سه کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
|عنوان = سه کتاب
|عنوان = سه کتاب
|تصویر   =3ketab.jpg
|تصویر   = 3ketab.jpg
|اندازه تصویر  =180px
|اندازه تصویر  = 140px
|زیرنویس تصویر = سه کتاب در یک کتاب
|زیرنویس تصویر = داستانی از دغدغه‌های زندگی
|نویسنده = [[زویا پیرزاد]]
|نویسنده = [[زویا پیرزاد]]
|تصویرگر =  
|تصویرگر =  
خط ۹: خط ۱۰:
|زبان = فارسی
|زبان = فارسی
|مجموعه         =
|مجموعه         =
|موضوع         = زنانگی، عشق ناممکن و گره خوردن سرنوشت انسان‌ها
|موضوع         = تلاقی سرنوشت‌هایی ناممکن و دغدغه‌هایی از جنس زنانگی
 
|ناشر = نشر مرکز
|ناشر =نشر مرکز
|ناشر فارسی =
|ناشر فارسی =
|محل انتشارات = تهران
|محل انتشارات = تهران
خط ۱۸: خط ۱۸:
|محل ناشر فارسی =
|محل ناشر فارسی =
|نوع رسانه =  
|نوع رسانه =  
|صفحه     =۳۲۸  
|صفحه     = ۳۲۸  
|شابک =۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۸۵۵-۵
|شابک = ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۸۵۵-۵
 
}}
}}
'''سه کتاب''' نوشتۀ [[زویا پیرزاد]]، شامل ۳ مجموعه داستان به نام‌های «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» است، که هرکدام به صورت جداگانه با داستان‌های کوتاه  و محوریتی از زنانگی‌، عشقی سرد و ناممکن  که خواننده را با خود همراه می‌کند.{{سخ}}
سال ۱۳۸۱ سرآغازی شد برای انتشار این اثر که  توفیق چاپ آن‌ها در گذشته به صورت سه کتاب مستقل بود و این سال بود و بعد با حروف چینی جدید و افزوده شدن داستان لنگه به لنگه‌هاُ در سال ۱۳۸۱ بار انتشار آن بر دوش  [[نشر مرکز]] افتاد.{{سخ}}
گفتنی است نشر مرکز  این اثر ارزشمند را تک‌تنه به چاپ چهل و هشتم رساند.<ref name="سه کتاب و توفیق چاپ">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabkhon.ir/Book/11594/12834/%D8%B3%D9%87%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=سه کتاب و توفیق چاپ}}</ref>


'''سه کتاب''' گردهمایی سه مجموعه‌ داستان به‌روایت [[زویا پیرزاد]]، با محوریتی از زنان و مقولهٔ عشق و ناکامی در ژانری [[واقع‌گرایی|واقع‌گرایانه]] است که نشر مرکز از سال۱۳۸۱ تا ۱۳۹۸، این اثر را در چهل‌وهشت نوبت و با بیش از ۸۲هزار نسخه، به چاپ رسانده است.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
پیوند بین سه مجموعه داستان که پیش‌تر با نام‌های «مثل همهٔ عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک»، به سمع نظر خوانندگان و مشتاقان رسیده بودند، در سال ۱۳۸۱ با گردآوری این سه مجموعه در یک کتاب اهمیت  به موضوعی چون دغدغه‌های زنانه که محوریتی مشترک بر هر سه مجموعه است جانی دوباره گرفت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://shahrestanadab.com/Content/ID/7773/%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان= سه اثر در یک اثر}}</ref>{{سخ}}نخستین تجربه‌ای که در رویارویی با «سه کتاب» به‌دست می‌آید، روایت زندگی انسان‌هایی غرق در دنیای واقعی است.<ref name="اندیشه و آثار">{{یادکرد وب|نشانی= https://mohamadrezateimouri.com/zoya-pirzad/|عنوان= مروری بر آثار و اندیشه زویا پیرزاد}}</ref> اسلوب نوشتاری پیرزاد در هر سه مجموعه زنانه است و شخصیت‌های زن  به‌خوبی  در داستان‌ها نگاشته شده‌اند ولی نویسنده در پردازش شخصیت مرد، تبحر زیادی نداشته است<ref name="نویسنده‌خوانی"/> و ویژگی‌های خاص مبتنی‌بر جنسیت در نوشتار پیرزاد آغازگر زنانه‌نویسی در ادبیات امروز است.<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»"/>  داستان‌های «سه کتاب» در چهاردیواری خانه‌ها اتفاق می‌افتد و کمتر زنی پایش را از خانه بیرون می‌گذارد.<ref name="نقد اول">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/281550?userAccept=False|عنوان= نقدی بر اولین مجموعه‌ از سه کتاب}}</ref> دغدغۀ موجود در این اثر، جریان جاری بر زندگی انسان‌های معمولی است و پیرزاد در تمام این داستان‌ها سعی کرده است تا وجوه بسیار دیده‌ شده اما کم‌توجه زندگی انسان‌های اطرافش را به‌تصویر بکشد. به‌گفتهٔ پونه براتی، پیرزاد در این اثر چندان از پس  بیان اشارات ضمنی و نمادها و سمبل‌ها برنیامده است و شاید با علم به‌همین ضعف ترجیح می‌دهد بدون درگیرشدن با این عناصر، مقصودش را بسیار صریح بیان کند تا ذهن خواننده را تا ناکجاآباد نبرد.<ref name="نقد اول"/> اسدالله شکرانه، نویسنده و فعال ادبی، با اشاره به تأثیر این اثر در آوردن ادبیات ارمنی به ایران، پیرزاد را اولین نویسنده‌ای می‌داند که این نوع ادبیات را وارد کشور کرده است  و بعد هم به‌صورت جدی به آن پرداخته است<ref name="نویسنده‌خوانی" /> برهمین‌اساس است که حتی قصه‌های ''سه کتاب'' ظرفیت ایجاد علاقمندی به ادبیات داستانی را دارند.<ref name="اندیشه و آثار"/>{{سخ}}
به گفتۀ ناصر نیکوبخت، سه کتاب تنها گردهمایی سه مجموعه داستان كوتاه نيست. رمانی است با سه اپيزود كه هر یک از اين داستان‌ها فصلی از آن است و نويسنده با افكار انسان دوستانه به بيان حالات، روحيات و زندگی شخصیت‌هایش پرداخته است و با تحول نقش زن به عرصهٔ کنشگری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دگرگون از هویت زنانه در نقش فاعلی ارائه کرده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/314754/%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%AA%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%81%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C|عنوان=سبک‌شناسی فمنیستی}}</ref>{{سخ}}
زویا پیرزاد به‌عنوان نویسندۀ کتاب  می‌گوید: فکر و خیال من این بود که زبان «سه کتاب» را ساده کنم و ساده بگویم تا کلماتش به زمینه و به روند داستان‌ها مربوط باشند. من در «سه کتاب» به دنبال این بودم که کلمات به‌صورت ساده و درست آورده شوند. ساده نوشتن بسیار سخت است.<ref name="مصاحبه" /><ref name="انترناسیونال" />{{سخ}}
زویا پیرزاد مفتخر به دریافت جوایز بسیاری است که در این میان جایزۀ «کوریه انترناسیونال»، برای «طعم گس خرمالو» شهرت‌آفرینی بیشتری دارد. «طعم گس خرمالو» همچنین برندۀ بیست سال ادبیات داستانی است و از طرفی نشر زولما، «طعم گس خرمالو» را در فرانسه منتشر کرده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF/|عنوان=لغت نامۀ زویا پیرزاد}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shelffee.com/product/%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85/|عنوان= مجموعه داستان سه کتاب از زویا پیرزاد}}</ref>{{سخ}}


سه کتاب را که نشر مرکز بار انتشار موفق آن را بر دوش کشید مجموعه‌ای از داستانهای کوتاه است که قبلا در سه مجموعۀ مجزا و با نامهای « مثل همه عصرها» ۱۳۷۰، «طعم گس خرمالو»۱۳۷۶، و «یک روز مانده به عید پاک»۱۳۷۷، به چاپ رسیده بود و در سال‌های اخیر این سه اثر در کتابی با عنوان «سه کتاب» گرد هم آورده شدند.{{سخ}}
[[پرونده:Asrha.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستانی از دغدغه‌های پنهان زنانه'''</center>]]  
زویا پیرزاد با بیانی شیوا و روان، از خانوادۀ ایرانی حرف می زند و در داستان‌هایش ردپای روزمرگی‌های زن‌ها و مردهای ایرانی به چشم می خورد، نثری روان، ساده و خودمانی که خواننده را ورای جنسیت، جذب داستانها می‌کند، داستان‌هایی که سرشارند از زنانگی و زنانگی‌هایی از جنس دغدغه‌های یک بانوی ایرانی.{{سخ}}
[[پرونده:Tamegas.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستانی از تلاقی سرنوشت انسان‌ها'''</center>]]
زویا پیرزاد مفتخر دریافت جوایز بسیاری است که در این بین جایزۀ «کوریه انترناسیونال» و نشان شوالیۀ ادب و فرهنگ، گواهی  قدرتمندی قلم پیرزاد  برای مخاطبانی که تنها زنان نیستند، نشان می‌دهد.{{سخ}}
[[پرونده:Eydpak.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زندگی به سبک ادموند'''</center>]]
پیرزاد برای دو اثر طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک به جوایزی دست یافت و از میان این سه مجموعه «طعم گس خرمالو» برندۀ بیست سال ادبیات داستانی است.<ref name="سه کتاب و توفیق چاپ" />
==ورق‌زدن سه کتاب برای اولین بار==
 
====از فیلم‌های کلاسیک تا خلق داستان====
 
[[زویا پیرزاد]] می‌گوید: داستان‌های «سه کتاب»، ایده‌های بسیاری از فیلم‌های کلاسیک گرفته‌اند و بسیار سینمایی هستند به‌گونه‌ای‌ که حتی گاهی وجود کادر در آن داستان‌ها احساس می‌شود. من زمانی که داستان‌های «سه کتاب» را می‌نوشتم، روند صحنه را می‌دیدم و دلم می‌خواست که خواننده نیز آن را ببیند. بی‌شک این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که نوشته‌های من براساس مشاهداتم است.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=http://nicetalk.blogfa.com/post/22|عنوان=مصاحبه با زویا پیرزاد}}</ref>
 
===ماجرا و سرنخ===
==اگر هنوز آشنا نشدید==
سه کتاب با سه مجموعه داستان، از اتفاق‌های ساده زندگی می‌گوید. از شخصیت‌هایی که اسم ندارند و یا می‌توانند هر اسمی داشته باشند. به‌همراه اتفاق‌های پیچیده‌تری از زندگی آدم‌هایی که از طبقۀ اجتماعی متفاوتی هستند و در آخر، داستان سه قسمتی از زندگی سه نسل از یک خانوادۀ ارمنی با تفاوت‌‌های چندصدساله بین دو فرهنگ.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ashja.com/Fa/BooksInfo/?bid,8002/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF.html|عنوان=ماجرای سه کتاب چیست}}</ref>{{سخ}}
===داستانک بهار و زندگی===
«یک روز مانده به عید پاک»، خاطرات فردی ارمنی به نام ادموند است در سه دوره از زندگی‌اش با تمام فراز و نشیب‌ها و داستان‌های سنت‌گریزی و جدال با عواطف انسانی...<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=172129|عنوان=موضوع داستان «چند روز مانده به عید پاک» چیست}}</ref>{{سخ}}
===یک زندگی===
«طعم گس خرمالو» پنج داستان با ساختاری متفاوت دارد که به روابط میان انسان‌ها به‌خصوص رابطۀ میان زن‌ها و شوهرها پرداخته است و مشکلات در چنین روابطی را به‌تصویر می‌کشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1726-the-acrid-taste-of-persimmon|عنوان=داستان طعم گس خرمالو چه می‌گوید}}</ref>{{سخ}}
درخت برای سی و یکمین بار بود که شکوفه می‌داد، انگار  خستگی سرش نمی‌شد؛ زن پنجره را باز و دستش را دراز کرد و شکوفۀ زیبا را چید، دامن زن پر از شکوفه شد.{{سخ}}
«مثل همهٔ عصرها»، هجده داستان کوتاه دربارهٔ زندگی معمولی آدم‌هایی معمولی است به‌همراه دغدغه‌هایی که از ظرافت‌های زنانه خبر می‌دهند.<ref name="مثل همۀ عصرها">{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/39|عنوان=نگاهی به مجموعه داستان سه کتاب}}</ref>
زن هنوز کنار پنجره ایستاده بود و باد انگار شکوفه‌ها را قلقلک می‌داد.{{سخ}}
شکوفه‌ها حال خندیدن نداشتند انگار آن‌ها هم خسته‌اند.{{سخ}}
هوا سرد بود، زن یادش آمد اولین باری را که شکوفه‌ها را دید، با خود گفت: شکوفه‌ها انگار هیچوقت سردشان نمی‌شود‌.
 
===مانند بهار===
مادر جلوی آینه چرخید، دختر روی راحتی بزرگی روبروی آینۀ قدی که سه قسمت داشت نشست.{{سخ}}
دختر سه زن را می‌دید که در سه آینه می‌چرخند با سه دامن پرچین و پرگل.{{سخ}}
زن برگشت طرف دختر، دختر خندید و از جا پرید {{سخ}}
_مامان مثل بهار شدی.
 
 
 
[[پرونده:Asrha.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مثل همه عصرها'''</center>]]
 
 
 
 
[[پرونده:Tamegas.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''طعم گس خرمالو'''</center>]]
 
 
 
 
 
[[پرونده:Eydpak.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''یک روز مانده به عید پاک'''</center>]]
===ماجرا از چه قرار است===
یک روز مانده به عید پاک بدون شک یکی از زیباترین قسمت‌های این کتاب است خاطرات فردی ارمنی به نام ادموند در سه دوره از زندگی‌اش با تمام فراز و نشیب‌ها و داستان‌های سنت‌گریزی و جدال با عواطف انسانی...{{سخ}}
 
طعم گس خرمالو ۵ داستان با ساختاری متفاوت دارد، از داستان آپارتمان و تلاقی سرنوشت مهناز و سیمین که در محل بیدی مجنون
گره می‌خورد و طعم گس خرمالو که از لحظه‌های ساده زندگی زنی اشرافی و عقیم می‌گوید تا داستان لکه‌ها که بیان روابط علی و لیلا است و لکه آش بزرگی که نقطه پایانی می‌شود بر این همه نکبت در زندگی.{{سخ}}
سازدهنی نیز جریانی ایستا با حضور حسن و اقای کمالی درمغازه و مرور سرگذشت و شرح سفر حسن با راننده‌ای گمنان از ولنجک تا منیریه و پرچانگی‌های راننده و داستان ترانه و مراد که منتهی می‌شود به قبرستان پرلاشز و موهبتی که بر پایان  داستان طعم گس خرمالو تمام می‌شود.
 
مثل همه عصرها اما ۱۸ داستان خیلی کوتاه درباره زندگی معمولی ادم‌های معمولی است که حقارت زنان را نشان می‌هد و دغدغه‌هایی که ظرافت زنانه می‌طلبد و زنانی که بی‌هیچ آرزو شب را به صبح می‌رسانند و خانم ف‌ایی که کادوهای برای خود خریده را کادوپیچ می‌کند و بعد با ظرافت آن‌ را باز می‌کند که نکند کاغذهای کادو‌اش پاره شود و خود را زنی خوشبخت می‌داند .
===کسان کتاب===
سه کتاب که از سه مجموعه داستان تشکیل شده، باید بدون‌ شک قهرمان زیاد داشته باشد، اما شیوه [[زویا پیرزاد]] در نگارش آثارش، بی‌شناسنامه بودن کسان کتابش است.{{سخ}}
در مجموعه داستان مثل همه عصرها، ما با داستان‌های زیادی مواجهیم‌، داستان‌هایی که قهرمانان آن زنانی بی‌آرزو به همراهی غمی بزرگ‌ هستند، زنانی متوسط با چهره‌ای بدون خطی اضافه‌.{{سخ}}
زنانی که نه قهقهه می‌زنند و نه جست‌وخیز می‌کنند و حتی دختر بچه‌ها با موهای بافته شده و روبان‌های رنگی فقط گوشه‌ای می‌ایستند و اشک می‌ریزند.{{سخ}}
مثل همه عصرها زنانی دارد غرق در سیر روزمرگی‌ها که گاهی با مرور خاطرات یا دیدن شئی پا از دنیای فعلی خود فرا می‌گذارند و باز در حرکتی ذهنی به گذشته باز‌ می‌گردند، سفری ذهنی که تنها اندوه و یاد روزهای رفته را بیدار می‌کند، روزهایی که برخلاف دو مجموعه دیگر کوتاه روایت می‌شود.{{سخ}}
 
قهرمان اصلی یک روز مانده به عید پاک پسری ارمنی به نام ادموند است، او ساده و مهربان است که عاشق دختر مسلمان مدرسه‌شان، طاهره می‌شود.{{سخ}}
ادموند تنها دوست طاهر است  دختری بسیار متین که نمازهایش رخ ترک نمی‌گوید و گاهی الله و گاهی صلیب می‌اندازد چون هردوی آن‌ها را دوست دارد.{{سخ}}
پدر ادموند مردی خشن و مغرور غرق در تعصبات بیهوده و پیچیده از عواطف و تعلقات ذهنی که عشق ادموند و طاهره را سنت‌شکنی و گناه بزرگی به‌شمار می‌آورد.{{سخ}}
مادر ادموند از زیباترین چهره‌های زن ادبیات است، زن سودایی که در چنگال مردی سطحی گرفتار است، مردی که حتی کوچک‌ترین استعدادی در درک زیبایی و ظرافت‌های زنانه ندارد.{{سخ}}
داستان عمه و مادربزرگی دارد با تفکراتی سنتی و زخم زبان‌هایی که روح مادر ادموند را پژمرده می‌کند ومادر که سنت شکن است و این سنت شکنی زندگی‌اش را با نردی مخالف عقیده‌هایش رنج‌آور می‌کند.{{سخ}}
 
ماریا کسی است که ادموند در فصل دوم با اون ازدواج می‌کند و ماحصل آن دختری زیبا به نام آلنوش می‌شود.{{سخ}}
آلنوش نیز مانند پدر سایه این سنت‌شکنی بر سرش افکنده می‌شود زیرا اون ‌نیز دل در گروی عشق یک مسلمان به نام بهزاد می‌بندد.{{سخ}}
دانیک شخصیت بعدی این مجموعه داستان زیباست، او معاون ادموند در مدرسه است، اما اون نیز مانند تمام قهرمانان این داستان به خاطر عشقی که به یک مسلمان دارد زندگی با خودش را می‌پذیرد و از محیط خانه رانده می‌شود.{{سخ}}
 
قهرمانان طعم گس خرمالو بسیار هستند، از لکه‌ها که درگیر روابط علی و لیلا است و لیلا که درگیر عشقی بی‌نهایت به علی استو آنقد خوب است که گویی در جهان چیزی جز مهربانی نیاموخته است.{{سخ}}
علی احساسات لیلا را به بازی می‌گیرد و حتی از اول آشنایی اصراری بر ازدواج نمی‌کرد و لیلا و خواهش‌های عاشقانه‌اش او را مجاب به این ازدواج کرد و بعد با رفتارهای سرد و خیانتی آشکار لیلای عاشق را وادار به ترک مجنون کرد.{{سخ}}
داستان آپارتمان، داستان مشترکی ازسیمین و مهناز است و روابطی با همسر که بیشتر بوی اجبار و کهنگی می‌دهد تا بوی عشق و تازگی.{{سخ}}
سیمین به دنبال فروش آپارتمان است تا از مجید رها شود و مهناز که به دنبال خرید آن تا فرامرز را ترک گوید و در اتفاقی ساده مشتری آپارتمان سیمین می‌شود.{{سخ}}
فرامرز عشق مهناز است، عشقی دمدمی مزاج که رفتارهای غیرپیش‌بینی دارد و سرانجام کار به جایی می‌رسد که مهناز برای جدایی از فرامرز تصمیم به تنها بودن می‌کند و در پی آپارتمانی جدید راهی بنگاه‌ها می‌شود.{{سخ}}
مجید شخصیت دیگری در این داستان است عشق و پسرخاله سیمین که تازه از آمریکا برگشته، کسی که اوج بی‌توجهی را به همسر خود دارد و از عواطف زنانه سردر نمیاورد، ور هردو داستان همه چیز نیل به سوی ویرانی ابدی دارد‌.{{سخ}}
داستان پرلاشز که عشق مراد و ترانه است، ترانه‌ای که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و مرادی که کتاب می‌نویسد.{{سخ}}
مراد فراموش کار است و ترانه تمام تلاشش را می‌کند تا او چیزی را فراموش نکند.
 
 
 
[[پرونده:pirzadseketab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زویا پیرزاد و هوش نویسندگی'''</center>]]
=== شهرت، جذابیت و موفقیت===
 
زویا پیرزاد از مطرح‌ترین بانوان نویسنده ایرانی معاصر است، این داستان‌نویس ارمنی‌تبار فعالیت خود را با ترجمه کتاب‌های مختلف و نوشتن داستان‌های کوتاه برای نشریات و مجلات آغاز کرد و انتشار اولین رمان بلندش با عنوان «چراغها را من خاموش می‌کنم»، موفقیت قابل‌توجهی را برای او به ارمغان آورد به گونه‌ای که این کتاب نویسنده را مفتخر به دریافت عناوین بهترین «رمان سال پکا»، «بنیاد گلشیری» و «یلدا» و «بهترین کتاب سال وزارت ارشاد» نمود.{{سخ}}
 
نوشته‌های زویا پیرزاد حول محور شخصیت‌های زن و مسائل آن‌ها از روزمرگی‌ها گرفته تا نقش آن‌ها در اجتماع می‌چرخداحساسات و روحیات شخصیت‌های داستان به نحو مطلوبی به خواننده منتقل می‌شوند و توصیفات زمان و مکان داستان اغلب باعث ایجاد حس نوستالژیک در مخاطب می‌شود.{{سخ}}
 
مجموعه عوامل زیادی خواندن آثار پیرزاد را به خصوص برای زنان لذت‌بخش نموده است، برخی نقدها به این آثار حاکی از عامه‌پسند بودن آنهاست و کتاب‌ها را فاقد عناصر غنی داستانی می‌دانند، اما فروش چشمگیر این کتاب در ایران همچنان ادامه دارد که خبر از ارزشمند بودن نوشته‌های پیرزاد نزد اقشار مختلف می‌دهد.{{سخ}}
 
آثار پیرزاد به زبان‌های متعددی ترجمه شده‌ اند و در سطح جهانی خوانده می‌شوند، وی از معدود نویسندگانی است که تاکنون کلیه آثارش به زبان فرانسه برگردانده شده است، اا برای ایرانیان، از این رو که شخصیت‌ها واقعیت نسل‌های مختلف زنان ایرانی را به تصویر می‌کشند، این کتاب‌ها بسیار ملموس‌تر هستند و ساده‌گویی و ریز شدن روی مسائل مربوط به زنان نیز به جذابیت بیشتر کمک کرده است.<ref name="شهرت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/cafecatharsis.ir/2073/%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%25E2%2580%258C%25DB%258C-%25D8%25B2%25D9%2588%25DB%258C%25D8%25A7-%25D9%25BE%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25B2%25D8%25A7%25D8%25AF-%25D9%2588-%25D9%2586%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2586-%25D8%25B4%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587/amp/|عنوان=شهرت، جذابیت و موفقیت در سه کتاب}}</ref>
 
 
 
[[پرونده:Neshan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زویا پیرزاد و نشان شوالیه ادب و هنر'''</center>]]
 
===زویا پیرزاد هم شوالیه شد===
زویا پیرزاد، نویسنده ایرانی، از دولت فرانسه نشان شوالیه «ادب و هنر» دریافت کرد.
این نشان که نشان لیاقت ملی فرانسه است همه‌ ساله به پاس کوشش و تلاش خالقان آثار ارزشمند اهدا می‌گردد و دولت فرانسه این نشان را به زویا پیرزاد به پاس قدرانی از او در تولید آثاری پر مخاطب و ارزشمند اهدا کرد.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=  
https://www.tabnak.ir/fa/news/462431/زویا-پیرزاد-هم-شوالیه-شد|عنوان= زویا پیرزاد هم شوالیه شد}}</ref> {{سخ}}
 
دولت فرانسه هر سال از میان افرادی که سهمی در اعتلای هنر و ادبیات در دنیا داشته‌اند، نشان شوالیه ادب و هنر اهدا می‌کند، و مدتی است وزارت فرهنگ فرانسه توجهی ویژه‌ به فرهنگ‌و‌ هنر ایرانی نشان ‌می‌دهد و همین توجه باعث ‌شده تا در چند‌ماه گذشته چندین نشان «شوالیه»، به چهره‌های فرهنگی و هنری ایران تقدیم کند.<ref name="شهرت" />
 
 
 
 
[[پرونده:zoyapirzad.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زویا پیرزاد'''</center>]]
===کمی دربارۀ نویسنده===
زویا پیرزاد، مترجم و نویسنده موفق کشورمان، سال ۱۳۳۱ از پدری مسلمان و مادری ارمنی در شهر آبادان به‌دنیا آمد، او دوران کودکی و مدرسه را هم در این شهر گذراند و پیرزاد بعد از ازدواج به تهران آمد و اکنون به‌همراه خانواده‌اش در آلمان ساکن است.{{سخ}}
حاصل ازدواج او دو پسر به نام‌های ساشا و شروین است.<ref name="زویا پیرزاد را بشناسیم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.chetor.com/173771-زویا-پیرزاد/|عنوان=زویا پیرزاد و هنر و سبک نویسندگی}}</ref>
 
===از مترجمی تا نویسندگی===
 
پیرزاد قبل از آنکه فعالیت خود را به‌صورت جدی به‌عنوان نویسنده آغار کند، به کار ترجمه مشغول بود، از جمله ترجمه‌های او می‌توان به «کتاب آلیس در سرزمین عجایب» و «آوای جهیدن غوک» اشاره کرد.{{سخ}}
 
اوایل دههٔ هفتاد برای او آغازی برای نویسنده شدن بود و در همین سال‌ها نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد و سه کتاب منتشر کرد که هرکدام از این کتاب‌ها شامل مجموعه‌ای از داستان‌‌کوتاه‌های او بودند، این سه کتاب عبارت‌اند از: «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک». داستان‌کوتاه‌های او با توجه به قلم مخصوص‌به‌خود و نوع نگاهش به‌ویژه به زنان و روزمرگی‌هایشان با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبه‌رو شد.{{سخ}}
پس از آن، او خود را برای نوشتن اولین رمان بلندش یعنی «چراغ ها را من خاموش می کنم» آماده کرد و موفق شد آن را در سال ۱۳۸۰ به‌چاپ برساند، انتشار این کتاب برای زویا پیرزاد اوج دوران حرفه‌ای‌اش در نویسندگی محسوب می‌شود.<ref name="زویا پیرزاد را بشناسیم" /> 
 


[[پرونده:Seketab.jpg|260px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''رمانی به زیبایی تاریخ '''</center>]]


===آشنایی با شخصیت‌ها===
«مثل همۀ عصرها»، نخستین مجموعه داستان این نویسنده، شامل هجده داستان کوتاه است، داستان‌هایی که دو یا سه صفحه بیشتر نیستند. در بیشتر داستان‌های این مجموعه، ما با زنانی روبه‌رو می‌شویم که خصوصیت بارزشان منفعل بودنشان است، بی‌هیچ دغدغه و آرزو. زنانی که تنها دیده‌بانشان پنجرۀ خانهٔ‌شان است و "قصهٔ زن بودن"  ماهیت اصلی  تمامی داستان‌های این مجموعه است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.kavirevahshat.blogfa.com/post/8|عنوان=زویا پیرزاد چهرۀ مرموز ادبیات}}</ref>{{سخ}}
«یک روز مانده به عید پاک»، داستان پسری  ارمنی به نام ادموند است  که عاشق دختر مسلمان مدرسه‌شان، طاهره می‌شود. مادر و پدر ادموند همیشه با هم اختلاف دارند. مادری سودایی به همراه پدری با تکیه بر سنت‌هایی پوچ.<ref name="عید پاک">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1727-the-space-between-us|عنوان=معرفی کتاب «یک روز مانده به عید پاک»}}</ref>{{سخ}}
در فصل دوم، مارتا همسر ادموند است و  ماحصل ازدواج آن دو دختری به نام آلنوش است. دانیک شخصیت بعدی این مجموعه است، او معاون ادموند است و به خاطر عشق به یک مسلمان از محیط خانه رانده شده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://robertsafarian.com/?p=225|عنوان=همه چیز دربارهٔ «یک روز مانده به عید پاک»}}</ref>{{سخ}}
قهرمانان «طعم گس خرمالو» بسیار هستند، از لکه‌هایی که درگیر روابط علی و لیلا است و لیلا که درگیر عشقی بی‌نهایت به علی است و آنقدر مهربان است که گویی جز مهربانی نیاموخته است.<ref name="ساختار"/>{{سخ}}
داستان «آپارتمان»، داستانی مشترک از سیمین و مهناز است و روابطی با همسر که بیشتر بوی اجبار و کهنگی می‌دهد تا عشق و تازگی. داستان «پرلاشز»، عاشقانه‌ای از مراد و ترانه است و «طعم گس خرمالو»، داستان زنی اشرافی غرق در گذشته‌ای است که روزهای خوش آن دوران از جلوی چشمانش کنار نمی‌روند و زمانی را به‌خاطر می‌آورد که پدرش چه عاشقانه دوستش داشته است و خانه‌ای که تنها یادگار پدر مهربانش است.<ref name="ساختار">{{یادکرد وب|نشانی=http://aslani.gpersia.com/sakhtarhayemovazi|عنوان=ساختارهای موازی و چندپاره در «طعم گس خرمالو»}}</ref><ref name="نقد سه کتاب"/>
[[پرونده:pirzadseketab.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زویا پیرزاد و هوش نویسندگی'''</center>]]
===شهرت و همه‌گیر شدن===
{{بلی}}فضاهای داستانی در «سه کتاب»، درست از همان‌ جایی می‌آیند که اکثریت هنرمندان در آن به‌ دنبال استثناها و اتفاقات غیرطبیعی می‌گردند اما پیرزاد با دستمایه قراردادن همین روال طبیعی و روزمرۀ زندگی به جایی می‌رسد که همان اکثریت سابق از رسیدن به آن عاجز هستند و با داستان‌هایی که حول شخصیت‌ زنان و مسائل آن‌ها در اجتماع می‌چرخد، احساسات و روحیات شخصیت‌های داستان را به‌نحو مطلوبی به خواننده منتقل می‌کند و توصیفات زمان و مکان داستان اغلب باعث ایجاد حس نوستالژیک در مخاطب می‌شود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://vista.ir/m/a/brttg|عنوان=زویا پیرزاد و شهرتی همانند سیمین دانشور}}</ref><ref name="شهرت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/cafecatharsis.ir/2073/%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%25E2%2580%258C%25DB%258C-%25D8%25B2%25D9%2588%25DB%258C%25D8%25A7-%25D9%25BE%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25B2%25D8%25A7%25D8%25AF-%25D9%2588-%25D9%2586%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2586-%25D8%25B4%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587/amp/|عنوان=شهرت، جذابیت و موفقیت در سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
{{بلی}}شخصیت‌های «سه کتاب»، واقعیت نسل‌های مختلف زنان ایرانی را به‌تصویر می‌کشند و این برای ایرانیان بسیار ملموس‌تر است و ساده‌گویی و ریزشدن بر مسائل مربوط به زنان، به شهرت و جذابیت آن کمک کرده است.<ref name="نقد سه کتاب">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/seminar/ViewPaper.aspx?ID=50511|عنوان=نقد جامعه شناختی سه کتاب}}</ref>


[[پرونده:pirzad Zoya.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پیرزاد و قلمی که مانند ندارد'''</center>]]
===چرا باید این کتاب را خواند===
===چرا باید این کتاب را خواند===
اسم زویا پیرزاد و کتاب‌هایش که می‌آید، یاد زنانگی می‌افتیم، یاد لطافت، بوی گل، عشق و محبت.{{سخ}}
{{بلی}}نگاه متفاوت که در داستان‌های «سه کتاب» به مسائل انسانی، به‌خصوص زنان، با غم‌ها و شادی‌هایشان، مشکلاتشان، تفکر و احساساتشات وجود دارد خوب و بی‌نقص مطرح شده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://www.hengamehnahid.com/%25D8%25B3%25D9%2587-%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25A8/&ved=2ahUKEwi94LSqwc_kAhXDaFAKHfBvD_cQFjARegQIAxAB&usg=AOvVaw3JfOdSJEw7Iwlb9AcH71gz|عنوان=چرا باید سه کتاب را بخوانیم}}</ref>{{سخ}}
نگاه عمیق او به مسائل انسانی، علی‌الخصوص زنان، با غم‌ها و شادی‌هایشان، مشکلاتشان، تفکر و احساساتشات، خوب و بی‌نقص در نوشته‌هایش مطرح شده است، آنقدر خوب که در حین خواندن هر سطر می‌توانی یک همزاد برای آن شخصیت از کتاب بیابی و اگر خودت هم‌جنش باشی و زن، محال است داستان‌هایش را بخوانی و صدبار با شخصیت‌هایش همزادپنداری نکنی.{{سخ}}
{{بلی}}نثر ساده و روان در آفرینش این مجموعه و پیروی از هم‌عصران برای بیان نمودن عواطف و احساساتی که جایگاهشان قلب آدمی است، در نوشته‌هایی که از آرزوها و دغدغه‌های یک بانوی ایرانی می‌گوید حکم باید را بر خوانش  این اثر می‌گذارد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
نثر ساده و روان  در خلق و آفرینش آثار و  پیروی از هم عصران برای بیان نمودن عواطف و احساساتی که جایگاهشان قلب آمی است در نوشته‌هایی که از آرزوها و دغدغه‌های  یک بانوی ایرانی می‌گوید حکم باید را با خوانش آثار این نویسندۀ توانمند می‌گذارد.<ref name="زیباشناسی" /><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://www.hengamehnahid.com/%25D8%25B3%25D9%2587-%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25A8/&ved=2ahUKEwi94LSqwc_kAhXDaFAKHfBvD_cQFjARegQIAxAB&usg=AOvVaw3JfOdSJEw7Iwlb9AcH71gz|عنوان=چرا باید سه کتاب را بخوانیم}}</ref>
{{بلی}}مسئلۀ تبعیض نژادی و سنت‌گریزی‌هایی که در داستان‌های «سه کتاب» ریشه دوانده است، از مواردی است که مخاطب می‌طلبد و صدای زنانی را به گوش می‌رساند که غرق در روزمرگی‌هایشان روزبه‌روز غبار پیری بر چهره‌شان، نقش چرخۀ فریبندۀ فلک بوقلمونی را نشان می‌دهد.<ref name="زیباشناسی"/>
==این بار باهم بخوانیم==
===داستانک‌ها===
===زمستان===
برف خیال بند آمدن ندارد، سیاهی توی آمبولانسی هیکل نحیف زن را می‌بلعد.{{سخ}}
پشت پنجرۀ اتاق، پاهای نحیف زن تا می‌شود و دامن سیاهش روی زمین پهن می‌شود.{{سخ}}
گربه خود را به دامن او می‌مالد، بیرون توی کوچه روبانی نارنجی به برف‌ها چسبیده تا با باد نرود.
 
 
===زندگی دلخواه آقای ف===
روزی که آقای ف بازنشسته شد، خانم ف برای ناهار شیرین پلو پخت؛ گلدان بزرگی را با گل‌های زرد و سفید و داوودی پر کرد و گذاشت روی میز ناهارخوری.{{سخ}}
خانم ف به آقای ف نگاه کرد، فکر کردموهایش  چقدر سفید شده.{{سخ}}
آقای ف کت و شلوار پوشید و کروات  از روی انگشتانش  سر خورد، از خانه بیرون آمد و با خودش گفت بچه‌های اداره حتما از دیدنم خوشحال می‌شوند، به اتاق سابقش که رسید یادش آمد باید در بزند، آقای ف  ربود که پشت میز فلزی که رویش جعبه‌ای پر از گیره بود روی پرونده‌ای سر خم کرده بود و گفت: بفرمایید.
 
===لکه===
وقت‌هایی که به عکس‌های معدود گذشته چشم می‌دوخت، خودش را نمی‌شناخت؛ دختر رنگ پریدۀ عکس‌ها با زن جاافتاده‌ای که لمیده در گرمای هیکل چاقش به عکس‌ها نگاه می‌کرد با هم غریبه بودند و دختر حسی در ذهن زن بیدار نمی‌کرد.{{سخ}}
این بهترین لحظۀ روزش بود، لحظه‌ای که نقطه‌ای سیاه و کوچک، مجموعۀ آشنا و مأنوس دنیای کوچکش را کامل می‌کرد او دیگر از لکه‌ها نمی‌ترسید.
 
===خلاصۀ کتاب===
 
 
[[پرونده:Mesl.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مثل همه عصرها'''</center>]]
 
===مثل همۀ عصرها===
مثل همۀ عصرها، اولین مجموعه‌ی این نویسنده شامل هجده داستان کوتاه است، داستان هایی که از دو یا سه صفحه بیشتر نیستند.{{سخ}}
این داستان‌ها را می‌شود خیلی سر راست و در چند جمله‌ی کلی تعریف کرد: قصه‌ی زن بودن.{{سخ}}
دربیشتر داستان های این مجموعه ما با زنانی روبرو می‌شویم که خصوصیت بارزشان منفعل بودنشان است، زنانی که تنها دیده بانشان پنجرۀ خانه‌شان است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.kavirevahshat.blogfa.com/post/8|عنوان=زویا پیرزاد چهرۀ مرموز ادبیات}}</ref>
 
 
 
[[پرونده: Khormalo.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''طعم گس خرمالو'''</center>]]
===طعم گس خرمالو===
پنج داستان زیبا و پرکشش ز سرنوشت زوج‌هایی که با ما و در کنار ما نفس می‌کشند و از  زندگی زنان سنتی دیروز و مدرن امروز.{{سخ}}
زنانی آویزان از سنت دیروز و چشم به زندگی مدرن امروز.{{سخ}}
شروعی زیبا از زندگی علی و لیلا و عشقی آتشین لیلا به او در کنار حمید و رویا که امید به تغییر رفتارهای علی دارند و لکه‌هایی که از شروع داستان همراه لیلا بودند و اورا متخصص لکه‌بری کردند، لکه‌هایی که همراه اتفاقی ساده پا بر زندگی لیلا گذاشتند و بعد در اتفاقی دیگر پایانی بر نکبت زندگی لیلا شدند.{{سخ}}
داستان سرنوشت مهناز و فرامرز در آسانسوری به هم گره می‌خورد و آپارتمانی کوچک که جای آپارتمان بزرگ مهناز را می‌گیرد تا تا او را از فرامرز رهایی دهد، فرامرزی که روزی عشق به او چون خون در رگ‌هایش ریشه دوانده بود و اینک جدایی و خرید آپارتمان  با ارثیۀ پدری که هیچوقت نتوانست  سیمین  تمیز و مرتب باشد اما باز به عشق آپارتمان جدیدش چایی را بالا رفت.{{سخ}}
سیمین سرنوشتی گره خورده با مهناز دارد، او نیز درگیر عشقی است که حالا بوی کهنگی می‌دهد و پسرخاله‌ای که هیچ بویی از ذوق و ظرافت‌های زنانه ندارد و  برای توجیه در بی‌توجهی ‌هایش به لطافت‌های زنانه سیمین می‌گوید: حق با توست من بی‌توجهم.{{سخ}}
سیمین برای داشتن مجید  در کلاس‌های لکه بری لیلا حاضر می‌ود و مهناز در اتفاقی ساده مشتری آپارتمان سیمین می‌شود و اینگونه سرنوشت انسان‌ها به هم گره می‌خورد تا هر یک جداگانه به آینده‌ای تاریک بیاندیشند و سرنوشت تلخی که در محل بیدی مجنون تلاقی می‌یابد.{{سخ}}
 
« آن شب سیمین تا صبح نخوابید و چشم بر بید مجنون بیرون پنجره بست.»{{سخ}}
«آن شب مهناز روی راحتی سه نفره اتاق سیمینبه بید مجنون کنار پنجره فکر می‌کرد تا شاید خوابش ببرد.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://isoda.blogfa.com/post/190|عنوان=خلاصۀ داستان سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
داستان ساز دهنی شرح  سفر حسن با راننده‌ای گمنام از ولنجک تا منیریه و  پرچانگی‌های راننده و داستان پرلاشز که از ترانه می‌گوید که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و در اتفاقی ساده دل در گروی عشق مراد  می‌بندد، مراد نویسنده است اما کارهایش را فراموش می‌کند و ترانه تمام تلاش خود را می‌کند تا مراد کارهایش را به خاطر بیاورد.{{سخ}}
داستان طعم گس خرمالو داستان زنی اشرافی
 
 


[[پرونده:Majara.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''' مجموعه‌ای با سه مجموعه داستان'''</center>]]
==همراهی بیشتر با سه کتاب==
===مطالعهٔ عمیق‌تر===
[[پرونده:Mesl.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مثل همۀ عصرها، داستانی کوتاه از زنانی پر از دغدغه'''</center>]]
====مجموعۀ اول====
«مثل همهٔ عصرها»، داستان‌هایی از زنانی بی‌آرزو است به‌همراهی غمی بزرگ‌ در سینه و با چهره‌ای بدون خطی اضافه‌ که نه قهقهه می‌زنند و نه جست‌وخیز می‌کنند و حتی دختر بچه‌ها با موهای بافته شده و روبان‌های رنگی فقط گوشه‌ای می‌ایستند و اشک می‌ریزند.<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»"/><ref name="شخصیت" />{{سخ}}
موضوع اصلی در همۀ روایت‌های این مجموعه، زنان و مسائل این جنس است و روزمرگی و وظایف تکراری در آن بیداد می‌کند. زنانی غرق در سیر روزمرگی‌ها که گاهی با مرور خاطرات یا دیدن شیئی، پا از دنیای فعلی خود فرا می‌گذارند و باز در حرکتی ذهنی به گذشته باز‌می‌گردند. سفری ذهنی که تنها اندوه و یاد روزهای رفته را بیدار می‌کند، روزهایی که برخلاف دو مجموعهٔ دیگر کوتاه روایت می‌شود.<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»"/><ref name="شخصیت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.civilica.com/Printable-IICMO03_512=%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%ز A7%D8%AF.html|عنوان=شخصیت و شخصیت‌پردازی در «مثل همۀ عصرها»}}</ref>{{سخ}}


[[پرونده:yekroz.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برشی از کتاب یک روز مانده به عید پاک'''</center>]]
[[پرونده: Khormalo.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستان‌هایی پر کشش از سرنوشت زوج‌ها'''</center>]]
 
====مجموعۀ دوم====
===یک روز مانده به عید پاک===
پنج داستان زیبا و پرکشش از زندگی سنتی دیروز و مدرن امروز،<ref name="مجموعه دوم">{{یادکرد وب|نشانی=http://isoda.blogfa.com/post/190|عنوان=خلاصه‌ای از مجموعه دوم سه کتاب}}</ref>زنانی آویزان از سنت دیروز و چشم انتظار به زندگی مدرن امروز.{{سخ}}
داستان از آنجایی شروع می‌شود که ادموند در شهری ساحلی در شمال ایران روزگار می‌گذاراند.{{سخ}}
شروعی زیبا با داستان لکه‌ها<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://neekshad.blog.ir/post/%D9%84%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%C2%AD%DB%8C-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=لکه‌ها؛ زویا پیرزاد}}</ref> از زندگی علی و لیلا و عشق آتشین لیلا به او، در کنار حمید و رویا که امید به تغییر رفتارهای علی دارند و لکه‌هایی که از شروع داستان همراه لیلا بودند واو را متخصص لکه‌بری کردند.<ref name="مجموعه دوم"/>{{سخ}}  
ادموند ارمنی است با پدر و مادری ارمنی در جوار کلیسایی زندگی‌ می‌کند که طبقۀ بالای آن مدرسۀ ارمنی‌هاست .{{سخ}}
داستان سرنوشت مهناز و فرامرز که در آسانسوری به‌هم گره می‌خورد و آپارتمانی کوچک که جای آپارتمان بزرگ مهناز را می‌گیرد و سرنوشت تلخی که در محل بیدی مجنون گره می‌خورد.<ref name="مجموعه دوم"/>{{سخ}}
ادموند همیشه از خانه‌شان کلیسا و مدرسه را می‌بیند و مدیر مدرسه‌ای که در طبقۀ بالای آن سکونت دارد.{{سخ}}
داستان «ساز دهنی»، شرح سفر حسن با راننده‌ای گمنام و داستان «پرلاشز»، داستان عشق سادۀ مراد و ترانه است، ترانه‌ای که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و مرادی فراموش‌کاری که نویسنده است. داستان «طعم گس خرمالو»، داستان زنی اشرافی در خانه‌ای که بوی پدر فضای خانۀ پر از غم واندوهش را پر کرده است و یاد پدر که از ذهنش بیرون نمی‌رود.<ref name="آثار">{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/40|عنوان= نگاهی به آثار زویا پیرزاد}}</ref>
مدرسه سرایداری دارد که به همراه دختر وزنش در طبقۀ پایین سکونت دارد، زنی بسیار آرام و سنگین همراه دختری بسیار متین به نام طاهره.{{سخ}}
دختر مسلمان است، اما سکونتش در کلیسا او را ناگزیر به رفتن به مدرسۀ ارمنی‌ها کرده است، تنها دوست و همبازی او ادموند است و عشقی در قلب ادموند که جرئت بیانش را ندارد.{{سخ}}
ادموند عاشق دختر مسلمان است ولی عشق بین ارمنی‌ها و مسلمانان گناهی نابخشودنی‌ست ولی بیان نکردن این عشق جرم دیگر برای ادموند است.{{سخ}}
مادر و پدر ادموند همیشه به هم اختلاف دارند، مادری سنت شکن برخلاف پدری با تکیه بر سنت‌هایی پوچ.{{سخ}}
مادری که اول از همه یک زن است، با تمامی احساسات و عواطفی که دلش می‌خواهد متفاوت باشد و اینک در چنگال مردی گرفتار است که درکی از ظرافت‌های زنانه ندارد.{{سخ}}
ادموند همیشه داستان‌هایی از زنان قدیم می‌شنود ولی آن‌ها را اصلا قبول ندارد.
مادر ادموند به مادر طاهره حسادت می‌کند، او همیشه با مدیر مدرسه دردودل می‌کند و از رفتارهای پدر طاهره می‌گوید که چگونه او و دخترش را کتک می‌زند.{{سخ}}
در فصل دوم ادموند با ماریا ازدواج کرده و دختری به نام آلنوش دارد که عاشق پسر مسلمانی به نام بهزاد شده است، خانواده مخالف این ارتباط اند. {{سخ}}
ادموند همیشه می خواسته که مثل مادرش سنت شکن باشد، اما مادرش با همه سنت شکنی نتوانسته بود همسر فرد مورد علاقه خود شودو ادموند خودش هم عاشق طاهره بوده ولی هرگز جرأت ازدواج با او را پیدا نکردو حالا دخترش سنت شکنی می کند، او قصد دارد با بهزاد ازدواج کند.{{سخ}
وقتی ادموند با پدر  و مادرش به تهران آمدند، او خاطرات طاهره را در همان شهر ساحلی شمال جا گذاشت، او گوش ماهی هایی را که با طاهره جمع کرده بوده، به اصرار پدرش، رها می کند.{{سخ}}
 
در فصل دوم ادموند مدیر مدرسه است. معاون او دانیک نام دارد. دانیک دختری است که به خاطر عشق به یک مسلمان از خانواده‌اش رانده شده و اکنون تنها زندگی می کند، او معاون لایقی است وادموند خیلی او را قبول دارد، ماریا خیلی ناراحت است که ممکن است آلنوش با یک مسلمان ازدواج کند.{{سخ}}
 
در فصل سوم ماریا فوت کرده است و ادموند تنهاست، آلنوش  نیز با بهزاد ازدواج کرده و از خانواده طرد شده است، ادموند قبول ندارد که باید آلنوش را طرد کرد اما سنت به او می گوید که این کار را بکند.{{سخ}}
ادموند با خاطرات ماریا دلخوش است، ماریا همیشه بنفشه می کاشته.{{سخ}}
روز قبل از عید پاک، دانیک او را دعوت می کند، او به دیدن دانیک می رود و از اخلاق دانیک خوشش می آید، ادموند هر چقدر قبلا سعی کرده که آلنوش زن بهزاد نشود موفق نشده است و در آخر داستان ادموند سنت شکنی می کند و به اصرار دانیک برای دخترش نامه می نویسد.{{سخ}}
 
در هر سه فصل کتاب، داستان مربوط به یک روز مانده به عید پاک است و  عکس روی جلد کتاب، کف دستی است که کفشدوزکی در بر گرفته است، مادر ادموند به او گفته بود  هر وقت کفشدوزک را دیدی نیت کن و او را رها کن تا در عید پاک به آرزویت برسی و ادموند آلنوش را مانند کفشدوزکی رها کرد تا به آرزویش برسد، آرزوی آلنوش آرزوی خود ادموند بود.{{سخ}}
 
ادموند  ته دلش عاشق دانیک است، چون دانیک عاشق پسری فارس و غیرارمنی بوده است و برای همین است که ادموند برای دانیک ارزش قائل است، همیشه می‌خواهد از دانیک بپرسد چرا تنهاست و چرا ازدواج نکرده است، به نظر می رسد که دانیک هم علاقمند ادموند است؛ علاقه دانیک و ادموند بیشتر برای این است که هر دو میل به سنت شکنی دارند.{{سخ}}
مادر ادموند و ماریا، همیشه برای خودنویس ادموند جوهر سبز می‌خریدند و حالا  این بار دانیک است که این کار را می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://nakhnamaa.blogfa.com/post/17|عنوان=خلاصۀ مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک}}</ref>
===زنان، مرکز دلمشغولی‌های نویسنده===
نکته‌ای که در نوشته‌ها و آثار زویا پیرزاد مشهود است موضوع و محوریت داستان‌هایش است؛ داستان‌های او دربارۀ زنان، دغدغه‌ها و مسائل‌شان است.{{سخ}}
او دغدغه‌اش را به زبان ساده می‌نویسد و سوژه‌هایش را از روزمرگی‌ها انتخاب می‌کند و کسی که با دنیای زنانه و چالش‌هایشان حس هم‌ذات‌پنداری نداشته باشد، داستان‌ها و روایت‌های پیرزاد را سطحی می‌انگارد؛ با وجود این اگر قدری با دنیای زنان آشنا باشید، هنر زویا پیرزاد در نوع روایت و نگاهش به زنان و مسائل‌شان را درمی‌یابید.{{سخ}}
 
او در مصاحبه‌ای با روزنامه «مترو» در این‌باره می‌گوید: «من در مورد زنان زیاد می‌نویسم، زیرا موضوع زنان درحال حاضر در مرکز دل‌مشغولی‌های من قرار دارد، اینکه فکر کنیم زنان به مردان وابسته‌اند، واقعا مرا می‌رنجاند.در ایران، ارمنستان، هندوستان و بسیاری کشورهای دیگر که فرهنگ غیرغربی دارند، دختر زمانی که متولد می‌شود، دخترِ پدرش است و سپس زنِ شوهرش و در نهایت مادرِ پسرش. سرنوشت و زندگی یک زن همواره به زندگی یک مرد گره خورده. این چیزی است که جامعه از زن توقع دارد: کار کردن در منزل، ازدواج کردن و سپس بچه‌دار شدن.»{{سخ}}
 
او همچنین در ادامه دربارۀ حضور فعال زنان ایرانی در جامعه می‌گوید: «مردم غرب دربارۀ ایران تصور غلطی دارند. ایران نه عربستان سعودی است و نه کویت. شاید پوشش زنان ایرانی در خانه و محیط‌های اجتماعی با هم متفاوت باشد، اما زنان ایرانی نقش مقدم را در خانواده از سال‌ها پیش داشته‌اند و حتی در خانواده‌های سنتی هم این نقش وجود دارد. زنان در ایران در بسیاری از مشاغل حضور دارند، می‌توانند مقام‌های دولتی داشته باشند، عضو احزاب بشوند و حتی پدیدۀ مد هم در ایران فراگیر است.».<ref name="زویا پیرزاد را بشناسیم" /> 
 


[[پرونده:yekroz.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستانی با سه دوره از زندگی یک نسل از ارمنی‌ها'''</center>]]
====مجموعۀ سوم====
داستان از آنجایی شروع می‌شود که ادموند به همراه پدر و مادرش در شهری ساحلی در شمال ایران در جوار کلیسایی که طبقۀ بالای آن مدرسۀ ارمنی‌هاست  زندگی می‌کند. مدرسه سرایداری دارد که به‌همراه دختر و همسرش در طبقۀ پایین مدرسه سکونت دارند.<ref name="مجموعه سوم">{{یادکرد وب|نشانی=http://nakhnamaa.blogfa.com/post/17|عنوان=خلاصۀ مجموعه داستان یک روز مانده}}</ref>{{سخ}}
دختر مسلمان است، اما سکونتش در کلیسا او را ناگزیر به رفتن به مدرسۀ ارمنی‌ها کرده است. تنها دوست و همبازی او ادموند است و عشقی در قلب ادموند که جرئت بیانش را ندارد.<ref name="مجموعه سوم"/>{{سخ}}
پدر ادموند مردی خشن و مغرور، غرق در تعصبات بیهوده از عواطف و تعلقات ذهنی است  که عشق ادموند و طاهره را سنت‌شکنی و گناه بزرگی به‌شمار می‌آورد.{{سخ}}
مادر ادموند، از زیباترین چهره‌های زن در این داستان است، زن سنت‌گریزی که در چنگال مردی سطحی گرفتار است، مردی که حتی کوچک‌ترین استعدادی در درک زیبایی و ظرافت‌های زنانه ندارد.<ref name="مجموعه سوم"/>{{سخ}}
مارتا کسی است که ادموند در فصل دوم با او ازدواج می‌کند و صاحب دختری زیبا به نام آلنوش می‌شود اما او نیز مانند پدر، سایهٔ این سنت‌شکنی بر سرش افکنده می‌شود و دل در گروی عشق یک مسلمان می‌بندد و دیری نمی‌پاید که این رسوایی مانند آتشی در جنگل زبانه می‌کشد و ادموند ناگزیر به انتخاب می‌شود تا بین خانوادۀ خود و توقعات دیگران یکی را برگزیند.<ref name="عید پاک" />{{سخ}}
در فصل دوم، ادموند مدیر مدرسه است و معاون او دانیک نام دارد. او معاون لایقی است. در فصل سوم، مارتا فوت کرده است و ادموند تنهاست، آلنوش نیز با بهزاد ازدواج کرده است و از خانواده طرد شده است، ادموند قبول ندارد که باید آلنوش را طرد کرد اما سنت به او می‌گوید که این کار را بکند، او آلنوش را مانند کفشدوزکی رها می‌کند تا به آرزویش برسد، آرزوی آلنوش، آرزوی خود ادموند است.<ref name="مجموعه سوم"/><ref name="عید پاک"/>
===سبک کتاب===
===سبک کتاب===
جهان داستان سه کتاب که حاوی سه لایۀ جهان گفتمان، جهان متن و جهان های زیرشمول است با دو پی‌رفت جهان زنانۀ نویسنده و جهان خارج مشخّص شده است.{{سخ}}
تیمور مالمیر می‌گوید:
این دو جهان مشترک پیوندی پنهان میان داستان‌هایی مجزّا برقرار کرده است، یکی از مشخّصات بارز سبک پیرزاد اعتراض خاموش فمینیستی است که با ژرف ساخت داستان‌ها پیوند قابل ملاحظه‌ای دارد.{{سخ}}
:جهان داستان «سه کتاب» که حاوی سه لایۀ جهان گفتمان، جهان متن و جهان‌های زیرشمول است، با دو پی‌رفت جهان زنانۀ نویسنده و جهان خارج مشخص شده است و این دو جهان مشترک، پیوندی پنهانی میان داستان‌های مجزا برقرار کرده‌اند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://research.uok.ac.ir/~tmalmir/ViewResearch.aspx?ResearcherID=49517|عنوان=تحلیل سبک نویسنده و اثر}}</ref>{{سخ}}
بسامد بالای واژه‌های متضمّن  وتکرار و تداوم کارهای روزانه، با شگرد عملی به ستوه آوردن خواننده خستگی‌های روزمرّۀ زنان را می‌نمایاند.{{سخ}}
وی همچنین ادامه می‌دهد: یکی از مشخّصات بارز سبک «سه کتاب»، اعتراض خاموش فمینیستی است که با ژرف ساخت داستان‌ها پیوند قابل ملاحظه‌ای دارد. تکرار و تداوم کارهای روزانه، با شگرد عملی به‌ستوه‌آوردن خواننده، خستگی‌های روزمرۀ زنان را نشان می‌دهد. این فریاد زیر آب یا مبارزۀ منفی تا آنجا ادامه دارد که نویسنده تقریباً تمام شخصیت‌ها را زن قرار داده و هر جا مرد هست یا روزنامه به دستش می‌دهد تا در حاشیه بماند و وارد داستان نشود یا او را دچار چرت و خواب‌آلودگی‌اش می‌کند.{{سخ}}
زنان در سه کتاب به دور از فریاد و آشوب، از وضعیّت نامناسب خود، از خستگی و محصور بودن گله دارند، همچنین  سرک کشیدن زنان به کوچه و خیابان نیز نشانگر این است که زن در محدودۀ خانه دچار دلتنگی است.{{سخ}}
مالمیر می‌گوید:از دیگر ویژگی‌های سبک سه کتاب، بهره‌بردن از شبکۀ تداعی است؛ به‌طوری‌ که «سه کتاب» در اختیار کلمات شخصیت‌ها قرار می‌گیرد و با استفاده از تداعی جمله‌های بعدی، شخصیت مورد نظر نگاشته می‌شود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ganj-old.irandoc.ac.ir/articles/609897|عنوان=تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد}}</ref>{{سخ}}
این فریاد زیر آب یا مبارزۀ منفی تا آنجا ادامه دارد که نویسنده تقریباً تمام شخصیّت‌ها را زن قرار داده و هر جا مرد هست یا روزنامه به دستش می دهد تا در حاشیه بماند و وارد داستان نشود یا او را دچار چرت و خواب آلودگیش می‌کند.{{سخ}}
بنابراین می‌توان گفت [[زویا پیرزاد]] در جای جای کتابش، در نوشتار و عمل، سبکی زنانه در پیش گرفته است  تا امیدها را برای بهبود وضعیت زنان در جامعه برانگیزاند و خواننده بدون اینکه متوجه باشد به این احساس دست یابد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20130623091739-9819-30.pdf|عنوان= سبک‌شناسی در سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
از دیگر ویژگی‌های سبک نویسندۀ سه کتاب، بهره بردن از شبکۀ تداعی است؛ به طوری که خود را در اختیار کلمات شخصیّت ها قرار می دهد و با استفاده از تداعی جمله‌های بعدی، شخصیّت مورد نظر را می‌نویسد.{{سخ}}
پیرزاد به‌خوبی توانسته است در كوتاه‌ترين كلام در مجموعه پربار سه کتاب به بيان زندگی يا انتقال احساساسات بپردازد تا بتواند اینگونه بذر امید را در دل‌های زنان به‌عنوان یکی از عناصر مهم خلقت بیا‌فشاند.<ref name="شخصیت"/><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=21&ved=2ahUKEwi0r-bL6-3kAhWFblAKHQjlAV04FBAWMAB6BAgGEAE&url=http%3A%2F%2Flcq.modares.ac.ir%2Farticle-29-12094-fa.pdf&usg=AOvVaw3qkVZjmHARiKc2WdPs5zlD|عنوان= روند تکوین سبک زنانه درنوشتار زویا پیرزاد}}</ref>
نویسنده با استفاده از راوی دانای کل، به ذهن شخصیّت‌های داستان وارد می‌شود و همین مسأله گویای ویژگی بارز حسّ کنجکاوی مفرط زنان  داستان است و بنابراین می‌توان گفت زویا پیرزاد در جای جای کتابش در نوشتار و عمل، سبکی زنانه در پیش گرفته و امیدها را برای بهبود وضعیّت زنان درجامعه بر می‌انگیزد و خواننده بدون اینکه متوجّه باشد به این احساس دست می یابد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ganj-old.irandoc.ac.ir/articles/609897|عنوان=تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد}}</ref>
مثل همۀ عصرها، اولين مجموعه داستان اين نويسنده، شامل هجده داستان كوتاه است.{{سخ}}
درونمایۀ اصلی همۀ داستان‌های اين مجموعه، قصۀ زن بودن است.{{سخ}}
بسامد تكرار مسائل خانوادگی و كارهای روزمرۀ زندگی زنان در خانواده، مانند آشپزی، گردگيری و خانه داری، توجه نويسنده را به خود اختصاص داده است.{{سخ}}
او به خوبی توانسته است در كوتاه‌ترين كلام به بيان يک زندگی يا انتقال يک احساس بپردازد.{{سخ}}
در دومين مجموعه داستان نويسنده يعنی طعم گس خرمالو همان نگاه تكراری و زندگی خانوادگی و روابط زن و شوهر مطرح شده است، هرچند در اين مجموعه نيز نويسنده به مسائل زندگی خانوادگی زنان پرداخته، زنان از حالت
بی‌روح و يكنواخت مجموعه داستان پيشين نويسنده خارج شده اند و نظر گاهشان فقط پنجرۀ آشپزخانه نيست.{{سخ}}
ساختار روايی سومين مجموعه داستان كوتاه نويسنده يعنی يك روز مانده به عيد پاک از سه داستان به هم پيوسته تشكيل شده است.{{سخ}}
در اين داستان‌ها فضايی متفاوت با داستان‌هایی قبل ديده ميشود، در اين مجموعه در آغاز با داستانی روبه‌رو هستیم كه راوی آن، از گذشته‌اش می‌گويد ؛ يعنی زمان اصلی روايت، زمان حال است در و يادآوری كودكی راوی می‌گذرد، اگرچه به ظاهر مجموعه‌ای از سه داستان كوتاه به نام‌های «هسته‌های آلبالو» گوش ماهی‌ها » و «بنفشه‌های سفيد» است، درواقع هريک از اين داستان‌ها دربارۀ دوره‌هایی از زندگی ادموند است و زندگی ادموند را از كودكی تا آغاز
پيری نشان می‌دهد.{{سخ}}
كتاب، مجموعۀ سه داستان كوتاه نيست؛ رمانی است با سه اپيزود كه هریک از اين داستان‌ها فصلی از آن است و نويسنده با افكار انسان دوستانه به بيان حالات و روحيات و زندگی ارمنی‌های ساكن ايران پرداخته است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20130623091739-9819-30.pdf|عنوان= سبک شناسی در سه کتاب}}</ref>
===شخصیت‌ها می‌توانند معرف خودشان باشند===
زویا پیرزاد می‌گوید: به گفته آنتوان چخوف  در صورت توصیف یک اتاق، اگر می‌خواهیم  از تفنگ روی دیوار صحبت کنیم، باید این تفنگ مجددا در قسمت دیگری از داستان ظاهر شود، نمی توان آن را به مانند شیئی در موزه توصیف کرد.{{سخ}}
 
مسائل زمانی که به صورت غیرمستقیم بیان می‌شوند تأثیر بیشتری دارند، شخصیت ها هم می‌توانند در دیالوگ‌ها اطلاعاتی از خودشان بدهند.{{سخ}}
من فکر می‌کنم که این برای خواننده جالب تر است، دوست ندارم که حوصله خواننده سر برود، به نظر من، این مهم ترین چیز است، زیرا من خودم به عنوان یک خواننده اگر خوشم نیاید زود خسته می‌شوم.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=http://nicetalk.blogfa.com/post/22|عنوان=مصاحبه با زویا پیرزاد}}</ref>
 
===کانون روایت===
یکی از عناصر مهم داستانی، زاویه دید یا شیوه روایت است.{{سخ}}
انتخاب زاویه دید در داستان زنان و تناسب آن با کیفیت راوی و روایت‌گری به گونه‌ای است که شیوه بینش و نگرش زنان را نشان می‌دهد.{{سخ}}
در مجموعه داستان مثل همه عصرها که شامل ۱۸ داستان کوتاه است، به جز چهار داستان (درگاهی پنجره، نیمکت روبه‌رو، زندگی دلخواه آقای ف، ملخ‌ها)، شخصیت چهارده داستان دیگر آن زن است.{{سخ}}
درون مایه اصلی همه داستان‌های این مجموعه قصه زن بودن است و اکثر داستان‌ها به سوم شخص روایت می‌شود و کانون روایی صفر دارد.{{سخ}}
در این حالت راوی نسبت به بقیه شخصیت‌های داستان، به تمام امور آگاهی دارد و این امر به او اجازه می‌دهد تا به زندگی درونی شخصیت‌ها دسترسی داشته باشد.{{سخ}}
در این میان، تنها سه داستان (قصه خرگوش و گوجه فرنگی، همسایه‌ها و لنگه به لنگه‌ها) به اول شخص روایت شده که در واقع کل روایت در ذهن یک زن و بر محوری خاص شکل می‌گیرد.{{سخ}}
در داستان قصه خرگوش و گوجه فرنگی، روایت ذهن یک زن  بعد از انجام کارهای روزمره زندگی است که طرح یک داستان را در ذهن دارد و به فکر راه‌حلی برای سبک کردن کارهای روزانه خود است.{{سخ}}
در مجموعه داستان طعم گس خرمالو نیز همان نگاه تکراری به مسائل خانوادگی و روابط زن و شوهر با کانون روایی صفر و با زاویه دید دانای کل روایت می‌شود.{{سخ}}
به جز داستان سازدهنی که کانون مرکزیت روایت مرد است، در بقیه داستان‌ها مرکزیت داستان را زن‌ها تشکیل می‌دهند.{{سخ}}
 
فضای مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک کمی متفاوت است.{{سخ}}
در این مجموعه داستان، راوی از گذشته‌اش می‌گوید، زمان اصلی روایت حال است و در یادآوری کودکی راوی می‌گذرد، بدین ترتیب راوی اول شخص و مرد است و کانون مرکزی روایت نیز خود اوست، اما باید بیان کرد، دیدگاه زنان در داستان نیز به اندازه نگاه خود او بیان می‌شود.<ref name="زیباشناسی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=197386|عنوان=بررسی وجوه زیباشناسی در مجموعه داستان سه کتاب}}</ref>
 
 
[[پرونده:pirzadmoarefi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زویا پیرزاد و بدایت او '''</center>]]
===ویژگی‌ها و نقاط قوت===
[[زویا پیرزاد]]، زن را به عنوان شخصیت اصلی و کانون روایت داستان‌هایش قرار داده تا دنیا، عواطف، احساسات  و مشکلات آن‌ها را توصیف کند همان طور که سیمون دوبوار می‌گوید: زنان به جهان از دید جهان نمی‌نگرند بلکه در خلال نگرش خاص خودشان آن را می‌بینند.{{سخ}}
زبان گفتاری زویا پیرزاد، مضامین زنانۀدر آثارش و روایت غیرخطی داستان‌هایش موجب تمایز او از دیکر نویسندگان هم عصرش شده تا آثارش در عین سادگی و روان بون عاری از دنیای آرایه‌ها نباشد و غنی از تشبیه و تشخیص و تکرارها و جابه‌جایی باشد.{{سخ}}
پیرزاد با توسل به آرایه‌ها، برخلاف اکثر نویسندگان، به دنبال موسیقی کلام نبوده و از تمامی این صنایع ادبی برای محاوره‌ای بودن زبان داستان‌هایش بهره برده و در واقع با انتخاب این نوع زبان برای شخصیت‌هایی که بیشترشان زن هستند، موفق شده تا تصویزی واقعی از دنیای آن‌ها را ترسیم کند.{{سخ}}
ویژگی دیگر این مجموعه داستان بهرۀ پیرزاد از تشبیه برای توصیف ظاهر و اعمال شخصیت‌ها، تا بتواند شخصیت‌هایش را بهتر به خواننده بشناساند.<ref name="زیباشناسی" />{{سخ}}
 
===نماد پردازی در سه کتاب===
اصطلاح نماد به عنوان یک اسم عام معنای وسیعی دارد، از آنجا که می‌توان به جای خر شیوه بیانی به شکل مستقیم، آن را به واسطه موضوعی دیگر و به غیرمستقیم بیان نمود.{{سخ}}
 
نمادی که می‌توان در مجموعه داستان سه کتاب از آن نام برد، درخت است و از آنجا که محور داستان‌های پیرزاد زندگی است، درخت می‌تواند نمادی بر زندگی در این داستان باشد.{{سخ}}
در داستان همسایه‌ها، سازدهنی، آپارتمان، کله‌ها، درگاهی پنجره، درخت بید مجنون نمادی از غم و غصه است و در طعم گس خرمالو، درخت خرمالو نماد باروری است.{{سخ}}
 
پنجره نماد دیگری است که در تمام داستان‌های مجموعه مثل همه عصرها وجود دارد.{{سخ}}
پنجره نمادی از رابط دنیای بیرون و درون است و اکثر شخصیت‌های پیرزاد پشت پنجره‌ای غرق در افکار خود هستند.{{سخ}}
اولین مجموعه داستان پیرزاد در سه کتاب یعنی مثل همه عصرها، نمادی از تکراری بودن زندگی زنان این مجموعه داستان است.{{سخ}}
در مجموعه داستان طعم گس خرمالو، داستان لکه‌ها نیز داستانی نمادین است که اشتباهات لیلا را به صورت لکه‌هایی نمایان می‌کند.<ref name="زیباشناسی" />
 
===سه کتاب به چه زبانی سخن می‌گوید===
در مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها» زبان محاوره‌ای مودبانه بر فضای داستان حاکم است مانند داستان «لکه‌ها»{{سخ}}
:معصومه، خواهر محمد بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد...{{سخ}}
و یا زبان محاوره با راوی اول شخص در داستان «قصۀ خرگوش و گوجه فرنگی»{{سخ}}
:عینک می‌زنم و خوب سبزی‌ها را زیرورو می‌کنم که گِل نداشته باشد...{{سخ}}
در مجموعۀ «طعم گس خرمالو» نیز زبان محاورۀ مودبانه زبانی غالب در داستان است اما نزد چند شخصیت، این زبان جایش را به زبان کوچه بازاری می‌دهد مانند راننده وانت در داستان «ساز دهنی»{{سخ}}
:همین بود که برات گفتم، حالا شده ساندویچ فروشی، اون وقت‌ها  که مال بابام بود خرازی بود، خدابیامرز بابام سی، چهل سال گردوندش، من راستش دو سال هم دووم نیاوردم و همین که مشتری پیدا شد با پولش این قراضه رو خریدم با چند تا تیکه فرش و زلم و زیمبوی خونه...{{سخ}}
در مجموعۀ «یک روز مانده به عید پاک» نیز زبان سادخ و محاوره‌ای در داستان حکم فرماست و لحن محاوره‌ای نقل قول‌ها با بدنۀ روایت تفاوت چندانی ندارد.<ref name="زیباشناسی" />
 
===هر نویسنده آنطور که هست می‌نویسد===
زویا پیرزاد می‌گوید: من خودم شخصیت چندان پیچیده‌ای ندارم و به همین دلیل است که اینطور می‌نویسم.{{سخ}}
آنچه را که در ادبیات ایرانی نمی پسندم، این است که شخصیت‌ها به مانند زندگی روزمره حرف نمی زنند، زمانی که من نوشتن را آغاز می‌کنم، کلمات به این شکل به ذهنم می‌آیند و من میفهمم که به این شکل نوشتن نزدیک‌ترم و زبان من همین است.{{سخ}}
 
دیالوگ بسیار مهم است، به ویژه در زبان فارسی که می‌تواند خیلی زود سنگین شود، نویسندگان ایرانی سعی می‌کنند به شیوه مستقیم یا غیرمستقیم بنویسند، ولی من تلاشم این است نه به شیوه مستقیم بنویسم و نه غیرمستقیم و تا آنجا که می توانم سعی می‌کنم زبان نوشتاری را به زبان گفتاری نزدیک کنم.{{سخ}}
فکر و خیالم این است که زبان را ساده کنم، به علاوه زمانی که داستان کوتاه می‌نویسیم، کلمات باید به زمینه و به روند داستان مربوط باشند.{{سخ}}
 
من به دنبال این هستم که کلمات به صورت ساده و درست آورده شوند، ساده نوشتن بسیار سخت است.<ref name="مصاحبه" />
 
===دو روند متفاوت در یک مجموعه داستان===
در داستان "طعم گس خرمالو" روند داستان کاملا از روند داستان "لکه ها" متفاوت است، در "طعم گس خرمالو"، زن داستان یک اشراف زاده است که به تنهایی در یک خانه بزرگ زندگی می‌کند و زمان به آرامی می‌گذرد، ولی در "لکه ها" روند داستان بسیار سریع است، درست به مانند زوجی که زندگی شان از هم می‌پاشد.{{سخ}}
 
در "طعم گس خرمالو" کلماتی به کار برده شده که اصلا در "لکه ها" مورد استفاده قرار نگرفته، زیرا به شخصیت‌ها مربوط نمی شود.<ref name="مصاحبه" /> 
===مرد یا زن بودن‌ مهم نیست===
اسم زویا پیرزاد و یا کتاب‌هایش که می‌آید، یاد زنانگی می‌افتیم؛ یاد لطافت، بوی گل، احساس مادری، همسری، عشق و محبت.
 
نگاه عمیق‌ او به مسائل انسانی، علی‌الخصوص زنان، غم‌ها و شادی‌هاشان، مشکلات‌شان، تفکر و احساس‌شان، خوب و بی‌نقص در نوشته‌هایش مطرح می‌شوند؛ آن‌قدر خوب که در حین خواندن هر سطر، می‌توانی یک همزاد برای آن شخصیت از کتاب بیآبی و زمزمه کنی، این‌جا راجع‌به مادرم هست و فلان جا راجع‌به خواهرم، خاله‌ام، دوستم،‌ زن همسایه و...{{سخ}}
اگر خودت هم هم‌جنسش باشی و زن، محال است داستان‌هایش را بخوانی و صد بار با شخصیت‌ها همزاد پنداری نکنی؛ اما قلم و نکته‌بینی زویا پیرزاد چنان قوی‌ست که وقتی پای شخصیت‌های مرد قصه هم به میان می‌آید،‌ داستان افت که نمی‌کند و  هم‌چنان قوی و سرفراز پیش می‌رود، آنچه اهمیت دارد ذات انسان است که به چه میزانی در احترام به عواطف انسانی و دغدغه‌های نهان وجودی می‌کوشد، مرد یا زن بودن مهم نیست، انسان بودن مهم است‌.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.hengamehnahid.com/سه-کتاب/|عنوان=زن یا مرد بودن مهم نیست}}</ref>
 
===من مشاهده‌گر خوبی هستم===
نوشته‌های زویا پیرزاد ایده‌های بسیاری از فیلم‌های کلاسیک گرفته اند و بسیار سینمایی هستند؛ به طوری که حتی گاهی وجود کادر احساس می‌شود. 
زویا پیرزاد می‌گوید من زمانی که می‌نویسم، روند صحنه را می‌بینم و می‌خواهم که خواننده نیز آن را ببیند.{{سخ}}
بی شک این مسأله از آنجا ناشی می‌شود که نوشته‌های من بر اساس مشاهداتم است.{{سخ}}
من مشاهده گر خوبی هستم؛ زمانی که با مردم صحبت می‌کنم یا مثلا در صف بانک ایستاده ام، همه جا را نگاه می‌کنم و مطمئنا چیزهایی را درمی یابم؛ زمانی که می‌نویسم، خودم را در صحنه می‌گذارم.<ref name="مصاحبه" />
=== داستان یک روز مانده به عید پاک را درمورد خودم نوشتم===
فرهنگ ارمنی بسیار متفاوت است، ارمنیان ۴۰۰ سال است که در ایران زندگی می‌ کنند، ولی فرهنگ شان را خوب حفظ کرده اند، حتی اگر چیزهای زیادی را از فرهنگ فارسی گرفته باشند.{{سخ}}
زویا پیرزاد می‌گوید من هر دو فرهنگ را دارم و با مشکلات مربوط به هر دو فرهنگ نیز مواجه بوده‌ام، ارمنیان نسبت به زبان و فرهنگ شان بسیار حساس اند و من در ابتدا با این کم تحملی موافق نبودم، ولی به سر خودم آمد.{{سخ}}
مادرم، ۱۰۰ درصد ارمنی، با یک مسلمان ازدواج کرد و مسلمان شد، این مسأله برای او بسیار مشکل بود؛ خانواده اش او را طرد کردند.{{سخ}}
من همیشه در مدرسه ارمنی‌ها اذیت می‌شدم، چون نام خانوادگی‌ام به "یان" ختم نمی شد، به دلیل اینکه به ارمنستان نرفته بودم، با ارمنی‌ها چندان نزدیک نبودم، زمانی که به آنجا سفر کردم، متوجه شدم که ارمنی‌ها اگر اینطور نبودند، الان دیگر جامعه‌ای نداشتند.{{سخ}}
در کتاب "یک روز مانده به عید پاک" درست است که داستان تخیلی است، ولی درحقیقت درباره خودم نوشته‌ام.<ref name="مصاحبه" />
 
===جایزۀ انترناسیونال خوشحالم کرد===
اینکه کارهایم شناخته شوند، مردم آنها را بخوانند و با آنها ارتباط برقرار کنند، برای من یک تشویق بزرگ است؛ به همین دلیل دریافت جایزه '''کوریه انترناسیونال''' بسیار خوشحالم کرد.{{سخ}}
 
زمانی که مردم می‌آیند و از کتاب هایم صحبت می‌کنند یا زمانی که نظرات مردم را در وبلاگ‌ها می‌خوانم، بسیار لذت می برم، ولی خیلی دوست ندارم که با روشنفکران بنشینم و از ادبیات صحبت کنم.{{سخ}}
راستش خیلی دوست ندارم که عضو یک خط فکری یا یک گروه نویسنده ایرانی خاص باشم، زیرا نوع نوشتن داستان کوتاه و شیوه نوشتن من با آن چیزی که در ایران انجام شده و می‌شود کاملا تفاوت دارد، فکر می‌کنم نویسنده بودن یعنی فقط نوشتن و جنبه دیگر این حرفه، یعنی تماس با خوانندگان، بسیار جالب است.{{سخ}}
خواننده دروغ نمی گوید؛ یا از کار شما خوشش آمده یا آن را نپسندیده. .<ref name="مصاحبه" />
 
 
===گذر از سنت به مدرنیته در طعم گس خرمالو===
بیان مسألۀ سنت و مدرنیته در قالب داستان، حاکی از اهمیت بنیادین موضوع است که جامعه و فرهنگ جامعه درگیر آن اند.{{سخ}}
داستان «طعم گس خرمالو» بازگو کنندۀ روایت  گذر از سنت به مدرنیته است، که در آن جریان برخورد «خانم»، شخصیت اصلی داستان، با دنیای جدید و چگونگی آشنایی او با پدیدۀ مدرنیته، نشان داده شده است.{{سخ}}
چگونگی ورود او به به دنیای مدرن نمایانگر درک کلی مردم جامعه از مدرنیته است؛اینکه مردم جامعه مدرنیته را در چه سطحی درک کرده اند؟{{سخ}}
اصلا دریافت آن‌ها از مدرنیته چگونه است؟{{سخ}}
در داستان با سه مرحلۀ مرتبط با موضوع سنت و مدرنیته روبرو هستیم، نخست: برخورد سنت و مدرنیته، که به سنت گریزی و تجدد خواهی می انجامد.{{سخ}}
دوم: در مدرنیته و همگام با دستاوردها و یا مدهای مدرنیته به سر بردن است، که در این مرحله است که فرد به بی هویتی و بحران شخصیتی دچار می شود.{{سخ}}
سوم: مرحله بازگشت به سنت و باورهای مذهبی است که به عنوان راه‌حل نجات فرد از پیامدهای مدرنیته مدنظر قرار گرفته است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://download.hiapcongress.ir/download/803676/html|عنوان=گذر از سنت به مدرنیته  در طعم گس خرمالو}}</ref>{{سخ}}
===ویژگی‌های اثر===
===ویژگی‌های اثر===
داستان های پیرزاد معمولا بی زمان و مکانند؛ نویسنده چندان درگیر گذشتۀ آدم‌هایش نیست، گاهی هم که به گذشته پرداخته در حد توصیف گل و بلبل و کوچه باغ‌ها مانده، همین باعث شده شخصیت‌های داستان‌های پیرزاد به خصوص در مجموعۀ اولش آدم‌هایی تخت، بدون شناسنامه و بی‌شخصیت، در حد تیپ بمانند و شاید بشود گفت مهم‌ترین کلید موفقیت پیرزاد طرح داستان‌هایش در فضا و زمانی است که اکثر خوانندگان از آن دور بوده‌اند.{{سخ}}
{{بلی}}داستان‌های «سه کتاب»، معمولاً بی‌زمان و مکانند و نویسنده در آن‌ها درگیر گذشتۀ آدم‌هایش نیست، گاهی هم که به گذشته پرداخته است در حد توصیف گل و بلبل و کوچه باغ‌ها مانده و همین باعث شده است تا شخصیت‌های داستان‌های «سه کتاب»، به‌خصوص در مجموعۀ اولش، آدم‌هایی تخت، بدون شناسنامه و در حد تیپ بمانند و می‌توان گفت مهم‌ترین کلید موفقیت در سه کتاب، <font color=darkviolet>طرح داستان‌هایی در فضا و زمانی است که اکثر خوانندگان از آن دور بوده‌اند.</font/>{{سخ}}
زمان داستان‌ها معمولا مربوط به گذشته است، پیش از انقلاب و مکان‌ها خانه‌های اعیانی یا اماکنی مربوط به قشری خاص  که در واقع اکثریت مردم نگاهی کنجکاو دارند به آن‌ها، این به خودی خود امتیازی محسوب می‌شود برای یک نویسنده، این که بتواند فضاهایی جدید و ناشناخته ترسیم کند در ذهن خواننده. اما ایراد کار از آن جا شروع می‌شود که پیرزاد برای نشان دادن زمان و مکان از نشانه‌هایی دم دستی استفاده می‌کند.{{سخ}}
{{بلی}}زمان داستان‌ها معمولاً مربوط به گذشته است، پیش از انقلاب و مکان‌های خانه‌های اعیانی یا اماکنی مربوط به قشری خاص  که در واقع اکثریت مردم نگاهی کنجکاو به آن‌ها دارند، این به‌خودی‌ِخود امتیازی محسوب می‌شود برای هر اثر. اینکه بتواند فضاهایی جدید و ناشناخته ترسیم کند در ذهن خواننده.<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://journals.hsu.ac.ir/ltg/article-1-108-fa.pdf&ved=2ahUKEwj5tK_00tTkAhUQyqQKHQY0CxA4HhAWMAZ6BAgBEAE&usg=AOvVaw3rl6ZHdmXwUdQ5UEheJZ5w|عنوان= ویژگی‌های اثر زویا پیرزاد»}}</ref>
انگار نگران است حوصله‌ خواننده سر برود وقت خواندن یا زیاد وقت تلف کند پای کشف کدها و کلیدها.{{سخ}}
در مورد شخصیت پردازی هم، نویسنده همین رفتار را دارد. یعنی به جای این که شخصیت را برای خواننده تعریف کند، مارک می‌زند به آدم‌های داستان‌هایش و خیال خودش و خواننده را راحت می‌کند.!<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ اثرها»">{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/3|عنوان=ویژگی‌های نوشتاری پیرزاد و نقد مجموعه داستان «مثل همۀ اثرها»}}</ref>{{سخ}}
نثر زویا پیرزاد در عین سادگی، فوق‌العاده تاثیرگذار است و قدرت مثال زدنی او، در کاوش و به تصویر کشیدن ذهن کاراکترهایش نشان می‌دهد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1726-the-acrid-taste-of-persimmon|عنوان=ویژگی‌های اثر}}</ref>
 
===نظام نشانه‌ها در داستان لکه‌ها===
 
داستان لکه‌ها از مجموعه داستان سه کتاب، که مرکزیت بر زنان و مشکلات آن‌ها دارد و اندیشه غالب پیرزاد برای نگارش آن محوریت زندگی زنان بوده تا ظرافت‌ها و نگاه زنانه‌اش شکل داستانی پررنگ‌تری را به خود بگیرد و این داستان را متفاوت از داستان‌های دیگر کند.{{سخ}}
عنوان خاص داستان و ارتباط درونی‌اش با متن، نخستین مسئله‌اس است که مخاطب با آن روبه‌رو می‌شود.{{سخ}}
داستان از شخصیت‌های متعدد و گوناگونی تشکیل شده، مادر لیلا، علی، لیلا، عمه که تازه از آمریکا برگشته و بعد هم رویا و حمید.{{سخ}}
همچنین فضاهای خارجی متعددی مثل رستوران، پارچه فروشی، خیابان که می‌توان گفت، زویا پیرزاد به‌خوبی از عهده شخصیتت‌پردازی و فضاسازی برای شخصیت‌هایش که همگی نام و گذشته‌ای مشخص دارند برآمده است‌.{{سخ}}
گستره نشانه‌ها در این داستان بسیار وسیع است که این گستردگی نماد را در کمتر داستان کوتاه ایرانی می‌توان دید که آن برگرفته از هنر نویسندگی نویسنده‌ای توانمند در خلق و آفرینش آثاری ماندگار است.{{سخ}}
 
نماد اولی که در داستان وجود دارد لکه‌ها همان عنوان و مضمون اصلی داستان است که حکم مهم‌ترین نماد را به خود گرفته و نماد بعدی که در ساختار و بطن داستان ریشه دوانده درخت چناری است که حکم زندگی دارد.{{سخ}}
عنوان داستان و مضمون اصلی آن، نماد است و مواجه خواننده کنجکاو با مضمونی نمادین که هر چه جلوتر می‌رود بیش‌تر و بیش‌تر با آن درگیر می‌شود و داستان در بستر لکه‌ها شرح داده می‌شود تا خواننده همپای قهرمانان داستان درگیر لکه‌هایی شود که ناشی از پستی و بلندی‌های زندگی است و شاید بتوان گفت قهرمان اصلی داستان همین لکه‌هایی است که داستان را می‌سازند و اوج می‌گیرند و فرود می‌آیند و ناگاه ناپدید می‌شوند و با پنهان و پیدا شدنشان طرح داستان را می‌سازند، لکهها در این مجموعه داستان نمادی از مشکلات زندگی زوج‌هاست.{{سخ}}
شخصیت رازآلود بانو ح.م در این داستان نمادین است که ناگهانی وارد زندگی لیلا شده در حکم راهنمای لیلا  در داستان حضوری فعال می‌گیرد و بدون اینکه مدام از او بخوانیم حضورش در داستان فراگیر می‌شود.{{سخ}}
نوع سوم نشانه‌ها و نماد در این داستان فضاسازی است که سگ و چنار در این داستان نمادین هسند که شخصیت‌های داستان را همراهی می‌کنند.{{سخ}}
پیرزاد داستان خود را بر پایه ابر نمادها استوار ساخته و به وسیله آن روایت خود را به پیش برده و لایه‌ای پنهان جدا از لایه آشکار ساخته که نوآوری در داستا‌ن‌های او ایجاد کرده است و آنچه بیش از همه در این داستان اهمیت دارد شیوه به کارگیری نمادهاست که باید در خدمت متن باشند و پیرزاد به موفیت بسیاری در این زمینه رسیده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://lit.iaushk.ac.ir/article_518461_1aaeaaf71d48b89539466db0b0b010b3.pdf|عنوان=بررسی نمادها و نشانه‌ها در داستان لکه‌ها}}</ref>
===وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند===
فوق‌العاده{{سخ}}
به لطافت شعر و رویا...{{سخ}}
از گذشتۀ زنان کشری کهن ...{{سخ}}
و زندگی روزمرۀ آن‌ها...{{سخ}}
پیچیده در زر ورق زندگی...{{سخ}}
و می‌گوید از ابدیت در حال گذر...<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.30book.com/Book/79331/%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2|عنوان=وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند}}</ref>{{سخ}}
===نقد مجموعه داستان مثل همۀ عصرها===
مثل همۀ عصرها با قصۀ «خرگوش و گوجه فرنگی»، داستانی کوتاه و موجز آغاز می‌شود، داستان زنی که از روزمرگی به روزمرگی می‌رسد، انسانی که در فشار تکرارهای روزانه تلاش می‌کند و به خودش می‌پردازد؛ زنی که نویسنده است یا حداقل چنین آرزویی دارد، اما نهایت نتیجۀ کارش طرح طرح داستانی در مورد خرگوش گرفتار در سوراخ که سهمش ا زندگی همان تصویری است که از سوراخ گودال می‌بیند.{{سخ}}
این می‌تواند آغاز خوبی برای یک مجموعه باشد، مجموعه‌ای که در داستان‌های بعدی آن مدام با زنانی مواجهیم که ناظران خاموش دنیا هستند، ناظرانی که تنها دیده بانشان پنجرۀ خانشان است اما متاسفانه این نشانه آنقدر در تمام داستان تکرار می‌شود که نه تنها ذهن خواننده را خسته می‌کند بلکه با زنان داستان که موجودانی منفعل هستند هیچ همدلی احساس نمی‌کنند.{{سخ}}
زنان مجموعۀ نخست پیرزاد مانند گربه‌هایی هستند که خوابیدن جلوی گرمای شومینه را به ماجراجویی در خیابان‌های شلوغ ترجیح می‌دهند و این انتخابی است که خودشان دارند.{{سخ}}
 
اتفاقات داستان‌های پیرزاد در چهار دیواری خانه‌ها می‌افتد و کمتر زنی پایش را از خانه بیرون می‌گذارد، مثلا در داستان «یک جفت جوراب» که با نماد مکرر پنجره آغاز می‌شود، زن داستان تصمیم می‌گیرد که از خانه بیرون رود، اما حادثه‌ای منجر می‌شود به پناه دادن یک فراری به زیرزمین خانه‌اش.{{سخ}}
این داستان با یک عامل حادثه ساز  فضا و داستان را به پیش می‌برد و لحظات اضطراب و نگرانی‌ها را خیلی خوب به تصویر می‌کشد اما این هیجانات خیلی ناگهانی پیش می‌روند و باز زن داستان سر جای همیشگی‌اش می‌رود.{{سخ}}
این احتیاط‌ها در نگارش زویا پیرزاد، خواننده را خسته و آزرده می‌کند، از آنجایی که در داستان‌های مجموعۀ اول با فضا سازی زیاد قوی و واقعی مواجه نیستیم، به خصوص که خالق اثر چندان نگاه سمبلیک و استعاری نسبت به اشیاء ندارد و آن‌ها را فقط در حدی تعریف می‌کند که نشان دهندۀ قشری خاص از اجتماع باشند.{{سخ}}
در داستان «لکه» همان قصۀ مکرر ظلم به زنان و زیاده گویی پیش می‌رود با ترس اینکه نکند خواننده شیرفهم نشود.{{سخ}}
صدای گریه می‌آمد...{{سخ}}
معصومه، خواهر محمد بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد.(اشاره به ظلمی دارد که به جنس مخالف می‌رود){{سخ}}
«نیمکت روبرو» یکی دیگر از داستان‌های این مجموعه است، داستانی با سوژه‌ای  نسبتا نو که در پرداخت شخصیت‌ها ضعف دارد؛ مثلا جایی اشاره می‌شود که:
مادر عاشق کیسه‌های پلاستیکی بود، این نماد چه‌طور شخصیتی است؟{{سخ}}
پیرزاد در مجموعۀ اول چندان از پس بیان اشارات ضمنی و نمادها و سمبل‌ها برنیامده و شاید با علم به همین ضعف ترجیح داده مقصودش را بدون درگیر شدن با این عوامل، خیلی رک و صریح بیان کند تا ذهن خواننده را تا ناکجاآباد نبرد.{{سخ}}
از داستان «یک زندگی» به بعد دیگر سوژۀ زن مقابل پنجره از شدت تکرار، حوصلۀ خواننده را سر می‌برد، ماجرا‌ها تقریبا کسل کننده و قابل پیش بینی‌اند.{{سخ}}
 
قهرمان‌های پیرزاد در این مجموعه معمولا زنانی بی‌ آرزو، بدون اعتراض یا حتی با غمی بزرگ یا شادی عظیم هستند؛ زنانی متوسط و رام با چهره‌های مانند ماسک‌هایی صاف و بدون خطی اضافه، زنانی که نه قهقهه می‌زنند و نه جست و خیز می‌کنند. حتی دختر بچه‌ها هم با موهای بافته شده و روبان‌های رنگی فقط گوشه‌ای می‌ایستند و اشک می‌ریزند.{{سخ}}
 
با تمام این اوصاف نمی‌شود پیشرفت زویا پیرزاد را در داستان نویسی نایده گرفت. صعودی کاملا مشهود که هر چه در داستان‌های مجموعۀ اول پیش می‌رویم محسوس‌تر می شود.{{سخ}}
در داستان «خانم ف زن خوشبختی است» ما با شخصیتی مواجه‌ایم که هربار برای خودش چیزی می‌خرد از فروشنده خواهش می‌کند آن را در کادو بپیچد، این اشاره‌ی ضمنی که خیلی زیبا در داستان جا افتاده است، از صحنه‌های درخشان داستان است، اشاره‌ای که بدون آن که مستقیما به سمتی نشانه رود، وجهی از شخصیت داستان را روشن می‌کند.{{سخ}}
«ملخ‌ها» زیباترین کار این مجموعه است، داستانی به زبان طنز که نه از نماد تکراری صندلی و پنجره در آن خبری هست و نه از مویه‌های زنانه؛ پیرزاد در این داستان نشان داده که یک چهرۀ طناز و سر به هوا هم دارد که خوب از پس نوشتن برمی‌آید.{{سخ}}
 
داستان «لنگه به لنگه» آخرین داستان این مجموعه است که خیال خواننده را راحت می‌کند، زنان پیرزاد بالاخره تصمیم گرفتند کمی شیطنت کنند و دیگران را به بازی بگیرند!.<ref name="نقد مجموعه داستان «مثل همۀ اثرها»" />
 
===نقد مجموعه داستان طعم گس خرمالو===
طعم گس خرمالو شامل پنج داستان است كه عبارتند از: لكّه‌هـا، آپارتمـان، پِرلاشـز، ساز دهنی و طعم گسِ خرمالو.{{سخ}}
داستان  «لكّه‌ها»، داستان يک زندگی ناموفّق است كه اساسش تنها بـر پايـۀ احسـاس شكل گرفته است.{{سخ}}
لیلا، دختری است که در جريان دوستی و آشنایی با علی، چنان به او دل می‌بندد كه برای ازدواج با او نه تنها شرطی نمـی‌گـذارد، بلكـه شـروط علی را هـم می‌پذيرد.{{سخ}}
پيرزاد معمولاً تمايلی برای به نشان دادن نقـاط ضـعف زن‌هـا نـدارد، اما شخصيت «ليلا» به وضوح، عشق و عاطفه را در مقام نقطـۀ ضـعفی برای او و در مقابـل، تصـميم برای جدايی از شريكی نالايق را نقطۀ اوج داستانش برمی‌گزيند.{{سخ}}
زدودن لكّه‌هايی كه ليلا از پسشان بر می‌آيد، به مراتب آسان‌تـر از پـاک كـردن نقـش همسـری «علـی» از زنـدگی زناشويی اوست، اما مي‌تواند نمادی باشد از رهايی و شروعی دوبـاره.{{سخ}}
در واقـع پيـرزاد در داستان لكّه‌ها يادآور مي‌شود كـه مـی‌تـوان خطاهـا و لـکه‌هـایی را كـه در اثـر غفلـت و ندانمكاريهايمان به وجود آمده، پاک كرد و شروعی سپيد را برای خويش رقم زد.{{سخ}}
داستان «آپارتمان، دربارۀ زندگی زنـی اسـت كـه بـه قـول همسـرش، بيشـتر از نقشهای خانه‌داری، به فكر پيشرفت در كار و برآمدن از پسِ نقشهـای بيـرون از خانـه است.{{سخ}}
«مهناز»، شخصيت زن داستان، در شُرُف جدايی از همسرش، «فرامرز»، اسـت  زيـرا فرامرز معتقد است كه زن بايـد تنهـا بـه خانـه و زنـدگی‌اش بينديشـد و تـا سـنّی از او نگذشته، بچه‌دار شود.{{سخ}}
تفاوت ديدگاه و انديشۀ زن و مرد، رفته رفته روند ادامـۀ زنـدگی را به چالش می‌كشد و در نهايت آن دو تصميم به جدايی از هم می‌گيرنـد، درجریان دوم این داستان، دقيقاً ديدگاه زن و مرد داستان جابـه جـا مـی‌شـود، ايـن بـار زن همـانی می‌شود كه اكثر مردها می‌پسندند، زن به معنای واقعی كلمـه، كـدبانو می‌شـود؛ اما در اينجا نيز ساز جدايی شنيده می‌شود.{{سخ}}
پيرزاد بـا طـرح دو  جریان در داسـتان آپارتمـان كه تقابل پندار و كردار اين دو زن است، فرجامی يكسان برای آن‌ها
در نظر می‌گيرد و آن جدايی از همسر است.{{سخ}}
در واقـع پيـرزاد معتقـد اسـت چـه بـانويی شاغل و مستقل باشی و چه كدبانويی هنرمند و خانه‌دار، دار زندگی فراز و فرودهای خـود را دارد و در اين ميان، زنان بايد بيش‌تر از آنكه تسـليم و سرخورده شوند ، در مواجهه بـا ناملايمات  چاره انديش باشند نه چاره گريز.{{سخ}}
داستان «پرلاشز» دربارۀ دختری به نام «ترانه» است كه در دوران نامزدی‌اش با مـردی به نام «مراد» آشنا می‌شود و در جريان اين آشنایی ، علايق و مشتركات فراوانی بين خـود و او كشف می‌كند و در مقابل، خود را با نامزدش بيگانه و دور احساس  میكنـد، ديـری نمی‌پايد كه ترانه در می‌یابد كه خشك مزاجی و رفتار مقرراتی و شخصـيت سـنّتی «آقـای نقوی»، نامزد سابقش، را می‌تواند برای هميشه بـا خـوش خُلقـی و شخصـيت منعطـف و خوش‌ مشرب مراد جايگزين كند و حتّی برای ازدواج با مراد خـودش پـا پـيش بگـذارد.{{سخ}}
پيرزاد در پرلاشز، از جوانی، دوستی و عشق سخن می‌گويد، اما بيـان مسـئلۀ اسـتقلال زنان در اين داستان پررنگ تر است.{{سخ}}
داستان «سازدهنی»، شرح زندگي مردی به نام «كمالی» است كـه بـه اتّفـاق رفـیقش ،حسن، صاحب يک مغازة كبابی است و ظاهراً روزگار خوش و آرامی را سپری می‌كند تـا اينكه پس از رفاقت با «آقای اينانلو» و تشويق‌هـای او و البتـه بـه دليـل نفـوذ و سـيطرۀ همسرش، سهيلا، تن به تصميمی می‌دهد كه به ميل او سازگار نيست.{{سخ}}
او مجبور می‌شود سهمش را بفروشد و به همراه همسر و پسر كوچكش ، راهی آمريكـا شـود و در واقـع بـه قول مادرِ حسن، پيۀ هوا و هوسهای سهيلا را به تن ميمالد تا شايد خواب‌هـای سـهيلا به حقيقت بپيوندد.{{سخ}}
پيرزاد در سازدهنی به طرفداری فرنگ و فرنگرفته‌هـا نمی‌نويسـد، بلكه غرضش نمايش خواسته‌ها و توقّعات يک زن است كه ميـل دارد شـرايط بهتـری را
برای خود و فرزندش تجربه كند، بنابراين تا برآورده شدن هدفش از پا نمی‌نشيند.{{سخ}}
داستان «طعم گسِ خرمالو» كـه آخـرين داسـتان ايـن مجموعـه اسـت  دربـارۀ زن  مستقلّي است كه دلبستگی‌ها و گذشته‌اش را برای كسي، حتی همسـرش خـرج
نمی‌كند و حاضر نيست خانه‌هایی را كه پدر به او بخشيده، بفروشـد و بـا همسرش در جايی دنج و كوچک سر كند؛ تـا اينكـه بعـد از فـوت همسـرش بـه پيشـنهاد دوست صميمی‌اش و البته به دليل تنهایی و احسـاس نـاامنی، راضـي بـه آوردن مسـتأجر می‌شود.{{سخ}}
طعم گس خرمالو، حكايت یک زندگی است، كه هرچند در برهه‌هایی از زمان کال و گس مانده، می‌تواند به شيريني بی‌انجامد و در نهايت همان شود كه زن داستان می‌خواهد.{{سخ}}
داستان‌های مجموعۀ «طعم گس خرمالو»، روايت‌های گوناگونی از يک اعتراض اسـت؛ اعتراض به وضعيتی كه نه  تنها بـرای  نويسـنده، بلكـه بـرای مخاطـب نـازک دل او، نيـز آزاردهنده است.{{سخ}}
اين مجموعه، زندگی زنانی را به تصوير می‌كشد كه از وضـعيت موجـود، راضی نيستند و در عين حال تسليـم نميشوند و منفعل عمل نمی‌كننـد.{{سخ}}
در ايـن روايت، زنان تنها عهده‌دار نقش‌های خانه‌داری  نیستند، هرچند آنـان هنـوز قاطعانه ازپس سرنوشت خود برنمی‌آيند، در مقايسه با نسل گذشتۀ خود، پوياتر و شجاعانه‌تر رفتار می‌كنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/download/338562|عنوان=نقدی بر مجموعه داستان طعم گس خرمالو}}</ref>
 
 
 
===نقد مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک===
کتاب صد صفحه‌ای یک روز مانده به عید پاک از سه فصل  به نام‌های «هستۀ آلبالو»، «گوش ماهی‌ها» و «بنفشه‌های سفید» تشکیل شده است، هر فصل کتاب، روزهایی از زندگی ادموند، قهرمان و راوی داستان همراه با وجه مشترکی در سه فصل است که همۀ این روزها عید پاک هستند.{{سخ}}
در فصل اول، ادموند پسر دوازده ساله‌ای است که در فصل بعدی جای خود را به مرد میانسالی می‌دهد که حالا صاحب زن و فرزندی است و فصل آخر که با فاصلۀ زمانی کمتری از فصل دوم است، تنهایی مردی را به نمایش می‌گذارد که همسرش مرده و دخترش تن به متارکه او داده تا در پس عشقی، مجنون‌وار زندگی کند، پس مابا داستانی بیوگرافیک سروکار داریم و پس از پایان داستان نیز حواننده می‌تواند شمایی از زندگی ادموند، از کودکی تا آستانۀ سالخوردگی در ذهن بیافریند، اما  داستان این زندگی، تنها وقایع  مادی زندگی ادموند نیست بلکه بیش از آن داستان زندگی احساسی ادموند است.{{سخ}}
فصل نخست، بنیان کتاب است و تقریبا تمام آنچه در این کتاب است در همین چند صفحۀ نخست مطرح می‌شود و در قصل‌های بعدی به دفعات به اشیاء و مضامین و شخصیت‌هایی که ساخته شده اند رجوع می‌شود.{{سخ}}
اشیاء نقش مهمی در به هم بستن قسمت‌های مختلف داستان دارند و انگیزۀ یاددآوری گذشته معولا دیدن اشیاء یا شنیدن حرفی است که شگرد مناسبی برای ایجاز و حذف قسمت‌های نالازم زندگی ادموند و عطف توجه به قسمت‌های مهم زندگی او دلیل بر آن شده تا  اشیاء در سرتاسر کتاب بار عاطفی قوی داشته باشند، نگاهی به عنوان‌های سه فصل کتاب مؤید این امر است.{{سخ}}
مهم‌ترین تمی که در داستان زندگی ادموند دنبال می‌شود، مسئلۀ نابودی ازدواج با غیر در جامعۀ بستۀ ارمنی‌ها و وجه غیرانسانی، غیرطبیعی و تحمیلی آن است و آمیخته با ستمی است که در جوامع سنتی و جامعۀ زنان، که موضوع اصلی کتاب است می‌رود، که این تم در تمامی داستان و نیز داستان‌های دو مجموعۀ دیگر هم دیده می‌شود،با این تفاوت که او در آن کتاب‌ها چیزی از ارمنی بودن خود بروز نداده است، اما در یک روز مانده به عید پاک آشنایی نویسنده  با جزئیات فرهنگ و روحیات ارامنه، نقش مهمی در ساختن فضای عاطفی قصه دارد و شاید خوانندۀ غیرارمنی، درک رویدادهای داستان را دشوار ببیند.{{سخ}}
تم اصلی در هر سه فصل برجسته است و رویدادها و صف‌آرایی شخصیت‌ها بر محور آن انجام گرفته است:{{سخ}}
در فصل آغازین این مجموعه، رابطۀ ادموند با طاهره دختر سرایدار مسلمان و واکنش‌های اطرافیان، اعم از بچه‌ها و بزرگترها را نسبت به این موضوع داریم، ماجرایی که بین مدیر ارمنی مؤمن مدرسه با زن سرایدار اتفاق می‌افتد و کم و کیف آن زیاد گشوده نمی‌شود و فشاری که از بابت این رسوایی بر مدیر مدرسه وارد می‌شود در خدمت همین تم است.{{سخ}}
فصل دوم پیرامون ازدواج آلنوش، دختر ادموند، با بهزاد است و رنجی که مارتا، زن ادموند بابت ازدواج دخترش با غیر می‌برد تا جایی که  کار به مهاجرت آلنوش از کشور و دق مرگ شدن مادرش می‌انجامد.{{سخ}}
در فصل سوم هم ماجرای طرد دانیک، همکار ادموند در مدرسه، به خاطر عشقش به مردی مسلمان را داریم.{{سخ}}
موضوع ستم بر زنان، بخصوص در فصل نخست و در مناسبات پدر و مادر ادموند تجلی پیدا می‌کند، مادر ادموند از زیباترین شخصیت‌های زن ادبیات ماست که با ایجاز و استادی  نویسنده پرداخته شده است؛ زنی سودایی، که در چنگال مردی سطحی گرفتار آمده که کوچکترین استعدادی برای درک زیبایی و ظرافت‌های زنانه ندارد، زنی که به شکل مبهمی از آشپزی و خانه‌داری بیزار است، ساعت‌ها دست زیر چانه جلوی پنجره می‌نشیند و بیرون را تماشا می‌کند، از زخم زبان بستگان شوهرش در مورد ناتوانی در خوب درست کردن دلمه رنج می‌برد، دوست دارد متفاوت باشد، گلدوزی‌های زیبایی می‌دوزد اما آنها را به کسی نشان نمی‌دهد، دوست دارد شبی را با پسرش در هتل بگذراند، گویی محیط خانه، بستگان و جامعه چیزی را درون این زن نابود می‌کند.{{سخ}}
به این ترتیب، دو تم ستم بر زنان و دشواری‌های ازدواج بین‌قومی یا ازدواج‌های مختلط با هم ترکیب می‌شوند و کتاب یک روز مانده به عید پاک را به یکی از رویدادهای نادر ادبیات داستانی ما بدل می‌سازند.{{سخ}}
حسن مهم کتاب این  است که یک جور نگاه از درون است، هم به این معنا که نویسنده جامعه‌ای را توصیف می‌کند که از درون آن را می‌شناسد و هم به این معنا که در عین حال از یک تجربۀ زیسته و درونی صحبت می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://robertsafarian.com/?p=225|عنوان=معضل رفتار تعصب آمیز نسبت به ازدواج مختلط}}</ref>
===ساختارهای موازی در طعم گس خرمالو===
«طعم گس خرمالو»، شامل پنج داستان كوتاه «لكه‌ها»، «آپارتمان»، «پرلاشز»، «سازدهنی» و «طعم گس خرمالو» است.{{سخ}}
 
در بررسی ساختاری چهار داستان كوتاه «آپارتمان»، «طعم گس خرمالو»، «لكه‌ها» و «سازدهنی» در می‌يابيم ساختار دو داستان «لكه‌ها» و «سازدهنی» انسجام آن چنانی ندارد، اما «پرلاشز» با آن كه در پرداخت شخصيت‌ها ضعف دارد، به لحاظ ساختاری يگانه متفاوت از اين چهار داستان است، ساختار يگانه‌ای كه به آن اشاره شد در تقابل با ساختار پاره‌پاره يا موازی حاكم بر چهار داستان مزبور است و پرلاشز جزو اين تقسيم بندی قرار نمي‌گيرد.{{سخ}}
 
«آپارتمان» ساختاری دو پاره دارد و هر دو در روندی موازی و هم‌سو، به سوی ويرانی و شكست زوجی جوان نيل مي‌كنند.{{سخ}}
هر پاره، طرح داستانی واحد دارد، پاره اول مربوط به جدايی مهناز و فرامرز و تصميم مهناز برای خريد آپارتمان است تا از اين پس تنها زندگی كندو پاره دوم هم نشان ميیدهد تا چه حد دنيای سيمين و مجيد از هم فاصله دارد و تصميم سيمين برای فروش آپارتمان  كه در اتفاقی ساده مهناز مشتری آپارتمان سيمين می‌شود و هر یک، جداگانه به آينده‌ای تاريک می‌انديشند و گويی سرنوشت تلخ آنان در محل بيدی مجنون با هم تلاقي دارد.{{سخ}}
 
پاره اول روند نزولی در نيل به ويرانيی را نشان می‌دهد؛ پاره دوم هم روندی نزولی دارد، پس همه چيز رو به ويراني است.{{سخ}}
 
«طعم گس خرمالو» گزينشی است از لحظه‌های ساده زندگی زنی اشرافی و عقيم که برخلاف داستان‌های كوتاه متداولی كه می‌شناسيم ديگر نقل واقعه نيست تا پيشرفت كند و به اوج رسد و بعد سير نزولی خود را آغاز كند و گره داستان را ذره ذره بگشايد تا در پايان داستان حالتی بسامان گيرد و در وضعيتی نوين به تعادل رسد.{{سخ}}
«طعم گس خرمالو» در سطحی مسطح سير می‌كند و از فراز و نشيب‌های آن چنانی خبری نيست، لحظه‌های چندان با اهميتی وجود ندارد تا داستان‌نويس برآن‌ها تأمل كند و بكوشد تا انتظار، توجه و ميل خواننده را در داستان حفظ كند.{{سخ}}
در «طعم گس خرمالو» آنچه هست عادت سادۀ گلدوزی و دلبستگی‌های خانم به گل‌كاری، فضای سبز خانه و درخت خرمالو وسط حياط و گفت ‌و گوهای عادی با ملوك خانم وزيری، دوست زمان بچگی و عزيز خاتون است.{{سخ}}
اتفاقاتی هم كه در تمام اين سال‌ها در خانه رخ می‌دهد و از دست دادن بچه‌ای  كه گلبانو، بعد از سال‌ها دوا و درمان در رحم داشت و بازنشستگی شازده، دفن نشان‌های شازده، مرگ گلبانو و شازده، حضور مستأجری در خانه و بالاخره سفر زيارتی خانم به مشهد، قصه را شكل مي‌دهد، گويي نويسنده می‌خواهد بگويد حتماً قرار نيست اوج و فرودی وجود داشته باشد و چيز خاصی در داستان اتفاق بيفتد، به تعبير تلخ بهرام صادقی «مردم عادی كه مثل گوسفند به دنيا می‌آيند و مثل گوسفند می‌ميرند، ميليون ميليون، هر روز زير ماشين‌ها و آوارها می‌روند، گلوله می‌خورند، مرض می‌گيرند و انگار فقط به اين دنيا پا گذاشته‌اند كه بميرند» نيز از داستان سهمی دارند.{{سخ}}
 
«لكه‌ها» بيان روابط علي و ليلا است، ليلا كه درگير عشق به علی است و برحسب اتفاق، لکه‌ای قهوه‌ای روی شلوار تابستانی سفيد علي می‌بيند و بعد كه به تدريج با لکۀ تو وان، لکۀ قرمه‌سبزی، لکۀ قيمه روی روميزی، لکۀ روی پيراهن، لكۀ لاک و چای، لكۀ خون و لكۀ آب انار مواجه می‌شود، متخصص لكه گيری می‌شودو در پايان، آن لكۀ بزرگ آش هم نقطه پايانی می‌شود است بر اين همه نكبت در زندگی.{{سخ}}
 
در پايان، در شكلی فراگير، لكه‌ها همه جا ظهور می‌كنند و افراد به نوعی با آن‌ها درگير می‌شوند، پيرزاد در روند ارتباط علی و ليلا، لحظه‌هايی را برمی‌گزيند و با نظر گاهی عينی آن‌ها را در كنار هم می‌گذارد.{{سخ}}
 
«لكه‌ها» ساختاری پاره پاره و پراكنده دارد، تا شكل هندسی همان لكه‌ها را در ذهن تداعی كنند و باز دلالت بر جدايی و ويرانی آدم‌های داستان داشته باشند.{{سخ}}
داستان از معرفی علی به عمۀ ليلا شروع می‌شود و بعد از پارچه‌فروشی به سينما و پيتزا فروشی و خانۀ ليلا  پرش می‌كند تا می‌رسد به خانه نشان دادن بنگاهی و بعد هم زندگی مشترک علی و ليلا شروع می‌شود و شرح خيانت علی به همسر.{{سخ}}
همه اين‌ها مجموعه قطعاتی پراكنده است كه بين هر يک از آن‌ها با ديگری حفره‌ای وجود دارد و به دليل تفاوت نوع داستان هم رابطه علت و معلولی آن چنانی در طرح داستانی وجود ندارد و معلوم نمی‌شود چرا علی كه تمام اين مدت ليلا با به بازی گرفته بود، حاضر به اين وصلت می‌شود و بعد چرا خيانت به همسر را پيشه می‌كند.{{سخ}}
«سازدهنی» ساختاری دوپاره و موازی دارد، ابتدا جريانی ايستا با حضور حسن و آقای كمالي در مغازه وجود دارد و بعد حسن، آقای كمالی را در تاريكی نظاره می‌كند و راهی خانه می‌شود.{{سخ}}
پس از اين مرحله، دو جريان موازی در داستان شكل می‌گيرد و در يكديگر تنيده می‌شود.{{سخ}}
جريان اول، روند اصلی داستان و مرور سرگذشت آقای كمالی و حسن است، و جريان دوم هم روندی فرعی و شرح سفر درون شهری حسن، با رانندۀ گمنام، از ولنجک تا منيريه و پرچانگی‌های راننده.{{سخ}}
جريان دوم كاملاً اضافی است و هيچ نقشی به لحاظ ساختاری ندارد تا با حذف آن  به پيكرۀ داستان آسيب برسد.{{سخ}}
اصلاً چه ارتباطی است بين تفكرات سنتی و مردسالارانۀ راننده، و شرح روابط خانوادگی‌اش با ماجرای اصلی داستان.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://aslani.gpersia.com/sakhtarhayemovazi|عنوان=ساختارهای موازی و پاره‌پاره در مجموعه داستان طعم گس خرمالو}}</ref>
 
 
 
===از هیچ، داستان می‌توان نوشت===
در جلسه‌ نقد داستانی «شب هزار و يكم» كه به بازخوانی و نقد سه داستان كوتاه «زندگی»، «خرگوش و گوجه‌فرنگی»، و «درگاهی پنجره» از آثار زويا پيرزاد اختصاص داشت، كيارنگ علایی با بيان اين مطلب گفت: مطالعه داستان‌های مينی‌مال از جمله «خرگوش و گوجه‌فرنگی» و «زندگی» حداقل فايده‌ای كه برای مخاطب دارد، باورپذيری طرح یک اتفاق روزمره و پيش‌افتاده در داستان است و اين نوع نوشتن حكايت از اسارت انسان‌ها در عصر حاضر در چنگال زندگی روزمره است.{{سخ}}
داستان «خرگوش و گوجه‌فرهنگی» روايت زنی است كه دغدغه‌های روزمره زندگی مانع از پرداختن او به علايقش از جمله داستان‌نویسی می‌شود و به نوعی خانه‌داری و پرداختن به خود در تقابل مطرح می‌شود.{{سخ}}
شخصيت‌های مرد در داستان‌های پيرزاد با نجابت خاصی پرداخته می‌شوند و شايد در قياس با شخصيت‌های زن در آثار قاسم كشكولی به اين مهم بتوان واقف شد.{{سخ}}
 
طرح قصه بسيار آرام است و ديواری بين زندان زن و مرد حايل نمی‌شود، خرگوش را كه در سوراخ اسير شده و نويسنده در خلق ذهنی داستان به دنبال راه نجات اوست، در واقع همان «زن» است كه در روزمرگی‌های زندگي اسير شده است.{{سخ}}
او در ادامه جلسه در نقد داستان «درگاهی پنجره» اظهار داشت: نشانه و معنا در اين داستان حضور پررنگی دارند و يكی از بارزترين رئوس اين قصه تشبيه كردن خود به اجسام است، زاويه ديد در ابتدا الهی‌گونه است و راوی خودش را نسبت به اتفاقات مشرف می‌داند.{{سخ}}
آستانه داستان توصيف لوكيشن و مکان‌هاست و در همين توصيفات بنای قصه نهاده می‌شود و نگاه طبيعت برای پيرزاد در اين داستان قابل ستايش است، اتفاق طرح‌شده در اين داستان برای تمامی افرادی كه دغدغه نوشتن دارند، حادث شده است و در واقع اين طرح يک موقعيت تكراری از زبان پيرزاد است که بسيار زنده و باورپذير ارائه می‌شود.{{سخ}}
مهم‌ترين نكته در اين داستان، نگاه نويسنده به مرد است؛ شخصيت مرد در داستان پيرزاد، از نوعی محجوبيت برخوردار است و شايد نويسنده می‌كوشد نادانی او را در برخی جمله‌ها، بدون خدشه‌دار كردن شخصيت مرد، تصوير كند.{{سخ}}
 
تكليف زن در داستان، شوهرداری و پايبندی به خانواده است و حق را يک آن و يک لحظه برای خود بودن می‌داند و فرصتی برای تيمار كردن خود.{{سخ}}
وطن‌خواه در نگاهی به داستان «درگاهی پنجره» اظهار داشت: پيرزاد در اين داستان انفعال خود را در برابر انقلاب را تصوير كرده است. شيشه بطری، پاكت شير و ...، عناصری است كه نشانه نارضايتی اوست و با مهاجرت خود فرار را بر قرار ترجيح داده است؛ چرا كه تصور می‌كرده هميشه در يک فضای نوستالژيک مي‌تواند به سر ببرد اما وقتی این فضا را به كام نديده، مهاجرت كرده است.{{سخ}}
«دويدم»، «پريدم» و ذكر اين دست کلمات در داستان نشانه اين است كه نويسنده با آرامش خاطر نمی‌توانسته به زندگی ادامه دهد.{{سخ}}
نويسنده خودش را ايرانی می‌داند، توت در داستان «درگاهی پنجره» و قرمه‌سبزی در داستان «خرگوش و گوجه‌فرنگی» نشانه‌های اعتقاد او به ايرانی بودنش است و می‌توان گفت مهاجرت او به خارج از كشور ناخواسته بوده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/8502-19923/|عنوان=از هیچ، داستان می‌توان نوشت!}}</ref>
 
 
 
 
[[پرونده:jomalatnabseketab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پاراگراف‌های خواندنی '''</center>]]
 
 
[[پرونده:jomlenab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''لذت متن در آثاری ماندگار و فراموش نشدنی'''</center>]]
===پاراگراف‌های رنگی‌ رنگی===
{{بلی}} آدم‌ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ما وارد می‌شوند و با دلایل خاص خودشان از زندگی ما می‌روند؛ نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش و نه از رفتن‌ها زیاد غمگین؛ تا هستند دوستشان داشته باش، به هر دلیلی که آمدند و به هر دلیلی که  هستند بودنشان را دوست داشته باش.{{سخ}}
شادمانی‌های بی‌سبب همین دوست داشتن‌های بی‌چون و چراست!<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1725-mesle-hame-ye-asr-ha|عنوان=جملات ماندگار در سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
 
 
 
{{بلی}} همیشه نه، ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می‌افتد، بعضی وقت‌ها هست که کسی را با تمام وجودت می‌خواهی ولی نباید کنارش باشی.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://rangirangi.com/farvardin-12-motaleeh/#|عنوان=پاراگراف‌های رنگارنگ از سه کتاب}}</ref>
 
{{بلی}}هیچ چیز لذت بخش‌تراز آن نیست که یک نفر احساست را بفهمد بدون آنکه مجبورش کنی...<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://premiertalent.ir/mesl-hame-asrha/|عنوان=دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها}}</ref>
 
 
 
[[پرونده:nevisandekhani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برنامۀ نویسنده خوانی با نقد سه کتاب '''</center>]]
===نقد و بررسی «سه کتاب» در برنامۀ نویسنده خوانی===
«محمد صادقی رنجبر» مدیر موسسۀ فرهنگی ادبی «یادداشت نو» در این نشست ضمن بررسی آثار این نویسنده، به مهارت و تبحر وی در نامگذاری کتاب‌هایش پرداخت و اهمیت انتخاب عنوان کتاب به منظور جذب بیشتر مخاطب را یادآور شد.{{سخ}}
 
وی با اشاره به ترجمۀ این کتاب در چندین کشور اروپایی، تصریح کرد: غالباً آثاری که در دیگر کشورها ترجمه می‌شود، دارای ارزش و مخاطب در آن کشورهاست و اثر «زویا پیرزاد» یکی از همین آثار محسوب می‌شود، «لیلی سلطانی» مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علم و هنر نیز با اشاره به نقاط قوت و ضعف این نویسنده در شخصیت‌پردازی و نگارش رمان‌هایش، اظهار کرد: این بانوی نویسنده، شخصیت‌های زن را به خوبی نگاشته ولی در پردازش شخصیت مرد، تبحر زیادی نداشته است، وی با بیان اینکه نویسنده مذکور متناسب با عصر زندگی و وضعیت جامعه قلمی بسیار قوی داشته است، اضافه کرد: این رمان‌نویس ارمنی با هنجارشکنی و نوشتن از دنیای زنان در آن دوران، توانست زنان را مطرح کند و همچنین توصیف‌هایی زیبا در فضا و مکان و شخصیت‌ها داشته باشد و به خوبی احساسات زنانه را نشان دهد.{{سخ}}
 
«اسدالله شکرانه» نویسنده و فعال ادبی هم با اشاره به تاثیر «زویا پیرزاد» در آوردن ادبیات ارمنی به ایران، بیان کرد: او اولین نویسنده‌ای بود که این نوع ادبیات را وارد کشور کرد و بعد هم به صورت جدی به آن پرداخت، وی با بیان اینکه ادبیات ارمنی بعدها در آثار دیگر نویسندگان ایرانی نیز نمود پیدا کرد، گفت: در آثاری مانند اشعار شاملو و دیگر نویسندگان از این نوع ادبیات بهره گرفته شده است.{{سخ}}
 
این نویسنده، با بیان اینکه برای شناخت و نقد هر نوشته باید آن را به عنوان یک متن در نظر گرفت، گفت: هر نوشته بدون در نظر گرفتن نویسندۀ آن، باید بررسی و نقد شود و سپس نویسنده و دوران زندگی او را نیز در نظر گرفت، نشست  با حضور جمعی از دانشجویان دانشگاه یزد برگزار شد که آن‌ها نیز  به نقد و بررسی آثار زویا پیرزاد پرداختند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.hamrahanekhabar.com/news/95175/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C|عنوان=نقد و بررسی سه کتاب در برنامۀ نویسنده خوانی در یزد}}</ref>
 
 
 
[[پرونده:mahfeldastan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برنامۀ آخرین نشست محفل تابستانی '''</center>]]
===نشست تابستانی محفل داستان===
کارگاه خوانش سه داستان از زویا پیرزاد در مجموعه داستان «سه کتاب» با حضور هنرجویان و با بررسی  مسائل اجتماعی و مشکلات زندگی افراد در محیط هایی چون مترو یا خانواده  پرداخته شد،  سپس داستان «لنگه به لنگه» از این مجموعه مورد نقد و بررسی قرار گرفت.{{سخ}}
 
محمدرضا گودرزی با معرفی زویا پیرزاد به عنوان نویسنده و داستان نویس معاصر گفت: پیرزاد پیش از روی آوری به داستان نویسی کتاب‌هایی ترجمه کرد که از جمله ‌آنها می‌‌توان به «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و کتاب «آوای جهیدن غوک» که مجموعه‌ای است از هایکوهای شاعران آسیایی اشاره کرد.{{سخ}}
 
محمدرضا گودرزی علت این که زویا پیرزاد در چند سال گذشته بیش از سایر نویسندگان زن ایرانی بر زبان‌ها بوده بوده را تسلط او بر فرآیند نویسندگی در میان زنان نویسنده در دوران معاصر دانست و اضافه کرد: پیرزاد اگر چه بسیار دیر نوشته‌هایش شناخته شد اما در همین چند سال هم توانسته، به خوبی اعتبار لازم را برای ماندگار شدن در عالم ادبیات ایران کسب کند، زبان ساده، نثر گویا و بدون زوائد و از همه مهم‌تر، انتقال دقیق حس زنانگی باعث شد تا کمتر از یک سال پس از چاپ اولین رمانش با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، برای بار سیزدهم تجدید چاپ شود و در بازار نشر ایران کم‌تر کتابی یافت می‌شود که به این سرعت در میان خوانندگان گسترش یابد و در عین حال مورد تأیید و تشویق روشنفکران و نویسندگان نامی ایرانی واقع گردد، گودرزی اضافه کرد نکتۀ مهم دیگری که در نوشته‌های پیرزاد وجود دارد این است که زنان داستان‌های زویا پیرزاد در مجموعه داستان «سه کتاب» واقعی هستند، از جنس همین زنانی که هر روز در خیابان‌های شهرمان می‌بینیم، نه ضعیف و ناتوانند و نه سرخوش و مست از قدرت.{{سخ}}
زنان داستان‌های پیرزاد، مدام در حال تلاشند تا زندگی شان را آنگونه که می‌خواهند بسازند و البته هر از چند گاه هم طعنه‌ای می زند به زنانی که نقش سنتی زن در جامعۀ ایرانی را پذیرفته اند و به آن دلخوش کرده اند.{{سخ}}
 


مدرس کارگاه در بارۀ داستان «لنگه به لنگه» گفت: این داستان به مشکلات زندگی زن ایرانی در خانواده پرداخته است، زنی که ناچار است به دلیل روزمرگی‌ها، از توجه به آرزو و امیال خود چشم پوشی کند و فقط به حفظ محیط خانواده فکر کند.{{سخ}}
===برجستگی‌های اثر===
در واقع داستان می‌خواهد بگوید که زن در عین آن که می‌بایست به مسائل خانوادگی و فامیلی توجه کند، لازم است به فردیت خود هم توجه داشته باشد تا دچار ملال نشود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://farhangsara.ir/tabid/4166/ArticleId/56621/--1-2-3-4-5-6-7-8-9-10-11-12-13-14-15-16-17-18-19-20-21-22-23-24-25-26-27-28-29-30-31-32-33-34-35-36-37-38-39-40-41-42-43-44-45-46-47-48.aspx|عنوان=زنان داستان‌های پیرزاد واقعی هستند}}</ref>
{{بلی}}نثر زویا پیرزاد در عین سادگی، فوق‌العاده تأثیرگذار است و قدرت مثال‌زدنی او را در کاوش و به‌تصویرکشیدن ذهن کاراکترهایش را نشان می‌دهد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1726-the-acrid-taste-of-persimmon|عنوان=ویژگی‌های اثر}}</ref>{{سخ}}
{{بلی}}مضامین زنانۀ در سه کتاب و زبان گفتاری که [[زویا پیرزاد]] آن را برای مجموعه داستانش برگزیده است و روایت غیرخطی داستان‌ها، موجب تمایز این مجموعه از دیگر مجموعه‌ها شده است تا درعین سادگی و روان بودن، عاری از دنیای آرایه‌ها نباشد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
{{بلی}}داستان‌های سه کتاب، زنانی واقعی دارد. از جنس همین زنانی که هر روز در خیابان‌های شهر می‌بینیم. نه ضعیف و ناتوانند و نه سرخوش و مست از قدرت. زنانی که مدام در حال تلاشند تا زندگی‌شان را آنگونه که می‌خواهند بسازند و البته هر از چندگاهی نیز طعنه‌ای می‌زند به زنانی که نقش سنتی زن در جامعۀ ایرانی را پذیرفته‌اند و به آن دلخوش کرده‌اند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1193498518_zoya_pirzad_p1.php/%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1|عنوان=زویا پیرزاد، داستان نویس معاصر}}</ref>
===زبان و گفتار===
در مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»، زبان محاوره‌ای مودبانه‌ای بر فضای داستان حاکم است مانند داستان «لکه‌».{{سخ}}
<font color=darkviolet>معصومه، خواهر محمد بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد...</font/>.ص:۱۹{{سخ}}
و یا زبان محاوره با راوی اول شخص در داستان «قصۀ خرگوش و گوجه‌فرنگی»{{سخ}}
<font color=darkviolet>عینک می‌زنم و خوب سبزی‌ها را زیر و رو می‌کنم که گِل نداشته باشد.</font/>ص:۴{{سخ}}
در مجموعۀ «طعم گس خرمالو» نیز این زبان، زبانی غالب در داستان است اما نزد چند شخصیت، این زبان جایش را به‌زبان کوچه‌ بازاری می‌دهد، مانند رانندهٔ وانت در داستان «سازدهنی»{{سخ}}
<font color=darkviolet>همین بود که برات گفتم، حالا شده ساندویچ فروشی، اون وقت‌ها که مال بابام بود خرازی بود. خدابیامرز بابام سی، چهل‌سال گردوندش. من راستش دوسال هم دووم نیاوردم...</font/> ص:۱۸۲{{سخ}}
در مجموعۀ «یک روز مانده به عید پاک» نیز زبان ساده و محاوره‌ای در داستان حکم فرماست و لحن محاوره‌ای نقل قول‌ها با بدنۀ روایت تفاوت چندانی ندارد.<ref name="زیباشناسی"/>
===آرایه‌های داستان===
===آرایه‌های داستان===
====تکرار، در داستانی تکرار نشدنی====
====تکرار، در داستانی تکرار نشدنی====
[[زویا پیرزاد]] با تکرار حروف و کلمات بر زبان خود تأکید کرده و ستمی نهفته را در تکرارهایش فریاد می‌زند، ستمی که زنان را اسیر در چنگال آشپزخانه‌ای خالی از عشق محبوس کرده است.{{سخ}}
[[زویا پیرزاد]] با تکرار حروف و کلمات بر زبان خود تأکید کرده است و ستمی نهفته را فریاد می‌زند.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
:یک بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، دو بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، سه بار و چهار بار و گاهی هفت بار و هشت بار...{{سخ}}
برای مثال:{{سخ}}
 
{{بلی}}:<font color=darkviolet>یک بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، دو بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، سه بار و چهار بار و گاهی هفت بار و هشت بار...</font>{{سخ}}
:نگاهم کرد، نگاهم کرد، نگاهم کرد...{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>نگاهم کرد، نگاهم کرد، نگاهم کرد...</font>{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>انگار تمام سال‌هایش یک سال بود و تمام ماه‌های آن سال، یک ماه و تمام روزهای آن ماه، یک روز...</font><ref name="زیباشناسی"/>
: انگار تمام سال‌هایش یک سال بود و تمام ماه‌های آن سال، یک ماه و مام روزهای آن ماه، یک روز...{{سخ}}<ref name="زیباشناسی" />


====شخصیت بخشی====
====شخصیت بخشی====
شخصیت پردازی در مجموعه داستان سه کتاب به چشم می‌خورد، پیرزاد از آرایۀ تشخیص برای صحبت دربارۀ زندگی و هر آنچه حیات دارد استفاده کرده و به جرئت می‌توان گفت در داستان‌های او همه چیز جانئار هستند، از درخت چنار «در گاهی پنجره» گرفته که توانایی حرف زدن دارد تا مورچه‌های داستان «ملخ‌ها» که اندازۀ آدم‌ها شدند و به مردم کمک می‌کنند.{{سخ}}
شخصیت‌بخشی در مجموعه داستان «سه کتاب» به‌چشم می‌خورد، [[پیرزاد]] از آرایۀ تشخیص برای صحبت دربارۀ زندگی و هر آنچه حیات دارد استفاده کرده است و به‌جرئت می‌توان گفت در داستان‌های او همه‌‍چیز جاندار هستند، از درخت چنار «درگاهی پنجره» گرفته که توانایی حرف زدن دارد تا مورچه‌های داستان «ملخ‌ها» که اندازۀ آدم‌ها شدند و به مردم کمک می‌کنند.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
:باد دور درخت می‌چرخید و شکوفه‌ها انگار توی اتاق سرک می‌کشیدند.{{سخ}}
به عنوان نمونه:{{سخ}}
:درخت چنار چشم به آسمان دوخته بود و حوصلۀ حرف زدن نداشت.{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>باد دور درخت می‌چرخید و شکوفه‌ها انگار توی اتاق سَرَک می‌کشیدند.</font>{{سخ}}
:از ملخ‌ها خبری نبود، گلوی رادیو پاره شد و مشت مشت سیم زرد و آبی و قرمز ریخت بیزون.{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>درخت چنار چشم به آسمان دوخته بود و حوصلۀ حرف زدن نداشت.</font>{{سخ}}
:دو طرف کوچۀ باریک، دراز ردیف خانه‌ها انگار برای گرم شدن تنگ دل هم چسبیده بودند.{{سخ}}<ref name="زیباشناسی" />
{{بلی}}:<font color=darkviolet>از ملخ‌ها خبری نبود، گلوی رادیو پاره شد و مشت مشت سیم زرد و آبی و قرمز ریخت بیرون.</font>{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>دو طرف کوچۀ باریک، دراز ردیف خانه‌ها انگار برای گرم شدن تنگ دل هم چسبیده بودند.</font><ref name="زیباشناسی"/>


====تشبیه====
====تشبیه====
در مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک،در داستان «هسته‌های آلبالو» تشبیهات فراوانی به کار رفته زیرا ادموند که کودکی دوازده‌ساله است به تقاضای سنش، برای توصیف هر آنچه که دیده آ ن را تشبیه می‌کند.{{سخ}}
در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»، در داستان «هسته‌های آلبالو» تشبیهات فراوانی به‌کاررفته است؛ زیرا ادموند که کودکی دوازده‌ساله است به تقاضای سنش، برای توصیف هر آنچه که دیده آن را تشبیه می‌کند.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
:چه دلمه‌ای درست کرد! ریز و یکدست، مثل رج مروارید.{{سخ}}
برای نمونه:{{سخ}}
:نگین کوشوارۀ آویزش، مثلدانۀ انار بود.{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>چه دلمه‌ای درست کرد! ریز و یکدست، مثل رج مروارید.</font>{{سخ}}
:مادرم انگار سوسکی را از خود براند، دست پدرم را پی می‌زد.{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>نگین گوشوارۀ آویزش، مثل دانۀ انار بود.</font>{{سخ}}
زویا پیرزاد با زیرکی برای توصیفظ ظاهر و اعمال شخصیت‌هایش از آرایۀ تشبیه بهره برده است.<ref name="زیباشناسی" />
{{بلی}}:<font color=darkviolet>مادرم انگار سوسکی را از خود براند، دست پدرم را پس می‌زد.</font>{{سخ}}
[[زویا پیرزاد]] با زیرکی برای توصیف ظاهر و اعمال شخصیت‌هایش از آرایۀ تشبیه بهره برده است.<ref name="زیباشناسی"/>


====مجاز مرسل====
====مجاز مرسل====
در داستان‌های زویا پیرزاد، نمونه‌های فراوانی از علاقۀ کلیت و جزئت وجود دارد و در واقع پیرزاد با ذکر جزء، ارادۀ کل می‌کند، یعنی قسمتی از شیئی یا عضوی را به جای کل موضوع به کار می‌گیرد و با ترکیباتی مثل موهای نقره‌ای، رگ‌های کبود، پوست چروکیده، پیری و سالخوردگی شخصیت‌هایش را بیان می‌کند.{{سخ}}
در داستان‌های [[زویا پیرزاد]]، نمونه‌های فراوانی از علاقۀ کلیت و جزئیت وجود دارد و در واقع پیرزاد با ذکر جزء، ارادۀ کل می‌کند، یعنی قسمتی از شیئی یا عضوی را به‌جای کل موضوع به‌کار می‌گیرد و با ترکیباتی مثل موهای نقره‌ای، رگ‌های کبود، پوست چروکیده، پیری و سالخوردگی شخصیت‌هایش را بیان می‌کند.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
: از خانۀ روبرو  دو مرد جوان هیکل نحیف زنی را روی برانکارد بیرون می‌آورند و دانه‌های برفی که روی موهای نقره‌ای زن می‌ریزد.{{سخ}}
<font color=darkviolet>از خانۀ روبه‌رو دو مرد جوان، هیکل نحیف زنی را روی برانکارد بیرون می‌آورند و دانه‌های برفی که روی موهای نقره‌ای زن می‌ریزد.</font>{{سخ}}
 
در داستان «مثل بهار» از مجموعۀ «مثل همۀ عصرها»، ترکیب رگ‌های کبود و موهای یک دست سفید، اشاره به سالخوردگی و شکم برآمده، بارداربودن زن را نشان می‌دهند.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
در داستان «مثل بهار» از مجموعۀ مثی همۀ عصرها، ترکیب رگ‌های کبود و موهای یکدست سفید، اشاره به سالخوردگی و شکم برامده باردار بودن زن را نشان می‌دهند.{{سخ}}
نوع دیگری از مجاز در داستان‌های پیرزاد دیده می‌شود که آن علاقۀ حال و محل است. یعنی ذکر محل و ارادۀ حال است که در داستان «ملخ‌ها» به‌چشم می‌خورد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
نوع دیگری از مجاز در داستان‌های پیرزاد دیده می‌شود که آن علاقۀ حال و محل است. یعنی ذکر محل و ارادۀ حال است که در داستان «ملخ‌ها» به چشم می‌خورد.{{سخ}}
<font color=darkviolet>کلاغ‌ها بالای سر شهر هراسان بال و پر زدند و مردم خوردند و چاق‌تر شدند.</font>{{سخ}}
:کلاغ‌ها بالای سر شهر هراسان بال و پر زدند و مردم خوردند و چاق‌تر شدند.{{سخ}}
نمونۀ دیگر علاقۀ عموم و خصوص (ذکر خاص و ارادۀ عام و یا برعکس) است که در داستان «گل‌های وسط آن روتختی» دیده می‌شود.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
 
<font color=darkviolet>روشنک! میهمان داریم، چای بیار.</font>{{سخ}}
نمونۀ دیگر علاقۀ عموم و خصوص (ذکر خاص و ارادۀ عام و یا برعکس) است که در داستان «گل‌های وسط آن روتختی» دیده می‌شود.{{سخ}}
نمونۀ دیگر، علاقۀ مضاف و مضاف‌الیه است، بدان معنا که مضاف به‌جای کل مضاف و مضاف‌الیه به‌کار می‌رود.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
:روشنک! میهمان داریم، پچای بیار.{{سخ}}
<font color=darkviolet>یاد روزی افتاد که خبر عزیز خاتون را آوردند.(منظور خبر فوت عزیز خاتون است)</font><ref name="زیباشناسی"/>
نمونۀ دیگر، علاقۀ مصاف و مضاف‌الیه است، بدان معنا که مضاف به جای کل مضاف و مضاف‌الیه به کار می‌رود.{{سخ}}
:یاد روزی افتاد که خبر عزیز خاتون را آوردند.(منظور خبر فوت عزیز خاتون است)<ref name="زیباشناسی" />
 
 
 
====جابه‌جایی====
====جابه‌جایی====
زبان محاوره مجموعه داستان سه کتاب که زویا پیرزاد آن را برای غالب زبان کتاب برگزیده و شگرد جابه‌جایی اسم، فعل و صفت که می‌تواند در خدمت این انتخاب هوشمندانه محسوب شود با توجه به اینکه زبان محاوره چندان به ارکان جمله توجهی ندارد از زیرکی یک نویسنده در امر نویسندگی است، چرا که جابه‌جایی‌های درست و منطقی به زیبایی‌های اثر کمک می‌کند و آن را در ذهن مخاطب ماندگار می‌سازد.{{سخ}}
زبان محاوره در مجموعه داستان «سه کتاب» که [[زویا پیرزاد]] آن را برای غالب زبان کتاب برگزیده و شگرد جابه‌جایی اسم، فعل و صفت که می‌تواند در خدمت این انتخاب هوشمندانه محسوب شود با توجه‌ به اینکه زبان محاوره چندان به ارکان جمله توجهی ندارد از زیرکی یک نویسنده در امر نویسندگی است، چرا که جابه‌جایی‌های درست و منطقی به زیبایی‌های اثر کمک می‌کند و آن را در ذهن مخاطب ماندگار می‌سازد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
پیرزاد از نمونه‌های جابه‌جایی بسیار در مجموعه داستان سه کتاب بهره برده است تا اینگونه هنر نویسندگی خود را به نمایش انظار بگذارد.{{سخ}}
پیرزاد از نمونه‌های جابه‌جایی بسیار در مجموعه داستان سه کتاب بهره برده است تا اینگونه هنر نویسندگی خود را به‌ نمایش بگذارد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
:<font color=darkviolet>برچسب کوچکی</font/> روی هر کدام بود، با قیمت و سال ساختشان‌.(جابه‌جایی اسم){{سخ}}
به عنوان مثال:{{سخ}}
 
{{بلی}}:<font color=darkviolet>برچسب کوچکی</font> روی هرکدام بود، با قیمت و سال ساختشان‌.(جابه‌جایی اسم){{سخ}}
:<font color=darkviolet>اول بار</font/> که حسن رفت، باور نکرد.(جابه‌جابی صفت){{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet>اول بار</font> که حسن رفت، باور نکرد.(جابه‌جابی صفت){{سخ}}
 
{{بلی}}:<font color=darkviolet>نشست</font> روی راحتی، رو به حیاط.(جابه‌جایی فعل){{سخ}}
:<font color=darkviolet>نشست</font/> روی راحتی، رو به حیاط.{{سخ}}
{{بلی}}:<font color=darkviolet> آرزویی نداشتم</font>، جز دیدن خود پینه‌دوز.(جابه‌جایی فعل)<ref name="زیباشناسی"/>
 
:<font color=darkviolet> آرزویی نداشتم</font/>، جز دیدن خود پینه دوز.<ref name="زیباشناسی" />{{سخ}}


====نوستالژی====
====نوستالژی====
نویتالژی واژه یونانی و ترکیبی از دو واژه بازگشت و رنج ناشی از آرزوی بازگشت است، معنا و مفهوم آن در زبان فارسی، غربت و حس دلتنگی نسبت به گذشته است.{{سخ}}
شهلا حائری و سمانه رودبار محمدی، نوستالژی را یکی از وجوه زیباشناسی در سه کتاب دانستند و در این باره بیان کردند: نوستالژی واژه یونانی و ترکیبی از دو واژۀ بازگشت و رنج ناشی از آرزوی بازگشت است، معنا و مفهوم آن در زبان فارسی، غربت و حس دلتنگی نسبت به گذشته است.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
 
[[زویا پیرزاد]] با بازگویی خاطرات شخصیت‌هایش، به گذشته‌شان نقب می‌زند ‌و احساسات‌شان را برملا می‌سازد.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
[[زویا پیرزاد]] با بازگویی خاطرات شخصیت‌هایش به گذشته‌شان نقب می‌زند ‌و احساسات‌شان را برملا می‌سازد.{{سخ}}
در اکثر داستان‌های پیرزاد، شخصیت‌ها حسرت گذشته‌ای را می‌خورند که در آن احساس خوشبختی می‌کردند. داستان‌های «درگاهی پنجره»، «لکه»، «مگس» و «مثل بهار» از مجموعه داستان «مثل همهٔ عصرها»، نمونه‌ای از این حس دلتنگی برای گذشته و به‌خصوص دوران کودکی است.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
در اکثر داستان‌های پیرزاد، شخصیت‌ها حسرت گذشته‌ای را می‌خورند که در آن احساس خوشبختی می‌کردند، داستان‌های درگاهی پنجره، لکه، مگس و مثل بهار از مجموعه داستان مثل همه عصرها نمونه‌ای از این حس دلتنگی برای گذشته و به خصوص دوران کودکی است.{{سخ}}
در داستان «طعم گس خرمالو» شخصیت اصلی داستان زنی است که زندگی‌اش در زمان گذشته سپری می‌شود و داستان پر است از خاطرات او و خانه‌ای که یادگار پدری مهربان و می‌توان گفت هویت خانم بر مکان‌هایی که خاطرات پدر را زنده نگاه می‌دارد، هک شده است.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
درگاهی پنجره پهن نبود اما آنقدر بود که با بدن کوچک پنج‌ساله‌ام به‌راحتی روی آن جا شوم و درگاهی پنجره زیباترین جای دنیا بود، ساعت‌ها آنجا می‌نشستم و توت خشک می‌خوردم و به آدم‌ها نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم آدم‌ها چرا این همه راه می‌روند؛ کجا می‌روند؟؛ انگار خوشحال نیستند و شاسد چون خسته اند، خسته از راه رفتن.{{سخ}}
نوستالژی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک» از سه کتاب، به اوج خود می‌رسد و ادموند در داستان «هسته‌های آلبالو»، دوران کودکی خود را به‌همراه همکلاسی مسلمانش، طاهره، به‌تصویر می‌کشد. در داستان «گوش ماهی‌ها» از ازدواج دخترش با یک پسر مسلمان می‌گوید و در داستان «بنفشه‌های سفید» از ازدواجش با مارتا.<ref name="زیباشناسی"/>{{سخ}}
 
===کانون روایت===
 
انتخاب زاویهٔ دید در داستان «سه کتاب»  که شیوهٔ بینش و نگرش زنان را نشان می‌دهد با استفاده از زاویۀ دید اول شخص و راوی زن از صدادار شدن قشر بزرگی از جامعه خبر می‌دهد که تا پیش از این از رسانه‌ای برای صحبت از خواسته‌هایشان محروم بودند و اینک  پیرزاد با روایتی خطی و سرراست به آگاهی بخشی جامعه پرداخته است..<ref name="نورمگز" />{{سخ}}
داستان طعم گی خرمالو از مجموعه داستانی به همین نام، نمونه بارزی از حس دلتنگی به گذشته است، خانم، شخصیت اصلی داستان زنی است که زندگی‌اش در زمان گذشته است، زمانی که پدرش او را حمایت می‌کرد.{{سخ}}
راوی همۀ داستان‌ها زنان هستند و بازگویی روایت از زبان زنان از تاریخ و سیاست خبر می‌دهد که تا پیش از این به شکل‌های مختلفی به حاشیه رانده می‌شدند.<ref name="نورمگز">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1051227/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%84%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=نقد نشانه‌ها در لکه‌ها اثر زویا پیرزاد}}</ref>{{سخ}}
داستان پر است از خاطرات او و خانه‌ای که یادگار پدری مهربان و جهیزیه او است و می‌توان گفت هویت خانم بر مکان‌هایی که خاطرات پدر را زنده نگاه می‌دارد هک شده است.{{سخ}}
در مجموعه‌داستان «مثل همهٔ عصرها»، به جز چهار داستان <font color=darkviolet>(درگاهی پنجره، نیمکت روبه‌رو، زندگی دلخواه آقای ف و ملخ‌ها)</font/>، شخصیت چهارده داستان دیگر آن زن است و اکثر داستان‌ها به سوم شخص روایت می‌شود و کانون روایی صفر دارد، در این حالت راوی نسبت به بقیهٔ شخصیت‌های داستان، به تمام امور آگاهی دارد. «سه کتاب» با استفاده از راوی دانای کل، به ذهن شخصیّت‌های داستانش وارد می‌شود و همین مسئله گویای ویژگی بارز حسّ کنجکاوی مفرط زنان در داستان است.<ref name="زیباشناسی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=197386|عنوان=بررسی وجوه زیباشناسی در مجموعه داستان سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
دیگر زنان مجموعه داستان طعم گس خرمالو با بازگویی خاطراتشان از حوادث زندگی، تصویری دقیق به دست می‌دهند و رهایی می‌یابند از مردان و عوالم آنان که درک درستی از لطافت‌های زنانه ندارند.{{سخ}}
در این میان، تنها سه داستان <font color=darkviolet>(قصهٔ خرگوش و گوجه‌فرنگی، همسایه‌ها و لنگه‌به‌لنگه‌ها)</font>، به اول شخص روایت شده که درواقع کل روایت در ذهن یک زن و بر محوری خاص شکل می‌گیرد.{{سخ}}
 
در مجموعهٔ داستان «طعم گس خرمالو» نیز، مسائل خانوادگی و روابط زن و شوهر با کانون روایی صفر و با زاویهٔ دید دانای کل روایت می‌شود. به‌جز داستان «سازدهنی» که کانون مرکزیت روایت مرد است، در بقیهٔ داستان‌ها مرکزیت داستان را زن‌ها تشکیل می‌دهند.{{سخ}}
نوستالژی در مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک از سه کتاب، به اوج خود می‌رسد و ادموند در داستان هسته‌های آلبالو دوران کودکی خود را به همراه همکلاسی مسلمانش، طاهره، به تصویر می‌کشد، در داستان گوش ماعی‌ها از ازدواج دخترش با یک پسر مسلمان می‌گوید و در داستان بنفشه‌های سفید از ازدواجش با ماریا‌.{{سخ}}
فضای مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک» کمی متفاوت است، در این مجموعه داستان، راوی از گذشته‌اش می‌گوید و کانون روایی صفر در فضای روایت حکم فرماست، زمان اصلی روایت حال است و در یادآوری کودکی راوی می‌گذرد، بدین ترتیب راوی اول شخص و مرد است و کانون مرکزی روایت نیز خود اوست، اما باید بیان کرد که دیدگاه زنان در داستان نیز به اندازه نگاه خود او بیان می‌شود.<ref name="سبک‌شناسی انتقادی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/seminar/ViewPaper.aspx?ID=51899|عنوان=سبک‌شناسی انتقادی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک}}</ref>{{سخ}}
تازه که ازدواج کرده بودم، عصری که به همراه مارتا و مادر در حیاط خانه، چای می‌خوردیم؛ به مادرم گفتم:جوهرم تمام شده.{{سخ}}
[[پرونده:mahfeldastan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برنامۀ آخرین نشست محفل تابستانی '''</center>]]
مارتا گفت:چرا به مادر زحمت می‌دهی؟ من می‌خرم‌.<ref name="زیباشناسی" />{{سخ}}
===نشست تابستانی محفل داستان===
 
کارگاه خوانش سه داستان از [[زویا پیرزاد]] در مجموعه داستان «سه کتاب»، با حضور محمد رضا گودرزی و هنرجویان و با بررسی مسائل اجتماعی و مشکلات زندگی افراد در محیط‌هایی چون مترو یا خانواده پرداخته شد، سپس داستان «لنگه‌به‌لنگه‌ها» از این مجموعه، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.<ref name="گودرزی" />{{سخ}}
 
محمدرضا گودرزی تسلط پیرزاد در  فرآیند نویسندگی در میان دیگر زنان نویسنده را علتی بر شهرت او دانست و اضافه کرد: اگر چه بسیار دیر نوشته‌های پیرزاد شناخته شد اما در همین چند سال هم، به‌خوبی اعتبار لازم را برای ماندگارشدن در عالم ادبیات ایران کسب کرده است.<ref name="گودرزی" />{{سخ}}
 
زبان ساده، نثر گویا و بدون زوائد و انتقال دقیق حس زنانگی باعث شد تا کمتر از یک سال پس از چاپ اولین رمانش با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، برای بار سیزدهم تجدید چاپ شود و در بازار نشر ایران کمتر کتابی یافت می‌شود که به این سرعت در میان خوانندگان گسترش یابد و در عین حال مورد تأیید و تشویق روشنفکران و نویسندگان نامی ایرانی واقع گردد.<ref name="گودرزی" />{{سخ}}
 
گودرزی اضافه کرد نکتۀ مهم دیگری که در نوشته‌های پیرزاد وجود دارد این است که زنان داستان‌های زویا پیرزاد در مجموعه داستان «سه کتاب» واقعی هستند.<ref name="گودرزی">{{یادکرد وب|نشانی=https://farhangsara.ir/tabid/4166/ArticleId/56621/--1-2-3-4-5-6-7-8-9-10-11-12-13-14-15-16-17-18-19-20-21-22-23-24-25-26-27-28-29-30-31-32-33-34-35-36-37-38-39-40-41-42-43-44-45-46-47-48.aspx|عنوان=زنان داستان‌های پیرزاد واقعی هستند}}</ref>
===گذر از سنت به مدرنیته در «طعم گس خرمالو»===
احمد گلی، سمیرا نظری و فرهاد محمدی در نشریۀ بهارستان سخن بیان کردند:
:بیان مسئلۀ سنت و مدرنیته در قالب داستان، حاکی از اهمیت بنیادین موضوع است که جامعه و فرهنگ درگیر آن هستند.<ref name="گذر از سنت" />{{سخ}}
داستان «طعم گس خرمالو»، بازگو کنندۀ روایت گذر از سنت به مدرنیته است که در آن جریان برخورد «خانم»، شخصیت اصلی داستان، با دنیای جدید و چگونگی آشنایی او با پدیدۀ مدرنیته را نشان می‌دهد.<ref name="گذر از سنت" />{{سخ}}  
چگونگی ورود او به دنیای مدرن نمایان‌گر درک کلی مردم جامعه از مدرنیته است؛ اینکه مردم جامعه مدرنیته را در چه سطحی درک کرده‌اند؟{{سخ}}
اصلاً دریافت آن‌ها از مدرنیته چگونه است؟{{سخ}}
در داستان، با سه مرحلۀ مرتبط با موضوع سنت و مدرنیته روبه‌رو هستیم.{{سخ}}
نخست:'''برخورد سنت و مدرنیته که به سنت‌گریزی و تجددخواهی می‌انجامد.'''<ref name="گذر از سنت" />{{سخ}}
دوم: '''در مدرنیته و همگام با دست‌آوردها و یا مدهای مدرنیته به‌سربردن است.''' که در این مرحله است که فرد به بی‌هویتی و بحران شخصیتی دچار می‌شود.<ref name="گذر از سنت" />{{سخ}}
سوم: '''مرحلهٔ بازگشت به سنت و باورهای مذهبی است که به‌عنوان راه‌حل نجات فرد از پیامدهای مدرنیته است.'''<ref name="گذر از سنت">{{یادکرد وب|نشانی=http://download.hiapcongress.ir/download/803676/html|عنوان=گذر از سنت به مدرنیته در «طعم گس خرمالو»}}</ref>


[[پرونده:Lakeha.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''' لکه‌ها و نظام نمادها در سه کتاب'''</center>]]
===نظام نشانه‌ها و نمادها===
سمیه رشیدی و الناز معتمدی از کارشناسان مطالعات فرهنگی، دربارۀ نظام نشانه‌ها در سه کتاب گفتند:
داستان «لکه‌ها»، با دید زنانه‌ای که در داستان به آن پرداخته شده است، شکل داستانی پررنگ‌تری را به‌خود گرفته است زیرا [[زویا پیرزاد]] با استفادۀ آگاهانه از نمادها و نشانه‌ها در داستان خود، نوآووری قابل توجهی را در داستان ایجاد کرده است و هدف نوشتن آن را تنها ارائۀ الگویی واحد برای همۀ داستان‌های آن قرار نداده است زیرا هر داستانی با توجه‌ به چگونگی درهم‌بافته‌شدن نشانه‌های آن، الگویی منحصربه‌خود را دارد.<ref name="نورمگز" />{{سخ}}
عنوان خاص داستان و ارتباط درونی‌اش با متن، نخستین مسئله‌ای است که مخاطب با آن روبه‌رو می‌شود و داستان از شخصیت‌های متعدد و گوناگونی تشکیل شده است: مادر لیلا، علی، لیلا و عمه که تازه از آمریکا برگشته و بعد هم رویا و حمید و همچنین فضاهای خارجی متعددی مثل رستوران، پارچه فروشی، خیابان که  پیرزاد به‌خوبی از عهدۀ فضاسازی برای شخصیت‌هایش که همگی نام و گذشته‌ای مشخص دارند برآمده است‌.<ref name="نشانه و نماد">{{یادکرد وب|نشانی=http://lit.iaushk.ac.ir/article_518461_1aaeaaf71d48b89539466db0b0b010b3.pdf|عنوان=بررسی نمادها و نشانه‌ها در داستان لکه‌ها}}</ref>{{سخ}}
گسترهٔ نشانه‌ها در این داستان بسیار وسیع است که این گستردگی نماد را در کم‌تر داستان کوتاه ایرانی می‌توان دید.<ref name="نشانه و نماد"/> معتمدی بیان کرد: نماد اولی که در داستان وجود دارد لکه‌هاست، همان عنوان و مضمون اصلی داستان است که حکم مهم‌ترین نماد را به خود گرفته است و نماد بعدی که در ساختار و بطن داستان ریشه دوانده است، درخت چناری است که حکم زندگی دارد.<ref name="نشانه و نماد"/>{{سخ}}
عنوان داستان و مضمون اصلی آن، نماد است و مواجهٔ خوانندهٔ کنجکاو با مضمونی نمادین که هر چه جلوتر می‌رود بیشتر و بیشتر با آن درگیر می‌شود و داستان در بستر لکه‌ها شرح داده می‌شود تا خواننده همپای قهرمانان داستان درگیر لکه‌هایی شود که ناشی از پستی و بلندی‌های زندگی است و شاید بتوان گفت قهرمان اصلی داستان همین لکه‌هایی هستند که داستان را می‌سازند و اوج می‌گیرند و فرود می‌آیند و ناگاه ناپدید می‌شوند و با پنهان و پیدا شدنشان طرح داستان را می‌سازند، لکه‌ها در این مجموعه داستان نمادی از مشکلات زندگی زوج‌هاست.<ref name="نشانه و نماد"/>{{سخ}}
به گفتۀ معتمدی: شخصیت رازآلود بانو (ح.م) در این داستان نمادین است که ناگهانی وارد زندگی لیلا شده در حکم راهنمای لیلا در داستان حضوری فعال می‌گیرد و بدون اینکه مدام از او بخوانیم حضورش در داستان فراگیر می‌شود.<ref name="نشانه و نماد"/>{{سخ}}
آنچه بیش از همه در این داستان اهمیت دارد شیوهٔ به‌کارگیری نمادهاست که باید در خدمت متن باشند و سه کتاب به موفقیت بسیاری در این زمینه رسیده است.<ref name="نشانه و نماد"/>
[[پرونده:Zan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زنان و زویا پیرزاد'''</center>]]
[[پرونده:Zan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''زنان و زویا پیرزاد'''</center>]]
==زن و نویسندۀ زن==
===استقلال شخصیتی زنان در مجموعه داستان «سه کتاب»===
===استقلال شخصیتی زنان در مجموعه داستان «سه کتاب»===
در داستان‌های زویا پیرزاد دو گونه زنان مستقل وجود دارند: نخست زنانی که در داستان شخصیتی مستقل دارند و زنانی که استقلال خود را در سایۀ سرمایۀ اقتصادی می‌دانند.{{سخ}}
قاسم سالاری و فروزان نجفی در بررسی آثار پیرزاد بیان کردند: در داستان‌های سه کتاب دو گونه از زنان مستقل وجود دارند: نخست زنانی که در داستان، شخصیتی مستقل دارند و دوم، زنانی که استقلال خود را در سایۀ سرمایۀ اقتصادی می‌دانند.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در مجموعه داستان سه کتاب، مادربزرگ عالیه و مادر عالیه در داستان «مگس» از زنان مستقل هستند، مادر عالیه بعد از خسته شدن از زندگی در آپارتمان، به شهری ساحلیمی‌رود و می‌گوید: می‌خواهم آنجا زندگی کنم.{{سخ}}
در مجموعه داستان سه کتاب، مادربزرگ عالیه و مادر عالیه در داستان «مگس» از زنان مستقل هستند.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «خانم ف زن خوشبختی است» استقلال شخصیتی و اقتصادی در دو شخصیت خانم ف و خانم تقی زادگان ،رئیس بانک، دیده می‌شود، که ضمن تاکید بر حمایت اعضایخانواده، کارهای داخل و بیرون خانه را نیز انجام می‌دهند.{{سخ}}
مادر عالیه بعد از خسته‌شدن از زندگی در آپارتمان، به شهری ساحلی می‌رود و می‌گوید: می‌خواهم آنجا زندگی کنم.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «زندگی دلخواه آقای ف» خانم ف با فروش بافتنی‌ها و استخدام شدن دو دخترش، فرزانه و فتانه در یک اداره، به استقلال اقتصادی می‌رسند.{{سخ}}
در داستان «خانم ف زن خوشبختی است» استقلال شخصیتی و اقتصادی در دو شخصیت خانم ف و خانم تقی زادگان، رئیس بانک، دیده می‌شود که ضمن تاکید بر حمایت اعضای خانواده، کارهای داخل و بیرون خانه را نیز انجام می‌دهند.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «مثل همۀ عصرها» زنی پرستار، بدون آنکه حمایت مردی را در کنار خود داشته باشد، زنگی خود و دخترش را می‌گذراند، حتی ترانه در داستان«پرلاشز» در  مجموعه داستان طعم گس خرمالو زنی مستقل است که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و بت خودباوری‌های تمام، آقای نقوی را به خاطر برخی رفتارهایش رها می‌کد و با بی‌توجهی به سنت‌ها، خود به خواستگاری مراد می‌رود.{{سخ}}
در داستان «زندگی دلخواه آقای ف»، خانم ف با فروش بافتنی‌ها و استخدام شدن دو دخترش، فرزانه و فتانه در یک اداره، به استقلال اقتصادی می‌رسند.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «لکه‌ها»، لیلا بعد از طلاق به یاری دوستش  ،رویا، آموزش فن لکه گیری راه می‌اندازد و با این کار به استقلال مالی می‌رسد، در داستان کوتاه «آپارتمان» مهناز با خودباوری از فرامرز که خواهان زنی سنتی است جدا می‌ود و به کارهایی که قبل انجام می‌داد، ادامه می‌دهد.{{سخ}}
در داستان «مثل همۀ عصرها» زنی پرستار، بدون آنکه حمایت مردی را در کنار خود داشته باشد، زندگی خود و دخترش را می‌گذراند، حتی ترانه در داستان «پرلاشز» زنی مستقل است که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و با خودباوری‌های تمام، آقای نقوی را به‌خاطر برخی رفتارهایش رها می‌کند و با بی‌توجهی به سنت‌ها، خود به خواستگاری مراد می‌رود.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «یک روز مانده به عید پاک»، مادر ادموند زنی است که کارهای خانه را از روی تفنن و به اجبار انجام می‌دهد و در زیر زمین خانه، دور از چشم همه به کارهای شخصی‌اش می‌پردازد.{{سخ}}
در داستان «لکه‌ها»، لیلا بعداز طلاق به یاری دوستش، رویا، آموزش فن لکه‌گیری راه می‌اندازد و با این کار به استقلال مالی می‌رسد و در داستان کوتاه «آپارتمان»، مهناز، از فرامرز که خواهان زنی سنتی است جدا می‌شود و کارهایی که قبل انجام می‌داد را ادامه می‌دهد.<ref name="زنان" />{{سخ}}
در داستان «یک روز مانده به عید پاک»، مادر ادموند زنی است که کارهای خانه را از روی تفنن و به‌اجبار انجام می‌دهد و در زیر زمین خانه، دور از چشم همه به کارهای شخصی‌اش می‌پردازد.<ref name="زنان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=2&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjh-IuT07vkAhW0tHEKHeBrDZoQFjABegQIAhAC&url=http%3A%2F%2Fwww.anjomanfarsi.ir%2Fpdf%2Fpa7%2F3%2F1087.pdf&usg=AOvVaw00fNcz3eMnEvICeWBjYrZc|عنوان=بررسی مشکلات زنان در آثار رویا پیرزاد}}</ref>
 
===در بوتۀ نقد و بررسی===
[[پرونده: Screenshot1.png|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نظر مطبوعات فرانسوی '''</center>]]
====وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند====
فیگارو:{{سخ}}
:فوق‌العاده{{سخ}}
:به لطافت شعر و رویا...{{سخ}}
:از گذشتۀ زنان کشوری کهن ...{{سخ}}
:وزندگی روزمرۀ آن‌ها...{{سخ}}
:پیچیده در زر ورق زندگی...{{سخ}}
:ومی‌گوید از ابدیت در حال گذر...<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.30book.com/Book/79331/%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2|عنوان=وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند}}</ref>


در آثار زویا پیرزاد، زنان مایلند در کسب درامد خانواده  سهیم باشند.<ref name="زنان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=2&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjh-IuT07vkAhW0tHEKHeBrDZoQFjABegQIAhAC&url=http%3A%2F%2Fwww.anjomanfarsi.ir%2Fpdf%2Fpa7%2F3%2F1087.pdf&usg=AOvVaw00fNcz3eMnEvICeWBjYrZc|عنوان=بررسی  مشکلات زنان در آثار رویا پیرزاد}}</ref>
====پونه براتی و نقد «مثل همۀ عصرها»====
* احتیاط‌های پیرزاد در قصه‌پردازی، خواننده را خسته و آزرده می‌کند. در مجموعهٔ «مثل همهٔ عصرها» با فضاسازی چندان قوی و واقعی مواجه نیستیم و خالق اثر چندان نگاه سمبلیک و استعاری به اشیا ندارد. از سوی دیگر زنان این مجموعه، به گربه‌هایی می‌مانند که خوابیدن جلوی گرمای شومینه را به ماجراجویی در خیابان‌های شلوغ ترجیح می‌دهند.<ref name="نقد اول"/>
* «خرگوش و گوجه‌فرنگی» کشش آن را دارد که آغاز خوبی برای داستان باشد، آن‌ هم مجموعه‌ای که در داستان‌های بعدی مدام زنانی را مطرح می‌کند که ناظران خاموش دنیا شدند. اما این نشانه آنقدر در تمام داستان تکرار می‌شود که نه‌تنها ذهن خواننده را خسته می‌کند بلکه مانع همدلی خواننده با زنان داستان می‌شود.<ref name="مثل همۀ عصرها"/>
* «یک جفت جوراب» که با نماد مکرر پنجره آغاز می‌شود، زن قصه تصمیم می‌گیرد که از خانه بیرون رود اما حادثه‌ای منجر به پناه‌دادن یک فراری به زیرزمین خانه‌اش می‌شود.<ref name="نقد اول"/> این قصه با عاملی حادثه‌ساز، فضای داستان را به‌پیش می‌برد و لحظات اضطراب و نگرانی‌ها را خیلی خوب به‌تصویر می‌کشد اما این هیجانات خیلی ناگهانی پیش می‌روند و زن داستان باز هم به‌جای همیشگی‌اش برمی‌گردد.<ref name="نقد اول"/>
* «لکه» همان قصۀ مکرر ظلم به زنان و زیاده‌گویی را پیش می‌برد با ترس از اینکه نکند خواننده شیرفهم نشود. نمونه‌ای از صفحه۱۹:{{سخ}}
<font color=darkviolet> صدای گریه می‌آمد، معصومه، خواهر محمد، بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد.</font>
* «نیمکت روبه‌رو» باآنکه سوژه‌‌اش نسبتاً جدید است، در پرداخت شخصیت‌ها ضعف دارد.{{سخ}} <font color=darkviolet>«مادر عاشق کیسه‌های پلاستیکی بود...»</font> ص:۲۵.
* از داستان «یک زندگی» به بعد، زن مقابل پنجره، به‌قدری تکراری می‌شود که حوصلۀ خواننده را سرمی‌برد، ماجرا‌هایی کسل‌کننده که راحت می‌توان آن‌ها را حدس زد.{{سخ}}
* «خانم ف زن خوشبختی است»، زندگیِ زنی است که هر بار برای خودش چیزی می‌خرد و از فروشنده می‌خواهد آن را در کادو بپیچد. این اشارهٔ ضمنی که خیلی زیبا در داستان جاافتاده است، از صحنه‌های درخشان داستان است و بدون‌ آنکه مستقیماً به‌سمتی نشانه رود، وجهی از شخصیت داستان را روشن می‌کند.<ref name="نقد اول"/>
* «ملخ‌ها» زیباترین داستان این مجموعه، به‌زبان طنز نوشته است و در آن نه از نماد تکراری صندلی و پنجره خبری است، نه از مویه‌های زنانه. پیرزاد در این داستان نشان می‌دهد که چهره‌ای طناز و سر به‌ هوا هم دارد که خوب از پس نوشتن برمی‌آید.<ref name="نقد اول"/>
* «لنگه‌به‌لنگه‌ها» آخرین داستان این مجموعه، خیال خواننده را راحت می‌کند. زنان پیرزاد بالاخره تصمیم گرفتند کمی شیطنت کنند و دیگران را به بازی بگیرند.<ref name="نقد اول"/>{{سخ}}
====کیارنگ علایی و نقد دو داستان====
:مطالعهٔ داستان‌های مينی‌مال از جمله «خرگوش و گوجه‌‌فرنگی» و «زندگی»، باورپذيری طرح یک اتفاق روزمره و پيش‌افتاده در داستان است و اين نوع نوشتن، حكايت از اسارت انسان‌ها در عصر حاضر در چنگال زندگی است.<ref name="کیاعلایی و نقد" />{{سخ}}
داستان «خرگوش و گوجه‌فرنگی»، روايت زنی است كه دغدغه‌های روزمرهٔ زندگی مانع از پرداختن او به علايقش از جمله داستان‌نویسی می‌شود. طرح قصه بسيار آرام است و ديواری بين زن و مرد حايل نمی‌شود و شخصيت‌های مرد در داستان‌های پيرزاد با نجابت خاصی پرداخته می‌شوند.<ref name="کیاعلایی و نقد" />{{سخ}}
نشانه و معنا در داستان «درگاهی پنجره»، حضور پررنگی دارند و يكی از بارزترين رئوس اين قصه تشبيه كردن خود به اجسام است، زاويهٔ ديد در ابتدا الهی‌گونه است و راوی خودش را نسبت به اتفاقات مشرف می‌داند.<ref name="کیاعلایی و نقد" />{{سخ}}
آستانهٔ داستان توصيف مکان‌هاست و در همين توصيفات بنای قصه نهاده می‌شود و نگاه طبيعت برای پيرزاد در اين داستان قابل ستايش است.<ref name="کیاعلایی و نقد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/8502-19923/|عنوان=از هیچ، داستان می‌توان نوشت!}}</ref>
[[پرونده:Jomleseketab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برشی از طعم گس خرمالو در سه کتاب '''</center>]]


===حمایت از زنان در داستان===
==== سهیلا فرهنگی و نقد «طعم گس خرمالو»====
گاه در اثار نویسندگان سخنانی در حمایت از زنان دیده می‌شود که سخنان مردان و زنانی است که مدافع حقوق زن هستند، در آثار پیرزاد حمایت از زنان بسیار دیده می‌شود.{{سخ}}
*داستان‌های مجموعۀ «طعم گس خرمالو»، روایت‌های گوناگونی از اعتراضی مشترک اسـت؛ اعتراض به وضعيتی كه نه‌تنها بـرای نويسنده، بلكه بـرای مخاطـب نازک دل او نيـز آزاردهنده است، اين مجموعه، زندگی زنانی را به‌تصوير می‌كشد كه از وضـعيت موجـود راضی نيستند و در عين حال تسليم نمی‌شوند و منفعل عمل نمی‌كنند و در مقايسه با نسل گذشتۀ خود، پوياتر و شجاعانه‌تر رفتار می‌كنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://elmnet.ir/article/20680826-11942/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%B9%D9%86%D8%B5%D8%B1-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D8%B4-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%DA%AF%D8%B3-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=کارکرد عنصر شخصیت در طعم گس خرمالو}}</ref><ref name="نقد گس">{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/download/338562|عنوان=خوانش رمزگان‌های اجتماعی در طعم گس خرمالو}}</ref>
در داستان «یک روز مانده به عید پاک» ادموند نمونه‌ای از مردانی است که هیچگاه به فکر سلطه بر همسرش نیست و در کارهای خانه یار اوست، در داستان «پرلاشز» رفتارهای مراد نیز حاکی از احترام نسبت به ترانه است و شخصیتی که زنان را محترم می‌شمارد و نشان می‌دهد که نویسنده، تنها به زندگی زنان نمی‌اندیشد، بلکه زن و مرد را مکملی برای هم می‌داند.{{سخ}}
*داستان «لکه‌ها»  با انسجام چندانی که در داستان‌های آن وجود دارد از یک زندگی ناموفق می‌گوید که اساس آن بر پایۀ احساسات شکل گرفته است و روی کاغذآوردن تباهی و ناروایی‌های اجتماعی به همره دید انتقادی زویا پیرزاد نشان از عدم وابستگی داستان به یک ایدولوژی خاص می‌باشد.<ref name="نقد گس" />{{سخ}}
در داستان «زندگی دلخواه آقای ف» زن و مرد، هر دو افرادی وظیفه شناس هستند و هیچکدام از اعضای خانواده در حق دیگری اجحاف نمی‌کند، در داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» نیز مرد داستان به خاطر عقیم بودن همسرش و با توجه به فرهنگ عصرش، دست به هیچ ازدواج مجددی نمی‌زند و عاشقانه تا پایان مرگ همسرش با او زندگی می‌کند.<ref name="زنان" />
نقطۀ اوج داستان در تصمیم جدایی از شریکی نالایق شکل می‌گیرد و نویسنده عشق و عاطفه را در مقام نقطۀ ضعفی برای داستان می‌داند. به گفتۀ اصلانی دیالوگ در داستان «لکه‎‌ها» در فضاسازی نقش موثری داشته است درحالی که این فضاسازی نیز به مدد دیالوگ آمده است تا گفت‌وگوهای داستان بیشترین تاثیر را روی خواننده بگذارند.<ref name="نقد گس" /><ref name="پاره‌پاره">{{یادکرد وب|نشانی=http://aslani.gpersia.com/sakhtarhayemovazi|عنوان=ساختارهای موازی و پاره‌پاره در مجموعه داستان طعم گس خرمالو}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/40|عنوان=بررسی داستان لکه‌ها از زویا پیرزاد}}</ref>{{سخ}}
*داستان «آپارتمان» با دو روند موازی و هم‌سو<ref name="پاره‌پاره" /> به پیش می‌رود تا تفاوت دیدگاه زن و مرد در داستان رفته‌رفته روند ادامۀ زندگی را به چالش بکشد و درنهایت ساز جدایی نواخته شود.<ref name="نقد گس" />{{سخ}}
*پررنگ شدن استقلال زنان در داستان «پرلاشز» از عواملی است که به گفتۀ اصلانی ساختاری یگانه را برای این مجموعه ایجاد کرده است و از دیداری می‌گوید که در جریان آن ترانه مشترکان فراوانی را با مراد می‌یابد و در مقابل خودش را با زندگی گذشته‌اش بیگانه می‌پندارد.<ref name="نقد گس" />{{سخ}}
* «ساز دهنی» با داستانی بدون انسجام، جریانی ایستا دارد و از تصمیمی می‌گوید که بوی اجبار می‌دهد تا برای خوشایندی همسر، شخصیت اصلی داستان مجبور شود  تا سهمش را بفروشد و راهی آمریکا شود.<ref name="نقد گس" />{{سخ}}
*آخرین  داستان از این مجموعه حکایتی از یک زندگی است، كه هرچند در برهه‌هایی از زمان کال و گس مانده است می‌تواند به شيرينی بیانجامد و در نهايت همانی شود كه زن داستان می‌خواهد.<ref name="نقد گس" />{{سخ}}


===توانمندی زنان در  داستان‌های پیرزاد===
====نقد مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»====
در آثار نویسندگانی که با هدف بیان مسائل زنان بیان می‌شود، نشان دادن توانمندی‌های زنانه از نقاط اوج داستانی است.{{سخ}}
روبرت صفاریان:
در داستان «آپارتمان» در طعم گس خرمالو، مهناز در شرکت حمل و نقل مدیریتی قوی دارد و سیمین نیز بعد از جدایی از مجید، توانمدی خود را در کلاس لکه گیری نشان می‌دهد.{{سخ}}
:نگاه از درون در نوشتار پیرزاد جامعه‌ای را توصیف می‌کند که آشنا با آن است و از نمایان‌شدن موضوعی می‌گوید که با ایجاز و استادی پیرزاد محتوای داستان‌های این مجموعه را به خود اختصاص داده است.<ref name="نقد سوم">{{یادکرد وب|نشانی=https://robertsafarian.com/?p=225|عنوان=معضل رفتار تعصب آمیز نسبت به ازدواج مختلط}}</ref>{{سخ}}
مار ادموند در داستان «یک روز مانده به عید پاک» خود رادر امور زندگی توانمند و مستقل نشان می‌دهد و در داستان «گوش ماهی»، دانیک در سمت معاون ادموند در مدرسه خوب عمل می‌کند.{{سخ}}
موضوع ستم بر زنان که نخستین بار در مناسبات پدر و مادر ادموند تجلی می‌یابد مهم‌ترین تمی است که نشان از موضوع اصلی داستان دارد.<ref name="نقد سوم"/>{{سخ}}
در داستان «ساز دهنی» مادر حسن در نقش راهنما و هدایت کننده‌ای برای حسن ظاهر می‌شود.{{سخ}}
داستان شمایی کلی از زندگی ادموند است و بیشتر بیان احساسات مردی است که سه دوره از زندگی‌اش شکل داستانی به خود گرفته است. وجه مشترکی که در هر سه فصل داستان‌های این مجموعه برجسته شده است روزهایی است که یک روز مانده به عید پاک  نام دارند و از ورودی ناگهانی به کودکی ادموند آغاز می‌شود تا در پایان با تنهایی او پایان پذیزد.<ref name="نقد سوم"/>{{سخ}}
در داستان «مگس» مادر عالیه و مادربزرگشدر زندگی، توانمندی مدیریتی خود را نشان می‌دهند و ترانه که در داستان «پرلاشز» امور زندگی خود و مراد را با کار در شرکت هواپیمایی سامان می‌دهد.{{سخ}}
*کتاب «یک روز مانده به عید پاک» یادآور داستانی تأثیرگذار دربارۀ اشتباهات و شکوه انسان بودن است و رمان «شوهر آهو خانم» را به یاد مخاطبان علاقه‌مند می‌آورد.<ref name="عید پاک"/>
توانمندی مدیریتی را در سه کتاب زویا پیرزاد، در تمامی بخش‌های آن به وضوح دیده می‌شود که این‌ها حاکی از دلمشغولی‌های نویسنده از دغدغه‌های زنانه است.<ref name="زنان" />


===اعتراض به سنت‌های حاکم بر زندگی زنان===
[[پرونده:nevisandekhani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برنامۀ نویسنده‌خوانی با نقد سه کتاب '''</center>]]
در آثار زویا پیرزاد صدای اعتراض به گوش می‌رسد، اعتراض به سنت‌هایی که زن را از بهشت آرزوهایش دور می‌کند.{{سخ}}
در داستان «قصۀ خرگوشو گوجه فرنگی» کارهای خانه مانع می‌شود تا زن بتواند داستانش را تمام کند و در داستان «همسایه‌ها» نیز تکرار در داستان پیش می‌رود و زن از پنجره خانه، همسایه‌اش را می‌بیند که در تکرار کارهای روزمره غرق است و مانند او مشغول کارهایی مشابه است.{{سخ}}
در داستان کوتاه «لکه» با زنی مواجهیم که تکرار کارهای روزمره، او را از تحول و تغییر هراسان کرده و زندگی‌اش مثل خطی صاف، مثل کاموای بافتنی که الان دراز به دراز روی قالی افتاده و سی سال است که سال‌هایش شبیه هم است و همۀ ماه و روزش بی‌هیچ دگرگونی.{{سخ}}
در داستان «یک زندگی» و «مثل بهار» تکرارها پیش می‌روند و  شخصیت اصلی داستان «لنگه به لنگه‌ها»، از فرط غرق شدن در تکرار راهی روانپزشک می‌شود.<ref name="زنان" />


=== فریاد اعتراض به پوشش زنان===
===لیلی سلطانی و سه کتاب===
در داستان سه کتاب، سنت‌هایی رواج دارد که پیرزاد فریاد اعتراض خود را نوشتن داستانش بیان کرده، در داستان «یک روز مانده به عید پاک»، طاهره از بلند کرد موهایش خسته است و آرزو می‌کند بتوانند مانند پسرها آن‌ها را از ته بتراشد.{{سخ}}
لیلی سلطانی با بیان اینکه پیرزاد متناسب با عصر زندگی و وضعیت جامعه، قلمی بسیار قوی داشته است، بیان کرد: این رمان‌نویس ارمنی با هنجارشکنی و نوشتن از دنیای زنان در آن دوران، توانست زنان را مطرح کند و همچنین توصیف‌هایی زیبا در فضا و مکان و شخصیت‌ها داشته باشد و به‌خوبی احساسات زنانه را نشان دهد.<ref name="نویسنده‌خوانی">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.hamrahanekhabar.com/news/95175/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C|عنوان=نقد و بررسی سه کتاب در برنامۀ نویسنده‌خوانی در یزد}}</ref>
رنگ تیرۀ لباس زنان از دیگر مواردی است که فریاد اعتراض پیرزاد را به عنوان نویسنده‌ای که زنان مرکزیت آثارش هستند به گوش می‌رساند که این مضمون در داستان «گوش ماهی» از مجموعۀ سه کتاب با توصیفی زیبا بیان می‌کند:{{سخ}}
===اصلانی:طعم گس خرمالو نقل واقعه نیست!===
آلنوش مدام به رنگ‌های تیرۀ لباس مادرش ایراد می‌گرفت و می‌گفت:خاله دانیک رنگ شاد می‌پوشد.<ref name="زنان" />
:«طعم گس خرمالو» سطحی مسطح دارد که در آن از فراز و نشيب‌های آن چنانی خبری نيست و لحظه‌های چندان با اهميتی وجود ندارد تا داستان‌نويس بر آن‌ها تأمل كند و گرهٔ داستان را ذره ذره بگشايد تا در پايان داستان حالتی بسامان گيرد و در وضعيتی نوين به تعادل برسد، هر چه در آن هست عادتی از لحظه‌های تکراری زندگی است زیرا این مجموعه نقل واقعه نيست تا پيشرفت كند و به‌اوج رسد و بعد سير نزولی خود را آغاز كند.<ref name="پاره‌پاره" />
===نظر نویسنده دربارۀ کتاب===
</center><font color=darkviolet>هر نویسنده آن‌طور که هست می‌نویسد.</font></center/>
زویا پیرزاد می‌گوید: من شخصیت چندان پیچیده‌ای ندارم و به‌همین دلیل است که ساده می‌نویسم. آنچه را که در ادبیات ایرانی نمی‌پسندم، این است که شخصیت‌ها به‌مانند زندگی روزمره‌شان حرف نمی‌زنند.<ref name="مصاحبه" /><ref name="انترناسیونال" />{{سخ}}
زمانی که من نوشتن «سه کتاب» را آغاز کردم، کلمات به این شکل به ذهنم آمدند و من فهمیدم که به این شکل نوشتن نزدیک‌ترم و زبان من همین است.<ref name="مصاحبه" /><ref name="انترناسیونال" />{{سخ}}
من تلاشم این است نه به‌شیوهٔ مستقیم بنویسم و نه غیرمستقیم و تا آنجا که می‌توانم سعی می‌کنم زبان نوشتاری را به‌ گفتاری نزدیک کنم، در «سه کتاب» هم همین کار را کرد.<ref name="مصاحبه" /><ref name="انترناسیونال">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.newisandeganema.blogfa.com/category/20|عنوان=به رنگ ارغوان دربارۀ زویا پیرزاد}}</ref>
[[پرونده:jomalatnabseketab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پاراگراف‌های خواندنی '''</center>]]
[[پرونده:jomlenab.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''لذت متن در آثاری ماندگار و فراموش نشدنی'''</center>]]
===جملاتی ماندگار===
{{بلی}}<font color=darkviolet> آدم‌ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ما وارد می‌شوند و با دلایل خاص خودشان از زندگی ما می‌روند. نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش و نه از رفتن‌ها زیاد غمگین. تا هستند دوستشان داشته باش، به هر دلیلی که آمدند و به هر دلیلی که هستند بودنشان را دوست داشته باش. شادمانی‌های بی‌سبب همین دوست داشتن‌های بی‌چون‌وچراست.</font><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1725-mesle-hame-ye-asr-ha|عنوان= جملات ماندگار در سه کتاب}}</ref>{{سخ}}


===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند===
{{بلی}}<font color=darkviolet> همیشه نه، ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می‌افتد. بعضی وقت‌ها هست که کسی را با تمام وجودت می‌خواهی ولی نباید کنارش باشی.</font><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://rangirangi.com/farvardin-12-motaleeh/#|عنوان=پاراگراف‌های رنگارنگ از سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
===طراحی جلد و تصویرسازی===
===تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف===


==منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)==
{{بلی}}<font color=darkviolet> هیچ چیز لذت بخش‌تراز آن نیست که یک نفر احساست را بفهمد بدون آنکه مجبورش کنی...</font><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://premiertalent.ir/mesl-hame-asrha/|عنوان=دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها}}</ref>{{سخ}}


==نوا، نما و نگاه==
{{بلی}}<font color=darkviolet>مارتا گفت: زیباترین گیاه دنیاست!{{سخ}}
===تصویر از صفحات کتاب===
چرا نگه‌داشتنش این قدر باید سخت باشد؟{{سخ}}
===صدای نویسنده===
آلنوش گفت: نگه‌داشتن چیزهای زیبا آسان نیست. مثل نگه داشتن من!</font><ref name="عید پاک"/><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://novler.com/_novel/n21748/3-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-(%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%DA%AF%D8%B3-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%88-1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DA%A9)|عنوان=لذت متن در مجموعه داستان سه کتاب}}</ref>
===تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)===
[[پرونده: Javayez.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''جوایز سه کتاب'''</center>]]
===طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب===
===جوایز و افتخارات<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.hengamehnahid.com/سه-کتاب/|عنوان=جوایز سه کتاب}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://jwc.iauahvaz.ac.ir/article_523037_dfe93fbbc96a5af2bfa9dbf1f48b04dc.pdf|عنوان=جوایز زویا پیرزاد}}</ref>===
#'''بیست سال ادبیات داستانی در سال۱۳۷۶'''
#'''نشان شوالیهٔ ادب و هنر از دولت فرانسه در سال۲۰۱۴'''
#'''کوریه انترناسیونال فرانسه'''
#'''تشویق‌شده در هفدهمین دورهٔ ادبیات در سال۱۳۷۸'''


==جستارهای وابسته==
==تغییر، تحول، تولد==
در سال‌های مختلف، مجموعه‌داستان‌هایی با عناوین «مثل همهٔ عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» از [[زویا پیرزاد]] منتشر شد که کتاب «سه کتاب» مجموعه‌ای از این داستان‌هاست که تا سال۱۳۹۸ بیش از چهل بار توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.{{سخ}}
زویا پیرزاد در سال۱۳۷۶ جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی را برای داستان «طعم گس خرمالو» دریافت کرد و همچنین برای داستان «یک روز مانده به عید پاک» در جایزهٔ کتاب سال۱۳۸۰ تشویق شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://mehreganbook.ir/cat/10713-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-12978-9789643058555.html|عنوان=سه کتاب}}</ref>{{سخ}}
قصهٔ خرگوش و گوجه‌فرنگی، همسایه‌ها، درگاهی پنجره، لیوان دست‌دار، زمستان، لکه، نیمکت روبه‌رو، یک زندگی، مگس، مثل بهار، زندگی دلخواه آقای ف، گل‌های وسط آن روتختی، خانم ف زن خوشبختی است، راحله و اطلسی‌هایش، یک جفت جوراب، ملخ‌ها، مثل همهٔ عصرها و لنگه‌به‌لنگه‌ها، عناوین داستان‌های کتاب «مثل همهٔ عصرها» است که بیشتر این داستان‌ها دربارهٔ اتفاقات سادهٔ زندگی است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranbook-shop.com/book/کتابهای-عمومی/کتاب-سه-کتاب.html|عنوان= سه کتاب در یک کتاب}}</ref>{{سخ}}
لکه‌ها، آپارتمان، پرلاشز، سازدهنی و طعم گس خرمالو نیز عناوین داستان‌های کتاب «طعم گس خرمالو» است. داستان‌هایی دربارهٔ روابط زناشویی که بوی کهنگی می‌دهد و نیل به ویرانی دارد.{{سخ}}
عناوین داستان‌های «یک روز مانده به عید پاک»: هسته‌های آلبالو، گوش ماهی‌ها و بنفشه‌های سفید که سه روز از زندگی راوی ارمنی را بازگو می‌کند. سه روز در سال‌های مختلف که همهٔ این روزها یک روز مانده به عید پاک است.{{سخ}}
همان‌طورکه از این عناوین مشخص است این کتاب شامل تعداد زیادی داستان کوتاه، روان، جذاب و خواندنی است.{{سخ}}
«مثل همهٔ عصرها» به زبان‌های فرانسه، گرجی و ارمنی و «یک روز مانده به عید پاک» به زبان‌های فرانسه و گرجی و «طعم گس خرمالو» نیز به زبان‌های فرانسوی، اسلوونیایی و گرجی ترجمه و منتشر شده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://chaharfasl.net/معرفی-مجموعه-داستان-سه-کتاب-اثر-زویا-پیرزاد|عنوان=شناسنامهٔ سه کتاب}}</ref>
<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.30book.com/book/21466/|عنوان=سه کتاب، اثری از زویا پیرزاد}}</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۶۴۲: خط ۲۸۸:


==منابع==
==منابع==
#'''نقد کتاب مثل همۀ عصرها'''، نوشتۀ گیتی شام بیاتی، چاپ شده در مجلۀ کلک، مهر۱۳۷۱، شماره۳۱، ۱۸۴تا۱۸۷
#'''صدای زنانه در ادبیات معاصر'''، نوشتۀ ابراهیم فیاض و زهره رهبری، چاپ شده در مجلۀ زن در توسعه و سیاست، زمستان ۱۳۸۵، شماره۱۶ علمی‌پژوهشی، ۲۳تا۵۰
#'''تحلیل انتقادی گفتمان‌های قدرت و جنسیت در آثار نویسندگان زن دهۀ هشتاد'''، نوشتۀ آزاده نجفیان، چاپ شده در مجلۀ زن و جامعه، سال دهم، شماره۲، تابستان۱۳۸۹، ۱۴۹تا۱۶۸
#'''زنان و سلطه و تسلیم درآثار زویا پیرزاد'''، نوشتۀ فاطمه حیدری و سهیلا بهرامیان، چاپ شده در مجلۀ اندیشه‌های ادبی،شماره۶، زمستان ۱۳۹۸، ۱۲۵تا۱۴۶
#'''روایت گذر از سنت به مدرنیته در طعم گس خرمالو'''، نوشتۀ احمد گلی و فرهاد محمدی، چاپ شده در مجلۀ ادبیات فارسی، شماره۱۶، پاییز و زمستان۱۳۸۹، ۱۱۵تا۱۲۸
#'''سنت نوشتاری زنان'''، نوشتۀ نسیم جانفدا و محبوبه پاک نیا، جاپ شده در مجلۀ زن در فرهنگ و هنر، شماره۱، رورۀ ششم، بهار۱۳۹۳، ۴۵تا۶۰
#'''روایت‌های بوم گرایانه از جهان بینی زنانه با تاکید بر آثار داستانی منیر روانی پور و زویا پیرزاد'''، نوشتۀ روزبه مرادی و بهمن زندی و مریم‌سادات غیاثیان، چاپ شده در مجلۀ پژوهش نامۀ زنان، سال نهم، شماره۲۶، زمستان۱۳۹۷، ۱۰۱تا۱۲۹
#'''نقد و بررسی نشانه‌ها در داستان لکه‌ها'''، نوشتۀ سمیه رشیدی و الناز معتمدی، چاپ شده در مجلۀ نقد ادبی و سبک‌شناسی، سال چهارم، شماره۱۴، زمستان۱۳۹۲، ۱۸۱تا۲۰۸
#'''خوانش رمزگان‌های اجتماعی در طعم گس خرمالو اثر زویا پیرزاد'''(با رویکرد نشانه‌شناسی)، نوشتۀ زهرا صدیقی چهارده و سهیلا فرهنگی، چاپ‌شده در مجلۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره۲۹، زمستان۱۳۹۲، ۳۳تا۵۶
#'''بررسی تطبیقی مؤلفه‌های زمان روایی در داستان «فرار» آلیس مونرو و داستان «پرلاشز» اثر زویا پیرزاد'''، نوشتۀ جلیل شاکری و سهیلا فغفوری و راحله بهادر، چاپ شده در مجلۀ ادبیات تطبیقی، پاییزوزمستان ۱۳۹۵، شماره ۱۵، ۲۰۵تا۲۲۳
#{{یادکرد کتاب|پیرزاد|زویا|عنوان=مجموعه داستان سه کتاب|ناشر=نشر مرکز|سال=۱۳۸۱|مکان= تهران|جلد=|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۸۵۵-۵}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabkhon.ir/Book/11594/12834/%D8%B3%D9%87%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=سه کتاب و توفیق چاپ|ناشر=کتاب خون|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.agahbookshop.com/سه-كتاب-(مثل-همه-عصرها-طعم-گس-خرمالو-1-روز-مانده-به-عيد-پاك)_2935|عنوان=مجموعه داستان سه کتاب دربارهٔ چیست|ناشر=آگاه بوک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/39|عنوان=نگاهی به مجموعه داستان سه کتاب|ناشر=کتاب در خانه|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1725-mesle-hame-ye-asr-ha|عنوان=شخصیت‌های داستان «مثل همۀ عصرها»|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1726-the-acrid-taste-of-persimmon|عنوان=طعم گس خرمالو، داستانی جذاب و خواندنی|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://robertsafarian.com/?p=225|عنوان=همه چیز دربارهٔ «یک روز مانده به عید پاک»|ناشر=روبرت سفارین|تاریخ انتشار=۸شهریور۱۳۹۰|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/cafecatharsis.ir/2073/%25D8%25AF%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D9%2587%25E2%2580%258C%25DB%258C-%25D8%25B2%25D9%2588%25DB%258C%25D8%25A7-%25D9%25BE%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25B2%25D8%25A7%25D8%25AF-%25D9%2588-%25D9%2586%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2586-%25D8%25B4%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587/amp/|عنوان=شهرت، جذابیت و موفقیت در سه کتاب|ناشر=کافه کاتاریس|تاریخ انتشار=۶شهریور۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب| نشانی=
https://www.tabnak.ir/fa/news/462431/زویا-پیرزاد-هم-شوالیه-شد|عنوان= زویا پیرزاد هم شوالیه شد|ناشر=تابناک|تاریخ انتشار=۱۰دی۱۳۹۳|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.chetor.com/173771-زویا-پیرزاد/|عنوان=زویا پیرزاد و هنر و سبک نویسندگی|ناشر=چطور|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://www.hengamehnahid.com/%25D8%25B3%25D9%2587-%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25A8/&ved=2ahUKEwi94LSqwc_kAhXDaFAKHfBvD_cQFjARegQIAxAB&usg=AOvVaw3JfOdSJEw7Iwlb9AcH71gz|عنوان=چرا باید سه کتاب را بخوانیم|ناشر=هنگامه ناهید|تاریخ انتشار=۱۹مرداد۱۳۹۵|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.kavirevahshat.blogfa.com/post/8|عنوان=زویا پیرزاد چهرۀ مرموز ادبیات|ناشر=بن بست|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://isoda.blogfa.com/post/190|عنوان=خلاصۀ داستان سه کتاب|ناشر=آیسودا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریو۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://nakhnamaa.blogfa.com/post/17|عنوان=خلاصۀ مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک|ناشر=نخ نما|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://ganj-old.irandoc.ac.ir/articles/609897|عنوان=تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد|ناشر=گنج کهن|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://ganj-old.irandoc.ac.ir/articles/609897|عنوان=تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد|ناشر=|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://nicetalk.blogfa.com/post/22|عنوان=مصاحبه با زویا پیرزاد|ناشر=گفت و نقد|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=197386|عنوان=بررسی وجوه زیباشناسی در مجموعه داستان سه کتاب|ناشر=سید|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.hengamehnahid.com/سه-کتاب/|عنوان=زن یا مرد بودن مهم نیست|ناشر=هنگامه ناهید|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://download.hiapcongress.ir/download/803676/html|عنوان=گذر از سنت به مدرنیته  در طعم گس خرمالو|ناشر=بهارستان سخن|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=http://journals.hsu.ac.ir/ltg/article-1-108-fa.pdf&ved=2ahUKEwj5tK_00tTkAhUQyqQKHQY0CxA4HhAWMAZ6BAgBEAE&usg=AOvVaw3rl6ZHdmXwUdQ5UEheJZ5w  |عنوان= ویژگی‌های اثر «زویا پیرزاد»|ناشر=حسن دلبری|تاریخ انتشار=زمستان۱۳۹۶|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://lit.iaushk.ac.ir/article_518461_1aaeaaf71d48b89539466db0b0b010b3.pdf|عنوان=بررسی نمادها و نشانه‌ها در داستان لکه‌ها|ناشر=پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی|تاریخ انتشار=زمستان۱۳۹۲|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.30book.com/Book/79331/%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2|عنوان=وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند|ناشر=۳۰بوک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/download/338562|عنوان=نقدی بر مجموعه داستان طعم گس خرمالو|ناشر=انسانی.دانشگاه پیام نور|تاریخ انتشار=تابستان۱۳۹۲|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://robertsafarian.com/?p=225|عنوان=معضل رفتار تعصب آمیز نسبت به ازدواج مختلط|ناشر=روبرت سفارین|تاریخ انتشار=شهریور۱۳۹۰|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://aslani.gpersia.com/sakhtarhayemovazi|عنوان=ساختارهای موازی و پاره‌پاره در مجموعه داستان طعم گس خرمالو|ناشر=اصلانی|تاریخ انتشار=۵خرداد۱۳۷۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/8502-19923/|عنوان=از هیچ، داستان می‌توان نوشت!|ناشر=ایسنا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1725-mesle-hame-ye-asr-ha|عنوان=جملات ماندگار در سه کتاب|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://rangirangi.com/farvardin-12-motaleeh/#|عنوان=پاراگراف‌های رنگارنگ از سه کتاب|ناشر=رنگی رنگی|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://premiertalent.ir/mesl-hame-asrha/|عنوان=دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها|ناشر=کافه کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.hamrahanekhabar.com/news/95175/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C|عنوان=نقد و بررسی سه کتاب در برنامۀ نویسنده‌خوانی در یزد|ناشر=همراهان خبر.ایسنا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://farhangsara.ir/tabid/4166/ArticleId/56621/--1-2-3-4-5-6-7-8-9-10-11-12-13-14-15-16-17-18-19-20-21-22-23-24-25-26-27-28-29-30-31-32-33-34-35-36-37-38-39-40-41-42-43-44-45-46-47-48.aspx|عنوان=زنان داستان‌های پیرزاد واقعی هستند|ناشر=فرهنگسرا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.academia.edu/28276086/بررسي_تطبيقي_دو_داستان_چيز_مهمي_نيست_نوشته_ويکتوريا_توکاروا_و_خانم_ف_زن_خوشبختي_است_نوشته_زويا_پيرزاد|عنوان=بررسی تطبیقی دو داستان «چیز مهمی نیست» اثر ویکتوریا توکاروا و داستان «خانم ف زن خوشبختی است» اثر زویا پیرزاد|ناشر=آکادمیا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=2&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjh-IuT07vkAhW0tHEKHeBrDZoQFjABegQIAhAC&url=http%3A%2F%2Fwww.anjomanfarsi.ir%2Fpdf%2Fpa7%2F3%2F1087.pdf&usg=AOvVaw00fNcz3eMnEvICeWBjYrZc|عنوان=بررسی  مشکلات زنان در آثار رویا پیرزاد|ناشر=سالاری|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.hengamehnahid.com/سه-کتاب/|عنوان=جوایز سه کتاب|ناشر=هنگامه ناهید|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://chaharfasl.net/معرفی-مجموعه-داستان-سه-کتاب-اثر-زویا-پیرزاد|عنوان=شناسنامهٔ سه کتاب|ناشر=چهار فصل|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranbook-shop.com/book/کتاب‌های-عمومی/کتاب-سه-کتاب.html|عنوان= سه کتاب در یک کتاب|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.30book.com/book/21466/|عنوان=سه کتاب، اثری از زویا پیرزاد|ناشر=۳۰بوک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲۶شهریور۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://true-story.blogfa.com/post/200|عنوان=خلاصۀ داستان لنگه‌به‌لنگه‌ها|ناشر=ققنوس خاکستری|تاریخ انتشار=۱۱اسفند۱۳۹۱|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://otobarnet.nafasblog.com/post114723.html|عنوان=زویا پیرزاد و استایل نوشته‌های او|ناشر=وبلاگ نفس|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/7773/%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=سه اثر در یک اثر|ناشر=شهرستان ادب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF/|عنوان=لغت نامۀ زویا پیرزاد|ناشر=دیکشنری آبادیس|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://shelffee.com/product/%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85/|عنوان= مجموعه داستان سه کتاب از زویا پیرزاد|ناشر=شلفی|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.newisandeganema.blogfa.com/category/20|عنوان=به رنگ ارغوان دربارۀ زویا پیرزاد|ناشر=نویسندگان ما|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://aftabnews.ir/fa/news/92933/%D8%B2%D9%88%D9%8A%D8%A7-%D9%BE%D9%8A%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DA%98-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C|عنوان=جایزۀ هفته نامۀ پرتیتراژ فرانسوی|ناشر=آفتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=172129|عنوان=چند روز مانده به عید پاک، داستان چیست|ناشر=ایران صدا|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
#{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ashja.com/Fa/BooksInfo/?bid,8002/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF.html|عنوان=ماجرای سه کتاب چیست|ناشر=اشجع|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.civilica.com/Printable-IICMO03_512=%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF.html|عنوان=شخصیت و شخصیت‌پردازی در «مثل همۀ عصرها»|ناشر=مرجع دانش|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1727-the-space-between-us|عنوان=معرفی کتاب یک روز مانده به عید پاک|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/seminar/ViewPaper.aspx?ID=50511|عنوان=نقد جامعه شناختی سه کتاب|ناشر=سید|تاریخ انتشار=۶شهریور۱۳۹۴|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.agahbookshop.com/%D8%B3%D9%87-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-(%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%DA%AF%D8%B3-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%88-1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%8A%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%D9%83)_2935|عنوان=ترجمۀ داستان‌های سه کتاب|ناشر=آگاه بوک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.bartarinha.ir/fa/news/303784/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7|عنوان=زویا پیرزاد و نویسندگان مشهور در دنیا|ناشر=برترین‌ها|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1193498518_zoya_pirzad_p1.php/%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1|عنوان=زویا پیرزاد، داستان نویس معاصر|ناشر=آفتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://neekshad.blog.ir/post/%D9%84%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%C2%AD%DB%8C-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=لکه‌ها؛زویا پیرزاد|ناشر=نیک شاد|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/40|عنوان=نگاهی به آثار زویا پیرزاد|ناشر=کتاب در خانه|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/seminar/ViewPaper.aspx?ID=51899|عنوان=سبک‌شناسی انتقادی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»|ناشر=سید|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://research.uok.ac.ir/~tmalmir/ViewResearch.aspx?ResearcherID=49517|عنوان=تحلیل سبک نویسنده و اثر|ناشر=مالمیر|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=21&ved=2ahUKEwi0r-bL6-3kAhWFblAKHQjlAV04FBAWMAB6BAgGEAE&url=http%3A%2F%2Flcq.modares.ac.ir%2Farticle-29-12094-fa.pdf&usg=AOvVaw3qkVZjmHARiKc2WdPs5zlD|عنوان= روند تکوین سبک زنانه درنوشتار زویا پیرزاد|ناشر=گوگل|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20130623091739-9819-30.pdf|عنوان= سبک‌شناسی در سه کتاب|ناشر=انسانی|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/314754/%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%AA%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%81%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C|عنوان=سبک‌شناسی فمنیستی|ناشر=انسانی|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=91704|عنوان=عنوان‌شناسی در طعم گس خرمالو|ناشر=سید|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1051227/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%84%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=نقد نشانه‌ها در لکه‌ها اثر زویا  پیرزاد|ناشر=نورمگز|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.goodreads.com/book/show/6643150|عنوان=داستان لکه‌ها|ناشر=good reads|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
#{{یادکرد وب|نشانی=http://bayanstory.com/?p=325|عنوان=داستان لکه‌ها|ناشر=bayanstory|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://elmnet.ir/article/20680826-11942/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%B9%D9%86%D8%B5%D8%B1-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D8%B4-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%DA%AF%D8%B3-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF|عنوان=کارکرد عنصر شخصیت در طعم گس خرمالو|ناشر=علم نت|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ketabdarkhaneh2.blogfa.com/post/40|عنوان=بررسی داستان لکه‌ها از زویا پیرزاد|ناشر=کتاب در خانه|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/book/1725-mesle-hame-ye-asr-ha|عنوان=جملات ماندگار در سه کتاب|ناشر=ایران کتاب|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
#{{یادکرد وب|نشانی=http://premiertalent.ir/mesl-hame-asrha/|عنوان=دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها|ناشر=premiertalent|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://novler.com/_novel/n21748/3-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-(%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B5%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85-%DA%AF%D8%B3-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%88-1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DA%A9)|عنوان=لذت متن در مجموعه داستان سه کتاب|ناشر=نولر|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://jwc.iauahvaz.ac.ir/article_523037_dfe93fbbc96a5af2bfa9dbf1f48b04dc.pdf|عنوان=جوایز زویا پیرزاد|ناشر=|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://mehreganbook.ir/cat/10713-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-12978-9789643058555.html|عنوان=سه کتاب|ناشر=مهرگان بوک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۵مهر۱۳۹۸}}
<sup>متن بالانویس</sup>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۰

سه کتاب
داستانی از دغدغه‌های زندگی
نویسندهزویا پیرزاد
ناشرنشر مرکز
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۸۱
شابک۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۸۵۵-۵
تعداد صفحات۳۲۸
موضوعتلاقی سرنوشت‌هایی ناممکن و دغدغه‌هایی از جنس زنانگی
زبانفارسی

سه کتاب گردهمایی سه مجموعه‌ داستان به‌روایت زویا پیرزاد، با محوریتی از زنان و مقولهٔ عشق و ناکامی در ژانری واقع‌گرایانه است که نشر مرکز از سال۱۳۸۱ تا ۱۳۹۸، این اثر را در چهل‌وهشت نوبت و با بیش از ۸۲هزار نسخه، به چاپ رسانده است.

* * * * *

پیوند بین سه مجموعه داستان که پیش‌تر با نام‌های «مثل همهٔ عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک»، به سمع نظر خوانندگان و مشتاقان رسیده بودند، در سال ۱۳۸۱ با گردآوری این سه مجموعه در یک کتاب اهمیت به موضوعی چون دغدغه‌های زنانه که محوریتی مشترک بر هر سه مجموعه است جانی دوباره گرفت.[۱]
نخستین تجربه‌ای که در رویارویی با «سه کتاب» به‌دست می‌آید، روایت زندگی انسان‌هایی غرق در دنیای واقعی است.[۲] اسلوب نوشتاری پیرزاد در هر سه مجموعه زنانه است و شخصیت‌های زن به‌خوبی در داستان‌ها نگاشته شده‌اند ولی نویسنده در پردازش شخصیت مرد، تبحر زیادی نداشته است[۳] و ویژگی‌های خاص مبتنی‌بر جنسیت در نوشتار پیرزاد آغازگر زنانه‌نویسی در ادبیات امروز است.[۴] داستان‌های «سه کتاب» در چهاردیواری خانه‌ها اتفاق می‌افتد و کمتر زنی پایش را از خانه بیرون می‌گذارد.[۵] دغدغۀ موجود در این اثر، جریان جاری بر زندگی انسان‌های معمولی است و پیرزاد در تمام این داستان‌ها سعی کرده است تا وجوه بسیار دیده‌ شده اما کم‌توجه زندگی انسان‌های اطرافش را به‌تصویر بکشد. به‌گفتهٔ پونه براتی، پیرزاد در این اثر چندان از پس بیان اشارات ضمنی و نمادها و سمبل‌ها برنیامده است و شاید با علم به‌همین ضعف ترجیح می‌دهد بدون درگیرشدن با این عناصر، مقصودش را بسیار صریح بیان کند تا ذهن خواننده را تا ناکجاآباد نبرد.[۵] اسدالله شکرانه، نویسنده و فعال ادبی، با اشاره به تأثیر این اثر در آوردن ادبیات ارمنی به ایران، پیرزاد را اولین نویسنده‌ای می‌داند که این نوع ادبیات را وارد کشور کرده است و بعد هم به‌صورت جدی به آن پرداخته است[۳] برهمین‌اساس است که حتی قصه‌های سه کتاب ظرفیت ایجاد علاقمندی به ادبیات داستانی را دارند.[۲]
به گفتۀ ناصر نیکوبخت، سه کتاب تنها گردهمایی سه مجموعه داستان كوتاه نيست. رمانی است با سه اپيزود كه هر یک از اين داستان‌ها فصلی از آن است و نويسنده با افكار انسان دوستانه به بيان حالات، روحيات و زندگی شخصیت‌هایش پرداخته است و با تحول نقش زن به عرصهٔ کنشگری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دگرگون از هویت زنانه در نقش فاعلی ارائه کرده است.[۶]
زویا پیرزاد به‌عنوان نویسندۀ کتاب می‌گوید: فکر و خیال من این بود که زبان «سه کتاب» را ساده کنم و ساده بگویم تا کلماتش به زمینه و به روند داستان‌ها مربوط باشند. من در «سه کتاب» به دنبال این بودم که کلمات به‌صورت ساده و درست آورده شوند. ساده نوشتن بسیار سخت است.[۷][۸]
زویا پیرزاد مفتخر به دریافت جوایز بسیاری است که در این میان جایزۀ «کوریه انترناسیونال»، برای «طعم گس خرمالو» شهرت‌آفرینی بیشتری دارد. «طعم گس خرمالو» همچنین برندۀ بیست سال ادبیات داستانی است و از طرفی نشر زولما، «طعم گس خرمالو» را در فرانسه منتشر کرده است.[۹][۱۰]

داستانی از دغدغه‌های پنهان زنانه
داستانی از تلاقی سرنوشت انسان‌ها
زندگی به سبک ادموند

ورق‌زدن سه کتاب برای اولین بار

از فیلم‌های کلاسیک تا خلق داستان

زویا پیرزاد می‌گوید: داستان‌های «سه کتاب»، ایده‌های بسیاری از فیلم‌های کلاسیک گرفته‌اند و بسیار سینمایی هستند به‌گونه‌ای‌ که حتی گاهی وجود کادر در آن داستان‌ها احساس می‌شود. من زمانی که داستان‌های «سه کتاب» را می‌نوشتم، روند صحنه را می‌دیدم و دلم می‌خواست که خواننده نیز آن را ببیند. بی‌شک این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که نوشته‌های من براساس مشاهداتم است.[۷]

ماجرا و سرنخ

سه کتاب با سه مجموعه داستان، از اتفاق‌های ساده زندگی می‌گوید. از شخصیت‌هایی که اسم ندارند و یا می‌توانند هر اسمی داشته باشند. به‌همراه اتفاق‌های پیچیده‌تری از زندگی آدم‌هایی که از طبقۀ اجتماعی متفاوتی هستند و در آخر، داستان سه قسمتی از زندگی سه نسل از یک خانوادۀ ارمنی با تفاوت‌‌های چندصدساله بین دو فرهنگ.[۱۱]
«یک روز مانده به عید پاک»، خاطرات فردی ارمنی به نام ادموند است در سه دوره از زندگی‌اش با تمام فراز و نشیب‌ها و داستان‌های سنت‌گریزی و جدال با عواطف انسانی...[۱۲]
«طعم گس خرمالو» پنج داستان با ساختاری متفاوت دارد که به روابط میان انسان‌ها به‌خصوص رابطۀ میان زن‌ها و شوهرها پرداخته است و مشکلات در چنین روابطی را به‌تصویر می‌کشد.[۱۳]
«مثل همهٔ عصرها»، هجده داستان کوتاه دربارهٔ زندگی معمولی آدم‌هایی معمولی است به‌همراه دغدغه‌هایی که از ظرافت‌های زنانه خبر می‌دهند.[۱۴]

رمانی به زیبایی تاریخ

آشنایی با شخصیت‌ها

«مثل همۀ عصرها»، نخستین مجموعه داستان این نویسنده، شامل هجده داستان کوتاه است، داستان‌هایی که دو یا سه صفحه بیشتر نیستند. در بیشتر داستان‌های این مجموعه، ما با زنانی روبه‌رو می‌شویم که خصوصیت بارزشان منفعل بودنشان است، بی‌هیچ دغدغه و آرزو. زنانی که تنها دیده‌بانشان پنجرۀ خانهٔ‌شان است و "قصهٔ زن بودن" ماهیت اصلی تمامی داستان‌های این مجموعه است.[۱۵]
«یک روز مانده به عید پاک»، داستان پسری ارمنی به نام ادموند است که عاشق دختر مسلمان مدرسه‌شان، طاهره می‌شود. مادر و پدر ادموند همیشه با هم اختلاف دارند. مادری سودایی به همراه پدری با تکیه بر سنت‌هایی پوچ.[۱۶]
در فصل دوم، مارتا همسر ادموند است و ماحصل ازدواج آن دو دختری به نام آلنوش است. دانیک شخصیت بعدی این مجموعه است، او معاون ادموند است و به خاطر عشق به یک مسلمان از محیط خانه رانده شده است.[۱۷]
قهرمانان «طعم گس خرمالو» بسیار هستند، از لکه‌هایی که درگیر روابط علی و لیلا است و لیلا که درگیر عشقی بی‌نهایت به علی است و آنقدر مهربان است که گویی جز مهربانی نیاموخته است.[۱۸]
داستان «آپارتمان»، داستانی مشترک از سیمین و مهناز است و روابطی با همسر که بیشتر بوی اجبار و کهنگی می‌دهد تا عشق و تازگی. داستان «پرلاشز»، عاشقانه‌ای از مراد و ترانه است و «طعم گس خرمالو»، داستان زنی اشرافی غرق در گذشته‌ای است که روزهای خوش آن دوران از جلوی چشمانش کنار نمی‌روند و زمانی را به‌خاطر می‌آورد که پدرش چه عاشقانه دوستش داشته است و خانه‌ای که تنها یادگار پدر مهربانش است.[۱۸][۱۹]

زویا پیرزاد و هوش نویسندگی

شهرت و همه‌گیر شدن

YesYفضاهای داستانی در «سه کتاب»، درست از همان‌ جایی می‌آیند که اکثریت هنرمندان در آن به‌ دنبال استثناها و اتفاقات غیرطبیعی می‌گردند اما پیرزاد با دستمایه قراردادن همین روال طبیعی و روزمرۀ زندگی به جایی می‌رسد که همان اکثریت سابق از رسیدن به آن عاجز هستند و با داستان‌هایی که حول شخصیت‌ زنان و مسائل آن‌ها در اجتماع می‌چرخد، احساسات و روحیات شخصیت‌های داستان را به‌نحو مطلوبی به خواننده منتقل می‌کند و توصیفات زمان و مکان داستان اغلب باعث ایجاد حس نوستالژیک در مخاطب می‌شود.[۲۰][۲۱]
YesYشخصیت‌های «سه کتاب»، واقعیت نسل‌های مختلف زنان ایرانی را به‌تصویر می‌کشند و این برای ایرانیان بسیار ملموس‌تر است و ساده‌گویی و ریزشدن بر مسائل مربوط به زنان، به شهرت و جذابیت آن کمک کرده است.[۱۹]

پیرزاد و قلمی که مانند ندارد

چرا باید این کتاب را خواند

YesYنگاه متفاوت که در داستان‌های «سه کتاب» به مسائل انسانی، به‌خصوص زنان، با غم‌ها و شادی‌هایشان، مشکلاتشان، تفکر و احساساتشات وجود دارد خوب و بی‌نقص مطرح شده است.[۲۲]
YesYنثر ساده و روان در آفرینش این مجموعه و پیروی از هم‌عصران برای بیان نمودن عواطف و احساساتی که جایگاهشان قلب آدمی است، در نوشته‌هایی که از آرزوها و دغدغه‌های یک بانوی ایرانی می‌گوید حکم باید را بر خوانش این اثر می‌گذارد.[۲۳]
YesYمسئلۀ تبعیض نژادی و سنت‌گریزی‌هایی که در داستان‌های «سه کتاب» ریشه دوانده است، از مواردی است که مخاطب می‌طلبد و صدای زنانی را به گوش می‌رساند که غرق در روزمرگی‌هایشان روزبه‌روز غبار پیری بر چهره‌شان، نقش چرخۀ فریبندۀ فلک بوقلمونی را نشان می‌دهد.[۲۳]

مجموعه‌ای با سه مجموعه داستان

همراهی بیشتر با سه کتاب

مطالعهٔ عمیق‌تر

مثل همۀ عصرها، داستانی کوتاه از زنانی پر از دغدغه

مجموعۀ اول

«مثل همهٔ عصرها»، داستان‌هایی از زنانی بی‌آرزو است به‌همراهی غمی بزرگ‌ در سینه و با چهره‌ای بدون خطی اضافه‌ که نه قهقهه می‌زنند و نه جست‌وخیز می‌کنند و حتی دختر بچه‌ها با موهای بافته شده و روبان‌های رنگی فقط گوشه‌ای می‌ایستند و اشک می‌ریزند.[۴][۲۴]
موضوع اصلی در همۀ روایت‌های این مجموعه، زنان و مسائل این جنس است و روزمرگی و وظایف تکراری در آن بیداد می‌کند. زنانی غرق در سیر روزمرگی‌ها که گاهی با مرور خاطرات یا دیدن شیئی، پا از دنیای فعلی خود فرا می‌گذارند و باز در حرکتی ذهنی به گذشته باز‌می‌گردند. سفری ذهنی که تنها اندوه و یاد روزهای رفته را بیدار می‌کند، روزهایی که برخلاف دو مجموعهٔ دیگر کوتاه روایت می‌شود.[۴][۲۴]

داستان‌هایی پر کشش از سرنوشت زوج‌ها

مجموعۀ دوم

پنج داستان زیبا و پرکشش از زندگی سنتی دیروز و مدرن امروز،[۲۵]زنانی آویزان از سنت دیروز و چشم انتظار به زندگی مدرن امروز.
شروعی زیبا با داستان لکه‌ها[۲۶] از زندگی علی و لیلا و عشق آتشین لیلا به او، در کنار حمید و رویا که امید به تغییر رفتارهای علی دارند و لکه‌هایی که از شروع داستان همراه لیلا بودند واو را متخصص لکه‌بری کردند.[۲۵]
داستان سرنوشت مهناز و فرامرز که در آسانسوری به‌هم گره می‌خورد و آپارتمانی کوچک که جای آپارتمان بزرگ مهناز را می‌گیرد و سرنوشت تلخی که در محل بیدی مجنون گره می‌خورد.[۲۵]
داستان «ساز دهنی»، شرح سفر حسن با راننده‌ای گمنام و داستان «پرلاشز»، داستان عشق سادۀ مراد و ترانه است، ترانه‌ای که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و مرادی فراموش‌کاری که نویسنده است. داستان «طعم گس خرمالو»، داستان زنی اشرافی در خانه‌ای که بوی پدر فضای خانۀ پر از غم واندوهش را پر کرده است و یاد پدر که از ذهنش بیرون نمی‌رود.[۲۷]

داستانی با سه دوره از زندگی یک نسل از ارمنی‌ها

مجموعۀ سوم

داستان از آنجایی شروع می‌شود که ادموند به همراه پدر و مادرش در شهری ساحلی در شمال ایران در جوار کلیسایی که طبقۀ بالای آن مدرسۀ ارمنی‌هاست زندگی می‌کند. مدرسه سرایداری دارد که به‌همراه دختر و همسرش در طبقۀ پایین مدرسه سکونت دارند.[۲۸]
دختر مسلمان است، اما سکونتش در کلیسا او را ناگزیر به رفتن به مدرسۀ ارمنی‌ها کرده است. تنها دوست و همبازی او ادموند است و عشقی در قلب ادموند که جرئت بیانش را ندارد.[۲۸]
پدر ادموند مردی خشن و مغرور، غرق در تعصبات بیهوده از عواطف و تعلقات ذهنی است که عشق ادموند و طاهره را سنت‌شکنی و گناه بزرگی به‌شمار می‌آورد.
مادر ادموند، از زیباترین چهره‌های زن در این داستان است، زن سنت‌گریزی که در چنگال مردی سطحی گرفتار است، مردی که حتی کوچک‌ترین استعدادی در درک زیبایی و ظرافت‌های زنانه ندارد.[۲۸]
مارتا کسی است که ادموند در فصل دوم با او ازدواج می‌کند و صاحب دختری زیبا به نام آلنوش می‌شود اما او نیز مانند پدر، سایهٔ این سنت‌شکنی بر سرش افکنده می‌شود و دل در گروی عشق یک مسلمان می‌بندد و دیری نمی‌پاید که این رسوایی مانند آتشی در جنگل زبانه می‌کشد و ادموند ناگزیر به انتخاب می‌شود تا بین خانوادۀ خود و توقعات دیگران یکی را برگزیند.[۱۶]
در فصل دوم، ادموند مدیر مدرسه است و معاون او دانیک نام دارد. او معاون لایقی است. در فصل سوم، مارتا فوت کرده است و ادموند تنهاست، آلنوش نیز با بهزاد ازدواج کرده است و از خانواده طرد شده است، ادموند قبول ندارد که باید آلنوش را طرد کرد اما سنت به او می‌گوید که این کار را بکند، او آلنوش را مانند کفشدوزکی رها می‌کند تا به آرزویش برسد، آرزوی آلنوش، آرزوی خود ادموند است.[۲۸][۱۶]

سبک کتاب

تیمور مالمیر می‌گوید:

جهان داستان «سه کتاب» که حاوی سه لایۀ جهان گفتمان، جهان متن و جهان‌های زیرشمول است، با دو پی‌رفت جهان زنانۀ نویسنده و جهان خارج مشخص شده است و این دو جهان مشترک، پیوندی پنهانی میان داستان‌های مجزا برقرار کرده‌اند.[۲۹]

وی همچنین ادامه می‌دهد: یکی از مشخّصات بارز سبک «سه کتاب»، اعتراض خاموش فمینیستی است که با ژرف ساخت داستان‌ها پیوند قابل ملاحظه‌ای دارد. تکرار و تداوم کارهای روزانه، با شگرد عملی به‌ستوه‌آوردن خواننده، خستگی‌های روزمرۀ زنان را نشان می‌دهد. این فریاد زیر آب یا مبارزۀ منفی تا آنجا ادامه دارد که نویسنده تقریباً تمام شخصیت‌ها را زن قرار داده و هر جا مرد هست یا روزنامه به دستش می‌دهد تا در حاشیه بماند و وارد داستان نشود یا او را دچار چرت و خواب‌آلودگی‌اش می‌کند.
مالمیر می‌گوید:از دیگر ویژگی‌های سبک سه کتاب، بهره‌بردن از شبکۀ تداعی است؛ به‌طوری‌ که «سه کتاب» در اختیار کلمات شخصیت‌ها قرار می‌گیرد و با استفاده از تداعی جمله‌های بعدی، شخصیت مورد نظر نگاشته می‌شود.[۳۰]
بنابراین می‌توان گفت زویا پیرزاد در جای جای کتابش، در نوشتار و عمل، سبکی زنانه در پیش گرفته است تا امیدها را برای بهبود وضعیت زنان در جامعه برانگیزاند و خواننده بدون اینکه متوجه باشد به این احساس دست یابد.[۳۱]
پیرزاد به‌خوبی توانسته است در كوتاه‌ترين كلام در مجموعه پربار سه کتاب به بيان زندگی يا انتقال احساساسات بپردازد تا بتواند اینگونه بذر امید را در دل‌های زنان به‌عنوان یکی از عناصر مهم خلقت بیا‌فشاند.[۲۴][۳۲]

ویژگی‌های اثر

YesYداستان‌های «سه کتاب»، معمولاً بی‌زمان و مکانند و نویسنده در آن‌ها درگیر گذشتۀ آدم‌هایش نیست، گاهی هم که به گذشته پرداخته است در حد توصیف گل و بلبل و کوچه باغ‌ها مانده و همین باعث شده است تا شخصیت‌های داستان‌های «سه کتاب»، به‌خصوص در مجموعۀ اولش، آدم‌هایی تخت، بدون شناسنامه و در حد تیپ بمانند و می‌توان گفت مهم‌ترین کلید موفقیت در سه کتاب، طرح داستان‌هایی در فضا و زمانی است که اکثر خوانندگان از آن دور بوده‌اند.
YesYزمان داستان‌ها معمولاً مربوط به گذشته است، پیش از انقلاب و مکان‌های خانه‌های اعیانی یا اماکنی مربوط به قشری خاص که در واقع اکثریت مردم نگاهی کنجکاو به آن‌ها دارند، این به‌خودی‌ِخود امتیازی محسوب می‌شود برای هر اثر. اینکه بتواند فضاهایی جدید و ناشناخته ترسیم کند در ذهن خواننده.[۴]

برجستگی‌های اثر

YesYنثر زویا پیرزاد در عین سادگی، فوق‌العاده تأثیرگذار است و قدرت مثال‌زدنی او را در کاوش و به‌تصویرکشیدن ذهن کاراکترهایش را نشان می‌دهد.[۳۳]
YesYمضامین زنانۀ در سه کتاب و زبان گفتاری که زویا پیرزاد آن را برای مجموعه داستانش برگزیده است و روایت غیرخطی داستان‌ها، موجب تمایز این مجموعه از دیگر مجموعه‌ها شده است تا درعین سادگی و روان بودن، عاری از دنیای آرایه‌ها نباشد.[۲۳]
YesYداستان‌های سه کتاب، زنانی واقعی دارد. از جنس همین زنانی که هر روز در خیابان‌های شهر می‌بینیم. نه ضعیف و ناتوانند و نه سرخوش و مست از قدرت. زنانی که مدام در حال تلاشند تا زندگی‌شان را آنگونه که می‌خواهند بسازند و البته هر از چندگاهی نیز طعنه‌ای می‌زند به زنانی که نقش سنتی زن در جامعۀ ایرانی را پذیرفته‌اند و به آن دلخوش کرده‌اند.[۳۴]

زبان و گفتار

در مجموعه داستان «مثل همۀ عصرها»، زبان محاوره‌ای مودبانه‌ای بر فضای داستان حاکم است مانند داستان «لکه‌».
معصومه، خواهر محمد بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد....ص:۱۹
و یا زبان محاوره با راوی اول شخص در داستان «قصۀ خرگوش و گوجه‌فرنگی»
عینک می‌زنم و خوب سبزی‌ها را زیر و رو می‌کنم که گِل نداشته باشد.ص:۴
در مجموعۀ «طعم گس خرمالو» نیز این زبان، زبانی غالب در داستان است اما نزد چند شخصیت، این زبان جایش را به‌زبان کوچه‌ بازاری می‌دهد، مانند رانندهٔ وانت در داستان «سازدهنی»
همین بود که برات گفتم، حالا شده ساندویچ فروشی، اون وقت‌ها که مال بابام بود خرازی بود. خدابیامرز بابام سی، چهل‌سال گردوندش. من راستش دوسال هم دووم نیاوردم... ص:۱۸۲
در مجموعۀ «یک روز مانده به عید پاک» نیز زبان ساده و محاوره‌ای در داستان حکم فرماست و لحن محاوره‌ای نقل قول‌ها با بدنۀ روایت تفاوت چندانی ندارد.[۲۳]

آرایه‌های داستان

تکرار، در داستانی تکرار نشدنی

زویا پیرزاد با تکرار حروف و کلمات بر زبان خود تأکید کرده است و ستمی نهفته را فریاد می‌زند.[۲۳]
برای مثال:
YesY:یک بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، دو بار می‌شویم و آب را عوض می‌کنم، سه بار و چهار بار و گاهی هفت بار و هشت بار...
YesY:نگاهم کرد، نگاهم کرد، نگاهم کرد...
YesY:انگار تمام سال‌هایش یک سال بود و تمام ماه‌های آن سال، یک ماه و تمام روزهای آن ماه، یک روز...[۲۳]

شخصیت بخشی

شخصیت‌بخشی در مجموعه داستان «سه کتاب» به‌چشم می‌خورد، پیرزاد از آرایۀ تشخیص برای صحبت دربارۀ زندگی و هر آنچه حیات دارد استفاده کرده است و به‌جرئت می‌توان گفت در داستان‌های او همه‌‍چیز جاندار هستند، از درخت چنار «درگاهی پنجره» گرفته که توانایی حرف زدن دارد تا مورچه‌های داستان «ملخ‌ها» که اندازۀ آدم‌ها شدند و به مردم کمک می‌کنند.[۲۳]
به عنوان نمونه:
YesY:باد دور درخت می‌چرخید و شکوفه‌ها انگار توی اتاق سَرَک می‌کشیدند.
YesY:درخت چنار چشم به آسمان دوخته بود و حوصلۀ حرف زدن نداشت.
YesY:از ملخ‌ها خبری نبود، گلوی رادیو پاره شد و مشت مشت سیم زرد و آبی و قرمز ریخت بیرون.
YesY:دو طرف کوچۀ باریک، دراز ردیف خانه‌ها انگار برای گرم شدن تنگ دل هم چسبیده بودند.[۲۳]

تشبیه

در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»، در داستان «هسته‌های آلبالو» تشبیهات فراوانی به‌کاررفته است؛ زیرا ادموند که کودکی دوازده‌ساله است به تقاضای سنش، برای توصیف هر آنچه که دیده آن را تشبیه می‌کند.[۲۳]
برای نمونه:
YesY:چه دلمه‌ای درست کرد! ریز و یکدست، مثل رج مروارید.
YesY:نگین گوشوارۀ آویزش، مثل دانۀ انار بود.
YesY:مادرم انگار سوسکی را از خود براند، دست پدرم را پس می‌زد.
زویا پیرزاد با زیرکی برای توصیف ظاهر و اعمال شخصیت‌هایش از آرایۀ تشبیه بهره برده است.[۲۳]

مجاز مرسل

در داستان‌های زویا پیرزاد، نمونه‌های فراوانی از علاقۀ کلیت و جزئیت وجود دارد و در واقع پیرزاد با ذکر جزء، ارادۀ کل می‌کند، یعنی قسمتی از شیئی یا عضوی را به‌جای کل موضوع به‌کار می‌گیرد و با ترکیباتی مثل موهای نقره‌ای، رگ‌های کبود، پوست چروکیده، پیری و سالخوردگی شخصیت‌هایش را بیان می‌کند.[۲۳]
از خانۀ روبه‌رو دو مرد جوان، هیکل نحیف زنی را روی برانکارد بیرون می‌آورند و دانه‌های برفی که روی موهای نقره‌ای زن می‌ریزد.
در داستان «مثل بهار» از مجموعۀ «مثل همۀ عصرها»، ترکیب رگ‌های کبود و موهای یک دست سفید، اشاره به سالخوردگی و شکم برآمده، بارداربودن زن را نشان می‌دهند.[۲۳]
نوع دیگری از مجاز در داستان‌های پیرزاد دیده می‌شود که آن علاقۀ حال و محل است. یعنی ذکر محل و ارادۀ حال است که در داستان «ملخ‌ها» به‌چشم می‌خورد.[۲۳]
کلاغ‌ها بالای سر شهر هراسان بال و پر زدند و مردم خوردند و چاق‌تر شدند.
نمونۀ دیگر علاقۀ عموم و خصوص (ذکر خاص و ارادۀ عام و یا برعکس) است که در داستان «گل‌های وسط آن روتختی» دیده می‌شود.[۲۳]
روشنک! میهمان داریم، چای بیار.
نمونۀ دیگر، علاقۀ مضاف و مضاف‌الیه است، بدان معنا که مضاف به‌جای کل مضاف و مضاف‌الیه به‌کار می‌رود.[۲۳]
یاد روزی افتاد که خبر عزیز خاتون را آوردند.(منظور خبر فوت عزیز خاتون است)[۲۳]

جابه‌جایی

زبان محاوره در مجموعه داستان «سه کتاب» که زویا پیرزاد آن را برای غالب زبان کتاب برگزیده و شگرد جابه‌جایی اسم، فعل و صفت که می‌تواند در خدمت این انتخاب هوشمندانه محسوب شود با توجه‌ به اینکه زبان محاوره چندان به ارکان جمله توجهی ندارد از زیرکی یک نویسنده در امر نویسندگی است، چرا که جابه‌جایی‌های درست و منطقی به زیبایی‌های اثر کمک می‌کند و آن را در ذهن مخاطب ماندگار می‌سازد.[۲۳]
پیرزاد از نمونه‌های جابه‌جایی بسیار در مجموعه داستان سه کتاب بهره برده است تا اینگونه هنر نویسندگی خود را به‌ نمایش بگذارد.[۲۳]
به عنوان مثال:
YesY:برچسب کوچکی روی هرکدام بود، با قیمت و سال ساختشان‌.(جابه‌جایی اسم)
YesY:اول بار که حسن رفت، باور نکرد.(جابه‌جابی صفت)
YesY:نشست روی راحتی، رو به حیاط.(جابه‌جایی فعل)
YesY: آرزویی نداشتم، جز دیدن خود پینه‌دوز.(جابه‌جایی فعل)[۲۳]

نوستالژی

شهلا حائری و سمانه رودبار محمدی، نوستالژی را یکی از وجوه زیباشناسی در سه کتاب دانستند و در این باره بیان کردند: نوستالژی واژه یونانی و ترکیبی از دو واژۀ بازگشت و رنج ناشی از آرزوی بازگشت است، معنا و مفهوم آن در زبان فارسی، غربت و حس دلتنگی نسبت به گذشته است.[۲۳]
زویا پیرزاد با بازگویی خاطرات شخصیت‌هایش، به گذشته‌شان نقب می‌زند ‌و احساسات‌شان را برملا می‌سازد.[۲۳]
در اکثر داستان‌های پیرزاد، شخصیت‌ها حسرت گذشته‌ای را می‌خورند که در آن احساس خوشبختی می‌کردند. داستان‌های «درگاهی پنجره»، «لکه»، «مگس» و «مثل بهار» از مجموعه داستان «مثل همهٔ عصرها»، نمونه‌ای از این حس دلتنگی برای گذشته و به‌خصوص دوران کودکی است.[۲۳]
در داستان «طعم گس خرمالو» شخصیت اصلی داستان زنی است که زندگی‌اش در زمان گذشته سپری می‌شود و داستان پر است از خاطرات او و خانه‌ای که یادگار پدری مهربان و می‌توان گفت هویت خانم بر مکان‌هایی که خاطرات پدر را زنده نگاه می‌دارد، هک شده است.[۲۳]
نوستالژی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک» از سه کتاب، به اوج خود می‌رسد و ادموند در داستان «هسته‌های آلبالو»، دوران کودکی خود را به‌همراه همکلاسی مسلمانش، طاهره، به‌تصویر می‌کشد. در داستان «گوش ماهی‌ها» از ازدواج دخترش با یک پسر مسلمان می‌گوید و در داستان «بنفشه‌های سفید» از ازدواجش با مارتا.[۲۳]

کانون روایت

انتخاب زاویهٔ دید در داستان «سه کتاب» که شیوهٔ بینش و نگرش زنان را نشان می‌دهد با استفاده از زاویۀ دید اول شخص و راوی زن از صدادار شدن قشر بزرگی از جامعه خبر می‌دهد که تا پیش از این از رسانه‌ای برای صحبت از خواسته‌هایشان محروم بودند و اینک پیرزاد با روایتی خطی و سرراست به آگاهی بخشی جامعه پرداخته است..[۳۵]
راوی همۀ داستان‌ها زنان هستند و بازگویی روایت از زبان زنان از تاریخ و سیاست خبر می‌دهد که تا پیش از این به شکل‌های مختلفی به حاشیه رانده می‌شدند.[۳۵]
در مجموعه‌داستان «مثل همهٔ عصرها»، به جز چهار داستان (درگاهی پنجره، نیمکت روبه‌رو، زندگی دلخواه آقای ف و ملخ‌ها)، شخصیت چهارده داستان دیگر آن زن است و اکثر داستان‌ها به سوم شخص روایت می‌شود و کانون روایی صفر دارد، در این حالت راوی نسبت به بقیهٔ شخصیت‌های داستان، به تمام امور آگاهی دارد. «سه کتاب» با استفاده از راوی دانای کل، به ذهن شخصیّت‌های داستانش وارد می‌شود و همین مسئله گویای ویژگی بارز حسّ کنجکاوی مفرط زنان در داستان است.[۲۳]
در این میان، تنها سه داستان (قصهٔ خرگوش و گوجه‌فرنگی، همسایه‌ها و لنگه‌به‌لنگه‌ها)، به اول شخص روایت شده که درواقع کل روایت در ذهن یک زن و بر محوری خاص شکل می‌گیرد.
در مجموعهٔ داستان «طعم گس خرمالو» نیز، مسائل خانوادگی و روابط زن و شوهر با کانون روایی صفر و با زاویهٔ دید دانای کل روایت می‌شود. به‌جز داستان «سازدهنی» که کانون مرکزیت روایت مرد است، در بقیهٔ داستان‌ها مرکزیت داستان را زن‌ها تشکیل می‌دهند.
فضای مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک» کمی متفاوت است، در این مجموعه داستان، راوی از گذشته‌اش می‌گوید و کانون روایی صفر در فضای روایت حکم فرماست، زمان اصلی روایت حال است و در یادآوری کودکی راوی می‌گذرد، بدین ترتیب راوی اول شخص و مرد است و کانون مرکزی روایت نیز خود اوست، اما باید بیان کرد که دیدگاه زنان در داستان نیز به اندازه نگاه خود او بیان می‌شود.[۳۶]

برنامۀ آخرین نشست محفل تابستانی

نشست تابستانی محفل داستان

کارگاه خوانش سه داستان از زویا پیرزاد در مجموعه داستان «سه کتاب»، با حضور محمد رضا گودرزی و هنرجویان و با بررسی مسائل اجتماعی و مشکلات زندگی افراد در محیط‌هایی چون مترو یا خانواده پرداخته شد، سپس داستان «لنگه‌به‌لنگه‌ها» از این مجموعه، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.[۳۷]
محمدرضا گودرزی تسلط پیرزاد در فرآیند نویسندگی در میان دیگر زنان نویسنده را علتی بر شهرت او دانست و اضافه کرد: اگر چه بسیار دیر نوشته‌های پیرزاد شناخته شد اما در همین چند سال هم، به‌خوبی اعتبار لازم را برای ماندگارشدن در عالم ادبیات ایران کسب کرده است.[۳۷]
زبان ساده، نثر گویا و بدون زوائد و انتقال دقیق حس زنانگی باعث شد تا کمتر از یک سال پس از چاپ اولین رمانش با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، برای بار سیزدهم تجدید چاپ شود و در بازار نشر ایران کمتر کتابی یافت می‌شود که به این سرعت در میان خوانندگان گسترش یابد و در عین حال مورد تأیید و تشویق روشنفکران و نویسندگان نامی ایرانی واقع گردد.[۳۷]
گودرزی اضافه کرد نکتۀ مهم دیگری که در نوشته‌های پیرزاد وجود دارد این است که زنان داستان‌های زویا پیرزاد در مجموعه داستان «سه کتاب» واقعی هستند.[۳۷]

گذر از سنت به مدرنیته در «طعم گس خرمالو»

احمد گلی، سمیرا نظری و فرهاد محمدی در نشریۀ بهارستان سخن بیان کردند:

بیان مسئلۀ سنت و مدرنیته در قالب داستان، حاکی از اهمیت بنیادین موضوع است که جامعه و فرهنگ درگیر آن هستند.[۳۸]

داستان «طعم گس خرمالو»، بازگو کنندۀ روایت گذر از سنت به مدرنیته است که در آن جریان برخورد «خانم»، شخصیت اصلی داستان، با دنیای جدید و چگونگی آشنایی او با پدیدۀ مدرنیته را نشان می‌دهد.[۳۸]
چگونگی ورود او به دنیای مدرن نمایان‌گر درک کلی مردم جامعه از مدرنیته است؛ اینکه مردم جامعه مدرنیته را در چه سطحی درک کرده‌اند؟
اصلاً دریافت آن‌ها از مدرنیته چگونه است؟
در داستان، با سه مرحلۀ مرتبط با موضوع سنت و مدرنیته روبه‌رو هستیم.
نخست:برخورد سنت و مدرنیته که به سنت‌گریزی و تجددخواهی می‌انجامد.[۳۸]
دوم: در مدرنیته و همگام با دست‌آوردها و یا مدهای مدرنیته به‌سربردن است. که در این مرحله است که فرد به بی‌هویتی و بحران شخصیتی دچار می‌شود.[۳۸]
سوم: مرحلهٔ بازگشت به سنت و باورهای مذهبی است که به‌عنوان راه‌حل نجات فرد از پیامدهای مدرنیته است.[۳۸]

لکه‌ها و نظام نمادها در سه کتاب

نظام نشانه‌ها و نمادها

سمیه رشیدی و الناز معتمدی از کارشناسان مطالعات فرهنگی، دربارۀ نظام نشانه‌ها در سه کتاب گفتند: داستان «لکه‌ها»، با دید زنانه‌ای که در داستان به آن پرداخته شده است، شکل داستانی پررنگ‌تری را به‌خود گرفته است زیرا زویا پیرزاد با استفادۀ آگاهانه از نمادها و نشانه‌ها در داستان خود، نوآووری قابل توجهی را در داستان ایجاد کرده است و هدف نوشتن آن را تنها ارائۀ الگویی واحد برای همۀ داستان‌های آن قرار نداده است زیرا هر داستانی با توجه‌ به چگونگی درهم‌بافته‌شدن نشانه‌های آن، الگویی منحصربه‌خود را دارد.[۳۵]
عنوان خاص داستان و ارتباط درونی‌اش با متن، نخستین مسئله‌ای است که مخاطب با آن روبه‌رو می‌شود و داستان از شخصیت‌های متعدد و گوناگونی تشکیل شده است: مادر لیلا، علی، لیلا و عمه که تازه از آمریکا برگشته و بعد هم رویا و حمید و همچنین فضاهای خارجی متعددی مثل رستوران، پارچه فروشی، خیابان که پیرزاد به‌خوبی از عهدۀ فضاسازی برای شخصیت‌هایش که همگی نام و گذشته‌ای مشخص دارند برآمده است‌.[۳۹]
گسترهٔ نشانه‌ها در این داستان بسیار وسیع است که این گستردگی نماد را در کم‌تر داستان کوتاه ایرانی می‌توان دید.[۳۹] معتمدی بیان کرد: نماد اولی که در داستان وجود دارد لکه‌هاست، همان عنوان و مضمون اصلی داستان است که حکم مهم‌ترین نماد را به خود گرفته است و نماد بعدی که در ساختار و بطن داستان ریشه دوانده است، درخت چناری است که حکم زندگی دارد.[۳۹]
عنوان داستان و مضمون اصلی آن، نماد است و مواجهٔ خوانندهٔ کنجکاو با مضمونی نمادین که هر چه جلوتر می‌رود بیشتر و بیشتر با آن درگیر می‌شود و داستان در بستر لکه‌ها شرح داده می‌شود تا خواننده همپای قهرمانان داستان درگیر لکه‌هایی شود که ناشی از پستی و بلندی‌های زندگی است و شاید بتوان گفت قهرمان اصلی داستان همین لکه‌هایی هستند که داستان را می‌سازند و اوج می‌گیرند و فرود می‌آیند و ناگاه ناپدید می‌شوند و با پنهان و پیدا شدنشان طرح داستان را می‌سازند، لکه‌ها در این مجموعه داستان نمادی از مشکلات زندگی زوج‌هاست.[۳۹]
به گفتۀ معتمدی: شخصیت رازآلود بانو (ح.م) در این داستان نمادین است که ناگهانی وارد زندگی لیلا شده در حکم راهنمای لیلا در داستان حضوری فعال می‌گیرد و بدون اینکه مدام از او بخوانیم حضورش در داستان فراگیر می‌شود.[۳۹]
آنچه بیش از همه در این داستان اهمیت دارد شیوهٔ به‌کارگیری نمادهاست که باید در خدمت متن باشند و سه کتاب به موفقیت بسیاری در این زمینه رسیده است.[۳۹]

زنان و زویا پیرزاد

استقلال شخصیتی زنان در مجموعه داستان «سه کتاب»

قاسم سالاری و فروزان نجفی در بررسی آثار پیرزاد بیان کردند: در داستان‌های سه کتاب دو گونه از زنان مستقل وجود دارند: نخست زنانی که در داستان، شخصیتی مستقل دارند و دوم، زنانی که استقلال خود را در سایۀ سرمایۀ اقتصادی می‌دانند.[۴۰]
در مجموعه داستان سه کتاب، مادربزرگ عالیه و مادر عالیه در داستان «مگس» از زنان مستقل هستند.[۴۰]
مادر عالیه بعد از خسته‌شدن از زندگی در آپارتمان، به شهری ساحلی می‌رود و می‌گوید: می‌خواهم آنجا زندگی کنم.[۴۰]
در داستان «خانم ف زن خوشبختی است» استقلال شخصیتی و اقتصادی در دو شخصیت خانم ف و خانم تقی زادگان، رئیس بانک، دیده می‌شود که ضمن تاکید بر حمایت اعضای خانواده، کارهای داخل و بیرون خانه را نیز انجام می‌دهند.[۴۰]
در داستان «زندگی دلخواه آقای ف»، خانم ف با فروش بافتنی‌ها و استخدام شدن دو دخترش، فرزانه و فتانه در یک اداره، به استقلال اقتصادی می‌رسند.[۴۰]
در داستان «مثل همۀ عصرها» زنی پرستار، بدون آنکه حمایت مردی را در کنار خود داشته باشد، زندگی خود و دخترش را می‌گذراند، حتی ترانه در داستان «پرلاشز» زنی مستقل است که در آژانس هواپیمایی کار می‌کند و با خودباوری‌های تمام، آقای نقوی را به‌خاطر برخی رفتارهایش رها می‌کند و با بی‌توجهی به سنت‌ها، خود به خواستگاری مراد می‌رود.[۴۰]
در داستان «لکه‌ها»، لیلا بعداز طلاق به یاری دوستش، رویا، آموزش فن لکه‌گیری راه می‌اندازد و با این کار به استقلال مالی می‌رسد و در داستان کوتاه «آپارتمان»، مهناز، از فرامرز که خواهان زنی سنتی است جدا می‌شود و کارهایی که قبل انجام می‌داد را ادامه می‌دهد.[۴۰]
در داستان «یک روز مانده به عید پاک»، مادر ادموند زنی است که کارهای خانه را از روی تفنن و به‌اجبار انجام می‌دهد و در زیر زمین خانه، دور از چشم همه به کارهای شخصی‌اش می‌پردازد.[۴۰]

در بوتۀ نقد و بررسی

نظر مطبوعات فرانسوی

وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند

فیگارو:

فوق‌العاده
به لطافت شعر و رویا...
از گذشتۀ زنان کشوری کهن ...
وزندگی روزمرۀ آن‌ها...
پیچیده در زر ورق زندگی...
ومی‌گوید از ابدیت در حال گذر...[۴۱]

پونه براتی و نقد «مثل همۀ عصرها»

  • احتیاط‌های پیرزاد در قصه‌پردازی، خواننده را خسته و آزرده می‌کند. در مجموعهٔ «مثل همهٔ عصرها» با فضاسازی چندان قوی و واقعی مواجه نیستیم و خالق اثر چندان نگاه سمبلیک و استعاری به اشیا ندارد. از سوی دیگر زنان این مجموعه، به گربه‌هایی می‌مانند که خوابیدن جلوی گرمای شومینه را به ماجراجویی در خیابان‌های شلوغ ترجیح می‌دهند.[۵]
  • «خرگوش و گوجه‌فرنگی» کشش آن را دارد که آغاز خوبی برای داستان باشد، آن‌ هم مجموعه‌ای که در داستان‌های بعدی مدام زنانی را مطرح می‌کند که ناظران خاموش دنیا شدند. اما این نشانه آنقدر در تمام داستان تکرار می‌شود که نه‌تنها ذهن خواننده را خسته می‌کند بلکه مانع همدلی خواننده با زنان داستان می‌شود.[۱۴]
  • «یک جفت جوراب» که با نماد مکرر پنجره آغاز می‌شود، زن قصه تصمیم می‌گیرد که از خانه بیرون رود اما حادثه‌ای منجر به پناه‌دادن یک فراری به زیرزمین خانه‌اش می‌شود.[۵] این قصه با عاملی حادثه‌ساز، فضای داستان را به‌پیش می‌برد و لحظات اضطراب و نگرانی‌ها را خیلی خوب به‌تصویر می‌کشد اما این هیجانات خیلی ناگهانی پیش می‌روند و زن داستان باز هم به‌جای همیشگی‌اش برمی‌گردد.[۵]
  • «لکه» همان قصۀ مکرر ظلم به زنان و زیاده‌گویی را پیش می‌برد با ترس از اینکه نکند خواننده شیرفهم نشود. نمونه‌ای از صفحه۱۹:

صدای گریه می‌آمد، معصومه، خواهر محمد، بود که چون پسرها بازی‌اش نمی‌دادند یک نفس زار می‌زد.

  • «نیمکت روبه‌رو» باآنکه سوژه‌‌اش نسبتاً جدید است، در پرداخت شخصیت‌ها ضعف دارد.
    «مادر عاشق کیسه‌های پلاستیکی بود...» ص:۲۵.
  • از داستان «یک زندگی» به بعد، زن مقابل پنجره، به‌قدری تکراری می‌شود که حوصلۀ خواننده را سرمی‌برد، ماجرا‌هایی کسل‌کننده که راحت می‌توان آن‌ها را حدس زد.
  • «خانم ف زن خوشبختی است»، زندگیِ زنی است که هر بار برای خودش چیزی می‌خرد و از فروشنده می‌خواهد آن را در کادو بپیچد. این اشارهٔ ضمنی که خیلی زیبا در داستان جاافتاده است، از صحنه‌های درخشان داستان است و بدون‌ آنکه مستقیماً به‌سمتی نشانه رود، وجهی از شخصیت داستان را روشن می‌کند.[۵]
  • «ملخ‌ها» زیباترین داستان این مجموعه، به‌زبان طنز نوشته است و در آن نه از نماد تکراری صندلی و پنجره خبری است، نه از مویه‌های زنانه. پیرزاد در این داستان نشان می‌دهد که چهره‌ای طناز و سر به‌ هوا هم دارد که خوب از پس نوشتن برمی‌آید.[۵]
  • «لنگه‌به‌لنگه‌ها» آخرین داستان این مجموعه، خیال خواننده را راحت می‌کند. زنان پیرزاد بالاخره تصمیم گرفتند کمی شیطنت کنند و دیگران را به بازی بگیرند.[۵]

کیارنگ علایی و نقد دو داستان

مطالعهٔ داستان‌های مينی‌مال از جمله «خرگوش و گوجه‌‌فرنگی» و «زندگی»، باورپذيری طرح یک اتفاق روزمره و پيش‌افتاده در داستان است و اين نوع نوشتن، حكايت از اسارت انسان‌ها در عصر حاضر در چنگال زندگی است.[۴۲]

داستان «خرگوش و گوجه‌فرنگی»، روايت زنی است كه دغدغه‌های روزمرهٔ زندگی مانع از پرداختن او به علايقش از جمله داستان‌نویسی می‌شود. طرح قصه بسيار آرام است و ديواری بين زن و مرد حايل نمی‌شود و شخصيت‌های مرد در داستان‌های پيرزاد با نجابت خاصی پرداخته می‌شوند.[۴۲]
نشانه و معنا در داستان «درگاهی پنجره»، حضور پررنگی دارند و يكی از بارزترين رئوس اين قصه تشبيه كردن خود به اجسام است، زاويهٔ ديد در ابتدا الهی‌گونه است و راوی خودش را نسبت به اتفاقات مشرف می‌داند.[۴۲]
آستانهٔ داستان توصيف مکان‌هاست و در همين توصيفات بنای قصه نهاده می‌شود و نگاه طبيعت برای پيرزاد در اين داستان قابل ستايش است.[۴۲]

برشی از طعم گس خرمالو در سه کتاب

سهیلا فرهنگی و نقد «طعم گس خرمالو»

  • داستان‌های مجموعۀ «طعم گس خرمالو»، روایت‌های گوناگونی از اعتراضی مشترک اسـت؛ اعتراض به وضعيتی كه نه‌تنها بـرای نويسنده، بلكه بـرای مخاطـب نازک دل او نيـز آزاردهنده است، اين مجموعه، زندگی زنانی را به‌تصوير می‌كشد كه از وضـعيت موجـود راضی نيستند و در عين حال تسليم نمی‌شوند و منفعل عمل نمی‌كنند و در مقايسه با نسل گذشتۀ خود، پوياتر و شجاعانه‌تر رفتار می‌كنند.[۴۳][۴۴]
  • داستان «لکه‌ها» با انسجام چندانی که در داستان‌های آن وجود دارد از یک زندگی ناموفق می‌گوید که اساس آن بر پایۀ احساسات شکل گرفته است و روی کاغذآوردن تباهی و ناروایی‌های اجتماعی به همره دید انتقادی زویا پیرزاد نشان از عدم وابستگی داستان به یک ایدولوژی خاص می‌باشد.[۴۴]

نقطۀ اوج داستان در تصمیم جدایی از شریکی نالایق شکل می‌گیرد و نویسنده عشق و عاطفه را در مقام نقطۀ ضعفی برای داستان می‌داند. به گفتۀ اصلانی دیالوگ در داستان «لکه‎‌ها» در فضاسازی نقش موثری داشته است درحالی که این فضاسازی نیز به مدد دیالوگ آمده است تا گفت‌وگوهای داستان بیشترین تاثیر را روی خواننده بگذارند.[۴۴][۴۵][۴۶]

  • داستان «آپارتمان» با دو روند موازی و هم‌سو[۴۵] به پیش می‌رود تا تفاوت دیدگاه زن و مرد در داستان رفته‌رفته روند ادامۀ زندگی را به چالش بکشد و درنهایت ساز جدایی نواخته شود.[۴۴]
  • پررنگ شدن استقلال زنان در داستان «پرلاشز» از عواملی است که به گفتۀ اصلانی ساختاری یگانه را برای این مجموعه ایجاد کرده است و از دیداری می‌گوید که در جریان آن ترانه مشترکان فراوانی را با مراد می‌یابد و در مقابل خودش را با زندگی گذشته‌اش بیگانه می‌پندارد.[۴۴]
  • «ساز دهنی» با داستانی بدون انسجام، جریانی ایستا دارد و از تصمیمی می‌گوید که بوی اجبار می‌دهد تا برای خوشایندی همسر، شخصیت اصلی داستان مجبور شود تا سهمش را بفروشد و راهی آمریکا شود.[۴۴]
  • آخرین داستان از این مجموعه حکایتی از یک زندگی است، كه هرچند در برهه‌هایی از زمان کال و گس مانده است می‌تواند به شيرينی بیانجامد و در نهايت همانی شود كه زن داستان می‌خواهد.[۴۴]

نقد مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»

روبرت صفاریان:

نگاه از درون در نوشتار پیرزاد جامعه‌ای را توصیف می‌کند که آشنا با آن است و از نمایان‌شدن موضوعی می‌گوید که با ایجاز و استادی پیرزاد محتوای داستان‌های این مجموعه را به خود اختصاص داده است.[۴۷]

موضوع ستم بر زنان که نخستین بار در مناسبات پدر و مادر ادموند تجلی می‌یابد مهم‌ترین تمی است که نشان از موضوع اصلی داستان دارد.[۴۷]
داستان شمایی کلی از زندگی ادموند است و بیشتر بیان احساسات مردی است که سه دوره از زندگی‌اش شکل داستانی به خود گرفته است. وجه مشترکی که در هر سه فصل داستان‌های این مجموعه برجسته شده است روزهایی است که یک روز مانده به عید پاک نام دارند و از ورودی ناگهانی به کودکی ادموند آغاز می‌شود تا در پایان با تنهایی او پایان پذیزد.[۴۷]

  • کتاب «یک روز مانده به عید پاک» یادآور داستانی تأثیرگذار دربارۀ اشتباهات و شکوه انسان بودن است و رمان «شوهر آهو خانم» را به یاد مخاطبان علاقه‌مند می‌آورد.[۱۶]
برنامۀ نویسنده‌خوانی با نقد سه کتاب

لیلی سلطانی و سه کتاب

لیلی سلطانی با بیان اینکه پیرزاد متناسب با عصر زندگی و وضعیت جامعه، قلمی بسیار قوی داشته است، بیان کرد: این رمان‌نویس ارمنی با هنجارشکنی و نوشتن از دنیای زنان در آن دوران، توانست زنان را مطرح کند و همچنین توصیف‌هایی زیبا در فضا و مکان و شخصیت‌ها داشته باشد و به‌خوبی احساسات زنانه را نشان دهد.[۳]

اصلانی:طعم گس خرمالو نقل واقعه نیست!

«طعم گس خرمالو» سطحی مسطح دارد که در آن از فراز و نشيب‌های آن چنانی خبری نيست و لحظه‌های چندان با اهميتی وجود ندارد تا داستان‌نويس بر آن‌ها تأمل كند و گرهٔ داستان را ذره ذره بگشايد تا در پايان داستان حالتی بسامان گيرد و در وضعيتی نوين به تعادل برسد، هر چه در آن هست عادتی از لحظه‌های تکراری زندگی است زیرا این مجموعه نقل واقعه نيست تا پيشرفت كند و به‌اوج رسد و بعد سير نزولی خود را آغاز كند.[۴۵]

نظر نویسنده دربارۀ کتاب

هر نویسنده آن‌طور که هست می‌نویسد.

زویا پیرزاد می‌گوید: من شخصیت چندان پیچیده‌ای ندارم و به‌همین دلیل است که ساده می‌نویسم. آنچه را که در ادبیات ایرانی نمی‌پسندم، این است که شخصیت‌ها به‌مانند زندگی روزمره‌شان حرف نمی‌زنند.[۷][۸]
زمانی که من نوشتن «سه کتاب» را آغاز کردم، کلمات به این شکل به ذهنم آمدند و من فهمیدم که به این شکل نوشتن نزدیک‌ترم و زبان من همین است.[۷][۸]
من تلاشم این است نه به‌شیوهٔ مستقیم بنویسم و نه غیرمستقیم و تا آنجا که می‌توانم سعی می‌کنم زبان نوشتاری را به‌ گفتاری نزدیک کنم، در «سه کتاب» هم همین کار را کرد.[۷][۸]

پاراگراف‌های خواندنی
لذت متن در آثاری ماندگار و فراموش نشدنی

جملاتی ماندگار

YesY آدم‌ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ما وارد می‌شوند و با دلایل خاص خودشان از زندگی ما می‌روند. نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش و نه از رفتن‌ها زیاد غمگین. تا هستند دوستشان داشته باش، به هر دلیلی که آمدند و به هر دلیلی که هستند بودنشان را دوست داشته باش. شادمانی‌های بی‌سبب همین دوست داشتن‌های بی‌چون‌وچراست.[۴۸]

YesY همیشه نه، ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می‌افتد. بعضی وقت‌ها هست که کسی را با تمام وجودت می‌خواهی ولی نباید کنارش باشی.[۴۹]

YesY هیچ چیز لذت بخش‌تراز آن نیست که یک نفر احساست را بفهمد بدون آنکه مجبورش کنی...[۵۰]

YesYمارتا گفت: زیباترین گیاه دنیاست!
چرا نگه‌داشتنش این قدر باید سخت باشد؟
آلنوش گفت: نگه‌داشتن چیزهای زیبا آسان نیست. مثل نگه داشتن من!
[۱۶][۵۱]

جوایز سه کتاب

جوایز و افتخارات[۵۲][۵۳]

  1. بیست سال ادبیات داستانی در سال۱۳۷۶
  2. نشان شوالیهٔ ادب و هنر از دولت فرانسه در سال۲۰۱۴
  3. کوریه انترناسیونال فرانسه
  4. تشویق‌شده در هفدهمین دورهٔ ادبیات در سال۱۳۷۸

تغییر، تحول، تولد

در سال‌های مختلف، مجموعه‌داستان‌هایی با عناوین «مثل همهٔ عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» از زویا پیرزاد منتشر شد که کتاب «سه کتاب» مجموعه‌ای از این داستان‌هاست که تا سال۱۳۹۸ بیش از چهل بار توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
زویا پیرزاد در سال۱۳۷۶ جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی را برای داستان «طعم گس خرمالو» دریافت کرد و همچنین برای داستان «یک روز مانده به عید پاک» در جایزهٔ کتاب سال۱۳۸۰ تشویق شد.[۵۴]
قصهٔ خرگوش و گوجه‌فرنگی، همسایه‌ها، درگاهی پنجره، لیوان دست‌دار، زمستان، لکه، نیمکت روبه‌رو، یک زندگی، مگس، مثل بهار، زندگی دلخواه آقای ف، گل‌های وسط آن روتختی، خانم ف زن خوشبختی است، راحله و اطلسی‌هایش، یک جفت جوراب، ملخ‌ها، مثل همهٔ عصرها و لنگه‌به‌لنگه‌ها، عناوین داستان‌های کتاب «مثل همهٔ عصرها» است که بیشتر این داستان‌ها دربارهٔ اتفاقات سادهٔ زندگی است.[۵۵]
لکه‌ها، آپارتمان، پرلاشز، سازدهنی و طعم گس خرمالو نیز عناوین داستان‌های کتاب «طعم گس خرمالو» است. داستان‌هایی دربارهٔ روابط زناشویی که بوی کهنگی می‌دهد و نیل به ویرانی دارد.
عناوین داستان‌های «یک روز مانده به عید پاک»: هسته‌های آلبالو، گوش ماهی‌ها و بنفشه‌های سفید که سه روز از زندگی راوی ارمنی را بازگو می‌کند. سه روز در سال‌های مختلف که همهٔ این روزها یک روز مانده به عید پاک است.
همان‌طورکه از این عناوین مشخص است این کتاب شامل تعداد زیادی داستان کوتاه، روان، جذاب و خواندنی است.
«مثل همهٔ عصرها» به زبان‌های فرانسه، گرجی و ارمنی و «یک روز مانده به عید پاک» به زبان‌های فرانسه و گرجی و «طعم گس خرمالو» نیز به زبان‌های فرانسوی، اسلوونیایی و گرجی ترجمه و منتشر شده است.[۵۶] [۵۷]

پانویس

  1. «سه اثر در یک اثر». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ «مروری بر آثار و اندیشه زویا پیرزاد». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ «نقد و بررسی سه کتاب در برنامۀ نویسنده‌خوانی در یزد». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «ویژگی‌های اثر زویا پیرزاد»». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ «نقدی بر اولین مجموعه‌ از سه کتاب». 
  6. «سبک‌شناسی فمنیستی». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ «مصاحبه با زویا پیرزاد». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «به رنگ ارغوان دربارۀ زویا پیرزاد». 
  9. «لغت نامۀ زویا پیرزاد». 
  10. «مجموعه داستان سه کتاب از زویا پیرزاد». 
  11. «ماجرای سه کتاب چیست». 
  12. «موضوع داستان «چند روز مانده به عید پاک» چیست». 
  13. «داستان طعم گس خرمالو چه می‌گوید». 
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ «نگاهی به مجموعه داستان سه کتاب». 
  15. «زویا پیرزاد چهرۀ مرموز ادبیات». 
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ «معرفی کتاب «یک روز مانده به عید پاک»». 
  17. «همه چیز دربارهٔ «یک روز مانده به عید پاک»». 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ «ساختارهای موازی و چندپاره در «طعم گس خرمالو»». 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «نقد جامعه شناختی سه کتاب». 
  20. «زویا پیرزاد و شهرتی همانند سیمین دانشور». 
  21. «شهرت، جذابیت و موفقیت در سه کتاب». 
  22. «چرا باید سه کتاب را بخوانیم». 
  23. ۲۳٫۰۰ ۲۳٫۰۱ ۲۳٫۰۲ ۲۳٫۰۳ ۲۳٫۰۴ ۲۳٫۰۵ ۲۳٫۰۶ ۲۳٫۰۷ ۲۳٫۰۸ ۲۳٫۰۹ ۲۳٫۱۰ ۲۳٫۱۱ ۲۳٫۱۲ ۲۳٫۱۳ ۲۳٫۱۴ ۲۳٫۱۵ ۲۳٫۱۶ ۲۳٫۱۷ ۲۳٫۱۸ ۲۳٫۱۹ ۲۳٫۲۰ ۲۳٫۲۱ ۲۳٫۲۲ ۲۳٫۲۳ ۲۳٫۲۴ «بررسی وجوه زیباشناسی در مجموعه داستان سه کتاب». 
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ A7%D8%AF.html «شخصیت و شخصیت‌پردازی در «مثل همۀ عصرها»». 
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ «خلاصه‌ای از مجموعه دوم سه کتاب». 
  26. «لکه‌ها؛ زویا پیرزاد». 
  27. «نگاهی به آثار زویا پیرزاد». 
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ ۲۸٫۳ «خلاصۀ مجموعه داستان یک روز مانده». 
  29. «تحلیل سبک نویسنده و اثر». 
  30. «تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد». 
  31. «سبک‌شناسی در سه کتاب». 
  32. «روند تکوین سبک زنانه درنوشتار زویا پیرزاد». 
  33. «ویژگی‌های اثر». 
  34. «زویا پیرزاد، داستان نویس معاصر». 
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ «نقد نشانه‌ها در لکه‌ها اثر زویا پیرزاد». 
  36. «سبک‌شناسی انتقادی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک». 
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ ۳۷٫۳ «زنان داستان‌های پیرزاد واقعی هستند». 
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ ۳۸٫۳ ۳۸٫۴ «گذر از سنت به مدرنیته در «طعم گس خرمالو»». 
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ ۳۹٫۳ ۳۹٫۴ ۳۹٫۵ «بررسی نمادها و نشانه‌ها در داستان لکه‌ها». 
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ ۴۰٫۳ ۴۰٫۴ ۴۰٫۵ ۴۰٫۶ ۴۰٫۷ «بررسی مشکلات زنان در آثار رویا پیرزاد». 
  41. «وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند». 
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ «از هیچ، داستان می‌توان نوشت!». 
  43. «کارکرد عنصر شخصیت در طعم گس خرمالو». 
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ ۴۴٫۳ ۴۴٫۴ ۴۴٫۵ ۴۴٫۶ «خوانش رمزگان‌های اجتماعی در طعم گس خرمالو». 
  45. ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ «ساختارهای موازی و پاره‌پاره در مجموعه داستان طعم گس خرمالو». 
  46. «بررسی داستان لکه‌ها از زویا پیرزاد». 
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ ۴۷٫۲ «معضل رفتار تعصب آمیز نسبت به ازدواج مختلط». 
  48. «جملات ماندگار در سه کتاب». 
  49. «پاراگراف‌های رنگارنگ از سه کتاب». 
  50. «دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها». 
  51. «لذت متن در مجموعه داستان سه کتاب». 
  52. «جوایز سه کتاب». 
  53. «جوایز زویا پیرزاد». 
  54. «سه کتاب». 
  55. «سه کتاب در یک کتاب». 
  56. «شناسنامهٔ سه کتاب». 
  57. «سه کتاب، اثری از زویا پیرزاد». 

منابع

  1. نقد کتاب مثل همۀ عصرها، نوشتۀ گیتی شام بیاتی، چاپ شده در مجلۀ کلک، مهر۱۳۷۱، شماره۳۱، ۱۸۴تا۱۸۷
  2. صدای زنانه در ادبیات معاصر، نوشتۀ ابراهیم فیاض و زهره رهبری، چاپ شده در مجلۀ زن در توسعه و سیاست، زمستان ۱۳۸۵، شماره۱۶ علمی‌پژوهشی، ۲۳تا۵۰
  3. تحلیل انتقادی گفتمان‌های قدرت و جنسیت در آثار نویسندگان زن دهۀ هشتاد، نوشتۀ آزاده نجفیان، چاپ شده در مجلۀ زن و جامعه، سال دهم، شماره۲، تابستان۱۳۸۹، ۱۴۹تا۱۶۸
  4. زنان و سلطه و تسلیم درآثار زویا پیرزاد، نوشتۀ فاطمه حیدری و سهیلا بهرامیان، چاپ شده در مجلۀ اندیشه‌های ادبی،شماره۶، زمستان ۱۳۹۸، ۱۲۵تا۱۴۶
  5. روایت گذر از سنت به مدرنیته در طعم گس خرمالو، نوشتۀ احمد گلی و فرهاد محمدی، چاپ شده در مجلۀ ادبیات فارسی، شماره۱۶، پاییز و زمستان۱۳۸۹، ۱۱۵تا۱۲۸
  6. سنت نوشتاری زنان، نوشتۀ نسیم جانفدا و محبوبه پاک نیا، جاپ شده در مجلۀ زن در فرهنگ و هنر، شماره۱، رورۀ ششم، بهار۱۳۹۳، ۴۵تا۶۰
  7. روایت‌های بوم گرایانه از جهان بینی زنانه با تاکید بر آثار داستانی منیر روانی پور و زویا پیرزاد، نوشتۀ روزبه مرادی و بهمن زندی و مریم‌سادات غیاثیان، چاپ شده در مجلۀ پژوهش نامۀ زنان، سال نهم، شماره۲۶، زمستان۱۳۹۷، ۱۰۱تا۱۲۹
  8. نقد و بررسی نشانه‌ها در داستان لکه‌ها، نوشتۀ سمیه رشیدی و الناز معتمدی، چاپ شده در مجلۀ نقد ادبی و سبک‌شناسی، سال چهارم، شماره۱۴، زمستان۱۳۹۲، ۱۸۱تا۲۰۸
  9. خوانش رمزگان‌های اجتماعی در طعم گس خرمالو اثر زویا پیرزاد(با رویکرد نشانه‌شناسی)، نوشتۀ زهرا صدیقی چهارده و سهیلا فرهنگی، چاپ‌شده در مجلۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره۲۹، زمستان۱۳۹۲، ۳۳تا۵۶
  10. بررسی تطبیقی مؤلفه‌های زمان روایی در داستان «فرار» آلیس مونرو و داستان «پرلاشز» اثر زویا پیرزاد، نوشتۀ جلیل شاکری و سهیلا فغفوری و راحله بهادر، چاپ شده در مجلۀ ادبیات تطبیقی، پاییزوزمستان ۱۳۹۵، شماره ۱۵، ۲۰۵تا۲۲۳
  11. مجموعه داستان سه کتاب. تهران: نشر مرکز. ۱۳۸۱. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۸۵۵-۵.

پیوند به بیرون

  1. «سه کتاب و توفیق چاپ». کتاب خون. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  2. «مجموعه داستان سه کتاب دربارهٔ چیست». آگاه بوک. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  3. «نگاهی به مجموعه داستان سه کتاب». کتاب در خانه. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  4. «شخصیت‌های داستان «مثل همۀ عصرها»». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  5. «طعم گس خرمالو، داستانی جذاب و خواندنی». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  6. «همه چیز دربارهٔ «یک روز مانده به عید پاک»». روبرت سفارین، ۸شهریور۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  7. «شهرت، جذابیت و موفقیت در سه کتاب». کافه کاتاریس، ۶شهریور۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  8. «زویا پیرزاد هم شوالیه شد». تابناک، ۱۰دی۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  9. «زویا پیرزاد و هنر و سبک نویسندگی». چطور. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  10. «چرا باید سه کتاب را بخوانیم». هنگامه ناهید، ۱۹مرداد۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  11. «زویا پیرزاد چهرۀ مرموز ادبیات». بن بست. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  12. «خلاصۀ داستان سه کتاب». آیسودا. بازبینی‌شده در ۲۶شهریو۱۳۹۸. 
  13. «خلاصۀ مجموعه داستان یک روز مانده به عید پاک». نخ نما. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  14. «تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد». گنج کهن. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  15. «تحلیل سبک سه کتاب اثر زویا پیرزاد». بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  16. «مصاحبه با زویا پیرزاد». گفت و نقد. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  17. «بررسی وجوه زیباشناسی در مجموعه داستان سه کتاب». سید. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  18. «زن یا مرد بودن مهم نیست». هنگامه ناهید. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  19. «گذر از سنت به مدرنیته در طعم گس خرمالو». بهارستان سخن. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  20. «ویژگی‌های اثر «زویا پیرزاد»». حسن دلبری، زمستان۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  21. «بررسی نمادها و نشانه‌ها در داستان لکه‌ها». پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، زمستان۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  22. «وقتی مطبوعات فرانسه می‌گویند». ۳۰بوک. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  23. «نقدی بر مجموعه داستان طعم گس خرمالو». انسانی.دانشگاه پیام نور، تابستان۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  24. «معضل رفتار تعصب آمیز نسبت به ازدواج مختلط». روبرت سفارین، شهریور۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  25. «ساختارهای موازی و پاره‌پاره در مجموعه داستان طعم گس خرمالو». اصلانی، ۵خرداد۱۳۷۸. 
  26. «از هیچ، داستان می‌توان نوشت!». ایسنا. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  27. «جملات ماندگار در سه کتاب». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  28. «پاراگراف‌های رنگارنگ از سه کتاب». رنگی رنگی. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  29. «دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها». کافه کتاب. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  30. «نقد و بررسی سه کتاب در برنامۀ نویسنده‌خوانی در یزد». همراهان خبر.ایسنا. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  31. «زنان داستان‌های پیرزاد واقعی هستند». فرهنگسرا. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  32. «بررسی تطبیقی دو داستان «چیز مهمی نیست» اثر ویکتوریا توکاروا و داستان «خانم ف زن خوشبختی است» اثر زویا پیرزاد». آکادمیا. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  33. «بررسی مشکلات زنان در آثار رویا پیرزاد». سالاری. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  34. «جوایز سه کتاب». هنگامه ناهید. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  35. «شناسنامهٔ سه کتاب». چهار فصل. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  36. «سه کتاب در یک کتاب». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  37. «سه کتاب، اثری از زویا پیرزاد». ۳۰بوک. بازبینی‌شده در ۲۶شهریور۱۳۹۸. 
  38. «خلاصۀ داستان لنگه‌به‌لنگه‌ها». ققنوس خاکستری، ۱۱اسفند۱۳۹۱. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  39. «زویا پیرزاد و استایل نوشته‌های او». وبلاگ نفس. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  40. «سه اثر در یک اثر». شهرستان ادب. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  41. «لغت نامۀ زویا پیرزاد». دیکشنری آبادیس. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  42. «مجموعه داستان سه کتاب از زویا پیرزاد». شلفی. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  43. «به رنگ ارغوان دربارۀ زویا پیرزاد». نویسندگان ما. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  44. «جایزۀ هفته نامۀ پرتیتراژ فرانسوی». آفتاب. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  45. «چند روز مانده به عید پاک، داستان چیست». ایران صدا. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  46. «ماجرای سه کتاب چیست». اشجع. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  47. «شخصیت و شخصیت‌پردازی در «مثل همۀ عصرها»». مرجع دانش. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  48. «معرفی کتاب یک روز مانده به عید پاک». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  49. «نقد جامعه شناختی سه کتاب». سید، ۶شهریور۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  50. «ترجمۀ داستان‌های سه کتاب». آگاه بوک. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  51. «زویا پیرزاد و نویسندگان مشهور در دنیا». برترین‌ها. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  52. «زویا پیرزاد، داستان نویس معاصر». آفتاب. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  53. «لکه‌ها؛زویا پیرزاد». نیک شاد. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  54. «نگاهی به آثار زویا پیرزاد». کتاب در خانه. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  55. «سبک‌شناسی انتقادی در مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک»». سید. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  56. «تحلیل سبک نویسنده و اثر». مالمیر. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  57. «روند تکوین سبک زنانه درنوشتار زویا پیرزاد». گوگل. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  58. «سبک‌شناسی در سه کتاب». انسانی. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  59. «سبک‌شناسی فمنیستی». انسانی. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  60. «عنوان‌شناسی در طعم گس خرمالو». سید. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  61. «نقد نشانه‌ها در لکه‌ها اثر زویا پیرزاد». نورمگز. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  62. «داستان لکه‌ها». good reads. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  63. «داستان لکه‌ها». bayanstory. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  64. «کارکرد عنصر شخصیت در طعم گس خرمالو». علم نت. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  65. «بررسی داستان لکه‌ها از زویا پیرزاد». کتاب در خانه. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  66. «جملات ماندگار در سه کتاب». ایران کتاب. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  67. «دل نوشتۀ زیبا از مثل همۀ عصرها». premiertalent. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  68. «لذت متن در مجموعه داستان سه کتاب». نولر. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  69. «جوایز زویا پیرزاد». بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 
  70. «سه کتاب». مهرگان بوک. بازبینی‌شده در ۵مهر۱۳۹۸. 

متن بالانویس