رضا قاسمی

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۲ توسط وینش (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رضا قاسمی

رضا قاسمی( زادۀ ۱۳۲۸ در ورنامخواست اصفهان) رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگ‌ساز اهل ایران است.

* * * * *

رضا قاسمی در اصفهان به دنیا آمد، در جنوب ایران بالید، در تهران در دانشکده‌ هنرهای زیبا دانشگاه تهران تئاتر خواند و نمایشنامه‌هایی را که نوشته بود در این دانشکده و تئاتر شهر در تهران به روی صحنه برد اما در نهایت با چند تجربهٔ نمایشنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و ساخت موسیقی به فرانسه مهاجرت کرد. در فرانسه رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها را نوشت که می‌توان آن را موفق‌ترین اثرش به‌لحاظ دیده‌شدن کار هنری او دانست.
شش‌ماهه بود که پدرش که تازه در شرکت نفت استخدام شده بود او را از اصفهان به بندر ماهشهر برد. ماهشهر برای او یک شهر مصنوعی بود که ریشه‌ای در تاریخ نداشت. بخش شهرک شرکت نفت این شهر قاسمی را در زیست‌جهانی مدرن بارآورد چراکه آن‌گونه که خودش روایت می‌کند:


او بندری‌بودن ماهشهر و همچنین بندر شاهپور در ۱۵ کیلومتری ماهشهر را همچون اشارتی به جهانی دیگر یعنی جهان مدرن می‌دانست. قاسمی تاثیر این وضعیت را در زندگی خود بسیار مهم می‌داندخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه و می‌گوید:
«من در خانهٔ با فرهنگ اصفهانی بار می ‌آمدم و در بيرون از خانه از يک سو با فرهنگ غربی و از سوی ديگر با فرهنگ اقوام مختلف ايرانی. يک روز عروسی لرها بود، يک روز عروسی کردها، يک روز عروسی عرب‌ها... يعنی من در عين حال که آدم بی‌ريشه‌ای بودم (در قياس با کسانی که نسل اندر نسل زاده و بزرگ شدهٔ يک شهر هستند) همزمان ريشه‌ام در فرهنگ تمام اقوام ايرانی بود.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
برخی از آثار او همچون رمان وردی که بره‌ها می‌خوانند و همچنین دو نمایش‌نامهٔ خوابگردها و نامه‌هايی بدون تاريخ از من به خانواده‌ام و بالعكس در این شهر می‌گذرد. قاسمی حوادث رخ‌داده در دوران کودکی‌اش چه در بندر ماهشهر و چه در شهر زادگاه پدری‌اش را از نظر تاثیرگذاری در شخصیت خودش و همچنین دست‌مایه‌شدن برای شخصیت‌پردازی شخصیت‌های آثارش، مهم می‌داند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قاسمی « گرایش به تجربه» در آثارش را در همهٔ آثار خود می‌بیند و آن را صرفا منحصر به رمان‌هایش نمی‌داند. البته در کنار تجربه، او بر اهمیت « شهود و تخیل» و همچنین « ربط منطقی عبارات» تاکید می‌ورزد. او حتی در زمینهٔ موسیقی به‌کاربردن « ترکیبات متنوع» از دستگاه‌های مختلف را تاکیدی بر به‌کارگیری خلاق دستگاه‌ها و مایه‌های مختلف در کنار یکدیگر می‌داند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او هرچند نقش موسیقی را در کار ادبی مهم می‌داند اما در عین‌حال در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۴ در پاسخ به نقش موسیقی در زندگی‌اش نقش آن را به « امرار معاش» از طریق تدریس آن منحصر می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قاسمی که خواست نوشتن رمان را همواره در خود می‌دیده است هنگامی که به فرانسه می‌آید به خود شهامت نوشتن رمان را می‌دهد و درنهایت آن حسرت و آرزوی نوشتن رمان را با خلق آثاری بدیع جایگزین می‌کند. او خود در‌این‌باره می‌گوید:


البته در میان انگیزه‌های او برای نوشتن رمان و کنارگذاشتن نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی پای ضرورت ناشی از زندگی یک مهاجر در یک جهان و زبان دیگر را نیز می‌توان دید. او با رسیدن به پاریس « اجرای تئاتر به زبان فارسی و برای تماشاگر ايرانی» را « بی‌معنی» یافت چون در بهترین حالت می‌توانست فقط دو شب نمایشش را اجرا کند. او خود در این‌باره می‌گوید:
می‌ديدم شرايط از هر جهت برای فعاليت در زمينه‌ موسيقی فراهم است. پس برای هميشه قيد کارگردانی تئاتر را زدم. کمی ‌بعد هم، در ضمن کار موسيقی، نوشتن را از سر گرفتم. اما بعد از نوشتن دو نمايشنامه ديدم اين کار هم بی‌ معنی ‌ست. چون من نمايشنامه‌هايم را به اين نيت می‌نوشتم که خودم آنها را کارگردانی کنم. انتشار آنها به چه دردم می خورد؟ پس نمايشنامه ‌نويسی را هم رها کردم و رفتم سراغ رمان نويسی، يعنی کاری که نه نياز به اجرا داشت و نه نياز به هيچ امکانی جز يک قلم و کاغذ.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
با این وجود او باز هم تاکید می‌کند که هر چه دارد از تئاتر دارد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


داستانک

گریز زن اثیری

در یکی از سفرهای قاسمی همراه با پدرش به اصفهان او در روزی که فضا لبالب از توطئه بود، متوجه «رفت‌و‌آمدهای مشکوک و بی‌صدای زنان چادری فاميل و نگاه‌‌های مرموز و پر از اشاره‌‌شان» شد. موضوع امر، هووی تازه‌ای بود که شوهرعمهٔ رضا بر سر عمه‌اش آورده بود. یکی از زنان فامیل که از اصفهان آمده بود مسئول شد که با جادو و جمبل این هوو را از چشم شوهرعمه دور کند. « فضای پر از دود و بوهای غريب، جنبش مرموز زنان چادری و نگاه‌‌های پر از ترس و نفرت و توطئه» قاسمی را به حیرت کشانده بود اما آن سوتر حیرت دیگر آن هووی «به‌غايت زيبا، بلندقد و به شدت ساکت» بود که برای قاسمی زن اثیری را تداعی می‌کرد. آن زن یک هفته پس از جمبل‌ها محو شد اما این داستان انگیزه‌ای شد برای قاسمی که به‌هنگام سکونتش در تهران به مطالعه خرافات فرهنگ عامه بپردازد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

عشق اول

سیزده‌چهارده‌سالگی اولین دوران عاشقی قاسمی بود، عشقی که با نامه‌هایی بیست‌سی صفحه‌ای از سمت او و جواب‌هایی به‌همان میزان عاشقانه از سمت محبوب‌اش همراه بود. شاید گزاف نباشد اگر گفته شود مایهٔ نوشتنی که با محرک عشق سروشکل گرفته باشد حتی پس از گذر سال‌ها باز هم فعال می‌ماند آن هم از پس اولین عشق که شوریده‌سری را پدید می‌آورد. البته قاسمی امتنان خود را به زن همسایه اعلام می‌کند که واسطهٔ او و محبوب‌اش در رساندن نامه‌ها بود. اما عشق فقط نوشتار را به حرکت درمی‌آورد، آنچه نوشتن را از هلاکت نجات می‌دهد و در همان‌حال قلم را به‌سوی نامتناهی می‌کشاند تجربهٔ تراژیک است. تجربهٔ تراژیک برای قاسمی غرق‌شدن آن دخترک در رودخانه بود، تجربه‌ای که تا سه سال او را در جهنمی واقعی قرار داد و جان از او کند.[۱]

مواجهه با ساز و موسیقی

او در نمایشی برای ایرج انوار بازی می‌‌کرد. انوار سازی به او داد و از او خواست که بر روی صحنه ساز بزند. قاسمی به او گفت می‌خواهد ساز را به خانه ببرد تا بیشتر با آن کار کند. فردای آن روز ایرج که ساز زدن قاسمی را دید و شنید از او پرسید که « آیا قبلا موسیقی کار کرده است؟». انوار وقتی جواب منفی قاسمی را شنید به او گفت که استعداد موسیقی دارد. همان‌جا بود که قاسمی به پیشنهاد انوار تصمیم به یادگیری سه‌تار گرفت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سفر به شوروی

امکان دیدن شوروی برای قاسمی به‌واسطه موسیقی پدید آمد. اجرای موسیقی در آن کشور برای او همراه شد با دیدن صحنه‌هایی که بعدها نه‌تنها ماده خام بخش‌هایی از رمان‌هایش را پدید آورد بلکه اصلا تجربه او از جهانی کاملا دگرگونه را شکل داد. او ده روز را در قصر « دون رومولو» که شاهزاده‌ای اسپانیایی بود گذراند تا بعدها شخصیت رمان « چاه بابل» را به این قصر بفرستد. او آداب‌و‌رسوم حالا منسوخ‌شده‌ای را در آن زمان دید که برایش تداعی‌گر رویدادی داستانی بود و در آن فضا کشیشی را دید که بعدها از روی شخصیت او « راهبه خواب‌نما» را ساخت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ملاقات با تصویر ژنتیکی ترس

قاسمی آن هنگامی که در حال نوشتن رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها بود، یکی از همسایگانش در ساختمان اقدام به چاقوکشی می‌کند. قاسمی برای بازگرداندن و تثبیت آرامش ساختمان همیشه مسکون‌شان به دیدار آن فرد می‌رود تا اگر مشکلی برای او هست آن را برطرف کند. قاسمی آن مرد را انسانی عجیب می‌یابد که علت اقدام به چاقوکشی را ماموریت الهی می‌داند و هنگامی که رضا از او می‌پرسد: «آیا ممکن است که این ماموریت شامل حال قاسمی هم شود؟»، آن مرد پاسخ می‌دهد: «بله تهدید بزرگی شما را تهدید می‌کند». قاسمی خود در این باب می‌گوید این حادثه باعث تاملش بر مسئلهٔ ترس می‌شود، تاملی که حتی در رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها اجازه ورود می‌یابد. قاسمی این مرد را تصویر ژنتیکی ترس می‌دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

« مشتاق» پس از ۱۵ سال

قاسمی در سال ۱۳۸۹ با شنیدن صدای «سپیده رئیس سادات» به موسیقی بازگشت و «گروه مشتاق» که خود پایه‌گذار آن بود را دوباره فعال کرد. خودش می‌گوید اگر قرار بود صدایی او را به موسیقی بازگرداند، این صدا همان صدای سپیده رئیس‌سادات بود چون این صدا از طرفی شکننده و ترد است و از طرفی رساست. همچنین حضور صحنه‌ای که در میان خواننده‌های ایرانی کمیاب است، در رئیس‌سادات بود. این شکل حضور نیز برای قاسمی تئاتری که به اجرا اهمیت می‌داد، حیاتی بود. حضور رئیس‌سادات موسیقی را برای قاسمی زنده کرد.[۲]

همه چیز با یك ساعت مچی‌ وست‌اندواچ شروع شد

نوشتن برای رضا قاسمی با درس انشا شروع شد. درسی که او در مواجهه با آن هیچ معنایی از آن را درک نمی‌کرد. پدرش که متوجه بهت او در قبال این درس شده بود به یاری او می‌شتابد. فردای آن روز رضا انشا را برای همکلاسی‌هایش ‌خواند. پس از آن معلم‌اش با اعجاب و ستایش به او خیره شد و در نهایت برای انشای شاهکار او یک ساعت مچی وست‌اندواچ به رضا هدیه داد. همان معلمی که رضا بعدها او را در هفده‌سالگی، به‌وقت چاپ‌شدن نمایشنامه‌اش در مجلهٔ خوشه، در کوچه دید و وقتی معلم به ‌او گفت نمایشنامه‌اش را خوانده است، به او گفت: «این نتیجۀ ساعت وست‌اند‌واچ شماست». هرچند در پس حادثه‌ای رضا فکر کرده بود که او ساواکی است و به‌همین ‌سبب هم در همان‌حال او را شماتت کرد. پس از قسمی که معلم در ساواکی‌نبودنش ذکر می‌کند، آخرین چیزی که به رضا می‌گوید رضا را از هم می‌گسلد؛ «آن ساعت را پدرت خریده بود. خواسته بود وقتی انشاء تمام شد به عنوان جایزه بدهم به تو!».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


داستانک‌های انتشار

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس


منابع

پیوند به بیرون

  1. «گفت‌وگو با رضا قاسمی». بی بی سی فارسی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  2. «زندگی درون پرانتز». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  3. «از باغهای نامرئی ـ دربارهٔ زندگی و آثار رضا قاسمی». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  4. «گفتگو با رضا قاسمی: جنس تفکر در رمان و فلسفه با هم متفاوت است». مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  5. «گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با رضا قاسمی و سپیده رئیس سادات». یوتیوب. بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸. 
  6. «چرا می‌نویسم؟». سایت رضا قاسمی(دوات). بازبینی‌شده در ۱۹شهریور۱۳۹۸.