ترانههای کوچک غربت
ترانههای کوچک غربت | |
---|---|
هیچوقت تصور نمیتوانم بکنم که شعر اثر مستقیم زندگی نباشد یا چیزی باشد جدا از ضربههای زندگی. من فکر میکنم این اصلاً صدای آن ضربههاست. | |
نویسنده | احمد شاملو |
ناشر | مازیار |
تاریخ نشر | ۱۳۵۹ |
تعداد صفحات | ۵۲ |
ترانههای کوچک غربت عنوان یکی از دفاتر شعر شاملو، شاعر معاصر زبان و ادبیات فارسی است. این مجموعه شعر مشتمل بر بیست سروده از سال ۱۳۵۶تا۱۳۵۹ است. شاملو بیشتر اشعار این دفتر را در شهر لندن سروده است. این مجموعه نخستین بار در سال ۱۳۵۹ در انتشارات مازیار به چاپ رسید.
برای آنانیکه کتاب را نخواندهاند
آدم غریبی بود
آیدا سرکیسیان، همسر احمد شاملو، تولد دو شعر از مجموعه ترانههای کوچک غربت را چنین تعریف می کند:
« | اوایل انقلاب که شاملو به ایران برگشت یک شب با بر و بچهها داشتند فیلم نگاه میکردند؛ شاملو بلند میشود و میرود به اتاق دیگر و شعر در این بن بست و دهانت را میبویند را مینویسد. بعد که برمیگردد، میپرسند که این چیست؟ میگوید این را نوشتهام. شعر را میخوانند و شروع میکنند به بحث کردن، میگفت: بحث سیاسی خیلی داغی هم بود؛ هریک نظری داشته و بحث درگرفته. باز میگردد به اتاق و شعر عاشقانه را مینویسد: آن که میگوید دوستات میدارم خنیاگر غمگینی است... ببین وسط آن بحث سیاسی! این حالتش خیلی جالب بود. ذهنش را میبست و جدا میکرد. درعینحال که در جمع حضور داشت در اقیانوس درونش غوطهور میشد. آدم غریبی بود. همیشه از ابتذال به کار پناه میبرد. شاید اگر دیگری کنارش بود متوجه این ظرافتها نمیشد. از بخت یاری من بود که با این غول رنج و سرخوشی ۴۰ سال زندگی کردهام.[۱] | » |
در یک بند بخوانیم!
برای آنانی که مسئلهٔ تعهد در هنر را یک اصل مسلم و لازم میدانند، زیبایی وهنری که نفعی از آن در جهت بهروزی مردم و اوضاع سیاسی و اجتماعی حاصل نشود و همچون سلاحی علیه ستمگران به کار نرود، زیبایی وهنری بی ارزش و بیهوده است. عقیده به تعهد در شعر، عقیدهای است که شاملو در تمام دورهٔ شاعری خود نسبت به آن وفادار مانده است.[۲] شاملو در مجموعه ترانههای کوچک غربت همانند غالب اشعارش بهمثابهٔ یک منتقد اجتماعی و سیاسی، بیپرده و آزادانه، کژیهای جامعه عصرخود را نقد و داوری کرده است.
شاملو درباره زمینه شعر خود چنین می گوید:
« | درباب آنچه زمینه کلی و درنتیجه زمینه اصلی شعر مرا می سازد، میتوانم بهسادگی گفته باشم که از دیرباز سراسر زندگی من در نگرانی و دلهره خلاصه میشود. مشاهده تنگدستی و بی عدالتی در همه عمر، بختک رویاهایی بودهاند که در بیداری بر من گذشته است. | » |
نگاهی به چند شعر از این مجموعه
در شعر در این بن بست که از مهمترین اشعار این دفتر است، شاملو جامعه پلید عصر خود را بهتصویر می کشد؛ جامعه ای خالی از عشق و اعتماد و پر از جهل و ناراستی.این شعر متضمن دلالتهای ضمنی است که با توجه به خوانش مخاطب و مقتضای حال در هر زمان و مکان، قابلیتهای تاویلی متعدد مییابد و حضور نمادهای شخصی، دامنهٔ معنایی آن را گسترش داده است. در سفر این شعر از آغاز به پایان، تحت تاثیر فضای تیره و تار آن، تمامی موتیفهای معنی بخش زندگی (عشق، نور، شوق و خدا) درمعرض هجوماند و بایسته نهان شدن در پستوی خانه؛ و دیگر اینکه نمادهای قناری، سوسن و یاس با توجه به دریافت هر مخاطب از فضای کلی شعر، در محور جانشینی قابلیت جایگزینی به آبژههای متعدد را دارند.[۳]
در این بُن بست
دهانات را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستات میدارم.
دلات را میبویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصاباناند
بر گذرگاه مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست، نازنین
ابلیس پیروزمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
از دیگر اشعار این مجموعه میتوان به شعر عاشقانه اشاره کرد:
آنکه میگوید دوستات میدارم
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بودٰٰٰ
آنکه میگوید دوستات میدارمٰٰٰ
دل اندوهگین شبی ست
که مهتاباش را میجوید.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
جوایز کتاب
دلیل شهرت
تقدیمشده به
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
چرا باید این کتاب را خواند
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
با نگاهی به مجموعه ترانههای کوچک غربت و اشعار دفتر قبلی آن یعنی مجموعهٔ دشنه در دیس میتوان دریافت که شاملو در سالهای میان این دو اثر، در گیرودار اشعار اجتماعی، عاشقانه و اندیشههای فلسفی بودهاست. در ترانههای کوچک غربت پیچیدگی در زبان، ذهن و تصاویر در بعضی از اشعار، ورود به فضای شعر را بر مخاطب دشوار میسازد و ترکیبی از احساس عمیق ناشی از نوستالژی فلسفی و اندیشه اجتماعی به همراه تاسفی ژرف بر سرنوشت تلخ آدمی و شکوه از بیداد ظلم در جهان در بیانی شطحآمیز، بخش اصلی ذهنی اشعار را در برگرفته و همچنین رنگ عصیان را که از عناصر همیشگی، بهویژه اشعار آغازین شاملو بود، تقویت کرده است.[۴]
عنوان سرودهها
در مجموعه ترانههای کوچک غربت، به شش اثر با عنوان هجرانی برمیخوریم، به گفته خود شاملو "هجرانیها شعر غربتند". شاملو این شش سروده را در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ که در لندن یا پرینستون به سر می برد، نوشت. شاملو شاعریست که با شاعران فرنگی آشنا بوده و برخی از آثار آنها را ترجمه کرده است. آشنایی او با شاعرانی مانند مایاکوفسکی، الوار، اراگون و لورکا باعث شد که از آنها، در شعرهایش بسیار متأثر شود.[۵]از نمونه هاي بسيار چشـم گيـر ايـن مـسـأله، انـتخـاب (nocturn)، بـراي مقداري از شعرها که نـخستين بـار شاملو، آن را بـه «شـبانه» تـرجمه کـرده اسـت تـا مـدت هـا هـيچ کـس جرأت نمي کرد اسم شعرش را «شبانه » بگذارد، چون تصور میکردند حـق اسـتفاده از اين ترجمه در انحصار نخستين مترجم است کـه شاملو است. ولي کساني کـه بــا فرهنـگ مغرب زمين آشنايي دارنـد، مـیدانند که عنوان «شـبانه»، در آن اقلـيم فرهنگـي، مثـل عنـوان «غزل» يا «عاشقانه» است.[۶] این عنوان در مجموعه ترانههای کوچک غربت دو بار تکرار شدهاست.
مروری در هجرانیها
«هجرانی» و «صبح» در زمره شعرهایی است که پیش و پس از مهاحرتِ کوتاه شاملو به اروپا، در آستانه انقلاب بهمن ۵۷ سروده شده، و در کتاب «ترانههای کوچک غربت» گردآمدهاند. «صبح» در دوم اردیبهشت ۵۸ نوشته شده. یعنی دو ماه و اندی پس از انقلاب بهمن ۵۷. فاصله نوشتن «صبح» و شعرهای «هجرانی» شاملو، یکی دو ماهی بیشتر یا کمتر از یک سال است. در شعرهای هجرانی شاملو زندگی را به گونه دیگری می نگرد. در جست و جوی پاسخ است:
کهایم و کجاییم؟
چه می گوییم و در چه کاریم؟
پاسخی کو؟
یکی از هجرانیها را با هم مرور میکنیم
:
چه هنگام میزیستهام؟
کدام مجموعه پیوسته روزها و شبان را
من؟
اگر این آفتاب
همان مشعل کال است
بیشبنم و بیشفق
که نخستین سحرگاهِ جهان را
چه هنگام میزیستهام،
کدام بالیدن و کاستن را
من
که آسمان خودم
چتر سرم نیست؟
آسمانی از فیروزه نیشابور
با رگههای سبزِ شاخساران،
همچون فریاد واژگونِ جنگلی
در دریاچهای،
آزاد و رها
همچون آینه ای
که تکثیرت می کند
بگذار
آفتاب من
پیرهنام باشد
و آسمان من
آن کهنه کرباسِ بی رنگ.
بگذار
بر زمین خود بایستم
بر خاکی از براده الماس و رعشهٔ درد
بگذار سرزمینام را
زیر پای خود احساس کنم
و صدای رویش خود را بشنوم:
رُپ رُپهٔ طبلهای خون را
در چیتگر
و نعره ببرهای عاشق را
در دیلمان.
وگرنه چه هنگام می زیستهام؟
کدام مجموعه پیوسته روزها و شبان را من؟
۱۵ اسفند ۵۶
یاسی فلسفی، و پر از دلتنگی. می بینیم که شاملو «هشیوارِ غم خویش» روزگار مهاجرت را جزو سالهای زندگی بهشمار نمیآورد، «خشماگین و پرخاشگر» از اندوه تلخ خویش پاسداری میکند، و «چشمانداز امیدآبادش» به رویدادهای تلخ و شیرینیست، که در وطن میگذرد: رُپ رُپهٔ طبلهای خون در چیتگر، و نعره ببرهای عاشق در دیلمان.
«شاملو و ترانه های کوچک غربت».
مجوز
نشر و تغییر نام
جوایز
جلسات نقد و بررسی
اهدا
بازتاب در توئیتها و نوشتههای مجازی
اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور
تقریظ و مقدمههایی بر کتاب
هوادری
رد پای فدریکو گارسیا لورکا(نویسنده و شاعر اسپانیایی)
در مجموعه اشعار ترانه های کوچک غربت، ردپای ترجمه آثار لورکا بر افکار شاملو کاملا محسوس است. شعرهای لورکا همواره همراه با موسیقی است و ترانههای کوچک غربت نیز جان کلامش آوایی است و همراه موسیقی، بیشتر از گذشته و محسوستر از آثار قبلی شاعر. البته او تاثیرپذیری را در یک اثر و یکجا خلاصه نکرده و در هر اثری ردپایی از آثار ترجمهها حس میشود.[۷]
سالشمار کتاب
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)
سبک کتاب
پیشینهٔ کتاب
پیرنگ
شخصیتپردازی
بررسی ویژگیهای مهم کتاب
برخی کهن الگوها در ترانههای کوچک غربت
ناخودآگاه جمعی انسان دربردارندهی مضامینی است كه یونگ آنها را آركیتـایپ مینامد. كهنالگوها (آركیتایپها) گـرایشهای ارثـی مشتركی هستند كه انسان در موقعیتهای گوناگون از خود نشان میدهد. صور مثالی (كهنالگوها) دارای مظاهر گوناگونی هستند، كه برخی از مهمترین آنها عبارتند از: مادر، پیر خرد، آنیما، آنیموس، خود و... . در اشعار احمد شاملو، به بسیاری از این کهن الگوها بر میخوریم.
شهر، میهن
شهر و وطن نمادی است از صورت مثالی مادر. حب وطن،پدیدهای غریزی اسـت، بـهویژه ایـنکه فرد از سرزمین خود خاطرات خوبی به یادگار داشته باشد در این صورت، خواهناخواه، کشش بیشتری بـه آن سـرزمین پیدا میکند.[۸] شاملو در شعرهجرانیدلبستگی خود را نسبت به وطن خویش چنین ابراز میکند:
بگذار
بر زمین خود بایستم
بر خاکی از برادهٔ الماس و رعشهٔ درد.
بگذار سرزمینام را
زیر پای خود احساس کنم
و صدای رویش خود را بشنوم
تربیع
از نظر تربیع صورتی است مثالی که تـقریبا ظـهور جـهانی دارد و هرچیز کاملی از چهار وجه برخوردار است. چهار گوشهٔ آسمان نمودی از افق است. چهار آخشیج چـهار طـبقه، چهار راه معنوی و... نیز وجود دارد و بههمین ترتیب در روانشناسی نیز چهار کنش وجـود دارد. ایـن چـهار کنش عبارت است از حواس،اندیشه،احساس و الهام. از طرفی اگر چهارگانه را با قطری به دو نـیمهٔ مـساوی تقسیم کنیم، دوگانه بهوجود میآید کـه رئوس آنـها در مـقابل هم قرار دارد. این تصور ساده نشان مـیدهد کـه چگونه ممکن است سه از چهار مشتق شود. شعر ترانهٔ همسفران را میتوان نمادی از تربیع بهشمار آورد:
سر دو راهی
یه قلعه بود
دو خشت از اشک و
دو خشت از خنده
سر دو راهی
یه قلعه بود
سه خشت از شغال و
یه خشت از پرنده
در این قطعه اشک و خنده، شغال و پرنده در برابر هم قرار میگیرد. در ضمن ترکیب 3+1 در ایـن عـبارت مشهود است.[۹]
الهام از شخصیتها
شخصیتهای اصلی
شخصیتهای فرعی
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
اظهارنظرها
نقدهای مثبت
نقدهای منفی
اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران
نظرات داوری در مراسمهای گوناگون
اظهارنظر دیگر شخصیتها
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
تأثیرپذیرفته از
تأثیرگذاشته بر
گزارشی از اقتباسهای هنری انجامگرفته در کتاب
فهرست امکان نامگذاریشده از روی نام کتاب
ماندگاری اشعار
در شعر در این بن بست، تکرار گزارههای خبری به صورت ترجیع بند و ترکیب بند، سبب ماندگاری آنها در ذهن می شود. همچنین خطاب کردن خواننده با واژه نازنین که بار عاطفی دارد، صمیمیتی میان شاعر و مخاطب شعر ایجاد میکند. شاملو دردهای جامعه و مردم اجتماع را با زبانی دلنشین و صمیمی در قالب این گزارههای خبری تکرار می کند، این گزارهها آنچنان به گوش دل می نشیند که برخاستن آنها از زبان عامه مردم در میان مکالمات روزمره تعجبی ندارد.
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
مجموعه شعر ترانههای کوچک غربت نخستین بار در سال ۱۳۵۹ توسط انتشارات مازیار در ۵۲ صفحه به چاپ رسید.
انتشارات زمانه در تهران این مجموعه را در سال ۱۳۷۸ در ۶۳ صفحه منتشر و در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۴ تجدید چاپ کرد. ترانههای کوچک غربت بار دیگر در تهران در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات مازیار در ۶۴ صفحه منتشر شد، همان سال انتشارات نگاه نیز آن را در ۶۳ صفحه به چاپ رسانید.
در سال ۱۳۸۷، انتشارات مهرآمین در تهران ترانههای کوچک غربت را در ۹۶ صفحه منتشر کرد. این کتاب در سال بعد توسط همین انتشارات تجدید چاپ شد
طراحی جلد و تصویرسازی
تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)
نوا، نما و نگاه
تصویر از صفحات کتاب
صدای نویسنده
تصویرهای ساختهشده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)
طرحی از یکی از صحنههای کتاب
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «گفتوگوی منتشر نشدهای با آیدا سرکیسیان(شاملو) : غول رنج و سرخوشی۱». کلک، ش. ۱۳۹ (خرداد و تیر ۱۳۸۲): ۹.
- ↑ پورنامدریان، سفر در مه، ۴۶.
- ↑ سلاجقه. «چهار نقد شعر شاملو: در این بن بست». گزارش نوزدهم (مرداد۱۳۸۹): ۴۲.
- ↑ سلاجقه، امیرزاده کاشیها، ۴۷.
- ↑ محمدی و قاسمی دور آبادی. «بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی عنوان در سرودههای احمد شاملو». ادبیات پارسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ششم (پاییز۱۳۹۵): ۹۲.
- ↑ شفیعی کدکنی، با چراغ و آیینه، در جست و جوی ریشههای تحول در شعر معاصر، ۵۱۰.
- ↑ آذین. «برای بامداد که عاشقتر از لورکا بود». ویژهنامه احمد شاملو نهم و دهم (پاییز و زمستان۱۳۸۴): ۱۷۸.
- ↑ محمودنژاد و صفری. «بررسی برخی از کهن الگوها در اشعار احمد شاملو». پژوهشهای ادبی ۱۱ (بهار۱۳۸۵): ۱۱۹.
- ↑ محمودنژاد و صفری. «بررسی برخی از کهن الگوها در اشعار احمد شاملو». پژوهشهای ادبی ۱۱ (بهار۱۳۸۵): ۱۳۶-۱۳۷.
منابع
- پورنامداریان، تقی (۱۳۹۰). سفر در مه. تهران: سخن. از پارامتر ناشناخته
|شبابک=
صرفنظر شد (کمک) - سلاجقه، پروین. چهار نقد شاملو: در این بن بست. ج. نوزدهم. مرداد۱۳۸۹. ۴۲.
- سلاجقه، پروین (۱۳۸۷). امیرزاده کاشیها. تهران: مروارید.
- محمدی، علی و طاهره قاسمی دور آبادی. «بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی عنوان در سرودههای احمد شاملو». ادبیات پارسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ششم، ش. ۳ (پاییز ۱۳۹۵): ۹۲.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۹۰). با چراغ و آیینه، در جست و جوی ریشههای تحول در شعر معاصر. تهران: سخن.
- آذین، سعید. «برای بامداد که عاشقتر از لورکا بود». ویژهنامه احمد شاملو نهم و دهم (پاییز و زمستان۱۳۸۴): ۱۷۸.
- محمودنژاد، حمیده و جهانگیر صفری. «بررسی برخی از کهن الگوها دراشعار احمد شا ملو». پژوهشهای ادبی، ش. ۱۱ (بهار۱۳۸۵): ۱۱۹.
- محمودنژاد، حمیده و جهانگیر صفری. «بررسی برخی از کهن الگوها دراشعار احمد شا ملو». پژوهشهای ادبی، ش. ۱۱ (بهار۱۳۸۵): ۱۳۶-۱۳۷.
پیوند به بیرون
«شاملو و ترانه های کوچک غربت». BBC News فارسی، ۷ مرداد ۱۳۸۹. بازبینیشده در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۰.