همنوایی شبانه ارکستر چوبها
همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها | |
---|---|
چهارمین طرح جلد رمان | |
نویسنده | رضا قاسمی |
موضوع | اهمیت مهاجرت آشفتگی انسان مدرن |
همنوایی شبانهٔ اركستر چوبها رمانی از رضا قاسمی است که اولین بار در سال۱۹۹۶ در آمریکا و سپس در سال۱۳۸۰ در ایران چاپ شد. به عقیدهٔ برخی صاحبنظران این رمان از مهمترین رمانهای چاپشده در دههٔ هشتاد است.
همنوایی شبانهٔ اركستر چوبها یکی از نمونههای درخور توجه رمان پسامدرنیستی ایرانی است. این رمان در پیچوتابهای روایی خود، جهانی را بهتصویر میکشد که مرزبندی خیال و واقعیت را بهچالش میکشد.[۱] «همنوایی...» فضایی خوفآور و هولناک ترسیم میکند که بیش از هر چیز مدیون سبک و زبان خودویژهٔ آن است: منظور از سبک، ریزهکاریهای زبانی و شگردهای بیانی است که نویسنده در توصیف آدمها، رویدادها و احساسات به کار میگیرد. [۲] قاسمی کوشیده ساختارهای محتوایی متن را به رویدادهای اجتماعی بکشاند و متن را طوری پرداخته که بین اندیشهٔ اکسپرسیونیستی راوی و واقعیت عینی جهان رابطه برقرار کند. [۳] نویسنده در یکی دو صفحهٔ نخست رمان به تعجیل و البته دقیق کاشتهایی در ذهن مخاطب ایجاد میکند که تا انتهای رمانش به کار میآید و البته بزرگترین ویژگی ذهن قاسمی در این رمان این است که کمپوزیسیون را به شدت میشناسد و بهخوبی هم رعایت میکند. [۴]
نگاهی گذرا به همنوایی
ایدهٔ اولیه نوشتن رمان
شبی یکی از ساکنان ساختمان محل زندگیام به یکی از ساکنان دیگر حمله کرد، برای آرامکردن فضا تصمیم گرفتم با او صحبت کنم. دلیل حمله را پرسیدم گفت: مأموریت الهی داشتم و ادامه داد خود شما هم در خطری. این اتفاق، ترس ناشی از آن و فکرکردن به چگونگی گسترش ترس، ایده اولیه نوشتنم بود. [۵])
داستان در یک بند
راوی رمان که مهاجری است ایرانی در طبقه ششم ساختمان اریک فرانسوا اشمیت فرانسوی در محله باستیل پاریس اتاقی اجاره کرده است. طبقه ششم راهرویی طولانی است با دوازده اتاق و یک دستشویی مشترک. راوی به اتفاق مستأجرین دیگر در این طبقه زندگی میکند که همگی مهاجرین ایرانی و خارجی هستند و هرکدام به نوعی آوارگانی هستند با هویتی گمشده. داستان با روایتی غیرخطی و تو در تو از سه مقطع زمانی، ذهن خواننده را به چالش میکشد. اولی اتفاقاتی است که در طبقه ششم حادث میشود و آن را چون کشتی بدون لنگری متلاطم میکند. دومی گذرهای از همگسستهای از گذشتهٔ راوی است و سومی گفتوگوی راوی با نکیر و منکر پس از مرگش است. [۶]
نگاهی اجمالی به شخصیتها
شخصیتها به شکلی فراتر از حد انتظار پیچیدهاند. از تیپهای به ظاهر سادهای چون اریک فرانسوا اشمیت و ماتیلد گرفته تا امانوئل و میلوش و فریدون و پروفت و رعنا و سید، همگی پر از پیچوتاب و تضادند، به نحوی که بهسختی میتوان اعمالشان را پیشبینی کرد. از این نقطه نظر راوی از همه کاراکترها پیچیدهتر است. [۷]
چرا باید این اثر را خواند؟
در این کتاب خبری از آدمهای شق و رق اتوکشیده که صاف مینشینند و به رهبر ارکستر چشم میدوزند تا هستی را زیر و رو کند نیست، اما نمیتوانم به شما قول بدهم که در این کتاب دنیایی زیر و رو نمی شود و هستی شما دست نخورده باقی میماند. در کل این اثر «همنوایی شبانه...» اتفاق میافتد که همهٔ عناصر یک سمفونی بزرگ را دارد. هم درون اثر را میآشوبد و هم شما را. اشتباه نکنید رضا قاسمی رهبر ارکستر نیست او جزئی از این کل و خود ارکستر است. [۸]
«همنوایی شبانه ارکستر چوبها » از اغلب شیوههای مشارکت دادن مخاطب بهره گرفته است. علاوه بر پیچیدگی محتوایی، تداعی آزاد، عدم انسجام متن، ایجاد فضاهای چندبعدی و معلق گذاشتن خواننده میان خیال و واقعیت داستانی، پارهای ارجاعات بیرون متنی دارد که داستان را به متنی چندلایه تبدیل میکند. [۹]
«همنوایی...» اثری قابل تأمل دربارهٔ انسان پسراندهشده از خود و دنیای مدرن است، قاسمی در این رمان دست به خلق یک خردهجهان زده است که به دلیل تنوع و تعداد شخصیتها قابل تطبیق با زندگی انسانها در دنیای مدرن است. [۱۰]
رضا قاسمی نویسندهای است که از درکی عالی در به هم آمیختن رئالیسم اجتماعی با وهم (به نقل از روزنامه لوموند) برخوردار است. اهمیت کارکرد این آمیزش در نحوهٔ داستانگویی شگفتانگیز و جوشندهٔ متن بروز پیدا میکند. [۱۱]
در «همنوایی...» قاسمی متنی متفاوت را به هم میبافد. متنی متمایز در سویههای متعدد تکوینی خود با سطوح متمایز و متداخل که در بازی وقفههای زمانی انجام میگیرد.[۱۲]
دلیل شهرت، آنچه این اثر را متمایز کرده است
این رمان به اعتقاد بسیاری از بهترین رمانهای فارسی بعد ار انقلاب است. مهمترین وجه ممیزهٔ کتاب، زبان آن، نوع حضور راوی و شیوهٔ روایتگری آن است.
رمان «همنوایی...» اتفاق مبارکی در داستان نویسی است که از تلفیق فرمالیسم و زندگینامهنویسی راه سومی را ارائه میدهد. آنچه در این رمان نقشآفرینی میکند زبان است نه نثر، زبانی که بر پایهٔ روح تاریخی به سخن میآید. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از نظر شیوهٔ روایت این رمان با «بوف کور» هدایت مقایسه شده است.
اگر در بوف کور راوی یا نویسنده برای سایهٔ خود روی دیوار مینویسد، در «همنوایی...» راوی توسط سایهاش از جسمیت خود بیرون رانده شده است.[۱۳]
ویژگی مشخصهٔ دیگر اثر، طنز جاری در آن است. قاسمی خود میگوید: نویسنده اول باید بتواند به خودش بخندد، برهنه باشد، طنز باعث برهنگی نویسنده میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نگاهی عمیقتر به همنوایی شبانه ارکستر چوبها
خلاصهٔ داستان
داستان از دیدگاه اول شخص روایت میشود. راوی یک روشنفکر ایرانی است که به کشور فرانسه پناهنده شده و حالا در اتاق زیرشیروانی بالاخانهای در پاریس زندگی میکند. در طبقه ششم ساختمانی کهنه با چند ایرانی و اروپایی همخانه شده که مانند او زندگی نابسامانی دارند. آنها بیگانه با خود و دیگران، در محیطی تنگ و دشمنخو زندگی میکنند. هر کدام از آنها یک سر و هزار سودا دارد، که هیچیک نیز با هم سازگار نیست. در پس روابط و پیوندهای ظاهری، چشم دیدن یکدیگر را ندارند و زندگی را برای هم جهنم کردهاند. راوی که "از بد حادثه" گذارش به دیار غربت افتاده، در این بالاخانه نیز میان همسایگانش غریبهای است با روابطی ناخواسته و تحمیلی. روزگار را در بطالت و بیهودگی سپری میکند. سرگرمیهای او ناچیز و مشغولیتهای او محدود است. روزها خواب است و شبها به این دلخوش است که نقاشی کند. و بیشتر پرتره آدمهای نوآشنا را میکشد، تا بتواند آنها را "بفهمد". اما با ورود یک همسایه مزاحم و به هم ریختن نظم و آرامش نسبی طبقه، همین دلخوشی کوچک هم از او گرفته میشود. همسایه تازه آدم مرموز و خشنی است با اسم عجیب "پروفت" (یعنی پیامبر) و با عقایدی غریب و خطرناک. از نخستین برخورد با او، راوی (و به همراه او خواننده) درمییابد که با آدمی غیرعادی طرف است. اثاثکشی مستأجر تازه به شیوهای وارونه صورت میگیرد، یعنی او به جای اینکه اسباب به خانه بیاورد، از اتاق خود اسباب میبرد! به تدریج این بدگمانی در راوی قوت میگیرد که پروفت با مأموریت کشتن او به این خانه آمده است.[۱۴])
داستانکها
شروع رمان، نامههایی سراسر مهمل؟
با دوستی در هلند مکاتبات پیدرپی داشتم نامههایی سراسر مهمل، چرتوپرت، آخرین نامه را که نوشتم دیدم خیلی خوب و جالب از کار درآمده، دیگر نامه را نفرستادم و شروع کردم به نوشتن رمان. آن نامه اکنون همان دو سه صفحه اول رمان است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ویژگیهای سبک رمان
- زبان
بخش مهمی از جذابیت رمان در زبان آن است، زبانی باظرافت، پویا و با انعطاف و گاه متأثر از زبان کهن. ویژگی دیگر زبان رمان طنز ظریف آن است و انعطافی که میتواند عناصر ناهمجنس را در کنار هم قرار دهد. [۱۵]
- نقش راوی؛ چه کسی روایت میکند؟
مهمترین ویژگی این رمان به کارگیری نوعی خاص از راوی غیرقابل اعتماد است. بیماریهای روانی یدالله، راوی رمان، باعث ایجاد ابهام و مبنای شگردآفرینی روایی رمان است. نوع راوی و شیوه روایتگری او نیز تاثیر زیادی بر دیگر عناصر داستان نهاده است، اما مهمترین ویژگیای که از این رمان یک اثر شاخص ساخته است، انتخاب نوع خاصی از راوی غیرقابل اعتماد است که تاثیر ویژهای بر زمان، شخصیتپردازی و دیگر عناصر زمان دارد.[۱۶] - زاویه دید
بخش اعظم این رمان از زاویه دید اول شخص مفرد و از سوی « من- راوی قهرمان یا شخصیت اصلی » روایت میشود. بخشهای محدودی از داستان نیز از سوی دو شخصیت نکیر و منکر و از زاویه دانای کل محدود و نامحدود روایت میشود. البته بخشهایی از روایت « من-راوی » نیز به شیوهٔ تکگویی درونی نقل شده است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - صدا عنصر وحدت بخش ارکستر
بیتردید یکی از مهمترین ویژگی رمان استفاده متنوع و دقیق از عنصر صداست. کمتر نوشته ای را سراغ دارم که همچون یک فیلم به این دقت از حاشیهٔ صوتی برای پیشبرد داستانش استفاده کرده باشد. صدا در بیشتر فصلها نقشی کلیدی به عهده دارد، تا جایی که بعضی از مایههای داستانی فقط از طریق شنیدهها درک و سنجیده میشود و قطعا بیجهت نیست که نام کتاب «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها» است. [۱۷]
دربارهٔ شخصیتها؛ شخصیتهایی چند وجهی
همهٔ آدمهای رمان و از جمله خود راوی چندین شخصیت دارند و هر شخصیت با یک نام معرفی میشود. راوی نیز میان خودش و سایهاش سرگردان است. حضور سایهوار این راوی مرده در همان بخشهای آغازین ذهن مخاطب را برای روبهرو شدن با فضاهای فراواقعی آماده میکند. راوی (اول شخص) قصد دارد قصهٔ مردن خود را تعریف کند اما هنگام تشریح جزئیات آن خود را ناگزیر میبیند تا همهٔ همسایگان خود را در طبقه ششم آن ساختمان شش طبقه معرفی کند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
راوی، سایه، نیمه ابلیسی است که هنوز رگههای آدمیت را در خود گم نکرده است. راوی، سایهای که هر آدمی در خود پنهان کرده است، در این رمان قهرمان -یا ضد قهرمان- ماجراست. اما از آنجا که پیوند خود را با گذشتهٔ خاکیاش حفظ کرده است نتوانسته یک سره به آتش (ابلیس) تبدیل شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
فرانسوا اشمیت صاحبخانهٔ هشتاد و نه ساله، رویاهای آرمانخواهانهٔ خود را برای ساختن جهانی پر از عدالت به ساختمان شش طبقهای در یکی از پسکوچههای پاریس محدود کرده است اما آرمانهای انسانگرایانهٔ او، در گذر زمان، چنان کوچک شده است که حتی در محدودهٔ طبقهٔ ششم ساختمانی نیز به آسانی فراموش میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
خطرناکترین مستأجران طبقهٔ ششم پروفت (حسن) است، او فقط تورات و قرآن میخواند و سرسختانه معتقد است از جانب خدا مأمور کشتن کافران شیطان صفت است. او قاتل راوی است و نماد زنده خشونت و بلاهت. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در بین شخصیتهای دیگر داستان شاید کلیدیترین شخصیت، شخصیت سیّد باشد. سیّد بیشترین شباهت را به راوی دارد و هم چنین بیشترین تفاوت را. «من و او آنقدر با هم تفاوت داشتیم که شبیه هم شده بودیم». سیّد نیز یکی از شخصیتهای پیچیده داستان است که نمیتوان هویت واحدی برایش متصور شد. سیّد همچنین هویت خود را عوض کرده و اسم خود را الکساندر گذاشته است. از اهالی قم است اما قم را طوری با لهجهٔ فرانسوی تلفظ میکند که رم شنیده شود. و در پایان میفهمیم که حتی سیّد که رایجترین اسمی است که در مورد او به کار برده میشود نام اصلی او نیست، اسم اصلی او کورش است. [۱۸]
رفیق بغل دستی و فاوست مورنائو، این دو شخصیت به نوعی بازنمود طنزگونهای از نکیر و منکر هستند. درباره اهمیت این دو شخصیت در رمان باید گفت که این دو هستند که خواننده را از وجود نسخهٔ دیگری از کتاب آگاه میکنند و از آنجا که از دنیای بیزمان میآیند، به خواننده اطلاعاتی دربارهٔ اتفاقات رخ داده پس از مرگ راوی میدهند. از سوی دیگر برخی رازهای شخصیتهای رمان از سوی آنها فاش میشود. آنها در طول بازپرسی راوی را مجبور میکنند تا از رازهای خود و دیگران سخن بگوید. اما نکتهٔ جالب اینکه به نظر میرسد این دو شخصیت زاییدهٔ تخیل پویای راوی و توهمات او در اثر بقایای تربیت دینی در او باشند زیرا در جایجای رمان مشاهده میکنیم که راوی نسبت به آموزههای دینی در جامعهای که قبلأ در آن زندگی میکرده است دیدی انتقادی دارد. [۱۹]
رعنا، معشوقهٔ سیّد و راوی، نمایندهٔ خیل عظیم اکثریت همجنسان خویش است. زنی جوان، شکننده و نیازمند حمایت مردان که همواره پشت پردهٔ نازک و پوسیدهٔ حیا و غرور پنهان شده است. وابستگیهای گریز ناپذیر زندگی زنانه در وطن، به تنهاییها و بیپناهیهای او در غربت دامن میزند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
علی که قبلاً حیدر صدایش میکردهاند و یک وقتی هم مجید، سرگرم فرقههای مدرن درویشی است او تعالیم مرشدش را طوطیوار بیان میکند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
فریدون (مهدی)، کلانتر و زنش، بندیکت (همسایهٔ فرانسوی) میلوش، موسیقیدان جوان اهل کشور چک با همسایگان خود در داشتن سهم بزرگی از تنهایی و اضطراب شریکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«همنوایی...» در آینهٔ نگاه منتقدین
- فراداستانی غیرکلیشهای
روایت رمان ترکیبی از سنت و مدرنیته است، پکیجی انباشته از معانی است. اما به صرف پربار کردن داستان، در این ارجاع به اسم آوردن از شخصیتی مشهور اکتفا نشده. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
این رمان، فرا داستان هم هست اما نه به فرم کلیشه شدهاش. راوی در حین ماجرا از داستان خلق اثر پرده برمیدارد: کتاب سالها قبل نوشته شده، زمانی که هنوز اتفاقی نیفتاده و از هیچکدام شخصیتها شناختی نداشته و بعد زندگیاش شبیه کتاب شده.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
*ارعاب مخاطب با استفاده از تکنیکهای زبانی؟ - بعضی از آثار ادبی اثر ادبی نیستند، به این معنا که چیزی بیش دارند. چیزی که رمان قاسمی علاوه بر "اثر ادبی" بودن دارد حضور نویسنده است. نه به مفهوم استفاده از تکنیک "حضور نویسنده در رمان"، بلکه به معنی مرسوم کلمه، "حضور" نویسنده، که خواندن داستان را تبدیل می کند به حضور در "قیامت.
مهمترین مسئله در «همنوایی...» موضوع مطرح شده است. و مهمتر ازطرح آن، شیوهٔ پرداختن به آن است. توالی فصلها و بخشها و پاراگرافبندی، با آنکه با دقت شکل گرفتهاند اما در مقابل سلطهٔ جمله و کلمه بیرنگ شدهاند. بار معنایی این رمان روی دوش کلمه و جمله سوار است. میشود گفت که این موضوع نیست که جمله را تعیین میکند، بلکه جمله است که موضوع را میسازد. [۲۰]
همنوایی در نظرگاه نویسندگان و روشنفکران
- سیمین دانشور:
این رمان فوق العاده است و حتی از بوف کور هدایت هم بهتر است، در واقع کسانی که در این داستان استنطاق می کنند همان نکیر و منکر شب اول قبر هستند و بعد آخر داستان دائماً سگ میبینیم که چرند گفتهاند این غربت زندگی ایرانی در خارج را نشان میدهد. اینها همان زندگی بشریت را نشان میدهند، منتها نویسنده نمیگوید و در آخر میبینیم به صورت سگ استحاله پیدا میکند.[۲۱] - احمد غلامی:
«همنوایی ...» اعترافات صادقانه نویسندهای است که خودش را نه برای مخاطب بلکه برای خودش عریان میکند. او تلاش نمیکند شما او را بشناسید و درونش را کشف کنید. او به دنبال خودش در خودش است و به هستی خارج از خودش التفاتی ندارد. برای همین روایت او به دور از تصنع، صادقانه، دلنشین و اثرگذار است. او خودش را ویران میکند و دوباره میآفریند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - مهستی شاهرخی:
پس از خواندن رمان «همنوایی...» چیزهایی در وجودم رسوخ کرده است که مثل سایهای در نوری کجتاب همیشه در کنارم خواهد ماند. به طنز غریب و درونی داستان خندیدهام، لحظاتی از هول و هراسهای عجیب ساکنان طبقه ششم ساختمانی در نزدیکی کلیسای سن پل ترسیدهام. گاهی نیز از نثر شاعرانهاش مشعوف شدهام زمانی هم بوده که انگار همزمان با خواندن رمان، گویی طنین موسیقی دوردستی را هم شنیدهام. و بالاخره حس این که دیگر هر بار میایستم مقابل آینه فقط سطح نقرهای محوی را میبینم که تا ابد تهی است. [۲۲] - کیومرث پوراحمد:
رضا قاسمی در رمان خود مثل جراحی تیزهوش و کاربلد که مجبور است احساسات را کنار بگذارد با قیچی و چاقو جماعت واخوردهی دور از وطن را بیرحمانه کالبد شکافی میکند.[۲۳]
- رضا امیرخانی:
ادبیات آرمانگرای پیش از انقلاب متأثر از ادبیات چپ است. ما در ادبیات پیش از انقلاب هیچ اثری نداریم که آرمانگرا باشد و چپ نباشد. برای مثال رمان کلیدر محمود دولت آبادی. نویسندگان دهه شصت و حتی دهه هشتاد هنوز در این فضا به سر میبرند. برای مثال «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها» اثر رضا قاسمی، اگرچه در فضای روشنفکری پاریس سپری میشود اما همچنان در سیطرهٔ جدال طبقاتی به سر میبرد.[۲۴]
همنوایی در آینهٔ چشمان نویسنده
«همنوایی...» چگونه میتوانست تلخ نباشد؟
نگاه تلخ برمیگردد به شخصیت من و نگاهی که به هستی دارم؛ نگاهی که اصلاً هم خوشبینانه نیست. شما اگر به تاریخ همین ۱۴۰۰ سالهٔ اخیر ما نگاه کنید، میبینید در پی هجوم متوالی اقوام مختلف، با هر جنگی تکهای از ما کنده شده. یک بار زبان ما عوض شده؛ یک بار دین ما عوض شده، یک بار مذهب ما عوض شده. فقط در همین دو قرن اخیر دو بار جغرافیای ما عوض شده (در جنگ با روسیه). از پس آشنائی ما با غرب هم به کل آسمان و زمینمان بهم ریخته و از نظر ذهنی دوشقه شدهایم. در همین ربع قرن اخیر، ما یک انقلاب، یک جنگ هشت ساله، و یک مهاجرت چهارملیونی داشتهایم؛ یعنی حوادثی که یک جامعه و یک ملت ممکن است طی یک قرن آنها را تجربه کند. علاوه بر همهی اینها، نه تنها تاریخ ما بارها عوض شده بلکه با آمدن و رفتن هر حکومتی بارها نام شهرها خیابانها و حتا کوچههایمان هم عوض شده. آیا اینها به معنای تکهتکه شدن شخصیت و هویت ما نیست؟ آنچه از فرهنگ ما باقیمانده تصویرهای پراکندهایست که هیچ جور کنار هم نمینشیند؛ پازلی است که به راحتی قطعاتش جور نمیشود و کنار هم قرار نمیگیرد. قطعه و زاویه گم شده زیاد دارد. نمیتواند شکل منسجمی به خود بگیرد. خب، با این اوصاف، «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» چگونه میتوانست تلخ نباشد؟ مخصوصأ اگر در نظر بگیریم که این رمان از دید راویای تعریف میشود با آن وضع روحی خاص، و با آن گذشتهی تلخ.[۲۵]
مجوز
نشر و تغییر نام
جوایز
جلسات نقد و بررسی
اهدا
بازتاب در توئیتها و نوشتههای مجازی
اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور
تقریظ و مقدمههایی بر کتاب
هوادری
استحال و اقتباس
سالشمار کتاب
محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)
پیرنگ
ویژگیهای مهم کتاب
الهام از شخصیتها
شخصیتهای اصلی
شخصیتهای فرعی
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
نقدهای مثبت
نقدهای منفی
نظرات داوری در مراسمهای گوناگون
اظهارنظر دیگر شخصیتها
تأثیرپذیرفته از
تأثیرگذاشته بر
گزارشی از اقتباسهای هنری انجامگرفته در کتاب
فهرست امکان نامگذاریشده از روی نام کتاب
====جملههای ماندگار کتاب====
میگویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. میگویند دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهٔ تنگ متحمل میشود چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنج زاده شدن را برای همیشه از یاد ببرد.
دست خودم نبود كه با یك تشر رنگم میپرید و با یك سیلی تنبانم را خیس میكردم .اینطور بارم آورده بودند كه بترسم. از همه چیز. از بزرگتر كه مبادا بهش بربخورد؛ از كوچکتر كه مبادا دلش بشكند؛ از دوست كه مبادا برنجد و تنهایم بگذارد.
====جوایز کتاب====
- بهترین رمان بنیاد گلشیری۱۳۸۰
- بهترین رمان انجمن منتقدان و نویسندگان مطبوعات۱۳۸۰
- رمان تحسین شدهٔ انجمن مهرگان ادب۱۳۸۰
مشخصات کتابشناختی
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند===
- آمریکا، نشر کتاب،۱۹۹۶
- تهران: آتیه،۱۳۸۰
- تهران: ورجاوند،۱۳۸۱
- تهران: اختران،۱۳۸۴
- تهران: نیلوفر،۱۳۸۷تهران: نیلوفر،۱۳۸۷
- تهران: نیلوفر، چاپ پانزدهم،۱۳۹۷
(این کتاب در سالهای مختلف توسط ناشرین متفاوت منتشر شده است.[۲۶]
طراحی جلد و تصویرسازی
تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف
==منبعشناسی==
- پایاننامه
- شخصیتپردازی در رمان"همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها" ، نگارش ایمان اکبریعلیآباد؛ استاد راهنما مهدی فاموری؛ استاد مشاور محمدهادی خالقزاده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج-۱۳۹۲
- پست مدرنیسم در آثار متأخر با تکیه بر داستانهای «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»، «دوباره از همان خیابانها» و «دیوان سومنات»، غزاله حیدری آبکنار، استاد راهنما دکتر عبدالّله حسنزاده میرعلی، استاد مشاور دکتر حسن اکبری بیرق- دانشگاه سمنان، ۱۳۹۰
- کتابها
- همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها کردی/ هاودهنگیی شهوانهی ئورکیسترای چیوهکان/ رهزا قاسمی؛ وهرگیر مهسعوود تههارزاده. دیواندره: چیروک٬ ۱۳۹۷
- «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها» [کتاب گویا]/ رضا قاسمی. لوحفشرده (ح. ′۲۰،°۵)؛ ۱۲ سم.
نوا، نما و نگاه
تصویر از صفحات کتاب
صدای نویسنده
تصویرهای ساختهشده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)
طرحی از یکی از صحنههای کتاب
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ هوروش. «سیارهای خارج از مدار: نگاهی به پسامدرنیسم در رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». پژوهش ادبیات معاصر جهان ۲، ش. ۵۸ (۱۳۸۹): ۱۴۹ تا ۱۵۱.
- ↑ صافاریان. «هراس، حسرت، طنز». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۲ تا ۱۳.
- ↑ داوودی حموله. «برنیامدن از پس غربت این جهان غربتی». نشریهٔ ادبی نافه ۱ (۱۳۸۲): ۲۴.
- ↑ منصوری. «دایره جنون». ادبیات معاصر جهان، ش. ۷۶ (۱۳۸۹): ۳۰ تا ۳۱.
- ↑ «رضا قاسمی در جلسه نقد و بررسی رمان «همنوایی...» ،جلسهٔ ادبی راویون».
- ↑ مجابی. «نگاهی به رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». روزنامه ابتکار، بخش ادب و هنر ۱، ش. ۳۲۰۶ (۱۳۹۸): ۸.
- ↑ اسلامی. «اقتدار خاموش دیوارها». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۸ تا۹.
- ↑ غلامی. «آفریدگار ویرانی». روزنامه همبستگی، بخش کتاب ۱، ش. ۶۱۳ (۱۳۸۱): ۷.
- ↑ کاویانپور. «روایتی پست مردن از زندگی مردگان». روزنامه اعتماد، بخش کتاب، ش. ۴۰۵۷ (۱۳۹۷): ۱۰.
- ↑ احدی قورتولمش، نقد و بررسی رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»، ۱۵.
- ↑ حاجمحمدی. «زیر بامهای غربت». روزنامه حیات نو، بخش ادبیات ۱، ش. ۷۷۱ (۱۳۸۱): ۶.
- ↑ عامری. «برای آفریدن خودم خود را ویران کرده ام». روزنامه مدبر، بخش ادبیات ۱، ش. ۱۴۲۳ (۱۳۸۱): ۱۱.
- ↑ زرلکی. «تکنوایی شبانهٔ پیک سایه». نشریه بیدار، بخش ادبیات ۱، ش. ۲۰ (۱۳۸۲): ۳۸ تا ۴۲.
- ↑ ««همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها» رمانی فراسوی مرزهای واقعیت».
- ↑ پورخوشبخت. «برزخ، «همنوایی...» و «بوف کور»». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه، ش. ۷۶ (۱۳۸۲): ۱۰ تا ۱۱.
- ↑ جوشکی. «بررسی کارکرد راوی و شیوه روایتگری در رمان همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها». فصلنامه ادب پژوهی ۱، ش. ۱۲ (۱۳۸۹): ۳۱.
- ↑ افشار. «سمفونی آدمکهای چوبی». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۴.
- ↑ مطلق. «وقتی از مرگ حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۹.
- ↑ ظهیری ناو. «نگاهی به شخصیت و شخصیتپردازی در رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». هشتمین همایش بین المللی ترویج زبان و ادب فارسی ایران، زنجان، ۱۳۹۲، ۵.
- ↑ «در نقش راوی (بازخوانی همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها)».
- ↑ «سیمین دانشور در گفتوگو با ایسنا».
- ↑ شاهرخی. «همین حالا». نشریهٔ مکث هشتم ۱، ش. ۸ (۱۹۹۸): ۳۱.
- ↑ پوراحمد. «هراس آینه از آینهگی». نشریه هفت ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۷.
- ↑ «امیرخانی: چیز دندانگیری پس از انقلاب نداشتهایم».
- ↑ «جنایتی هولناکتر از کشتن، گفتوگو با رضا قاسمی».
- ↑ «سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها».
منابع
- احدی قورتولمش، حسین (۱۳۹۳). نقد و بررسی رمان همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها. اردبیل: انتشارات محقق اردبیلی. شابک ۵-۰۶۸-۳۴۴-۶۰۰-۹۷۸ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid prefix (کمک). - هوروش، مونا. «نگاهی به پسامدرنیسم در رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». پژوهش ادبیات معاصر جهان ۳، ش. ۵۸ (تابستان۱۳۸۹): ۱۴۹ تا ۱۵۱.
- صافاریان، رویرت. «هراس، حسرت، طنز». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۳.
- منصوری، مریم. «دایرهٔ جنون نگاه اجمالی به رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». نشریه آزما ۱، ش. ۲ (۱۳۸۹): ۷۶.
- مجابی، مهتاب. «نگاهی به رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». روزنامه ابتکار، بخش ادب و هنر ۱، ش. ۱ (۲۹ فروردین۱۳۹۸): ۳۲۰۶.
- اسلامی، مجید. «اقتدار خاموش دیوارها». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۸.
- غلامی، احمد. «آفریدگار ویرانی». روزنامهٔ همبستگی، بخش کتاب ۱، ش. ۶۱۳ (۲۴ آذر۱۳۸۱): ۷.
- کاویانپور، سعید. «روایتی پست مردن از زندگی مردگان». روزنامه اعتماد، بخش کتاب ۱، ش. ۴۰۵۷ (۱۶ فروردین۱۳۹۷): ۱۰.
- حاجمحمدی، زهرا. «زیر بامهای غربت». روزنامهٔ حیات نو، بخش ادبیات ۱، ش. ۷۷۱ (۱۹ آبان۱۳۸۱): ۶.
- عامری، رضا. «برای آفریدن خودم خود را ویران کرده ام». روزنامه مدبر، بخش ادبیات ۱، ش. ۵۰ (۱۱ آذر۱۳۸۱): ۱۱.
- سمیعی، عنایت. «نگاه فلسفی به جهان». روزنامهٔ همبستگی، بخش کتاب ۱، ش. ۶۱۳ (۲۴ آذر۱۳۸۱): ۷.
- زرلکی، شهلا. «تکنوایی شبانهٔ پیک سایه». نشریهٔ بیدار، بخش ادبیات ۱، ش. ۲۰ (۱۳۸۲): ۳۸ تا ۴۲.
- پورخوشبخت، فرزاد. «برزخ، «همنوایی...» و «بوف کور»». ماهنامهٔ هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۰ تا ۱۱.
- جوشکی، طاهره و کاووس حسن لی. «بررسی کارکرد راوی و شیوهٔ روایتگری در رمان همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها». فصلنامهٔ ادبپژوهی ۱، ش. ۱۲ (تابستان۱۳۸۹): ۳۱.
- افشار، امیر. «سمفونی آدمکهای چوبی». ماهنامهٔ هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۴.
- ظهیری ناو، بیژن و حسین احدی. «نگاهی به شخصیت و شخصیتپردازی در رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها»». هشتمین همایش بین المللی ترویج زبان و ادب فارسی ایران، زنجان، ۱۳۹۲، ۵.
- مطلق، علی. «وقتی از مرگ حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟». ماهنامه هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۱۹.
- شاهرخی، مهستی. «همین حالا». نشریهٔ مکث هشتم ۱، ش. ۸ (۱۹۹۸): ۳۱.
- پوراحمد، کیومرث. «هراس آینه از آینهگی». ماهنامهٔ هفت، بخش نگاه ماه ۱، ش. ۲ (۱۳۸۲): ۷.
- داوودی حموله، ثریا. «برنیامدن از پس غربت این جهان غربتی». نشریهٔ نافه ۱ (۱۳۸۲): ۲۴.
پیوند به بیرون
- «جلسه نقد و بررسی رمان «همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها» با حضور رضا قاسمی- جلسهٔ راویون». ۴ آوریل۲۰۱۸. بازبینیشده در ۱۵ مرداد۱۳۹۸.
- ««همنوایی شبانه ارکستر چوبها» رمانی فراسوی مرزهای واقعیت». آگوست۲۰۰۴. بازبینیشده در ۹ مرداد۱۳۹۸.
- «در نقش راوی (بازخوانی همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها)». ۸ دسامبر۲۰۱۰. بازبینیشده در ۱۱ مرداد۱۳۹۸.
- «سیمین دانشور در گفتوگو با ایسنا». ایسنا، ۳۰ آذر۱۳۸۲. بازبینیشده در ۱۱ مرداد۱۳۹۸.
- «امیرخانی: چیز دندانگیری پس از انقلاب نداشتهایم». مشرق نیوز، ۱۲ اردیبهشت۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۸ مرداد۱۳۹۸.
- «جنایتی هولناکتر از کشتن، گفتوگو با رضا قاسمی». ناکجا. بازبینیشده در ۱۲ مرداد۱۳۹۸.
- «سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها». سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران. بازبینیشده در ۴ مرداد۱۳۹۸.