بی نام پدر
بی نام پدر | |
---|---|
نویسنده | سیدمیثم موسویان |
ناشر | انتشارات مسجد مقدس جمکران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ |
نوع رسانه | کتاب |
«بینام پدر» داستان زندگی یکی از درجهداران رژیم شاهنشاهی است که مسبب اتفاقات زیادی در ایران شده است. این کتاب با روایتی متفاوت از انتشارات جمکران چاپ شده است.[۱]
رمان «بینام پدر» نوشته سیدمیثم موسویان دربرگیرنده داستانی از دوران پهلوی و مبارزات فدائیان اسلام، غافلگیری و کشمکش داستانی است.[۲] این اثر، رمانی است چندلایه که به بهانه پرداختن به شخصیت یک درجهدار طاغوتی به روان و شخصیت افراد گوناگونی میپردازد. هم عاشقانه است، هم برشی از تاریخ معاصر را بازگو میکند، هم معما و گره دارد، هم از ظالم میگوید هم از مظلوم و چالش جدی را با جذابیت به مخاطب منتقل میکند. نویسنده در پی آن است که در بستر داستانی جذاب و رخدادهای پرکشش، عمق خباثت بالقوه یک فرد را به تصویر بکشد همچنین تصویری از رجال نظام طاغوت و ابعاد زندگی آنها را نمایش دهد، از سوی دیگر نیشتری به خود انسانی هر فرد است و نمایشی از ظرفیت بالقوه پلید و نفسانیات هر آدمی را به وی نشان دهد.[۱] کتاب «بینام پدر» رمانی تاریخی است که حوادث، روایتها و داستانهای بسیاری را در خود جای داده است و در مجموع داستان اصلی را شکل میدهد. رمان برپایه تحقیق و پژوهشهای تاریخی و سفرهای بسیار نویسنده به رشته تحریر درآمده است، به این ترتیب مخاطب نه تنها با داستانی پرکشش و جذاب مواجه است، که میتواند با مطالعه این اثر از وقایعی که در دوران پهلوی و در نتیجه آن رنجی که بر عدهای از مردم روا داشته شده است، پی ببرد.[۳]
داستان از زوایه دید چند شخصیت روایت میشود که هر کدام از منظر خودشان به داستان نگاه میکنند. روایت عشق و قمار، کودتا و کشتار، ممد بوکسور و تیمسار و...
ارتباط و پیوستگی منسجم، پرداخت خوب داستانی، ارجاع هوشمندانه به کهن الگوها، نقلی درست از دوران پهلوی و مبارزه فدائیان اسلام، غافلگیری و کشمکش داستانی جذاب و روایتی به دور از شعار زدگی از ویژگیهای رمان «بینام پدر» است.
سید میثم موسویان قلمی سیال و در عین حال بدون قضاوت دارد. بدون قضاوت به این معنا که رد نویسنده در اثر مشخص نیست و شخصیتها در بستر داستان شکل می یرند و به خوبی معرفی و پرداخته میشوند. این شخصیتها بدون غرضورزی و جانبداری نویسنده از آنها در داستان شکل و شمایل خود را پیدا میکنند.
موسویان در «بینام پدر» نگاه بدیعی دارد و قلم را به خدمت نگاهش در آورده است. او داستاننویسی را خوب آموخته و تجربه کرده، فضای تاریخ معاصر را فهمیده و سوژه را به خوبی در ذهنش پرورش داده است. بههمین دلیل در پرداخت داستانی و ارائه اطلاعات و فضا سازی، هنرمندانه عمل کرده و مخاطب را گام به گام با خود همراه میسازد.
انسجام داستان در «بینام پدر» تحسین برانگیز است؛ عناصر و شخصیتهای داستان به خوبی در هم آمیخته به گونهای که هیچ شخصیت و کاراکتری را نمیتوان از داستان جدا نمود؛ زیرا نبود هر کدام از شخصیتها به پیکره داستان ضربه میزند. ضربآهنگ داستان در تمام اثر بهخوبی حفظ شده است و غافلگیری نهایی، پایانی تحسین بر انگیز رقم میزند.[۲]
رمان بی نام پدر که در جشنواره انقلاب سال ۱۳۹۹ قابل تقدیر، برگزیده نوزدهمین دوره جشنواره قلم زرین و نامزد جایزه شهید اندرزگو در سال ۱۴۰۰ شده به چاپ چهارم رسیده است.[۴]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه کتاب
بی نام پدر داستان زندگی یکی از بدنام ترین و فاسدترین تیمسارهای رژیم شاهنشاهی است. کسی که عامل مستقیم انگلیس ، موسس انجمن بهایی، عامل سرکوب کردها و قاچاق مواد مخدر درسراسر ایران است . یکی از شخصیت های کتاب او را «یک اژدها » می داند و شخصیتی دیگر او را فاسق و کافر معرفی می کند. شخص اول داستان ابتدا درجه سرهنگی را دارد و پس از خدمت به دستگاه طاغوت به درجه تیمساری می رسد. داستان رمان بی نام پدر در دو برهه ی زمانی و در سه خط داستانی در هم تنیده روایت می شود. در ابتدا، داستان تیمسار، قمار باز قهاری است که زندگی اش را با قمار بنا کرده و برای سرکوبی غائله کردها به کردستان فرستاده شده. او شکارچی و تیراندازی زبردست است. اما سودای شکار آهوی تیزپا در کردستان ، ختم به قمار و شکار دختر خان میشود و ماجرای ازدواجش با دختری کرد روایت می شود در ادامه داستان ماجرای فرزندش که از وجود تیمسار بی خبر است روایت می شود. روایت بعدی در مورد فدائیان اسلام است که موازی با دیگر حوادث داستان پیش میرود. این روایت ها در نقطهای طلایی به هم میرسند و مخاطب را شگفت زده میکنند.[۵][۲] شخصیت اصلی داستان، یک کشمکش روانشناختی بر سر حلالزاده بودنش دارد که این کشمکش در نهایت با توجه به آن حدیث پیامبر (ص) که هرکه علی (ع) را دوست دارد، حلالزاده است، حل میشود.[۴]
معرفی نویسنده
سیدمیثم (مهرداد) موسویان، نویسنده معاصر ایرانی است. در سال ۱۳۶۲ در همدان به دنیا آمد. او کارشناسی ارشد خود را در رشتهی روانشناسی به اتمام رسانده و به عنوان روانشناس در درمانگاه شکری موحد همدان مشغول به فعالیت است. از نوجوانی شعر سرودن را آغاز کرد و در جوانی و هنگامی که دانشجو بود، به داستان نوشتن مشغول شد؛ اولین تجارب داستانی او در سال ۱۳۸۳ در انجمن داستان حوزه هنری همدان و حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس همدان رقم خورد اغلب آثارش گرایشات مذهبی دارند.
سید میثم موسویان تا کنون بیش از دوازده جلد کتاب نوشته و در بیش از شصت جشنواره کشوری شرکت کرده و افتخاراتی را هم از خود کرده است که از میان آنها میتوان به کسب رتبه در جشنواره بین المللی سلام بر نصرالله سال ۱۳۸۶، کسب رتبه سوم در جشنواره پیامبر اعظم(ص) سال ۱۳۸۷، رتبه نخست جشنواره ملی رمان نویسی انقلاب اسلامی سال ۱۳۸۹، رتبه دوم جشنواره داستان کوتاه نوجوان انقلاب اسلامی سال ۱۳۸۹ اشاره کرد.
او با کتاب «تفنگمو زمین نذار» در سال ۱۳۹۷ نامزد نهایی یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد شد و عنوان برگزیده نهایی آتیه داستان جایزه ادبی جلال آلاحمد به انتخاب مردم را از آن خود کرد. از میان کتابهای او میتوان به چهار پر، کلاه پوستیها و ردپاهای روی آب و بی نام پدر اشاره کرد. موسویان جز نویسندگان پرکار چند سال اخیر به شمار میرود که بیشتر نوشتههایش در ژانر انقلاب و دفاع مقدس نوشته شده و البته در ژانرهای دیگر هم دست به قلم شده و آثاری تولید کرده است. او روانشناس است و از علم روانشناسی و تعلیمات دینی خود در محتوای آثارش استفاده میکند و با هنرمندی تمام در لایههای پنهان آثارش یک معرفت دینی را دنبال میکند.[۳]
جلسه نقد و بررسی
جلسه نقد و بررسی رمان «بی نام پدر» نوشته سید میثم موسویان با حضور نویسنده و رضا جوان آراسته از نویسندگان و کارشناسان و به عنوان منتقد روز شنبه در سالن اجتماعات انتشارات کتاب جمکران برگزار شد.[۴]
نقدهای مثبت
رضا جوان آراسته
دو مساله اساسی و ویژگی بارز این کتاب، تسلط آقای موسویان نسبت به شخصیت ها قابل تحسین است. گویی که با شخصیت ها زیست مشترک داشتند و شاید دانش روانشناسی ایشان به این شخصیت پردازی خوب و عمیق کمک کرده است. مساله دوم و قابل توجه در این رمان، روایت پیچیده و درهم تنیده است؛ نویسنده به تک تک روایت ها مسلط و آنها را به خوبی پردازش کرده است. ترکیب این دو مساله یعنی پیچیدگی حاصل از شخصیت پردازی درست با پیچیدگی حاصل از روایت، رمانی را رقم زده که خواننده را به تلاش و کشف داستان وادار می کند و او را تا انتهای رمان با خود همراه می سازد.[۴]
نظر نویسنده درباره اثرش
دلیل تسلط بر شخصیت پردازی و عمیق بودن و آشنا بودن شخصیت ها این است که من بخش بزرگی از دغدغهام برای نوشتن «بینام پدر» این بود که درباره بافت سنتی، آشنایان و آدمهای زیستبوم خودم یعنی همدان بنویسم. به این ترتیب شخصیتهایی معادل پدر و داییهایم در این داستان حضور دارند. یعنی شخصیت محمود که در داستان میبینید را به خاطر عشق و محبت به پدرم خلق کردم. در کل آدمهای این داستان، کسانی هستند که جلوی چشمم هستند و به همین دلیل است که به این خوبی توانسته ام آنها را به مخاطب معرفی کنم. شخصیت اصلی داستان، یک کشمکش روانشناختی بر سر حلالزاده بودنش دارد که این کشمکش و درگیری در نهایت با توجه به آن حدیث پیامبر (ص) که هرکه علی (ع) را دوست دارد، حلالزاده است، حل میشود. یکی از ابعاد داستان، همین حدیث است. این، یکخط فرعی برای داستان اما یکخط اصلی اعتقادی و باوری است. در داستان «بینام پدر» خردهقصههای رستم و سهراب، بهلول و عقده ادیپ فروید هم وجود دارند که من سعی کردم در لایه های زیرین متن به آنها اشاره کنم.[۴]
اگر اثری جایزه دریافت میکند به معنای بهتر بودن از کارهای دیگر نیست. گاهی خداوند برای یک کتاب سرنوشتی در نظر گرفته و خواسته و اراده او بر دیده شدن این اثر است. بینام پدر یک اثر منفیخوان است، در این داستان هم رستم و سهراب امروزی هست و داستانی از عشق و دلدادگی مجنونی به یک لیلی.[۶] من رمان «بینام پدر» را بهطور سفارشی ننوشتم. یعنی سفارشی از ناشر برای نوشتناش نگرفتم. بلکه آن را برای شرکت در جشنواره داستاننویسی انقلاب نوشتم. بعدها بود که آن را به ناشر سپردم. چون این کار را بدون نقشه پیشین شروع کردم، نوشتناش حدود چهار تا پنجسال طول کشید و نسخه نهایی با نسخه اولیه، تفاوت زیادی داشت.[۳]
جوایز
- شایسته تقدیر در جشنواره انقلاب سال ۱۳۹۹
- برگزیدهٔ نوزدهمین دوره جشنواره قلم زرین به صورت مشترک با «بر شکن» از حمید علیدوستی.
- نامزد جایزه شهید اندرزگو در سال ۱۴۰۰.
- در چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد، در بخش داستان و رمان بلند به همراه کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ»، اثر رضا جولایی به صورت مشترک به عنوان شایسته تقدیر معرفی شد.[۳]
در برشی از کتاب میخوانیم:
«زود باش کارش تمام کن، شک ندارم… تفنگ را بر می دارم… نشانه می روم… نه، کار من نیست. خونم به جوش آمده… تیمسار مهربان. مسلمان، نمی شود که زد… اصلا یک محبتی توی دلم به او وجود دارد… یک چیز عجیب… انگار که طرف را عمری است می شناسم… مسئله فقط آزادی خودم نیست… بزن… بزن لعنتی!… بزن. آن همه تمرین کرید… با صدای ترمز چند ماشین دم ساختمان به هم نگاه می کنیم… مأموران، مأموران… تفنگ را از دست من می گیرد و خودش نشانه می رود… به خدا اشتباه گرفتیش… خفه شو… گند زدی به همه چی… به خدا… گریه ام می گیرد… ترق… خون می پاشد توی صورتم…»[۳]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «کتاب نیوز».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «کتاب نیوز».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ «سید میثم موسویان».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ «داستانی برپایه حدیث هرکه علی (ع) را دوست دارد حلالزاده است - خبرگزاری مهر».
- ↑ «کتاب بی نام پدر اثر میثم موسویان».
- ↑ «تجلیل از نویسنده «بینام پدر» توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور - ایسنا».