رضا قاسمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
وینش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
|نام = رضا قاسمی
|نام = رضا قاسمی
|تصویر =  
|تصویر           = رضا_قاسمی.jpg
|توضیح تصویر =  
|توضیح تصویر     = «فردا خواب راحتی خواهم کرد.»<ref name=''هم‌نوایی''>{{پک|قاسمی|ک= هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|ص=۲۰۷}}</ref>
|نام اصلی =  
|نام اصلی =  
|زمینه فعالیت =  
|زمینه فعالیت = نویسندگی، کارگردانی و آهنگ‌سازی
|ملیت =  
|ملیت =  
|تاریخ تولد =  
|تاریخ تولد             = ۱۰دی۱۳۲۸<ref name=''گودریدز''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.goodreads.com/author/show/924207._|عنوان= معرفی قاسمی و آثارش}}</ref>
|محل تولد =  
|محل تولد = ورنامخواست اصفهان
|والدین =  
|والدین =  
|تاریخ مرگ =  
|تاریخ مرگ =  
|محل مرگ =  
|محل مرگ =  
|علت مرگ =  
|علت مرگ =  
|آخرین محل زندگی        =  
|آخرین محل زندگی        = حومهٔ پاریس
|مختصات محل زندگی =
|مختصات محل زندگی =
|مدفن                 =  
|مدفن                 =  
|تقارن زندگی با نظام‌های سیاسی =  
|تقارن زندگی با نظام‌های سیاسی=  
|اتفاقات مهم =  
|اتفاقات مهم =  
|نام‌های دیگر =  
|نام‌های دیگر =  
|لقب =  
|لقب =  
|بنیانگذار =  
|بنیانگذار = گروه موسیقی مشتاق و نشریهٔ اینترنتی دوات
|پیشه =  
|پیشه = رمان‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز
|سال‌های نویسندگی        =
|سال‌های نویسندگی        = ۱۳۴۷ تا کنون
|سبک نوشتاری =  
|سبک نوشتاری = «[[جریان سیال ذهن]]»
|کتاب‌ها =  
|کتاب‌ها = [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]، «چاه بابل»، «وردی که بره‌ها می‌خوانند» و...
|مقاله‌ها         =
|مقاله‌ها         = «چرا می‌نویسم؟»
|نمایشنامه‌ها =
|نمایشنامه‌ها           = «تمثال»، «عمای ماهیار معمار»، «چو ضحاک شد بر جهان [[شهریار]]» و...
|فیلم‌نامه‌ها =  
|فیلم‌نامه‌ها =  
|دیوان اشعار =
|دیوان اشعار = لکنت
|تخلص =  
|تخلص =  
|فیلم ساخته براساس اثر  =  
|فیلم ساخته براساس اثر  =  
خط ۳۳: خط ۳۳:
|شریک زندگی =
|شریک زندگی =
|فرزندان         =  
|فرزندان         =  
|تحصیلات                 =  
|تحصیلات                 = کارشناسی تئاتر
|دانشگاه                =
|دانشگاه                = دانشکده‌ٔ هنرهای زیبا دانشگاه تهران
|حوزه =  
|حوزه =  
|شاگرد =
|شاگرد =
|استاد =  
|استاد =  
|علت شهرت =  
|علت شهرت = فعالیت در عرصهٔ تئاتر، موسیقی و رمان‌نویسی
|تأثیرگذاشته بر =  
|تأثیرگذاشته بر =  
|تأثیرپذیرفته از        =
|تأثیرپذیرفته از        =
|وب‌گاه =  
|وب‌گاه             = http://www.rezaghassemi.com/
|imdb_id =
|imdb_id =
|soure_id       =
|soure_id       =
خط ۴۷: خط ۴۷:
|جوایز جشن سینمای ایران =
|جوایز جشن سینمای ایران =
|جوایز حافظ =
|جوایز حافظ =
|جوایز =  
|جوایز                 = رمان برگزیده دههٔ و رمان اول [[جایزه هوشنگ گلشیری|گلشیری]] و رمان تحسین‌شدهٔ [[جایزه مهرگان|مهرگان]] برای «هم‌نوایی...»، جایزهٔ اول مسابقه نمایشنامه‌نویسی برای «چو ضحاک شد بر جهان شهریار»
|گفتاورد                =
|گفتاورد                =
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
 
'''رضا قاسمی''' رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز چند دههٔ اخیر است.
رضا قاسمی( زادۀ ۱۳۲۸ در ورنامخواست اصفهان) رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز اهل ایران است.
 
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
رضا قاسمی در اصفهان به‌دنیا آمد در جنوب ایران بالید در تهران در دانشکده‌ هنرهای زیبا [[دانشگاه تهران]] تئاتر خواند و نمایشنامه‌هایی را که نوشته بود در این دانشکده و تئاتر شهر در تهران به روی صحنه برد؛ اما درنهایت با تجربه‌های هرچند اندک در نمایشنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و آهنگ‌سازی به فرانسه مهاجرت کرد. در دیار مهد ادبیات رمان [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] را نوشت که دیده‌شده‌ترین کار ادبی اوست.{{سخ}}
قاسمی شش‌ماهگی با خانواده به‌دلیل شغل پدر، از اصفهان به بندر ماهشهر رفت و هرچه به بلوغ فکری می‌رسید ماهشهر برایش شهری مصنوعی می‌نمود که ریشه‌ای در تاریخ نداشت. بخش شهرک شرکت نفت، قاسمی را در زیست‌جهانی مدرن بارآورد و به‌روایت خودش:
{{گفتاورد تزیینی|معماری‌‌اش یکسره انگلیسی بود. پوشاک و مواد خوراکی‌ ما غالباً خارجی بود. باشگاهی داشت شرکت نفت که علاوه‌بر سالن‌های ورزش، محل انواع تفریحات غربی مثل بیلیارد، بازی تومبولا و کنسرت‌های گاه‌گاهی بود. نه‌تنها روزنامه‌ها و نشریات غربی دایم توی دست‌وبالمان بود؛ بلکه تنها سینمای شهر هم فقط فیلم‌های خارجی نشان می‌داد.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040812_la-aa-ghassemi-goftegoo.shtml|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی}}</ref>}}
رضا قاسمی بندری‌بودن ماهشهر و بندر شاه‌پور در ۱۵کیلومتری ماهشهر را همچون اشارتی به جهانی دیگر یعنی جهان مدرن می‌دانست. وی تأثیر این وضعیت را در زندگی خود بسیار مهم می‌داند<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> و می‌گوید:
:''«من در خانهٔ با فرهنگ اصفهانی بار می‌آمدم و در بیرون از خانه از یک‌سو با فرهنگ غربی و از سوی‌دیگر با فرهنگ اقوام مختلف ایرانی. یک روزی عروسیِ لرها بود، یک روز عروسی کردها، یک روز عروسی عرب‌ها... یعنی من درعین‌حال که آدم بی‌ریشه‌ای بودم، در قیاس با کسانی که نسل‌اندرنسل زاده و بزرگ‌شدهٔ شهری‌اند، هم‌زمان ریشه‌ام در فرهنگ تمام اقوام ایرانی بود.»<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/>'''''{{سخ}}
برخی از آثار قاسمی همچون رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند» و همچنین دو نمایشنامهٔ «خواب‌گردها» و «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» در این شهر می‌گذرد. او حوادث رخ‌داده در دوران کودکی‌اش چه در بندر ماهشهر و چه در شهر زادگاه پدری‌اش را از نظر تأثیرگذاری در شخصیت خودش و همچنین دست‌مایه‌شدن برای شخصیت‌پردازی کسان آثارش، مهم می‌داند.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> قاسمی ''گرایش به تجربه'' را در همهٔ آثار خود می‌بیند و آن را صرفاً منحصر به رمان‌هایش نمی‌داند. البته در کنار تجربه، او بر اهمیت ''شهود و تخیل'' و نیز ''ربط منطقی عبارات'' تأکید می‌ورزد. قاسمی حتی در زمینهٔ به‌کاربردن موسیقی، ''ترکیبات متنوع'' از دستگاه‌های مختلف را تأکیدی بر به‌کارگیری خلاق دستگاه‌ها و مایه‌های مختلف در کنار یکدیگر می‌داند.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> هرچند نقش موسیقی را در کار ادبی مهم می‌داند؛ اما طی مصاحبه‌ای که سال۲۰۰۴، نقش موسیقی در زندگی‌اش را به «امرار معاش» از طریق تدریس آن محدود می‌کند.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> قاسمی که خواست نوشتن رمان را همواره در خود می‌دیده است هنگامی که به فرانسه می‌آید به خود شهامت نوشتن رمان را می‌دهد و درنهایت آن حسرت و آرزوی نوشتن رمان را با خلق آثاری بدیع جایگزین می‌کند. او خود در‌این‌باره می‌گوید:
{{گفتاورد تزیینی|برای من نوشتن رمان همیشه یک حسرت بود؛ یک آرزو. چون ماده‌ٔ اولیه‌اش را روزگار بارها سر راهم قرار داده بود؛ اما همیشه از نوشتن رمان ترس داشتم. این ترس در خارج از کشور فروریخت. چون دیدم اینجا، در فرانسه، هر خاله‌خانباجی‌ای به خودش اجازه می‌دهد رمان بنویسد. حتی رئیس‌جمهور سابقشان، والری ژیسکار دستن، هم در دوران پیری رمان نوشت.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/>}}
البته در میان انگیزه‌های او برای نوشتن رمان و کنارگذاشتن نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی پای ضرورت ناشی از زندگی مهاجری و نیاز به زبان دیگر را نیز می‌توان دید. قاسمی با رسیدن به پاریس «اجرای تئاتر به‌زبان فارسی و برای تماشاگر ایرانی» را «بی‌معنی» یافت؛ چون در بهترین حالت می‌توانست فقط دو شب نمایشش اجرا کند:
:''می‌دیدم موقعیت از هر جهت برای فعالیت در زمینه‌ موسیقی فراهم است. پس برای همیشه قید کارگردانی تئاتر را زدم. کمی ‌بعدهم، ضمن کار موسیقی، نوشتن را از سرگرفتم؛ اما بعد از نوشتن دو نمایشنامه دیدم این کار هم بی‌‌معنی ‌ست. چون من نمایشنامه‌هایم را به این نیت می‌نوشتم که خودم آن‌ها را کارگردانی کنم. انتشارشان به چه دردم می‌خورد؟ پس نمایشنامه‌نویسی را هم رها کردم و رفتم سراغ رمان‌نویسی، یعنی کاری که نه نیاز به اجرا داشت و نه نیاز به هیچ امکانی جز یک قلم و کاغذ.''<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> با این‌همه بازهم تأکید می‌کند که هرچه دارد از تئاتر دارد.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/>


رضا قاسمی در اصفهان به دنیا آمد، در جنوب ایران بالید، در تهران در دانشکده‌ هنرهای زیبا دانشگاه تهران تئاتر خواند و نمایشنامه‌هایی را که نوشته بود در این دانشکده و تئاتر شهر در تهران به روی صحنه برد اما در نهایت با چند تجربهٔ نمایشنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و ساخت موسیقی به فرانسه مهاجرت کرد. در فرانسه رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] را نوشت که می‌توان آن را موفق‌ترین اثرش به‌لحاظ دیده‌شدن کار هنری او دانست.{{سخ}}
==از میان یادها==
شش‌ماهه بود که پدرش که تازه در شرکت نفت استخدام شده بود او را از اصفهان به بندر ماهشهر برد. ماهشهر برای او یک شهر مصنوعی بود که ریشه‌ای در تاریخ نداشت. بخش شهرک شرکت نفت این شهر قاسمی را در زیست‌جهانی مدرن بارآورد چراکه آن‌گونه که خودش روایت می‌کند:{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|معماری‌‌اش يکسره انگليسی بود. پوشاک و مواد خوراکی‌ ما غالبا خارجی بود. باشگاهی داشت شرکت نفت که علاوه بر سالن‌های ورزش، محل انواع تفريحات غربی مثل بيليارد، بازی تومبولا و کنسرت ‌های گاهگاهی بود. نه تنها روزنامه‌ها و نشريات غربی دايم توی دست و بالمان بود، بلکه تنها سينمای شهر هم فقط فيلم‌های خارجی نشان می‌داد.<ref name=''گفتگو بیبیسی''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040812_la-aa-ghassemi-goftegoo.shtml|عنوان=گفت‌وگو با رضا قاسمی}}</ref>}}{{سخ}}
او بندری‌بودن ماهشهر و همچنین بندر شاهپور در ۱۵ کیلومتری ماهشهر را همچون اشارتی به جهانی دیگر یعنی جهان مدرن می‌دانست. قاسمی تاثیر این وضعیت را در زندگی خود بسیار مهم می‌داند<ref name=''گفتگو بیبیسی''/> و می‌گوید:{{سخ}}
'''''«من در خانهٔ با فرهنگ اصفهانی بار می ‌آمدم و در بيرون از خانه از يک سو با فرهنگ غربی و از سوی ديگر با فرهنگ اقوام مختلف ايرانی. يک روز عروسی لرها بود، يک روز عروسی کردها، يک روز عروسی عرب‌ها... يعنی من در عين حال که آدم بی‌ريشه‌ای بودم (در قياس با کسانی که نسل اندر نسل زاده و بزرگ شدهٔ يک شهر هستند) همزمان ريشه‌ام در فرهنگ تمام اقوام ايرانی بود.»<ref name=''گفتگو بیبیسی''/>'''''{{سخ}}
برخی از آثار او همچون رمان [[وردی که بره‌ها می‌خوانند]] و همچنین دو نمایش‌نامهٔ [[خوابگردها]] و [[نامه‌هايی بدون تاريخ از من به خانواده‌ام و بالعكس]] در این شهر می‌گذرد. قاسمی حوادث رخ‌داده در دوران کودکی‌اش چه در بندر ماهشهر و چه در شهر زادگاه پدری‌اش را از نظر تاثیرگذاری در شخصیت خودش و همچنین دست‌مایه‌شدن برای شخصیت‌پردازی شخصیت‌های آثارش، مهم می‌داند.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/> قاسمی « گرایش به تجربه» در آثارش را در همهٔ آثار خود می‌بیند و آن را صرفا منحصر به رمان‌هایش نمی‌داند. البته در کنار تجربه، او بر اهمیت « شهود و تخیل» و همچنین « ربط منطقی عبارات» تاکید می‌ورزد. او حتی در زمینهٔ موسیقی به‌کاربردن « ترکیبات متنوع» از دستگاه‌های مختلف را تاکیدی بر به‌کارگیری خلاق دستگاه‌ها و مایه‌های مختلف در کنار یکدیگر می‌داند.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/> او هرچند نقش موسیقی را در کار ادبی مهم می‌داند اما در عین‌حال در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۴ در پاسخ به نقش موسیقی در زندگی‌اش نقش آن را به « امرار معاش» از طریق تدریس آن منحصر می‌کند.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/> قاسمی که خواست نوشتن رمان را همواره در خود می‌دیده است هنگامی که به فرانسه می‌آید به خود شهامت نوشتن رمان را می‌دهد و درنهایت آن حسرت و آرزوی نوشتن رمان را با خلق آثاری بدیع جایگزین می‌کند. او خود در‌این‌باره می‌گوید:{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|برای من نوشتن رمان هميشه يک حسرت بود؛ يک آرزو. چون ماده‌ٔ اوليه‌اش را روزگار بارها سر راهم قرار داده بود. اما هميشه از نوشتن رمان ترس داشتم. اين ترس در خارج از کشور فرو ريخت. چون ديدم اينجا، در فرانسه، هر خاله خانباجی‌ای به خودش اجازه می‌دهد رمان بنويسد. حتی رئيس جمهور سابقشان، والری ژيسکار دستن، هم در دوران پيری رمان نوشت.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/>}}{{سخ}}
البته در میان انگیزه‌های او برای نوشتن رمان و کنارگذاشتن نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی پای ضرورت ناشی از زندگی یک مهاجر در یک جهان و زبان دیگر را نیز می‌توان دید. او با رسیدن به پاریس « اجرای تئاتر به زبان فارسی و برای تماشاگر ايرانی» را « بی‌معنی» یافت چون در بهترین حالت می‌توانست فقط دو شب نمایشش را اجرا کند. او خود در این‌باره می‌گوید:{{سخ}}
'''''می‌ديدم شرايط از هر جهت برای فعاليت در زمينه‌ موسيقی فراهم است. پس برای هميشه قيد کارگردانی تئاتر را زدم. کمی ‌بعد هم، در ضمن کار موسيقی، نوشتن را از سر گرفتم. اما بعد از نوشتن دو نمايشنامه ديدم اين کار هم بی‌ معنی ‌ست. چون من نمايشنامه‌هايم را به اين نيت می‌نوشتم که خودم آنها را کارگردانی کنم. انتشار آنها به چه دردم می خورد؟ پس نمايشنامه ‌نويسی را هم رها کردم و رفتم سراغ رمان نويسی، يعنی کاری که نه نياز به اجرا داشت و نه نياز به هيچ امکانی جز يک قلم و کاغذ.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/>'''''{{سخ}}
با این وجود او باز هم تاکید می‌کند که هر چه دارد از تئاتر دارد.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/>
 
 
==داستانک==
===گریز زن اثیری===
===گریز زن اثیری===
در یکی از سفرهای قاسمی همراه با پدرش به اصفهان او در روزی که فضا لبالب از توطئه بود، متوجه «رفت‌و‌آمدهای مشکوک و بی‌صدای زنان چادری فاميل و نگاه‌‌های مرموز و پر از اشاره‌‌شان» شد. موضوع امر، هووی تازه‌ای بود که شوهرعمهٔ رضا بر سر عمه‌اش آورده بود. یکی از زنان فامیل که از اصفهان آمده بود مسئول شد که با جادو و جمبل این هوو را از چشم شوهرعمه دور کند. « فضای پر از دود و بوهای غريب، جنبش مرموز زنان چادری و نگاه‌‌های پر از ترس و نفرت و توطئه» قاسمی را به حیرت کشانده بود اما آن سوتر حیرت دیگر آن هووی «به‌غايت زيبا، بلندقد و به شدت ساکت» بود که برای قاسمی زن اثیری را تداعی می‌کرد. آن زن یک هفته پس از جمبل‌ها محو شد اما این داستان انگیزه‌ای شد برای قاسمی که به‌هنگام سکونتش در تهران به مطالعه خرافات فرهنگ عامه بپردازد.<ref name=''گفتگو بیبیسی''/>
در یکی از سفرها همراه‌با پدرش به اصفهان، روزی که فضا لبالب از توطئه بود، متوجه «رفت‌و‌آمدهای مشکوک و بی‌صدای زنان چادری فامیل و نگاه‌‌های مرموز و پر از اشاره‌‌شان» شد. حرف سرِ هووی تازه‌ای بود که شوهرعمهٔ رضا آورده بود. یکی از زنان فامیل که از اصفهان آمده بود مسئول شد که با جادو و جمبل این هوو را از چشم شوهرعمه دور کند. «فضای پر از دود و بوهای غریب، جنبش مرموز زنان چادری و نگاه‌‌های پر از ترس و نفرت و توطئه» قاسمی را به حیرت کشانده بود؛ اما آن سوتر حیرت دیگر آن هووی «به‌غایت زیبا، بلندقد و به‌شدت ساکت» بود که برای قاسمی زن اثیری را تداعی می‌کرد. آن زن یک هفته پس از جمبل‌ها محو شد و همین داستان، انگیزه‌ای شد برای قاسمی که هنگام سکونتش در تهران به مطالعه خرافات فرهنگ عامه بپردازد.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/>


===عشق اول===
===عشق اول===
سیزده‌چهارده‌سالگی اولین دوران عاشقی قاسمی بود، عشقی که با نامه‌هایی بیست‌سی صفحه‌ای از سمت او و جواب‌هایی به‌همان میزان عاشقانه از سمت محبوب‌اش همراه بود. شاید گزاف نباشد اگر گفته شود مایهٔ نوشتنی که با محرک عشق سروشکل گرفته باشد حتی پس از گذر سال‌ها باز هم فعال می‌ماند آن هم از پس اولین عشق که شوریده‌سری را پدید می‌آورد. البته قاسمی امتنان خود را به زن همسایه اعلام می‌کند که واسطهٔ او و محبوب‌اش در رساندن نامه‌ها بود. اما عشق فقط نوشتار را به حرکت درمی‌آورد، آنچه نوشتن را از هلاکت نجات می‌دهد و در همان‌حال قلم را به‌سوی نامتناهی می‌کشاند تجربهٔ تراژیک است. تجربهٔ تراژیک برای قاسمی غرق‌شدن آن دخترک در رودخانه بود، تجربه‌ای که تا سه سال او را در جهنمی واقعی قرار داد و جان از او کند.<ref name=''پرانتز''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=th82D5MomwQ|عنوان=زندگی درون پرانتز}}</ref>
سیزده‌چهارده‌سالگی اولین دوران عاشقی قاسمی بود، عشقی که با نامه‌هایی بیست‌سی صفحه‌ای از سمت او و جواب‌هایی به‌همان میزان عاشقانه از سمت محبوب‌اش همراه شد. مایهٔ نوشتنی که با محرک عشق سروشکل گرفته بود حتی پس از گذر سال‌ها بازهم فعال ماند آن‌هم از پس اولین عشق که شوریده‌سری را پدید آورد. البته قاسمی امتنان خود را به زن همسایه که واسطهٔ او و محبوب‌اش در رساندن نامه‌ها بود، اعلام کرد؛ اما عشق فقط نوشتار را به‌حرکت درآورد. آنچه نوشتن را از هلاکت نجات داد و در همان‌ حال قلم را به‌سوی نامتناهی کشاند تجربهٔ تراژیک بود. تجربهٔ تراژیک برای قاسمی غرق‌شدن آن دخترک در رودخانه بود، تجربه‌ای که تا سه سال او را در جهنمی واقعی قرار داد و جان از او کَند.<ref name=''پرانتز''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=th82D5MomwQ|عنوان=زندگی درون پرانتز}}</ref>


===مواجهه با ساز و موسیقی===
===مواجهه با ساز و موسیقی===
او در نمایشی برای [[ایرج انوار]] بازی می‌‌کرد. انوار سازی به او داد و از او خواست که بر روی صحنه ساز بزند. قاسمی به او گفت می‌خواهد ساز را به خانه ببرد تا بیشتر با آن کار کند. فردای آن روز ایرج که ساز زدن قاسمی را دید و شنید از او پرسید که « آیا قبلا موسیقی کار کرده است؟». انوار وقتی جواب منفی قاسمی را شنید به او گفت که استعداد موسیقی دارد. همان‌جا بود که قاسمی به پیشنهاد انوار تصمیم به یادگیری سه‌تار گرفت.<ref name=''باغهای نامرئی''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان=از باغهای نامرئی ـ دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی
قاسمی در نمایشی برای «ایرج انوار» بازی می‌‌کرد. انوار سازی به او داد و از او خواست که بر روی صحنه ساز بزند. قاسمی گفت می‌خواهد ساز را به خانه ببرد تا بیشتر با آن کار کند. فردای آن روز ایرج که ساز زدن قاسمی را دید و شنید، حیرت‌زده پرسید «قبلاً موسیقی کار کردی؟» جواب قاسمی منفی بود. انوار گفت استعداد موسیقی دارد. همانجا بود که قاسمی به پیشنهاد انوار تصمیم به یادگیری سه‌تار گرفت.<ref name=''باغ‌های نامرئی''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان= از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی}}</ref>
}}</ref>


===سفر به شوروی===
===سفر به شوروی===
امکان دیدن شوروی برای قاسمی به‌واسطه موسیقی پدید آمد. اجرای موسیقی در آن کشور برای او همراه شد با دیدن صحنه‌هایی که بعدها نه‌تنها ماده خام بخش‌هایی از رمان‌هایش را پدید آورد بلکه اصلا تجربه او از جهانی کاملا دگرگونه را شکل داد. او ده روز را در قصر « دون رومولو» که شاهزاده‌ای اسپانیایی بود گذراند تا بعدها شخصیت رمان « چاه بابل» را به این قصر بفرستد. او آداب‌و‌رسوم حالا منسوخ‌شده‌ای را در آن زمان دید که برایش تداعی‌گر رویدادی داستانی بود و در آن فضا کشیشی را دید که بعدها از روی شخصیت او « راهبه خواب‌نما» را ساخت.<ref name=''جنس تفکر''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.cgie.org.ir/fa/news/3153|عنوان=گفتگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه با هم متفاوت است}}</ref>
موسیقی پای قاسمی را به شوروی باز کرد. اجرای موسیقی در آن کشو، با دیدن صحنه‌هایی همراه شد که بعدها نه‌تنها ماده خام بخش‌هایی از رمان‌هایش را پدید آورد؛ بلکه تجربه او از جهانی کاملاً دگرگونه را شکل داد. قاسمی ده روز را در قصر «دون رومولو» که شاهزاده‌ای اسپانیایی بود گذراند تا بعدها شخصیت رمان «چاه بابل» را به این قصر بفرستد. او آداب‌و‌رسوم را دید که اکنون منسوخ‌ شده‌؛ اماآن زمان، برایش تداعی‌گر رویدادی داستانی بود و در آن فضا کشیشی را دید که بعدها از روی شخصیتش «راهبهٔ خواب‌نما» را ساخت.<ref name=''جنس تفکر''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.cgie.org.ir/fa/news/3153|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه، متفاوت است}}</ref>


===ملاقات با تصویر ژنتیکی ترس===
===ملاقات با تصویر ژنتیکی ترس===
قاسمی آن هنگامی که در حال نوشتن رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] بود، یکی از همسایگانش در ساختمان اقدام به چاقوکشی می‌کند. قاسمی برای بازگرداندن و تثبیت آرامش ساختمان همیشه مسکون‌شان به دیدار آن فرد می‌رود تا اگر مشکلی برای او هست آن را برطرف کند. قاسمی آن مرد را انسانی عجیب می‌یابد که علت اقدام به چاقوکشی را ماموریت الهی می‌داند و هنگامی که رضا از او می‌پرسد: «آیا ممکن است که این ماموریت شامل حال قاسمی هم شود؟»، آن مرد پاسخ می‌دهد: «بله تهدید بزرگی شما را تهدید می‌کند». قاسمی خود در این باب می‌گوید این حادثه باعث تاملش بر مسئلهٔ ترس می‌شود، تاملی که حتی در رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] اجازه ورود می‌یابد. قاسمی این مرد را تصویر ژنتیکی ترس می‌دانست.<ref name=''پرانتز''/>
در دوران نگارش [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|هم‌نوایی...]]، قاسمی پی‌برد که یکی از همسایگانش در ساختمان چاقوکشی می‌کند. به‌قصد بازگرداندن آرامش ساختمان، به دیدن آن فرد می‌رود تا اگر بتواند مشکلش را حل کند. اما مرد را انسان عجیبی می‌یابد که چاقوکشی را مأموریت الهی خود می‌داند. بی‌درنگ می‌پرسد که «آیا ممکن است که این مأموریت شامل حال قاسمی هم شود؟»، آن مرد پاسخ می‌دهد: ''«بله خطر بزرگی شما را تهدید می‌کند.»''
این حادثه قاسمی را به تأمل در «ترس» می‌کشاند و این اندیشه حتی در رمان «هم‌نوایی...» وارد می‌شود؛ چراکه قاسمی آن مرد را تصویر ژنتیکی ترس می‌دانست.<ref name=''پرانتز''/>


===« مشتاق» پس از ۱۵ سال===
===«مشتاق» پس از ۱۵ سال===
قاسمی در سال ۱۳۸۹ با شنیدن صدای «سپیده رئیس سادات» به موسیقی بازگشت و «گروه مشتاق» که خود پایه‌گذار آن بود را دوباره فعال کرد. خودش می‌گوید اگر قرار بود صدایی او را به موسیقی بازگرداند، این صدا همان صدای سپیده رئیس‌سادات بود چون این صدا از طرفی شکننده و ترد است و از طرفی رساست. همچنین حضور صحنه‌ای که در میان خواننده‌های ایرانی کمیاب است، در رئیس‌سادات بود. این شکل حضور نیز برای قاسمی تئاتری که به اجرا اهمیت می‌داد، حیاتی بود. حضور رئیس‌سادات موسیقی را برای قاسمی زنده کرد.<ref name=''سپیده''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=qkuRHkGm_MY|عنوان=گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس‌ سادات}}</ref>
سال۱۳۸۹ صدای '''سپیده رئیس‌سادات''' قاسمی را بار دیگر به موسیقی برمی‌گرداند و «گروه مشتاق» را که خود پایه‌گذار آن بود، دوباره فعال می‌کند. به‌نقل از خودش:
:''اگر قرار بود صدایی مرا به موسیقی بازگرداند، این صدا همان صدای سپیده رئیس‌سادات بود؛ چون این صدا از طرفی شکننده و ترد است و از طرفی رساست.''<ref name=''سپیده''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=qkuRHkGm_MY|عنوان= گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس‌سادات}}</ref>


===همه چیز با یك ساعت مچی‌ وست‌اندواچ شروع شد===
===شروعش با یک ساعت‌ِمچی‌ بود===
نوشتن برای رضا قاسمی با درس انشا شروع شد. درسی که او در مواجهه با آن هیچ معنایی از آن را درک نمی‌کرد. پدرش که متوجه بهت او در قبال این درس شده بود به یاری او می‌شتابد. فردای آن روز رضا انشا را برای همکلاسی‌هایش ‌خواند. پس از آن معلم‌اش با اعجاب و ستایش به او خیره شد و در نهایت برای انشای شاهکار او یک ساعت مچی وست‌اندواچ به رضا هدیه داد. همان معلمی که رضا بعدها او را در هفده‌سالگی، به‌وقت چاپ‌شدن نمایشنامه‌اش در [[مجلهٔ خوشه]]، در کوچه دید و وقتی معلم به ‌او گفت نمایشنامه‌اش را خوانده است، به او گفت: «این نتیجۀ ساعت وست‌اند‌واچ شماست». هرچند در پس حادثه‌ای رضا فکر کرده بود که او ساواکی است و به‌همین ‌سبب هم در همان‌حال او را شماتت کرد. پس از قسمی که معلم در ساواکی‌نبودنش ذکر می‌کند، آخرین چیزی که به رضا می‌گوید رضا را از هم می‌گسلد؛ «آن ساعت را پدرت خریده بود. خواسته بود وقتی انشاء تمام شد به عنوان جایزه بدهم به تو!».<ref name=''نوشتن چرا''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/maghaleh1.htm|عنوان=چرا می‌نویسم؟}}</ref>
نوشتن برای رضا قاسمی با درس انشا شروع شد، درسی که هیچ معنایی برایش نداشت. پدر که متوجه بهت رضا شده، به یاریش می‌شتابد و فردای آن روز رضا انشا را برای همکلاسی‌هایش ‌می‌خواند. معلم‌ با اعجاب و ستایش به رضا خیره می‌شود و درنهایت بابت آن شاهکار، یک ساعتِ‌مچی وست‌اندواچ به رضا هدیه می‌دهد. سال‌ها بعد که رضا معلمش را در کوچه می‌بیند، جوانی هفده‌ساله است که اولین نمایشنامه‌اش در [[مجلهٔ خوشه]] چاپ شده و معلم آن را خوانده است. قاسمی به‌نشان قدرشناسی خطاب به معلمش می‌گوید که «این نتیجۀ ساعت وست‌اند‌واچ شماست.» درعین‌حال به‌واسطهٔ حادثه‌ای قاسمی سال‌ها فکر کرده بود که معلمش ساواکی است، به‌همین دلیل هم‌زمان با سپاسگزاری، او را شماطت نیز کرد. معلم برای رضا قسم می‌خورد که هرگز ساواکی نبوده است و در پایان جمله‌ای به رضا می‌گوید که او را درهم می‌شکند؛ «آن ساعت را پدرت خریده بود و خواست وقتی انشاء تمام شد به‌عنوان جایزه بدهم به تو!»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/maghaleh1.htm|عنوان=چرا می‌نویسم؟}}</ref>


==زندگی و یادگار==
===در تقویم زندگی<ref>نشریهٔ اینترنتی دوات و دو تارنمای ناکجا و بی‌بی‌سی فارسی</ref>===
* '''۱۳۲۸''': تولد در ورنامخواست اصفهان
* '''۱۳۴۷''': انتشار «کسوف» در مجلهٔ خوشه
* '''۱۳۴۸''': ورود به دانشکدهٔ هنرهای زیبا و تحصیل در رشته تئاتر
* '''۱۳۴۹''': خلق داستان منتشرنشدهٔ «نارون کوچک، نارون تنها»، برای کودکان؛ کارگردانی «کسوف» و «آمدورفت»
* '''۱۳۵۰''': نوشتن نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «صفیه موعود»
* '''۱۳۵۳''': نگارش و کارگردانی «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس»
* '''۱۳۵۴''': نگارش مقالهٔ «موسیقی در تعزیه»
* '''۱۳۵۵''': تدوین «چو ضحاک شد بر جهان [[شهریار]]» و دریافت جایزهٔ بهترین نمایشنامه «تلویزیون ملی ایران» برای این اثر
* '''۱۳۵۶و۵۷''': اجرای «چاه»، اثر داوود دانشور
* '''۱۳۵۸''': نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «اتاق تمشیت» و کارگردانی آن به‌سال ۱۳۶۰ در تئاتر شهرِ تهران
* '''۱۳۶۱''': نگارش نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «خواب‌گردها»؛ انتشار نوار «گل صدبرگ» در تهران
* '''۱۳۶۲و۶۳''': نگارش و کارگردانی «ماهان کوشیار»
* '''۱۳۶۴و۶۵''': نگارش و کارگردانی «معمای ماهیار معمار»
* '''۱۳۶۵''': مهاجرت به فرانسه؛ شروع پژوهش منتشرنشدهٔ «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی»
* '''۱۳۶۶''': انتشار آلبوم «بداهه‌نوازی اصفهان‌، راست پنج‌گاه» به‌صورت نوار در پاریس
* '''۱۳۶۹''': شروع شکل‌گیری مجموعه‌شعر «لکنت»؛ نگارش «حرکت با شماست مرکوشیو»؛ انتشار آلبوم «سیاوش‌خوانی» به‌صورت نوار در پاریس
* '''۱۳۷۰''': نگارش «تمثال»؛ آغاز رمان «[[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]»
* '''۱۳۷۱''': انتشار آلبوم «دشتی، ماهور» در قالب سی‌دی در پاریس
* '''۱۳۷۳''': پایان رمان «هم‌نوایی...»؛ آغاز رمان «چاه بابل»
* '''۱۳۷۴''': آغاز پژوهش «حلقهٔ گمشدهٔ آمارا» (مقالاتی درباب رمان)؛ ترجمهٔ «تمثال» به‌زبان فرانسوی توسط مونیک پیکارد با عنوان:
Portrait (1995-Editions L’Harmattan)؛ ترجمهٔ «حرکت با شماست مرکوشیو» توسط مونیک پیکارد و اجرا‌ی رادیویی آن به‌کارگردانی کلودگر در رادیو فرانس کولتور
* '''۱۳۷۵''': انتشار رمان «هم‌نوایی...» از سوی نشر کتاب در آمریکا؛ نگارش داستان «پرتگاه»
* '''۱۳۷۶''': نگارش داستان «چتر، گربه و دیوار باریک»
* '''۱۳۷۷''': ترجمهٔ «معمای ماهیار معمار» به‌فرانسه توسط شارل فلورس: Le dilemme de l’architecte Mâhyâr (1988 - Editions Les Solitaires Intempestifs)
* '''۱۳۸۰''': انتشار مجموعه‌شعر «لکنت» از سوی انتشارات خاوران، پاریس؛ انتشار ترجمهٔ رمان «هم‌نوایی...» به‌فرانسه با ترجمه شارل فلورس:
Harmonie nocturne (2001-Editions Phébus)؛ اجرای «تمثال» و «معمای معمار ماهیار» در پاریس به‌صورت میزان اسپاس در ژون تئاتر ناسیونال به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی در مارس و آوریل۲۰۰۱؛ راه‌اندازی نشریه الکترونیکی دوات
* '''۱۳۸۱''': آغاز رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»؛ دریافت جوایز «رمان اول [[جایزه هوشنگ گلشیری|گلشیری]]»، «بهترین رمان سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات» و «[[جایزه مهرگان|مهرگان ادب]] (پکا)» و نیز تندیس ویژۀ «رمان تحسین‌شده»، همگی برای رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
* '''۱۳۸۶''': انتشار رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»، انتشارات خاوران در پاریس
* '''۱۳۸۸''': جایزه رمان برگزیدهٔ دههٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»
* '''۱۳۸۹''': انتشار «چهارده قطعه برای باز پریدن» در قالب سی‌دی
* '''۱۳۹۲''': ترجمه رمان «هم‌نوایی...» توسط عرفان مجیب با مشخصات: The spell chanted by lambs (Candle and Fog Ltd.)
* '''۱۳۹۳''': انتشار آلبوم «طبل بی‌هنگام» در قالب سی‌دی
* '''۱۳۹۴''': ترجمهٔ رمان «هم‌نوایی...» به‌عربی با مشخصات: لأورکسترا اللیلیة‬ (إصدارات الربیع العربی)


===داستانک‌های انتشار===
===شخصیت و اندیشه===
===داستانک مردم===
قاسمی از نویسندگانی است که در رمان‌ها و با رمان‌هایش می‌اندیشد هرچند که به‌قول خودش «جنس اندیشه در رمان و فلسفه با همدیگر متفاوت است.»<ref name=''جنس تفکر''/> برهمین‌اساس، نظراتش دربارهٔ موضوع‌های گوناگون را هم غیرمستقیم می‌شود از زبان شخصیت‌های داستانی‌اش و هم مستقیم‌از زبان خودش در گفت‌وگوها و مقالاتش شنید و در تمام این آثار اندیشه‌ها و نگاه انتقادی او را دید؛ نگاهی نقادانه در زاویهٔ دید نویسندهٔ داستان، رمان و نمایشنامه و همچنین شخصیت‌های خلق‌شده در تمام این آثار. این اندیشهٔ نقادانه حتی در برخورد با آثار موسیقیایی خلق‌شده توسط او یافتنی است. مصاحبه‌های او نیز بخش‌های زیادی از این اندیشهٔ انتقادی را نشان می‌دهد. او وظیفهٔ خود را «پرده‌دری» در همهٔ کارهایی که ارائه می‌دهد می‌داند، چون خواست او ایستادن در برابر روحیهٔ ریاکارانهٔ ملتی است که برای مثال و به‌زعم ‌او در موقعیت‌های مربوط به کردارهای جنسی رفتاری دوگانه و پنهان‌کار دارد؛<ref name=''رادیو زمانه''>{{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/literature/2007/05/post_291.html|عنوان=رضا قاسمی: «به‌ زبان‌ خیانت‌ می‌کنم»}}</ref> چون معتقد است «در ظاهر، یک‌ وجهه‌ٔ خیلی‌ سالم‌ و شیک‌ را ارائه‌ می‌کنیم‌ و در باطن‌ شکل‌ دیگری‌ هستیم.»<ref name=''رادیو زمانه''/> او در این راه هیچ ابایی از تابوشکنی در زمینه مسائل مذهبی، جنسی و اسطوره‌ای ندارد و حتی با خودنقادی همواره درپی شکستن تابوی نوشتن خودش است. او شخصیتی گریزان از کلیشه‌ها دارد چه در زیست‌فردی و چه در حیات هنری‌اش و شاید هم گریزانی از کلیشه‌ها شخصیت او را چندوجهی کرده باشد تاآنجاکه حیطه‌های مختلفی در هنر را تجربه کرده و نهایتاً هم آن‌ها را با خیالی آسوده رها کرده است و در رمان به‌عنوان رسانه‌ای کلیشه‌گریز سکنی گزیده است. این رویکرد حتی در گفتار او «نوروز؛ کلیشه‌ای که دوست ندارم» دیده می‌شود که در آن هم‌زمان نفرت هم‌زمان‌اش را به نوروز و قبرستان نمایان می‌کند چنین دلیل می‌آورد: «چون در هر دو آن‌ها یک‌جور رفتار جمعی و کلیشه‌ای وجود دارد و دیگر از حالت شخصی و فردی‌اش جدا می‌شود و تمام سرمایه‌ٔ من فردیت من است.»<ref name=''رادیو زمانه''/> پس آن خودانتقادی برآمده از وفاداری به فردیتی است که حیات آزاد او را رقم می‌زند. این بینش انتقادی شاید همراه باشد با نوعی بدبینی و حتی تاریک‌بینی اما به‌قول خود رضا قاسمی او «معمولاً هیچ‌ چیز را آن‌قدر جدی نمی‌گیرد که نتواند به آن بخندد»، البته که هم‌زمان اضافه می‌کند: «معمولاً کسی که به طنز رو می‌آورد، آدم ناامیدی است.»<ref name=''ناکجا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/|عنوان= مقالات و گفت‌وگوهایی دربارهٔ رضا قاسمی}}</ref> این ناامیدی برای او همراه بوده است با نوعی درک بی‌معنایی. از همین وجه است که زندگی قاسمی به‌زعم‌ خودش همیشه بی‌معنا بوده است. او این شکل حیات را پارانوئیک می‌دانست تاآنجاکه خود را همواره آماده برای دفاع و واکنش به جهانش می‌یافت.<ref name=''پرانتز''/> شاید این واکنش و دفاع درنهایت خود را در شکل نویسندگی رمان بروز می‌داد. واکنشی که از شخصیتی برمی‌آمد که به‌قول خودش «نگاه تلخ» و «بدبینانه‌ای» به هستی دارد.<ref name=''ناکجا''/>
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
===داستانک‌های قهر===
===داستانک‌های آشتی‌ها===
===داستانک نگرفتن جوایز===
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است===
===داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا===
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===
===داستانک‌های دارایی===
===داستانک‌های زندگی شخصی===
===داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده===
===داستانک‌های مشهور ممیزی===
===عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن===
===داستان‌های دیگر===


===زمینهٔ فعالیت===
قاسمی در کنار خلق نمایشنامه‌ و کارگردانی تئاتر، آن‌طورکه خودش می‌گوید همواره رمان‌نویسی برایش نوعی حسرت و آرزو بود که سکونت در فرانسه این جرئت را نیز به او داد.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/> درضمن تنها مجموعه‌شعرش، «لکنت» بین سال‌های ۱۹۹۰تا۲۰۰۱ شکل گرفت.<ref name=''ناکجا''/>{{سخ}}
'''پژوهش''' از فعالیت‌های برجستهٔ قاسمی است و تقریباً در هر حیطه که به‌طور مداوم فعال بوده، پژوهش هم کرده است؛ «موسیقی در تعزیه» پژوهشی در حوزه موسیقی و نمایش به‌سال ۱۳۵۴، «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی» در حوزه موسیقیِ سنتی ایران و «حلقهٔ گمشده آمارا» تحقیقی درباب رمان که در فرانسه به سرانجام رسید.<ref name=''ناکجا''/> در همطرازیِ
همکار با بزرگان موسیقی ایران همچون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، مظهر خالقی، بیژن کامکار و اجرای ده‌ها کنسرت در آمریکا و شورویِ سابق و کشورهای مختلف اروپا ساز اصلی او سه‌تار بود. البته او علاوه‌بر نوازندگی کار آهنگ‌سازی و تنظیم را نیز انجام می‌داد. او بعدها در فرانسه از راه تدریس موسیقی امرار معاش کرد؛ اما خود را از عرصه حرفه‌ای موسیقی دور کرد.<ref name=''گفت‌وگو بی‌بی‌سی''/>


==زندگی و تراث==
====پژوهش====
===رضا قاسمی در تقویم زندگی===
* ۱۳۲۸: تولد در ورنامخواست اصفهان


* ۱۳۴۷: انتشار نمایش‌نامهٔ [[کسوف]] در [[مجله خوشه]]


* ۱۳۴۸: ورود به دانشکدهٔ هنرهای زیبا و آغاز تحصیل در رشته تئاتر
====نشریه====
نشریه الکترونیکی «دوات» در سال۲۰۰۱ توسط رضا قاسمی راه‌اندازی شد. این نشریه درحال‌حاضر به محلی برای انتشار آثاری بدل شده است که یا در ایران اجازه انتشار رسمی نیافته‌اند و یا آن‌که کمتر دیده شده‌اند.<ref name=''دوات''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/davat.htm|عنوان= نشریهٔ اینترنتی دوات}}</ref>


* ۱۳۴۹: نگارش «نارون كوچك، نارون تنها» (داستان برای كودكان، منتشر نشده)؛ کارگردانی نمایش‌نامهٔ [[کسوف]] در دانشکدهٔ هنرهای زیبا( دانشگاه تهران)؛ کارگردانی نمایش‌نامهٔ [[آمد و رفت]] اثر ساموئل بکت در دانشکدهٔ هنرهای زیبا(دانشگاه تهران)
===یادمان و بزرگداشت‌ها===


* ۱۳۵۰: نگارش نمایش‌نامهٔ «صفیه موعود»( منتشر نشده)
===نظری دربارهٔ شخصیت رضا قاسمی===
«رضا کسی نیست که خیلی دلش بخواهد درباره خودش صحبت کند، این آشکار است.» این حرف را علی امینی نجفی می‌گوید.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=tcRbNzhbadc&t=1s|عنوان= نگاهی به زندگی و آثار رضا قاسمی}}</ref>


* ۱۳۵۳: نگارش نمایش‌نامهٔ [[نامه‌هايی بدون تاريخ از من به خانواده‌ام و بالعكس]]؛ کارگردانی نمایش‌نامهٔ [[نامه‌هايی بدون تاريخ از من به خانواده‌ام و بالعكس]] در کارگاه نمایش( تهران)؛


* ۱۳۵۴: نگارش پژوهش [[موسیقی در تعزیه]]
===نظراتی دربارهٔ رمان [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]===
====ژرار مودال از سرویس کتاب لوموند====
این درهم‌آمیختن [[واقع‌گرایی|رئالیسم]] اجتماعی با فانتاستیک، این هنر داستان‌گویی شگفت‌انگیز و چشمگیر، از این متن که تأملی است دربارۀ تبعید، غرابتی ترسناک می‌سازد: ازدواج ‏‏‏غیرمنتظرۀ داستان‌های هوفمان و افسانه‌های هزارویک شب.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= مودال|عنوان= زیرِ بام‌های پاریس؛ ترکیبی از رآلیسم اجتماعی و فانتاستیک، روایتی شگفت‌انگیز از تبعید، به قلم رضا قاسمی|ژورنال= لوموند}}</ref>


* ۱۳۵۵: نگارش نمایش‌نامهٔ [[چو ضحاك شد بر جهان شهريار]]؛ برنده جايزهٔ اول « تلويزيون ملی ايران» برای بهترين نمايشنامه برای اثر [[چو ضحاك شد بر جهان شهريار]]
====کیومرث پوراحمد====
رضا قاسمی در رمان خود مثل جراحی تیزهوش و بلد که مجبور است احساسات را کنار بگذارد، با قیچی و چاقو جماعت واخورده دور از وطن را بی‌رحمانه کالبد‌شکافی می‌کند... این جمع واخورده مفلوک را از زبان راوی می‌شناسیم که برای خود هیچ ارجحیتی قائل نیست و انگشت انتقادهای گزنده را بیش از همه به خودش تکان می‌دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= پوراحمد|عنوان= هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها: هراس آینه از آینگی|ژورنال= هفت|شماره= ۲|صفحات= ۷}}</ref>


* ۱۳۵۶: نگارش نمایش‌نامهٔ [[چاه]]( اثر داوود دانشور) به‌عنوان  کار تجربی با نوجوانان شير و خورشيد سرخ شاهرود
====هلن روشت در نشریهٔ والورز اکتوئل====
این [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|[هم‌نوایی]]] نخستین رمانی که از رضا قاسمی، نویسندۀ ایرانی، به فرانسه ترجمه شده است اثری است رؤیایی و ویران‌کننده. نویسنده، رویاهای مختلف تبعیدیانی سرگشته را به‌طرز زیبایی با ظهور جن‌های ایرانی درهم می‌آمیزد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/critique2.htm|عنوان= نقد هلن روشت(نشریهٔ والورز اکتوئل) بر هم‌نوایی شبانهٔ ارکستر چوب‌ها}}</ref>


* ۱۳۵۷: اجرای دوبارهٔ نمایش‌نامهٔ [[چاه]] ( اثر داوود دانشور) در کارگاه نمایش( تهران)
====پرتو نوری‌علا====
نویسنده با فاصله‌گرفتن از راوی، و راوی با خلق جهانی متفاوت، موفق شده است بدون توضیحات اضافی، در نگرشی انتقادی، بدون شعارهای رایج، با گرایشی عاطفی، دور از احساسات سوزناک، به طنزی صریح و برنده و در‌عین‌حال دلچسب و جذاب دست‌یافته، سازمان دهندۀ برخی از بهترین و درخشان‌ترین لحظات این رمان گردد. لحظاتی که خواننده را وامی‌دارد تا در شیوه و عادت خواندن، قضاوتی دوباره داشته باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/critique7.htm|عنوان= گستره‌ای درخشان از ذهنیتی خلاق}}</ref>


* ۱۳۵۸: نگارش نمایش‌نامهٔ «اتاق تمشیت»( منتشرنشده)
====ک. گارگوری در نشریه پاژلیبرر====
جهان رضا قاسمی، نویسندۀ ایرانی حیرت‌انگیز است. سیارۀ کوچک او مملو است از شاعران، موسیقی‌دانان، عشاق، دیوانگان و فرشتگانی که به نظر می‌‌رسد ریشه در یک افسانۀ ایرانی دارند؛ ولی سید، پروفت، رعنا و بندیکت در پاریس سال۱۹۹۰ زندگی می‌کنند. «هم‌نوایی شبانه» به‌شکلی استادانه و نفس‌گیر با وقایع روزمره‌ای بازی می‌کند که سر از خیال و وهم در می‌آورند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/davat.htm|عنوان= نقد ک. گارگوری (نشریهٔ پاژ دِ لیبرر) بر هم‌نوایی شبانهٔ ارکستر چوب‌ها}}</ref>


* ۱۳۶۰: کارگردانی نمایش‌نامهٔ «اتاق تمشیت» در تئاتر شهر( تهران)
====[[عنایت سمیعی]]====
رمان [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|هم‌نوایی]] کاری به پس‌زمینه امور ندارد و نباید هم داشته باشد چراکه نویسنده نخواسته است رمان اجتماعی بنویسد اما اگر جایی چیزی یافته است، انسانی، در تحسین آن دریغ نورزیده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/critiquehamnavaei.htm|عنوان= آینه‌ای برای آینه گم‌کردگان؛ نقدی بر رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها}}</ref>


* ۱۳۶۱: نگارش نمایش‌نامهٔ «خوابگردها» (منتشر نشده)؛ انتشار نوار «گل صدبرگ» در تهران( همکاری در این آلبوم در بخش‌های: نوازندگی، آهنگ‌سازی و تنظيم قطعات)
===نظری دربارهٔ نمایش «نامه‌هایی بدون تاریخ، از من به خانواده‌ام و بالعکس»===
این نوعی کوشش است برای نمایشی کردن غمی که نویسنده در نگاه خود نسبت به گذشته دارد. قاسمی در نمایش خود پی آن است تا نقبی به گذشته‌اش بزند و ازاین‌رو زیربنای کارش از زندگی شخصی او سرچشمه می‌گیرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/critique33.htm|عنوان= نمایشی دربارهٔ زندگی؛ «نامه‌های بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس}}</ref>


* ۱۳۶۲: نگارش نمایش‌نامهٔ [[ماهان کوشیار]]
===نظرات رضا قاسمی دربارهٔ خودش و آثارش===
او هر سه رمانی که نوشته است را رمان‌هایی با تکنیک [[جریان سیال ذهن|سیال ذهن]] می‌داند. قاسمی این رویکرد را ناشی از ذهنیت غیرخطی و سیال خود می‌داند و می‌گوید: «ذهن‌ من‌ در حالت‌ طبیعی‌ یک‌ حالت‌ رفت‌ و برگشت‌ دارد. یعنی‌ زور نمی‌زنم‌ که‌ سیال‌ ذهن‌ بنویسم. فقط‌ تلاش‌ می‌کنم‌ که‌ به‌ ذهن‌ خودم‌ وفادار بمانم.»<ref name=''رادیو زمانه''/> او دربارهٔ «نحوه نوشتن» خودش می‌گوید:
:''«معمولاً یک اتفاق کوچک یا بهتر است بگویم یک بخش کوچک از یک اتفاق توجهم را جلب می‌کند و بی‌آنکه بخواهم می‌بینم هی دارم به آن فکر می‌کنم.»''<ref name=''ناکجا''/>{{سخ}}
این بارهٔ تجربه‌گرایی کار او را نشان می‌دهد البته در کنار عنصر شهود. او «شهود و تخیل» را در کار خود مهم می‌داند درهمان‌‌حال که این دو مورد را در کار خود در جهت «ربط منطقی عبارات» درنظر می‌گیرد.<ref name=''نابیست‌وسه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/2306|عنوان= ایده‌ها دور انداختنی نیستند}}</ref>


* ۱۳۶۳: کارگردانی نمایش‌نامهٔ [[ماهان کوشیار]] در تئاتر شهر( تهران)
===تفسیر رضا قاسمی از آثارش===
او زمینهٔ نگاه هستی‌شناختی تلخ موجود در رمان «[[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|هم‌نوایی...]]» را در تاریخ ویران، پرحادثه، سراسر هجوم و ویرانی و جنگ می‌بیند که برای او با نوعی بدبینی فلسفی هم همراه می‌شود. او اریک فرانسوا اشمیت «هم‌نوایی...» را برآمده از نسلی می‌داند که می‌خواست جهانی آرمانی و عادل بسازد اما شکست خورد.<ref name=''ناکجا''/> قاسمی فضاسازی‌هایش را از تئاتر می‌گیرد و هم‌زمان به‌قول خودش «موزیکالیته زبان و ریتم» را به نوشته وارد می‌کند. بر همین اساس هم هست که این بینامتنیت‌ها میان حیطه‌های مختلف هنری را به کار خود وارد می‌کند. ابداعاتی که درنهایت با ابداع راوی هم مثلا در «هم‌نوایی...» تقویت می‌شود. او دربارهٔ راوی غیرقابل اعتماد هم‌نوایی می‌گوید: «او سه بیماری دارد: «وقفه‌های زمانی»، «خود ویران‌گری»، و «بیماری آینه»»<ref name=''همیان''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.homyan.blogfa.com/post/35|عنوان= گفت‌وگوی یوسف علی‌خانی با رضا قاسمی}}</ref> او همچنین رمان هم‌نوایی را نوعی رمان برآمده از وضعیت انسان مهاجر در تبعید می‌داند<ref name=''چوک''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/6350-2014-01-08-10-17-39.html|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی: دربارهٔ [[ادبیات مهاجرت]] نویسنده خارج کشور هنوز زنده است}}</ref> و شخصیت چندپارهٔ رمان هم‌نوایی را نیز حاصل دوشقه شدن هویت چنین هستی از هم‌گسیخته‌ای در نظر می‌گیرد و او همچنین به‌نظر خودش آثارش را بر اساس دلایل منطقی موجود در آن می‌فهمد و از «هر نوع تمثیل، نماد و استعاره» در فضای داستان اجتناب می‌کند.<ref name=''ناکجا''/>


* ۱۳۶۴: نگارش نمایش‌نامهٔ [[معمای ماهیار معمار]]


* ۱۳۶۵: کارگردانی نمایش‌نامهٔ [[معمای ماهیار معمار]]؛ خروج و مهاجرت از ایران
===موضع‌گیری‌های رضا قاسمی دربارهٔ دیگران===
====دربارهٔ [[هوشنگ گلشیری]]====
برای من گلشیری‌‌ همان گلشیری نوشته‌های اوست. و گلشیری اگر هیچ کار دیگری هم نکرده باشد،‌‌ همان [[شازده احتجاب]]‌اش بس تا بماند در زبان دری.<ref name=''کاغذ''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.golshirifoundation.com/Internet_Link/other's_point_of_view3/1390/jmahdi_com_2011_06_06_blog-post.htm|عنوان= [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] از نگاه دیگران}}</ref>


* ۱۳۶۵: شروع نگارش پژوهش «تاملاتی در باب موسیقی ایرانی»( به‌اتمام رسیده در سال ۱۳۶۹، منتشر نشده)
====دربارهٔ [[شاهین سرکیسیان]]====
رضا قاسمی در ویژه‌‌نامه‌ای که در فصل تئاتر برای «شاهین سرکیسیان» تدارک دیده بود درباره او چنین می‌نویسد: «شاهین سرکیسیان اگر نه تنه، بی‌گمان شاخی است تناور. اما این چیزی است که بدبختانه بر همگان روشن نیست.»<ref name=''سرکیسیان''>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قاسمی|عنوان= چرا شاهین سرکیسیان؟|ژورنال= فصل تئاتر|شماره= ۶|صفحات= ۴و۵}}</ref>


* ۱۳۶۶: انتشار آلبوم «بداهه نوازی اصفهان ـ راست پنجگاه» به‌صورت نوار در پاریس
====دربارهٔ بکت====
«امثال بکت در هر قرن یکی‌دو تا بیشتر به دنیا نمی‌آیند... اما بکت این اطمینان را به خواننده‌اش داده که اگر جان بکند چیزی که به دست می‌آورد آن‌قدر ارزشمند است که بیارزد به پای آن جان‌کندن.»<ref name=''ناچهل‌ودو''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/422|عنوان= گفت‌وگوی [[شهریار مندنی‌پور]] با رضا قاسمی}}</ref>


* ۱۳۶۹: شروع شکل‌گیری مجموعه شعر «لکنت» ( به‌اتمام‌رسیده در سال ۱۳۸۰)؛ نگارش نمایش‌نامهٔ [[حرکت با شماست مرکوشیو]]؛ انتشار آلبوم «سیاوش‌خوانی» به‌صورت نوار در پاریس
====دربارهٔ چخوف====
قاسمی چخوف را نابغه‌ای می‌داند که به قلهٔ داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی رسیده است: «چخوف یک جوابی است برای آن‌هایی که فکر می‌کنند که هنر و ادبیات فقط کار است و با کار به دست می‌آید... چخوف موقعیت‌های پیچیدهٔ روح انسان و زیر و بم و کوچه پس‌کوچه‌های روح انسان را بر ما آشکار می‌کند و این‌ها چیزهای ابدی است و مربوط به دیروز و امروز و فردا نیست.»<ref name=''فردا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.radiofarda.com/a/mizban-e71-reza-ghasemi/29003389.html|عنوان= رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید}}</ref>


* ۱۳۷۰: نگارش نمایش‌نامهٔ [[تمثال]]؛ آغاز نوشتن رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] ( نگارش این رمان در سال ۱۳۷۳ به‌اتمام رسید)
====دربارهٔ مرتضی محجوبی====
قاسمی دربارهٔ محجوبی و موسیقی او می‌گوید: «تنها موزیسین ایرانی است که مرثیه‌سرایی نمی‌کند. بلکه وقتی مطالب اندوهگین می‌زند آن را به یک حس تراژیک تبدیل می‌کند و نه ناله و زاری که در موسیقی ما متأسفانه زیاد هم هست، نه مصیبت‌سرایی. ما کسی نداشتیم که بتواند حس تراژیک را در موسیقی ایرانی منتقل بکند.»<ref name=''فردا''/>


* ۱۳۷۱: انتشار آلبوم «دشتی- ماهور» در قالب سی‌دی در پاریس
====دربارهٔ داستایفسکی====
«داستایفسکی توانسته تمام حالات وجود انسان را تا منتهی آن بیان کند.<ref name=''فردا''/>»


* ۱۳۷۳: پایان نوشتن رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]؛ آغاز نگارش رمان [[چاه بابل]]( به‌اتمام‌رسیده در سال ۱۳۷۷)
====دربارهٔ حافظ====
«حافظ واجد یک جور دریافت شهودی است که به مددش ما چیزهایی را می‌توانیم بفهمیم که خیلی وقت‌ها به مدد عقل و استدلال و غیره نمی‌شود فهمید.»<ref name=''فردا''/>


* ۱۳۷۴: آغاز نگارش پژوهش [[حلقهٔ گمشدهٔ آمارا]]( مقالاتی در باب رمان) ( این پژوهش در سال ۱۳۸۰ به اتمام رسید)
===تأثیرپذیری‌های رضا قاسمی===
رضا قاسمی خود می‌پذیرد که تکنیکی که در رمان‌هایش به‌کار می‌گیرد «[[جریان سیال ذهن]]» است. این تکنیک در نوشته‌های نویسندگان فارسی‌زبان در آثار افرادی همچون [[هوشنگ گلشیری]] و [[بهرام صادقی]] و [[عباس معروفی]] یافتنی است؛ اما بعید است که بتوان گفت قاسمی این تکنیک را مستقیماً از آثار آنان گرفته باشد و حتی نمی‌توان گفت که این تکنیک و شیوه پرداخت موضوعی از رمان‌های دیگر زبان‌ها به کار او وارد شده است. اما از این وجه که جریان سیال ذهن، [[روایت غیرخطی]]، راوی با فیگورهای چندگانه روح زمانه رمان‌نویسی او شده است می‌توان قاسمی را متأثر دانست از نویسندگانی پیش از خودش همچون گلشیری. حتی مرز نامشخص میان خیال و واقعیت در کارهای قاسمی ما را به یاد [[صادق هدایت]] می‌اندازد؛ اما خود قاسمی کلنجاررفتن با ادبیات کلاسیک ایران را «به‌صورت طبیعی» و ناخودآگاه در کار خود مؤثر می‌داند.<ref name=''ناشیشصد''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/643|عنوان= جنایتی هولناک‌تر از کشتن}}</ref>


* ۱۳۷۴: ترجمهٔ نمایش‌نامهٔ [[تمثال]] به زبان فرانسوی توسط مونیک پیکارد با مشخصات:{{سخ}}
===فعالیت‌های سیاسی===
Portrait (1995 - Editions L’Harmattan)
رضا قاسمی هیچ فعالیت سیاسی در هیچ حزبی نداشته است و از طرفی به‌صراحت می‌گوید:
:«من بار‌ها گفته‌ام که نه خودم را آدم سیاسی می‌دانم و نه ادبیاتم را ادبیات سیاسی. اما این به‌معنای بی‌تفاوتی نسبت به فجایع دور و بر نیست.»{{سخ}}
این موضع‌گیری را می‌توان در قاسمی زمانی پررنگ‌تر دید که او نسبت به مسائلی همچون اعدام‌های دهه شصت، قتل‌های زنجیره‌ای و سانسور در ایران واکنش‌های بسیار شدیدی نشان می‌دهد و انزجار خود نسبت به آن‌ها را اعلام می‌کند.<ref name=''ناشیشصد''/>


ترجمهٔ نمایش‌نامهٔ [[حرکت با شماست مرکوشیو]] توسط مونیک پیکارد و اجرا‌شده به‌صورت نمایشنامۀ رادیویی به کارگردانی کلود گر در پاریس در رادیو فرانس کولتور ۱۳۷۵
===بنیان‌گذاری‌ها===
====گروه موسیقی مشتاق====
رضا قاسمی در سال۱۳۸۹و در حاشیه کنسرتی با عنوان «۱۴ قطعه برای بازپریدن» دربارهٔ گروه مشتاق می‌گوید: «این گروه در سال۱۹۸۶ که من از ایران به پاریس آمدم پایه‌گذاری شد. حدود ۱۵ سال بود که من از موسیقی کناره گرفته‌ بودم و بیشتر کار رمان‌نویسی می‌کردم و برای همین گروه مشتاق فعال نبود.» آهنگ‌سازی قالب کارهایی که در گروه مشتاق به سرپرستی رضا قاسمی اجرا شده توسط خود او بوده است.<ref name=''فارسی مشتاق''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/2010/03/100327_l10_as_moshtagh|عنوان= ۱۴ قطعه برای بازپریدن، گروه مشتاق در لندن}}</ref>


* ۱۳۷۵: انتشار رمان [[همنوايی شبانه‌ی اركستر چوب‌ها]]( نشر کتاب) در آمریکا؛ نگارش داستان [[پرتگاه]]
====نشریهٔ اینترنتی دوات====
راه‌اندازی نشریه الکترونیکی دوات در سال۲۰۰۱ از دیگر فعالیت‌های رضا قاسمی پس از مهاجرت است.<ref name=''ناکجا''/>


* ۱۳۷۶: نگارش داستان [[چتر، گربه و دیوار باریک]]
===استادان===
تنها عرصه‌ای که می‌توان برای قاسمی استادی را یافت عرصه موسیقی است. او در سال ۱۳۵۲ به‌عنوان شاگرد جلال ذوالفنون به آموزش سه‌تار پرداخت و پس از آن شاگردی محمدرضا لطفی را هم تجربه کرد.<ref name=''رادیو زمانه''/> همچنین خود را شاگرد احمد عبادی می‌داند.<ref name=''فردا''/> در عرصهٔ نویسندگی رمان اما او نه‌تنها استادی نداشت بلکه از اساتید حتی اگر موجود هم می‌بودند می‌گریخت چون به‌زعم خودش در نوشتن همواره در پی زبان نثر و نوع نگاه خاص خویش بود.<ref name=''رادیو زمانه''/>


* ۱۳۷۷: ترجمه نمایش‌نامهٔ [[معمای ماهیار معمار]] به زبان فرانسوی توسط شارل فلورس با مشخصات:{{سخ}}
===فیلم‌های مستند===
Le dilemme de l’architecte Mâhyâr (1988 - Editions Les Solitaires Intempestifs)
====زندگی درون پرانتز====
«زندگی درون پرانتز» فیلمی است درباره قاسمی که البته بیش‌از آن‌که بتوان آن را یک فیلم یا حتی فیلم مستند دانست یک گفت‌وگو است. گفت‌وگویی تصویری در فضای صمیمانه یک کافه که در آن رضا قاسمی درباره خودش و بخشی از خاطرات زندگی‌اش حرف می‌زند. این فیلم را «حسین ستاره» ساخته است.<ref name=''پرانتز''/>


* ۱۳۸۰: انتشار مجموعه شعر [[لکنت]]( انتشارات خاوران، پاریس)؛ انتشار ترجمهٔ رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] به زبان فرانسوی با ترجمه شارل فلورس با عنوان مشخصات:{{سخ}}
====از باغ‌های نامرئی====
Harmonie nocturne (2001 - Editions Phébus)
«از باغ‌های نامرئی» فیلمی مستند درباره زندگی و آثار رضا قاسمی ساخته المیرا رستگار است. در این فیلم که با حضور رضا قاسمی است او درباره بخش‌های مختلف کارش در عرصه تئاتر، موسیقی و رمان حرف می‌زند.<ref name=''باغ‌های نامرئی''/>


اجرای نمایش‌نامهٔ [[تمثال]] به‌صورت ميزان اسپاس در ژون تآتر ناسيونال به كارگردانی امانوئل كوردليانی در مارس ۲۰۰۱ در پاریس
===نام‌های دسته‌جمعی===
===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===
===جمله‌ای از ایشان===
===خلقیات===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===علت شهرت===
===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===


راه‌اندازی نشریه الکترونیکی دوات
==آثار و کتاب‌شناسی==
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
از نظر محتوا و جهان‌بینی راوی‌ها و شخصیت‌های رمان‌های او را می‌توان انسان‌هایی با روحیاتی متلاطم، گاه از‌هم‌گسیخته و پارانویایی دانست. لحن آثار او نوعی بی‌تفاوتی هستی‌شناختی ارائه می‌دهد که اغلب همراه می‌شود با نوعی انتقاد از جهان ساخته شده در رمان و پس از این کوشش نیز به شکلی از دلزدگی بدل می‌شود. ویژگی اغلب آثار او اغلب نوعی وضعیت تراژیک است که توسط مولفه‌های داستان ساخته می‌شود.<ref name=''ناکجا''/>


اجرای نمایش‌نامه [[معمای معمار ماهیار]] توسط امانوئل کوردلیانی در ژون تئاتر ناسیونال در آوریل 2001 در پاریس
===کارنامه و فهرست آثار===
====نمایشنامه‌ها====
# «کسوف» (۱۳۴۷) مجله خوشه
# «صفیه موعود» (۱۳۵۰)
# «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» (۱۳۵۳)
# «چو ضحاک شد بر جهان [[شهریار]]» (۱۳۵۵) کتاب نقطه پاریس
# «اتاق تمشیت» (۱۳۵۸)
# «خوابگردها» (۱۳۶۰)
# «ماهان کوشیار» (۱۳۶۲) باران، سوئد
# «معمای ماهیار معمار» (۱۳۶۴) خاوران، پاریس
# «حرکت با شماست مرکوشیو!» (۱۹۹۰) خاوران، پاریس
# «تمثال» (۱۹۹۱) باران، سوئد


* ۱۳۸۱: آغاز نگارش رمان [[وردی که بره‌ها می‌خوانند]]( به‌اتمام‌رسیده در سال ۱۳۸۶)؛ جایزهٔ رمان اول از بنیاد گلشیری برای رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]؛ «تندیس ویژۀ رمان تحسین شده» جایزه مهرگان ادب (پکا) برای [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]؛ جایزه بهترین رمان سال از نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]
====داستان‌ برای کودکان====
* «نارون کوچک، نارون تنها» داستان برای کودکان (۱۳۴۹) منتشرنشده


* ۱۳۸۶: انتشار رمان [[وردی که بره‌ها می‌خوانند]] ( انتشارات خاوران، پاریس)
====پژوهش====
* «موسیقی در تعزیه» پژوهش (۱۳۵۴)
* «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی» پژوهش (۱۹۸۶تا۱۹۹۰) منتشرنشده
* «حلقه گمشده آمارا» مقالاتی درباب رمان (۱۹۹۵تا۲۰۰۱) منتشرنشده


* ۱۳۸۸: جایزه رمان برگزیدهٔ دههٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای رمان [[وردی که بره‌ها می‌خوانند]]
====شعر====
* «لکنت» (شعر، ۱۹۹۰تا۲۰۰۱) چاپ اول انتشارات خاوران، پاریس، ۲۰۰۱


* ۱۳۸۹: انتشار «چهارده قطعه برای باز پریدن» در قالب سی‌دی
====رمان====
# «[[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]» (۱۹۹۱تا۱۹۹۴) چاپ اول: ۱۹۹۶، نشر کتاب. لس‌آنجلس. چاپ ششم: انتشارات نیلوفر، تهران
# «چاه بابل» (۱۹۹۴تا۱۹۹۸) چاپ اول: نشر باران، سوئد. ۱۹۹۹
# «وردی که بره‌ها می‌خوانند» (۲۰۰۲ نشر اینترنتی) انتشارات خاوران، پاریس: ۲۰۰۸
# «دیوانه و برج مونپارناس» (رمان) اونلاین، ۲۰۰۲، تنها در اینترنت انتشار یافت.
# «پروانه‌ها و امکان‌ها» (رمان) پارهٔ یکم تا پنجم
# «یک جنایت و سه خاک‌سپاری» (فصلی از رمان)


* ۱۳۹۲: ترجمه رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] توسط عرفان مجیب با مشخصات:{{سخ}}
====داستان====
The spell chanted by lambs (Candle and Fog Ltd.)
# «پرتگاه» (۱۹۹۶)
# «چتر و گربه و دیوار باریک» (۱۹۹۷)
# «نامکانی در اشغال کبوترها» داستان‌کوتاه


* ۱۳۹۳: انتشار آلبوم «طبل بی‌هنگام» در قالب سی‌دی
====نشر الکترونیکی====
* «دوات» (تأسیس اوت۲۰۰۱)


* ۱۳۹۴: ترجمه رمان [[همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]] به زبان عربی با مشخصات: لأوركسترا الليلية‬ (إصدارات الربيع العربي) 2015
====موسیقی====
# «چهارده قطعه برای بازپریدن» آهنگ‌های رضا قاسمی با آواز سپیده رئیس‌السادات (۱۳۸۹)
# «گل صدبرگ» با صدای شهرام ناظری
# «سیاوشخوانی» (در چهارگاه)
# «اصفهان، راست پنجگاه» (بداههنوازی)
# «دشتی، ماهور» با صدای هما نیکنام (سی‌دی)Buda musique، پاریس


====کارگردانی تئاتر====
# کسوف، ۱۳۴۹ (دانشکدهٔ هنرهای زیبا)
# آمد و رفت (از ساموئل بکت) ۱۳۴۹ (دانشکده هنرهای زیبا)
# نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس (کارگاه نمایش، ۱۳۵۳)
# چاه (از داود دانشور) ۱۳۵۶ (کار تجربی با نوجوانان شیر و خورشید سرخ شاهرود)
# چاه (از داود دانشور) ۱۳۵۷ (کارگاه نمایش)
# اتاق تمشیت، ۱۳۶۰ (تئاتر شهر)
# ماهان کوشیار، ۱۳۶۳ (تئاتر چارسو)
# معمای ماهیار معمار، ۱۳۶۵ (تئاتر شهر)


===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
====آثارمنتشرشده به‌زبان فرانسه====
# Harmonie nocturne 2001-Editions Phébus، ترجمه از ژان شارل فلورس
# Le dilemme de l’architecte Mâhyâr 1988 - Editions Les Solitaires Intempestifs، ترجمه ژان شارل فلورس. اجراشده در ژون تئاتر ناسیونال، به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی، پاریس، آوریل۲۰۰۱
# Portrait 1995-Editions L’Harmattan، ترجمه مونیک پیکارد، اجراشده به‌صورت میزان اسپاس در ژون تئاتر ناسیونال، به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی، پاریس، مارس۲۰۰۱
# A vous de jouer Mercutio! 1995 Editions L’Harmattan، ترجمه مونیک پیکارد، اجراشده به‌صورت نمایشنامه رادیویی به‌کارگردانی کلودگر، پاریس، رادیو فرانس کولتور، ۱۹۹۶


===شخصیت و اندیشه===
====ترجمه====
می‌توان گفت رضا قاسمی از آن دسته نویسندگانی است که در رمان‌ها و با رمان‌هایش می‌اندیشد هرچند که به قول خودش « جنس اندیشه در رمان و فلسفه با همدیگر متفاوت است.»<ref name=''جنس تفکر''/> بر ‌همین اساس می‌شود نظرات غیرمستقیم او دربارهٔ موضوعات را از دهان شخصیت‌های داستان‌هایش و اندیشه‌های مستقیم‌اش را هم از زبان خودش در گفت‌وگوها و مقالات‌اش شنید. در تمام این آثار می‌توان نگاه انتقادی او را دید؛ نگاهی نقادانه در زاویهٔ دید نویسندهٔ داستان، رمان و نمایشنامه و همچنین شخصیت‌های خلق‌شده در تمام این آثار. این اندیشهٔ نقادانه حتی در برخورد با آثار موسیقیایی خلق‌شده توسط او یافتنی است.  مصاحبه‌های او نیز بخش‌های زیادی از این اندیشهٔ انتقادی را نشان می‌دهد. او وظیفهٔ خود را « پرده‌دری» در همهٔ کارهایی که ارائه می‌دهد می‌داند، چون خواست او ایستادن در برابر روحیهٔ ریاکارانهٔ ملتی است که برای مثال و به زعم ‌او در موقعیت‌های مربوط به کردارهای جنسی رفتاری دوگانه و پنهان‌کار دارد<ref name=''رادیو زمانه''>{{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/literature/2007/05/post_291.html|عنوان=رضا قاسمی: «به‌ زبان‌ خیانت‌ می‌کنم»}}</ref> دارد چون معتقد است « در ظاهر، یک‌ وجهه‌ٔ خیلی‌ سالم‌ و شیک‌ را ارائه‌ می‌کنیم‌ و در باطن‌ شکل‌ دیگری‌ هستیم.»<ref name=''رادیو زمانه''/> او در این راه هیچ ابایی از تابوشکنی در زمینه مسائل مذهبی، جنسی و اسطوره‌ای ندارد و حتی با خودنقادی همواره در پی شکستن تابوی نوشتن خودش هم هست. او شخصیتی گریزان از کلیشه‌ها دارد چه در زیست فردی و چه در حیات هنری‌اش و شاید هم گریزانی از کلیشه‌ها شخصیت او را چندوجهی کرده باشد تا آن‌جا که حیطه‌های مختلفی در هنر را تجربه کرده و نهایتا هم آنها را با خیالی آسوده رها کرده است و درنهایت در رمان به‌عنوان رسانه‌ای کلیشه‌گریز سکنی گزیده است. این رویکرد حتی در گفتار او « نوروز؛ کلیشه‌ای که دوست ندارم» دیده می‌شود که در آن همزمان نفرت همزمان‌اش را به نوروز و قبرستان نمایان می‌کند و علت آن را این‌گونه بیان می‌کند: «چون در هر دو آنها یک‌جور رفتار جمعی و کلیشه‌ای وجود دارد و دیگر از حالت شخصی و فردی‌اش جدا می شود. و تمام سرمایه‌ی من فردیت من است.»<ref name=''رادیو زمانه''/> پس آن خودانتقادی برآمده از وفاداری به فردیتی است که حیات آزاد او را رقم می‌زند. این بینش انتقادی شاید همراه باشد با نوعی بدبینی و حتی تاریک‌بینی اما به‌قول خود رضا قاسمی او « معمولا هیچ‌چیز را آنقدر جدی نمی‌گیرد که نتواند به آن بخندد»، البته که همزمان اضافه می‌کند: « معمولا کسی که به طنز رو می‌آورد، آدم ناامیدی است.»<ref name=''ناکجا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/1585|ک= سعی می‌کنم به همه چیز بخندم...}}</ref> این ناامیدی برای او همراه بوده است با نوعی درک بی‌معنایی. از همین وجه است که زندگی قاسمی به‌زعم‌خودش همیشه بی‌معنا بوده است. او این شکل حیات را پارانوئیک می‌دانست تا آنجاکه خود را همواره آماده برای دفاع و واکنش به جهانش می‌یافت.<ref name=''پرانتز''/> شاید این واکنش و دفاع درنهایت خود را در شکل نویسندگی رمان بروز می‌داد. واکنشی که از شخصیتی برمی‌آمد که به قول خودش « نگاه تلخ» و « بدبینانه‌ای» به هستی دارد.<ref name=''ناکجا''/>
* گمبروویچ، ویتولد «یادداشت‌های من دربارهٔ رمان جهان Cosmos» ترجمهٔ رضا قاسمی، فردوسی، فروردین و اردیبهشت۱۳۸۲، شماره ۵۲و۵۳ (یک صفحه)


===زمینهٔ فعالیت===
====روزنوشت‌ها====
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
* «الواح شیشه‌ای» (بخش‌هایی از روزنوشت‌های رضا قاسمی). مجلهٔ هفت، خرداد۱۳۸۲، شماره۲ (یک صفحه)
===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)===
* «عبور از حلقه‌ٔ آتش» دست‌چینی از روزنوشت‌های رضا قاسمی در الواح شیشه‌ای (از ۱۰اوت۲۰۰۱ تا ۱۷سپتامبر۲۰۰۲)


===نظرات رضا قاسمی دربارهٔ خودش و آثارش===
===جوایز رضا قاسمی===
او هر سه رمانی که نوشته است را رمان‌هایی با تکنیک سیال ذهن می‌داند. قاسمی این رویکرد را ناشی از ذهنیت غیرخطی و سیال خود می‌داند و می‌گوید: « ذهن‌ من‌ در حالت‌ طبیعی‌ یک‌ حالت‌ رفت‌ و برگشت‌ دارد. یعنی‌ زور نمی‌زنم‌ که‌ سیال‌ ذهن‌ بنویسم. فقط‌ تلاش‌ می‌کنم‌ که‌ به‌ ذهن‌ خودم‌ وفادار بمانم».<ref name=''رادیو زمانه''/> او دربارهٔ « نحوه نوشتن» خودش می‌گوید:{{سخ}}
# جایزه رمان برگزیده دههٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]، ۱۳۸۱
'''«معمولاً یک اتفاق کوچک، یا بهتر است بگویم یک بخش کوچک از یک اتفاق توجهم را جلب می‌کند و بی‌آنکه بخواهم می‌بینم هی دارم به آن فکر می‌کنم».'''<ref name=''ناکجا''/>{{سخ}}
# جایزه رمان اول از [[بنیاد گلشیری]] برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
این مورد تجربه‌گرایی کار او را نشان می‌دهد البته در کنار عنصر شهود. او « شهود و تخیل» را در کار خود مهم می‌داند درهمان‌‌حال که این دو مورد را در کار خود در جهت « ربط منطقی عبارات» درنظر می‌گیرد.<ref name=''نابیست‌وسه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/2306|ایده‌ها دور انداختنی نیستند}}</ref>
# جایزه بهترین رمان سال از نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
# «تندیس ویژهٔ رمان تحسین شده» جایزه مهرگان ادب (پکا) برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
# جایزهٔ اول مسابقهٔ نمایشنامه‌نویسی جشن طوس (تلویزیون ملی ایران) برای «چو ضحاک شد بر جهان [[شهریار]]»، ۱۳۵۵


===تفسیر خود از آثارش===
===بررسی مختصر آثار===
====[[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]====
موفق‌ترین و مهم‌ترین اثر کل حیات هنری قاسمی همین رمان است. او در این کتاب جمعیتی از ایرانی‌ها و فرانسوی‌ها را در بالاترین طبقه یک ساختمان قدیمی در مرکز شهر پاریس و در دوازده اتاق زیر شیروانی طبقه ششم زندگی‌ می‌کنند را روایت می‌کند. راوی داستان نویسنده و موزیسین ناکامی است که برای امرار معاش به نقاشی ساختمان روی آورده است. این رمان در پنج فصل تدوین شده است. فضای رمان کاملا غیرخطی است، راوی تغییر موضع می‌دهد و روایت در فضایی میان واقعیت، خیال و روایت در رفت‌و‌آمد است. راوی داستان روایت‌گر تمام تنش‌ها، اضطراب‌ها و هراس‌هایی است که خواننده را از میان پوست‌ها، سرها و چشم‌های گوناگون عبور می‌دهد تا به او جهانی را بنمایاند که بیان‌گر تجربه هراس از تبعید، مرگ و از هم‌گسیختگی هویتی‌تاریخی فردی دلزده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040811_la-aa-hamnavaie-story.shtml|عنوان= بررسی هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|ناشر= بی‌بی‌سی فارسی|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>


===موضع‌گیری‌های رضا قاسمی دربارهٔ دیگران===
====چاه بابل====
====دربارهٔ [[هوشنگ گلشیری]]====
این رمان هم رمانی است معلق میان دو جهان و زمان. در یک جهان زندگی پناهنده ایرانی ساکن پاریس روایت می‌شود، پناهنده‌ای که قبلاً در ایران خواننده بوده و بعد به پاریس می‌گریزد و برای خواننده از خاطرات خواندنش در جنگ و یا مراسم اعدام سخن می‌گوید. در جهان دیگر جهان شخصی در دو قرن پیش از جهان اول روایت می‌شود که ایلچی شاه قاجار بوده است. این رمان نیز به‌نحوی درهم‌تنیده پیش می‌رود و روایت را همچون یک پازل شکل می‌دهد.<ref name=''چوک''/>
برای من گلشیری‌‌ همان گلشیری نوشته‌های اوست. و گلشیری اگر هیچ کار دیگری هم نکرده باشد،‌‌ همان شازده احتجاب‌اش بس تا بماند در زبان دری.<ref name=''کاغذ''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.golshirifoundation.com/Internet_Link/other's_point_of_view3/1390/jmahdi_com_2011_06_06_blog-post.htm|گلشیری از نگاه دیگران}}</ref>


====دربارهٔ [[شاهین سرکیسیان]]====
===ناشران آثار===
رضا قاسمی در ویژه‌‌نامه‌ای که در فصل تئاتر برای « شاهین سرکیسیان» تدارک دیده بود درباره او چنین می‌نویسد: « شاهین سرکیسیان اگر نه تنه، بی‌گمان شاخی است تناور. اما این چیزی است که بدبختانه بر همگان روشن نیست».<ref name=''سرکیسیان''>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قاسمی|عنوان= چرا شاهین سرکیسیان؟ |ژورنال= فصل تئاتر|شماره= ۶|صفحات= ۴و۵}}</ref>
* نیلوفر (ایران، تهران)
* باران(سوئد)
* خاوران(فرانسه، پاریس)


====دربارهٔ بکت====
===تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها===
«امثال بکت در هر قرن یکی دوتا بیشتر به دنیا نمی‌آیند... اما بکت این اطمینان را به خواننده‌اش داده که اگر جان بکند چیزی که به دست می‌آورد آنقدر ارزشمند هست که بیارزد به آن جان کندن».<ref name=''ناچهل‌ودو''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.naakojaa.com/article/422|گفت و گوی شهريار مندنی پور با رضا قاسمی}}</ref>


==منبع‌شناسی==
===پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها دربارهٔ آثار قاسمی===
# مطالعه‌ٔ تطبیقی عملکرد گفتمان درونی در «گذر میلان» از میشل بوتور و «[[هم‌نوایی شبانه‌ٔ‌ ارکستر چوب‌ها]]» از رضا قاسمی، پایان‌نامه دکتری تخصصی(PhD)، دانشگاه تبریز، ۱۳۹۶.
# تحلیل رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی، ۱۳۹۰.
# جعفرنیا، دانیال، خوانش تطبیقی سوبژکتیویته و شکل‌گیری هویت در ارکستر سمفونی چوب‌ها نوشته رضا قاسمی و آخرین وهم نوشته پروچیستا خاکپور، ۱۳۹۷.
# ابراهیمی‌ایور، محمدرضا، تحلیل مضمونی نمایشنامه‌های رضا قاسمی با تکیه بر اقتباس، ۱۳۹۶.
# بررسی تطبیقی روایت شناسی در دو رمانِ وراجی روی نیل از نجیب محفوظ و هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها از رضا قاسمی، ۱۳۹۵.
# موسوی ایرایی، محدثه‌سادات، بررسی مؤلفه‌های [[ادبیات مهاجرت]] در دو رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها اثر رضا قاسمی و تماماً مخصوص اثر [[عباس معروفی]]، ۱۳۹۵.
# انسان و دنیای آشنایی‌زدایی‌شده در رمان: خوانشی پست مدرن از رمان‌های سلاخ خانهٔ شماره پنج از کورت ونگات و هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها از رضا قاسمی، ۱۳۹۳.


====دربارهٔ چخوف====
===مقاله‌های علمی دربارهٔ آثار قاسمی===
قاسمی چخوف را نابغه‌ای می‌داند که به قلهٔ داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی رسیده است: « چخوف یک جوابی است برای آنهایی که فکر می‌کنند که هنر و ادبیات فقط کار است و با کار به دست می‌آید... چخوف موقعیت‌های پیچیدهٔ روح انسان و زیر و بم و کوچه پس‌کوچه‌های روح انسان را بر ما آشکار می‌کند، و اینها چیزهای ابدی است و مربوط به دیروز و امروز و فردا نیست».<ref name=''فردا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.radiofarda.com/a/mizban-e71-reza-ghasemi/29003389.html|رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید}}</ref>
# «[[واقع‌گرایی جادویی|رئالیسم جادویی]] در «صد سال تنهایی» و [[هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها]]»
# «نگاهی به شخصیت و شخصیت‌پردازی در رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی»
# «بررسی کارکرد راوی و شیوه روایت‌گری در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
# «سیاره‌ای خارج از مدار: نگاهی به پسامدرنیسم در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
# «بررسی کارکرد راوی و شیوه روایتگری در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
# «دو مضمون آب‌و‌آتش در هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
# «کارکرد اقتباس در به کارگیری مضامین ابزوردی در نمایشنامه «حرکت با شماست مرکوشیو»»
# «از بازخوانی سنت تا بازآفرینی متن مدرن: گونه‌های اقتباس و تأثیرپذیری در نمایشنامه‌های رضا قاسمی»


====دربارهٔ مرتضی محجوبی====
==نوا، نما، نگاه==
قاسمی دربارهٔ محجوبی و موسیقی او می‌گوید: « تنها موزیسین ایرانی است که مرثیه‌سرایی نمی‌کند. بلکه وقتی مطالب اندوهگین می‌زند آن را به یک حس تراژیک تبدیل می‌کند و نه ناله و زاری که در موسیقی ما متأسفانه زیاد هم هست، نه مصیبت‌سرایی. ما کسی نداشتیم که بتواند حس تراژیک را در موسیقی ایرانی منتقل بکند».<ref name=''فردا''/>
{{شنیدن|نام پرونده= AudioCutter_rezaghasemi-parvane.mp3|عنوان= '''بخشی از رمان «پروانه‌ها و امکان‌ها» با صدای رضا قاسمی'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.dw.com/fa-ir/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%AA%D8%B1%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D8%B1-%D8%A8%DA%A9%D8%B4%D8%AF/a-15509761|عنوان= وقتی از صفحه‌کلید کامپیوترت پروانه پر بکشد|ناشر= دویچه وله فارسی|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>}}


====دربارهٔ داستایفسکی====
{{شنیدن|نام پرونده=AudioCutter_RFI-ghassemi_1(2).mp3|عنوان= '''رضا قاسمی: دربارهٔ تصادف و اتفاق در کار ادبی'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی=
«داستایفسکی توانسته تمام حالات وجود انسان را تا منتهی آن بیان کند».<ref name=''فردا''/>
http://www.rezaghassemi.com/RFI-ghassemi.mp3|عنوان= دربارهٔ تصادف و اتفاق در کار ادبی|ناشر= دوات|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>}}


====دربارهٔ حافظ====
{{شنیدن|نام پرونده=AudioCutter_RFI-ghassemi_1.mp3|عنوان= '''دربارهٔ رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»'''<ref>{{یادکرد وب|نشانی=
«حافظ واجد یک جور دریافت شهودی است که به مددش ما چیزهایی را می‌توانیم بفهمیم که خیلی وقت‌ها به مدد عقل و استدلال و غیره نمی‌شود فهمید».<ref name=''فردا''/>
http://www.rezaghassemi.com/RFI-ghassemi.mp3|عنوان= بخشی از مصاحبهٔ رضا قاسمی با رادیو فرانسه|ناشر= دوات|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>}}




===همراهی‌های سیاسی===
==جستارهای وابسته==
===مخالفت‌های سیاسی===
* سخنرانی و پرسش‌وپاسخ در جلسه ادبی راویون (تورین، ایتالیا)<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=4smj7j35hUY|عنوان= نهمین جلسه راویون، رضا قاسمی و کتاب هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>
===نامه‌های سرگشاده===
* از باغ‌های نامرئی؛ نگاهی به زندگی و آثار رضا قاسمی. فیلمی از المیرا رستگار<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان= از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>
===نام‌های دسته‌جمعی===
* گفت‌وگو با سارا دهقان، صدای آمریکا<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=_tPdu0PpvxU|عنوان= بهنود مکری: گفت‌وگو با رضا قاسمی|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>
===بیانیه‌ها===
* فیلم «زندگی درون پرانتز» با شرکت رضا قاسمی، لیوان چای و پاکت سیگار. کاری از حسین ستاره<ref name=''پرانتز''/>
===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===
* گفت‌وگو با بی‌بی‌سی دربارهٔ «چهارده قطعه برای بازپریدن»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=xWQeFzUdrro&feature=related|عنوان= Interview of BBC Persian with Reza Ghassemi & Sepideh Raissadat|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>
===جمله‌ای از ایشان===
* بداهه‌نوازی در شوشتری<ref>{{یادکرد وب|نشانی=
===نحوهٔ پوشش===
https://www.youtube.com/watch?v=6Y30xbJELb4|عنوان= رضا قاسمی، بداهه‌نوازی در شوشتری|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}</ref>
===تکیه‌کلام‌ها===
===خلقیات===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)===
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===بنیان‌گذاری===
===تأثیرپذیری‌ها===
===استادان و شاگردان===
===علت شهرت===
===فیلم ساخته شده براساس===
===حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
===کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند===
===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===


==آثار و کتاب‌شناسی==
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
===کارنامه و فهرست آثار===
===جوایز و افتخارات===
===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)===
===بررسی چند اثر===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها===
==منبع‌شناسی==
===منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)===
==نوا، نما، نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===
==جستارهای وابسته==


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۲۸۵: خط ۳۶۹:




== منابع ==
==منابع==
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قاسمی|نام =رضا|عنوان= چرا شاهین سرکیسیان؟ |ژورنال= فصل تئاتر|سال = تابستان ۱۳۷۷|شماره= ۶}}
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قاسمی|نام= رضا|عنوان= چرا شاهین سرکیسیان؟|ژورنال= فصل تئاتر|سال= تابستان۱۳۷۷|شماره= ۶}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= قاسمی|نام= رضا|عنوان= هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|سال= ۱۳۹۰|ناشر= نیلوفر}}
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= مودال|نام= ژرار|عنوان= زیرِ بام‌های پاریس؛ ترکیبی از [[واقع‌گرایی|رئالیسم]] اجتماعی و فانتاستیک، روایتی شگفت‌انگیز از تبعيد، به‌قلم رضا قاسمی|ژورنال= لوموند|سال= ۲۴اوت۲۰۰۱}}
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= پوراحمد|نام= کیومرث|عنوان= هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها: هراس آینه از آینگی|ژورنال= هفت|سال= خرداد۱۳۸۲|شماره= ۲}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040812_la-aa-ghassemi-goftegoo.shtml|عنوان=گفت‌وگو با رضا قاسمی|ناشر = بی بی سی فارسی|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.goodreads.com/author/show/924207._|عنوان= معرفی قاسمی و آثارش|ناشر= گودریدز|تاریخ بازدید= ۱۵اردیبهشت۱۳۹۹}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=th82D5MomwQ|عنوان=زندگی درون پرانتز|ناشر =یوتیوب|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040812_la-aa-ghassemi-goftegoo.shtml|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی|ناشر= بی‌بی‌سی فارسی|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان=از باغهای نامرئی ـ دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی|ناشر =یوتیوب|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=th82D5MomwQ|عنوان= زندگی درون پرانتز|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.cgie.org.ir/fa/news/3153|عنوان=گفتگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه با هم متفاوت است|ناشر =مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان= از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=qkuRHkGm_MY|عنوان=گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس سادات|ناشر = یوتیوب|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.cgie.org.ir/fa/news/3153|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه باهم متفاوت است|ناشر= مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/maghaleh1.htm|عنوان=چرا می‌نویسم؟|ناشر = سایت رضا قاسمی(دوات)|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=qkuRHkGm_MY|عنوان= گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس‌سادات|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/literature/2007/05/post_291.html|عنوان=رضا قاسمی: «به‌ زبان‌ خیانت‌ می‌کنم»|ناشر = رادیو زمانه|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/davat.htm|عنوان= نشریهٔ اینترنتی دوات|ناشر= دوات (سایت رضا قاسمی)|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.naakojaa.com/|عنوان= مقالات و گفتگوهایی دربارهٔ رضا قاسمی|ناشر = ناکجا|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://zamaaneh.com/literature/2007/05/post_291.html|عنوان= رضا قاسمی: «به‌ زبان‌ خیانت‌ می‌کنم»|ناشر= رادیو زمانه|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.golshirifoundation.com/Internet_Link/other's_point_of_view3/1390/jmahdi_com_2011_06_06_blog-post.htm|عنوان= گلشیری از نگاه دیگران|ناشر = ناکجا|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.naakojaa.com/|عنوان= مقالات و گفت‌وگوهایی دربارهٔ رضا قاسمی|ناشر= ناکجا|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.radiofarda.com/a/mizban-e71-reza-ghasemi/29003389.html|عنوان= رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید|ناشر = رادیو فردا|تاریخ بازدید = ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.golshirifoundation.com/Internet_Link/other's_point_of_view3/1390/jmahdi_com_2011_06_06_blog-post.htm|عنوان= [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] از نگاه دیگران|ناشر= ناکجا|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.radiofarda.com/a/mizban-e71-reza-ghasemi/29003389.html|عنوان= رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید|ناشر= رادیو فردا|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.homyan.blogfa.com/post/35|عنوان= گفت‌وگوی یوسف علی‌خانی با رضا قاسمی|ناشر= همیان|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/6350-2014-01-08-10-17-39.html|عنوان= گفت‌وگو با رضا قاسمی: دربارهٔ
[[ادبیات مهاجرت]] نویسندهٔ خارج کشور هنوز زنده است|ناشر= چوک|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/08/040811_la-aa-hamnavaie-story.shtml|عنوان= بررسی هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|ناشر= بیبی‌سی فارسی|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=
https://www.youtube.com/watch?v=6Y30xbJELb4|عنوان= رضا قاسمی، بداهه‌نوازی در شوشتری|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=4smj7j35hUY|عنوان= نهمین جلسه راویون، رضا قاسمی و کتاب هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=oKx37CLB4pg|عنوان= از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=_tPdu0PpvxU|عنوان= بهنود مکری: گفت‌وگو با رضا قاسمی|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=xWQeFzUdrro&feature=related|عنوان= Interview of BBC Persian with Reza Ghassemi & Sepideh Raissadat|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.rezaghassemi.com/critique33.htm|عنوان= نمایشی دربارهٔ زندگی؛ «نامه‌های بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس|ناشر= تارنمای رضا قاسمی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۵

رضا قاسمی

«فردا خواب راحتی خواهم کرد.»[۱]
زمینهٔ کاری نویسندگی، کارگردانی و آهنگ‌سازی
زادروز ۱۰دی۱۳۲۸[۲]
ورنامخواست اصفهان
بنیانگذار گروه موسیقی مشتاق و نشریهٔ اینترنتی دوات
پیشه رمان‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز
سال‌های نویسندگی ۱۳۴۷ تا کنون
سبک نوشتاری «جریان سیال ذهن»
کتاب‌ها هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، «چاه بابل»، «وردی که بره‌ها می‌خوانند» و...
نوشتارها «چرا می‌نویسم؟»
نمایشنامه‌ها «تمثال»، «عمای ماهیار معمار»، «چو ضحاک شد بر جهان شهریار» و...
دیوان سروده‌ها لکنت
مدرک تحصیلی کارشناسی تئاتر
دانشگاه دانشکده‌ٔ هنرهای زیبا دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی فعالیت در عرصهٔ تئاتر، موسیقی و رمان‌نویسی
وب‌گاه رسمی http://www.rezaghassemi.com/

رضا قاسمی رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز چند دههٔ اخیر است.

* * * * *

رضا قاسمی در اصفهان به‌دنیا آمد در جنوب ایران بالید در تهران در دانشکده‌ هنرهای زیبا دانشگاه تهران تئاتر خواند و نمایشنامه‌هایی را که نوشته بود در این دانشکده و تئاتر شهر در تهران به روی صحنه برد؛ اما درنهایت با تجربه‌های هرچند اندک در نمایشنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و آهنگ‌سازی به فرانسه مهاجرت کرد. در دیار مهد ادبیات رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها را نوشت که دیده‌شده‌ترین کار ادبی اوست.
قاسمی شش‌ماهگی با خانواده به‌دلیل شغل پدر، از اصفهان به بندر ماهشهر رفت و هرچه به بلوغ فکری می‌رسید ماهشهر برایش شهری مصنوعی می‌نمود که ریشه‌ای در تاریخ نداشت. بخش شهرک شرکت نفت، قاسمی را در زیست‌جهانی مدرن بارآورد و به‌روایت خودش:

رضا قاسمی بندری‌بودن ماهشهر و بندر شاه‌پور در ۱۵کیلومتری ماهشهر را همچون اشارتی به جهانی دیگر یعنی جهان مدرن می‌دانست. وی تأثیر این وضعیت را در زندگی خود بسیار مهم می‌داندخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد و می‌گوید:

«من در خانهٔ با فرهنگ اصفهانی بار می‌آمدم و در بیرون از خانه از یک‌سو با فرهنگ غربی و از سوی‌دیگر با فرهنگ اقوام مختلف ایرانی. یک روزی عروسیِ لرها بود، یک روز عروسی کردها، یک روز عروسی عرب‌ها... یعنی من درعین‌حال که آدم بی‌ریشه‌ای بودم، در قیاس با کسانی که نسل‌اندرنسل زاده و بزرگ‌شدهٔ شهری‌اند، هم‌زمان ریشه‌ام در فرهنگ تمام اقوام ایرانی بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

برخی از آثار قاسمی همچون رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند» و همچنین دو نمایشنامهٔ «خواب‌گردها» و «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» در این شهر می‌گذرد. او حوادث رخ‌داده در دوران کودکی‌اش چه در بندر ماهشهر و چه در شهر زادگاه پدری‌اش را از نظر تأثیرگذاری در شخصیت خودش و همچنین دست‌مایه‌شدن برای شخصیت‌پردازی کسان آثارش، مهم می‌داند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد قاسمی گرایش به تجربه را در همهٔ آثار خود می‌بیند و آن را صرفاً منحصر به رمان‌هایش نمی‌داند. البته در کنار تجربه، او بر اهمیت شهود و تخیل و نیز ربط منطقی عبارات تأکید می‌ورزد. قاسمی حتی در زمینهٔ به‌کاربردن موسیقی، ترکیبات متنوع از دستگاه‌های مختلف را تأکیدی بر به‌کارگیری خلاق دستگاه‌ها و مایه‌های مختلف در کنار یکدیگر می‌داند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد هرچند نقش موسیقی را در کار ادبی مهم می‌داند؛ اما طی مصاحبه‌ای که سال۲۰۰۴، نقش موسیقی در زندگی‌اش را به «امرار معاش» از طریق تدریس آن محدود می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد قاسمی که خواست نوشتن رمان را همواره در خود می‌دیده است هنگامی که به فرانسه می‌آید به خود شهامت نوشتن رمان را می‌دهد و درنهایت آن حسرت و آرزوی نوشتن رمان را با خلق آثاری بدیع جایگزین می‌کند. او خود در‌این‌باره می‌گوید:

البته در میان انگیزه‌های او برای نوشتن رمان و کنارگذاشتن نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی پای ضرورت ناشی از زندگی مهاجری و نیاز به زبان دیگر را نیز می‌توان دید. قاسمی با رسیدن به پاریس «اجرای تئاتر به‌زبان فارسی و برای تماشاگر ایرانی» را «بی‌معنی» یافت؛ چون در بهترین حالت می‌توانست فقط دو شب نمایشش اجرا کند:

می‌دیدم موقعیت از هر جهت برای فعالیت در زمینه‌ موسیقی فراهم است. پس برای همیشه قید کارگردانی تئاتر را زدم. کمی ‌بعدهم، ضمن کار موسیقی، نوشتن را از سرگرفتم؛ اما بعد از نوشتن دو نمایشنامه دیدم این کار هم بی‌‌معنی ‌ست. چون من نمایشنامه‌هایم را به این نیت می‌نوشتم که خودم آن‌ها را کارگردانی کنم. انتشارشان به چه دردم می‌خورد؟ پس نمایشنامه‌نویسی را هم رها کردم و رفتم سراغ رمان‌نویسی، یعنی کاری که نه نیاز به اجرا داشت و نه نیاز به هیچ امکانی جز یک قلم و کاغذ.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد با این‌همه بازهم تأکید می‌کند که هرچه دارد از تئاتر دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

از میان یادها

گریز زن اثیری

در یکی از سفرها همراه‌با پدرش به اصفهان، روزی که فضا لبالب از توطئه بود، متوجه «رفت‌و‌آمدهای مشکوک و بی‌صدای زنان چادری فامیل و نگاه‌‌های مرموز و پر از اشاره‌‌شان» شد. حرف سرِ هووی تازه‌ای بود که شوهرعمهٔ رضا آورده بود. یکی از زنان فامیل که از اصفهان آمده بود مسئول شد که با جادو و جمبل این هوو را از چشم شوهرعمه دور کند. «فضای پر از دود و بوهای غریب، جنبش مرموز زنان چادری و نگاه‌‌های پر از ترس و نفرت و توطئه» قاسمی را به حیرت کشانده بود؛ اما آن سوتر حیرت دیگر آن هووی «به‌غایت زیبا، بلندقد و به‌شدت ساکت» بود که برای قاسمی زن اثیری را تداعی می‌کرد. آن زن یک هفته پس از جمبل‌ها محو شد و همین داستان، انگیزه‌ای شد برای قاسمی که هنگام سکونتش در تهران به مطالعه خرافات فرهنگ عامه بپردازد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

عشق اول

سیزده‌چهارده‌سالگی اولین دوران عاشقی قاسمی بود، عشقی که با نامه‌هایی بیست‌سی صفحه‌ای از سمت او و جواب‌هایی به‌همان میزان عاشقانه از سمت محبوب‌اش همراه شد. مایهٔ نوشتنی که با محرک عشق سروشکل گرفته بود حتی پس از گذر سال‌ها بازهم فعال ماند آن‌هم از پس اولین عشق که شوریده‌سری را پدید آورد. البته قاسمی امتنان خود را به زن همسایه که واسطهٔ او و محبوب‌اش در رساندن نامه‌ها بود، اعلام کرد؛ اما عشق فقط نوشتار را به‌حرکت درآورد. آنچه نوشتن را از هلاکت نجات داد و در همان‌ حال قلم را به‌سوی نامتناهی کشاند تجربهٔ تراژیک بود. تجربهٔ تراژیک برای قاسمی غرق‌شدن آن دخترک در رودخانه بود، تجربه‌ای که تا سه سال او را در جهنمی واقعی قرار داد و جان از او کَند.[۴]

مواجهه با ساز و موسیقی

قاسمی در نمایشی برای «ایرج انوار» بازی می‌‌کرد. انوار سازی به او داد و از او خواست که بر روی صحنه ساز بزند. قاسمی گفت می‌خواهد ساز را به خانه ببرد تا بیشتر با آن کار کند. فردای آن روز ایرج که ساز زدن قاسمی را دید و شنید، حیرت‌زده پرسید «قبلاً موسیقی کار کردی؟» جواب قاسمی منفی بود. انوار گفت استعداد موسیقی دارد. همانجا بود که قاسمی به پیشنهاد انوار تصمیم به یادگیری سه‌تار گرفت.[۵]

سفر به شوروی

موسیقی پای قاسمی را به شوروی باز کرد. اجرای موسیقی در آن کشو، با دیدن صحنه‌هایی همراه شد که بعدها نه‌تنها ماده خام بخش‌هایی از رمان‌هایش را پدید آورد؛ بلکه تجربه او از جهانی کاملاً دگرگونه را شکل داد. قاسمی ده روز را در قصر «دون رومولو» که شاهزاده‌ای اسپانیایی بود گذراند تا بعدها شخصیت رمان «چاه بابل» را به این قصر بفرستد. او آداب‌و‌رسوم را دید که اکنون منسوخ‌ شده‌؛ اماآن زمان، برایش تداعی‌گر رویدادی داستانی بود و در آن فضا کشیشی را دید که بعدها از روی شخصیتش «راهبهٔ خواب‌نما» را ساخت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ملاقات با تصویر ژنتیکی ترس

در دوران نگارش هم‌نوایی...، قاسمی پی‌برد که یکی از همسایگانش در ساختمان چاقوکشی می‌کند. به‌قصد بازگرداندن آرامش ساختمان، به دیدن آن فرد می‌رود تا اگر بتواند مشکلش را حل کند. اما مرد را انسان عجیبی می‌یابد که چاقوکشی را مأموریت الهی خود می‌داند. بی‌درنگ می‌پرسد که «آیا ممکن است که این مأموریت شامل حال قاسمی هم شود؟»، آن مرد پاسخ می‌دهد: «بله خطر بزرگی شما را تهدید می‌کند.» این حادثه قاسمی را به تأمل در «ترس» می‌کشاند و این اندیشه حتی در رمان «هم‌نوایی...» وارد می‌شود؛ چراکه قاسمی آن مرد را تصویر ژنتیکی ترس می‌دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

«مشتاق» پس از ۱۵ سال

سال۱۳۸۹ صدای سپیده رئیس‌سادات قاسمی را بار دیگر به موسیقی برمی‌گرداند و «گروه مشتاق» را که خود پایه‌گذار آن بود، دوباره فعال می‌کند. به‌نقل از خودش:

اگر قرار بود صدایی مرا به موسیقی بازگرداند، این صدا همان صدای سپیده رئیس‌سادات بود؛ چون این صدا از طرفی شکننده و ترد است و از طرفی رساست.[۶]

شروعش با یک ساعت‌ِمچی‌ بود

نوشتن برای رضا قاسمی با درس انشا شروع شد، درسی که هیچ معنایی برایش نداشت. پدر که متوجه بهت رضا شده، به یاریش می‌شتابد و فردای آن روز رضا انشا را برای همکلاسی‌هایش ‌می‌خواند. معلم‌ با اعجاب و ستایش به رضا خیره می‌شود و درنهایت بابت آن شاهکار، یک ساعتِ‌مچی وست‌اندواچ به رضا هدیه می‌دهد. سال‌ها بعد که رضا معلمش را در کوچه می‌بیند، جوانی هفده‌ساله است که اولین نمایشنامه‌اش در مجلهٔ خوشه چاپ شده و معلم آن را خوانده است. قاسمی به‌نشان قدرشناسی خطاب به معلمش می‌گوید که «این نتیجۀ ساعت وست‌اند‌واچ شماست.» درعین‌حال به‌واسطهٔ حادثه‌ای قاسمی سال‌ها فکر کرده بود که معلمش ساواکی است، به‌همین دلیل هم‌زمان با سپاسگزاری، او را شماطت نیز کرد. معلم برای رضا قسم می‌خورد که هرگز ساواکی نبوده است و در پایان جمله‌ای به رضا می‌گوید که او را درهم می‌شکند؛ «آن ساعت را پدرت خریده بود و خواست وقتی انشاء تمام شد به‌عنوان جایزه بدهم به تو!»[۷]

زندگی و یادگار

در تقویم زندگی[۸]

  • ۱۳۲۸: تولد در ورنامخواست اصفهان
  • ۱۳۴۷: انتشار «کسوف» در مجلهٔ خوشه
  • ۱۳۴۸: ورود به دانشکدهٔ هنرهای زیبا و تحصیل در رشته تئاتر
  • ۱۳۴۹: خلق داستان منتشرنشدهٔ «نارون کوچک، نارون تنها»، برای کودکان؛ کارگردانی «کسوف» و «آمدورفت»
  • ۱۳۵۰: نوشتن نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «صفیه موعود»
  • ۱۳۵۳: نگارش و کارگردانی «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس»
  • ۱۳۵۴: نگارش مقالهٔ «موسیقی در تعزیه»
  • ۱۳۵۵: تدوین «چو ضحاک شد بر جهان شهریار» و دریافت جایزهٔ بهترین نمایشنامه «تلویزیون ملی ایران» برای این اثر
  • ۱۳۵۶و۵۷: اجرای «چاه»، اثر داوود دانشور
  • ۱۳۵۸: نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «اتاق تمشیت» و کارگردانی آن به‌سال ۱۳۶۰ در تئاتر شهرِ تهران
  • ۱۳۶۱: نگارش نمایشنامهٔ منتشرنشدهٔ «خواب‌گردها»؛ انتشار نوار «گل صدبرگ» در تهران
  • ۱۳۶۲و۶۳: نگارش و کارگردانی «ماهان کوشیار»
  • ۱۳۶۴و۶۵: نگارش و کارگردانی «معمای ماهیار معمار»
  • ۱۳۶۵: مهاجرت به فرانسه؛ شروع پژوهش منتشرنشدهٔ «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی»
  • ۱۳۶۶: انتشار آلبوم «بداهه‌نوازی اصفهان‌، راست پنج‌گاه» به‌صورت نوار در پاریس
  • ۱۳۶۹: شروع شکل‌گیری مجموعه‌شعر «لکنت»؛ نگارش «حرکت با شماست مرکوشیو»؛ انتشار آلبوم «سیاوش‌خوانی» به‌صورت نوار در پاریس
  • ۱۳۷۰: نگارش «تمثال»؛ آغاز رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  • ۱۳۷۱: انتشار آلبوم «دشتی، ماهور» در قالب سی‌دی در پاریس
  • ۱۳۷۳: پایان رمان «هم‌نوایی...»؛ آغاز رمان «چاه بابل»
  • ۱۳۷۴: آغاز پژوهش «حلقهٔ گمشدهٔ آمارا» (مقالاتی درباب رمان)؛ ترجمهٔ «تمثال» به‌زبان فرانسوی توسط مونیک پیکارد با عنوان:

Portrait (1995-Editions L’Harmattan)؛ ترجمهٔ «حرکت با شماست مرکوشیو» توسط مونیک پیکارد و اجرا‌ی رادیویی آن به‌کارگردانی کلودگر در رادیو فرانس کولتور

  • ۱۳۷۵: انتشار رمان «هم‌نوایی...» از سوی نشر کتاب در آمریکا؛ نگارش داستان «پرتگاه»
  • ۱۳۷۶: نگارش داستان «چتر، گربه و دیوار باریک»
  • ۱۳۷۷: ترجمهٔ «معمای ماهیار معمار» به‌فرانسه توسط شارل فلورس: Le dilemme de l’architecte Mâhyâr (1988 - Editions Les Solitaires Intempestifs)
  • ۱۳۸۰: انتشار مجموعه‌شعر «لکنت» از سوی انتشارات خاوران، پاریس؛ انتشار ترجمهٔ رمان «هم‌نوایی...» به‌فرانسه با ترجمه شارل فلورس:

Harmonie nocturne (2001-Editions Phébus)؛ اجرای «تمثال» و «معمای معمار ماهیار» در پاریس به‌صورت میزان اسپاس در ژون تئاتر ناسیونال به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی در مارس و آوریل۲۰۰۱؛ راه‌اندازی نشریه الکترونیکی دوات

  • ۱۳۸۱: آغاز رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»؛ دریافت جوایز «رمان اول گلشیری»، «بهترین رمان سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات» و «مهرگان ادب (پکا)» و نیز تندیس ویژۀ «رمان تحسین‌شده»، همگی برای رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  • ۱۳۸۶: انتشار رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»، انتشارات خاوران در پاریس
  • ۱۳۸۸: جایزه رمان برگزیدهٔ دههٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند»
  • ۱۳۸۹: انتشار «چهارده قطعه برای باز پریدن» در قالب سی‌دی
  • ۱۳۹۲: ترجمه رمان «هم‌نوایی...» توسط عرفان مجیب با مشخصات: The spell chanted by lambs (Candle and Fog Ltd.)
  • ۱۳۹۳: انتشار آلبوم «طبل بی‌هنگام» در قالب سی‌دی
  • ۱۳۹۴: ترجمهٔ رمان «هم‌نوایی...» به‌عربی با مشخصات: لأورکسترا اللیلیة‬ (إصدارات الربیع العربی)

شخصیت و اندیشه

قاسمی از نویسندگانی است که در رمان‌ها و با رمان‌هایش می‌اندیشد هرچند که به‌قول خودش «جنس اندیشه در رمان و فلسفه با همدیگر متفاوت است.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه برهمین‌اساس، نظراتش دربارهٔ موضوع‌های گوناگون را هم غیرمستقیم می‌شود از زبان شخصیت‌های داستانی‌اش و هم مستقیم‌از زبان خودش در گفت‌وگوها و مقالاتش شنید و در تمام این آثار اندیشه‌ها و نگاه انتقادی او را دید؛ نگاهی نقادانه در زاویهٔ دید نویسندهٔ داستان، رمان و نمایشنامه و همچنین شخصیت‌های خلق‌شده در تمام این آثار. این اندیشهٔ نقادانه حتی در برخورد با آثار موسیقیایی خلق‌شده توسط او یافتنی است. مصاحبه‌های او نیز بخش‌های زیادی از این اندیشهٔ انتقادی را نشان می‌دهد. او وظیفهٔ خود را «پرده‌دری» در همهٔ کارهایی که ارائه می‌دهد می‌داند، چون خواست او ایستادن در برابر روحیهٔ ریاکارانهٔ ملتی است که برای مثال و به‌زعم ‌او در موقعیت‌های مربوط به کردارهای جنسی رفتاری دوگانه و پنهان‌کار دارد؛خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه چون معتقد است «در ظاهر، یک‌ وجهه‌ٔ خیلی‌ سالم‌ و شیک‌ را ارائه‌ می‌کنیم‌ و در باطن‌ شکل‌ دیگری‌ هستیم.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او در این راه هیچ ابایی از تابوشکنی در زمینه مسائل مذهبی، جنسی و اسطوره‌ای ندارد و حتی با خودنقادی همواره درپی شکستن تابوی نوشتن خودش است. او شخصیتی گریزان از کلیشه‌ها دارد چه در زیست‌فردی و چه در حیات هنری‌اش و شاید هم گریزانی از کلیشه‌ها شخصیت او را چندوجهی کرده باشد تاآنجاکه حیطه‌های مختلفی در هنر را تجربه کرده و نهایتاً هم آن‌ها را با خیالی آسوده رها کرده است و در رمان به‌عنوان رسانه‌ای کلیشه‌گریز سکنی گزیده است. این رویکرد حتی در گفتار او «نوروز؛ کلیشه‌ای که دوست ندارم» دیده می‌شود که در آن هم‌زمان نفرت هم‌زمان‌اش را به نوروز و قبرستان نمایان می‌کند چنین دلیل می‌آورد: «چون در هر دو آن‌ها یک‌جور رفتار جمعی و کلیشه‌ای وجود دارد و دیگر از حالت شخصی و فردی‌اش جدا می‌شود و تمام سرمایه‌ٔ من فردیت من است.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه پس آن خودانتقادی برآمده از وفاداری به فردیتی است که حیات آزاد او را رقم می‌زند. این بینش انتقادی شاید همراه باشد با نوعی بدبینی و حتی تاریک‌بینی اما به‌قول خود رضا قاسمی او «معمولاً هیچ‌ چیز را آن‌قدر جدی نمی‌گیرد که نتواند به آن بخندد»، البته که هم‌زمان اضافه می‌کند: «معمولاً کسی که به طنز رو می‌آورد، آدم ناامیدی است.»[۹] این ناامیدی برای او همراه بوده است با نوعی درک بی‌معنایی. از همین وجه است که زندگی قاسمی به‌زعم‌ خودش همیشه بی‌معنا بوده است. او این شکل حیات را پارانوئیک می‌دانست تاآنجاکه خود را همواره آماده برای دفاع و واکنش به جهانش می‌یافت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد شاید این واکنش و دفاع درنهایت خود را در شکل نویسندگی رمان بروز می‌داد. واکنشی که از شخصیتی برمی‌آمد که به‌قول خودش «نگاه تلخ» و «بدبینانه‌ای» به هستی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زمینهٔ فعالیت

قاسمی در کنار خلق نمایشنامه‌ و کارگردانی تئاتر، آن‌طورکه خودش می‌گوید همواره رمان‌نویسی برایش نوعی حسرت و آرزو بود که سکونت در فرانسه این جرئت را نیز به او داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد درضمن تنها مجموعه‌شعرش، «لکنت» بین سال‌های ۱۹۹۰تا۲۰۰۱ شکل گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پژوهش از فعالیت‌های برجستهٔ قاسمی است و تقریباً در هر حیطه که به‌طور مداوم فعال بوده، پژوهش هم کرده است؛ «موسیقی در تعزیه» پژوهشی در حوزه موسیقی و نمایش به‌سال ۱۳۵۴، «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی» در حوزه موسیقیِ سنتی ایران و «حلقهٔ گمشده آمارا» تحقیقی درباب رمان که در فرانسه به سرانجام رسید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد در همطرازیِ همکار با بزرگان موسیقی ایران همچون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، مظهر خالقی، بیژن کامکار و اجرای ده‌ها کنسرت در آمریکا و شورویِ سابق و کشورهای مختلف اروپا ساز اصلی او سه‌تار بود. البته او علاوه‌بر نوازندگی کار آهنگ‌سازی و تنظیم را نیز انجام می‌داد. او بعدها در فرانسه از راه تدریس موسیقی امرار معاش کرد؛ اما خود را از عرصه حرفه‌ای موسیقی دور کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

پژوهش

نشریه

نشریه الکترونیکی «دوات» در سال۲۰۰۱ توسط رضا قاسمی راه‌اندازی شد. این نشریه درحال‌حاضر به محلی برای انتشار آثاری بدل شده است که یا در ایران اجازه انتشار رسمی نیافته‌اند و یا آن‌که کمتر دیده شده‌اند.[۱۰]

یادمان و بزرگداشت‌ها

نظری دربارهٔ شخصیت رضا قاسمی

«رضا کسی نیست که خیلی دلش بخواهد درباره خودش صحبت کند، این آشکار است.» این حرف را علی امینی نجفی می‌گوید.[۱۱]


نظراتی دربارهٔ رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

ژرار مودال از سرویس کتاب لوموند

این درهم‌آمیختن رئالیسم اجتماعی با فانتاستیک، این هنر داستان‌گویی شگفت‌انگیز و چشمگیر، از این متن که تأملی است دربارۀ تبعید، غرابتی ترسناک می‌سازد: ازدواج ‏‏‏غیرمنتظرۀ داستان‌های هوفمان و افسانه‌های هزارویک شب.[۱۲]

کیومرث پوراحمد

رضا قاسمی در رمان خود مثل جراحی تیزهوش و بلد که مجبور است احساسات را کنار بگذارد، با قیچی و چاقو جماعت واخورده دور از وطن را بی‌رحمانه کالبد‌شکافی می‌کند... این جمع واخورده مفلوک را از زبان راوی می‌شناسیم که برای خود هیچ ارجحیتی قائل نیست و انگشت انتقادهای گزنده را بیش از همه به خودش تکان می‌دهد.[۱۳]

هلن روشت در نشریهٔ والورز اکتوئل

این [هم‌نوایی] نخستین رمانی که از رضا قاسمی، نویسندۀ ایرانی، به فرانسه ترجمه شده است اثری است رؤیایی و ویران‌کننده. نویسنده، رویاهای مختلف تبعیدیانی سرگشته را به‌طرز زیبایی با ظهور جن‌های ایرانی درهم می‌آمیزد.[۱۴]

پرتو نوری‌علا

نویسنده با فاصله‌گرفتن از راوی، و راوی با خلق جهانی متفاوت، موفق شده است بدون توضیحات اضافی، در نگرشی انتقادی، بدون شعارهای رایج، با گرایشی عاطفی، دور از احساسات سوزناک، به طنزی صریح و برنده و در‌عین‌حال دلچسب و جذاب دست‌یافته، سازمان دهندۀ برخی از بهترین و درخشان‌ترین لحظات این رمان گردد. لحظاتی که خواننده را وامی‌دارد تا در شیوه و عادت خواندن، قضاوتی دوباره داشته باشد.[۱۵]

ک. گارگوری در نشریه پاژلیبرر

جهان رضا قاسمی، نویسندۀ ایرانی حیرت‌انگیز است. سیارۀ کوچک او مملو است از شاعران، موسیقی‌دانان، عشاق، دیوانگان و فرشتگانی که به نظر می‌‌رسد ریشه در یک افسانۀ ایرانی دارند؛ ولی سید، پروفت، رعنا و بندیکت در پاریس سال۱۹۹۰ زندگی می‌کنند. «هم‌نوایی شبانه» به‌شکلی استادانه و نفس‌گیر با وقایع روزمره‌ای بازی می‌کند که سر از خیال و وهم در می‌آورند.[۱۶]

عنایت سمیعی

رمان هم‌نوایی کاری به پس‌زمینه امور ندارد و نباید هم داشته باشد چراکه نویسنده نخواسته است رمان اجتماعی بنویسد اما اگر جایی چیزی یافته است، انسانی، در تحسین آن دریغ نورزیده است.[۱۷]

نظری دربارهٔ نمایش «نامه‌هایی بدون تاریخ، از من به خانواده‌ام و بالعکس»

این نوعی کوشش است برای نمایشی کردن غمی که نویسنده در نگاه خود نسبت به گذشته دارد. قاسمی در نمایش خود پی آن است تا نقبی به گذشته‌اش بزند و ازاین‌رو زیربنای کارش از زندگی شخصی او سرچشمه می‌گیرد.[۱۸]

نظرات رضا قاسمی دربارهٔ خودش و آثارش

او هر سه رمانی که نوشته است را رمان‌هایی با تکنیک سیال ذهن می‌داند. قاسمی این رویکرد را ناشی از ذهنیت غیرخطی و سیال خود می‌داند و می‌گوید: «ذهن‌ من‌ در حالت‌ طبیعی‌ یک‌ حالت‌ رفت‌ و برگشت‌ دارد. یعنی‌ زور نمی‌زنم‌ که‌ سیال‌ ذهن‌ بنویسم. فقط‌ تلاش‌ می‌کنم‌ که‌ به‌ ذهن‌ خودم‌ وفادار بمانم.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او دربارهٔ «نحوه نوشتن» خودش می‌گوید:

«معمولاً یک اتفاق کوچک یا بهتر است بگویم یک بخش کوچک از یک اتفاق توجهم را جلب می‌کند و بی‌آنکه بخواهم می‌بینم هی دارم به آن فکر می‌کنم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

این بارهٔ تجربه‌گرایی کار او را نشان می‌دهد البته در کنار عنصر شهود. او «شهود و تخیل» را در کار خود مهم می‌داند درهمان‌‌حال که این دو مورد را در کار خود در جهت «ربط منطقی عبارات» درنظر می‌گیرد.[۱۹]

تفسیر رضا قاسمی از آثارش

او زمینهٔ نگاه هستی‌شناختی تلخ موجود در رمان «هم‌نوایی...» را در تاریخ ویران، پرحادثه، سراسر هجوم و ویرانی و جنگ می‌بیند که برای او با نوعی بدبینی فلسفی هم همراه می‌شود. او اریک فرانسوا اشمیت «هم‌نوایی...» را برآمده از نسلی می‌داند که می‌خواست جهانی آرمانی و عادل بسازد اما شکست خورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد قاسمی فضاسازی‌هایش را از تئاتر می‌گیرد و هم‌زمان به‌قول خودش «موزیکالیته زبان و ریتم» را به نوشته وارد می‌کند. بر همین اساس هم هست که این بینامتنیت‌ها میان حیطه‌های مختلف هنری را به کار خود وارد می‌کند. ابداعاتی که درنهایت با ابداع راوی هم مثلا در «هم‌نوایی...» تقویت می‌شود. او دربارهٔ راوی غیرقابل اعتماد هم‌نوایی می‌گوید: «او سه بیماری دارد: «وقفه‌های زمانی»، «خود ویران‌گری»، و «بیماری آینه»»[۲۰] او همچنین رمان هم‌نوایی را نوعی رمان برآمده از وضعیت انسان مهاجر در تبعید می‌داند[۲۱] و شخصیت چندپارهٔ رمان هم‌نوایی را نیز حاصل دوشقه شدن هویت چنین هستی از هم‌گسیخته‌ای در نظر می‌گیرد و او همچنین به‌نظر خودش آثارش را بر اساس دلایل منطقی موجود در آن می‌فهمد و از «هر نوع تمثیل، نماد و استعاره» در فضای داستان اجتناب می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


موضع‌گیری‌های رضا قاسمی دربارهٔ دیگران

دربارهٔ هوشنگ گلشیری

برای من گلشیری‌‌ همان گلشیری نوشته‌های اوست. و گلشیری اگر هیچ کار دیگری هم نکرده باشد،‌‌ همان شازده احتجاب‌اش بس تا بماند در زبان دری.[۲۲]

دربارهٔ شاهین سرکیسیان

رضا قاسمی در ویژه‌‌نامه‌ای که در فصل تئاتر برای «شاهین سرکیسیان» تدارک دیده بود درباره او چنین می‌نویسد: «شاهین سرکیسیان اگر نه تنه، بی‌گمان شاخی است تناور. اما این چیزی است که بدبختانه بر همگان روشن نیست.»[۲۳]

دربارهٔ بکت

«امثال بکت در هر قرن یکی‌دو تا بیشتر به دنیا نمی‌آیند... اما بکت این اطمینان را به خواننده‌اش داده که اگر جان بکند چیزی که به دست می‌آورد آن‌قدر ارزشمند است که بیارزد به پای آن جان‌کندن.»[۲۴]

دربارهٔ چخوف

قاسمی چخوف را نابغه‌ای می‌داند که به قلهٔ داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی رسیده است: «چخوف یک جوابی است برای آن‌هایی که فکر می‌کنند که هنر و ادبیات فقط کار است و با کار به دست می‌آید... چخوف موقعیت‌های پیچیدهٔ روح انسان و زیر و بم و کوچه پس‌کوچه‌های روح انسان را بر ما آشکار می‌کند و این‌ها چیزهای ابدی است و مربوط به دیروز و امروز و فردا نیست.»[۲۵]

دربارهٔ مرتضی محجوبی

قاسمی دربارهٔ محجوبی و موسیقی او می‌گوید: «تنها موزیسین ایرانی است که مرثیه‌سرایی نمی‌کند. بلکه وقتی مطالب اندوهگین می‌زند آن را به یک حس تراژیک تبدیل می‌کند و نه ناله و زاری که در موسیقی ما متأسفانه زیاد هم هست، نه مصیبت‌سرایی. ما کسی نداشتیم که بتواند حس تراژیک را در موسیقی ایرانی منتقل بکند.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دربارهٔ داستایفسکی

«داستایفسکی توانسته تمام حالات وجود انسان را تا منتهی آن بیان کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

دربارهٔ حافظ

«حافظ واجد یک جور دریافت شهودی است که به مددش ما چیزهایی را می‌توانیم بفهمیم که خیلی وقت‌ها به مدد عقل و استدلال و غیره نمی‌شود فهمید.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تأثیرپذیری‌های رضا قاسمی

رضا قاسمی خود می‌پذیرد که تکنیکی که در رمان‌هایش به‌کار می‌گیرد «جریان سیال ذهن» است. این تکنیک در نوشته‌های نویسندگان فارسی‌زبان در آثار افرادی همچون هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی و عباس معروفی یافتنی است؛ اما بعید است که بتوان گفت قاسمی این تکنیک را مستقیماً از آثار آنان گرفته باشد و حتی نمی‌توان گفت که این تکنیک و شیوه پرداخت موضوعی از رمان‌های دیگر زبان‌ها به کار او وارد شده است. اما از این وجه که جریان سیال ذهن، روایت غیرخطی، راوی با فیگورهای چندگانه روح زمانه رمان‌نویسی او شده است می‌توان قاسمی را متأثر دانست از نویسندگانی پیش از خودش همچون گلشیری. حتی مرز نامشخص میان خیال و واقعیت در کارهای قاسمی ما را به یاد صادق هدایت می‌اندازد؛ اما خود قاسمی کلنجاررفتن با ادبیات کلاسیک ایران را «به‌صورت طبیعی» و ناخودآگاه در کار خود مؤثر می‌داند.[۲۶]

فعالیت‌های سیاسی

رضا قاسمی هیچ فعالیت سیاسی در هیچ حزبی نداشته است و از طرفی به‌صراحت می‌گوید:

«من بار‌ها گفته‌ام که نه خودم را آدم سیاسی می‌دانم و نه ادبیاتم را ادبیات سیاسی. اما این به‌معنای بی‌تفاوتی نسبت به فجایع دور و بر نیست.»

این موضع‌گیری را می‌توان در قاسمی زمانی پررنگ‌تر دید که او نسبت به مسائلی همچون اعدام‌های دهه شصت، قتل‌های زنجیره‌ای و سانسور در ایران واکنش‌های بسیار شدیدی نشان می‌دهد و انزجار خود نسبت به آن‌ها را اعلام می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بنیان‌گذاری‌ها

گروه موسیقی مشتاق

رضا قاسمی در سال۱۳۸۹و در حاشیه کنسرتی با عنوان «۱۴ قطعه برای بازپریدن» دربارهٔ گروه مشتاق می‌گوید: «این گروه در سال۱۹۸۶ که من از ایران به پاریس آمدم پایه‌گذاری شد. حدود ۱۵ سال بود که من از موسیقی کناره گرفته‌ بودم و بیشتر کار رمان‌نویسی می‌کردم و برای همین گروه مشتاق فعال نبود.» آهنگ‌سازی قالب کارهایی که در گروه مشتاق به سرپرستی رضا قاسمی اجرا شده توسط خود او بوده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نشریهٔ اینترنتی دوات

راه‌اندازی نشریه الکترونیکی دوات در سال۲۰۰۱ از دیگر فعالیت‌های رضا قاسمی پس از مهاجرت است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

استادان

تنها عرصه‌ای که می‌توان برای قاسمی استادی را یافت عرصه موسیقی است. او در سال ۱۳۵۲ به‌عنوان شاگرد جلال ذوالفنون به آموزش سه‌تار پرداخت و پس از آن شاگردی محمدرضا لطفی را هم تجربه کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه همچنین خود را شاگرد احمد عبادی می‌داند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد در عرصهٔ نویسندگی رمان اما او نه‌تنها استادی نداشت بلکه از اساتید حتی اگر موجود هم می‌بودند می‌گریخت چون به‌زعم خودش در نوشتن همواره در پی زبان نثر و نوع نگاه خاص خویش بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فیلم‌های مستند

زندگی درون پرانتز

«زندگی درون پرانتز» فیلمی است درباره قاسمی که البته بیش‌از آن‌که بتوان آن را یک فیلم یا حتی فیلم مستند دانست یک گفت‌وگو است. گفت‌وگویی تصویری در فضای صمیمانه یک کافه که در آن رضا قاسمی درباره خودش و بخشی از خاطرات زندگی‌اش حرف می‌زند. این فیلم را «حسین ستاره» ساخته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

از باغ‌های نامرئی

«از باغ‌های نامرئی» فیلمی مستند درباره زندگی و آثار رضا قاسمی ساخته المیرا رستگار است. در این فیلم که با حضور رضا قاسمی است او درباره بخش‌های مختلف کارش در عرصه تئاتر، موسیقی و رمان حرف می‌زند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نام‌های دسته‌جمعی

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

علت شهرت

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

از نظر محتوا و جهان‌بینی راوی‌ها و شخصیت‌های رمان‌های او را می‌توان انسان‌هایی با روحیاتی متلاطم، گاه از‌هم‌گسیخته و پارانویایی دانست. لحن آثار او نوعی بی‌تفاوتی هستی‌شناختی ارائه می‌دهد که اغلب همراه می‌شود با نوعی انتقاد از جهان ساخته شده در رمان و پس از این کوشش نیز به شکلی از دلزدگی بدل می‌شود. ویژگی اغلب آثار او اغلب نوعی وضعیت تراژیک است که توسط مولفه‌های داستان ساخته می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارنامه و فهرست آثار

نمایشنامه‌ها

  1. «کسوف» (۱۳۴۷) مجله خوشه
  2. «صفیه موعود» (۱۳۵۰)
  3. «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» (۱۳۵۳)
  4. «چو ضحاک شد بر جهان شهریار» (۱۳۵۵) کتاب نقطه پاریس
  5. «اتاق تمشیت» (۱۳۵۸)
  6. «خوابگردها» (۱۳۶۰)
  7. «ماهان کوشیار» (۱۳۶۲) باران، سوئد
  8. «معمای ماهیار معمار» (۱۳۶۴) خاوران، پاریس
  9. «حرکت با شماست مرکوشیو!» (۱۹۹۰) خاوران، پاریس
  10. «تمثال» (۱۹۹۱) باران، سوئد

داستان‌ برای کودکان

  • «نارون کوچک، نارون تنها» داستان برای کودکان (۱۳۴۹) منتشرنشده

پژوهش

  • «موسیقی در تعزیه» پژوهش (۱۳۵۴)
  • «تأملاتی درباب موسیقی ایرانی» پژوهش (۱۹۸۶تا۱۹۹۰) منتشرنشده
  • «حلقه گمشده آمارا» مقالاتی درباب رمان (۱۹۹۵تا۲۰۰۱) منتشرنشده

شعر

  • «لکنت» (شعر، ۱۹۹۰تا۲۰۰۱) چاپ اول انتشارات خاوران، پاریس، ۲۰۰۱

رمان

  1. «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» (۱۹۹۱تا۱۹۹۴) چاپ اول: ۱۹۹۶، نشر کتاب. لس‌آنجلس. چاپ ششم: انتشارات نیلوفر، تهران
  2. «چاه بابل» (۱۹۹۴تا۱۹۹۸) چاپ اول: نشر باران، سوئد. ۱۹۹۹
  3. «وردی که بره‌ها می‌خوانند» (۲۰۰۲ نشر اینترنتی) انتشارات خاوران، پاریس: ۲۰۰۸
  4. «دیوانه و برج مونپارناس» (رمان) اونلاین، ۲۰۰۲، تنها در اینترنت انتشار یافت.
  5. «پروانه‌ها و امکان‌ها» (رمان) پارهٔ یکم تا پنجم
  6. «یک جنایت و سه خاک‌سپاری» (فصلی از رمان)

داستان

  1. «پرتگاه» (۱۹۹۶)
  2. «چتر و گربه و دیوار باریک» (۱۹۹۷)
  3. «نامکانی در اشغال کبوترها» داستان‌کوتاه

نشر الکترونیکی

  • «دوات» (تأسیس اوت۲۰۰۱)

موسیقی

  1. «چهارده قطعه برای بازپریدن» آهنگ‌های رضا قاسمی با آواز سپیده رئیس‌السادات (۱۳۸۹)
  2. «گل صدبرگ» با صدای شهرام ناظری
  3. «سیاوشخوانی» (در چهارگاه)
  4. «اصفهان، راست پنجگاه» (بداههنوازی)
  5. «دشتی، ماهور» با صدای هما نیکنام (سی‌دی)Buda musique، پاریس

کارگردانی تئاتر

  1. کسوف، ۱۳۴۹ (دانشکدهٔ هنرهای زیبا)
  2. آمد و رفت (از ساموئل بکت) ۱۳۴۹ (دانشکده هنرهای زیبا)
  3. نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس (کارگاه نمایش، ۱۳۵۳)
  4. چاه (از داود دانشور) ۱۳۵۶ (کار تجربی با نوجوانان شیر و خورشید سرخ شاهرود)
  5. چاه (از داود دانشور) ۱۳۵۷ (کارگاه نمایش)
  6. اتاق تمشیت، ۱۳۶۰ (تئاتر شهر)
  7. ماهان کوشیار، ۱۳۶۳ (تئاتر چارسو)
  8. معمای ماهیار معمار، ۱۳۶۵ (تئاتر شهر)

آثارمنتشرشده به‌زبان فرانسه

  1. Harmonie nocturne 2001-Editions Phébus، ترجمه از ژان شارل فلورس
  2. Le dilemme de l’architecte Mâhyâr 1988 - Editions Les Solitaires Intempestifs، ترجمه ژان شارل فلورس. اجراشده در ژون تئاتر ناسیونال، به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی، پاریس، آوریل۲۰۰۱
  3. Portrait 1995-Editions L’Harmattan، ترجمه مونیک پیکارد، اجراشده به‌صورت میزان اسپاس در ژون تئاتر ناسیونال، به‌کارگردانی امانوئل کوردلیانی، پاریس، مارس۲۰۰۱
  4. A vous de jouer Mercutio! 1995 Editions L’Harmattan، ترجمه مونیک پیکارد، اجراشده به‌صورت نمایشنامه رادیویی به‌کارگردانی کلودگر، پاریس، رادیو فرانس کولتور، ۱۹۹۶

ترجمه

  • گمبروویچ، ویتولد «یادداشت‌های من دربارهٔ رمان جهان Cosmos» ترجمهٔ رضا قاسمی، فردوسی، فروردین و اردیبهشت۱۳۸۲، شماره ۵۲و۵۳ (یک صفحه)

روزنوشت‌ها

  • «الواح شیشه‌ای» (بخش‌هایی از روزنوشت‌های رضا قاسمی). مجلهٔ هفت، خرداد۱۳۸۲، شماره۲ (یک صفحه)
  • «عبور از حلقه‌ٔ آتش» دست‌چینی از روزنوشت‌های رضا قاسمی در الواح شیشه‌ای (از ۱۰اوت۲۰۰۱ تا ۱۷سپتامبر۲۰۰۲)

جوایز رضا قاسمی

  1. جایزه رمان برگزیده دههٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، ۱۳۸۱
  2. جایزه رمان اول از بنیاد گلشیری برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
  3. جایزه بهترین رمان سال از نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
  4. «تندیس ویژهٔ رمان تحسین شده» جایزه مهرگان ادب (پکا) برای هم‌نوایی...، ۱۳۸۱
  5. جایزهٔ اول مسابقهٔ نمایشنامه‌نویسی جشن طوس (تلویزیون ملی ایران) برای «چو ضحاک شد بر جهان شهریار»، ۱۳۵۵

بررسی مختصر آثار

هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

موفق‌ترین و مهم‌ترین اثر کل حیات هنری قاسمی همین رمان است. او در این کتاب جمعیتی از ایرانی‌ها و فرانسوی‌ها را در بالاترین طبقه یک ساختمان قدیمی در مرکز شهر پاریس و در دوازده اتاق زیر شیروانی طبقه ششم زندگی‌ می‌کنند را روایت می‌کند. راوی داستان نویسنده و موزیسین ناکامی است که برای امرار معاش به نقاشی ساختمان روی آورده است. این رمان در پنج فصل تدوین شده است. فضای رمان کاملا غیرخطی است، راوی تغییر موضع می‌دهد و روایت در فضایی میان واقعیت، خیال و روایت در رفت‌و‌آمد است. راوی داستان روایت‌گر تمام تنش‌ها، اضطراب‌ها و هراس‌هایی است که خواننده را از میان پوست‌ها، سرها و چشم‌های گوناگون عبور می‌دهد تا به او جهانی را بنمایاند که بیان‌گر تجربه هراس از تبعید، مرگ و از هم‌گسیختگی هویتی‌تاریخی فردی دلزده است.[۲۷]

چاه بابل

این رمان هم رمانی است معلق میان دو جهان و زمان. در یک جهان زندگی پناهنده ایرانی ساکن پاریس روایت می‌شود، پناهنده‌ای که قبلاً در ایران خواننده بوده و بعد به پاریس می‌گریزد و برای خواننده از خاطرات خواندنش در جنگ و یا مراسم اعدام سخن می‌گوید. در جهان دیگر جهان شخصی در دو قرن پیش از جهان اول روایت می‌شود که ایلچی شاه قاجار بوده است. این رمان نیز به‌نحوی درهم‌تنیده پیش می‌رود و روایت را همچون یک پازل شکل می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ناشران آثار

  • نیلوفر (ایران، تهران)
  • باران(سوئد)
  • خاوران(فرانسه، پاریس)

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها دربارهٔ آثار قاسمی

  1. مطالعه‌ٔ تطبیقی عملکرد گفتمان درونی در «گذر میلان» از میشل بوتور و «هم‌نوایی شبانه‌ٔ‌ ارکستر چوب‌ها» از رضا قاسمی، پایان‌نامه دکتری تخصصی(PhD)، دانشگاه تبریز، ۱۳۹۶.
  2. تحلیل رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی، ۱۳۹۰.
  3. جعفرنیا، دانیال، خوانش تطبیقی سوبژکتیویته و شکل‌گیری هویت در ارکستر سمفونی چوب‌ها نوشته رضا قاسمی و آخرین وهم نوشته پروچیستا خاکپور، ۱۳۹۷.
  4. ابراهیمی‌ایور، محمدرضا، تحلیل مضمونی نمایشنامه‌های رضا قاسمی با تکیه بر اقتباس، ۱۳۹۶.
  5. بررسی تطبیقی روایت شناسی در دو رمانِ وراجی روی نیل از نجیب محفوظ و هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها از رضا قاسمی، ۱۳۹۵.
  6. موسوی ایرایی، محدثه‌سادات، بررسی مؤلفه‌های ادبیات مهاجرت در دو رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها اثر رضا قاسمی و تماماً مخصوص اثر عباس معروفی، ۱۳۹۵.
  7. انسان و دنیای آشنایی‌زدایی‌شده در رمان: خوانشی پست مدرن از رمان‌های سلاخ خانهٔ شماره پنج از کورت ونگات و هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها از رضا قاسمی، ۱۳۹۳.

مقاله‌های علمی دربارهٔ آثار قاسمی

  1. «رئالیسم جادویی در «صد سال تنهایی» و هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  2. «نگاهی به شخصیت و شخصیت‌پردازی در رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی»
  3. «بررسی کارکرد راوی و شیوه روایت‌گری در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  4. «سیاره‌ای خارج از مدار: نگاهی به پسامدرنیسم در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  5. «بررسی کارکرد راوی و شیوه روایتگری در رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  6. «دو مضمون آب‌و‌آتش در هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»
  7. «کارکرد اقتباس در به کارگیری مضامین ابزوردی در نمایشنامه «حرکت با شماست مرکوشیو»»
  8. «از بازخوانی سنت تا بازآفرینی متن مدرن: گونه‌های اقتباس و تأثیرپذیری در نمایشنامه‌های رضا قاسمی»

نوا، نما، نگاه




جستارهای وابسته

  • سخنرانی و پرسش‌وپاسخ در جلسه ادبی راویون (تورین، ایتالیا)[۳۱]
  • از باغ‌های نامرئی؛ نگاهی به زندگی و آثار رضا قاسمی. فیلمی از المیرا رستگار[۳۲]
  • گفت‌وگو با سارا دهقان، صدای آمریکا[۳۳]
  • فیلم «زندگی درون پرانتز» با شرکت رضا قاسمی، لیوان چای و پاکت سیگار. کاری از حسین ستارهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
  • گفت‌وگو با بی‌بی‌سی دربارهٔ «چهارده قطعه برای بازپریدن»[۳۴]
  • بداهه‌نوازی در شوشتری[۳۵]


پانویس

  1. قاسمی، هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، ۲۰۷.
  2. «معرفی قاسمی و آثارش». 
  3. «گفت‌وگو با رضا قاسمی». 
  4. «زندگی درون پرانتز». 
  5. «از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی». 
  6. «گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس‌سادات». 
  7. «چرا می‌نویسم؟». 
  8. نشریهٔ اینترنتی دوات و دو تارنمای ناکجا و بی‌بی‌سی فارسی
  9. «مقالات و گفت‌وگوهایی دربارهٔ رضا قاسمی». 
  10. «نشریهٔ اینترنتی دوات». 
  11. «نگاهی به زندگی و آثار رضا قاسمی». 
  12. مودال. «زیرِ بام‌های پاریس؛ ترکیبی از رآلیسم اجتماعی و فانتاستیک، روایتی شگفت‌انگیز از تبعید، به قلم رضا قاسمی». لوموند. 
  13. پوراحمد. «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها: هراس آینه از آینگی». هفت، ش. ۲، ۷. 
  14. «نقد هلن روشت(نشریهٔ والورز اکتوئل) بر هم‌نوایی شبانهٔ ارکستر چوب‌ها». 
  15. «گستره‌ای درخشان از ذهنیتی خلاق». 
  16. «نقد ک. گارگوری (نشریهٔ پاژ دِ لیبرر) بر هم‌نوایی شبانهٔ ارکستر چوب‌ها». 
  17. «آینه‌ای برای آینه گم‌کردگان؛ نقدی بر رمان «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها». 
  18. «نمایشی دربارهٔ زندگی؛ «نامه‌های بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس». 
  19. «ایده‌ها دور انداختنی نیستند». 
  20. «گفت‌وگوی یوسف علی‌خانی با رضا قاسمی». 
  21. «گفت‌وگو با رضا قاسمی: دربارهٔ ادبیات مهاجرت نویسنده خارج کشور هنوز زنده است». 
  22. «گلشیری از نگاه دیگران». 
  23. قاسمی. «چرا شاهین سرکیسیان؟». فصل تئاتر، ش. ۶، ۴و۵. 
  24. «گفت‌وگوی شهریار مندنی‌پور با رضا قاسمی». 
  25. «رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید». 
  26. «جنایتی هولناک‌تر از کشتن». 
  27. «بررسی هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها». بی‌بی‌سی فارسی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  28. «وقتی از صفحه‌کلید کامپیوترت پروانه پر بکشد». دویچه وله فارسی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  29. «دربارهٔ تصادف و اتفاق در کار ادبی». دوات. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  30. «بخشی از مصاحبهٔ رضا قاسمی با رادیو فرانسه». دوات. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  31. «نهمین جلسه راویون، رضا قاسمی و کتاب هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  32. «از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  33. «بهنود مکری: گفت‌وگو با رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  34. «Interview of BBC Persian with Reza Ghassemi & Sepideh Raissadat». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  35. «رضا قاسمی، بداهه‌نوازی در شوشتری». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 


منابع

  1. قاسمی، رضا. «چرا شاهین سرکیسیان؟». فصل تئاتر، ش. ۶ (تابستان۱۳۷۷). 
  2. قاسمی، رضا (۱۳۹۰). هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها. نیلوفر.
  3. مودال، ژرار. «زیرِ بام‌های پاریس؛ ترکیبی از رئالیسم اجتماعی و فانتاستیک، روایتی شگفت‌انگیز از تبعيد، به‌قلم رضا قاسمی». لوموند، ۲۴اوت۲۰۰۱. 
  4. پوراحمد، کیومرث. «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها: هراس آینه از آینگی». هفت، ش. ۲ (خرداد۱۳۸۲). 

پیوند به بیرون

  1. «معرفی قاسمی و آثارش». گودریدز. بازبینی‌شده در ۱۵اردیبهشت۱۳۹۹. 
  2. «گفت‌وگو با رضا قاسمی». بی‌بی‌سی فارسی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  3. «زندگی درون پرانتز». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  4. «از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  5. «گفت‌وگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه باهم متفاوت است». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  6. «گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس‌سادات». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  7. «نشریهٔ اینترنتی دوات». دوات (سایت رضا قاسمی). بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  8. «رضا قاسمی: «به‌ زبان‌ خیانت‌ می‌کنم»». رادیو زمانه. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  9. «مقالات و گفت‌وگوهایی دربارهٔ رضا قاسمی». ناکجا. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  10. «گلشیری از نگاه دیگران». ناکجا. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  11. «رضا قاسمی در مهمانی‌اش از «نقش کشندهٔ سانسور» در سینمای ایران می‌گوید». رادیو فردا. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  12. «گفت‌وگوی یوسف علی‌خانی با رضا قاسمی». همیان. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  13. [http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/6350-2014-01-08-10-17-39.html «گفت‌وگو با رضا قاسمی: دربارهٔ

ادبیات مهاجرت نویسندهٔ خارج کشور هنوز زنده است»]. چوک. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 

  1. «بررسی هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها». بیبی‌سی فارسی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  2. «رضا قاسمی، بداهه‌نوازی در شوشتری». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  3. «نهمین جلسه راویون، رضا قاسمی و کتاب هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  4. «از باغ‌های نامرئی، دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  5. «بهنود مکری: گفت‌وگو با رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  6. «Interview of BBC Persian with Reza Ghassemi & Sepideh Raissadat». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  7. «نمایشی دربارهٔ زندگی؛ «نامه‌های بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس». تارنمای رضا قاسمی.