مهدی یزدانیخرم
مهدی یزدانیخرم | ||||
---|---|---|---|---|
زمینهٔ کاری | روزنامهنگاری داستان نویسی منتقد ادبی مقاله نویسی | |||
زادروز | ٢شهریور ١٣٥٨ تهران | |||
ملیت | ایرانی | |||
کتابها | به گزارش اداره هواشناسی این خورشید لعنتی من منچستریونایتد را دوست دارم سرخوسفید خونخورده | |||
همسر(ها) | مریم حسینیان | |||
فرزندان | امیرحسین | |||
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبانوادبیات فارسی | |||
دانشگاه | دانشگاه تهران | |||
|
مهدی یزدانیخرم روزنامهنگار، داستاننویس، منتقد، برنده جوایز ادبی در چند دوره است که از او به عنوان یکی از پنج امید ادبیات داستانی معاصرایران تجلیل شده است.[۱]
نام مهدی یزدانیخرم با رسانههای مکتوب گره خورده است؛ او نویسنده و روزنامهنگار است و در حوزه فرهنگ، هنر و ادبیات منتقد و تحلیلگر به شمار میآید. یزدانیخرم از اواسط دهه هفتاد در صفحات ادبی مطبوعات ایران مقالهها، گفتگوها و یادداشتهایی را منتشر کرده است؛ اما عمده شهرتش در این حوزه به نقدهای ادبی او بازمیگردد.او همچنین مسئول انتخاب داستان ایرانی نشر چشمه و مشاوراصلی بخش ادبیات این انتشارات بهشمار میآید.
داستانکها
عکسها به داستانهایم جان می دهند
- «اتفاقهای تاریخی، تماشا کردن عکسهای قدیمی، دیدن انسانهای بینام و نشان که عکسهایشان در روزنامههای ٧٠، ٨٠ سال پیش به چشم میخورد و ... همه این مسائل مرا قلقک میدهد تا برایشان قصه طراحی کنم.»[۲]
چهارده سالگی و پیرهنزرشکیِ چوبک
- «اما داستانِ من و صادق چوبک بازمیگردد به عصری زمستانی و سرد در دفتر مجله شباب. جمعِ داستانخوانی و مهمان آن هفته که محمد بهارلو بود همراه کتاب تازه درآمدهاش، یک آنتولوژی درجه اول از نویسندهگان ایرانی. چوبک در آن سال که به گمانم هفتاد و سه میشد هنوز در جهان بود. گردون نوشته بود سوی چشمانش را از دست داده و در آمریکاست. محمد بهارلو در آن غروب پنجشنبه پیشنهاد کرد یک داستان از کتابش بخواند. و خواند، داستانِ «پیراهن زرشکی» را خواند که تا امروز هیچ داستان کوتاهی در ادبیات ایران نتوانسته چنین جان و روح من را متلاطم کند. وقتی محمد بهارلو خواندنِ داستان را تمام کرد من در حیرت کامل فرورفته بودم. حیرتی که تا امروز و هر بار که این داستانِ چوبک را میخوانم یقه جانم را میگیرد.»[۳]
زندگی و تراث
جوایز
این نویسنده، جایزه ادبی واو را برای رمان به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی، جایزه بهترین رمان سال ۹۱ از هفت اقلیم و جایزه بهترین رمان سالهای ۹۱ و ۹۲ از جایزه ادبی بوشهر برای رمان رمان من منچستر یونایتد را دوست دارم و جایزه ادبی «چهل» را به عنوان یکی از پنج امید ادبیات داستانی ایران در سال ۱۳۹۵، به دست آورده است.[۴]