نگهبان تاریکی

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۴ توسط غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نگهبان تاریکی
نویسندهمجید قیصری
ناشرافق
محل نشرتهران
شابک٩٧٨-۶٠٠-٣۵٣-١١٠-٩
تعداد صفحات٨٠
موضوعمجموعه داستان
سبکواقع‌گرا
زبانفارسی
نوع رسانهکتاب
امضاء نگهبان تاریکی توسط مجید قیصری
نشست ادبی در حوزه هنری خوزستانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
رونمایی در کتابخانه دستغیب تهرانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نشست ادبی در شهرستان ادبخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
هادی خورشاهیان در نقد نگهبان تاریکی در شهرستان ادبخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نقد نگهبان تاریکی در فرهنگ‌سرای امیدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نشست ادبی نگهبان تاریکی در فرهنگ‌سرای امیدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نقد و بررسی نگهبان تاریکی در
سرای اهل قلم
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» در بردارندهٔ ٩ داستان کوتاه به‌قلم مجید قیصری است که در هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال‌ آل‌احمد تقدیر شد و نشر افق آن را در سال ١٣٩٣ منتشر کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

* * * * *

تمام داستان‌های این مجموعه پیرامون دفاع مقدس است؛ البته از منظری متفاوت. مجید قیصری سعی کرده است با پرداختن به موضوعاتی که تاکنون کمتر از دوران جنگ روایت شده است، به کاوشِ درون انسان‌های درگیر با جنگ بپردازد. ابتکار نویسنده در استفاده از اشاره‌های فلسفی و شخصیت‌های اساطیری در لابه‌لای داستان‌ها و تمرکز او بر لایه‌های درونی تفکر انسان‌های درگیر با جنگ باعث شده است که «نگهبان تاریکی» تبدیل به اثری متفاوت در حوزۀ دفاع مقدس شود؛ اثری که در آن می‌توان با عمق نگاه یک سرباز درگیر با جنگ آشنا شد و با او همدلی کرد. در این مجموعه داستان اخلاق و رفتار فردی شخصیت‌ها برجسته شده است. قیصری همچنین با به کارگیری اسطوره و اشاره‌های فلسفی در لایه‌های درونی داستان‌ها، به ناشنیده و نادیده‌های جنگ معنی جدیدی داده است. اثر نگاه کالبدی به جنگ دارد که ردپای آن در داستان‌ها آشکار است و حماسه در آن جایی ندارد. مجموعه داستانی نگهبان تاریکی با داستان «آب» شروع شده و با داستان «آتش» تمام می‌شود اما بیشتر به وجه آتش ِجنگ، ناظر است تا آب و زلالیت آن.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

مجید قیصری در این داستان‌ها، به کاوش ِ درون انسان‌های درگیر با جنگ پرداخته است، اما جنگی که این انسان‌ها با آن رودررو هستند، گویی صلح است. داستان‌های این کتاب عبارت است از: «آب»، «یکی خوابیده زیر درخت کُنار»، «آصف خروس نداره»، «در را باز کن»، «کاتب»، «ساقه پلاتین»، «نگهبان تاریکی»، «کی اولین شوت رو می‌زنه؟» و «آتش».[۱]

چرا باید این کتاب را خواند

از نکات توجه‌برانگیز در مجموعه داستانی «نگهبان تاریکی» سبک خاص روایی هر ۹ داستان است؛ در همهٔ داستان‌های این کتاب، نویسنده ماجرا را به شکلی آغاز می‌کند که در همان ابتدا سؤالی در ذهن مخاطب ایجاد شود و او را به درون فضای جذاب داستان می‌کشاند و در انتهای داستان‌ نیز با استفاده از پایانی باز انتخاب سرنوشت پیش آمده برای شخصیت‌های داستان و شکل‌دادن ادامهٔ ماجرا در ذهن مخاطب را برعهدهٔ خودش می‌گذارد. همچنین نویسنده نگاه جدیدی به مقولهٔ جنگ دارد.[۲]

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

سال‌شمار کتاب

١٣٩٣: نخستین بار توسط نشر افق منتشر شد.
١٣٩۴: در هشتمین دورۀ جایزه ادبی جلال آل‌احمد تقدیر شد.[۳]

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

در جامعه‌شناسی جنگ، جنگ‌ها از یک طرف عادلانه و از طرفی ناعادلانه است و این شرایطی است که برای اغلب جنگ‌های جهان پیش می‌آید. کنارزدن جنگ و نگاه‌کردن به ستاره‌های درخشان جنگ از نقاط قوت این کتاب است. انتخاب مناسب نام کتاب نیز از نقاط مثبت دیگر است؛ «نگهبان تاریک» تاریکی و روشنایی دو عنصر مهم در ایران باستان است دو موضوع مهم هستی. قیصری در نوشته‌هایش تحلیل گسترده‌ای از شخصیت‌ها ندارد بلکه با توجه رشته تحصیلی‌اش که روان‌شناسی بوده است، داستان را طوری نوشته تا هوش خواننده کاملاً درگیر شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستان آب

داستان دربارۀ چشمه‌ای است لب مرز ایران و عراق در زمان جنگ که بین سربازان هر دو کشور مشترک است و ایرج، برادر یکی از سربازان به‌نام سیاوش با انداختن تیری و کشتن یکی از سربازان طرف مقابل که می‌خواسته از این چشمه آب بردارد، این تعادل را به‌هم می‌زند. «قبلی‌ها که می‌خواستند این کوه را تحویل ما بدهند، گفتند این چشمه بین ما مشترک است. حتی یکی‌شان گفت متبرک است. کاری به کارشان نداشته باشید، هروقت آمدند سروقت چشمه، شتر دیدید ندیدید. شما هم بروید بردارید، کارتان ندارند». داستان آب همان‌طور که از اسمش پیداست، داستان بستن آب را دوباره تکرار می‌کند. قصۀ آبی که برای ما مسلمانان معنای خاصی دارد. دکتر نامور در کتاب درآمدی بر اسطوره‌شناسی به سراسطوره در متن‌های ایرانی اشاره می‌کند و آن سراسطورۀ ایرانی، اسلامی و غربی است. در این داستان از نظر نگارنده دو سر اسطوره به‌صورت مشخص وجود دارد؛ یکی سراسطورۀ ایرانی و دیگری سراسطورۀ اسلامی. سراسطورۀ اسلامی آن همان قصۀ آب است که می‌توان به اسطورۀ کربلا آن را ربط داد و سراسطورۀ ایرانی آن اسطورۀ سیاوش در پیش‌متن شاهنامه است. در این داستان از اسم‌های ایرج و سیاوش استفاده شده است که این اسم‌ها نشانه‌ای است برای هشیارکردن خواننده به‌سمت اسطوره‌ها. در این داستان، سیاوش برادر ایرج که تیر انداخته است، برای دادن تاوان، پابرهنه با دستمالی سفید که نماد صلح است خود را به نیروهای دشمن تسلیم می‌کند. این صحنه، خواننده را به یاد اسطورۀ سیاوش می‌اندازد آن زمانی که برای اثبات بی‌گناهی خویش با لباس سفید به آتش وارد می‌شود. «نگهبان فهمیده بود سیاوش نیست. رفته بود آن طرف خاک‌ریز... انگار دود و مه باشد درست نمی‌شد تشخیص داد سفیدی ملافه، ولی به‌خوبی پیدا بود. ملافۀ سفید را از گردن کشیده بود روی لباسش سرتاسر. دست‌ها را باز کرده بود که یعنی خالی است، ببینید. انگشتی انداخته بود بیخ حلقۀ کوزه و دست دیگر خالی. پابرهنه، پوتین‌ها را حمایل کرده بود گردنش. چندنفر می‌گفتند نخ پوتین‌ها از پشت سرش پیدا بوده». با این نشانه‌ها می‌توانیم به‌خوبی بگوییم که این یک‌داستان اسطوره‌ای است و اسطوره‌ها در آن زندگی می‌کنند.[۴]

در را باز کن

این داستان، روایتگر فرار از خط نبرد است. فرار زمانی آغاز می شود که راوی داستان نیروهای دشمن را بالای سر خود می‌بیند و در حالی‌ که عده‌ای همچنان مشغول دفاع هستند صحنه را ترک می‌کند. داستان اساساً اشاره‌ای به دلایل فرار و شرایطی که موجب آن شده است نمی‌کند. راوی در صحنه‌ای که با دشمن مواجه می‌شود از مواجه با آن فرار می‌کند. منطق شخصیت «حفظ جان» در مقابل مقاومت و «ایثار جان» است. راوی در حملۀ عراقی‌ها پا به فرار می‌گذارد. عده‌ای پشت خاکریز با عراقی‌ها درگیر می‌شوند اما راوی به سمت جبهه خودی در دشت می‌دود تا جانش را نجات دهد. او در میانۀ راه هر چه را دارد می‌اندازد. اسلحه، حتی لباس‌هایش را هم می‌اندازد. تنها چیزی که او را نگران می‌کند آن است که اگر در این بیابان بمیرد چه سرنوشتی خواهد داشت و چگونه شناسایی می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نگهبان تاریکی

نگهبان تاریکی، داستان محوری این مجموعه است که نام کتاب را به خود اختصاص داده است. نویسنده تلاش کرده است تا از روایت اموری که رنگ و بوی دینی دارند و جزو شعائر و آداب دینی محسوب می شوند پرهیز کند، شاید بدان سبب که وجود این امور را نوعی شعاری‌نویسی می‌داند. از جمله نکات کلیدی و مشخصی که حتی نام داستان نیز در برگیرندهٔ آن بوده و در طی داستان بر آن تأکید می‌شود «تاریکی» است. البته این تاریکی نمود ظاهری دارد که در صحنهٔ انتشار راوی در اتاق هتل و توصیف شب بارها تکرار شده است اما قطعاً این سیاهی تنها سیاهی ظاهری و مادی نیست و نشان‌دهندهٔ سیاهی و تاریکی است که شخص راوی در آن قرار دارد. از جمله نکات مورد توجه این جریان مقولهٔ جهل نسبت به دشمن است. دشمن مجهول دشمنی است که در تاریکی قرار دارد. دشمن تاریک، دشمنی است که نمی‌توان با آن جنگید. شخصیت اصلی از عراقی‌ها کینه دارد ظاهراً دلیل این کینه کشته‌شدن برادرش توسط عراقی‌ها است.[۵]


کی اولین شوت رو می زنه؟

نفرات گردانی پش از عملیات به پادگان آمده‌اند اما جای بسیاری از افراد خالی است. راوی یک پایش را در جنگ از دست داده است و شاهد غم و غصه باقیماندگان است که حال و حوصلۀ هیچ کاری را ندارند. او در سرمای زمستان توپ پلاستیکی را پیدا می‌کند و با آن در محوطه شروع به بازی می‌کند. اندک‌اندک افرادی گرد او جمع می‌شوند و بازی می‌کنند. این داستان با داستان‌های دیگر مجموعه تفاوت آشکاری دارد. این تفاوت به محصولی است که روایت بدست می‌دهد. در طول روایت نگرانی و غصه نسبت به رزمندگانی که دیگر به اردوگاه نظامی باز نمی‌گردند تبدیل به نشاطی کودکانه می‌شود. راوی که خود جانباز جنگی است برای آن‌که این حس غم‌زده را از دوستانش بزداید پا به توپ می‌شود و آن‌ها را نیز با خود همراه می‌کند. این نشاط در جنگ و حرکت از غم به شادی در داستان وجود دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستان آتش

داستان دوم در این مجموعه داستانی، داستان «آتش» است. «آن سال، برف سنگینی افتاده بود. توی مقرمان نشسته بودیم که بی‌سیم خبر داد دو اسیر ایرانی از اردوگاه موصل فرار کرده‌اند. می‌گفتند ردشان را زده‌اند. احتمالاً آمده‌اند به طرف کوه‌های سلیمانیه. توی اتاق حرف افتاد که چه کنیم. عمویم گفت: «خیال‌تان راحت باشد پای‌شان به ایران نمی‌رسد. سرما دخل‌شان را می آورد». یکی از مردهای توی مقر گفت: «نشد ندارد عمو». عمویم با خنده گفت: «مگر این‌که کسی نجات‌شان دهد». داستان آتش، داستان دو اسیر ایرانی بی‌پناه در جنگ ایران و عراق است که به‌طریقی از دست اهالی یک‌روستای عراقی نجات پیدا می‌کنند. داستان، نگاهی به اسطورۀ حضرت موسی دارد. زمانی که به اذن خدا درختی آتش می‌گیرد و راه را به موسی و همراهانش نشان می‌دهد. در این داستان نیز دو اسیر ایرانی برای فرار از دست اهالی روستا به آب می‌زنند مانند رود نیلی که برای حضرت موسی خشکید، ولی این‌بار رودخانه نمی‌خشکد بلکه به‌طرز باورنکردنی اهالی می‌بینند در سرما و برف و عمق رودخانه، آن دو از رودخانه در کنار درختی بالا می‌آیند که در حال سوختن بوده است. آن‌ها در کنار آتش، خود را گرم می‌کنند و نجات می‌یابند. قیصری در این داستان از سراسطورۀ دینی بهره گرفته است. «هرچه جلوتر می‌دویدم به این حقیقت بیشتر آگاه می‌شدم که بعید است آب آن‌ها را سالم تحویل خشکی بدهد. اگر هم سالم از آب بیرون می‌آمدند حتماً در اثر سرما یخ می‌زدند. چشمم خورد به دودی که از کنارۀ رود بالا می‌رفت. درختی کنارۀ رود، آتش گرفته بود». در قسمت دیگر داستان، شخصیت عمو را می‌بینیم که از شکی که داشته، درآمده و با این نشانه‌ها به مرحلۀ حیرانی رسیده است. او که اسطورۀ درخت آتش‌گرفته را می‌دانسته مانند امری که خدا به موسی کرد که «فاخلع نعلین» کفش‌هایش را می‌کند و به‌سمت درخت سوخته می‌رود و دیگر هیچ‌کس او را بعد از آن نمی‌بیند. «یک‌دفعه دیدم از روی اسب خودش را پرت کرد پایین. اسب به امان خدا رها شد و عمویم عین منگ‌ها سر جاش خشکش زد. فقط یک‌ کلمه از دهانش شنیدم که در آن لحظه درست نفهمیدم چه گفت. بعد دیدم زنگال‌هاش را از پاش باز کرد و روی برف‌ها پابرهنه شروع کرد به راه‌رفتن...».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ساقه پلاتین

این داستان، روایتگر مردی است که کارش جمع‌کردن ضایعات جنگ است و مقداری از آن‌ها را برای فروش پیش پیرمردی به نام مسلم می‌آورد. اما مسلم می‌گوید دیگر چدن خریداری ندارد و باید از این به بعد به سراغ پلاتین برود. پیرمرد بالاخره راضی می‌شود چدن‌ها را بخرد. مرد بار کامیون‌هایش را پشت سدی خالی می‌کند و به این می‌اندیشد که در دنیای امروزه کسی به آن‌چه پشت این سد است توجه‌ای ندارد. این داستان از آن جهت با داستان‌های دیگر مشترک است که تلاش شده است «داستان موقعیت» باشند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


سبک کتاب

منتقدان اعتقاد دارند «نگاه انسانی به جنگ» از ویژگی‌های آثار قیصری است و نویسنده جنگ را فارغ از نگاه ایدئولوژیک می‌بیند. این نکته در همۀ داستان‌های قیصری پیداست اما در داستان‌های اخیر، بومی‌بودن ما را هم به رخ می‌کشد. گاهی داستان‌نویسان با نوشتن این نوع داستان‌ها دربارهٔ جنگ ایران و عراق گمان می‌کردند که داستانی درباره «جنگ جهانی دوم» می‌نویسند اما نکته‌ای که باعث می‌شود داستان‌های «قیصری» برجسته شود این است که بومی‌بودن را نشان می‌دهد.[۶]

نثر

قیصری با زبان داستان مچ می‌اندازد و در «نگهبان تاریکی» به متنی روان رسیده است و این، بر سوژه‌ هم تأثیر گذاشته است. او قبلاً پیچیده‌تر می‌نوشت و سوژه هم پیچیده‌تر بود و اکنون چون زبان روان‌تر شده است، مخاطب احساس می‌کند که سوژه هم ساده‌تر شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت‌پردازی

شخصیت‌پردازی در داستان «آب» به‌گونه‌ای است که شخصیت اصلی داستان ناظر دو روایت است و آتش بیرونی و درونی و قضاوت شخصیت در آن تأثیر‌گذار است. داستان «آصف خروس ندارد» تنها داستانی است که ما حضور یک شخصیت زن را داریم. شخصیت زن نماد زندگی، عشق و صلح است. در داستان «در را بازکن» نوعی شخصیت‌سازی برای «پلاک» وجود دارد. البته بحث تفحص و خود‌شناسی هم دیده می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ویژگی‌های مهم کتاب

از ویژگی‌های مهم این کتاب روایت پس از واقعه است. حس روایت‌شده می‌تواند احساس هر یک از مخاطبان هم باشد و هر دو جنسیت زن و مرد به راحتی با حس خاطرات راوی انس می‌گیرند. این‌جاست که «لایه پنهان» داستان خود را آشکار می‌کند. وجود «لایه پنهان» از دیگر ویژگی کتاب «نگهبان تاریکی» است. داستان‌های قیصری دارای کاوش ذهنی خیلی خوبی است که بسیار راحت از ناگفته‌ها و موقعیت‌های ناگفته سخن می‌گوید. زوایای پنهانی را در داستان‌هایش آشکار است که کمتر نویسندۀ حوزۀ جنگ آن‌ها را دیده و تمرکز کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اظهارنظرها

محمدرضا شرفی خبوشان

یوسف یوچق

مجتبی رحماندوست

علی ذوالعلم

حامد رشاد

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

جلسات نقد و بررسی

YesY مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» که حاوی داستان‌های جنگی است، دوشنبه سیزدهم مهر ماه ۱۳۹۴ با حضور منتقدان اسماعیل آذر و محمدجواد جزینی در فرهنگسرای ابن‌سینا نقد و بررسی شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY نشست نقد و بررسی «نگهبان تاریکی» ٧مهر۱۳۹۴ از سوی مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان با حضور نویسنده و رضا امیرخانی، محمدرضا بایرامی، داوود غفارزادگان و احمد دهقان برگزار شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY نشست ادبی نقد مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» مورخ ۱۱اسفند۱۳۹۴ در واحد آفرینش‌های ادبی حوزهٔ هنری خوزستان برگزار شد که محمد حیاتی، مترجم و منتقد و فردین کوراوند شاعر و داستان‌نویس حضور داشتند.[۱۰]
YesY آیین رونمایی از کتاب «نگهبان تاریکی»، سه‌شنبه ١٣مرداد۱۳۹۴ با حضور نویسنده، مهدی حجوانی و فرحناز علیزاده در فرهنگسرای امید برگزار شد.[۱۱]
YesY آیین رونمایی و نقد و بررسی کتاب «نگهبان تاریکی» مورخ یکشنبه ۱آذر۱۳۹۴ با حضور معاون توسعه کتابخانه‌ها و کتابخوانی نهاد در سالن اجتماعات کتابخانه عمومی دستغیب تهران برگزار شد.[۱۲]
YesY نشست نقد مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» عصر روز یکشنبه ۲۱مرداد۱۳۹۴ با حضور نویسندهٔ کتاب و هادی خورشاهیان به عنوان منتقد و علاقه‌مندان ادبیات داستانی در موسسه­ فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد.[۱۳]
YesY مراسم نقد و بررسی کتاب «نگهبان تاریکی» دوشنبه ٧دی۱۳۹۴ با حضور نویسنده، احد گودرزیانی و مرتضی هاشمی‌پور در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.[۱۴]

جوایز کتاب

شایسته تقدیر در هشتمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مشخصات کتاب‌شناختی

نگهبان تاریکی توسط «نشر افق» در سه نوبت به‌چاپ ‌رسید که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ٢٧٠٠ جلد رسیده است.

جستارهای وابسته

پروندۀ پرترۀ «مجید قیصری»؛ مشروح میز نقد «نگهبان تاریکی» با حضور محمدرضا شرفی خبوشان، محمدقائم خانی و مجید قیصری

پانویس


منابع

  • قیصری، مجید (۱۳۹٣). نگهبان تاریکی. تهران: افق. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۵۳-۱۱۰۹.

پیوند به بیرون

  1. ««نگهبان تاریکی» نقد می‌شود». ایسنا، ۱۲مهر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  2. «مراسم رونمایی و نقد و بررسی کتاب «نگهبان تاریکی» برگزار شد». پایگاه کتابخانه‌های عمومی، ۱آذر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  3. «بررسی «نگهبان تاریکی» با حضور هادی خورشاهیان، مجید قیصری و یوسف قوجق». شهرستان ادب، ۲۱مرداد۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  4. «لایه پنهان جنگ را در «نگهبان تاریکی» می‌توان لمس کرد». فرهنگ و هنر، ۱۴مرداد۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  5. «نقد و بررسی کتاب «نگهبان تاریکی»». ایبنا، ۱۴مرداد۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  6. «بخش‌های خواندنی کتاب «نگهبان تاریکی»». خبرگزاری مهر، ۱۶مرداد۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  7. ««نگهبان تاریکی» قیصری تقدیر شد». تسنیم، ۳۰آبان۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  8. ««نگهبان تاریکی» نقد می‌شود». ایسنا، ۱۲مهر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  9. «غوطه در تاریکی». وب‌سایت احمد شاکری. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  10. «نگاه انسانی به جنگ در تمام آثار قیصری پیداست». ایبنا، ۸دی۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  11. «مشروح میز نقد «نگهبان تاریکی» با حضور محمدرضا شرفی خبوشان، محمدقائم خانی و مجید قیصری». شهرستان ادب، ۹تیر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  12. «مطالعه «نگهبان تاریکی» تجربه لذت کشف است». ایبنا، ۱۰اسفند۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  13. «قیصری: تجربیات خودم را نوشتم». سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها آستان قدس رضوی، ۱مرداد۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ١٣تیر۱۴٠٠. 
  14. «رویارویی آدم‌ها با جنگی که گویی صلح است». ایسنا، ۱مرداد۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۱۱اسفند۱۳۹۴.