مجله یغما
سردبیر | حبیب یغمایی |
---|---|
نخستین شماره | فروردین۱۳۲۷ |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
برای کسانی که مجله را نخواندهاند
یغما مجلهای است که هدفی چون؛ حفظ و نگهبانی از زبان و ادب اصیل فارسی در پیِ آن نهفته است. یغمایی در این اثر؛ مطالبی از آثار بزرگان را عینا درج کرده، و با شیوهای جذاب و گیرا به آنها میپردازد تا مردم آن روزگار از خواندن داستانها و مجلات بیاساس و دیدن نمایشهای بی بنیاد ستارگان سینما روی برگردانند. با نظاره به یغما میتوان بزرگان و هنرمندان را شناخت و با آثار باارزش ادبی کشور آشنا شد. در طی سیویک سال انتشار مجله زمینهای فراهم بود تا مردم بتوانند آثار دست به قلمان تازهکار را نیز بخوانند. و چه بسیار افرادی که در یغما رشد کردند و نویسندگانی بالغ شدند! در هر شماره، در صفحههای آخر وقایع و حوادث مهم ایران و جهان درج میشد تا مردم بخوانند و بدانند که در دنیا چه میگذرد.
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ مجله
هنگامی که یغمایی به عنوان رئیس فرهنگ به آن شهر رفت، پیش از آن با خیالی آسوده مجله را به دست برادرش اقبال سپرد و از محمدابراهیم باستانی پاریزی که در آن وقت دانشجو بود درخواست کرد تا اقبال را در این امر همراهی کند. اما خوش خیال بود که فکر میکرد همه چیز مرتب و طبق روال پیش خواهد رفت! چون داستان غلط مشهور و خرابکاری و دست بردن در شهر بهار در نبود یغمایی رخ داد که روحش هم خبردار نبود. محمدابراهیم خانِ باستانی پاریزی میخواستند لطفی کنند و به مناسبت درگذشت علامه قزوینی شعری درخور در مجله به چاپ برسانند که هنگام خواندن دیوان اشعار بهار این فکر به سرش میزند و شعری که ملکالشعرا در رثای عارف قزوینی سروده را اول تغییر داده و سپس با ذوق و شوق در مجله درج میکند و به خیال خود میگوید که حتما ملکالشعرای بهار نیز از این انتخاب و از این تغییر، مشعوف خواهند شد! نمیدانست که در آرامش قبل از توفان است. حبیب خسته و دور از خانه بالاخره از کرمان باز میگردد و ملکالشعرا بلافاصله به او تلفن میکند که ای فلانی! چه کردی؟ تو با شعر زیبای من چه کردی؟ حبیبِ مات و مبهوت فقط میگوید چشم آقا، بله آقا، حق با شماست آقا، درست میفرمایید... و به گردن میگیرد که شعر را خود تغییر داده اگر غیر از اینم کار را میکرد بهار قیامتی به پا میکرد که چرا یک بچه شعر مرا خراب کرده کرده! و اینگونه شد که گفت حبیب شعر مرا خراب کرد!