پل معلق

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۰ توسط Z.meghdada (بحث | مشارکت‌ها) (←‏اظهارنظرها درباره اثر  )
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
پل معلق
نویسندهمحمدرضا بایرامی
ناشرافق
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۸۱
تعداد چاپاول
شابک۹۷۸۹۶۴۳۶۹۸۸۰۵
تعداد صفحات۱۶۲
موضوعداستان جنگ، داستان فارسی قرن ۱۴
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز

«پل معلق» نوشته‌ محمدرضا بایرامی و از آثار حوزه جنگ محسوب می‌شود که در قالب ۱۶۲ صفحه توسط نشر افق در سال ۱۳۸۱ منتشر و روانه بازار شد. این اثر موفق به دریافت جایزه قلم زرین در سال  ۱۳۸۳ نیز شده است.

*****

 کتاب پل معلق، نگاهی متفاوت به جنگ و روزهای پایانی آن دارد و شخصیت اصلی داستان بین زندگی و مرگ معلق است، چرا که نگاهی ناامیدانه به زندگی دارد. او در طول داستان سعی می‌کند با طبیعت اطراف خود ارتباط بگیرد. در طول این کتاب مخاطب همواره با فضای زندگی و تنهایی انسان‌ها در جنگ آشنا می‌شود.[۱] بایرامی نویسنده‌ای تقدیرگرا است؛ او بارها و بارها در «پل معلق» تا «شکارچیان ماه» این مضمون را تکرار کرده است؛مقوله جبری بودن عالم شبهه‌ای قوی در ذهن شخصیت‌های داستان‌های این نویسنده است که از آن گریزی ندارند. البته نگاه تجربه‌گرا و حسی و دور بودن آن‌ها از اندیشه عمیق و اتصال به مبانی فکری فلسفی و وحیانی موجب شده تا از این شبهه رهایی نداشته باشند.[۲]

خلاصه اثر

شخصیت اصلی در این کتاب سرباز ۱۸ ساله‌ای به نام نادر صدیق است. نادر نیمه‌‌های خدمتش را سپری کرده بود که پدر، مادر و خواهر خود را از دست می‌دهد. این حادثه، یک رویداد طبیعی برای او به حساب نمی‌آمد، زیرا نادر در یکی از بمباران‌ها به خوبی نتوانست وظیفه‌اش را انجام دهد و هواپیماهای دشمن، شهر را مورد هدف قرار داده‌اند. در حقیقت او خودش را مقصر این اتفاق وحشتناک و مرگ عزیزانش می‌دانست. بنابراین برای فرار از این وضعیت و فراموش کردن آن تصمیم می‌گیرد به جای دوری برای زندگی برود. اما در آن منطقه دور هم پلی می‌بیند که توسط بمباران نابود شده و او را به یاد اشتباهاتش می‌اندازد. جای آن پل قدیمی و متلاشی، پلی موقت جهت عبور و مرور نصب شده است.[۳] نادر خود را از شهری پرهیاهو به گوشه‌ای پرت از این سرزمین می‌رساند، در آنجا به مرور خاطرات تلخ گذشته خود می‌پردازد و به جایی می‌رسد که دیگر نه توان نوشتن دارد و نه هوای ماندن؛ یعنی او به آخر خط زندگی خود رسیده است.[۴]

محمدرضا بایرامی؛ نویسنده کتاب پل معلق

درباره نویسنده

محمدرضا بایرامی سال ۱۳۴۴ در روستای لاطران در دامنه کوه سبلان استان اردبیل به دنیا آمد. در اواخر دوره دبستان همراه با خانواده اش روستا را ترک کردند و به تهران آمدند. اوایل سال ۱۳۶۶ به خدمت رفته و خدمت را در جبهه دهلران به سر برده است. محمدرضا بایرامی از نویسندگان پرکار در عرصه ادبیات دفاع مقدس و داستان نویس در زمینه کودکان و ادبیات جنگ است و تاکنون جوایز ادبی متعددی کسب کرده است. برخی داستان‌های او سرگذشت نامه‌اند که در قالبی متفاوت و داستانی روایت شده که از جمله آن‌ها سرگذشت شهید کاظمی، سردار جنگ است.

بایرامی با کتاب کوه مرا صدا زد از قصه‌های سبلان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. وی در حال حاضر رئیس خانه داستان ایران است. بایرامی بابت نگارش رمان لم‌ یزرع، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را کسب کرد.[۵]

محمدرضا بایرامی؛ نویسنده کتاب پل معلق

محمدرضا بایرامی در حدود چهل رمان، مجموعه داستان و داستان بلند برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان نوشته  و آثار بسیاری در حوزه‌ ادبیات پایداری و جنگ به رشته تحریر دراورده است که از مهم‌ترین آثار او می‌توان به:

  • «قصه‌های ساوالان»؛
  • «شب در بیابان»؛
  • «تفنگ»؛
  • «پل معلق»؛
  • «کوه مرا صدا زد»؛
  • «بادهای خزان»؛
  • «رعد یک بار غرید»؛
  • «در ییلاق»؛
  • «بعد از کشتار»؛
  • «به دنبال صدای او»؛
  • «شب‌های بمباران»؛
  • «عبور از کویر»؛
  • «غروب خورشید»؛
  • «مردگان باغ سبز»؛
  • «دشت شقایق‌ها»؛
  • «شاخه‌ شکسته».[۳]

نظر نویسنده درباره اثر

واقعیت این است که تلاش کردم زاویه‌ دیدی محدود به نادر و در عین ‌حال، یک دانای کل که قرار بود، نزدیک به زوایه‌ دید دانای کل باشد، خلق کنم. قرار بود همه‌چیز در ذهن نادر باشد و در ذهن او پالایش شود. او همچنین درباره‌ استفاده از نام ادوات جنگی توضیح داد: در اثر قبلی، این اتفاق افتاده بود که نام بسیاری از ادوات جنگی را آورده بودم؛ ولی این برای مخاطب سخت بود و آن‌ها را حذف کردم؛ ولی در این اثر خواستم که تمام آن‌ها را بیاورم.[۶] کاری که دانشجویان در پایان نامه‌های خود در خصوص ادبیات داستانی و پایداری انجام می دهند کاری جدی است، خروجی کارهای دانشجویان باید در جامعه مورد استفاده قرار گیرد نه اینکه در قفسه های دانشکده و دانشگاه بایگانی شود. کارهای بنده متمرکز بر ادبیات پایداری و روستایی است و رمان پل معلق نیز یکی از مهمترین این آثار است. رمان پل معلق تلخی روزهای آخر جنگ را بیان می کند.[۷]

نقد و بررسی اثر

کتاب پل معلق، داستان پسری ۱۸ ساله بنام «نادر صدیف» است که از خانواده ای کاملا معمولی به خدمت سربازی می رود. نادر از تهران به منطقه ای دورافتاده اعزام می شود و در کنار پلی قرار می گیرد که در اثر بمباران ویران شده و به جای پل قبلی، پلی موقت برای عبور و مرور روی رودخانه زده اند. رمان با این جمله شروع می شود: منشی آتش بار گفت: «لازم نیست از کسی بپرسی. اون جا آخر خطه. خودت متوجه می شی.»

از جمله اول رمان مشخص می شود که راوی، دانای کل است؛ اما به مرور که پیش می‌رویم، می فهمیم که دانای کل محدود است به نادر. نادر خود را از شهری پرهیاهو به گوشه ای پرت از این سرزمین می رساند و در آنجا به مرور خاطرات تلخ گذشته خود می پردازد و به جایی می رسد که دیگر نه توان نوشتن دارد و نه هوای ماندن، یعنی او به آخرخط زندگی خود رسیده است.

همان طوری که در ابتدای داستان "منشی آتش بار" به او می گوید و ما متوجه می شویم که نادر می خواهد به جایی برود که آرامش در آنجا حاکم نیست. زندگی در کنار انسان های دیگر و طبیعتی که در آن همه چیز نابود شده است، از اشیاء گرفته تا جانداران، و این خاصیت جنگ است.

گذشتن از پرداخت شخصیت‌های فرعی

پل معلق شخصیت‌های محدودی دارد، شخصیت‌هایی که در لابه‌لای گفت‌وگوها دیده می‌شوند و پرداخت عمیقی روی آن‌ها صورت نمی‌گیرد. این موضوع شاید یکی از اتفاقات خوب رخ‌داده در فضای داستانی این کتاب است. چرا که نویسنده هرگز تلاشی برای پیچیده کردن داستان ندارد و همه‌ عناصر و حوادث را به طور منظم و دقیق، پشت سر هم چیده است تا مخاطب سیر صعودی خود را برای شناخت و فهم بهتر داستان حفظ کند.

شروع و پایان خوب

از دیگر ویژگی‌های خوب کتاب که تمام طرفداران و منتقدان به وضوح به آن اشاره کرده‌اند، شروع و پایان بسیار خوب کتاب است که برخلاف تصور یکی از کاراکترهای کتاب، این نتیجه حاصل می‌شود که زندگی قادر نیست هرکسی را به راحتی خوار کند.[۱]داستان شخصی به نام نادر هست که بر اثر غفلتی سر پستش، باعث مرگ خانواده‌اش می‌شود و در نتیجه گاهی خودش را مقصر می‌داند و گاهی تقدیر و سرنوشت را. نوع روایت هم چند نوع راوی دارد، زمان روایت هم سریع تغییر می‌کند و بین گذشته (خاطرات نادر ) و زمان حال (در اردوگاهی که خودش را آنجا تبعید کرده یا تبعید شده) در حرکت است. یکی از خصوصیات مهم این اثر دوری از شعارزدگی است که کمتر در داستان‌های دفاع مقدس دیده می‌شود و داستان طرح منسجمی دارد و جاهایی بسیار موجز است. این کتاب با داستانی بسیار جذاب، آدم را برای ادامه دادن خواندنش وسوسه می‌کند.[۵]

فضاسازی خوب

این داستان حالتی نمادین دارد و فضاسازی یکی از عوامل مهم این داستان است که در این رمان نویسنده به خوبی از پس آن بر آمده است. زاویه دید این رمان نادر است.[۵]

بکاربردن کلمات تکراری

یکی از نقاط ضعفی که در داستان وجود دارد این است که نویسنده از کلمات تکراری زیاد استفاده کرده است مانند: اگر، لابد و ... . توصیف‌هایی که نویسنده از مکان‌هایی که در طی داستان داشته است با دنیای واقعی متفاوت است که این ضعف داستان را نشان می‌دهد، مثلا:

۱. در صفحات ۲۹ و ۳۲، نویسنده از نزدیک شدن قطار به بروجرد می‌نویسد،در حالیکه راه آهن جنوب، اصولاً از بروجرد نمی‌گذرد، نویسنده احتمالاً خاطره خود از سفر با اتوبوس را، با سفری دیگر از طریق قطار اشتباه گرفته است.

۲. در صفحه ۹۳، به عبور رود سیمره از زیر پل تله‌زنگ اشاره می‌شود، رودی که می‌تواند در جایی به کرخه کور و از آنجا به اروند کبیر وصل شود. در حالیکه رود سیمره بیش از صد کیلومتر با تله‌زنگ فاصله دارد و رودی که از تله زنگ می‌گذرد، رود سزار است و در ادامه پشت سد دز آرام می‌گیرد و سیمره هم در شنزارهای جلگه خوزستان فرو می‌رود.

۳. در صفحه ۱۱۳، پسرک چوپان با نادر، به لهجه لری صحبت می‌کند«هوی چه بجی عامو از بچه اما نه مه نچم...» که این گویش به هیچ وجه گویش مردم آن منطقه نیست، و تلفیقی از گویش‌های مختلف است.

۴. تله زنگ، از نظر جغرافیایی، و برخلاف ادعای نویسنده جزء منطقه خوزستان است، هر چند احتمال دارد راه‌آهن این ایستگاه زیر نظر لرستان باشد.( نقد و بررسی رمان پل معلق؛ توسط محمد حنیف، وبسایت اطلاع رسانی فرهنگ و ایثار و شهادت).[۵]

اظهارنظرها درباره اثر  

جلد کتاب بررسی رمان پل معلق

آرزو خمسه‌کجوری؛ منتقد ادب

[۸]

نرگس آبیار؛ کارگردان

[۹]

احمد شاکری؛ منتقد ادبی

[۱۰]

جوایز و افتخارات

نشست نقد و بررسی رمان «پل معلق» اثر محمدرضا بایرامی در دانشگاه محقق اردبیلی

نشست‌های مهم درباره اثر

  •  نشست «روایت‌های ماندگار» با موضوع نقد و بررسی رمان «پل معلق» در فرهنگسرای پایداری. ۴ مهر ۱۳۸۷
  •  نشست نقد و بررسی رمان «پل معلق» در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی. مرداد ۱۳۹۵

برشی از متن کتاب

محمدرضا بایرامی؛ نویسنده کتاب پل معلق

منشی آتش‌بار گفت: «لازم نیست از کسی بپرسی. اون‌جا آخر خطه. خودت متوجه می‌شی.»

با آن صورت سه‌تیغه و خط ریش بالای گوش، بهش نمی‌آمد که ادای پدربزرگ‌ها را دربیاورد. چنین علاقه‌ای هم شاید نداشت و فقط می‌خواست آن حس خودمهم‌بینی‌اش را به رخ بکشد. این را که از همه‌جا خبر دارد، حتی از جایی آن‌قدر دور. انگار هرجا آتش‌باری بود زیر نظر او اداره می‌شد یا او کسی بود که وظیفه داشت به امور آن‌ها سر و سامانی بدهد، جیره ماهانه‌شان را رد کند یا نهست و فرارشان را.

در عین حال تو صورتش حماقتی دیده می‌شد که بیش‌تر اسباب تعجب بود تا چیزی دیگر. از آن نوع حماقت‌ها که از حس تعلق داشتن به چیزی مایه می‌گیرد که به آن تعلق نداری؛ خود را جزیی از کلی دیدن و فراموش کردن این‌که فقط مهمان چند روزه‌ای و بعدش با آن زلف‌های پیشانی چتری و بغل گوش‌های نمره چاری، می‌روی دنبال کاری که بیش‌تر برای آن ساخته شده‌ای، یعنی بهتر ازت برمی‌آید یا در آن‌جا افتاده‌تر به‌نظر می‌رسی تا این یکی. مهر فرماندهی تو دستش بود.

زیر ورقه ترخیص از بیمارستان ۵۰۶ را سیاه کرده بود. (مهری رو مهرها زده بود) و طوری نگاه می‌کرد که انگار دارد احمق‌ترین آدم عمرش را می‌بیند و هنوز هم دلش می‌خواست مثلاً از راز قضیه سر دربیاورد؛ درست مثل دیگران: هم‌تختی‌ها و هم‌پاس‌ها، و با همان سماجت بی‌معنا. شاید فکر کرده بود اگر بداند، می‌تواند از پیشامدی مشابه برای خودش _ آینده را چه دیده‌ای _ جلوگیری کند یا شاید فقط همان حس بود که بی‌شک بخشی از آن از به دست گرفتن مهر فرماندهی ناشی می‌شد یا شاید هم واقعاً نمی‌توانست باور کند کسی خودش این‌طور خواسته باشد، آن‌هم در حالی‌که همه دل‌شان می‌خواهد تو شهر باشند، به‌خصوص که اگر قرار باشد آن شهر، شهر خودشان باشد. دوباره شروع کرد: «دست‌کم می‌تونستی یه ماه مجروحیت بگیری. برای کم‌تر از این‌هاش سه ماه سه ماه می‌رن. شاید نتونستی دَم کسی رو...»

نگذاشت حرفش تمام بشود. ورقه را از دستش کشید و انداخت تو پوشه، لای تسویه حساب و برگ مأموریت و بی‌آن‌که خداحافظی کند، از دفتر آمد بیرون. صدای منشی را از پشت سر می‌شنید: «امریه!... امریه‌ات...»

امریه! این امریه‌های رنگ و رو رفته را قبلاً دیده بود. انگار در تمام جبهه جنوب فقط یکی از آن‌ها چاپ شده بود و بعد آن‌قدر از روش کپی گرفته بودند که... به برگه مرخصی سربازهایی سنجاق می‌شد که از منطقه می‌آمدند؛ بی‌ذکر نام و با ذکر درجه دو بودن قطار. انگار اگر ذکر نمی‌کردند، می‌ترسیدند سرباز سوار قطار درجه یک بشود و راحتی ناراحتش کند. مهران با همان‌ها می‌آمد و از جزیره‌ای می‌گفت که موش‌هاش بزرگ‌تر از گربه بودند و از خاکریزی آن‌قدر کوتاه که نمی‌توانست پناهگاهی باشد و از دشتی که دشمن آن را بسته بود به آب تا جلو پیشروی را بگیرد.»


مشخصات کتاب‌شناختی

«پل معلق» نوشته‌ محمد رضا بایرامی، با قطع رقعی و با جلد شومیز در قالب ۱۶۲ صفحه و در سال ۱۳۸۱ در انتشارات افق به چاپ رسیده است. این اثر تا سال ۱۳۹۶ دوازده بار تجدید چاپ شده است رسیده است. نسخه الکترونیکی «پل معلق» در اپلیکیشن طاقچه، کتابراه و فیدیبو و کتاب صوتی این رمان نیز در اپلیکیشن طاقچه، کتابراه و فیدیبو در دسترس است.

نوا، نما و نگاه

معرفی پل معلق (رمان دفاع مقدس). [توسط علیرضا مختارپور قهرودی]. برنامه روز از نو. شبکه دو سیما. ۴ مهر ۱۳۹۴. دریافت ۱۴ آذر ۱۴۰۳

منبع شناسی

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «معرفی کتاب پل معلق». فرا‌کتاب. دریافت شده در ۱۴ آذر ۱۴۰۳
  2. «روایت درهم‌ریخته غیر‌متمرکز». ایبنا. ۲۰ اسفند ۱۴۰۲. دریافت شده در ۱۴ آذر۱۴۰۳
  3. پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ «معرفی کتاب صوتی پل معلق». کتابراه. دریافت شده در ۱۴ آذر۱۴۰۴
  4. «کتاب پل معلق». طاقچه. دریافت شده در ۱۴ آذر۱۴۹۳
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ «معرفی کتاب پل معلق». لیزنا. ۱۲ مرداد ۱۳۹۸. دریافت شده در ۱۴ آذر ۱۴۰۳
  6. «پل معلق؛ روایتی از تلخی‌های دفاع مقدس». خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۷ مهر ۱۳۹۷. دریافت شده در ۱۴ آذر ۱۴۰۳
  7. «نشست نقد و بررسی رمان «پل معلق» اثر محمدرضا بایرامی در دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد». دانشگاه محقق اردبیلی. دریافت شده در ۱۴ آذر ۱۴۰۳
  8. «پل معلق؛ روایتی از تلخی‌های دفاع مقدس» .خبرگزاری جمهوری اسلامی .۷ مهر ۱۳۹۹
  9. «نرگس آبیار: کتاب "پل معلق" نگاه واقعی به اتفاقات اطراف سربازی در دوران جنگ است» .  نسیم انلاین.۴ مهر ۱۳۹۵
  10. «روایت غیرمتمرکز درهم‌ریخته». ایبنا. ۲۰ اسفند ۱۴۰۲. دریافت شده در ۱۴ آذر۱۴۰۳