بوماران
«بوماران» عنوان رمانی در حوزه ادبیات دفاع مقدس میباشد که به قلم محبوبه حاجیان نژاد به رشته تحریر درآمده و برای نخستین بار به مسئله ی خیانت در جنگ پرداخته است. این اثر که در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، در بخش داستان بزرگسالِ بیست و یکمین جشنواره جایزه قلم زرین در سال ۱۴۰۲ شایسته تقدیر شد.
بوماران | |
---|---|
![]() | |
نویسنده | محبوبه حاجیان نژاد |
ویراستار | محبوبه قاسمی ایمچه |
ناشر | سوره مهر |
محل نشر | تهران |
نخستین چاپ | ۱۴۰۱ |
تعداد چاپ | اول |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۰۳۵۱۹۷۷ |
تعداد صفحات | ۱۸۸ |
موضوع | رمان فارسی |
زبان | فارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
این رمان که نگارش آن حدود نُه ماه زمان برده است، در سال ۱۴۰۱، به قلم محبوبه حاجیان نژاد در ۱۸۸ صفحه به نگارش درآمده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. بوماران مخاطبین خود را به روزهای جنگ تحمیلی در سالهای ابتدایی دهه شصت میبرد تا در لا به لا ی قصه هایش، از یک خیانت در جنگ بگوید و ماجرای خانواده ای را بیان کند. که دغدغه های زندگیشان با اتفاقات جاری در آن سالها متعارض میشود. این تعارض بیش از همه، گریبانگیر سلمان، شخصیت اول داستان است؛ به طوریکه آرامش را از او سلب میکند و سرنوشتش را دگرگون میسازد. حاجیان نژاد قصه ی سلمان و خانواده اش را در «بوماران» با زیست بوم شهر دامغان و افسانه های قدیمی آن گره زده است. نام اثر نیز برگرفته از چشمه بادخانِ این شهر و باد ویرانگر بوماران می باشد.رده سنی مخاطبین این اثر، گروه جوان و بزرگسال هستند.
خلاصه اثر
نجات خانه پدری یا نجات رفیق زخم خورده ی مانده در میدان جنگ؟! این تعارضی سخت است که سلمانِ قصه، به آن دچار میشود. رمان بوماران، قصه خیانتی در دل جنگ است؛ قصهٔ یک انتخاب و یک تصمیم دشوار در لحظاتی حساس که سرنوشت سلمان، شخصیت اصلی اثر، را دگرگون میسازد. ماجرای داستان به سالهای جنگ تحمیلی در دهه شصت برمیگردد.
حاج حیدر، پدر سلمان، به خاطر زندانی شدن پسر دیگرش شریف، خانهی آباء و اجدادیاش را که سالهای سال محل تجمع و عزاداری مردم در ماه محرم بوده است، از دست میدهد. غصه ی این اتفاق، پدر را پیر میکند. چشم امید حاج حیدر به سلمان است و او را ناجی خانواده میداند. سلمان اما بدون موافقت پدر، در جبهه های جنگ به سر میبرد و همین مسئله، حاج حیدر را از دست او ناراضی و ناراحت کرده است. او باید ناجی خانه ی پدری شود تا هم میراث خانوادگیشان را حفظ کند و هم دل پدر را به دست بیاورد.
در این میان، یک اتفاق، مسیر زندگی سلمان را عوض میکند. در جبهه، عملیاتی هولناک رخ میدهد. هادی، دوست سلمان، به شدت زخمی میشود. سلمان باید او را از مهلکه نجات دهد، اما منوچهر، برادر ناتنی هادی، مانع از این کار میشود و با وعدهی بازگرداندن خانه، سلمان را مجاب میکند که هادی را به حال خود رها کند. به این ترتیب خانهی پدری برمیگردد، اما آرامش به سلمان هرگز![۱]
درباره نویسنده
محبوبه حاجیان نژاد متولد ۱۳۶۳ و اهل سمنان است. او لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد و نویسندگی حرفهای خود را از دوران دانشگاه آغاز کرده است. ایشان بعد از گذراندن دوره های نویسندگی حوزه هنری سمنان، اولین مجموعه داستان خود به نام «هـ دو چشم» را به چاپ رساند.
سپس در سال ۱۳۹۱ وارد حیطه رمان نویسی شد تا اولین رمان خود را با نام «یاماها» به نگارش درآوَرَد و رتبه دومِ دهمین جشنواره رمان انقلاب و جایزه امیرحسین فردی را از آن خود کند. حاجیان نژاد به جز این دو اثر، نگارش رمان «بوماران» و ترجمه دو کتاب دیگر را نیز در کارنامه خود دارد.[۲]
نظر نویسنده درباره اثر
ایده اثر
ایدهی ابتدایی این اثر، برگرفته از درخت توت کهن سالی میباشد که روزگاری متعلق به یک حسینیه قدیمی در یکی از روستاهای استان دامغان بوده است؛ درختی که مردم محله و دسته های عزاداری، سالهای سال، شبهای محرم را در کنار آن، سینه زده و حسین حسین گفته اند. قطع شدن این درخت به خاطر ساخت و ساز و نوسازی حسینیه، توجه من را جلب کرد؛ ذهنم را به سمت و سوی قصه هایی از گذشتگان کشاند که یحتمل به هنگام عزاداری هایشان در کنار آن درخت کهن داشته اند و این درخت با رفتنش، تمام آنها را با خود برده است! همین مسئله، سوژه بوماران را ساخت و جرقه اولیه ای شد برای نگارش این اثر.[۳]
داستان اقلیمی
در این کتاب سعی کردم از زیست بوم شهر دامغان به خوبی استفاده کنم. جالب آنکه بسیاری از افراد، بعد از خواندن اثر می گفتند چقدر قصه واقعی و زنده است و تصورشان این بود که ساخته ذهن من نیست. البته من ابتدا قصد نداشتم در این اثر از افسانههای قدیمی و قصه های بومی استفاده کنم، اما هر چه در نوشتن پیش رفتم، دیدم این افسانهها از فرهنگ و تربیت ما جدانشدنی هستند؛ همانطور که من از کودکی با این افسانهها آشنایی داشتم و فکر نمیکردم روزی آنقدر مفید باشند که در رمانی از آن استفاده کنم. اینها خواه ناخواه در متون ما تاثیر میگذارند. به همین خاطر وقتی میخواستم از دفاع مقدس بنویسم، قصهای از دل جنگ بیرون کشیدم و آن را با یکی از این افسانه ها ارتباط دادم.[۴]
وجه تسمیه اثر
در منطقه ای از دامغان، بادهای شدیدی میوزد و چشمهای هست به نام «بادخان» که مردم اعتقاد دارند اگر چیز ناپاکی داخل آن بیفتد، باد بوماران بلند میشود. این باد آنقدر شدید و ویرانگر است که شاخههای درختها را میشکند و پرندگان را به اطراف میکوبد. من خیانت در جنگ را به این باد تشبیه کردم که در قصه، مانند بوماران، ویرانی ها را ایجاد کرده است.[۲]
خیانت در جنگ
تا کنون به مسئله خیانت در جنگ کمتر پرداخته شده است. زمانی که در کارگاه رمان، این سوژه مطرح شد، بعضی به آن نقد داشتند و میگفتند اصلا نباید مطرح شود. اما آقای شهریار عباسی به عنوان استاد راهنما، در این مورد با من همراه و هم نظر بود و می گفت هرچند که تا به حال کسی به خیانت در جنگ نپرداخته است، اما این مسئله، حقیقت دارد و می توان آن را در رمان مطرح کرد.[۲]
چالش ها
زمان وقوع قصه ی این رمان، همزمان با سالهای ابتدایی جنگ بوده و مکان آن شهر دامغان است. طبیعتاً بزرگترین چالشی که برای نوشتن قصه در این برهه از تاریخ داشتم این بود که آن زمان و موقعیت را به شخصه درک و زیست نکرده بودم و این خود میتواند تا حدی به کار نوشتن لطمه وارد کند. اما راهکارهایی هم هست که بتوان تا حدودی خود را به آن فضا، مکان و زمان نزدیک کرد. برای این کار تحقیق و پژوهش کردم و با افرادی مصاحبه کردم و باقی را به قوه تخیل سپردم. تلاش من بیشتر بر این متمرکز بود که تأثیر ایدئولوژیکی جنگ و حوادث پیرامون آن را خصوصاً بر خانواده و نسل جوانی که آن زمان درگیر این برهه از تاریخ بودهاند، نشان دهم. [۳]چالش دیگر، پدیدار شدن شخصیتهایی بود که قبل از شروع نوشتن، به خلق آنها فکر نکرده بودم و به نوعی دغدغه ذهنی من نبودند. درواقع این شخصیتها به هیچ عنوان قرار نبود نقش مهمی در داستان به عهده بگیرند، اما آنها طوری جای خود را در داستان باز کردند که مسیر رمان را تغییر دادند. به اعتقاد من جذابترین بخش نوشتن یک رمان، اتفاقاتی از این قبیل است.[۵]
نقد و بررسی اثر
داستان یا خاطره؟!
قالب اثر داستان است یا خاطره؟! این سوالی است که نویسندگان فعال در حوزه ادبیات دفاع مقدس باید هنگام نگارش آثار خود، در گوشه ذهن داشته باشند و به آن توجه کنند. هرچند که این دو قالب، اشتراکات زیادی دارند و می توانند از هم کمک بگیرند، اما باید مراقب بود که با هم خلط نشوند تا مخاطب دچار سردرگمی نشود.
گاه شاهد خاطره نویسی هایی هستیم که به جهت تخیلات بالای نویسنده در متن، به داستان تبدیل شده و گاه داستان هایی را میخوانیم که حال و هوای خاطره نویسی دارد. هردوی این ها میتواند یک نکته انتقادی درمورد این آثار به حساب بیاید. در مورد رمان بوماران نیز چنین مسئله ای از سوی منتقدان مطرح شده است.[۶]
محمدکاظم مزینانی، نویسنده، معتقد است که به خاطر محافظه کاری زیاد خانم حاجیان نژاد، داستان به خاطره گویی کشیده شده است؛ خصوصا که زاویه دید اثر، اول شخص است و قصه از زبان شخصیت اصلی داستان روایت میشود.[۶]
حسینعلی جعفری، نویسنده و مترجم، نیز به خلط شدن این دو قالب در این کتاب، قائل است و علت گسست داستان و رفتن بخشی از اثر به سمت خاطره نویسی را عدم آشنایی نویسنده ی اثر با فضای جنگ میداند. به عقیده آقای جعفری، از آنجا که راوی، اول شخص است و در بخشهای زیادی از متن، خاطرات او را می شنویم، خیلی نمی توانیم وارد برخی از فضاها شویم و همین امر، ضعف داستان به حساب می آید.[۶]
پایبندی به ارائه زیست بوم
آقای مزینانی برای برونرفت از این اتفاق پیشنهادهایی ارائه داده و معتقد است که اگر نویسنده به سراغ خاطرات و تجربه های دسته اول افراد از جبهه می رفت و یا در خلق قصه، محافظه کاری را کمتر میکرد و به تخیل، نقش پررنگ تری میداد، میتوانست داستان را زنده تر و جاندارتر کند؛ به اعتقاد ایشان یکی از علل محافظه کاری نویسنده در داستان، پایبندی او به فرهنگ و زیست بوم شهر دامغان میباشد که در داستان مطرح شده است. ایشان میگوید حاجیان نژاد به خوبی توانسته فضا، فامیلیهای رایج و محلههای دامغان قدیم را در رمانش به کار بگیرد، اما سوال این است که این میزان محافظه کاری تا چه حد باید باشد؟! [۶]یک رماننویس بهتر است فرا زمانی و فرا مکانی بنویسد. این نکته مهمی است که یک نویسنده بومی و اقلیمی، در عین حال که بر زیست بوم داستان خود پایبند است و آن را به درستی به تصویر میکشد، بتواند مخاطبان خطههای دیگر را هم جذب کند و طوری داستانش را بنویسد که دیگران نیز با آن ارتباط بگیرند.[۷] با اینحال همین پایبندی و ارائه درست زیستبوم، هم از نگاه آقای جعفری ستودنی است و هم آقای مزینانی آن را یکی از نقاط مثبت کتاب به حساب می آورد، چرا که توانسته بوماران را به یک داستان اقلیمی تمیز تبدیل کند.[۶]
نثر خوب با توصیفات زیبا
آقای مزینانی این کتاب را دارای یک نثر شسته و رفته با توصیفات خوب میداند که در آن، همه چیز سر جای خودش است؛ نه میتوان به شخصیت پردازی هایش ایراد گرفت و نه به نثر یا پیرنگ آن. آقای جعفری نیز داستان را خوب و دارای صحنههای بسیار زیبا میداند.[۶]
جوایز و افتخارات
اثر شایسته تقدیرِ بخش داستان بزرگسال در بیست و یکمین جایزه قلم زرین در سال ۱۴۰۲ [۸]
نشستهای مهم درباره اثر
جلسه نقد و بررسی کتاب «بوماران» در تاریخ ۲۰ دی ماه ۱۴۰۱ و با حضور محمدکاظم مزینانی به عنوان منتقد و حسینعلی جعفری، کارشناس مجری، در چهلمین نشست آینهبندان حوزه هنری تهران برگزار شد.[۶]
اظهارنظرها درباره اثر
محمدکاظم مزینانی؛ نویسنده
« | «داستان بوماران یک اثر بومی است. تمام فضاها و عناصر استفادهشده در داستان، حتی نام و نشانیهایی که نویسنده به کار برده است، با زیست بوم شهر سمنان عجین میباشد. اسامی اشخاص هم مختص شهر دامغان بوده و همگی به درستی استفاده شده است. درمورد نثر اثر نیز باید بگویم که به تمامی در خدمت داستان است، در جریان خوانش مزاحمتی ایجاد نمیکند و با داستان همبافت شده است. ضمنا نویسنده با استفاده بهجا و خوب از افسانهها و خردهتعریفهایی که داشته، به روند داستان کمک کرده است. از دیگر نکات این اثر، نبود تعلیق مرکزی و بیان خرده روایتها و تعلیقات متعدد در داستان است.» | » |
حسینعلی جعفری؛ نویسنده و مترجم
« | «خانم حاجیان نژاد توانایی زیادی دارد و در این اثر، یک داستان خوب با صحنههای بسیار زیبا، همراه با فضای بومی شهر دامغان را خلق کرده است، اما من انتظار داشتم که در آن، بیشتر به افسانه پرداخته شود. به علاوه، داستان دچار گسسته ایی شده و گاهی سبک نگارش را به سمت خاطره نویسی برده است. از آنجا که راوی، اول شخص میباشد و گاهی اوقات از شنیدههایش میگوید، ما زیاد وارد برخی از فضاها نمیشویم و همین امر ضعف داستان به حساب می آید.» | » |
برشی از متن
دست چپش را زیر ساعد خونیاش میگیرد و میخندد. یک دفعه ساکت میشود و دستش را میآورد بالای خاکی که خون من رویش ریخته است. قطرههای خونِ دستش روی خاک میافتد و توی سیاهی دلمه بسته ی خون من نشست میکند. سرش را بالا میآورد. شاد و قبراق است. میگوید: «تمام شد، دیگه برادریم». بعد، پنجه های خونیمان را در هم فشار میدهیم.
خونه هایمان با هم قاطی میشود. قسم میخوریم که تا قیام قیامت، حتی اگر از آسمان خون ببارد، باهم برادر باشیم. بعد صاف و سبک بلند میشویم، انگار کار بزرگی را به انجام رساندهایم. وقتی برمیگردیم، ابرام زاغو را میبینیم که با دو سه متر فاصله از ما ایستاده و با چشمهای تنگ شده از نور آفتاب و بادی که وزیدن گرفته، لحظه ای به ما و لحظه ای به قطرهه ای خونِ ریخته روی خاک نگاه میکند... .
مشخصات کتابشناختی
رمان «بوماران» به قلم محبوبه حاجیان نژاد و ویراستاری محبوبه قاسمیایمچه، در قطع رقعی با جلد شومیز در قالب ۱۸۸ صفحه در سال ۱۴۰۱ اتوسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی این اثر در نرم افزارهای طاقچه و فیدیبو موجود است.
نوا، نما، نگاه
گزارش تصویری. جلسه نقد و بررسی کتاب بوماران در چهلمین نشست آینه بندان. حوزه هنری تهران. ۲۰ دی ۱۴۰۱
پانوشت
- ↑ «معرفی بوماران». سایت ابرکتاب. بی تا. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «بوماران قصه خیانت در جنگ است». حوزه هنری انقلاب اسلامی. ۱۴ تیر ۱۴۰۲. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ «جنگ موضوع جذابی برای نوشتن است». خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۹ تیر ۱۴۰۲. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ «توجه نویسندگان به زیستبومشان در سالهای اخیر ستودنی است». ایبنا. ۲۱ دی ۱۴۰۱. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ «روایت خیانتی در دل جنگ». فرهیختگان. ۱۶ آبان ۱۴۰۱. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ «اگر محافظه کاری نبود، داستان به خاطره گویی نمیرسید». حوزه هنری انقلاب اسلامی. ۲۱ دی ۱۴۰۱. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ «توجه نویسندگان به زیستبومشان در سالهای اخیر ستودنی است». ایبنا. ۲۱ دی ۱۴۰۱. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ ««بوماران» و «من سنگ بودم» از انتشارات سوره مهر در لیست برندگان بیست و یکمین جایزه قلم زرین». سوره مهر. ۱۷ تیر ۱۴۰۲. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ «توجه نویسندگان به زیستبومشان در سالهای اخیر ستودنی است». ایبنا. ۲۱ دی ۱۴۰۱. دریافت شده در: ۶ دی ۱۴۰۳
- ↑ «اگر محافظه کاری نبود، داستان به خاطره گویی نمیرسید». حوزه هنری انقلاب اسلامی. ۲۱ دی ۱۴۰۱. دریافت شده در ۶ دی ۱۴۰۳