رضا براهنی

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۷ توسط چری (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رضا براهنی

«از آسمان کاغذ خالی می‌بارد»[۱]
زمینهٔ کاری شعر، داستان و رمان، نقد ادبی
زادروز ۲۱آذر۱۳۱۴
تبریز
پدر و مادر محمدتقی و زهرا‌سلطان[۲]
ملیت ایرانی
محل زندگی تبریز، ترکیه، تهران، آمریکا، کانادا و ...
سال‌های نویسندگی ۱۳۴۰-۱۳۹۵
کتاب‌ها طلا در مس، خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم و ...
فرزندان الکا براهنی، محمداکتای براهنی، ارسلان براهنی
مدرک تحصیلی مدرک دکترای زبان و ادبیات انگلیسی
دانشگاه دانشگاه استانبول


رضا براهنی شاعر، رمان‌نویس، داستان‌نویس، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی، فعال سیاسی، مترجم و مدرس دانشگاه‌ در ایران و خارج از کشور و رئیس سابق انجمن قلم کانادا است.

* * * * *

براهنی به سال ۱۳۱۴ در تبریز از پدری کارگر و مادری نیمه‌روستایی متولد شد. تا بیست و دو سالگی در تبریز ماند و همزمان با کار در کارخانه‌های مختلف، درس هم می‌خواند. سرانجام از دانشگاه تبریز لیسانس ادبیات و زبان انگلیسی گرفت و برای ادامه تحصیل در همین رشته به ترکیه رفت. بعد از دو سال با مدرک دکترا از دانشگاه استانبول بازگشت؛ در تهران به خدمت سربازی رفت و بعد از آن به تدریس ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران پرداخت.[۳]

در دوران تحصیل در ترکیه با Angela Marangozidi ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنها یک دختر بود: الکا. البته این ازدواج دیری نپایید و در سال ۱۳۴۶ از همسرش جدا شد؛[۴] تا اینکه در سال ۱۳۵۰ با ساناز صحتی، یکی از دانشجویان دانشگاه تهران، ازدواج کرد. ازدواجی که ارسلان و اکتای‌محمد، ثمرات آن هستند و تا امروز پابرجاست. ساناز، اکنون پرستار او در گرفتاری‌اش به آلزایمر است.[۵]

از رضا براهنی تا سال ۱۳۵۲، نوشته‌های متعددی در زمینهٔ شعر، داستان و رمان، نقد ادبی، ترجمه و مقاله به چاپ رسیده است. مقاله‌های انتقادی در مجلهٔ فردوسی بخش مهمی از فعالیت ادبی او تا اواسط دهة ۴۰ چهل است که در نهایت در سال ۱۳۴۷ با انتشار کتاب «طلا در مس: در شعر و شاعری» فرمی منسجم پیدا می‌کند.[۶] سفر او به مصر به دعوت دانشگاه‌های آن سامان برای شعرخوانی و سخنرانی و نیز تدریس ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه‌های تگزاس و یوتا در آمریکا از دیگر فعالیت‌های او تا سال ۱۳۵۱ است. پس از بازگشت به ایران، در بیستم شهریور ۱۳۵۲، سازمان امنیت، رضا براهنی را از وسط خیابان‌های تهران ربود و سه ماه و دوازده روز در سلول انفرادی او را شکنجه داد. فعالیت مستمر نویسندگان و شاعران و انجمن قلم آمریکا و کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران آزادی او را به او باز داد اما آثار ادبی براهنی در ایران تا زمان انقلاب به دلیل سانسور، محدود به چاپ چند قصه و مقاله در مطبوعات و یکی دو ترجمه شد؛ او سرانجام در مهرماه ۱۳۵۳ به دعوت‌هایی که از آمریکا داشت پاسخ مثبت داد و تا زمان انقلاب در این کشور به افشای خفقان ایران و نیز تدریس ادبیات خلاقانه در دانشگاه‌ ایندیانا مشغول شد. آثاری که براهنی در رابطه با خفقان دوران سلطنت شاه و خیانت امپریالیسم آمریکا و سیا به مردم ایران و سایر کشورهای دنیای سوم نوشت، در اکثر مطبوعات معتبر جهان چاپ شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

براهنی در سال ۱۳۵۷ یک هفته پس از خروج شاه به ایران بازگشت و در اوایل انقلاب بسیاری از آثار خود را که تا قبل از انقلاب اجازة چاپ نداشتند به چاپ رساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد در دوران بعد از انقلاب تا به حال براهنی باز هم آثار پرشماری در زمینه‌های مختلف به چاپ رساند. وی تا اواسط دهة هفتاد که به کانادا مهاجرت کرد، چندین دوره کارگاه نقد، شعر و قصه‌نویسی برگزار کرد و شاگردان زیادی پرورش داد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاز فعالیت‌های او در کانادا می‌توان به تدریس در دانشگاه یورک تورنتو و ریاست انجمن قلم کانادا به مدت دو سال اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک

نخوانید، ولی چاپ کنید!

براهنی در اواسط دههٔ ۴۰، در مدرسهٔ عالی ادبیات تهران به تدریس ادبیات انگلیسی مشغول بود. او به خاطر می‌آورد که هنگامی که از دانشجویان خود امتحان می‌گرفت، صدایی در ذهنش شنید که «گفت: اره را بیار بالا...». همانجا سر جلسهٔ امتحان شروع به نوشتن می‌کند و ده بیست صفحه از روزگار دوزخی آقای ایاز به روی کاغذ می‌آید. در اوایل، ترسی عجیب از این متن در دل نویسنده می‌افتد. او به خاطر اینکه ناگهان تصمیم به سوزاندن این متن نگیرد، همین چند صفحه را در نوروز ۴۵ یا ۴۶ در مجلهٔ فردوسی به چاپ می‌رساند. نوشتن این رمان ادامه می‌یابد ولی براهنی بعدها همهٔ نوشته‌ها را پاره میکند. چهار سال بعد تکه‌های کاغذ را به هم چسبانده و رمان را برای انتشار به انتشارات امیرکبیر می‌سپارد با این درخواست که «نخوانید، ولی چاپ کنید!». انتشارات امیرکبیر این کار را انجام می‌دهد و یک نسخه از کتاب را به مولف می‌دهد؛ اما بعدها همهٔ نسخه‌های دیگر توسط خود انتشارات خمیر می‌شود زیرا به نظر آنها قابلیت چاپ در ایران نداشته است. تنها نسخه‌ای که در دست براهنی مانده بود بعدها توسط یکی از دانشجویان او در آمریکا، به عنوان رسالهٔ دکترا به انگلیسی ترجمه می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ازدواج استاد و شاگرد

ازدواج رضا براهنی با ساناز صحتی-بازیگر، مترجم، ملکهٔ گردشگری ایران و دانشجوی رضا براهنی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران- از یک جنبه منحصر به فرد و از جنبه‌ای دیگر مبارک بود. منحصر به فرد از این لحاظ که بر خلاف گرایش جامعهٔ روشنفکری ایران به انزوا و فخر به فقر، مراسم آنها در روف‌گاردن هتل ورسای تهران و با حضور تقریبا تمام جامعهٔ ادبی-که اکثرا از نیش قلم براهنی بی‌نصیب نمانده بودند و البته به جز چند نفر که این نقدها را به دل گرفته و نیامده بودند- با شکوه تمام برگزار شد؛ و مبارک از این لحاظ که براهنی در آن دوران در اوج نقدنویسی‌های روزنامه‌ای و شدیداللحن خود بود که ازدواج با ساناز آرامشی به زندگی او آورد و نتیجه‌اش خلق «طلا در مس» بود که شاید اولین اثر منسجم و روشمند نقد شعر در آن دوران بود.[۷]


داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

اگر صادق باشیم با زخم می‌میریم

کانون شعر و ادب ایوار خرم‌آباد در سال ۱۳۸۴، پس از نظرخواهی از ۱۰۰ شاعر، نویسنده و منتقد کشور، اولین جایزهٔ ملی منتقدین را به دکتر براهنی اهدا کرد. براهنی به این مناسبت پیامی برای این کانون فرستاده است که در بخشی از آن می‌گوید:

«ما با زخم به دنیا نمی‌آییم، اما اگر صادق باشیم با زخم می‌میریم. اگر زخمی از این دست گریبانتان را گرفت، به بیابان بروید. در آنجا یک نفر را خواهید دید که برگشته است و شتاب دارد که دست راست زخمی‌اش را به شما نشان دهد. کاری به کار او نداشته باشید.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

براهنی در اختتامیهٔ مراسم بزرگداشت خود در دانشگاه تورنتو نیز، اشاره می‌کند که نویسنده‌ای که تقدیری از او صورت می‌گیرد، باید سعی کند لیاقت این تقدیرها را به دست آورد و این امر، نیازمند ریاضتی از نوع دیگر است: دقت در خود و دقت در هستی آدم‌هایی از نوع خود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

نقش مادر بر قصه‌ها

زمانی، مادر دکتر براهنی برای دیدن او به آمریکا رفته بود. مادر در خانه منتظر بود تا رضا از جلسهٔ انجمن قلم بازگردد. براهنی می‌گوید در بحثی که در جلسه داشتیم، گذار به قصه‌ها افتاد. براهنی یکی دو قصه تعریف می‌کند و «آرتور میلر»، نمایشنامه‌نویس شهیر آمریکایی، که از حاضران جلسه بوده است، خیلی هیجان‌زده می‌شود. براهنی اشاره می‌کند که مایهٔ اصلی این قصه‌ها را از مادرش گرفته و اینکه مادر اتفاقا الان در آمریکاست. در برگشت از جلسه، «آرتور میلر» اظهار تمایل می‌کند که مادری را که چنین خاطرات عجیبی دارد، ببیند. با هم به خانهٔ براهنی می‌روند. مادر فقط زبان ترکی می‌دانسته است. «میلر» با ورود به خانه، دستانش را باز می‌کند تا مادر براهنی را در آغوش بگیرد ولی مادر، چادر به سر، وحشت می‌کند و می‌گوید این مردک را دور کنید. براهنی و غلامحسین ساعدی که همراه ایشان بود، سعی می‌کنند سوء‌تفاهم را رفع کنند و به ترکی به مادر بفهمانند که میلر آدم حسابی است و قصد بدی نداشته، ولی خود آرتور میلر اصلا تعجب نکرده و گفته بود:«کاملا می‌فهمم که آن قصه‌ها از کجا آمده‌اند».[۸]

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

سخنرانی خطرناک

براهنی بیش از صد بار بر پرده های تلویزیون های امریکا ظاهر شد و جنایات شاه را افشاء کرد. در سال ۱۹۷۶ از براهنی دعوت شد که در کنگره آمریکا درباره وضع خفقان در ایران شهادت دهد. پیش از دادن شهادت، دولت ایران گروههای ضربتی خود را به نیویورک فرستاد تا براهنی را از میان بردارند. براهنی طی مصاحبه ای این توطئه شاه را هم نقش برآب کرد و در کنگره آمریکا پرده از جنایات شاه بر گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

آه... ساناز! این رضا براهنیه!

از فرودگاه به خانه می رویم. پدرم روی صندلی چرخدار نشسته؛ من می روم و جلوش می ایستم. پدرم به من نگاه غریبه ای می کند. من به او نگاه می کنم. مادرم جلو می آید. و باز هم شیطنت او ادامه دارد: «اگه گفتی این کیه؟» پدرم می گوید: «می شناسم.» مادرم می گوید: «بگو.» پدرم می گوید فکر می کنم از همسایه های قدیممون باشه. گریه را قورت می دهم و کلاه از سر برمی دارم. اشک به چشم دارم. یکدفعه پدرم نگاهی از سر شوق می کند. انگار چیزی یادش آمده! سعی می کند به یاد بیاورد! و ناگهان به من اشاره می کند و جمله ی عجیبی می گوید: «آه ساناز! این رضا براهنیه!» طوری این جمله را می گوید که انگار او هیچ کس نیست و یک طرفدار رضا براهنی است و یک دفعه رضا براهنی به خانه ی او آمده است و ما همگی ساکن گذشته ایم. او تنها مادرم را هنوز درست و دقیق می شناسد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


زندگی و تراث

براهنی در تقویم تاریخ

این سال‌شمار با توجه به «ویژه‌نامهٔ رضا براهنی» در نشریهٔ حیرت(داستان خلاقانهٔ سال)، سال دوم شمارة ۲، شهریور ۱۳۹۵، لیست آثار منتشرشده از رضا براهنی در سایت کتابخانة ملی ایران، مجلة بایا، شمارة ۳۷، فروردین ۱۳۸۴ و گفت‌و‌گوی رضا براهنی با روزنامة بهار، شمارة ۳۲، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ تنظیم شده است.

۱۳۱۴: تولد در تبریز(۲۱ آذر)

۱۳۳۶: اخذ لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تبریز

۱۳۳۷-۱۳۴۰: سفر به ترکیه برای ادامه تحصیل - ازدواج با همسر یونانی‌اش - اخذ مدرک دکترای زبان و ادبیات انگلیسی از ترکیه - بازگشت به ایران

۱۳۴۰: شروع همکاری با نشریات جگن، کتاب هفته، آناهیتا، آرش، انتقاد کتاب و نگین

۱۳۴۱: انتشار اولین منتخب اشعار رضا براهنی تحت عنوان «آهوان باغ» - ترجمة «پلی بر رودخانه درینا» نوشتة ایو آندریچ

۱۳۴۲: آغاز مقاله‌نویسی در مجله فردوسی – ترجمة «کلئوپاتر» نوشتة کالروماریا فرانزرو – انتشار منظومة «جنگل و شهر بر فراز دار»

۱۳۴۳: استخدام در دانشگاه تهران و آغاز تدریس ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی در این دانشگاه – ترجمة «تراژدی شاه ریچارد سوم» نوشتة ویلیام شکسپیر

۱۳۴۴: انتشار «شبی از نیمروز و منظومة یک زندگی منثور»(شعر) – انتشار «طلا در مس: در شعر و شاعری»

۱۳۴۵-۱۳۴۷: سردبیری مجلة جهان نو – عضویت در کانون نویسندگان ایران – رفتن نزد امیرعباس هویدا جهت اعتراض به سانسور(به همراهی جلال آل احمد و تنی چند از شاعران و نویسندگان) – جدایی از همسر یونانی¬اش با داشتن یک فرزند دختر(الکا)

۱۳۴۸: انتشار «قصه‌نویسی» - ترجمة «عرب و اسرائیل» نوشتة ماکسیم رودنسون

۱۳۴۹: انتشار «مصیبتی زیر آفتاب»(شعر) – انتشار «گل بر گسترة ماه»(شعر) - انتشار «تاریخ مذکر(رساله‌ای پیرامون علل تشتت فرهنگی در ایران»

۱۳۵۰: ازدواج با همسر دومش ساناز صحتی – تدریس در دانشگاه آمریکایی قاهره به عنوان استاد مدعو

۱۳۵۱: سفر به آمریکا و آغاز تدریس ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه تگزاس – آغاز مقاله‌نویسی در نشریات آمریکایی از جمله نیویورک‌ تایمز و نیویورک ریویو – تدریس ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه یوتا – بازگشت به ایران – ترجمة «فانون» نوشتة دیوید کات – انتشار رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» - انتشار «سفر مصر و حالات من در طول سفر»(سفرنامه) – انتشار «جنون نوشتن»

۱۳۵۲: زندانی‌شدن به دلیل حمایت از مخالفان شاه و تحمل شکنجه به مدت سه ماه و دوازده روز

۱۳۵۳: تولد «اکتای» اولین پسر رضا براهنی

۱۳۵۴: سفر مجدد به آمریکا – ریاست کمیتة آزادی برای هنر و اندیشه در ایران – عضویت در انجمن قلم جهانی در بخش آمریکا – همکاری با سازمان عفو بین‌الملل و سایر سازمان‌های ضد اختناق در آن زمان

۱۳۵۵: حضور در برنامة نویسندگان بین‌المللی در دانشگاه آیوا به عنوان شاعر مدعو – تدریس ادبیات خلاقانه در دانشگاه ایندیانا – چاپ متن انگلیسی «ظل‌الله» در دانشگاه ایندیانا

۱۳۵۶: دریافت جایزة بهترین روزنامه‌نگار حقوق انسانی به دلیل نگارش مقالة «اتاق‌های تمشیت» به انگلیسی با مقدمة ای. ال. دکتروف- برگزیده‌شدن به عنوان استادی دائم ادبیات خلاقانه در دانشگاه مریلند – نگارش کتاب «نقاب‌ها و بندها» به انگلیسی – ترجمة «برنامة انتقالی برای انقلاب سوسیالیستی» نوشته لئون تروتسکی – ترجمة انگلیسی «آدم‌خواران تاجدار»

۱۳۵۷: بازگشت به ایران – چاپ آثاری که پیش از انقلاب اجازهٔ چاپ نداشتند در مجلات مختلف(از جمله: «قابلهٔ سرزمین من»، «کینهٔ ازلی»، «پدر و پسران»، «سروان آمریکایی و سرهنگ ایرانی»، «تبریزی‌ها»)

۱۳۵۸: انتشار «ظل‌الله(شعرهای زندان)» - انتشار «در انقلاب اسلامی چه شده است و چه خواهد شد؟(سخنرانی)»

۱۳۶۱: پایان تدریس در دانشگاه تهران – انتشار داستان «بعد از عروسی چه گذشت؟» - تولد «ارسلان» دومین پسر رضا براهنی

۱۳۶۲: انتشار داستان «چاه به چاه» - انتشار «آواز کشتگان»(داستان) – تصحیح دیوان حافظ از روی نسخه خطی قاسم غنی و محمد قزوینی

۱۳۶۳: انتشار مجموعه اشعار «غم‌های بزرگ ما» - انتشار «سفر مصر و جلال آل‌احمد و فلسطین» - انتشار « ت‍اری‍خ‌ م‍ذک‍ر: ف‍ره‍ن‍گ‌ ح‍اک‍م‌ و ف‍ره‍ن‍گ‌ م‍ح‍ک‍وم‌»(مجموعه مقاله)

۱۳۶۴: انتشار «کیمیا و خاک: موخره‌ای بر فلسفه ادبیات»

۱۳۶۶: انتشار رمان «رازهای سرزمین من» - انتشار شعر بلند «اسماعیل»

۱۳۶۷: انتشار «بیا کنار پنجره»(شعر)

۱۳۶۸: انتشار «جنون نوشتن: گزیده آثار رضا براهنی»

۱۳۶۹: انتشار «یار خوش چیزی است»(شعر)

دهه ۱۳۷۰: برگزاری چندین دوره کارگاه نقد، شعر و قصه‌نویسی – سفر به کانادا – تدریس پاره‌وقت در دانشگاه یورک تورنتو

۱۳۷۲: نگارش مقدمة کتاب «ده شاعر نامدار از قرن بیستم»

۱۳۷۳: انتشار «رویای بیدار(مجموعه مقاله پیرامون نظریة نگارش و خواندن متن ادبی)»

۱۳۷۴: انتشار «خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟»(شعر) – انتشار «گزارش به نسل بی‌سن فردا(سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها»

۱۳۷۵: انتشار «بحران رهبری نقد ادبی: گفت‌و‌گوی ملک ابراهیم امیری و رسالة حافظ»

۱۳۷۶: انتشار رمان «آزاده‌خانم و نویسنده‌اش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی»

۱۳۷۹-۱۳۸۱: برگزیده‌شدن به عنوان رئیس انجمن قلم کانادا(به مدت دو سال) – برگزاری کارگاه نقد ادبی در کانادا – انتشار «الیاس در نیویورک» در فرانسه

۱۳۸۳: انتشار داستان «برخورد نزدیک در نیویورک»

۱۳۸۴: دریافت جایزة ادبی یلدا برای یک عمر فعالیت فرهنگی در زمینة نقد ادبی – برگزاری سمینار بزرگداشت رضا براهنی در دانشگاه تورنتو

۱۳۹۳: انتشار « منتخب اشعار رضا براهنی : شعرهای منتشرشده به همراه شعرهای جدید» - حضور در فیلم مستند «کیمیا و خاک» دربارة خودش به کارگردانی پسرش ارسلان براهنی

۱۳۹۴: انتشار مجموعه یادداشت‌های «از پس باده‌پیمایی اژدها در تموز»

۱۳۹۵: دریافت تندیس چهره‌های شاخص شعر آوانگارد

۱۳۹۶: انتشار مجموعه اشعار ترکی آذربایجانی شاعران ایرانی با عنوان « بال دنیزی یاغیر گیجه باغیندان شعر مجموعه‌سی» با ترجمة صمد صباغ(شامل چند شعر ترکی از رضا براهنی

به سوی فراموشی

پدر نمیتوانست خرج تحصیل او و برادرش را بدهد. مردی بنام حاجی حسن بادامچی که پسر حاجی محمدعلی بادامچی(مرد مشهور مشروطیت و دوست نزد یک شیخ محمد خیابانی) بود، خرج تحصيل او و برادر بزرگترش را به عهده گرفت. بدین ترتیب، رضا و محمدنقی براهنی با کار و فقر و درس بزرگ شدند. بیست و دو سال اول زندگی براهنی در تبریز از هیجان‌انگیزترین روزهای این شهر بود. جنگ دوم، چپیدن مردم توی آب انبارها از ترس، قحطی و به خط ایستادن برای یک نان سنگک از صبح تا شب و دیدن مرگ قحطی‌زدگان در خیابانهای تبریز، دیدن مرگ برادرها و خواهرهای کوچکش در دربدریهای خانواده اش ازین خانة وقفی به آن خانة وقفی، و بعد دیدن سربازان چاق و اسبهای بلند روس در سرمای زمهرير تبریز و بعد پیدایش فرقه دموکرات، که نخستین بارقه های امید را در دل مردم تبریز بوجود آورد، و بعد به هم ریختن بساط فرقه، و بعد آمدن ارتش، و کشته شدن فدائیان و اعدام بازماندگان فرقه در میدان ساعت شهرداری تبریز و اینهمه را رضا در بچگی به چشم خود دید که شعر و نثرش یادآور همان دوره تبریز است. و پس از آنکه کتابهای ترکی را در میدانهای تبریز سوزاندند، رضا به فارسی روی آورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد این دوران، سرآغاز حضور رضا براهنی در عرصة ادب و سیاست ایران است؛ از مطرح‌شدن در عرصة جهانی به عنوان «برجسته‌ترین صدای اپوزیسیون ایران علیه شاه و رژیم پهلوی»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد تا شناخته‌شدن به عنوان «پایه‌گذار نقد ادبی مدرن در ایران»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد از سوی برخی منتقدان و از «آهوان باغ» «از پس باده‌پیمایی اژدها در تموز». اما افسوس که این «خطابگر به پروانه‌ها» اکنون از آثاری که به قلم رانده است، چیزی به خاطر ندارد و در گیر و دار آلزایمر به سوی فراموشی پیش می‌رود.


شخصیت و اندیشه

دوران ابتدایی زندگی براهنی یک خصیصه را در او تثبیت کرده و آن «انضباط در کارکردن» است. او بعدها این انضباط را به عرصة مطالعه و فعالیت ادبی انتقال می‌دهد و می‌توان گفت رمز فعالیت بی‌وقفة او در طول نزدیک به نیم قرن در همین است.[۹] او می‌گوید: «من از پدر و مادرم و تعهدی که در آنها مبنی بر تفکیک قائل‌شدن بین مال خود و مال دیگران می‌دیدم، یک نوع وجدان اجتماعی به ارث بردم.»[۱۰]

درگیری رضا براهنی در امر سیاست را می‌توان تا علاقة او به نوشتن ریشه‌یابی کرد. براهنی عاشق یک چیز است: نوشتن. او برای اینکه آنچه را در ذهن دارد به روی کاغذ بیاورد ناخواسته درگیر سیاست می‌شود و از آنجا که آزادی بیان مورد نظر او در جامعه نبوده‌است، با دستگاه حاکم درگیر شده و کارش حتی به زندان و جلای وطن می‌کشد؛ اما به قول خودش: «شاعر همیشه در تبعید است».[۱۱]

دکتر براهنی یک روشنفکر فرهنگی است که به نقد خردورزانه وضعیت فرهنگ و هنر عصر خود می پردازد با این امید که ساختارهای کهنه را بشناسد و فروکوبد و به معماری جدید خلاقیت ادبی رهنمون شود. آینه را چه روبه روی یکی از کتاب‌های براهنی بگیریم، چه رویاروی زندگی اش، تفاوتی ندارد. براهنی توانسته است آن طور که زندگی می کند بنویسد و آنگونه که در عالم نوشتن آرزو کرده زندگی فردی و اجتماعی خود را در متن فعالیت تاریخی مردمش حرکت دهد. او آغازگر بوده در نقد مدرن ادبی، آغازگر است در عصیان علیه شعر مرسوم نیمایی. به سنت هدایت، رمان نویسی بی‌پروا شد که به پروپای تابوهای سیاسی و اخلاقی ابد مدت پیچید، از معترضانی است که در فعالیتهای فکری - فرهنگی کانون نویسندگان در هر شرایطی به گونه ای رادیکال عمل کرده، از پیشتازان ادبیات متعهد بوده که صدای قلم خود را با سکوت خشمگین جامعة بی‌صدا شده، گره زدند.[۱۲]

براهنی در در زمینة نقد شعر و ادبیات داستانی با انتشار هزاران صفحه، جغرافیای ادب امروز ایران را با دقت و دلسوزی کاویده است و با صدها نوار سخنرانی که در انتظار کتاب شدن جایی پروانه می شود، به تحليل ادبیات جدی جهان پرداخته است. منتظر نمانده که فضای فرهنگی ساکن پیرامون، فعال و مستعد شود، بلکه کوشیده تا با دینامیسم ذهنی‌اش، فضای راکد را به جنبش درآورد و حیاتی‌بودن ادبیات را، امری ضروری بشناساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زمینهٔ فعالیت

رمان و داستان

براهنی به عنوان یکی از اولین تجربه‌های نویسندگی خود به رمانی اشاره می‌کند که به زبان انگلیسی در دوران تحصیل در ترکیه نوشته اما آن را چاپ نکرده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه نگارش رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» را می‌توان سرآغاز فعالیت او در حوزة داستان‌نویسی دانست؛ این رمان همچنین اولین تجربة او در درگیری خلاقانه با زبان به مثابة نه تنها وسیله، بلکه غایت آفرینش هنری است.[۱۳] در آثار داستانی دیگری که براهنی نوشته است می‌توان به گنجینه‌ای غنی و متنوع، هم از لحاظ محتوایی و هم ساختاری دست یافت؛ از گزارش سرگذشت «حسین میرزا» در رمان «رازهای سرزمین من» که در واقع تحلیلی جامع از اتفاقات جوانی نویسنده در دوران قبل و بعد از انقلاب است، تا آزمایش تکنیک‌های مختلف داستان‌نویسی در «آزاده‌خانم و نویسنده‌اش» و نگارش هفت ورسیون از یک واقعه در «الیاس در نیویورک» که البته در تمامی آنها به مقصود منظور دست یافته است.[۱۴] علاوه بر آثار داستانی فراوانی که از براهنی در دست داریم، می‌توان هنوز هم منتظر داستان‌های دیگری بود که از این قلم منتشر شود؛ از جمله رمان «مردگان خانة وقفی» که گویا بعد از «روزگار دوزخی ...» نوشته شده اما هنوز منتشر نشده است.[۱۵]

شعر

از رضا براهنی بیش از ده مجموعه شعر به چاپ رسیده است. اگر سیر اشعار او را از اولین کتابش «آهوان باغ» که شامل اشعار تغزلی و عاشقانه است، تا کتاب «خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» پی بگیریم، بین اشعار او در اولین کتاب‌هایش با اشعار متاخرش تفاوت زیادی می‌یابیم. او این تفاوت را حاصل حک و اصلاحاتی می‌داند که «براهنی منتقد» بر ذهن و زبان «براهنی شاعر» اعمال کرده است.[۱۶] براهنی، اشعار مجموعهٔ «خطاب به پروانه‌ها و ...» را به عنوان عصیانی علیه همهٔ قراردادهایی که در زبان فارسی به هر نوع شعری تحمیل شده است، می‌داند.[۱۷] در موخرهٔ این کتاب، وی در مقالة «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟»، دیدگاه جدید خود را در مورد شعر بیان می‌کند که اشعار این مجموعه در واقع نمونه و مصداقی برای نظریة شاعری او در این مقاله‌اند.


نقد ادبی

فعالیت براهنی در زمینهٔ نقد ادبی با مقاله‌های دهه چهل او در مجلهٔ فردوسی آغاز شد. جالب این‌جاست که هدف این نقدها شعر نو فارسی بود که تازه از جنگ و جدال با شعر کهن، پیروزمندانه فراغت یافته بود و معمولا کسی انتظار حمله به نمایندگان اصلی این شعر را نداشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد دو اثر معروف براهنی در این زمینه «طلا در مس» و «قصه‌نویسی» هستند که در سال‌های ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ منتشر می‌شوند و تقریبا اولین بار در ایران نظریات جدید ادبی در این دو کتاب مطمح نظر قرار می‌گیرند. در سال‌های بعد از انقلاب هم او در کتاب‌هایی مانند «کیمیا و خاک» و «رویای بیدار» ادامهٔ این بحث‌ها را پی می‌گیرد.

ترجمه

از رضا براهنی ترجمه‌های متعددی هم از زبان انگلیسی در دست است. از جمله نویسندگانی که او آثاری از آنها را به فارسی برگردانده است، می‌توان به «آنتوان دو سنت اگزوپری»، «ایو آندریچ»، «شکسپیر»، «کالروماریا فرانزرو »، « ماکسیم رودنسون»، « دیوید کات» و «لئون ترتسکی» اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مقاله‌نویسی

نمود مکتوب فعالیت سیاسی براهنی را می‌توان در مقاله‌های متعدد او پیرامون فرهنگ، تاریخ، سیاست و ... دید. شروع درگیری صریح او با رژیم شاهنشاهی به دنبال انتشار مقالة «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» در روزنامة اطلاعات در سال ۱۳۵۲ است که به موجب آن براهنی از زندان ساواک سردرمی‌آورد.[۱۸] در سال‌های بعد در آمریکا با نوشتن مقاله‌های متعدد به افشای خیانت‌های رژیم شاهنشاهی می‌پردازد که از آن جمله می‌توان به مقالهٔ «اتاق‌‌های تمشیت» و خاطرات زندان او در «آدمخواران تاجدار» اشاره کرد که هر دو به زبان انگلیسی منتشر شده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد از آثار دیگر او در این زمینه می‌توان به «تاریخ مذکر: رساله‌ای پیرامون علل تشتت فرهنگی در ایران» و سخنرانی منتشرشدة «در انقلاب اسلامی چه شده است و چه خواهد شد؟» اشاره کرد.

نمایشنامه و سفرنامه

از رضا براهنی آثاری هم در این ژانرها منتشر شده است که از جملة آنها می‌توان به سفرنامة «سفر مصر و حالات من در طول سفر» و نمایشنامة «بازی بی بازی» اشاره کرد که در یوتای آمریکا به چاپ رسید و در اول ماه مه ۱۹۷۳ در سالن کتابخانة عمومی سالت نیک سیتی اجرا شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

یادمان و بزرگداشت‌ها

ساعت ۱۰ صبح شنبه ۴ تیرماه ۱۳۸۴ در سالن دانشکدة علوم زمین‌شناسی دانشگاه تورنتو با پخش پیام «بهروز شیدا» سمینار بزرگداشت استاد رضا براهنی آغاز شد. بخشی از این پیام به شرح زیر است:

متن‌های رضا براهنی به سوی پلة آخر دویده‌اند. هم بر خواب آب‌ها، هم بر بال کهکشان‌ها، هم بر رقص آن نگاه زاویه‌دار اریب به پشت روح بیابان. متن‌های رضا براهنی بر خواب آب‌ها حرکت افقی را غوطه خورده‌اند، بر بال کهکشان‌ها حرکت عمودی را پریده‌اند، بر رقص آن نگاه زاویه‌دار اریب به پشت روح بیابان در هزار سو منتشر شده‌اند.

در این سمینار دوروزه، سخنرانانی از ایران و دیگر کشورها به تحلیل آثار و شخصیت براهنی پرداختند که از جملة آن‌ها می‌توان به «جواد مجابی»، «رضا سیدحسینی»، «امیر حسن‌پور»، «ساناز صحتی»، «منیر پرویز» از جامعة ادبی پاکستان و «صبورالله سیاسنگ» نویسندة افغان اشاره کرد؛ همچنین ‌پیام‌های متعددی از طرف نویسندگان و شخصیت‌های مطرح ادبی، سیاسی و اجتماعی جهان برای قرائت در این مراسم ارسال شده بود که از آن جمله می‌توان به پیام‌های «هلن سیکسو»، منتقد ادبی و فیلسوف فرانسوی، «ران گراهام»، نویسنده و رئیس سابق انجمن قلم کانادا، «نوام چامسکی»، زبان‌شناس و متفکر اجتماعی-سیاسی، «جری لیبر»، نخستین رئیس نگهبان حقوق بشر، «دالتون مک‌گینتی»، نخست‌وزیر انتاریو، «جان راستین سال»، فیلسوف و رئیس افتخاری انجمن قلم کانادا، «آلن کامین»، رمان‌نویس و رئیس افتخاری انجمن قلم کانادا، «محمود دولت‌آبادی» و شعری از «اسماعیل خویی» اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

دیدگاه نوام چامسکی

چامسکی، رضا براهنی را شخصیتی برجسته در مبارزه علیه خشونت و خفقان رژیم شاه توصیف می‌کند و افتخار می‌کند به اینکه در تمام سال‌های آشنایی، هر وقت توانسته به او بپیوندد، از فعالیت و سرمشق او آموخته است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

دیدگاه رضا سیدحسینی

سیدحسینی، رضا براهنی را نه تنها بزرگ‌ترین رمان‌نویس زبان فارسی بلکه یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان معاصر جهان معرفی می‌کند. او فعالیت براهنی را از جنبة نقد ادبی، خصوصا در دهة چهل شمسی، با «ویکتور هوگو»ی جوان مقایسه می‌کند که در بیست و پنج سالگی با نوشتن مقدمة معروف خود بر نمایشنامة کرومول، جاافتاده‌ترین نوع نمایشنامة موجود در فرانسه یعنی تراژدی را به باد حمله می‌گیرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دیدگاه منوچهر آتشی

آتشی در میزگردی دربارة شعر رضا براهنی، از دیدگاهی منفی به اشعار براهنی نگاه می‌کند. او در پاسخ هوشیار انصاری‌فر که سعی می‌کند سیر فکری براهنی را با توجه به خاستگاه‌های فکری او-از سارتر، تروتسکی، لوسین گلدمن، لوکاچ و فروید تا هایدگر و نیچه- تحلیل کند، نمود اصیل تفکرات هیچ‌کدام از این نظریه‌پردازان را در کار براهنی مشهود نمی‌داند. او براهنی را حتی در «خطاب به پروانه‌ها» هنوز یک «نیمای فقیر» می‌بیند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

دیدگاه یدالله رویایی

رویایی در جستاری به بحران معنا در شعر معاصر ایران پرداخته و کوشیده است راه برون‌رفتی از این بحران نشان دهد. او در این تحلیل اگرچه از براهنی نام ‌نمی‌برد، اما خطاب گاه به عتاب‌ آلوده‌اش، با براهنی است؛ از این رو که از نظر رویایی، طرح دیدگاه‌های اخیر براهنی در فضای ادبیات امروز، اگر نه تنها علت ولی یکی از مهم‌ترین علل این بحران خصوصا در زمینة شعر است. رویایی عقیده دارد زبان نمی‌تواند در شعر جدا از شاعران برای خودش برود و دستور نپذیرد. چنین زبانی از متن بیرون می‌رود و به «شعر بدون انسان» می‌رسد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

دیدگاه جواد مجابی

مجابی عقیده دارد در کشورهایی مانند ایران، وظیفة یک روشنفکر فرهنگی به تکاپوی تخصصی در عرصة فرهنگ محدود نمی‌شود. شبکة درهم‌تنیدة فرهنگ و سیاست در ایران هیچ‌گاه هنرمند روشنفکر را فارغ از سیاست و تاثیرگذاری‌ اجتماعی، به رسمیت نمی‌شناسد؛ بلکه از او همه چیز می‌خواهد: شعر و داستان خوب، کارشناسی آسیب‌های جامعه و درمان آنها، مبارزة اجتماعی به مثابة فعال حزبی و تحمل عواقب آن و در آخر به قول «نیما»:«مقامی شبیه شهادت». به نظر مجابی، انجام همة این کارها به نوعی معجزه است و براهنی از این معجزه‌گران است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


و من آن وسط قرار می‌گیرم

براهنی در مورد آثار خود به این نکته اشاره می‌کند که از سال ۴۰ شمسی به بعد، نخست در کافه‌های شاه‌آباد و نادری، و بعد بر روی کاغذ و در مجلات و گاهنامه‌های مختلف، همواره در قامت یک «دشمن‌ساز حرفه‌ای» ظاهر شده است. به نظر او تعاریف گذشته از شعر و قصه و حکایت و روایت، و حتی تعاریف به ظاهر جدید از این پدیده‌ها در فضای فرهنگی ایران، به درد نمی‌خورده‌اند بلکه تعاریفی جدیدتر، نه تنها برای درک آثار گذشتگان بلکه برای درک آثار معاصران ضرورت داشته است و او در آثارش کمر به ارائهٔ این تعاریف جدید بسته است. البته طبیعی است که در کشوری که نویسندگان و شاعران آن همه خود را نابغه می‌دانسته‌اند، جدا کردن عالی از خوب، خوب از بد و بد از بدتر، دل شیر می‌خواهد. در این راه او تحول زبان خود را اینگونه توضیح می‌دهد:

«زبانم پیچیده‌تر شد و آموخته‌ام که اندیشه‌ام را در جملهٔ مختلط و مرکب بریزیم؛ چرا که برای بیان اندیشهٔ پیچیده، جملهٔ ساده باید از خود فراتر برود... . من «هایدگر»، «فوکو»، «دریدا» و «هومی بهابها» را به این دلیل می‌خوانم که آنها از بان به صورت ابزار بیان اندیشه استفاده نمی‌کنند، بلکه در آنها زبان می‌اندیشد و پیش می‌رود و من آن وسط قرار می‌گیرم».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

تفسیر براهنی از آثارش

رضا براهنی رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» را اولین تلاش خود در جهت تجاوز به زبان معرفی می‌کند. او شیوهٔ نگارش این اثر را شبیه به کتیبه‌های تاریخی انتخاب کرده است و در آن از متون کهن ادبی و دینی و تاریخی مانند «قرآن» و «تاریخ بیهقی» به کرات استفاده کرده است. براهنی انتخاب رابطهٔ محمود و ایاز برای این رمان و فرم روایت به صورت یک تک‌گویی طولانی از زبان ایاز را به کار می‌گیرد و به گفتهٔ خود، سراسر ۲۵۰۰ سال تاریخ ایران را از زبان همین شخصیت بیان می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

براهنی در مقالهٔ «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟»، دو تعریف ارائه می‌کند که شاید بتوان آنها را در مورد اشعار خود او خصوصا در مجموعهٔ «خطاب به پروانه‌ها» صادق دانست: «جدی‌گرفتن شعر یعنی جدی‌گرفتن ابزارها و تمهیدات شاعری. شاعری از اجرای شعر سرچشمه می‌گیرد و اجرای شعر تمهیدات بیان شاعری را مطرح می‌کند؛ پس نمی‌توان گفت شعر فقط بیان مطلب است. پس شعر خوب شعری است که خود بیان شاعری را در هر نوبت اجرایی، با اجرای خود بشکند و تعریف کند، تعریف کند و بشکند.» و «شاعر واقعی کسی است که با اجرای شعر خود، تئوری‌های همه، از جمله تئوری خود از عمل شاعری را، زیر سوال ببرد.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

از نگاه براهنی

کمتر شاعر معاصری از نقدهای ادبی براهنی برکنار مانده است.

نیما یوشیج

شکستن یک سنت ادبی دیرپای و بنیادگذاردن سنتی دیگر که امید دیرپای‌بودن را در دل‌ها بپروراند، از شاعری انتظار می‌رود که چهار رسالت را درک کند: اولا بداند در چه دوره‌ای از تاریخ بشر و در چه عصری از تاریخ قوم خود زندگی می‌کند و قوم او در دورهٔ زندگی شاعر از او چه می‌خواهد(رسالت تاریخی در برابر بشر و قوم و ملت خود) ثانیا بداند که چه چیزهایی زندگی محیط او را تشکیل می‌دهند یعنی بداند روی چه سرزمینی ایستاده است(رسالت جغرافیایی در برابر سرزمین خود) ثالثا به صمیمیت برداشت خود از اجتماع و محیط و موقعیت طبقاتی متکی باشد و در این مورد جز روشن‌بینی و تعمق راهی در پیش نگیرد(رسالت اندیشهٔ اجتماعی) رابعا بداند در چه دوره‌ای از تاریخ ادبی قوم خود زندگی می‌کند و نمایندهٔ کامل و جامع جلوه‌های راستین و مورد نیاز ادبیات زمان خود، چه از لحاظ فرمی و چه از لحاظ محتوایی باشد(رسالت ادبی در برابر تاریخ ادبیات جهان و تاریخ ادبیات قوم خود). به نظر رضا براهنی، این چهار رسالت، به ترتیب چهار مسئولیت را به بار می‌آورند و «نیما یوشیج» شاعری است که به این رسالت‌ها و مسئولیت‌ها آگاهی کامل داشت.[۱۹]

احمد شاملو

براهنی در چاپ اول «طلا در مس» از احمد شاملو به عنوان «بهترین نمایندهٔ شعر فارسی امروز بعد از نیما» و کسی که پس از نیما، بزرگترین تاثیر را روی نحوهٔ تفکر شاعرانه گذاشته نام می‌برد و شعر شاملو را نشانهٔ قیام انسان در برابر ظلمت و تیرگی می‌داند.[۲۰] بعدها البته نظرش درباره‌ٔ شاملو تعدیل می‌شود و انتقاداتی اساسی به کار او وارد می‌کند. جدی‌ترین این انتقادات این است که به نظر براهنی شاملو یک فرمالیست است؛ به این معنا که فقط فرم شعر خود را می‌شناسد و همه چیز را از دریچه‌ٔ فرمی که به نام خود ثبت کرده می‌بیند، در حالی که هر محتوایی فرم خودش را می‌طلبد.[۲۱]

مهدی اخوان ثالث

«موقعی که به یادداشت‌های اصحاب اخوان نگاه می‌کنیم و موقعی که ادعاهای عجیب و غریب خود اخوان را هم می‌خوانیم، با کمال تعجب می‌بینیم که طرفداران اخوان، او را تبدیل به نوعی امام‌زاده کرده‌اند؛ و جالب اینجاست که امر به خود اخوان آنچنان مشتبه شده که او به سادگی، بدون آنکه خنده‌اش بگیرد و یا اگر گرفته باشد، خنده را به روی مبارک خود بیاورد، تعارف‌های اصحابش را به عنوان حقایق اساسی و اصیل قبول کرده، در طول این چند سال ناچیز در نقش امامی، امام‌زاده‌ای یا پیر مغانی انجام وظیفه کرده است!»[۲۲]

فروغ فرخزاد

براهنی خود و مردان نسل خود را، با تمام تفاوت‌ها از لحاظ بینش و اندیشه و برداشت و خلاقیت و ...، باز هم قابل مقایسه با هم می‌داند؛ اما به نظر او فروغ فرخزاد، به دلیل موقعیت خاصی که داشت، با هیچ‌ کس قابل مقایسه نیست، زیرا که اگر شاعران مرد هر کدام سهمی از ظرفیت مردانگی خود را نشان داده و نقشی بر دوش داشته داشته باشند، فروغ به تنهایی زبان گویای زن صامت ایرانی در طول قرن‌هاست. به نظر براهنی، فروغ گرچه مانند «اوفیلیا»، به سوی سهمناک‌ترین غارهای دریایی و گوشتخوارترین ماهیان، حرکت یکدست دیوانگان غریق را داشته، اما عواطف صمیمی و ساده و عمیق او چنان نیرویی دارد که نسل‌های بعد هرگز از تاثیرش گریز و گزیری نخواهند داشت.[۲۳]

سیاوش کسرایی

براهنی تنها مضمونی را که از هر جای شعر سیاوش کسرایی سرک می‌کشد، اینگونه بیان می‌کند: پرستوهای کوچ‌کرده، شب‌های به روز نیامده، برادرهای دشمن‌شده، شاعرهای به پستی گراییده و ...، و البته نوعی امیدواری که از پس هر شب تاریک، روشنایی روزی هست. براهنی می‌پرسد: جدای از صحت و سقم این محتوا، آیا تحمیل کردن این حرف‌ها بر گردهٔ شعر-و آن هم همیشه- کار درستی است؟[۲۴]

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

متن ۱۳۴

براهنی در دوران فعالیت سیاسی خود علیه اختناق حکومت پهلوی، از نویسندگانی بود که بیانیهٔ معروف نویسندگان و شاعران ایرانی در اعتراض به سانسور را امضا کرد. این بیانیه که به «متن ۱۳۴» معروف است، توسط ۱۳۴ نویسنده و شاعر ایرانی امضا شده بود و هدف اصلی آن دفاع از آزادی اندیشه و بیان بدون هیچ حصر و استثناء بود. پس از بحث‌ و گفتگوی بسیار بر روی تک تک جملات بیانیه در کانون نویسندگان ایران، براهنی متن امضاشده را به «آرتور میلر» می‌سپارد تا به انجمن قلم جهانی در اروپای شرقی ببرد. «آرتور میلر» بعد از رساندن بیانیه به انجمن قلم، به براهنی تلفن کرده و به او تبریک می‌گوید؛ در پی این مکاتبه تمامی این ۱۳۴ نویسنده به عنوان عضو انجمن قلم جهانی شناخته شدند.[۲۵]

آغاز روزگار دوزخی

براهنی در مصاحبه‌ای، بخش ابتدایی رمان روزگار دوزخی آقای ایاز را از روی تنها نسخهٔ موجود این کتاب، می‌خواند: «گفت اره را بیار بالا! و من در حالی که پاهای خشک و لاغر و خاک‌آلوده و خون‌آلودهٔ آن یکی را می‌دیدم و تماشا می‌کردم و می‌ترسیدم، و آب دهنم خشک شده بود و نفسم درنمی‌آمد، اره‌ی بزرگ و سفید و براق و وحشی را که دندانه‌های تیز و درشت و خشن و بی‌رحم داشت، در یک دست گرفتم و با دست دیگر محکم پله‌های نردبان را یک‌یک چسبیدم و تماشاکنان و بهت‌زده، از پشت آن یکی که نفسش سنگین بود و زیر لبش چیزی می‌گفت که نشنیدم، بالا رفتم و در بالا رفتن چشمم نه به زمین بود و نه به آسمان، بلکه نخست به پاها و بعد به ساق پاها و بعد به ران‌های سیاه و سوخته و یا حتی بهتر است بگویم ران‌های کهنه و عتیقهٔ او، آن یکی بود که هنوز می‌ترسم اسمش را بر زبان بیاورم گرچه اسمش را سخت دوست دارم و البته رنگی مندرس بود آنجا، سرخ و خاکستری و آلوده به خون بر دور کمرش که کمری باریک بود و موهای دور کمرش آنچنان آلوده به خون بود که گویی ناخن‌هایی باریک و خنجرسان و منحوس خواسته بودند مو را بکنند و در عوض پوست زیر مو را کنده بودند ولی مو همچنان در میان تفاله‌های راکد مانده بود و چون خون زیادی در آنجا نبود، عصارهٔ تن را که چیزی چون خونابه بود، به سختی بیرون کشیده بودند و موها را آلوده کرده بودند و موها را کثیف و چرک و به خون آلوده کرده بودند. گفت اره را بیار بالا! گفتم آوردم...»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

ارسلان براهنی در مورد پدرش می‌گوید: «او هیچ‌گاه یک ایدئولوژی، فکر یا حتی کار خاصی را به بچه‌هایش دیکته نکرده است. به جای اینکه پدر ما باشد، رفیق ما بوده ‌است.» از سوی دیگر جدیت در نویسندگی، تمام ابعاد زندگی براهنی را تحت سیطره داشته است. در دورانی که در تهران زندگی می‌کرد، جلسه‌های ادبی‌ رضا براهنی که در زیرزمین خانهٔ‌ خودش برگزار می‌شد و شاگردانش که به این جلسات می‌آمدند، تمام زندگی او بود طوری که گاهی پیش می‌آمد که خانواده و فرزندانش در اولویت دوم قرار می‌گرفتند. ارسلان، از قول براهنی خطاب به فرزندانش نقل می‌کند که:«من یک نویسنده‌ٔ جدی‌ام. چیزی حدود ۵۰ جلد کتاب نوشته‌ام. شما باید از وقتی که با هم می‌گذرانیم استفاده کنید و مثلا با هم در مورد چیزهایی مثل «ساختارگرایی»، «فاصله‌گذاری» و «پسامدرنیسم» صحبت کنیم!»[۲۶] این جدیت و حرفه‌ای‌گری در نوشتن، می‌تواند کلیدی باشد برای توجیه لحن شدید او در نقدهایش؛ خصیصه‌ای که شاید بیشترین مخالفت با او از همین جا سرچشمه می‌گیرد. آنجا که مثلا می‌خواهد از نفهمیدن آثار صادق چوبک در بین ایرانی‌ها گله کند و می‌گوید:«اگر چوبک ریش گذاشته باشد، آن را به حساب ریش «همینگوی» گذاشته‌ایم، چون از نظر ما ریش فقط در کادر «همینگوی» می‌گنجد و دیگران حق استفاده از ریش را ندارند. اگر چوبک پیرهن قرمز پوشیده باشد، او را مقلد «هنری میلر» یا یک نویسنده‌ٔ پیرهن قرمز دیگر شناخته‌ایم. اگر عصا به دست گرفته باشد او را نسخهٔ ثانی «اسکار وایلد» شناخته‌ایم. اگر شکمش کمی گنده باشد، او را با مدیرکل‌های شکم‌گنده عوضی گرفته‌ایم.»[۲۷] کسی که تمام زندگی‌اش را وقف نوشتن و فهمیدن کرده باشد، مشکل بتوان لحن شدیدش را در برابر مشکلات فرهنگی نبخشید.

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامهٔ رضا براهنی

آثار فارسی و ترجمه ها[۲۸]

  • پلی بر رودخانهٔ درینا (رمان)، ایو آندریچ، ترجمهٔ رضا براهنی، انتشارات نیل، ۱۳۴۱. (در سال ۱۳۴۳، ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ توسط همین انتشارات، در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات افراز و در سال ۱۳۹۶ توسط نشر شورآفرین بازچاپ شده است.)
  • کلئوپاترا (داستان)، کالروماریا فرانزرو، ترجمهٔ رضا براهنی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۱.(چاپ دوم ۱۳۹۶).
  • ریچارد سوم (تراژدی)، ویلیام شکسپیر، ترجمهٔ رضا براهنی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۳.(در سال ۱۳۸۳ توسط ن‍ش‍ر و پ‍ژوه‍ش‌ دادار و در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات نگاه بازچاپ شده است.)
  • طلا در مس: در شعر و شاعری (نقد ادبی)، چاپخانهٔ چهر تبریز، ۱۳۴۴.(در سال‌ ۱۳۷۱ در سه جلد توسط مولف و در سال ۱۳۷۸ توسط نشر بزرگمهر بازچاپ شده است).
  • قصه‌نویسی (نقد ادبی)، انتشارات اشرفی، ۱۳۴۸.(در سال‌ ۱۳۶۲ توسط نشر نو و در سال ۱۳۹۳ توسط نشر نگاه بازچاپ شده است.)
  • فانون (داستان)، دیوید کات، ترجمهٔ رضا براهنی، انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۱.
  • سفر مصر و حالات من در طول سفر (سفرنامه)، انتشارات ارغنون، ۱۳۵۱. (در همین سال توسط نشر کتابخانهٔ ایرانمهر هم چاپ شده است و در سال ۱۳۶۳ توسط نشر اول، «سفر مصر و جلال آل احمد و فلسطین» در یک مجموعه چاپ می‌شود.)
  • جنون نوشتن، نشر ایرانمهر، ۱۳۵۱. (گزیده آثار مفصلی نیز از رضا براهنی در سال ۱۳۶۸ با همین عنوان توسط نشر رسام چاپ شده است؛ این گزیده آثار در سال ۱۳۸۱ توسط نشر دادار بازچاپ شده است.)
  • چاه به چاه (داستان)، نشر نو، ۱۳۶۲. (بازچاپ توسط نشر نگاه در سال ۱۳۸۶)
  • آواز کشتگان (داستان)، نشر نو، ۱۳۶۲. (بازچاپ توسط نشر البرز در سال ۱۳۶۸، نشر دادار به سال ۱۳۸۲ و نشر نگاه در سال ۱۳۸۷)
  • رازهای سرزمین من (رمان)، نشر مغان، ۱۳۵۱.(بازچاپ توسط نشر مرغ آمین در سال ۱۳۶۸، نشر زریاب در سال ۱۳۷۸، نشر دادار در سال ۱۳۸۱ و نشر نگاه در سال ۱۳۸۶).

آثار انگلیسیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • Play No Play (one-act play), first produced in Salt Lake City, UT, at Salt Lake City Public Auditorium, 1973.
  • Zillulah, Abjad Publications (New York, NY), 1975, translation by the author published as God's Shadow: Prison Poems, Indiana University Press (Bloomington, IN), 1976.
  • The Crowned Cannibals: Writings on Repression in Iran, introduction by E. L. Doctorow, Vintage (New York, NY), 1977.

از رضا براهنی آثار متعدد دیگری هم در قالب مقاله در مجلات فارسی و انگلیسی منشر شده که اشاره به تمام آنها از حوصلهٔ این مقال خارج است.

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

ناشران داخلی
  • اشرفی
  • نیل
  • افراز
  • شورآفرین
  • امیرکبیر
  • نشر مطبوعاتی جاوید
  • نگاه
  • دادار
  • چاپخانهٔ چهر تبریز
  • بزرگمهر
  • نشر نو
  • نوید شیراز
  • نشر علمی
  • نشر اول
  • خوارزمی
  • ارغنون
  • نشر کتابخانهٔ ایرانمهر
  • رسام
  • زبرجد
  • البرز
  • بامداد
  • مرغ آمین
  • مغان
  • زریاب
  • ویس
  • قطره
  • کاروان
  • کتاب کاغذ
  • مرکز
  • ویستار
  • دریچه
  • جامه‌دران
  • سرزمین اهورایی
  • چشمه
ناشران خارجی
  • Abjad Publications
  • Vintage
  • Random House

و ...


تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. بریده‌ای از شعر «تمرکز نشئه: برای ساناز» سروده‌شده در ۷ اردیبهشت ۱۳۷۶(۲۷ آپریل ۱۹۹۷) در تورنتو
  2. «زندگینامهٔ رضا براهنی در Encyclopedia.com». بازبینی‌شده در ۱۵ اردیبهشت ۹۸. 
  3. براهنی، ظل‌الله، ۱۶۹-۱۷۲.
  4. «سال‌شمار زندگی رضا براهنی». داستان خلاقانهٔ سال(حیرت) ۲. 
  5. هزار داستان با مسعود بهنود: ساناز و براهنی.
  6. هزار داستان با مسعود بهنود: دکتر براهنی.
  7. هزار داستان با مسعود بهنود: ساناز و براهنی.
  8. هزار داستان با مسعود بهنود: دکتر براهنی.
  9. از صحبت‌های رضا براهنی دربارة خودش در مستند «کیمیا و خاک» ساختة ارسلان براهنی به سال ۱۳۹۳.
  10. گفتگوی مهدی فلاحتی با رضا براهنی در برنامة «رودرواز» صدای آمریکا. منتشر شده به تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹.
  11. از صحبت‌های ارسلان براهنی دربارهٔ پدرش در مستند «کیمیا و خاک»(۱۳۹۳).
  12. مجابی، جواد. «در عالم رضا اژدهایی هست که آن را یقین خوانند...». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  13. گفتگوی مهدی فلاحتی با رضا براهنی در برنامة «رودرواز» صدای آمریکا. منتشر شده به تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹.
  14. «سخنرانی رضا سیدحسینی در مراسم بزرگداشت رضا براهنی: ۲۵ ژوئن ۲۰۰۵، دانشگاه تورنتو». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  15. گفتگوی مهدی فلاحتی با رضا براهنی در برنامة «رودرواز» صدای آمریکا. منتشر شده به تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹.
  16. «دوست دارم به ایران بازگردم، اما...: گفتگوی مهرنامه با رضا براهنی دربارة ادبیات، روزمرگی‌ها و بازگشتش». مهرنامه. 
  17. گفتگوی مهدی فلاحتی با رضا براهنی در برنامة «رودرواز» صدای آمریکا. منتشر شده به تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹.
  18. گفتگوی مهدی فلاحتی با رضا براهنی در برنامة «رودرواز» صدای آمریکا. منتشر شده به تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹.
  19. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۶۳۵-۶۴۵.
  20. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۸۶۳-۸۶۴.
  21. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۹۱۱.
  22. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۹۶۵-۹۶۶.
  23. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۱۰۶۲-۱۰۶۳.
  24. براهنی، طلا در مس: در شعر و شاعری، ۱۱۱۳-۱۱۱۴.
  25. از صحبت‌های رضا براهنی دربارة خودش در مستند «کیمیا و خاک» ساختة ارسلان براهنی به سال ۱۳۹۳.
  26. از صحبت‌های ارسلان براهنی دربارهٔ پدرش در مستند «کیمیا و خاک»(۱۳۹۳).
  27. براهنی، قصه‌نویسی، ۴۵۶.
  28. «آثار رضا براهنی از سایت کتابخانه ملی ایران». بازبینی‌شده در ۱۵ اردیبهشت ۹۸. 

منابع

  1. براهنی، رضا (۱۳۵۸). ظل‌الله. امیرکبیر.
  2. «سال‌شمار زندگی رضا براهنی». داستان خلاقانهٔ سال(حیرت) ۲، ش. ۲ (شهریور ۱۳۹۵). 
  3. «از جمهوری اسلامی دلخور نیستم(رضا براهنی در گفتگو با بهار)». روزنامهٔ بهار، ش. ۳۲ (۶ آبان ۹۴). 
  4. مجابی، جواد. «در عالم رضا اژدهایی هست که آن را یقین خوانند...». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  5. «شاملو دودوزه‌باز بود: گفتگو با رضا براهنی دربارة زندگی و زمانه‌اش». اندیشهٔ پویا، ش. ۴ (آبان و آذر ۹۱). 
  6. «سخنرانی رضا سیدحسینی در مراسم بزرگداشت رضا براهنی: ۲۵ ژوئن ۲۰۰۵، دانشگاه تورنتو». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  7. «دوست دارم به ایران بازگردم، اما...: گفتگوی مهرنامه با رضا براهنی دربارة ادبیات، روزمرگی‌ها و بازگشتش». مهرنامه، ش. ۳۸ (مهر ۹۳). 
  8. سلطانی، پژمان. «گزارش مراسم بزرگداشت رضا براهنی: نویسنده، شاعر، منتقد و استاد دانشگاه». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  9. «براهنی شاعر، براهنی نظریه‌پرداز: میزگرد با حضور منوچهر آتشی، عنایت سمیعی، حافظ موسوی، شهریار وقفی‌پور، هوشیار انصاری‌فر». کارنامه، ش. ۴۶ و ۴۷ (آذر و دی ۱۳۸۷). 
  10. فرخفال، رضا. «مشکل رویایی با براهنی: نگاهی به بحران معنا در شعر امروز و تئوری زبانیت». کارنامه، ش. ۴۶ و ۴۷ (آذر و دی ۱۳۸۳). 
  11. براهنی، رضا (۱۳۷۴). خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم. مرکز.
  12. براهنی، رضا. «اگر صادق باشیم با زخم می‌میریم». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  13. «سپاس دکتر براهنی از کانون فرهنگی سپاس». بایا، ش. ۳۷ (فروردین ۱۳۸۴). 
  14. براهنی، رضا (۱۳۷۱). طلا در مس: در شعر و شاعری. ۲. مولف. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  15. براهنی، اکتای. «پدران و پسران». تجربه، ش. ۵۴ (دی ۱۳۹۶). 
  16. براهنی، رضا (۱۳۶۸). قصه‌نویسی. تهران: البرز. ص. ۴۵۶. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)

پیوند به بیرون