تندرکیا
شمسالدین تندرکیا | |
---|---|
نام اصلی | آقاعباس نوری |
زمینهٔ کاری | سرایش، نمایشنامهنویسی، نقد ادبی |
زادروز | ۱۲۸۸ ه. ش. تهران، محلهٔ سنگلج |
پدر و مادر | میرزا هادی نوری و عصمتالحاجیه بروجردی |
مرگ | ۱۳۶۶ ه. ش. تهران |
علت مرگ | سرطان |
لقب | شمسی |
بنیانگذار | شعر نو فارسی |
پیشه | شاعری، نقدپردازی، نمایشنامهنویسی |
نمایشنامهها | تیسفون |
تخلص | تندرکیا |
مدرک تحصیلی | لیسانس حقوق- دکترای حقوق در شاخهٔ اقتصاد |
دانشگاه | دانشگاه تهران- دانشگاه پاریس |
استاد | علیاکبر دهخدا، عبدالله مستوفی، فاضل خلخالی |
دلیل سرشناسی | نهیب جنبش ادبی-شاهین |
اثرگذاشته بر | بیژن الهی |
امضا | [[پرونده:|frameless|upright=0.72|alt=]] |
بخش لید (معرفی ویژه و ناب در حد ۳۰۰تا۵۰۰ واژه)
داستانک
اتمام تحصیل
در اواخر دورهٔ تحصیلش، شعلههای جنگ جهانی دوم، روز به روز، بیشتر میشد. دولت ایران دستور داد که دانشجویان ایرانی در اروپا، به سرعت به کشور بازگردند. تندر که از ناتمام ماندن تحصیلش بیمناک بود کاری عجیب کرد. یک روز، آنقدر دوید و دوید تا پزشک معتمد سفارت ایران در پاریس گمان برد او به بیماری قلبی مبتلا است. با تجویز استراحت، بازگشتش مدتی به تعویق افتاد. او نیز از این فرصت برای اتمام سریع تحصیلاتش بهره برد.[۱]
شاهین در شهر آرام
او در دورهٔ سربازی خود، نخستین افسر وظیفهای بود که در دادرسی ارتش خدمت میکرد. به تأکید خود، دفتر دوم شاهین را که در «دانشکدهٔ افسری بر پشت زین اسب ساخته بود»، در آبان ۱۳۱۹ برای دریافت پروانهٔ چاپ به نزد وزیر فرهنگ وقت برد. میدانیم که در آن دوره، وزیر فرهنگ اسماعیل مرآت بود. وزیر با پرخاش به او میگوید: «ببین شما هنوز از پاریس برنگشته، چه بلبلشویی توی این شهر آرام راه انداختهاید. ببینید دنیای غرب داره چه کارهایی میکنه. شعر، شعر، شاهین، شاهین! اگر که میخواهید ما شما را توی اداراتمون راه بدهیم، باید که از این دورهٔ افسری وظیفهٔ خودتون استفاده کنید و این کارها را ولش کنید و بگذارید که مردم شاهین را فراموش کنند.»[۲]
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
«آقا عباس» ملقب به شمسالدین، فرزند میرزا هادی، فرزند شیخ فضلالله نوری، در سال ۱۲۸۸ هجری شمسی و در محلهٔ «سنگلچ» تهران به دنیا آمد. پدر او قاضی عدلیه و مادرش، خانم عصمةالحاجیه بروجردی، فرزند یکی از روحانیون بود. میرزا هادی جز او، چهار فرزند دیگر نیز داشت: محمد، فروغ، نیّر و زهرا که به جهت فعالیتهای ادبی و ازدواج با پرویز ناتل خانلری از سایرین مشهورتر است. بنابر شجرهنامه، خانوادهٔ کیا، از مردم «نور» مازندران، به «جاماسب، برادر قباد ساسانی» نسب میبرند.[۳] شمسالدین که «شمسی» صدایش میکردند، بعدها نام هنری تندرکیا را برای خود برگزید. دورهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ «شرف مظفری» به پایان برد و در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی برخلاف علاقهٔ بسیار به تحصیل در مدرسهٔ نظام به علت تندمزاجی و ناراضیبودن خانواده و البته به بهانهٔ کمخونی دوبار در امتحان ورودی رد شد. این در حالی بود که با وجود امکان تحصیل در اروپا و اصرار خانوادهاش به مهاجرت، از این قضیه تن میزد.[۴]
در سال ۱۳۰۷ بر اثر مخالفت خانواده با ورود به مدرسه نظام و یا بر اساس ادعایی که پزشک مدرسه میکند و تندرکیا نقل میکند بر اثر تندمزاجی، وارد مدرسهٔ سیاسی شد و در مدرسهٔ کمالالملک نیز نقاشی آموخت. دورهٔ متوسطه در مدرسهٔ سیاسی و هم مدت تحصیل در دانشکدهٔ حقوق تهران را سپری کرد و در همان زمان نمایشنامهٔ «تیسفون» را نگاشت. تا این که پس از گرفتن لیسانس از دانشکدهٔ حقوق تهران برای ادامهٔ تحصیل،به همراه گروه محصلین بورسیهشده توسط دولت،در ۲۲ شهریور ۱۳۱۱ عازم فرانسه شد. سال اول تمدید دورهٔ لیسانس را در شهر «لیون» و پس از آن تا مقطع دکتری در پاریس تحصیل کرد؛ تا در تاریخ ۲ مارس ۱۹۳۹ مدرک دکترای حقوق خود را در شاخهٔ اقتصاد دریافت کرد و سپس در ۲۸ فروردین ۱۳۱۸ به تهران برگشت.[۵]
او که در سال ۱۳۱۷، یعنی کمی پیش از رجوع به وطن، به فکر حرکتی نوین در ادبیات افتادهبود و میخواست نظام پیر و سالخوردهٔ ادبیات فارسی را درهمشکند و نظم نوینی در ادبیات حاکم کند، سرانجام نتیجهٔ تأملات خود در این زمینه را با عنوان «نهیب جنبش ادبی شاهین» مطرح کرد. قرار بود آگهی نخستین شاهین در روزنامهٔ اطلاعات به تاریخ ۴ آذر ۱۳۱۸ اعلام انقلابی ادبی به رهبری دکتر تندرکیا باشد، اما هجمهٔ هر دو طیف قدمایی و نوگرا او را به شدت منزوی ساخت.[۶]
سالی گذشت و تندرکیا در حالی که مشغول خدمت وظیفهٔ سربازی بود و نیز با وجود مشکلاتی که در اخذ مجوز متوجه کارش شدهبود، شاهین یک را به انضمام شاهین دو و سه در یک مجلد به چاپ رساند. تندرکیای جوان که در هر شاهینی اعلام پیروزی انقلابش را میکرد، در نامهای که در روزنامهٔ ایران چاپ میکند از هواداران میخواهد که راه را ادامهدهند تا بازگردد. پس از پایان خدمت سربازي در سال ۱۳۲۲ شاهینهای ۴ تا ۲۵ در جزوهای سیویک صفحهای منتشر میشود.[۷]
در زمستان ۱۳۲۳، به تعبیر خود، تندرکیا «انقلابی فکری» در زندگیاش رخ میدهد و او را تا ۱۳۳۴ از مطالعه و کار باز میدارد . در این هنگام او درمییابد که هیچ کتابی در دنیا وجود ندارد که فایدهای داشتهباشد و فقط «کتاب عظیم زندگانی» ممکن است به او چیزی بیاموزد و بس! پس با کتاب قهر کرد و تا سال ها چیزی چاپ نکرد. پس از آن دورهٔ رکود، شاهینهای ۲۶ تا ۳۱ در سال ۱۳۳۵ چاپ شد که روزنامهٔ سیاسی فرمان ناشر آن بود. در این سالها تندرکیا مینوشت، ولی جز در مصاحبهٔ مکتوب با «اندیشه و هنر» و مقالهای با نام مستعار در همان نشریه، فعالیت چشمگیری در نشریات نداشتهاست. با اینکه مجموعهٔ شاهینها را در سالهای ۴۳ و ۴۹ و ۵۴ کامل کرد، اما همیشه از مصاحبه و حتی حضور در جمع همصنفان خود پرهیز داشت. تاجاییکه با هیچکس از اهالی ادبیات حشر و نشری نداشت و البته جز معدودی هم او را جدی نمی گرفتند. جز ناصر وثوقی، مدیر اندیشه و هنر کسی به او فضای بحث و مجال سخن نداد و گویا جز بیژن الهی، علاقمند جدی در فضای ادبیات نداشت. البته جلال آلاحمد که در مواردی نوشتهٔ تاریخی او درباره شیخ فضلالله را پسندیده است. جز اینها حتی خانوادهاش او را مسخره میکردند و در جمع شعر او را می خواندند و میخندیدند. شاید همین امر او را تا زمان مرگ از ایشان جدا ساختهبود و باعثشدهبود جز با خواهر و دخترعمویش ارتباطی نگیرد.اگرچه تقدیم «تیسفون» توسط «زهرا کیا» در سال ۱۳۱۵ به کتابخانهٔ دانشسرای عالی و یا ارجاع منتقدین به تماس با محمد کیا در آگیهای روزنامهای در سال ۱۳۱۸ نشانی از نزدیکی وی با این خواهر و برادرش، حدااقل تا آن سالها دارد. او همچنین هیچگاه ازدواج نکرد و به همین جهت جز آنچه در میان نوشتههای او درمقدمهٔ تیسفون، مقالهٔ شیخ فضلالله، مجموعههای شاهین و مکتوبات در اندیشه و هنر یا زندگینامهٔ اعضای خانوادهاش بهدست ميآید، منبعی برای کسب اطلاع از احوال ایشان در دست نیست. تنها یادداشتهای روزانه و سایر نوشتههای موجود را هم پس از مرگش، صاحبخانه دور ریخته و در واقع همه را از امکان پیگیری کار ایشان در سالهای آخر عمر محروم کردهاست.[۸]
دکتر شمس الدین (تندر)کیا، از بانیان شعر نو فارسی، در نهایت در سال ۱۳۶۶ بر اثر بیماری سرطان در تهران جان سپرد و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۹]
شخصیت و اندیشه
تندر از نظر شخصیت، مردی تنها، تکرو و منزوی بود. چند بار در آستانهٔ خودکشی قرار گرفت. اما توانست با جهان و هستی آشتی کند. درجایی میگوید که «راستی رعب، رعب مرموزی دارد جهان جدایی و تنهایی.» او در آثار و آرای خود پرهیاهو جلوه میکند. اما در زندگی و رفتار شخصی آرام بود و جدی. با کسی «شور و مشورت» نمیکرد. به تأکید خود از آغاز دههٔ ۱۳۳۰ تا دههٔ بعد از آن «حتی با یک نفر از اهل کلام، بحث و مباحثه» نداشت. البته اندکی بعد به گفتگو با ناصر وثوقی پرداخت. تهران را بسیار دوست داشت. بسیار کم به سفر میرفت. در نیمهٔ دوم زندگی خود، تمایل به گیاهخواری داشت. هر هفته، یک شب، «معمولاً جمعه شبها» شام نخورده میخوابید. هرروز حدود ساعت چهار صبح از خواب برمیخاست. کارهایی میکرد و دوباره یک ساعتی میخوابید. به این نتیجه رسیده بود که خوابهایش رنگیاند. اهل تنظیم «برنامههای عریض و طویل» بود. با جدیت و دقت آنها را اجرا میکرد. او فردی بسیار بدبین بود. [۱۰]
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
تندر کیا و حزب توده
تندر کیا در سال ۱۳۳۵، به شدت به «مادهپرستان ناایرانی» یا همان هواخواهان «حزب توده» حمله میبرد و هشدار میدهد که:
عظمت مادی ایران باستان را مردمانی ساختند که اهورا در دل و جانشان جای داشت. شکوه معنوی ایارن اسلامی را کسانی پدید آوردند که الله جزو خون ایشان بود. چه میگویند این بیخدایان. به چه حقی میخواهند در افتخارات ایران شرکت کنند کسانی که منکر خدای ایراناند؟ برانید از خودتان این مادهپرستان را تا بروند برای خودشان ادبیات ماتریالیستیکی درست کنند. این گوی و این میدان. تا ببینیم چه در چنته دارند. برانیدشان تا بروند و به چشم خود ببینندچه فقیر و چه عاجزند مادهپرستان.[۱۱]
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
شاهین
تندرکیا معتقد بود که شعر نمیگوید و آنچه را که میسرود «شاهین» نامید. خود او میگوید که در آغاز سال ۱۳۱۷، شالودهٔ شاهین ریخته شد. او چهارم آذرماه ۱۳۱۸ در روزنامهٔ اطلاعات، زایش جنبش ادبی خود را اعلام کرد.[۱۲] شماری از ویژگی شاهینها از نظر ساختار، انواع و آرایههای ادبی از این قرار است:
- شکل و صورت این آثار، از نگاه اغلب خوانندگان، بسیار بینظم و بیقاعده جلوه میکند.
- در قسمتهای مختلف، رفتوآمدهای مکرر میان لحن طنز، فکاهه، هزل، خشم، شعار، رجز، هشدار و مانند اینها وجود دارد.
- راوی شاهینها، اگر نه همیشه، دستکم اغلب، در جهانی بهسر میبرد که در آن اغتشاش بر آرامش غلبهای نزدیک مطلق دارد.
- بهنظر میآید که بخش درخور توجهی از شاهینها، از آغاز تا پایان سطرها نه براساس خیال که براساس توهم پیشرفتهاست.
- در شاهینها نظم و نثر در کنار هم قرار دارد. از وزنهای عروضی تا نثر به معنی معمول و متعارف دیدهمیشود.
- هم در نثر و هم در نظمهای شاهین، قافیههای پراکنده حضور یافتهاست.
- بخشی از نثرهای شاهین مسجع است.
- کوتاهی و بلندی مصراعها در مواردی بهنوعی مستزاد ایجاد کردهاست.
- بحر طویلهای کامل یا ناقص در قسمتهایی از شاهین دیده میشود.
- گاه نوعی نظم/وزن هجایی در شاهینها شکل گرفتهاست.
- شاعر، بهطور گسترده یا بسیار آشکار از صوتها برای القای فضای معنایی، یا در واقع، ساخت فضای معنایی با صوتها بهرهگرفتهاست.
- علاوهبر فعلهای جعلی (مانند بپخش)، واژهورزی و بازتابهای صوتی و نوشتاری آنها(سپهرانه، سپهر، پهر، مهر) در برخی شاهینها دیده میشود.
- پرشهای کلامی و حذف بخشهای ارتباطی میان بندها خصیصهٔ پراهمیت شاهینهاست.
- استفادهٔ فراوان از لفظها، اصطلاحها و فرهنگ عامه، هم در وجه موسیقیایی و هم از نظر زبانی در شاهینها جایگاه ویژهای دارد.
- روایتهای داستانی، بهصورتی اغلب ناقص در شاهینها وجود دارند و در آنها شعر به داستان نزدیک میشود.
- بهطور کلی، در شاهینها محتوا، زبان و شکل در دو وجه سنتی و نو در درون هم قرار میگیرند.[۱۳]
به باور علی قنبری، در شاهینهای او:
رجوع به آفاق و بازگشت به منشأ مفروض و مبدأگرایی(Primitivism) و بروز كلیگویی در سایهٔ روایتی كلان، شعر را به سمت یك مدلول استعلایی سوق میدهد و بافت كلی شعر را اسیر فضایی پیشامدرن میكند كه در آن اخلاقگرایی ماقبل مدرن و درك عرفانی و باطنی هنوز دارای منزلت است. ایقان، اطمینان و وحدت حاكم بر شعر و بنیادگرایی مستتر در آن شعر را بعید از سرحدات مدرنیت می گذارد و نیز نگاهی تقابلی و اصرار بر دوگانگی و خیر، استعلا، فراز و سپهر در مقابل شر، انزال، فرود و خاك و همچنین كاربرد عناصر ابدی و ازلی متن را اسیر ذهنیتی دكارتی میكند.[۱۴]
کارنامه و فهرست آثار
پایاننامه
- Essai sur l'histoire industrielle de l'Iran
دفترها: شاهین
- «دفترها ۱: شاهین»، تهران، شرکت چاپ رنگین، آبان ۱۳۱۸
- «دفترها ۲: شاهین»، تهران، چاپخانهٔ مرکزی، آبان و آذر ۱۳۲۰
- «دفترها ۳: شاهین»، بیجا، آبان و آذر ۱۳۲۲
- «دفترها ۴: شاهین»، تهران، شرکت سهامی چاپ گهر، دی ۱۳۳۵
- «دفترها ۵: شاهین»، تهران، شرکت سهامی چاپ گهر، شهریور ۱۳۴۳
- «دفترها ۶: شاهین»، تهران، شرکت سهامی چاپ گهر، آبان ۱۳۴۹
- «دفترها ۷: شاهین»، تهران، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، اردیبهشت ۱۳۵۴
نمایشنامه
- «تیسفون: نمایش منظوم»، تهران، مطبعهٔ مجلس، ۱۳۱۳
مقالات
- «آخرین روزهای شیخ فضلالله نوری از زبان شاهدان عینی»، روزنامهٔ جامجم، ۹ مرداد ۱۳۸۲، ص ۱۳
- «مرحوم نیما یوشیج چهکاره بود؟»، نشریهٔ اندیشه و هنر، دورهٔ ۲، شمارهٔ ۹، فروردین ۱۳۳۹، صص ۶۲۸-۶۳۱
- «نظر شما دربارهٔ شعر معاصر از لحاظ شکل و محتوا چیست؟»، نشریهٔ اندیشه و هنر، دورهٔ چهارم، شمارهٔ ۳، آبان ۱۳۴۰ صص ۱۹۴- ۲۲۰
- «چه عواملی در تحول شعر صوری فارسی تأثیر داشته؟»، نشریهٔ اندیشه و هنر، دورهٔ چهارم، شمارهٔ ۴، اردیبهشت ۱۳۴۱، صص ۲۴۷- ۲۸۰
- «چه عواملی در تحول محتوای شعر معاصر تأثیر داشته؟» ضمیمهٔ نشریهٔ اندیشه و هنر، مهر ۱۳۴۵
- «آیندهٔ شعر فارسی»، ضمیمهٔ نشریهٔ اندیشه و هنر، در ۱۳۴۷
منبعشناسی
- زندی، محمد، «تردیدها و تأییدهای شعر پستمدرن»، روزنامهٔ همشهری، ۶ مرداد ۱۳۸۲، ص۱۶
- سپهران، کامران، «تندرکیا و نهیب جنبش ادبی»، نشریهٔ گفتگو، شمارهٔ ۱۷، پاییز ۱۳۷۶، صص ۲۷-۲۹
- عابدی شال، کامیار، «شورشگر بیآشتی»، تهران، ثالث، ۱۳۹۴
- سنبلدل، فرشاد، «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین»، تهران، نشر گوشه، ۱۳۹۵
وثوقی، ناصر، «نیما یوشیج، پدر شعر نو یا یکی از پدران»، نشریهٔ کلک، شمارهٔ ۷۶ تا ۷۹، تیر تا مهر ۱۳۷۵، صص ۱۶۴-۱۷۸
بررسی چند اثر
پانویس
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. ص. ۲۳.
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. ص. ۲۷.
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. ص. ۱۷.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. ص. ۱۱.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. صص. ۱۲-۱۴.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. ص. ۱۴.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. ص. ۱۵.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. صص. ۱۵-۱۷.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. ص. ۱۷.
- ↑ سنبلدل، فرشاد. گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. صص. ۳۳ و ۳۴.
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. ص. ۲۸.
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. صص. ۵۲ و ۵۳.
- ↑ عابدی شال، کامیار. شورشگر بیآشتی. صص. ۵۷ و ۵۸.
- ↑ فراروی تندرکیا با بالهای شاهین.
منابع
- سنبلدل، فرشاد (۱۳۹۵). گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین. تهران: گوشه. شابک ۹۷۸۶۰۰۹۴۹۹۳۴۲.
- عابدی شال، کامیار (۱۳۹۴). شورشگر بیآشتی. تهران: ثالث. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۸۰۹۷۱۳.
- «فراروی تندرکیا با بالهای شاهین». عصر پنجشنبه، ش. ۵۵ (فروردین ۱۳۸۲).