راز بی‌بی جان

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
راز بی‌بی جان
نویسندهالناز عباسیان
ناشرروایت فتح
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۴۰۲
تعداد چاپچاپ دوم در ۱۴۰۳
شابک۹۸۷۶۰۰۳۳۰۶۷۶۹
تعداد صفحات۳۱۲
موضوعمستند داستانی
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدنرم

کتاب «راز بی‌بی‌جان»، زندگی‌نامه داستانی سیده بتول جزایری، مادر شهید سید حسین علم‌الهدی است. این اثر نوشته الناز عباسیان در ۳۱۲ صفحه می­‌باشد. «راز بی‌بی جان» در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه­ بازار نشر شده است.

*****

کتاب «راز بی‌بی‌جان» زندگی‌نامه داستانی مادر یکی از پرافتخارترین شهدا دفاع مقدس، شهید سید محمدحسین علم‌الهدی است. مادری که خود گنجینه‌ای کشف‌ نشده است و هر‌چه بیشتر درباره‌اش واکاوی کنید، تشنه‌تر خواهید شد. تلاش‌های کودکانه‌اش برای ایستادگی مقابل کشف حجاب رضا شاه، ازدواج و ازخودگذشتگی برای قبول مادری ۵ فرزند بی‌مادر در شهر غریب، همراهی با همسر عالم و مبارز، حمایت از نهضت امام خمینی (ره) و حماسه دفاع مقدس تنها بخشی از زندگی پرافتخار سیده بتول جزایری است که در این کتاب به نگارش درآمده است.

کتاب چند مقطع زمانی مهم تاریخی را روایت می­‌کند و با یک روایت خطی، در مورد دختر کم‌سن‌و‌سالی است که کودکی‌اش در دوره رضا شاه گذشته است و بعدتر، در سال‌های نوجوانی و جوانی نیز بسیاری از تلاطم‌ها و ناآرامی‌های زمانه را، گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم لمس کرده است. او در بزرگ‌سالی در مبارزه با حکومت پهلوی مشارکت کرد و آنچه از دستش برمی‌آمد در این مبارزه به میدان می­‌آورد.

خلاصه اثر

پشت جلد کتاب

فرآیند تولید کتاب ۳۳ سال پس از فوت خانم سیده بتول جزایری مادر شهید علم‌الهدی آغاز شده است. این اثر نتیجه مصاحبه با ۸۰ نفر از آشنایان و اقوام خانم جزایری است که به دلیل کهولت سن و یا مشغله‌ کاری دسترسی به آن­‌ها برای نویسنده با سختی همراه بوده است. سبک نوشتن کتاب، مستند داستانی با استناد به خاطرات شفاهی است.

از آنجا که بی‌بی‌جان در چند مقطع زمانی مهم تاریخی، از جمله کشف حجاب رضا شاه، مخالفت امام خمینی (ره) و روحانیون با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی محمدرضا پهلوی، روزهای انقلاب و جنگ تحمیلی نقش قابل توجهی داشته است، نویسنده روایتی خطی برای داستان انتخاب کرده است.[۱] محمدحسین که در عنفوان جوانی به شهادت رسید، تنها فرزند این بانو نبود؛ اما با او، چه در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی و چه بعدتر، در ماه‌های نخست جنگ تحمیلی و به‌ویژه در واقعه شهادتش، عمیق‌ترین حالات معنوی و عارفانه را تجربه کرده است. در کتاب، به این تجربیات نیز پرداخته می‌شود.[۲]

این کتاب جزو معدود آثاری است که اختصاصاً درباره خود مادر شهید، با گستردگی خاطرات و روایت‌ها منتشر شده است. در کتاب به خاطرات سید‌حسین و دیگر فرزندان بی‌بی‌جان گریزی زده شده است، اما روایت مفصل کتاب در مورد مادر شهید است. جلد دوم این کتاب (زندگی‌نامه شهید‌ سید حسین‌ علم‌الهدی) توسط انتشارات روایت فتح، در دست تألیف است.[۳]

درباره نویسنده

الناز عباسیان؛ نویسنده کتاب

الناز عباسیان متولد ۱۳۶۴ در تهران می‌باشد. او دارای مدرک کارشناسی‌ارشد حقوق بوده و مادر دو فرزند است. ایشان بیش از دو دهه است که به عنوان خبرنگار در روزنامه همشهری فعالیت می­‌کند. عباسیان به دلیل داشتن قلم توانا، کار خود را با نوشتن گزارش­‌های حقوق شهروندی و اجتماعی شروع کرد و در کنار آن مطالبی درباره دفاع مقدس و خانواده شهدا می‌نوشت. انس‌گرفتن با مادر و همسران شهدا کم‌کم شوق عجیبی در او به‌ وجود آورد و باعث شد به‌طور جدی در این زمینه فعالیت کند.

این نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس، دبیر ضمیمه پایداری روزنامه همشهری است و تا کنون ۷ کتاب چاپ‌شده در حوزه دفاع مقدس دارد.

برخی از آثار

  • ننه علی مادر تمام شهیدان؛
  • شقایق‌های ماندگار؛
  • از تخته‌های سیاه تا پای سنگرهای سرخ؛
  • سرباز کوچک؛
  • دفترچه‌های‌ خاکی.

الناز عباسیان بارها در جشنواره‌­های ملی شرکت کرده و موفق به کسب مقام برتر شده است. آخرین مقام این روزنامه‌­نگار در جشنواره بین‌المللی خورشید است که توانست یکی از ۵ نفر برگزیده باشد.[۴]

نظر نویسنده درباره اثر

نشست کافه کتابخونا با محوریت کتاب «راز بی‌بی‌جان». فرهنگ‌سرای امید. ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳

سختی کار نگارش کتاب

پیشنهاد این موضوع از طرف انتشارات روایت فتح به من داده شد. آن لحظه من فکر می‌کردم مادر هنوز در قید حیات هستند. ۱۷-۱۸ سالی بود که از شهدا می‌نوشتم و کارم بیشتر در حوزه مادران شهدا بود و به‌راحتی پذیرفتم چون نسبت به کار با مادران شهدا حس خوبی داشتم. فکر نمی‌کردم ایشان ۳۳ سال پیش به رحمت خدا رفته و کسانی که با او ارتباط تنگاتنگی داشتند نیز در قید حیات نیستند. حتی فکر می‌کردم این خانواده در تهران ساکن هستند و نمی‌دانستم باید منابع‌مان را از اهواز پیگیری کنیم. [۵]

داستان یک خواب

من با خواب‌هایم زندگی می‌کنم. حدوداً شش‌ ماه پیش از اینکه این کار به من پیشنهاد داده شود، خواب عجیبی دیدم و آن خواب برای من بسیار باارزش بود. می‌دانستم پرونده‌ای از شهید عزیزی به دست من می‌رسد. بعد از مدت‌ها متوجه شدم که شمایل آن مرد در خواب من، چقدر شبیه شهید عزیز سیدحسین‌ علم‌الهدی است.[۵]

صفر تا صد را خودم انجام دادم

تمامی مصاحبه‌ها را به صورت حضوری، جمعی و تلفنی خودم انجام دادم. حتی برای پیاده‌کردن مصاحبه‌ها هم کار را به کسی نسپردم، چون معتقدم در کتاب‌های مستند داستانی، وقتی مؤلف و محقق یک نفر باشند کار بهتر و دقیق‌تر ارائه خواهد شد. البته که این امر زمان‌بر است؛ به همین خاطر تألیف کتاب حدود ۳ سال طول کشید. از آنجایی که قهرمان داستان ۳۳ سال پیش به رحمت خدا رفتند، نیاز بود با افراد زیادی که با او تجربه زیست و خاطره داشتند، هم‌صحبت شوم.[۱]

گفتند عجله نکنید!

ازطرف روایت فتح به من گفته شد دست شما باز است و وقت دارید و باحوصله کار کنید، چون نمی‌خواستند بعد از اتمام کار متوجه شوند با یکی از افراد مرتبط مصاحبه نشده یا اثری جا مانده و روایتی مفقود است. مصاحبه‌های این کتاب خیلی زیاد شد و من هم دلم نمی‌آمد جمعش کنم. خدمت خیلی از عزیزان رفتیم و بعد به جایی رسیدیم که مصاحبه‌های ما بیشتر از حجم کتاب شده بود. باید ۲۰۰ صفحه تحویل می‌دادیم اما حدود ۵۰۰ صفحه مطلب داشتیم. دوستان در روایت فتح لطف کردند و اجازه بالا بردن حجم کتاب را تا ۳۰۰ صفحه صادر شد.
بنا‌بر لیست در دستم با حدود ۹۰ نفر گفت‌وگو کردم که این تعداد لزوماً افراد عادی نبودند. برای مثال یکی از آن‌ها آقا مجتبی، پسر شهید مطهری و عروس شهید مطهری بودند. با خانواده شهید رجایی مصاحبه شد. حتی با محافظان حضرت آقا گفت‌وگو کردیم و عموم این افراد کسانی بودند که پیداکردنشان راحت نبود. ولی اول با لطف خدا و بعد با همکاری خانواده شهدا توانستیم با این افراد ارتباط بگیریم. آقای آهنگران هم به ما کمک زیادی کرد و در مورد بخش‌هایی از کتاب، ایشان واسطه ارتباط‌ ما با خانواده‌هایی در اهواز بود که کار آسانی نبود. باید بگویم ‌بی‌بی‌‌جان قلاب را انداخت و مرا به طرف خودش کشید.[۵]

خواننده باید راز را کشف کند

اعتقاد شخصی من این است که شهدا خودشان مسیر نگارش کتاب‌هایشان را مشخص می‌کنند. درباره این کتاب هم سید‌حسین و مادر نازنین‌شان مسیر کتاب را خودشان مشخص کردند و حتی عنوان کتاب، «راز‌ بی‌بی‌‌جان» مربوط سید‌حسین‌ علم‌الهدی است و اجازه دهید بیشتر از این توضیح ندهم تا خواننده کتاب، خودش با خوانش آن این راز را کشف کند. جالب اینجاست که به این راز در هیچ‌یک از کتاب‌هایی که تاکنون از این شهید نوشته و فیلم و آثاری هنری که ساخته شده، اشاره نشده و خواست شهید بوده که در این کتاب به آن پرداختیم.[۱]

نشست‌های برگزار شده درباره اثر

نشست کافه کتابخونا با محوریت کتاب «راز بی‌بی‌جان». فرهنگ‌سرای امید. ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳
  • نشست کافه کتابخونا با محوریت کتاب «راز بی‌بی‌جان» در فرهنگ‌سرای امید ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳. نویسنده کتاب، حاج صادق آهنگران از دوستان خانوادگی بی‌بی جان، میثم یاوری کارشناس مسائل خانواده، سمیه عظیمی کارشناس-مجری و خانواده شهید سیدحسین علم‌الهدی در این نشست حضور داشتند.[۶]
  • نشست نقد و بررسی «راز ‌بی‌بی‌جان» در دفتر روزنامه جام‌جم در شهریور ۱۴۰۳. نویسنده­ اثر، الناز عباسیان، مهدیه زکی‌زاده به نمایندگی از انتشارات روایت فتح و حجت‌الاسلام سیدحمید علم‌الهدی (برادر شهید) و همسرشان به نمایندگی از خانواده شهید علم‌الهدی در این نشست حضور داشتند.[۵]
  • نشست بازخوانی کتاب «راز بی‌بی‌جان» در کتابخانه تخصصی سیدالشهدا (ع) بوستان بزرگ ولایت تهران در مهر ۱۴۰۳. این برنامه به مناسبت هفته دفاع مقدس و با هدف ترویج و حفظ ارزش‌های دفاع مقدس و فرهنگ ارزشمند ایثار و شهادت به‌ویژه نقش زنان در جنگ تحمیلی به همت شهرداری ناحیه یک با حضور نویسنده و مدیران شهری  برگزار شد.[۷]
  • جشن امضای کتاب «راز بی‌­بی­‌جان» در سی‌و‌پنجمین نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ۱۴۰۳. این مراسم با حضور نویسنده کتاب، خانم عباسیان در غرفه روایت فتح نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد.[۸]

اظهارنظرها درباره اثر

نشست نقد و بررسی کتاب. روزنامه جام جم. شهریور ۱۴۰۳

سیدحمید علم‌الهدی؛ برادر شهید

کار کتاب الهی پیش رفت

مهدیه زکی‌زاده؛ نماینده انتشارات روایت فتح

صبوری نویسنده

برشی از متن

از همون اول گفتم که شهید شدی، گفتم دروغه هرکی گفته تسلیم صدام شدی! اما حسین‌جان این چه آمدنی شد؟ قرار آخر ماه صفرمون چی شد پس! حسرت‌به‌دل موندم حسین... چطور این تن پاره‌پاره‌ تو رو ببرم اهواز... بعد سرش را رو به آسمان برد و فریاد زد: «خانم زینب چی کشیدی تو کربلا... صبرم بده... صبرم بده...» همین طور این جمله را با ناله و اشک تکرار می‌کرد که یک آن صدایی را شنید: «خوش اومدی بی‌بی‌جان... هویزه منتظرت بود...» الله اکبر این صدای حسین است. هراسان از جای خودش بلند شد و نگاهی به اطرافش کرد. وسط بیابان بی‌آب و علف و خشک هویزه میان تلی از خاک و خون و پیکر شهدا ایستاده بود. پسر‌ها را صدا کرد:

- حسین همین‌جا دفن میشه.

همه تعجب کردند. محمد به عنوان پسر بزرگ‌تر جلو رفت و گفت:

- هماهنگ کردیم فردا اهواز مراسم تشییع قراره برگزار بشه. از طرفی اینجا وسط بیابون چطوری پیکر شهدا رو دفن کنیم.

کاظم هم ادامه حرف برادرش را گرفت:

- شرایط جنگیه و ممکنه دوباره این منطقه را از دست بدهیم... خطرناکه.

چادر خاکی‌اش را تکان داد و با صلابت جمله اش را تکرار کرد:

- هیچی نمیشه... نگران نباشین. حسین تو هویزه می‌مونه. این بیابون با خون این پسر‌ها زنده میشه جون می‌گیره...[۹]

مشخصات کتاب‌شناختی

«راز بی­‌بی‌جان» نوشته الناز عباسیان در ۳۱۲ صفحه، در قطع رقعی با جلد نرم، برای اولین‌بار در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات روایت فتح چاپ شده است. این اثر در آبان ۱۴۰۳ به چاپ دوم رسیده است.

پانوشت