پاییز فصل آخر سال است

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
پاییز فصل آخر سال است
نویسندهنسیم مرعشی
ناشرچشمه
محل نشرتهران
شابک٩٧٨-۶٠٠-٢٢٩-٨-٢١
تعداد صفحات١٨٩
موضوعداستان فارسی
سبکواقع‌گرای مدرن

رمان پاییز فصل آخر سال است به قلم نسیم مرعشیدر سال ۱۳۹۳ منتشر و سال ۱۳۹٤ برگزیدهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد شد. این رمان بلافاصله به چاپ‌های بعدی رسید و تاکنون بیش از چهل بار تجدیدچاپ شده است.

نقد و بررسی در شهر کتاب خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پشت جلد کتاب
کتاب صوتی
پاییز فصل آخر سال است خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
* * * * *

پاییز فصل آخر سال است از سه روایت تشکیل شده است که آن را از زبان هر سه دختر می‌خوانیم و نیمی از داستان در تابستان و نیم دیگرش در پاییز رخ می‌دهد. این رمان از آدم‌هایی حرف می‌زند که در فضای تلخ و مأیوس‌کننده و سرد جهانی که از آن ناگزیرند، ادامه می‌دهند تا فقط با ایستادن و وقفه‌ها بجنگند. انتخاب برای آن‌ها دیگر معنایی ندارد و هر عملی که به آن دست می‌زنند، در واقع به دست نامرئی سرنوشت رخ داده است و این اراده فقط یک توهم است. یکی بی‌هیچ دلخوشی زندگی می‌کند و حالا وقت انتخاب است؛ یا ادامه‌دادن به زندگی مثل مردهٔ متحرک یا مهاجرت برای همیشه و زندگی در غربت تا آخر. یکی می‌خواهد که حق خود را از اجتماع بگیرد و به اندازه‌ای که تلاش کرده از جامعه‌اش پاداش بگیرد؛ اما با جریان رودخانه‌ای از سیاهی مواجه می‌شود و تا چشم به هم می‌زند، می‌بیند که سیاهی تمام دور و برش را احاطه کرده است. یکی منجی خود را در لباس عشق جست‌وجو می‌کند و تمام چیزی که می‌خواهد، همراهی خانواده است. این سه دختر نماد تنهایی یک اجتماع متحد از زنان هستند که در سه قشر نویسنده آن را تبدیل به نماد می‌کند؛ اما حرف‌های نویسنده در این‌جا تمام نمی‌شود و لابه‌لای این رنج‌های زنانه و آرزوهای کودکانه، مفاهیم مهم‌تری را دنبال می‌کند که به دیگر جنسیت در آن نقشی ندارد.[۱]این رمان روایت‌های چندگانه دارد و از فرم دایره‌ای در نگارش آن بهره برده شده است. فصل‌های رمان کاملاً با هم برابر هستند. این از وسواس نویسنده ناشی شده است. او نمی‌خواسته هیچ‌کدام از سه شخصیت از دیگری پررنگ‌تر به نظر برسند. مرعشی فصل لیلا را با توجه به شخصیت او و دغدغه‌هایش با شاعرانگی نگاشته است. او می‌گوید در مصاحبه‌ای خوانده بوده که گلی ترقی داستان‌هایش را بلند می‌خواند و بعد بازنویسی می‌کند. او هم از ترقی تقلید کرده، داستانش را بلند خوانده و صدایش را ضبط کرده و سعی کرده به متن آهنگ ببخشد. روایت چندگانه‌ی کتاب تعدد زبانی هم می‌طلبد که مرعشی بیشترین وقت را برای این موضوع گذاشته است.[۲]

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

کتاب شامل دو بخش با عنوان‌های تابستان و پاییز است که هر کدام بخش‌ها سه فصل دارند و هر فصل از نگاه یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود. سه دختر در آستانه‌ سی‌سالگی‌؛ لیلا، روجا و شبانه. در واقع داستان برشی کوتاه از ماجراها و دغدغه‌های این سه دختر است؛ دغدغه‌هایی مثل مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی، روابط عاطفی و خانوادگی.[۳]

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

چرا باید این رمان را خواند

رمان، روایتگر دوستی چندسالهٔ سه زن است که در آستانهٔ سی‌سالگی است که در دورهٔ تلخ و سرشار از یأس زندگی‌شان قرار دارند. سه زن از یک دههٔ پرآشوب، دههٔ شصت! با دغدغه‌ها و تفکرهای به‌سرانجام‌نرسیده در کنار هم هستند. در خط‌به‌خط داستان، تلاش و تنهایی و تردیدهای زن امروزی مشهود است. خط سیر قصه این سه زن، خواننده را با خود می‌برد و هم‌ذات پنداری در خلال اتفاق‌ها رخ می‌دهد. آخر داستان خواننده غافلگیر می‌شود. سؤال مهم این است که آیا باید هر داستانی یک سرانجام خوش یا همان happy ending داشته باشد؟[۴]

جلسات نقد و بررسی

بازتاب کتاب در فضای مجازی

بازیگرانی مانند مهراوه شریفی‌نیا این کتاب را در صفحهٔ اینستاگرامشان معرفی کردند که موجب شد رمان بیشتر دیده شود.[۵]

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

رمان در دو فصل با عنوان‌های «تابستان» و «پاییز» نوشته شده که هرکدام سه تکه دارند و هر تکه توسط یک زن روایت می‌شود: لیلا که همسرش میثاق او را رها کرده و برای ادامهٔ تحصیل و زندگی به کانادا مهاجرت کرده؛ شبانه که در ارتباطی نامطمئن با ارسلان به سر می‌برد و در ازدواجِ با او مردّد است؛ و روجا که در صدد تکمیل مدارک و گرفتن پذیرش دانشگاه و ویزای فرانسه است و به میثاق علاقه‌ دارد. شخصیت‌های این رمان همه با هم در ارتباطند؛ یا در دانشگاه و یا محل کار آشنا و دوست شده‌اند. در فصل تابستان شرایط نامتعادلِ این سه زن از زبان خودشان مطرح می‌شود و در فصل پاییز شکل دیگری به خود می‌گیرد: لیلا با کار در روزنامه زندگیِ جدیدی را آغاز می‌کند؛ شبانه در عینِ تردید به ازدواج با ارسلان تن می‌دهد؛ روجا که در گرفتنِ پذیرشِ دانشگاه در فرانسه ناموفق است، به کانادا و رفتن پیش میثاق فکر می‌کند.[۶]
لیلا از خانواده‌ای متمول و تحصیلکرده است. شبانه از خانواده‌‌ای کارمند با برادری عقب ماندهٔ ذهنی و روجا از خانواده‌‌‌ای بازاریِ متوسط‌‌الحال که پدرش را در کودکی از دست داده است. موقعیت مکانی هر سه آنها تهران است. داستان بافتی روان دارد. تک‌گویی‌های درونی راوی‌ها گاه چنان در روایت گذشته و شرح روزمرگی‌ها غرق می‌شود که خصلت بارز «داستان» یعنی تعقیب حوادث در آن کم‌نگ می‌شود، چرا که در این مفهوم تنها «زمان» عامل مهم است و اینکه چه اتفاقی افتاده و بعد چه اتفاقی روی خواهد داد. اتمسفرِ مسلط بر داستان اندوه است. اندوهِ ناتوانی در تغییر وضعیت موجود. خاطرات کودکی، حسرت‌ها، ترس‌ها، فقدان‌ها که به روزگارِ کنونی نیز تسری یافته و گویی رهایی از آن ناممکن است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


سبک کتاب

رمان به سبک جریان سیال ذهن نوشته شده و ویژگی بارزِ فنی‌اش عوض‌شدنِ راوی‌هاست. لحن و حتی محتوای کلام خصوصاً در جایی که لیلا راوی است، به آثار سیمون دوبوار شبیه می‌شود؛ آنجا که او هم زنی «وانهاده» را راوی داستانش قرار می‌دهد. مرعشی در انتقالِ دیتا به خواننده خساست به خرج می‌دهد و محتاط است. مخاطب را همواره در مقامِ کشفِ روابط و رویدادها تشنه می‌گذارد و لذتِ آن را تا پایان حفظ می‌کند. از این نظر خواندنِ رمان جذابیتِ خود را برای مخاطب دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

فضاسازی

فضاسازی رمان‌، یادآور سرما و تلخی‌ست و تلاش بر این است که با اشاره به مکتب طبیعت‌گرایی (ناتورالیسم) و البته نه پیروی از آن به طور جدی، جدال انسان با دنیا و بیگانگی او در این جهان بزرگ را، به تصویر بکشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زبان

انسجام کلامی و زبانی در ساختن لحن زنانه ازجمله نکاتی بود که منتقدان را به تحسین وا داشت. قلم نسیم مرعشی به زبان‌های کهن کمتر پیوند خورده و تلاش می‌کند تا با استفاده از زبان مدرن، عناصر مدرنی را نیز به‌کار بگیرد که در داستان نقش مهمی ایفا می‌کنند. اما هنر نویسندگی در همین قلم مستقل و به قول خود نویسنده، «زنانه» نیز به چشم می‌خورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

پیرنگ

در پاییز فصل آخر است خبری از گره‌افکنی و گره‌گشایی نیست. داستان سراسر کشمکش شخصیت‌هاست با آنچه از کودکی گام‌به‌گام با آن‌ها پیش رفته و رشد کرده‌اند و تا پایان داستان، پایانی بر این کشمکش نیست و راه‌حلی برای آن ارائه نمی‌شود. گویی هدفِ نویسنده درگیرکردن خواننده با دنیای واقعیِ در جریان است. نویسنده قصد داشته مخاطب را با تصویرش در آینه روبه‌رو کند و تحقق پیرنگ داستان را به خواننده وا می‌گذارد. زیرا علی‌رغم نبودِ گره‌افکنی و گره‌گشایی، خواننده در برخی از موارد داستان تا به نهایت دچار شک و تردید است. در واقع می‌شود گفت نویسنده به جای بیانِ روشنِ افکار، احساسات و حتی دادن سرِنخ‌های بیشتر به خواننده از گذشتهٔ سه کاراکتر اصلی داستان، عزم خود را جزم کرده که به دانش و تجربه‌ی خواننده اعتماد کند و برداشت و تصمیم مخاطبش را گشاده‌دستانه پذیرا باشد.[۷]

شخصیت‌پردازی

شخصیت‌های این رمان متعلق به گذشته است و ذهنشان در پی آینده. شخصیت‌های آن لیوان‌های بلورینی هستند که هم‌زمان آب سرد و گرم در آن‌ها ریخته می‌شود. نتیجهٔ این کار ترک‌خوردن لیوان است. بخش بیرونی شخصیت‌های رمان بسیار ساده است؛ اما بعد درونی‌شان، وقتی به شکل حدیث نفس بروز می‌یابد، نشانگر عمیق‌بودن نگاه‌ آن‌هاست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


گزارشی از فروش کتاب

رمان در نخستین نمایشگاه مجازی کتاب تهران که سال ١٣٩٩ برگزار شد یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی بوده است.[۸]

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

پاییز فصل آخر سال است به‌عنوان یکی از آثار برگزیدهٔ ادبیات فارسی برای انتشار در ایتالیا انتخاب شد. پریسا نظری این کتاب را به زبان ایتالیایی ترجمه و نشر سی‌و‌سه پل آن را در ایتالیا منتشر کرده است.

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

این کتاب در سال نود منتشر شد و اتفاقات سال هشتاد‌وهشت بن‌مایهٔ کتاب را شکل می‌داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


نقد تطبيقی براساس نظريهٔ عشق استرنبرگ

عشق و روابط عاطفی زن و مرد، از موضوعات مشترک مباحث روان‌شناسی و آثار ادبی است كه قابليت بررسی و مقايسه را در چارچوب پژوهش‌های ميان‌رشته‌ای دارد. يكی از نظرياتی كه می‌تواند دريچه‌ای تازه برای خواننده به‌ويژه در مواجهه با متن داستانی بگشايد، نظريهٔ عشق استرنبرگ است. این نظریه می‌تواند توضيح دهد چرا زنان و مردان به ايجاد ارتباط عاشقانه با برخی اشخاص گرايش بيشتری دارند و ارتباط با برخی ديگر برای آن‌ها جذابيتی ندارد. در مطالعه‌ای ميان‌رشته‌ای و با رويكرد بينامتنی، این داستان را با نظريهٔ قصهٔ عشق استرنبرگ تطبيق داده‌اند:
قصهٔ خانه و خانواده قصهٔ عشقی است كه در ذهن ليلا شكل گرفته است؛ اما ميثاق، قصهٔ سفر را باور دارد. برای ميثاق رفتن يعنی تحقق آرزوها. ليلا نمی‌تواند در قصهٔ ميثاق ايفای نقش كند و از تغيير قصهٔ خود نيز ناتوان است، بنابراين، رابطهٔ آن‌ها متزلزل می‌شود و جدا می‌شوند. ليلا منظم و باسليقه است و هميشه خانه‌ای مرتب دارد اما وقتی ميثاق او را ترک می‌كند، خانه به هم ريخته و نامرتب می‌شود. در اين داستان خانه نمادی از رابطهٔ جفت‌ها است؛ در رابطه ليلا و ميثاق هم پس از آسيب‌ديدن رابطه، وضعيت خانه دگرگون می‌شود. قصهٔ خيال يكی ديگر از قصه‌های عشق در اين داستان است. در قصهٔ خيال فرد معتقد است افسانه‌های پريان ممكن است در روابط تحقق پيدا كنند و در صورتی كه شخص بتواند فرد مناسبی را پيدا كند، می‌تواند از آن پس، مانند افسانه‌ها به خوبی و خوشی زندگی خواهد کرد. او می‌خواهد مثل شخصيت داستان‌ها باشد و مثل شاهزاده‌ها از او خواستگاری كنند يا رابطه‌اش با ارسلان مثل ليلا و ميثاق باشد. قصهٔ ديگر شبانه، قصهٔ بهبودی است. در اين داستان شبانه منتظر جفتی است كه بتواند با ماهان به خوبی رفتار كند و ارسلان نيز تلاش می‌كند در اين زمينه اعتماد او را جلب كند. اما رابطهٔ ارسلان و شبانه بسيار متزلزل است. به‌نظر می‌رسد اين تزلزل به‌جهت قصه‌هایی است كه شبانه به آن باور دارد و ارسلان جفت مناسبی برای هيچ‌كدام از آن قصه‌ها نيست. در صورتی كه آرمان‌گرايی، كمالگرايانه باشد امكان موفقيت قصه وجود ندارد، ولی در رابطه‌هایی كه مبتنی بر آرمان‌های واقعيت‌گرايانه است ممكن است جفت‌ها بتوانند قصهٔ خيال خود را محقق كنند. شبانه برای تحقق قصهٔ بهبودی‌اش بايد جفتی نيازمند به بهبودی پيدا كند ولی ارسلان نقش بهبوددهنده دارد نه بهبوديابنده.[۹]

از نگاه اهالی ادبیات

یزدان سلحشور

مصطفی مستور

سوسن شریعتی

علی‌اصغر محمدخانی

از نگاه خوانندگان

نسیم مرعشی از خلق رمانش می‌گوید

رمان چگونه نوشته شد

رمان در چه فضایی نوشته شد

نوشتن رمان چقدر زمان برد

چرا رمان پرفروش شد

ساختار رمان

تعدد زبانی

بازنویسی رمان

ریتم رمان

جمله‌های ماندگار کتابخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • «نمی‌دانم کیشلوفسکی بود یا کی. می‌گویند بعد از ساختن فیلم قرمز، دیگر بی‌خیال شده بود. گفته بود می‌خواهم بروم یک جای دور. توی یک ویلا بنشینم روی مبل، هی سیگار بکشم و مشروب بخورم تا بمیرم. دکترایم را که بگیرم، مثل او بشوم. چه کیفی دارد این‌قدر راضی بودن. آدم دیگر هیچ کاری در زندگی ندارد. فقط می‌ماند عشق و حال و مردن.»
  • «خیلی وقت است داریم ادا درمی‌آوریم. ادای خوشبختی ساده‌ای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کرده‌ایم.»
  • «خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گویی و هر وقت نمی‌خواهی، نمی‌گویی و بدون خداحافظی گم می‌شوی. می‌توانی با بغض بخندی و هیچ‌کس نفهمد داری گریه می‌کنی. می‌توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌هایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است.»
  • «زندگی آدم‌ها همه‌اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می‌توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه‌اش دست دیگران است.»

جوایز کتاب

برگزیدهٔ هشتمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد

مشخصات کتاب‌شناختی

به استناد خانه کتاب پاییز فصل آخر سال است توسط «نشر چشمه» و با ویراستاریِ روزبه رادمنش، تاکنون در پنجاه‌ویک نوبت به‌چاپ ‌رسید که مجموع تیراژ نزدیک به ١٠٢٠٠٠ جلد رسیده است.

منبع‌شناسی

YesY بررسی عناصر داستانی و چگونگی به کارگیری آن‌ها در رمان پاییز فصل آخر سال است، سیده‌زهرا میررضایی و فاطمه عباس‌پور، چهارمین همایش بین‌المللی زبان و ادبیات فارسی، اسفند٩٩
YesY تحلیل کارکرد گفتمان در رمان «پاییز فصل آخر سال است»، هانیه حاجی‌تبار، چهارمین کنفرانس بین‌المللی زبان، ادبیات، تاریخ و تمدن، اردیبهشت ١٣٩٩

نوا، نما و نگاه

کتاب صوتی پاییز فصل آخر سال است با صدای بهناز جعفری، راضیه هاشمی، شیما جانقربان و ... به قیمت ٢١٥٠٠ تومان از سایت نوار قابل‌خریداری است.[۱۵]

تصویر از صفحات کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

پیوند به بیرون