گرگ سالی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
گرگ سالی
نویسندهامیرحسین فردی
ناشرسوره مهر
محل نشرتهران
نخستین چاپ۱۳۹۲
آخرین چاپ۱۴۰۱
شابک۹۷۸۶۰۰۱۷۵۵۸۲۸
تعداد صفحات۴۰۰
موضوعرمان فارسی
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز

رمان «گرگ سالی» اثر مرحوم امیرحسین فردی؛ در آخرین سال حیاتش نگارش شده است. این رمان ادامه‌ای است بر رمان موفق «اسماعیل» که با مضمونی ضد استعماری به نگارش درآمده بود. این اثر در حوزه بزرگسال و در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این رمان برگزیده نخستین جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی گردید.

*****

کتاب «گرگ سالی» در نه فصل نگاشته شده است. این رمان به اصلاح نژاد گرگ‌ها در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی توسط آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در اطراف مجتمع اقتصادی کشاورزی مغان می­پردازد. گرگ‌های اصلاح‌نژادی آمریکایی‌ها مبدل به گرگ‌های آدم‌خواری می‌شوند که زندگی را بر مردم منطقه تنگ می‌کنند. شخصیت اصلی داستان یک مبارز سیاسی به اسم «اسماعیل» است که در راه فرار از دست ماموران ساواک با این گرگ­ها رو ­به ­رو می­گردد. امیرحسین فردی در ۵ مهرماه ١٣٢٨ در روستای قره‌تپه به دنیا آمده است. او از روزنامه‌نگاران، نویسندگان و فعالان عرصه ادبیات داستانی ایران بود.

خلاصه اثر

مرحوم امیرحسین فردی در ادامه رمان موفق «اسماعیل» این رمان را نوشته است با این تفاوت که این داستان در دامنه‌های سبلان روی می‌دهد. در این کتاب برای شخصیت انقلابی داستان «اسماعیل»، شرایطی به‌وجود می‌آید که برای امنیت بیشتر پایتخت را ترک کرده و به روستایی در دامنه سبلان، نزد مادربزرگش می­رود. او در این مسیر با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. آمریکایی‌ها در آن زمان کشت و صنعت مغان را در دست داشتند. اسماعیل می‌شنود که آمریکایی­ها می‌خواهند به اصلاح‌ نژاد گرگ‌های دامنه سبلان اقدام کردند و این مسئله منجر به ایجاد گرگ‌هایی آدمخوار شده است که مردم منطقه را به شدت آزار می‌دهند.[۱]

 «گرگ سالی» دو جنبه دارد:

یک:  «گرگ سالی» داستان گرگ‌های گوسفندخوار نیست، داستان گرگ‌هایی آدم‌خوار است؛ گرگ‌های گرسنه هاری که در زمستان سیاه و کبود به دل گله می‌زنند و نه فقط یک گوسفند را می‌کشند؛ بلکه همه گله را تار و مار می‌کنند. نه خودشان می‌خورند و نه گوسفند را زنده می‌گذارند. هدف فقط ارضاء وحشی­گریشان است.

دوم: جنبه دیگر کتاب خود اسماعیل است. جوانی که تازه برگشته و قدم در مسیری گذاشته که اولین نتیجه‌اش آوارگی اوست. مسیری که حالا اسماعیل، جوان خوشگذران زیبا را شیفته خودش کرده، تا جایی که حاضر است به خاطر این مسیر، هر سختی را تحمل کند. اسماعیل عاشق چه چیز یا چه کس شده است که این طور حاضر است به خاطرش بایستد، بجنگد، فراری شود ولی اعتراض نکند؟ دنیای قشنگ با دختری در مقابل اسماعیل قد علم می‌کند اما اسماعیل چه می‌کند؟

درگیری‌های فکری اسماعیل و آرامش فضایی که در آن پنهان شده است، دیدن اتفاقات و شنیدن افکار همه رصدهایی است که خواننده همراه اسماعیل دارد انجام می‌دهد. در حقیقت اسماعیل بریده‌ای از تاریخ کشورمان است که گرگ‌های آدم‌خوار در همه جا کمین کرده بودند و بر اموال، دارایی‌ها و ناموس این ملت تسلط داشتند. اسماعیل دلش نمی‌خواست که گوسفند باشد و تکه‌پاره شود، حاضر شد قید همه چیز را بزند و پنجه در پنجه گرگ بیندازد.[۲]

جزئیات این کتاب آنقدر دقیق و زیاد است که همانند فیلمی می‌توانید شخصیت‌ها را تصور کنید.[۳]همچنین داستان کتاب جذاب، پر کشش و هیجان‌انگیز است.[۲]

مراسم رونمایی از کتاب  «گرگ سالی» یک ماه پس از فوت نویسنده اثر در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

اختتامیه جایزه «کتاب تاریخ انقلاب اسلامی». تهران. ۱۳۹۹

نقد اثر

 «گرگ سالی»» داستانی رئال در سال‌های آخر حکومت پهلوی است که گاه و بی‌گاه سورئال می‌شود. انسان در خوانش داستانی با موضوع و سبک کلاسیک، یک­باره با فضایی مدرن مواجه می‌شود و بارها این اتفاق تکرار می‌پذیرد. این هنر نویسنده را می‌رساند که داستان را به گونه‌ای پیش می‌برد که پیرنگ داستان به هم نمی‌ریزد.

  طبیعت، عناصر بومی و مذهبی که داستان در آن رخ می‌دهد بسیار زیبا بیان شده‌اند و این موضوع به زادگاه مرحوم فردی و خاطرات او از روستای قره‌تپه اردبیل برمی‌گردد. آن‌چه در این داستان همواره به چشم می‌خورد استفاده از نمادهاست که اوج آن هم استفاده از گرگ می‌باشد. نویسنده هراسی ندارد از این­که نظامی‌های آمریکایی را گرگ‌ بنامد. بارها پیش می‌‌آید که در طول داستان منظور از گرگ نظامیان آمریکایی حاضر در منطقه هستند و برعکس منظور از نظامی آمریکایی، گرگ است.

  زبان نوشتاری داستان بسیار یک­دست و قوی است. گاهی نویسنده با استفاده از بازی‌های زبانی بر زیبایی‌های داستان می‌افزاید. تمایل زبان قصه به زبان داستان‌های نوجوان زیاد است. وقتی توصیف زیاد می‌شود و نویسنده می‌خواهد که از نثر ساده و روان بهره ببرد این امر طبیعی است اما شاید در برخی اوقات این سادگی بر فخامت اثر سایه انداخته است.

  نکته‌ی دیگر شخصیت اسماعیل است. شخصیتی که خواننده از پیشینه‌ی آن بی‌اطلاع است، نمی‌داند چرا از دست ساواک گریزان است و به بنفشه‌دره فرار می‌کند. در واقع ورود به شخصیت اسماعیل بدون هیچ مقدمه‌ای انجام شده است. شاید با این فرض که ««گرگ سالی»» امتداد کتاب دیگر مرحوم فردی یعنی «اسماعیل» است به پاسخ موجهی برسیم.[۴]

همراهی کردن با قهرمانان داستان تا لحظه مرگ

داستان‌های امیرحسین فردی خصیصه رئالیستی دارد و در تمام داستان‌هایش، قهرمان­ها را دنبال می‌کند، تا جایی که خواننده را اقناع می‌کند. به‌عنوان مثال، هم در رمان «اسماعیل» و ««گرگ سالی»» شخصیت اصلی داستان تمام وقایع زندگی او گزارش می‌شود.[۵]

توصیف صحنه‌های داستان، برای آگاهی بیشتر خواننده

نویسنده در کتاب ««گرگ سالی»» شخصیت اصلی داستان را به اردبیل، شهری که به خوبی می­شناسد می­برد. او طبیعت را با همه اجزایش می‌دید و بسیاری از فضاها را طوری در کتاب توصیف کرده است که مخاطب کاملا با فضا آشنا می‌شود و می‌تواند آن را تجسم کند.[۵]

وجود گذشته‌نگری برون داستانی

اسماعیل که شخصیت اصلی داستان است در مسیر رفتن به بنفشه‌­دره با راننده‌ای آشنا می‌شود. او در مورد گذشته خود با اسماعیل صحبت می‌کند. این یادآوری گذشته چون قبل از شروع روایت اصلی رخ داده است و در مورد شخصیتی فرعی می‌باشد گذشته‌نگری برون داستان فرعی محسوب می‌شود.[۶]

آینده‌نگری در رمان

در رمان «گرگ سالی» راوی و یا خود شخصیت‌های داستان در قسمت‌هایی از روایت آینده‌ای را که هنوز زخ نداده پیش‌بینی کرده‌اند. در این رمان هفده مورد آینده‌نگری دیده شده است.[۶]

رمان وهمناک

نویسنده به دلیل پرداختن به حضور گرگ‌های آدمخوار آمریکایی در اطراف اسماعیل، سیر وقایع داستانش را به سوی زمان‌های وهمناک سوق داده است. وهم و خیالات ناشی از مشاهده گرگ‌های آدمخوار را می‌توان از وحشت شخصیت اصلی رمان در متن، به سبب ظلم و نظارت‌های شدیدی که نظامیان آمریکایی بر مردم ایران روا داشته‌اند، مشاهده نمود. به همین جهت موضوع داستانش را می‌توان جزء رمان‌های وهمناک به حساب آورد و در آن دسته جای داد.[۷]

مضامین قابل برداشت

مضامین قابل برداشت از رمان «گرگ سالی»، نشان‌دهنده توجه نویسنده به مسائلی است که حکایت از شرایط اجتماعی و سیاسی دوران حکومت پهلوی و سال‌های پایانی آن دارد. به همین جهت می‌توان آن­ها را در زمره بن‌مایه‌های سیاسی و اجتماعی به حساب آورد. حضور نیروهای آمریکایی در ایران و استعمارناشی از آن، از مهم­ترین دورن‌مایه‌هایی است که در رمان «گرگ سالی» به آن پرداخته شده است. این امر نشان از قدرت و تسلط بی‌چون‌وچرای نیروهای خارجی بر جان و اموال مردم ستم‌دیده‌ای دارد که در نتیجه آن، اقدام به هرگونه سرکوب اعتراضات و از جمله کشتن معترضان را بر خود روا می‌دانستند.[۷]

ارتباط بین شخصیت‌ها با تبادل ذهنی

نویسنده علاوه بر گفت‌وگوی بین اشخاص و تک‌گویی درونی که در افکار اسماعیل رخ می‌داد، برای تفهیم هرچه بهتر موقعیت‌ها و خصوصیات اشخاص داستان به خواننده، از شیوه دیگری مانند تبادل ذهنی هم بهره برده است.[۷]

امیرحسین فردی، نویسنده اثر

درباره نویسنده

امیرحسین فردی در ۵ مهرماه ١٣٢٨ در روستای قره‌تپه واقع در دامنه جنوبی کوه سبلان آذربایجان چشم به جهان گشود. او از روزنامه‌نگاران، نویسندگان و فعالان عرصه ادبیات داستانی ایران بود و سابقه حرفه‌ای درخشانی داشت.

عضویت در حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری)، سردبیری و مدیر مسئولی کیهان بچه‌ها به مدت بیش از ۲۷ سال و نیز مؤسس و مدیر مسئول کیهان علمی، عضویت در شورای داستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضویت در شورای داستان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، مسئولیت جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور، مسئولیت شورای ادبیات داستانی نیروی مقاومت بسیج و مدیریت کارگاه قصه و رمان حوزه هنری از سوابق مسئولیت‌های اجرایی وی بود.

چندین بار داوری برای کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور، جشنواره ادبیات داستانی بسیج، جشنواره راهیان نور، انجمن قلم ایران، جشنواره قصه‌های قرآنی از تجربه‌های دیگر وی بود.

وی از مؤسسین کتابخانه مسجد جوادالائمه (ع) در سال ١٣٥٣ و تشکیل شورای نویسندگان آن مسجد بود که در ادامه به حوزه‌ی هنری پیوستند و از ستون‌های اولیه این نهاد بودند. بعدها با تشکیلاتی شدن حوزهه هنری و پیوستن آن حوزه به سازمان تبلیغات اسلامی به‌طور مستقل به ادامه فعالیت پرداختند.

امیرحسین فردی پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ در سن ۶۴ سالگی دچار مشکل تنفسی شد و در راه انتقال به بیمارستان لقمان درگذشت. علیرضا متولی زندگی‌نامه شخصی و حرفه‌ای وی را در قالب یک زندگی‌نامه داستانی توسط انتشارات مدرسه برهان منتشر کرد. مراسم تکریم وی توسط بنیاد نخبگان استان اردبیل در سال ۱۳۹۶ با حضور جمعی از چهره‌های علمی و فرهنگی کشور، شاگردان ایشان و علاقمندان به فرهنگ برگزار شد.

آثار او عبارتند از:

  • گرگ سالی؛
  • سیاه‌چمن؛
  •  آشیانه در مه؛
  • کوچک جنگلی؛
  • افسانه اصلان؛
  • امام اول؛
  • بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی؛
  • تختی افسانه نبود؛
  • خسته نباشی گل بهار؛
  • قصه‌های گل بهار؛
  • روزی که تو آمدی؛
  •  ملاقات با آفتاب؛
  • میرزا کوچک خان؛
  • میهمان ملائک هامون؛
  • زهکلوت و آن حوالی (سفرنامه)؛
  • یک دنیا پروانه؛
  •  یک مشت نقل رنگی؛
  • زیر دیوار سبلان؛
  •  سوره بچه‌های مسجد؛
  • کیهان بچه‌ها؛
  • کیهان علمی؛

نظر نویسنده در مورد اثر

برخورد واضح کتاب با استعمار آمریکایی

من خیلی خدا را شاکرم که توفیق داد تا این رمان را بنویسم. این داستان و فضایش ناگهانی به ذهن من رسید، اما به جرات می­گویم که در ادبیات داستانی ایران اثری را سراغ ندارم که این طور برخورد استعاری را با آمریکا و نیروی استکبار نشان دهد.[۹]

نزاع مردم ایران با آمریکایی ­ها و گرگ ­ها

این رمان حرف درشتی برای زدن دارد و می‌گوید آمریکایی‌ها گرگ هستند و باید با این نگاه به آن­ها نظر انداخت. در این رمان گرگ‌های تغییر پیدا کرده دیگر با نشانه سراغ آدم‌ها می‌روند و این بزرگ‌ترین استعاره این رمان است. در واقع هوشمندی آن­ها در انتخاب طعمه و محیط رعب و وحشتی که در منطقه ایجاد می‌کنند در کنار نزاع میان مردم و آمریکایی‌ها و گرگ‌هاست که قصه رمان را می­سازد.[۹]

پیگیری مقام معظم رهبری برای نگارش کتاب

«آن کتاب «رمان اسماعیل»جوری تمام می‌شود که انگار جلد دومی دارد»! این را مقام معظم رهبری به نویسنده کتاب اسماعیل؛ امیرحسین فردی می‌گوید. لبخندی روی چهره متین فردی می‌نشنید، پاسخ مثبتی می‌دهد و می‌گوید: «مشغول نوشتنش هستم!» هر چند عمرش قد نداد که انتشار گرگسالی - جلد دوم کتابش - را ببیند.[۱۰]

انتشار گزارش ویژه از اثر و نویسنده آن در کتاب حبیب

گزارش مشروح نقد کتاب  «گرگ سالی» در کتاب حبیب سیزدهمین دوره جشنواره شهید غنی‌پور که اختصاص به زنده‌یاد فردی داشت، منتشر شد. این گزارش در اولین سال فقدان مرحوم امیر حسین فردی در جشنواره، در کتاب حبیب نگارش شد.[۱۱]

نشست رونمایی کتاب. حوزه هنری تهران. ۱۳۹۲

جوایز و افتخارات

نشست‌های برگزار شده درباره اثر

نشست رونمایی کتاب. حوزه هنری تهران. ۱۳۹۲
  • دومین جلسه نقد و بررسی کتاب در در محل دفتر مجلات آموزشی رشد در ۲۰ آبان سال ۱۳۹۲. نشست با حضور شهرام شفیعی، خسرو باباخانی، حبیب یوسف‌زاده، نبی‌الله بابایی و محمد ناصری برگزار شد.[۱۷]
  • آیین رونمایی از کتاب  «گرگ سالی» در تهران در ۱۳۹۲. این مراسم که همزمان آیین نکوداشت زنده‌یاد امیرحسین فردی با عنوان «آشیامهر در دل» و رونمایی از رمان گرگ‌سالی بود، با حضور نویسندگان، شاعران، مسئولان فرهنگی و کشوری عصر امروز سه‌شنبه ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۲ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این مراسم افرادی چون کشن‌فلاح، احمد شاکری، علی اسماعیلی سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، محمد حمزه‌زاده مدیرعامل انتشارات سوره مهر، مصطفی آجرلو، احمد علمشاهی، حجت‌الاسلام دعایی، محمدرضا سرشار، علیرضا غزوه، داودی و خانواده­ ی این نویسنده حضور داشتند.[۱۸]
  • نشست بازخوانی، نشانه‌شناسی و بررسی «گرگ سالی» در مسجد جوادالائمه در ۱۳۹۲. این نشست در آبان ۱۳۹۲ با حضور اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه تهران و مسئولین جایزه­ ادبی شهید غنی­ پور برگزار شد.[۱۹]

اظهارنظرها درباره اثر

شهرام شفیعی؛ نویسنده کودک و نوجوان

چینش استادانه تصاویر

[۲۰]

 «گرگ سالی»؛ آلبوم خاطرات نویسنده

[۲۰]

خسرو باباخانی؛ نویسنده و منتقد ادبی

عدم رعایت زاویه دید

[۲۰]

دلم لرزید

[۲۰]

حبیب یوسف‌زاده؛ نویسنده

نمایش زندگی

[۲۰]

نبی‌الله بابایی؛ نویسنده

اثری پر تب‌وتاب

[۲۰]

زبان حماسی

[۲۰]

محمد ناصری؛ نویسنده

اثری مدافع خود

[۲۰]

یک رمان دینی

[۲۰]

داستان انسان

[۲۰]

راضیه تجار؛ رمان­ نویس و داستان نویس

رمان واقعیت‌گرا

[۲۱]

عنصر غالب؛ طرح داستان

[۲۱]

نمایش تسلیم بودن زنان

[۲۱]

نمونه‌ای از آثار بالزاک

[۲۱]

محمدکاظم مزینانی؛ نویسنده

نویسنده تکلیفش با خودش مشخص است

[۲۱]

برشی از کتاب

ایستاده بود روبه‌روی سبلان و نگاهش را دوخته بود به قافله و یال‌های بلند و پوشیده از برف آن که زیر تابش خورشید مثل شیشه می‌درخشید. وقتی پایش را از مشکین شهر بیرون گذاشت و راه باللی جا را در پیش گرفت، باد هم وزیدن گرفته بود. تند و پرکوب، سیلابی از برف در کوهپایه جاری کرده بود.

پنجه می‌کشید، می‌رفت و می‌برد. ایستاد و کلاهش را کشید روی گوش‌هایش و نگاهش را دوخت به کوه. تکه‌ای ابر گیر کرده بود به قله و کنده نمی‌شد. کم کم شبیه گرگ شد؛ بزرگ و ترسناک که می‌خواست از قله کنده شود و هجوم بیاورد به طرف او. دشت خالی بود. تنها توفان برف بود و تک و توک، تک‌درختان لختی که سر در گریبان بودند. تیره پشتش لرزید، نفهمید از سرما بود یا از ترس. میان رفتن و برگشتن دو دل ماند.

◻◻◻

بوی پاییز در فضا پیچیده بود. جنگل و شالیزار به روی رنگ‌های زرد و ارغوانی آغوش گشوده بودند. بادهای بی‌قرار، گاه و بی‌گاه می‌تاختند و با یورش آنها صدای شیون شاخه‌های خشک در جنگل می‌پیچید. پرنده‌ها دسته دسته بال می‌گشودند و به‌سوی مقصد نامعلومی در پهنه آسمان نیمه ابری اوج می‌گرفتند. امواج کف‌آلود پی در پی به ساحل می‌آمدند. دریا می‌غرید و فریاد مرغان ماهی‌خوار در میان طوفان گم می‌شد.

◻◻◻

به نظرش رسید چارپایی آنجا باشد. خم شد و دستش را روی زمین کشید. پاره‌سنگی را پیدا کرد،  آن را برداشت و به سمتی که حس می‌کرد صدا از آن سو می‌آید، پرتاب کرد. سنگ به جسم نرمی خورد،‌ به دنبال آن صدای ناهنجاری مثل ناله شنید. چیزی تکان خورد. جسم بزرگی به قواره یک گوساله، به حرکت در آمد. رنگش سفید به نظر می‌رسید، به طرف او می‌آمد. خرناسه خوفناکی می‌کشید. ترسید و پاهایش سست شد، دستش را به دیواره سنگی گرفت. چشم به حرکات آن شبح دوخت.

◻◻◻

پدر می‌خواست برود دِه برای عروسی، کت و شلوار تازه‌اش را پوشید، مادر لباس زیر برایش گذاشت تا عوض کند. اسماعیل جفت دو پایش را توی کرد یک کفش که من هم می‌خواهم بیایم دِه. پدر عصبانی شد و سرش داد کشید:

ـ آخه بزغاله تو برای چی می‌خوای بیایی ده، من یه روز بیشتر نمی‌مونم، عروسی که تمام شد، برمی‌گردم.

گریه کرد. پاهایش را زمین کوبید، اشک ریخت:

ـ منم... منم می‌خوام بیام!

ـ بیایی چی کار بکنی. مگه تو مدرسه نمی‌خوای بری؟ درس و مشق نداری؟

ـ جمعه که مدرسه ندارم...

ـ شیطونه می‌گه بزن دهن دماغشو خونین و مالین کن‌ها!

بدتر گریه کرد و خودش را به زمین زد. در حال غلتیدن بود که مشت گره کرده پدرش، مثل پتک نشست روی نرمه رانش. از درد جیغ کشید. صدای مادر بلند شد:

ـ بزن... بزن... چلاقش کن این یتیم رو!

ـ تو دیگه چی می‌گی... این... این آخه برای چی می‌خواد بیاد هان!؟ من که یه شب بیشتر نمی‌مونم، بلیت هم یک دونه بیشتر نگرفتم. اونم فقط برای خودم... اینو کجا جا بدم؟ روی کله بابام بنشونم؟ هان؟

مادر بالا سر اسماعیل نشسته بود و اشک‌‌هایش را خشک می‌کرد:

ـ پس می‌خوای بچه را با این اشک چشم ول کنی بری؟ خب می‌خواد بره عروسی ببینه، مادر بزرگشو ببینه...

ـ نخیر هم خانم... بگو دلش برای سگ‌‌ها‌ و الاغ‌های ده تنگ شده!

ـ خیلی خب... دلش برای سگ‌‌ها‌ و الاغ‌‌ها‌ تنگ شده... بچه‌اس دیگه... دلش به حیوونا خوشه!

پدر با چند بد و بی‌راه و یکی دو تا استغفرالله نرم شد و گفت:

ـ پس برای این آشغال هم لباس بذار... عوضی!

اسماعیل گریه‌اش بند آمده بود، اما سکسکه می‌کرد و دست مشت‌ شده‌اش را توی کاسه چشم‌‌هایش می‌چرخاند. وقتی لباس سفر پوشید و خواست راه بیفتد، پایش همراهی نکرد، لنگ زد و آه کشید. مشت پدر او را از پا انداخته بود. به زحمت می‌توانست قدم از قدم بردارد.

با دیدن این صحنه چهره غضبناک پدر رنگ عوض کرد. نگرانی و همدردی جای خشم و خروش را گرفت. مادر چیزی نگفت، فقط نگاهش کرد. دور چشم‌هایش اشک نشسته بود. پدر بی‌آنکه حرف بزند، زانو زد تا اسماعیل دستش را روی شانه او بگذارد و کفش‌هایش را بپوشد. وقتی آماده شدند، پدر ساک را به یک دست داد و با دست دیگر دست او را گرفت و راه افتادند. اما اسماعیل همچنان می‌لنگید. مادر کاسه آبی پشت سرشان خالی کرد و آن‌ها کوچه را پشت سر گذاشتند و به خیابان رسیدند.

◻◻◻

به نزدیکی بنفشه‌دره رسید. از آنجا قبرستان روستا دیده می‌شد. راهی که از جاده ماشین رو تا به اینجا زیر پایش گسترده شده بود، از وسط خرمن‌جاها می‌گذشت. آن مکان محوطه صافی بود که اهالی بنفشه‌دره، تابستان محصولات درو شده‌شان را آنجا خرمن می‌کردند و می‌کوبیدند و باد می‌دادند و آخر سر گندم و جو و عدسشان را بار می‌کردند و می‌بردند خانه.

هر خانواری، جای خودش را داشت و خرمن خودش را و همین طور خرمنکوب خودش را که عبارت بود، از دو گاو قوی و یوغ بزرگ و خرمن‌کوب چوبی، شبیه لنگه در. با دندانه‌های آهنی و یا سنگی که بچه یا بزرگی روی آن می‌ایستاد و یا می‌نشست و گاو‌‌ها‌ آن را روی کولش‌های خشک می‌چرخاندند؛ آن هم‌ زیر آفتاب تابستان و باد مناسب فصل خرمن.

آن سال که با پدرش آمد، بقایای چند خرمن را‌ دیده بود. همین طور خرمنکوب‌‌ها‌ را که روی کولش‌های خشک دور می‌زدند و دختر یا پسری خسته، با سر و رویی خاک‌آلود روی آن ایستاده و یا نشسته چرخ‌چرخ می‌خوردند. حالا آن زمین‌‌ها‌ مسطح، پوشیده از سبزه و زنبق‌های سفید و آبی شده بودند. در همان نزدیکی، گله کوچک گوسفندی، در شیب تپه مشرف به خرمن‌جا، در حال چریدن بود. چوپانش دیده نمی‌شد. اما صدای آواز حزنیش را باد با خود می‌آورد:

ـ این دره‌‌ها‌ و پرتگاه‌‌ها‌ سنگلاخی‌اند؛ محبوب من!»

از عمق آن‌ها سیلاب‌‌ها‌ جاری‌ست

می‌ترسم از پرتگاه سقوط کنم و بمیرم

آن گاه چشمان تو همیشه گریان بمانند؛ محبوب من!

مشخصات کتاب‌شناختی

نشست نقد کتاب. تالار مهر حوزه هنری. مهر ۱۳۹۲

رمان «گرگ سالی» به قلم امیرحسین فردی در ۴۰۰ صفحه اولین ­بار در سال ۱۳۹۲ توسط نشر سوره مهر در قطع رقعی و با جلد شومیز روانه بازار شده است.  چاپ پنجم این اثر در سال ۱۴۰۱ منتشر گردید.

نسخه الکترونیکی این اثر در بستر فراکتاب قابل مطالعه است.

نشست نقد کتاب. تالار مهر حوزه هنری. مهر ۱۳۹۲

نوا، نما، نگاه

پانوشت

  1. «گرگ‌های آدم‌خوار در چاپ چهارم گرگ‌سالی». کتاب‌نیور. ۱۰ دی ۱۳۹۸. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  2. پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «گرگ‌سالی: داستان انسان‌های شجاع و گرگ‌های آدمخوار». نمک‌تاب. ۲۶ شهریور ۱۳۹۷
  3. «کتاب صوتی گرگ‌سالی» سماوا. بی‌تا. دریافت شده ۱۹ دی ۱۴۰۳
  4. «گرگ‌سالی»؛ داستانی با توصیفات ناب». شهرستان. ادب. ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ عبداللهی و مهتدیانی.«بررسی ر ئالیسم در آثار امیرحسین فردی».۲۹۳. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  6. پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ تاجی. «بررسی زمان روایی در سه رمان امیرحسین فردی (گرگ‌سالی، سیاه‌چمن، اسماعیل)». ۱۲۷. دریافت شده در ۳۰ دی ۱۴۰۳
  7. پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ پودینه. «بررسی عناصر داستانی در رمان امیرحسین فردی (سیاه‌چمن، اسماعیل، گرگ‌سالی)».۱۳۸. دریافت شده در ۳۰ دی ۱۴۰۳
  8. «امیرحسین فردی». ویکی‌پدیا. بی‌تا. دریافت شده ۱۹ دی ۱۴۰۳
  9. پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ «نقد و بررسی رمان ضدآمریکایی «گرگ‌سالی» در مسجد جواد‌الائمه(ع)». تسنیم. ۲۶ مهر ۱۳۹۲
  10. «می‌خواست خودش قصه مردم را روایت کند». دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری. ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
  11. «انتشار گزارش نشست بررسی «گرگ‌سالی» در کتاب «حبیب». فارس. ۵ آبان ۱۳۹۲
  12. «برگزیدگان دوازدهمین جایزه قلم زرین». شهرستان ادب. ۱۷ تیر ۱۳۹۳ دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  13. «درخشش آثار سوره مهر در جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی ایران». سماوا. ۹ فروردین ۱۴۰۰. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  14. «چهاردهمین جایزه ادبی شهید غنی پور برگزیدگانش را شناخت». مهر. ۱۱ اسفند ۱۳۹۳. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  15. «اعلام نامزدهای بخش داستان بلند و رمان جایزۀ شهید اندرزگو». مهر. ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
  16. «گرگ‌سالی» مرا یاد بالزاک انداخت/ فردی در داستان‌هایش اهل کشف و شهود نیست». مهر. ۸ مهر ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  17. «گرگ‌سالی آلبوم خاطرات مرحوم امیرحسین فردی است». مهر. ۲۱ آبان ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  18. «رمان «گرگ‌سالی» آخرین اثر امیرحسین فردی رونمایی شد». فارس. ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
  19. «نقد «گرگ‌ سالی» با حضور اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه». فارس. ۱۳ آبان ۱۳۹۲
  20. پرش به بالا به: ۲۰٫۰۰ ۲۰٫۰۱ ۲۰٫۰۲ ۲۰٫۰۳ ۲۰٫۰۴ ۲۰٫۰۵ ۲۰٫۰۶ ۲۰٫۰۷ ۲۰٫۰۸ ۲۰٫۰۹ «گرگ‌سالی آلبوم خاطرات مرحوم امیرحسین فردی است». مهر. ۲۱ آبان ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
  21. پرش به بالا به: ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ ۲۱٫۳ ۲۱٫۴ ««گرگ‌سالی» مرا یاد بالزاک انداخت/ فردی در داستان‌هایش اهل کشف و شهود نیست». مهر. ۸ مهر ۱۳۹۲. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳

منابع و ماخذ

عبدالهی، فاطمه و مهتدیانی، کاظم(۱۳۹۵) «بررسی ر ئالیسم در آثار امیرحسین فردی».نشریه مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه. تابستان ۱۳۹۵. دوره دوم. شماره ۱/۲

تاجی. زهرا(۱۳۹۷) «بررسی زمان روایی در سه رمان امیرحسین فردی (  «گرگ سالی»، سیاه‌چمن، اسماعیل)». پایان‌نامه  دوره کارشناسی ارشد. دانشگاه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه زابل

پودینه، فاطمه(۱۳۹۷). «بررسی عناصر داستانی در رمان امیرحسین فردی (سیاه‌چمن، اسماعیل، «گرگ سالی»)». پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه زابل