فال خون

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فال خون
نویسندهداوود غفارزادگان
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۷۵
نخستین چاپقدیانی
آخرین چاپسوره مهر
تعداد چاپچاپ سیزدهم در ۱۳۹۶
شابک۹۷۸۹۶۴۴۱۷۰۸۹۸
تعداد صفحات۸۸
موضوعجنگ ایران و عراق، رمان دفاع مقدس، رمان ضدجنگ
زبانفارسی
قطعرقعی
نوع جلدشومیز

«فال خون» رمانی به قلم داوود غفارزادگان با موضوع جنگ، از دید یک سرباز عراقی است که محتوایی ضدجنگ دارد. این اثر اولین­بار در سال 1375 توسط انتشارات قدیانی در تهران به چاپ رسید. در سال ۱۳۸۵ این کتاب توسط انتشارات سوره مهر نیز منتشر شد. ترجمه­ی این رمان به زبان‌ انگلیسی و روسی صورت گرفته و ترجمه‌ انگلیسی آن، در کشورهای آمریکا و ترکیه توزیع شده است. این کتاب در جشنواره «ربع قرن دفاع مقدس» مورد تقدیر قرار گرفت.

***

«فال خون» روایت افراد تنها و منزوی دنیای مدرن است که در سردرگمی و یاس به سر می‌برند. شخصیت‌هایی که دیگر قهرمان نیستند بلکه تنها افراد منزوی، بی‌ثبات و متزلزلی هستند که با ترس و دلهره از مرگ زندگی می‌کنند. «فال خون» داستان زندگی چهار روزه سربازی عراقی است که مرگ و چگونه مردن دغدغه ذهنی‌اش شده است. سرباز مدام از خود می‌پرسد «آیا من شبیه جسدم خواهم بود؟». رمان در شش فصل، داستان این سرباز و مافوقش را روایت می‌کند که برای شناسایی اجساد به منطقه هور اعزام می‌شوند. سرباز در هراس دائمی از مرگ است و بیش از هر چیز از مرگ و نابودی حرف ‌‌‌می‌زند. این رمان از زاویه دید متفاوتی به جنگ نگاه ‌‌‌می‌کند و در زمره آثار ضدجنگ است؛ این اثر به صورت مستقیم به جنگ نمی‌پردازد بلکه موقعیت‌های تراژیک انسان را در جنگ در موقعیت‌های متفاوت به تصویر ‌‌‌می‌کشد.

خلاصه اثر

جلد پشت کتاب

رمان «فال خون» خاطرات یک سرباز عراقی و مافوق اوست و جنگ را از منظر متجاوزان روایت می‌کند. «ستوان» فردی سرخوش و بی‌خیال، «سرباز» فردی درون‌گرا و محزون است که مدام به چگونگی مرگش فکر ‌‌‌می‌کند. داستان بر حول محور این دو شخصیت ‌‌‌می‌گذرد و به شرح حال و اوضاع سرباز می‌پردازد.[۱]

داستان از زبان سرباز عراقی روایت می‌شود که همراه با ارشد خود، برای دیده‌بانی و شناسایی اجساد، به ارتفاعات غرب ایران به نام «هور» اعزام شده‌است. عراق قصد دارد جبهه جدیدی در این منطقه باز کند. به همین سبب افرادی را به این منطقه فرستاده است. سرباز پیش از این در مناطق دیگر نیز جنگیده است و خاطرات تلخی از آن زمان به یاد دارد. تصویر کشتگانی که در آبراه‌های هور افتاده‌اند و موش‌هایی که همه جا در کمینند تا اجساد مردگان را غارت کنند، کابوس خواب و بیداری اوست. در مقابل، ستوان سرزنده و شوخ طبع است. جثه لاغری دارد اما با این حال اهل شوخی و مزاح است. گویا به مرگ نمی‌اندیشد.[۲]

سرباز به همراه ستوان برای دادن گرای و دیده‌بانی به بالای کوه می‌رود و در سنگری که پر از آذوقه و سوخت است، شب اول را با گرفتن فال چینی به صبح می‌رساند. در فال سرباز و ستوان خبرهای شوم و ترسناک مبنی بر مرگ و نبود آن دو گزارش می‌شود. این دو روزهای بعد را با دادن گرای محل، درست کردن آدم برفی، پارو کردن برف از در سنگر طی می‌کنند تا آن‌که روز سوم ستوان‌یار گارد عراقی از کوه بالا می‌آید و ستوان را به کم کاری و ندادن گرا و خوشگذرانی متهم می‌کند. درگیری ستوان و ستوان‌یار منجر به دخالت سرباز و مرگ ستوان‌یار می‌شود. شب ستوان و سرباز بعد از پرت کردن ستوان‌یار به درون دره، جدال با یکدیگر بر سر یافتن مقصر اصلی، قرار بر این می‌گذارند که هر یک جداگانه ماجرا را به مقامات بالاتر گزارش کنند.

سرباز با علم به این که حریف زد و بندهای حقوقی ستوان نخواهد شد، شبانه او را نیز می‌کشد و به درون دره پرتاب می‌کند. صبح روز چهارم سرباز بین مرگ تدریجی که دستگاه قضایی برایش تعیین خواهند کرد و مرگ خودخواسته و آسان، مرگ آسان را می‌پذیرد. سرباز چون دوست ندارد مرگش توسط دیگران تعیین و انتخاب شود با دادن گرای محل سنگر، دست به خودکشی می‌زند. در واقع نیروهای خودی محل استقرار او را به توپ می‌ببندند. این کتاب در شش فصل تنظیم شده است.[۳]

درباره نویسنده

داوود غفارزادگان؛ نویسنده اثر

داوود غفارزادگان متولد سال ۱۳۳۸ اردبیل، فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی اردبیل می­باشد. غفارزادگان در زمینه نویسندگی با انتشارات مدرسه، حوزه هنری انقلاب اسلامی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس همکاری داشته است. همچنین مسئول دفتر پیک کودک و نوجوان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، کارشناس داستان مرکز بررسی آثار، عضو هیئت داوران اولین و دومین دوره جشنواره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس از جمله مسئولیت‌های ایشان می‌باشد.[۴] این نویسنده از پرکارترین نویسندگان در عرصه ادبیات کودک و بزرگسال است. جایزه نشان طلایی از جشنواره بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک و نوجوان (انجمن نویسندگان کودک و نوجوان) به عنوان بهترین داستان‌نویس دو دهه انقلاب، جایزه بیست سال ادبیات داستانی به خاطر اثر «ما سه نفر هستیم»، دریافت جوایز متعدد از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مجله نوجوان سروش و جشنواره ادبیات مقاومت و پایداری مؤید این گفته است.

غفارزادگان به غیر از نوشتن در عرصه ادبیات داستانی کودک و بزرگسال، به گنجنامه‌نویسی و مقتل‌نویسی نیز پرداخته است. تسلط او به متون کهن و قصه‌های عامیانه، باعث شده است که او در عرصه‌های متفاوت گام بردارد و صاحب نثری روان و پخته شود.

از بین دیگر آثار این نویسنده باید به رمان «سنگ‌اندازان غار کبود» اشاره کرد که دیپلم افتخار ششمین جشنواره کتاب نوجوان و کانون پرورشی را به دست آورده است. «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند»، «کلاغ‌ها هم می‌میرند»، «شب‌های بمباران»، «شب ایوب»، «کتاب بی‌نام اعترافات»، «خرده مینا بر خاک»، « 7 پهلوان پیر، 8 پسر»، جوان «خلبان کوچولو»، «تا هزار بار گل برای ساقه سبز»، «قصه رنگ‌ها» «راز قتل اقامیر»، «سایه‌ها و شب دراز زخمه‌ها»، «نخل‌ها و نیزه‌ها»، «پرواز درنا‌ها»، «زمستان در راه»، «کبوتر‌ها در قفس به دنیا می‌آیند»، «دختران دلریز»، «فال خون» آز آثار اوست.

این نویسنده آشنا به رویکرد‌های دینی در حوزه ادبیات داستانی عاشورایی نیز آثاری برجسته مانند «زیر شمشیر غمش»، «تا هزار بار» و «شب اما آفتاب» را در کارنامه کاری خود گنجانده است.

غفارزادگان از نویسندگانی است که مطالعاتی عمیق و گسترده در زمینه ادبیات عاشورایی دارد. او در «کتاب فراموشان» به شکلی نو به واقعه عاشورا پرداخته است.[۵]

نظر نویسنده درباره اثر

نگاه متفاوت رمان علت ترجمه اثر بوده است

ترجمه هر اثر ادبی ایرانی، بسیار خوشایند است؛ چون به شناخته شدن ادبیات این ملت به جهانیان می‌انجامد. این رمان به طور مستقیم به جنگ نپرداخته بلکه پرداخت به موقعیت‌های تراژیک انسان در جنگ بیشتر مد نظر بوده است؛ در واقع همین نگاه متفاوت رمان به جنگ در کنار فرم و زبان آن، مترجم را ترغیب به ترجمه آن کرده است.[۶]

ایده کتاب

یک روز رفته بودم دیدن آقای مرتضی سرهنگی در محل انتشارات حوزه هنری و او همین طور عادی در بین صحبت‌هایش گفت: یک اسیر عراقی خاطراتش را نوشته و به تازگی ترجمه شده یک قسمتش خیلی جالب است؛ ببین! درست یادم هست که خاطره‌ای بود مربوط به دو سرباز عراقی که در برف گیر کرده بودند و همین شد بن­مایه اصلی داستان فال خون. من همان شب در شصت، هفتاد صفحه داستان را نوشتم.[۷]

فال خون، در یک هفته دو بار نوشته شد

دست­نویس اولیه کتاب را داده بودم آقای محمدرضا بایرامی بخواند. آن موقع خانه بایرامی کرج بود. شب زنگ زد و گفت: بدبخت شدم! داستانت را برده بودم در اتوبوس که بخوانم اما آن را، جا گذاشتم. من وقتی این را شنیدم تا دو سه شب حالم خراب بود اما بعد دوباره شروع کردم به نوشتن و باز هم یک شبه آن را تمام کردم. در واقع فال خون در طول یک هفته دو بار نوشته شد.[۷]

صفحه اطلاعات کتاب؛ انتشارات سوره مهر

داستان عوض شدن اننتشارات کتاب

انتشارات اول بعد از آن­که دو سه بار کتاب منتشر شده بود، کار را برگرداندند و گفتند به‌دلیل مشکلات مالی نمی‌توانند دوباره چاپش کنند. من هم با چند ناشر خصوصی و دولتی دیگر صحبت کردم تا بالاخره سوره مهر پذیرفت که کار را چاپ کند. این اتفاق که کتابی با محتوای ضد‌جنگ از سوی یک انتشارات دولتی عرضه بشود تا امروز خیلی معمول نبوده است.[۷]

انتقاد از تجدید چاپ اثر توسط ناشر

انتشارات سوره‌­ی مهر سه سال است مدام از تجدید چاپ این اثر خبر می‌دهد. هر بار این اتفاق نمی‌افتد و از چاپ جدید این اثر در زبان فارسی خبری نیست. ناشر قبلی این رمان قبل از سوره‌ی مهر، قدیانی بود که از آن ۱۵ هزار نسخه چاپ کرد؛ اما مسئولان انتشارات سوره‌ی مهر سه سال است که منتظر صفحه‌آرایی این کتاب هستند![۸]

نقد و بررسی اثر

جلد اول کتاب؛ سوره مهر

داستان بلند فال خون، ژانر واقع گرای مدرن دارد. داستان با دیدگاه سوم شخص محدود به ذهن شخصیت اصلی (سرباز عراقی) روایت می‌شود. زمان تاریخی اثر دقیقاً مشخص نیست؛ خواننده فقط می‌داند که زمان وقوع حوادث به زمستان یکی از سال‌های جنگ در منطقه‌ای کوهی باز‌‌‌می‌گردد. زبان تقویمی اثر، چهار روز را در بر می‌گیرد؛ از زمان حرکت دو سرباز عراقی به سوی سنگر دیده بانی تا مرگ سرباز. نویسنده فال خون، خواننده را مانند دیگر رمان‌های مدرن با دغدغه‌های درونی و فردی شخصیت آشنا می‌کند. بنابراین کانون روایت اثر، درونی است و خواننده با واقعیت‌هایی روبه روست که بازتاب ذهنی شخصیت محسوب می‌شود. غفّارزادگان در فال خون به هستی‌شناسی انسان توجه دارد و از تقابل‌های مرگ - زندگی/‌امید - نا‌امیدی/ جنگ - صلح برای بیان مضمون و درون مایه اثر بهره می‌گیرد.[۵]

امتیازات اثر نسبت به آثار دیگر در این رده

این داستان به دلیل نگاه ویژه و جدید به مقوله جنگ، به جای پرداخت مستقیم به درگیری‌ها و مسائل جنگ، به موقعیت فردی انسان در حال جنگ و جایگاه او در صحنه‌های نبرد اشاره می‌کند. رمان به دلیل پرداخت به کشمکش‌های درونی، همراه با قصه سرراست، نگاه به مقوله جنگ و جبهه از دید دشمن و سرباز عراقی و همچنین نثر روان و پرداخت خوب داستانی، همراه با توصیف و فضاسازیِ همسو با درونیات شخصیت، کاری درخور توجه است. غفّارزادگان در این اثر با بیانی خونسرد و بدون تفسیر، با به تصویر کشیدن و گاهی با انتخاب نماد در داستان، سعی در القاء مضمون خود داشته است. برای مثال اشاره به نحیف و لاغر بودن درخت جوانی که می‌تواند نشانگر سرباز نوپا در عرصه جنگ باشد. به خصوص که نام درخت، «درخت من» نیز باشد و نویسنده در انتها، هنگام برگ‌ریزان و پرپر شدن درخت، اینهمانی با سرباز انجام دهد.[۵]

درون مایه و ایده اثر

غفّارزادگان با انتخاب سبک روایت و قرار دادن وجه واقع‌گرای مدرن در اثر، توانسته است با کنکاش در گذشته فرد، او را به شناختی درست‌تر از خود برساند. در رمان مدرن، علاوه بر تک افتادگی انسان و زوال روابط عاطفی میان انسان‌ها، به شخصیت تفرّدیافته و منزوی از زندگی اشاره می‌شود که مدام با مرور گذشته در حال، به شناختی وسیع‌تر از خود و جهان هستی و پیرامونش می‌رسد. شاید از همین روست که سرباز مدام در گذشته‌ها سیر می‌کند. او با کنکاش در گذشته، صحبت با ستوان و سپس مرگ ستوان‌یار و ستوان، به بی‌انگیزه بودن زندگی خود پی می‌برد. سربازی که کسی به انتظارش ننشسته، ادامه تحصیلی چون ستوان برایش رقم نخورده است و مرگ تدریجی، همراه با بازجویی‌های خشونت‌آمیز عراقی‌ها در انتظارش است، راحت تن به مرگ می‌دهد. اینجاست که مضمون اثر، یعنی «انتخاب مرگ برای کسی که انگیزه‌ای برای زندگی کردن ندارد، آسان است»، خود را به رخ می‌کشاند.

اما آنچه در فال خون در مبحث درون مایه قابل ذکر است، همسو نبودن گرهِ ابتدایی شخصیت، یعنی متلاشی شدن یا نشدن جسدش توسط موش‌ها، با مضمون و گره انتهایی داستان، یعنی دغدغه انتخاب نوع مرگ، است. به عبارت دیگر، می‌توان گفت گره و مشکل اوّلی شخصیت، با گرهِ دوم و اصلی شخصیت، که همان انتخاب مرگ آسان و خودخواسته است، گرچه تا حدودی در یک سو گام بر‌‌‌می‌دارد، ولی با هم فرق می‌کند.[۵]

پیرنگ

در کنار محاسن یادشده، فال خون از علّت و معلولی که بانی کنش‌های بعدی و باورپذیری متنی شود، برخوردار نیست. برای مثال در صحنه درگیری ستوان‌یار و سرباز، خواهیم دید که مرگ ستوان‌یار به صورت تصادفی صورت می‌پذیرد؛ مرگی که خود، هسته و انگیزه‌ای برای کنش‌های بعدی شخصیت‌ها محسوب می‌شود، چندان ساختارمند در داستان جای نگرفته است. از مباحث پیرنگ، جا دارد به تعلیقی اشاره کنیم که در صفحه ۴٩ ایجاد می‌شود و تا صفحه ۵٩ بی‌دلیل مسکوت باقی می‌ماند. اگر قرار است نویسنده‌ای از توالی زمان استفاده نکند، می‌بایست زمینه‌های این عدم توالی زمان را در متن در نظر گیرد.[۵]

شخصیت‌پردازی

شخصیت اصلی و محوری اثر، که دیدگاه نیز محدود به اوست، سرباز وظیفه است.سربازی که از چگونه مردن و خورده شدن صورتش بعد از مرگ توسط موش‌ها، همیشه در ترس به سر می‌برد. او به عنوان دیده‌بان، ناظر جنگ است و در کنار ستوان مسئولیت هدایت جنگ را به عهده می‌گیرد. او در بالای کوه با کمک سکوت و آرامش محیط، به کنکاش درون می‌پردازد و سپس به این نتیجه می‌رسد که خود نیز می‌تواند انتخابگرِ چگونه مردنش باشد. او نمی‌خواهد همانند سربازی بیچاره که قبل از جوخه اعدام قالب تهی کرده است، بمیرد و یا خود را درگیر دادگاه‌ها و احکام کند. او که به دنبال زیبا مردنش است و زوایای مرگ را سنجیده است، تنها راه ممکن را به گلوله بستن سنگر می‌بیند؛ سرباز عراقی بی‌نامی که می‌تواند نماینده تمامی سربازان باشد و شاید به دلیل همین جهان شمولی اوست که نویسنده از انتخاب نام برای او خودداری کرده است.

از شخصیت‌های دیگر متن، باید از ستوان عاشق پیشه و دانشجوی حقوق یاد کرد که عاشق دیدن برف از پشت پنجره است و سعی می‌کند از اول با سرباز خوب تا کند. ستوانی که گاهی برای تفنّن و از سر لج و بیکاری، گرا می‌دهد و دستمریزادی به آتشبار‌ها. او از عشایر و بچه‌های روستایی دل خوشی ندارد و از حضور در جنگ ناراضی است. او در انتها دچار تحوّلی در منش می‌شود، که البته در متن باورپذیر نیست.

شخصیت سوم داستان، ستوان‌یار گارد عراقی است که با حضورش، بانی کشمکش‌های داستانی و روند سریع کنش‌های شخصیت و ضرباهنگ تندتر متن ‌‌‌می‌شود؛ ستوان‌یاری که بسیار وابسته به رژیم بعثی است و کوتاهی از انجام وظایف را برنمی‌تابد. شخصیتی که می‌توان گفت بیشتر در قالب تیپ باقی می‌ماند.[۵]

نثر و پرداخت داستانی

متن از پرداخت خوب داستانی برخوردار است. انتخاب شخصیت به عنوان دیده‌بان ناظر بر جنگ، سکوت و آرامش محیط برای کنکاش‌های درونی، استفاده از توصیفات درونی همسو با محیط، بیان سرگشتگی و ملال، که حتی در عشایر مهاجر نیز مشهود است، و استفاده از نماد و توصیف از طبیعتی که با ذهنیت شخصیت هماهنگ شده است، از نکات قابل توجه به شمار می‌آید. نثر داستان، گاهی دچار شاعرانگی بی‌دلیلی می‌شود که با حال و هوای شخصیت هماهنگ نیست. همچنین، نثر محاوره‌ای نوشتاری، در دیالوگ‌ها یکدست نیست.

با تمام این اوصاف، فال خون کتابی درخور توجه است؛ چرا که با وجود قصه سرراست، به هستی‌شناسی انسان توجه می‌کند و چیستی و کیستی او را زیر سؤال می‌برد.[۵]

ترجمه انگلیسی «فال خون»

جلد ترجمه انگلیسی «فال خون»

«محمدرضا قانون پرور» استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تگزاس امریکا این رمان را با عنوان «fortune told in blood» ترجمه کرده است. این کتاب در کشورهای آمریکا و ترکیه منتشر شده است.[۳]

ترجمه روسی «فال خون»

جلد ترجمه روسی «فال خون»

«رمان فال خون» اثر آقای داوود غفارزادگان، با ترجمه «یوگنیا نیکیتنکو» با عنوان «ПРЕДСКАЗАНИЕ» به زبان روسی ترجمه شده‌ است. این اثر در سال ۲۰۱۷ توسط انتشارات صدرا در روسیه منتشر شد.[۹]

جوایز و افتخارات

اختتامیه جشنواره‌ی ربع قرن کتاب دفاع مقدس. تهران. ۱۳۸۸

نشست‌های برگزار شده درباره اثر

  • جلسه نقد کتاب فال خون. اردبیل. ۱۳۹۰
    مراسم رونمایی از ترجمه انگلیسی رمان «فال خون» در تهران در سال ۱۳۸۷. ترجمه انگلیسی رمان فال خون نوشته‌ داوود غفارزادگان با حضور محمدرضا قانون‌پرور، مترجم اثر، در حوزه هنری رونمایی شد.[۱۱]
  • جلسه نقد و بررسی رمان «فال خون» در تهران در سال ۱۳۸۸. یازدهمین جلسه از سلسله نشست‌های «در جست و جوی خاطره آفتاب» با موضوع نقد و بررسی رمان «فال خون» نوشته داود غفارزادگان با حضور رضا نجفی به عنوان منتقد در فرهنگسرای پایداری برگزار شد.[۱۲]
  • جلسه نقد و بررسی رمان «فال خون» در کرمانشاه در سال ۱۳۸۷. این جلسه در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه برگزار شد.[۱۳]
  • جلسه نقد کتاب فال خون در اردبیل در سال ۱۳۹۰. جلسه کانون ادبی اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان پارس‌آباد با موضوع نقد کتاب فال خون تالیف داود غفارزادگان با حضور معاون مدیر کل کتابخانه‌های عمومی استان اردبیل و کارشناس امور فرهنگی وآقای قلی پور از مدرسان داستان نویسی حوزه هنری تبلیغات اسلامی استان اردبیل در کتابخانه شهید رجایی برگزار شد.[۱۴]

اظهارنظرها درباره اثر

رضا نجفی؛ نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر

دوری از نگاه‌های سنتی

[۱۲]

غافلگیری مخاطب در میانه داستان

[۱۲]

کاراکترهای فرابومی و فرامحلی

[۱۲]

پایان «فال خون» تراژیک است

[۱۲]

«فال خون» رمان نیست

[۱۲]

محمدرضا قانون‌پرور؛ استاد ٔادبیات و زبان فارسی دانشگاه تگزاس و مترجم اثر

اثری ترجمه پذیر

[۱۱]

عاطفه جعفری؛ روزنامه‌نگار

نگاهی خاص به جنگ

[۱۵]

برشی از کتاب

صفحات کتاب؛ انتشارات سوره مهر

تقدیر هر کسی در مردن یک جور بود. هر کسی مرگ خودش را داشت. بارها این را دیده بود. سربازی که همیشه پایش را می‌گذاشت بیرون سنگر، یادش می‌آمد چطور ترکش آمد، درست خورد به سینه‌اش. فرصت یک آخ گفتن هم پیدا نکرد. می‌خواست شَل و پَل هم که شده، زنده بماند. کم پیش می‌آمد که ترکش در آن حالت خوابیده، درست بیاید بخورد به قلب آدم. اما او نمی‌دانست که مرگ در کمینش نشسته. مرگی که فقط مال او بود، نه دیگری. چند نفر دیگر هم آنجا بودند و حتی حالت درازکش هم نداشتند. و آن تکه سُرب داغ تقدیر آن‌ها نبود. مال دیگری بود، آن غافِل خودفریبِ بدبخت...

□□□

مثل بچگی‌هایش که فکر می‌کرد هر کسی یک ستاره در آسمان دارد. و ستارۀ هر کسی فقط مال خودش بود. و وقتی در آسمان راه می‌کشید و می‌سوخت ـ درست مثل این تیرهای رسام ـ یکی بود که عمرش تمام شده بود. می‌خواست بداند تقدیر او چیست؟ جنازه‌ها را که نگاه می‌کرد، حدس می‌زد که طرف چطور باید افتاده باشد. جان کندن او را در خیال می‌پرورد؛ و آن لرزش دَم آخر و دست‌هایی که چنگوله می‌شوند، با آرزوهای طول و دراز که یک‌دفعه به انتها می‌رسند.

□□□

جرئت نداشت برگردد داخل سنگر. ایستاده بود بیرون و از سرما می‌لرزید. باورش نمی‌شد ستوان‌یار را کشته باشد. همه چیز ناگهانی اتفاق افتاده بود. ستوان پشت سر هم سیگار می‌کشید و در باریکه‌راه میان برف‌ها قدم می‌زد. صورتش از شکل افتاده بود و موهایش آشفته بود. جای کبود انگشت‌های ستوان‌یار روی گردن باریک و سرخش پیدا بود. زمان سخت می‌گذشت. حساب وقت از دستش در رفته بود. دهانش تلخ بود و دیگر میل به سیگار کشیدن هم نداشت. پابه‌پا می‌شد و سعی می‌کرد نگاهش با نگاه ستوان تلاقی نکند. شب نزدیک بود و اگر همان‌طور بیرون می‌ایستادند، خون در رگ‌هایشان یخ می‌بست. ستوان اصلاً توجهی به او نداشت. برف زیر پایش کوبیده شده بود و مثل فلز صیقل‌خورده‌ای برق می‌زد. هر چند دقیقه یک بار به سرفه می‌افتاد. دست به گردن، روی شکم تا می‌شد و خلط پر از خون را تف می‌کرد روی برف‌ها. از دهانۀ سنگر نگاه کرد. فانوس خاموش شده بود. اما در تاریک‌روشنای داخل، پاهای بزرگ و بی‌حرکت ستوان‌یار با شلوار زیتونی پیدا بود. فکر کرد باید کاری بکنند. ستوان که کنارش رسید، نگهش داشت. دست خودم نبود. نمی‌دانم چطور شد. نگاه ستوان گیج و ناباور بود و طوری بود که انگار از چیزی خبر ندارد.

مشخصات کتاب‌شناختی

جلد کتاب؛ نشر قدیانی

رمان «فال خون» اثری از داوود غفارزادگان است که اولین­بار در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات قدیانی در ۸۸ صفحه قطع رقعی و جلد شومیز، با شمارگان ۱۵۰۰۰ تهران منتشر شد. این رمان در سال ۱۳۸۵ نیز توسط انتشارات سوره مهر در ۶۵ صفحه قطع رقعی و جلد شومیز در تهران به چاپ رسید. در سال ۱۳۹۶ این کتاب به چاپ سیزدهم رسید.

نسخه الکترونیکی این کتاب در سایت‌های طاقچه، فراکتاب و کتابراه موجود است.

منبع شناسی

  • شیخ علیزاده، فرحناز. (۱۳۸۸). «ترس از زبونانه مردن / دغدغه چگونه مردن: نگاهی به فال خون رمان تقدیر شده در جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس.». ش ۱۴۶.
  • میرعابدینی، حسن. (۱۳۳۷۷). «ادبیات داستانی: ادبیات داستانی ایران در سال ۱۳۷۵ (۳).». ش ۴.
  • افسانه شیرشاهی. (۱۳۹۸). «تحلیل داستان فال خون داوود غفّارزادگان از منظر ساز و کارهای دفاعی». نامه فرهنگستان. ش ۷۲.
  • عباسی، علی. (۱۳۸۱). «تخیل, روایت و شکل شناسی در آثار داوود غفارزادگان». نشریه پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان. ش ۳۰.
  • دهقانی یزدلی ،هادی. (۱۴۰۲). «پاگشایی مواجهه با مرگ در داستان «فال خون» داوود غفارزادگان.». نقد ادبی. ش ۶۲.
  • ابوالحسنی هستیانی، راضیه. (۱۳۹۲). تحلیلِ نشانه‌-معناشناختیِ فرایند مرگ در دو اثر فال‌ِخون و هفت روزِ آخر. پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد. دانشگاه الزهرا (س)، دانشکده ادبیات.
  • بخشنده کسوتی، سکینه. (۱۳۹۲). بررسی ساختار داستانی رمان‌های داوود غفّارزادگان (سایه‌ها و شب دراز، شب ایّوب، ‌فال خون و «کتاب بی‌نام اعترافات»). دانشگاه پیام نور استان مازندران، مرکز پیام نور ساری.
  • نوروزی، یاسر. (۱۳۹۰). «سیاه و سرخ؛ درباره رمان فال خون نوشته داوود غفارزادگان». دو هفته نامه مهر. ش ۱۱۳.
  • خواجه‌پور، فریده. (۱۳۹۰). شخصیت و شخصیت‌پردازی در سه رمان دفاع مقدس (فال خون، نخل‌ها و آدم‌ها، شطرنج با ماشین قیامت). دانشگاه الزهرا (س)، دانشکده ادبیات، زبان‌های خارجی و تاریخ.

نوا، نما، نگاه

پوستر کتاب صوتی

منابع مکتوب استفاده شده در متن مقاله

  • شیخ علیزاده، فرحناز. (۱۳۸۸). «ترس از زبونانه مردن / دغدغه چگونه مردن: نگاهی به فال خون رمان تقدیر شده در جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس.». ش ۱۴۶.

پانوشت

  1. «کتاب فال خون». ایران کتاب. بی‌تا. دریافت شده ۲ دی ۱۴۰۳
  2. «معرفی و دانلود کتاب فال خون». کتابراه. بی‌تا. دریافت شده ۲ دی ۱۴۰۳
  3. پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ «فال خون...آیا من شبیه جسدم خواهم بود؟». خبرآنلاین. ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
  4. «داوود غفارزادگان». پاتوق کتاب فردا. بی‌تا. دریافت شده ۲ دی ۱۴۰۳
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ شیخ علیزاده، فرحناز. «ترس از زبونانه مردن / دغدغه چگونه مردن: نگاهی به فال خون رمان تقدیر شده در جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس». ۸۸_۹۱.
  6. «ترجمه و انتشار رمان «فال خون». غفارزادگان در آمريكا». نوید شاهد. ۲۹ آذر ۱۳۸۶
  7. پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «داوود غفارزادگان در آمریکا». همشهری. ۲۴ تیر ۱۳۸۷
  8. «با انتقاد از تجديد چاپ نشدن «فال‌ خون»، داوود غفارزادگان از انتشار رمان جديدش خبر داد». خبرگزاری ایسنا. ۸ مهر ۱۳۸۸
  9. «تازه‌ترین آثار مرکز ترجمه حوزه هنری رونمایی می‌شود». خبرگزاری مهر. ۱۵ فروردین ۱۳۹۷
  10. «اسامی برگزیدگان جشنواره ربع قرن دفاع مقدس اعلام شد». خبرگزاری مهر. ۶ مهر ۱۳۸۸
  11. پرش به بالا به: ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «گزارش رونمایی ترجمه فال خون». همشهری. ۲۴ تیر ۱۳۸۷
  12. پرش به بالا به: ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ ۱۲٫۴ ۱۲٫۵ ««فال خون» پایانی تراژیک دارد». خبرگزاری ایبنا. ۲۳ اسفند ۱۳۸۸
  13. «رمان «فال خون» نقد و بررسي مي‌شود». نوید شاهد. ۲۰ مهر ۱۳۸۷
  14. «نقد کتاب فال خون تالیف داود غفارزادگان برگزار شد». امور فرهنگی کتابخانه‌های اردبیل. ۶ آذر ۱۳۹۰
  15. عاطفه جعفری. «نگاهی به کتاب‌‌های دفاع مقدسی». روزنامه فرهیختگان. ۲۶ تیر ۱۳۹۹