تو در قاهره خواهی مرد

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تو در قاهره خواهی مرد
نویسندهحمیدرضا صدر
ناشرزاوش
محل نشرتهران
تاریخ نشربهار ۱۳۹۳
موضوعرمان تاریخی
زبانفارسی

تو در قاهره خواهی مرد رمانی تاریخی از حمیدرضا صدر است. کتابی که الگوی روایت متفاوتش آن را به یک کتاب خوش‌خوان تاریخی تبدیل کرده است. صدای درونی شخصیت تاریخی کتاب در بهار ۱۳۹۳ توسط نشر زاوش منتشر می‌شود تا آنچنان بر مخاطب تاثیر بگذارد که تنها پس از سه هفته به چاپ دوم برسد. روایتی جدید از تاریخ پهلوی به قلم خوش‌خوان صدر که سرانجام در لیست تقدیرشدگان بخش مستندنگاری هشتمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد می‌درخشد.

* * * * *

تو در قاهره خواهی مرد، روایتی جدید از زندگی آخرین پادشاه ایران است. کتاب سفرش را از مرگ ملک فاروق پادشاه مصر آغاز می‌کند، از پیچ و ‌خم‌های تاریخی سرگذشت پهلوی دوم عبور می‌کند و سرانجام محمدرضا شاه را با ترس، راز اصلی داستان، به مقصد پایانی‌اش یعنی قاهره می‌رساند. آنجاست که صدر می‌گوید: «تو در قاهره خواهی مرد!». جنبهٔ تاریخی و مستند این اثر پررنگ‌تر از جنبهٔ داستانی آن است و اِشراف نویسنده به تاریخ‌ها و وقایع، اصالتی تاریخی به آن بخشیده. خواننده با ورق زدن کتاب و پیش رفتن با اتفاقات داستان، به خصوصی‌ترین لحظات روزگار پهلوی دوم سرک می‌کشد و می بیند چگونه یک انسانِ حتی در پناه قدرت چون انسان‌های دیگر ترسی جانکاه در وجودش است. خواننده می‌بیند که ویژگی‌های انسانی چگونه بر رفتار پادشاه با اطرافیانش تاثیر می‌گذارد. نویسنده برای کشف راز پادشاه، آن هم از زبان خودش، خواننده را به اعماق قلبش می‌کشاند تا مسافر این داستان، نه تنها شاهد یک خودافشایی تاریخی باشد، بلکه ناخواسته اطلاعاتی دقیق و مستند از آن روزگار را در بطن متن دریابد. اطلاعاتی که صدر، آن‌ها را هم با تجربهٔ‌ زندگی در آن روزگار به دست آورده است و هم با سال‌ها تحقیق و پژوهش در این باره در کتابخانهٔ مجلس و کتابخانهٔ ملی. تقدیر شدن این کتاب در بخش مستندات جایزه جلال آل احمد گواه بر این ویژگی منحصر به‌ فرد است. نقطه‌ٔ مثبت و عطف کار، انتخاب یک الگوی روایتی جدید یعنی روایت دوم شخص است. جرئت نویسنده ما را مشتاقانه به این دعوت می‌کند که در لحظاتی که پادشاه، سطر به سطر، خودش را افشا می‌کند؛ گوشی شنوا برای او باشیم.


آنان که می‌خواهند با او به قاهره بروند

تقدیم به یک مهندس ارتشی زمان شاه

صدر کسی است که تکبرِ از بالا به پایین را همیشه لمس کرده است و با جرئت تمام نوشته‌اش را به کسی تقدیم می‌کند که اگر این کتاب را می‌خواند، او را مواخذه می‌کرد. به مهندس ارتش زمان شاه، پدرش. صدر می‌گوید این کتاب را در نقد قدرت نوشتم، در حالی که حال و هوایش را در خانواده و فامیل زندگی کرده‌ام؛ نمونه‌اش عموی پدرم، صدرالاشراف، نخست وزیر وقت سال ۱۳۲۵.[۱]

داستان آخرین پادشاه ایران از چه قرار است؟

استان از نوروز ۱۳۴۴ و لحظه‌ای که محمدرضا در کاخ مرمر مورد سوءقصد قرار می گیرد آغاز می‌شود. سوژهٔ اصلی داستان همین ترسی است که گریبان پادشاهی را گرفته است که در دید مردم، نماد قدرت است. همگام شدن این ترس با مرگ ملک فاروق برای مخاطب، آن را پررنگ‌تر می‌کند. با فلش‌بک‌ها و فلش‌فوروارد‌های داستان، مخاطب هم کودکی و تاج‌گذاری شاه را می‌بیند و هم تنهایی و سقوط او را و در نهایت آخرین پادشاه ایران، همراه با ترس همیشگی خود، یعنی تنهایی و مرگ در قاهره خواهد مرد. این داستان چون یک فیلم سینمایی تاریخی به جلو و عقب می‌رود و در دویست صفحه سرگذشت شاه را روایت می کند.

تاریخ این‌بار راست می‌گوید، دلیل شهرت کتاب

دلیل شهرت این کتاب، اطلاعات تاریخی مناسبی است که از دورهٔ پهلوی دوم ارائه می‌دهد و به نظر می‌رسد حمیدرضا صدر پژوهش‌های میدانی گسترده‌ای برای نوشتن این کتاب کرده باشد. به گفتهٔ خود نویسنده، او به مدت سه سال منابع و مآخذي را كه دربارهٔ اين موضوع در كتابخانهٔ مجلس شوراي اسلامي، آرشيو ملي و آرشيو قوهٔ قضاييه وجود داشته مطالعه کرده است.[۲]

چرا با این کتاب هم‌مسیر شوم؟

  • اطلاعات تاریخی دقیق در دل یک داستان و توجه به جزییات.
  • الگوی روایت دوم شخص، نه‌ تنها کیفیتی متفاوت را به ارمغان آورده است بلکه برای رمان‌های تاریخی، زوایهٔ دید کم‌تر استفاده‌شده‌ای است.
  • مخاطب همگام و همراه به صورتی سیال، در ذهن آخرین پادشاه ایران است.
  • مخاطب به دریافتی روان‌شناختی از محمدرضا پهلوی می‌رسد.

آیا من مخاطب این کتاب هستم؟

همان‌طور که مجتبی هوشیار محبوب برای هنر آنلاین می نویسد، به نظر می‌آید علاقه‌مندان کتاب‌های تاریخی -خصوصا تاریخ معاصر ایران- مخاطبان اصلی این کتاب باشند که احتمالاً بعد از خواندن این اثر تجربهٔ خوشایندی را نیز پشت سر خواهند گذاشت، چرا که همان‌طور که گفته شد، این اثر روایتی پرجزئیات (به لحاظ تاریخی) از زندگی محمدرضاپهلوی در اختیار خواننده می‌گذارد.[۳]

برای آن‌ها که کتاب را خوانده‌اند

حمیدرضا صدر

انتخاب نامی مناسب برای زندگی آخرین شاه ایران

صدر دربارهٔ نام این کتاب می‌گوید عنوان نخست این رمان «تهران ۴۴» بود و پس از مدتی نام «یک سال با شاهنشاه» را برای آن برگزیدم و البته پس از مدتی و با مشورتی که از دوستانم گرفتم، نام «تو در قاهره خواهی مرد» را برایش انتخاب کردم. گمان می‌کنم این نام بار داستانی بیشتری به کتابم می‌دهد.[۴]

جلسات نقد و بررسی

تا به حال جلسات نقد و بررسی‌ بسیاری برای «تو در قاهره خواهی مرد» برگزار شده است؛ نظیر جلسهٔ نقدی در برنامهٔ گالری «آس» تهران از سلسله ‌نشست‌های حوزهٔ نقد و نظر به مدیریت دکتر «کامران هروی»، به تاریخ شانزده مرداد هزار و سیصد و نود شش.[۵]

سبک کتاب

این رمان برهم‌زننده‌ٔ شیوه‌های کلاسیک روایت است چرا که همواره مخاطب عادت دارد تا با حوادث بیرونی فارغ از نگاه شخصیت‌ها و صدای درون آنان، داستان را بخواند. اما در این کتاب اگرچه حجم اتفاقات به عنوان حوادث بیرونی زیاد است اما نوع ارتباطشان با هستهٔ مرکزی رمان و نوع روایت آن باعث جذب خواننده و پرررنگ‌شدن خط داستانی می‌شود . در واقع رمان ماهیتی پازل‌وار دارد. قطعات این پازل که در قالب انعکاسات ذهنی شخصیت اصلی نمود پیدا می‌کند، در نهایت هریک در جای خود نشسته و تصویر مورد نظر نویسنده را تشکیل می‌دهند. تصویری که از آن می‌توان به دریافتی روانشناختی از شخصیت شاه رسید. البته حمیدرضا صدر که همواره در تحلیل‌هایش جنبه‌های جامعه‌شناختی را نیز از نظر دور نمی‌دارد، در این رمان نیز کوشیده نحوهٔ پرداختنش به پاره‌ای از وقایع و رخدادهای دورهٔ مورد نظرش با چنین رویکردی باشد.[۶]

شخصیت‌پردازی

شخصیت اصلی این داستان محمدرضاشاه پهلوی است. هستهٔ مرکزی آن، ویژگی‌های شخصیت متزلزل و دوگانهٔ آخرین شاه ایران است.این کتاب از شاهی می‌گوید که همیشه در حال ترسیدن از ترور است. ترسی که ازخصوصی‌ترین لایه‌های زندگی‌اش تا روابطش با درباریان و اطرافیان رخنه کرده است. صدر در این باره می‌گوید: «محمدرضاشاه شخصی ترسو بود که توهم قدرت داشت و اطرافیانش هم به این موضوع معترف بودند. مطمئنم انتشار این کتاب به مذاق سلطنت‌طلبان خوش نمی‌آید و «تو در قاهره خواهی مرد» به یقین با واکنش آن‌ها روبه‌رو خواهد شد. من زندگینامه‌های زیادی خوانده‌ام و از آنجایی که فروپاشی پهلوی می‌توانست دستمایه نگارش یک رمان جذاب قرار بگیرد، این کتاب را نوشته‌ام.»[۷] از نظر او، آخرین شاه ایران بیش از هر چهرهٔ تاریخی دیگری قابلیت دستمایه‌شدن برای روایت در رمان‌های تاریخی دارد. بی‌گمان تناقضی که از این چهرهٔ تاریخی برمی‌خیزد برای هر مخاطبی جذاب است. ثروت و قدرتی در دست، ترس و هراسی همیشگی در قلب.[۸]

پرهیز عامدانه از ترسیم زنان

اگر کتاب‌های حمیدرضا صدر را بررسی کنیم، چه در همین کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» و چه در کتاب «سیصد و پنج روز»، می‌بینیم صدر در ترسیم نقش زنان نکوشیده است و مخاطب هیچ دیدی از ذهنیت این نویسنده از زنان ندارد. در مصاحبه‌ای که با این نویسنده صورت گرفت، در جواب به سوالِ پس زنان کجای روایت‌های تو هستند، صدر گفت: «كلا در ترسيم زنان در تاريخ عامدانه پرهيز مي‌كنم و در كتاب «تو در قاهره خواهي مرد» نيز اين رويكرد وجود دارد. زيرا به نظرم پرداختن به زنان، خواننده را درگير حوزهٔ مسائل اخلاقي مي‌كند.» [۲]

حمیدرضا صدر می‌خواهد زمان را به کاغذ منتقل کند

این کتاب با جملات کوتاه و اطلاعات تاریخی فراوانی که در اختیار خواننده قرار می‌دهد، در چند فصل کلی تنظیم شده است که عبارتند از:

  • پیش از بهار ۱۳۴۴
  • بهار ۱۳۴۴
  • تابستان ۱۳۴۴
  • پاییز ۱۳۴۴
  • زمستان ۱۳۴۴
  • پس از زمستان ۱۳۴۴ هر فصل روزشماری است که اتفاقات آن روز را با نگاه کسانی که در اطراف محمدرضاشاه هستند و دلواپسی‌ها و هراس‌های شخصی او به پیش می‌برد. در مصاحبه‌ای که با نویسندهٔ این کتاب شده است، گفته است ارقام و اعداد برایش بسیار مهم هستند. رشته‌اش ریاضی بوده است و اقتصاد خوانده و گویی به خواننده کد می دهد. اگرچه برخی به این شیوه معترض شده‌اند، اما این شیوه و روشی است که صدر دوست می‌دارد. برای حمیدرضا صدر، تاریخ و اعداد و ارقام جزئی از دل‌مشغولی‌های او است. صدر می‌گوید به نظر من، بدون رجوع به تاریخ، در قبال امروز و اکنون، یک ناظر صرف خواهیم بود نه چیزی بیش از این. شاید یکی از مشکلات ما هم این است که خیلی فراموشکاریم و از تاریخ درس نمی‌گیریم. [۲]

زبان گزارشگری فوتبالی صدر، عامل جذاب روایت رمان تاریخی

مردی از جنس فوتبال

الگوی روایتی در این رمان زاویهٔ دید دوم شخص مفرد است و زبان گزارشگری، آن هم به صورت سیال، ابزاری شده است تا با آن بتوان به ذهن محمدرضا سرک کشید و به صدای وجدان فردی شخصیت اصلی داستان پرداخت. داستان‌گویی از زبان یک شخصیت تاریخی سهل و ممتنع است. سهل از این نظر که گره‌های داستانی، فرازها و فرودها و حتی شخصیت‌پردازی برای مخاطب و حتی نویسنده تا حد زیادی آشنا و فاش است؛ اما ممتنع است چرا که ساختن بستری جدید از روایت و خلاقیت و زاویهٔدید جدید، کار را سخت می‌کند. بنا بر گفتهٔ حمیدرضا صدر، کتاب‌های فوتبالی‌اش نیز با تاریخ فوتبال مرتبطند. حرف‌هایش در تلویزیون هم همیشه با چند مثال تاریخی همراه است؛ یعنی زمینه و پایهٔ آن بحث‌ها نیز تاریخ است. تاریخ دغدغه‌اش است. به‌ویژه زندگی شخصیت‌های بزرگ جوامع بشری که توام با اتفاقات عجیب و غریب بوده و خود آن‌ها قدرت زیادی داشته‌اند، همیشه برای او جالب بوده است. [۹]

الهام از یونایتد نفرین‌شده

به گفتهٔ حمیدرضا صدر، این نویسنده مدت‌ها در فکر نوشتن رمانی بر اساس واقعیت‌های تاریخی و وقایع بوده و پس از ترجمهٔ کتاب یونایتد نفرین شده، نوشتهٔ دیوید پیس که درباره‌ٔ زندگی «برایان کلاف» مربی جنجالی فوتبال انگلیس بود، به فکر نوشتن رمانی تاریخی افتاده است. رمانی با زبان گزارشگری در نقد قدرت![۷]

کتابی که پس از سه هفته به چاپ دوم رسید

به گفتهٔ حمیدرضا صدر، انتشارات زاوش پس از سه هفته توزیع اولیه، خبر از فروش کامل چاپ اول این کتاب داده است و به زودی چاپ دوم آن روانهٔ بازار کتاب می‌شود. همچنین نشر چشمه این کتاب را یکی از شش کتابی معرفی کرد که در ابتدای سال با استقبال خوبی روبرو شده‌است.[۱۰]

اظهارنظرها

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

خشایار الوند و پیشنهادی برای مطالعهٔ آخر هفتهٔ مخاطبان کتاب

خشایار الوند در حالی این کتاب را برای مخاطبان کتاب معرفی می‌کند که اذعان دارد با مطالعهٔ این کتاب جا خورده است؛ چرا که مطمعناً خودش و افراد دیگر هم حمیدرضا صدر را به عنوان منتقد سینما و فوتبال می‌شناسند. اما خواندن کتابی به قلم او، آن هم رمانی تاریخی همه را شگفت‌زده کرده است. الوند می‌گوید روایت کتاب از شاهی است که می‌ترسد و نویسنده مدام به گوشه‌های تاریک ذهنش سرک می‌کشد تا تصوری که از اطرافیان و سوءقصدکنندگانش دارد نمایان شود.[۱۱]

مجتبی هوشیار محبوب و بمباران اطلاعاتی

مجتبا هوشیار محبوب در گفت‌ و گویی با هنر آنلاین می‌گوید: «صدر وقتی از یک واقعهٔ خاص یا حتی یک رویداد معمولی در این کتاب می‌نویسد، حتی‌الامکان تمامی جزئیات را نیز بازگو می‌کند. این توصیفات موبه‌مو خصوصاً شامل داده‌های تاریخی می‌شود؛ داده‌های تاریخی مفصلی که بازهٔ زمانی اسفند ۱۳۴۳ تا اول فروردین ۱۳۴۵را در بر می‌گیرد. [۳]

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

در مصاحبه‌ای که ماهرخ ابراهیم‌پور با نویسندهٔ‌ این کتاب در روزنامهٔ اعتماد داشت، حمیدرضا صدر می‌گوید: «ابتدا بايد بگويم جان‌مايهٔ «تو در قاهره خواهي مرد» در نقد قدرت است. براي من تأليف كتاب «تو در قاهره خواهي مرد» در واقع پاسخي به پرسش‌هايي است كه در دوران كودكي‌ام اتفاق افتاده است. به همين بهانه، به مدت سه سال منابع و مآخذي را كه دربارهٔ اين موضوع در كتابخانهٔ مجلس شوراي اسلامي، آرشيو ملي و آرشيو قوهٔ قضاييه وجود داشت، با دل‌مشغولي‌هاي خودم ورق زدم و كتاب «تو در قاهره خواهي مرد» نيز در سال ٤٢ اتفاق افتاد و تقريباً در همين حوالي زماني كه من در آن زندگي كردم و تصويري از آن دارم كه وقتي دربارهٔ آن مي‌خوانم خيلي راحت مي‌توانم به آن رجوع كنم. بنابراين، تحقيق در اين زمينه براي من بسيار آسان‌تر است تا اينكه بخواهم كتابي دربارهٔ يكي از پادشاهان قاجار بنويسم. بحثي كه بسيار تاريخي است و در حيطهٔ من نيست. اما دهه ٤٠ دوره‌اي است كه در آن زندگي كردم و دورهٔ من است و با اين‌كه كم‌سن‌ و ‌سال بودم اما به بعضي مسائل سياسي علاقه داشتم و مسائلي را نيز در اطرافم مي‌ديدم و مي‌شنيدم كه به كنجكاوي‌ام منجر مي‌شد تا در فرصتي بتوانم دربارهٔ آن‌ها تحقيق كنم.[۲]

جمله‌های ماندگار کتاب

قسمت های ماندگار کتاب

  • یکی از سربازان قصر تو. یکی از ملازمان کاخ تو. رضا شمس‌آبادی که انتظارت را کشیده. منتظرت بوده. در کمینت نشسته. برای صید کردنت. برای کشتنت. کشتن تو. کشتن شاه. شاهنشاه ایران. فرمانروای ایران زمین. با گلوله. گلوله…

آن سرباز اسلحه‌به‌دست اینجا است. در بیست و دوم فروردین ۱۳۴۴. در اولین روز هفته. حوالی ساعت نه صبح از کنار باغچه‌های کاخ رد شده. از کنار حوض بزرگ و فواره‌هایش خیلی سریع عبور کرده. با مسلسل مدل ام‌ث هفت در آغوشش. مسلسل را در دستان نیرومندش گرفته. انگشتانش را برای چکاندن ماشه آماده کرده. عزمی جزم برای نشانه رفتن تو. برای کشتن تو...

  • به خود می‌گویی مگر تاریخ همیشه همین نبوده؟ مگر کاری‌ترین ضربه‌ها را خودی‌ها نزده‌اند؟
  • تو اواخر دههٔ بعد به مصر بازخواهی گشت. به قاهره... تو زمانی بازخواهی‌ گشت که مرگ چشم در چشمت دوخته. که رخت برخواهی بست. که خواهی مُرد...

جوایز کتاب

در بخش مستند‌نگاری هشتمین جشنواره جایزهٔ جلال آل احمد سال 1394، کتاب تو در قاهره خواهی مرد نوشتهٔ حمیدرضا صدر شایسته ی تقدیر اعلام شد.[۱۲]

مشخصات کتاب‌شناختی

این کتاب را نشر زاوش در ۲۶۷ صفحه در بهار ۱۳۹۳به چاپ رسانده است که تنها در سه هفته پس از عرضه به چاپ دوم رسید.[۱۳] نشر چشمه نیز این کتاب را در همان سال در ۲۵۲ صفحه منتشر کرده است.

جلد کتاب، جلب مخاطب

در انتخاب کتاب توسط مخاطب، پیش از هر چیز جلد پرمعنای آن نظر مخاطب را جلب می‌کند؛ جلد این کتاب نقشه‌ای قدیمی است از قاره آفریقا که یادآور مصر است. مصر نمادی برای افزایش ترس در مخاطب بود. ترسی که در جان شاه ایران از ابتدای کتاب با مرگ ملک فاروق و ترور شاه همسو شد و در نهایت، آخرین شاه ایران در قاهره مرد. گربه‌ای سیاه و سفید روی این نقشه واژگون شده، گربه‌ای که نماد نقشهٔ ایران است و یا حتی شاه ایران. گربه‌ای که در نهایت قدرت و سیاهی در خلوتش چون تمام انسان‌ها می‌ترسید، ترسی سفید، ترس از مرگ، کفن و فراموشی.

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

صدر، حمیدرضا (۱۳۹۳). تو در قاهره خواهی مرد. تهران: نشر چشمه.

پیوند به بیرون

«رمانی درباره زندگی شاه؛ تو در قاهره خواهی مُرد». تاریخ ایرانی، ۲۱ خرداد ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۱۷ مهر ۱۳۹۸.