کوهستان آتش
کوهستان آتش | |
---|---|
نویسنده | گلعلی بابایی |
ناشر | ۲۷بعثت |
نوع رسانه | کتاب |
کتاب کوهستان آتش اثری پژوهشی از گلعلی بابایی است. این کتاب به بررسی کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) در مأموریتهای شناسایی محور بمو-دربندیخان و نبردهای والفجر۳ و والفجر۴ در بازه زمانی اردیبهشت تا آذر ۱۳۶۲ پرداخته است.[۱]
کوهستان آتش، کتاب پنجم از مجموعه "حماسه۲۷"؛ کارنامه عملیاتی لشکر۲۷ محمد رسولالله(ص) در دوران دفاع مقدس، به بازروایی مستند به اسناد دست اول و عمدتا منتشر نشده آرشیوهای معتبر جنگ با موضعیت کارها و پیکارهای این یگان در جبهههای میانی و شمالی سرحدات غربی ایران زمین، طی برهه زمانی آغاز اردیبهشت تا پایان آبان سال۱۳۶۲ خورشیدی اختصاص یافته است. فصول دوازدهگانه کتاب حاضر، مقطع هشتماهه اردیبهشت تا آذرماه سال ۱۳۶۲ را در بر میگیرد. فعالیتها و عملکرد نظامی لشکر ۲۷ در عملیاتهای والفجر۳ والفجر۴ و عملیات لغوشده والفجر۵ جزو موضوعات محوری این اثرند. گلعلی بابایی در کتاب کوهستان آتش، نگاهی پژوهشی به این مسئله داشته است. این کتاب بهصورت مشارکتی میان دو انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و نشر ۲۷ بعثت منتشر شده است.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه کتاب از زبان نویسنده
سوژه محوری کتاب «کوهستان آتش»، کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷محمد رسولالله(ص) در مأموریت شناسایی محور بمو–دربندیخان و عملیاتهای والفجر۳ و والفجر۴ است، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله در این مقطع زمانی، شهید حاجابراهیم همت بوده است. خوشبختانه شهید همت جزو فرماندهانی بودهاند که بعد از انجام هر عملیات به تجزیهوتحلیل آن میپرداختند و کاملاً عملیات را شرح میدادند. به همین علت به بهترین و موثقترین اطلاعاتی که میتوانستیم از گردانها و اقداماتشان داشته باشیم، گردآوری مصاحبهها و سخنرانی این شهید بزرگوار بود. به همین علت ایشان در محوریت این کتاب قرار دارد.
البته در این کتاب واحدها و همه گردانها حداقل دو راوی دارند که در مورد آن مسائل یا کاری که به آنها محول شده بود و اقداماتی که انجام داده بودند صحبت کردهاند. تمامی این اسناد را راویان حاضر در لشکر در همان زمان عملیات ثبت و ضبط کرده بودند و اکنون در اختیار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است. تعداد زیادی از راویان و آنهایی که روایتهایشان بهعنوان سند در کتاب مطرحشده است در طول چهار سال بعدی جنگ به شهادت رسیدند؛ مانند شهید همت و شهید حاجی پور. این کتاب بازه زمانی اردیبهشت تا آذرماه سال ۱۳۶۲ را در بردارد، این بازه زمانی تقریباً زمانی است که عملیاتها در جنوب قفل شد و دیگر انجام عملیات در زمین صاف و دشت جنوب امکانپذیر نبود. تدبیر فرماندهان این بود که به سمت غرب و شمال غرب بروند. در این کتاب در مورد عملیاتهایی که در این جبهه انجامشده نقل میشود از جمله عملیات والفجر۳ که در کوهستان انجام شد.
عملیات لغو شده بمو موضوع دیگری است که یکسوم از کتاب به آن اختصاص دارد و به شناساییهایی سخت و طاقتفرسایی که در دربندیخان و ارتفاعات شاخ شمیران انجام گرفت، میپردازد. این منطقه کوهستانی و صعبالعبور است و بههمینخاطر عملیات بعد از شش ماه کار شناسایی لغو میشود. در نهایت کتاب به عملیات والفجر۴ که در ارتفاعات کانیمانگا انجامشده میپردازد. این ارتفاعات مهم بود چراکه به هر دو طرف اشراف داشت و از همین جهت عراقیها روی این کوه آتش خمپاره، آتش کاتیوشا، آتش بمباران هوایی انجام دادند.[۲]
پژوهش برای کوهستان آتش
کار تحقیق و پژوهش و تدوین کتاب «کوهستان آتش» حدود شانزده ماه طول کشیده است، برای تکمیل برخی از موضوعات مطرحشده در کتاب و روایتها مصاحبههای تکمیلی انجام دادیم؛ اما متأسفانه نتوانستیم با برخی از فرماندهان و یا افراد مؤثر مصاحبه انجام دهیم و فقط از صحبتهای آرشیوی آنها که در اختیارمان بود، استفاده کردیم ولی بهترین کسانی که میتوانند جوابگو باشند کسانی هستند که در تصمیمگیری حضور داشتند و تصمیمگیر بودند وگرنه آن بسیجی میآید خاطرات خودش را میگوید، اما اینکه چرا آنجا نیروها محاصره میشوند، چرا جنازهها جا میماند، چرا عملیات در بمو بعد از شش ماه کار شناسایی دقیق یکدفعه لغو میشود و همه بهسوی یک راهکار سوخته در مریوان میآیند؟ اینها سؤالاتی بود که باید جواب داده میشد اما متأسفانه آنها نیامدند و پاسخ داده نشد.[۲]
مونتاژ اثر
نوع نگارش کتاب «کوهستان آتش» یک مونتاژ موازی است؛ در این کتاب دانای کل همان نویسنده یک مقدمهای را بیان میکند. برای تکمیل ادعاهایی که دانای کل گفته است، یا به سند مراجعه میکند و سند را میآورد یا صحبت یک فرمانده یا یک رزمنده را میآورد و یا محتوای یک جلسه را میآورد یا مثلاً در عملیات که در صحنه نبرد است آن بیسیم و گزارش لحظهبهلحظهای که راوی همراه دارد ضبط میکند. اینها بهصورت موازی همدیگر را همپوشانی میکنند. در واقع از چند زاویه میآییم و موضوع را از زبان شاهدانی که در صحنه حضور داشتند نقلقول میکنیم و بهنوعی آن ادعا و صحبت نویسنده یا دانای کل را راستی آزمایی میکنند. با توجه به مدیریت جدید مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و امکان دسترسی به اسناد و مدارک و پیشنهاد برای کار از سوی این مرکز، تصمیم بر مشارکت گرفته شد.[۲]
معرفی نویسنده
گلعلی آقاباباییپور معروف به گلعلی بابایی پژوهشگر و مستندنگار دفاع مقدّس، یگاننویس و لشکرنویس است و بهعنوان یکی از پرکارترین و مؤثرترین چهرههای ادبیات پایداری و مقاومت شناخته میشود. گلعلی بابایی در سال ۱۳۳۹ در روستای برار شهرستان چالوس به دنیا آمد. تحصیلات خود را ابتدا در مکتب خانهٔ آشیخ میرزاآقا حسن نعیمی و سپس تا جهارم ابتدایی را در دبستان روستای برار گذراند. سال ۱۳۴۸ خانوادهاش روستا را ترک گفته و به محلّهی امامزاده عبداللّه در غرب تهران مهاجرت کردند. کلاس پنجم را در دبستان «مظفر امیری» واقع در محلّهی ۱۳ متری حاجیان، نزدیک مسجد جوادالائمه گذراند و سپس برای کمک به معاش خانواده روزها در یک کارگاه تراشکاری کار میکرد و شبها در مدارس شبانه درس میخواند. تا سوم دبیرستان با همین وضعیت به تحصیل خود ادامه داد. در وقایع دوران انقلاب، همراه مردم محلّهٔ «جی» و مسجد جوادالائمه برای پیشبرد نهضت امام خمينی(ره) در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. بعد از انقلاب، مسجد «جوادالائمه(ع)» پایگاهی برای گذران اوقات فراغت او شد. پانزده ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، برای نخستین بار در زمستان سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و تا پايان جنگ، به صورت متناوب، به مدت پنجاه و پنج ماه در مناطق عملیاتی ماند. در طول اين مدت؛ سه بار نیز مجروح شده است. سال ۱۳۶۹ به همراه تعدادی از پیشکسوتان جنگ گروه تفحص شهدا را در لشکر۲۷ تشکیل داد. بابایی زمانی که در جبهه بود، همه رویدادهای اطراف خودش را در دفترچههای خاطراتش ثبت میكرد كه تا آخر جنگ تعداد آنها به هفت دفترچه رسيده بود. اين هفت دفتر او سال ۱۳۶۹، در قالب دو كتاب به نامهای نقطه رهايی و غربت هور چاپ شدهاند. از سال ۱۳۷۲ بهطورجدی كارهای پژوهشی مربوط به دفاع مقدس را در پیش گرفت. نخست با زندگینامهنويسی شروع كرد و بعد هم به فعالیت قلمی در حوزهی یگاننویسی و نگارش کارنامه عملیاتی پرداخت.
نگاهی به فصول مختلف کتاب
«کوهستان آتش» ۱۰ فصل اصلی دارد که بهترتیب عبارتاند از: «تلاش برای برونرفت از بنبست»، «جنوب قفل شد؛ به غرب فکر کنید»، «تجدیدسازمان در قلاجه»، «عملیات والفجر -۳ کمین کومهله»، «شناسایی بمو-دربندیخان؛ پرسه در یالها و شیارها»، «تدارک نبرد بزرگ»، «فرجام یک رؤیا؛ لغو والفجر ۵»، «کوخلان؛ عزیمت به راهکارهای سوخته»، «جدال در شرق پنجوین» و «تمام همّت؛ در مصافِ ماهرعبدالرشید». پس از اینفصول هم بخشهای «عکسها، اسناد و نقشهها»، «فهرست منابع» و «نمایه» آمدهاند. پیش از فصلهای ۱۰گانه کتاب هم بخشهای «یادداشت ناشر»، «دیباچه کمیته تدوین و انتشار مجموعه حماسه ۲۷»و «سخنی با خواننده» آمدهاند.
«درسهای شکست»، «تدابیر مقطعی-مرضِ جلسه؛ آفت مدیریت جنگ»، «تضمین عدم پیروزی خمینی؛ رمز پشتیبانی غرب و شرق از صدام»، «معضل عدم وحدت فرماندهی» و «انحلال سپاههای سهگانه» عناوین اصلی فصل اول کتاب هستند. در فصل دوم هم مخاطب اینکتاب با این عناوین روبرو میشود: «سفر مشهد؛ جوانههای یک بحران»، «ارزش مشت مرا هم نداری!»، «همت گفت: جنوب قفل شد، به غرب فکر کنید!» و «خودمان کار میسازیم»
در سومین فصل کتاب چنین عناوینی درج شدهاند: «اردوگاه کوهستانی قلاجه»، «داغ فراغ استاد»، «موسم عرقریزان بچههای مهندسی و تدارکات»، «جبهه غرب، مظلوم است»، «تجدید سازمان صفر تا صدی»، «بسیجیان میآیند»، «تحریک احساسات، یا تحکیم اعتقادات؟!»، «بسیجیها؛ امانتهای مردم هستند» و «واکاوی مدل فرماندهی همت».
فصل چهارم هم ۵ عنوان اصلی دارد که به اینترتیباند: «والفجرهای۲ و ۳؛ دستاوردهای محدود»، «گشودن گره کور ۴۳۳ توسط لشکر ۲۷»، «تاثیر راهبردی عملیات والفجر۳»، «کمین به ذوالفقار» و «قلاجه؛ ده منبر در یک شبانهروز!»
«از قفلشدن آق داغ؛ تا رفتن به بام بَمو»، «راهاندازی مقرهای شیخ صله و حسینآباد»، «گذر از راهکار قِرِ کمر»، «هلی برن؛ شرط فتح بمو» و «اتمام حجت فرمانده»
عناوین پنجمین فصل کتاب هستند و در فصل ششم هم ۹ موضوع اصلی با اینعناوین درج شده است: «بسیجی شش دانگ؛ بسیجی یک عملیاتی!»، «خوش خدمتی فرانسویها»، «مدام طرحها را عوض میکنید!»، «والفجر۵ اجرا نشود؛ اجرا بشود»، «فرمانده گردان نباید جلوتر از نیروها به خط بزند»، «جنگ؛ صحنه آزمایش انسانهاست»، «معضلات کار؛ یکی و دو تا نیستند»، «دفاع ایرانیان؛ سه ساله میشود» و «آشکارشدن تردیدها.» «بُز مرده-شیر کوهی؛ تقابل دو دیدگاه»، «باید راهحلها را بسنجیم»، «مگر شما بزرگتر ندارید؟»، «همت اجرای عملیات در بمو را قبول نداشت؛ اما…»، «خودم استاد توجیه هستم!»، «در مورد عملیات بمو؛ محسن ملاحضه مرا میکند» و «جادوگر پیر، بدرود» عنوان هفتگانه فصل هفتم کتاب هستند و در فصل هشتم این ۱۴ عنوان درج شدهاند:
«منطقه عملیاتی شیلر»، «آغاز عملیات والفجر۴»، «انفجار ستاد فرماندهی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت»، «چرا نیروی ما؛ مثل بسیجیهای دشمن نیستند؟!»، «آن دَم که پردهها؛ به یک سو کشیده شدند»، «وداع با قلاجه»، «مجیزگویی از کردها؛ شگرد جدید صدام»، «غولی به نام کانیمانگا»، «والفجر۴؛ صدام را به التماس انداخت»، «۲۷ توصیه فرمانده لشکر ۲۷»، «فراخوان از پاریس؛ برای حمله به نیروهای مسلح ایران»، «تدابیر ماهر عبدالرشید؛ تصمیمهای فرماندهان خودی» و «مسلح کردن بیامان زمین».
نهمینفصل کتاب «کوهستان آتش» دربرگیرنده اینعناوین است: «چارت ردههای فرماندهی لشکر ۲۷ از قرارگاه تاکتیکی حمزه۴»، «معضل عبور از نهر قزلچه»، «از شیارها تا سرقلهها»، «این همان شبی است که پنج ماه منتظرش بودیم»، «برخی موفق؛ بعضی سر درگم»، «مگر فرماندهتان نیستم؟ رهایم کنید، به پیش بروید!»، «گردانها روی اهداف؛ بدون الحاق»، «با بچههای مالک؛ روی ۱۹۰۴»، «نام: خوشدل-حرفه: استادکار مالیوتکا»، «بررسی نبرد در روز نخست عملیات» و «میثم و کمیل به میدان میآیند».
دهمینفصل هم ۱۸ بخش دارد که بهترتیب، عبارتاند از: «سرقلهها دست به دست میشوند»، «فرمانده دلها؛ دیدهبان ضدزره میشود»، «حاجیپور و معصومی؛ اسوه بسیجیان»، «تصرف قرارگاه تیپ سیف سعد توسط گردان عمار»، «قافلهسالار مجروحین شیار سلمان»، «انهدام تیپ ۲ گارد جمهوری صدام»، «برای شما؛ پیامی از طرف آقای رئیسجمهور دارم»، «واحد تدارکات را جدی بگیرید»، «مشابه عظمت روحی این بچهها را؛ در طول جنگ سراغ ندارم»، «آخرین شناسایی؛ با مجیدزادبود»، «مرحله چهارم نبرد؛ در هزارتوی کمینها و کشتارگاهها»، «صعود؛ زیر نور ماه»، «بسیجی گردان حبیب در ستیز با تیربارچی مجاهدین خلق»، «منم خندان!»، «صدور دستور عقبنشینی از قرارگاه حمزه(ع)»، «از دشمن غافل شدیم»، «جمعبندی نبرد کوهستانی والفجر۴» و «تحمل مظلومیت؛ راز جاودانگی همت».[۳]
نقدهای مثبت
احمد دهقان
«کوهستان آتش» را خواندم. عالی. البته در نیمه اول کتاب، گاهی خواندن گزارش شناساییها، برایم کسلکننده بود، اما به عملیات والفجر۴ که رسیدم عالی بود عالی![۴]
برشی از متن کتاب
سرهنگ منوچهر دژکام؛ فرمانده قرارگاه نجف (نزاجا)، در مورد عملکرد یگانهای این قرارگاه طی عملیات والفجر۱ گفت:
«... باید در تاریخ این نکته ثبت بشود که ما از چه موانعی عبور کردیم، خصوصا اینکه دشمن از تک ما کاملا اطلاع داشت، بهطوریکه یک اسیر عراقی گفت ساعت ده شب به ما اطلاع دادند که ایرانیها در ساعت یازده شب حمله خواهند کرد».
وی سپس دلایل عمده شکست عملیات والفجر۱ را طی شانزده محور، به شرح ذیل فرمولبندی و به حضار در نشست ارائه نمود:
۱. ضعف فرماندهی؛ در کلیه سطوح.
۲. ضعف تشکیلات.
۳. ضعف تجهیزات و کمبود آن.
۴. ضعف آموزش و اطلاعات.
۵. نبود تبادل اطالعات بین سپاه و ارتش [نزاجا].
۶. دوربودن فرماندهان یگانهای ادغامی از یکدیگر.
۷. اجرای آتش شدید دشمن؛ در تمام ساعات عملیات.
۸. تجمع نیروهای خودی و افزایش تلفات.
۹. عدم تخلیه سریع اجساد شهدا و مجروحین.
۱۰. اجرای تک در تاریکی شب؛ با وجود موانع بسیار زیاد.
۱۱ ضعف در توجیه نیروهای عمل کننده.
۱۲. کمبود کادر و نیروهای کارآزموده.
۱۳. نداشتن پشتیبانی نزدیک هوایی.
ّ۱۴. دادن تقدم برتری آتش پشتیبانی به قرارگاه کربلا، به جای قرارگاه نجف.
۱۵. توجیه نبودن نیروها و فرماندهان نسبت به وضعیت زمین عملیات.
۱۶. کامل نبودن آموزش برخی نیروهای بسیج و فرماندهان گردانها.
ّّپس از او، محمد ابراهیم همت فرمانده سپاهی قرارگاه عملیاتی نجف نیز، در سخنانی مهمترین مشکلات این عملیات را، آتش شدید دشمن، نبود نور ماه، آموزش ضعیف نیروها و ضعف در ارتباط فرماندهی با یگانها ذکر کرد و عریضبودن معابر و حجم آتش توپخانه خودی را در مقایسه با عملیاتهای گذشته از جمله نقاط قوت عملکرد یگانهای خودی دانست.[۱]