به همین دلیل تصمیم گرفته که پزشک شود. در پایان جلد سه شاهد اتحاد تقریبیِ صحرا هستیم. از ابتدای  جلد چهارم است که آلنی وارد مبارزات سیاسی علیه حکومت می‌شود حکومتی که ظلم را سرلوحهٔ کار کرده و زمین‌های ترکمن را به زور تصاحب می‌کند تا آنان را رعیت خود سازد. این درگیری‌ها تا پایان داستان می‌پاید. آلنی حزب وحدت مردم صحرا را پایه‌گذاری می‌کند و مارال با او همراه می‌شود. آن دو حرکتی سیاسی را با یکدیگر آغاز کردند و چنان همراه شدند که در نهایت یکی شدند. در ادامه شاهد مبارزات درونی آلنی هستیم  که با عقاید ضدخدایی خود درگیر است! از نکات جالب توجه، دوستی او با ملا قلیچ بلغای، مردی مومن و ملای اینچه برون، است. این رفاقت تا پایان عمر می‌پاید. ملا او را به سمت عرفان هدایت می‌کند بلکه از آشفتگی‌ ذهنش کاسته شود. پس از کودتای ۲۸مرداد است که آلنی و همسرش به اروپا سفر می‌کنند. و پس از بازگشت به ایران درحوالی سال۱۳۳۸ مشغول تدریس در دانشگاه می‌شوند. ساواک همواره به مردم و ترکمن‌ها ستم می‌کند، آرتا، نتیجه ی گالان و فرزند آلنی و مارال، از سوی ساواک به اعدام محکوم می‌شود. پس از آن حکم، آلنی هم به قتل می‌رسد و مارال طی درگیریِ مسلحانه با همسر یکی می‌شود.
روایت جلد دوم آغاز می‌شود اما با فاصلهٔ زمانی بسیار که روایت‌گر حیات فرزندان گالان و سولماز است مخصوصا آلنی که نوه‌ی آن‌هاست. ماجرای آلنی با کشمکش‌ها و اختلافاتش با مردم صحرا آغاز می‌شود او می‌خواهد به شهر برود و از فارس‌ها علم بیاموزد تا پزشک شود و کودکان صحرا را که به علت بیماری ناشناسی می‌میرند نجات دهد. اما هم ولایتی‌ها مخالفند که او برای علم‌آموزی به شهر برود. آن‌ها از شهری‌ها کینه به دل دارند به علت کشت و کشتاری که در روستا‌ها راه انداختند و زمین‌هایی که بالا کشیدند. اما آق‌اویلر در تصمیم خود مصمم است و پسرش را برای ادامه تحصیل به شهر می‌فرستد. درگیری‌های آلنی با مردم صحرا همچنان ادامه دارد. او با دوراندیشی و تدبیر با مردم صحرا همراه می‌شود و درخت مقدس اینچه برون را با خود همراه می‌سازد تا مردم بپندارند که درخت مقدس او را برای نجات کودکان واسطه قرار داده به همین دلیل تصمیم گرفته که پزشک شود. در پایان جلد سه شاهد اتحاد تقریبیِ صحرا هستیم.{{سخ}}در سه جلد نخست،اتفاقاتِ داستان در صحرای ترکمن، ایری بوغوز،‌ گومیشان، اینچه برون و گنبد رخ می‌دهد اما از جلد چهارم به بعد حوادث بیشتر در تهران و گاه صحرای ترکمن، شهرهای دیگر ایران و خارج از ایران، در فرانسه می‌گذرد. از ابتدای  جلد چهارم است که آلنی وارد مبارزات سیاسی علیه حکومت می‌شود حکومتی که ظلم را سرلوحهٔ کار قرار داده و زمین‌های ترکمن را به زور تصاحب می‌کند تا آنان را رعیت خود سازد. این درگیری‌ها تا پایان داستان ادامه دارد. آلنی حزب وحدت مردم صحرا را به همراهیِ مارال، نامزدش،  پایه‌گذاری می‌کند. آن دو حرکتی سیاسی را با یکدیگر آغاز می‌کنند و چنان همراه می‌شوند که در نهایت یکی می‌شوند. در بخشی از ماجرا شاهد مبارزات درونی آلنی هستیم  که با عقاید ضدخدایی خود درگیر است! از نکات جالب توجه، دوستی او با ملا قلیچ بلغای، مردی مومن و ملای اینچه برون، است. رفاقت آنان تا پایان عمر می‌پاید. ملا او را به سمت عرفان هدایت می‌کند بلکه از آشفتگی‌ ذهنش کاسته شود. پس از کودتای ۲۸مرداد، آلنی و همسرش به اروپا سفر می‌کنند و پس از بازگشت به ایران درحوالی سال۱۳۳۸ مشغول تدریس در دانشگاه می‌شوند. ساواک همواره به مردم و ترکمن‌ها ستم می‌کند، آرتا، نتیجه ی گالان و فرزندِ آلنی و مارال، از سوی ساواک به اعدام محکوم می‌شود. پس از آن حکم، آلنی هم به قتل می‌رسد و مارال طی درگیریِ مسلحانه جان می‌بازد.
===از این‌سو فرورفتن و از آن‌سو برآمدن===
===از این‌سو فرورفتن و از آن‌سو برآمدن===
نادر ابراهیمی در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد اما تمام و کمال با ادبیات کهن فارسی آشنا بود. وی از اوانِ جوانی مطالعهٔ متون قدیمی فارسی را آغاز کرده بود و در این زمینه گفته:
[[نادر ابراهیمی]] از داستان‌نویسان،‌ پژوهشگران، قصه‌نویسان و مترجمان آثار کودک بود. او در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. وی تمام و کمال با ادبیات کهن فارسی آشنا بود. از اوانِ جوانی مطالعهٔ متون قدیمی فارسی را آغاز کرد و در این زمینه گفته:
:مکرر خوانی می‌کردم و علامت‌گذاری و یادداشت‌برداری. دیوانه‌وار می‌خواندم. مجنون تاریخ بیهقی شدم. چهار مقالهٔ عروضی، مرزبان‌نامه، کلیله‌ودمنه، عقل سرخ و... و گلستان و بوستان، بارها، و حافظ، مولوی، عطار، ناصرخسرو و ... و غوطه خوردنی غریب در نثر دوره‌های مختلف قدیم، از این سو فرورفتن و از آن سو برآمدن.{{سخ}}
:مکرر خوانی می‌کردم و علامت‌گذاری و یادداشت‌برداری. دیوانه‌وار می‌خواندم. مجنون تاریخ بیهقی شدم. چهار مقالهٔ عروضی، مرزبان‌نامه، کلیله‌ودمنه، عقل سرخ، گلستان و بوستان، حافظ، مولوی، عطار، ناصرخسرو...{{سخ}} و غوطه خوردنی غریب در نثر دوره‌های مختلف قدیم، از این سو فرورفتن و از آن سو برآمدن.{{سخ}}
همچنین در گفته‌ها و نوشته‌های ابراهیمی مشهود است که او قدمتی پنج‌هزار ساله برای پیشینهٔ  تاریخی قصه در ایران قائل است. او معتقد است که به داستان‌های بزرگانی چون فردوسی، مولوی، سعدی و عطار باید توجه ویژه‌ای کرد.{{سخ}}همین است که ردپایی از ادبیات کهن در آتشْ بدون دود نمود دارد.
همچنین در گفته‌ها و نوشته‌های ابراهیمی مشهود است که او قدمتی پنج‌هزار ساله برای پیشینهٔ  تاریخی قصه در ایران قائل است. او معتقد است که به داستان‌های بزرگانی چون فردوسی، مولوی، سعدی و عطار باید توجه ویژه‌ای کرد.{{سخ}}همین است که ردپایی از ادبیات کهن در آتشْ بدون دود نمود دارد.
===گزارشی از شخصیت‌های اصلی حاضر در کتاب داستان گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
===گزارشی از شخصیت‌های اصلی حاضر در کتاب داستان گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
داستانی به این وسعت شخصیت‌های بسیاری هم دارد اما افراد اصلی و مؤثر از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کنند.
داستانی به این وسعت شخصیت‌های بسیاری دارد اما اصلی‌ترین شخصیت‌های آن از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کنند.
گالان اوجا پسری اهل قومِ یموت است که جنگاوری و شجاعتش زبان‌زد خاص و عام است. انسانی خودپسند که تنها بر باور‌های خود معتقد است. مغرور و سنگ‌دل جلوه می‌کند اما زمانی که زبانِ شاعری به سراغش می‌آید دلی نرم و نازک دارد. تا انتهای داستان افکار گالان در کردار بازماندگانش مؤثر است. {{سخ}}بویان میش رفیقِ شفیق اوست از کودکی و تنها کسی که در دنیا، گالان از او حرف شنوی دارد گالانی که از پدرش هم حرف نمی‌شنود!{{سخ}}
''گالان اوجا''، پسری اهل قومِ یموت است که جنگاوری و شجاعتش زبان‌زد خاص و عام است. انسانی خودپسند که تنها بر باور‌های خود معتقد است. مغرور و سنگ‌دل جلوه می‌کند اما زمانی که زبانِ شاعری به سراغش می‌آید دلی نرم و نازک دارد. کینه، دشمنی، کشت و کشتار به خواستِ خود در دلش ریشه نزده! از کودکی او را با این افکار و عقاید پرورش داده‌اند. {{سخ}}''بویان میش'' رفیقِ شفیق اوست از کودکی تا پایان عمر و تنها کسی که در دنیا، گالان از او حرف شنوی دارد گالانی که از پدرش هم حرف نمی‌شنود!{{سخ}}
سولماز، تنها دختر رئیس قبیلهٔ گوکلان که گالان اوجا در پی نابودیِ آن‌هاست. دختری که از شدت زیبایی و شجاعت یک ولایت را دربندِ خود کرده و پدرش هراس دارد که او را به خانهٔ شوهر بفرستد مبادا خواستگارانش به جان یک‌دیگر افتاده و خانواده‌ای یا قبیله‌ای از هم بپاشد. سولماز تا زمانی که معشوقش او را بدزدد در خانه پدر می‌ماند تا تاوان ترسو بودن عاشقانش را بدهد.
''سولماز''، تنها دخترِ رئیسِ قبیلهٔ گوکلان که گالان اوجا در پی نابودیِ آن‌هاست. دختری که از شدت زیبایی و شجاعت پسرانِ یک ولایت را دربندِ خود کرده و پدرش هراس دارد که او را به خانهٔ شوهر بفرستد مبادا خواستگارانش به جان یک‌دیگر افتاده و برادر‌کشی شود. که در نهایت به همسریِ گالان در می‌آید.{{سخ}}
در جلد دوم با '''آلنی''' و '''مارال''' آشنا می‌شویم که بعدها این دو با یک‌دیگر ازداوج می‌کنند. آلنی نوهٔ گالان اوجا است. وی انسانی تحصیل کرده، انقلابی و وطن‌دوست است. او برای رهایی از ظلم و ستمِ حکومت پهلوی از هیچ تلاشی فرو گذار نمی‌کند.
 
====عنوان ها و فصل‌ها====  
====عنوان ها و فصل‌ها====  
هر جلد از این اثر عنوانی متفاوت دارد:
هر جلد از اثر دارای نام‌های متفاوتی است. و هر کتاب شامل فصل‌هایی است با نام‌های مختص به خود به جز جلد هفتم که فصل‌های آن نام‌گذاری نشده است.{{سخ}}
'''«گالان و سولماز»'''، '''«درخت مقدس»'''، '''«اتحاد بزرگ»'''، '''«واقعیت‌های پرخون»'''، '''«حرکت از نو»'''، '''«هرگز آرام نخواهی گرفت»'''، '''«هر سرانجام، سرآغازی‌ست»'''. هر کتاب دارای فصل‌هایی است با نام‌های متفاوت، که هر فصل روایتگر داستانی است و تمام داستان‌ها و شخصیت‌های حاضر در آن به صورت زنجیروار به یک‌دیگر متصل هستند.
'''«گالان و سولماز»''':
* گالان اوجا، شاعر وحشی
* شامِ ناتمام
* کینه
* از غربت عشق
* آغاز تفرقه
* لحظه‌های خوف‌آور انتخاب
* اینچه برون
* بیوک اوچی در آتش
* عشق، بیداد می‌کند
'''«درخت مقدس»'''
* نیم‌نگاهی به دفتر اوراق خاطرات
* خدا بچه‌ها را صدا می‌زند
* صدای چرخ گاریِ چه کسی می‌آید
* ملاقاتی کوتاه با آلنیِ ترکمن
* مکالمات
* چه کسی به عروسی پالاز می‌آید؟
* آتش بدون دود نمی‌شود
'''«اتحاد بزرگ»'''
* گومیشان، سرزمین تیراندازانِ آرام
* چه کسی آرپاچی را صدا می‌کند
* این صدای چرخ‌های گاری آلنی‌ست
* برای جنگ یا برای مدارا
* مکالمات دیگر
* فصل کوتاه
* دو قبیله در برابر هم
* آلنی بچه‌ها را صدا می‌کند
* نخستین بیمار
* آلنی، مرد خطرناک
* دیگر چه کسی پای درخت مقدس گریه می‌کند
* طبیبی در شهر
* بچه‌ها آلنی را صدا می‌کنند
* خانه‌ی سفید
* فصل پایان، اتحاد بزرگ
'''«واقعیت‌های پرخون»'''
* قانون لحظه‌ها
* تصویرهای متفرق
* یاشا، مرد خطرناک
* از عشق سخن باید گفت
* لحظه‌های مؤثر
* آرام به سوی اوج
* پس عروس ما کجاست؟
* و آن سفر بزرگ
* آخرین اخبار
'''«حرکت از نو»'''
* بی‌تاب،‌ جوشان، آشفته
* مکالمات
* باز، بوی حادثه می‌آید
* حادثه می‌آید
* بشتاب آلنی، بشتاب!
* هیچ پلی در قفای ما نبود
'''«هرگز آرام نخواهی گرفت»'''
* از زخمِ قلبِ آمان‌جان
* لااقل در خواب گریه مکن!
* پیچیدگی‌های حضور در سال‌های برق‌آسا
* رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس!
* این جاده هرگز خلوت نخواهد شد
* سراسرِ وطن آلاچیق من است
'''«هر سرانجام، سرآغازی‌ست»'''
===دلیل شهرت===
===دلیل شهرت===
فضاسازیِ مناسب باعث می‌شود مخاطب با شخصیت‌های یک داستان ارتباطِ نزدیکی برقرار کند و ''آتش بدون دود'' دارای این ویژگی است. ارتباطِ نزدیک خوانندگان با شخصیت‌های رمان ماحصل تلاشِ ۳۰ ساله‌ٔ [[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] برای نگاشتنِ اثرش است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://akharinkhabar.ir/book/4695928|عنوان = ۵رمان از جنس عشق که حتماً باید بخوانید}}</ref>
{{گفتاورد تزیینی|روایتِ [[احمدرضا احمدی|احمدی]] از ''آتش بدون دود'': {{سخ}} به اعتقاد من، رمان ایرانی با رمان ''آتش بدون دودِ'' نادر ابراهیمی آغاز می‌شود نه با [[شوهرِ آهوخانم]] علی‌محمد افغانی.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-64/511516-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%AF|عنوان = روایت احمدرضا احمدی از آتش بدون دود}}</ref>}}
===تقدیم‌شده به===
===تقدیم‌شده به===
با توجه به مقدمه‌ای که در اول تمامی جلدهای اثر آمده نمی‌توان دریافت کرد که کتاب به چه کسی تقدیم شده! نوشته مخاطبی دارد اما نام آن ذکر نشده. اما پس از پخش مستندی با نام «بار دیگر مردی که دوست می‌داشتیم» عیان شد که اثر پیش‌کشی است به رهبر انقلاب. رهبر سه جلد ابتدای رمان را خوانده بودند. و پس از انقلاب نادر ابراهیمی را به ادامه تحریر این رمان تشویق کردند که این موضوع در یادداشت ابتدایی اثر نیز مشهود است.<ref name=تقدیمی/>
در صفحه نخستِ جلد اول تا چهارمِ اثر نوشته‌ای آمده که بیان می‌کند کتاب به کسی تقدیم شده. نوشته مخاطبی دارد اما نام آن ذکر نشده. پس از پخش مستندی با نام «بار دیگر مردی که دوست می‌داشتیم» عیان شد که اثر پیش‌کشی است به رهبر انقلاب. رهبر سه جلد ابتدای رمان را خوانده بودند و پس از انقلاب نادر ابراهیمی را به ادامهٔ تحریر این رمان تشویق کردند که این موضوع در یادداشت ابتدایی اثر نیز نمایان است.<ref name=تقدیمی/>
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
===یادداشت===
در صفحه نخست هر جلد می‌خوانیم:
====جمله‌ای برای تقدیم====
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص، و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتنِ الباقیِ «آتشْ بدون دود» واداشت. نامش برای این خاک، مبارک باد و برای همه‌ی عاشقانِ وطن! و ای کاش زمانی برسد که او، همچنان باشد و دیگر، درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»
در صفحه نخستِ جلد اول تا چهارم می‌خوانیم:{{سخ}}
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص، و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتنِ الباقیِ '''''آتشْ بدون دود''''' واداشت. نامش برای این خاک، مبارک باد و برای همه‌ی عاشقانِ وطن! و ای کاش زمانی برسد که او، همچنان باشد و دیگر درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»
====آخرین نوشتهٔ آخرین صفحه====
یادداشت [[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] در صفحهٔ پایانیِ جلد ۷:{{سخ}}
«من، در یک لحظه، غفلتاً، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشقِ صحرا شدم. غفلتاً. نمی‌دانم چه شد؛ اما شدم. ''آتش بدون دود'' همه‌ی آن چیزی‌ست که من می‌توانستم به پیشگاهِ معشوقم ببرم و به او پیشکش کنم. خدا کند که مردم صحرا، این هدیه‌ی کوچک را قبول کنند. یادِ آن روز‌ها و شب‌های صحرایی، آن غروب‌ها و آن مهتاب‌ها، آن پهناوری و خلوت، آن آفتاب و گلّه‌های خفته و آلاچیق‌ها، آن مردان و زنان خوب، و آن بچه‌ها که زیبایی شگفتی‌انگیز داشتند برای ابد در قلب کوچک من زنده است و خواهد ماند.»
 
===چرا باید این کتاب را خواند===
===چرا باید این کتاب را خواند===
پژوهشگرانی که مقاله‌های مختلفی در رابطه با اثر نوشته‌اند؛ آن را از رمان‌های بلند و پرحجم فارسی می‌دانند.<ref name=راوی/>
پژوهشگران آتش بدن دود را، از رمان‌های بلند و پرحجم فارسی می‌دانند.<ref name=راوی/>
و برخی نیز معتقدند که رمان ایرانی با رمان «آتشْ بدون دود» آغاز می‌شود.<ref name=رمان>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/8803-11958/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%8A%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86|عنوان =احمدرضا احمدی در یادبود نادر ابراهیمی: رمان ایرانی با «آتش بدون دود» آغاز می‌شود}}</ref>
برخی نیز معتقدند که رمان ایرانی با رمان «آتشْ بدون دود» آغاز می‌شود.<ref name=رمان>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/8803-11958/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%8A%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86|عنوان =احمدرضا احمدی در یادبود نادر ابراهیمی: رمان ایرانی با «آتش بدون دود» آغاز می‌شود}}</ref>
طراحی، تنظیم و تحریرِ جلد اول تا پایان جلد هفتمِ آتش بدون دود حدود سی‌سال شاید هم کمی بیشتر زمان برده. و نیمی از عمر نویسنده را گرفته!
طراحی، تنظیم و تحریرِ جلد اول تا پایان جلد هفتمِ کتاب حدود سی‌سال شاید هم کمی بیشتر زمان برده.
 
[[نادر ابراهیمی]] در قلم زدن رمانش همواره کوشیده تا داستان از هیجان و هیجان‌طلبی دور باشد. به گفتهٔ خودش هر گاه احساس کرده فصل‌هایی از ماجرا قرار است بر احساسات مخاطب فشار آورد نوشته‌ها را فروپاشیده و بار دیگر ساده‌تر، سردتر و آرام‌تر ماجرا را روایت کرده است که این عمل تنها یک دلیل داشته و آن اینکه:
[[نادر ابراهیمی]] در قلم زدن رمانش همواره کوشیده تا داستان از هیجان و هیجان‌طلبی دور باشد. به گفتهٔ خودش هر گاه احساس کرده فصل‌هایی از ماجرا قرار است بر احساسات مخاطب فشار آورد نوشته‌ها را فروپاشیده و بار دیگر ساده‌تر، سردتر و آرام‌تر ماجرا را روایت کرده است که این عمل تنها یک دلیل داشته و آن اینکه:


خط ۶۹: خط ۱۳۷:
==آنان که خوانده‌اند==  
==آنان که خوانده‌اند==  
===آغاز داستان===
===آغاز داستان===
داستان در اوانِ جوانیِ‌ نویسنده طراحی شده؛
داستان در ابتدایِ جوانیِ‌ نویسنده طراحی شده؛
«این داستان را وقتی خیلی جوان بودم طراحی کردم. در آن زمان با رویای نویسنده‌شدن، نویسنده‌ای سیاسی و خطرناک، طرح دو داستانِ بسیار بلندِ بی‌آغاز و انجام را ریختم: «آق اویلرها» و «قَرَه‌لوها»؛ به‌تعبیری سپیدزادگان و سیاه‌زادگان...»
«این داستان را وقتی خیلی جوان بودم طراحی کردم. در آن زمان با رویای نویسنده‌ شدن، نویسنده‌ای سیاسی و خطرناک، طرح دو داستانِ بسیار بلندِ بی‌آغاز و انجام را ریختم: «آق اویلرها» و «قَرَه‌لوها»؛ به‌تعبیری سپیدزادگان و سیاه‌زادگان...»
سال‌های قبل از انقلاب بخش‌هایی از آق اویلرها با نام «درخت مقدس» به چاپ می‌رسد، سپس ابراهیمی مجموعه‌ای سی و شش ساعتهٔ تلویزیونی با همان نام می‌سازد که به پیشنهاد سفارش‌دهندهٔ مجموعه، ایرج گرگین و بنابر مثلِ قدیمیِ ترکمنی که می‌گوید: «آتش، بدونِ دود نمی‌شود،‌ جوان بدونِ گناه» نام داستان برای همیشه به «آتشْ بدون دود» تغییر می‌کند. پس از انقلاب، نگارنده سه جلد نخست رمان را از نو و بدون سانسور به‌چاپ می‌رساند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آتش بدون دود|جلد =هفتم|صفحه =۴۰۶و۴۰۷}}</ref>
سال‌های قبل از انقلاب بخش‌هایی از آق اویلرها با نام «درخت مقدس» به چاپ می‌رسد، سپس [[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] مجموعه‌ٔ سی و شش ساعتهٔ تلویزیونی با همان نام می‌سازد که به پیشنهاد سفارش‌دهندهٔ مجموعه، ایرج گرگین و بنابر مثلِ قدیمیِ ترکمنی که می‌گوید: ''«آتش، بدونِ دود نمی‌شود،‌ جوان بدونِ گناه»'' نام داستان برای همیشه به ''«آتشْ بدون دود»'' تغییر می‌کند. پس از انقلاب، نگارنده سه جلد نخست رمان را از نو و بدون سانسور به‌چاپ می‌رساند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آتش بدون دود|جلد =هفتم|صفحه =۴۰۶و۴۰۷}}</ref>
آتش بدون دود داستانی براساس واقعیت است و نه عینِ واقعیت! تصویری واقعی است از حکومت پهلوی با بیانی دلنشین و روان.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://snn.ir/fa/news/157657/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%AF|عنوان= جوان بدون گناه نمی‌شود، آتشْ بدون دود}}</ref> ایدهٔ اصلیِ قسمتی از این روایت که مربوط به عشق گالان و سولماز می‌شود، برگرفته از سخنان و داستان‌هایی است که دکتر خدر فروهر برای ابراهیمی می‌گفت او از اجداد خود و شخصیتی شبیه به گالان تعریف می‌کرد. وصفِ خوبِ نویسنده از صحرا و آشنایی با آداب‌ورسومشان از این روست که او خود، سال‌های بسیاری در صحرا و با ترکمن‌ها زیسته است.{{سخ}}طی داستان می‌‌بینیم که نام همه قهرمانان ترکمنی نیست و نام آذری هم به‌چشم می‌خورد مثلاً: «آقشام گلن». این به آن دلیل است که نویسنده خود عاشق صحراست و پدرش اصالتاً آذری‌ است. به‌قول خودش:{{سخ}}
آتش بدون دود داستانی براساس واقعیت است و نه عینِ واقعیت! تصویری واقعی است از حکومت پهلوی با بیانی دلنشین و روان.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://snn.ir/fa/news/157657/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%AF|عنوان= جوان بدون گناه نمی‌شود، آتشْ بدون دود}}</ref> ایدهٔ اصلیِ قسمتی از این روایت که مربوط به عشق گالان و سولماز می‌شود، برگرفته از سخنان و داستان‌هایی است که دکتر خدر فروهر برای ابراهیمی می‌گفت او از اجداد خود و شخصیتی شبیه به گالان تعریف می‌کرد. وصفِ خوبِ نویسنده از صحرا و آشنایی با آداب‌ورسومشان از این روست که او خود، سال‌های بسیاری در صحرا و با ترکمن‌ها زیسته است.{{سخ}}طی داستان می‌‌بینیم که نام همه قهرمانان ترکمنی نیست و نام آذری هم به‌ چشم می‌خورد مثلاً: «آقشام گلن». این به آن دلیل است که نویسنده خود عاشق صحراست و پدرش اصالتاً آذری‌ است. به‌قول خودش:{{سخ}}
'''''«چیزی از پدر، چیزی از عشقِ پسر»'''''<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= آتش بدون دود|جلد= سوم|صفحه= ۴۲۹و۴۳۰}}</ref>
'''''«چیزی از پدر، چیزی از عشقِ پسر»'''''<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= آتش بدون دود|جلد= سوم|صفحه= ۴۲۹و۴۳۰}}</ref>
===داستان چگونه روایت می‌شود===
===چگونگی روایت===
روایتِ آتش بدون دود، روایتِ سوم شخص است و داستان را راوی «دانای کل» روایت می‌کند. شکل غالب روایت این داستان، موقعیت داستانی نقّال است. راوی بیرون از جهان داستان به نقل ماجرا می‌پردازد و همچون یک فردآگاه به همهٔ ماجراهای داستان، از درون و بیرون شخصیت‌ها گزارش می‌دهد؛ بی آن که جزو شخصیت‌های داستان باشد.{{سخ}}نویسنده هر جا لازم است، گزارش‌گونه و با تلخیص، زمان داستان را پیش برده، و هر جا که لازم دیده، مفصل به ماجرا پرداخته و از روایت چکیده به صحنه نمایش روی آورده است. گاه از بیرون و از فاصله‌ای دور به شخصیت‌ها و حوادث نگریسته و گاه به ذهن شخصیت‌ها وارد شده و تک‌گویی درونی آن‌ها را به خواننده نشان داده است.<ref name =راوی/>
روایتِ آتش بدون دود، روایتِ سوم شخص است و داستان را راویِ «دانای کل» روایت می‌کند. شکل غالب روایت این داستان، موقعیت داستانی نقّال است. راوی بیرون از جهان داستان به روایت ماجرا می‌پردازد و همچون یک فردآگاه به همهٔ رویدادهای داستان، از درون و بیرون شخصیت‌ها گزارش می‌دهد؛ بی آن که جزو شخصیت‌های داستان باشد.{{سخ}}نویسنده هر جا لازم است، با تلخیص، زمان داستان را پیش برده، و هر جا که لازم دیده، مفصل به ماجرا پرداخته و از روایت چکیده به صحنه نمایش روی آورده است. گاه از بیرون و از فاصله‌ای دور به شخصیت‌ها و حوادث نگریسته و گاه به ذهن شخصیت‌ها وارد شده و تک‌گویی درونی آن‌ها را به خواننده نشان داده است.<ref name =راوی/>
===مجوز===
===ترسیم داستان===
===نشر و تغییر نام===
[[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] با استفاده از عواطف خویش و حوادثی چون؛ اختلافات قبایل ترکمن بر سر مراتع و زمین، وجود جنگ‌های داخلی بین آن‌ها، تهاجم نیرو‌های بیگانه از جمله تزار روس به ترکمن صحرا، مخالفت شدید حکومت قاجار با صحرانشینان و تبعید آن‌ها و ادامهٔ ظلم و استبداد حکومت پهلوی بر قوم ترکمن ماجرا را شرح می‌دهد. وی با فضاسازیِ قوی و شخصیت‌پردازیِ مؤثر استبداد اربابان و فقر و فلاکت مردم صحرا را بیان می‌کند.
===جوایز===
===جلسات نقد و بررسی===
===اهدا===
===بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی===
===اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور===
===تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب===
===هوادری===
===استحال و اقتباس===
===سال‌شمار کتاب===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)===
===داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)===
===سبک کتاب===
===پیشینهٔ کتاب===
===پیرنگ===
===شخصیت‌پردازی===
===شخصیت‌پردازی===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
====از ویژگی‌های راوی====
حضور راوی در همه‌ٔ بخش‌های داستان حس می شود و این حضور چنان پررنگ است که می‌توان او را مانند شخصیت‌های داستان دارای ویژگی‌هایی دانست. همچنین می‌توانیم دیدگاه او را نسبت به عشق، زن و اندیشه‌های سیاسی‌اش بشناسیم.<ref name=راوی/>
حضور راوی در همه‌ٔ بخش‌های داستان حس می شود و این حضور چنان پررنگ است که می‌توان او را مانند شخصیت‌های داستان دارای ویژگی‌هایی دانست:{{سخ}}
نویسنده در جای جایِ داستان راوی را نشان می‌دهد. حتی گاهی روایت حالتی گزارشی و خلاصه‌وار به خود می‌گیرد. در جلد ششمِ اثر شاهد این حالت هستیم. چند صفحه از رمان، اطلاعاتی تاریخی و واقعی است که در طی تحقیقات نگارنده به دست آمده و به گفتهٔ خودش این کار را انجام داده تا ادای دینی به مردم ترکمن کرده باشد.{{سخ}}از ویژگی‌های راوی داستان{{سخ}}
{{بلی}} ادبیات را خوب می‌شناسد{{سخ}}
{{بلی}} ادبیات را خوب می‌شناسد{{سخ}}
{{بلی}} نثری زیبا دارد{{سخ}}
{{بلی}} نثری زیبا دارد{{سخ}}
خط ۱۰۳: خط ۱۵۶:
{{بلی}} وطن از عناصر کلیدی ذهن اوست
{{بلی}} وطن از عناصر کلیدی ذهن اوست
   
   
همچنین می‌توانیم دیدگاه او را نسبت به عشق، زن و اندیشه‌های سیاسی‌اش بشناسیم.<ref name=راوی/>
نویسنده در جای جایِ داستان راوی را نشان می‌دهد. حتی گاهی روایت حالتی گزارشی و خلاصه‌وار به خود می‌گیرد. در جلد ششم اثر شاهد این حالت هستیم. چند صفحه از رمان، اطلاعاتی تاریخی و واقعی است که در طی تحقیقات نگارنده به دست آمده و به گفتهٔ خودش این کار را انجام داده تا ادای دینی به مردم ترکمن کرده باشد.   
===الهام از شخصیت‌ها===
===الهام از شخصیت‌ها===
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های فرعی====
====شخصیت‌های فرعی====
===گزارشی از فروش کتاب===
===گزارشی از فروش کتاب===
===گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر===
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
===اظهارنظرها===
===اظهارنظرها===
====نویسندگی [[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] با آتش بدون دود تمام شد====
{{جعبه گفتاورد |نقل‌قول=<center><span style="color:darkgreen">'''فاطمه سادات طاهری و زهرا عسگری: یکی از برجستگی‌های ''آتش بدون دود'' علاوه بر قدرت داستان‌نویسی، انتخاب زبان ادبی و نثر شاعرانه، است.'''<ref name=زبان>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/1538385261-10016-82.pdf|عنوان =زبان شاعرانه در رمان آتش بدون دود}}</ref>
چند داستانی كه ابراهيمي در دههٔ ۴۰ نوشت، تا حدودی تازگی داشت. بعد از آن، مدتی شروع به همكاری با تلويزيون كرد. مدتی به تركمن صحرا رفت و گزارش‌هايی تهيه كرد. رمان «آتش بدون دود» هم بعد به فيلم تبديل شد. در اين دوره شروع به كارهاي سفارشي كرد و كارهاي متفاوتي انجام داد، مانند: فيلم‌نامه‌نويسي، فيلم‌سازي، تحقيق در ادبيات معاصر و قديم و همچنين مطالبي براي كودكان، مانند: سريال «سفرهاي دور و دراز هامي و كامي» كه درواقع قصد اين برنامه بر آن بود كه ببينند كودكان زماني كه زير نظارت پدر و مادرشان نيستند، چگونه زندگي و عمل مي‌كنند. اين منتقد تصريح كرد: به هرحال، نادر ابراهيمي در تمام زمينه‌ها وارد شد و سفارش قبول مي‌كرد و كار نويسندگي او با كتاب «آتش بدون دود» تمام شد. او نويسنده‌اي بود كه مي‌بايست توجه خود را به قصه‌هاي كوتاه متمركز مي‌كرد؛ ولي متأسفانه به كارهاي سفارشي و روزنامه‌نگاري پرداخت و ديگر نتوانست از نظر فرم و محتوا كار تازه‌اي انجام دهد؛ در حالي‌كه بهرام صادقي در داستان كوتاه، فرم تازه‌اي به وجود آورد. دستغيب تصريح كرد: دوره‌ي اول داستان‌نويسي ابراهيمي با رمان «آتش بدون دود» تمام مي‌شود. اما دوره‌ي دوم نويسندگي او كه در دهه‌ي 60 شروع ‌شد، تا زماني‌كه در بستر بيماري افتاد و قادر به نوشتن نبود، شاخصه‌اي ندارد. كارهايش تبليغاتي، سفارشي و بدون ابداع هستند. درواقع، نادر ابراهيمي قصه‌نويس جوان در دوره‌ي دوم به يك نويسنده‌ي ژورناليستي تبديل شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/8703-07951/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%BA%D9%8A%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%8A-40-%D9%81%D8%B1%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86|عنوان =عبدالعلی دستغیب: نادر ابراهیم در دههٔ ۴۰ فرم تازه‌ای در نوشتن پدید آورد}}</ref>
{{سخ}}
====اظهارنظر اهالی ادبیات====
<font color=darkcyan>♦ ♦ ♦ ♦ ♦</font>{{سخ}}<span style="color:darkgreen">'''معصومه صادقی و دیگران: این اثر یکی از برجسته‌ترین آثار ادبیات داستانی معاصر ایران است که در ترسیم برخی از آداب و رسوم قوم ترکمن موفق بوده است.'''{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|آتشْ بدون دود یک اثر جاودانهٔ حماسی، انقلابی، سیاسی، عاشقانه و عارفانه است که نویسنده با بهره‌گیری از عشق و عرفان در جاهای مختلف این رمان از دوبیتی‌ها و اشعار عاشقانه و مباحث عرفانی بهره برده است. هر چند آتشْ بدون دود با عناصر شاعرانگی آمیخته‌است؛ اما درواقع داستانی واقعیت‌گرا یا رئالیسم است و با واقعیت‌های اجتماعی آن روزگار منطبق است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/1538385261-10016-82.pdf|عنوان =زبان شاعرانه در رمان آتش بدون دود}}</ref>}}
</span><noinclude></center>|تراز=چپ|عرض=۲۴%|رنگ پس‌زمینه=#d5fdf4}}
====احمدرضا احمدی====
 
به اعتقاد من، رمان ایرانی با رمان «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی آغاز می‌شود؛ نه با «شوهر آهوخانم» علی‌محمد افغانی.<ref name=رمان/>
====نویسندگی [[نادر ابراهیمی|ابراهیمی]] با آتشْ بدون دود تمام شد====
====چندی از پژوهشگران====
به گفتهٔ [[عبدالعلی دستغیب]]:
{{گفتاورد تزیینی|ابراهیمی با بهره‌مندی از عواطف ناب خویش و الهام‌گیری از حوادثی؛ نظیر اختلافات قبایل ترکمن بر سر مراتع و زمین، وجود جنگ‌های داخلی بین آن‌ها تهاجم نیرو‌های بیگانه از جمله تزار روس به ترکمن صحرا، مخالفت شدید حکومت قاجار با صحرانشینان و تبعید آن‌ها و ادامهٔ ظلم و استبداد حکومت پهلوی بر قوم ترکمن با شخصیت‌پردازی قوی و فضاسازی مؤثر، زمین‌خواری اربابان مستبد بر قبایل ترکمن صحرا و فقر و فلاکت مردم محروم صحرا را به بهترین نحو ممکن در این داستان ترسیم می‌کند.}}
 
چند داستانی كه ابراهيمی در دههٔ ۴۰ نوشت، تا حدودی تازگی داشت. بعد از آن، مدتی شروع به همكاری با تلويزيون كرد. رمان «آتش بدون دود» هم بعد به فيلم تبديل شد. در اين دوره شروع به كارهای سفارشی كرد و كارهای متفاوتی انجام داد مانند:{{سخ}} فيلم‌نامه‌نويسی، فيلم‌سازی، تحقيق در ادبيات معاصر و قديم. به هرحال، نادر ابراهيمی در تمام زمينه‌ها وارد شد و سفارش قبول می‌كرد و كار نويسندگی او با كتاب ''«آتش بدون دود»'' تمام شد. او نويسنده‌ای بود كه مي‌بايست توجه خود را به قصه‌های كوتاه متمركز می‌كرد. دوره‌ٔ اول داستان‌نویسی ابراهيمی با رمان ''«آتش بدون دود»'' تمام می‌شود. اما دوره‌ٔ دوم نويسندگی او كه در دهه‌ٔ ۶۰ شروع ‌شد، تا زمانی‌كه در بستر بيماری افتاد و قادر به نوشتن نبود، شاخصه‌ای ندارد. كارهايش تبليغاتی، سفارشی و بدون ابداع هستند.<ref name=نویسندگی>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/8703-07951/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%BA%D9%8A%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%8A-40-%D9%81%D8%B1%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86|عنوان =عبدالعلی دستغیب: نادر ابراهیم در دههٔ ۴۰ فرم تازه‌ای در نوشتن پدید آورد}}</ref>
====پژوهشگران====
{{گفتاورد تزیینی|آتشْ بدون دود یک اثر جاودانهٔ حماسی، انقلابی، سیاسی، عاشقانه و عارفانه است که نویسنده با بهره‌گیری از عشق و عرفان در جاهای مختلف این رمان از دوبیتی‌ها و اشعار عاشقانه و مباحث عرفانی بهره برده است. هر چند آتشْ بدون دود با عناصر شاعرانگی آمیخته‌است؛ اما درواقع داستانی واقعیت‌گرا یا رئالیسم است و با واقعیت‌های اجتماعی آن روزگار منطبق است.<ref name=زبان/>}}
 
====معصومه صادقی====
اصلی ترين درون‌مایهٔ آتش بدون دود مبارزه میان خیر و شر، درگیری و تقابل نسل‌ها، رویارویی علم و جهل، سنت و تجدد، پایبندی به اعتقادات و آرمان‌ها، عشق‌های پاک، رسوم و افسانه‌های قوم ترکمن، ضرورت ایجاد وحدت میان اقوام مختلف ایرانی، وطن‌دوستی، پرداختن به مشکلات اجتماعی، مبارزات سیاسی علیه ظالمان و مذهب و نگاه عرفانی به مذهب از دیگر موضوعاتی است که ابراهیمی به آن می‌پردازد.
====نقدِ شاعری معتاد و مظلوم====
====نقدِ شاعری معتاد و مظلوم====
افسوس که ابراهیمی، برای نوشتنِ این داستان، بسیار عجله نشان داد. اگر تا این حد شتاب‌زده و سرسری نمی‌نوشت، البته ممکن بود که اثرش، داستانی خوب از آب درآید؛ حتی خوب‌تر از «رومئووژولیت» و یا «لیلی و مجنون...»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان =آتشْ بدون دود|جلد =هفتم|صفحه =۴۰۷}}</ref>
افسوس که ابراهیمی، برای نوشتنِ این داستان، بسیار عجله نشان داد. اگر تا این حد شتاب‌زده و سرسری نمی‌نوشت، البته ممکن بود که اثرش، داستانی خوب از آب درآید؛ حتی خوب‌تر از «رومئووژولیت» و یا «لیلی و مجنون...»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان =آتشْ بدون دود|جلد =هفتم|صفحه =۴۰۷}}</ref>
[[پرونده:Ketab.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Ketab.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Photo-2017-01-08-15-49-04.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
====شانه به شانهٔ واقعیت====
====شانه به شانهٔ واقعیت====
{{گفتاورد تزیینی دیگر|right|آتشْ بدون دود -همچنان که بارها گفته‌ام- باز می‌گویم که عین واقعیت نیست؛ بل، داستانی‌ست که تنگاتنگ و شانه به شانه‌ی واقعیت، حرکت کرده است؛ و از این داستان، درست به همین اندازه باید انتظار داشت نه بیشتر که مایه‌ٔ شرمساری من خواهد شد.}}
{{گفتاورد تزیینی دیگر|right|آتشْ بدون دود -همچنان که بارها گفته‌ام- باز می‌گویم که عین واقعیت نیست؛ بل، داستانی‌ست که تنگاتنگ و شانه به شانه‌ی واقعیت، حرکت کرده است؛ و از این داستان، درست به همین اندازه باید انتظار داشت نه بیشتر که مایه‌ٔ شرمساری من خواهد شد.}}
خط ۱۳۲: خط ۱۸۶:


'''من، همان کار را کردم که فرهاد کرد'''{{سخ}}
'''من، همان کار را کردم که فرهاد کرد'''{{سخ}}
فرهادِ کوه‌کن، سالیان سال، باه تیشه‌ای حقیر۷ کوهی سنگی را، ذره‌ذره از جا برداشت تا شاید آبِ چشمه‌ای که به قصر سلطنتی می‌رسید، از آن جویِ باریکِ فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد...
فرهادِ کوه‌کن، سالیان سال، با تیشه‌ای حقیر، کوهی سنگی را، ذره‌ذره از جا برداشت تا شاید آبِ چشمه‌ای که به قصر سلطنتی می‌رسید، از آن جویِ باریکِ فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد...


من، همان کار راکردم که فرهاد کرد؛ اما ذره‌یی اطمینان ندارم که آبِ باریکه‌ای، حتی قطره‌ آبی هم از قصر سلاطین بهدشت‌های مردم وطنم آورده باشم. به خدا اطمینان ندارم. غرور، زچیزی‌ست، اطمینانم چیز دیگری. مغرورم از اینکه چنینی اثری را، در طول بیش از سی سال، آفریده‌ام با صبوری بی‌حساب، با حالتی همیشه میان عشق و جنون و خستگی و کلافگی و درماندگی... اما اینکه آیا این اثر، به راستی،‌همان کاری‌ست که آرزو داشته‌ام باشد، و یکز از بزرگ‌ترین داستان‌های تمام تاریخ حیات بشر، امری‌ست به کلی سوای آن غرور بی‌حساب. فقط و فقط در طول زمان، «اهل کتاب» می‌تواند بگوید که آتشْ بدون دود، نزدیک شد به ان چیزی که حق بود یا نشد. می‌گویم «اهل کتاب» و نه مطلقا «اهل قلم».  
من، همان کار را کردم که فرهاد کرد؛ اما ذره‌‌ای اطمینان ندارم که آبِ باریکه‌ای، حتی قطره‌ آبی هم از قصر سلاطین به دشت‌های مردم وطنم آورده باشم. به خدا اطمینان ندارم. غرور، چیزی‌ست، اطمینان چیز دیگری. مغرورم از اینکه چنین اثری را، در طول بیش از سی سال، آفریده‌ام با صبوری بی‌حساب، با حالتی همیشه میان عشق و جنون و خستگی و کلافگی و درماندگی... اما اینکه آیا این اثر، به راستی،‌ همان کاری‌ست که آرزو داشته‌ام باشد، و یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های تمام تاریخ حیات بشر، امری‌ست به کلی سوای آن غرور بی‌حساب. فقط و فقط در طول زمان، «اهل کتاب» می‌تواند بگوید که آتشْ بدون دود، نزدیک شد به آن چیزی که حق بود یا نشد. می‌گویم «اهل کتاب» و نه مطلقاً «اهل قلم».  




{{گفتاورد تزیینی دیگر|left|'''نوشتن بلد نیستم!'''{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی دیگر|left|'''نوشتن بلد نیستم!'''{{سخ}}
من از آن جمله نویسندگانی نیستم که می‌توانند خیلی راحت و روان و مسلط بنویسند بی‌دغدغه و بدون شک. من نوشتن بلد نیستم و می‌نویسم؛ و این بسیار مهم است و در عین حال غم‌انگیز است. کسانی هستند که شهادت بدهند که برخی از صفحه‌های این کتاب حجیم، بیش از ده‌بار نوشته شده است، و همسرم مسلما گواهی خواهد داد که چه کشیدم تا آتشْ بدن دود را به پایان جلد هفتم رساندم و چندبارْچندین‌بار، بدون هیچ علت محسوس، زیر فشارِ نوشتن این داستان، فکر خودکشی به سرم آمد...}}
من از آن جمله نویسندگانی نیستم که می‌توانند خیلی راحت و روان و مسلط بنویسند بی‌دغدغه و بدون شک. من نوشتن بلد نیستم و می‌نویسم؛ و این بسیار مهم است و در عین حال غم‌انگیز است. کسانی هستند که شهادت بدهند که برخی از صفحه‌های این کتاب حجیم، بیش از ده‌بار نوشته شده است، و همسرم مسلماً گواهی خواهد داد که چه کشیدم تا آتشْ بدن دود را به پایان جلد هفتم رساندم و چندبارْ چندین‌بار، بدون هیچ علت محسوس، زیر فشارِ نوشتن این داستان، فکر خودکشی به سرم آمد...}}
 
===گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب===
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرگذاشته بر====
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
سریالی سی و شش ساعته با نام «آتشْ بدون دود» در سال ۱۳۵۴ از تلویزیون ملی ایران به نمایش در آمد. نادر ابراهیمی این مجموعه را به سفارش ایرج گرگین ساخته بود.<ref name=تقدیمی>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.mashreghnews.ir/amp/733760/|عنوان =ماجرای تقدیم‌نامه یک رمان به رهبر انقلاب}}</ref>
سریالی سی و شش ساعته با نام «آتشْ بدون دود» در سال ۱۳۵۴ از تلویزیون ملی ایران به نمایش در آمد. نادر ابراهیمی این مجموعه را به سفارش ایرج گرگین ساخته بود.<ref name=تقدیمی>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.mashreghnews.ir/amp/733760/|عنوان =ماجرای تقدیم‌نامه یک رمان به رهبر انقلاب}}</ref>
===جمله‌های ماندگار کتاب===
* عشق، ترکیبی‌ست از پر و تبر. (ص:۲۵۴)
* از عشق سخن باید گفت؛ همیشه از عشق سخن باید گفت. «عشق» در لحظه پدید می‌آید، «دوست داشتن» در امتداد زمان. این، اساسی‌ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. (ص:۲۱۲)
* مبارزه‌ٔ ساسیِ واقعی، عاطفه را صیقل می‌دهد و روح را مهربانی می‌اموزد. (ص:۱۳)


====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب====
* عشق، ترکیبی‌ست از پر و تبر.
* برای خانهٔ سوخته باز شاید بشود کاری کرد. دلِ سوخته را بگو چه کنم؟
* مردم هیچ‌وقت حال بد کسی را به گذشته خوبش نمی‌بخشند .
* درماندگان تنها سلاحشان حرف است و نه اعتبار حرفی که می‌زنند.
* عشق در لحظه پدید می‌آید، دوست داشتن در امتداد زمان. این اساسی‌ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
====جوایز کتاب====
==مشخصات کتاب‌شناختی==
==مشخصات کتاب‌شناختی==
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند===
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند===
مجموع هفت جلدِ کتابِ آتشْ بدون دود ۲۲۶۱صفحه است.
مجموع هفت جلدِ کتابِ آتشْ بدون دود ۲۲۶۱صفحه است.
و مجموع صفحاتِ اجتماعِ هفت جلد در سه جلد ۱۶۱۲ است.
و مجموع صفحاتِ اجتماعِ هفت جلد در سه جلد ۱۶۱۲ است.
[[پرونده:Se jeldi.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Images (1).jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Red.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
===طراحی جلد و تصویرسازی===
===طراحی جلد و تصویرسازی===
===تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف===
===تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف===
خط ۱۷۹: خط ۲۳۰:
* '''سیمای قوم ترکمن در آثار احمد شاملو، نادر ابراهیمی، صادق هدایت''' به کوشش کمال‌الدین آرخی،‌منتشر شده در همایش گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،‌سال پانزدهم تا هفدهم،‌شهریور۱۳۹۱،‌ دورهٔ هفتم<ref name =پژوهش/>
* '''سیمای قوم ترکمن در آثار احمد شاملو، نادر ابراهیمی، صادق هدایت''' به کوشش کمال‌الدین آرخی،‌منتشر شده در همایش گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،‌سال پانزدهم تا هفدهم،‌شهریور۱۳۹۱،‌ دورهٔ هفتم<ref name =پژوهش/>
==نوا، نما و نگاه==
==نوا، نما و نگاه==
===تصویر از صفحات کتاب===
[[پرونده:Taghdim.jpg|200px|thumb|چپ|<center>'''یادداشتی برای تقدیم در یکی از صفحات نخست کتاب'''</center>]]
===صدای نویسنده===
 
===تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)===
===طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب===
==جستارهای وابسته==
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۲

آتشْ بدون دود
آتش، بدونِ دود نمی‌شود، جوان بدونِ گناه
نویسندهنادر ابراهیمی
ناشرروزبهان
محل نشرتهران
مکان ناشر فارسی: تهران
تاریخ نشرچاپ اول ۱۳۵۸
شابک۹۶۴۵۵۲۹۲۲۰
تعداد صفحات۲۲۶۱
موضوعزندگی ترکمن در صحرا، اختلاف و جنگ درون قبیله‌ای، جنگ‌ با بیگانگان و درگیری‌های سیاسی
سبکواقع‌گرا
زبانفارسی
طراح جلدمرتضی ممیّز
مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی شومیز
مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی گالینگور
مجموعهٔ ۷جلدی به صورت رقعی گالینگور در رنگی متفاوت

آتشْ بدون دود رمانی ۷جلدی است به قلم نادر ابراهیمی، سه جلد نخست را نویسنده در سال ‍۱۳۵۲ نگاشت. چهار جلد بعدی که جنبه‌ای سیاسی و تاریخی دارد، در سال۱۳۷۱ به چاپ رسید.[۱] رمان رئالیستی است؛ اما وجود بخش‌هایی چون احساس‌گرایی بیانگر آن است که نویسنده گاهی به رمانتیسم روی آورده است. اولین چاپِ رمان در سال ۱۳۵۸ بود.این مجموعه که به دو صورت ۷جلدی و مجموعِ ۷جلد در سه جلد منتشر شده است از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۹۸ مجموعاً در ۹۶نوبت توسط نشر روزبهان به چاپ رسیده است.

* * * * *

آتشْ بدون دود روایتگر زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن است از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی. آتشْ بدون دود رویارویی علم و جهل است. اختلاف نظر نسل‌ها را بیان می‌کند. عشق و افسانهٔ ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید.

ابراهیمی با نوشتن این رمان جایزهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار «بیست سال ادبیات داستانی ایران» را از وزرات فرهنگ‌ وارشاد اسلامی دریافت کرد و جوایزی نخستی چون براتیسلاوا، تعلیم‌وتربیت یونسکو و کتاب‌سال ایران گرفت.

اگر نخوانده‌اید

شروعِ ماجرا

داستان با اختلاف میان دو قبیله آغاز می‌شود این را با خواندن جملهٔ اولِ جلد اول می‌توان دریافت؛ «گوکلان به یموت دختر نمی‌دهد و از یموت دختر نمی‌آورد، هنوز هم.» سپس توضیحی دربارهٔ چگونگی تشکیل این دو قبیله می‌آید.اختلافِ نخستِ میانِ این قبیله‌ها بر سر آب بوده. اولین شخصیتِ مهمی که در جلد اول با او آشنا می‌شویم گالان اوجا، پسری جنگ‌جو و مقتدر است. گالان در طی گشت‌‌و‌گذارهای صحرایی‌اش، سولماز را می‌بیند و در بند عشق گرفتار می‌شود! او دل‌باختهٔ دخترِ رئیسِ قبیلهٔ دشمن می‌شود. سولماز در ولایتِ خود به زیبایی و شجاعت مشهور است و چه عاشقانی که در بندِ او هستند.
دیدارِ گالان و سولماز شبی در صحرا اتفاق می‌افتد و پس از آن، دو عاشقِ مغرور به یکدیگر نزدیک می‌شوند و ماجرا به اوج می‌رسد و در فراز و نشیبِ عشق و تکبرِ گالان حرکت می‌کند! شعلهٔ عشقِ آن دو اطرافیان را می‌سوزاند. سولماز توسط معشوقش از چادر رئیس قبیله دزدیده می‌شود و در این اتفاق برادران گالان به دست هم ولایتی‌های سولماز کشته می‌شوند و تعدادی از گوکلانی‌ها نیز جان می‌بازند. کینه یموت به گوکلان بیشتر می‌شود چون به عقیده‌ٔ گالان گوکلان دو برادرش را به کشتن داد نه عشق او به معشوق! این نفرت و آتش انتقام همچنان می‌پاید و گالان و سولماز هم از قربانیان آن می‌شوند. داستان همواره بر محور شخصیت و افکار گالان اوجا، می‌چرخد و در ادامه ماجرا هم شاهد نشانه‌هایی از آن هستیم و کردار گالان در شخصیت و طرز فکر فرزندان و نوادگانش نمایان می‌شود. روایت جلد دوم آغاز می‌شود اما با فاصلهٔ زمانی بسیار که روایت‌گر حیات فرزندان گالان و سولماز است مخصوصا آلنی که نوه‌ی آن‌هاست. ماجرای آلنی با کشمکش‌ها و اختلافاتش با مردم صحرا آغاز می‌شود او می‌خواهد به شهر برود و از فارس‌ها علم بیاموزد تا پزشک شود و کودکان صحرا را که به علت بیماری ناشناسی می‌میرند نجات دهد. اما هم ولایتی‌ها مخالفند که او برای علم‌آموزی به شهر برود. آن‌ها از شهری‌ها کینه به دل دارند به علت کشت و کشتاری که در روستا‌ها راه انداختند و زمین‌هایی که بالا کشیدند. اما آق‌اویلر در تصمیم خود مصمم است و پسرش را برای ادامه تحصیل به شهر می‌فرستد. درگیری‌های آلنی با مردم صحرا همچنان ادامه دارد. او با دوراندیشی و تدبیر با مردم صحرا همراه می‌شود و درخت مقدس اینچه برون را با خود همراه می‌سازد تا مردم بپندارند که درخت مقدس او را برای نجات کودکان واسطه قرار داده به همین دلیل تصمیم گرفته که پزشک شود. در پایان جلد سه شاهد اتحاد تقریبیِ صحرا هستیم.
در سه جلد نخست،اتفاقاتِ داستان در صحرای ترکمن، ایری بوغوز،‌ گومیشان، اینچه برون و گنبد رخ می‌دهد اما از جلد چهارم به بعد حوادث بیشتر در تهران و گاه صحرای ترکمن، شهرهای دیگر ایران و خارج از ایران، در فرانسه می‌گذرد. از ابتدای جلد چهارم است که آلنی وارد مبارزات سیاسی علیه حکومت می‌شود حکومتی که ظلم را سرلوحهٔ کار قرار داده و زمین‌های ترکمن را به زور تصاحب می‌کند تا آنان را رعیت خود سازد. این درگیری‌ها تا پایان داستان ادامه دارد. آلنی حزب وحدت مردم صحرا را به همراهیِ مارال، نامزدش، پایه‌گذاری می‌کند. آن دو حرکتی سیاسی را با یکدیگر آغاز می‌کنند و چنان همراه می‌شوند که در نهایت یکی می‌شوند. در بخشی از ماجرا شاهد مبارزات درونی آلنی هستیم که با عقاید ضدخدایی خود درگیر است! از نکات جالب توجه، دوستی او با ملا قلیچ بلغای، مردی مومن و ملای اینچه برون، است. رفاقت آنان تا پایان عمر می‌پاید. ملا او را به سمت عرفان هدایت می‌کند بلکه از آشفتگی‌ ذهنش کاسته شود. پس از کودتای ۲۸مرداد، آلنی و همسرش به اروپا سفر می‌کنند و پس از بازگشت به ایران درحوالی سال۱۳۳۸ مشغول تدریس در دانشگاه می‌شوند. ساواک همواره به مردم و ترکمن‌ها ستم می‌کند، آرتا، نتیجه ی گالان و فرزندِ آلنی و مارال، از سوی ساواک به اعدام محکوم می‌شود. پس از آن حکم، آلنی هم به قتل می‌رسد و مارال طی درگیریِ مسلحانه جان می‌بازد.

از این‌سو فرورفتن و از آن‌سو برآمدن

نادر ابراهیمی از داستان‌نویسان،‌ پژوهشگران، قصه‌نویسان و مترجمان آثار کودک بود. او در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. وی تمام و کمال با ادبیات کهن فارسی آشنا بود. از اوانِ جوانی مطالعهٔ متون قدیمی فارسی را آغاز کرد و در این زمینه گفته:

مکرر خوانی می‌کردم و علامت‌گذاری و یادداشت‌برداری. دیوانه‌وار می‌خواندم. مجنون تاریخ بیهقی شدم. چهار مقالهٔ عروضی، مرزبان‌نامه، کلیله‌ودمنه، عقل سرخ، گلستان و بوستان، حافظ، مولوی، عطار، ناصرخسرو...
و غوطه خوردنی غریب در نثر دوره‌های مختلف قدیم، از این سو فرورفتن و از آن سو برآمدن.

همچنین در گفته‌ها و نوشته‌های ابراهیمی مشهود است که او قدمتی پنج‌هزار ساله برای پیشینهٔ تاریخی قصه در ایران قائل است. او معتقد است که به داستان‌های بزرگانی چون فردوسی، مولوی، سعدی و عطار باید توجه ویژه‌ای کرد.
همین است که ردپایی از ادبیات کهن در آتشْ بدون دود نمود دارد.

گزارشی از شخصیت‌های اصلی حاضر در کتاب داستان گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش

شخصیت‌های اصلی

داستانی به این وسعت شخصیت‌های بسیاری دارد اما اصلی‌ترین شخصیت‌های آن از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کنند. گالان اوجا، پسری اهل قومِ یموت است که جنگاوری و شجاعتش زبان‌زد خاص و عام است. انسانی خودپسند که تنها بر باور‌های خود معتقد است. مغرور و سنگ‌دل جلوه می‌کند اما زمانی که زبانِ شاعری به سراغش می‌آید دلی نرم و نازک دارد. کینه، دشمنی، کشت و کشتار به خواستِ خود در دلش ریشه نزده! از کودکی او را با این افکار و عقاید پرورش داده‌اند.
بویان میش رفیقِ شفیق اوست از کودکی تا پایان عمر و تنها کسی که در دنیا، گالان از او حرف شنوی دارد گالانی که از پدرش هم حرف نمی‌شنود!
سولماز، تنها دخترِ رئیسِ قبیلهٔ گوکلان که گالان اوجا در پی نابودیِ آن‌هاست. دختری که از شدت زیبایی و شجاعت پسرانِ یک ولایت را دربندِ خود کرده و پدرش هراس دارد که او را به خانهٔ شوهر بفرستد مبادا خواستگارانش به جان یک‌دیگر افتاده و برادر‌کشی شود. که در نهایت به همسریِ گالان در می‌آید.
در جلد دوم با آلنی و مارال آشنا می‌شویم که بعدها این دو با یک‌دیگر ازداوج می‌کنند. آلنی نوهٔ گالان اوجا است. وی انسانی تحصیل کرده، انقلابی و وطن‌دوست است. او برای رهایی از ظلم و ستمِ حکومت پهلوی از هیچ تلاشی فرو گذار نمی‌کند.

عنوان ها و فصل‌ها

هر جلد از اثر دارای نام‌های متفاوتی است. و هر کتاب شامل فصل‌هایی است با نام‌های مختص به خود به جز جلد هفتم که فصل‌های آن نام‌گذاری نشده است.
«گالان و سولماز»:

  • گالان اوجا، شاعر وحشی
  • شامِ ناتمام
  • کینه
  • از غربت عشق
  • آغاز تفرقه
  • لحظه‌های خوف‌آور انتخاب
  • اینچه برون
  • بیوک اوچی در آتش
  • عشق، بیداد می‌کند

«درخت مقدس»

  • نیم‌نگاهی به دفتر اوراق خاطرات
  • خدا بچه‌ها را صدا می‌زند
  • صدای چرخ گاریِ چه کسی می‌آید
  • ملاقاتی کوتاه با آلنیِ ترکمن
  • مکالمات
  • چه کسی به عروسی پالاز می‌آید؟
  • آتش بدون دود نمی‌شود

«اتحاد بزرگ»

  • گومیشان، سرزمین تیراندازانِ آرام
  • چه کسی آرپاچی را صدا می‌کند
  • این صدای چرخ‌های گاری آلنی‌ست
  • برای جنگ یا برای مدارا
  • مکالمات دیگر
  • فصل کوتاه
  • دو قبیله در برابر هم
  • آلنی بچه‌ها را صدا می‌کند
  • نخستین بیمار
  • آلنی، مرد خطرناک
  • دیگر چه کسی پای درخت مقدس گریه می‌کند
  • طبیبی در شهر
  • بچه‌ها آلنی را صدا می‌کنند
  • خانه‌ی سفید
  • فصل پایان، اتحاد بزرگ

«واقعیت‌های پرخون»

  • قانون لحظه‌ها
  • تصویرهای متفرق
  • یاشا، مرد خطرناک
  • از عشق سخن باید گفت
  • لحظه‌های مؤثر
  • آرام به سوی اوج
  • پس عروس ما کجاست؟
  • و آن سفر بزرگ
  • آخرین اخبار

«حرکت از نو»

  • بی‌تاب،‌ جوشان، آشفته
  • مکالمات
  • باز، بوی حادثه می‌آید
  • حادثه می‌آید
  • بشتاب آلنی، بشتاب!
  • هیچ پلی در قفای ما نبود

«هرگز آرام نخواهی گرفت»

  • از زخمِ قلبِ آمان‌جان
  • لااقل در خواب گریه مکن!
  • پیچیدگی‌های حضور در سال‌های برق‌آسا
  • رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس!
  • این جاده هرگز خلوت نخواهد شد
  • سراسرِ وطن آلاچیق من است

«هر سرانجام، سرآغازی‌ست»

دلیل شهرت

فضاسازیِ مناسب باعث می‌شود مخاطب با شخصیت‌های یک داستان ارتباطِ نزدیکی برقرار کند و آتش بدون دود دارای این ویژگی است. ارتباطِ نزدیک خوانندگان با شخصیت‌های رمان ماحصل تلاشِ ۳۰ ساله‌ٔ ابراهیمی برای نگاشتنِ اثرش است.[۲]

تقدیم‌شده به

در صفحه نخستِ جلد اول تا چهارمِ اثر نوشته‌ای آمده که بیان می‌کند کتاب به کسی تقدیم شده. نوشته مخاطبی دارد اما نام آن ذکر نشده. پس از پخش مستندی با نام «بار دیگر مردی که دوست می‌داشتیم» عیان شد که اثر پیش‌کشی است به رهبر انقلاب. رهبر سه جلد ابتدای رمان را خوانده بودند و پس از انقلاب نادر ابراهیمی را به ادامهٔ تحریر این رمان تشویق کردند که این موضوع در یادداشت ابتدایی اثر نیز نمایان است.[۴]

یادداشت

جمله‌ای برای تقدیم

در صفحه نخستِ جلد اول تا چهارم می‌خوانیم:
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص، و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتنِ الباقیِ آتشْ بدون دود واداشت. نامش برای این خاک، مبارک باد و برای همه‌ی عاشقانِ وطن! و ای کاش زمانی برسد که او، همچنان باشد و دیگر درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»

آخرین نوشتهٔ آخرین صفحه

یادداشت ابراهیمی در صفحهٔ پایانیِ جلد ۷:
«من، در یک لحظه، غفلتاً، وقتی بسیار جوان بودم و کمک کارگر فنی در صحرا، عاشقِ صحرا شدم. غفلتاً. نمی‌دانم چه شد؛ اما شدم. آتش بدون دود همه‌ی آن چیزی‌ست که من می‌توانستم به پیشگاهِ معشوقم ببرم و به او پیشکش کنم. خدا کند که مردم صحرا، این هدیه‌ی کوچک را قبول کنند. یادِ آن روز‌ها و شب‌های صحرایی، آن غروب‌ها و آن مهتاب‌ها، آن پهناوری و خلوت، آن آفتاب و گلّه‌های خفته و آلاچیق‌ها، آن مردان و زنان خوب، و آن بچه‌ها که زیبایی شگفتی‌انگیز داشتند برای ابد در قلب کوچک من زنده است و خواهد ماند.»

چرا باید این کتاب را خواند

پژوهشگران آتش بدن دود را، از رمان‌های بلند و پرحجم فارسی می‌دانند.[۱] برخی نیز معتقدند که رمان ایرانی با رمان «آتشْ بدون دود» آغاز می‌شود.[۵] طراحی، تنظیم و تحریرِ جلد اول تا پایان جلد هفتمِ کتاب حدود سی‌سال شاید هم کمی بیشتر زمان برده. نادر ابراهیمی در قلم زدن رمانش همواره کوشیده تا داستان از هیجان و هیجان‌طلبی دور باشد. به گفتهٔ خودش هر گاه احساس کرده فصل‌هایی از ماجرا قرار است بر احساسات مخاطب فشار آورد نوشته‌ها را فروپاشیده و بار دیگر ساده‌تر، سردتر و آرام‌تر ماجرا را روایت کرده است که این عمل تنها یک دلیل داشته و آن اینکه:

«نمی‌خواستم هیجان، جانشینِ کنجکاوی شود، و با موجْ رفتنْ جانشینِ تأمل و تفکر.» [۶]

آنان که خوانده‌اند

آغاز داستان

داستان در ابتدایِ جوانیِ‌ نویسنده طراحی شده؛ «این داستان را وقتی خیلی جوان بودم طراحی کردم. در آن زمان با رویای نویسنده‌ شدن، نویسنده‌ای سیاسی و خطرناک، طرح دو داستانِ بسیار بلندِ بی‌آغاز و انجام را ریختم: «آق اویلرها» و «قَرَه‌لوها»؛ به‌تعبیری سپیدزادگان و سیاه‌زادگان...» سال‌های قبل از انقلاب بخش‌هایی از آق اویلرها با نام «درخت مقدس» به چاپ می‌رسد، سپس ابراهیمی مجموعه‌ٔ سی و شش ساعتهٔ تلویزیونی با همان نام می‌سازد که به پیشنهاد سفارش‌دهندهٔ مجموعه، ایرج گرگین و بنابر مثلِ قدیمیِ ترکمنی که می‌گوید: «آتش، بدونِ دود نمی‌شود،‌ جوان بدونِ گناه» نام داستان برای همیشه به «آتشْ بدون دود» تغییر می‌کند. پس از انقلاب، نگارنده سه جلد نخست رمان را از نو و بدون سانسور به‌چاپ می‌رساند.[۷] آتش بدون دود داستانی براساس واقعیت است و نه عینِ واقعیت! تصویری واقعی است از حکومت پهلوی با بیانی دلنشین و روان.[۸] ایدهٔ اصلیِ قسمتی از این روایت که مربوط به عشق گالان و سولماز می‌شود، برگرفته از سخنان و داستان‌هایی است که دکتر خدر فروهر برای ابراهیمی می‌گفت او از اجداد خود و شخصیتی شبیه به گالان تعریف می‌کرد. وصفِ خوبِ نویسنده از صحرا و آشنایی با آداب‌ورسومشان از این روست که او خود، سال‌های بسیاری در صحرا و با ترکمن‌ها زیسته است.
طی داستان می‌‌بینیم که نام همه قهرمانان ترکمنی نیست و نام آذری هم به‌ چشم می‌خورد مثلاً: «آقشام گلن». این به آن دلیل است که نویسنده خود عاشق صحراست و پدرش اصالتاً آذری‌ است. به‌قول خودش:
«چیزی از پدر، چیزی از عشقِ پسر»[۹]

چگونگی روایت

روایتِ آتش بدون دود، روایتِ سوم شخص است و داستان را راویِ «دانای کل» روایت می‌کند. شکل غالب روایت این داستان، موقعیت داستانی نقّال است. راوی بیرون از جهان داستان به روایت ماجرا می‌پردازد و همچون یک فردآگاه به همهٔ رویدادهای داستان، از درون و بیرون شخصیت‌ها گزارش می‌دهد؛ بی آن که جزو شخصیت‌های داستان باشد.
نویسنده هر جا لازم است، با تلخیص، زمان داستان را پیش برده، و هر جا که لازم دیده، مفصل به ماجرا پرداخته و از روایت چکیده به صحنه نمایش روی آورده است. گاه از بیرون و از فاصله‌ای دور به شخصیت‌ها و حوادث نگریسته و گاه به ذهن شخصیت‌ها وارد شده و تک‌گویی درونی آن‌ها را به خواننده نشان داده است.[۱]

ترسیم داستان

ابراهیمی با استفاده از عواطف خویش و حوادثی چون؛ اختلافات قبایل ترکمن بر سر مراتع و زمین، وجود جنگ‌های داخلی بین آن‌ها، تهاجم نیرو‌های بیگانه از جمله تزار روس به ترکمن صحرا، مخالفت شدید حکومت قاجار با صحرانشینان و تبعید آن‌ها و ادامهٔ ظلم و استبداد حکومت پهلوی بر قوم ترکمن ماجرا را شرح می‌دهد. وی با فضاسازیِ قوی و شخصیت‌پردازیِ مؤثر استبداد اربابان و فقر و فلاکت مردم صحرا را بیان می‌کند.

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

حضور راوی در همه‌ٔ بخش‌های داستان حس می شود و این حضور چنان پررنگ است که می‌توان او را مانند شخصیت‌های داستان دارای ویژگی‌هایی دانست. همچنین می‌توانیم دیدگاه او را نسبت به عشق، زن و اندیشه‌های سیاسی‌اش بشناسیم.[۱] نویسنده در جای جایِ داستان راوی را نشان می‌دهد. حتی گاهی روایت حالتی گزارشی و خلاصه‌وار به خود می‌گیرد. در جلد ششمِ اثر شاهد این حالت هستیم. چند صفحه از رمان، اطلاعاتی تاریخی و واقعی است که در طی تحقیقات نگارنده به دست آمده و به گفتهٔ خودش این کار را انجام داده تا ادای دینی به مردم ترکمن کرده باشد.
از ویژگی‌های راوی داستان
YesY ادبیات را خوب می‌شناسد
YesY نثری زیبا دارد
YesY به خوبی می‌تواند از توصیف‌های شاعرانه استفاده کند
YesY به ایرانی بودن خود افتخار می‌کند
YesY وطن از عناصر کلیدی ذهن اوست

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

اظهارنظرها

فاطمه سادات طاهری و زهرا عسگری: یکی از برجستگی‌های آتش بدون دود علاوه بر قدرت داستان‌نویسی، انتخاب زبان ادبی و نثر شاعرانه، است.[۱۰]


♦ ♦ ♦ ♦ ♦
معصومه صادقی و دیگران: این اثر یکی از برجسته‌ترین آثار ادبیات داستانی معاصر ایران است که در ترسیم برخی از آداب و رسوم قوم ترکمن موفق بوده است.

نویسندگی ابراهیمی با آتشْ بدون دود تمام شد

به گفتهٔ عبدالعلی دستغیب:

چند داستانی كه ابراهيمی در دههٔ ۴۰ نوشت، تا حدودی تازگی داشت. بعد از آن، مدتی شروع به همكاری با تلويزيون كرد. رمان «آتش بدون دود» هم بعد به فيلم تبديل شد. در اين دوره شروع به كارهای سفارشی كرد و كارهای متفاوتی انجام داد مانند:
فيلم‌نامه‌نويسی، فيلم‌سازی، تحقيق در ادبيات معاصر و قديم. به هرحال، نادر ابراهيمی در تمام زمينه‌ها وارد شد و سفارش قبول می‌كرد و كار نويسندگی او با كتاب «آتش بدون دود» تمام شد. او نويسنده‌ای بود كه مي‌بايست توجه خود را به قصه‌های كوتاه متمركز می‌كرد. دوره‌ٔ اول داستان‌نویسی ابراهيمی با رمان «آتش بدون دود» تمام می‌شود. اما دوره‌ٔ دوم نويسندگی او كه در دهه‌ٔ ۶۰ شروع ‌شد، تا زمانی‌كه در بستر بيماری افتاد و قادر به نوشتن نبود، شاخصه‌ای ندارد. كارهايش تبليغاتی، سفارشی و بدون ابداع هستند.[۱۱]

پژوهشگران

معصومه صادقی

اصلی ترين درون‌مایهٔ آتش بدون دود مبارزه میان خیر و شر، درگیری و تقابل نسل‌ها، رویارویی علم و جهل، سنت و تجدد، پایبندی به اعتقادات و آرمان‌ها، عشق‌های پاک، رسوم و افسانه‌های قوم ترکمن، ضرورت ایجاد وحدت میان اقوام مختلف ایرانی، وطن‌دوستی، پرداختن به مشکلات اجتماعی، مبارزات سیاسی علیه ظالمان و مذهب و نگاه عرفانی به مذهب از دیگر موضوعاتی است که ابراهیمی به آن می‌پردازد.

نقدِ شاعری معتاد و مظلوم

افسوس که ابراهیمی، برای نوشتنِ این داستان، بسیار عجله نشان داد. اگر تا این حد شتاب‌زده و سرسری نمی‌نوشت، البته ممکن بود که اثرش، داستانی خوب از آب درآید؛ حتی خوب‌تر از «رومئووژولیت» و یا «لیلی و مجنون...»[۱۲]

شانه به شانهٔ واقعیت

آتشْ بدون دود -همچنان که بارها گفته‌ام- باز می‌گویم که عین واقعیت نیست؛ بل، داستانی‌ست که تنگاتنگ و شانه به شانه‌ی واقعیت، حرکت کرده است؛ و از این داستان، درست به همین اندازه باید انتظار داشت نه بیشتر که مایه‌ٔ شرمساری من خواهد شد.

این کتاب کمرم را شکست
اینطور بگویم و خلاص‌تان کنم: نوشتنِ آتشْ بدون دود، کمرم را شکست. تمامم کرد. خُرد و خمیرم کرد. خسته و بیمارم کرد.

من، همان کار را کردم که فرهاد کرد
فرهادِ کوه‌کن، سالیان سال، با تیشه‌ای حقیر، کوهی سنگی را، ذره‌ذره از جا برداشت تا شاید آبِ چشمه‌ای که به قصر سلطنتی می‌رسید، از آن جویِ باریکِ فرهادی به دشت بیاید و به دست مردم برسد...

من، همان کار را کردم که فرهاد کرد؛ اما ذره‌‌ای اطمینان ندارم که آبِ باریکه‌ای، حتی قطره‌ آبی هم از قصر سلاطین به دشت‌های مردم وطنم آورده باشم. به خدا اطمینان ندارم. غرور، چیزی‌ست، اطمینان چیز دیگری. مغرورم از اینکه چنین اثری را، در طول بیش از سی سال، آفریده‌ام با صبوری بی‌حساب، با حالتی همیشه میان عشق و جنون و خستگی و کلافگی و درماندگی... اما اینکه آیا این اثر، به راستی،‌ همان کاری‌ست که آرزو داشته‌ام باشد، و یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های تمام تاریخ حیات بشر، امری‌ست به کلی سوای آن غرور بی‌حساب. فقط و فقط در طول زمان، «اهل کتاب» می‌تواند بگوید که آتشْ بدون دود، نزدیک شد به آن چیزی که حق بود یا نشد. می‌گویم «اهل کتاب» و نه مطلقاً «اهل قلم».


نوشتن بلد نیستم!

من از آن جمله نویسندگانی نیستم که می‌توانند خیلی راحت و روان و مسلط بنویسند بی‌دغدغه و بدون شک. من نوشتن بلد نیستم و می‌نویسم؛ و این بسیار مهم است و در عین حال غم‌انگیز است. کسانی هستند که شهادت بدهند که برخی از صفحه‌های این کتاب حجیم، بیش از ده‌بار نوشته شده است، و همسرم مسلماً گواهی خواهد داد که چه کشیدم تا آتشْ بدن دود را به پایان جلد هفتم رساندم و چندبارْ چندین‌بار، بدون هیچ علت محسوس، زیر فشارِ نوشتن این داستان، فکر خودکشی به سرم آمد...

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

سریالی سی و شش ساعته با نام «آتشْ بدون دود» در سال ۱۳۵۴ از تلویزیون ملی ایران به نمایش در آمد. نادر ابراهیمی این مجموعه را به سفارش ایرج گرگین ساخته بود.[۴]

جمله‌های ماندگار کتاب

  • عشق، ترکیبی‌ست از پر و تبر. (ص:۲۵۴)
  • از عشق سخن باید گفت؛ همیشه از عشق سخن باید گفت. «عشق» در لحظه پدید می‌آید، «دوست داشتن» در امتداد زمان. این، اساسی‌ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. (ص:۲۱۲)
  • مبارزه‌ٔ ساسیِ واقعی، عاطفه را صیقل می‌دهد و روح را مهربانی می‌اموزد. (ص:۱۳)

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

مجموع هفت جلدِ کتابِ آتشْ بدون دود ۲۲۶۱صفحه است. و مجموع صفحاتِ اجتماعِ هفت جلد در سه جلد ۱۶۱۲ است.

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

انتشارات روزبهان آتش بدون دود را به دو شکل متفاوت چاپ کرده است: مجموعه ۷جلدی و اجتماع ۷جلد در سه جلد به صورت رقعی (شومیز) و رقعی (گالینگور). طرح جلد رقعی شومیز و گالینگور مشابه است اما طرح دوره سه جلدی، متفاوت از آن‌ دو طراحی شده.

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

  • آتش همچنان بدون دود است به اهتمام رحمت‌الله رجایی[۱۳]
  • راوی در رمان اتش بدون دود به قلم قدسیه رضوانیان و حمیده نوری. منتشر شده در شمارهٔ۳ پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی، سال۱۳۸۸[۱۴]
  • زبان شاعرانه نادر ابراهیمی در آتش بدون دود به کوشش فاطمه سادات طاهری و زهرا عسگری، چاپ شده در دو فصلنامهٔ علوم ادبی، سال هفتم، شمارهٔ۱۱، بهار و تابستان۱۳۹۶، صفحهٔ ۱۲۹تا۱۵۵[۱۵]
  • تحلیل بینامتنی رمان آتش بدون دود و تأثیر ادبیات کهن فارسی در آن به اهتمام معصومه صادقی، غلامحسین غلامحسین‌زاده و سعید بزرگ بیگدلی. منتشر شده در مجله ادبیات پارسی معاصر،‌ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ششم، زمستان ۱۳۹۵ شمارهٔ۴، صفحهٔ ۶۹تا۹۴[۱۶]
  • مقایسهٔ قدرت دو شخصیت محوریِ رمان اتش بدون دود (با استفاده از «نظریهٔ نابرابری قدرت در دیالوگ» فرکلاف و مدل مایکل شورت) به قلم افسانه میری،‌ محمدجواد مهدوی، شهلا شریفی و بهروز محمودی بختیاری. منتشر شده در مجلهٔ جستارهای زبانی، آذر و دی۱۳۹۷ علمی-پژوهشی، شمارهٔ۴۷، صفحهٔ ۱۴۷تا۱۷۱[۱۷]
  • نقد و تحلیل ساختار و عناصر داستانی رمان آتش بدون دود به اهتمام مهیار علوی مقدم و سوسن پورشهرام، منتشر شده در مجلهٔ سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، پاییز۱۳۹۰، شمارهٔ۱۳، علمی-پژوهشی، صفحهٔ۲۵۵تا۲۶۶[۱۷]
  • نقد و تحلیل رمان‌های نادر ابراهیمی (با تأکید بر رمان‌های آتش بدون دود، بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم، یک عاشقانه آرام تکثیر تأسف‌انگیز پدربزرگ) پایان‌نامهٔ کارشناسی ارشد حمید صالحی با راهنماییِ سعید بزرگ بیگدلی و مشاورهٔ حسینعلی قبادی، ۱۳۸۸[۱۸]
  • نقد جامعه‌شناسی رمان اتش بدون دود پایان‌نامهٔ کارشناسی ارشد ریحانه قاسمی با راهنماییِ فروغ صهبا و مشاورهٔ محمدرضا عمران‌پور، ۱۳۹۰[۱۸]
  • بررسی و تحلیل تأثیر آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی در داستان‌نویسی معاصر (با نگاهی به رمان‌های سووشون، جای خالی سلوچ، آتش بدون دود) پایان‌نامهٔ کارشناسی ارشد معصومه صادقی با راهنماییِ غلامحسین غلامحسین‌زاده و مشاورهٔ سعید بزرگ بیگدلی، ۱۳۹۱[۱۸]
  • بررسی شخصیت‌پردازی در مجموعهٔ آتش بدون دود نادر ابراهیمی پایان نامهٔ کارشناسی ارشد امیدعلی مقصودی گنجه با راهنماییِ مسعود فروزنده و مشاورهٔ جهانگیر صفوی، ۱۳۹۰[۱۸]
  • بررسی شخصیت و جایگاه اجتماعی زنان در رمان آتش بدون دود نادر ابراهیمی پایان‌نامهٔ کارشناسی ارشد فرشته فرخی با راهنماییِ احمد خانلری، ۱۳۹۴[۱۸]
  • بررسی محتوا و درون‌مایه رمان آتش بدون دود با تکیه بر فرهنگ ترکمن پایان‌نامه کارشناسی ارشد حمیده ایران پور یلمه با راهنماییِ عبدالله حسن زاد میر علی و مشاورهٔ همایون جمشیدیان، ۱۳۹۵
  • جایگاه و بازتاب فرهنگ عامه (فولکلور) در رمان آتش بدون دود به قلم کمال‌الدین آرخی، عبدالله واثق عباسی، فرشید باقری. منتشر شده در همایش گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران

سال پنجم تا هفتم، شهریور۱۳۹۳، دورهٔ نهم[۱۹]

  • شخصیت‌پردازی «گالان اوجا» قهرمانی از نسل کهن و «آت میش» دلاوری از نسلی نو، در رمان آتش بدون دود به قلم سوران شیخ‌الاسلامی مکری، منتشر شده در همایش گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران، سال سیزدهم تا پانزدهم،‌ ۱۵شهریور ۱۳۹۲،‌دورهٔ هشتم[۱۹]
  • سیمای قوم ترکمن در آثار احمد شاملو، نادر ابراهیمی، صادق هدایت به کوشش کمال‌الدین آرخی،‌منتشر شده در همایش گردهمایی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،‌سال پانزدهم تا هفدهم،‌شهریور۱۳۹۱،‌ دورهٔ هفتم[۱۹]

نوا، نما و نگاه

یادداشتی برای تقدیم در یکی از صفحات نخست کتاب

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «راوی در رمان آتش بدون دود». 
  2. «۵رمان از جنس عشق که حتماً باید بخوانید». 
  3. «روایت احمدرضا احمدی از آتش بدون دود». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ «ماجرای تقدیم‌نامه یک رمان به رهبر انقلاب». 
  5. «احمدرضا احمدی در یادبود نادر ابراهیمی: رمان ایرانی با «آتش بدون دود» آغاز می‌شود». 
  6. آتش بدون دود. هفتم. ص. ۴۰۷و۴۰۸.
  7. آتش بدون دود. هفتم. ص. ۴۰۶و۴۰۷.
  8. «جوان بدون گناه نمی‌شود، آتشْ بدون دود». 
  9. آتش بدون دود. سوم. ص. ۴۲۹و۴۳۰.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «زبان شاعرانه در رمان آتش بدون دود». 
  11. «عبدالعلی دستغیب: نادر ابراهیم در دههٔ ۴۰ فرم تازه‌ای در نوشتن پدید آورد». 
  12. آتشْ بدون دود. هفتم. ص. ۴۰۷.
  13. «آتش همچنان بدون دود است (نادر ابراهیمی و سرزمین گرگان)». 
  14. «راوی در رمان آتش بدون دود». 
  15. «زبان شاعرانه نادر ابراهیمی در آتش بدون دود». 
  16. «تحلیل بینامتنی رمان آتش بدون دود و تأثیرات ادبیات کهن فارسی در آن». 
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «آتش بدون دود». 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ «پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشجوی ادبیات فارسی». 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ «همایش‌ها». 

منابع

پیوند به بیرون