گرگ سالی
گرگ سالی | |
---|---|
![]() | |
نویسنده | امیرحسین فردی |
ناشر | سوره مهر |
محل نشر | تهران |
نخستین چاپ | ۱۳۹۲ |
آخرین چاپ | ۱۴۰۱ |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۷۵۵۸۲۸ |
تعداد صفحات | ۴۰۰ |
موضوع | رمان فارسی |
زبان | فارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
رمان «گرگ سالی» اثر مرحوم امیرحسین فردی؛ در آخرین سال حیاتش نگارش شده است. این رمان ادامهای است بر رمان موفق «اسماعیل» که با مضمونی ضد استعماری به نگارش درآمده بود. این اثر در حوزه بزرگسال و در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این رمان برگزیده نخستین جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی گردید.
کتاب «گرگ سالی» در نه فصل نگاشته شده است. این رمان به اصلاح نژاد گرگها در سالهای پیش از انقلاب اسلامی توسط آمریکاییها و اسرائیلیها در اطراف مجتمع اقتصادی کشاورزی مغان میپردازد. گرگهای اصلاحنژادی آمریکاییها مبدل به گرگهای آدمخواری میشوند که زندگی را بر مردم منطقه تنگ میکنند. شخصیت اصلی داستان یک مبارز سیاسی به اسم «اسماعیل» است که در راه فرار از دست ماموران ساواک با این گرگها رو به رو میگردد. امیرحسین فردی در ۵ مهرماه ١٣٢٨ در روستای قرهتپه به دنیا آمده است. او از روزنامهنگاران، نویسندگان و فعالان عرصه ادبیات داستانی ایران بود.
خلاصه اثر
مرحوم امیرحسین فردی در ادامه رمان موفق «اسماعیل» این رمان را نوشته است با این تفاوت که این داستان در دامنههای سبلان روی میدهد. در این کتاب برای شخصیت انقلابی داستان «اسماعیل»، شرایطی بهوجود میآید که برای امنیت بیشتر پایتخت را ترک کرده و به روستایی در دامنه سبلان، نزد مادربزرگش میرود. او در این مسیر با مشکلاتی روبهرو میشود. آمریکاییها در آن زمان کشت و صنعت مغان را در دست داشتند. اسماعیل میشنود که آمریکاییها میخواهند به اصلاح نژاد گرگهای دامنه سبلان اقدام کردند و این مسئله منجر به ایجاد گرگهایی آدمخوار شده است که مردم منطقه را به شدت آزار میدهند.[۱]
«گرگ سالی» دو جنبه دارد:
یک: «گرگ سالی» داستان گرگهای گوسفندخوار نیست، داستان گرگهایی آدمخوار است؛ گرگهای گرسنه هاری که در زمستان سیاه و کبود به دل گله میزنند و نه فقط یک گوسفند را میکشند؛ بلکه همه گله را تار و مار میکنند. نه خودشان میخورند و نه گوسفند را زنده میگذارند. هدف فقط ارضاء وحشیگریشان است.
دوم: جنبه دیگر کتاب خود اسماعیل است. جوانی که تازه برگشته و قدم در مسیری گذاشته که اولین نتیجهاش آوارگی اوست. مسیری که حالا اسماعیل، جوان خوشگذران زیبا را شیفته خودش کرده، تا جایی که حاضر است به خاطر این مسیر، هر سختی را تحمل کند. اسماعیل عاشق چه چیز یا چه کس شده است که این طور حاضر است به خاطرش بایستد، بجنگد، فراری شود ولی اعتراض نکند؟ دنیای قشنگ با دختری در مقابل اسماعیل قد علم میکند اما اسماعیل چه میکند؟
درگیریهای فکری اسماعیل و آرامش فضایی که در آن پنهان شده است، دیدن اتفاقات و شنیدن افکار همه رصدهایی است که خواننده همراه اسماعیل دارد انجام میدهد. در حقیقت اسماعیل بریدهای از تاریخ کشورمان است که گرگهای آدمخوار در همه جا کمین کرده بودند و بر اموال، داراییها و ناموس این ملت تسلط داشتند. اسماعیل دلش نمیخواست که گوسفند باشد و تکهپاره شود، حاضر شد قید همه چیز را بزند و پنجه در پنجه گرگ بیندازد.[۲]
جزئیات این کتاب آنقدر دقیق و زیاد است که همانند فیلمی میتوانید شخصیتها را تصور کنید.[۳]همچنین داستان کتاب جذاب، پر کشش و هیجانانگیز است.[۲]
مراسم رونمایی از کتاب «گرگ سالی» یک ماه پس از فوت نویسنده اثر در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

نقد اثر
«گرگ سالی»» داستانی رئال در سالهای آخر حکومت پهلوی است که گاه و بیگاه سورئال میشود. انسان در خوانش داستانی با موضوع و سبک کلاسیک، یکباره با فضایی مدرن مواجه میشود و بارها این اتفاق تکرار میپذیرد. این هنر نویسنده را میرساند که داستان را به گونهای پیش میبرد که پیرنگ داستان به هم نمیریزد.
طبیعت، عناصر بومی و مذهبی که داستان در آن رخ میدهد بسیار زیبا بیان شدهاند و این موضوع به زادگاه مرحوم فردی و خاطرات او از روستای قرهتپه اردبیل برمیگردد. آنچه در این داستان همواره به چشم میخورد استفاده از نمادهاست که اوج آن هم استفاده از گرگ میباشد. نویسنده هراسی ندارد از اینکه نظامیهای آمریکایی را گرگ بنامد. بارها پیش میآید که در طول داستان منظور از گرگ نظامیان آمریکایی حاضر در منطقه هستند و برعکس منظور از نظامی آمریکایی، گرگ است.
زبان نوشتاری داستان بسیار یکدست و قوی است. گاهی نویسنده با استفاده از بازیهای زبانی بر زیباییهای داستان میافزاید. تمایل زبان قصه به زبان داستانهای نوجوان زیاد است. وقتی توصیف زیاد میشود و نویسنده میخواهد که از نثر ساده و روان بهره ببرد این امر طبیعی است اما شاید در برخی اوقات این سادگی بر فخامت اثر سایه انداخته است.
نکتهی دیگر شخصیت اسماعیل است. شخصیتی که خواننده از پیشینهی آن بیاطلاع است، نمیداند چرا از دست ساواک گریزان است و به بنفشهدره فرار میکند. در واقع ورود به شخصیت اسماعیل بدون هیچ مقدمهای انجام شده است. شاید با این فرض که ««گرگ سالی»» امتداد کتاب دیگر مرحوم فردی یعنی «اسماعیل» است به پاسخ موجهی برسیم.[۴]
همراهی کردن با قهرمانان داستان تا لحظه مرگ
داستانهای امیرحسین فردی خصیصه رئالیستی دارد و در تمام داستانهایش، قهرمانها را دنبال میکند، تا جایی که خواننده را اقناع میکند. بهعنوان مثال، هم در رمان «اسماعیل» و ««گرگ سالی»» شخصیت اصلی داستان تمام وقایع زندگی او گزارش میشود.[۵]
توصیف صحنههای داستان، برای آگاهی بیشتر خواننده
نویسنده در کتاب ««گرگ سالی»» شخصیت اصلی داستان را به اردبیل، شهری که به خوبی میشناسد میبرد. او طبیعت را با همه اجزایش میدید و بسیاری از فضاها را طوری در کتاب توصیف کرده است که مخاطب کاملا با فضا آشنا میشود و میتواند آن را تجسم کند.[۵]
وجود گذشتهنگری برون داستانی
اسماعیل که شخصیت اصلی داستان است در مسیر رفتن به بنفشهدره با رانندهای آشنا میشود. او در مورد گذشته خود با اسماعیل صحبت میکند. این یادآوری گذشته چون قبل از شروع روایت اصلی رخ داده است و در مورد شخصیتی فرعی میباشد گذشتهنگری برون داستان فرعی محسوب میشود.[۶]
آیندهنگری در رمان
در رمان «گرگ سالی» راوی و یا خود شخصیتهای داستان در قسمتهایی از روایت آیندهای را که هنوز زخ نداده پیشبینی کردهاند. در این رمان هفده مورد آیندهنگری دیده شده است.[۶]
رمان وهمناک
نویسنده به دلیل پرداختن به حضور گرگهای آدمخوار آمریکایی در اطراف اسماعیل، سیر وقایع داستانش را به سوی زمانهای وهمناک سوق داده است. وهم و خیالات ناشی از مشاهده گرگهای آدمخوار را میتوان از وحشت شخصیت اصلی رمان در متن، به سبب ظلم و نظارتهای شدیدی که نظامیان آمریکایی بر مردم ایران روا داشتهاند، مشاهده نمود. به همین جهت موضوع داستانش را میتوان جزء رمانهای وهمناک به حساب آورد و در آن دسته جای داد.[۷]
مضامین قابل برداشت
مضامین قابل برداشت از رمان «گرگ سالی»، نشاندهنده توجه نویسنده به مسائلی است که حکایت از شرایط اجتماعی و سیاسی دوران حکومت پهلوی و سالهای پایانی آن دارد. به همین جهت میتوان آنها را در زمره بنمایههای سیاسی و اجتماعی به حساب آورد. حضور نیروهای آمریکایی در ایران و استعمارناشی از آن، از مهمترین دورنمایههایی است که در رمان «گرگ سالی» به آن پرداخته شده است. این امر نشان از قدرت و تسلط بیچونوچرای نیروهای خارجی بر جان و اموال مردم ستمدیدهای دارد که در نتیجه آن، اقدام به هرگونه سرکوب اعتراضات و از جمله کشتن معترضان را بر خود روا میدانستند.[۷]
ارتباط بین شخصیتها با تبادل ذهنی
نویسنده علاوه بر گفتوگوی بین اشخاص و تکگویی درونی که در افکار اسماعیل رخ میداد، برای تفهیم هرچه بهتر موقعیتها و خصوصیات اشخاص داستان به خواننده، از شیوه دیگری مانند تبادل ذهنی هم بهره برده است.[۷]

درباره نویسنده
امیرحسین فردی در ۵ مهرماه ١٣٢٨ در روستای قرهتپه واقع در دامنه جنوبی کوه سبلان آذربایجان چشم به جهان گشود. او از روزنامهنگاران، نویسندگان و فعالان عرصه ادبیات داستانی ایران بود و سابقه حرفهای درخشانی داشت.
عضویت در حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری)، سردبیری و مدیر مسئولی کیهان بچهها به مدت بیش از ۲۷ سال و نیز مؤسس و مدیر مسئول کیهان علمی، عضویت در شورای داستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضویت در شورای داستان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، مسئولیت جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مسئولیت شورای ادبیات داستانی نیروی مقاومت بسیج و مدیریت کارگاه قصه و رمان حوزه هنری از سوابق مسئولیتهای اجرایی وی بود.
چندین بار داوری برای کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، جشنواره ادبیات داستانی بسیج، جشنواره راهیان نور، انجمن قلم ایران، جشنواره قصههای قرآنی از تجربههای دیگر وی بود.
وی از مؤسسین کتابخانه مسجد جوادالائمه (ع) در سال ١٣٥٣ و تشکیل شورای نویسندگان آن مسجد بود که در ادامه به حوزهی هنری پیوستند و از ستونهای اولیه این نهاد بودند. بعدها با تشکیلاتی شدن حوزهه هنری و پیوستن آن حوزه به سازمان تبلیغات اسلامی بهطور مستقل به ادامه فعالیت پرداختند.
امیرحسین فردی پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ در سن ۶۴ سالگی دچار مشکل تنفسی شد و در راه انتقال به بیمارستان لقمان درگذشت. علیرضا متولی زندگینامه شخصی و حرفهای وی را در قالب یک زندگینامه داستانی توسط انتشارات مدرسه برهان منتشر کرد. مراسم تکریم وی توسط بنیاد نخبگان استان اردبیل در سال ۱۳۹۶ با حضور جمعی از چهرههای علمی و فرهنگی کشور، شاگردان ایشان و علاقمندان به فرهنگ برگزار شد.
آثار او عبارتند از:
- گرگ سالی؛
- سیاهچمن؛
- آشیانه در مه؛
- کوچک جنگلی؛
- افسانه اصلان؛
- امام اول؛
- بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی؛
- تختی افسانه نبود؛
- خسته نباشی گل بهار؛
- قصههای گل بهار؛
- روزی که تو آمدی؛
- ملاقات با آفتاب؛
- میرزا کوچک خان؛
- میهمان ملائک هامون؛
- زهکلوت و آن حوالی (سفرنامه)؛
- یک دنیا پروانه؛
- یک مشت نقل رنگی؛
- زیر دیوار سبلان؛
- سوره بچههای مسجد؛
- کیهان بچهها؛
- کیهان علمی؛
- اسماعیل.[۸]
نظر نویسنده در مورد اثر
برخورد واضح کتاب با استعمار آمریکایی
من خیلی خدا را شاکرم که توفیق داد تا این رمان را بنویسم. این داستان و فضایش ناگهانی به ذهن من رسید، اما به جرات میگویم که در ادبیات داستانی ایران اثری را سراغ ندارم که این طور برخورد استعاری را با آمریکا و نیروی استکبار نشان دهد.[۹]
نزاع مردم ایران با آمریکایی ها و گرگ ها
این رمان حرف درشتی برای زدن دارد و میگوید آمریکاییها گرگ هستند و باید با این نگاه به آنها نظر انداخت. در این رمان گرگهای تغییر پیدا کرده دیگر با نشانه سراغ آدمها میروند و این بزرگترین استعاره این رمان است. در واقع هوشمندی آنها در انتخاب طعمه و محیط رعب و وحشتی که در منطقه ایجاد میکنند در کنار نزاع میان مردم و آمریکاییها و گرگهاست که قصه رمان را میسازد.[۹]
پیگیری مقام معظم رهبری برای نگارش کتاب
«آن کتاب «رمان اسماعیل»جوری تمام میشود که انگار جلد دومی دارد»! این را مقام معظم رهبری به نویسنده کتاب اسماعیل؛ امیرحسین فردی میگوید. لبخندی روی چهره متین فردی مینشنید، پاسخ مثبتی میدهد و میگوید: «مشغول نوشتنش هستم!» هر چند عمرش قد نداد که انتشار گرگسالی - جلد دوم کتابش - را ببیند.[۱۰]
انتشار گزارش ویژه از اثر و نویسنده آن در کتاب حبیب
گزارش مشروح نقد کتاب «گرگ سالی» در کتاب حبیب سیزدهمین دوره جشنواره شهید غنیپور که اختصاص به زندهیاد فردی داشت، منتشر شد. این گزارش در اولین سال فقدان مرحوم امیر حسین فردی در جشنواره، در کتاب حبیب نگارش شد.[۱۱]

جوایز و افتخارات
- اثر برگزیده دوازدهمین دوره جایزه قلم زرین در سال ۱۳۹۳ [۱۲]
- اثر برگزیده نخستین دوره جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی در بخش رمان تاریخی در سال ۱۴۰۰ [۱۳]
- برنده کتاب چهاردهمین دوره جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور در بخش انقلاب و دفاع مقدس در سال ۱۳۹۳[۱۴]
- نامزد بخش داستان بلند و رمان جایزه ادبی شهید اندرزگو در سال ۱۳۹۸[۱۵]
نشستهای برگزار شده درباره اثر
- نخستین جلسه نقد و بررسی کتاب در تالار مهر حوزه هنری در ۷ مهر ۱۳۹۲. نشست با حضور ابراهیم زاهدی مطلق، محمد ناصری، راضیه تجار و محمدکاظم مزینانی برگزار شد.[۱۶]

- دومین جلسه نقد و بررسی کتاب در در محل دفتر مجلات آموزشی رشد در ۲۰ آبان سال ۱۳۹۲. نشست با حضور شهرام شفیعی، خسرو باباخانی، حبیب یوسفزاده، نبیالله بابایی و محمد ناصری برگزار شد.[۱۷]
- آیین رونمایی از کتاب «گرگ سالی» در تهران در ۱۳۹۲. این مراسم که همزمان آیین نکوداشت زندهیاد امیرحسین فردی با عنوان «آشیامهر در دل» و رونمایی از رمان گرگسالی بود، با حضور نویسندگان، شاعران، مسئولان فرهنگی و کشوری عصر امروز سهشنبه ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۲ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این مراسم افرادی چون کشنفلاح، احمد شاکری، علی اسماعیلی سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، محمد حمزهزاده مدیرعامل انتشارات سوره مهر، مصطفی آجرلو، احمد علمشاهی، حجتالاسلام دعایی، محمدرضا سرشار، علیرضا غزوه، داودی و خانواده ی این نویسنده حضور داشتند.[۱۸]
- نشست بازخوانی، نشانهشناسی و بررسی «گرگ سالی» در مسجد جوادالائمه در ۱۳۹۲. این نشست در آبان ۱۳۹۲ با حضور اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه تهران و مسئولین جایزه ادبی شهید غنی پور برگزار شد.[۱۹]
اظهارنظرها درباره اثر
شهرام شفیعی؛ نویسنده کودک و نوجوان
چینش استادانه تصاویر
« | مرحوم فردی در «گرگ سالی» محیط داستانی خود را بسیار استادانه چیده است. به نظر من حتی موفقتر از تصاویری که او از طبیعت ارائه میکند، تصاویری است که او توانسته از کاراکتر «اسماعیل» ارائه دهد. از سوی دیگر، بحران و اوج گرفتن این داستان درست در متن زندگی روزمره مردم رخ میدهد و فردی بسیار موفق از عهده این کار بر آمده است. | » |
«گرگ سالی»؛ آلبوم خاطرات نویسنده
« | توقفهای آقای فردی در این اثر برای اینکه موفق به خلق یک رمان جادهای شود، بسیار طولانی شده است. به نظرم آقای فردی بیش از هر چیز این داستان را برای دلش نوشته است و چندان دوست نداشته تا قواعد حرفهای و فرمولهای داستانی را در آن دخالت بدهد. «گرگ سالی» از این منظر شاید به نوعی آلبوم خاطرات آقای فردی باشد. | » |
خسرو باباخانی؛ نویسنده و منتقد ادبی
عدم رعایت زاویه دید
« | در جایی از این اثر به نظر من نویسنده زاویه دید را رعایت نکرده است. گاهی هم دقت لازم در زمانبندی بیان برخی رویدادهای به خرج نداده و شکل روایت هم انگار خوب جا نیفتاده است. همچنین من در مواردی برخی فصول این رمان و نحوه شکلگیری آنها را متوجه نشدم، چون هیچ نوع تغییر مکان و موقعیت و نظرگاه در آن رخ نمیدهد. | » |
دلم لرزید
« | اگر تعریف ما از ادبیات، خلق متنی باشد که با خواندنش دل انسانی بلرزد، باید بگویم که من با خواندن این متن دلم لرزید. آن هم در زمانهای که بیشتر اتفاقات داستانی پیرامون ما دل را نمیلرزاند. | » |
حبیب یوسفزاده؛ نویسنده
نمایش زندگی
« | فردی در رمانش بیانیه سیاسی منتشر نکرده است، بلکه روزمره بودن زندگی را نمایش میدهد. آمیختگی کردن این رمان با نمادی مانند گرگ نیز با همین هدف صورت گرفته است. | » |
نبیالله بابایی؛ نویسنده
اثری پر تبوتاب
« | «اسماعیل» و «گرگ سالی» را نباید دو اثر جدای از هم به شمار آورد. نویسنده برای بیان تفکر خود، از کلمات به شکل خوب استفاده میکند و نشان میدهد که ادبیات برایش تنها صرف و نحو نیست. ترکیب و ساختار هنری رمان «گرگ سالی» بسیار ستودنی است و نثر آن نیز به روشنی نثری روحدار و زنده و پر تبوتاب به شمار میرود. فردی در رمانش با کلمات به زیبایی نقاشی میکند و مفاهیم را به خوبی تجسم میکند؛ تا جایی که گاه با تصویرآفرینی فردی میشود تعجب کرد. | » |
زبان حماسی
« | فردی هم خردمند و هم دردمند بوده، این در ادبیات و نوشتههایش مشخص است. به عبارت دیگر او زبان حماسیاش را لا به لای احساس میگنجاند و همین است که متن او را دلنشین میکند. | » |
محمد ناصری؛ نویسنده
اثری مدافع خود
« | این اثر خودش مدافع خودش است. هر خوانندهای حق دارد که از زاویه خود به یک اثر نگاه کند و مثلا بگوید زاویه دید و یا سیر رخداد برخی وقایع مشکل دارد، اما این اثر و محتوای جدای از پوستهاش از خودش دفاع میکند. | » |
یک رمان دینی
« | چیزی که من از «گرگ سالی» گرفتم به نوعی الهاماتی بود که آقای فردی دوست داشته آنها را بیان کند. به نظرم میرسد بر این مبنا «گرگ سالی» را باید یک رمان دینی بدانیم که مهمترین رویدادی که در آن در حل رخ دادن است، خلق نگاه دینی به آفرینش و طبیعت، گاه خلق نگاه ماوراء طبیعی به آن است. به نظر من فردی توانسته آیه «الذین یومنون بالغیب...» را به خوبی در این کار به نمایش درآورد. | » |
داستان انسان
« | شاید برخی جملات رمان شعاری باشد، اما اینها همه در سطح رخ میدهد. این داستان داستان انسان است و نویسنده هم سعی کرده در آن لایههای زیرین معنوی خودش را ارائه کند. این اثر را در سالهای پس از انقلاب باید در زمره معدود آثاری دانست که سعی کرده طبیعت و ماوراء طبیعت را در کنار هم بگنجاند. | » |
راضیه تجار؛ رمان نویس و داستان نویس
رمان واقعیتگرا
« | «گرگ سالی» رمانی واقعیتگراست؛ با رگههایی از نماد. وقتی رویدادها و شخصیتها کنار هم در یک رمان جای میگیرند، نویسنده طرحی در میافکند که قرار گرفتنش در کنار شخصیت طراحی شده، وی را برای خواننده بارز میکند. این ویژگی رمان امروزی است که در آن نویسنده اجازه میدهد شخصیت در رویارویی با وقایع خودش را بارز کند. | » |
عنصر غالب؛ طرح داستان
« | عنصر غالب در این اثر، طرح داستانی است که برای خلق آن وجود دارد و شخصیت اصلی داستان هم همان اسماعیل است که در رمان «اسماعیل» از او یاد میشود. برای شناختش هم نیاز به خوانش رمان قبلی نیست و در همینجا هم میتوان نسبت به او شناخت پیدا کرد؛ اسماعیل جوانی بیست و یکی دو ساله با ظاهری است که منجر به مشکوک شدن اطرافیان نسبت به وی میشود. به عبارت دیگر او یک روشنفکر مذهبی است که از نظر درونی، مهربان و طبیعتگراست. زاویه دید نویسنده هم در طول رمان محدود به اوست و نویسنده سعی کرده از طریق او سایر شخصیتهای داستانی را معرفی کند. در عین حال او فردی است که محافظهکارانه با پیرامونش برخورد میکند و با وجود آرمانگراییای که دارد، چندان واضح سعی در بیان آن ندارد. | » |
نمایش تسلیم بودن زنان
« | تسلیم بودن زنان روستایی توسط نویسنده در این رمان به خوبی به نمایش درآمده است. برای او روستا نماد و تک سلولی از پیکر جامعه است و در این مختصات فردی، زنی مانند آنا را به تصویر میکشد که نمیخواهد در قفسی که زندگی روستایی برایش ساخته اسیر بماند و به اسماعیل میگوید که همراه او میآید. | » |
نمونهای از آثار بالزاک
« | این رمان و خوانش آن من را یاد آثار بالزاک انداخت و حس میکردم فردی هم مانند او توانسته به خوبی از عهده تصویرسازی برآید. | » |
محمدکاظم مزینانی؛ نویسنده
نویسنده تکلیفش با خودش مشخص است
« | فردی برای خلق یک داستان سیاسی مثل «گرگ سالی» کاری به سیاست و پیچیدگیهایش ندارد؛ چون تکلیفش با خودش مشخص است. او از منظر یک انسان شهری به روستا نگاه نمیکند. او مانند یک روستایی که گاو و گوسفندش در ده مانده است در داستانهایش به روستا سر میزند. وی حتی برای گفتن از روستا آن طور که چپها و مدرنیستها به روستا نگاه میکنند به آن نگاه نمیکند. به عبارت دیگر فردی با واقعیت بیرون از خودش کاری ندارد و نگاهش سمبلی است. | » |
برشی از کتاب
ایستاده بود روبهروی سبلان و نگاهش را دوخته بود به قافله و یالهای بلند و پوشیده از برف آن که زیر تابش خورشید مثل شیشه میدرخشید. وقتی پایش را از مشکین شهر بیرون گذاشت و راه باللی جا را در پیش گرفت، باد هم وزیدن گرفته بود. تند و پرکوب، سیلابی از برف در کوهپایه جاری کرده بود.
پنجه میکشید، میرفت و میبرد. ایستاد و کلاهش را کشید روی گوشهایش و نگاهش را دوخت به کوه. تکهای ابر گیر کرده بود به قله و کنده نمیشد. کم کم شبیه گرگ شد؛ بزرگ و ترسناک که میخواست از قله کنده شود و هجوم بیاورد به طرف او. دشت خالی بود. تنها توفان برف بود و تک و توک، تکدرختان لختی که سر در گریبان بودند. تیره پشتش لرزید، نفهمید از سرما بود یا از ترس. میان رفتن و برگشتن دو دل ماند.
بوی پاییز در فضا پیچیده بود. جنگل و شالیزار به روی رنگهای زرد و ارغوانی آغوش گشوده بودند. بادهای بیقرار، گاه و بیگاه میتاختند و با یورش آنها صدای شیون شاخههای خشک در جنگل میپیچید. پرندهها دسته دسته بال میگشودند و بهسوی مقصد نامعلومی در پهنه آسمان نیمه ابری اوج میگرفتند. امواج کفآلود پی در پی به ساحل میآمدند. دریا میغرید و فریاد مرغان ماهیخوار در میان طوفان گم میشد.
به نظرش رسید چارپایی آنجا باشد. خم شد و دستش را روی زمین کشید. پارهسنگی را پیدا کرد، آن را برداشت و به سمتی که حس میکرد صدا از آن سو میآید، پرتاب کرد. سنگ به جسم نرمی خورد، به دنبال آن صدای ناهنجاری مثل ناله شنید. چیزی تکان خورد. جسم بزرگی به قواره یک گوساله، به حرکت در آمد. رنگش سفید به نظر میرسید، به طرف او میآمد. خرناسه خوفناکی میکشید. ترسید و پاهایش سست شد، دستش را به دیواره سنگی گرفت. چشم به حرکات آن شبح دوخت.
پدر میخواست برود دِه برای عروسی، کت و شلوار تازهاش را پوشید، مادر لباس زیر برایش گذاشت تا عوض کند. اسماعیل جفت دو پایش را توی کرد یک کفش که من هم میخواهم بیایم دِه. پدر عصبانی شد و سرش داد کشید:
ـ آخه بزغاله تو برای چی میخوای بیایی ده، من یه روز بیشتر نمیمونم، عروسی که تمام شد، برمیگردم.
گریه کرد. پاهایش را زمین کوبید، اشک ریخت:
ـ منم... منم میخوام بیام!
ـ بیایی چی کار بکنی. مگه تو مدرسه نمیخوای بری؟ درس و مشق نداری؟
ـ جمعه که مدرسه ندارم...
ـ شیطونه میگه بزن دهن دماغشو خونین و مالین کنها!
بدتر گریه کرد و خودش را به زمین زد. در حال غلتیدن بود که مشت گره کرده پدرش، مثل پتک نشست روی نرمه رانش. از درد جیغ کشید. صدای مادر بلند شد:
ـ بزن... بزن... چلاقش کن این یتیم رو!
ـ تو دیگه چی میگی... این... این آخه برای چی میخواد بیاد هان!؟ من که یه شب بیشتر نمیمونم، بلیت هم یک دونه بیشتر نگرفتم. اونم فقط برای خودم... اینو کجا جا بدم؟ روی کله بابام بنشونم؟ هان؟
مادر بالا سر اسماعیل نشسته بود و اشکهایش را خشک میکرد:
ـ پس میخوای بچه را با این اشک چشم ول کنی بری؟ خب میخواد بره عروسی ببینه، مادر بزرگشو ببینه...
ـ نخیر هم خانم... بگو دلش برای سگها و الاغهای ده تنگ شده!
ـ خیلی خب... دلش برای سگها و الاغها تنگ شده... بچهاس دیگه... دلش به حیوونا خوشه!
پدر با چند بد و بیراه و یکی دو تا استغفرالله نرم شد و گفت:
ـ پس برای این آشغال هم لباس بذار... عوضی!
اسماعیل گریهاش بند آمده بود، اما سکسکه میکرد و دست مشت شدهاش را توی کاسه چشمهایش میچرخاند. وقتی لباس سفر پوشید و خواست راه بیفتد، پایش همراهی نکرد، لنگ زد و آه کشید. مشت پدر او را از پا انداخته بود. به زحمت میتوانست قدم از قدم بردارد.
با دیدن این صحنه چهره غضبناک پدر رنگ عوض کرد. نگرانی و همدردی جای خشم و خروش را گرفت. مادر چیزی نگفت، فقط نگاهش کرد. دور چشمهایش اشک نشسته بود. پدر بیآنکه حرف بزند، زانو زد تا اسماعیل دستش را روی شانه او بگذارد و کفشهایش را بپوشد. وقتی آماده شدند، پدر ساک را به یک دست داد و با دست دیگر دست او را گرفت و راه افتادند. اما اسماعیل همچنان میلنگید. مادر کاسه آبی پشت سرشان خالی کرد و آنها کوچه را پشت سر گذاشتند و به خیابان رسیدند.
به نزدیکی بنفشهدره رسید. از آنجا قبرستان روستا دیده میشد. راهی که از جاده ماشین رو تا به اینجا زیر پایش گسترده شده بود، از وسط خرمنجاها میگذشت. آن مکان محوطه صافی بود که اهالی بنفشهدره، تابستان محصولات درو شدهشان را آنجا خرمن میکردند و میکوبیدند و باد میدادند و آخر سر گندم و جو و عدسشان را بار میکردند و میبردند خانه.
هر خانواری، جای خودش را داشت و خرمن خودش را و همین طور خرمنکوب خودش را که عبارت بود، از دو گاو قوی و یوغ بزرگ و خرمنکوب چوبی، شبیه لنگه در. با دندانههای آهنی و یا سنگی که بچه یا بزرگی روی آن میایستاد و یا مینشست و گاوها آن را روی کولشهای خشک میچرخاندند؛ آن هم زیر آفتاب تابستان و باد مناسب فصل خرمن.
آن سال که با پدرش آمد، بقایای چند خرمن را دیده بود. همین طور خرمنکوبها را که روی کولشهای خشک دور میزدند و دختر یا پسری خسته، با سر و رویی خاکآلود روی آن ایستاده و یا نشسته چرخچرخ میخوردند. حالا آن زمینها مسطح، پوشیده از سبزه و زنبقهای سفید و آبی شده بودند. در همان نزدیکی، گله کوچک گوسفندی، در شیب تپه مشرف به خرمنجا، در حال چریدن بود. چوپانش دیده نمیشد. اما صدای آواز حزنیش را باد با خود میآورد:
ـ این درهها و پرتگاهها سنگلاخیاند؛ محبوب من!»
از عمق آنها سیلابها جاریست
میترسم از پرتگاه سقوط کنم و بمیرم
آن گاه چشمان تو همیشه گریان بمانند؛ محبوب من!
مشخصات کتابشناختی

رمان «گرگ سالی» به قلم امیرحسین فردی در ۴۰۰ صفحه اولین بار در سال ۱۳۹۲ توسط نشر سوره مهر در قطع رقعی و با جلد شومیز روانه بازار شده است. چاپ پنجم این اثر در سال ۱۴۰۱ منتشر گردید.
نسخه الکترونیکی این اثر در بستر فراکتاب قابل مطالعه است.

نوا، نما، نگاه
- کتاب صوتی «گرگ سالی». گروه فرهنگی سماوا. ۱۳۹۴
- رونمایی از رمان «گرگ سالی». خبرگزاری مهر. ۱۳۹۲
- نقد کتاب «گرگ سالی». خبرگزاری مهر. ۱۳۹۲
- گرگ سالی؛ روایتی خواندنی از تقابل گرگهای آدمخوار و مردم سبلان. سوره مهر. ۱۳۹۸
- رمان گرگ سالی در خبر سیما. خبر سراسری نیمروزی شبکه یک سیما. ۱۳۹۲
- گرگ سالی امیرحسین فردی. خوانش. ۱۴۰۰
- تیزر رونمایی از نسخه دیجیتال گرگ سالی. سوره مهر.۱۳۹۲
پانوشت
- ↑ «گرگهای آدمخوار در چاپ چهارم گرگسالی». کتابنیور. ۱۰ دی ۱۳۹۸. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «گرگسالی: داستان انسانهای شجاع و گرگهای آدمخوار». نمکتاب. ۲۶ شهریور ۱۳۹۷
- ↑ «کتاب صوتی گرگسالی» سماوا. بیتا. دریافت شده ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «گرگسالی»؛ داستانی با توصیفات ناب». شهرستان. ادب. ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
- ↑ پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ عبداللهی و مهتدیانی.«بررسی ر ئالیسم در آثار امیرحسین فردی».۲۹۳. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ تاجی. «بررسی زمان روایی در سه رمان امیرحسین فردی (گرگسالی، سیاهچمن، اسماعیل)». ۱۲۷. دریافت شده در ۳۰ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ پودینه. «بررسی عناصر داستانی در رمان امیرحسین فردی (سیاهچمن، اسماعیل، گرگسالی)».۱۳۸. دریافت شده در ۳۰ دی ۱۴۰۳
- ↑ «امیرحسین فردی». ویکیپدیا. بیتا. دریافت شده ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ «نقد و بررسی رمان ضدآمریکایی «گرگسالی» در مسجد جوادالائمه(ع)». تسنیم. ۲۶ مهر ۱۳۹۲
- ↑ «میخواست خودش قصه مردم را روایت کند». دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری. ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
- ↑ «انتشار گزارش نشست بررسی «گرگسالی» در کتاب «حبیب». فارس. ۵ آبان ۱۳۹۲
- ↑ «برگزیدگان دوازدهمین جایزه قلم زرین». شهرستان ادب. ۱۷ تیر ۱۳۹۳ دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «درخشش آثار سوره مهر در جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی ایران». سماوا. ۹ فروردین ۱۴۰۰. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «چهاردهمین جایزه ادبی شهید غنی پور برگزیدگانش را شناخت». مهر. ۱۱ اسفند ۱۳۹۳. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «اعلام نامزدهای بخش داستان بلند و رمان جایزۀ شهید اندرزگو». مهر. ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
- ↑ «گرگسالی» مرا یاد بالزاک انداخت/ فردی در داستانهایش اهل کشف و شهود نیست». مهر. ۸ مهر ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «گرگسالی آلبوم خاطرات مرحوم امیرحسین فردی است». مهر. ۲۱ آبان ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «رمان «گرگسالی» آخرین اثر امیرحسین فردی رونمایی شد». فارس. ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
- ↑ «نقد «گرگ سالی» با حضور اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه». فارس. ۱۳ آبان ۱۳۹۲
- ↑ پرش به بالا به: ۲۰٫۰۰ ۲۰٫۰۱ ۲۰٫۰۲ ۲۰٫۰۳ ۲۰٫۰۴ ۲۰٫۰۵ ۲۰٫۰۶ ۲۰٫۰۷ ۲۰٫۰۸ ۲۰٫۰۹ «گرگسالی آلبوم خاطرات مرحوم امیرحسین فردی است». مهر. ۲۱ آبان ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ ۲۱٫۳ ۲۱٫۴ ««گرگسالی» مرا یاد بالزاک انداخت/ فردی در داستانهایش اهل کشف و شهود نیست». مهر. ۸ مهر ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
منابع و ماخذ
عبدالهی، فاطمه و مهتدیانی، کاظم(۱۳۹۵) «بررسی ر ئالیسم در آثار امیرحسین فردی».نشریه مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه. تابستان ۱۳۹۵. دوره دوم. شماره ۱/۲
تاجی. زهرا(۱۳۹۷) «بررسی زمان روایی در سه رمان امیرحسین فردی ( «گرگ سالی»، سیاهچمن، اسماعیل)». پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. دانشگاه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه زابل
پودینه، فاطمه(۱۳۹۷). «بررسی عناصر داستانی در رمان امیرحسین فردی (سیاهچمن، اسماعیل، «گرگ سالی»)». پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه زابل