محمود پوروهاب

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمود پوروهاب

زمینهٔ کاری ادبیات کودک و نوجوان
زادروز ۲آبان۱۳۴۰
روستای مشایه از توابع رودسر
ملیت ایرانی
پیشه شاعر، نویسنده و پژوهشگر
کتاب‌ها «از احد تا اُحد»، «پر از بوی گلابی»، «مردی که اسرار زمین را می‌دانست»، «امام گل‌ها»، «صدای زلال بلال»، «همیشه کسی است»، «نام‌آوران ایران (ملک الشعرای بهار)»،«هر پرنده با ترانه‌اش نفس می‌کشد»، «بوی سکه‌های نو»، «زبان گنجشک‌ها را بلد است»، «خداجونم کمکم بکن»، «هدیه دریا» و مجموعه «یاران پیامبر»
مدرک تحصیلی دکترای ادبیات داستانی

محمود پوروهاب، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است.

* * * * *

محمود پوروهاب در سال ۱۳۴۰ در روستاي مشايه از شهرستان رودسر به دنيا آمد او از همان دوران كودكي به شعر علاقه داشت.[۱] حیات و زندگی محمود پوروهاب در دومین روز از آبان ماه سال ۱۳۴۰ شمسی با تولد در روستای مشایه از توابع منطقه سرسبز رودسر (استان گیلان) شروع شد. در دوران دبیرستان به شعر و داستان‌پردازی علاقه‌مند بود. در سال ۱۳۶۹ فعالیت‌های او به شکل جدی‌تری دنبال شد. بعد از اخذ دیپلم و رفتن به خدمت سربازی به قم آمد. ابتدا (دو سال) مشغول به خواندن دروس طلبگی شد. وی دارای مدرک دکترای ادبیات داستانی است که به عنوان مدارج علمی ارائه کرده، لکن در سازمان‌ها با یک رتبه پایین‌تر محاسبه می‌گردد و به عنوان فوق لیسانس این رشته برای او درنظر گرفته‌ شده است.[۲] وي بیش از بيست سال است كه در حوزه ادبيات كودك و نوجوان كار مي‌كند. حاصل اين سال‌ها، حدود صد عنوان كتاب شعر، داستان، زندگينامه، تحقيق و بررسي و حدود صد مقاله پژوهشي و نقد است. او مسئول شعر ماهنامه‌هاي سلام بچه‌ها و پوپك و همين‌طور كارشناس ادبي مجله باران است. كارهاي زيادي از اين شاعر و نويسنده منتشر شده است، از جمله «پير چنگي» و «پر از بوي گلابي» كه برنده جايزه كتاب فصل شده است و مجموعه شعر «تو با ما قدم مي زني». سادگی و روان بودن اشعار و داستان‌های او بسیار قابل فهم و مطلوب است.[۱]

آیینه‌ای از محمود پوروهاب

گرایش به ادبیات کودک و نوجوان

گرایش من به حوزه ادبیات کودک به واسطه‌ دوستانی بود که ما در آن موقع با هم جلسات خانگی داشتیم و همدیگر را پیدا کردیم. در آن جلسات که از جاهای مختلف کشور بودند، یکی داستان‌نویس بود، یکی تصویرگر، یکی فیلمنامه نویس، ما شعر می‌گفتیم و همین‌جور جمعی ده - دوازده نفره بودیم که جلسات هفتگی در منازل‌مان داشتیم. در بین این جمع یکی از دوستان ما کارمند دفتر تبلیغات بود که یک روز آمد و گفت: قرار است مجله‌ای برای کودکان در این دفتر تأسیس کنیم و یک نفر هم برای این کار مأمور کرده‌ایم. ایشان هم شعر و هم داستان می‌گویند. شما هم بیا شعری بگو به ایشان بدهیم تا اگر خوب بود استفاده کند. من هم با اکراه (چرا که من اطلاعاتی درباره ادبیات کودک در آن دوره نداشتم و شعری هم که می‌گفتم برای بزرگسال بود) یک کار با محتوای چیستانی برای ایشان آماده کردم تا به خیال خود دست از سرم بردارد. بعد از این که کار مرا دیده بودند، گفتند به ایشان بگویید کارشان تأیید شده و از وی دعوت می‌کنیم تا در جلسات ما حاضر شوند. در آن جلسات عاملی که باعث شد نسبت به کار کودک رغبت پیدا کنم و ادامه بدهم، کارهای محمود کیانوش بود. من زندگی کیانوش را مطالعه کردم و دیدم او در اوج بزرگسالی که شاعر قدری بود، طوری که شخصیتی مثل شاملو شعرش را تقدیم به او کرده، چنین آدمی در میان راه آمده و کار کودک سروده است. زمانی با خودم فکر می‌کردم حتی اگر بخواهم شاعر مطرحی هم بشوم، چون شاعر بزرگسال زیاد داریم که اکثراً هم مدعی هستند، نهایتاً می‌شوم یکی از ایشان. از طرفی می‌دیدم که تعداد شاعران کودک خیلی کم بود و آنها هم در تهران بودند. به این نتیجه رسیدم که کار برای کودکان ضرورت دارد و نیاز است و من این احساس نیاز را کردم و باعث شد به این سمت کشیده شوم. از طرفی با خود گفتم: علاوه بر ضرورتی که در این حوزه دیده می‌شود، اگر بخواهم سری در سرها داشته باشم، با توجه به کم بودن کسانی‌که کار کودک می‌کردند در مقایسه با شعر بزرگسال، رقابت سنگین نمی‌شد. البته من به دنبال شهرت نبودم، بیشتر به خاطر احساس مسئولیت و اینکه کار شیرینی هست، انجام دادم و کلاً کار بزرگسال را رها کردم و دیدم اگر بخواهم دو طرف را داشته باشم، تضاد ایجاد می‌کند و تمرکزم را به هم می‌ریزد.[۳]

تولد «سلام بچه‌ها»

«سلام بچه‌ها» سال ۱۳۶۹ در دفتر تبلیغات اسلامی قم با همکاری افرادی مثل آقای حسن‌زاده، آقای راستگو و تعدادی دیگر از دوستان راه‌اندازی شد. من هم این توفیق را داشتم که به‌واسطه‌ آشنایی که با بعضی از این دوستان داشتم دعوت به کار شدم. به یاد دارم وقتی می‌خواستیم مجله‌ «سلام بچه‌ها» را راه‌اندازی کنیم، به دنبال کسی بودم در سطح استان قم که ادبیات کودک را کار کرده باشد ولو به اینکه شعر کوچکی برای بچه‌ها گفته باشد و یا داستانی گفته باشد و یا حتی تصویری. نه در سطح استان و حتی جاهای دیگر هم وضع مشابه داشت و فقط در تهران بود که جمع محدودی مشغول به این کار بودند. هیچ یک از ما آشنا به کار نبودیم و مجبور شدیم در جلسات آقای علی محمدی شرکت می‌کردیم که ایشان تا حدی با داستان و شعر کودک آشنایی داشت. یادم هست که آن موقع شعری از ایشان در کیهان بچه‌ها چاپ شده بود. ایشان را شش ماه آورند که با ما کار کند و آموزش بدهد و بعد افراد دیگری لازم بود بیایند مثل مرحوم امیرحسین فردی، مصطفی رحماندوست و حسین فتاحی و امثال ایشان که در تهران سرشناس بودند و برای آموزش و جلسات شعرخوانی و مانند آن مي‌آمدند. قبل از این جلسات و آموزش‌ها من شعر بزرگسال می‌گفتم و دوستان دیگر هم کار کرده بودند ولی همه در رده بزرگسال بودند. حتی در سال‌های اول که ما مجله کودک کار می‌کردیم از تصویرگران بزرگسال همچون مرحوم آقای رحمتی و یا آقای گل محمدی استفاده می‌کردیم، چرا که تصویرگر کودک نبود، اما کم کم این افراد تربیت و زیاد شدند. در واقع ادبیات کودک و نوجوان قم از تاریک‌خانه‌ مجله‌ سلام بچه‌ها رشد کرد؛ یعنی مدخلی بود برای کسانی‌که آمدند و با کار برای کودکان آشنا شدند و بعضی بعد از مدتی رفتند و حتی مجلات دیگر را سردبیری کردند و تصویرگران زیادی تربیت شدند و اینجا اولین جایگاه ادبیات کودک و نوجوان در قم بود و البته تأثیرات خارج از قم نیز داشت؛ چراکه در سطح کشور توزیع می‌شد و افراد زیادی با ما از جاهای مختلف تماس می‌گرفتند و بعضاً به اینجا می‌آمدند و رشد خوبی داشتند.[۳]

نخستین جرقه‌های داستان‌نویسی

من اوائل بیشتر شعر کار می‌کردم، طوری که برای پیشرفت و بالارفتن سطح کیفی کارم حدود دو سال به موسسه کیهان بچه‌ها می‌رفتم که متشکل از پنج الی شش نفر بود و بعد مسئول شعر مجلات اینجا شدم و کارهای من در مجلات دیگر هم راه پیدا کرد و رابطه نزدیکی با مجلات کودک و نوجوان کل کشور پیدا کردم. بعد از حدود سه سالی مشغول به نوشتن داستان شدم، یعنی حدود سال ۷۲ شروع به نوشتن داستان کردم و اولین کارم هم «صدای زلال بلال» درباره زندگی بلال حبشی بود و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این کار را چاپ کرد و حدود یک‌سال بعد به عنوان کار برگزیده‌ کانون معرفی شد. کم کم شروع کردم به داستان‌نویسی و آن موقع بیشتر داستان بلند هم می‌نوشتم. مثلاً درباره زندگی ابوذر غفاری، صحابی پیامبر، کار کردم با نام «غروب آفتاب ربذه» و درباره زندگی مصعب بن عمیر کار کردم و بعد از آن مجموعه داستان‌های کوتاه زیادی نوشتم. چندین کار مشترک هم از همین کارهای مذهبی با آقای ملامحمدی داشتیم که انتشارات بوستان کتاب و محراب قلم آن کارها را چاپ کرده و مجموعه‌ای با نام «مژده ای گل» بود که انتشارات جمکران چاپ کرد.[۳]

سبک در شعر

وقتی در شعر از سبک صحبت کنید کار را خیلی سخت می‌کنید، چون معمولاً به این کارها معمولاً می‌گویند «جریان»، چون سبک چیز دیگری هست. وقتی صحبت از شعر کودک و نوجوان می‌شود، مثلا می‌گوییم ما جریان راه انداختیم. البته این هم درست است که هرکسی بالاخره سبکی در نوشته‌هایش پیدا می‌شود. من هم داستان زیاد نوشته‌ام (در حدود ۱۵۰ اثر تا کنون از آثار من چاپ شده) بطوری‌که حدود ۹۵ درصد آثارم داستان هستند؛ داستان مذهبی، داستان کوتاه، رمان و یا زندگی‌نامه. مانند زندگی‌نامه شهید مفتح، زندگی‌نامه ملک‌الشعراء بهار، مسعود سعد سلمان و... ، اما در شعر معروف‌ترم در حالی‌که اکثر کارهایم داستان بوده و شاید حدود ۱۵ کتاب شعر از من چاپ شده. از آنجایی که در کار شعر خیلی سختگیر و سخت سلیقه هستم و در واقع هر چیزی را قبول نمی‌کنم و این سختگیری شامل خودم هم هست در حالی‌که شاید باورش سخت باشد که شاگردانی درام۲۰۰ جلد کتاب شعر دارند و من ۱۵ جلد کلاً کار شعر دارم. منتهی به قول آقای رحماندوست که درباره‌ کارهای من به پسرم گفته بودند: «پدر شما شعر کم کار کرده اما خیلی تأثیرگذار بوده». حتی بعضاً می‌بینم که دیگران از کارهای من تقلید هم کرده‌اند. درباره سبک کار (طبق نظر دوستانی هم که دربارهی کارهای من گفته‌اند) اینگونه است که هم ساختار زبانی و هم صمیمیت در کارهای من دیده می‌شود، علاوه بر این دو وجه پرداختن به موضوعات روز در کارهایم رعایت می‌کنم. البته این خصوصیات در شعر من دیده می‌شود و در داستان چنین ادعایی ندارم، اما در بین داستان‌ها هم ما را بیشتر در حوزه داستان‌های مذهبی می‌شناسند و می‌پذیرند و شاید بتوان این‌گونه گفت که اگر کسی بین 10 داستان‌نویس بخواهد کاری مذهبی را ارائه دهد، نام من و آقای ملامحمدی حتماً جزو این 10 نفر خواهد بود. در بین شاعران کودک و نوجوان استان قم فکر نکنم کسی پیدا شود که در کلاس‌های من نبوده باشد و چه بسا با توجه به سختگیری و وسواسی که در کارم دارم، خودم صاحب سبک باشم. مثلاً من در تنوع وزن (طبق بررسی یکی از افراد) من از دیگر شاعران تنوع وزنی بیشتری داشتم؛ من شعر نیمایی زیاد گفتم، چند خشتی زیاد گفتم، گاهی وزن‌ها را به نوعی شکستم؛ یعنی در قالب‌های گوناگون شعر گفته‌ام.[۳]

همیشه سعی کرده‌ام در شعرهایم خودم باشم

یکی از حسن‌های من این است که همیشه از دیگران نظر می‌خواهم، مشورت می‌گیرم و بهترین نظرها را در آثارم اعمال می‌کنم. همیشه در شعرهایم به دو موضوع توجه دارم. موضوع اول این است که در کنار اینکه شعر نوجوان می‌گویم، تلاش می‌کنم فضای شعر و زبان آن به گونه‌ای باشد که مخاطب بزرگسال را هم پوشش دهد و این مخاطب هم با شعرها ارتباط برقرار کند و لذت ببرد. از سوی دیگر روی هیچ کدام از شعرهایم تاریخ نمی‌زنم؛ شعر باید همیشه نو و تازه باشد و حرف شاعر همیشه شنیدنی. همیشه سعی کرده‌ام در شعرهایم خودم باشم، از دریچه خودم به دنیا و شعر نگاه کنم و شعرهایم مانند دیگران نباشد. در میان آثارم، چهار اثر را بسیار دوست دارم که یکی از آن‌ها مجموعه «با تو هوا خوب است» نام دارد. برای این چهار اثر، زحمت بسیار کشیده‌ام، ممارست کرده‌ام و زمان گذاشته‌ام و به همین دلیل بسیار دوست‌شان دارم.[۴]

هرگز کار سفارشی در شعر قبول نمی‌کنم

به دلیل احترام فراوانی که نسبت به شعر قائلم، هرگز کار سفارشی قبول نمی‌کنم. شاید در مورد داستان این‌طور بوده که کار سفارشی کرده باشم، اما درمورد شعر، نه؛ چون شعر درآمدزا نیست، ولی داستان را برای معیشتم درنظر گرفتم و آن را هم باز گرفتم تا بتوانم شعرم را بگویم و این واقعیت مسئله هست؛ یعنی داستان را فدای شعر کردم، هرچند بیشتر جوایزی که دریافت کرده‌ام هم برای داستان بوده، اما علتش کثرت کارهای داستانی بوده که انجام داده‌ام. به عنوان مثال کتاب «غروب آفتاب ربذه» که درباره ابوذر غفاری نوشتم، در دهه‌ ۸۰ این کار درکنار کار (اساتیدی) همچون آقای سیدمهدی شجاعی که نفر دوم شدند و یا آقای رهگذر، کار من به عنوان بهترین رمان نوجوان شناخته شد. در عین حال من با شعر بیشتر عشق می‌کنم و عشق می‌ورزم. این‌طور بگویم که اگر به لحاظ معیشتی دغدغه‌ای نداشتم، وقتم را فقط به شعر اختصاص می‌دادم. البته اینگونه هم نبوده که به قول مرحوم نادر ابراهیمی _که یک دوره استاد ما بودند_ کار بزن در برو انجام بدهم.[۳]

جای پای کسی در هر کدام از آثارم هست

اگر بخواهیم بگوییم کسی مستقیم استاد من باشد، این طور که مستقیم در خدمت ایشان تلمّذی بکنم، خیر این‌گونه نبوده، اما ما همه اساتید زیادی داریم، همه استاد من بوده‌اند؛ از فردوسی و رودکی گرفته تا دوستانی که در این مسیر با آنها بودیم و از کتاب‌های ایشان استفاده می‌کردیم و در جلساتشان شرکت می‌کردیم؛ منتهی من چه در کارهای شعری و چه داستان هیچ‌وقت به خودم مغرور نبودم و الان هم ادامه دارد. اگر کاری انجام می‌دهم در وهله‌ اول به چند نفر نشان می‌دهم و گاهی نظراتی هم که دوستان داده‌اند را اعمال کرده‌ام و حتی از مخاطبین هم استفاده کرده‌ام، لذا گاهی در سخنرانی‌هایم هم گفته‌ام که در هر کدام از آثار من نگاه کنید، جای پای کسی هست و خاطره‌ای دارد. به همین دلیل معتقدم کسی که در زمینه‌ هنر قدم برمی‌دارد و می‌خواهد موفق باشد، نباید غرور داشته باشد و فکر نکند که کار من بی‌نقص و از همه بهتر است. پس باید حتماً مشورت در کار داشته باشند. من در جمع شاگردان کلاس خودم شعرهایم را می‌خوانم و خیلی از نظرات ایشان خیلی استفاده می‌کنم. گاهی مرا به مدرسه یا جلسه‌ای دعوت می‌کنند؛ بیشتر از آن‌که بخواهم استفاده برسانم، استفاده می‌برم. حتی به نوع حرف زدن و گفت‌وگوهای ایشان توجه می‌کنم که چه تکیه کلام‌هایی استفاده می‌کنند و یا نوشته‌های آنها را نگاه می‌کنم که چه آرزوهایی و چه نگاهی به زندگی دارند و برای به روزکردن اطلاعات این توجهات ضروری و لازم است و اگر از این جهت نگاه کنیم، همه استاد من هستند.[۳]

تلاش و ممارست در طول زندگی

زندگی محمود پوروهاب مانند دیگر افراد، متحمل سختی و مشکلات فراوانی بوده است؛ اما او با کوشش و ممارست توانسته به مقام والایی در زمینه ادبیات برسد. محمود پوروهاب داستان‌های مذهبی و تاریخی را به زبانی ساده و روان(برای کودکان و نوجوانان) منتشر می‌کند. برخی از اشعار پوروهاب در کتاب‌های درسی نیز منتشر شده است که در این بین می توان به «با پرستوهای شاد» و «به نام خدا» که به ترتیب در کتاب فارسی بخوانیم دوم دبستان و سوم دبستان وجود دارند، اشاره کرد. محمود پوروهاب علاوه بر داستان‌سرایی و شعر، به نقل زندگینامه بزرگ مردان تاریخ نیز پرداخته است. کتاب‌های محمود پوروهاب بسیار متعدد هستند و جوایز مختلفی را کسب کرده‌اند. کتاب‌های محمود پوروهاب به حدود ۱۰۰ عنوان می‌رسند که بخش اعظم آنها، برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.[۲]


برخی آثار و تالیفات

دیدگاه و اندیشه

ادبیات برای بچه‌ها وسعت دید و زیبایی شناختی ایجاد مي‌کند

بیشترین تأثیر ادبیات و داستان برای بچه‌ها این است که نگاه و وسعت دید و زیبایی شناختی برای آنها ایجاد کند. جنبه‌ آموزشی را ما کاری نداریم، چرا که مدرسه هم می‌تواند آن کار را انجام دهد. مسئله‌ای اینجا هست که تا صحبت از تعهد پیش می‌آید، ذهن افراد به سمت آموزش و نصیحت می‌رود. در مدارس هم دائم به دنبال چاپ کتاب مفید هستند. مفید را هم چیزی تعریف می‌کنند که ارزشی و اخلاقی باشد؛ یعنی این کار را بکن و این کار را نکن، در حالی‌که ادبیات فراتر از این است و می‌خواهد نگاه تازهای به خواننده بدهد و جهانبینی او را وسعت ببخشد و عاملی می‌شود برای اندیشیدن. آن جنبه‌ زیبایی شناختی خیلی مهم است.[۳]

بسیاری از خواسته‌ها و آرزوها بین نسل‌ها مشترک هستند

بسیاری از خواسته‌ها و آرزوها مشترک هستند، الا اینکه مصادیق آنها عوض شده، چراکه چیزهایی در یک دوره‌ای بودند که در دوره‌ دیگر یا نیست و یا جایش را به چیز دیگری داده است. اما یک چیزی که امروزه بسیار جلوه می‌کند و با دوره‌های سابق فرق کرده این است که نسل امروز اطلاعاتشان نسبت به نسل‌های قبل بواسطه‌ی رسانه‌ها و فضای مجازی خیلی بیشتر شده، طوری که یک کودک ۱۰ ساله‌ امروزی، آگاهی و اطلاعتش از یک آدم ۹۰ ساله ۴۰ الی ۵۰ سال پیش جلوتر است و این یک واقعیت است، چرا که قدیمی‌ها در محدوده‌ای کوچک و به لحاظ اطلاعات از جاهای دیگر بسیار محدود بودند، اما یک نکته‌ای که هست این وسعت اطلاعات اتفاق افتاده، ولی عمق ندارند. سابق اگر کسی به اطلاعاتی و آگاهی دست پیدا می‌کرد، در آن متمرکز می‌شد و فکر می‌کرد و به همین دلیل در یک موضوع عمیق شده و نهایتاً به نتایج اساسی می‌رسید. یک نفر به استادی طعنه زده بود که فلانی به اندازه‌ یک اقیانوس است ولی به اندازه‌ یک وجب عمق ندارد. کسی که در موضوعی عمیق شود و به صورت تخصصی تبحر پیدا کند، قطعاً از نگاه جامعه هم بیشتر مورد توجه است نسبت به آن کسی که پیرامون آن موضوع علم و اطلاعات کلی دارد ولی به صورت تخصصی و ویژه کاری نکرده. این مسئله در جامعه بسیار آسیب رسان هم هست، علی‌الخصوص در سطح مدیرانی که اطلاعات کلی در رشته‌ای دارند و نسبت به متخصصان و کارشناسان زیردست خود اظهار نظر می‌کنند و خود را خیلی هم وارد و مطلع می‌دانند. مطلع بودن این مدیران در سطح کلی فریب‌دهنده هست. البته ممکن است آرزوهای جدیدی هم به خواست بچه‌ها اضافه شده و یا نگاهشان به زندگی تغییر کرده باشد. البته زبان تغییر می‌کند؛ همان هر ۱۰ سال در زبان مقداری دگردیسی ایجاد می‌شود، مثلاً در حوزه‌ شعر کودک وقتی اثری سروده می‌شود، می‌دانیم که برای چند سالی بیشتر کارایی ندارد و ما وقتی شعری ببینیم که برای مثلاً ۱۰ سال پیش سروده شده باشد، مشخص است. این تشخیص ما که فلان شعر قدیمی شده، از روی زبان است نه موضوع و محتوی.[۳]

نویسندگان ادبیات دینی برای کودکان کم‌تعدادند

در حوزه‌ ادبیات دینی کودک و نوجوان نویسنده کم بودند و هنوز هم کم تعداد هستند؛ شاید از تعداد انگشتان دست بیشتر نباشند. البته یک عده هستند که کار هم کرده‌اند ولی در این زمینه متخصص نیستند و تجربه زیادی هم ندارند؛ طوری‌که کتاب‌های زیادی نوشته‌اند و در بین کارها از ایشان خواسته‌اند که داستان مذهبی هم آماده کنند. این گونه افراد معمولاً با کپی برداری از کارهای من و امثال من اقدام به جمع‌آوری و استفاده می‌کنند و حتی منبع کارشان را هم ذکر نمی‌کنند. افرادی هم هستند مانند آقایان مسلم ناصری، مظفر سالاری، مجید ملامحمدی و مرتضی دانشمند که کار دینی کودک کرده‌اند و خوب هستند. آقای سرشار هم آدم قدری بوده که خوب کار کرده، آقای ناصر نادری و آقای نقی سلیمانی هم کارهای خوبی دارند. مثلاً آن کار آقای سرشار که درباره پیامبر اکرم (ص) نوشته‌اند به نام «آنک آن یتیم از دست رفته»که در قالب رمان نوشته شده بود و ویرایش‌های متعددی هم روی آن انجام شده و خیلی هم تجدید چاپ شده و به شکل‌های مختلف ارائه شده. ویژگی آقای سرشار این است که در کارهایی کرده آگاهی خیلی بالایی دارد و آثارش با دلایل متقن نوشته شده به نحوی که برای هر اتفاقی دلایلی آورده و از نظر تاریخی مشخص است که مطالعه فراوانی داشته و همه جوانب در کار او رعایت شده. آقای نقی سلیمانی هم کارشان همین‌طور است، مثل کاری که درباره‌ امام رضا (ع) داشت، دیدم که خیلی خوب کار شده و اتفاقاً در جشنواره‌هایی که داور بودم برای آن کار به ایشان جایزه دادیم. آقای دانشمند (چون طلبه هم هستند) قلم کودکانه خیلی خوبی دارند و همچنین آقای مهاجرانی نیز به همین ترتیب. قبلی‌ها که اسم بردم قلم نوجوان خوبی دارند و این دو بزرگوار قلم کودک. آقای ملامحمدی هم برای کودک وهم برای نوجوان خوب قلم می‌زند. شاید افراد دیگری هم مثل خانم موسوی گرمارودی باشند که من حضور ذهن ندارم ولی این افراد که نام بردم و آنها را می‌شناسم از جهت قلم برای کودک و نوجوان خوب هستند.[۳]

برتری داستان به مدرن بودن آن است

درحال حاضر برتری داستان، به مدرن بودن آن است، زمانی ما می‌نوشتیم بصورت روایتی و مستقیم بود (البته الان هم بعضی اینطور می‌نویسند) اما در حال حاضر باید کارها جذاب و با زاویه دیدی تازه باشند؛ یعنی می‌توان هر داستان و روایتی را از زاویه‌ای نوشت که تاکنون به آن پرداخته نشده. نکته‌ دیگر فضاسازی‌ست که خیلی مهم هست. مثل شخصیت‌هایی که می‌توان در داستان اضافه کرد. از آنجا که شما برای کودک و نوجوان کار می‌کنید، می‌توانید کارکترهایی کودکانه به اصل داستان اضافه کنید تا مخاطب شما (یعنی کودک) با آن کارکتر هم‌زادپنداری می‌کند و برایش جذاب است و اگر بخواهید همان روایت را فقط بیاورید، اثری بی‌روح و خشک خواهد بود، لذا به همین دلیل می‌بایست کارها خیلی مدرن و امروزی ارائه شوند.[۳]

من زمانی به نمایشگاه کتاب می‌رفتم و در بخش ناظر -قسمتی که آنجا کتاب فروخته نمی‌شود و فقط نمونه کتاب‌ها قرار می‌گیرد- بررسی می‌کردم که بچه‌ها در بین کتاب‌ها به دنبال چه ژانرهایی هستند، متوجه شدم که نوجوانان بیشتر دنبال ژانرهای وحشت هستند. وقتی این کتاب‌ها را بررسی کردم، دیدم بیشتر تخیلی هستند و اغرق‌های شدید در آنها اعمال شده است. بعد به این نتیجه رسیدم که می‌توان روی موضوع معجزات چنین جذابیتی ایجاد کرد و اقدام کردم به نوشتن 10 داستان کوتاه کردم درباره‌ معجزات، البته با زاویه نگاهی تازه. بعد این کارها را دادم به بعضی اطرافیان و نظر ایشان را هم جویا شدم و پس از تأیید و تشویقی که دیدم، کتاب را با نام «زبان گنجشک ها را بلد است» برای چاپ به ناشر سپردم.[۳]

۹۵ درصد تولیدات مذهبی برای کودکان ضعیف هستند

به‌طور خاص در خصوص کارهای مذهبی می‌توانم بگویم ۹۵ درصد تولیدات ضعیف هستند؛ چه شعر و چه داستان. در واقع بیشتر کتاب‌سازی شده. عده‌ای از ناشرین بازاری هستند و فقط به فکر سود خود هستند و اصلاً این کتاب چی هست و از طرفی به دنبال ارزان تمام شدن کار هستند. مثلاً دیده‌ام که ناشری از یک عنوان ۵۰ جلد کتاب چاپ کرده. عده‌ای دیگر از ناشرها که حال یا دولتی هستند و یا ارگانی و…. با این شعار به میدان می‌آیند که ما عِرق مذهبی داریم و باید دِین خودمان به اسلام را ادا کنیم. اما در عمل می‌بینم این‌ها که چنین ادعایی هم دارند، بدتر خیانت می‌کنند؛ چرا که بدلیل عدم آگاهی و بی‌سوادی و فقط ادعا کار را به اهلش نمی‌سپارند و باز برای ارزان تمام کردن و به سرعت چاپ کردن، بدل از اصل کار را آماده می‌کنند و یا با عرض معذرت برخی ناشران در قم که من با آنها کار نمی‌کنم، به جز یک کاری که چند سال پیش، بوستان کتاب از من گرفت و یک کار هم نشر براق. چون عمدتاً ناشران قمی به دنبال کار ارزان هستند. مثلاً یکی از شاگردان من که کارش را انتشارات زائر چاپ کرده وقتی از او خواستم اثرش را ببینم، گفت: من خجالت می‌کشم که شما بخواهید کار مرا ببینید. وقتی قرار شد کاری با قیمتی ارزان آماده شود، توقعی بیش از این نیست. اگر در کارها به دنبال کیفیت هستیم، به هر حال نویسنده یا شاعر باید وقت بگذارد.[۳]

آشنا کردن کودکان با وقایع مذهبی

بچه‌ها خواه ناخواه از طریق خانواده‌ها و مساجد با وقایع مذهبی آشنا می‌شوند و نویسنده‌ها سعی می‌کنند با آثاری که درباره ائمه و مناسبات مذهبی می‌نویسند، آموزه‌های اخلاقی، رفتاری و سبک‌زندگی و سیره آن بزرگواران را با زبانی ساده و مفاهیمی که بچه‌ها بتوانند آنها را به درستی درک کنند، به آنها معرفی کنند. نوشتن داستان یا سرودن شعر به عنوان ابزاری هنری می‌تواند تاثیر زیادی در انتقال مفاهیم به مخاطبان داشته باشد. بر همین اساس باید موضوعاتی انتخاب شود که هم آموزنده باشد و هم بتواند بر افکار بچه‌ها تاثیر بگذارد. هرکسی در هر شغلی که دارد با روش خودش به موضوعات مذهبی می‌پردازد، کار نویسنده هم این است که با زبان هنر این نکات و آموزه‌ها را به بچه‌ها منتقل کند. به نظر من در ادبیات کودک و نوجوان، مخصوصا شعر، به موضوعات مذهبی توجه شده و بسیاری از شاعران ما سعی کرده‌‌‌‌اند در قالب اشعار مختلف بچه‌ها را با مضامین دینی و مذهبی‌ آشنا کنند؛ به عنوان مثال چندی پیش در کتابی با عنوان «نسیم و قاصدک» اشعار شعرای مختلف با موضوعات متفاوتی مانند زیارت، نماز، خدا، روزه، مدح اهل‌بیت و ... را جمع‌آوری و منتشر کردم تا مخاطبان بتوانند به منبع کلی‌تری از این اشعار دسترسی داشته باشند.[۵]


بخش اعظم شعر کودک و نوجوان ما را شعرهای آیینی تشکیل می‌دهند

بخش اعظم شعر کودک و نوجوان ما را شعرهای آیینی تشکیل می‌دهد، بعضی از این اشعار بسیار قوی‌اند و بعضی ضعیف‌تر. البته در حوزه داستان کودک و نوجوان هم در حال حاضر نویسندگان آیینی شناخته شده‌ زیادی داریم. اما با نگاهی به آثار تولیدی مذهبی برای کودکان می‌بینیم که کمیت آنها بسیار بالا است اما متاسفانه کیفیت‌ها آن‌طور که باید نیست و از بین 50 کتاب شعر و داستان مذهبی به زحمت می‌توان 10 کتاب خوب یا قابل قبول برای بچه‌ها انتخاب کرد. البته این مساله مختص به کودکان و نوجوانان نیست در حوزه بزرگسال هم همین‌طور است و از بین صدها شعر و داستانی که تولید می‌شود تنها تعداد محدودی از آنها مطلوب است.[۵]


تکراری‌گویی و کلیشه‌گویی در ادبیات دینی زیاد است

در شعر به دلیل اینکه با کلیات سر و کار داریم خیلی به دنبال این نیستیم که مطالب یک واقعه تاریخی را به کودک انتقال دهیم اما در داستان مذهبی به دلیل اینکه هم باید جنبه هنری مطلب حفظ شود و هم جنبه تاریخی آن، بنابراین اطلاعات باید براساس سندی ارایه شود که هم محکم و دور از خرافه باشد و هم برای بچه‌ها باورپذیر باشد. بزرگترین آسیب و ضعفی که ادبیات دینی ما را تهدید می‌کند این است که تکراری‌گویی و کلیشه‌گویی در آن زیاد است. اغلب نویسندگان و شاعران ما یا نگاه تازه و نویی به کار ندارند یا از موضوعات، فرم و قالب تکراری استفاده می‌کنند. درحالی که زاویه دید، نگاه‌، قالب، فرم و مضمونی که ارایه می‌دهیم باید تازه و نو باشد تا بتواند مخاطب را جذب کند. درحال حاضر به خاطر جَویی که ایجاد شده است اغلب ناشران می‌خواهند آثاری با مضامین چهارده معصوم و مذهبی تولید کنند و بیش از حد روی این مساله سرمایه‌گذاری کرده‌ و به سمت کتابسازی پیش رفته‌اند. در نتیجه به نویسندگان و شاعران مختلف سفارش کار می‌دهند. اغلب این نویسندگان و شاعران هم به جای مراجعه به اسناد معتبر از مطالب سایرین الگوبرداری کرده‌اند، اگر حرفی هم برای گفتن داشته‌اند، نتوانسته‌اند آن را با زبان، نگاه و فرم تازه‌ای به مخاطبان ارایه دهند. این مساله سبب تولید آثار تکراری شده است که همه یک روایت خطی را دنبال می‌کنند.[۵]

موضوعاتی که در ادبیات کودک مغفول مانده است

در ادبیات کودک و نوجوان، خیلی از موضوعات کار شده ولی شاید به برخی موضوعات مثل تاریخ ایران کم پرداخته شده و حتی در حوزه بزرگسال هم کار زیادی انجام نشده؛ در حالی‌که ما در تاریخ ایران داستان‌های زیبای زیادی داریم که کار نشده، همان‌طور که در فیلمسازی هم در این موضوع کوتاهی می‌کنند. البته نکته این است که کار شدن در موضوع خیلی مهم نیست بلکه چگونه کار شدن خیلی مهم است. مثلاً درباره محیط زیست خیلی کار شده؛ اعم از شعر و داستان، ولی خوب و جذاب و هنری ارائه نشده و بیشتر کارهای شعاری شده و یا موضوع نظم و انظباط. با این نگاه کم نیستند موضوعاتی که روی آنها کار شده، منتهی همان نگاه و زاویه دیده تازه مهم است که بیشتر خوب نبوده است. از سویی جای بعضی ژانرها در کشور ما خیلی خالی است. مثلاً در زمینه ترانه به ویژه ترانه‌های مذهبی کار قابل توجهی انجام نشده و یا مجموعه‌سازی که کار چند نفر در یک کتاب باشد بهتر است تا کار یک نفر؛ چراکه مخاطب وقتی می‌خواهد آن کتاب را تهیه کند، بهتر می‌داند که آثار چند نویسنده را داشته باشد تا یک نفر. این نگاه با توجه به گران تمام شدن تولیدات می‌تواند به کار کمک کند.[۳]

متولیان فرهنگی سر فرهنگ را بریده‌اند

در کل که سرانه‌ مطالعه در کشور ما همیشه کم بوده و این صحبت برای وقتی بوده که نه فضای مجازی بوده و نه کاغذ به این شکل گران شده بود. حال این دو مسئله هم خود به نوعی معضل شده که تا حدی در این موضوع تأثیرگذار شده است. سؤال این است که در کشورهای جهان اول که خیلی قبل از ما به تکنولوژی‌های این‌گونه دست یافته‌اند در برابر مطالعه‌ کتاب چنین معضلی را عنوان نمی‌کنند؟ پس یا ما فرهنگ‌سازی لازم را انجام ندادیم و یا مردم را طوری گرفتار مسائل معیشتی زندگی کرده‌ایم که دیگر فرصت پرداختن به نیاز مطالعه را در خود احساس نمی‌کند و آنقدر گرفتار و خسته هست که وقتی به خانه مراجعت می‌کند، نهایتاً به دنبال برنامه‌ای طنز از رسانه می‌باشد تا با خنده و شادی از فضایی که درگیر آن بوده خود را دور سازد و کمی آرام شود. حتی در آموزش و پرورش هم من با این حجم کتاب‌ها که خیلی از آنها چیزی به بچه‌ها یاد نمی‌دهد، مخالف هستم. در کنار دروس لازم برای بچه‌ها به نظر من خوب است که کتاب‌های غیر درسی به دانش‌آموز معرفی و از آن مسابقه‌ای تهیه شود و به برگزیدگان آن جوایز خوب داده شود. مدرسه باید کتابخانه داشته باشد و یکی از امتحانات مدرسه کتاب‌های غیردرسی باشد. لذا بایستی از زوائد و دانش‌های اضافه حذف شود و به کتاب‌های غیردرسی در مدارس پرداخته شود تا از همان دوران تحصیل این فرهنگ برای بچه‌ها ایجاد شود. از طرفی مسئله‌ کاغذ هست که تا من یاد دارم همیشه این یک مشکل بوده است. بالاخره باید توجه داشت که جمع زیادی در حاشیه نشر و پخش (اعم از نویسنده، محقق، ویراستار، نمونه خان، تصویرگر، لیتوگراف، چاپخانه، صحاف و…) فعالیت داشته و از این راه امرار معاش دارند، وقتی کتاب به دلیل گرانی کاغذ و هزینه‌های بالا چاپ نشود، خب این اقشار معطل می‌مانند. تمام این عوامل باعث می‌شود کسی کتابی را که با قیمت گران چاپ شده، نخرد. واقعیت این است که متولیان فرهنگی سر این فرهنگ را بریده‌اند و کنار گذاشته‌اند و نمی‌توان انتظار بی‌مورد از مردم داشت. سربازی را می‌خواستند محاکمه کنند که چرا در جنگ با دشمن کاری نکردی و باعث شدی دشمن منطقه‌ای از ما را بگیرد؟ سرباز گفت: من چندتا دلیل دارم؛ اول اینکه اسلحه‌ی من گلوله نداشت... به او گفتند: بقیه‌اش را دیگر نگو... حال حکایت ما هست. من سال‌ها پیش جلسات شعر داشتم، آن موقع جایی را در اختیار ما می‌گذاشتند تا جلسات را برگزار کنیم. الان حدود ۶ سال است که من تلاش می‌کنم تا جایی یک اتاق به ما بدهند تا جلسات شعر را برگزار کنیم، هیچ کجا حاضر نیستند فضایی در اختیار ما قرار دهند. بالاخره یک اتاق، حداقل چیزی هست که برای برگزاری چنین جلسه‌ای لازم است، وقتی این حداقل را برای ما تأمین نمی‌کنند، چه انتظاری می‌توان در توسعه‌ کار فرهنگی داشت؟[۳]

تعامل ناشران با نویسندگان

درباره تعامل ناشران با نویسندگان نمی‌شود یک طرفه قضاوت کرد؛ چرا که ناشرها اکثراً از بخش خصوصی هستند و سرمایه‌ مشخصی دارند و نمی‌توان این دسته را با مثلاً کانون پرورش فکری نوجوانان و یا به نشر (آستان مقدس امام هشتم) که حمایت آنچنانی دارند مقایسه کنیم و این (نوع قضاوت) بی‌انصافی هست. و یا حتی ناشران بخش خصوصی را با انتشاراتی مثل قدیانی مقایسه کنیم. در کل ایشان با سرمایه‌ای محدود که دارند می‌خواهند هم کار فرهنگی انجام دهند و هم به لحاظ اقتصادی می‌خواهند با پولی که گذاشته‌اند کار کنند؛ لذا ناچارند در کاری که می‌خواهند تولید کنند با سرمایه‌ کمتری بتوانند به سود مطمئنی برسند. همین که کار فرهنگی را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کرده‌اند، خیلی ستودنی و مثبت هست. اما واقعیت این است که خیلی از این‌ها کارشناس ندارند و خودشان هم که نوعاً کارشناس نیستند. اما از انتشارات‌هایی که به شکلی از حمایت مجموعه‌های قوی و بزرگ برخوردارند انتظار می‌روند حداقل برای انتخاب کارهایشان کارشناس استخدام کنند و تولیدات کارشناسی شده را عرضه کنند. بعضی از ناشران هم از نویسنده‌ خوب و قوی استفاده می‌کنند انتقادی که من به ایشان دارم این هست چرا فقط محدود به یکی دو نفر شده‌اند. چه خوب است که از دیگر نویسندگان هم در منشورات‌شان استفاده کنند. اینکه شما فقط یک عده را هم بشناسید، قشنگ نیست.[۳]

مقرون به صرفه بودن برای ناشر باعث ترویج ترجمه شده است

چون در کشور ما حق کپی رایت رعایت نمی‌شود، راهی را برای استفاده بدون پرداخت هزینه به ناشر می‌دهد و حتی می‌تواند به راحتی تصاویر کارهای خارجی را کپی کند و این برای ناشر وسوسه برانگیز است، از طرفی به نویسنده هم پولی پرداخت نمی‌شود. منتهی به نظر من ترجمه هم در کنار کتاب‌های دیگر باید باشد، چرا که هم مطالبه مخاطب است و هم برای نویسندگان داخلی هم دیدن کارهای خارجی و آشنا شدن با نگاه ایشان، بسیار مفید است. در کل آنچه بیشتر باعث ترویج ترجمه شده، مقرون به صرفه بودن در هزینه‌کردها برای ناشر است.[۳]

توجه به امیرالمومنین (ع) در شعر و داستان کودک

در زمینه پرداختن به موضوعات دینی و مذهبی در کتاب‌های کودک و نوجوان، هم در شعر و هم در داستان کودک و نوجوان به امیرالمومنین (ع) توجه زیادی شده است. و یکی از معصومینی است که نسبت به سایر معصومان به ویژگی‌ها‌ و خصوصیات اخلاقی ایشان مخصوصا شهادت، موضوع غدیر، یتیم‌نوازی، تنهایی و سخن گفتن با چاه زیاد توجه شده است. معمولا در شعرها و قصه‌ها بیشتر به نکات آموزشی و سیره زندگی حضرت علی (ع) مثل مهربانی با کودکان، کمک به فقرا در هنگام روزه‌داری و ... که به عنوان آموزه‌هایی برای بچه‌ها محسوب می‌شود، توجه شده است.[۶]


درباره ضرورت پرداختن به موضوعات مذهبی در کتاب‌های کودک و نوجوان، سرودن شعر یا نوشتن داستان به عنوان ابزاری هنری تاثیر زیادی در انتقال مفاهیم به بچه‌ها دارد به همین دلیل باید موضوعاتی انتخاب شود که هم آموزنده باشد و هم بتواند بر افکار بچه‌ها تاثیر بگذارد. کار نویسنده این است که با زبان هنر این نکات و آموزه‌ها را به بچه‌ها منتقل کند. ما نویسندگان در خلق آثار توجه زیادی به مسائل اخلاقی و انسانی داریم تا بچه‌ها با سیره پیامبر اکرم و امامان بیشتر آشنا شوند و بدانند که این بزرگواران چه خصوصیات اخلاقی برجسته‌ای داشتند و چه کمک‌هایی به سایر انسان‌ها می‌کردند. بیان این مطالب برای بچه‌هایی که امام‌ها را به عنوان الگوی خود می‌دانند و از آن‌ها الهام می‌گیرند، بسیار سودمند است. ما نویسندگان می‌خواهیم به این وسیله ارزش‌های انسانی را با استفاده از شعر و داستان در بچه‌ها نهادینه کنیم، معمولا نویسندگان مطالبی می‌نویسند که مستند و برای بچه‌ها باورپذیر باشد. اما متاسفانه همین بچه‌ها وقتی در هیات‌های مذهبی می‌روند گاهی مطالبی را می‌شنوند که صحیح نیست و جنبه خرافات دارد و غیرقابل باور است و در این هیات‌ها فقط به این مسائل از جنبه احساسی پرداخته می‌شود که آسیب‌زاست.[۷]


عدم توجه به منابع معتبر و قابل استناد

عدم توجه به منابع معتبر و قابل استناد در ذکر برخی مصیبت‌ها از جمله مشکلاتی است که در جامعه ما وجود دارد و متاسفانه گاهی در تالیف آثار دینی نیز دیده می‌شود. برخی نویسندگان علی‌رغم اینکه بسیار حرفه‌ای و خوش‌قلم هستند اما دیده می‌شود بدون استفاده و استناد از منابع اصلی داستان‌های مذهبی می‌نویسند که ممکن است به علت عدم دسترسی به منابع اصلی باشد. گاهی اوقات هم نویسندگان برای کسب اطلاعات به اینترنت مراجعه می‌کنند که چندان معتبر و قابل اعتماد نیست. در شعر به دلیل اینکه با کلیات سر و کار داریم خیلی به دنبال این نیستیم که مطالب یک واقعه تاریخی را به کودک انتقال دهیم اما در داستان مذهبی به دلیل اینکه هم باید جنبه هنری مطلب حفظ شود و هم جنبه تاریخی آن، بنابراین اطلاعات باید براساس سندی ارایه شود که هم محکم و دور از خرافه باشد و هم برای بچه‌ها باورپذیر باشد.[۷]

تکراری‌گویی و کلیشه‌گویی‌های زیاد ادبیات دینی را تهدید می‌کند

آسیب و ضعف دیگری که ادبیات دینی ما را تهدید می‌کند تکراری‌گویی و کلیشه‌گویی‌های زیاد است. اغلب نویسندگان و شاعران ما یا نگاه تازه و نویی به کار ندارند یا از موضوعات، فرم و قالب تکراری استفاده می‌کنند. درحالی که زاویه دید، نگاه‌، قالب، فرم و مضمونی که ارایه می‌دهیم باید تازه و نو باشد تا بتواند مخاطب را جذب کند. درحال حاضر به خاطر جَویی که ایجاد شده است اغلب ناشران می‌خواهند آثاری با موضوعات مذهبی تولید کنند و بیش از حد روی این مساله سرمایه‌گذاری کرده‌ و به نویسندگان و شاعران مختلف سفارش کار می‌دهند. اغلب این نویسندگان و شاعران هم به جای مراجعه به اسناد معتبر از مطالب سایرین الگوبرداری کرده‌اند، اگر حرفی هم برای گفتن داشته‌اند، نتوانسته‌اند آن را با زبان، نگاه و فرم تازه‌ای به مخاطبان ارایه دهند. این مساله سبب تولید آثار تکراری شده است که همه یک روایت خطی را دنبال می‌کنند. البته در این زمینه مشکل دیگری هم وجود دارد و آن هم برخورد سلیقه‌ای با منابع موجود است، برخی کارشناسان و دانشگاهیان که در رشته علوم حدیث تحصیل کرده‌اند، برخورد سلیقه‌ای با منابع موجود می‌کنند و برخی منابع را قبول ندارند.[۷]

محمود پوروهاب از نگاه دیگران

رد پای پوروهاب در همه آثارش دیده می‌شود

بابک نیک‌طلب، شاعر حوزه کودک و نوجوان: ما در شعرهای پوروهاب، این شاعر را تمام و کمال می‌بینیم؛ جملات و عواطفی که در شعرهایش جاری است همه متعلق به خودش است و با همین کلمات خودش، در شعرهایش حرف می‌زند. متاسفانه با بررسی شعر امروز کودک و نوجوان، جای خالی زبان خود شاعر را در آثارش مشاهده می‌کنیم؛ به بیان دیگر مضمون تازه است و ما به عنوان منتقد و مخاطب از آن لذت هم می‌بریم اما به راحتی می‌توان گفت این شعر می‌تواند سروده شاعر دیگری هم باشد؛ یعنی سبک و زبان شاعر به عنوان امضای اثر در آن دیده نمی‌شود. اینکه شاعر بتواند کلمه‌ای را به استخدام خودش در بیاورد، وظیفه بسیار مهمی است که شاعران بزرگ از پس آن برآمده‌اند و به این نقطه رسیده‌اند. مثلا کتاب «با تو هوا خوب است» جدا از اینکه خودِ خودِ شاعر است اما تکرار او هم نیست و پوروهاب در این اثر یک گام به جلو برداشته است.[۴]

پوروهاب در همه حوزه‌هایی که قلم زده توانسته سرآمد باشد

محمد گودرزی دهریزی: پوروهاب در همه حوزه‌هایی که قلم زده توانسته سرآمد باشد درحالی که اکثر افراد توانایی چنین کاری را ندارند. من این ویژگی ایشان را برای خود درس خواهم گرفت. خدایا، ممنونیم که پوروهاب متولد شد کمال شفیعی، شاعر حوزه نوجوان: خدایا، ممنونیم که پوروهاب متولد شد. اکثر شاعرانی که می‌شناسم بعد تئوریک و نقادی‌شان به‌اندازه قریحه شعرگویی‌شان قدرتمند نیست ولی پوروهاب از جمله افرادی است که در هر دو مقوله صاحب‌نظر و مرجع حساب می‌شود.[۸]

شاعرانی مانند پوروهاب، گوهرهای نابی برای جامعه هستند

حجت‌الله ناظری، سرپرست حوزه هنری کودک و نوجوان استان تهران: «پوروهاب آن قدر شیوا، روان و گویا با نوجوانان حرف می‌زند و در شعرهایش مستقیم روی دنیا و دغدغه‌های آن‌ها می‌رود که نشان می‌دهد او غیر از آشنایی با تکنیک و فن شعر، چقدر خوب نوجوانان را می‌شناسد و به فضای ذهنی آن‌ها ورود کرده است. این زبان که این گونه با نوجوانان صحبت می‌کند، بسیار کم است. شاعرانی مانند پوروهاب، گوهرهای نابی برای جامعه هستند و ما اگر کوچکترین وظیفه‌ای برای خود در نظر بگیریم، ضرورت حمایت از این هنرمندانی است که این گونه گوهرهای ارزشمند خلق می‌کنند. پوروهاب، بیش از 40 سال از عمر خود را به فضای کودکان و نوجوانان پرداخته و آثار ماندگاری را تولید کرده است؛ بی‌شک او گنجینه ارزشمندی است که با نگاه پویا و زبان شیوا برای نوجوانان سرزمین ما خاطره‌سازی می‌کند.[۴]

شعرهای پوروهاب سرشار از احساس است

یحیی علوی‌فرد، شاعر و نویسنده حوزه کودک: شعر پوروهاب علاوه بر استفاده درست از زبان کودکانه، سرشار از عاطفه است و عاطفه در شعر او حرف اول را می‌زند. شعرهای پوروهاب عاطفی و سرشار از احساس است و عواطف مخاطب را با خود همراه می‌کند، این شاعر توانمند، همچنین معلم خوبی است و شاگردان بسیاری را تربیت کرده و به آن‌ها علاوه بر تکنیک، اخلاق هم آموخته است. وظیفه ما به عنوان شاعران حوزه کودک و نوجوان این است که در شعرمان به دنبال گمشده کودکان باشیم که همان شادی و شادی و شادی است.[۴]

محمود پوروهاب همیشه حرفی برای گفتن دارد

تقی پورمتقی، شاعر کودک و نوجوان: محمود پوروهاب در طرح زبان شعر و داستان با روایت‌های گوناگون هیچ گاه با محدودیت روبه‌رو نمی‌شود و همیشه حرفی برای گفتن دارد. 200 اثر نگاشته‌شده پوروهاب در حوزه کودک و نوجوان نشان‌دهنده استفاده همزمان از احساس، عاطفه، مطالعات عمیق و تجربیات شاعران منحصر به فرد است که او را به یک نمونه منحصر به فرد در حوزه خود تبدیل کرده است.[۸]

پوروهاب مسیری رو به رشد را طی کرده است

سیدسعید هاشمی، شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان: پوروهاب مسیری رو به رشد را طی کرده است و هر کتابی که تا کنون منتشر کرده به‌تأیید اهل فن تفاوت بارزی با اثر قبلی‌اش داشته است، این یعنی اگر شعر امروز ایشان را با 20 سال پیش مقایسه کنیم رشد و پیشرفت و حرکت بدون توقف رو به جلو کاملاً محسوس خواهد بود. یکی دیگر از ویژگی‌های پوروهاب این است که هر روایتی را می‌تواند به شعر تبدیل کند، برای مثال شعری که در رابطه با امام محمد باقر(ع) سروده است، نمونه واضحی از تسلط او بر سرودن شعر است.[۸]

پوروهاب منظم و مهربان است

علی باباجانی، شاعر حوزه کودک و نوجوان: پوروهاب فردی است که در 20 سال سابقه همکاری، تا کنون عصبانیت او را ندیده‌ام و همیشه اولین فردی است که در محل کار حاضر می‌شود، به همین دلیل میان همکاران به نظم و مهربانی شهره شده است.[۸]

کادرسازی پوروهاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان

حسین قرایی، نویسنده: زمانی که شعر «به نام خداوند رنگین‌کمان» توسط یکی از نماینده‌های جنوب کشور در مجلس شورای اسلامی قرائت شد، خیلی افراد شاعر این شعر زیبا را نمی‌شناختند، اما مسأله‌ای که باید پوروهاب به‌خاطر آن مشهور می‌شد، کادرسازی او در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است در زمانه‌ای که این حوزه ادبی جدی گرفته نمی‌شود.[۸]


نگاهی به برخی آثار

«یاران پیامبر»

مجموعه 4جلدی «یاران پیامبر» اثر دیگری از محمود پوروهاب است. این مجموعه در قالب داستان و با موضوع سیره اهل بیت و خاندان و یاران اهل بیت برای گروه سنی نوجوان/ د و هـ از سوی به نشر انتشارات آستان قدس رضوی با تصویرگری وحید خاتمی و صفحه آرایی علیرضا پورحنیفه در قالب کتاب‌های پروانه منتشر شده و به بیان فرازهایی از زندگانی عبدالله پسر اریقط و معاذ پسر جموح، مصعب بن عمیر، ابوذر غفاری و بلال حبشی از یاران نزدیک حضرت محمد(ص) می‌پردازد. «آخرین مهاجر»، «آن روی زیبا»، «تنها زندگی می‌کنی» و «سال های بردگی» عناوین مجموعه چهار جلدی «یاران پیامبر» را تشکیل می‌دهند. «آخرین مهاجر» به فرازهایی از زندگی عبدالله پسر اریقط و معاذ پسر جموح می‌پردازد. این دو جزء یاران پیامبر بودند و تعامل آنها با پیامبر هنگام مهاجرت به مدینه در قالب داستان بیان می‌شود. «آن روی زیبا» نیز نگاهی به زندگی مصعب بن عمیر، چگونگی اسلام آوردن و تلاش بی‌وقفه آن شهید راه حق در نشر اسلام و سرانجام شهادت او دارد. «تنها زندگی می‌کنی» هم به فرازهای برگرفته از زندگی ابوذر غفاری است که مجاهدی بی‌نظیر بود. «سال‌های بردگی» نیز به سال‌های بردگی و فرازهایی از زندگی بلال حبشی می‌پردازد.[۹]

«آن روز، آن اتفاق»

مجموعه «آن روز، آن اتفاق» اثر محمود پوروهاب از سوی انتشارات بوستان قم منتشر شده است. این مجموعه چهارده جلدی، قصه هایی کوچک از زندگانی چهارده معصوم(ع) را به قلمی روان به تصویر کشیده است. در این مجموعه داستان‌هایی آموزنده از زندگانی چهارده معصوم(ع) می‌خوانیم و خاطره‌ها را در آغوشِ محبتشان ورق می‌زنیم. این کتاب‌ها در برگیرنده داستان‌هایی از زندگی چهارده معصوم(ع) است که می‌تواند الگوی خوبی برای کودکان و نوجوانان باشد.[۱۰]

«پير چنگي»

«پير چنگي» عنوان يكي از مطرح‌ترين داستان‌هاي مولوي است كه توسط محمود پوروهاب براي نوجوانان بازنويسي شده و انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. «پير چنگي» داستاني است كه به تضادي آشكار ميان يك مطرب و يك انسان مذهبي مي‌پردازد و من سعي داشته‌ام در بازنويسي آن براي نوجوانان، اين تضاد را به خوبي نشان دهم.[۱۱]

«قصه پیامبران»

در قصه‌های قرآن کریم، مخصوصا قصه‌های پیامبران که برقلب پیامبر رحمت و مهربانی، حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله نازل گردیده؛ نکته‌ها و عبرت‌هایی نهفته است که می‌تواند در انتخاب اصول مهم و اساسی سبک زندگی راه گشا باشد. مجموعه کتاب‌های «قصه پیامبران» اثر محمود پوروهاب که از سوی انتشارات جمال منتشر شده است شامل داستان‌های زندگی برخی از پیامبران است. تصویرگری و نگارش مجموعه حاضر برگرفته از معتبرترین تفاسیر قرآنی برای گروه سنی نوجوان، تهیه و تدوین شده است. برای مثال جلد سوم این مجموعه درباره زندگی حضرت هود و صالح (ع) است. در جلد دهم این مجموعه نیز درباره حضرت عیسی (ع) مطالبی وجود دارد.[۱۲]

«یک باغ لبخند»

«یک باغ لبخند» که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری منتشر شده و شامل دو قسمت است؛ یک قسمت داستان‌هایی درباره حضرت علی (ع) و قسمت دیگر درباره پیامبر اکرم (ص). و شامل 8 داستان و روایت است و بیشتر جنبه آموزشی دارد. کتاب مجموعه‌ای است از بعضی وقایع در زندگی پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و فرزندانش که به صورت داستان روایت شده‌اند. هر کدام از این وقایع می‌تواند خستگی جویندگان راه فضیلت را به لذت تبدیل کند و آبی بر عطش معنوی آنها باشد. نویسنده با زبان ساده و روان خوانندگان را به مهمانی منش و اخلاق آن بزرگان می‌برد و باغ لبخند را در قلب جوینده آنها شکوفان می‌سازد.[۱۳]

«مژده گل»

«مژده گل» که از سوی نشر جمکران برای گروه سنی کودک چاپ شده، مجموعه‌ای 14 جلدی است که 7 جلد آن را محمود پوروهاب و 7 جلد دیگر را مجید ملامحمدی نوشته است و شامل داستان‌هایی درباره امام حسین (ع) و قیامش در کربلا است. در یکی از داستان‌های این کتاب به نام «جُون» به حکایت داستان جُون، غلام آزاد شده ابوذر غفاری پرداخته‌ شده که به عنوان خدمتکار نزد امام حسین (ع) کار می‌کند. او در روز عاشورا نزد امام حسین (ع) می‌رود و از او اجازه می‌خواهد به میدان جنگ برود ولی امام مخالفت می‌کند. اما جُون می‌گوید من همانطور که در لحظات خوشی در کنار شما بوده‌ام در لحظات سختی هم در کنار شما هستم و به میدان مبارزه می‌رود و شهید می‌شود.[۷]

«امام گل‌ها»

کتاب شعر «امام گل‌ها» اثر محمود پوروهاب، منظومه‌ای از شعرهای عاشورایی برای نوجوانان است و از سوی انتشارات مدرسه منتشر شده و تا به‌حال پنج چاپ از آن منتشر شده است. این کتاب شامل 13 شعر عاشورایی است و در آن از نمادهای متفاوتی همچون پروانه، قاصدك‌ها، گلدان، غنچه، غروب، لاله، بوسه آب، قطره‌ای از وفا و بسياری موارد ديگر استفاده شده و هر كدام معنای خاص خود را می‌رساند كه در عين لطافت برای كودكان، تشبيه‌هايی است كه روح كودك را با شخصيت‌ها و وقايع پيوند می‌دهد.[۷]

«یک کار خوب»

مجموعه 10 جلدی «یک کار خوب» هم از دیگر آثار محمود پوروهاب است که از سوی انتشارات سوره مهر برای کودکان منتشر شده و شامل تک داستان است. شاعر در مجموعه «یک کار خوب» سعی کرده با زبانی بسیار ساده، کودکان را با بخشی از زندگی و نوع نگاه ائمه آشنا کند. در این مجموعه 10 کتاب با نام‌های «اشک شادی، کارگرهای فقیر،خروس پرطلایی، آن آقای مهربان، همسفر ناشناس، کبوترهای دوست داشتنی، قصه مرد تنبل، کیسه سکه‌هایم کو؟، پیرزن ومهمان عزیز و تصادف» منتشر شده است که هرکدام از آنها به شیوه زندگی یکی از امامان شیعه اختصاص دارد. روایت‌هایی که در این قصه‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند گرچه روایت‌هایی است که ممکن است بارها در دوران کودکی از زبان بزرگترها شنیده باشیم اما نوع نگاه در قصه‌پردازی و همچنین ذکر جزئیات در ساخت وساز شخصیت‌های مختلف، این داستان‌ها را برای کودک امروز قابل هضم‌تر کرده‌است. هدف اصلی‌ پوروهاب در این‌کار پرهیز از شعارپردازی و نزدیک شدن به ذات روایت‌ها‌ست، به گونه‌ای که کودک درحین خواندن یک قصه، خود را به عنوان یکی از شخصیت‌های آن قصه حس می‌کند و بر همین اساس سعی دارد که نمایی کلی‌تر از حدود دانش هرکدام ازبزرگان دین را شاهد باشد. مجموعه 10 جلدی«یک کار خوب» همچنین به صورت گویا نیز منتشر شده است و کودک همراه با شنیدن یا خواندن قصه‌ها به شکلی ناخودآگاه صحنه‌ها و رویدادهای قصه را به شکلی عینی درجلو چشمان خود مجسم می‌کند.[۷]

«قصه‌های خیلی قشنگ»

مجموعه «قصه‌های خیلی قشنگ» حاصل همکاری محمود پوروهاب و مجید ملامحمدی است و از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شده است. تفاوت این مجموعه با سایر کتاب‌ها این است که طبق موضوع کار شده و هر جلد به موضوع خاصی می‌پردازد. مثلا مهربانی با حیوانات، مهربانی با زیردستان، مهربانی با کودکان، احترام به پدر و مادر و ... همه از موضوعاتی هستند که مناسب کودکان است و بیشتر با آن سروکار دارند.[۶]

«رسم مهمانی»

مجموعه «رسم مهمانی» شامل حدود 30 شعر در قالب‌های چهارپاره و نیمایی است که از 25 شاعر انتخاب شده و توسط محمود پوروهاب در قالب این مجموعه جمع‌آوری و از سوی حوزه هنری منتشر شده است. محمود پوروهاب نیز یکی از شعرهای مجموعه «رسم مهمانی» را سروده و درباره ویژگی‌های این مجموعه می‌گوید: «اغلب شعرهای این کتاب از شاعرانی است که مردم، کمتر اسمشان را شنیده‌اند، زبان و زاویه دید جدیدی دارند و به مضمون‌هایی پرداخته‌ شده که کمتر کار شده و جمع‌آوری این اشعار 6 ماه طول کشیده ‌است.»[۱۴]

«با تو هوا خوب است»

مجموعه شعر «با تو هوا خوب است» اثر محمود پوروهاب، شامل 17 شعر نیمایی با مضامین عاشقانه،‌ اجتماعی است که به همت حوزه هنری کودک و نوجوان و از سوی انتشارات سوره مهر برای گروه سنی نوجوان منتشر شده است. شاعر در این کتاب، مضمون را فدای قالب نکرده و در 17 شعر این مجموعه به مخاطب خود تصویری تازه، فرصتی برای درنگ و اندیشیدن به دنیای پیرامونی ارائه داده است. نوجوانی دوره خاصی از زندگی است و نوجوان هر لحظه به دنبال کشف تازه‌ای در جهان است. این پویایی و دغدغه در شعرهای کتاب با تو هوا خوب است، با بیان صمیمی و بهره‌گیری از فضای سرشار از نشاط و عاطفه و با نگاهی خاص نوجوان جلوه پیدا کرده است.[۱۵]

«نسیم و قاصدک»

«نسیم و قاصدک» از کتاب‌های محمود پوروهاب است. این کتاب 800 صفحه‌ای شامل برگزیده شعرهای مذهبی و آیینی نوجوان ایران از آغاز تا امروز است که از سوی بوستان کتاب قم منتشر شده. پوروهاب همه این شعرها را تقسیم بندی کرده‌ است. مثلا شعرهایی که در ستایش خدا آمده، شعرهایی که درباره پیامبر اکرم(ص) و 14 معصوم بیان شده و بعد شعرهایی که درباره اعمالی که سبقه دینی دارند و می‌تواند منبع مناسبی برای مطالعه بچه‌ها باشد.[۶]

سبک و لحن و ویژگی آثار

ساده و روان بودن اشعار پوروهاب

از ویژگی اشعار و داستان‌های محمود پوروهاب، می‌توان به روان و ساده بودن آنها اشاره کرد. همچنین او با نوشتن داستان زندگی پیامبران و امامان، کوشیده نسل جدید از اتفاقات تاریخی و مذهبی گذشته آشنا شوند و نوجوانان و جوانان بتوانند مسیر آن بزرگواران (بزرگان دینی و تاریخی) را ادامه دهند. پوروهاب نه تنها به عنوان شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان فعالیت دارد بلکه به عنوان داور در جشنواره‌های گوناگون (جشنواره‌های داخلی) به قضاوت آثار شاعران و نویسندگان می‌پردازد. به دلیل دانش و اطلاعات گسترده، او سال‌ها دبیر جشنواره کتاب سلام بود.[۲]

نگاهی به اشعار محمود پوروهاب

زندگی محمود پوروهاب تنها برای داستان نویسی صرف نشده است، او در زمینه شعرسرایی هم مهارت کافی را دارد. در این باره سید سعید هاشمی، شاعر و نویسنده حوزه کودک و وجوان، می‌گوید: «محمود پوروهاب شاعری است که همه شاعرانگی اش را از درختها و چشمهها و مزرعه‌ها گرفته است. خودش هم این‌جا اقرار کرده که شاعر نیست و هرچه دارد از طبیعت دارد. پوروهاب آن‌قدر از شمال و طبیعت زیبای شمال بهره گرفته است که حتی اگر پای شعرهایش امضا نباشد، خواننده خیلی راحت می‌فهمد که آن شعر، سروده اوست. در حقیقت زمین و آسمان و ابر و باران و دریا و رود، امضای شعرهای او هستند. شما تا روستایی نباشید نمی‌توانید حس کنید که راه رفتن بزغاله شاد با راه رفتن حیوانات دیگر فرق دارد. یا نمی‌توانید بفهمید که ممکن است نزدیک یک برکه، سنجاقکی بر شانه‌هایتان بنشیند. یک شاعر روستایی به خصوص اگر شمالی باشد میداند که نشستن یک سنجاقک روی شانه اش، یک موهبت است. یک شعر ازلی است. یک قصیده ناب است. پوروهاب مثل سپید رود جاری است. راحت است. خودش را اذیت نمی‌کند. راحت شعر میگوید و البته این راحت سرودن به جز دارا بودن حس روستایی، نشان از مطالعه زیاد و عمیق پوروهاب در زمینه ادبیات دارد. متاسفانه الان دیگر شاعران شعر کودک به خودشان زحمت نمی‌دهند و کتاب نمی‌خوانند. همان غریزه ابتدایی را که خداوند در وجودشان نهاده به کار می‌گیرند و شعر می‌گویند. آن قدر می‌گویند تا آن غریزه به پایان برسد و دیگر چیزی نماند. آن وقت دیگر حتی اگر شعر هم بخوانند فایده ندارد. چون سرچشمه خشکیده. پوروهاب بیشتر یک عکاس است تا شاعر. او قدرت این را دارد که با دوربین ذوقش از زیبایی‌های خلقت عکس بگیرد و در آلبوم کتاب‌هایش به بچه‌ها نشان دهد. ما در شعرهای پوروهاب، ویروس بزرگسالی نمی‌بینیم. پوروهاب وقتی شعر میگوید بچه می‌شود. انگار کودک یا نوجوانی در حال صحبت با دل خودش است. او آن‌قدر به دنیای بچه‌ها نزدیک می‌شود که وقتی بچه‌ها شعرهایش را می‌خوانند احساس نمی‌کنند که یک بزرگسال دارد با آنها حرف می‌زند. شعرهای پوروهاب شعرهایی ماندگار هستند که فقط خود او می‌تواند آنها را بسراید. پوروهاب از معدود باقی ماندگان نسل واقعی شعر کودک و نوجوان است که هنوز می‌تواند بسراید. متاسفانه این نسل روز به روز محدودتر می‌شود و ما از شاعران کودک و نوجوان امروز نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که مطالعه کنند، غریزه را به کار بگیرند، عاطفه را فرا بخوانند و جامعه امروز را درک کنند.»[۱۶]

YesYنمونه‌ای از اشعار محمود پوروهاب

«وقتی دلم خیلی گرفته
وقتی که یک دوست
از عشق من، دل کنده رفته
وقتی که تنها
مثل گیاهی در کویرم
یا چون پرنده
در یک قفس زرد و اسیرم
هستی تو با من
چون سایه و نور
دل می‌بری،
هربار یک جور»


«باز هم می‌زند ورق با باد
برگ برگ قشنگ قرآن را
با صدایی بلند، می‌خواند
باز هم آیه‌هایی از آن را
بوی گلبرگ آیه قرآن
در دل تنگ خانه می‌پیچد
بوی وتّین و زیتونش
در دلم عاشقانه می‌پیچد
آیه گل می‌شود، دلم گلدان
می‌شوم تازه، پاک و رویایی
روی بال فرشته‌ای زیبا
می‌رسیم تا به اوج زیبایی»


«یک روز می‌رفتم
در جنگلی زیبا
می‌خواستم شعری
بنویسم از گلها
قمری شعرم را
دیدم نمی‌خواند
جز بیتی از حرفم
چیزی نمی‌داند
در گوشه ای ماندم
افسرده و تنها
ناگاه دیدم خواند
بیتی از آن توکا
یک بیت شبنم گفت
یک بیت را بلبل
یک بیت را چشمه
یک بیت را هم گل
یک بیت را چون برگ
از شاخه ای چیدم
یک بیت آن را هم
از باد فهمیدم
من بیت بیتش را
در دفتر آوردم
وقتی که شد کامل
مال خودم کردم
گفتم: شما در من
سبز و رها هستید
من نیستم شاعر
شاعر شما هستید»


«آن روز روی شانه‌ام بود
سنجاقکی آرام و ساده
احساس کردم یک فرشته
آن را به قلبم هدیه داده
آن روز حس کردم بزرگم
می‌داد دستم بوی خورشید
در قلب من مانند چشمه
یک‌دفعه دیدم شعر جوشید
شعری که در من راه می‌رفت
مانند یک بزغاله‌ شاد
شعری روان، شعری صمیمی
شعری که بوی برگ می‌داد»


«چشم من
نه به تماشای بهار ایستاد
نه به تماشای برف
قلب من
گوش به آواز قناری نداد
گوش به حرف پدر
چشم و دل و دست من
شیفته گوشی همراه بود
شیفته فیلم، عکس
بازی و طنز و پیام...»

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «آشنایی با محمود پوروهاب». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «تحقیق درباره زندگی محمود پوروهاب». 
  3. ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ ۳٫۱۴ ۳٫۱۵ «گفتگوی صمیمی با آقای پوروهاب (شاعر و نویسنده کودک)». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «پوروهاب:‌ سعی کرده‌ام در شعرهایم خودم باشم». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «محمود پوروهاب: ادبیات مذهبی کودکان گرفتار کتابسازی است». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ «توجه به حضرت علی (ع) در کتاب‌های کودکان زیاد است/ بچه‌ها در ماه رمضان با «نسیم و قاصدک» همراه شوند». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ «تکراری‌گویی و کلیشه‌گویی‌ ادبیات دینی را تهدید می‌کند». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ «شاعری که وقف ادبیات کودک و نوجوان شد+ عکس». 
  9. «روایت محمود پوروهاب از «یاران پیامبر»». 
  10. «آن روز، آن اتفاق». 
  11. «محمود پوروهاب "پير چنگي" مولانا را براي نوجوانان بازنويسي كرد». 
  12. «کتاب قصه‌های پیامبران». 
  13. «یک باغ لبخند». 
  14. «رسم مهمانی در راه است». 
  15. ««با تو هوا خوب است» رونمایی می‌شود». 
  16. ««پوروهاب» خیلی عکاس، خیلی شاعر».