عارف قزوینی
پیشه | نویسنده |
---|
از میان یادها
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی عارف؛ تقارن با نظامهای سیاسی
۱۲۵۸-۱۲۷۵:
- تولد در شهر قزوین.
- آغاز تحصیلات مکتبخانهای؛ فراگیری خواندن و نوشتن فارسی، مقدمات عربی و صرف و نحو.
- تعلیم خط نزد سه تن از اساتید فن در قزوین.
- تعلیم موسیقی و آواز نزد حاج سید صادق خرازی.
- مشق روضهخوانی -به درخواست پدر- نزد میرزا حسین واعظ.
- پامنبری و نوحهخوانی در مجالس؛ اغلب مرثیههایش را خود میساخت.
- رسما معمم میشود و علیرغم وجود دو برادر بزرگتر، پدرش او را وصی خود میکند.
۱۲۷۶-۱۲۷۸:
- مرگ پدر؛ قطع رابطه با خانواده و آغاز یک زندگی بیبندوبار.
- برخورد با اولین عشق زندگی: خواستگاری و مخالفت خانوادهٔ دختر.
- عقد پنهانی: خشم خانواده دختر، فرار از قزوین و جدایی از معشوقه.
- اقامت در رشت؛ دوستی با درویشی به نام رفعت علیشاه و ساختن یکی دو شعر مشترک.
- مجددا دل به گروی عشق دیگری میسپارد و اولین تصنیف زندگی خود را برای دختری ارمنی میسازد: «دیدم صنمی...»
- برای دیدار معشوقه مخفیانه به قزوین بازمیگردد، ولی پس از چند روز بستگان دختر مطلع شده دختر را به خارج شهر میفرستند.
- تلاشهایش برای دیدار یار بینتیجه است و این بی خبری مطلق روز به روز او را سرگشتهتر و عصبیتر میکند تا بلاخره صبح یک شب نوشخواری ناگهان عازم تهران میشود.
۱۲۷۸-۱۲۸۴:
- زندگیاش در محافل شبانهٔ دوستان میگذرد؛ چند روز پس از ورود به تهران، در میهمانی منزل صدرالممالک، مورد توجه شاهزاده موثقالدوله قرار گرفته مجبور میشود به خدمت او درآید.
- بین رجال و درباریان شهرت مییابد؛ از جمله طرف توجه مخصوص اتابک (صدر اعظم) است و در اغلب بزمهای او شرکت دارد.
- مظفرالدین شاه که آوازهٔ هنر او را شنیده، به دیدنش ابراز تمایل میکند و قرار میشود او را به حضور اعلی حضرت ببرند.
- اتابک شبی او را به بزم ملوکانه میبرد و صدای او را ضبط میکنند.
- شاه که آواز او را پسندیده دستور استخدام او را به عنوان فراش خلوت -در دربار میدهد؛ ولی او به حیله از پذیرش این شغل- به قول خودش «ننگین» سر باز میزند.
- شدیدا بیمار و دو ماه بستری می شود؛ پس از بهبودی خود را به هر حیله از شرّ نوکری موثقالدوله نجات میدهد.
- از طریق دوستان ذینفوذ، توصیههایی از شاه و اتابک برای حاکم قزوین میگیرد و به این شهر میرود، تا شاید به کمک عمال حکومت معشوقه را قهرا به چنگ آورد.
- در قزوین در انجام این عمل دچار تردید میشود، چون آن را مغایر اصول اخلاقی خود میبیند.
- آشفته و ناآرام است و در این آشفتگی دست به عملی میزند که ممکن است به قیمت زندگیاش تمام شود: روز بیستویکم ماه رمضان با هیأت و لباسی نامتناسب به مسجد شاه قزوین میرود و موجب خشم و عکسالعمل عزاداران می شود.
- چند روز بعد بالاخره تصمیم نهایی خود را میگیرد: بر تردید غلبه کرده، علیرغم عشق شدید، دختر را غیابا طلاق داده، بلافاصله و بیخبر با حالی نزار عازم تهران میشود.
- قطع علاقهٔ کامل از قزوین؛ فقط سالی یکبار به دعوت دوستان -و یا رسیدگی به امور ملکی- به این شهر میرود.
- به وسیلهٔ سید باقر خان با اغلب مشروطه خواهان آشنا شده با محافل آنان مراوده دارد.
- با وجود شهرت روزافزون بههیچوجه هنرش را وسیلهٔ ارتزاق قرار نداده با درآمدی اندک در کمال قناعت و مناعت طبع گذران میکند.
- آشنایی با حیدرخان عمواوغلی، در منزل سید باقرخان، که به یک دوستی پایدار و موثر می انجامد.
- ملاقات با تاجالسلطنه -از دختران ناصرالدینشاه- در یک مهمانی، که بعدها به یک رابطهٔ عاشقانه میانجامد؛ آشنایی در همان مجلس با نظامالسلطان -از رجال درباری- که به جمع دوستان بزمهای شبانهٔ او میپیوندد.
- ملاقات با درویشخان -در مهمانی نظامالسلطان در گلندونک- و دوستی و همکاری آینده؛ به همراه تارِ درویشخان میخواند و شور در مجلس میافکند؛ همان ش عشقی بین او و دختری از مهمانان پا میگیرد.
- چند روز بعد به تهران بازمیگردد و مجددا از سوی نظام السلطان به قریهٔ جمال آباد شمیران دعوت میشود؛ دختر نیز از مدعوین است و دیدارهای خالی از اغیار به آتشهای عشق آن ها دامن میزند؛ چند روز بعد دختر به تهران بازمیگردد و به دلیل بروز وبا در این شهر به قزوین میرود؛ تاب دوری از معشوقه را نیاورده و به بهانهای به دنبال او می رود؛ در قزوین، دختر طی ماجرایی به دست یکی از عشاق شرور خود کشته شده و این داستان غمانگیز عاشقانه پایان مییابد و شاعر مجددا به تهران بازمیگردد.
۱۲۸۴-۱۲۸۸
- آغاز جنبش مشروطه.
- صدور فرمان مشروطیت.
- مرگ مظفرالدینشاه.
- تاجگذاری محمدعلیشاه بدون دعوت از نمایندگان مجلس.
- غزل «شکنج طرّه» را برای معشوقهٔ جدیدش، تاجالسلطنه، میسازد.
- درگیری بین شاه جدید و مشروطهخواهان و افزایش تدریجی آن؛ بروز شورشها و ناآرامیهایی در تبریز و تهران؛ مخالفت مطبوعات آزادیخواه با رویههای مستبدانهٔ شاه.
- ترور اتابک صدراعظم انتصابی شاه، توسط عباسآقا تبریزی، در جلوی مجلس شورای ملی.
- امضای توافقنامهای بین روس و انگلیس، دربارهٔ تقسیم ایران به مناطق نفوذ.
- هجوم اوباش یه مسجد سپهسالار و مجلس شورای ملی، به تحریک محمدعلی شا.
- سوءقصد نافرجام به شاه، به طراحی حیدرخان عمواوغلی.
- کودتای شاه و به توپ بستن مجلس، به دست قزاقان کلنل لیاخوف روسی.
- اعلام حکومت نظامی؛ بستن مجلس و برچیدن انجمنهای ایالتی و ولایتی؛ کشتار و قلع و قمع آزادیخواهان؛ تعطیل مطبوعات و دستگیری و قتل روزنامهنگاران؛ آغاز استبداد صغیر.
- آغاز جنبش مسلحانهٔ تبریز، به حمایت از مشروطه، به سرکردگی ستارخان و باقرخان.
- سرایت جنبش تبریز به سایر نقاط کشور، شکست نیروهای دولتی در برابر آزادیخواهان و آزاد شدن تدریجی شهرها.
- مانند سایر آزادیخواهان در رنج است؛ کم و بیش اشعار سیاسی میسراید که امکان انتشار وسیع ندارد و تنها در محافل خصوصی و پنهانی آزادیخواهان خوانده میشود.
- رسیدن مجاهدان مشروطهخواه به تهران و شکست نیروهای دولتی از آنان؛ پناهیدن محمدعلی شاه به سفارت روس و خلع او از سلطنت؛ اعلام سلطنت احمدشاه؛ ولیعهد خردسال وی، با نیابت عضدالملک قاجار.
- از نظر گرایش سیاسی به احنمال زیاد تحت تاثیر حیدرخان عمواوغلی است.
- دو غزل سیاسی-میهنی «پیام آزادی» و «زنده باد» و اولین تصنیف سیاسی خود «مژده ای دل که جانان آمد» را به مناسبت پیروزی آزادی خواهان میسراید.
- اولین کنسرت سیاسی خود را به -به نفع حریقزدگان بازار- در منطل ظهیرالدوله برگزار میکند.
- آغاز آشنایی با افتخارالسلطنه، دختر دیگر ناصرالدین شاه و سرودن تصنیف عاشقانهٔ «افتخار همه آفاقی و منظور منی» برای او در سفر رشت و طوالش.
- گشایش دومین دورهٔ مجلس شورای ملی.
- تاسیس حزب دموکرات ایران در تهران به کوشش حیدرخان عمواوغلی.
۱۲۸۹:
- تصنیف «تو ای تاج، تاج سر خسروانی» را برای تاجالسلطنه میسازد.
- غزل «مرگ دوست» را به مناسبت خودکشی دوست خود، مرتضیخان بهشتی قزوینی، میسراید.
- درگذشت عضدالملک و انتخاب ناصرالملک قراگزلو به نیابت سلطنت.
- آشنایی با قدرتالسلطنه، دختر دیگر ناصرالدینشاه.
۱۲۹۰:
- بازگشت محمدعلی میرزا به ایران -به تحریک و کمک روسها- برای باز پس گرفتن تاج و تخت.
- تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را برای تشجیع آزادیخواهان به ایستادگی میسازد.
- شکست شاه مخلوع از نیروهای دولتی و فرار وی از گمش تپه.
- در تصنیفی برای قدرتالسلطنه «نه قدرت که با وی نشینم» به شکست محمدعلی میرزا از نیروهای دولت مشروطه اشاره میکند.
- با اخترالدوله، یکی دیگر از دختران ناصرالدین شاه آشنا میشود.
- افزایش تحریکات و تجاوزات روس و انگلیس در ایران و ورود نیروهای نظامی آنها به شمال و جنوب کشور.
- تهدید روسها مبنی بر اینکه اگر دولت ایران مشاور مالی جدیدالاستخدام خود -مورگان شوستر آمریکایی- و هیأت همراه وی را اخراج نکند با نیروهای خود به سمت تهران پیشروی خواهند کرد؛ همراهی انگلیس ها با آنان و خشم و انزجار مردم از این دخالتها و تجاوزات.
- رد اولتیماتوم روس به اتفاق آرا در مجلس شورا.
- پیشروی روسها به سمت تهران؛ هیجان فوقالعادهٔ مردم و برپایی تظاهرات مختلف بر علیه دول استعمارگر روس و انگلیس.
- تصنیف «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود» را به حمایت از شوستر میسازد.
- در کنسرت پرهیجانی -در تساتر باقراُف تهران- آن را میخواند و اغلب تماشاچیان به گریه میافتند.
- اخطار سفارت روس و تهدید به اشغال تهران؛ مخالفت مجدد مجلس با اولتیماتوم آنها.
- جنگ روسها با مجاهدین و کشتار آنها در تبریز و رشت و انزلی؛ پذیرش اولتیماتوم از سوی دولت؛ پایان دورهٔ دوم قانونگذاری.
- بمباران تبریز توسط نظامیان روس و تصرف ساختمانهای دولتی.
- تعطیل مجلس و بیرون کردن نمایندگان ملت؛ انحلال انجمن ایالتی تبریز؛ منع اجتماعات و توقیف روزنامهها به دستور ناصرالملک.
- ابلاغ برکناری شوستر؛ تظاهرات دموکراتها در بازار تهران.
- کشت و کشتار روسها در تبریز و کوچیدن مجاهدان از این شهر.
- دار زدن ثقةالاسلام و هفت نفر دیگر از آزادیخواهان تبریز به دست روسها.
- تصنیف «از خون جوانان طن لاله دمیده» را به یاد شهدای راه آزادی میسازد.
- خروج شوستر از ایران.
- موافقت اجباری دولت ایران با قرارداد۱۹۰۷ روس و انگلیس؛ آغاز نهضت ملی جنگل،به سرکردگی میرزا کوچکخان، بر علیه سیاستهای تجاوزکارانهٔ روس و انگلیس.
- خروج محمدعلی میرزا از ایران و بازگشت مجدد وی به خاک روسیه.
۱۲۹۱-۱۲۹۳:
- غزل «عهد با جانان» را به مناسبت انحتار دوست نزدیک خود، محمد رفیعخان و در رثای او میسازد.
- سفر طولانیمدت ناصرالملک به اروپا.
- تصنیف شدیداللحن «گریه را به مستی بهانه کردم» را در انتقاد از ناصرالملک و دیکتاتوری او می سازد.
- مراجعت نایبالسلطنه از اروپا.
- ناصرالملک دستور دستگیری او را میدهد ولی او که قبلا مطلع شده به اصفهان میگریزد و مدتی بعد که موضوع فراموش میشود به تهران بازمیگردد.
- چند روزبعد در نمایش خیریهای برای تاسیس مدرسهٔ احمدیه در پارک ظلالسلطان، غزل «بیداری دشمن - غفلت دوست» را میخواند که در آن اشارهای انتقادی به سپهدار -نخستوزیر وقت- دارد؛ در بازگشت از کنسرت توسط گماشتگان سپهدار مضروب شده مدتی مضروب میشود.
- بعد از انعکاس بد این عمل زشت در بین مردم، سپهدار وانمود میکند از ماجرا بیاطلاع بوده و درصدد دلجویی از شاعر برمیآید.
- تاجگذاری سلطان احمدشاه قاجار و پایان نیابت سلطنت ناصرالملک.
- آغاز جنگ بینالمللی اول.
- اعلان بیطرفی ایران در جنگ.
- گشایش دورهٔ سوم مجلس شورای ملی.
- آغاز دوستی با ملکالشعرای بهار که از نمایندگان فعال حزب دموکرات در مجلس است.
- تقسیم منطقهٔ بیطرف ایران بین روس و انگلیس.
- چند ماه پس از شروع جنگ، نیروهای متخاصم یکی پس از دیگری از مرزهای مختلف گذشته، علیرغم اعلان بیطرفی ایران، خاک کشور را به صحنهٔ رویارویی خود تبدیل میکنند.
- پایان دورهٔ سوم مجلس قانونگذاری، به دنبال پیشروینیروهای بیگانه به سمت تهران.
- مهاجرت عدهای از نمایندگان مجلس و آزادیخواهان از تهران به قم.
- عقبنشینی تدریجی مهاجرین و حکومت موقتی به سوی خاک عثمانی به دنبال پیشروی نظامیان روس.
- رنجش از بهار، بر سر ساختن شعری مشترک برای تصنیفی که به درخواستشاه و اصرار درباریان قرار بوده است برای جشن سالگرد تاجگذاری آماده کند.
- در کنسرت پرشوری در تئاتر باقراُف، غزل سیاسی «لباس مرگ» را میخواند و چند روز بعد به قصد پیوستن به مهاجرین روانهٔ کرمانشاه میشود.
- تشکیل «حکومت موقت ملی جدید» در کرمانشاه به ریاست نظامالسلطنه مافی.
- پیشروی نیروهای روس به سمت کرمانشاه و عزیمت مهاجرین به سوی عراق.
- اشغال کرمانشاه توسط نظامیان روس.
- در قصر شیرین دوست و همسفرش، عبدالرحیمخان خودکشی میکند؛ غزل «جور» را در رثای او میسازد.
- روح حساس او این فاجعه را تاب نیاورده شدیدا بیمار میشود و چند روز بعد نظام السلطنه، اور را جهت وعالجه به بغداد میفرستد.
۱۲۹۵:
- گرفتار افسردگی شدید روحی است؛ حیدرخان در بغداد مراقبت از او را به عهده گرفته است سعی میکند با استفاده از نفوذ کلام خود و اعمال شیوههای روانشناسی مدرن، مجددا میل به آواز خواندن، زندگی و مبارزه را در او بیدار کند.
- برای تقویت احساسات میهنپرستانهاش، حیدرخان چند بار او را به تماشای ایوان مداین برده و مجد و عظمت گذشتهٔ ایران را به او یادآوری میکند. شعر «دیدار طاق کسری» یادگار یکی از این دیدارهاست.
- تصرف مجدد کرمانشاه توسط سپاهیان عثمانی.
- بهبود بیماری و مراجعت از بغداد؛ در کرمانشاه به دلیل مضیغهٔ شدید مالی مجبور میشود علیرغم میل باطنی مانند سایر مهاجرین از کمکهای مالی متحدین استفاده کند.
- افسردگی شدید روحیاش ادامه دارد؛ زودرنج و حساستر شده و از حکومت موقت ملی و مهاجرین شدیدا سرخورده است.
- حملهٔ نیروهای عثمانی به همدان و عقبنشینی روسها.
- ماژور پسیان (کلنل بعدی) با ژاندارمهای تحت فرمان خود از مدتها پیش در منطقه است و با نظامیان اشغالگر روس میجنگد.
- تشکیل کمیتهٔ مجازات در تهران به منظور ترور رجال وابسته به بیگانه.
- انقلاب بورژوا -دموکراتیک در روسیه و براندازی سلطنت استبدادی خاندان رومانف.
- عقبنشینی ترکها از همدان و تصرف این شهر و مناطق اطراف آن توسط روسها.
- آشنایی با ماژور محمدتقیخان پسیان -احتمالا- که به همراه نیروهای متحدین به کرمانشاه آمده است.
- شکست نیروهای ترک در کرمانشاه عقبنشینی آنها و پایان کار مهاجرت؛ به هم پیوستن نیروهای روس و انگلیس در عراق.
- توقفی کوتاه در قصر شیرین و عزیمت به کرکوک و حلب، به همراه مهاجرین.
- عزیمت با قطار از حلب به استانبول در معیت نظامالسلطنه.
- روز بعد از رسیدن به استانبول تغییر لباس داده مکلّا میشود.
- آشنایی با میرزادهٔ عشقی -احتمالا- که از همدان برای پیوستن به مهاجرین به استانبول آمده است.
- آشنایی با رضازاده شفق، دانشجوی جوانی که شدیدا به او ارادت میورزد؛ این آشنایی به دوستی عمیق منجر شده تا پایان عمر شاعر ادامه مییابد.
- پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه.
- همچنان در مضیقهٔ مالی است و با عسرت زندگی میکند.
- تصنیف «اتحاد اسلام» را تحت تاثیر تبلیغات ترکها که داعیهٔ رهبری جهان اسلام را دارند میسازد.
- قصیدهٔ شدیداللحنی با مطلع «ز من بگو به سلیمان نظیف تیره ضمیر» را در پاسخ به مقالات هتاکانهٔ یکی از پانترکیستها میسازد.
۱۲۹۷:
- اشغال تبریز توسط نظامیان عثمانی، در اجرای نقشهٔ «اتحاد ترک» در لوای «اتحاد اسلام».
- تصنیف «شاهناز» را در همین راستا ساخته به اشغالگران ترک میتازد.
- کشور در آتش جنگ و ناامنی میسوزد و نیروهای متجاوز خارجی هر یک از سویی وارد ایران شده شهرهایی را متصرف شدهاند. دولتها اغلب دستنشاندگان خارجی هستند و در اینسو و آنسو گردنکشانی با سوءاستفاده از ناتوانی دولت مرکزی به قتل و غارت مردم بیگناه مشغولند. و بالاخره آزادیخواهان و میهندوستان نیز در اعتراض به وضع موجود، اغلب در جنبشهای ضد امپریالیستی گرد آمده به مبارزهٔ مسلحانه روی آوردهاند.
- تشکیل دولت وثوقالدوله.
- دستگیری، اعدام و تبعید اعضای «کمیتهٔ مجازات».
- پس از شنیدن خبر اعدام «حسینخان لله» -از اعضای کمیتهٔ- مجازات که از دوستان نزدیک اوست، با تاثر شدید غزل «آرزو» را در رثای او میسازد.
- بیرون رفتن سپاهیان ترک عثمانی از آذربایجان.
- دور از وطن و از سر دلتنگی، غزل پرشور «یاد وطن» را در استامبول میسازد.
۱۲۹۸:
- تسلیم یادداشت دولت شوروی به ایران، مبنی بر تعیین اصول سیاست جدید آن دولت در ایران.
- بازگشت به ایران از مسیر قفقاز.
- آشنایی با علی بیرنگ در رشت، که در آینده به دوستی عمیقی میانجامد.
- به یادگار مراجعت مهاجرین، غزل «کوی میکده» را میسراید.
- عقد قرارداد تحتالحمایگی ایران بین انگلستان و دولت وثوقالدوله.
- سفر احمدشاه قاجار به اروپا.
- مانند سایر وطنپرستان به مخالفت با این قرارداد و دولت سرسپردهٔ وثوق الدوله پرداخته اشعاری از جمله غزل «نالهٔ مرغ» را در اینباره میسراید.
- اولین کنسرت خود را -پس از پایان مهاجرت- در تئاتر باقراُف تهران اجرا میکند. در این کنسرت غزلهای «یاد وطن»، «خوش آن زمان» و «نالهٔ مرغ» را میخواند.
- بلافاصله پس از اجرای کنسرت به اصفهان عزیمت میکند.
- بین راه تهران به اصفهان -در مورچه خورت- تصنیف «رحم ای خدای دادگر» را میسازد.
- مدتی در اصفهان اقامت میکند و آزادیخواهان این شهر مقدمش را گرامی میدارند.
- سفر مهاجرت او را از نظر سیاسی شدیدا سرخورده کرده است.
- غزل «سپاه عشق» را احتمالا در همین سفر سروده است؛ شعری که بعدها -پس از اجرا در کنسرتی در مشهد- موجب رنجش شدید ایرج میرزا و ساختن «عارفنامه» شد.
۱۲۹۹:
- خودکشی یکی از افسران میهنپرست و منشی هیأت مستشاران انگلیسی در اعتراض به قرارداد استعماری.
- آغاز قیام ملی آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیرون کردن افسران سوئدی از نظمیهٔ تبریز و به دست گرفتن ادارهٔ شهر توسط دموکراتها.
- پایان اقامت در اصفهان و عزیمت به اراک.
- تصنیف «آذربایجان» را در پاسخ به وثوقالدوله که آذربایجان را «عضو فلج ایران» خوانده بود میسراید.
- مراجعت سلطان احمدشاه قاجار از اروپا؛ وی ضمن این سفرمخالفت خود را با قرارداد ابراز میدارد و دولت استعماری انگلیس را خوش نمیآید ولی در فرانسه مردم از او بهمانند یک قهرمان استقبال میکنند.
- سقوط کابینهٔ وثوق الدوله.
- تشکیل دولت مشیرالدوله.
- خروج مستشاران انگلیسی از تهران.
- تعیین مخبرالسلطنه هدایت به استانداری آذربایجان و حرکت او به سمت تبریز.
- ورود نیروهای دولتی به تبریز.
- کشته شدن خیابانی و پایان قیام آذربایجان.
- سفری از اراک به قزوین طبق معمول همه ساله.
- به کوشش رضازاده شفق مقداری از اشعار پراکندهاش جمعآوری میشود.
- کودتای سیدضیاء و رضاخان؛ نخستوزیری سید ضیاء.