مکتبهای ادبی
مکتبهای ادبی مجموعهٔ نظریهها و خصوصیتهایی است که در اوضاعواحوال فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دورهای، در ادبیات یک یا چند کشور به وجود میآید. این خصوصیتها معمولاً در آثار گروهی از نویسندگان و شاعران مشترک هستند و باعث تمایز آثار آنها، از آثار دیگر نویسندگان و شاعران میشوند. اغلب این خصوصیتها را منتقدان یا نویسندگان و شاعران بزرگ، از آثاری که این خصوصیتهای مشترک را در خود داشتهاند، استخراج و بهعنوان دستورالعمل و ضابطههای اصولی هر مکتب معرفی کردهاند، آنگاه از طریق پیروانی که برای خود یافتهاند دورهای کوتاه یا طولانی را به خود اختصاص دادهاند.[۱]
یکی از مباحث موردتوجه در تاریخ ادبیات و نقد ادبی کشورهای غربی، مکتبها (Schools) یا نهضتها (Movements) یا بهاصطلاح، ایسمهای ادبی است، در این مبحث، آثار مختلف ادبی دورههای مختلف، ازنظر خصوصیتها و ویژگیهای مشترک، طبقهبندی و نامگذاری شدهاند و در بحث از تاریخ ادبیات هر دوره، یا آثار هر نویسنده یا شاعر، به این طبقهبندیها و خصوصیات آنها توجه میشود و در حقیقت، این مکتبها، بهعنوان یکی از معیارهای نقد و ارزیابی آثار ادبی به کار میرود. [۲] واژهٔ مکتب ادبی در مورد اصول و تئوریهای ادبی – هنری به کار میرود که به علل مختلف در دوره خاصی بر عرصه ادبیات و هنر غالب میشود و از اکثر نویسندگان یا هنرمندان آن دوره انتظار میرود از این اصول پیروی کنند. گرچه در عمل ممکن است این انتظار برآورده نشود. [۳]
تعریف
مکتبهای ادبی، معادل اصطلاح انگلیسی Schools Litrerary و به معنای مجموعه سنتها، هنجارها، اندیشهها، نظریهها و ویژگیهایی است که به دلایل اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در دورهای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود مییابد. این مجموعه معمولاً در آثار گروهی از صاحبان قلم رخ مینماید و باعث تمایز آنها در سبک از شاعران و نویسندگان دیگر میشود.[۴]
هر مکتب ادبی، مجموعهٔ نظریهها و خصوصیتهایی است که در شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر دوره، در ادبیات یک یا چند کشور به وجود آمده است. این خصوصیتها، معمولاً در آثار گروهی از نویسندگان و شاعران مشترک هستند و باعث تمایزی آثار آنها از آثار دیگران میشوند. اغلب این خصوصیات را، منتقدان یا نویسندگان و شاعران بزرگ، از آثاری که این خصوصیتهای مشترک را در خود داشتهاند، استخراج و بهعنوان دستورالعمل و ضابطههای اصولی هر مکتب معرفی کردهاند، آنگاه از طریق پیروانی که برای خود یافتهاند، دورههایی کوتاه یا طولانی را به خود اختصاص دادهاند. [۲]
هر مکتب با پیروانی که برای خود مییابد دورهای ویژه، کوتاه یا بلند را میپیماید و سپس بازمیایستد. معمولاً پایهگذاران هر مکتب خودشان نیز از مشخصههای آثارشان آگاه نبوده و دیگران شیوههای هنری آنان را مشخص و معرفی میکنند. البته این اصل جنبۀ همگانی ندارد زیرا مکتبهایی هم بودهاند که بنیانگذاران آنها دانسته و با تصمیمی آگاهانه بیانیهای درباره آن صادر میکردند پیش از آن که شیوهای تازه در نگارش آثار ادبی در پیش گیرند؛ مانند سورئالیستها و دادائیستها. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ویژگیهای هر مکتب، معمولاً در آثار ادبی، بهتدریج آشکار میشود و اغلب، مجموعهٔ این اختصاصات، دنباله و نتیجهٔ طبیعی اختصاصات مکتب قبلی و گاه عکسالعمل و طغیانی بر ضد آن است، بهاینترتیب ظهور هیچیک از مکتبهای ادبی ناگهانی و بیمقدمه نبوده است و اغلب نشانههایی از هرکدام را در آثار ادبی دورهٔ ماقبل آن میتوان یافت که رفتهرفته براثر اوضاعواحوال جوی که در آن امکان رشد داشته، پرورش یافته و خصایص و ویژگیهای آن برجستهتر و نمایانتر شده است. [۲]
مهمترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی، نوع نگرشی است که ادیبان هر دوره به واقعیت زندگی، خویشتن و دنیای پیرامونشان دارند. درنتیجهٔ همین نگرش است که بیان هنری، شکلهای گوناگونی مییابد و تغییراتی در بهکارگیری زبان و شیوهٔ کاربرد واژگان، سرایش شعر و نگارش داستان پیش میآید. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تاریخچه
در مورد شرایط پیدایش مکاتب بین منتقدان اختلافنظرهایی وجود دارد. درحالیکه عدهای شرایط اجتماعی – سیاسی را در پیدایش یا افول مکتبها مؤثر میدانند، برخی بر نقش افکار یا تئوریهای فلسفی – علمی تأکید میکنند و تعددی هم تغییر و تحول مکتبها را ناشی از فرسودگی درونی عناصر ادبی میدانند. میتوان گفت که هیچیک از این عوامل بهتنهایی باعث پیدایش یا افول یک مکتب نمیشود، ولی مجموعهای از آنها میتواند در جابهجایی مکتبها مؤثر باشند. علاوه بر آن، نقش هر یک از این عوامل یا عناصر در مورد مکتبهای مختلف متفاوت بوده است. [۳]
اغلب مکتبهای ادبی در وهلهٔ اول در کشوری ظاهرشده، سپس به ادبیات کشورهای دیگر راه یافته است و گاه در کشورهای دیگر زمینهای مناسبتر از کشور مبدأ خود یافته و در سرزمین جدید رشدی بیشتر پیدا کرده است، یا در عین حفظ اصول و مبانی خود، تغییرات و تحولاتی پذیرفته است. مکتبهایی که بدین گونه از حدود و مرزهای جغرافیایی معینی تجاوز کردهاند و گسترشی وسیع و جهانی یافتهاند، به نهضت ادبی یا جنبش ادبی معروف شدهاند. بعضی از مکتبها نیز نتیجهٔ ترکیب و تلفیق نظریات چند مکتب جداگانه است که به شکلی واحد درآمده است.
در دوران معاصر، براثر توسعه روابط فرهنگی و انتشار سریع عقاید و آرای فلسفی و اجتماعی و آشنایی ملتها با زبان و ادبیات یکدیگر، این تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها سرعتی بیشتر یافته و اغلب باعث کوتاه شدن دوره دوام مکتبها و درآمیختن آنها با یکدیگر شده است. بهطوریکه مکتبهای ادبی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که بیشتر زادهٔ اوضاعواحوال ناپایدار و متغیر این دوران است، اغلب عمری کوتاه داشتهاند و از تأثیر و گسترش مداوم وسیع بیبهره بودهاند. با اینهمه بسیاری از همین مکتبها، نفوذ و تأثیر خود را تا سالها بعد از زوال ادامه دادهاند و رگههایی از آنها را در مکتبهای بعدی با سالها فاصله میتوان یافت. برای نمونه مکتب سورئالیسم ازنظر اغلب منتقدان، بسیاری از خصوصیات خود را از مکتب رمانتیسم و نمادگرایی گرفته است.[۱]
پیشروان هر مکتب معمولاً شاعران و نویسندگان برجستهای هستند که با اصالت کار هنری خود، طرحی نو در ادبیات ریختهاند و نویسندگان و شاعران دیگری را به دنبال خود کشاندهاند. همچنان که گذشت، آنچه تعیینکنندهٔ اصول و کلیات هر مکتب است، اوضاعواحوال سیاسی و اجتماعی یا درواقع دیدگاه فلسفی خاصی است که درنتیجهٔ آن اوضاعواحوال، بر زمان و بر هنرمندان اصیل هر دوره حاکم و مسلط بوده است. ازاینجهت، مطالعهٔ هر یک از مکتبهای ادبی، ما را به اوضاعواحوال اجتماعی و سیاسی و فلسفی دورهٔ خاص اشاعهٔ آنها آشنا میکند و دیدگاههای فلسفی و هنری هنرمندان آن دوره را به ما نشان میدهد و در مطالعهٔ زندگی و آثار هر نویسنده و شاعر و درک شخصیت و ارزشهای کار او مفید واقع میشود. [۱]
ظهور مکتبهای ادبی
شکلگیری هر یک از مکتبها در پی جنبشی سیاسی یا اجتماعی و فرهنگی صورت گرفته و هنر و ادبیات هر دوره، محصول جهان زیستهٔ خود است. بنابراین تاریخ و جغرافیای هر دوره نیز باید موردپژوهش قرار گیرد و همچنین از انواع هنرهای برجستهٔ هر دوره باید سخن رود تا نشان داده شود که آفرینش و خلق فلان شعر و رمان بر چه بستری شکلگرفته و رشد یافته است. [۵]
ویژگیهای هر مکتب معمولاً در آثار ادبی، بهتدریج آشکار میشود. هر مکتب، اغلب دنباله و نتیجهٔ طبیعی مکتب قبلی و گاه عکسالعمل و طغیانی بر ضد آن است. بدین ترتیب، ظهور هیچیک از مکتبها ناگهانی و بیمقدمه نبوده است و اغلب نشانههایی از هرکدام را در آثار ادبی دورهٔ ماقبل آن میتوان یافت که رفتهرفته براثر اوضاعواحوال و جوی که در آن امکان رشد داشته، پروش یافته و خصایص و ویژگیهای آن برجستهتر و نمایانتر شده است. در حقیقت، چهبسا که پایهگذاران اولیهٔ هر مکتب، خود نیز از خصلتهای ویژهٔ کار خود آگاه نبودهاند و شخص یا اشخاصی دیگر که اغلب منتقد یا هنرمند بودهاند، شیوههای هنری آنها را تشخیص داده و تدوین کردهاند و آنها را در بیانیهای که اصطلاحاً مانیفست یا مرامنامه مینامند، اعلام کرده و هدفها و روشهای هر مکتب را توضیح و شرح دادهاند. سپس هنرمندان دیگری آن روشها را ادامه داده و تکمیل کردهاند و به اینگونه مکتبی شکل گرفته است. برای نمونه نمادگرایی: [۱]
اما گاه بهندرت اصول بعضی از مکتبها در وهلهٔ اول به شکل تئوری و نظریه اعلام شده، سپس شاعران و نویسندگان آن را به مرحلهٔ عمل درآوردهاند. در این صورت، در اغلب موارد گروهی با اصول عقاید و روشها و هدفهای مشترک گرد هم آمدهاند، مرامنامهٔ خود را اعلام و آن را در آثار خود اعمال کردهاند و تلاش آنها که اغلب در جمع معدودی محدود بوده و تنها شکل جریانی ادبی را داشته است، منجر به پیدایش مکتبی خاص شده است. معمولاً مکتبها، بر اساس نظرگاههای فلسفی نسبت به هنر و زندگی معمول در هر زمان به وجود آمده است، اما گاه این نظرگاهها ریشه در گذشتههای دورتر داشته و اغلب نوعی دلزدگی و عکسالعمل نسبت به زمان حال، باعث رو کردن به فلسفه و دیدگاههای هنری گذشته و درنتیجه تجدید حیات آنها شده است. البته این قانون کلی نیست و در مورد بسیاری از مکتبها صدق نمیکند. [۱]
در تعریف یک مکتب ادبی معمولاً اکثر ویژگیهایی که نویسندگان و هنرمندان در آنها مشترک هستند مدنظر قرار میگیرد و نه ویژگیهای انفرادی نویسندگان و هنرمندان. [۳]
بینشی که فیلسوفان و هنرمندان هر دوره، نسبت به هستی و دنیای اطراف خود داشتهاند مهمترین عامل ظهور هر مکتب شمرده میشود، در هر مکتب آنچه بیشتر مهم و قابلبررسی است، همین نحوهٔ نگرش به دنیا و زمینهٔ فلسفی و فکری پیشوایان آن است. درنتیجهٔ همین نگرش و همراه با آن، تغییراتی در شکل بیان هنری نیز به وجود میآید؛ نوع بهرهگیری از زبان و کیفیت بهکارگیری واژهها تفاوت مییابد و بهطور خلاصه طرز تفکر و ذهنیت، در شیوه بیان هنری اثر میگذارد و خصوصیتی برای تمایز مکتبی از دیگر مکتبها میشود. گاه پیدایش و رواج مکتبی، باعث توجه عمده به یک یا چندگونه از انواع ادبی میشود و حتا گاه شکلهای تازه و وسایل جدیدی برای بیان هنری به وجود میآورد.
هرچند ظهور هر مکتب، حاصل اوضاعواحوال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و فکر مسلط فلسفی در هر دوره است، اما گاه اتفاق افتاده است که مکتبهایی کاملاً متفاوت، تقریباً همزمان باهم در کشوری واحد به وجود آمده و در کنار یکدیگر رشد کردهاند و با همهٔ تفاوتهایی که باهم داشتهاند هرکدام برای خود پیروانی یافتهاند. (نمادگرایی و واقعگرایی)
به نظر میرسد که این تنوع، بیشتر محصول دورانی است که هنر و ادبیات از دایرهٔ تنگ طبقهای خاص بیرون آمده و در بین طبقات مختلف مردم، گسترش نسبتاً وسیع داشته است و هرچه این دایره وسیعتر و بهرهگیری از هنر عامتر شده است، ذوقها و سلیقهها و جهانبینیهای متفاوت، مکتبهایی متنوعتر و متعددتر را در زمان و مکان واحد به وجود آورده است. همین تنوع را میتوان در آثار یک نویسنده یا شاعر یافت، بهطوریکه گاه تعیین تلق یک نویسنده به مکتبی خاص مشکل و غیرممکن است. بعضی از نویسندگان و شاعران در دورههای مختلف زندگی خود، گرایشهایی متفاوت داشتهاند و چهبسا که شاعر یا نویسندهای با توجه به خصوصیات و ویژگیهای آثارش در دو مکتب جداگانه قرار میگیرد و آثار او برحسب گرایشهایی که در دورههای مختلف زندگی داشته، در مکتبهای متفاوتی طبقهبندی میشود. از آن جمله میتوان از گوته شاعر و نویسنده آلمانی نام برد که آثار متعدد او در دو مکتب رمانتیسم و نوعی خاص از کلاسیسم قرار میگیرد.[۱]
نمیتوان تاریخ دقیق شروع و پایان مکتبها و مرز میان آنها را مشخص کرد. در این مورد باید به تاریخ تقریبی بسنده کرد، چون آغاز و انجام تحولات ادبی – هنری در کشورهای مختلف در زمانهای مشابه و دقیقی صورت نمیگیرد. بسته به مکتبهای ادبی – هنری در کشورهای مختلف در ظهور و افول مکتبها و طول و دوام آنها در عرصه ادبیات و هنر مؤثر بودهاند. [۳]
مهمترین مکتبهای ادبی جهان
مکتبهای ادبی معمولاَ با مکتب کلاسیک آغاز میشود و اساسیترین تعریفی که از این مکتب ارائه میشود:
«بازگشت به هنر قدیم یونان و روم به تبع نهضت اومانیسم و رنسانس است.»
اگر بخواهیم فقط مکتب کلاسیک را دنبالهٔ طبیعی اومانیسم و رنسانس بدانیم، سخت در اشتباهیم، زیرا عملاَ همهٔ مکتبهاو جریانهای فکری بعد از قرن شانزدهم، به گونهای ریشه در این روزگار پرتبوتاب دارند و شاید کمترین تأثیر را از این جریانهای فکری آشفته، همان مکتب کلاسیک گرفته باشد که چون در دوران استثنایی قدرت و تمرکز حکومت مطلقهٔ سلطنتی و ثروت و رفاه به میان آمده بود، به تبع وضع سیاسی موجود در جستوجوی نظام و اطلعت از فوانین مدون بود و از این رو آن چهرهاز ارسطو را پیشواری خود قرارداد که همهٔ این قوانین را در کار ادبی به دست داده بود.[۶]
مهمترین مکتبهای ادبی از این قرار است:
- کلاسیسم مکتبی است که به اصول و مبانی رایج در فلسفه، هنر وادبیات و نقد یونان و روم باستان متکی است. اصول و دیدگاههای این مکتب در قرن هفدهم و هجدهم در ادبیات کشورهای اروپایی بهخصوص فرانسه مسلط بود. به اعتقاد نویسندگان این مکتب کسی میتواند آثار عالی و ممتاز به وجود آورد که آثار نویسندگان کلاسیک یونان و روم را عمیقانه مطالعه کند و ضابطههای این آثار را سرمشق خود قرار دهد.
- رمانتیسم مکتبی که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در ادبیات و هنر غرب بهوجود آمد. اصول اساسی و هستهای رمانتیسم عبارتاند از تخیل،احساسات. تأکید بر فردگرایی، خودجوشی و آزادی از قواعد و ضوابط ادبی ارسطویی.
- رئالیسم واقعگرایی یا رئالیسم در عرصه هنر و ادب به دو معنای عام و خاص به کار رفته است، به معنای عام کلمه به هرگونه هنر و ادب وفادار به واقعیت، واقعگرایی میگویند به معنای خاص کلمه، مکتبی است که بعد از رمانتیسم در اواسط قرن نوزدهم حدود سالهای ۱۸۳۰ در فرانسه بهوجود آمد.
- ناتورالیسم طبیعتگرایی یا ناتورابیسم مکتبی است که براساس نظریهای فلسفی به همین نام در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نخست در فرانسه و سپس در امریکا، انگلیس، آلمان و سایر کشورهای جهان به وجود آمد. براساس فلسفهٔ ناتورالیسم، هرچیزی که وجود دارد، بخشی از طبیعت است، بنابراین در حوزهٔ فعالیت علم قرار دارد و به وسیلهٔ علتهای مادی و طبیعی قابل توصیف و توجیه است.
- امپرسیونیسم تأثیرگرایی، تأثیر لحظهای، آنی یا امپرسیونیسم مکتبی است که پیروان آن بیشتر بر نشان دادن تأثیر ذهنی خود از واقعیت تأکید دارند تا بازآفرینی واقعیت عینی.
- حقیقتگرایی یا وِریسم اعتقاد به این اصل است که در ادبیات یاهنر باید واقعیت عریان را حتا اگر زننده، زشت، رکیک و حتا شهوتانگیز باشد، ارائه داد و نویسندهای که به این اصل اعتقاد دارد حقیقتگرا نامیده میشود.
- زیبایی گرایی مکتبی است که با اعتقاد و ارزشگذاری فوقالعاده نسبت به هنر، در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمد. پیروان این مکتب ادبی محتوای اخلاقی و آموزنده را برای آثار هنری ضروری نمیدانستند و تنها به صِرف هنری بودن اثر توجه داشتند و معتقد بودند که تنها هدف هنر ایجاد زیبایی است و برای ارزیابی هنر باید به معیارهای زیباییشناسی رو آورد.
- نمادگرایی یا نمادپردازی یا سمبولیسم یعنی به کار بردن ماهرانهٔ موضوع و عمل یا شخصیت بهطوریکه هم به معنای خودش بیاید و هم معنای انتزاعی متعالیتر و پیچیدهتری را القا کند که در ورای معنای عادی آن نهفته است.
- اکسپرسیونیسم یا تعبیرگرایی مکتبی است که نخست در نقاشی به وجود آمد، سپس وارد ادبیات شد و در تئاتر و سینما، بهخصوص در آلمان بعد از جنگ جهانی اول تأثیر بسیار گذاشت. در این مکتب احساسات، حالتها و سایر جنبههای درونی و عاطفی، با تمهیدهایی غیرواقعگرایانه ارائه میشود.
- فوتوریسم یاآیندهگرایی از کلمهٔ future فرانسوی به معنی آینده، نهضتی آوانگارد و کمدوام بود که در اوایل قرن بیستم در هنر و ادبیات اروپایی به وجود آمد. فوتوریستها در مرامنامههای متعدد خود، از سنتشکنی در ادبیات دفاع میکردند و هدفشان دستیابی به شکلهای جدید، موضوعهای تازه و روشهایی نو بود که درخور عصر ماشین باشد.
- دادائیسم یا دادا مرحلهای از نهضت مدرنیسم است که در هنر و ادبیات اروپا و امریکا در فاصله سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۳ میلادی پیش آمد. دادائیستها همهٔ مبانی و اصول سیاسی و اجتماعی و قواعد ادبی و هنری را پوچ و مسخره میدانستند و با اعمال و رفتار خود و لباسهای عجیب و غریبی که میپوشیدند و مراسم غیرمعمول و جنونآمیزی که برپا میکردند، دست به نابودی همه چیز میزدند.
- سورئالیسم سوررئالیسم یا سوپررئالیسم به معنی گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر، مکتبی است که در سالهای ۱۹۲۰ بعد از جنگ جهانی اول، در فرانسه در زمینه ادبیات و هنر به وجود آمد. بنای مکتب ادبی و هنری سوررئالیسم بر اصالت خیال، رؤیا و تداعی آزاد وتصورات ضمیر ناخودآگاه گذاشته شده است.
- اولترائیسم یا افراطگرایی گرایشی تندرو است که هدف آن در ادبیات و هنر، فراتر رفتن از حد متعادل است. پدیدههایی از قبیل کاربرد صفحات رنگارنگ در رمان برای اینکه لحن یا حال و هوای داستان را نشان دهد یا کتابهایی که در آنها، خواننده به دلخواه صفحات را تنظیم میکند، جلوههایی از اولترائیسم است.
- شکلگرایی یا صورتگرایی یا فرمالیسم، مکتبی است در نقد ادبی که اوایل سالعلی ۱۹۲۰ در روسیه پایهگذاری شد. نظریهٔ این گروه حاصل بحثهایی بود که در «محفل زبانشناسان مسکو» و «انجمن بررسی زبان شعر» پیش آمد. از دیدگاه شکلگرایان روس، نویسنده وسیلهای است که کار او صرفاَ فراهم آوردن شگردها و قراردادهای ادبی است و سهم او در ایجاد اثر از این حد تجاوز نمیکند.
- اونانیمیسم یا اتحادگرایی مکتبی است که در ادبیات (بیشتر در شعر) فرانسه به وجود آمد. دورهٔ رشد آن از سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۱ بوداز نظر پیروان این مکتب، انسان به همان اندازه که به عنوان فرد مطرح است، به عنوان عنصری از جامعه نیز مورد نظر است و افکار و احساسات هر فرد بشری در عین حال که از ضمیر زندگی شخصی او سرچشمه میگیرد، احساسات و افکار جامعه را نیز بازگو میکند.[۱]
مکتبهای ادبی در ایران
در ادبیات سنتی فارسی (قبل از مشروطیت) چه درزمینهٔ شعر و چه در انواع قصه نمونههایی که عیناً قابل تطبیق با اصول مکتبهای گوناگون ادبی باشد، وجود ندارد؛ اما ازآنجاکه اصول ادبیات داستانی نوین فارسی از ادبیات غربی گرفته شده است، در آثاری که بعد از مشروطیت در این زمینه به وجود آمده، میتوان نمونههای فراوانی یافت که کاملاً قابل تطبیق با یکی از مکتبهای ادبی بست یا میتواند حاصل تلفیقی از چند مکتب باشد. برای نمونه بسیاری از آثار صادق هدایت را میتوان واقعگرا دانست، همچنان که بعضی از آثار او جنبهٔ نمادین و سورئالیستی دارد. بیشتر آثار صادق چوبک نیز دارای خصوصیات مکتب ناتورالیسم است. [۱]
متأسفانه تاکنون کتابی در ایران تألیف نشده که زمینههای مشترک مکتبهای هنری و ادبی را بررسی کند. گاهی نشان دادن یک تابلوی نقاشی رمانتیک از فریدریش یا اثری رئالیستی از گوستاو کوربه خیلی بیشتر، بهتر و سریعتر از خواندن یک قطعه شعر یا رمان میتواند ویژگیهای مکتبهای رمانتیسم و رئالیسم را به نمایش بگذارد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نقل قول مشهور
رضا سید حسینی معتقد بود:
در ایران، ما مكتب ادبی به این صورت نداریم و به جای آن سبک داریم كه به دو صورت است. یا سبک فردی و خصوصی است؛ یعنی یک فرد طرز نوشتن و لحن سخن گفتن خاصی دارد كه از دیگران متمایز است. مثل سبک آلاحمد یا ابراهیم گلستان؛ یكی هم سبكی است كه جنبه تاریخی و محلی دارد و دارای ویژگیها و قواعد خاصی است مثل سبک خراسانی یا هندی.
به هر حال سبک یک چیز است و مکتب یک چیز دیگر و شباهت خاصی بین این دو وجود ندارد. فقط سبک هندی ما قدری شبیه قواعد مكتب سمبولیسم است. چون ویژگی خاص سبک هندی، به كار بردن سمبل است.
[۷]
منبع شناسی
- کتاب دوجلدی مکتبهای ادبی رضا سید حسینی هنوز مهمترین کتابی است که در این مورد نوشته شده است. تلاش سید حسینی در نگارش مقالات و کتابهایی دربارهٔ ادبیات غرب و بهخصوص ادبیات فرانسوی ستودنی است. نخستین چاپ کتاب در فروردینماه ۱۳۳۴ انجام شد و هنوز مرجع اصلی پژوهشگران حوزهٔ جنبشها و مکتبهای ادبی به شمار میرود.
- پس از سید حسینی، حسن هنرمندی در سال ۱۳۳۶ کتابی با عنوان از رمانتیسم تا سورئالیسم منتشر کرد و در آن به بررسی مهمترین شیوههای ادبی فرانسه از صدسال پیش تا سال انتشار کتاب پرداخت.
- در سال ۱۳۷۱ از منوچهر حقیقی کتابی با عنوان schools literary منتشر شد که در آن از شش مکتب ادبی نئوکلاسیسیسم، رمانتیسم، سمبولیسم، اکسپرسیونیسم و سورئالیسم سخن رفته بود. نویسنده پس از بحثی کوتاه در توصیف هر مکتب، نمونههایی از شعر و داستان ابیات جهان را البته به زبان انگلیسی آورده است.
- در سال ۱۳۸۵ منصور ثروت کتابی با عنوان آشنایی با مکتبهای ادبی منتشر کرد که همانند اثر سید حسینی شامل چند مکتب کلاسیسیسم، رمانتیسم، رئالیسم، ناتورالیسم، سمبولیسم، دادا و سورئالیسم بود و بنا به گفتۀ خود مؤلف، در آن اثر همهجا ردپای سخن سید حسینی دیده میشد.
- در سال ۱۳۸۶ کتابی از شهریار زرشناس با عنوان پیش درآمدی بر رویکردها و مکتبهای ادبی در دو جلد منتشر شد. جلد نخست این کتاب شامل مقدمهای بر ادبیات یونان و روم باستان است و نیز ویژگیهای دورهٔ رنسانس، نئوکلاسیسم و رمانتیسم. جلد دوم شامل رئالیسم، ناتورالیسم، سورئالیسم و ادبایت پسامدرن است.
- فرخ یگانه در سال ۱۳۸۶ کتابی با عنوان reader a schools literary را به زبان انگلیسی منتشر کرد و مکتبهای ادبی قرن بیستم را معرفی کرد. بخش نظری این کتاب اندک است و با نمونههای فراوانی که در آن آمده، حجم کتاب افزایش بسیار یافته است. ازجمله مکتبهایی که در این کتاب جای میگیرند، مکتب تعالی گرایی، مدرنیسم، اکسپرسیونیسم، امپرسیونیسم، فوتوریسم، اگزیستانسیالیسم و تئاتر ابزورد است که در دیگر کتابها موردتوجه و بررسی قرار نگرفته بودند. در این اثر بحثی از مکتبهای کلاسیسم و رمانتیسم مطرح نمیشود.
- ازجمله کتابهای دیگر دربارهٔ مکتبهای ادبی کتاب چشمانداز ادبیات تطبیقی غرب، اثر ورنر فریدریش و دیوید هنری ملون است که ترجمهٔ آن در سال ۱۳۸۸ صورت گرفت و تحلیلی از مکتبهای ادبی از منظر ادبایت تطبیقی تا دوران مدرن را در بر دارد.
- در سال ۱۳۹۰ سیروس شمیسا کتابی با عنوان مکتبهای ادبی منتشر کرد که حوزهٔ گستردهتری از مکتبهای ادبی جهان را دربر میگرفت. این کتاب از دوره کلاسیسم شروع میشود و تا دوره پسامدرنیسم ادامه مییابد. در این اثر نویسنده تلاش میکند تا تأثیر مکتبهای ادبی غرب را بر نمونههایی از داستانها و اشعار شاعران ایرانی نشان دهد.
- در سال ۱۳۹۲ منصوره تدینی کتابی با عنوان سیری در تاریخ ادبیات و مکتبهای ادبی جهان (از گیلگمش تا متنهایی برای هیچ) را منتشر کرد و در آغاز آن فصلی دربارهٔ ادبیات سومر، یونان و روم آورد و از دیگر مکتبهای ادبی نیز یادکرد. دو فصل پایانی کتاب هم درباره مدرنیسم و پسامدرنیسم است که برخی بخشها با آوردن نمونههایی از ادبایت جهان و ایران همراه شده است. تدینی در سال ۱۳۸۸ کتاب پسامدرنیسم در ادبیات داستانی ایران را منتشر کرده بود.
- جز این کتابها باید از ترجمهٔ مجموعه کتابهای مکتبها و سبکهای نشر مرکز یادکرد که تلاشی ستودنی برای جمعآوری کتابهای کوچک و مرجعی در مورد هر یک از مکتبهای ادبی است.
- گذشته از این آثار، همچنین باید از تلاشهای برخی پژوهشگران دیگر یادکرد که در حوزهٔ یکی از مکتبهای ادبی مطالعات گسترده و درخوری انجام دادند. مسعود جعفری با نوشتن کتاب سیر رمانتیسم در اروپا (۱۲۸۷) گام ارزشمندی در جهت آشنایی با جنبش فرهنگی، اجتماعی و ادبی رمانتیسم برداشت. پسازاین کتاب سیر رمانتیسم در ایران از همین نویسنده منتشر شد که از دریچههای ورود رمانتیسم به ادبیات ایران و تأثیر آن بر سخنوران ایرانی سخن میگفت. آبتین گلکار هم در سال ۱۳۹۲ کتابی با عنوان مکتبهای ادبی در تاریخ ادبیات روسی نوشت و سیری بر جنبشهای ادبی در شعر و داستان این سرزمین داشت.
- کتاب کتاب مکتبهای ادبی جهان نوشتهٔ مریم حسینی نیز، ضمن استفاده از بیشتر آثاری که ذکرشد، تلاش کرده تا دیدگاه تازهای از جنبشهای ادبی را پیش روی خوانندگان بگشاید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ میرصادقی، واژهنامهٔ هنر داستاننویسی.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ میرصادقی، میمنت. «شناخت مکتبهای ادبی: مکتب ادبی چیست؟». چیستا.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ حقیقی، منوچهر. «ظهور و افول مکتبهای ادبی». فصلنامه متن پژوهی ادبی.
- ↑ انوشه، فرهنگ نامهٔ ادبی فارسی (دانش نامه ادب فارسی).
- ↑ حسینی، مکتبهای ادبی جهان.
- ↑ سیدحسینی، مکتبهای ادبی.
- ↑ «مصاحبه با دكتر رضا سید حسینی». سایت تبیان.
منابع
- میرصادقی، جمال (۱۳۹۵). واژهنامهٔ هنر داستاننویسی. تهران: کتاب مهناز. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰.
- انوشه، حسن (۱۳۷۶). فرهنگ نامهٔ ادبی فارسی (دانش نامه ادب فارسی). تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
- حسینی، مریم (۱۳۹۶). مکتبهای ادبی جهان. تهران: فاطمی.
- سیدحسینی، رضا (۱۳۷۶). مکتبهای ادبی. تهران: انتشارات نگاه.
- میرصادقی، میمنت. «شناخت مکتبهای ادبی: مکتب ادبی چیست؟». چیستا (تهران)، ش. ۵۹ و ۶۰ (تیر و مرداد ۱۳۶۸).
پیوند به بیرون
- «مصاحبه با دكتر رضا سید حسینی». سایت تبیان.
- «شناخت مکتبهای ادبی: مکتب ادبی چیست». سایت پایگاه مجلات تخصصی نور.