ملاقات در شب آفتابی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ملاقات در شب آفتابی
نویسندهعلی موذنی
ناشرقدیانی
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۷۴
تعداد چاپچاپ سیزدهم در ۱۴۰۱
شابک۹۷۸۶۰۰۰۸۱۸۳۴۰
تعداد صفحات۱۵۲
موضوعرمان دفاع مقدس
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز

«ملاقات در شب آفتابی» رمانی به قلم علی مؤذنی است که به روایت خاطرات چند ایثارگر دفاع مقدس در زمان جنگ تحمیلی می‌پردازد. این اثر در سال ۱۳۷۴ توسط انتشارات قدیانی در تهران به چاپ رسیده است. در سومین دوره کتاب سال دفاع مقدس از این رمان تقدیر شد.

***

«ملاقات در شب آفتابی» رمانی به قلم علی مؤذنی است که داستان زندگی «کریم صفایی» را روایت می‌کند. کریم صفایی، دفتردار آموزش و پرورش، هشت سال است که با پروین ازدواج کرده و دو دختر به نام‌های لیلا و سهیلا دارد. او امور زندگی‌اش به سختی می‌گذرد و همین عامل، موجب مشاجرات لفظی بین او و همسرش می‌شود. تا این­که یکی از دوستانش به او نوار مصاحبه با جانبازان را می‌دهد و او مشغول به پیاده کردن نوارهای ضبط شده‌ای از خاطرات چند جانباز دفاع مقدس می‌شود. این کتاب فرایند تهیه خاطرات تا یافتن چند نفر از ایثارگران و رساندن آن­ها به یکدیگر را در بر دارد. داستان فراز و فرودهای متعددی دارد که در قالب پیاده کردن نوار خاطرات جانبازان جلو می­‌رود. کتاب به صورت مستقیم به خود جنگ نمی‌پردازد، بلکه سعی می‌کند بیشتر بر شخصیت‌ها تأکید کند و تأثیر جنگ را بر آن­ها نشان دهد. این اثر در ۲۳ فصل تنظیم شده است.

خلاصه اثر

جلد پشت کتاب

کریم صفایی شخصیت اصلی و راوی این داستان است. او که کارمند آموزش و پرورش است، درگیر مشکلات اقتصادی بسیاری است و این مسئله باعث مشاجره و بحث بین او و همسرش می‌­شود. پیاده کردن صوت مصاحبه جانبازان کاری است که به کریم پیشنهاد می­‌شود تا مزدی دریافت کند و کمک حالش در بحث مالی باشد. او نوارها را به خانه می‌برد و همسرش با شنیدن این خبر خوشحال می‌شود.

اولین نوار، صدای جانباز ریاحی است و دو نوار بعدی، نوارهای مصاحبه با جانباز ساغری است. کریم، گفتگوی جانباز ساغری را با دقت پیاده می‌کند، جملات اضافی، تکراری و بی‌معنی را حذف می‌کند و کار را تحویل می‌دهد. او علاوه بر پیاده کردن مصاحبه‌ها، بازنویسی نیز انجام داده است و این باعث می‌شود تا دوستش مصاحبه‌ی دیگری را به او بدهد. مصاحبه‌ بعدی مربوط به خاطرات جانباز کیانی است. کریم درخلوت به جانباز ساغری می‌اندیشد که برای خنثی کردن مین، فرمانده‌اش را از محل دور کرده بود، تا به او آسیبی نرسد. صفایی با دنیای کیانی و ساغری الفتی می‌یابد و با آن­ها مأنوس می‌شود. صفایی پس از مأنوس شدن با ساغری و کیانی، متن مصاحبه‌ علی اکبرحسینی را بازنویسی می‌کند.

او با مقایسه زندگی شخصی خودش با آن­ها متوجه می‌شود که هرکس به قدر لیاقت و شایستگی‌اش از دنیا و آخرت بهره می‌برد و لابد همسر او، بازتاب خود اوست که این­گونه رفتارهای زشت و آزاردهنده‌ای دارد. اما در این بین اتفاق جالب دیگری می‌افتد. صفایی پس از اینکه هر دو مصاحبه کیانی و حسینی را می‌خواند، پی می‌برد که آن­ها گمشده‌ یکدیگرند که آرزوی دیدار هم را دارند. آدرس هر دو آن­ها را می‌گیرد و غروب هنگامی، حسینی و کیانی در منزل حسینی پس از سال­‌ها و با تلاش صفایی، یکدیگر را در آغوش می‌کشند.[۱]

داستان کتاب از چهار بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول که شامل چهار فصل است، با زندگی شخصی به نام كریم صفایی که کارمند آموزش و پرورش است، آشنا می‌شویم.

بخش دوم داستان که مشتمل بر نه فصل است، مربوط به مصاحبه‌‌ جانباز، حجت كیانی است. در این مصاحبه، كیانی، از زندگی، چگونگی ورود به جبهه و جانباز شدن و از دست دادن قدرت بینایی‌اش صحبت می‌كند.

بخش سوم که شش فصل دارد، به مصاحبه با جانباز دیگری با نام اصغر حسینی را می‌پردازد.

بخش چهارم در چهار فصل تنظیم شده است؛ در این بخش، كریم صفایی كه مصاحبه‌های ضبط شده حجت کیانی و اصغر حسینی را پیاده کرده، متوجه آشنایی و نقطه مشتركی در گفت‌وگوهای كاملا مستقل آن‌ها شده و تصمیم می‌گیرد پس از سال‌ها ملاقاتی را ترتیب دهد تا این دو همدیگر را ملاقات کنند. در کل این داستان، شامل ۲۳ فصل است.[۲]

درباره نویسنده

علی موذنی؛ نویسنده اثر

علی مؤذنی (زاده ۱۳۳۷) داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس ایرانی است. او لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دارد و از جمله نویسندگانی است که کار نوشتن را به شکل حرفه‌ای دنبال می‌کند. وی در عرصه داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه و فیلمنامه قلم می‌زند. در حوزه فیلم‌سازی نیز شش تله‌فیلم برای تلویزیون ساخته‌است. اغلب آثار وی با اقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده و جوایزی را نیز کسب کرده‌است.

آثار:

مجموعه داستان کوتاه

  • کلاهی از گیسوی من؛
  • دلاویز تر از سبز؛
  • حضور؛
  • قاصدک؛
  • شعر به انتظار تو.

داستان بلند

  • کشتی به روایت طوفان؛
  • دوستی؛
  • سفر ششم؛
  • بشارت.

رمان

  • نوش‌دارو؛
  • نه آبی نه خاکی؛
  • ملاقات در شب آفتابی؛
  • ظهور انتشارات نیستان؛
  • ارتباط ایرانی؛
  • مأمور چاپ اول؛
  • خوش نشین؛
  • دوازدهم؛
  • آپارتمان روباز.

نمایشنامه

  • کیسه بکس؛
  • هاقیل؛
  • دریایی؛
  • مفرد مذکر غایب؛
  • خورشید از سمت غروب.

فیلمنامه

  • مسیحایی، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ اول ۱۳۸۹؛
  • سریال شب چراغ (پنج جلد)، انتشارات قدیانی، ۱۳۸۴؛
  • ملیکا شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ اول، ۱۳۸۹.

فیلم‌های تلویزیونی

  • تله‌فیلم انتقام سیما فیلم، ۱۳۸۰؛
  • تله‌فیلم هفتاد و سومین تن، شبکه دو، ۱۳۸۲؛
  • تله‌فیلم تفتیش سیما فیلم، ۱۳۸۳؛
  • تله‌فیلم آپارتمان سیما فیلم، ۱۳۸۴؛
  • تله‌فیلم یک پله پایین‌تر شبکهٔ یک، ۱۳۸۷؛
  • تله‌فیلم یک گوشهٔ پاک و پر نور شبکهٔ یک، ۱۳۸۷.[۳]

نظر نویسنده درباره اثر

مقدمه کتاب

ادعای واقعی بودن کتاب در مقدمه، ادعای کریم صفایی است

در مقدمه‌ کتاب گفته شده که شخصیت‌­های کتاب واقعی بوده و خیالی نیستند. در واقع رمان می‌خواهد با این پیشانی نوشت بگوید جانبازهایی که در این رمان حضور دارند، تکثیر شده جانبازانی هستند که در جامعه ما زندگی می‌کنند.[۴]

خارج کردن جنگ از روایتی صرفا مردانه

در آن سال‌ها سه،چهار داستانی درباره جنگ نوشتم، تلاشم این بود که جنگ را از یک پدیده صرفا مردانه که در جبهه‌ها اتفاق می‌افتد، خارج کنم. دوست داشتم تاثیرات جنگ را به صورت‌های مختلف در خانواده نشان بدهم. ملاقات در شب آفتابی هم این هدف را دنبال می‌کرد.[۴]

سه روایت زنانه در کتاب

در این رمان زن به سه صورت حضور پیدا کرده، یکی در صورت همسر کریم صفایی است که تحمل زندگی‌ای را که هیچ یک از رویاهایش در آن محقق نمی‌شود، از خود گذشتگی می‌داند.

زن بعدی، همسر جانباز کیانی است. او با آن­که دختری زیبا بوده و خواستگاران فراوانی هم داشته، با جانباز کیانی که چشمانش را در جنگ از دست داده ازدواج می­کند و سومین زن‌ همسر جانباز حسینی است. او صراحتاً به شوهرش اعلام می‌کند دوست دارم شهید شوی! مخاطبان کتاب یقه مرا می‌گرفتند و می‌گفتند کدام زنی حاضر است شوهرش برود شهید شود! می‌گفتم این را که من از خودم نمی‌گویم. دیده‌ام، یکی دو تا هم ندیده‌ام؛ زن‌هایی که در همراهی با همسرشان به مفاهمه‌ای می‌رسیدند که خواست شوهر را خواست خود می‌دانستند و تبعات شهادت او را به جان می‌خریدند.

سه تا زن در سه موقعیت مختلف که نقش‌هایی متفاوت از خود بروز می‌دادند. پس ما جلوه‌هایی از موجودیت زن را در ساختار رمان می‌دیدیم. آن­ها در سلوکشان به چنان مرتبه‌ای می‌رسیدند که زیبایی‌شان را نثار می‌کردند یا با آمادگی برای شهادت همسرشان حاضر بودند بارِ سنگین زندگی را بر دوش بکشند. از این زن‌ها در دهه شصت تا اواسط دهه هفتاد زیاد می‌دیدیم.[۴]

نشان دادن تاثیر وضعیت اقتصادی بر زندگی قشر معلم

انتخاب کریم صفایی، ورودی بود به درون زندگی قشر معلم و تاثیر وضعیت اسفبار اقتصادی بر زندگی آن‌ها. آنچه میان کریم صفایی و همسرش می‌گذرد، بازتابی از همین شرایط است، شرایطی که باعث می‌شود کریم صفایی زندگی خانوادگی‌اش را همسو با میدان جنگی ببیند که سطحش مین‌گذاری شده است.[۴]

نقد و بررسی اثر

جلد کتاب؛ چاپ سیزدهم

عنصر تصادف در پاسخ به چراها

در «ملاقات در شب آفتابی» هر چند شرایط علت و معلولی دقیقی برای پیرنگ رمان تدارک دیده نشده، ولی عنصر تصادف و یکبارگی انجام اتفاق‌ها، سهم مهمی از پاسخگویی به چراهای وقایع را به دوش می‌کشد. نویسنده با خلق شخصیت‌های توانمند و به یادماندنی، اعتقادات قلبی خود را به مخاطب القا می‌کند.[۱]

دور شدن از کلیشه

روایت «ملاقات درشب آفتابی» به شیوه نویی پی‌ریزی شده است. صفایی کلیت قصه را روایت می‌کند. زندگی خصوصی و مشاجراتش با همسری برون‌گرا و متوقع، چاشنی وقایع اصلی می‌شود و همسرش که در ابتدا فقط فکر مادیات است، رفته رفته به دنیای جدید صفایی، وارد می‌شود. استفاده از همین تمهید، داستان را از حالت کلیشه‌ای شدن دور نگه داشته است. داستان، شخصیت محور است، و نویسنده از آوردن اشخاص ناکارآمد پرهیز می‌کند.[۱]

عنوان کتاب

نویسنده در انتخاب عنوان داستان نیز هوشمندانه کار کرده است. ملاقات درشب آفتابی، اشاره دارد به شب عملیاتی که کیانی نابینا، حسینی را بر دوش می‌کشد. قرار می‌شود که حسینی چشم کیانی باشد، اما چند لحظه بعد، از شدت خونریزی بی­هوش می‌شود و جانباز کیانی با قدرت ایمان و توکل بر خدا به تنهایی از میان موانع و مهمات می‌گذرد تا به نیروهای خودی می‌رسد و به زعم موذنی این توفیق جز در شبی آفتابی ممکن نمی‌شود.[۱]

نمایش تأثیر جنگ بر افراد

در داستان‌های موذنی، مشکلاتی که برای شخصیت‌ها به وجود می‌آید، طوری ساخته و پرداخته می‌شوند که هر مشکلی به گونه‌ای تعبیر و تفسیر می‌شود که انگار هیچ کس واقعاً دچار مشکل نیست. در واقع آنچه در این داستان‌ها مهم ترسیم می‌شود، نحوه‌ی برخورد با مشکل است، نه خود آن. داستان‌های مؤذنی، داستان‌هایی نیست که مشخصاً به خود جنگ بپردازد، بلکه سعی می‌کند بیشتر بر شخصیت‌ها تأکید کند و تأثیر جنگ و کشمکش درونی و بیرونی آن‌ها را نشان دهد.[۱]

پویش‌های مطالعاتی

پوستر پنجمین پویش مطالعاتی روشنا

رمان «ملاقات در شب آفتابی» به قلم علی مؤذنی در میان کتب معرفی شده در پنجمین پویش مطالعاتی «روشنا» حضور داشته است.[۵]

اظهارنظرها درباره اثر

محمدرضا سرشار؛ نویسنده و پژوهشگر و منتقد ادبی

این کتاب، رمان نیست

[۶]

داستانی بی‌در و پیکر

[۶]

شخصیت اصلی داستان نامشخص است

[۷]

لحن کتاب

[۸]

بخش‌های قابل توجه کتاب

[۹]

وارد کردن عناصر بی‌جا در داستان

[۹]

داستان جذابیتی برای مخاطب ندارد

[۱۰]

بلقیس سلیمانی؛ داستان‌نویس و منتقد ادبی

انتقاد از قالب رمان

[۱۱]

محور اصلی رمان

[۱۱]

در حماسه باید از تخیل استفاده شود.

[۱۱]

نثر، ریتم كندی دارد

[۱۱]

سیر نویسنده شدن كریم صفایی ضربه‌ای به بدنه اصلی داستان وارد نمی‌كند

تصادف‌ها سبب شكل‌گیری این داستان شده‌اند

رمان مطابق پسند ذهن مخاطب پابان خوشی دارد

رحیم مخدومی؛ نویسنده و معلم

ملاقات در شب آفتابی، بوی کهنگی نمی‌دهد

[۱۲]

«ملاقات در شب آفتابی» از زیر آوار شعاری‌نویسی گریخته است

[۱۲]

دو فصل طلایی داستان

[۱۲]

امتیاز منتقدین به اثر در نشست نقد و بررسی رمان «ملاقات در شب آفتابی». ۱۳۹۵

وجیهه علی‌اکبری سامانی؛ نویسنده و منتقد ادبی

شیوه روایت نوین و جذاب در داستان

[۱۳]

جلوگیری از ورود اشخاص و جزئیات ناکارآمد

[۱۳]

آدرس اشتباه به مخاطب

[۱۳]

نثر روان داستان

[۱۳]

ناهماهنگی در شخصیت‌پردازی

[۱۳]

ضربه بزرگ به پیرنگ داستان

[۱۳]

توصیفات خوب در داستان

[۱۳]

میثم رشیدی مهرآبادی؛ خبرنگار

محدودیت‌های زمانی در ملاقات در شب آفتابی

[۱۳]

با ورود شخصیت‌های زائد سعی شده بر حجم کتاب افزوده شود

[۱۳]

استفاده از نشانه‌های ناشناخته در داستان

[۱۳]

همکلامی‌های ضعیف و اضافی نویسنده با ویراستار

[۱۳]

عدم استفاده از لحن مناسب برای جانبازان

[۱۴]

حاتم ابتسام؛ داستان‌نویس‌ و فیلم‌نامه‌نویس

روایت و زاویه‌دید «ملاقات در شب آفتاب» چشم من را گرفت

[۱۴]

انقلاب در همسر راوی داستان

[۱۴]

نوعی روانکاوی شخصیت با عینک داستان

[۱۴]

برداشت اغراق‌آمیز از همسر راوی

[۱۴]

«پروین» گل سر سبد داستان است

[۱۴]

این داستان را ادای دین کسانی که پلی بودند بین جبهه‌ها و جامعه می‌دانم

[۱۴]

احسان رضایی؛ روزنامه نگار، منتقد ادبی و سردبیر مجله‌ «کاغذرنگی»

از نظر فرم با داستان پخته‌ای مواجه هستیم

[۱۴]

شیوه روایت داستان

[۱۴]

قابلیت تبدیل شدن به اثری ضد زن

[۱۴]

جوایز و افتخارات

نشست‌های برگزار شده درباره اثر

  • نشست نقد و بررسی رمان «ملاقات در شب آفتابی» به‌صورت برخط در سال ۱۳۹۵. این نشست با حضور احسان رضایی، وجیهه علی‌اکبری سامانی، حاتم ابتسام و میثم رشیدی مهرآبادی برگزار شد.[۱۳]
  • نشست نقد و بررسی «ملاقات در شب آفتابی» در تهران در سال ۱۳۸۹. هجدهمین جلسه از سلسله نشست‌های «در جستجوی خاطره آفتاب»، با محوریت نقد این کتاب، با حضور بلقیس سلیمانی برگزار شد.[۱۱]

برشی از متن

هم من و هم زنم خیلی لذت می‌بردیم که به رزمنده‌ها شام و ناهار بدهیم. برکاتش را در زندگی‌مان به خوبی احساس می‌کردیم. آن‌ها می‌گفتند زحمت، من و زنم می‌گفتیم رحمت. برای همین بچه‌ها اسم خانه ما را گذاشته بودند:«هتل اکبر با سرویس عالی». زحمات را زنم می‌کشید اما به اسم من تمام می‌شد. خدا حفظش کند، فرشته است. صدایم آن قدر بلند هست که بشنوی زهرا خانم؟

□□□

این احساس که بیشتر از آنکه نویسنده باشم، کنترلچی سینما هستم، مرا آزار می‌دهد چرا که می‌بینم خوانندگانی که تازه بلیت خریده‌اند، در سالنی را باز می‌کنند که قهرمانان من بر پرده آن هنرنمایی می‌کنند و من از یک طرف خوشحال از اینکه بر تعداد خوانندگانم افزوده می‌شود، نور چراغ قوه‌ام را در چشم تازه‌واردان می‌اندازم و آنها را به سوی صندلی‌شان هدایت می‌کنم؛ و از طرف دیگر ناراحت به این دلیل که آه و اوه خوانندگانی در می‌آید که نور چراغ قوه تمرکزشان را برهم زده است و آنها را از احساسی که به اوج می‌رسید با در اوج بودن به حضیض کشانده‌ام.

□□□

اینکه متن دو نوار از پی هم به دست بی‌کفایت بنده می‌رسد و دو گمشده را پیش چشم من قرار می‌دهد تا با کمی تلاش آن دو را به هم برسانم. از دریافت اینکه در بخشی از انجام اراده خداوند نقش دارم داشتم، متواضعانه سر بر خاک بندگی ساییدم و برای اولین بار نقش خداوند را به این وضوح در امور بشر دیدم و از اینکه به گوشه چشم او نوازش شده‌ام، احساس آرامش کردم و در پایان نماز از او طلب مغفرت کردم و خواستم که دل مرا هر چه بیشتر سرشار از محبت خویش کند و چون احساس می‌کردم خداوند مرا به اعطای یک ثواب بزرگ انتخاب کرده است، در حالی که مراقب بودم از آن پس همیشه با وضو باشم، فکر کردم که چگونه این اراده را فقط به قصد رضای او به نحو احسن انجام دهم. باید اعتراف کنم که شهید حسام‌الدین گنجی با زندگی کوتاه و شهادت بلند خود، تنها جانباز کیانی را متوجه ارزش‌های والای وجود انسان نکرد، بلکه حقیر را نیز متنبه کرد تا تمنیات پست دنیایی را به هیچ گیرم و متوجه شوم که ما به دنیا نیامده‌ایم که اسیر یک حقوق ماهانه باشیم و از نعمت‌های او تنها در چارچوب این حقوق اندک استفاده کنیم. بلکه دنیا با همه بزرگی‌اش به اندازه مشت اراده یک بسیجی نوجوان است که آن را با تحقیر له می‌کند و به زیر یک تانک می‌اندازد و با این عمل، جهانی را به روی خویش می‌گشاید که میلیاردها از این دنیا حسی از یک باغ کنند.

□□□

همان‌طور که ما برای مهمانی که عزیزتر و محترم‌تر است، بالاترین و بهترین مکان مجلس را انتخاب می‌کنیم، اهمیت عمل جانباز برای من باعث می‌شود تا در چگونگی شکل‌گیری این کتاب مؤثر باشد. یعنی اگر بالاترین مکان مجلس با احترام مهمان خاصی که در آن مکان می‌نشیند، تناسب دارد، شکل کتاب من نیز باید هم‌تراز با اهمیت عمل جانباز باشد. برای همین است که به خود اجازه می‌دهم مراحل مختلف زندگی او را که به چنین مرحله مهمی انجامیده است، بیان کنم و ترس از تفصیل نداشته باشم و با عرض معذرت از ویراستار، در این مهم پروای او را هم ندارم.

□□□

پس آنکه این معنی را دریافته و آگاهانه عضو یا اعضایی را در راه هدفی که به رضای خدا ختم می‌شود از دست داده است، انسانی است که من او را به قدرت اراده‌اش تحسین می‌کنم و برای او ارجی قائلم که برای دیگرانی که در چرخش غریزه فعالند و سعی می‌کنند از زندگی تنها بهره مادی ببرند، به هیچ وجه قائل نیستم. آنکه بیمار است، در پی شفا یافتن است که تلخی دارو یا سوزش و درد سوزن را به خود می‌پذیرد، و آنکه عضو یا اعضایی را در راه خدا از دست داده، در پی رهایی از قیودی بوده است که او را تحت قید غریزه در می‌آورده‌اند.

□□□

من با دو گمشده طرف بودم و اینجا بود که فهمیدم بازنویسی را نباید یک کار مکانیکی صرف دانست، بلکه باید با آن همان‌گونه زندگی کرد که یک پرنده‌باز با پرنده‌هایش زندگی می‌کند.

شاید باید دست از تواضع بردارم و همین‌جا اعلام کنم که در این کتاب که همه حقوقش محفوظ است، بنده از یک بازنویس بسیار فراتر عمل می‌کنم و با همه احترامی که برای دو جانباز قهرمان قائلم، کتاب خاطرات آن‌ها را نمی‌نویسم، بلکه از خاطرات آن‌ها برای تشکل کتابی استفاده می‌کنم تا مگر شایسته عنوان رمان گردد

□□□

هر چند دهانم از نم اشک شور بود، رخوتی شیرین در رگ‌هایم جاری شده بود که پاهایم را سست می‌کرد. برای همین نشستم روی ویلچر جانباز حسینی و آن را تا کنار باغچه راندم و تک و توک یاس‌ها را بوییدم و فکر کردم حالا دیگر وقت گذاشتن نقطه پایان بر داستان است و بعد هم تاریخ. در حالی که خودکارم را در می‌آوردم، از این فکر به آرامش رسیدم که هنگام بستن قرارداد چاپ کتابم با هر ناشری، آن ماده از قرارداد را که نظر به ویرایش کتاب دارد خط می‌زنم.

مشخصات کتاب‌شناختی

جلد کتاب؛ چاپ اول

کتاب «ملاقات در شب آفتابی» رمانی به قلم علی مؤذنی است که در سال ۱۳۷۴، توسط انتشارات قدیانی در ۱۵۲ صفحه قطع رقعی با جلد شومیز و شمارگان ۵۵۰۰ نسخه در تهران به چاپ رسید. این کتاب در سال ۱۴۰۱، به چاپ سیزدهم رسید.

نسخه الکترونیک این کتاب در سایت پاتوق کتاب موجود است.

نوا، نما و نگاه

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «ملاقات در شب آفتابی». پاتوق کتاب فردا. بی‌تا. دریافت شده در ۲۹ دی ۱۴۰۳
  2. محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۰-۱۳۹.
  3. «علی مؤذنی». ویکی پدیا. بی‌تا. دریافت شده در ۲۹ دی ۱۴۰۳
  4. پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «واقعیت جایی در رمان ندارد/ دنبال «رستم دستانِ ادبیات» نباشید». خبرگزاری مهر. ۹ تیر ۱۳۹۵
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ «معرفی کتاب‌های پنجمین پویش مطالعاتی روشنا». خبرگزاری ایسنا. ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
  6. پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۰.
  7. محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۱.
  8. محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۵-۱۴۴.
  9. پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۲.
  10. محمدرضا سرشار. «نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی)». ۱۴۴.
  11. پرش به بالا به: ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ «همراهی واقعيت و تخيل، عامل شكوه يك پديده داستانی». خبرگزاری ایبنا. ۱۷ خرداد ۱۳۸۹
  12. پرش به بالا به: ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ««ملاقات در شب آفتابی» از زیر آوار شعاری‌نویسی گریخته است». خبرگزاری تسنیم. ۱۸ خرداد ۱۳۹۵
  13. پرش به بالا به: ۱۳٫۰۰ ۱۳٫۰۱ ۱۳٫۰۲ ۱۳٫۰۳ ۱۳٫۰۴ ۱۳٫۰۵ ۱۳٫۰۶ ۱۳٫۰۷ ۱۳٫۰۸ ۱۳٫۰۹ ۱۳٫۱۰ ۱۳٫۱۱ «ناهمگونی لحن «ملاقات در شب آفتابی» و نقش دراماتیزه همسر راوی». فردا نیوز. ۳۰ خرداد ۱۳۹۵
  14. پرش به بالا به: ۱۴٫۰۰ ۱۴٫۰۱ ۱۴٫۰۲ ۱۴٫۰۳ ۱۴٫۰۴ ۱۴٫۰۵ ۱۴٫۰۶ ۱۴٫۰۷ ۱۴٫۰۸ ۱۴٫۰۹ «روانکاوی شخصیت با عینک داستان/ پلی بین جبهه‌ و جامعه/ روایت داستان نو و جذاب است». خبرگزاری فارس. ۲۹ خرداد ۱۳۹۵

منابع و مأخذ

  • سرشار، محمدرضا. (۱۳۷۵). نقد ملاقات در شب آفتابی (نوشته علی مؤذنی). ادبیات داستانی. شماره ۴۰.
  • رضایی، رضا. (۱۳۹۵). بررسی شخصیت در شکل‌گیری متن روایی دو رمان دفاع مقدس (ملاقات در شب آفتابی و ظهور). پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد. دانشگاه خلیج فارس، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
  • صادقی‌نیا، زهرا. (۱۳۹۷). بررسی و تحلیل بنمایه‌های پایداری و ارتباط آن‌ها با عناصر داستان در رمان ملاقات در شب آفتابی. ششمین همایش ملی متن پژوهی ادبی نگاهی تازه به ادبیات داستانی معاصر.
  • منیری بنجار، ملیحه. محمودی، علیرضا. (۱۳۹۵). بررسی شخصیت و شخصیت‌پردازی در رمان ملاقات در شب آفتابی. کنگره بین المللی زبان و ادبیات.