ساعت دنگی: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = | |عنوان = ساعت دنگی | ||
|تصویر = | |تصویر = ساع دنگی.jpg | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = | ||
|زیرنویس تصویر = | |زیرنویس تصویر = | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
|موضوع = | |موضوع = | ||
|سبک = | |سبک = | ||
|ناشر = سوره مهر | |ناشر = انشارات سوره مهر | ||
|ناشر فارسی = | |ناشر فارسی = | ||
|محل انتشارات = | |محل انتشارات = | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
|پیش از = | |پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''ساعت دنگی''' مجموعه داستان کوتاه با مضامین اجتماعی سهگانه و اثر [[محمداسماعیل حاجی علیان]] است. کتاب حاضر شامل هشت داستان | '''ساعت دنگی''' مجموعه داستان کوتاه با مضامین اجتماعی سهگانه و اثر [[محمداسماعیل حاجی علیان]] است. کتاب حاضر شامل هشت داستان سهگانه است. منظور از سهگانه سهبخشی بودن داستان است. زمان و مکان این داستانها بیشتر در محور روستایی و سنتی میگذرد. این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.<ref name="دنگی">{{یادکرد وب|نشانی= https://ebook.sooremehr.ir/content/30280/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%D8%AF%D9%86%DA%AF%DB%8C|عنوان=کتاب ساعت دنگی - محمداسماعیل حاجی علیان - سوره مهر}}</ref> | ||
[[پرونده:ساعت دنگی جلال.jpg|320px|thumb|چپ]] | |||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ||
===خلاصه کتاب=== | ===خلاصه کتاب=== | ||
«ساعت دنگی» کتابی شامل هشت داستان سهگانه که همین سهگانه بودن یا ارتباط سه داستان به همدیگر به محور اصلی داستانهای مجموعه تبدیل شده است. منظور از داستانهای سهگانه، | «ساعت دنگی» کتابی شامل هشت داستان سهگانه که همین سهگانه بودن یا ارتباط سه داستان به همدیگر به محور اصلی داستانهای مجموعه تبدیل شده است. منظور از داستانهای سهگانه، سهبخشی بودن داستان است. به عبارت دیگر و آنطور که حاجیعلیان بیان کرده هر تک داستان یک روایت و داستان کوتاه کامل است ضمن اینکه همان داستان باید داستان دوم و سوم را نیز کامل کند، درحالیکه داستان دوم و سوم هم باید بهتنهایی داستانی مستقل باشند. | ||
نویسنده در داستانهای کتاب «ساعت دنگی» بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. | نویسنده در داستانهای کتاب «ساعت دنگی» بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. بهطورخلاصه میتوان زن، زمانهاش و زمان را محور اصلی داستانهای این کتاب دانست. | ||
داستانهای کتاب متعلق به یک شهر یا بوم خاص نیست و نویسنده با روایت این داستانها مخاطب خود را به خطههای مختلفی از ایران و حتی خارج از مرزها میبرد. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند. | داستانهای کتاب متعلق به یک شهر یا بوم خاص نیست و نویسنده با روایت این داستانها مخاطب خود را به خطههای مختلفی از ایران و حتی خارج از مرزها میبرد. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند. | ||
عنوان کتاب نیز اشارهای است به تغییرات مداومی که در زندگی انسانها اتفاق میافتد. دَنگی بودن به تعبیر نویسنده به معنی دمدمی بودن، | عنوان کتاب نیز اشارهای است به تغییرات مداومی که در زندگی انسانها اتفاق میافتد. دَنگی بودن به تعبیر نویسنده به معنی دمدمی بودن، لحظهای بودن و تغییرپذیر بودن، اشارهای به تغییرات زیرپوستی و مداوم انسانها در زندگی دارد. اینکه تغییر در زندگیها به سرعت اتفاق میافتد و زمان این تغییرات را به ما نشان میدهد و گاهی اوقات از آن غافلیم. | ||
در این کتاب ۹ داستان کوتاه به نامهای «بی غیرت شل نکن فشار بده»، «اوستاراکا»، «بی بی برگ بید»، «تیامات»، «ساعت دنگی»، «نوش دارو»، «منو تیغی کنید»، «مزمبل»، «ورود ممنوع» آمده است. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.<ref name="شایسته"/> | در این کتاب ۹ داستان کوتاه به نامهای «بی غیرت شل نکن فشار بده»، «اوستاراکا»، «بی بی برگ بید»، «تیامات»، «ساعت دنگی»، «نوش دارو»، «منو تیغی کنید»، «مزمبل»، «ورود ممنوع» آمده است. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.<ref name="شایسته">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.ibna.ir/fa/report/318130/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%D8%AF%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%B3-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D9%88-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D9%86%D9%88%D8%B9-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C|عنوان=«ساعت دنگی» و «قدیس دیوانه»؛ دو شایسته تقدیر جایزه جلال با تنوع فضاهای داستانی | ایبنا}}</ref> | ||
===معرفی نویسنده=== | ===معرفی نویسنده=== | ||
محمداسماعیل | [[محمداسماعیل حاجیعلیان]]، نویسنده و استاد دانشگاه، متولد ۱۳۵۹ سنگسر است. وی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را بهصورت حرفهای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده و با داستان کوتاه بعد به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخت. بالغ بر صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنوارههای ادبی حائز رتبه و مقام شدهاند و منتخب آنها در مجموعه داستانهای: [[قربونی]] (با نشر آموت) سه نوبت چاپ، [[آدمک چوبی، سوت بلبلی]] (با انتشارات سوره)، [[اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم]] (با نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس) دو نوبت چاپ، [[سی و یک روز و پنج انگشت]] ( با نشر سوره)، ساعت دَنگی ( با نشر سوره) و… تاکنون چاپ شده است. | ||
[[داستانهای عامیانه استان سمنان]] و [[فرود]]، کتابهای پژوهشی وی در حوزه ادبیات و [[سمفونی بابونههای سرخ]]، [[چهار زن]]، [[ایوار]]، [[مقام گورخانه]]، [[اپرای مردان سبیل استالینی]]، [[نیستدرجهان]]، [[دختری با روسری سرخ در پنجره روبهرو]]، [[درست یک پا روی زمین]]، [[بیداری]] از رمانهای چاپشدهٔ ای نویسنده هستند.<ref name="وبلاگ">{{یادکرد وب|نشانی=https://blog.qoqnoos.ir/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C%E2%80%8C%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86/ |عنوان=محمداسماعیل حاجیعلیان – وبلاگ انتشارات ققنوس}}</ref> | |||
===برشی از متن کتاب=== | ===برشی از متن کتاب=== | ||
''' | '''ماهنسا دختر پسرعموی شوهرم بود و همبازی دخترهای من. صبح آمده بود خانه ما. به دخترها، که پشت دار قالی نشسته بودند و نمیخواستند با او حرف بزنند، گفته بود: «من پاکِ پاکم ... چرا باهام حرف نمیزنین؟ ... به خدا دستم هم به اون مرتیکه هرزه نخورده ... ببینین!» دخترها حرفهایش را باور نکرده بودند. به او گفته بودند که اگر من برگردم خانه و او آنجا باشد، آنها را، لابد مثل همیشه، زیر نیشگون و گاز سیاه میکنم. دخترها خیلی دلشان میخواست با ماهنسا حرف بزنند. اما میترسیدند. ماهنسا دو سال پیش عروسی کرده بود. دختر که بود، خیلی شاد بود.'''<ref name="دنگی"/> | ||
:<span style="color:#A2006D">'''''«امروز بیستساله شدم. به قول مادربزرگ، دیگر باید مرا در خمرهای ترشی بیندازند. خمره در تاریخ ما خیلی کاربرد داشته و دارد، چه برای من چه برای سابو، دزد بغداد، که قصهاش را مادربزرگ همیشه توی بچگیمان میگفت. در قصههای هزار و یک شب هم خمرههای زیادی بودند که یا در آن آدم میگذاشتند یا آدمها در آن خودشان را گم میکردند. من امروز وقت توی خمره رفتن را ندارم.»<ref name="جان">{{یادکرد وب|نشانی= https://ketabjan.com/product/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%D8%AF%D9%86%DA%AF%DB%8C/|عنوان=ساعت دنگی - کتاب جان}}</ref>'''</span><noinclude> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۷
ساعت دنگی | |
---|---|
نویسنده | محمداسماعیل حاجی علیان |
ناشر | انشارات سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ |
شابک | ۶۳۳۲۵۰۳۶۰۰۹۸۷ |
نوع رسانه | کتاب |
ساعت دنگی مجموعه داستان کوتاه با مضامین اجتماعی سهگانه و اثر محمداسماعیل حاجی علیان است. کتاب حاضر شامل هشت داستان سهگانه است. منظور از سهگانه سهبخشی بودن داستان است. زمان و مکان این داستانها بیشتر در محور روستایی و سنتی میگذرد. این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه کتاب
«ساعت دنگی» کتابی شامل هشت داستان سهگانه که همین سهگانه بودن یا ارتباط سه داستان به همدیگر به محور اصلی داستانهای مجموعه تبدیل شده است. منظور از داستانهای سهگانه، سهبخشی بودن داستان است. به عبارت دیگر و آنطور که حاجیعلیان بیان کرده هر تک داستان یک روایت و داستان کوتاه کامل است ضمن اینکه همان داستان باید داستان دوم و سوم را نیز کامل کند، درحالیکه داستان دوم و سوم هم باید بهتنهایی داستانی مستقل باشند.
نویسنده در داستانهای کتاب «ساعت دنگی» بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. بهطورخلاصه میتوان زن، زمانهاش و زمان را محور اصلی داستانهای این کتاب دانست.
داستانهای کتاب متعلق به یک شهر یا بوم خاص نیست و نویسنده با روایت این داستانها مخاطب خود را به خطههای مختلفی از ایران و حتی خارج از مرزها میبرد. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند.
عنوان کتاب نیز اشارهای است به تغییرات مداومی که در زندگی انسانها اتفاق میافتد. دَنگی بودن به تعبیر نویسنده به معنی دمدمی بودن، لحظهای بودن و تغییرپذیر بودن، اشارهای به تغییرات زیرپوستی و مداوم انسانها در زندگی دارد. اینکه تغییر در زندگیها به سرعت اتفاق میافتد و زمان این تغییرات را به ما نشان میدهد و گاهی اوقات از آن غافلیم.
در این کتاب ۹ داستان کوتاه به نامهای «بی غیرت شل نکن فشار بده»، «اوستاراکا»، «بی بی برگ بید»، «تیامات»، «ساعت دنگی»، «نوش دارو»، «منو تیغی کنید»، «مزمبل»، «ورود ممنوع» آمده است. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.[۲]
معرفی نویسنده
محمداسماعیل حاجیعلیان، نویسنده و استاد دانشگاه، متولد ۱۳۵۹ سنگسر است. وی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را بهصورت حرفهای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده و با داستان کوتاه بعد به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخت. بالغ بر صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنوارههای ادبی حائز رتبه و مقام شدهاند و منتخب آنها در مجموعه داستانهای: قربونی (با نشر آموت) سه نوبت چاپ، آدمک چوبی، سوت بلبلی (با انتشارات سوره)، اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم (با نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس) دو نوبت چاپ، سی و یک روز و پنج انگشت ( با نشر سوره)، ساعت دَنگی ( با نشر سوره) و… تاکنون چاپ شده است.
داستانهای عامیانه استان سمنان و فرود، کتابهای پژوهشی وی در حوزه ادبیات و سمفونی بابونههای سرخ، چهار زن، ایوار، مقام گورخانه، اپرای مردان سبیل استالینی، نیستدرجهان، دختری با روسری سرخ در پنجره روبهرو، درست یک پا روی زمین، بیداری از رمانهای چاپشدهٔ ای نویسنده هستند.[۳]
برشی از متن کتاب
ماهنسا دختر پسرعموی شوهرم بود و همبازی دخترهای من. صبح آمده بود خانه ما. به دخترها، که پشت دار قالی نشسته بودند و نمیخواستند با او حرف بزنند، گفته بود: «من پاکِ پاکم ... چرا باهام حرف نمیزنین؟ ... به خدا دستم هم به اون مرتیکه هرزه نخورده ... ببینین!» دخترها حرفهایش را باور نکرده بودند. به او گفته بودند که اگر من برگردم خانه و او آنجا باشد، آنها را، لابد مثل همیشه، زیر نیشگون و گاز سیاه میکنم. دخترها خیلی دلشان میخواست با ماهنسا حرف بزنند. اما میترسیدند. ماهنسا دو سال پیش عروسی کرده بود. دختر که بود، خیلی شاد بود.[۱]
- «امروز بیستساله شدم. به قول مادربزرگ، دیگر باید مرا در خمرهای ترشی بیندازند. خمره در تاریخ ما خیلی کاربرد داشته و دارد، چه برای من چه برای سابو، دزد بغداد، که قصهاش را مادربزرگ همیشه توی بچگیمان میگفت. در قصههای هزار و یک شب هم خمرههای زیادی بودند که یا در آن آدم میگذاشتند یا آدمها در آن خودشان را گم میکردند. من امروز وقت توی خمره رفتن را ندارم.»[۴]