قاسم هاشمی‌نژاد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
|نام                    = قاسم هاشمی‌نژاد
|نام                    = قاسم هاشمی‌نژاد
|تصویر                  =  
|تصویر                  = IMG_1966.jpg
|توضیح تصویر            =  
|توضیح تصویر            =  
|نام اصلی                =  
|نام اصلی                =  
خط ۳۳: خط ۳۳:
|همسر                    = فرشته شولانی
|همسر                    = فرشته شولانی
|شریک زندگی              =
|شریک زندگی              =
|فرزندان                = مهرداد
|فرزندان                = شمیم
|تحصیلات                  = کارشناشی اقتصاد
|تحصیلات                  = کارشناسی اقتصاد
|دانشگاه                =  
|دانشگاه                =  
|حوزه                    =
|حوزه                    =
خط ۷۱: خط ۷۱:
}}
}}


[[پرونده:Ba ehahi & naji.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''با [[بیژن الهی]] و [[فیروز ناجی]]'''</center>]]
'''قاسم هاشمی‌نژاد''' نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی، ویراستار، مصحح و عرفان‌پژوه ایرانی بود.
'''قاسم هاشمی‌نژاد''' نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی، ویراستار، مصحح و عرفان‌پژوه ایرانی بود.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
هاشمی‌نژاد فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۴۰ در روزنامه آیندگان آغاز کرد. او از همان سال‌های آغازین فعالیت، با بزرگی همچون ابراهیم گلستان آشنا شد و بعدها کتاب «گفته‌ها» را که شامل مجموعه مقالات و گفت‌وگوهای ابراهیم گلستان  بود، تنظیم و چاپ کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/۵۵۷۷.htm‏|عنوان =نگاهی به فیل در تاریکی}}</ref>{{سخ}}
هاشمی‌نژاد فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۴۰ در روزنامه آیندگان آغاز کرد. او از همان سال‌های آغازین فعالیت، با [[ابراهیم گلستان]] آشنا شد و بعدها کتاب «[[گفته‌ها]]» را که شامل مجموعه مقالات و گفت‌وگوهای ابراهیم گلستان  بود، تنظیم و چاپ کرد.<ref name="negahi"> {{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/۵۵۷۷.htm‏|عنوان =نگاهی به فیل در تاریکی}}</ref>{{سخ}}
نقدهای او در این روزنامه، بعدها، در سال ۱۳۹۳، به همت جعفر مدرس صادقی تحت عنوان «بوته بر بوته: آثار معاصران در بوتهٔ نقد» چاپ شد. ورود هاشمی‌نژاد به عرصهٔ شعر با انتشار دفتر «پریخوانی» به سال ۱۳۵۸برمی‌گردد. پیش از این نیز رمانی پلیسی را به نام«فیل در تاریکی» نوشته‌بود که اثری مدرن و بکر در ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌آید. وی عرفان‌پژوهی قابل بود و نگاهی نو به عرفان داشت. («قاسم هاشمی نژاد به سه روایت: ابراهیم گلستان ، جعفر مدرس صادقی و احمد رضا احمدی», 1395) در این زمینه هم آثاری همچون «سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره‌مند »، « رساله در تعریف، تبیین و طبقه‌بندی قصه‌های عرفانی»، «در ورق صوفیان، سه مقاله در حوزهٔ عرفان» و ... را در دست مخاطب علاقه‌مند گذاشت. همسر وی، خانم فرشته شولانی («پریخوانی در قطعه 248», 1395) بود که یار و یاور او در همهٔ لحظاتش بود. به گفتهٔ آیدین آغداشلو، او در هفده‌ سال پایانی عمرش خود را از متن جامعه روشنفكري و ادبي دور كرد («با اجازه شمیم بهار», 1397).
نقدهای او در این روزنامه، بعدها، در سال ۱۳۹۳، به همت [[جعفر مدرس صادقی]] تحت عنوان «بوته بر بوته: آثار معاصران در بوتهٔ نقد» چاپ شد. ورود هاشمی‌نژاد به عرصهٔ شعر با انتشار دفتر «[[پریخوانی]]» به سال ۱۳۵۸برمی‌گردد. پیش از این نیز رمانی پلیسی را به نام«فیل در تاریکی» نوشته‌بود که اثری مدرن و بکر در ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌آید. وی عرفان‌پژوهی قابل بود و نگاهی نو به عرفان داشت. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/5671.htm‏|عنوان =قاسم هاشمی نژاد به سه روایت: ابراهیم گلستان ، جعفر مدرس صادقی و احمد رضا احمدی}}</ref> در این زمینه هم آثاری همچون «سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره‌مند »، « رساله در تعریف، تبیین و طبقه‌بندی قصه‌های عرفانی»، «در ورق صوفیان، سه مقاله در حوزهٔ عرفان» و ... را در دست مخاطب علاقه‌مند گذاشت. همسر وی، خانم فرشته شولانی <ref>{{یادکرد ژورنال |author=<!--Staff writer(s); no by-line.--> |تاریخ= |عنوان= پری‌خوانی در قطعه ۲۴۸ |پیوند= |ژورنال= |دوره= |شماره= |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= }}
</ref> بود که یار و یاور او در همهٔ لحظاتش بود. به گفتهٔ آیدین آغداشلو، او در هفده‌ سال پایانی عمرش خود را از متن جامعه روشنفكري و ادبي دور كرد.<ref name="ejazeh"> {{یادکرد ژورنال |عنوان=با اجازهٔ شمیم بهار }}
</ref>






==داستانک==
==داستانک==
===داستانک‌های انتشار===
===تسویه حساب===
هاشمی‌نژاد در مصاحبه‌ای با علیرضا غلامی در رابطه نقدی که بر کتاب [[قصه‌نویسی]] [[رضا براهنی]] نوشته‌است شرح می‌دهد که نقد را با نام مستعار نوشته‌بود، ولی همه می‌دانستند که قلم، قلم هاشمی‌نژاد است. اما براهنی آن نقد را نوشته‌ٔ پرویز نقیبی دانست «و تقریباً هیچ فحشی نبود که قلم قادر ایشان- که حقیقتاً توانایی ایشان را در این رشتهٔ خاص ادب فارسی نمی‌توان نادیده انگاشت- نثار زیر و بالای پرویز نقیبی نکرده باشد.» هاشمی‌نژاد باور دارد که براهنی می‌دانسته نویسندهٔ آن نقد نقیبی نیست، اما به علت مسائل شخصی آن را به‌حساب پرویز نقیبی گذاشته‌است. او توضیح می‌دهد که در شب عروسی براهنی با یک دختر شایسته، پرویز نقیبی شرح کاملی از عروسی را که از قضا بسیار مجلل و باشکوه بوده‌، همراه با عکس، در روزنامه چاپ کرده‌است. «این تصویر آقای براهنی با تصویر انقلابی مبارز[...] برهم منطبق نمی‌شد.[...] از پرویز نقیبی کینه به دل گرفت. حرصش را این‌طوری خالی کرد.»<ref> {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|صص=۳۴۵-۳۴۶}}</ref>
===... در تاریکی===
حمید شاهرخ، از دوستان هاشمی‌نژاد و عکاس کتاب دیروز که مجموعه‌ای است از عکس‌های هاشمی‌نژاد و دیگران، درجایی شرح می‌دهد:{{سخ}}
«اخيراً نمايش‌نامه‌اي روي صحنه آمده به اسم «فيل در تاريكي». يكي از افراد خانواده هاشمي‌نژاد به تماشاي اين نمايش رفته و آخرسر با يكي از مسئولان آن صحبت مي‌كند و مي‌پرسد شما براساس چه مجوزي اين نمايش را با اين عنوان روي صحنه آورده ايد. جوابي كه به ايشان داده مي‌شود هولناك است! مي‌گويند ما مي توانستيم نام اين نمايش را بگذاريم «عباس در تاريكي». ببينيد چه‌قدر توهين‌آميز است. ما با چه كساني طرف هستيم؟»<ref name="ejazeh"/>
 
===ممیزی شهر شیشه‌ای===
هاشمی‌نژاد در حوزهٔ ادبیات کودک نیز کار کرده‌است. از جملهٔ این آثار شهر شیشه‌ای است. در هنگام چاپ، این اثر به مشکلات ممیزی برمی‌خورد که نویسنده ناچار می‌شود سری به ادارهٔ ارشاد بزند و آن را از این حالت در آورد. او در گفت‌وگویی این واقعه چنین شرح می‌دهد:
هاشمی‌نژاد در حوزهٔ ادبیات کودک نیز کار کرده‌است. از جملهٔ این آثار شهر شیشه‌ای است. در هنگام چاپ، این اثر به مشکلات ممیزی برمی‌خورد که نویسنده ناچار می‌شود سری به ادارهٔ ارشاد بزند و آن را از این حالت در آورد. او در گفت‌وگویی این واقعه چنین شرح می‌دهد:
{{گفتاورد تزیینی|حدود سی سال پیش که به سرمان زد در حوزهٔ کودکان کاری بکنیم فضا زیر سیطرهٔ آدم‌هایی مثل محمود کیانوش و نادر ابراهیمی بود. در وزارت ارشاد آن موقع هم از جمله محصولات این دو تا اسم ملاک و معیار برای ادبیات کودکان به حساب می‌آمد. این را من موقعی فهمیدم که کتاب شهر شیشه‌ای رفته‌بود ارشاد برای مجوز و گیر کرده‌بود. ناشر کتاب از من خواست سری به ارشاد بزنم و با آن‌ها برای نجات کتاب مذاکره‌ای بکنم. شهر شیشه‌ای، حقیقیتش را بگویم، برای ناشرش هم در آن موقع آش دهن‌سوزی نبود. الآن هم نیست. کتاب با نُرم شناخته‌ٔ ادبیات کودک هم‌خوانی نداشت و ساز خودش را می‌زد. من ناچار قبول کردم و یک روز رفتم ارشاد که سر بیاورم مشکل کتاب چیست. ببینید من چه‌قدر پرت بودم. با این کتاب معلوم شد نُرم‌های پسندیده را به‌هم ریخته‌ام. مشکل می‌شود به کسانی که ذهنشان با چیزهای معلوم عادت کرده حالی کرد که تنوع خوب چیزی ست. همه قد علم می‌کنند که بهت پشت‌دستی بزنند، پشت‌پا بگیرند برایت.
{{گفتاورد تزیینی|حدود سی سال پیش که به سرمان زد در حوزهٔ کودکان کاری بکنیم فضا زیر سیطرهٔ آدم‌هایی مثل [[محمود کیانوش]] و [[نادر ابراهیمی]] بود. در وزارت ارشاد آن موقع هم از جمله محصولات این دو تا اسم ملاک و معیار برای ادبیات کودکان به حساب می‌آمد. این را من موقعی فهمیدم که کتاب [[شهر شیشه‌ای]] رفته‌بود ارشاد برای مجوز و گیر کرده‌بود. [...]}}
در وزارت ارشاد مرا راهنمایی کردند به اتاقی که میز تحریر و صندلی داشت. با چندتا صندلی اضافه. نشستم روی یکی از آن صندلی‌ها. دقایقی بعد جوانکی وارد شد. در ظاهر می‌خواست مؤدب رفتار کند، اما معلوم بود با توپ پر آمده، نسخه‌ای از کتاب من دستش بود. تازه‌وارد که نصف سن مرا داشت مسئول ادبیات کودک بود. زحمت کشید برای من یک نطق نیم‌ساعته ایراد کرد. درباره‌ٔ کودک و ادبیات کودک و تعهد نویسنده و مسئولیت خطیر او در قبال آموزش کودک. من به دقت به حرف‌های ایشان گوش دادم، و همه را همچنان که ایراد می‌شد، از ته دل تأیید و تصدیق می‌کردم. مسئول ادبیات کودک که ابتدا با حرارت و هیجان شروع کرده‌بود وقتی‌که مرا تأییدکنندهٔ حرف‌هایش دید پله‌پله از شور و حرارت افتاد. هیچ انتظار تأیید و تصدیق از من نداشت.احتمالا تصورش این بود که من هم مثل بقیه بحث و جدل راه می‌اندازم و کار یا به قهر و آزردگی می‌کشد یا به مصالحه‌ٔ مصلحتی. آنچه قدیمی‌ها به آن گرگ‌آشتی می‌گویند. این نوع‌اش را که نشان دادم مطلقاً انتظار نداشت. همه‌چی را تأیید بکند، نحواهد از خودش دفاع بکند، دم نزند در برابر ایرادها، و حتی خودش را مقصر بداند بابت کتابی که فراهم کرده و اسباب مزاحمت شده.
او برایی نجات کتاب به وزارت ارشاد می‌رود:
هاشمی‌نژاد در ادامه می‌گوید: «جوان مسئول ناگهان صحبتش را متوقف کرد. نگاهی به کتاب کرد. چندتا شعر را ورق‌زنان، همین‌طور سرسری، نگاه کرد. ضمن آن نگاهی هم به من می‌کرد. گمانم متوجه شد که پدیدآورندهٔ آن کتاب همین شخص تأییدکنندهٔ بی‌آزار نیست که جلوی او نشسته. این‌ها دو نفر آدم مختلف‌اند.}}
{{گفتاورد تزیینی|دقایقی بعد جوانکی وارد شد. [...] زحمت کشید برای من یک نطق نیم‌ساعته ایراد کرد.[...] من به دقت به حرف‌های ایشان گوش دادم، و همه را همچنان که ایراد می‌شد، از ته دل تأیید و تصدیق می‌کردم. [...] هیچ انتظار تأیید و تصدیق از من نداشت.احتمالا تصورش این بود که من هم مثل بقیه بحث و جدل راه می‌اندازم و کار یا به قهر و آزردگی می‌کشد یا به مصالحه‌ٔ مصلحتی.[...] نگاهی به کتاب کرد. چندتا شعر را ورق‌زنان، همین‌طور سرسری، نگاه کرد. ضمن آن نگاهی هم به من می‌کرد. گمانم متوجه شد که پدیدآورندهٔ آن کتاب همین شخص تأییدکنندهٔ بی‌آزار نیست که جلوی او نشسته. [...] گمانم بهتر دانست هم از شر کتاب هم از شر آن شخص راحت کند خودش را.[...] گفت بفرمایید چاپش کنید.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|صص=۱۴۱-۱۴۳}} </ref>
نهایتاً او می‌تواند اجازهٔ چاپ کتاب را دریافت کند: «آیا فهمیده بود چه اتفاقی افتاده؟ گمانم بهتر دانست هم از شر کتاب هم از شر آن شخص راحت کند خودش را. کتاب را بست. داد دستم. گفت بفرمایید چاپش کنید. ضمن حرف‌هایش اسم‌هایی را که برده‌بود می‌شد فهمید شخصیت‌های برجسته‌ در ادبیات کودکان برای دم و دستگاه او همان اسم‌هایی بود که پیشتر آوردم.
}}
این‌طور بود که ما ارشاد شدیم. عطای ادبیات کودکان به لقایشان بخشیدیم.»(شیروانی، راه ننوشته، صص ۱۴۱-۱۴۳)
 
===داستانک عشق===
 
===داستانک استاد===
 
===داستانک شاگرد===
 
===داستانک مردم===
 
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
 
===دلخوری‌ از روزنامه‌ٔ آیندگان===
هاشمی‌نژاد دربارهٔ‌ عصبانیت امیرحسن آریان‌پور از او به ‌خاطر نقدی که بر اثرش نوشته‌بود، چینین شرح می‌دهد: «صبح‌ها من اولین کسی بودم که از روزنامه سردرمی‌آورد. آقای داریوش همایون، مدیرعامل روزنامه، یکی دو ساعت بعد می‌آمد و بین راه، توی ماشین، سرمقاله‌اش را درشت درشت می‌نوشت. ده پانزده کلمه در یک ورق. کاغدحرام‌کن بود. اما زبان پاک و درستش از آموزش داوود منشی‌زاده می‌آمد که سمت استادی بر او داشت. تازه روزنامه‌ٔ آیندگان همان روز را باز کرده‌بودم و داشتم به صفحهٔ «عیارسنجی» نگاه می‌کردم که سر بزنگاه یکی از در وارد شد. اما در همان نیم‌قدمی آستانه ایستاد. استاد امیرحسین آریان‌پور را در دم شناختم. پا شدم و سلام کردم. استاد مرد با تن و توشی بود. در جوانی هالتر می‌زد. قدش از متوسط هوایی کوتاه‌تر بود، اما شانه‌های پهنی داشت. موهای سیاه پُر و پشت داشت و بغل‌ها را همیشه کوتاه نگه می‌داشت. یک روزنامهٔ آیندگان همان روز دستش بود. جلو نیامد. می‌شد حدس زد که از پایین، دم در، از دربان، نشانی مرا گرفته بود و حالا یک‌راست آمده بود سروقت من. با توپ پر آمده بود.
گفت این قاسم هاشمی‌نژاد کیست و کجاست؟
گفتم بفرمایید! چه‌ کارش دارید؟
گفت با خودش کار دارم.
گفتم بفرمایید با خودش چه کار دارید تا شما را راهنمایی کنم.
به من چشم غره رفت. گفت این آدم نسبت به من غرض داشته (و روزنامهٔ همان روز را که به دست چپ داشت با عصبانیت تکان داد). خواسته مرا ضایع کند.
گفتم تا آنجا که من این آقا را می‌شناسم، همچه اخلاقی از ایشان سراغ ندارم.
گفت نه. معلوم است که پول گرفته و همچه کاری کرده.
گفتم پول گرفته؟ از کجا پول گرفته؟
گفت پیداست که مأمور است.
گفتم تاآنجاکه من این آقا را می‌شناسم
استاد حوصله‌اش از من سررفت. دید از من چیزی درنمی‌آید؛ ولی حرف دلش را زده ‌بود. گفت دانشجوهای عصبانی می‌خواستند با ایشان (روی ایشان تکیه کرد، چون می‌دانست آن ایشان من هستم) شخصا تسویه حساب بکنند. من به زحمت آن‌ها را ساکت کردم. گفتم همان دم در بمانند.
تازه منت هم سر من می‌گذاشت! گفتم ناراحتی ندارد. شما جواب بنویسید، جوابییه‌تان در روزنامه چاپ می‌شود.
دوباره به من چشم غره رفت. چپ‌ها که استاد هم در سنگر مقدم آن‌ها قرار داشت شایع کرده‌بودند روزنامه به پول صهیونیست‌ها راه افتاده. چه‌طوری می‌شود آدم اسم نازنینش را در همچه روزنامه‌ای چاپ بدهد؟ دید از من چیزی در نمی‌آید. گفت اتاق داریوش همایون کجاست؟
گفتم یک طبقه پایین‌تر.
استاد همیشه با قدم‌های محکم و باصلابت راه می‌رفت. منتظر شنیدن تالاپ تولوپ استاد نشدم که از پله‌ها پایین می‌رفت تا چقلی مرا به مدیرعامل روزنامه بکند. پاشدم دویدم طرف اتاق تحریریه که پنجره‌هاش باز می‌شد به خیابان. پایین را نگاه کردم. ده دوازده جوان که بعضی‌هاشان را در همان نمایش کذایی دیده‌بودم و چندتایی که آن‌ها را نمی‌شناختم در پیاده‌رو دم در روزنامه، تجمع کرده‌بودند.
استاد واقعاً لشکرکشی کرده بود. این‌ها مهم نبود. حتی اگر کتک هم می‌خوردم از آن جوانان جوشی دردم نمی‌کرد که تهمت ناروای استاد. توده‌ای در این زمینه رودست ندارند. می‌دانستم که به آن جوان‌های تحریک‌شده هم مرا مأمور مزدبگیر معرفی کرده‌. در برابر این افترا به‌کلی بی‌دفاع بودم.
ساعتی بعد، تلفن زنگ زد. منتظرش بودم. داریوش همایون گفت ای بر قوزک پایت لعنت! باز تو مرا انداختی به دردسر؟
این نهایت اعتراضش به من بود. خیالم راحت شد. پس بر خود متن نقد اشکالی وارد نبود.» (هاشمی نژاد, ص. 349)


===قاسم هاشمی‌نژاد و بیژن الهی===
===دردسرهای آیندگان===
هاشمی‌نژاد در گفت‌وگویی که با علی‌اکبر شیروانی داشته‌است، دوستی‌اش را با بیژن الهی چنین به‌یاد می‌آورد: «با شعرهای آقای الهی از همان ابتدا که شعرهاشان در دفتر شعر دیگر منتشر می‌شد آشنا بودم. شعرهای مربوط به نشانی مرض‌ها به دلم ننشست آن موقع که چاپ شد. دورادور هم نشانی از آشنایی بهم می‌دادیم، اما به حرف و سخن نمی‌کشید. اولین تأثیر به یادماندنی از او و غزاله ]علیزاده[ که دارم در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه بود که اگر اشتباه نکنم فیلم «خشت و آیینه»‌ ابراهیم گلستان آنجا نمایش داده‌می‌شد. بیژن با کت سفید که داد می‌زد خرید ایتالیاست و یک کلاه مکزیکی به سر همراه دختر آراسته‌ئی (او هم کلاه به سر) در پای سن تالار عقب جا می‌گشتند. هر دو انگار همین الساعه از جمع بلومزبری می‌آمدند. انگشت‌نشان بودند درمیان جمعیت روشن‌فکر آن دوره آن شب.
هاشمی‌نژاد دربارهٔ‌ عصبانیت [[امیرحسن آریان‌پور]] از او به ‌خاطر نقدی که بر اثرش نوشته‌بود، چینین شرح می‌دهد که روزی که صبح زود به دفتر روزنامهٔ آیندگان رفته‌است، امیرحسین آریان‌پور با عصبانیت به دفتر رفته و درحالی‌که جوانان بسیاری که از قرار معلوم خشمیگین بودند نیز در پایین ساختمان به فرمان آریان‌پور منتظر ایستاده‌بودند، دنبال هاشمی‌نژاد می‌گشته‌است. هاشمی‌نژاد دم به تله نمی‌دهد و نشانی از خودش عیان نمی‌کند و در کمال آرامش به اتهامات آریان‌پور گوش می‌دهد که فلانی از اسرائیل پول گرفته تا علیه من بنویسد و ... . هاشمی‌نژاد نیز در کمال خونسردی پیشنهاد می‌دهد که آریان‌پور جوابییه‌ای بنویسد و در همین روزنامهٔ آیندگان چاپ کند. آریان‌پور که می‌بینید چیزی از این شخص عایدش نمی‌شود، به‌دنبال داریوش همایون، سردبیر آیندگان می‌رود و ساعتی بعد داریوش همایون هاشمی‌نژاد را توبیخ می‌کند که:«ای بر قوزک پایت لعنت! باز تو مرا انداختی به دردسر؟»<ref> {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۳۴۹}}</ref>
اما مهر من به او، پیش از هر آشنائی جدی، ناشی از یک تجربهٔ برق‌آسا بود. عصر روزی بود در سال چهل و چهار که از خیابان نادری پیاده می‌رفتم طرف قوام سلطنه به ریویرا که شام آن‌جا قرار داشتم. روبه‌روی کافه نادری مطابق آن ساعت شلوغ بود. ازجمله کسانی که پای پله‌ها آن‌جا دیدم ایستاده با نصرت رحمانی آقای حسن هنرمندی بود. راهم را زاویه دادم به سمتی که دکهٔ روزنامه فروشی بود(و هنوز هم هست). چشمم افتاد به شمارهٔ جدید اندیشه و هنر که ناصر وثوقی درمی‌آورد. از وقتی آقای شمیم بهار سردبیری بخش ادبیات آن را به‌عهده گرفته‌‌بود سعی می‌کردم هیچ شماره‌ای را ازدست‌ندهم. مجله را خریدم و همان‌جا پای دکه بازش کردم. چند شعر از بیژن الهی در معرفی این شاعر چاپ شده‌بود. اولین سطر از اولین شعر را خواندم. پام سست شد. رفتم چند قدم جلوتر، تکیه دادم به دیواری که ابتدای کوچه نوبهار بود و کتاب‌فروشی سخن بعد همان دیوار شروع می‌شد:
===قاسم هاشمی‌نژاد و [[بیژن الهی]]===
«یک دقیقه مانده به مهتاب
[[پرونده:Ba ehahi & naji.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''با [[بیژن الهی]] و [[فیروز ناجی]]<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شاهرخ|نام = حمید|عنوان = دیروز|}}</ref>'''</center/>]]
نبضم زیر ساعت مچیَم می‌زد»
هاشمی‌نژاد در گفت‌وگویی که با علی‌اکبر شیروانی داشته‌است، دوستی‌اش را با بیژن الهی چنین به‌یاد می‌آورد که با الهی از شعرهایش در [[دفتر شعر دیگر]] آشنا شده‌است. اولین دیدار حضوری با او روزی رخ‌داده‌ که در سال ۱۳۴۴ وقتی در انجمن فرهنگی ایران‌ و فرانسه فیلم خشت و آیینه [[ابراهیم گلستان]] پخش می‌شده‌، او را همراه با [[غراله علیزاده]] دیده‌است. اما آشنایی و ایجاد دوستی بین آن دو برمی‌گردد به وقتی که «نشانی مرض‌ها» را از الهی خوانده و بعدتر هم‌کار یکدیگر در مؤسسه نشر پنجاه‌و‌یک شده‌اند:
{{گفتاورد تزیینی|
مهر من به او، پیش از هر آشنائی جدی، ناشی از یک تجربهٔ برق‌آسا بود. عصر روزی بود در سال چهل و چهار که از خیابان نادری پیاده می‌رفتم طرف قوام سلطنه به ریویرا که شام آن‌جا قرار داشتم. روبه‌روی کافه نادری مطابق آن ساعت شلوغ بود. ازجمله کسانی که پای پله‌ها آن‌جا دیدم ایستاده با [[نصرت رحمانی]] آقای [[حسن هنرمندی]] بود. راهم را زاویه دادم به سمتی که دکهٔ روزنامه فروشی بود(و هنوز هم هست). چشمم افتاد به شمارهٔ جدید [[اندیشه و هنر]] که [[ناصر وثوقی]] درمی‌آورد. از وقتی آقای [[شمیم بهار]] سردبیری بخش ادبیات آن را به‌عهده گرفته‌‌بود سعی می‌کردم هیچ شماره‌ای را ازدست‌ ندهم. [...} چند شعر از بیژن الهی در معرفی این شاعر چاپ شده‌بود. اولین سطر از اولین شعر را خواندم. پام سست شد. رفتم چند قدم جلوتر، تکیه دادم به دیواری که ابتدای کوچه نوبهار بود و کتاب‌فروشی سخن بعد همان دیوار شروع می‌شد:{{سخ}}
«یک دقیقه مانده به مهتاب{{سخ}}
نبضم زیر ساعت مچیَم می‌زد»{{سخ}}
گفتم خدایا شکر؛ یک شاعر متولد شده!
گفتم خدایا شکر؛ یک شاعر متولد شده!
آدم‌ها به‌ مرور که بزرگ می‌شوند بدنشان را فراموش می‌کنند. بیگانه می‌شوند با بدنشان. بدن در ذهن آن‌ها یک تصور موهوم می‌شود، کم‌وبیش بدون تغییر، که رابطه‌ئی با واقعیت ندارد. حضور آگاهانه در هستی که شعر از آن بهره می‌گیرد، حس حضور بدن هم هست. این حس حضور در همین دو سطر شعر یک نوید امیدبخش به شما می‌دهد. تولد یک شاعر را.
[...]بعدتر بود که آشنایی جدی صورت گرفت، به‌ خصوص در زمانی که مجموعه اشراق‌ها زیر نظر من حروفچینی می‌‌شد و گاه ایجاب می‌کرد که با هم غلط‌گیری آن را[...] به سامان ببریم.
بعدتر بود که آشنایی جدی صورت گرفت، به‌ خصوص در زمانی که مجموعه اشراق‌ها زیر نظر من حروفچینی می‌‌شد و گاه ایجاب می‌کرد که با هم غلط‌گیری آن را که الحق با سیستمی که ما در آن زمان کار می‌کردیم خیلی دشوار بود به سامان ببریم. اعراب ها را هم ناگزیر بودیم که با دست بگذاریم؛ با قلم شابلون.  
<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۴۳}} </ref>}}
آن‌وقت آن واقعهٔ خمیر کردن کتاب‌های «پنجاه و یک» پیش آمده‌بود و منجر به تعطیلی انتشارات شده‌بود. بیشترین صدمه را از این تعطیلی بیژن بود که به جان خرید. برای بیژن «پنجاه و یک» سکوی پرش بود که به او امکان می‌داد تجربه‌های زبانی خود را با روشی که برای ترجمهٔ آثار ادبی در سبک‌های مختلف در نظر می‌گرفت به مخاطبان عرضه بکند. این ناکامی همراه شد با ناکامی در زندگی زناشوئی. بیژن در را به روی خود بست. زاویه‌نشین شد در بالاخانه‌ئی که در انتهای حیاط داشتند. آن‌جا کتاب‌هاش دم دست بود.
روزی که من برای اولین بار به آن بالاخانهٔ مملو از کتاب و کاغذ رفتم جائی روبه‌رویش نشستم که ماشین تحریر او جلو چشمم بود. المپیا. رفته‌بودم بودم پریخوانی را برایش ببرم. یک جلد گالینگور شده را به او دادم. کتاب را گرفته نگرفته پرسید قیمتش چه‌قدر است. گفتم پنج تومان. دست به جیب کرد و پنج تومان به من داد. اصرار کرد. پول را گرفتم. کتاب سال۵۸ چاپ شده‌ بود.» (شیروانی, «راه ننوشته: با قاسم هاشمی نژاد درباره کتابهایش», ص. 243)
 
 
===داستانک‌های قهر===
 
===داستانک‌های آشتی‌ها===
 
===داستانک نگرفتن جوایز===
 
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است===
 
===داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا===
 
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
 
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===
 
===داستانک‌های دارایی===
 
===داستانک‌های زندگی شخصی===
 
===داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
 
===داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده===
 
===داستانک‌های مشهور ممیزی===
 
===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
 
===عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن===
 
===داستان‌های دیگر===
 
 
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===قاسم هاشمی‌نژاد در مدار تاریخ===
===قاسم هاشمی‌نژاد در مدار تاریخ===
[[پرونده:جوانی.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''هاشمی‌نژاد در جوانی'''</center>]]
* ۱۳۱۹: برای نخستین بار چشم گشود. در آمل
* ۱۳۱۹: برای نخستین بار چشم گشود. در آمل
* ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲: مرگ پدر
* ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲: مرگ پدر
خط ۱۸۱: خط ۱۲۴:
* ۱۳۸۵: ابتلا به سرطان پوست
* ۱۳۸۵: ابتلا به سرطان پوست
*‌ ۱۳۹۴: گزینش و خوانش بخش‌هایی از کتاب طبقات‌الصوفیه خواجه عبدالله انصاری
*‌ ۱۳۹۴: گزینش و خوانش بخش‌هایی از کتاب طبقات‌الصوفیه خواجه عبدالله انصاری
* ۱۳۹۵: وفات. در تهران
* ۱۳۹۵: وفات


===در گذر ایام===
===در گذر ایام===
قاسم هاشمی‌نژاد در سال ۱۳۱۹ در آمل به دنیا آمد. خاندان او را شاهاندشتی(روستایی از توابع لاریجان در شهرستان آمل) می‌نامیدند. هاشمی‌نژاد دلیل این نام‌گذاری را سنتی می‌داند که در آن منطقه رایج است. مطابق این رسم، هر خاندان را با نام محلی می‌شناسند که ییلاق آن‌هاست. از آنجا که خاندان او به شاهاندشت ییلاق می‌کرده‌اند، آن‌ها را شاهاندشتی نامیده‌اند. (شیروانی, «راه ننوشته: با قاسم هاشمی نژاد درباره کتابهایش», ص. 236) در کودکی پدرش را از دست داد. از این رو، زیر نظر مادر، عموها و به ویژه، مادربزرگ پدری‌اش، خیرالنساء(بانوی مداواگرمردم با گیاهان دارویی و دستانی شفابخش)بزرگ شد(شیروانی، راه ننوشته، صص ۲۳۹-۲۴۱) تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. علاقه‌مند بود که برای ادامهٔ تحصیل، رهسپار اروپای غربی شود. مقدمات کار را هم فراهم آورد. اما به دلایلی، ناگزیر شد از این فکر درگذرد. یک سال  را به آموزگاری، در روستای دیوکلا از توابع بخش دابودشت آمل مشغول شد.(هاشمی‌نژاد، با دریغ به یادآر، صص ۶-۱۷) تحصیلات عالی خود را با قدری تأخیر در رشتهٔ اقتصاد دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی) پی‌گرفت. با این‌همه به تحصیل دانشگاهی چندان علاقه‌ای نداشت. (هاشمی‌نژاد، بوته بر بوته، ص ۲۶۱)
[[پرونده:From right Ghassem Hashemi Nezhad, Hossein Mehri, Hossein Elhami, Massoud Behnoud, Seated Dariush Ariya.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''از راست: قاسم هاشمی‌نژاد، حسین مهری، حسین الهامی، مسعود بهنود'''</center>]]
او سه بار ازدواج کرد. فرشته شولانی همسر سوم اوست. حاصل ازدواج نخست وی پسری به نام شمیم( این نامگذاری، به احتمال زیاد، به سبب علاقهٔ بسیار زیاد او به شمیم بهار بوده‌است.) شمیم هاشمی‌نژاد روان‌پزشک، دانشیار این رشته در بیمارستان عمومی دانشکدهٔ پزشکی هاروارد در ایالات متحده آمریکا است. او در ده سالگی از پدر جدا شد. (شیروانی، راه ننوشته، ص ۱۱۱)
قاسم هاشمی‌نژاد در سال ۱۳۱۹ در آمل به دنیا آمد. خاندان او را شاهاندشتی(روستایی از توابع لاریجان در شهرستان آمل) می‌نامیدند. هاشمی‌نژاد دلیل این نام‌گذاری را سنتی می‌داند که در آن منطقه رایج است. مطابق این رسم، هر خاندان را با نام محلی می‌شناسند که ییلاق آن‌هاست. از آنجا که خاندان او به شاهاندشت ییلاق می‌کرده‌اند، آن‌ها را شاهاندشتی نامیده‌اند. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۳۶}} </ref>
او در سال ۱۳۴۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. شروع این فعالیت، با نگارش نقدهایی بود که تحت عنوان «عیارسنجی کتاب» در روزنامه آیندگان می‌نوشت. این نقدها، نقدهایی بر داستان، نمایشنامه و... بود. مدتی به‌ عنوان مدیر انتشارات در مرکز اسناد آسیایی(وایسته به سازمان یونسکو در ایران) و نیز ناظر چاپ یا مدیر تولید در مؤسسه پنجاه‌ویک به کار مشغول شد. پس از جدایی از روزنامه آیندگان با استفاده از یک‌ پژوهانه دورهٔ روزنامه‌نگاری طولانی‌مدتی را در مؤسسه روزنامهٔ تایمز لندن در انگلستان گذراند.
{{سخ}} در کودکی پدرش را از دست داد. از این رو، زیر نظر مادر، عموها و به ویژه، مادربزرگ پدری‌اش، خیرالنساء(بانوی مداواگرمردم با گیاهان دارویی و دستانی شفابخش)بزرگ شد<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|صص=۲۳۹-۲۴۱}} </ref> تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. علاقه‌مند بود که برای ادامهٔ تحصیل، رهسپار اروپای غربی شود. مقدمات کار را هم فراهم آورد. اما به دلایلی، ناگزیر شد از این فکر درگذرد. یک سال  را به آموزگاری، در روستای دیوکلا از توابع بخش دابودشت آمل مشغول شد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = با دریغ به یادآر|صص= ۶-۱۷}}</ref>  تحصیلات عالی خود را با قدری تأخیر در رشتهٔ اقتصاد دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی) پی‌گرفت. با این‌همه به تحصیل دانشگاهی چندان علاقه‌ای نداشت. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۲۶۱}}</ref>او سه بار ازدواج کرد. فرشته شولانی همسر سوم اوست. حاصل ازدواج نخست وی پسری به نام شمیم است.( این نامگذاری، به احتمال زیاد، به سبب علاقهٔ بسیار زیاد او به شمیم بهار بوده‌است.) شمیم هاشمی‌نژاد روان‌پزشک، دانشیار این رشته در بیمارستان عمومی دانشکدهٔ پزشکی هاروارد در ایالات متحده آمریکا است. او در ده سالگی از پدر جدا شد. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۱۱۱}} </ref>
در سال ۱۳۵۷ اقدام به چاپ کتاب فیل در تاریکی کرد. این کتاب در فضای ملتهب سال ۱۳۵۸ وارد بازار شد. در همان سال‌ها، یعنی در دههٔ پنجاه شمسی، هاشمی‌نژاد «سرخورده از جامعه‌ای که به دلیل پیشرفت‌های اقتصادی به مرور از فضای اخلاقی‌ای که خصیصه‌اش بلندنظری و بی‌نیازی بود، دور می‌شد»، به ییلاقات کوچ می‌کند و سالی را تنها زندگی می‌کند. (شیروانی, «راه ننوشته: با قاسم هاشمی نژاد درباره کتابهایش», ص. 235) در همان سال، یعنی سال ۱۳۵۸، اولین دفتر شعر خود، یعنی پریخوانی را چاپ می‌کند. این دفتر حاصل تجربیات و حالات وی، از زندگی در خلوت است. هاشمی نژاد، پس از «زندگی در کوه وکمر» و بعد از بازگشت به شهر، در عرض سه روز مقدمات سفرش را به پاریس فراهم می‌کند و تا مدتی آنجا می‌ماند. پس از آن، در سال ۱۳۵۹، دفتر شعر تک‌چهره در دو قاب را منتشر می‌کند.  وی از همان سال‌ها با حلقهٔ شاعران و نویسندگان مترقی آن زمان، مثل بیژن الهی، ابراهیم گلستان و... در ارتباط بود. او در ترجمه هم دستی داشت و آثاری مثل خواب گران اثر ریموند چندلر، مولودی: یک نمایش منظوم اثر تی. اس. الیوت، کارنامهٔ اردشیر بابکان از متن پهلوی و... را به فارسی برگرداند. وی در سال‌های پایانی عمر خویش تمرکز خود را با دقتی مثال‌نازدنی، بر مقولات عرفانی گذاشت و حاصل این‌کار نیز آثاری بی‌نظیر بود. در همان سال‌ها، با اصرار و همت بسیار ناصر حشمتی، گزیده‌ای از متن کتاب طبقات الصوفیه که توسط خود قاسم هاشمی‌نژاد گلچین شده‌بود، با صدای خود او و با وسواس و دقت بسیار ضبط شد. (حشمتی) علاقه و دلبستگی او به عرفان می‌تواند از تعلق خاطرش به سلسلهٔ دراویش نعمت‌اللهی برخاسته باشد. («قاسم هاشمی نژاد درگذشت», 1395) او از دراویش گنابادی و نزد شمس‌الدین حایری(ارشادعلی) مشرف به فقر شد و مورد توجه مخصوص مرشد خود جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده(مجذوب‌علیشاه) بود. («قاسم هاشمی‌نژاد در گذشت»، مجدوبان نور، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵)
{{سخ}}
او در دههٔ پایانی عمر خویش به‌علت ابتلا به سرطان، حال خوشی نداشت و همسرش، خانم فرشته شولانی، پرستار او بود. سرانجام در سال ۱۳۹۵، در روز جمعه، سیزده فروردین، ساعت ۷ شب پس از ده سال مبارزه با سرطان («قاسم هاشمی نژاد به روایت احمدرضا احمدی», 1395) و به علت عفونت ریه در سن ۷۶ سالگی در بیمارستان شریعتی  تهران درگذشت («قاسم هاشمی نژاد درگذشت», 1395).
او در سال ۱۳۴۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. شروع این فعالیت، با نگارش نقدهایی بود که تحت عنوان «عیارسنجی کتاب» در روزنامه آیندگان می‌نوشت. این نقدها، نقدهایی بر داستان، نمایشنامه و... بود. مدتی به‌ عنوان مدیر انتشارات در مرکز اسناد آسیایی(وایسته به سازمان یونسکو در ایران) و نیز ناظر چاپ یا مدیر تولید در [[مؤسسه پنجاه‌ویک]] به کار مشغول شد. پس از جدایی از روزنامه آیندگان با استفاده از یک‌ پژوهانه دورهٔ روزنامه‌نگاری طولانی‌مدتی را در مؤسسه روزنامهٔ تایمز لندن در انگلستان گذراند.<ref name="modfan">{{یادکرد ژورنال |عنوان= از مدرنیسم ادبی به عرفان ایرانی}}</ref>
از میان دوستان ادبی و هنری او می‌توان به شمیم بهار، آیدین آغداشلو، بیژن الهی، احمدرضا احمدی و جعفر مدرس‌صادقی اشاره کرد. با محمد مقدم، ایران‌پژوه نامور، نیز مراوده داشت.(شیروانی، راه ننوشته، ص ۹۸-۹۹)
{{سخ}}
در سال ۱۳۵۷ اقدام به چاپ کتاب فیل در تاریکی کرد. این کتاب در فضای ملتهب سال ۱۳۵۸ وارد بازار شد. در همان سال‌ها، یعنی در دههٔ پنجاه شمسی، هاشمی‌نژاد «سرخورده از جامعه‌ای که به دلیل پیشرفت‌های اقتصادی به مرور از فضای اخلاقی‌ای که خصیصه‌اش بلندنظری و بی‌نیازی بود، دور می‌شد»، به ییلاقات کوچ می‌کند و سالی را تنها زندگی می‌کند. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۳۵}} </ref> در همان سال، یعنی سال ۱۳۵۸، اولین دفتر شعر خود، یعنی پریخوانی را چاپ می‌کند. این دفتر حاصل تجربیات و حالات وی، از زندگی در خلوت است. هاشمی نژاد، پس از «زندگی در کوه وکمر» و بعد از بازگشت به شهر، در عرض سه روز مقدمات سفرش را به پاریس فراهم می‌کند و تا مدتی آنجا می‌ماند. پس از آن، در سال ۱۳۵۹، دفتر شعر تک‌چهره در دو قاب را منتشر می‌کند.  وی از همان سال‌ها با حلقهٔ شاعران و نویسندگان مترقی آن زمان، مثل [[بیژن الهی]]، [[ابراهیم گلستان]] و... در ارتباط بود.از میان دوستان ادبی و هنری او می‌توان به [[شمیم بهار]]، آیدین آغداشلو، بیژن الهی، [[احمدرضا احمدی]] و جعفر مدرس‌صادقی اشاره کرد. با [[محمد مقدم]]، ایران‌پژوه نامور، نیز مراوده داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|صص=۹۸-۹۹}} </ref>  او در ترجمه هم دستی داشت و آثاری مثل خواب گران اثر ریموند چندلر، مولودی: یک نمایش منظوم اثر تی. اس. الیوت، کارنامهٔ اردشیر بابکان از متن پهلوی و... را به فارسی برگرداند.
{{سخ}}
وی در سال‌های پایانی عمر خویش تمرکز خود را با دقتی مثال‌نازدنی، بر مقولات عرفانی گذاشت و حاصل این‌کار نیز آثاری بی‌نظیر بود. در همان سال‌ها، با اصرار و همت بسیار ناصر حشمتی، گزیده‌ای از متن کتاب طبقات الصوفیه که توسط خود قاسم هاشمی‌نژاد گلچین شده‌بود، با صدای خود او و با وسواس و دقت بسیار ضبط شد.<ref>{{یادکرد ژورنال |عنوان=با صدای قاسم هاشمی‌نژاد }}
</ref>  علاقه و دلبستگی او به عرفان می‌تواند از تعلق خاطرش به سلسلهٔ دراویش نعمت‌اللهی برخاسته باشد. او از دراویش گنابادی و نزد شمس‌الدین حایری(ارشادعلی) مشرف به فقر شد و مورد توجه مخصوص مرشد خود جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده(مجذوب‌علیشاه) بود. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.majzooban.org/fa/index.php/۲۰۱۶-۰۱-۰۶-۲۲-۲۲-۵۴/۱۱۹۸۸-۲۰۱۶-۰۴-۰۱-۲۰-۱۱-۱۶‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت|ناشر = وبگاه مجذوبان نور}}</ref>
{{سخ}}
او در دههٔ پایانی عمر خویش به‌علت ابتلا به سرطان، حال خوشی نداشت و همسرش، خانم فرشته شولانی، پرستار او بود. سرانجام در سال ۱۳۹۵، در روز جمعه، سیزده فروردین، ساعت ۷ شب پس از ده سال مبارزه با سرطان <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://iscanews.ir/news/۶۲۳۳۰۳‏|عنوان =روایت احمدرضا احمدی از قاسم هاشمی‌نژاد|}}</ref> و به علت عفونت ریه در سن ۷۶ سالگی در بیمارستان شریعتی  تهران درگذشت <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D۸%A۸%D۸%AE%D۸%B۴-%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۹%۸۷%D۹%۸۶%DA%AF-%D۸%A۷%D۸%AF%D۸%A۸%DB%۸C%D۸%A۷%D۸%AA-۸/۷۹۴۷۴-%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۸%B۳%D۹%۸۵-%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۸%B۴%D۹%۸۵%DB%۸C-%D۹%۸۶%DA%۹۸%D۸%A۷%D۸%AF-%D۸%AF%D۸%B۱%DA%AF%D۸%B۰%D۸%B۴%D۸%AA‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت|}}
</ref>.




===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
قاسم هاشمی نژاد، نویسندۀ گوشه‌گیری بود و برخلاف نویسندگان ایرانی هم نسل خود، ارتباطات محدودی داشت و از حضور در محافل و مجامع ادبی و گفت‌وگو با خبرنگارها و رسانه ها گریزان بود. این عزلت گزینی و انزوا طلبی، ناشی از روحیۀ عارفانه و گرایش های صوفیانه و عرفانی او و تعلق خاطرش به سلسلۀ دراویش نعمت اللهی گنابادی بود. («قاسم هاشمی¬نژاد، از ژورنالیسم و قصه¬نویسی عارفانه تا تصحیح متون عارفانه», 2016)
[[پرونده:Manzel ghasem.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''کنجی که در آن خلوت می‌کرد'''</center>]]
فضیلت پنهانی او راست‌گویی و راست‌پنداری بود. هاشمی‌نژاد بیش از اینکه صداقت و درستی را برای دیگران به کار برد، برای خودش به کار برد. او اهل مماشات با خودش هم نبود، چه برسد با دیگران. («قاسم هاشمی¬نژاد، عرفان¬پژوهی که اسطوره عرفان شد», 1396)
قاسم هاشمی نژاد، نویسندۀ گوشه‌گیری بود و برخلاف نویسندگان ایرانی هم نسل خود، ارتباطات محدودی داشت و از حضور در محافل و مجامع ادبی و گفت‌وگو با خبرنگارها و رسانه ها گریزان بود. این عزلت‌گزینی و انزوا‌طلبی، ناشی از روحیۀ عارفانه و گرایش‌های صوفیانه و عرفانی او و تعلق خاطرش به سلسلۀ دراویش نعمت‌اللهی گنابادی بود. <ref name="journalism">{{یادکرد وب|نشانی= https://fa.euronews.com/۲۰۱۶/۰۴/۰۳/iran-death-of-ghassem-hashemi-nejad-writer-and-journalist‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد، از ژورنالیسم و قصه‌نویسی عارفانه تا تصحیح متون عارفانه}}
وی هنگام پرداختن به ادبیات از حاشیه و گفت‌وگو دربارهٔ حاشیه بیزار بود و اشخاص را با آثارشان محک می‌زد. («دیریافته», 1395)
</ref>
فضیلت پنهانی او راست‌گویی و راست‌پنداری بود. هاشمی‌نژاد بیش از اینکه صداقت و درستی را برای دیگران به کار برد، برای خودش به کار برد. «او اهل مماشات با خودش هم نبود، چه برسد با دیگران.» <ref name="erfanpajooh">{{یادکرد وب|نشانی= https://fa.euronews.com/۲۰۱۶/۰۴/۰۳/iran-death-of-ghassem-hashemi-nejad-writer-and-journalist‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد، عرفان‌پژوهی که اسطوره عرفان شد}}
</ref>
وی هنگام پرداختن به ادبیات از حاشیه و گفت‌وگو دربارهٔ حاشیه بیزار بود و اشخاص را با آثارشان محک می‌زد. <ref name="yazdah">{{یادکرد ژورنال |author=<!--Staff writer(s); no by-line.--> | |عنوان= قاسم هاشمی‌نژاد در یازده قاب |پیوند= }}</ref>




===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
===قاسم هاشمی‌‌نژاد و نقد===
او از سال ۴۸ تا ۵۱ در آیندگان و ۴۷ تا ۴۸ در فردوسی نقد داستان نوشت. نقدهای او شامل نقدهایی بر نمایش‌نامه، فیلم‌نامه، معرفی و گزارش‌هایی با نام خود و نام‌های مستعاری از قبیل کوهیار، کوهیار معاضد، زریر و اصلان می‌شد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۵}}</ref>
نقدهای هاشمی‌نژاد بر داستان‌های مهم‌ترین داستان‌نویسان معاصر ایران در دههٔ چهل و پنجاه از ابراهیم گلستان گرفته تا سیمین دانشور، هوشنگ گلشیری، ناصر تقوایی و زکریا هاشمی در صفحۀ ادبی روزنامه‌ٔ آیندگان با عنوان «عیارسنجی کتاب» منتشر شد و او را به عنوان منتقدی دقیق و نکته‌سنج با ذهنی تحلیل‌گر که به قواعد داستان‌نویسی مدرن و اصول نقد ادبی مسلط است به جامعۀ ادبی ایران شناساند. مقاله «حسینقلی مستعان، حرفه‌ای تنها و آزرده»، نقد مجموعه داستان «مثل همیشه» هوشنگ گلشیری، نقد «آذر ماه آخر پاییز» و «مدومه» ابراهیم گلستان و نقد رمان «سووشون» سیمین دانشور، از مهم ترین نقدهای هاشمی‌نژاد بر داستان‌های معاصر فارسی است که در آیندگان منتشر شد و باعث تحول و غنای سنت نقد ادبی در ایران شد.<ref name="journalism"/>{{سخ}}
به‌گفتۀ سیروس علی‌نژاد، حضور قاسم هاشمی‌نژاد در روزنامۀ «آیندگان» کوتاه اما پربار بود. علی نژاد در مقالۀ «کارنامۀ قاسم هاشمی‌نژاد در آیندگان»، نوشته‌های هاشمی‌نژاد در عرصۀ روزنامه‌نگاری را به سه دسته تقسیم کرده است: «گزارش، نقد کتاب و گفت‌وگو.» او در مورد فعالیت ادبی و نقدنویسی هاشمی‌نژاد در روزنامۀ آیندگان می‌نویسد: «از آن‌جا که صفحات فرهنگی «آیندگان» پر‌بار بود، بسیاری برای صفحهٔ کتاب «آیندگان» می‌نوشتند، اما از همه قوی‌تر همچنان خود هاشمی‌نژاد بود. هم در دید و هم در زبان نقد. زبانی که او به کار می‌برد از زبان معمولی که در روزنامه به کار گرفته‌می‌شد فراتر بود. زبانی بود خاص، موجز، مؤثر و صریح که هیچ سخنی را در پرده و لفافه نمی‌گذاشت و به لیت و لعَلّ برگزار نمی‌کرد. از حیث دید و شناخت نیز کارش در سطحی بود که روزی فرج‌الله صبا به من می‌گفت «نقدهای او در آیندگان در حد نقدهای جهانی بود، دیدگاهش در سطح تایمز لندن بود».<ref name="journalism"/>
===قاسم هاشمی‌نژاد و شعر===
[[پرونده:33197578. UY1219 SS1219 .jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''جلد دفتر شعر پریخوانی'''</center>]]
هاشمی‌نژاد در کتاب راه ننوشته که مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای او با علی اکبر شیروانی در رابطه با آثارش است، می‌گوید:«گرایش من به شعر، گرایش طبیعی بود. به دلیل این‌که تأثیر زبان در من خیلی شدید بود، تأثیر شعر هم در من زیاد بود. در دورهٔ جوانی مثل اغلب ایرانی‌های باسواد اهل قلم، شعر می‌نوشتم. حتی در سنین بالاتر هم همینطور. اما آن‌ها را می‌ریختم دور.»<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۳۵}} </ref> وی در ادامه می‌آورد که در سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ دست به خلوتی در قریه‌ای به نام لهر می‌زند و در آن خلوت و تنهایی مطلق، اولین دفتر شعر خود، به نام پریخوانی را می‌آفریند.«در این دوره اتفاقی که افتاد این بود که زندگی عاطفی من دستخوش یک تغییر عمیق شد. برای اولین بار عشق را شناختم. عشق زمینی بود که من را وادار کرد چیزهائی بنویسم که امروزه شما آن‌ها را در پریخوانی پیدا می‌کنید. شعرهائی که به موسیقی پایبند است و کیفیت غنائی دارد. دلم می‌خواست، یعنی پسند روحیه‌ام در آن زمان وادارم می‌کرد که این شعرها، شعرهائی باشد مبتنی بر موسیقی کلام و زنگ زبان که جبران‌کنندهٔ حتی مفاهیم و معانی باشد.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۳۶}} </ref>{{سخ}}
یک سال پس از پریخوانی، یعنی در سال ۱۳۵۹، هاشمی‌نژاد دفتر بعدی‌اش را منتشر می‌کند که تک چهره در دو قابش نامید. «بعد از این‌که پریخوانی را چاپ کردم هنوز شعر می‌نوشتم. هنوز بقایای عواطف شاعرانه، مثل جنین کوچکی که در رحم لگد می‌زند، لگدهائی می‌زد. این لگدها می‌شود شعرهای بعد از پریخوانی.» وی دربارهٔ نام این کتاب، تک‌چهره در دو قاب و نقش [[بیژن الهی]] در این رابطه می‌گوید:« شعرهائی که داشتم یک روزی بردم پیش آقای الهی با هم نشستیم نگاه کردیم. شعرها را در دو فصل دسته‌بندی کردیم. یک دور شعرها را با هم مرور کردیم و برخی پیشنهادات آقای الهی با سلیقهٔ من منطبق بود، با جان‌ودل پذیرفتم. عنوان تک‌چهره در دو قاب هم پیشنهاد ایشان است. ردپائی گذاشتند روی کتاب. در این کار ذوق بی‌مانندی داشت این عزیز، و چی نداشت.» <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ص=۲۴۳}} </ref>{{سخ}}
قاسم هاشمی‌نژاد دربارهٔ سومین و آخرین تجربه‌اش در دنیای شعر، یعنی گواهی عاشق اگر بپذیرند، به این مسئله اشاره می‌کند که اشعار این دفتر نوعی روایت از تاریخ و فرهنگ این سرزمین و اشخاص آن است که در قالب شعر تجلی یافته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|صص=۲۵۱-۲۵۴}}</ref>{{سخ}}
[[پرونده:293.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''رضا حیرانی. {{سخ}}او همهٔ اشعار هاشمی‌نژاد را در کتابی به نام بازخرید دیاران گمشده جمع‌آوری کرد.'''</center>]]
نشر بوتیمار، در سال ۱۳۹۵ همهٔ اشعار هاشمی‌نژاد را در یک مجلد به نام بازخرید دیاران گمشده منتشر کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بازخرید دیاران گمشده}}</ref>
====نمونه شعر====
<span style="color:darkred">
و همین تابستان{{سخ}}
ماه باقی درخواهد یافت{{سخ}}
باهم{{سخ}}
قدم‌زنان دور می‌شویم{{سخ}}
زیرا تو همان باد سبزی{{سخ}}
که سبزه ها را می‌نواخت{{سخ}}
طرف عصری{{سخ}}
دیگر به خود دل نمی‌سوختم{{سخ}}
میان مهتابی{{سخ}}
نه آسمان پناهم داد{{سخ}}
نه دریا{{سخ}}
زیرا تو همان لحظهٔ قبولی که جهان را گرد می‌کند{{سخ}}
آنجا که تو دست گذاشتی یا روشنایی{{سخ}}
گذر کرد از دهانت{{سخ}}
بی شاهدت نخواهم گذاشت{{سخ}}
ای سرزمین نه آب نه آمرزش{{سخ}}
که بادهات{{سخ}}
تا کمر خاکند{{سخ}}
زیرا تو همان زایر شبانه‌ای{{سخ}}
که سوسن تو را آهو می‌چرد{{سخ}}
هنوز هنوز...<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان = بازخرید دیاران گمشده|صص=۱۵۶-۱۵۷}}</ref>
</span>


===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
 
[[پرونده:Ghasem-hasheminejhad96.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پوستر مراسم بزرگداشت قاسم هاشمی‌نژاد'''</center>]]
در عصر یکشنبه ۲۴اردیبهشت‌۱۳۹۶ مراسم گرامی‌داشت «قاسم هاشمی‌نژاد» در خانه هنرمندان با سخنرانی آیدین آغداشلو، سیروس علی‌نژاد، اسماعیل بنی‌اردلان، سعید عقیقی، علی‌اکبر شیروانی، امیرعطا جولایی و مهدی یزدانی‌خرم و حضور اهالی فرهنگ و علاقه‌مندان به قاسم هاشمی‌نژاد و آثارش برگزار شد. مراسم گرامی‌داشت قاسم هاشمی‌نژاد با استقبال گسترده دوستداران ادبیات، خانواده و دوستان و همکاران قدیمی او در خانه هنرمندان برگزار شد. در این بزرگداشت برای نخستین بار چند فیلم کوتاه از شعرخوانی قاسم هاشمی‌نژاد، صدا و عکس‌های او پخش و یادداشت‌هایی از جعفر مدرس صادقی و ابراهیم گلستان درباره این نویسنده قرائت شد.<ref name="erfanpajooh"/>
===تیره و روشن آینه نگاه دیگران===
===تیره و روشن آینه نگاه دیگران===
====رضا زاهد====
او مردی بود که تعصب نورزید، بیهودگی شخصی را شکست و برای جامعهٔ ادبیات ایران تا جایی‌که می‌توانست ارزش‌آفرینی کرد. («قاسم هاشمی نژاد در یازده قاب», 1395)
====احمدرضا احمدرضا احمدی====
هر کس یک‌بار می‌دیدش شیفته‌اش می‌شد («قاسم هاشمی نژاد در یازده قاب», 1395).
====ابراهیم گلستان====
من دو نفر را می‌شناختم که درباره ادبیات معاصر ما درست می‌توانستند حرف بزنند. یکی از آن‌ها آقای هاشمی‌نژاد بود و همین کافی است. چه می‌توانم بگویم دیگر؟! آدمی که می‌فهمید این بود. آقای هاشمی‌نژاد یک آدم منحصربه‌فرد بود و یک نفر دیگر هم بود که خیلی پیش‌تر متأسفانه فوت کرد. تا آن‌جایی که من می‌فهمم و به‌قدری که من می‌توانم بفهمم، این بود که درباره فهم ادبیات معاصر همین دو نفر بودند و بقیه هر چه می‌گفتند، مردم را گمراه می‌کردند. او مرد بسیار بسیار فروتنی بود. («قاسم هاشمی نژاد به روایت احمدرضا احمدی», 1395)
====جعفر مدرس صادقی====
قاسم هاشمی‌نژاد هم پدرم بود، هم پیر و استادم بود و هم پاره تنم بود و جان و جانانم بود. («قاسم هاشمی نژاد در یازده قاب», 1395)
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش===


===تفسیر خود از آثارش===
[[پرونده:Dw9CDSfX4AAwDXa.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''رضا زاهد در منزل قاسم هاشمی‌نژاد'''</center>]]
====[[رضا زاهد]]====
او مردی بود که تعصب نورزید، بیهودگی شخصی را شکست و برای جامعهٔ ادبیات ایران تا جایی‌که می‌توانست ارزش‌آفرینی کرد.<ref name="yazdah"/>
==== [[احمدرضا احمدی]]====
هر کس یک‌بار می‌دیدش شیفته‌اش می‌شد. <ref name="yazdah"/>


====[[ابراهیم گلستان]]====
من دو نفر را می‌شناختم که درباره ادبیات معاصر ما درست می‌توانستند حرف بزنند. یکی از آن‌ها آقای هاشمی‌نژاد بود و همین کافی است. چه می‌توانم بگویم دیگر؟! آدمی که می‌فهمید این بود. آقای هاشمی‌نژاد یک آدم منحصربه‌فرد بود و یک نفر دیگر هم بود که خیلی پیش‌تر متأسفانه فوت کرد. تا آن‌جایی که من می‌فهمم و به‌قدری که من می‌توانم بفهمم، این بود که درباره فهم ادبیات معاصر همین دو نفر بودند و بقیه هر چه می‌گفتند، مردم را گمراه می‌کردند. او مرد بسیار بسیار فروتنی بود. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/95011503507/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF|عنوان =نظر ابراهیم گلستان درباره قاسم هاشمی‌نژاد|ناشر = ایسنا|تاریخ = ۱۵فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}</ref>
====[[جعفر مدرس صادقی]]====
قاسم هاشمی‌نژاد هم پدرم بود، هم پیر و استادم بود و هم پاره تنم بود و جان و جانانم بود. <ref name="yazdah"/>
[[پرونده:Sharifinia.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''از راست: [[هوشنگ چالنگی]]، قاسم هاشمی‌نژاد و [[محمود شجاعی]]'''</center>]]
===از دریچهٔ نگاه هاشمی‌نژاد===
===از دریچهٔ نگاه هاشمی‌نژاد===


====[[محمدتقی بهار|ملک‌الشعرا بهار]]====
====[[محمدتقی بهار|ملک‌الشعرا بهار]]====
محمدتقی بهار، آخرین شاعر بزرگ قصیده‌سرای زبان فارسی، مرد زیرک و باهوشی بود، خودساخته. (هاشمی نژاد, ص. 15)
محمدتقی بهار، آخرین شاعر بزرگ قصیده‌سرای زبان فارسی، مرد زیرک و باهوشی بود، خودساخته. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۱۵}}</ref>
 
====[[ابراهیم گلستان]]====
====ابراهیم گلستان====
گلستان در داستان‌های خویش دقیق است. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۵۸}}</ref>
گلستان در داستان‌های خویش دقیق است. (هاشمی نژاد, ص. 58)


====[[محمود اعتمادزاده|م.ا.به‌آذین]]====
====[[محمود اعتمادزاده|م.ا.به‌آذین]]====
مشکل اساسی ایشان در نادیده‌گرفتن اصول داستان‌نویسی است، بی‌آنکه آثارشان «ضد داستان»هایی در شیوهٔ جدید باشد. (هاشمی نژاد, ص. 75)
مشکل اساسی ایشان در نادیده‌گرفتن اصول داستان‌نویسی است، بی‌آنکه آثارشان «ضد داستان»هایی در شیوهٔ جدید باشد. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۷۵}}</ref>
====[[غلام‌حسین ساعدی]]====
====[[غلام‌حسین ساعدی]]====
ساعدی یک داستان‌گو است و نه یک نوولیست (novelist) خلاق و باقریحه. (هاشمی نژاد, ص. 80)
ساعدی یک داستان‌گو است و نه یک نوولیست (novelist) خلاق و باقریحه. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۸۰}}</ref>
====[[نادر ابراهیمی]]====
====[[نادر ابراهیمی]]====
در تفاوت نهادن بین داستانگو و نوولیست، همین‌قدر بگویم که ابراهیم گلستان یک نوولیست است و نادر ابراهیمی هیچکدام از آن‌ها نیست. (هاشمی نژاد, ص. 80)
در تفاوت نهادن بین داستان‌گو و نوولیست، همین‌قدر بگویم که ابراهیم گلستان یک نوولیست است و نادر ابراهیمی هیچکدام از آن‌ها نیست. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۸۰}}</ref>
نیما یوشیج: نیما عاق همسالان خویش بوده‌ و با دردی لذتناک از این که آب در لانهٔ مورچگان ریخته‌است و خلق را به تحیر واداشته‌است، سخن می‌گفته‌است. (هاشمی نژاد, ص. 184) نیما بدون اشتباهی، خودش بود. کم‌خواندن شعار او بود، زیاد فکرکردن، کارکردن و تجربه‌کردن در راه‌های تازه سفارشش بود. او در ادبیات ما صدای کاملا بیگانه‌ است، سرخود، یله‌به‌رها، رهاست؛ یک ایلیاتی واقعی. (هاشمی نژاد, ص. 186)
 
===همراهی‌های سیاسی===
 
===مخالفت‌های سیاسی===
 
===نامه‌های سرگشاده===
 
===نام‌های دسته‌جمعی===
 
===بیانیه‌ها===
 
===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===
 
===جمله‌ای از ایشان===
 
===نحوهٔ پوشش===
 
===تکیه‌کلام‌ها===
 
===خلقیات===
 
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
 
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)===
 
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
 
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
 
===بنیان‌گذاری===
 
===تأثیرپذیری‌ها===
 
===استادان و شاگردان===
 
===علت شهرت===
 
===فیلم ساخته شده براساس===
 
===حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود===
 
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===


===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
====[[نیما یوشیج]]====
نیما عاق همسالان خویش بوده‌ و با دردی لذتناک از این که آب در لانهٔ مورچگان ریخته‌است و خلق را به تحیر واداشته‌است، سخن می‌گفته‌است. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۱۸۴}}</ref> نیما بدون اشتباهی، خودش بود. کم‌خواندن شعار او بود، زیاد فکرکردن، کارکردن و تجربه‌کردن در راه‌های تازه سفارشش بود. او در ادبیات ما صدای کاملا بیگانه‌ است، سرخود، یله‌به‌رها، رهاست؛ یک ایلیاتی واقعی. <ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ص=۱۸۶}}</ref>


===کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند===
===فیلم ساخته‌شده براساس فیل در تاریکی===
در سال ۱۳۶۸، از روی فیل در تاریکی، فیلمی با همین نام، توسط نعمت حقیقی ساخته شد که ناتمام ماند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/۲۰۱۰/۰۴/۱۰۰۴۲۸_nemat_haghighi_cinema|عنوان =نعمت حقیقی؛ فیلمبردار مولف سینمای ایران}}</ref> این فیلم چند سال بعد به وسیلۀ یکی از کارگردان های تلویزیونی تکمیل شد و در صدا و سیمای ایران نیز به نمایش درآمد اما هیچ بازتابی نداشت. هاشمی نژاد در اظهار نظری گفته بود که در ساختن این فیلم هیچ دخالتی نداشته و نسخه ای را که از تلویزیون پخش شد، هرگز ندیده است.<ref name="journalism"/>


===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===فیلم ساخته شده براساس  فیلم‌نامه‌ای از او===


===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
فیلم راه و بی‌راه (۱۳۷۰) براساس فیلمنامه‌ای از او به‌ کارگردانی سیامک شایقی ساخته شد. <ref> {{یادکرد وب|نشانی= http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=۱۳۸۱۰۹۲۱۱۶۲۶|عنوان =فیلم راه و بی‌راه|ناشر =|تاریخ =|تاریخ بازدید =}}</ref>
===نمایش ساخته‌شده براساس فیل در تاریکی===
[[پرونده:Mehrdad-mostafavi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''صحنه‌ای از نمایش فیل در تاریکی به کارگردانی مهرداد مصطفوی'''</center>]]
در سال ۱۳۹۷، نمایشی با نام فیل در تاریکی که از همین اثر هاشمی‌نژاد اقتباس شده‌بود، با کارگردانی مهرداد مصطفوی برروی صحنه آمد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=خدایی |نام۱=محمدحسن |تاریخ= ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ |عنوان= تهران تاریک و انتزاعی |پیوند= |ژورنال=روزنامه ایران |دوره= |شماره=۶۸۶۷ |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= ۱۳ فروردین ۱۳۹۸}}  </ref>


===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===


==آثار و منبع‌شناسی==
==آثار و منبع‌شناسی==
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
 
با اینکه تمام وجوه کاری هاشمی‌نژاد مهم است، اما در دورانی که وضعیت زبان فارسی هولناک است، مهم‌ترین وجه کار او این است که فارسی را بسیار زیبا و بلیغ و شیوا می‌نوشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://iscanews.ir/news/۶۲۳۳۰۳‏|عنوان =روایت احمدرضا احمدی از قاسم هاشمی‌نژاد|}}</ref>
به نوشتۀ سیروس علی نژاد، هاشمی نژاد از همان نخستین مطلب خود که با عنوان «دیداری با اردشیر محصص» در سوم شهریور ۱۳۴۷ در آیندگان منتشر شد، وسواس خود در به کارگیری زبان و سبک و سیاق خاص اش را به نمایش گذاشت. <ref name="journalism"/>
این نویسنده از لحاظ زبانی بسیار جلوتر از زمانه خود بود. دیالوگ‌نویسی‌هایش در داستان‌هایش، علی‌الخصوص فیل در تاریکی آن‌قدر مدرن است که هنوز هم در فضای ادبی ایران داستان‌نویسی مثل هاشمی‌نژاد نتوانسته‌است به اندازه او در خلق شخصیت‌هایی با لحن خاص موفق  بوده‌باشد. نوع استفاده از فعل‌ها و زمان‌بندی‌ جمله‌ها به گونه‌ای است که تنها یک ویراستار حرفه‌ای می‌تواند این کار را برای یک کتاب انجام دهد. <ref name="negahi"/>
===کارنامه و فهرست آثار===
===کارنامه و فهرست آثار===
====داستان====
[[پرونده:12758233.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''کتاب خیرالنساء'''</center>]]
* فیل درتاریکی، تهران: کتاب زمان، ۱۳۵۸ {{سخ}}
* خیرالنساء (۱۳۶۷-۱۲۷۰): یک سرگذشت، تهران: انتشارات کتاب ایران، ۱۳۷۲ {{سخ}}
* قصه اسد و جمعه، تهران: نشر مرکز، کتاب مریم. ۱۳۷۰{{سخ}}
====عرفان====
* در ورق صوفیان، سه مقاله در حوزهٔ عرفان، تهران: نشر ساحت، ۱۳۸۴{{سخ}}
* رساله در تعریف، تبیین و طبقه‌بندی قصه‌های عرفانی، تهران: هرمس: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۴{{سخ}}
* حکایت‌های عرفانی، ۲۰۱ حکایت عرفانی از دفتر معرفت‌پیشگان، گزین، تدوین و شرح واژه‌های دشوار از قاسم هاشمی‌نژاد، تهران: حقیقت، ۱۳۸۹{{سخ}}
* سیبی و دو آینه، در مقامات و مناقب عارفان فره‌مند، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۵{{سخ}}
====شعر====
[[پرونده:12646106.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''سومین دفتر شعر هاشمی‌نژاد: گواهی عاشق اگر بپذیرند.'''</center>]]
* پری‌خوانی، (بی‌جا): (بی‌نا)، ۱۳۵۸، (تهران: رشدیه(چاپخانه)){{سخ}}
* تک‌چهره در دو قاب، (بی‌جا): (بی‌نا)، ۱۳۵۹{{سخ}}
* گواهی عاشق اگر بپذیرند، تهران: کتاب ایران، ۱۳۵۳{{سخ}}
* شهر شیشه‌ئی،(بی‌جا:) کتاب مریم، ۱۳۶۹{{سخ}}
* بازخرید دیاران گمشده، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵{{سخ}}
====نقد====
* بوته بر بوته، آثار معاصران در بوتهٔ نقد، تهران: هرمس، ۱۳۹۳{{سخ}}
====نمایشنامه و فیلمنامه====
* عشقنامه ملیک مطران: یک فیلنامه، تهران نشر مرکز،۱۳۷۷{{سخ}}
* دو نمایشنامه رادیوئی، تهران، نشر آوانوشت، ۱۳۹۶{{سخ}}
====مجموعه مقاله====
* عشق گوش، عشق گوشوار، مجموعه مقالات؛ گردآوری و ویراستاری علی‌اکبر شیروانی، تهران: هرمس، ۱۳۹۴{{سخ}}
====ترجمه====
* خواب گران، ریموند چندلر، تهران: کتاب ایران، ۱۳۸۲{{سخ}}
* کتاب ایوب، منظومهٔ آلام ایوب و محنت‌های او از عهد عتیق با مقایسهٔ تطبیقی پنج متن کهن فارسی، تهران: هرمس، ۱۳۸۶{{سخ}}
* سرود رستگاری: کهن‌ترین متن وحدت وجود/ اثر منظوم داتاتریا؛ گزارش فارسی با پیشگفتار، توضیحات و فهرست واژگان قاسم هاشمی‌نژاد، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۶{{سخ}}
* بشنو، آدمک! ویلهلم رایش، تهران، کتاب ایران، ۱۳۸۰ {{سخ}}
* توی زیبایی راه می‌روم: ۲۶ شعر از بروبچه‌های چی‌مایو، تهران نشر مرکز، کتاب مریم، ۱۳۷۰{{سخ}}
* مولودی: تئاتر منظوم، تی.اس. الیوت، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷{{سخ}}
* منبر، یک رسانه‌ٔ عمومی در اسلام، اصغر فتحی، (بی‌جا): پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران، ۱۳۵۸{{سخ}}
* من منم، کتابی درباره‌ٔ خودکاوی، راتان لعل، تهران، (ناشر مؤلف)،۱۳۸۲{{سخ}}
* کارنامهٔ اردشیر بابکان از متن پهلوی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۲{{سخ}}


===جوایز و افتخارات===
===منبع‌شناسی ===
 
====مقاله====
===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)===
* زبان همه چیز است، محسن آزرم،ح حیات نو، (۲۱تیر ۱۳۸۰):ص۴ ضمیمه{{سخ}}
 
* گواهی عاشق اگر بپذیرند، محسن آزرم، شرق، (۳۱تیر۱۳۸۴)،ص۶{{سخ}}
===بررسی چند اثر===
* دس‍ت‍ه‍ای‍ت‌ ش‍ف‍ا ام‍ا ن‍ه‌ ب‍رای‌ خ‍ود، احمد غلامی، حیات نو،(۲۱تیر۱۳۸۰)، ص۴ضمیمه{{سخ}}
* ه‍ف‍ت‌ پ‍رده‌ در ت‍اری‍ک‍ی‌، حسن محمودی، حیات نو، (۲۱تیر۱۳۸۰)، ص۴ ضمیمه{{سخ}}
* خ‍واب‌گ‍ران‌ و اس‍طوره‌ ه‍م‍ف‍ری‌ ب‍وگ‍ارت‌، نسیبه فضل‌اللهی، شرق،(۲۰ خرداد ۱۳۸۳)، ص۵ ویژه‌نامه فرهنگ{{سخ}}
* آدم‍‌ه‍ای‌ ب‍ی‌ری‍ش‍ه‌ در پ‍ای‍ت‍خ‍ت‌، مهربانو ابدی‌دوست، همشهری، (۹تیر۱۳۸۰): ص ۱۵ ضمیمه{{سخ}}
====کتاب====
* راه ننوشته، با قاسم هاشمی‌نژاد درباره‌ کتاب‌هایش، علی‌اکبر شیروانی، تهران: هرمس، ۱۳۹۴{{سخ}}
====مجموعهٔ عکس====
* دیروز، حمید شاهرخ،تهران: رشدیه، ۱۳۹۶{{سخ}}
===بررسی داستان [[فیل در تاریکی]]===
[[پرونده:N00234539-t.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''وداع با استاد'''</center>]]
در ايران رمان پليسي مفهوم بسيار کلي و گنگي است. در ادبيات امروز غرب اما اين شاخه از ادبيات به چند ژانر مختلف و مستقل تقسيم شده است که رمان جنایی‌معمایی، رمان پليسی‌حادثه‌ای و رمان کارآگاهی از آن جمله‌اند. در اين تقسيم‌بندي رمان پليسی‌حادثه ای را تريلر مي‌نامند. در اين ژانر، معمايی در کار نيست و رازی در رمان وجود ندارد و اين حادثه است که ماجراي داستان را پيش می‌برد. تريلر به تدريج بدل به ژانر مستقلي شده و از نظر کاوه میرعباسی، مترجم و نویسنده، «فيل در تاريکي» قاسم هاشمي‌نژاد در ژانر تريلر مي‌گنجد. بدين‌معنا که اين رمان، جنايی‌معمايی نيست و به‌عبارتي در ادبيات پليسی ارتدکس جای نمی‌گيرد.<ref name="yazdah"/>.{{سخ}}


دانش و آگاهی عمیق هاشمی‌نژاد در زمینهٔ داستان‌نویسی مدرن در ترکیب با ذهن و تخیل داستان‌پردازانهٔ او و نیز علاقه‌اش به سینما و ادبیات گانگستری و نوآر، منجر به خلق رمان «فیل در تاریکی» شد. رمانی که نشان دهندهٔ قدرت داستان‌نویسی هاشمی‌نژاد و مهارتش در ساختن فضاها و شخصیت‌های ایرانی با الهام از داستان ها و فیلم های نوآر آمریکایی بود بدون آن که واقع‌گرایی و اصالت را قربانی گرته‌برداری ناشیانه از فرمول‌های داستان‌نویسی نوآر کند. «فیل در تاریکی»، رمانی جذاب با ساختار جنایی و نوآرگونه و درونمایه‌ای اگزیستانسیالیستی است. شخصیت اصلی آن، گاراژداری به نام جلال امین است که ناخواسته درگیر ماجرای تبهکارانه ای می شود. ماجراهای داستان در طی هشت روز اتفاق می افتد و فرم روایت بر اساس روزهای هفته است و از یکشنبه شروع می شود و در یکشنبه بعد به پایان می رسد. حسین، برادرِ جلال، بعد از پایان تحصیلاتش در آلمان و بازگشت به ایران، اتومبیل بنز آخرین مدلی را برای او به عنوان هدیه می آورد. اتومبیلی که گروهی تبهکار به‌خاطر اینکه جنس قاچاقشان را در آن جاسازی کرده اند، به‌دنبال آن اند. حسین به دست تبهکاران به قتل می رسد و جلال به انگیزۀ گرفتن انتقام او، وصیت نامه اش را می نویسد و به مصاف آنها می رود.{{سخ}}
«فیل در تاریکی» با اینکه داستان مدرنی است؛ اما با نثر و زبان منحصر به‌فرد و شاعرانه‌ای نوشته‌شده‌ که حاصل سال‌ها دم‌خوری هاشمی‌نژاد با ادبیات فارسی و پرسه‌زنی در متون عرفانی و کهن است.
به نوشتۀ حسین نوش آذر، داستان نویس و منتقد ادبی، هاشمی نژاد در «فیل در تاریکی»، «قواعد رمان پلیسی را به کار گرفت؛ اما به جای آنکه مانند رمان‌های پلیسی متعارف به معما و کشف آن اهمیت دهد، رابطه خشونت و جامعه را آشکار کرد.» به گفتۀ نوش آذر، هاشمی‌نژاد در این رمان موفق شد لهجه‌های اقوام ایرانی و لحن شخصیت‌ها را به خوبی بازآفرینی کند.  <ref name="journalism"/>
===بررسی داستان [[خیرالنساء]]===
خیرالنساء، داستان کوتاهی است که نویسنده در آن سعی کرده‌است سرگذشت مادربزرگ خود-خیرانساء هاشمی‌نژاد- را در پوششی رازآمیز بازگوید. خیرالنساء سرگذشتی است نوستالژیک با بن‌مایهٔ عرفانی، در فراق روزگاران و رسوم منسوخ شده، با نثری حساب‌شده که آرایه‌های کهنه‌نما سنگینش نکرده‌است. این داستان، داستانی برمبنای راز نهان و علم غیب است. مضمونی که بر ادبیات داستانی معاصر ایران چیره است. روستای پنهان در دل جنگل‌های شمال، که صحنهٔ رویدادهای داستان است، زمینه را برای ماجرای افسانه‌گونه‌ای که در فضای وحی می‌گذرد، آماده می‌کند.<ref>{{یادکرد ژورنال ||عنوان= گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم) |پیوند= }}</ref> {{سخ}}
روایت از این قرار است که طبق سنت کهن مردم طبرستان، پسرک نابالغ سفیدپوش اول هر ماه برگ سبزی به خانه می‌آورد. آمدن پسرک اما در حال و هوایی وهمی صورت می‌گیرد. او با خود جلد تیماجی می‌آورد. از آن پس دردی در سر خیر‌النساء جای می‌گیرد که او را به مداوای دیگران توانا می‌کند.«که درد امتحانی بود به صبر، علامتی بود به اقبال به عشق.» از آن پس خیرالنساء زنی صاحب کرامت می‌شود و آوازه‌اش در شهر می‌پیچد. «حکیمی دست‌شفاست. بهروه‌ور از کتابی نادره.» بیماران از همه سو به سراغش می‌آیند. در شناخت داروها و مداوای بیماران معجزه می‌کند. حتی از غیب مأمور به مداوا می‌شود. اما او هم مصائب و زندگی خاص خود را دارد و در درمان درد خود و افراد خانواده‌اش ناتوان است.<ref>{{یادکرد ژورنال ||عنوان= گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم) |پیوند= }}</ref> {{سخ}}
با تغییر زمانه و رسوخ جلوه‌های تجدد و منسوخ‌شدن آداب و رسوم کهن، خیرالنساء نیز از طبابت منع می‌شود. تا این‌که روزی کودک سفیدپوش می‌آید، جلد تیماج را بر‌می‌دارد و می‌رود. «یک‌باره درد مثل عطری کهنه از سرش پرید، ...دانست وقتش فراز آمد.» درد که همواره با اوست، درد دانستن و زندگی است و چون می‌رود مرگ فرامی‌رسد. نمونه‌ای از نثر کتاب :« ناگهانی اتاق پر شد از شعاع شمسهٔ سرزده؛ پرتوی نیلی که در خلال آن رگه‌های طلا می‌خلید و، با آن، بوی عالمی گل و گیا به دماغش زد. یا روشنا معطر بود یا عطر از جنس نورانی. هر چه بود، به مشامش آشنا می‌نشست و خوش. نفس بلندی کشید؛ عطر نورآگین را یکدمه بلعید.» <ref>{{یادکرد ژورنال ||عنوان= گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم) |پیوند= }}</ref> 
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
 
آثار او عموماً در انتشاراتی مثل کتاب ایران، انتشارات هرمس و نشر مرکز چاپ شده‌است.<ref name="modfan"/>
===تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها===
 
 
==نوا، نما، نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===




خط ۳۰۸: خط ۳۰۶:


== منابع ==
== منابع ==
 
#{{یادکرد ژورنال |author=<!--Staff writer(s); no by-line.--> |تاریخ= ۱۶ فروردین ۱۳۹۵ |عنوان= پری‌خوانی در قطعه ۲۴۸ |پیوند= |ژورنال=فرهیختگان |دوره= |شماره= |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= ۱۳ فروردین ۱۳۹۸}}
 
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=غلامی |نام۱=احمد |نام خانوادگی۲=بهره‌مند |نام۲=شیما |تاریخ=۱۴ شهریور ۱۳۹۷ |عنوان=با اجازهٔ شمیم بهار |پیوند= |ژورنال=شرق |دوره= |شماره=۳۲۳۶ |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی=۱۳فروردین ۱۳۹۸ }}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شیروانی|نام = علی‌اکبر|عنوان = راه ننوشته|ناشر = هرمس |شهر = تهران|سال = ۱۳۹۴|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۹۶۹۳}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بوته بر بوته|ناشر = هرمس |شهر = تهران|سال = ۱۳۹۲|شابک= ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۸۶۱۰}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = با دریغ به یادآر|ناشر = کتاب ایران|شهر = تهران|سال = ۱۳۸۵|شابک=}} 
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=حشمتی|نام۱=ناصر| |تاریخ= شهریور ۱۳۹۶ |عنوان=با صدای قاسم هاشمی‌نژاد |پیوند= |ژورنال=مجله الکترونیکی پدیدار |دوره= |شماره=۳ |صفحات=۱۲۰ |doi= |تاریخ بازبینی=۱۳فروردین ۱۳۹۸ }}
#{{یادکرد ژورنال |author=<!--Staff writer(s); no by-line.--> |تاریخ= ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ |عنوان= قاسم هاشمی‌نژاد در یازده قاب |پیوند= |ژورنال=روزنامه شرق |دوره= |شماره= |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= ۱۳ فروردین ۱۳۹۸}}
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=خدایی |نام۱=محمدحسن |تاریخ= ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ |عنوان= تهران تاریک و انتزاعی |پیوند= |ژورنال=روزنامه ایران |دوره= |شماره=۶۸۶۷ |صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= ۱۳ فروردین ۱۳۹۸}} 
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=عابدی |نام۱=کامیار|تاریخ=مرداد و شهریور ۱۳۹۵ |عنوان= از مدرنیسم ادبی به عرفان ایرانی |پیوند= |ژورنال=جهان کتاب |دوره= |شماره=۵ و ۶ |صفحات=۶ |doi= |تاریخ بازبینی=۱۳فروردین ۱۳۹۸ }}
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=عابدینی |نام۱=حسن|تاریخ=فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۳ |عنوان= گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم) |پیوند= |ژورنال=ماهنامه‌ٔ کلک |دوره= |شماره=۴۹ و ۵۰ |صفحات=۷۵-۷۶ |doi= |تاریخ بازبینی=۱۰ تیر ۱۳۹۸ }}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = هاشمی‌نژاد|نام = قاسم|عنوان = بازخرید دیاران گمشده|ناشر = بوتیمار |شهر = مشهد|سال =۱۳۹۵|شابک= ۹۷۸۶۰۰۴۰۴۰۹۸۳}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = شاهرخ|نام = حمید|عنوان = دیروز|ناشر = رشدیه|شهر = تهران|سال =۱۳۹۷|شابک= ۹۷۸۶۰۰۹۶۶۰۴۴۵}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/۵۵۷۷.htm‏|عنوان =نگاهی به فیل در تاریکی|ناشر = وبگاه مَدومِه|تاریخ = ۱۴فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/۵۵۷۷.htm‏|عنوان =نگاهی به فیل در تاریکی|ناشر = وبگاه مَدومِه|تاریخ = ۱۴فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/5671.htm‏|عنوان =قاسم هاشمی نژاد به سه روایت: ابراهیم گلستان ، جعفر مدرس صادقی و احمد رضا احمدی|ناشر = وبگاه مَدومِه|تاریخ = ۲۳فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://www.majzooban.org/fa/index.php/۲۰۱۶-۰۱-۰۶-۲۲-۲۲-۵۴/۱۱۹۸۸-۲۰۱۶-۰۴-۰۱-۲۰-۱۱-۱۶‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت|ناشر = وبگاه مجذوبان نور|تاریخ = ۱۴فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۱۳فروردین۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.madomeh.com/site/news/news/۵۵۷۷.htm‏|عنوان =نگاهی به فیل در تاریکی|ناشر = وبگاه مَدومِه|تاریخ = ۱۴فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی= http://iscanews.ir/news/۶۲۳۳۰۳‏|عنوان =روایت احمدرضا احمدی از قاسم هاشمی‌نژاد|ناشر = ایسکا|تاریخ = ۱۵فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D۸%A۸%D۸%AE%D۸%B۴-%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۹%۸۷%D۹%۸۶%DA%AF-%D۸%A۷%D۸%AF%D۸%A۸%DB%۸C%D۸%A۷%D۸%AA-۸/۷۹۴۷۴-%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۸%B۳%D۹%۸۵-%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۸%B۴%D۹%۸۵%DB%۸C-%D۹%۸۶%DA%۹۸%D۸%A۷%D۸%AF-%D۸%AF%D۸%B۱%DA%AF%D۸%B۰%D۸%B۴%D۸%AA‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت|ناشر = هنرآنلاین|تاریخ = ۱۵فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://fa.euronews.com/۲۰۱۶/۰۴/۰۳/iran-death-of-ghassem-hashemi-nejad-writer-and-journalist‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد، از ژورنالیسم و قصه‌نویسی عارفانه تا تصحیح متون عارفانه|ناشر = وبگاه یورونیوز|تاریخ = ۰۳/۰۴/۲۰۱۶|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/report/۲۴۸۲۸۴/%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۸%B۳%D۹%۸۵-%D۹%۸۷%D۸%A۷%D۸%B۴%D۹%۸۵%DB%۸C-%D۹%۸۶%DA%۹۸%D۸%A۷%D۸%AF-%D۸%B۹%D۸%B۱%D۹%۸۱%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۹%BE%DA%۹۸%D۹%۸۸%D۹%۸۷%DB%۸C-%D۸%A۷%D۸%B۳%D۸%B۷%D۹%۸۸%D۸%B۱%D۹%۸۷-%D۸%B۹%D۸%B۱%D۹%۸۱%D۸%A۷%D۹%۸۶‏|عنوان =قاسم هاشمی‌نژاد، عرفان‌پژوهی که اسطوره عرفان شد|ناشر = وبگاه ایبنا|تاریخ = ۲۵ اردی‌بهشت ۱۳۹۶|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/95011503507/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF|عنوان =نظر ابراهیم گلستان درباره قاسم هاشمی‌نژاد|ناشر = ایسنا|تاریخ = ۱۵فروردین۱۳۹۵|تاریخ بازدید = ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=۱۳۸۱۰۹۲۱۱۶۲۶|عنوان =فیلم راه و بی‌راه|ناشر = وبگاه سوره سینما|تاریخ =|تاریخ بازدید =۱۳فروردین ۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/۲۰۱۰/۰۴/۱۰۰۴۲۸_nemat_haghighi_cinema|عنوان =نعمت حقیقی؛ فیلمبردار مولف سینمای ایران|ناشر = وبگاه بی‌بی‌سی فارسی|تاریخ =۹ اردی‌بهشت ۱۳۸۹|تاریخ بازدید =۱۳فروردین ۱۳۹۸}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۹

قاسم هاشمی‌نژاد

زمینهٔ کاری نویسندگی، سرایش، ویرایش
عرفان‌پژوهی، ترجمه و...
زادروز ۱۳۱۹
آمل
مرگ ۱۳فروردین۱۳۹۵
تهران
محل زندگی آمل و تهران
خیابان بهارِ تهران
علت مرگ عفونت
جایگاه خاکسپاری گورستان بهشت‌الزهرا
نام(های)
دیگر
اصلان و زریر
پیشه نویسنده، شاعر، ویراستار، پژوهشگر، مصحح، مترجم و...
سال‌های نویسندگی از۱۳۴۷تا۱۳۹۵
همسر(ها) فرشته شولانی
فرزندان شمیم
مدرک تحصیلی کارشناسی اقتصاد
دلیل سرشناسی فیل در تاریکی

قاسم هاشمی‌نژاد نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی، ویراستار، مصحح و عرفان‌پژوه ایرانی بود.

* * * * *

هاشمی‌نژاد فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۴۰ در روزنامه آیندگان آغاز کرد. او از همان سال‌های آغازین فعالیت، با ابراهیم گلستان آشنا شد و بعدها کتاب «گفته‌ها» را که شامل مجموعه مقالات و گفت‌وگوهای ابراهیم گلستان بود، تنظیم و چاپ کرد.[۱]
نقدهای او در این روزنامه، بعدها، در سال ۱۳۹۳، به همت جعفر مدرس صادقی تحت عنوان «بوته بر بوته: آثار معاصران در بوتهٔ نقد» چاپ شد. ورود هاشمی‌نژاد به عرصهٔ شعر با انتشار دفتر «پریخوانی» به سال ۱۳۵۸برمی‌گردد. پیش از این نیز رمانی پلیسی را به نام«فیل در تاریکی» نوشته‌بود که اثری مدرن و بکر در ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌آید. وی عرفان‌پژوهی قابل بود و نگاهی نو به عرفان داشت. [۲] در این زمینه هم آثاری همچون «سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره‌مند »، « رساله در تعریف، تبیین و طبقه‌بندی قصه‌های عرفانی»، «در ورق صوفیان، سه مقاله در حوزهٔ عرفان» و ... را در دست مخاطب علاقه‌مند گذاشت. همسر وی، خانم فرشته شولانی [۳] بود که یار و یاور او در همهٔ لحظاتش بود. به گفتهٔ آیدین آغداشلو، او در هفده‌ سال پایانی عمرش خود را از متن جامعه روشنفكري و ادبي دور كرد.[۴]


داستانک

تسویه حساب

هاشمی‌نژاد در مصاحبه‌ای با علیرضا غلامی در رابطه نقدی که بر کتاب قصه‌نویسی رضا براهنی نوشته‌است شرح می‌دهد که نقد را با نام مستعار نوشته‌بود، ولی همه می‌دانستند که قلم، قلم هاشمی‌نژاد است. اما براهنی آن نقد را نوشته‌ٔ پرویز نقیبی دانست «و تقریباً هیچ فحشی نبود که قلم قادر ایشان- که حقیقتاً توانایی ایشان را در این رشتهٔ خاص ادب فارسی نمی‌توان نادیده انگاشت- نثار زیر و بالای پرویز نقیبی نکرده باشد.» هاشمی‌نژاد باور دارد که براهنی می‌دانسته نویسندهٔ آن نقد نقیبی نیست، اما به علت مسائل شخصی آن را به‌حساب پرویز نقیبی گذاشته‌است. او توضیح می‌دهد که در شب عروسی براهنی با یک دختر شایسته، پرویز نقیبی شرح کاملی از عروسی را که از قضا بسیار مجلل و باشکوه بوده‌، همراه با عکس، در روزنامه چاپ کرده‌است. «این تصویر آقای براهنی با تصویر انقلابی مبارز[...] برهم منطبق نمی‌شد.[...] از پرویز نقیبی کینه به دل گرفت. حرصش را این‌طوری خالی کرد.»[۵]

... در تاریکی

حمید شاهرخ، از دوستان هاشمی‌نژاد و عکاس کتاب دیروز که مجموعه‌ای است از عکس‌های هاشمی‌نژاد و دیگران، درجایی شرح می‌دهد:
«اخيراً نمايش‌نامه‌اي روي صحنه آمده به اسم «فيل در تاريكي». يكي از افراد خانواده هاشمي‌نژاد به تماشاي اين نمايش رفته و آخرسر با يكي از مسئولان آن صحبت مي‌كند و مي‌پرسد شما براساس چه مجوزي اين نمايش را با اين عنوان روي صحنه آورده ايد. جوابي كه به ايشان داده مي‌شود هولناك است! مي‌گويند ما مي توانستيم نام اين نمايش را بگذاريم «عباس در تاريكي». ببينيد چه‌قدر توهين‌آميز است. ما با چه كساني طرف هستيم؟»[۴]

ممیزی شهر شیشه‌ای

هاشمی‌نژاد در حوزهٔ ادبیات کودک نیز کار کرده‌است. از جملهٔ این آثار شهر شیشه‌ای است. در هنگام چاپ، این اثر به مشکلات ممیزی برمی‌خورد که نویسنده ناچار می‌شود سری به ادارهٔ ارشاد بزند و آن را از این حالت در آورد. او در گفت‌وگویی این واقعه چنین شرح می‌دهد:

او برایی نجات کتاب به وزارت ارشاد می‌رود:

دردسرهای آیندگان

هاشمی‌نژاد دربارهٔ‌ عصبانیت امیرحسن آریان‌پور از او به ‌خاطر نقدی که بر اثرش نوشته‌بود، چینین شرح می‌دهد که روزی که صبح زود به دفتر روزنامهٔ آیندگان رفته‌است، امیرحسین آریان‌پور با عصبانیت به دفتر رفته و درحالی‌که جوانان بسیاری که از قرار معلوم خشمیگین بودند نیز در پایین ساختمان به فرمان آریان‌پور منتظر ایستاده‌بودند، دنبال هاشمی‌نژاد می‌گشته‌است. هاشمی‌نژاد دم به تله نمی‌دهد و نشانی از خودش عیان نمی‌کند و در کمال آرامش به اتهامات آریان‌پور گوش می‌دهد که فلانی از اسرائیل پول گرفته تا علیه من بنویسد و ... . هاشمی‌نژاد نیز در کمال خونسردی پیشنهاد می‌دهد که آریان‌پور جوابییه‌ای بنویسد و در همین روزنامهٔ آیندگان چاپ کند. آریان‌پور که می‌بینید چیزی از این شخص عایدش نمی‌شود، به‌دنبال داریوش همایون، سردبیر آیندگان می‌رود و ساعتی بعد داریوش همایون هاشمی‌نژاد را توبیخ می‌کند که:«ای بر قوزک پایت لعنت! باز تو مرا انداختی به دردسر؟»[۷]

قاسم هاشمی‌نژاد و بیژن الهی

با بیژن الهی و فیروز ناجی[۸]

هاشمی‌نژاد در گفت‌وگویی که با علی‌اکبر شیروانی داشته‌است، دوستی‌اش را با بیژن الهی چنین به‌یاد می‌آورد که با الهی از شعرهایش در دفتر شعر دیگر آشنا شده‌است. اولین دیدار حضوری با او روزی رخ‌داده‌ که در سال ۱۳۴۴ وقتی در انجمن فرهنگی ایران‌ و فرانسه فیلم خشت و آیینه ابراهیم گلستان پخش می‌شده‌، او را همراه با غراله علیزاده دیده‌است. اما آشنایی و ایجاد دوستی بین آن دو برمی‌گردد به وقتی که «نشانی مرض‌ها» را از الهی خوانده و بعدتر هم‌کار یکدیگر در مؤسسه نشر پنجاه‌و‌یک شده‌اند:

زندگی و تراث

قاسم هاشمی‌نژاد در مدار تاریخ

هاشمی‌نژاد در جوانی
  • ۱۳۱۹: برای نخستین بار چشم گشود. در آمل
  • ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲: مرگ پدر
  • ۱۳۴۷-۱۳۵۱: نقدنویسی. ابتدا مجله فردوسی، سپس روزنامهٔ آیندگان
  • ۱۳۵۳: بسته‌شدن مؤسسه نشر پنجاه‌ویک که وی عهده‌دار سمت ناظر چاپ یا مدیر تولید آن است
  • ۱۳۵۷: نوشتن اولین داستان خود: فیل در تاریکی
  • ۱۳۵۸: خلوت‌گزینی در ییلاقات مازندران. چاپ اولین دفتر شعر با هزینه خود شاعر: پری‌خوانی. سفر به پاریس
  • ۱۳۵۹: چاپ دومین دفتر شعر: تک‌چهره در دو قاب
  • ۱۳۶۷: نوشتن رمان خیرالنساء، داستانی ازسرگذشت مادربزرگ خود
  • ۱۳۶۹: ورود به ادبیات کودک و نوجوان با انتشار کتاب شعر شهر شیشه‌ای
  • ۱۳۷۲: چاپ سومین دفتر شعر خود: گواهی عاشق اگر بپذیرند
  • ۱۳۷۷: ترجمهٔ نمایشنامه مولودی، اثر تی. اس. الیوت
  • ۱۳۸۲: اردیبهشت آن سال، از سکته جان سالم به‌درمی‌برد. ترجمهٔ خواب گران اثر ریموند چندلر
  • ۱۳۸۴: چاپ اولین اثر خود در حوزهٔ عرقان: در ورق صوفیان
  • ۱۳۸۵: ابتلا به سرطان پوست
  • ‌ ۱۳۹۴: گزینش و خوانش بخش‌هایی از کتاب طبقات‌الصوفیه خواجه عبدالله انصاری
  • ۱۳۹۵: وفات

در گذر ایام

از راست: قاسم هاشمی‌نژاد، حسین مهری، حسین الهامی، مسعود بهنود

قاسم هاشمی‌نژاد در سال ۱۳۱۹ در آمل به دنیا آمد. خاندان او را شاهاندشتی(روستایی از توابع لاریجان در شهرستان آمل) می‌نامیدند. هاشمی‌نژاد دلیل این نام‌گذاری را سنتی می‌داند که در آن منطقه رایج است. مطابق این رسم، هر خاندان را با نام محلی می‌شناسند که ییلاق آن‌هاست. از آنجا که خاندان او به شاهاندشت ییلاق می‌کرده‌اند، آن‌ها را شاهاندشتی نامیده‌اند. [۱۰]
در کودکی پدرش را از دست داد. از این رو، زیر نظر مادر، عموها و به ویژه، مادربزرگ پدری‌اش، خیرالنساء(بانوی مداواگرمردم با گیاهان دارویی و دستانی شفابخش)بزرگ شد[۱۱] تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. علاقه‌مند بود که برای ادامهٔ تحصیل، رهسپار اروپای غربی شود. مقدمات کار را هم فراهم آورد. اما به دلایلی، ناگزیر شد از این فکر درگذرد. یک سال را به آموزگاری، در روستای دیوکلا از توابع بخش دابودشت آمل مشغول شد.[۱۲] تحصیلات عالی خود را با قدری تأخیر در رشتهٔ اقتصاد دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی) پی‌گرفت. با این‌همه به تحصیل دانشگاهی چندان علاقه‌ای نداشت. [۱۳]او سه بار ازدواج کرد. فرشته شولانی همسر سوم اوست. حاصل ازدواج نخست وی پسری به نام شمیم است.( این نامگذاری، به احتمال زیاد، به سبب علاقهٔ بسیار زیاد او به شمیم بهار بوده‌است.) شمیم هاشمی‌نژاد روان‌پزشک، دانشیار این رشته در بیمارستان عمومی دانشکدهٔ پزشکی هاروارد در ایالات متحده آمریکا است. او در ده سالگی از پدر جدا شد. [۱۴]
او در سال ۱۳۴۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. شروع این فعالیت، با نگارش نقدهایی بود که تحت عنوان «عیارسنجی کتاب» در روزنامه آیندگان می‌نوشت. این نقدها، نقدهایی بر داستان، نمایشنامه و... بود. مدتی به‌ عنوان مدیر انتشارات در مرکز اسناد آسیایی(وایسته به سازمان یونسکو در ایران) و نیز ناظر چاپ یا مدیر تولید در مؤسسه پنجاه‌ویک به کار مشغول شد. پس از جدایی از روزنامه آیندگان با استفاده از یک‌ پژوهانه دورهٔ روزنامه‌نگاری طولانی‌مدتی را در مؤسسه روزنامهٔ تایمز لندن در انگلستان گذراند.[۱۵]
در سال ۱۳۵۷ اقدام به چاپ کتاب فیل در تاریکی کرد. این کتاب در فضای ملتهب سال ۱۳۵۸ وارد بازار شد. در همان سال‌ها، یعنی در دههٔ پنجاه شمسی، هاشمی‌نژاد «سرخورده از جامعه‌ای که به دلیل پیشرفت‌های اقتصادی به مرور از فضای اخلاقی‌ای که خصیصه‌اش بلندنظری و بی‌نیازی بود، دور می‌شد»، به ییلاقات کوچ می‌کند و سالی را تنها زندگی می‌کند. [۱۶] در همان سال، یعنی سال ۱۳۵۸، اولین دفتر شعر خود، یعنی پریخوانی را چاپ می‌کند. این دفتر حاصل تجربیات و حالات وی، از زندگی در خلوت است. هاشمی نژاد، پس از «زندگی در کوه وکمر» و بعد از بازگشت به شهر، در عرض سه روز مقدمات سفرش را به پاریس فراهم می‌کند و تا مدتی آنجا می‌ماند. پس از آن، در سال ۱۳۵۹، دفتر شعر تک‌چهره در دو قاب را منتشر می‌کند. وی از همان سال‌ها با حلقهٔ شاعران و نویسندگان مترقی آن زمان، مثل بیژن الهی، ابراهیم گلستان و... در ارتباط بود.از میان دوستان ادبی و هنری او می‌توان به شمیم بهار، آیدین آغداشلو، بیژن الهی، احمدرضا احمدی و جعفر مدرس‌صادقی اشاره کرد. با محمد مقدم، ایران‌پژوه نامور، نیز مراوده داشت.[۱۷] او در ترجمه هم دستی داشت و آثاری مثل خواب گران اثر ریموند چندلر، مولودی: یک نمایش منظوم اثر تی. اس. الیوت، کارنامهٔ اردشیر بابکان از متن پهلوی و... را به فارسی برگرداند.
وی در سال‌های پایانی عمر خویش تمرکز خود را با دقتی مثال‌نازدنی، بر مقولات عرفانی گذاشت و حاصل این‌کار نیز آثاری بی‌نظیر بود. در همان سال‌ها، با اصرار و همت بسیار ناصر حشمتی، گزیده‌ای از متن کتاب طبقات الصوفیه که توسط خود قاسم هاشمی‌نژاد گلچین شده‌بود، با صدای خود او و با وسواس و دقت بسیار ضبط شد.[۱۸] علاقه و دلبستگی او به عرفان می‌تواند از تعلق خاطرش به سلسلهٔ دراویش نعمت‌اللهی برخاسته باشد. او از دراویش گنابادی و نزد شمس‌الدین حایری(ارشادعلی) مشرف به فقر شد و مورد توجه مخصوص مرشد خود جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده(مجذوب‌علیشاه) بود. [۱۹]
او در دههٔ پایانی عمر خویش به‌علت ابتلا به سرطان، حال خوشی نداشت و همسرش، خانم فرشته شولانی، پرستار او بود. سرانجام در سال ۱۳۹۵، در روز جمعه، سیزده فروردین، ساعت ۷ شب پس از ده سال مبارزه با سرطان [۲۰] و به علت عفونت ریه در سن ۷۶ سالگی در بیمارستان شریعتی تهران درگذشت [۲۱].


شخصیت و اندیشه

کنجی که در آن خلوت می‌کرد

قاسم هاشمی نژاد، نویسندۀ گوشه‌گیری بود و برخلاف نویسندگان ایرانی هم نسل خود، ارتباطات محدودی داشت و از حضور در محافل و مجامع ادبی و گفت‌وگو با خبرنگارها و رسانه ها گریزان بود. این عزلت‌گزینی و انزوا‌طلبی، ناشی از روحیۀ عارفانه و گرایش‌های صوفیانه و عرفانی او و تعلق خاطرش به سلسلۀ دراویش نعمت‌اللهی گنابادی بود. [۲۲] فضیلت پنهانی او راست‌گویی و راست‌پنداری بود. هاشمی‌نژاد بیش از اینکه صداقت و درستی را برای دیگران به کار برد، برای خودش به کار برد. «او اهل مماشات با خودش هم نبود، چه برسد با دیگران.» [۲۳] وی هنگام پرداختن به ادبیات از حاشیه و گفت‌وگو دربارهٔ حاشیه بیزار بود و اشخاص را با آثارشان محک می‌زد. [۲۴]


زمینهٔ فعالیت

قاسم هاشمی‌‌نژاد و نقد

او از سال ۴۸ تا ۵۱ در آیندگان و ۴۷ تا ۴۸ در فردوسی نقد داستان نوشت. نقدهای او شامل نقدهایی بر نمایش‌نامه، فیلم‌نامه، معرفی و گزارش‌هایی با نام خود و نام‌های مستعاری از قبیل کوهیار، کوهیار معاضد، زریر و اصلان می‌شد.[۲۵] نقدهای هاشمی‌نژاد بر داستان‌های مهم‌ترین داستان‌نویسان معاصر ایران در دههٔ چهل و پنجاه از ابراهیم گلستان گرفته تا سیمین دانشور، هوشنگ گلشیری، ناصر تقوایی و زکریا هاشمی در صفحۀ ادبی روزنامه‌ٔ آیندگان با عنوان «عیارسنجی کتاب» منتشر شد و او را به عنوان منتقدی دقیق و نکته‌سنج با ذهنی تحلیل‌گر که به قواعد داستان‌نویسی مدرن و اصول نقد ادبی مسلط است به جامعۀ ادبی ایران شناساند. مقاله «حسینقلی مستعان، حرفه‌ای تنها و آزرده»، نقد مجموعه داستان «مثل همیشه» هوشنگ گلشیری، نقد «آذر ماه آخر پاییز» و «مدومه» ابراهیم گلستان و نقد رمان «سووشون» سیمین دانشور، از مهم ترین نقدهای هاشمی‌نژاد بر داستان‌های معاصر فارسی است که در آیندگان منتشر شد و باعث تحول و غنای سنت نقد ادبی در ایران شد.[۲۲]
به‌گفتۀ سیروس علی‌نژاد، حضور قاسم هاشمی‌نژاد در روزنامۀ «آیندگان» کوتاه اما پربار بود. علی نژاد در مقالۀ «کارنامۀ قاسم هاشمی‌نژاد در آیندگان»، نوشته‌های هاشمی‌نژاد در عرصۀ روزنامه‌نگاری را به سه دسته تقسیم کرده است: «گزارش، نقد کتاب و گفت‌وگو.» او در مورد فعالیت ادبی و نقدنویسی هاشمی‌نژاد در روزنامۀ آیندگان می‌نویسد: «از آن‌جا که صفحات فرهنگی «آیندگان» پر‌بار بود، بسیاری برای صفحهٔ کتاب «آیندگان» می‌نوشتند، اما از همه قوی‌تر همچنان خود هاشمی‌نژاد بود. هم در دید و هم در زبان نقد. زبانی که او به کار می‌برد از زبان معمولی که در روزنامه به کار گرفته‌می‌شد فراتر بود. زبانی بود خاص، موجز، مؤثر و صریح که هیچ سخنی را در پرده و لفافه نمی‌گذاشت و به لیت و لعَلّ برگزار نمی‌کرد. از حیث دید و شناخت نیز کارش در سطحی بود که روزی فرج‌الله صبا به من می‌گفت «نقدهای او در آیندگان در حد نقدهای جهانی بود، دیدگاهش در سطح تایمز لندن بود».[۲۲]

قاسم هاشمی‌نژاد و شعر

جلد دفتر شعر پریخوانی

هاشمی‌نژاد در کتاب راه ننوشته که مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای او با علی اکبر شیروانی در رابطه با آثارش است، می‌گوید:«گرایش من به شعر، گرایش طبیعی بود. به دلیل این‌که تأثیر زبان در من خیلی شدید بود، تأثیر شعر هم در من زیاد بود. در دورهٔ جوانی مثل اغلب ایرانی‌های باسواد اهل قلم، شعر می‌نوشتم. حتی در سنین بالاتر هم همینطور. اما آن‌ها را می‌ریختم دور.»[۲۶] وی در ادامه می‌آورد که در سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ دست به خلوتی در قریه‌ای به نام لهر می‌زند و در آن خلوت و تنهایی مطلق، اولین دفتر شعر خود، به نام پریخوانی را می‌آفریند.«در این دوره اتفاقی که افتاد این بود که زندگی عاطفی من دستخوش یک تغییر عمیق شد. برای اولین بار عشق را شناختم. عشق زمینی بود که من را وادار کرد چیزهائی بنویسم که امروزه شما آن‌ها را در پریخوانی پیدا می‌کنید. شعرهائی که به موسیقی پایبند است و کیفیت غنائی دارد. دلم می‌خواست، یعنی پسند روحیه‌ام در آن زمان وادارم می‌کرد که این شعرها، شعرهائی باشد مبتنی بر موسیقی کلام و زنگ زبان که جبران‌کنندهٔ حتی مفاهیم و معانی باشد.» [۲۷]
یک سال پس از پریخوانی، یعنی در سال ۱۳۵۹، هاشمی‌نژاد دفتر بعدی‌اش را منتشر می‌کند که تک چهره در دو قابش نامید. «بعد از این‌که پریخوانی را چاپ کردم هنوز شعر می‌نوشتم. هنوز بقایای عواطف شاعرانه، مثل جنین کوچکی که در رحم لگد می‌زند، لگدهائی می‌زد. این لگدها می‌شود شعرهای بعد از پریخوانی.» وی دربارهٔ نام این کتاب، تک‌چهره در دو قاب و نقش بیژن الهی در این رابطه می‌گوید:« شعرهائی که داشتم یک روزی بردم پیش آقای الهی با هم نشستیم نگاه کردیم. شعرها را در دو فصل دسته‌بندی کردیم. یک دور شعرها را با هم مرور کردیم و برخی پیشنهادات آقای الهی با سلیقهٔ من منطبق بود، با جان‌ودل پذیرفتم. عنوان تک‌چهره در دو قاب هم پیشنهاد ایشان است. ردپائی گذاشتند روی کتاب. در این کار ذوق بی‌مانندی داشت این عزیز، و چی نداشت.» [۲۸]
قاسم هاشمی‌نژاد دربارهٔ سومین و آخرین تجربه‌اش در دنیای شعر، یعنی گواهی عاشق اگر بپذیرند، به این مسئله اشاره می‌کند که اشعار این دفتر نوعی روایت از تاریخ و فرهنگ این سرزمین و اشخاص آن است که در قالب شعر تجلی یافته‌است.[۲۹]

رضا حیرانی.
او همهٔ اشعار هاشمی‌نژاد را در کتابی به نام بازخرید دیاران گمشده جمع‌آوری کرد.

نشر بوتیمار، در سال ۱۳۹۵ همهٔ اشعار هاشمی‌نژاد را در یک مجلد به نام بازخرید دیاران گمشده منتشر کرد.[۳۰]

نمونه شعر

و همین تابستان
ماه باقی درخواهد یافت
باهم
قدم‌زنان دور می‌شویم
زیرا تو همان باد سبزی
که سبزه ها را می‌نواخت
طرف عصری
دیگر به خود دل نمی‌سوختم
میان مهتابی
نه آسمان پناهم داد
نه دریا
زیرا تو همان لحظهٔ قبولی که جهان را گرد می‌کند
آنجا که تو دست گذاشتی یا روشنایی
گذر کرد از دهانت
بی شاهدت نخواهم گذاشت
ای سرزمین نه آب نه آمرزش
که بادهات
تا کمر خاکند
زیرا تو همان زایر شبانه‌ای
که سوسن تو را آهو می‌چرد
هنوز هنوز...[۳۱]


یادمان و بزرگداشت‌ها

پوستر مراسم بزرگداشت قاسم هاشمی‌نژاد

در عصر یکشنبه ۲۴اردیبهشت‌۱۳۹۶ مراسم گرامی‌داشت «قاسم هاشمی‌نژاد» در خانه هنرمندان با سخنرانی آیدین آغداشلو، سیروس علی‌نژاد، اسماعیل بنی‌اردلان، سعید عقیقی، علی‌اکبر شیروانی، امیرعطا جولایی و مهدی یزدانی‌خرم و حضور اهالی فرهنگ و علاقه‌مندان به قاسم هاشمی‌نژاد و آثارش برگزار شد. مراسم گرامی‌داشت قاسم هاشمی‌نژاد با استقبال گسترده دوستداران ادبیات، خانواده و دوستان و همکاران قدیمی او در خانه هنرمندان برگزار شد. در این بزرگداشت برای نخستین بار چند فیلم کوتاه از شعرخوانی قاسم هاشمی‌نژاد، صدا و عکس‌های او پخش و یادداشت‌هایی از جعفر مدرس صادقی و ابراهیم گلستان درباره این نویسنده قرائت شد.[۲۳]

تیره و روشن آینه نگاه دیگران

رضا زاهد در منزل قاسم هاشمی‌نژاد

رضا زاهد

او مردی بود که تعصب نورزید، بیهودگی شخصی را شکست و برای جامعهٔ ادبیات ایران تا جایی‌که می‌توانست ارزش‌آفرینی کرد.[۲۴]

احمدرضا احمدی

هر کس یک‌بار می‌دیدش شیفته‌اش می‌شد. [۲۴]

ابراهیم گلستان

من دو نفر را می‌شناختم که درباره ادبیات معاصر ما درست می‌توانستند حرف بزنند. یکی از آن‌ها آقای هاشمی‌نژاد بود و همین کافی است. چه می‌توانم بگویم دیگر؟! آدمی که می‌فهمید این بود. آقای هاشمی‌نژاد یک آدم منحصربه‌فرد بود و یک نفر دیگر هم بود که خیلی پیش‌تر متأسفانه فوت کرد. تا آن‌جایی که من می‌فهمم و به‌قدری که من می‌توانم بفهمم، این بود که درباره فهم ادبیات معاصر همین دو نفر بودند و بقیه هر چه می‌گفتند، مردم را گمراه می‌کردند. او مرد بسیار بسیار فروتنی بود. [۳۲]

جعفر مدرس صادقی

قاسم هاشمی‌نژاد هم پدرم بود، هم پیر و استادم بود و هم پاره تنم بود و جان و جانانم بود. [۲۴]

از راست: هوشنگ چالنگی، قاسم هاشمی‌نژاد و محمود شجاعی

از دریچهٔ نگاه هاشمی‌نژاد

ملک‌الشعرا بهار

محمدتقی بهار، آخرین شاعر بزرگ قصیده‌سرای زبان فارسی، مرد زیرک و باهوشی بود، خودساخته. [۳۳]

ابراهیم گلستان

گلستان در داستان‌های خویش دقیق است. [۳۴]

م.ا.به‌آذین

مشکل اساسی ایشان در نادیده‌گرفتن اصول داستان‌نویسی است، بی‌آنکه آثارشان «ضد داستان»هایی در شیوهٔ جدید باشد. [۳۵]

غلام‌حسین ساعدی

ساعدی یک داستان‌گو است و نه یک نوولیست (novelist) خلاق و باقریحه. [۳۶]

نادر ابراهیمی

در تفاوت نهادن بین داستان‌گو و نوولیست، همین‌قدر بگویم که ابراهیم گلستان یک نوولیست است و نادر ابراهیمی هیچکدام از آن‌ها نیست. [۳۷]

نیما یوشیج

نیما عاق همسالان خویش بوده‌ و با دردی لذتناک از این که آب در لانهٔ مورچگان ریخته‌است و خلق را به تحیر واداشته‌است، سخن می‌گفته‌است. [۳۸] نیما بدون اشتباهی، خودش بود. کم‌خواندن شعار او بود، زیاد فکرکردن، کارکردن و تجربه‌کردن در راه‌های تازه سفارشش بود. او در ادبیات ما صدای کاملا بیگانه‌ است، سرخود، یله‌به‌رها، رهاست؛ یک ایلیاتی واقعی. [۳۹]

فیلم ساخته‌شده براساس فیل در تاریکی

در سال ۱۳۶۸، از روی فیل در تاریکی، فیلمی با همین نام، توسط نعمت حقیقی ساخته شد که ناتمام ماند.[۴۰] این فیلم چند سال بعد به وسیلۀ یکی از کارگردان های تلویزیونی تکمیل شد و در صدا و سیمای ایران نیز به نمایش درآمد اما هیچ بازتابی نداشت. هاشمی نژاد در اظهار نظری گفته بود که در ساختن این فیلم هیچ دخالتی نداشته و نسخه ای را که از تلویزیون پخش شد، هرگز ندیده است.[۲۲]

فیلم ساخته شده براساس فیلم‌نامه‌ای از او

فیلم راه و بی‌راه (۱۳۷۰) براساس فیلمنامه‌ای از او به‌ کارگردانی سیامک شایقی ساخته شد. [۴۱]

نمایش ساخته‌شده براساس فیل در تاریکی

صحنه‌ای از نمایش فیل در تاریکی به کارگردانی مهرداد مصطفوی

در سال ۱۳۹۷، نمایشی با نام فیل در تاریکی که از همین اثر هاشمی‌نژاد اقتباس شده‌بود، با کارگردانی مهرداد مصطفوی برروی صحنه آمد.[۴۲]


آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

با اینکه تمام وجوه کاری هاشمی‌نژاد مهم است، اما در دورانی که وضعیت زبان فارسی هولناک است، مهم‌ترین وجه کار او این است که فارسی را بسیار زیبا و بلیغ و شیوا می‌نوشت.[۴۳] به نوشتۀ سیروس علی نژاد، هاشمی نژاد از همان نخستین مطلب خود که با عنوان «دیداری با اردشیر محصص» در سوم شهریور ۱۳۴۷ در آیندگان منتشر شد، وسواس خود در به کارگیری زبان و سبک و سیاق خاص اش را به نمایش گذاشت. [۲۲] این نویسنده از لحاظ زبانی بسیار جلوتر از زمانه خود بود. دیالوگ‌نویسی‌هایش در داستان‌هایش، علی‌الخصوص فیل در تاریکی آن‌قدر مدرن است که هنوز هم در فضای ادبی ایران داستان‌نویسی مثل هاشمی‌نژاد نتوانسته‌است به اندازه او در خلق شخصیت‌هایی با لحن خاص موفق بوده‌باشد. نوع استفاده از فعل‌ها و زمان‌بندی‌ جمله‌ها به گونه‌ای است که تنها یک ویراستار حرفه‌ای می‌تواند این کار را برای یک کتاب انجام دهد. [۱]

کارنامه و فهرست آثار

داستان

کتاب خیرالنساء'
  • فیل درتاریکی، تهران: کتاب زمان، ۱۳۵۸
  • خیرالنساء (۱۳۶۷-۱۲۷۰): یک سرگذشت، تهران: انتشارات کتاب ایران، ۱۳۷۲
  • قصه اسد و جمعه، تهران: نشر مرکز، کتاب مریم. ۱۳۷۰

عرفان

  • در ورق صوفیان، سه مقاله در حوزهٔ عرفان، تهران: نشر ساحت، ۱۳۸۴
  • رساله در تعریف، تبیین و طبقه‌بندی قصه‌های عرفانی، تهران: هرمس: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۴
  • حکایت‌های عرفانی، ۲۰۱ حکایت عرفانی از دفتر معرفت‌پیشگان، گزین، تدوین و شرح واژه‌های دشوار از قاسم هاشمی‌نژاد، تهران: حقیقت، ۱۳۸۹
  • سیبی و دو آینه، در مقامات و مناقب عارفان فره‌مند، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۵

شعر

سومین دفتر شعر هاشمی‌نژاد: گواهی عاشق اگر بپذیرند.'
  • پری‌خوانی، (بی‌جا): (بی‌نا)، ۱۳۵۸، (تهران: رشدیه(چاپخانه))
  • تک‌چهره در دو قاب، (بی‌جا): (بی‌نا)، ۱۳۵۹
  • گواهی عاشق اگر بپذیرند، تهران: کتاب ایران، ۱۳۵۳
  • شهر شیشه‌ئی،(بی‌جا:) کتاب مریم، ۱۳۶۹
  • بازخرید دیاران گمشده، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵

نقد

  • بوته بر بوته، آثار معاصران در بوتهٔ نقد، تهران: هرمس، ۱۳۹۳

نمایشنامه و فیلمنامه

  • عشقنامه ملیک مطران: یک فیلنامه، تهران نشر مرکز،۱۳۷۷
  • دو نمایشنامه رادیوئی، تهران، نشر آوانوشت، ۱۳۹۶

مجموعه مقاله

  • عشق گوش، عشق گوشوار، مجموعه مقالات؛ گردآوری و ویراستاری علی‌اکبر شیروانی، تهران: هرمس، ۱۳۹۴

ترجمه

  • خواب گران، ریموند چندلر، تهران: کتاب ایران، ۱۳۸۲
  • کتاب ایوب، منظومهٔ آلام ایوب و محنت‌های او از عهد عتیق با مقایسهٔ تطبیقی پنج متن کهن فارسی، تهران: هرمس، ۱۳۸۶
  • سرود رستگاری: کهن‌ترین متن وحدت وجود/ اثر منظوم داتاتریا؛ گزارش فارسی با پیشگفتار، توضیحات و فهرست واژگان قاسم هاشمی‌نژاد، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۶
  • بشنو، آدمک! ویلهلم رایش، تهران، کتاب ایران، ۱۳۸۰
  • توی زیبایی راه می‌روم: ۲۶ شعر از بروبچه‌های چی‌مایو، تهران نشر مرکز، کتاب مریم، ۱۳۷۰
  • مولودی: تئاتر منظوم، تی.اس. الیوت، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷
  • منبر، یک رسانه‌ٔ عمومی در اسلام، اصغر فتحی، (بی‌جا): پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران، ۱۳۵۸
  • من منم، کتابی درباره‌ٔ خودکاوی، راتان لعل، تهران، (ناشر مؤلف)،۱۳۸۲
  • کارنامهٔ اردشیر بابکان از متن پهلوی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۲

منبع‌شناسی

مقاله

  • زبان همه چیز است، محسن آزرم،ح حیات نو، (۲۱تیر ۱۳۸۰):ص۴ ضمیمه
  • گواهی عاشق اگر بپذیرند، محسن آزرم، شرق، (۳۱تیر۱۳۸۴)،ص۶
  • دس‍ت‍ه‍ای‍ت‌ ش‍ف‍ا ام‍ا ن‍ه‌ ب‍رای‌ خ‍ود، احمد غلامی، حیات نو،(۲۱تیر۱۳۸۰)، ص۴ضمیمه
  • ه‍ف‍ت‌ پ‍رده‌ در ت‍اری‍ک‍ی‌، حسن محمودی، حیات نو، (۲۱تیر۱۳۸۰)، ص۴ ضمیمه
  • خ‍واب‌گ‍ران‌ و اس‍طوره‌ ه‍م‍ف‍ری‌ ب‍وگ‍ارت‌، نسیبه فضل‌اللهی، شرق،(۲۰ خرداد ۱۳۸۳)، ص۵ ویژه‌نامه فرهنگ
  • آدم‍‌ه‍ای‌ ب‍ی‌ری‍ش‍ه‌ در پ‍ای‍ت‍خ‍ت‌، مهربانو ابدی‌دوست، همشهری، (۹تیر۱۳۸۰): ص ۱۵ ضمیمه

کتاب

  • راه ننوشته، با قاسم هاشمی‌نژاد درباره‌ کتاب‌هایش، علی‌اکبر شیروانی، تهران: هرمس، ۱۳۹۴

مجموعهٔ عکس

  • دیروز، حمید شاهرخ،تهران: رشدیه، ۱۳۹۶

بررسی داستان فیل در تاریکی

وداع با استاد

در ايران رمان پليسي مفهوم بسيار کلي و گنگي است. در ادبيات امروز غرب اما اين شاخه از ادبيات به چند ژانر مختلف و مستقل تقسيم شده است که رمان جنایی‌معمایی، رمان پليسی‌حادثه‌ای و رمان کارآگاهی از آن جمله‌اند. در اين تقسيم‌بندي رمان پليسی‌حادثه ای را تريلر مي‌نامند. در اين ژانر، معمايی در کار نيست و رازی در رمان وجود ندارد و اين حادثه است که ماجراي داستان را پيش می‌برد. تريلر به تدريج بدل به ژانر مستقلي شده و از نظر کاوه میرعباسی، مترجم و نویسنده، «فيل در تاريکي» قاسم هاشمي‌نژاد در ژانر تريلر مي‌گنجد. بدين‌معنا که اين رمان، جنايی‌معمايی نيست و به‌عبارتي در ادبيات پليسی ارتدکس جای نمی‌گيرد.[۲۴].

دانش و آگاهی عمیق هاشمی‌نژاد در زمینهٔ داستان‌نویسی مدرن در ترکیب با ذهن و تخیل داستان‌پردازانهٔ او و نیز علاقه‌اش به سینما و ادبیات گانگستری و نوآر، منجر به خلق رمان «فیل در تاریکی» شد. رمانی که نشان دهندهٔ قدرت داستان‌نویسی هاشمی‌نژاد و مهارتش در ساختن فضاها و شخصیت‌های ایرانی با الهام از داستان ها و فیلم های نوآر آمریکایی بود بدون آن که واقع‌گرایی و اصالت را قربانی گرته‌برداری ناشیانه از فرمول‌های داستان‌نویسی نوآر کند. «فیل در تاریکی»، رمانی جذاب با ساختار جنایی و نوآرگونه و درونمایه‌ای اگزیستانسیالیستی است. شخصیت اصلی آن، گاراژداری به نام جلال امین است که ناخواسته درگیر ماجرای تبهکارانه ای می شود. ماجراهای داستان در طی هشت روز اتفاق می افتد و فرم روایت بر اساس روزهای هفته است و از یکشنبه شروع می شود و در یکشنبه بعد به پایان می رسد. حسین، برادرِ جلال، بعد از پایان تحصیلاتش در آلمان و بازگشت به ایران، اتومبیل بنز آخرین مدلی را برای او به عنوان هدیه می آورد. اتومبیلی که گروهی تبهکار به‌خاطر اینکه جنس قاچاقشان را در آن جاسازی کرده اند، به‌دنبال آن اند. حسین به دست تبهکاران به قتل می رسد و جلال به انگیزۀ گرفتن انتقام او، وصیت نامه اش را می نویسد و به مصاف آنها می رود.
«فیل در تاریکی» با اینکه داستان مدرنی است؛ اما با نثر و زبان منحصر به‌فرد و شاعرانه‌ای نوشته‌شده‌ که حاصل سال‌ها دم‌خوری هاشمی‌نژاد با ادبیات فارسی و پرسه‌زنی در متون عرفانی و کهن است. به نوشتۀ حسین نوش آذر، داستان نویس و منتقد ادبی، هاشمی نژاد در «فیل در تاریکی»، «قواعد رمان پلیسی را به کار گرفت؛ اما به جای آنکه مانند رمان‌های پلیسی متعارف به معما و کشف آن اهمیت دهد، رابطه خشونت و جامعه را آشکار کرد.» به گفتۀ نوش آذر، هاشمی‌نژاد در این رمان موفق شد لهجه‌های اقوام ایرانی و لحن شخصیت‌ها را به خوبی بازآفرینی کند. [۲۲]

بررسی داستان خیرالنساء

خیرالنساء، داستان کوتاهی است که نویسنده در آن سعی کرده‌است سرگذشت مادربزرگ خود-خیرانساء هاشمی‌نژاد- را در پوششی رازآمیز بازگوید. خیرالنساء سرگذشتی است نوستالژیک با بن‌مایهٔ عرفانی، در فراق روزگاران و رسوم منسوخ شده، با نثری حساب‌شده که آرایه‌های کهنه‌نما سنگینش نکرده‌است. این داستان، داستانی برمبنای راز نهان و علم غیب است. مضمونی که بر ادبیات داستانی معاصر ایران چیره است. روستای پنهان در دل جنگل‌های شمال، که صحنهٔ رویدادهای داستان است، زمینه را برای ماجرای افسانه‌گونه‌ای که در فضای وحی می‌گذرد، آماده می‌کند.[۴۴]
روایت از این قرار است که طبق سنت کهن مردم طبرستان، پسرک نابالغ سفیدپوش اول هر ماه برگ سبزی به خانه می‌آورد. آمدن پسرک اما در حال و هوایی وهمی صورت می‌گیرد. او با خود جلد تیماجی می‌آورد. از آن پس دردی در سر خیر‌النساء جای می‌گیرد که او را به مداوای دیگران توانا می‌کند.«که درد امتحانی بود به صبر، علامتی بود به اقبال به عشق.» از آن پس خیرالنساء زنی صاحب کرامت می‌شود و آوازه‌اش در شهر می‌پیچد. «حکیمی دست‌شفاست. بهروه‌ور از کتابی نادره.» بیماران از همه سو به سراغش می‌آیند. در شناخت داروها و مداوای بیماران معجزه می‌کند. حتی از غیب مأمور به مداوا می‌شود. اما او هم مصائب و زندگی خاص خود را دارد و در درمان درد خود و افراد خانواده‌اش ناتوان است.[۴۵]
با تغییر زمانه و رسوخ جلوه‌های تجدد و منسوخ‌شدن آداب و رسوم کهن، خیرالنساء نیز از طبابت منع می‌شود. تا این‌که روزی کودک سفیدپوش می‌آید، جلد تیماج را بر‌می‌دارد و می‌رود. «یک‌باره درد مثل عطری کهنه از سرش پرید، ...دانست وقتش فراز آمد.» درد که همواره با اوست، درد دانستن و زندگی است و چون می‌رود مرگ فرامی‌رسد. نمونه‌ای از نثر کتاب :« ناگهانی اتاق پر شد از شعاع شمسهٔ سرزده؛ پرتوی نیلی که در خلال آن رگه‌های طلا می‌خلید و، با آن، بوی عالمی گل و گیا به دماغش زد. یا روشنا معطر بود یا عطر از جنس نورانی. هر چه بود، به مشامش آشنا می‌نشست و خوش. نفس بلندی کشید؛ عطر نورآگین را یکدمه بلعید.» [۴۶]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

آثار او عموماً در انتشاراتی مثل کتاب ایران، انتشارات هرمس و نشر مرکز چاپ شده‌است.[۱۵]


پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «نگاهی به فیل در تاریکی». 
  2. «قاسم هاشمی نژاد به سه روایت: ابراهیم گلستان ، جعفر مدرس صادقی و احمد رضا احمدی». 
  3. پری‌خوانی در قطعه ۲۴۸. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ با اجازهٔ شمیم بهار. 
  5. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. صص. ۳۴۵-۳۴۶.
  6. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. صص. ۱۴۱-۱۴۳.
  7. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۳۴۹.
  8. شاهرخ، حمید. دیروز.
  9. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۴۳.
  10. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۳۶.
  11. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. صص. ۲۳۹-۲۴۱.
  12. هاشمی‌نژاد، قاسم. با دریغ به یادآر. صص. ۶-۱۷.
  13. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۲۶۱.
  14. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۱۱۱.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ از مدرنیسم ادبی به عرفان ایرانی. 
  16. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۳۵.
  17. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. صص. ۹۸-۹۹.
  18. با صدای قاسم هاشمی‌نژاد. 
  19. «قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت». وبگاه مجذوبان نور. 
  20. «روایت احمدرضا احمدی از قاسم هاشمی‌نژاد». 
  21. «قاسم هاشمی‌نژاد درگذشت». 
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ ۲۲٫۴ ۲۲٫۵ «قاسم هاشمی‌نژاد، از ژورنالیسم و قصه‌نویسی عارفانه تا تصحیح متون عارفانه». 
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ «قاسم هاشمی‌نژاد، عرفان‌پژوهی که اسطوره عرفان شد». 
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ ۲۴٫۳ ۲۴٫۴ قاسم هاشمی‌نژاد در یازده قاب. 
  25. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۵.
  26. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۳۵.
  27. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۳۶.
  28. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. ص. ۲۴۳.
  29. شیروانی، علی‌اکبر. راه ننوشته. صص. ۲۵۱-۲۵۴.
  30. هاشمی‌نژاد، قاسم. بازخرید دیاران گمشده.
  31. بازخرید دیاران گمشده. صص. ۱۵۶-۱۵۷.
  32. «نظر ابراهیم گلستان درباره قاسم هاشمی‌نژاد». ایسنا، ۱۵فروردین۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸. 
  33. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۱۵.
  34. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۵۸.
  35. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۷۵.
  36. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۸۰.
  37. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۸۰.
  38. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۱۸۴.
  39. هاشمی‌نژاد، قاسم. بوته بر بوته. ص. ۱۸۶.
  40. «نعمت حقیقی؛ فیلمبردار مولف سینمای ایران». 
  41. «فیلم راه و بی‌راه». 
  42. خدایی، محمدحسن. «تهران تاریک و انتزاعی». روزنامه ایران، ش. ۶۸۶۷ (۱۳ شهریور ۱۳۹۷). 
  43. «روایت احمدرضا احمدی از قاسم هاشمی‌نژاد». 
  44. گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم). 
  45. گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم). 
  46. گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم). 

منابع

  1. «پری‌خوانی در قطعه ۲۴۸». فرهیختگان، ۱۶ فروردین ۱۳۹۵. 
  2. غلامی، احمد و شیما بهره‌مند. «با اجازهٔ شمیم بهار». شرق، ش. ۳۲۳۶ (۱۴ شهریور ۱۳۹۷). 
  3. شیروانی، علی‌اکبر (۱۳۹۴). راه ننوشته. تهران: هرمس. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۹۶۹۳.
  4. هاشمی‌نژاد، قاسم (۱۳۹۲). بوته بر بوته. تهران: هرمس. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۸۶۱۰.
  5. هاشمی‌نژاد، قاسم (۱۳۸۵). با دریغ به یادآر. تهران: کتاب ایران.
  6. حشمتی، ناصر. «با صدای قاسم هاشمی‌نژاد». مجله الکترونیکی پدیدار، ش. ۳ (شهریور ۱۳۹۶): ۱۲۰. 
  7. «قاسم هاشمی‌نژاد در یازده قاب». روزنامه شرق، ۲۳ فروردین ۱۳۹۵. 
  8. خدایی، محمدحسن. «تهران تاریک و انتزاعی». روزنامه ایران، ش. ۶۸۶۷ (۱۳ شهریور ۱۳۹۷). 
  9. عابدی، کامیار. «از مدرنیسم ادبی به عرفان ایرانی». جهان کتاب، ش. ۵ و ۶ (مرداد و شهریور ۱۳۹۵): ۶. 
  10. عابدینی، حسن. «گزارشی از ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۲ (بخش دوم)». ماهنامه‌ٔ کلک، ش. ۴۹ و ۵۰ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۳): ۷۵-۷۶. 
  11. هاشمی‌نژاد، قاسم (۱۳۹۵). بازخرید دیاران گمشده. مشهد: بوتیمار. شابک ۹۷۸۶۰۰۴۰۴۰۹۸۳.
  12. شاهرخ، حمید (۱۳۹۷). دیروز. تهران: رشدیه. شابک ۹۷۸۶۰۰۹۶۶۰۴۴۵.

پیوند به بیرون