تقی رفعت
میرزا تقی خان رفعت معروف به تقی رفعت با نام مستعار بیزبان، از پیشگامان شعر نو، شاعر و روزنامهنگاری انقلابی که روزنامه تجدد و آزادیستان را مدیریت میکرد. او نخستین شاعری است که شعر نو را بنا نهاد. اما رفت و فراموش شد!
وی از معدود کسانی است که هم متجدد سیاسی و هم متجدد ادبی بود. او علاوه بر نوشتن مقالات ادبی در تجدد و آزادیستان، مقالات انتقادی اجتماعی و سیاسی نیز مینوشت. تجدد به تریبونی برای نوگرایان ادبی تبدیل شده بود. او سرودههای شاعرانی چون جعفر خامنهای، شمس کسمایی و ابوالقاسم لاهوتی را در نشریه منتشر میکرد. و بیش از اینکه برای شعر بکوشد، میکوشید تا شاعران نوگرا را رهبری کند. آثار باقی مانده از بیزبان باارزشاند، او غزلهای دلنشینی سروده اما مسألهای که از شعرهای رفعت مهمتر است مخالفت او با ادبیات سنتی و تأکیدش بر ضرورت تشکیل ادبیات نو است که این مسأله در نوشتههایش نیز مشهود است. در سالهای پایانی قرن سیزدهم بود که با محمدتقی بهار دچار اختلاف نظر شد. جدال طولانی مدت آنان جدال دو دیدگاه بود اولی بیان میکرد؛ اساس سرودن شعر باید دگرگون شود و دومی با وجود پذیرفتن ضرورت تغییر، به سنت ادبی وفادار بود.[۱]
از میان یادها
ناخلفها
حبیب ساهر یکی از شاگردان تقی رفعت از او اینگونه میگوید:
- اشعارش را ابتدا در مجله ادب که از طرف دانشآموزان منتشر میشد و بعدها در مجلات دیگر و روزنامه تجدد میخواندیم. شاعری نوپرداز بود و به سبک ادبیات جدید و به شیوه شاعران ثروت فنون (مجله ادبی و علمی که در استانبول از طرف متجددین چاپ میشد) به زبان فارسی و ترکی بسیار جالب توجهی شعر میساخت.
خیلی زود مکتبی به وجود آمد به نام مکتب رفعت چون در مدرسه مبارکه شاعر فراوان بود بین آنان چند نفر، از جمله احمد خرم، تقی برزگر، یحیی میرزا دانش از چهرههای درخشان شعر نو گردیدند. مدیر مدرسه، اسماعیل امیرخیزی که ادبیات قدیم و عروض و قافیه درس میداد شعرای جوان را به سرودن غزل و قصیده تشویق میکرد، ولی ما ناخلفها پیرو مکتب رفعت بودیم...[۲]
نحوه مرگ
هنوز هم مشخص نیست که تقی رفعت خودکشی کرد یا به طور مشکوکی کشته شد؟! چون مکانِ آرامگاهش نیز نامشخص است.
احمد کسروی درباره مرگ رفعت، در کتاب تاریخ هجده ساله آذربایجان چنین نوشته:
«یکی از نزدیکان خیابانی، میرزا تقی رفعت میبود. این مرد با چند تنی از شهر گریخته به اروَنَق و انزاب رفته بود و در آن جا خود را کشت (یا دیگران کشتندش) و ما از داستان او نیک آگاه نگردیدهایم.»[۳]
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی
۱۲۶۸: تولد در تبریز ۱۲۹۵: باز گشت به وطن همزمان با جنگ ۱۲۹۹: سرکوب شدن نشریه تجدد در چهارمین شمارهٔ انتشار به تاریخ ۲۰شهریور ۱۲۹۹: ۲۳شهریور به زندگی خود پایان داد.
از آغاز تا پایان
تقی رفعت به سال ۱۲۶۸ در تبریز دیده به دنیا گشود. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی به استانبول رفت و تحصیلات عالیه را در آنجا طی کرد. در ترابزون به عنوان مدیر مکتب ناصری ایرانیان انتخاب شد. در سال ۱۲۹۵ هنگام جنگ جهانی اول بود که به تبریز برگشت و در دبیرستانهای آنجا به تدریس زبان فرانسه مشغول شد. بازگشت او به ایران با آغاز نهضت محمد خیابانی و تأسیس روزنامه تجدد همزمان شد. شیخ محمد خیابانی به رهبری حزب دموکرات رسید و تقی رفعت هم به عنوان دبیر دوم حزب او را همراهی کرد. وی نه تنها استعداد و هنر خود را خرج حزب کرد بلکه جان خود را هم صرف خدمت به رهبر میکرد. محمد خیابانی تجدد را منتشر کرد و تقی رفعت سردبیری آن را عهدهدار شد. گویا رفعت از همان روزهای اول انتشار روزنامه با این نشریه همکاری کرده است. او مقالاتش را گاهی با نام تقی و گاهی بدون نام منتشر میکرد. هنگام تشکیل دولت آزادیستان در آذربایجان رفعت روزنامه آزادیستان را منتشر کرد و تجدد ادبی و سیاسی را با همزمان پیش میبرد. در روزهای پایانی قیام، تقی به دهِ «قزل دیزج» در «اروَنَق» و «انزاب» در اطراف تبریز رفته و خود را پنهان کرد. پس از اینکه خبر تصرف تبریز به دست قزاقها و شکست آزادیستان و کشته شدن محمد خیابانی به گوشش رسید، یک روز پس از مرگ خیابانی در ۲۴ شهریور ۱۲۹۹، در سن سی و یک سالگی در روستای قزل دیزج دست به خودکشی زد و اینگونه زندگی را پایان داد. عمرش کوتاهتر از آن بود که شاهد نشانههای جدیِ تغییر در شعر فارسی باشد اما نام او به عنوان نخستین تجددخواهان در شعر فارسی ماندگار شد.
زمینهٔ فعالیت
به سه زبان شعر میگفت، معلم زبان فرانسه بود، روزنامه مدیریت میکرد و مقالاتی برای ادب، سیاست و اجتماع مینگاشت.
چند منظر
درِ تجدید و تجدد وا شد
ادبیات شلمشوربا شد
میکنم قافیهها را پس و پیش
تا شوم نابغه دوره خویش
[۲]
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یحیی آرینپور: هر چه بود تقی رفعت، قربانی پیوند بد عاقبت سیاست و روزنامه نگاری یا سیاست و ادبیات شد.
جمشید ملکپور
دکتر جمشید ملکپور در شب احمد کمالالوزاره محمودی که به همت مجله بخارا برگزار شده بود، میان سخنانش یادی از تقی رفعت کرد و گفت:
« | باید اینجا از نقش یک نفر که در آماده کردن زمینه برای ایجاد ادبیات نمایشی در دوران مشروطه سهم بسزایی داشته و متأسفانه نه تنها در ادبیات ایران و نمایشی ناشناخته مانده است البته در بخش عام، کسی است به نام «میرزا تقی خان رفعت» متفکری تجددخواه، شاعر و نمایشنامهنویس. من اعتقاد دارم که اگر کسی مثل او نبود شاید نیما یوشیج و نهضت شعر نو ایران به شکل دیگری بود. البته حتما پا میگرفت ولی مقالات تجددخواهانه تقی رفعت در روزنامهها بود که راه را برای کسی مثل نیما یوشیج باز کرد تا ساختارشکنی کند. او چهار نمایشنامه هم نوشته که یکی را خود در تبریز روی صحنه برده است. | » |
یعقوب آژند
« | تقی رفعت با کسانی چون شمس کسمایی، جعفر خامنهای و ابوالقاسم لاهوتی در دل جریان متجدد ادبی عصر مشروطه میخواستند یک حرکت متجددانه دیگر را ایجاد کنند و به همین دلیل تندرویهایی نیز داشتند. خود مشروطه یک جریان تجددی را در ادبیات آن عصر ایجاد کرده بود، اما هدف اشخاصی چون رفعت و کسمایی یک اصلاحگری در همین جریان متجدد بود و مرحوم آرینپور به همین دلیل آنها را «متجددان نوظهور» خواند. | » |
جوانِ خوشسیما
رفعت مردی بود با قد متوسط، جنبهای لاغر، قیافهای متناسب، چشم و ابرویی درشت و سیاه. او نگاههایی تند و جذاب و رنگی پریده داشت.
یکی از شاگردانش پس از اولین برخورد با رفعت، در باب استاد خود چنین مینویسد:
«یک روز صبح معلم جوان بسیار خوش سیمایی با لباس مشکی، کراوات رنگین و کلاه مخصوص ترکانِ جوان وارد کلاس ما شد. او میرزا تقیخان رفعت بود که در عثمانی تحصیل کرده بود و زبان و ادبیات فرانسه درس میداد.»
خلقیات
درست است که بنیان نشریه تجدد را خود رفعت نگذاشته بود اما از زمانی که او سردبیر تجدد شد حال و هوای تازهای به این جریده داد و در سایه نوشتههای او تجدد قوت گرفت. میتوان گفت در میان جراید داخلی ایران، جریده تجدد اولین روزنامهای بود که مصداق و مفهوم جریدهنگاری را ثابت نمود.
تأثیرگذاری بر
یحیی آرینپور کتابی دارد به نام «از صبا تا نیما» نگرش او در نوشتن این کتاب نشأت گرفته از رفعت است. به نقل از یعقوب آژند:
- تقی رفعت مدیر روزنامه «تجدد» در تبریز بود و او همکارانش از هرگونه نوآوری در ادبیات استقبال میکردند. مرحوم آرینپور در دوران تحصیلش از کلاسهای تقی رفعت، به آموختن دیدگاههای جدید پرداخت و آنها را به صورتی روشمند در خود نهادینه کرد. این جهاننگری که در «از صبا تا نیما» وجود دارد، همه به دلیل شاگردی نویسنده نزد مرحوم تقی رفعت است.
علت شهرت
شاید از دید همگان مهمترین موضوعی که نام رفعت را بر سر زبانها انداخته پیشگامی او در شعر نو باشد اما تمامش این نیست! او روزنامهنگاری حرفهای بود و نوشتههایش راه و روش بسیاری را تغییر داد. وی با نوشتن مقالات انتقادی عمیق که نشانه بینش عمیق سیاسی و اجتماعی او بود توجه تمام محافل ادبی تهران را به خود جلب میکرد و به نویسندگان روزنامههای تهران درس تجدد و آزادیخواهی میداد.
آثار و کتابشناسی
جوایز و افتخارات
فهرست آثار
منبع شناسی ( منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
- «مؤلفههای تجددگرایی در شعر تقی رفعت» به کوشش محمد مهدی زمانی، کوروش صفوی، نعمتالله ایرانزاده. منتشر شده در متن پژوهی ادبی تابستان، سال۱۳۹۸، شماره ۸۰، صفحات ۸۵ الی۱۱۲.
- «بررسی و تحلیل کاربرد اصول مکتب نئوکلاسیسیم در اشعار تقی رفعت» به قلم لیلا شامانی و ابوالقاسم رادفر. منتشر شده در ادبیات پارسی معاصر دوره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، شماره ۲.[۵]
- «تقی رفعت و سختترین هنگام انقلاب ادبی» به همت کبوتر ارشدی، منتشر شده در مجله چیستا، تیر۱۳۸۱، شماره۱۹۰، از صفحه ۷۱۴ تا ۷۲۱
- «پیدایش چهارپاره و جایگاه آن در تجدد شعر فارسی» به قلم آمر طاهر احمد، منتشر شده در مجلهادبیات تطبیقی (ویژهنامه نامه فرهنگستان)، پاییز۱۳۸۹، شماره۲، علمی - پژوهشی، از صفحه ۷ تا ۳۱.
- «بررسی ساختاری زیر میدان تولید شعر در ایران» به کوشش شهرام پرستش، منتشر شده در مجله جامعهشناسی هنر و ادبیات، بهار و تابستان۱۳۸۸، شماره ۱، از صفحه ۲۳ تا ۳۸.[۶]