محمدرضا بایرامی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمدرضا بایرامی

زمینهٔ کاری نویسنده، رئیس خانه داستان ایران
زادروز ۱۳۴۰
روستای لاطران،اردبیل
ملیت ایرانی
محل زندگی اردبیل، تهران
کتاب‌ها کوه مرا صدا زد،به دنبال صدای او و...
مدرک تحصیلی دارای نشان دکترای درجه یک هنری
محمدرضا بایرامی داور دهمین دوره جایزه ادبی جلال
محمدرضا بایرامی دبیر علمی یازدهمین جایزه ادبی جلال

محمدرضا بایرامی از بهترین داستان‌نویسان معاصرایران در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان بشمار می‌آید. و نویسنده‌ای است که قلم خویش را به ادبیات جنگ گره زده و به خلق آثار ارزشمندی در این حوزه پرداخته و موفق به دریافت جوایز زیادی شده، همچنین یک جایزه بین‌المللی از سويیس برای کتاب «کوه مرا صدا زد » در کارنامه خود دارد.

* * * * *

محمدرضا بایرامی آخرین فرزند یک خانواده پنج نفری در سال ۱۳۴۴ در روستای لاطران در دامنه کوه سبلان، استان اردبیل به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۱ از روستا به تهران می‌آیند[۱] و در کرج ساکن می‌شوند. از نوجوانی به خواندن داستان رو می‌آورد و آثار «صمد بهرنگی » و «علی‌اشرف درویشیان» را انتخاب می‌کند. و سال دوم دبیرستان اولین قصه‌اش را برای برنامه آموزشی قصه و قصه‌نویسی رادیو می‌فرستد و خوانده‌شدن و نقد آن در رادیو باعث می‌شود علاقه‌اش به داستان‌نویسی زیاد شود. بایرامی درسال ۱۳۶۶ به سربازی می‌رود و تمام دوران خدمت را در مناطق عملیاتی دهلران به سر برده و زمینه‌ای برای نوشتن او در ادبیات جنگ به زیبا‌ترین و ملموس‌ترین وجه شده‌است. همچنین او مایهٔ داستان‌هایش را از زندگی و طبیعت روستای زادگاهش و تجربه شرکت در جنگ ایران و عراق می‌گیرد. [۲]

مهمترین آثار بایرامی عبارتند از: کوه مرا صدا زد(رمان)، بر لبه‌ی پرتگاه(رمان)، بعد از كشتار(مجموعه داستان)، رعد یك بار غرید(داستان)، دود پشت تپه(رمان نوجوانان)، عقابهای تپه۶۰(رمان نوجوانان)، دشت شقایق ها(خاطره‌ی ادبی)، هفت روز آخر(خاطره‌ی ادبی)، به كشتی نشسته(داستان)، به دنبال صدای او(مجموعه داستان)، عبور از كویر(داستان)، همراهان(مجموعه داستان)،پل معلق(رمان)، دره پلنگ‌هاو

از مهمترین جوایز و افتخارات بایرامی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: کاندیدای دریافت جایزه آسترید لیندگرن برای دو سال متوالی از سوی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در سال ۱۳۸۶؛این جایزه هر ساله به فعال‌ترین نویسنده و یا مؤسسهٔ پرتلاش در زمینه توسعه فرهنگ كتاب خوانی تعلق می‌گیرد. برنده‌ی جوایز متعددی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری، جشنواره ادب و پایداری، جشنواره روستا، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان، سمینار بررسی رمان ایران و جهان،انجمن نویسندگان كودك و نوجوان و كتاب سال مسجد جوادالائمه(علیه‌السلام)، جایزه جهانی كبرای آبی و خرس طلایی از كشور سوئیس، کتاب سال سوئیس در سال ۱۹۹۹ میلادی برای رمان کوه مرا صدا زد، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۵ برای رمان لم یزرع و...


داستانک‌ها

دیدار با سبلان در حضور آلپ

خودش می‌گوید:«درباره آلپ خیلی شنیده و خوانده بودم،اما هیچ نمی‏‌دانستم که به‏ واسطه کوه مرا صدا زد،از مجموعه قصه‏‌های سبلان، روزی این‏ کوه بسیار معروف را از نزدیک خواهم دید.و این اتفاق روی داد.» و بعد می‌گوید: کاملا اتفاقی «فرصتی پیش‏ آمده بود که درست مقابل آلپ قرار بگیرم.»[۳]


ادای احترام به جلال آل‌احمد

انتخاب اسم جلال در کوه مرا صدا زد بخاطر ادای احترام به جلال آل‌احمد بوده چون زمانی خیلی دوستش داشته و در نوجوانی آثار و مقاله‌های او را با اشتیاق می‌خوانده.[۴]


آشنایی از ظهر جمعه

وقتی اولین کار نوجوان خود با عنوان «سپیدار بلند مدرسه ما» را می‌نویسد آن را برای دوستش که نویسنده «ظهر جمعه» می‌فرستد و داستان را از رادیو خوانده می‌شود. کار از همان‌جا به آقای فردی می‌رسد و ایشان ضمن تشویق آن‌را در کیهان بچه‌ها چاپ می‌کند واین شروع آشنایی آن‌ها و چاپ اولین اثر مکتوب بایرامی در حوزه کودک و نوجوان می‌شود.[۵]


سبلان مرا صدا می‌زند نه آلپ!

بایرامی وقتی مقابل آلپ قرار می‌گیرد سبلان را به آلپ نمی‌فروشد و اصلا معتقد است. «این کوه در مقابل عظمت سبلان، چیز زیادی‏ برای عرضه کردن ندارد. فکر کردم همان‏طور که مردم ما مظلوم هستند، کوه ما هم مظلوم است.»[۶]


ماجرای حضرات یا حضرت...!

ماجرا از مراسم رونمایی رمان مردگان باغ سبز شروع می‌شود. وقتی آقای کاوه بیات از او تعبیر به «حضرات» می‌کند.[۱][۷]بایرامی هم ساکت نمی‌نشیند و در دفاع مقاله‌ای می‌نویسد با عنوان«کدام حضرات، حضرت»[۲][۸] کاوه بیات هم در جواب مقاله‌ای می‌نویسد با عنوان«همان حضرات...!»[۳][۹] و این‌گونه ماجرا به قضاوت خواننده‌ها ختم می‌شود.


نگرانی برای خاطرات

محمد رضا بایرامی می‌گوید: من نگران این نیستم که خاطرات داستان را به حاشیه ببرد ولی نگران این هستم که خاطرات داستانی به عنوان خاطرات مستند جازده شوند به خصوص در عرصه ادبیات پایداری و دفاع مقدس. ببینید فردی مثل من که سال‎های سال مشغول نوشتن در این حوزه است و حتی حضور در متن جنگ را تجربه کرده است دیگر تفاوت بین خاطرات مستند و داستانی را متوجه می‎شود به این معنی که بعضی از این خاطرات امکان وقوع ندارند ولی متاسفانه امروزه با توجه به اقبال عمومی خیلی از این خاطرات داستانی که به خودی خود هم مشکلی ندارند به عنوان یک خاطره مستند و قابل وقوع به مخاطبین عرضه می‎شود و نتیجه اش این می‎شود که مخاطب تیزهوش نسبت به این حوزه‎ها بدبین می‎شود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

محمدرضا بایرامی آخرین فرزند یک خانواده پنج نفری در سال ۱۳۴۴ در روستای لاطران در دامنه کوه سبلان، استان اردبیل به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۱ از روستا به تهران می‌آیند[۱۰] و در کرج ساکن می‌شوند. از نوجوانی به خواندن داستان رو می‌آورد و آثار «صمد بهرنگی » و «علی‌اشرف درویشیان» را انتخاب می‌کند. سال دوم دبیرستان اولین قصه‌اش را برای برنامه آموزشی «قصه و قصه‌نویسی» رادیو می‌فرستد و خوانده‌شدن و نقد آن در رادیو باعث می‌شود علاقه‌اش به داستان‌نویسی زیاد شود. واز همان سال نویسندگی را به صورت جدی و با رادیو و مطبوعات شروع می‌کند. سپس با برخی از گاهنامه‌های حوزه هنری همکاری می‌کند. «همچنین ایشان نویسندگی را با همراهی اساتیدی چون محمد رضا سرشار آغاز کرده است.»[۱۱] بایرامی درسال ۱۳۶۶ به سربازی می‌رود و تمام دوران خدمت را در مناطق عملیاتی دهلران به سر برده و زمینه‌ای برای نوشتن او در ادبیات جنگ به زیبا‌ترین و ملموس‌ترین وجه شده‌است.


سوانح عمر

سال‌شمار زندگی محمدرضا بایرامی

  • ۱۳۴۴: تولد در روستای لاطران استان اردبیل
  • ۱۳۵۱: مهاجرت به تهران
  • ۱۳۶۰: شروع به نوشتن با مجلات و رادیو
  • ۱۳۶۶: رفتن به سربازی در مناطق عملیاتی دهلران
  • ۱۳۶۷: انتشار اولین کتاب با عنوان مرغ مهربان ننه مهتاب
  • ۱۳۷۰: انتشار کتاب شب‌های بمباران؛ انتشار کتاب شب در بیابان؛ انتشار کتاب شاخه شکسته
  • ۱۳۷۲: انتشار کتاب افسانه اژدها و آب
  • ۱۳۷۳: انتشار کتاب آن آدم کوچک
  • ۱۳۷۶: انتشار کتاب به کشتی نشسته؛ انتشار کتاب در ییلاق
  • ۱۳۷۹: جایزه جهانی كبرای آبی و خرس طلایی از كشور سوئیس؛ انتشار کتاب گزیده؛ انتشار کتاب مهربان‌تر از نسیم
  • ۱۳۸۰: سفر به سويیس و آلمان در راستای ترجمه و کتاب سال شدن کتاب کوه مرا صدا زد
  • ۱۳۸۲: دریافت جایزه شهید حبیب غنی پور؛ انتشار کتاب مرغ‌های دریایی؛ انتشار کتابدره پلنگ‌ها؛ انتشار کتاب هلت‌ها نام تو را می‌خوانند؛ انتشار کتاب پرواز همیشه؛ انتشار کتاب گرگ صفر؛ انتشار کتاب گرگ‌ها از برف‌ها نمی‌ترسند؛ انتخاب رمان پل‌معلق به عنوان کتاب سال دفاع مقدس
  • ۱۳۸۳: دریافت جایزه قلم‌زرین برای رمان پل‌ معلق
  • ۱۳۸۶: کاندیدای دریافت جایزه آسترید لیندگرن؛ انتشار کتاب درمینودر چهار روز با رهبر در سفر؛ انتشار کتاب پرفسور حسابی؛ انتشار کتاب سفرت به خیر؛ انتشار کتاب سه روایت از یک مرد
  • ۱۳۸۷: انتشار کتاب پاییز صحرا؛ انتشار کتابخون‌نوشت
  • ۱۳۸۹: انتشار کتاب غروب خورشید در سامرا؛ انتشار کتاب از پس ابر
  • ۱۳۹۳: سفر به روسیه و سخنرانی در مراکز علمی و فرهنگی؛ انتشار کتاببرخورد نزدیک
  • ۱۳۹۴: انتشار کتاب سنگ سلام
  • ۱۳۹۵: کسب جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران؛ انتشار کتاب خط تماس؛ انتشار کتابلم یزرع
  • ۱۳۹۷: دبیر علمی یازدهمین جایزه ادبی جلال ٰآل‌احمد

زمینهٔ فعالیت

محمدرضا بایرامی در سال‌های اخیر با نشریات متفاوت کودک و نوجوان، از جمله کیهان بچه‌ها و باران همکاری نموده و به عنوان کارشناس داستان در واحد ادبیات حوزه‌ی هنری و شورای بررسی رمان دفتر هنر و ادبیات ایثار و شورای بررسی کارگاه مفاخر حوزه هنری فعالیت کرده است. در حال حاضر هم رئیس خانه داستان ایران است. او همچنین در کنار خلق آثار ماندگار، داوری چند جشنواره، دبیر علمی یازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد و جوایز جشنواره‌های ادبی در داخل و خارج کشور، را در کارنامه خود دارد.


از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

خدابخش اسداللهی، رئیس دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه محقق اردبیلی درباره او می‌گوید:

[۱۲]

محمدرضا سرشار، داستان نویس و منتقدادبی در جلسه ی نقد رمان مردگان باغ سبز درباره او می‌گوید:

[۱۳]


امیرحسین فردی، نویسنده و فعال عرصه ادبیات داستانی در جلسه ی بررسی آثار محمدرضا بایرامی می‌گوید:

[۱۴]


تفسیر خود از آثارش

  • کتاب «آتش به اختیار» قرار بود بهترین کارم باشد که نشد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

بایرامی در توصیف نثر او می‌گوید:

[۱۵]


گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

  • ایشان در راستای ترجمه و کتاب سال شدن کتاب کوه مرا صدا زد ابتدا به سويیس و سپس به آلمان در سال ۱۳۸۰ سفر کرده است.
  • پس از ترجمه کتاب مردگان باغ سبز بایرامی به روسی ایشان به دعوت بنیاد مطالعات اسلامی روسیه، برای حضور و سخنرانی در مراکز علمی و فرهنگی، در سال ۱۳۹۳ به روسیه سفر کرده است.


تأثیرپذیری‌ها

محمدرضا بایرامی در آثار خود به زیبایی فضای روستا را نشان داده و خودش درباره این فضاسازی هنرمندانه می‌گوید: «در مورد تمام داستان‎های روستایی که تا به حال نوشته‌ام وامدار آن هفت هشت سالی هستم که در دوران کودکی به همراه خانواده ام در روستا زندگی می‎کردم. و آن نگاه کودکی تاثیر بسیار زیادی در کارهایم گذاشت. در واقع کودکان نگاه فوق العاده دقیقی دارند در حالی که بزرگسالان این طور نیستند و خیلی از وقایع اطرافشان را نمی‎بینند و دچار نوعی کوررنگی هستند. من سال هاست که به این موضوع اعتقاد دارم که ما نویسنده‎ها از مصالح کودکیمان که همان خاطراتمان هستند استفاده می‎کنیم.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کارنامه و فهرست آثار

  • مرغ مهربان ننه مهتاب،انتشارات سروش، ۱۳۶۷
  • وقتی‌‌که کولی‌ها برمی‌گردند، مجموعه داستان، نشر دانش‌آموز، ۱۳۶۹
  • شب‌های بمباران، آثار کودکان و نوجوانان، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۰
  • شب در بیابان، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۰
  • تفنگ، نشر دانش‌آموز، ۱۳۷۱
  • شاخه شکسته، مجموعه داستان، انتشارات زلال، ۱۳۷۰
  • افسانه اژدها و آب، انتشارات قدیانی، ۱۳۷۲
  • آن آدم کوچک، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳
  • بعد از کشتار، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۴
  • به کشتی نشسته، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۶
  • سایه ملخ، رمان نوجوان، انتشارات سوره مهر، ۱۳۷۷
  • گزیده، مجموعه داستان، کتاب نیستان، ۱۳۷۹
  • مهربان‌تر از نسیم، قصه‌های زندگی امام خمینی ره، موسسه نشر و تحقیقات ذکر، ۱۳۷۹
  • پیش رو، مجموعه داستان نوجوان، سوره مهر، ۱۳۸۱
  • مرغ‌های دریایی، (ایلام) نشر شاهد، سوره مهر، ۱۳۸۲
  • هلت‌ها نام تو را می‌خوانند، (ایلام) نشر شاهد، سوره مهر، ۱۳۸۲
  • پرواز همیشه، انتشارات همشهری، ۱۳۸۲
  • درمینودر چهار روز با رهبر در سفر، انتشارات قدیانی، ۱۳۸۶
  • پرفسور حسابی، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۶
  • گرگ صفر، گرگ سفر داستانی برای فیلم، انتشارات قدیانی، ۱۳۸۲
  • گرگ‌ها از برف‌ها نمی‌ترسند، انتشارات قدیانی، ۱۳۸۲
  • سفرت به خیر، اما...: سه روز با رهبر در سفر به استان زنجان، قدیانی، ۱۳۸۶
  • سه روایت از یک مرد، نشرشاهد، ۱۳۸۶
  • پاییز صحرا، نشر توسعه کتاب ایران، ۱۳۸۷
  • خون‌نوشت، معرفی رمان‌های برگزیده ایرانی، انتشارات همشهری، ۱۳۸۷
  • بر لبه پرتگاه، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۸
  • در باد آمد، در باران رفت، انتشارات علم، ۱۳۸۸
  • فصل درو کردن خرمن، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۸
  • غروب خورشید در سامرا، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۹
  • از پس ابر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۹
  • فصل پنجم:سکوت، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۰
  • سنگ سلام، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۹۴
  • خط تماس، نشر فاتحان، ۱۳۹۵

جوایز و افتخارات

  • دیپلم افتخار از جشنواره مطبوعات برای مجموعه مقالات «چگونه داستان بنویسیم» و دیپلم افتخار از كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان برای«عقاب‌های تپه شصت».


منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

کتاب حاضر، دربر دارنده یادداشت‌هاى یک سرباز وظیفه ‏درباره ایام حضور وى در جبهه‌‏هاى جنگ می‌باشد. وى بعد از دوره آموزش سربازى، به منطقه جنگى فرستاده مى‏‌شود.در آن‏جا ابتدا براى آموزش تکمیلى به آموزشگاه نزاجا در نزدیکى ‏شهر شوش رفته و سپس به منطقه جنگى شرهانى فرستاده شده ودر قسمت مخابرات دسته دوم مشغول به خدمت مى‌‏شود. مدتى بعد به پشت جبهه، منطقه «بنه» منتقل شده، اما دوباره به منطقه جنگى ‏باز مى‌‏گردد. خاطرات وى نشان دهنده، زندگى روزمره رزمندگان و نحوه تقابل ‏آن‏ها با مشکلات و سختى‌‏هاى منطقه جنگى است. بخش عمده‏ خاطرات مربوط به حضور این رزمنده در مخابرات جبهه و چگونگى‏ برقرارى ارتباط بین سنگرهاى مختلف است. خاطراتى از روزهاى‏ دوره آموزشى تکمیلى، کندن کانال، انجام کارهاى هنرى در زمان‏ فراغت مثل ساختن لوستر و ماکت با سیم‏‌هاى کابل‌‏ها توسط سربازان، ارتباط با سنگرهاى دیگر، تعمیر خطوط تلفنى، شوخى وگفتگوهاى بین رزمندگان، خاطراتى از ایام مرخصى، حال و هواى ‏سربازان و ارتشی‌ها به هنگام انجام عملیات، برگزارى مراسم سال نو،وصف محیط زندگى سربازان و… از موارد مطرح شده در این کتاب‏ است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مجموعه شامل ۶ داستان کوتاه برای نوجوانان با عناوین‏ «به دنبال صداى او»، «قربانى»، «عیدى‌‏مادربزرگ»، «وقتى کولى‏‌ها برگشتند»، «کلاغ‏‌ها» و «تفنگ» با مضامین اجتماعى و مذهبى است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

این کتاب در زمره یکی از موفق‌ترین تلاش‌های محمدرضا بایرامی برای خلق رمان نوجوان و در مختصات جنگ است. او برای خلق این اثر به مانند بسیاری از آثار داستانی خود به روستا می‌رود؛ به جایی که مختصات زیستی آن را به خوبی می‌شناسد و قهرمانش را نوجوانی چوپان انتخاب می‌کند که به خاطر کم‌سو شدن چشم‌های پدر خود به تنهایی به مراقبت از گوسفندان مشغول است. داستان در ادامه با تمثیل هجوم ملخ‌ها به محصولات زراعی روستا ادامه و پس از آن ماجرای مفقود شدن گوسفندان روستاییان و کشف دزدیده شدن آنها توسط نیروهای عراقی آماده شده در مرزهای دو کشور برای حمله به ایران به اوج می‌رسد و درست در همینجاست که قهرمان نوجوان او و داستانش به ناگاه رشد کرده و خود را در صحنه‌ای تازه و نادیده از زندگی می‌بییند. بایرامی در این رمان تلاش بسیاری کرده است تا هم به مختصات بومی و روستایی‌نویسی در ادبیات داستانی ایران وفادار باشد و اسلوبی تازه و دست اول برای آن ترسیم کند. همچنین با شخصیت پردازی‌های استادانه، این کتاب را می‌توان یکی از موفق‌ترین نمونه‌های این مهم در تاریخ ادبیات داستانی جنگ در ایران برشمرد.<ref name=معرفی آثار محمدرضا بایرامی>

بایرامی در این کتاب به تلفیقی تازه دست زده است. راوی نوجوان، فضای روستایی، داستانی از حوادث پیش از پیروزی انقلاب، توصیف‌های او از پاییز روستا و فصل خرمن و نیز به کار بردن ظریف اصطلاحات و عبارت‌های محلی آذری که در کار درو و خرمن به کار برده می‌شود از رمان او یک اثر بلند فولکلور و در عین حال یک تریلر داستانی با حل و هوای انقلاب اسلامی خلق کرده است. اثری که مخاطب آن هم می‌تواند نوجوان ایرانی خواهان متن داستانی جذاب باشد، هم علاقه‌مندان پیگیر به داستان‌هایی که کشف و نگاه تازه‌ای به انقلاب اسلامی دارند و هم علاقه‌مندان به داستان فولکلور. «باد و کاه» از جمله معدود آثاری است که این روزها در ادبیات ایران در قالب مرکز گریز و خارج از پایتخت و با محوریت یک روستا نوشته می‌شود؛ روستایی که رفته رفته هویت خود را در ساختار اجتماعی و شهری ایران از دست داده است.<ref name=معرفی آثار محمدرضا بایرامی>

این کتاب افتخاراتی چون جایزه کتاب سال، جایزه ادبی جلال آل احمد، جایزه شهید حبیب غنی پور را در کارنامه خود دارد. این رمان با رویکرد ترسیم چهره غیرانسانی جنگ نوشته شده و همچنین برای انتخاب راوی، به سراغ غیر ایرانی‌ها رفته. و سعی کرده به نوعی مظلومیت شیعیان عراق در هشت سال دفاع مقدس را نیز به تصویر بکشد. شیعیانی که اگر در جنگ حضور داشتند ناچار از فشار حزب بعث بوده است. «لم‌یزرع» با چنین تمی به سراغ ماجرای کشتار شیعیان منطقه دجیل در عراق رفته است. شیعیانی که به خاطر سوءقصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه و کاشانه و زمین‌های کشاورزی‌شان را نابود می‌کند. این رمان با هوشمندی نویسنده از چند زاویه دید بهره می‌برد. راوی اصلی رمان سربازی جوان با نام سعدون است که از شیعیان دجیل است و دلباخته احلی دختری از اهل سنت این منطقه است و سنت‌های قبیله‌ای اجازه وصلت به آنها نمی‌دهد. سعدون در بن بست این رویداد تصمیم می‌گیرد داوطلبانه عازم جبهه شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست. بایرامی با تکنیکی که پیش از این در آثار سینمایی دیده می‌شد، روایت‌های داستانی موازی با خط اصلی داستان را با فلاش بک‌هایی داستانی و با تغییر موقعیت و فضای روایت و زاویه دید و راوی صورت داده است. به عبارت دیگر او به جای انتخاب دیالوگ صرف و روایت از زبان قهرمان داستان، داستانی حاشیه‌ای را در فضای دیگر روایت می کند و این اتفاق ساده در تعادل و شناور بودن فضای داستانی و دور شدن از یکنواختی آن بسیار مؤثر است.<ref name=معرفی آثار محمدرضا بایرامی>

بایرامی این مجموعه را که برخی کارهای قدیمی و تاکنون منتشرنشده‌اش نیز در آن درج شده‌اند، کارنامه داستانی‌اش می‌داند. داستان‌های کوتاه این کتاب در دو مجموعه کتاب اول و کتاب دوم نامگذاری شده‌اند. در بخش کتاب اول داستان‌هایی با نام‌های «برخورد نزدیک»، «به دنبال صدای او»، «رعد یک بار غرید!»، «بابارحیم»، «برف»، و «دل‌شوره»، و چند داستان دیگر منتشر شده است. «سپیدار بلند مدرسه ما»، «عیدی مادربزرگ»، «صدای جنگ»، «همراهان»، «کلاغ‌های عصر»، «فلوت»، «تعقیب»، و «آواز گم شده» نیز داستان‌هایی‌اند که در بخش «کتاب دوم» آمده‌اند.<ref name=معرفی آثار محمدرضا بایرامی>

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

  • انتشارت سوره مهر
  • انتشارات قدیانی
  • انتشارات علمي و فرهنگي
  • انتشارات شهرستان ادب
  • انتشارات علم
  • انتشارات افق
  • انتشارات همشهری
  • موسسه نشر و تحقیقات ذکر
  • انتشارات زلال
  • انشارات دانش آموز
  • انتشارات شاهد
  • انتشارات سروش
  • کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
  • کتاب نیستان
  • نشر توسعه کتاب ایران


تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

بیشتر آثار ایشان بارها تجدید چاپ شده، برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: «هفت روز آخر» به چاپ سیزدهم، «بادهای خزان»و«دشت شقایق‌ها» به چاپ یازدهم، «پل معلق» به چاپ دهم، «کوه مرا صدا زد» به چاپ نهم، «فصل پنجم:سکوت» و «دود پشت تپه» به چاپ هفتم، «مردگان باغ سبز»،«سایه ملخ »، «گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند» و «عقابهای دره۶۰» به چاپ ششم، «شب‌های بمباران» و «افسانه اژدها و آب» به چاپ پنجم، رسیده اند.


نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. محمدرضا بایرامی، ماهنامه ادبیات وداستان، ۴۱.
  2. میرعابدینی، فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ۵۳.
  3. ««آلپ نه بلند است، نه باشکوه»». مجله ادبیات داستانی، ش. ۶۹ (۱۳۸۲). 
  4. «بررسی آثار داستانی محمدرضا بایرامی/صدای سبلان به آلپ رسید». کتاب ماه کودک نوجوان، ش. اسفند (۱۳۸۱). 
  5. «بررسی آثار داستانی محمدرضا بایرامی/صدای سبلان به آلپ رسید». کتاب ماه کودک نوجوان، ش. اسفند (۱۳۸۱). 
  6. ««آلپ نه بلند است، نه باشکوه»». مجله ادبیات داستانی، ش. ۶۹ (۱۳۸۲). 
  7. «مردگان کدام باغ؟». مجله جهان کتاب، ش. ۲۵۳و۲۵۴ خرداد و تیر (۱۳۸۹). 
  8. «کدام حضرات، حضرت». مجله جهان کتاب، ش. مرداد و مهر (۱۳۸۹). 
  9. «همان حضرات». مجله جهان کتاب، ش. آبان و آذر (۱۳۸۹). 
  10. محمدرضا بایرامی، ماهنامه ادبیات وداستان، ۴۱.
  11. ««درباره بی‌حاصلی و دیگر هیچ» درباره= «محمدرضا بایرامی»». کیهان، ۲۰خرداد۱۳۹۶. 
  12. ««زیبایی‌های آثار محمدرضا بایرامی بررسی می‌شوند» درباره= «محمدرضا بایرامی»». خبرگزاری بین المللی قران(ایکنا)، ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴. 
  13. ««نقد 'سرشار' از رمان 'بایرامی» درباره= «محمدرضا بایرامی»». پایگاه رسمی محمدرضا سرشار، چهارشنبه ۱۵ دیماه ۸۹. 
  14. «بررسی آثار داستانی محمدرضا بایرامی/صدای سبلان به آلپ رسید». کتاب ماه کودک نوجوان، ش. اسفند (۱۳۸۱). 
  15. ««زندگینامه و شرح آثار محمد رضا سرشار مکتوب شد» درباره= «محمدرضا سرشار»». تبیان، ۱۲تیر ۱۳۹۵. 

منابع

  1. «گفت‌وگو با محمدرضا بایرامی». ماهنامه ادبیات و داستان، ش. ۴ (۱۳۹۱). 
  1. میرعابدینی، حسن (۱۳۸۶). فرهنگ داستان‌نویسان ایران. نشر چشمه.
  1. «بررسی آثار داستانی محمدرضا بایرامی/صدای سبلان به آلپ رسید». کتاب ماه کودک نوجوان، ش. اسفند (۱۳۸۱). 
  1. ««آلپ نه بلند است، نه باشکوه»». مجله ادبیات داستانی، ش. ۶۹ (۱۳۸۲). 
  1. «مردگان کدام باغ؟». مجله جهان کتاب، ش. ۲۵۳و۲۵۴ خرداد و تیر (۱۳۸۹). 
  1. «کدام حضرات، حضرت». مجله جهان کتاب، ش. مرداد و مهر (۱۳۸۹). 
  1. «همان حضرات». مجله جهان کتاب، ش. آبان و آذر (۱۳۸۹). 


پیوند به بیرون

  1. «محمدرضا بایرامی». ویکی‌پدیا. 
  1. ««درباره بی‌حاصلی و دیگر هیچ» درباره «محمدرضا بایرامی»». کیهان، ۲۰خرداد۱۳۹۶. 
  1. ««آثار محمدرضا بایرامی»». آکادمی داستان نیستان. 
  1. ««آثار محمدرضا بایرامی»». انتشارات نیستان. 
  1. ««زیبایی‌های آثار محمدرضا بایرامی بررسی می‌شوند» درباره= «محمدرضا بایرامی»». خبرگزاری بین المللی قران(ایکنا)، ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴. 
  1. ««بایرامی: فردی، اهل سپید و سیاه کردنِ مطلق نبود» درباره= «امیرحسین فردی»». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۱۴اسفند ۱۳۹۷. 
  1. ««نقد 'سرشار' از رمان 'بایرامی» درباره= «محمدرضا بایرامی»». پایگاه رسمی محمدرضا سرشار، چهارشنبه ۱۵ دیماه ۸۹. 
  1. ««زندگینامه و شرح آثار محمد رضا سرشار مکتوب شد» درباره= «محمدرضا سرشار»». تبیان، ۱۲تیر ۱۳۹۵. 
  1. ««محمدرضا بایرامی در سومین نشست لذت داستان: وامدار دوران کودکی‌ام و زندگی در روستا هستم» درباره= «محمدرضا بایرامی»». شهرستان ادب، ۱۸شهریور۱۳۹۳.