محمد میرکیانی
محمد میرکیانی، نویسنده و پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان است.[۱]
محمد میرکیانی حدود ۱۰ سال سردبیر و نویسنده قصه ظهر جمعه رادیو، ۲ سال سردبیر مجله سوره نوجوان (۷۲ تا ۷۴)، ۲ سال مدیر انتشارات کانون پرورش فکری (از اوایل ۷۸ تا اواخر ۷۹)، سردبیر برخی برنامههای رادیویی مثل از سرزمین نور، از گفتهها تا ناگفتهها، مدتی مشاور مدیرعامل شرکت صبا و بعد از آن کارمند صدا و سیما بوده است، در حال حاضر نیز پس از سالها تلاش در عرصههای فرهنگی بازنشسته شده است. او علاوه بر فعالیتهای فوق به تدریس قصهگویی در آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری میپرداخته، همچنین عضو انجمن قلم نویسندگان کودک و نوجوان نیز بوده است. او در سال ۷۸ جزو ۲۰ چهره برگزیده نویسندگان ادبیات کودک شناخته شد، آثار او تاکنون در جشنوارههای زیادی برگزیده شدهاند، از جمله، مجموعه «روز تنهایی من» کتاب سال نوجوانان (سال ۶۵)، مجموعه سه جلدی «حکایتهای کمال» از کتابهای تقدیری جایزه کتاب سال (۱۳۷۶) بودهاند. داستان «پاپر» در سال ۱۹۹۹ و مجموعه سه جلدی «روزی بود و روزی نبود» در سال ۲۰۰۰ در فهرست کتابخانه بینالمللی مونیخ قرار گرفتند. کتاب «قصه ما همین بود» نیز در سال ۷۳ به زبان اردو ترجمه و در پاکستان منتشر شد.[۱]
میرکیانی در کنار تحصیل به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد. او درباره چگونه نويسنده شدنش، اجبار به كار در مشاغل مختلف را مؤثر ميداند. هنوز بيش از ۱۵ ـ ۱۶ بهار از عمرش نگذشته بود كه به ناچار براي تامين هزينه زندگي و تحصيل مجبور ميشود در چاپخانهاي واقع در لالهزار مشغول كار شود. او درباره خاطرات آن زمان ميگويد: «حروفچينها بعد از مؤلفان، اولين كساني بودند كه با متن ادبي آثار مواجه ميشدند. من در آن زمان به علت اشتغالم به كار حروفچيني با آثار ادبي زيادي مواجه شدم، از جمله اين آثار، «معجم شاهنامه» با تصحيح مرحوم حسين خديو جم بود.»[۲]
وی دارای مدرک دکتری هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. او در سال ۱۳۶۱ وارد گروه کودک صدای جمهوری اسلامی ایران شد و به نوشتن نمایشنامههای رادیویی و قصّههای ظهر جمعه پرداخت. میرکیانی روزی که اولین قصهاش را نوشت دقیقاً ۱۵ شغل مختلف را تجربه کرده و درس زیادی آموخته بود. وی در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدریس ادبیات کودکان و قصهگویی در آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخته است. بیشتر مطالعات و گرایشهای وی در زمینه ادبیات، به خصوص ادبیات کهن، تاریخ، روانشناسی و شعر است.[۳]
میرکیانی برنده کتاب سال نوجوان در سال ۱۳۶۵ و جشنوارههای دیگر داخلی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از نویسندگان برگزیده ۲۰ سال ادبیات کودکان توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. همچنین در سال ۱۳۷۰ ترجمه مجموعه ۵ جلدی «قصه ما همین بود» میر کیانی، به زبان اردو و در پاکستان منتشر شد. سال ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی مرکز بینالمللی مونیخ آلمان کتابهای «پاپر» و «روزی بود و روزی نبود» وی را در فهرست کتابهای مناسب خود قرار داد. کتاب «قصه ما مثل شد» تالیف وی، در سال ۱۳۸۶ از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.[۴] همچنین همزمان با آیین پایانی هفدهمین جشنواره بینالمللی قصهگویی در کرمانشاه، از محمد میرکیانی به عنوان مروج قصهگویی در کشور تجلیل شد.[۵]
میرکیانی حدود ۲۰۰ نمایشنامه کوتاه و بلند برای کودکان نوشته و یا تنظیم کرده است. آثار منتشر شده او بیش از ۶۰ کتاب برای کودکان و نوجوانان است و مجموع قصههای چاپ شدهاش برای همه گروههای سنی در قالبهای داستان کوتاه بلند و رمان، نزدیک به ۵۰۰ عنوان میرسد. وی بیش از ۲۵ کتاب درباره ادبیات کهن و عامیانه برای گروه سنی کودک و نوجوان تالیف کرده است. کتابی در این زمینه پژوهشی برای نوجوانان با موضوع ادبیات عامیانه و نام «راز مثلهای ما» نگاشته است. بعضی از آثار میرکیانی به تولیدات تصویری و تلویزیونی تبدیل شدهاند، مثل فیلم «شاید فردا نباشد» برای گروه کودک شبکه دو و مجموعههای «قصه ما همین بود» با عنوان افسانههای کهن برای مرکز فرهنگی صبا و مجموعه ۸۰ قسمتی «قصه ما مثل شد». این کتاب در قالب پویانمایی برای گروه کودک و نوجوان تولید شده است.[۳]
آیینهای از محمد میرکیانی
تلاش برای زندهماندن
محمد میرکیانی نخستین روز از مهرماه سال ۱۳۳۷ در تهران متولد شد. هنوز يكساله نشده بود كه به علت ضعف جسمانياش مادر وادار شد تا هر روز براي زنده ماندن فرزند دلبندش، او را در سبدي بر روي تلي از پنبه بپيچد و كنار حياط خانه بگذارد. مادر بر اين باور بود كه باد ملايم پاييزي خود معجزهگر است، اگر خدا بخواهد. محمد ميركياني درباره آن روزها ميگويد «در آن زمان كولري نبود و مادرم براي خنك كردن من چارهاي جز اين كار نداشت. من در آن زمان بين مرگ و زندگي دست و پا ميزدم و اين كار مادرم بنا به گفته خيلي از همسايهها مايه دق آنان بود.»[۶]
دوران مدرسه
او تحصیلاتش را تا دیپلم انسانی ادامه داده است. او تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در تهران به پایان رساند. او درباره این دوران میگوید: «مدرسه ما نزديك خانهمان بود. منطقهاي در جنوب تهران. دو در داشت؛ يك در شمالي و يك در جنوبي. روز اول مهرماه بعد از اينكه زنگ تفريح اول به صدا درآمد، من به خيال اينكه مدرسه و كلاس تمام شده، كيف و كتابم را برداشتم و راهي خانه شدم. به محض اينكه وارد خانه شدم، مادرم كه در حال رختشويي بود، متعجب گفت، چه شده؟! گفتم، مدرسه تمام شد. گفت، غيرممكن است، برگرد و ببين چه خبر است. اينطور بود كه من از در شمالي مدرسه مجددا وارد حياط مدرسه شدم و در هياهوي شلوغي زنگ تفريح مدرسه گم. البته این مساله یک شانس برای من بود. چرا كه در آن زمان خروج بيموقع از مدرسه با تنبيهات سختي همراه بود. من بارها و بارها به علت دير رسيدن به مدرسه به شدت كتك خوردم و خاطرات دردناكي از آن دوران در ذهن دارم. البته مدرسههاي امروز داراي مسؤوليني روشنفكر و فهيم هستند. با بچهها راه ميآيند و بر آنها سختگيري نميكنند، در حاليكه در گذشته چنين نبود.»[۲]
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما مورد توجه مسئولان نیست
بهطورکلی در کشور ما ادبیات کودک و نوجوان مورد توجه مسئولان نیست و به جایگاه نویسندگان، شاعران و منتقدانی که در این حوزه فعالت میکنند توجه نمیشود. در نتیجه به نقد آثار هم توجهی نمیشود. اگر به جایگاه ادبیات کودک و نوجوان پی ببریم و دریابیم که چه پتانسیلی دارد و چه فضای موثری را برای آیندگان فراهم میکند، آنگاه سراغ نقد ادبیات کودک میرویم و سعی میکنیم آثار تولیدی را نقد و بررسی کرده و کتابهای خوب و قوی را به مخاطبان معرفی کنیم و نقاط قوت آنها را بیان کرده و در مقابل آثار ضعیف را شناسایی کنیم و با بیان نقاط ضعفشان نویسندگان آن آثار را برای تولید کتابهای بهتر راهنمایی کنیم.[۷]
اعمال سلیقه بزرگترها در انتخاب کتاب برای کودکان مخرب است
جذب کردن کودکان به کتابخوانی موضوعی است که باید همیشه مورد توجه قرار گیرد و مختص به فصل تابستان و اوقات فراغت کودکان نیست. کتاب خواندن بخشی از زندگی کودکان است نه وسیلهای برای پرکردن اوقات فراغتشان. والدین باید با زبانی نرم و دوستانه درباره جایگاه، شأن و تأثیر کتاب در همه جوانب زندگی و رفتارهای اجتماعی با فرزندانشان گفتوگو کنند و آنها را متوجه اهمیت و نقش کتاب خواندن در زندگی فردی و اجتماعیشان کنند. پدر و مادر باید در مرحله اول خودشان با علاقه و اشتیاق فرصتی را به مطالعه و کتاب خواندن اختصاص دهند تا کودک از آنها الگوبرداری کند. در مرحله بعد والدین باید فرزندانشان را به طور مرتب به دیدار از کتابخانهها و کتابفروشیها ببرند. حتی در شرایطی که بچهها تمایل زیادی برای حضور در این مکانها ندارند، این کار سبب میشود که آنها کم کم با کتاب و فضای مطالعه آشنا شوند. همچنین والدین باید در منزل تمام تلاش خود را برای فراهم کردن زمانهای مشخصی برای مطالعه همه اعضای خانواده به خرج دهند. برای انتخاب کتاب نیز پدر و مادرها باید با کودکشان صحبت کنند و موضوعات مورد علاقه آنها را برای تهیه کتاب مدنظر قرار دهند. یکی از مشکلات ما در بحث کتابخوان کردن کودکان این است که بزرگترها سعی میکنند سلیقه خودشان را به کودکان تحمیل کنند و کتابهای مورد علاقه خودشان را برای آنها خریداری کنند. این کار نه تنها کودکان را به کتابخوانی جلب نمیکند بلکه سبب ایجاد دلزدگی در آنها میشود. بزرگترها باید برای کودکانشان وقت بگذارند و در خواندن کتاب با آنها همراهی کنند. لازم نیست حتما زمان زیادی را به این کار اختصاص یابد، بلکه صرف کردن زمان کوتاهی در طول روز نیز کفایت میکند. علاوه بر این خانوادهها میتوانند زمانی که به مسافرت، مهمانی یا تفریح میروند نیز کتابهای مورد علاقه کودکشان را به همراه برده و از او بخواهند از فرصتهایی که دارد برای مطالعه کتاب استفاده کند. اگر خانوادهها امکان برقراری ارتباط با نهادها و سازمانهای مردم نهاد و مشارکتی مربوط به کتابهای کودک و نوجوان دارند، بهتر است از این فرصت برای برقراری ارتباط بین فرزندشان با نویسندگان و شاعران مختلف استفاده کنند. این تعامل و گفتوگوها در جذب کودکان به کتابخوانی موثر است.[۸]
وضعیت نقد کتابهای کودک و نوجوان اصلا مطلوب نیست
این روزها وضعیت نقد کتابهای کودک و نوجوان اصلا مطلوب نیست. نقد کتاب کم است و نقدهایی هم که نوشته میشود اغلب صنفی، دوستانه و جانبدارانه است و بیشتر با هدف معرفی کتابی از یک دوست انجام میشود. درحالیکه نقد باید خلاق باشد و روشنگری ایجاد کند. نقد باید بتواند نکتههای مغفول را کشف کند؛ نکتههایی که ممکن است حتی از نظر صاحب اثر هم پنهان مانده باشد. نقد باید بتواند راهها را باز کرده و مسیرهای روشن و تازهای را در مقابل مخاطبش قرار دهد. نقد سبب میشود که ناتواناییهایمان را توجیه و شکستهایمان را دوباره تجربه نکنیم. یک نقد خوب باید امیدبخش و آگاهی دهنده به جامعه باشد اما این موارد در نقد ادبیات کودک کمتر مورد توجه قرار میگیرد. ازطرفی منتقد باید ویژگیهای لازم را داشته باشد. یک منتقد لازم نیست که خودش حتما نویسنده یا شاعر باشد اما باید دانش و تجربه یک نویسنده را داشته باشد و مخاطب، سلیقه و علاقهاش را به خوبی بشناسد، همچنین آشنا به نویسندگی و مسائل روز باشد، خوب ارزیابی کند و به کشف شهود بپردازد و بتواند درباره ویژگیهای اثر و نقاط قوت و ضعف آن به خوبی حرف بزند و اظهارنظر کند. اما معمولا منتقدان ما شناخت لازم را ندارند؛ اگر واقعا نقد خوب و تاثیرگذاری نوشته و در یکی از روزنامههای پرتیراژ منتشر میشد، نتیجه آن در افزایش چند برابری آمار فروش کتاب مشخص میشد که هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است. البته مطبوعات و رسانهها هم اهمیت زیادی به این حوزه نمیدهند؛ آنها میتوانند با قرار دادن یک ستون نقد و معرفی ثابت در روزنامههایشان بهترین آثار منتشر شده ادبیات کودک و نوجوان را به مخاطبان معرفی کنند. ما آثار خوب و قابل معرفی زیادی داریم که مخاطبان از انتشار آنها بیخبر هستند.[۷]
نقد، کار سخت و دشواری است
نقد، کار سخت و دشواری است و نیاز به اطلاعات وسیع و گسترده و بررسی و ارزیابی دقیق اثر دارد که این سختیها موجب میشود کمتر به آن پرداخته شود. همچنین جایگاه نقد در جامعه چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. ازطرفی نقد کتاب عمدتا پردرآمد نیست و به عنوان شغل سوم یا چهارم یک منتقد محسوب میشود. علاوه بر این معمولا مطالبی که به عنوان نقد کتاب نوشته میشود کمتر به صورت کتاب منتشر میشود و ناشران کمتر حاضر به سرمایهگذاری در این حوزه هستند زیرا فکر میکنند بازگشت سرمایه ندارد. نکته مهم دیگر این است که ما برای منتقدان احترام زیادی قائل نیستیم و فکر میکنیم میخواهند جایگاه ما را زیر سوال برده و ما را تضعیف کنند، درحالی که نقد خوب سبب رشد اثر میشود.[۷]
سلیقه کودکان به سبک زندگی آنها برمیگردد
تغییراتی در جهان کودکانِ امروز، متاثر از توسعه فزاینده رسانهها و شبکههای اجتماعی، صورت گرفته است. با ورود شبکههای مجازی، امروز فضای اندیشه در آثار کودک و نوجوان، کم و فانتزیهای بیهدف و ساختگی جایگزین آن شده است. به علت فضای ویژهای که در تولید در حوزه فرهنگ به وجود آمده است و حضور رقیبانی قدرتمند در این حوزه، نویسندگان کودک و نوجوان باید برای علاقهمند کردن کودکان به کتاب تلاش دو چندان کرده و کتاب را به عنوان کالای خوب به مخاطبان معرفی کنند. سلیقه کودکان متقاوت و به سبک زندگی آنها برمیگردد. هر نویسنده اگر بتواند داستانهایی جذاب و پرکشش با مضامینی چون رئال، ادبیات عامیانه و کهن بنویسد، قطعاً مخاطب خواهد داشت و برای کودکان دلبستگی ایجاد میکند.[۹]
کودکان باید به تعریف روشنی از زندگی دست یابند
دغدغه اصلی من برای کودکان و نوجوانان بیش از هر چیز فهم و درک و شناخت لایههای پنهان زندگی است تا بتوانند به تعریف روشنی از زندگی دست یابند. من سعی کردهام در قصهها، ناگفتههایی را که عموماً لابهلای بسیاری از داستانها گم شده و بسیاری از جزئیات که از دید پنهان میماند، برای کودکان و نوجوانان بیان کنم. من در حوزههای مختلفی چون رادیو، تلویزیون، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مجلات مختلف و غیره، در ارتباط با ادبیات کودک و نوجوان فعال بوده است. من در زندگیام محرومیتها را درک کردهام و جزء کسانی بودهام که در نوجوانی کار کردهاند ولی همیشه روزنه امید را برای کودکان و نوجوانان باز گذاشتهام تا به آنها بگویم به رغم سختیهای زندگی، همیشه فضای روشنی برای آینده وجود دارد. از جمله کارهایی که انجام دادهام، طراحی جشنواره قصهگویی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده که از کانون آغاز شد و به همه بخشها گسترش یافت.[۹]
دوست دارم بچهها رنگ و بوي ايراني بودن قصههایم را حس كنند
دوست دارم وقتي بچهها قصههايم را ميخوانند، اعم از قصههاي خلاق امروزي و آثار بازنويسيشدهاش، رنگ و بوي ايراني بودن آنها را حس كنند و به دل بپذيرند. در دوران نوجواني به شدت تحت تأثير كتابهاي «قصههاي خوب براي بچههاي خوب» مرحوم مهدي آذريزدي بودم. شايد همين دلبستگيها بود كه باعث شد در نيمه زندگيام پنج جلد از آثارم را به بازنويسي آثار اين نويسنده پيشكسوت و نامي كودكان و نوجوانان اختصاص دهم.[۶]
قصهگویی از کهنترین ابزارهای آموزشی و تربیتی در فرهنگ ماست
قصهگویی از کهنترین و قدیمیترین ابزارهای آموزشی و تربیتی در فرهنگ ماست و به نوعی آداب، رسوم و فرهنگ را نسل به نسل به آیندگان منتقل میکند، یکی از مسائلی که خانوادهها باید به آن توجه کنند، این است که برای فرزندان خود قصه بگویند، قصهگویی بر اساس جریان سیال ذهن و تداعی معانی در یاد کودک و نوجوان میماند. کسی که گوشی برای شنیدن نداشته باشد، حرفی هم برای گفتن ندارد و ما در قصهگویی فضایی را آماده میکنیم که خوب بشنویم چرا که با خوب گوش دادن، کمتر دچار مشکل شده و میتوانیم از حقوق خود دفاع کنیم. خلاقیت نتیجه فعالیتهای بسامان ذهن است که از همه نمادها یک تعریفی را میپذیریم و میتوانیم آن را با واقعیتهای زندگی تطبیق دهیم، ولی خیالپردازی فعالیت نابسامان ذهن است از این رو چون مخاطب درکی از آن ندارد و نمادها قابل فهم نیستند، دچار تشویش ذهنی، بیقراری و پرخاش میشود.[۹]
وضعیت مدیریت فرهنگی در حوزه ادبیات و کتاب کودک و نوجوان
ادبیات بهطور کلی و ادبیات کودک و نوجوان در دهه گذشته در مرحله گذار قرار گرفته است. میتوان گفت ادبیات کودک و نوجوان رقبای بسیاری پیدا کرده است؛ از محصولات تصویری بگیرید تا فضای مجازی، بنابراین رغبت کودکان و نوجوانان نسبت به کتاب و کتابخوانی به دلیل حضور این رقبای بزرگ متأسفانه کمتر شده است و ما نتوانستهایم در این فضا و کارزار فرهنگی کفه ادبیات کودک و ادبیات مکتوب را به نفع کودکان و نوجوانان سنگین کنیم. در عینحال در این دوره برخی ناشران نوظهور وارد ادبیات کودک شدند که به نظر میرسید بتوانند به فضای جدید ادبیات کودک و نوجوان رونقبخشی و به آن کمک کنند اما همین ناشران نوظهور نیز عامل ایستایی ادبیات کودک شدند زیرا غالب آثار پرزرق و برقشان آثار ترجمه بود و به همین دلیل آثار ترجمه نسبت به تألیف در این چند سال به شدت افزایش یافت.[۱۰]
ناشران تأثیرگذار بر تولید آثار بومی ادبیات کودک و نوجوان مورد حمایت قرار نگرفتهاند
ناشرانی که توانمندی ویژهای در سالهای قبل کسب کرده بودند به آثار ترجمه روی آورند. شاید مهمترین دلیلش غیر از کارزار فرهنگی مجازی، نبود حمایت از تألیف به ویژه در حوزه کودک و نوجوان باشد؛ در این زمینه میتوانیم به گران شدن قیمت کاغذ اشاره کنیم. با بالا رفتن قیمت ارز، قیمت کاغذ هم بالا رفت و به تبع هزینه تولید کتابهای تألیفی افزایش یافت به همین دلیل خیلی از ناشران و به ویژه ناشران نوپای ادبیات و کودک و نوجوان به آثار ترجمه رو آوردند زیرا هزینه آمادهسازی و تصویرگری نداشت. من به شکل مطلق با ترجمه آثار مخالف نیستم، در سطح دنیا آثار خوب و ارزشمندی داریم که باید ترجمه شوند. آثار ترجمه به کودکان و نوجوانان فهم زندگی و درک متقابل از فرهنگهای دیگر را میدهد و تجربیات آنها را نسبت به شناخت جهان افزایش میدهد اما هر اثری نباید ترجمه شود. برخی از ناشران از نمایشگاههای خارجی با چمدانی از کتاب برمیگشتند بدون اینکه شناختی از این حوزه داشته باشند. ما هیچگاه بینیاز از ترجمه آثار نیستیم. ما ناچاریم به کپیرایت بپیوندیم تا هم حقوق مخاطبانمان رعایت شود و هم آثارمان در دنیا مورد توجه قرار بگیرد. مجموعه دهجلدی «قصه ما مثل» و رمان «تنتن و سندباد» من را یک ناشر ترکیهای منتشر کرده و با وجود اینکه قرارداد داشته هنوز حق ترجمه را نپرداخته است. اگر کپیرایت اجرا شود آثار غیرایرانی که منتشر میشوند، آثار بهتری خواهند بود زیرا هر ناشری با بنیه ضعیف فرهنگی نمیتواند فضای ادبیات کودک و کتاب کودک و نوجوان را با آثار نازل خارجی پر کند و از طرف دیگر توان مالی نویسندههای ما محدود است و باید فضایی برای عرضه کتابهایمان داشته باشیم. به نظرم در دولت جدید به قانون کپیرایت اهتمام شود زیرا هم به اعتبار فرهنگی ما در سطح دنیا کمک میکند و هم باعث میشود آثار خوبی که در عرصه کودک و نوجوان در ایران داریم به آن سمت مرزها کشانده شود.[۱۰]
وضعیت نشر کتاب کودک
اگر از این دو سال به دلیل شیوع بیماری کرونا چشمپوشی کنیم، واقعیت این است که ادبیات کودک و نوجوان در دولتهای گذشته با وجود پایهریزیهای قبلی مورد کملطفی قرار گرفت، در جوایز و جشنوارهها کتابهای خوبی انتخاب نمیشد و به مرحله نهایی کتاب سال نمیرسید، جشنوارههای کودک کمرونق شدند و همه اینها نشان میدهد اتفاقی در تولید حوزه فکر و فرهنگ در ادبیات کودک نیفتاد. ادبیات کودک و نوجوان باید مورد دقت بیشتری قرار بگیرد و به رسمیت شناخته شود و در دولت آینده به آن اهمیت ویژهای داده شود. اگر بخواهیم افراد کشورمان در بزرگسالی اهل مطالعه باشند باید مطالعه از کودکی شکل بگیرد. دوره بزرگسالی دورهای نیست که به مردم آموزش دهیم و به آنها یادآوری کنیم که مطالعه کنند. کمابیش در زمینه کتاب کودک اتفاقهای خوبی در نهادهایی مانند مجمع ناشران و یا نهاد کتابخانهها عمومی کشور افتاد اما با توجه به ظرفیتهایی که در ادبیات کودک داریم انتظارها بیش از این بود. نکته اندوهبار این بود که بحث کاغذ به حال خود رها شد، باید به کاغذ به عنوان کالای اساسی اهمیت داده شود اما آنچه مورد انتظار بود، روی نداد. امیدواریم سالهای پیش رو سالهای خوبی برای ادبیات کودک باشد و آثار بومی مورد حمایت جدی قرار بگیرد، حتی اگر بشود به آثار کودک و نوجوان یارانه داده شود، و همچنین به بحث توزیع کتاب توجه شود. حتی به نظرم اگر فروشگاه دولتی داشته باشیم، ارزشمند است. اگر کتاب کودک رونقی داشته باشد جامعه ما اهل کتاب خواهد شد و زمانی که افراد وارد زندگی شوند به دلایل پیش پاافتاده زندگی گرفتار تلخی طلاق و سرگردانی روحی و روانی نخواهند شد.[۱۰]
جريانات فرهنگي در كشور ما در مدار بستهاي قرار دارند
جريانات فرهنگي در كشور ما در مدار بستهاي قرار دارند، بنابراين دسترسي به اخبار بسيار دشوار است. اطلاعات راجع به توليدات فرهنگي در جامعه ما مسير كوري را طي ميكند و تنوع ديدگاهها در آنها ديده نميشود. اغلب، افرادي كه به توليد فرهنگي بهويژه در حوزه كودكان و نوجوانان ميپردازند ، افراد معدودي هستند. خالقان ادبي و هنري اين رده سني به جز تعداد انگشت شماري در اغلب برنامهها حذف ميشوند. درحاليكه اين افراد از توليدكنندگان فكر هستند. متاسفانه در رسانه ملي ما تنها از چند چهره شاخص اين رده سني نام برده مي شود و با توجه به كممهري كه نسبت به ساير خالقان اين عرصه اعمال مي شود، عملا بقيه افراد نه شناخته مي شوند و نه سرمايهگذاري روي آنها اعمال ميشود. درحال حاضر بچهها، بسياري از نويسندگان شاخص رده سني خود را نمي شناسند و درنهايت اطلاعات آنان در اين زمينه به مصطفي رحماندوست و هوشنگ مرادي كرماني خلاصه ميشود، درحاليكه ما بيش از دويست نويسنده و صاحب نظر در اين زمينه داريم كه به جرات ميتوان گفت تعداد قابل ملاحظه اي از آنان حرف براي گفتن دارد. وقتي در بسياري از برنامه ها از حضور اين افراد هيچ بهرهاي برده نمي شود، به اين معناست كه برخي مي ترسند تا بي سواديشان عيان شود. چگونه عليرغم اينكه يك نفر بيست سال مدير گروه كودك است ، هيچ اثر شاخصي از او ديده نمي شود، در حالي كه اگر كسي بيست سال در نشريات كودك و نوجوان كار كند، همه ميدانند كه كارشناس اين كار ميشود و حرفي براي گفتن خواهد داشت و ميتواند جريان سازي فرهنگي كند.[۱۱]
اگر بهدنبال خوانندگان فرزانه هستيم بايد به ادبيات كودك بها دهيم
گويا مسئولان سرويسهاي فرهنگي مطبوعات بزرگسال از انعكاس اخبار ادبيات كودك شرمنده ميشوند، يا به نظرشان اين اخبار ارزش آنچناني ندارد. در اين روزها قالب مطالب نشريات بزرگسالان به مسائل اجتماعي و سياسي جامعه اختصاص دارد. اين نشريات آن طوري كه بايد و شايد، به ادبيات كودك ميپردازند. در ستون معرفي كتابهاي تازه كمتر اثري و خبري از كتابهاي كودك و نوجوان وجود دارد، بنابراين در بين اخبار كمتر شاهد خبرهاي كتابهاي زير چاپ و در دست چاپ نگارندگان اين حوزه هستيم. اين در حالي است كه خبر نقل و انتقال يك بازيكن فوتبال، به سرعت در نشريات برجسته ميشود. در حالي كه شايد اين خبر براي يك بازيكن امري كاملا عادي است. توليد يك اثر فرهنگي براي كودكان و نوجوانان به خودي خود يك ارزش است و بايد بيشتر از چنين اخبار جنجالي انعكاس پيدا كند. اما به دليل رويكرد نامناسب مطبوعات بزرگسال با مقولهي ادبيات كودك و نوجوان شاهديم كه اين مقوله پيوسته كاري فرعي است. در طول سال در نشريات بزرگسال چند مصاحبه با نويسندگان و شاعران ادبيات كودك و نوجوان ديده ميشود؟ اين قلت دال بر بيتوجهي به ادبيات كودك نزد خوانندگان است. شايد اكثر كساني كه گرداننده اين نشريات هستند، با ارزشهاي توليد فرهنگي براي كودكان و نوجوانان آشنا نيستند، اما بهتر است بدانند كه اگر قرار است در آينده خوانندگان اهل انديشه و فرزانه داشته باشند، بايد به ادبيات كودك توجه خاص كنند.[۱۲]
سادهنویسی یکی از سختترین کارها در نوشتن است
خلاف برداشت برخی، سادهنویسی یکی از سختترین کارها در نوشتن است. و سادهنویسی بهمعنای سطحینویسی هم نیست. نثر باید ساده اما از نظر واژگان و بهره گیری از آنها غنی و پربار باشد. چون نویسنده در نثر ساده فاخر نمیتواند ضعفهای هنری خود را پشت واژگان سنگین و مطنطن پنهان کند و به دلیل ساختار ساده زبان نوشته، درونساخت و برونساخت اثر برای مخاطب قابل ارزیابی و پیگیری است.[۱۳]
کودکان و نوجوانان را با کتاب مأنوس کنیم
کلمه و واژه، منبع اولیه تولید فکر و اندیشه و تفکر مبنای تمام اتفاقات موجود در بشر است. در همین راستا باید کودکان و نوجوانان را با کتاب مأنوس کنیم، زیرا کتاب منبع پایانناپذیر فکر و فرهنگ است و زمینه را برای حرکت به سوی آیندهای در گرو کتاب و کتابخوانی آماده میسازد. یکی از بهترین شیوهها که باید پیش از دبستان و در سنین ابتدایی تولد کودک به آن توجه شود، قصهگویی پیش از خواب است. هنگامی که فرزندان را در همان سنین کم با کتاب آشنا کنند، در سنین بالاتر، خود ترغیب به مطالعه کتاب میشوند. اگر میخواهید آرامش و طمأنیه در زندگیتان نقش بازی کند و پیرامون را درک کنید و انسانی مفید و تأثیرگذار باشید، کتاب بخوانید و باز کتاب بخوانید. کارِ فرهنگی، کار کیفی است. حتی اگر سه نفر مخاطب داشته باشیم و بتوانیم تأثیرگذاری فرهنگ کتابخوانی را در آنها به وجود آوریم، خوب است. متأسفانه نگاهِ برخی مسئولان فرهنگی نگاهِ سیاسی است و این نگاه باید تغییر یابد. خوشبختانه با برپایی نمایشگاه، هم میتوان به فرهنگ کتابخوانی کمک کرد و هم بحث اشتغالزایی را گسترش داد.[۱۴]
تعرض به فرهنگ بومي و فراموش شدن آداب و سنتهاي مذهبي و ميهني نگرانکننده است
ميركياني كه اغلب آثارش در بيش از 50 مجموعه داستاني منتشر شده، دل نگرانيهاي او را از تعرض به فرهنگ بومي و فراموش شدن آداب و سنتهاي مذهبي و ميهني بازتاب ميدهد، بر اين باور است كه «درگير شدن كودكان و نوجوانان با مواهب امروزي زندگي اگر باعث ميشد تا آنان به جاي انباشته كردن اطلاعات در ذهن خود احساسها و ارزشهاي انساني خود را تقويت كنند و به عمق زندگي نزديكتر شوند نتايجي همچون پرخاشگري، كم شدن احترام به بزرگترها و كاهش ميزان مطالعه در ميان آنان را سبب نميشد».[۱۵]
آیندهای روبهرشد با تكيه بر آداب و رسوم و سنتهاي كهن
اين نويسنده كه تاكنون كتابهايش با موفقيتهايي در جشنوارهها، نمايشگاهها و محافل ادبي داخلي و بينالمللي همراه بوده است، با اشاره به بهرهمندي كشورهاي پيشرفته از مواهب امروزي زندگي در عين افزايش ميزان مطالعه در ميان كودكان و نوجوانان آنان، بر اين باور است كه «مؤلفههاي فرهنگي هر ملت و تكيه بر آداب و رسوم و سنتهاي كهن آن چنانكه با مظاهر امروزي پيشرفت و فنآوري همراه شود، بدون شك آينده رو به رشدي را براي هر كشور و كودكان و نوجوانانش رقم خواهد زد».[۱۵]
سوابق و افتخارات
- ۱۳۶۱: ورود به گروه کودک صدای جمهوری اسلامی ایران و اقدام به نوشتن نمایشنامههای رادیویی و قصّههای ظهر جمعه
- ۱۳۸۶: برگزیده شدن کتاب «قصه ما مثل شد» به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- َ برگزیده شدن مجموعه «قصه روز تنهایی من» در دوره پنجم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- بعضی از آثار میرکیانی به تولیدات تصویری و تلویزیونی تبدیل شدهاند، مثل فیلم «شاید فردا نباشد» برای گروه کودک شبکه دو و مجموعههای، قصه ما همین بود با عنوان افسانههای کهن برای مرکز فرهنگی صبا و مجموعه ۸۰ قسمتی قصه ما مثل شد که این کتاب در قالب پویانمایی برای گروه کودک و نوجوان است.همچنین جدیدترین اثر وی مجموعه ۵جلدی حکایت های کمال که سریال آن در سال ۹۸ از شبکه دو سیما پخش شد.
برخی آثار و تالیفات
- افسانه خوشبختی
- پنج سنگ
- پهلوان حیدر
- روز تنهایی من
- روزی بود و روزگاری
- روزی بود و روزی نبود (سه جلد)
- قصه ما مثل شد (پنج جلد)
- شاید فردا نباشد
- قصه خانه ما
- قلعه شاه مال منه
- قصه ما مثل شد (پنج جلد)
- قصه ما همین بود (پنج جلد)
- قصههای شب چله (دو جلد)
- تن تن و سندباد
- حکایتهای مال
- خواب روباه: هفت قصه برای کودکان
- دايي سهراب: دوازده داستان پيوسته براي نوجوانان
- آواز بزغاله: هفت قصه برای کودکان
- پند و قند: چهار قصه، چهار مثل برای کودکان
- دانه گندم
- حوض کاشی
- آهوی آدم
- شهر فرنگ
- سماور ذغالی
- زاغ و مار
- روزی بود و روزی نبود (مجموعه سه جلدی)
- راز مثل های ما: راز مثل های فارسی برای نوجوانان
- عمو رستم: چهارده داستان پیوسته، برای نوجوانان
- شیر برفی مغرور
- سه گانه دشت مرموز
نگاهی به برخی آثار
«حکایتهای کمال»
مجموعه «حکایتهای کمال» با عنوانهای «سماور زغالی»، «حوض کاشی»، «چراغ عروسی»، «شهر فرنگی» و «عکس فوری» نوشته محمد میرکیانی با تصویرگری محمدحسین صلواتیان از سوی بخش کودک و نوجوان انتشارات بهنشر (کتابهای پروانه) منتشر شده است. این کتاب که تِم محوری آن، مسائلی از قبیل تهرانِ دهه 40، مردمشناسی این شهر با نگاهی به دورهگردها، کاشیکاریهای قدیم و زندگی ساده آن است، پیشتر در 50 قصه منتشر شده بود، ولی در چاپ جدید در 150 قصه و در 5 جلد با بیش از هزار صفحه تدوین شده است. هرجلد شامل 30 داستان است. «حکایتهای کمال» یکی از بزرگترین مجموعه داستانهایی است که برای نوجوانان نوشته شده. البته مخاطب عام دارد چون داستانها مربوط به دهه 40 است و درباره آداب، رسوم، زندگی و غذاهای ایران قدیم است و به مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مردمشناسی دهه 40 و سبک زندگی در آن دوران میپردازد. میرکیانی «حکایتهای کمال» را نوعی دایرهالمعارف زندگی مردم تهران در آن دوران میداند و میگوید «عمدهترین مشکلی که ما در مسائل تربیتی داریم این است که نسل ما تعریفی از زندگی ندارد و زندگی را نمیشناسد و من سعی کردم زندگی را در این مجموعه برای مخاطبان تعریف کنم و به تعریف مفاهیم و تجربههای زندگی بپردازم تا به شناخت افراد، رفتارهای اجتماعی و آداب و رسوم آن دوره بیانجامد و برای بزرگترها هم نوستالژیک است.» «حکایتهای کمال» برای نخستین بار سال 1368 از سوی انتشارات جوانه منتشر شد و ادامه آن را انتشارات پیام آزادی چاپ کرد که در مجموع 3 جلد و شامل 50 قصه بود و حدود 17بار چاپ شد. بعد از آن صد داستان دیگر به آن اضافه کردم که در مجموع 150 داستان شد و در قالب 5جلد از سوی انتشارات بهنشر منتشر شد. براساس داستانهای مجموعه «حکایتهای کمال» سریال تلویریونی نیز ساخته شده. این سریال تلویریونی به کارگردانی قدرتالله صلح میرزایی و تهیهکنندگی محسن شایانفر در سال ۱۳۹۸ از شبکه دوم سیما پخش شد و در ۳۳ قسمت بر اساس 26 داستان از مجموعه داستان حکایتهای کمال ساخته شده بود.[۱۶]
«شبهای شیرین»
چاپ نخست کتاب «شبهای شیرین» برای گروه سنی «اولیا و مربیان» در ۴۴۴ صفحه از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ رسیده است. کتاب «شبهای شیرین» به نویسندگی محمد میرکیانی برای قصهگویی پدران، مادران، و آموزگاران پیش از دبستان و با زبان قصهگویان نوشته شده است و تمام کسانی که تاکنون قصهگویی نکردهاند نیز با بهرهگیری از این کتاب میتوانند برای خردسالان، پیش از خواب قصهگویی کنند. میرکیانی در کتاب «شبهای شیرین» با بهرهگیری از تجربههای خود در زمینه قصهگویی در صدا و سیما، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش این اثر را تالیف کرده است. این کتاب برای اولیا، مربیان و پژوهشگران مناسب است و نویسنده در بخشی از مقدمه آن خطاب به پدران، مادران، و آموزگاران آورده است: «شنیدن قصه یکی از نیازهای همیشگی خردسالان و کودکان است. کمتر کودکی را میتوان یافت که دوست نداشته باشد شبهای شیرین زندگی را با شنیدن قصهای از زبان پدر، مادر و بزرگتر دیگری سپری کند.»[۱۷]
«افسانه چهار برادر»
کتاب «افسانه چهار برادر» به قلم محمد میرکیانی با مضمون دل نبستن به تعلقات دنیوی برای نوجوانان با زبانی ساده و نثری روان در 84 صفحه رنگی از سوی انتشارات مدرسه منتشر شده است. «افسانه چهار برادر» افسانه و داستان ایرانی است درباره چهار برادر. چهار برادر که پدرشان در لحظه آخر عمرش آنها را دور هم جمع میکند و میگوید سالها تلاش کردم تا لقمه نان حلالی برای شما بیاورم حالا وقت آن رسیده تا سفر آخرت را درپیش گیرم. از شما انتظار دارم که به پند و اندرز من گوش دهید. سالها کار کردم اما نتوانستم دارایی ارزشمندی برای شما بگذارم. اما شما برای بدست آوردن آن دارایی به دنبال بهترین بهار بروید. چهار برادر راه افتادند تا بهترین بهار را پیدا کنند و هر کدام در مسیری قرار گرفتند که خود داستانی جالب و خواندنی است. درپشت جلد کتاب آمده است:«میگویند روزی جوانی به یاد دوران پیریاش افتاد. گوشهای نشست و این افسانه را بافت و ساخت و پرداخت.»[۱۸]
«قصه ما همين بود»
«قصه ما همين بود» اثر محمد ميركياني براي نخستینبار در سال 1369 در پنج جلد از سوي انتشارات پيام آزادي منتشر شد كه اين ناشر با تغيير طرح جلد آن در چاپهاي بعدي، اين اثر را به چاپ يازدهم رساند. سپس با ویرایش جدید و تصویرگری محمدحسین صلواتیان در سال 1391 از سوی واحد کودک و نوجوان انتشارات محراب قلم(کتابهای مهتاب) منتشر شد. میرکیانی این مجموعه را با زبانی امروزی بازنویسی کرده است. میرکیانی در مقدمه کتاب توضیح داده است: «سالها پیش که پدربزرگها و مادربزرگها بچهها را پای کرسی جمع میکردند و برایشان قصه میگفتند، آخر کار نفسی میکشیدند و ميگفتند: «قصه ما به سر رسید، کلاغه به خانهاش نرسید.» یا میگفتند: «بالا رفتیم هوا بود. پایین آمدیم زمین بود، قصه ما همین بود.» بچهها فکر میکردند دیگر قصههای قصهگو تمام شده؛ ولی دوباره شبی از راه میرسید و وق گفتن قصهای و حکایتی. حالا شما هم پیش روی خودتان کتابی دارید با شش قصه؛ قصههایی با همان شکل؛ قصههای پدربزرگها و مادربزرگها. این قصهها طوری نوشته شدهاند که شما هم میتوانید آنها را بخوانید و برای دیگران تعریف کنید.» میرکیانی تعدادی از داستانهای این مجموعه را بر اساس قصههای کهن و عامیانه نوشته است. به عنوان مثال قصه «سینی زرین» بر اساس حکایتی از کتاب «نصیحت الملوک» نوشته شد است و قصه «یابنده» بازنویسی حکایتی از کتاب تفسیر سوره یوسف نوشته «احمدبن محمد توسی» است. قصههای «گوهر امید»، «مهمان حبیب خداست»، «برادران مسافر»، «والی و درویش»، «گوهر صبر» و «نگین یاقوت» در جلد نخست این کتاب منتشر شده است. قصههای «آسیابان پیر»، «دو صیاد و یک پرنده»، «مرد بخشنده»، «هدهد و زاغ»، «رفیق امانتدار» و «حکایت سفر حکیم» نیز کتاب دوم از مجموعه «قصه ما همين بود» را شکل میدهند. «حکیم و تاجر»، «ماهیگیر و مرغ دریایی»، «بقال و رفیق نابهکار»، «صیاد و دو مرغ پرطلایی»، «دو برادر کوزهگر» و «صیاد و پلنگ» سومین جلد از اثر بازنویسی شده میرکیانی را میسازند. قصههای «کلاهی برای شاه»، «جوان و غریبه»، «درخت سیب»، «دو همسایه»، «پلنگ و آدمیزاد» و «شهر خدا» در چهارمین جلد از مجموعه گنجانده شدهاند. میرکیانی در پنجمین جلد مجموعه داستانیاش قصههای «پسر کوزهگر»، «سینی زرین»، «سایه پهلوان»، «کیسه چرمی»، «شغال و انگور» و «یابنده» را روایت میکند و شش قصه ششمین کتاب او «گوهر گمشده»، «رسم مهماننوازی»، «شکارچی و شیر»، «پیر و جوان»، «یاد حق» و «درخت پرنده و مسافر» هستند. اين كتاب در 11 چاپ قبلي در پنج جلد منتشر شده بود اما تعداد جلدهای آن پس از بازنویسی به 6 جلد رسيد. یکی دیگر از ویژگیهای این مجموعه، تصویرگری جدید آن است. نویسنده تعابیر و اصطلاحات قدیمی به کار فته در کتاب را نیز با زبانی ساده در پانويسهاي کتاب توضیح داده است.[۱۹]
«تَنتَن و سندباد»
«تَنتَن و سندباد» ماجراجوییهای تَن تَن را برای کودکان و نوجوانان بسیار گیرا و آموزنده به تصویر میکشد. این کتاب را محمد میرکیانی در۱۶۰ صفحه به رشته تحریر درآورده، محمدحسین صلواتیان تصویرگری این اثر را بر عهده گرفته و توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است. در قالب این کتاب، تَنتَن در ادامه ماجراجوییهایش با همراهی دوستان همیشگی خود؛ میلو، کاپیتان هادوک و پروفسور تورنسل به سفری دیگر میرود. آنها پس از سفر به نقاط مختلف جهان و خلق داستانهای گوناگون به عنوان جهانگرد، میهمان مردم شرق میشوند اما پس از مدتی مشخص میشود هدف آنها یافتن افسانههای شرق و غلبه بر آنها است، تنتن و دوستانش به هر نقشه و وسیلهای میخواهند در این داستان جدید پیروز شوند، اما در این میان سندباد با همراهی افسانههای شرقی به مقابله با مهاجمان برمیخیزد. تنتن که خود را در حال شکست میبیند به ناچار مجبور میشود تا از دیگر قهرمانهای غربی کمک بخواهد و پای افسانههایی مانند سوپرمن، تارزان و کینگکنگ نیز به داستان باز میشود و باقی داستان نیز آنقدر پر افت و خیز و جذاب است که اجازه نمیدهد خواننده کتاب را تا انتها بر زمین گذارد. تنتن و سندباد را میتوان یک اثر ویژه در حوزه ادبیات نوجوان بهشمار آورد و با وجود این که کتاب در سال ۱۳۷۰ به نگارش درآمده اما داستان آن همچنان برای خواننده کودک و نوجوان امروزی گیرا، خواندنی و آموزنده است. در بخشی از متن تقریظی که مقام معظم رهبری در مورد این کتاب نوشتهاند، آمده است «من هم این قصه را همیشه تعریف میکردم حیف که خیلیها آن را باور نداشتند حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت «تنتن و سندباد» را چاپ کرده است و حالا دیگر کار من آسان شد و همین بس است که نسخۀ این کتاب را به همه کودکان بدهم...».[۲۰]
«پند و قند»
مجموعه چهار جلدی «پند و قند» اثر محمد میرکیانی به منظور آشنایی مخاطبان گروه سنی «ج» با مثلهای زبان فارسی به طبع رسیده و با تصویرگری محمدحسین صلواتیان از سوی انتشارات منادی تربیت منتشر شده است. کتابهای این مجموعه با عنوان «چهار قصه، چهار مثل برای کودکان» منتشر شده که در هرکدام چهار قصه آمده است. به عنوان مثال نخستین جلد این مجموعه شامل چهار قصه با عنوانهای «گرگ و مرد مهربان»، «روباه در باغ»، «پرنده و گنج» و «نامهای به گربه» است. آخرین قصه ماجرای موش هایی است که با آمدن گربه به محل زندگی شان دیگر نمی توانند به راحتی غذا تهیه کنند. از همین رو پس از مشورت با همدیگر تصمیم می گیرند نامه ای مبنی بر دوستی برای گربه بنویسند و هنگامی که نامه حاضر می شود، رئیس موش ها می گوید هر کسی این نامه را به گربه برساند، صد تومان به او پاداش خواهم داد. اما هیچ موشی به انجام این کار راضی نمی شود. این قصه براساس مثل «راه نزدیک و پول زیاد یک امایی دارد» تدوین شده است.[۲۱]
«بچههاي كوچه»
مجموعه داستان سه جلدي «بچههاي كوچه» نوشته محمد ميركياني در قالب 12 داستان كوتاه فضاهاي خيالبرانگيز و جذاب سالهاي دور شهر تهران را براي نوجوانان به تصوير كشيده است. شخصيتهاي داستاني اين مجموعه كه از سوی انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان منتشر شده است، در يكي از محلههاي قديمي شهر تهران با ماجراي مختلفي دست و پنجه نرم ميكنند و درگير وقايع روزمره ميشوند و از گذرگاههاي پر پيچ و خم زندگي عبور ميكنند. ميركياني در مقدمه اين مجموعه آورده است: «بچههاي كوچه درباره كوچههايي است كه ديگر كوچه نيستند و در باره بچههايي است كه ديگر بچه نيستند». به گفته نويسنده اين مجموعه، «بچههاي كوچه علاوه بر بالا بردن اطلاعات مردمشناسي نوجوانان فضاهاي دور از دسترس، جذاب و خيالانگيز سالهاي دهه چهل شمسي يكي از محلههاي قديمي تهران را - كه خود نيز در آنها زندگي كرده است - به تصوير ميكشد. پرداختن به ارزشهاي فرهنگي دهههاي قبل براي نوجوانان باارزش است. فضاهاي بومي و سنتي به دليل ايجاد خاطره در حافظه تاريخي مردم ما و اين كه به هر حال مخاطبان با زندگي و آداب و رسوم قوم خودشان آشنا ميشوند، از نقاط پايداري فرهنگي هر ملتي است و آنان را در مقابل فرهنگهاي بيگانه در حال پيشروي محافظت ميكند.»[۱۵]
«قصههای شب چله»
مجموعه داستان «قصههاي شب چله» اثر محمد میرکیانی نخستينبار در دو جلد در سال 1387 از سوي انتشارات «تكا» برای نوجوانان منتشر شد و بعد از آن چندین بار بازچاپ شده است. اين اثر با همکاری رایزنی فرهنگی و کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دولتی باکو به زبان تركي آذربايجاني نيز ترجمه شده است. نويسنده اين كتاب در مقدمهاي با عنوان «شبهاي چله، شبهاي قصه» نوشته است: «خدا بيامرزد قديميها را، دور هم بودند و همنشيني را دوست ميداشتند. اين بود كه براي همدلي و همزباني، هيچ فرصتي را از دست نميدادند. يكي از اين فرصتها، طولانيترين شب سال، يعني «شب چله» يا «شب يلدا» بود. در اين شب، كوچك و بزرگ دور كرسي مينشستند، هندوانه و خربزهاي قاچ ميكردند، آجيل و تنقلاتي ميخوردند و به قصههاي شيرين پدربزرگها و مادربزرگها گوش جان ميسپردند. اين اثر از 20 قصه تشكيل شده است كه بر اساس متون كهن فارسي بازنويسي شدهاند. از عنوان اين قصهها ميتوان به «دختر دانا»، «تخم مرغ طلايي»، «كيسه ياقوت»، «شمشير گوهرنشان»، «جام زرين»، «حاتم و هيزمشكن» و «امير و مرد بخشنده» اشاره كرد. در بخشی از يكي از داستانهاي اين كتاب با عنوان «تخم مرغ طلايي» ميخوانيم: «سالها پيش در سرزميني دور، مردي زندگي ميكرد كه كار و بارش از راه خاركني و هيزمشكني ميگذشت. اين مرد هر روز صبح تبري به دوش ميگرفت و وقتي نزديكيهاي خانه و كاشانهاش درخت خشكي ميديد، آن را از زمين جدا ميكرد و با تبر ميشكست و به بازار شهر ميبرد و ميفروخت. مرد هيزمشكن زندگي آرام و بيسر و صدايي را ميگذراند. تا اينكه روزي از روزهاي خدا همانطور كه مشغول به كار بود، از بين صداي يكنواخت تبر كه به تنهي درخت خشكي ميخورد، صدايي را شنيد: اي مرد مهربان! بيا و به من كمك كن. مطمئن باش از اين كارت خير ميبيني. هيزمشكن با شنيدن اين صدا دست از كار كشيد و نگاهي به دور و برش انداخت و ديد عجب! مرغ رنگين پر و بالي كه از ديدن آن هر آدميزادي مات و حيران ميماند، با پر و بال خونين روي زمين افتاده.»[۲۲]
«قصه ما مثل شد»
مجموعه «قصه ما مثل شد» اثر محمد میرکیانی یکی از پرفروشترین مجموعهها از سری کتابهای پروانه، واحد کودک و نوجوان «به نشر» است. در کتاب «قصه ما مثل شد» سرگذشت بعضی از این مثلها بیان شده است. این کتاب، جایزه بیست و پنجمین دوره کتاب سال را در بخش کتابهای تالیفی از آن خود کرده است. محمد میرکیانی، قصه، حکایت، افسانه، رویداد، واقعه، داستان و ... را مترادف یکدیگر و به معنی مجموعه حوادثی میداند که از پی هم میآیند، به همین خاطر وقتی میخواستند سرگذشت کسی را بپرسند به او میگفتند: «قصه آنچه بر تو گذشته را بگو.» به اعتقاد میرکیانی پس از مشروطه، بعضی صاحب نظران به تقسیم بندی غلطی دست زدند و گفتند هر آنچه پیش از مشروطه بوده، قصه و آن چیزی که پس از این تاریخ شکل گرفته داستان نام دارد و این مرزبندی به باور من از پایه و اساس اشتباه است. چون ملااحمد نراقی در بیتی گفته: «بشنوید ای دوستان این داستان/ تا بگویم داستان راستان» پس در آن روزگار هم داستان وجود داشته و نظامی گنجوی از یزرگترین شاعران داستانپرداز بودهاند. میرکیانی بر این باور است که قصههای شیرین اسرارنامه، الهی نامه، مثنوی، شاهنامه و... وجود دارد که باید برای کودکان و نوجوانان، باز نوشته شود و او در آثار خود چنین کرده است. میرکیانی زبان قصهها را به زبان گفتاری نزدیک کرده تا نوجوانان، به درک بهتری از آن دست پیدا کنند و بتوانند به روایت آن برای دیگران بپردازند.
«دشت مرموز»
سهگانه «دشت مرموز» جدیدترین اثر محمد میرکیانی نویسنده کودک و نوجوان است که از سوی انتشارات بهنشر منتشر شده است. اینسهگانه از سهرمان «جشن خرگوشها»، «ملکه موشها» و «بازی بازها...» تشکیل شده و شخصیتهای اصلی اتفاقاتش حیوانات هستند. میرکیانی درباره این مجموعه میگوید: «ابتدا قرار نبود اینرمانها سهگانه باشند. بعد از استقبالی که از «جشن خرگوشها» شد، به ایننتیجه رسیدم که طرح رمان ، ظرفیت گسترش دارد. این شد که جلدهای بعدی یعنی «ملکه موشها» و «بازی بازها» را هم نوشتم. اما نکته مهم، تفاوت اساسی در طرح چندگانه با رمانهای چند جلدی است. در رمانهای چندجلدی هرجلدی ادامه جلد قبل است، اما در چندگانهها ، فضا، شخصیتها و ماجرا ها در هرجلد فضا و پیام خودشان را دارند و بهشکل مستقل، کشش داستانی دارند. با اینحال با حضور شخصیتهای جدید است که در یک کل هم میتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند. روشنتر آنکه در چندگانهها، هرجلدی هم مستقل است هم میتواند ادامه پیدا کند. پای چندگانهها خارج از ادبیات به سینما هم کشیده شده است. بسیار اتفاق افتاده که هنرمند فیلمسازی به توفیق قصه اول، قصههای بعدی را هم ساخته و روی اکران برده است. قصههای حیوانات، از محبوبترین آثار مورد علاقه کودکانونوجوانان در سراسر جهان در قالب ادبیات، نمایش و سینما هستند.کمتر نویسندهای را در عرصه ادبیات کودک ونوجوانان میتوان پیدا کرد که داستان فابل نداشته باشد. آن هم بهدلیل تخیل و ماجراییبودن ایننوع آثار که در ذات آنها نهفته است. هرسال در جهان داستانهای بسیاری در قالب قصههای حیوانات نوشته و منتشر، ومجموعههای جذاب انیمیشن با اینفضا ساخته میشود. قصههای حیوانات در ادبیات کهن ما هم سابقه بسیار دارد. مثل منطقالطیر عطار نیشابوری، بهارستان جامی، کلیات آثار شیخ بهایی، مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی، مثنوی معنوی و بهطور پراکنده در آثار نظامی، سعدی، عبید زاکانی و حتی در ایناواخر پروین اعتصامی. اینمساله نشاندهنده علاقه فطری همه گروه های سنی به داستانهای حیوانات است. بههمیندلیل من هم از اینعامل و ویژگی استفاده کردم.»[۲۳]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «بیوگرافی محمد میرکیانی».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «محمد ميركياني؛ از ترك مدرسه تا نويسنده شدن».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «تحقیق در مورد زندگی محمد میرکیانی + آثار».
- ↑ «زندگینامه: محمد میرکیانی».
- ↑ «تجلیل از محمد میرکیانی، مروج قصهگویی».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «تولد 54سالگي محمد ميركياني».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «میرکیانی: نقد ادبیات کودک کمتر مورد توجه قرار میگیرد».
- ↑ «محمد میرکیانی: اعمال سلیقه بزرگترها در انتخاب کتاب برای کودکان مخرب است».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «اگر گوشی برای شنیدن نداشته باشیم، حرفی هم برای گفتن نداریم».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ «خواستهای از دولت جدید».
- ↑ «محمد ميركياني: برخي مديران فرهنگي با بستن درهاي اتاق خود امپراتوري ترتيب دادهاند».
- ↑ «محمد ميركياني: اگر به دنبال خوانندگان فرزانه هستيم ـ بايد ـ به ادبيات كودك بها دهيم».
- ↑ «سادهنویسی یکی از سختترین کارهاست و به معنی سطحینویسی هم نیست».
- ↑ «جشن امضای کتاب «تَن تَن و سندباد» در بخش جنبی نمایشگاه استانی کتاب کرج برگزار شد».
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ «محمد ميركياني: «بچههاي كوچه» دربارهي كوچههايي است كه ديگر كوچه نيستند و بچههايي كه ديگر بچه نيستند».
- ↑ «دایرهالمعارف زندگی مردم تهران در دهه 40 برای نوجوانان».
- ↑ «روایت ۱۱۱ قصه در «شبهای شیرین» محمد میرکیانی».
- ↑ ««افسانه چهار برادر» نوشته محمد میرکیانی منتشر شد».
- ↑ ««قصهی ما همين بود» برای نوجوانان امروز منتشر شد».
- ↑ ««تَنتَن و سندباد»؛ جنگ تن به تن قهرمانان شرق و غرب».
- ↑ «پند و قند: چهار قصه، چهار مثل برای کودکان».
- ↑ «داستان بخوانيم/ قصههای شب چله».
- ↑ ««سهگانه دشت مرموز»چاپ میشود/تجربه نوشتن چندگانه برای نوجوانان».