فریدون تولَّلی
فریدون تولَّلی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر و طنزپرداز |
زادروز | ۱۲۹۸خورشیدی شیراز |
پدر و مادر | جلال تولَّلی |
مرگ | ۹خرداد۱۳۶۴ شیراز |
ملیت | ایرانی |
علت مرگ | بیماری قلبی |
جایگاه خاکسپاری | حافظیه شیراز |
لقب | ابوالقرطاس ذوذنبی |
بنیانگذار | شعر نو تغزّلی، رواجدهندهٔ چهارپاره |
پیشه | باستانشناس |
کتابها | التفاصیل و کاروان در شیوهٔ التفاصیل |
دیوان سرودهها | رها، نافه، پویه، بازگشت، شگرف، کابوس |
تخلص | فریدون |
همسر(ها) | مهیندخت فربود |
فرزندان | نیما، رها، فریبا |
مدرک تحصیلی | لیسانس باستانشناسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
استاد | مهدی حمیدی شیرازی |
دلیل سرشناسی | انتشار مقالات و قطعات طنزآمیز التفاصیل |
اثرگذاشته بر | نادر نادرپور، ه.ا.سایه، فروغ فرخزاد،نصرت رحمانی، حسن هنرمندی |
اثرپذیرفته از | بهاءالدین حسامزاده پازارگاد، محمدجواد تربتی، مهدی حمیدی شیرازی، نیما یوشیج |
فریدون تولَّلی، شاعر نوپرداز، طنزسرا و پایهگذار نوعی خاص از طنز سیاسی در ادبیات نوین ایران است.[۱] تولَّلی را بنیانگذار شعر نو تغزّلی و رواجدهندهٔ چهارپاره نیز میشناسند و جایگاهی رفیع در طنز معاصر برای او قائلند.[۲] اشعارش بیشتر در قالبهای قصیده، غزل، و چهارپاره سروده شده و بسیاری از اشعار و نوشتههایش به زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و اردو ترجمه و در سراسر جهان، منتشر شده است.[۳]
از میان همهٔ شاعرانی که خاک هنرپرور شیراز به جامعهٔ ادبی ایران شناسانده است، فریدون تولَّلی جزء چهرههایی است که نقش پررنگی در بلندآوازه ساختن شعر و ادب این شهر دارد.[۴]
هنوز پا به نوجوانی نگذاشته بود که زبان به شعر و شاعری گشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در دبیرستان شاگرد مهدی حمیدی شیرازی بود و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه شرکت میکرد.[۵] فریدون را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران دانستهاند آثار و تألیفاتی نیز در زمینهٔ باستانشناسی دارد که نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. مهمترین پیوند تولَّلی با باستانشناسی و تشکیلات میراث فرهنگی، تلاش او در جهت جلوگیری از غارت و حیفومیل آثار باستانی است.[۶]
بعضی تولَّلی را پیشوای شعر مرگ میدانند علت آنهم تکرار اندوه، ناامیدی، خستگی و بوی مرگی است که در جای جای اشعارش به چشم میخورد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهفریدون از همان سنین جوانی و روزهای پرتنش شهریور۱۳۲۰ وارد دنیای سیاست شد و با نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و قطعات طنزآمیز التفاصیل، قلمش را در دفاع و مخالفت از احزاب، افراد و حوادث سیاسی به کار گرفت. قطعات طنزآمیز التفاصیل که در چند روزنامه منتشر میشد منجر به شهرت و محبوبیّت فریدون در بین مردم و اهالی ادبیات شد. ولی در جریان کودتا ۲۸مرداد و حوادث ناگواری که برایش رقم خورد از سیاست کناره گرفت و در کتابخانه دانشگاه شیراز مشغول به کار شد.[۷] و به یاد سالهای از دسترفتهٔ جوانی به سرودن اشعاری روی آورد که مضامینش بیشتر عشقهای گناهآلود و کامجوییهای جسمانی بود. تولَّلیِ جوان با انتشار کتاب «التفاصیل» و دیوان «رها» جایگاه مطلوبی در فضای ادبی کشور بهویژه شیراز کسب کرده بود ولی انتشار آثار بعدی که چنگی به دل نمیزدند و جایگاه ادبیاش را تنزیل میدادند رفتهرفته از شهرت و محبوبیتش کاست و موجبات فراموشیاش را فراهم کرد.[۸]
فریدون با خواندن «افسانهٔ» نیما به شعر نو گرایید و چند شعر در این قالب سرود ولی چندی بعد به مخالفت با نوگرایان پرداخت و شیوه قدما را در شعر ارجح دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
با انتشار نافه تا حدودی از موضع نوگرایانه خود در زمینه شعر عقبنشینی کرد و سرانجام با انتشار پویه به جبهه سنتگرایان یا شاعران نوقدمایی پیوست و با انتشار شگرف یکسره به قالبهای سنتی روی آورد.[۹]
اینجا بود که پیروان نیما یکسره به او تاختند و به قول شفیعی کدکنی با سانتیمانتال خواندن شعر او و در مرگش نیز با سکوتی خود خواسته به نوعی از او انتقام گرفتند و تنها یکی دو نفر محدود دربارهٔ او دست به قلم بردند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانکها
نام دخترش را «نیما» گذاشت!
آشنایی با نیما سبب شد تا فریدون در شعر، به شیوهٔ جدید گرایش پیدا کند و به یکی از پیشروان آن تبدیل شود. او شعر «پشیمانی» را با الهام از شعر «ویلیام باتلر ییتس» در وزن «افسانه» سرود و در دوره دوم مجله سخن شعر «مریم» را چاپ کرد که ظاهرا نخستین اثر او در قالب نو بود و جنبه سیاسی و اجتماعی هم نداشت.[۱۰]فریدون زمانی به اندازهای پیرو و شیفتهٔ نیما بود که نام اولین دخترش را «نیما» گذاشت ولی بعدها تغییر عقیده داد و به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت.[۱۱]
مهین هم شعر میگفت
سال نو
همسر تو
همسر بی جفت و امید
زار و گریان و غمین
بر مزار تو نهاده است سرش
یاد آرد به زمانی که تو میبودی و او
شاد و خندان به سر سفرهٔ عید
با دلی پر ز امید
میکشد، آه...
کجاست؟
یارمن، همسر من، عشق ز جان برتر من
...[۱۲]
آن سابقه و این شعر؟!
فریدون در دههٔ آخر عمرش، قصیدهای با عنوان «خاکبوس» در مدح «امام رضا(ع)» سرود؛ که با توجه به اینکه وی اغلب از مظاهر دینی و مذهبی مینالید و میانهٔ خوبی هم با عالمان و زاهدان نداشت، مایه تعجب و شگفتی بسیاری شد.
به دیده سرمه کند خاکِ آستانِ رضا را | دلی که مرکب همت کند سمندِ قضا را | |
بزرگوار امامی که فیضِ رحمتِ عامش | به زیرِ چترِ عنایت گرفته شاه و گدا را [۱۳] |
مدح اسدالله علم
در سال ۱۳۴۴ که وضع جسمانی و مالی خوبی نداشت از جانب «اسدالله علم»، مشاور دانشگاه شیراز شد و به پاسداری از کمک علم، قطعهٔ «میر بتان» را در مدح او سرود از اینرو با انتقاد شدید برخی از اهل قلم روبهرو شد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهتولَّلی در مقدمهٔ یکی از کتابهایش سپاسنامهای برای علم نوشته و او را امیر خطاب کرده است. قطعه شعر «میربتان» نیز در مدح علم سروده شده.
...که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
در جریان کودتای ۲۸مرداد «فریدون» فراری و آواره شد و خانهاش به تاراج رفت. آنهم در دیار هنرپرور شیراز و به دست عدهای از شیرازیها که زمانی با انتشار هر قطعهٔ طنزآمیز «التفاصیل» در جراید شیراز هزاران بهبه و چهچه سر میداده و داغ دل پرخونشان را از عمال ستمکار و مردمفریب میستاندند. این ضربهٔ کاری و تحمّلناپذیر، نخستین ضربهای بود که به روح حساس مردِ شاعر وارد شد. او شاعر بود و خیلی هم شاعر بود و استقبال عمومی مردم از طبع و قلماش را پشتوانهٔ قدرت معنوی خود میپنداشت. اما وقتی شاهد هجوم همین جماعت به خانه و کاشانه اش شد با هراس و حیرت تن به فرار و پناهندگی در ایل قشقایی داد و سپس به تهران گریخت و پس از فرونشستن امواج فتنهها به سر کار و زندگی خود برگشت.[۱۴]توللَّی پس از کودتا و شکست مصدق، سرخورده شد روحیه آزرده و ناامید او در شعر «اندرز سوختگان» بخوبی منعکس است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کوخ نشینی
در جریان کودتای ۲۸مرداد و فرار و آوارگی در تهران، و بیکاری و وضع بد اقتصادی، نامهای به پدرش نوشت و تقاضای مبلغ مختصری کرد تا وسیلهٔ نقلیهٔ ارزان قیمتی تهیه کند؛ جواب پدر مأیوس کننده بود. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
زندگی و تراث
تولَّلی در بستر زمان
- ۱۲۹۸' ولادت در شیراز.
- ۱۳۰۴ فوت مادر و آغاز تحصیلات ابتدایی در دبستان نمازی.
- ۱۳۱۶ طی تحصیلات ابتدایی و ادامه تحصیلات متوسطه در دبیرستان سلطانی.
آشنایی با مهدی حمیدی شیرازی و تاثیرپذیری ادبی از او. - ۱۳۱۷ آغاز تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ باستانشناسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران.
- ۱۳۱۸ عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی و آغاز کار ادبی با خواندن قطعات فکاهی در جلسات انجمن.
مرگ آقاجلال شیرازی و خودکشی فرزند دیگر وی، برادر آقا فریدون توللی. - ۱۳۱۹ سرایش قطعهٔ «پشیمانی» در وزن و آهنگ «افسانه» با الهام از یکی از اشعار W.B.Yeats
- ۱۳۲۰ اخذ لیسانس و بازگشت به شیراز و استخدام در ادارهٔ فرهنگ فارس در بخش باستانشناسی.
در شهریورماه، مقارن با تغییر دولت و نشر روزنامهٔ «فروردین»، شاعر به چاپ قطعاتی با نام «التفاصیل» همت آورد.در آذرماه سال مزبور روزنامهٔ «فروردین» توقیف شد. - ۱۳۲۲ همکاری با روزنامهٔ «اقیانوس».
چاپ قطعات «التفاصیل» با نام صاحب التفاصیل در ستون فرائدالادب ادامه یافت.
چاپ قطعات «التفاصیل» در روزنامهٔ «خورشید ایران» در تهران جریان وسیعتری را در عامهٔ مردم برانگیخت.
نشر روزنامهٔ «سروش» به جای روزنامهٔ «فروردین» و همکاری تولَّلی در زمینهٔ نشر قطعات و ترجمهٔ بخشی از «سفزنامهٔ کنت دوسرسی، سفیر فرانسه» در روزنامهٔ مذکور.
در همین ایّام شاعر قطعهٔ «خطاب به ملت ایران» را سرود.
در بهمن ماه همین سال «جمعیت آزادگان فارس» نضج یافت و ضمن فعالیت مستمر و هماهنگ «جمعیت آزادگان فارس» در مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی ایران سعی در تبلیغ و انتخاب بهاءالدین حسامزاده پازارگاد شیراز نمود. شکست پازارگاد شاعر را به طور فراگیر به سیاست آورد و همو به شیوهٔ انتخابات و وکلای منتخب به افشاگری مکتوب پرداخت.
ازدواج با مهیندخت فربود. - ۱۳۲۳ به «بستک لار» تبعید شد سپس به تهران گریخت و بعد به شیراز بازگشت.
در آذرماه همین سال شاخهٔ شیراز حزب توده تشکیل شد. و برخی از بنیانگذاران «جمعیت آزادگان فارس» به هسته مرکزی این حزب پیوستند.
چاپ رسالهٔ «عنعنیه یا مشت و مال سید» در اعتراض به شیوه سیاسی «سیدضیاءالدین طباطبایی»
ولادت «نیما» نخستین فرزندش و آشنایی با «ف» و سرودن چند شعر از سر حسن او - ۱۳۲۴ وسعت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و ادامهٔ همکاری شاعر با این حزب در زادگاهش
سرایش قطعات «مریم» و «فردای انقلاب» و چاپ کتاب «التفاصیل».
برخورد شخصی شدید شاعر با ناصرخان قشقایی. - ۱۳۲۵ احیای فعالیتهای «احمد قوام» به منظور تخلیه آذربایجان از قوای ارتش شوروی و تشکیل حزب دموکرات به رهبری همو. در همین باب مبارزهٔ قلمی تولَّلی با قوام، با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» شدت یافت.
ولادت فرزند دیگرش و انتقال به ادارهٔ کل باستانشناسی تهران و مأموریت نظارت بر کاوشهای فارس تحت ریاست پروفسور «گریشمن»
سرایش قطعهٔ «باستانشناس» با توجه به اندیشه شعر نیما یوشیج. - ۱۳۲۶ اختلاف در کادر رهبری حزب تودهٔ ایران و انشعاب فریدون تولَّلی و جلال آلاحمد و رسول پرویزی و خلیل ملکی از این حزب.
سرایش قطعهٔ «گلبانگ بند» پس از کنارهجویی.
- ۱۳۲۷ آغاز انتشار جریدهٔ «شرق میانه» به امتیاز «مهدی پرهام» و همکاری تولَّلی در هیأت تحریریهٔ روزنامهٔ مذکور.
در پاییز با تعطیل «شرق میانه» انشعابیون مجلهٔ ماهانهٔ «اندیشه نو» را به طبع آوردند که تولَّلی از اعضاء تحریریهٔ آن بود. - ۱۳۲۸ انتقال اداری تولَّلی از تهران به شیراز در ادارهٔ کل فرهنگ فارس.
- ۱۳۲۹ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز». سویهٔ اصلی قلم شاعر در جهت قطع منافع انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران بود.
چاپ مجموعهٔ رها در آذرماه. - ۱۳۳۰ ادامهٔ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز» و حمایت از آرمان های ملی مردم ایران.
طبع مقالهٔ «مقایسهٔ پاسارگاد و شوش» در کتاب «پاسارگاد یا قدیمترین پایتخت شاهنشاهی ایران» به اهتمام علی سامی.
ولادت واپسین فرزند شاعر. - ۱۳۳۱ چاپ کتاب «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» در فروردینماه و چاپ مجدد «التفاصیل» در خرداد با حذف مقدمهٔ جعفر پیشهوری و نظرات روزنامهٔ رهبر.
چاپ اوراقی از سوی ا.ع از اعضای حزب برادران برعلیه تولَّلی در شیراز.
در دی ماه «کانون دانش پارس» با عضویت تولَّلی بنیاد مییابد. - ۱۳۳۲ کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ تأثیر ژرفی بر اندیشهٔ روانی و زندگی داخلی او مینهد.
غارت خانهٔ شاعر در پناهندگی به ایل قشقایی از باب مصنویت جانی و انتقال اداری به تهران از نخستین نتایج پدیدهٔ سیاسی مذکور است.
تغییر ابعاد فکری در شعر تولَّلی با سرایش قطعهٔ «ملعون» شکفته میشود. - ۱۳۳۳ تجدید چاپ مجموعهٔ «رها»
- ۱۳۳۵ ادامهٔ اندیشهٔ یأس از اوضاع نابهنگام سیاسی و اجتماعی در فکر شاعر و تأثیر تفکر مذکور بر آثار ادبی او.
- ۱۳۳۸ انتقال مجدد به شیراز.
- ۱۳۳۹ سرایش قطعهٔ معروف «دلقکان» و جهتگیری اجتماعی مجدد شاعر.
- ۱۳۴۰ مبارزهٔ قلمی تولَّلی با عوامل فراماسونری در شیراز.
- ۱۳۴۱ چاپ مجموعهٔ شعر «نافه» به همراه مقدمهای موسوم به «مقدمهای از شناخت شعر» در تهران.
- ۱۳۴۴ در بهار کسالت جسمی شاعر و سپس رنجش از ادارهٔ باستانشناسی.
ضمن انتقال از ادارهٔ کل فرهنگ فارس به سمت مشاور دانشگاه شیراز، مجموعهای بسیط از غزلیات و قصاید خود را میسراید؛ طربناک (مهر۱۳۴۴)،قو، شهر شب (آبان ۱۳۴۴)، مرگ پیوند (آذرماه۱۳۴۴). - ۱۳۴۵ چاپ مجوعهٔ «پویه» در شیراز. این کتاب به همسرش تقدیم شده است.
- ۱۳۴۷ خطابهٔ شعر زمانناپذیر در دانشگاه شیراز.
- ۱۳۴۸ چاپ «التفاصیل» حاوی ۷۵ قطعه و توضیحاتی از مصنف در مورد هر قطعه.
- ۱۳۵۳ چاپ مجموعهٔ «شگرف» در تهران.
- ۱۳۵۴ شاعر آثاری از خود در یغما و راهنمای کتاب چاپ کرد.
در نیمهٔ دوم سال با سکتهٔ خفیف و ناتوانی سمت چپ بدن برای مدتی مواجه شد. - ۱۳۵۵ سکتهٔ مجدد.
- ۱۳۵۹ چاپ شعر «محکمه» در مجلهٔ آینده.
- ۱۳۶۱/۱۳۶۳ بستری کامل در اقامتگاهش در شیراز.
- ۱۳۶۴ وفات فریدون تولَّلی در نهم خرداد و تدفین در شمال غربی باغ حافظیه شیراز.[۱۵]
کودکی و نوجوانی
فریدون در سال ۱۲۹۸ در شیراز متولد شد. والیدنش از تیرهٔ تولَّلی طایفهٔ عملهٔ قشقایی بودند،خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه که در گذشتههای دور از زندگی ایلی گسسته و در شیراز ساکن شده بودند.[۱۶] پدرش، «جلال خان» به خدمت دیوانی اشتغال داشت، از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و از اعیان و اشراف شیراز به حساب میآمد.[۱۷] فریدون کودکی بااستعداد و خوشقریحه و تیزهوش و سرکش بود و مربیان خود را به ستوه آورده بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تولَّلی در شش سالگی مادرش را از دست داد. و به همراه تنها خواهرش شرایط سختی را از سر گذراند. فقدان مادرش که شاعره بود سبب شد که او به رماتیسم قلبی مبتلا شود.[۱۸] شاید بتوان این واقعهٔ دردناک را از عوامل موثر در غلیان احساسات، و به جوش و خروش آمدن طبع او در مواجهه با زندگی فردی و اجتماعی دانست. او در سرزمین شعرخیز و ادبپرور شیراز بالید و در یازده سالگی زبان به شعر و شاعری گشود.[۱۹]
وی نخست در خانه و باغ وسیع پدر که دور از شهر بود به معلّم سپرده شد و مقدمات تحصیلات ابتدایی را در خانه آموخت سپس به دبستان نمازی رفت و سال آخر را در آنجا گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در دبیرستان رشتهٔ ادبیات را انتخاب کرد و در مدرسهٔ سلطانیه فرصتی یافت تا از محضر حسامزاده پازارگاد و دکتر مهدی حمیدی شیرازی بهره گیرد.[۲۰]و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه، که در شکوفایی طبع و قلم فریدون بسیار تاثیرگذار بود شرکت کند.
جوانی و پیری
پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به تهران رفت. در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی تحصیل کرد.در سال ۱۳۱۸ با واقعه تلخ مرگ پدر و خودکشی برادرش مواجه شد. در همین سال به عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی درآمد و در جلسات انجمن اشعار و نمونه قطعات فکاهیاش را میخواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد فریدون پس از اخذ لیسانس در سال ۱۳۲۰ به شیراز بازگشت و در ادارهٔ فرهنگ فارس در امور باستانشناسی مشغول به کار شد.[۲۱]او تا مرداد ۱۳۳۲ مدتی رئیس ادارهٔ باستانشناسی استان فارس بود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهآخرین سالهای عمر خدمتی تولَّلی به عنوان «مشاور فرهنگی» در دانشگاه شیراز گذشت.[۲۲]فریدون پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد. تا۱۳۲۲ نوشتههای طنزآمیزی با نام «التفاصیل» دربارهٔ مسائل سیاسی و اجتماعی به تقلید از سبک قدما در روزنامههای مختلف به چاپ رساند که یکی از آنها موجب توقیف روزنامهٔ «فروردین» شد و بجای آن روزنامهٔ «سروش» انتشار یافت. تولَّلی در آنجا و در روزنامههای «اوقیانوس» در شیراز و «خورشید ایران» در تهران قطعات التفاصیل را چاپ میکرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه فریدون با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسوی را به فارسی ترجمه کرده است.[۲۳] او با موسیقی نیز سروکار داشت؛ مدتها شاگرد صبا بود و پیانو و ویولن نیز مینواخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در سال۱۳۲۲ با خانم شاعری به نام «مهین دخت فربود» ازدواج کرد. از وی سه دختر با نامهای «نیما»، «رها» و «فریبا» باقی مانده که هر سه اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند. پس از کودتا و شکست مصدق سرخورده شد و از فعالیتهای سیاسی دست شست و بعد از بازنشستگی به کار هنر سرگرم بود. و سروده ها و حکایات طنزآمیز و مقالات سیاسی خود را در روزنامهٔ «بهار ایران» چاپ شیراز و مجلات «یغما»، «آینده»، «راهنمای کتاب»، «وحید» و «سپید و سیاه» منتشر میکرد. تولَّلی چند سال آخر عمر خود را، به علت سکتههای پی درپی، و بیماری قلبی، بستری و زمینگیر بود و همسر باوفا و فداکارش پرستاری و مراقبت از او را برعهده داشت، تا سرانجام در روز پنجشنبه نهم خرداد ماه ۱۳۶۴ جان به جانآفرین تسلیم کرد. و در حافظیهٔ شیراز در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.[۲۴] مدخلی درخصوص شرححال و آثار علمی و ادبیاش در دایرةالمعارف «بریتانیکا» ثبت است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیت و اندیشه
فریدون در ورای ذوق و احساس شاعرانه سرشار خود، طبیعتی مقاوم و سرسخت داشت، و در مقابل هر چیزی که با فکر و روحش سازگار نبود، مردانه میایستاد. این شهامت فطری از همان دوران نوجوانی، در وی مشهود بود و هرگز در مقابل زور و قلدری و خودکامگی قد خم نکرد و در برابر ظلم تسلیم نشد.[۲۵]
زمینهٔ فعالیت
باستانشناسی فریدون
«تولَّلی» به محض اتمام تحصیلاتش دررشتهٔ باستان شناسی در وزارت فرهنگ استخدام شد. مدتی در «شوش» با همکاری پروفسور «گیریشمن» به مطالعات و تحقیقات باستانشناسسی مشغول بود. سپس به فارس آمد و با ارائهٔ شیوههای ابداعی، و نوآوریهایی در زمینهٔ مسائل باستانشناسی، به کاوشها و حفاریهای این رشته، روشی علمی بخشید. در «نقش رستم»، «تخت جمشید»، «تپههای شهرستان فسا» و «پاسارگاد» به کار پرداخت، و یکی دیگر از ابعاد وجودی خویش را که همانا روشن ساختن تمدن ایران در دورهٔ «هخامنشیان» بود به منصهٔ ظهور و بروز رساند. علاوه بر این بسیاری از بناهای تاریخی شیراز را مرمّت کرد. کار بزرگ دیگری که تولَّلی در این بُعد از زندگی خود انجام داد، رسوا کردن سوداگران آثار تمدن و فرهنگ ایران زمین بود. او طی مقالهای با عنوان «شبیخونی که به گنجینههای باستانی زدهاند» نشان داد که چگونه میراثهای فرهنگی و هنری نیاکان ما، توسط مزدوران داخلی استعمار، و جاسوسان خارجی، در پوشش نام «شرقشناس» به موزههای اروپا انتقال یافته است.[۲۶]او تا سال ۱۳۴۴ در فارس به امور باستانشناسی اشتغال داشت.[۲۷]
شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!
«فریدون تولَّلی» هرچند در دانشگاه باستان شناسی خوانده بود و وی را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران نیز دانستهاند، اما نوشتههای تحقیقی وی در حدّی نیست که بتوان او را پژوهشگر/باستانشناس لقب داد. آثار و تالیفات تولَّلی در زمینهٔ باستان شناسی نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. کارهای او در این زمینه، در مقام مقایسه با کارهای کسانی چون «علی سامی» و «محمدتقی مصطفوی» -که در اصل باستانشناس نبودند و در دانشگاه باستانشناسی نخوانده بودند- تقریبا به حساب نمیآید. اهمیت تولَّلی در باستانشناسی و تشکیلات میزاث فرهنگی را نباید در کارهای تحقیقی و کاوشهای باستانشناسانه جست، بلکه شاید مهمترین پیوند او با باستانشناسی را تلاش وی به منظور جلوگیری از حیف و میل آثار باستانی کشور و حفظ مواریث فرهنگی ایران دانست. در زمانی که آثار باستانی کشور بهراحتی غارت میشد و دلّالان عتیقه، دست در دست جیرهخواران دولتی و اربابان قدرت در نقاط مختلف کشور حفاریهای تجاری و غیرقانونی انجام میدادند و کسی را جرئت مبارزه با آنها نبود، تولَّلی تا سر حد توان با زبان و قلم به مبارزه پرداخت و با انتشار مقالاتی این وضع آشفته را برای افکار عمومی ملت آشکار نمود تا جایی که دستگاههای مسوؤل مملکتی بهناچار به این وضع نامطلوب و آشفته رسیدگی کردند.[۲۸]
در جستوجوی مشعل تاریک مردگان
فریدون همانگونه که به هنر شاعری خود دلبستگی داشت شیفتهٔ کاوشهای علمی و فعالیتهای باستانشناسی نیز بود و با دقّت و جدیت در این زمینه فعالیت میکرد. یافتن هر پارهسنگ یا شکستهسفال و تندیس و سنگنبشته را کشف بخشی از گذشتههای فراموش شدهٔ در کام زمین مدفون شده و توشهای برای آیندهٔ این مرز و بوم میدانست. برای او کار حفاری و امور مربوط به شناخت ادوار پیشین، همان شور و احساس آفرینش هنری را داشت.[۲۹] شاید بتوان گفت علت تکرّر پرداختن به مرگ و مضمون آن در اشعار توللی تاحدی نتیجهٔ غیرمستقیم سالها سروکار داشتنِ شاعر با آثار فرسودهٔ دیرینهسالِ بازمانده از مردگان است. همین دلبستگی و پیشینه است که باعث میشود علاوه بر شعر باستانشناس-که بخصوص در باب مرگ است- برخی دیگر از آثار توللی نظیر «اندوه شامگاه»، «دخمهٔ راز»، «کوی مردگان» و «درّهٔ مرگ» رنگی از این زمینهٔ ذهنی را به خود بگیرند.[۳۰]
مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران
در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ تولَّلی کلماتی مثل «سکوت، مرگ، بوم، مرده، تابوت، گور، گورکن، غار، دخمه، معبد، کتیبه، سرداب، بیغوله، مغاک، قلعهٔ ویران» بارها دیده میشود که این خصیصه بیگمان حکایت از کاوشِ شاعر در فضای آثار باستانی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سعدیست که گویا شده در شعر فریدون
«تولَّلی» تنها از مرگ سخن نمیگوید؛ اشعار غنایی او چنان گرم و شورانگیز است که گویا فریدون هرگز جز به برخورداری از جمال و عشق و کام و مستی به چیز دیگری نیندیشیده است. در اینگونه اشعار شاعریست گرفتار عشق زمینی و سطحی، که از جاذبههای وسوسهخیز عشق با مضمونها و تعبیرات نو شعر میآفریند و تخیلی چنان خوشپرواز و زبانی چنان پرتوان و خلاق دارد که گاه باید پذیرفت «سعدیست که گویا شده در شعر فریدون». اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. پرویز خائفی، از دوستان توللی در اینباره میگوید: «شاید بتوان گفت در منطق فکری و جوهر ذهنی او و اصولا در کیفیت برداشتهای او از حیات، مرگ را به صورت جزئی لاینفک از کلیت آفرینش دوست میدارد و برآنست که همانگونه که هستی را برای آفرینش زیباییهای هنر پذیرفته و لمس کرده است، نیستی را در بطن هستی حس کند و درک نماید و از این جهت توصیف مرگ را توجیهی عقلانی از حتمیتی قابل قبول میداند و واقعیت نیستی را چون ضرورت هستی قابل ستایش میانگارد و آن را گریزگاهی برای پرسشهای فلسفی خود و سرانجام حیرت حافظانه میخواهد و میجوید».[۳۱]
دیگر مضامین شعر تولَّلی
اوصاف او از مظاهر طبیعت، انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، آزردگی از نامردیها-که از آن به زخم نهان تعبیر میکردـ و اندیشه در هستی و نیستی، دیگر موضوعاتی است که تولَّلی در آثار منظوم و منثورش به آن ها پرداخته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
روزنامهنگاری
«تولَّلی» نویسندهای پرکار بود. مقالههای او در فروردین، سروش، اقیانوس، دنا و بهار ایران در شیراز؛ شرق میانه و ایران ما در تهران منتشر میشد. تمام مقالهها و اشعار روزنامهٔ صدای شیراز از سال۱۳۲۸ تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲ به قلم اوست. علاوه بر اینها، اشعار و نوشتههای او در مجلات یغما، سخن، راهنمای کتاب، وحید، خاطرات وحید و مجلات دیگر تهران درج شده است.[۳۲]
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
محمدتقی بهار
باری دیگر در افق ادب و هنر شیراز ستارهای در کار دمیدن است که امیدوارم روزی خورشید تابناک شود.[۳۳]
شفیعی کدکنی
ای کاش «تولَّلی» در همین حد از آراء شعری و نمونههای آفرینش باقی میماند، اما او چندی پس از انتشار «نافه» دیوان دیگری به نام «پویه» نشر داد که یکباره مایهٔ حیرت همگان همهٔ دوستداران او شد. مجموعهای از غزلهای توخالی سراسر لفاظی «حشری» که هر آدم متوسطالاستعدادی هفتهای یک دیوان از آنگونه میتواندقالب بزند و چاپ کند.[۳۴]
شمس لنگرودی
به اعتقاد شمس: « تولَّلی بعد از «رها» عملا کار مهمی نمیکند. در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خانهاش را در شیراز آتش میزنند و او پس از مدتی مخفی بودن به تهران میگریزد و در فضای سرد و غمآور و باورنکردنی آن سالها پس از آنهمه آزادی و گرما سرگردان میماند؛ روزبهروز نومیدتر و تنهاتر و درونگراتر میشود و در سال ۱۳۴۱ با انتشار گزیدهٔ اشعاری به نام نافه نظرا و عملا از موضع ترقیخواهانه و مدرنیست شعر عقب نشسته، به سنتگرایان نزدیک میشود. و در سالهای ۱۳۴۵ تا۱۳۵۳ با انتشار دیوانهای غزل و قصیده با نامهای پویه و شگرف، رسما به مرتجعترین جناحهای شعر زبان فارسی میپیوندد. و کتابش را به یکی از مرتجع ترین آدمهای حکومتی به نام اسدالله علم، که زمانی نخست وزیر ایران بود و آن همه علیه همردیفانش التفاصیل نوشته بود، تقدیم میکند. در همین روزگار است که به نیما یوشیج نیز سخت میتازد».[۳۵]
مهدی فیروزیان
بیشک «تولَّلی» در جنبش نوگرایی روزگار خود اثری پررنگ داشته است اما از دگرگونی و نو شدن همهسویهای که دلخواه نیماییان بود، چه در فرم و چه در محتوا بازماند و حتی نتوانست همان راه نوگرایی را که خود آغازگر آن بود همچون کسانی که از او اثر پذیرفتند پی بگیرد. نوگرایی او با همهٔ اثرگذاری، ژرفای چندانی نداشت؛ زیرا او نتوانست بسیاری از دیدگاههای کهنه را به کناری نهد. تولَّلی با همان دیدگاه پیشینیان و پاسداشت بسیاری از ارزشهای آنان به وصف طبیعت یا حالهای درونی پرداخت. اما با وجود همهٔ این کاستیها نمیتوان زیباییها و سخنآراییهای او را نادیده گرفت و به فراموشی سپردن زودهنگام یاد این شاعر را توجیه کرد.[۳۶]بهنظر میرسد در ایران زدوبندها و پیوندهای دوستانه و دشمنانه نقش پررنگی در چند و چون برخورد با هنرمندان دارد و میتواند باعث ماندگاری یا میرایی آنان شود.[۳۷]
نادر نادرپور
«تولَّلی» از نیما تاثیر پذیرفته، اما این تاثیر تنها در علاقه به تازهجویی و بیزاری از تقلید و تکرار خلاصه میشود. او از بدعتها و تجارب نیمایی در اشکال و اوزان فارسی کم استفاده کرده است. تنها در چند شعر است که از مصراعهای نامتساوی استفاده کرده است و در باقی اشعارش مصراعهای متساوی را در قالب «چهارپاره» بر اشکال دیگر ترجیح داده است. شعر تولَّلی «نفسانی» و کلامش «پرطمطراق» است. در شعر گستاخ و رازگشا است و دلبستهٔ زیبایی و شکوه آن. او در کلیترین و عمومیترین مضامین حالات خصوصی را به صراحت توصیف میکند و میخواهد که الفاظش خوشتراش و پرطمطراق از کار درآید. تولَّلی دائما غرق در جهان درونی خویش است و جز به آن توجه ندارد و یا کمتر توجه دارد، اولا به ناچار با کلمات محدودی سروکار پیدا میکند و ثانیا میکوشد که ترکیب این کلمات را هرچه زیباتر از کار درآورد؛ زیرا میل دارد که آنچه از خود به دیگران میدهد حتما مطبوع باشد.[۳۸]
غلامحسین یوسفی
مرگ در شعر «تولَّلی» نتیجه غیرمستقیم پیشهٔ باستانشناسی اوست. اشعار عاشقانهٔ این شاعر با شعر سعدی قابل قیاس است و گروهی از شاعران شیوهٔ تغزّلیِ نو، بخصوص از سال ۱۳۳۲ش به بعد، اینگونه مضامین اشعار وی را سرمشق قرار دادند، چنانکه از لحاظ محتوای غنایی و عاشقانه، میتوان او را بنیانگذار شعر نو تغزلی دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ورود به عالم سیاست
نخستین ورود تولَّلی به عرصهٔ سیاست در بهمنماه ۱۳۲۲ بود. زمانیکه به همراه « جعفر ابطحی»، « رسول پرویزی»، « مهدی پرهام»، « حسن امداد»، « محمد باهری» و «مهدی حمیدی» جمعیت آزادگان فارس را شکل داد. این جمعیت در نخستین گام خود وارد مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی شد. که علیرغم تبلیغات گسترده جهت انتخاب «حسامزاده پازارگاد» با شکست مواجه شد.[۳۹]
تبعید به بستک لار
«تولَّلی» با افشاگری های خود علیه شیوهٔ انتخاباتی نمایندگان راه یافته به مجلس، به طور جدی وارد سیاست شد. همین افشاگری ها باعث شد تا در اوایل سال ۱۳۲۳ به «بستک لار» تبعید شود. اما مدتی بعد به تهران گریخت و سپس به شیراز بازگشت.[۴۰]
المنة لله که از این شعبده جستیم!
حزب توده در دهم مهرماه۱۳۲۰ تأسیس شد. این حزب را کسانی پایهگذاری کردند که عملاً از لحاظ فکر و اندیشه، عقیده و آرمان، خط مشی سیاسی و اجتماعی و تضاد طبقاتی هیچ گونه تجانسی با یکدیگر نداشتند.[۴۱] «تولَّلی» پس از جریان تبعید به لار و گریختن به تهران و سپس بازگشت به شیراز باتوجهبه اصول بهظاهر مترقّی حزب و رسالتی که در آن زمان برای خویش احساس میکرد عضویت در آن حزب را پذیرفت. شش سال تمام در فارس، منطقه نفوذ امپریالیسم انگلستان، با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه پرداخت و کارگزاران داخلی آن را رسوا کرد؛ اما بهتدریج متوجه شد که گردانندگان ردهبالای حزب و مطبوعات وابسته به آن راه و روش حزب توده را به جهتی گرایش میدهند که حزب کمونیست شوروی به آنها دیکته میکنند و هرچه زمان میگذشت این جریان بیشتر آشکار میشد.[۴۲] وقتی ماهیت حزب توده بر تولَّلی و دیگر روشنفکران مستقل هویدا شد و انتقادات صریح، جدی، تند و کوبنده از کادر مرکزی حزب آغاز شد، چون تعزیهگردانان حزب نتوانستند در مقابل اعتراضات و افشاگریهای عناصر مستقل، پاسخ مستدل و منطقی بدهند سرانجام «خلیل ملکی» که از اعضای گروه پنجاهوسه نفر و پایهگذاری حزب و متفکران بنام سیاسی و اجتماعی و مبارزان ضداستعماری بود، اعلامیه انشعاب را صادر کرد و فریدون تولَّلی جزء اولین کسانی بود که این اعلامیه را امضا کرد.[۴۳] و بههمراه جلال آلاحمد، انور خامهای، رسول پرویزی و خلیل ملکی از حزب توده جدا شد. تولَّلی با چاپ «بردگان سرخ» به نکوهش حزب توده پرداخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نقش تولَّلی در ملی شدن صنعت نفت
ازآنجاکه نهضت ملیشدن صنعت نفت نهضتی بود اصیل و مردمی که سرانجام پوزهٔ امپریالیسم انگلستان و آمریکا را به خاک مالید و شاه و دربار و عوامل مزدور و جیرهخوار اجانب را رسوا کرد «فریدون تولَّلی» از همان آغاز با این نهضت ملی همراه شد و در روزنامهٔ صدای شیراز با مقالات تند و آتشین خود از آرمانهای ملی و وطنی و حقوق اجتماعی مردم میهن خویش دفاع کرد. مقامهٔ «نفت» یکی دیگر از مقامات بهجایماندنی از اوست که یادگار آن دوران است:
- «...و نفت بر وزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلبات ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و تیرگیها زائل دارند و شعلهٔ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع بنا شد...»[۴۴]
مخالفتهای سیاسی
قوامالسّلطنه
«قوامالسّلطنه» در دورهٔ نخستوزیری خود به منظور مقابله با حزب توده و بازگرداندن آذربایجان به پیکر میهن و جلوگیری از انتزاع سایر مناطق ایران، از جمله کردستان که اعلام خودمختاری کرده بود، در تاریخ هشتم تیرماه ۱۳۲۵ حزب دموکرات ایران را تاسیس نمود. رهبری کل حزب را خود «قوام» عهدهدار بود. «فریدون توللَّی» در دو مقامه «قوامالسلطنه» و «عباس شاهنده» ـ پاانداز حزب دموکرات و عنصر فاسد و خیانت پیشهای که بعدا از غلامان حلقهبهگوش شاه و مدیر روزنامهٔفرمان و جاسوس سرویسهای اطلاعاتی غرب گردید ـ علیه قوام و حزب او به مبارزه پرداخت.
«...در مکائدالرجال خواجه حسین ورّاج مسطور است که قوامالدین عمر نفت باز ریایی را به پرورش «افعی» رغبتی تام و شهوتی مالاکلام بود که از جهت تربیت معارک فساد و مدارک عناد کسان به مدائن فرستاد و صندوقها بدیشان سپرد تا افاعی هر بلد به مساعی فراوان گرد آورند و گسیل دارالخلافه کنند...»
تا نپنداری که در افسونگری بیمایهام | مارها آوردهام از هر دیاری رنگرنگ | |
مار زنگی، مارجنگی، مار سرخ جعفری | گرزه مار عینکی، بیعرضه مار بیشرنگ | |
مار زیبا چون عروسی دلنشین در حجلهگاه | مار سرکش چون دلیری خشمگین هنگام جنگ | |
مار غران چون پلنگی جسته از زنجیر دام | مار پران چون رها از شصت صیادان خدنگ | |
مار زخمی، در پی فرصت که خیزد بر حریف | مار اخمی، اخمها درهم دل از اندیشه سنگ | |
مار افیونی ز خاطر برده سودای ستیز | مار بنگی، مهربان گردیده از تاثیر بنگ | |
مر مرا پروای این ماران کجا باشد که من | اوستادی چیرهدستم در همه نیرنگ و رنگ | |
هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید | تا دراین مجلس به رقص آرم همه ماران به زنگ |
همچنین زمانیکه «قوام السلطنه» با حیلهگریها و نیرنگهای سیاسی توانست با ائتلاف حزب توده، حزب ایران و حزب دموکرات در تاریخ ۱۰مرداد۱۳۲۵ کابینه چهارم خود را تشکیل دهد و خود به عنوان نخستوزیر، سرپرستی وزارتخانههای خارجه و کشور و رهبری کل حزب دموکرات را بهعهده بگیرد،[۴۵] تولَّلی با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» مبارزهٔ قلمیاش را با دولت قوام بهاوج رساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در جریان استعفای مصدق در ۲۶تیرماه۱۳۳۱ و انتخاب قوامالسّلطنه برای نخستوزیری برای ششمین بار و انتشار اعلامیهٔ شدیداللحن و توهینآمیز او به ملت ایران، دکتر مصدق و نهضت ملی با انتشار بیانیهای ملت را به مقاومت و مقابله با دربار تشجیع کردند و سرانجام دراثر پایداری دلیرانه ملت که منجر به قیام خونین ۳۰تیر۱۳۳۱ شد ستاره دولت قوام به افول و خاموشی گرایید. مصدق با پشتیبانی ملت و مجلس دوبارهٔ نخستوزیر و آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی شد.
فریدون تولَّلی مقامهای تحت عنوان «کابینه» منتشر میکند و وجه تمایز کابینه صالحه «دکتر مصدق» و کابینهٔ مفسده «قوامالسلطنه» را بهزیبایی رقم میزند.
سیدضیاءالدین طباطبایی
سیدضیاءالدین طباطبایی نیز از قلم معترض و تندوتیز «تولَّلی» درامان نمیماند. تولَّلی با نگارش مقامات «عرّاده»، «حلقه»، «فلاخن»، «بخارا» طباطبایی را در دورهٔ دوم فعالیت سیاسیاش پس از شهریور۱۳۲۰ و مراجعتش از فلسطین، مخاطب خاص خود قرار داده و زخم دل ملت ایران را تا اندازهای التیام میبخشد.[۴۶] او همچنین رسالهٔ «عنعنیه» یا «مشت ومال سید» را در مقابل عنعنات ملی سیدضیاءالدین طباطبایی نوشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مبارزهٔ تولَّلی با کارگزاران استعمار و عناصر ارتجاعی
لبهٔ تیز حملهٔ «تولَّلی» در مقالهٔ «رقص شرقی» که دههٔ چهل در روزنامهٔ «شرقی» بهچاپ رساند، متوجه «قوامالملک» و «شرقی» است؛ چراکه آن کارگزار استعمارگر همواره از پشتیبانیِ این عنصر ارتجاعی برخوردار بود. مقالهٔ «حرامیان ابیرود»، روشنگر نابسامانی و ازهمگسیختگی و فقدان امنیتی است که در استانداریِ قوامالملک، فارس و فارسی را به فنا و نابودی محکوم میساخت. مقالهٔ هزلآلودِ «باشگاه» تصویر گویا و تکاندهندهای است از محلی به نام باشگاه سعدی که جاسوسان خارجی و ایادی داخلی آنها و اَشراف دیوسیرت با تجاهر به فسق از هیچ گونه زشتکاری و فساد اخلاقی در شیراز، مهد دانش و دین و فرهنگوتمدن، فروگذار نمیکردند.[۴۷]
نه به آن شوری شور و نه به این بینمکی
حوادث مرتبط با کودتای ۲۸مرداد برای «تولَّلی» نوعی سرخوردگی اجتماعی به دنبال داشت که موجب شد فریدون، که سالهای پرشور جوانیاش را فدای مسائل سیاسی و عشق وطن کرده و همواره سنگ هموطن جورکشیده را به سینه کوفته، از سیاست کنارگیری کند و در شعرهایش به غرایز سرکوفته میدان دهد و سرِ پیری به هوسهای جوانی روی آورد. بیراه نیست اگر بگوییم فریدون اهل افراط است؛ چه وقتیکه علیه ظلم و جور قلمفرسایی میکند چه در لباس شاعرِ عاشقپیشه.[۴۸]
تأثیرگذاری
«تولَّلی» پیش از آنکه با «نیما» و پیروان او سر ستیز داشته باشد روزگاری پیشرو و پرچمدار نوآوری بود و بر شاعران پس از خود اثری بیچون و چرا نهاد. برای نمونه در چهاپارهسرایی رمانتیک و تغزّلی نو با مایههایی از عشق و شکست و اندوه و نومیدی شاعرانی چون نادر نادرپور، ه.ا.سایه، فروغ فرخزاد،نصرت رحمانی، حسن هنرمندی و ... به پیروی از تولَّلی پرداختند. احمد شاملو نیز به اثرپذیری از تولَّلی در روزگار جوانی اعتراف کرده و البته آن را تاثیری «مخرب» خوانده است زیرا همه این شاعران در سالهای بعد به گونهای راه خود را از تولَّلی جدا کرده و به شیوههای نوتر گراییدهاند.[۴۹] میتوان گفت به جز پرویز ناتل خانلری و گلچین گیلانی و نیما، همهٔاستعدادهای برجستهای که در سالهای بعد از شهریور۱۳۲۰ به جریان تحوّل شعر پارسی پیوستهاند، کموبیش، مستقیم و غیرمستقیم، تحت تاثیر تولَّلی بودهاند.[۵۰]
مخالفت با نیما
تولَّلی نیما را در حد «افسانه» قبول داشت و معتقد بود که نیما بعدا قالب افسانه را ترک کرده و مصرعهایی کوتاه و بلند و پر از ابهام ساخته است. او در مقدمهٔ دومین مجموعه شعرش، نافه از نیما و بسیاری از نوپردازان دورهٔ خود انتقاد کرده و نوپردازان راستین را کسانی دانسته است که به بزرگان گذشتهٔ ادب فارسی احترام میگذارند و از سرودن شعر بیوزن و لجاجت با قافیه میپرهیزند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
علت شهرت
پیشاهنگ شعرِ نو
دکترشفیعی کدکنی میگوید: فرض کنیم سرایندهٔ مجموعه «رها» و «التفاصیل» در همان کودتای ۱۳۳۲ کشته شده یا به مرگ طبیعی درگذشته است؛ در این صورت «تولَّلی» آن جوان پرشور سیواندسالهٔ ناآرام است که مورخان ادبیات قرن حاضر به هیچ روی نمیتوانند پایگاه او را بهعنوان یک پیشاهنگ «شعر نو» انکار کنند و تأثیر شگفتآور التفاصیل او را در محافل اجتماعی و سیاسی و ادبیِ آن سالها از یاد ببرند. فریدون در این مرحله از عمر خود، سرآمد همهٔ افراد نسل خود بوده است و بر مجموعهٔ شاعران نسل بعد از خود، بیهیچ استثنایی، تأثیرگذار.[۵۱]
آثار و کتابشناسی
آثار تولَّلی اینهاست
- رها(شیراز۱۳۲۹ و تهران۱۳۳۰)
- نافه(تهران۱۳۲۹)
- پویه(شیراز۱۳۴۵)
- شگرف(تهران۱۳۵۳)
- بازگشت(شیراز۱۳۶۹)
- کابوس(شیراز۱۳۸۶)
- التفاصیل(شیراز چ.اول،۱۳۲۴ چ.دوم،۱۳۳۱چ.سوم،۱۳۴۸)
- کاروان در شیوهٔ التفاصیل
- عجائب القضائب
- از «تولَّلی» چند ترجمه از داستانهای فرانسوی، مقالههایی دربارهٔ باستانشناسی، شعر، فرهنگ وادب عامه و نقد برخی کتابهای شعر در نشریات بهچاپ رسیده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بررسی چند اثر
- رها در روزگار انتشارش برجستهترین دیوان شعر متجدد فارسی است که چندین قطعه از لطیفترین شعرهای غنایی آن سالها را در خود دارد و با همهٔ تحولاتی که شعر متجدد فارسی به خود دیده هنوز هم شعرهایی از نوع «مریم» و «کارون» در شمار زیباترین شعرهای غنایی عصر ماست.[۵۲]
- التفاصیل، از شاهکارهای طنز فارسی،که نوعی نقیضه و متأثر از «گلستان»، «مرزبان نامه»، «کلیله و دمنه»، «مقامات حمیدی» و برخی از داستانهای عامهپسند نظیر «اسکندرنامه» و «امیرارسلان» است، و نثری آمیخته به نظم دارد. چاپ اول التفاصیل(شیراز۱۳۲۴) و چاپ دوم آن(تهران۱۳۳۱) شامل ۷۶ قطعه بود. در سال ۱۳۴۸ یکی از قطعات آن به نام «موریس» که در آن به رضاشاه طعنه زده بود حذف شد. توللَّی این کتاب را به رسول پرویزی تقدیم کرده است.
- کاروان در شیوهٔ التفاصیل، اثری طنزآمیز شامل سه دفتر «بیداری»، «دوری از بردگان سرخ» و «هنگامهٔ نفت» که سبک آن مانند التفاصیل است با این تفاوت که نویسنده پیش از هر قطعه، مقدمهای با نثر جدی دربارهٔ ماجرایی تاریخی که آن قطعه به آن نظر دارد نوشته است. نسخههای چاپی کاروان نادر است.
- 'عجائب القضائبِ توللَّی کتاب طنزی است که هرگز چاپ نشده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سبک و لحن و ویژگی آثار
شعرِ فریدون عمدتا شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است؛ با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندهٔ خوشآهنگ، که با بیان شاعرانهٔ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید.[۵۳]
شاعری «تولَّلی» دو بخش دارد:
- گرایش به نوگرایی و ساخت ترکیبات تازه در شیوهٔ رمانتیک، با سرودن چهارپاره یا دوبیتی پیوسته در «رها» و «نافه».
- بازگشت به شعر کهن و سرودن غزل، قصیده یا غزلهای قصیدهگونه، قطعه و گاه مثنوی که اندکاندک با «پویه» آغاز شد و در «شگرف» و سپس «بازگشت» به اوج خود رسید.[۵۴]
زبان شعر
«تولَّلی» نه کاربرد واژگان کهنه و از یادرفته را در شعر میپسندد و نه راه یافتن واژگان ساده و پیشپاافتادهٔ امروزی را. در اشعار او کمتر به واژگان فراموششدهٔ کهن برمیخوریم. او هرچند زبان شعر را شستهورفته و به دور از سخنان عامیانه کوچه و بازار میخواهد، از بهکاربردن برخی واژگان بیگانه یا پارسی، مخصوصا واژههایی که برای پدیدههای امروزی ساخته شدهاند نمیپرهیزد. مثل واژهٔ «ترن» در بیت زیر:
میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم | وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار[۵۵] |
ولی حتی با وجود بهکارگیری این واژگان تازه، زبانِ شعر فریدون را کهنه مییابیم و بهگونهای ناهمگونی در آن برمیخوریم. کاربرد کلماتی مثل «ز»، «وز» و «ار» در کنار «سیگار»، «غمگسار»، «دژخیم» و «درام» از این گونه ناهگونیهاست.[۵۶]
تکرار و اطناب
از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. ازآنجاییکه شیوهٔ «تولَّلی» به اوصاف گرایش دارد با اطناب نیز در پیوند است. او گاه برای نشان دادن حالتی شعری بلند میپردازد. از نمونههای اطناب در اشعار او به پرشماری صفتها یا قیدها میتوان اشاره کرد که در مواردی با آمدن واژگان و صفات مترادف یا کمابیش هممعنی به حشو نزدیک میشود. گروهی از واژگان در بیشتر شعرهای او همواره تکرار میشوند؛ مثل: دور، گرم، سبک، فسون، غم، گناه...و عناصر طبیعت مثل: شب، غروب، ماه،مهتاب و باد... حتی اگر شعرها را جداگانه بررسی کنیم تکرار واژه یا واژگانی را چشمگیر مییابیم.[۵۷]
با این وجود در کنار تکرارهای خستهکننده بیتهایی یافت میشود که شاهدی بر توانایی سخنوری در بهکارگیری اسلوبهای گوناگون سخن است و خودخواسته بودن تکرار در این نمونهها دریافت میشود.
به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر | صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران[۵۸] |
صور خیال
در وصفهای شاعرانهٔ «تولَّلی» تشبیه همواره نقشی پررنگ داشته است. او معتقد است که باید از تشبیهات دستپسود گذشتگان دوری کرد و به نو کردن تشبیه و یافتن همانندیهای تازه پرداخت. این نگرش را که در زمان خود گامی بود به سوی نوآوری، در ژرفنا همچنان زادهٔ نگاهی سنتی مییابیم. او نتوانست از وصف طبیعت بهرهای نمادپردازانه از آنگونه که در سمبولیسم اجتماعی نیما و اخوان هست، ببرد و شعر او در دورهٔ نخست، در همین اندازهٔ وصف طبیعت یا حالات واحساس فردی فروماند.[۵۹] با اینهمه تشبیهات زیبای او را نباید نادیده گرفت. پرشمارترین گونه تشبیه در سرودههای تولَّلی است تشبیه بلیغ، بویژه در ترکیب اضافی است که این اضافههای تشبیهی گاه با همهٔگرایش شاعر به نوگرایی، کهنه و تکراری هستند و این تشبیههای تکراری در دورهٔ دوم شاعری او بیشتر دیده میشود. تشبیهات کهن و دستپسود نیز انگشتشمار در شعر او دیده میشود.[۶۰]گرایش تولَّلی به طبیعت و پدیدههای طبیعی مانستههای تازهای را به شعر او داده که دستکم از دید واژگانی نو هستند. بویژه آنگاه که پایهای عقلی به حسی تشبیه میشود، این گرایش به طبیعت، براثرگذاری تشبیه میافزاید. مانند تشبیه بیخوابی به هاله ماه:
بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ | میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت[۶۱] |
در شعر تولَّلی استعاره کاربرد کمتری دارد؛ زیرا از سویی با اطنابی که در شیوهٔ شاعری اوست سازگار نیست و از همین روی او بکارگیری تشبیه را از استعاره که فروفشرده تشبیه است بیشتر میپسندد. از سوی دیگرگرایش به وصف صحنهها و حالتهای تازه و کمکاربرد یا حتی بیپیشینه نیازمند یافتن وجه شبههای تازه است. او از استعارههای فرسودهٔ سنتی رویگردان است([۶۲]بیشترین نمود استعاره در سرودههای توللَّی، در استعاره مکنیه با اضافهٔ استعاری است که در آنها نوآوری و تازگیای دیده نمیشود.[۶۳]
موسیقی درونی
آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید «تولَّلی»، ساختگی و ناخوشایند است و شاعر را از پرداختن به اندیشههای تازه و واژگان درخشان بازمیدارد؛ از این رو او بیقیدی گوینده در به کاربردن صنایع بدیع را از ویژگیهای شاعر نوجوی میداند. تولَّلی این باور خود را بخوبی پاس داشته و در سرودن شعر، خود را به تکلّف نینداخته است؛ اما با بهرهمندی از دیدگاهی زیباییشناسانه، هماهنگیهای بسیاری میان واژگان یافته و گونههای سجع را بیآنکه ساختگی باشند در سخن خود به کار برده است. او به آرایههای دشوارتر از گونهٔ جناس تام یا قلب بعض کمتر پرداخته است. واجآرایی هم در سرودههای تولَّلی گاه نمودی درخشان دارد.[۶۴]
تولَّلی سکته عروضی را کاستی کار شاعر میداند همواره سعی دارد از آن بپرهیزد. از همین روی در شعر او کاربرد تسکین، اشباع مکرر،دستکاری در ساختمان آوایی واژگان برای گنجیدن در وزن بسیار اندک است. او همچنین به هماهنگی پیام شعر با آهنگ و وزن آن اهمیت میدهد.[۶۵]
موسیقی کناری
«تولَّلی»، از آوردن قافیه و ردیف دشوار میپرهیزد و این رویکرد را درست نمیداند. در شعرهای او همواره با قافیه و ردیف خوشآهنگ و طبیعی برمیخوریم و شاعر جز در چند نمونهٔ اندک، برای قافیهپردازی ناگزیر از بهکارگیری واژگان ناآشنا و دشوار نشده است. او گاهی به گزینش قافیههای هنری دست مییازد و واج یا هجاهایی به قافیه میافزاید. تولَّلی در غزلهای بلند و قصیده گاه بیآنکه خود را مکلف به ساختن قافیهٔ درونی در همهٔ بیتها بکند، از دو یا سه قافیهٔدرونی در برخی بیتهای شعر بهره جسته است.[۶۶]
شفیعی کدکنی میگوید:
«تولَّلی» دربارهٔ زبان شعر عقیدهای خاص دارد؛ او شیفتهٔ مفردات و ترکیبات زیباست. کلمه برای او مجرد از بافت نحوی و بلاغی آن ارزش دارد. اگر به نامهایی که او برای دیوانهای خود برگزیده توجه کنیم عملاً به مبانی جمالشناسی او در حوزه شعر دست مییابیم. بهویژه وقتی این اسامی را با نام دیوانهای شاملو، که مجموعهای از کلمات در بافتهای خاص و بلاغتی ویژه هستند مقایسه کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که توللَّی بیشتر اهل «فصاحت» است تا اهل «بلاغت».[۶۷]
اشعار عاشقانهٔ تولَّلی
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را دربربگیرد. «تولَّلی» در اشعار عاشقانهاش به خلاف گذشتگان، از توصیفات کلی تخیلی به جزئيات محسوس احیانا ملموس میپردازد. نه اهل کلیگویی و خیالبافیست نه به عرفان کاری دارد و نه اهل عجز و نیاز عاشقانه و خریدار ناز معشوق است. با جسارت و خشونتی که ناشی از غرور و خودباوری مفرطانه است به سراغ معشوق میرود. فریدونِ عاشق گرگ خونآشام بیرحمی است و معشوقش گوسفند بیدستوپای مظلوم. هرچه نباشد فریدون خانزاده است و خونِ خانی در عروق او جریان دارد.[۶۸]
ناشرانی که با او کار کردهاند
- نوید شیراز
- جاویدان
- کانون تربیت
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
دربارهٔ توللَّی و آثارش نوشتهاند
کتابها:
- شعلهٔ کبود (منتخب پنج دفتر شعر)،انتشارات سخن، چ.اول ۱۳۷۷،چ.دوم ۱۳۸۱
- فراز و فرود فریدون توللَّی، نوشتهٔ صدرا ذوالریاستین شیرازی، انتشارات نوید شیراز، چ.اول ۱۳۸۶
- امید در کام ناامیدی، نوشتهٔ دکتر مهدی پرهام، انتشارات نشر آبی، چ.اول ۱۳۸۳
- این بانگ دلاویز نوشتهٔ علی باباچاهی، انتشارات ثالث،چ.اول ۱۳۸۰
- شعر زمان ما، نوشتهٔ فیض شریفی، انتشارات نگاه،چ.اول ۱۳۹۶
- نقد و بررسی آثار و احوال فریدون توللَّی، نوشتهٔ شهناز عرش اکمل، انتشارات نوای کارآفرین، چ.اول۱۳۹۴
- نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی نوشتهٔ محمدرضا تبریزی شیرازی، انتشارات آذین، چ.اول ۱۳۷۷، انتشارات جمهوری، چ.دوم ۱۳۸۹[۶۹]
مقالات:
فریدون توللَّی، نوشتهٔغلامحسین متین
یادبودهایی از فریدون توللَّی، نوشتهٔ پرویز خائفی
فریدون توللَّی در آینده، نوشتهٔ ایرج افشار
شاعران گزیدهٔ معاصر؛ استاد فریدون توللَّی، نوشتهٔ مرتضی کامران
از لابلای نامههای فریدون توللَّی
حرف و سخنهایی در باب فریدون توللَّی، نوشتهٔ زینالدین محمود واصفی
من و ترجمه اسپانیایی اشعار فریدون توللَّی، نوشتهٔ فریدون جم
ضمیمهٔ ادبی؛ فریدون توللَّی را باید از نو شناخت، نوشتهٔ پرویز خائفی
معانی، تصاویر و تعابیر مرگ در اشعار سهراب سپهری و فریدون توللَّی، نوشتهٔ نورالله نوروزی داوودخانی
من المعرة الی شیراز؛ أثر أبی العلاء المعری فی الشاعر الفارسی المعاصر فریدون توللَّی، نوشتهٔ حیدر خضری
نقش ایدئولوژي در ساخت و گزینش استعارهٔمفهومی مرگ در اشعار احمد شاملو و فریدون توللَّی ار منظر نظریهٔگفتمانی استعاره،نوشتهٔ ابراهیم رضاپور.[۷۰]
نوا، نما، نگاه
شرححال و آثار توللَّی در دایرة المعارف بریتانیکاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کتابهای تولَّلی
اسناد مرتبط
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۳۲.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۲۹.
- ↑ «تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامه توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند ۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ «پارههای باستانشناسی». بخارا(ویژهنامه توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۵۷۹-۵۷۷.
- ↑ «عواقب ستیز با نیما و نیماییها».
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، بهمن و اسفند۱۳۹۰، ۱۹۳.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ «زندگینامهٔ فریدون توللَّی شاعر و طنزنویس معاصر».
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ فریدون توللّی، بازگشت، ۵.
- ↑ «شعر فریدون توللَّی در ستایش «امام رضا(ع)»».
- ↑ سعیدی سیرجانی. «هر دو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۰۸.
- ↑ «سالشمار فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۱۹۲-۱۸۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۸.
- ↑ «یادداشتی از سید عمادالدین قرشی».
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۹.
- ↑ «توللی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامه توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند ۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ امداد. «توللَّي و حوادث فارس». بخارا(ویژهنامه توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۹۱.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۲۲.
- ↑ «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی».
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۲۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجنماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۹.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۱.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ «پارههای باستانشناسی». بخارا(ویژهنامه توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۵۷۹-۵۷۷.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۷.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۹.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۱۷.
- ↑ «شاعران گزیده معاصر».
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۱۹۶.
- ↑ .
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۳۲.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، بهمن و اسفند۱۳۹۰، ۲۳۰.
- ↑ «گفتوگو با نادر نادرپور شاعر معاصر دربارهٔ دکتر خانلری و فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۸۸.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۲۸.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۳۰تا۳۱.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۳۲تا۱۳۴.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۲۳-۲۲۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۴۹و۱۵۰.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۶۵.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۳۲.
- ↑ سعیدی سیرجانی. «هر دو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۰۹-۲۰۷.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپردازِ نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، بهمن و اسفند۱۳۹۰، ۲۳۰و۲۲۹.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۴.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۴و۱۹۳.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۵.
- ↑ «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی».
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۳۲.
- ↑ {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=فیروزیان|تاریخ=بهمن و اسفند۱۳۹۰|عنوان=کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)|شماره=۸۵|صفحه=۲۳۳
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۳۴.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۳۷.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۱.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۰.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۱.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۲.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۳.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۴.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۴.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۴۸.
- ↑ فیروزیان. «کهنهپرداز نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۵۱-۲۵۰.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا (ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۶.
- ↑ سعیدی سیرجانی. «هر دو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند ۱۳۹۰): ۲۱۰.
- ↑ . http://www.ketab.ir/BookList.aspx?Type=Title.
- ↑ «فریدون توللَّی».
منابع
- تبریزی شیرازی، محمدرضا (۱۳۷۶). نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی. تهران: آذین.
- احمد شعبانی، محمدرضا شفیعی کدکنی و علیاکبر سعیدی سیرجانی. «سالشمار فریدون تولَّلی، هر دو شیرازی و...». بخارا (ویژهنامه) (تهران)، ش. ۸۵ (۱۳۹۰).
- یوسفی، غلامحسن (۱۳۸۸). چشمهٔ روشن. علمی. از پارامتر ناشناخته
|مکا=
صرفنظر شد (کمک) - توللَّی، فریدون (۱۳۶۹). بازگشت. شیراز: نوید شیراز.
- شریفی، محمد (۱۳۹۵). فرهنگ ادبیات فارسی معاصر. تهران: نشر نو.
پیوند به بیرون
- «زندگینامهٔ فریدون تولَّلی شاعر و طنزنویس معاصر». علما و عرفا. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «فریدون تولَّلی». ویکی فقه. بازبینیشده در ۲۸ مرداد۱۳۹۸.
- «شعر فریدون تولَّلی در ستایش «امام رضا(ع)»». خبر آنلاین، شهریور۱۳۹۴. بازبینیشده در ۱۹شهریور۱۳۹۸.
- «یادداشتی از سید عمادالدین قرشی». شاپرک، مرداد۱۳۹۷.
- «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی». پرشین بلاگ. بازبینیشده در ۱۱شهریور۱۳۹۸.
- >D9%84%DB%8C «شاعران گزیده معاصر».
- . شعر نو، خرداد۱۳۹۲.
- . خانه کتاب. http://www.ketab.ir/BookList.aspx?Type=Title. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «فریدون تولَّلی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ۲۳شهریور۱۳۹۸.
- >«عواقب ستیز با نیما و نیماییها». ایران آنلاین. بازبینیشده در ۳۰شهریور۱۳۹۸.