باغ بلور
باغ بلور | |
---|---|
![]() | |
نویسنده | محسن مخملباف |
ناشر | برگ |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۶۵ |
آخرین چاپ | ۱۳۷۷ |
تعداد چاپ | دهم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۱۲۰۶۹۶ |
تعداد صفحات | ۳۵۶ |
موضوع | رمان دفاع مقدس |
زبان | فارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
رمان باغ بلور نوشته محسن مخملباف با موضوع دفاع مقدس در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات برگ به چاپ رسید. این رمان به سبک رئالیسم نوشته شده است. نشر نی در سال ۱۳۶۸ این کتاب را تجدید چاپ کرد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. کتاب پس از تجدید چاپهای متعدد در سال ۱۳۷۷ به چاپ دهم رسید.
باغ بلور داستان چند خانواده آسیبدیده از جنگ تحمیلی است که در اتاقهای بخش سرایداری یک ویلای مصادرهای زندگی میکنند. درونمایه این رمان درباره خانواده شهدا و جانبازان، با نگاهی عموماً سیاهنگرانه است. ماجرای داستان در سالهای پایانی دهه شصت اتفاق میافتد. در این رمان دو شخصیت اصلی لایه و سوری را میبینیم و بقیه اشخاص به گرد آنها میچرخند. غالب شخصیتهای این رمان زن هستند و هر یک از آن در طول داستان وقایعی را تجربه میکنند. این رمان در ۱۹ فصل به سبک رئالیسم نوشته شده است. برخلاف آثار بسیاری که تا زمان انتشار اثر، درزمینهٔ ادبیات دفاع مقدس منتشر شده است، این رمان به تبعات جنگ، پشت جبهه و زنان پرداخته است. فقر و غنا، تضاد طبقاتی جنگ فقیران و اغنیا از محورهای اصلی این رمان است.
خلاصه اثر
رمان باغ بلور سرگذشت سه خانواده آسیبدیده از جنگ تحمیلی است که در اتاقهای متعلق به مستخدمین یک ویلای مصادرهای زندگی میکنند. علاوه بر این سه خانواده، خورشید و شوهر تریاکیاش قربانعلی نیز با آنها در این خانه زندگی میکنند. این زوج قبل از مصادرۀ ویلا خدمتکار آنجا بودند. خانواده اول زنی به نام لایه است که با دو فرزندش به نامهای ساره و سلمان در این خانه زندگی میکنند. داستان با شرح تولد فرزند لایه آغاز میشود. لایه زنی ساده و روستایی است که به همراه شوهرش منصور به شهر میآیند. با آغاز جنگ تحمیلی و شهادت منصور، لایه با مردی به نام کریم ازدواج میکند. او که مرد دیوسیرتی است، بنای ناسازگاری با لایه را میگذارد و علیرغم تلاشهای لایه برای تحکیم پیوند زناشویی پس از گرفتن وانت باری از بنیاد شهید آنها را ترک میکند.
خانواده دوم حمید جانباز قطع نخاعی و همسرش ملیحه هستند. ملیحه برحسب احساس تکلیف دینی و انقلابیاش به همسری حمید درآمده است و حمید از این بابت احساس گناه میکند. آنها دختری به نام نجمه را که پدر و مادرش زیر آوار موشکباران شهید شدند از پرورشگاه به فرزندی قبول میکنند.[۱]
خانواده سوم، سوری همسر شهید است که به همراه دو فرزندش در کنار مادر شوهرش، عالیه و پدرشوهرش، مشهدی در آن خانه زندگی میکنند. او با وساطت و اجبار پدرشوهرش علیرغم میل باطنی به عقد برادرشوهرش، احمد در میآید. در این میان خورشید خدمتکار سابق خانه طاغوتی که گذشته تاریکی دارد به امید بازگشت ارباب طاغوتیاش همچنان با جان و دل از خانه مراقبت میکند. بعد از مدتی شایعه میشود که اکبر، شوهر اول سوری زنده است. با نبش قبر و دیدن جسد اکبر، چنان شوکی به سوری وارد میشود که دچار بیماری روانی شده و در تیمارستان بستری میشود. سوری نوزادی از احمد دارد که سرپرستی او و دیگر فرزندانش را مادربزرگش، عالیه بر عهده میگیرد. نوزاد در نبود مادرش خیلی بیتابی و بیقراری میکند. عالیه از سر کلافگی سینه خود را در دهان نوزاد گذاشته و خدا را میخواند. ناگاه به طور معجزهآسایی شیراز پستان او میجوشد و صحنهای نمادین شکل میگیرد.[۲]

درباره نویسنده
محسن مخملباف سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. وی فارغالتحصیل رشته سینماست. از مهمترین آثار ادبی او میتوان مجموعه داستان ننگ (۱۳۵۹)، یادداشتهایی پیرامون قصه و نمایشنامه نویسی (۱۳۶۰)، مقدمهای بر هنر اسلامی (۱۳۶۱)، مجموعه قصه دو چشم بیسو (۱۳۶۳)، رمان حوض سلطون (۱۳۶۳)، رمان باغ بلور (۱۳۶۵) و گنگ خوابیده (۱۳۷۴) را نام برد.[۱]
وی همچنین در حوزه کارگردانی و فیلمنامه نویسی نیز فعالیت دارد و فیلمهای دو چشم بیسو (۱۳۶۲)، بایکوت (۱۳۶۴)، بایسیکلران (۱۳۶۷)، نوبت عاشقی (۱۳۶۹)، شبهای زایندهرود (۱۳۶۹)، ناصرالدینشاه آکتور سینما (۱۳۷۰)، هنرپیشه (۱۳۷۱)، مرد ناتمام (۱۳۷۱) و سلام سینما (۱۳۷۳)، از مهمترین آثار او در این حوزه هستند.[۳]
او در اواخر رژیم پهلوی چند سالی را به عنوان مبارز اسلامی در حبس گذراند و پس از انقلاب اسلامی از اعضاء حلقه شکلدهنده حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود؛ با این حال، به مرور با فاصله گرفتن از اعتقادات نخستین، دچار بازنگریای بنیادین در مشی فکری، هنری و سیاسی خود شد. او اکنون، با گرفتن اقامت دائم، به همراه همسر و فرزندانش مقیم کشور فرانسه است و از مخالفان جریان ادبی و هنری انقلاب اسلامی شناخته میشود.
برخی از جوایز فیلمهای مختلف او عبارت از بهترین طراحی صحنه، فیلمنامه و بهترین کارگردانی برای فیلم بایسیکلران از هفتمین جشنواره فیلم فجر تهران (۱۳۶۷)، برنده جایزه اول جشنواره ریمینی ایتالیا (۱۹۸۹) برای فیلم بایسیکلران، برنده بهترین تدوین برای فیلم ناصرالدینشاه آکتور سینما از جشنواره کارلووی واری (۱۹۹۲)، برنده چهار جایزه از جشنوارههای توکیو، سیتکس اسپانیا (۱۳۷۴) و سنگاپور (۱۳۷۶) برای فیلم «گبه»[۳] است.

نظر نویسنده درباره اثر
علت اینکه اتفاقات سورئال را در داستانی رئال آوردم
سبک من منعبث از قرآن است، به گونهای که از واقعگرایی به فرا واقعگرایی کشیده میشود. به همانگونه که در کتاب مقدس ما نیز انسان و خداوند حیات مشترک داشته، لذا در داستانهای من واقعگرایی و فرا واقعگرایی به هم پهلو زده و منتج به یک فن روایی مشخص میشود.[۴]
دلیل اینکه این کتاب را به زن مظلوم این دیار تقدیم کردم
احساس میکنم زنها مظلومیت مضاعف دارند. زن یک مستضعف است. یکبار وقتی که در اجتماع است بار دیگر وقتی به خانه شوهر میآید. در فرهنگ ما زن حق انتخاب شوهر خود را ندارد و در این میان اگر بخت یارش باشد به حکم گل یا پوچ که دست کم نیمی از آن پوچ است زندگی آیندهاش رقم میخورد. چه زن روشنفکر بشود چه زن فرد عامی.[۵]
نقد و بررسی اثر
در این اثر میتوان نوعی رمانتیسم سرمایه ستیز را که بر پایه نگرش سیاسی اقتصادی و اجتماعی نویسنده شکل گرفته است به وضوح مشاهده کرد. از طرفی نگرش تلخ اندیش نویسنده نسبت به هستی و جامعه اثر را در حد و اندازه یک رمان ناتورالیستی قرار داده است. همچنین شیوه روایت و توصیف واقعگرایانه نویسنده از شیوه زیست و نگرش جمعی از مردم در یک مقطع تاریخی اثر را در شمار آثار رئالیستی قرار میدهد، اما این واقعیت در پیوند با امور فراواقعی ترکیب جدیدی به وجود میآورد که شاید بتوان آن را رئالیست اعجازی در مقابل رئالیست جادویی دانست.
نکته حائز اهمیت رمان این است که تمام کسانی که در بخش مستخدمنشین خانۀ اعیانی ساکناند، از طبقه فرودست جامعه هستند. در واقع جدال و کشمکش پنهان رمان جنگ بین این مردمان فرودست با اغنیایی است که پس از یک عقبنشینی تاکتیکی دوباره به جایگاه خود بازگشتند. درِ خانۀ اعیانی با وجود انقلاب و حاکمیت مردم، همچنان بر روی وارثان انقلاب بسته میماند و مهرو موم میشود.
نویسنده رشد روزافزون گرایش به سوی جامعه سرمایهداری را در مناسبات حاکم در مجلس عروسی نشان میدهد. زنها از خانههای چند میلیونی لباسها و لوازم آرایش سخن میگویند. رقابت ویژه جامعه سرمایهداری نخستین بار در رفتار زنان خود را نشان میدهد. در جنگ پنهان دو طبقه اجتماعی فقرا و اغنیا این گروه دوم است که پیروز میشود. او آنچه از دست داده بود به دست میآورد و این بار گروه اول به وضعیتی پستتر نزول میکنند. این رمان از جهت ساختار نیز قابل اعتناست. مهمترین ویژگی ساختاری رمان نحوه روایت داستان است. نویسنده در پیشبرد و گسترش روایت از دو عنصر داستان و توضیح استفاده میکند. او در هر فصل یکی از شخصیتهایش را درگیر ماجرا میکند که خواننده را تا انتها با خود همراه کند. خواننده با خواندن هر فصل میاندیشد که در فصل بعد نوبت کیست و بر او چه میگذرد؟
اما آنچه که روایت رمان باغ بلور را مغشوش و آسیبپذیر میکند وجود روایت توضیحی در دل روایت داستانی است که در تار و پود روایت اصلی قرار نگرفته و نوعی ناسازگاری درونی را در کل یکپارچه روایت ایجاد کرده است. توضیحاتی که نویسنده درباره ذهنیت و موقعیت شخصیتها میدهد، صدای بلند نویسنده مزاحمی است که نه تنها مانع سخن گفتن و شنیدن صدای شخصیتها میشود که به نحو اقتدارگرایانه سعی دارد خواننده را در چنبرۀ خود بگیرد.[۶]
شخصیتهای باغ بلور، چه مرد، چه زن، همه درونگرا هستند. دردها را به تنهایی تحمل میکنند و هرگاه سختی اوج میگیرد خودزنی میکنند. این امر در مورد زنان پررنگتر است. داستان در محیطی بسته خلق شده و آن خانه، مانند جزیرهای بیارتباط با دنیای بیرون است. درباره تحصیلات شخصیتها نیز اطلاعات درستی دیده نمیشود. زنان داستان یا کمسواد یا بیسواد هستند؛ فقط ملیحه دبیرستان را به پایان رسانده است.
ترسیم محیطی تیره و مبهم در کل داستان دیدگاه و تفکر نویسنده را به جامعه نشان میدهد. وی با خلق دو تصویر معجزهوار تنها راه حل مشکلات شخصیتهای داستان و درنهایت جامعه را معجزه میداند.
در این رمان، شخصیتها شغل مشخصی ندارند. مردان یا شهیدند یا رزمنده و جانباز و از شغل دیگری سخن به میان نیامده است. بخش عمده رمان باغ بلور را که به «زن مظلوم این دیار» تقدیم شده است، روایت همسران شهدا تشکیل میدهند؛ سوری، لایه، عالیه که دو فرزندش را در جنگ از دست داده و عاقبت همسرش را هم از دست میدهد.
واقعیتها و ارزشها و قداست معنوی چهره همسران شهدا در رمان باغ بلور با بیانصافی تمام پرداخته شده است. مادر شهید بالاترین مقام انسانیت و کمال را داراست، در این رمان به خوبی تصویر نشده است. در کل رمان فاقد توصیفهای دقیق و قابل تجسم از محیط و ظاهر و چهره آدمهاست؛ به طوری که در پایان تصویر روشنی و به یادماندنی از آدمها و محیط در ذهن خواننده باقی نمیماند.[۷]
اظهارنظرها درباره اثر
بلقیس سلیمانی؛ نویسنده و منتقد
« | مخملباف با هوشیاری تمام رمان خود را با شرح کنش زایمان که فصل ممیز زن و مرد است آغاز میکند تا در ادامه جایگاه اجتماعی زنان رمان خود را نشان دهد. به عبارتی زنان او، آدمهای مفلوک و فقرزده جاهل و بیارادهای هستند که دست تقدیر آنان را از سویی به سویی میکشد. آنها همانطور که کنشهای طبیعی خود را برنگزیدند، مسئول کنشهای اجتماعی خود نیز نیستند. نویسنده با برجسته کردن موقعیت طبیعی زنان ـ موقعیت زن بودن، همسر بودن و مادر بودن ــ آنها را تا به انتها در همان موقعیت نشان میدهد. کنشهای آنها همه در جهت موقعیت طبیعی آنها است. گویی زنها وارد عصر مدنیت نمیشوند. آنها موجوداتی طبیعی همانند دیگر جانوران مونث هستند. | » |
محمد حنیف؛ نویسنده و منتقد
« | این رمان با انتقادهای شدید اجتماعی ـ سیاسی و همچنین با بیان ناتوانیهای جانبازان و خانواده شهدا در حل مشکلاتشان و با نمایش بیتوجهی مسئولانی که پشت شیشههای دودی و بنزهای ضد گلوله به این وقایع مینگرند به این نتیجه میرسد که خوشا به حال شهدا که رفتند و به باغ بلور رسیدند و بدا به حال بازماندگان که سرنوشتشان چنین است. باغ بلور نگاهی عمیق و کارمند به زخمهای جنگ و دقتی درخور تحسین به زندگی جانبازان قطع نخاعی دارد. مخملباف در قالب پرداخت شخصیت حمید شرح روانشناسانهای از روحیات جانبازان داده و رنجها و شادیهایشان را به تصویر میکشد.
نویسنده در برخورد با مسائل سیاسی اجتماعی زبانی تیز و گزنده دارد. همچنین تلخترین وقایع ممکن از عوارض جنگ را به تصویر میکشد. جامعه باغ بلور مخملباف جامعۀ تضادها، بدبینی و گرفتاریهاست. در جامعهای که او تصویر کرده است، انسانهای فداکار گرفتاریهای کشنده و دردهای متلاشی کننده دارند. آدمهای خوب باید در بدترین مکانها زندگی کنند؛ با بدبختیهایشان بسازند و پولدارها و صاحبمنصبان سوار بر ماشینهای بنزشان بتازند؛ در این جامعه همواره باید هوشیار باشید که چرا پیرامونت پر از کثافت است و ابلیس بدنامی هرلحظه منتظر است تو را برباید. حتی اگر زن بیسواد یک شهید باشی از حمله در امان نیستی. در واقع فضای رمان را بدبینی خطر و ناامنی انباشته است. |
» |
« | از جنبه روانشناختی جانبازان، این اثر پیشگام است و تیپ و شخصیت تازهای به نام خورشید (صیغهرو) را برای اولینبار در ادبیات داستانی معرفی میکند. | » |
رضا رهگذر؛ نویسنده و منتقد
« | کاستیهای بسیار زیادی در این اثر قابل مشاهده و ذکر است که برخی از آنها تیتروار به شرح زیر است:
پیرنگ ضعیف، چنانچه روابط افراد با یکدیگر، رابطهای ارگانیکی و اندام وار نیست. با توجه به اهمیت شخصیتها در «باغ بلور» اطلاعات نویسنده دربارۀ شخصیتها کافی نیست. زندگی در«باغ بلور» خلوت است و به پرداخت چند شخصیت، از هم بدون ارتباط با فامیل، بسنده شده است. (جزیرهای از چند شخصیت) که نشان از کمحوصلگی نویسنده دارد. در مورد شخصیتها، حمید را کمتر از حد لازم و خورشید را بیشتر از مقدار لزوم مورد توجه قرار داده است. عدم توجه به کمدرآمد بودن مشهدی عالیه و احمد و خورشید. انگیزۀ احمد برای رفتن به جبهه، پس از ازدواج با سوری ناقص بیان شده است. تدوین فصلهای رمان شتابزده انجام گرفته است. در توصیف محیط و چهرهها ضعف دیده میشود. زنان داستان بسیار به هم شبیه هستند. جای پای نویسنده و حضور وی در بعضی فرازها واضح است. |
» |
برشهایی از کتاب
زایمان لایه
لایه درد زایمان را میشناخت. بار اولش که نبود، دو بار قبلی موقعش که شده بود تیره پشتش آرامآرام گرفته بود، طوری که انگار قرار نیست اتفاقی بیفتد. آرام و طولانی بعد رفتهرفته دردش شده بود، گرفته بود و رها کرده بود. چند دقیقه درد، چند دقیقه آسایش تا بچههایش به دنیا آمده بودند. این را هر زنی حتی اگر نزاییده باشد میداند. ولی حالا چرا آنهم اینطور نابهنگام. هرچه حسابش را میکرد سر از کار این درد بیموقع درنمیآورد. دفعات پیش حساب از دستش در رفته بود. زندگی که خوش باشد آدمی روزها را نمیشمارد. این ماههای پر از غم و تنهایی که هرروزش عمر آدمیزادی است. چیزی نبود که حسابش از دست لایه در برود. حتی اگر سرما هم خورده باشد این درد، درد دیگری بود. دردی که مهرههای پایین پشتش را درهم میفشرد. طوری که کمرش میخواست چون کوهی دهان باز کند.[۱۰]
نوسان بین باور و ناباوریها
عکس ساختمان بزرگ دربسته ... از نوری که بر آن تابیده بود، در حوض افتاده بود. وارونه، پیچ و تاب خوران در بازی آب. چنانکه گویی کاغذی تاب برمیدارد. ملیحه نیز در همین حوض وارونه راه میرفت. میثم را از روی چرخش برداشت و به هوا انداخت؛ اما حمید در آب چنان دید که گویی او را به ته حوض پرت میکند. موج موج آب. مهتاب. ماهیها از تصویر ماه ته آب به روی آب میگریختند. ماهی جسور همچنان از آب بالا میپرید. عاشقان را بگذارید بمیرند همه. لایه به سمتی میدوید، حتی خورشید از اتاق خود بیرون آمده بود و زیر این مهتاب با جائی میرفت. همه و همه. جز او. کم کم با این سکون جزو اشیاء خانه به حساب میآمد.[۱۱]
معجزه
چیزی در درونش به رفتار آمد. قلبش به تپش افتاد. برخاست و دوید. بچه همۀ نائی را که داشت به لبهایش داده بود و سینۀ او را میمکید. رگهای گردنش از این همه کلافگی متورم شده بود. چیزی او را از درون سوزاند. از میانۀ دل جوشید و جلو آمد تا سینهاش سوخت و شکافت. شیر تازه در دهان بچه جاری شد. تمام زمین جوان شده بود.[۱۲]
مشخصات کتابشناختی
«باغ بلور» نوشته محسن مخملباف، در ۲۶۴ صفحه، در قطع رقعی برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات برگ چاپ شد. نشر نی در سال ۱۳۶۸ این کتاب را تجدید چاپ کرد و پس از تجدید چاپهای متعدد در سال ۱۳۷۷ به چاپ دهم رسید.
پانوشت
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ میرعابدینی، صد سال داستان نویسی ایران،۱۳۲
- ↑ بهبودی، عیار بلور، ۱۱۸
- ↑ پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ «محسن مخملباف». ویکی پدیا. دریافت شده در ۴ بهمن ۱۴۰۳
- ↑ مخملباف، گنگ خوابدیده، ج ۱، ۲۴۵.
- ↑ دستغیب، به سوی داستاننویسی بومی. ۴۸۰.
- ↑ سلیمانی، تفنگ و ترازو، ۱۶۵
- ↑ بهبودی، عیار بلور، ۱۳۰
- ↑ سلیمانی، تفنگ و ترازو، ۱۶۷
- ↑ پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «نقدو بررسي داستان باغ بلور؛ نوشته محسن مخملباف؛ توسط محمد حنيف». نوید شاهد. ۳ شهريور ۱۳۸۹
- ↑ مخملباف، گنگ خوابدیده، ج ۱، ۱۹۴.
- ↑ مخملباف، گنگ خوابدیده، ج ۱، ۲۲۱.
- ↑ مخملباف، گنگ خوابدیده، ج ۱، ۴۴۰.
منابع و ماخذ
- مخملباف، محسن (۱۳۷۳). باغ بلور. تهران: نشر نی.
- دستغیب، عبدالعلی (۱۳۷۶). به سوی داستان نویسی بومی. تهران: نشر حوزه هنری.
- میرعابدینی، حسن (۱۳۷۷). صد سال داستان نویسی ایران. تهران: نشر حوزه هنری.
- سلیمانی بلقیس (۱۳۷۱). تفنگ و ترازو. تهران: نشر امیرکبیر.
- بهبودی، انسیه (۱۳۹۴). عیار بلور. تهران: نشر سوره مهر.
- مخملباف، محسن (۱۳۷۵). گنگ خوابدیده. تهران: نشر نی.
- رهگذر، رضا (۱۳۷۰). نیم نگاهی به هشت سال قصۀ جنگ. تهران: نشر حوزه هنری