یوزپلنگانی که با من دویدهاند
"'یوزپلنگانی که با من دویدهاند"' مجموعهداستانی بهقلم بیژن نجدی با نشانههایی از سبک مدرن و پستمدرن است[۴] که در سال ١٣٧٣ چاپ و یک سال بعد برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱] و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.[۲] خلقِ نجدی تا ۱۳۹٩، ۴٠ نوبت و نزدیک به ۵۶ هزار نسخه چاپ[۵] و به زبان انگلیسی منتشر شده است.[۶]
یوزپلنگانی که با من دویدهاند | |
---|---|
نویسنده | بیژن نجدی |
ناشر | مرکز |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | چاپ اول، ۱۳۷۳ |
شابک | ٩٧٨-٩۶۴-٣٠۵-٠١٠-٨ |
تعداد صفحات | ۸۸ صفحه |
موضوع | داستان فارسی |
سبک | مدرن و پستمدرن |
نوع رسانه | کتاب |
طراح جلد | ابراهیم حقیقی |
مجموعه داستان «یوزپلنگانی که... » گردهمایی ده داستان کوتاه از بیژن نجدی با نثری شاعرانه و تنها اثری است که در زمان حیات او منتشر شده است.[۷] یوزپلنگان در سال ١٣٧٣ نخستین بار بههمت نشر مرکز چاپ شد و برخی از منتقدین عقیده داشتند نجدی اساس داستان را با نثر شاعرانهاش مخدوش کرده است، این انتقادات موجب آزردگی و دلگیری نجدی شد.[۸] اما تنها یک سال بعد، کتاب برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱] و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ «جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات»[۲] شد. این اثر در سال ۱۳۸۹ توسط «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه و برخی از تکداستانهایش به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.[۹] پس از درگذشت نجدی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از این مجموعهداستانی اساس سناریوی فیلمهای کوتاه قرار گرفت.[۱۰] در داستانها، برخی از نشانههای پستمدرن همچون: عدمقطعیت، تناقض، تغییر زاویۀدید، شکست خط روایت و زمان داستان، فراداستان تاریخنگارانه و ادغام خیال و واقعیت دیده میشود. نجدی در تدوین داستانها از مشخصههای مدرن وپستمدرن در کنار یکدیگر بهره برده است و نمیتوان این مجموعهداستانی را صرفاً مدرن یا پستمدرن خواند.[۴] داستانها مملو از شعور شاعرانه هستند اما رگهٔ شعر به هيچ عنوان بر روايت داستانی چيره نمیشود چون نجدی علاوه بر نوشتن داستان، شاعری بود كه توانایی ايجاد مرز ميان شاعرانگی داستان و سرودن صرف شعر را داشت.[۱۱] در داستانهای ﻧﺠﺪی اسطورهزایی، اﺳـﻄﻮرهزدایی و ﺑﺎزﺗﻮلید ﺷﺨﺼﻴﺖهای اﺳﻄﻮرهای ﻛﻬﻦ و زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﺑﻴﻨﺶ اسطورهای هست. او ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮینی اسطورههای ﻛﻬﻦ و چیدمان چندبُعدی اسطوره در یک داستان، علاوه بر رهایی از بحران معرفتی دنیای مدرن، با گرهزدن و اتصال انسانهای مدرن با قهرمانان ملی و اسطورهای زمان خطی را در مینوردد و آنها را به زمان ازلی و حلقوی متصل میکند.[۱۲]
«یوزپلنگانی که... » کتاب کمحجمی است. ده داستان دارد و فرمول سالهای اخیر را که «پرحجم بنویس تا خوب خریدار داشته باشد» را شکسته است. کتاب با وجود فضا و شگردهای داستانی متفاوت که کمتر مخاطب عام دوستشان میدارد، تا کنون با استقبال خوبی روبهرو بوده است و نمایانگر این است که شگردهای داستانی نجدی که هنوز هم باکره مانده است. نقطۀ شروع داستانها آنجاست که واقعیت و رویا بههم گره میخورد و بنمایهای میشود برای حرکت روایت، داستان و فضا. اما آن چیزی که در تمام آثار نجدی مشترک است کلامی سبز، زبانی سرخ، نگاهی آبی به زندگی و آدمهایی معصوم و بکر است.[۱۳]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه
«یوزپلنگانی که با من دویدند» روایت ۱۰ داستان کوتاه با موضوع «مرگ» است که هر کدام جدا از هم و با نثری شعرگونه و نمادین نوشته شده است. اثری که از داستان به شعر پهلو میزند. در این کتاب، بیژن نجدی از مرگ مینویسد؛ از جنازهای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است؛ از مرتضی مینویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاهاش طرد میشود؛ از روزهایی مینویسد که نمیتوان فهمید مردم چه میگویند و چه میخواهند؛ از سهشنبههایی که انتظار، چتر ملیحه را خیس کرده و از درخت آلبالویی که در هر شاخوبرگش رازهای مگوی خانه نهفته است. او در هر داستان بهشکلی متفاوت مرگ را توصیف میکند. گاهی ساده و گاهی پیچیده و آن را به واقعیت و خیال پیوند میدهد. نجدی در داستانهایش از فقدان میگوید.
از میان یادها
یوزپلنگان چطور نوشته شد
همسر بیژن نجدی دربارهٔ چگونگی نگارش داستانهای این مجموعه گفته است: «بیژن برای نگارش داستانها، عميقاً به فكر میرفت، ساكت و كمحرف میشد، برنامهريزی داشت، بیاشتها میشد و غمگين بود. به اتاق كارش میرفت، ويولون پرويز ياحقی را گوش میداد و مینوشت و در یک شبانهروز نزديك به نيمصفحه بيشتر نمینوشت. دو يا سه پايانبندی مینوشت و پس از مشورت با من، يكی را انتخاب میكرد. بعد از تمامشدن داستانها، آن را در دفتر ٢٠برگی كه از بچهها میگرفت، پاكنويس میكرد و در صفحهٔ اولش مینوشت «تقديم به همسرم» و به من میداد.[۹]
دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان
بعد از چاپ «يوزپلنگانی كه... » فضایی حاكم شد كه روح نجدی را بهشدت آزرد. ديگر میلی برای نوشتن نداشت. آنقدر كه بنا به گفتهٔ همسرش همه چيز را كنار گذاشت. چون عدهٔ زيادی از منتقدان معتقد بودند نجدی داستاننویسی را مخدوش كرده است و اينها اصلاً داستان نيست، شعر است.[۸]
دلیل شهرت
دلیل شهرت مجموعهداستانی «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» علاوهبر محتوا و فرم، درهمآمیختگی داستانها با شعر است. ویژگیهای زبانی، بلاغی و شاعرانگی داستانها، نوعی تشخص سبکی به مجموعه بخشیده است و طرفدارانی پیدا کرد که تلاش کردند دنبالهرو این سبک و سیاق داستاننویسی باشند.[۱۴]
تقدیمشده به
در پیشانینوشت کتاب آمده است: «قصهٔ «"'سپرده به زمین"'» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به شمس لنگرودی، شاعر، محقق و داستاننویس تقدیم میشود و کتاب، کلمهبهکلمه، اندوهبهاندوه به همسرم خانم پروانه محسنی آزاد.»[۱۵]
وصیتنامهٔ شاعرانه
بیژن نجدی در مقدمهٔ کتاب وصیتنامهٔ شاعرانهاش را آورده است.[۱۶]
- "'نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام"
- "'با درههایش، پیالههای شیر بهخاطر پسرم"
- "'نیم دگر کوهستان، وقف باران است..."
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
از میان یادها
دلیل نامگذاری
نجدی در مصاحبهای که با «فرنگیس حبیبی» از رادیوفرانسه انجام داد دربارهٔ علت نامگذاری کتاب گفت: «یوزپلنگ، هر انسان آرمانخواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.»[۱۷] او «یوزپلنگ» را استعارهای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی میداند که همانند نوع یوزپلنگ، در آستانهٔ انقراض و موردهجوم هستند؛ باورها، هستیها و کسانی که به گذشتههای نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند.[۱۸]
سهشنبهٔ خیسی که پدر را بهرگبار بستند
پدر بیژن نجدی جزو افسران شورشی علیه حکومت پهلوی بود که در سال ١٣٢۴ در گنبد، جیپ حامل او و شش سرنشین دیگر بیهیچ اخطاری بهرگبار گلوله بسته شد و جنازههایشان متلاشی شد. نجدی قصهٔ پدر را بهتدریج و در طول سالیان از مادر میشنود و بعدها با جستوجو و یافتن هرگونه نوشته و خاطرهای که از پدر در آن یافت میشود وجودش را با آن پیوند میزند. برخی داستانهای نجدی، پنداری بازسازی از مرگ پدر و یا درهم آمیختگی بخشی است از آنچه بر پدر رفته است. مانند داستان سهشنبهٔ خیس: «ملیحه گفت: فرق میکنه، مادر رو ما خودمون دفن کردیم، مگه نه؟ دیدیم که شستنش، مگه نه؟ اما اون سال کسی سیاوش را به شما نشون داد؟... توی این سالها کسی قبری، چیزی، سنگ قبری، هیچ چی به ما نشون نداد. (ص، ٧۶)» [۱۹]
شش سال در انتظار شب سهرابکشان
همسر بیژن نجدی: «زمانی كه نجدی برای نوشتن داستان صرف میكرد، شاید ٢٠تا٢۵ سال طول میكشید. او من را هم در طرحهای داستانهایش سهیم میكرد. طرحها را نگه میداشتم و پس از سالها در زمان مناسب با او در میان میگذاشتم. باید حال و هوای نوشتن پیدا میكرد تا بتواند داستانی را بنویسد. به عبارت دیگر، طرحهایش باید سالها سوهان میخورد كه راضی شود آنها را به چاپ بسپارد.[۲۰] پس از نگارش داستانها، آنها را بایگانی میکرد و چند سال بعد به سراغشان میرفت و بازنویسی میکرد. داستان «شب سهرابكشان» پس از شش سال، بازنویسی شد و و چند بار تغيير كرد.[۹]»
داستانی که با صدای گیتار نوشته شد
بیژن نجدی هنگام نوشتن داستان، موسیقی سنتی گوش میداد اما تنها داستانی که با صدای گیتار نوشت «مرا به تونل بفرستید» بود.[۲۰]
اگر شمس لنگرودی نبود یوزپلنگان نبود
شمس لنگرودی، از دوستان صمیمی بیژن نجدی، کسی بود که او را به نشر مرکز برد تا کمی از انزوا بیرون بیاید و اثرش را منتشر کند. نتیجهٔ این کار انتشار مجموعهداستانی «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» شد.[۶] همسر نجدی در این باره میگوید: «يادم هست شبی بیژن داستان «سپرده به زمين» را برای شمس لنگرودی خواند. وی از كتاب خوشش آمد و پرسيد چرا تا كنون اينها را بهصورت كتاب منتشر نكردهای، و در واقع شمس لنگرودی معرف چاپ كتابهای بيژن بود.[۹]»
سالشمار کتاب
- "'١٣٧٣:"' چاپ نخست کتاب
- "'١٣٧۴:"' برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱]
- "'١٣٧٩:"' برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات[۲]
- "'١٣٨٧:"' ساخت فیلم «خانهای زیر آب» به کارگردانی "سپیده فارسی"[۲۱]
- "'١٣٨٩:"' ترجمه بهزبان انگلیسی توسط محمدرضادمایی[۶]
- "'١٣٩۴:"' پرفروش در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران[۲۲]
- "'١٣٩٧:"' چاپ کتاب «رویای قرن» بهقلم "هاجر فیضی"؛ تحلیل نماد و نشانههای کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»[۲۳]
- "'١٣٩٨:"' ساخت فیلم کوتاه «سپرده به زمین» به کارگردانی "معصومه صالح بیگی"[۲۴]؛ پرفروش در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران[۲۵]
خلاصهٔ مفصلتر کتاب
یوزپلنگان، سالها پس از خلقش و حتی در نبود خالقش، هنوز پویا و زنده است و نفس میکشد و از این داستان به آن داستان میرود و میتازد و میغرد و فریاد نسلی آرمانخواه را که هرگز در طول تاریخ به آرزویش نرسید و قربانیها داد را بهگوش خوانندگانی میرساند که با آن که میدانند یوز در خطر انقراض است همچنان به او امید دارند. در صفحهبهصفحه داستان با نثری شاعرانه و نمادین اسطوره میسازد و اسطوره میزداید و انسان مدرن سرخورده از یأس روزگار را نوید و امید میبخشد. گرچه از مرگ روایت میکند و فقدان را از این داستان به آن داستان بهدوش میکشد اما هنوزم همان یوزپلنگی است که میدوید؛ جاهطلب و زیبا و یکنفس. «طاهر»، «مرتضی» و «ملیحه» شخصیتهای غالب داستانهای او هستند. آنان در زمان داستانی نویسنده متولد میشوند، قد میکشند، پیر میشوند و میمیرند. مردان و زنان بیگناهی که اگر پیراهنشان را کنار بزنند، پوششی از معصومیتشان دیده میشود که روی استخوانهایشان پوشیدهاند؛ معصومیتی بکر و آرام که نه افسوس، که تفکر را به بار میآورد. آنها با همهٔ معصومیت و بکری خود آرامشی را بر هم میزنند… . در اکثر داستانها یک چیز، انسان، شیء، احساس و… از بیرون به درون نفوذ کرده و برای مدتی آرامش موجود در داستان را بر هم میریزد.
جلسات نقد و بررسی
کانون شعر و ادب دانشگاه گیلان با همکاری بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان مراسم بزرگداشت بیژن نجدی را همراه با نقد و بررسی کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» در روز چهارشنبه ٢۴ آبان ١٣٩۶ مقارن با زادروز بیژن نجدی و همزمان با روز کتاب در تالار حکمت دانشکدهٔ ادبیات و علومانسانی دانشگاه گیلان برگزار نمود. دراین مراسم که "پروانه محسنی آزاد" و "ناتانائیل"( همسر و فرزند نجدی) نیز حضور داشتند؛ دکتر نگین بینظیر (عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)، سینا جهاندیده(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، شاعر و نویسنده) و کیهان خانجانی(نویسنده و مدرس داستان نویسی) به نقد و بررسی کتاب، پرداختند.[۲۶]
بررسی داستانها از منظر فرم و ساختار
سپرده به زمین
ملیحه و طاهر زوجی ناباروراند. بهواسطهٔ ملیحه، کودکی مُرده را به فرزندی قبول میکنند و آن را مانند درخت در خاک میکارند. بدین سان مرگ را به زندگی تبدیل میکنند. و زندگی آنها سرشار از امید میشود. جهان گفتمان این داستان و داستانهای دیگر بهظاهر با ناامیدی یا مرگ تمام میشود. اما در واقع به سنتها خدشه وارد میکند. همین که کودک مردهای باعث تداوم نسل شود، بهگونهای طنزآمیز سنت تدوام نسل را مورد تردید قرار میدهد.[۲۷]
شب سهرابکشان
نخستین چیزی که در داستان توصیف میشود پردهٔ نقالی است. این پرده تمام هویت ایران را در خود جای داده است. پردهٔ نقالی در سیر روایی داستان نقش کلیدی دارد و تمام حوادث و گفتوگوها حول آن میچرخد. هم سهراب و هم رستم بر پردهٔ نقالی در آتش میسوزند. در شکلگیری شخصیت مرتضی اسطورهٔ «سهراب» بازتاب یافته است. سهراب در شاهنامه چهار ویژگی مهم دارد: جوانی، بیقراری، پرسشگری و ناکامی. همین چهار ویژگی را در وجود مرتضی بهشکل امروزی میبینیم. با تغییر داستان اساطیری به داستان امروزی، جدال به جای رستم و سهراب، میان سید و مرتضی رخ میدهد. انتخاب مرتضی بهعنوان فردی لال، بهگونهای شخصیت سهراب را که گویی لال بوده و خود را به پدر معرفی نکرده است، بازنگری میکند و به این ترتیب سنت پسرکشی و پدرکشی بهصورتی طنزآمیز با جدال میان سید و مرتضی بازسازی و به سخره گرفته میشود. [۲۸]
استخری پر از کابوس
ﻣﺮﺗضی ﭘﺲ از ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎل دوﺑﺎره وارد زادﮔﺎﻫﺶ میﺷﻮد و در ﻫﻤﺎن روز اول ﺑـﻪسبب ﻛﺸﺘﻦ ﻳﻚ ﻗﻮ ﺑﺎزداﺷﺖ میﺷﻮد. ﺷﻬﺮدار از اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻧﺎراﺣﺖ اﺳﺖ و از ﺳﺘﻮان میﺧﻮاﻫـﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﺮم را ﻣﺠﺎزات ﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺎ ﺳﺘﻮان با وجود ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻣﻘﺎﻣﺎت ﺷﻬﺮ، بهسبب ﺣﺴـﻦﻧﻴـﺖ مرتضی ﻛﻪ ﻗﺼﺪش ﻧﺠﺎتدادن ﻗﻮ از آﻟﻮدگی ﺑﻪ ﮔﺎزوﻳﻴﻞ ﺑﻮد، او را آزاد میﻛﻨﺪ. زاویهدید در این داستان، سومشخص نامحدود و نگاه راوی از پشتسر است. مهمترین ترفند سینمایی این داستان استفاده از « فلشبک» است که موجب میشود خط زمانی داستان گم شود و گذشته و حال و آینده به هم گره بخورد.[۲۹]
روز اسبریزی
اسب دوسالهٔ قالاخان در مسابقه برنده میﺷﻮد و قالاخان به این اسب توجه ویژهای دارد. روز ﺑﻌﺪ دﺧﺘﺮ ﻗﺎﻻﺧﺎن ﺑﺪون زﻳـﻦ، ﺳـﻮار اﺳـﺐ میﺷﻮد. آﺳﻴﻪ و اسب، دﻫﻜﺪه را ﺑﻪﻫﻢ میرﻳﺰﻧﺪ و همین موجب خشم قالاخان به اسب میشود. ﻗﺎﻻﺧﺎن اﺳﺐ ﻧﺎزﭘﺮورده را ﺑـﻪ ﮔـﺎری میبندد. ﺑﻌـﺪ از مدتی ﮔـﺎری را از اﺳـﺐ میﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺑﺮای اﺳﺐ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺨﺖ اﺳﺖ و اﺣﺴﺎس میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺸﺘﺶ خالی ﺷﺪه اﺳﺖ. در ﭘﺎﻳﺎن راوی و اﺳﺐ ﺑﻪگونهای ﻫﻢذاتﭘﻨﺪاری میکنند. داﺳﺘﺎن ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻔﺲ ﻳﻚ اﺳـﺐ ﺑـﻪﻋﻨـﻮان ﻗﻬﺮﻣـﺎن اصلی داﺳـﺘﺎن اﺳـﺖ. اﻣـﺎ اﻳـﻦ ﺧﻮدﮔﻮیی از دو زاوﻳﻪدﻳﺪ و ﺑﺎ دو راوی رواﻳﺖ میﺷـﻮد، یعنی داﺳـﺘﺎن دارای زاوﻳـﻪدﻳـﺪ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻳﺎ ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻮازی دو دﻳﺪﮔﺎه و ﺟﻬﺎن را در ﻳﻚ ﺟﻬﺎن کلی ﺣـﺎﻛﻢ ﺑﺮ داﺳﺘﺎن ﻧﺸﺎن میدﻫﺪ. دویدن اسب بستهشده به گاری، بهواسطهٔ جابهجایی ضمیرها در متن، این باور را ایجاد میکند، که انسان مانند اسب برای گذران زندگی و رسیدن به اهدافش میدود و از او بیگاری کشیده میشود.[۲۹]
تاریکی در پوتین
این داستان همراه با تداعیهای خاطرات قهرمان داستان و تداخل این تداعیها با روایت و درهم آمیختن زمان حال و گذشته نوشته شده است. نویسنده در بخشهایی از روایت، بازگشت ذهنی قهرمان داستان را به گذشته با روایت اصلی داستان در هم میآمیزد. بدین ترتیب داستان با پایانی باز خاتمه مییابد؛ پایانی که خواننده میتواند با توجه به افقهای ذهنی خود آن را شكل دهد و نجدی این آزادی را برای انتخاب پایانبندی داستان در اختیار خواننده قرار میدهد. باورنکردن مرگ طاهر از سوی پدر و ادغام مفهوم مرگ با یافتن پوتین در رودخانه، به بازنگری مقولهٔ مرگ و زندگی میانجامد. چرا که طاهر در همهٔ داستانها حضور دارد. در برخی زندگی میکند و در برخی میمیرد.[۳۰]
چشمهای دکمهای من
در داستان «چشمهای دکمهای من»، عروسکی با چشمهای دکمهای به مادرِ فاطی تبدیل میشود و پیشانگاشت مرگ به باور بیمرگی تغییر میکند، چرا که عروسک در پیشانگاشت مخاطب حیات ندارد و مادر فاطی هم مرده است. اما عروسک احساس دارد و حرف میزند، پس مادر فاطی هم نمرده است.[۲۷]
مرا بفرستید به تونل
مرتضی، مُردهای است که جسدش در پزشک قانونی با دکتر و دستیار، وارد مکانی تونلْ شکل در دستگاههای بزرگ رایانهای میشود، تا بعد از طی مراحلی، جواز دفن صادر شود؛ اما آن روز، دکتر برنامهای به دستگاههای رایانه میدهد. این برنامه، باعث میشود تمام خاطرات مرتضی از قسمتی بهنام لایههای فراموشی مغز (که سلولهای این قسمت، هنوز نمردهاند و اندکاندک در حال مردن هستند) روی کاستی ضبط شود. وقتی دکتر موفقیت خود را در این کار میبیند تصمیم میگیرد خودش هم مثل جسد، وارد تونل رایانهای شود، تا رایانه، تمام خاطرات فراموششده او را بیرون بکشد؛ چرا که او معتقد است: «همهٔ ما توی کلّههای خودمان دفن شدهایم». نقش تونل به محلی برای شناخت خود، و بازیابی خاطرات تبدیل میشود. به همین دلیل دکتر مرادی در تونل خاطرات میمیرد تا ذهن خود را بشناسد.[۳۱]
خاطرات پارهپارهٔ دیروز
«خاطرات پارهپارهٔ دیروز» بیان وقایع مربوط به نهضت جنگل و اتفاقات پیرامون آن مانند دارزدن دکتر حشمت است، اما داستان فقط بیان یک واقعهٔ تاریخی نیست بلکه به چیزی گستردهتر از یک واقعه توجه میکند. پدربزرگ «خاطرات پارهپارهٔ دیروز» یا همان میرآقا بهسبب شخصیتش، تکیهگاه فامیل و آشنایان، فیالواقع یک «نشانه» است. بیژن نجدی در داستانهای خود جابهجا از بیانی نمادین استفاده میکند. نشانهها استفاده از کلماتیاند که بهجای اشارهٔ مستقیم به موضوعی آن را غیرمستقیم و بهواسطهٔ موضوعی دیگر بیان میکنند. بیان نمادین میتواند هنر یادکردن از چیزی باشد که بهواسطهٔ آن حس و عاطفهای خاص که در فرد وجود دارد بیان میشود. نشانهها در عین حال باعث میشوند که آدمی به جهانی گستردهتر از جهان موجود توجه کند و به همان میزان ابعاد واقعیت را عمیقتر از آنچه نخست به چشم میآید، ببیند. اینها همه بدان علت است که واقعیت چنان که مینمایاند نیست بلکه پیچیدهتر و گاه درکناشدنی است.[۳۲]
سهشنبهٔ خیس
در داستان «سهشنبهٔ خیس»[۳۳] نعش چتر به نعش طاهر تبدیل میشود و مثل فضای گفتمانی دیگر داستانها جای انسان و اشیا عوض میشود.[۲۷] استخدام واژگان هراسآور در تصاویر تشبیهی، بیانگر درد عمیق، کهنه و التیامنایافتنی در درون نویسنده است. وجود تصاویر خشونتگرا در واقع بازتاب دردی است که نجدی از مشاهدهٔ گلوله و زندان و قطرههای خون و تکهتکهشدن در طی سالیان عمرش در سینه دارد. «این طرف در بزرگ اوین که مثل زخمی کهنه و خشک که خونریزیاش بند آمده باشد، باز بود. (ص، ٧٢)» این طرز بیان نجدی، طرز بیان هدایت در بوف کور را در ذهن تداعی میکند.[۳۴]
گیاهی در قرنطینه
طاهر برای خدمت سربازی مجبور میشود به دکتر برود. دکتر با دیدن قفلی درون گوشت کتفش متعجب میشود. در این میان داستانی که طاهر روایت میکند، جهانی ایجاد میشود که جهان دیگری را در خود درونهگیری میکند؛ آن جهان قفلی است که به گوشت طاهر وصل است و جهان درونهگیریشده عقبرفتی است که علت حضور این قفل را نشان میدهد. در پایان بعد از جراحی قفل، طاهر به همان وضعیتی برمیگردد که قبل از نصب قفل داشت و به قرنطینه میرود. طاهر به گیاه تبدیل میشود و سپس او را قرنطینه میکنند. این رویداد با استفاده از پیشانگاشت مفهوم گیاه ساخته میشود و باور رواج بیماری در داستان شکل میگیرد تا طاهر مانند گیاه به قرنطینه فرستاده و در خود زندانی شود.[۲۷]
سبک کتاب، جهانهای داستانی نو
از مهمترین ویژگیهای سبکی نجدی، استفاده از امکانات جهانهای زیرشمول عبارات اشاری است. او با عقب و جلوکردن زمان و مکان و گاهی ضمایر، به ایجاد جهانِ داستانی نو دست میزند. برای مثال در داستان «سپرده به زمین» در بخشی از داستان که ملیحه خطاب به طاهر میگوید به بیرون از خانه سرکی بکشد، کلمهٔ «بیرون» حواس طاهر را به خاطرهای در گذشته میبرد. اما این خاطره از زبان راوی بهصورت سومشخص بیان میشود. در آخر بند، ملیحه و طاهر و راوی هر سه فقط با جملهٔ «با تو هستم طاهر ببین چه خبره» از فضای آن خاطره (عقبرفت) بیرون میآیند. این خاطره که یک جهان زیرشمول است، به ساخت بخشی از داستان میپردازد که شخصیتگستر و صحنهگستر است. در واقع تغییر ضمیراشاری و مکانروایی و همچنین زمانروایی با تغییر یک جهان به جهان دیگر رخ میدهد و روایت داستانی شکل میگیرد. از این نمونهها در داستانها بسیار است و در واقع شگردی برای کشش بیشتر مخاطب برای خواندن متن و نزدیککردن او به داستان است.[۲۷]
ویژگیهای مهم کتاب
نجدی در آثار خود با ایجاد عناصر مشترک در همهٔ داستانها جهان گفتمانی منسجمی را ایجاد میکند و بدین سان داستانهای مجزا را بهصورتی نامرئی بههم مرتبط میکند. این ویژگی، او را از دیگر نویسندگان متمایز میکند. [۲۷] نویسنده از زاویههای تند و شکنندۀ واقعیت، شروع میکند و با رؤیاهای تاریخیاش به نشاندادن و سپس به فروپاشی ارزشهای انسانی در جامعهای بحرانزده میرسد. در فضای آثار نجدی، همواره موقعیت درون «متن» فضای بیرون را تازه و گرم نگاه میدارد. در این مجموعه، آدمها ساخته نمیشوند، بلکه در سراسر متن، حضوری جدی و محوری دارند و گاه در کنار هم، فضای آشوبزده را پیش میبرند. بهخصوص عناصر زبانی و حس شاعرانگی، دستمایۀ دیگری است که نویسنده را به ایستگاههای تازهای از دغدغههای انسان میکشاند. حس «روایت» از درون قصه، به مخاطب امکان میدهد تا از سطح وقایع به عمق زندگی سفر کند و آن ضربۀ سنگین و چه بسا نهایی اثر را ذرهذره و بیواسطه دریابد.[۱۳]
جهانهای متن در نوشتار شاعری شگردمند
با توجه به مطالعهٔ آثار نجدی، هر جهان میتواند جهانهای دیگری را در خود درونهگیری کند و به شکلگیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بیانجامد. جهانهای زیرشمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعالسازی «داستانهای زیرساختی» میانجامد که مشخصهٔ اصلی آثار نجدی است.[۲۷]
جهانِ جانبخشی به طبیعت
در جهان بیژن نجدی اشیاء ساکن و فراموششده جان میگیرند. چتر، روزنامه، توپ، پوتین و... نه تنها مفاهیم نهفته در تاروپودشان که خود نیز بهعنوان شخصیتهای داستانی یا مؤلفههایی تأویلپذیر شناخته شوند. در داستان فرار مرتضی از دست ژاندارمها چنان با طبیعت پیرامونش عجین میشود که بازشناسایی طرح داستان از زبان آن ممکن نیست. «مرتضی کف پاهایش را روی آسمان گذاشت. دوباره خورشید را لگد کرد و تا پیرهن خودش را به آب زد.» «چون دستهای مرتضی بین برگها بود و پاهایش لای ریشهٔ درختان از زمین فرو رفته گونههای صورتش برگ شده بود.»[۳۵]
عناصر و نشانگان در متن
عناصر جهانساز هر گفتمان، مرزهای مکانی جهان متن را مشخص، و وقوع گفتمان را در مکانی خیالی یا واقعی امکانپذیر میکند. مکاننماهایی مانند اینجا و آنجا و همچنین قیدهای مکانی، همه به ساخت مکان گفتمانی داستان کمک میکند. البته میان تجربه درک مکانی و زمانی انسان از محیط پیرامون پیوندی وجود دارد که به ساخت بافت منجر میشود. در نتیجه میتوان شاخصهای مکانی داستان را همسو با شکلگیری روایت قرار داد، چنان که در ابتدای داستان، طاهر سعی در کشف خود دارد و در پایان، پس از کاشتن کودک مرده بهمثابه درختی در خاک برای تداوم نسلش؛ به قطار بهمثابه آیندهای دور نگاه میکند. در حالی که در بالکن خانهاش ایستاده است. به این ترتیب ساخت روایی داستان بر حول نشانههای مکانی و زمانی و شخصیتها و همچنین اشیائی که فضای داستان را میسازند، شکل میگیرد.[۲۷]
جهانهای زیرشمول نگرشی،اساس داستانهای نجدی
مهمترین ویژگی سبکی نجدی، بیان جهانهای زیرشمول باوری، هدفی یا آرزو بهواسطهٔ کاربرد کلماتی است که ویژگیهای خود را بر حوزهٔ مقصد نگاشت میکنند. برای مثال:
«گفت: من دیدمش باد کردهبود. سیاه شدهبود. یه بچه بود مادر. کوچولو بود. طاهر بازوی ملیحه را گرفت. پل و آن مرد و رودخانه دور زدند و از چشمهای ملیحه رفتند.»
در این بخش راوی برای نشاندادن حالت روحی ملیحه بعد از شنیدن خبری دربارهٔ جسدی که متعلق به کودک کوچک بودهاست، کلمههایی مانند پل و مرد و رودخانه را که در یک حوزهٔ مفهومی مشترک قرار ندارند، بر یک محور مینشاند. استفاده از این جهان زیرشمول باعث شده است برخی منتقدان زبان نجدی را شاعرانه و غیرداستانی و درنتیجه مبهم بدانند. اما با بررسی داستان او در چهارچوب این نظریه این ابهام از میان میرود و خوانش متن به صورتی نظاممند امکانپذیر میشود. در نهایت میتوان گفت این نوع جهان زیرشمول شاخصه سبکی داستانهای نجدی است که بهوفور از آن در داستانهایش استفاده میکند.[۲۷]
پیرنگ
داستانها پیرنگی به سبکوسیاق مدرن دارند. در بیشتر داستانها، نشانههایی همچون حذف عناصر متعارف و شناختهٔ پیرنگ سنتی، مانند زمینهچینی، گرهافکنی، گرهگشایی... و بیاعتنایی به توجیه و چرایی علتها و ارائهندادن پیشینهای روشن از شخصیتها و تبییننکردن موقعیت آنها در داستان، موجب تحقق "'پیرنگ حذفی"' شده است. در برخی دیگر از داستانها شاهد "'پیرنگ استعاری"' هستیم. در پیرنگ استعارهای، سطح ظاهری داستانها در حقیقت در حکم استعارهای است برای لایهٔ معنایی ژرفتری که مضامین مهمی را در ارتباط با هستی انسان و روابط و مناسبات انسانی بازگو میکند.[۳۶] همسر نجدی معتقد است در نامههای خصوصی و شاعرانهای که نجدی از جبهه برای او میفرستاد پیرنگ برخی از داستانها مشهود است.[۳]
نثر داستان
شکل مسلط روش بیان متن در داستانها زبانی خاص و غیرمعمول است که قراردادهای جدید، نشانههای جدید، و سپس معانی چندگانه را در راستای تکوین حوادث قصه به آنها میافزاید. اندیشه و نگرش متفاوت بیژن نجدی نسبت به جهان پیرامونش به رخدادی زبانی میانجامد که غریب است. جنسش احساس میشود اما با این همه روند شکلگیری قصه را متوقف نمیسازد. تنها خواننده را به تأمل بیشتر در معنی جملههایی که گاه به شعر پهلو میزنند، وا میدارد.[۳۵]
زبان داستان یا زبان شعر
در آثار نجدی تلفیق شعر و داستان رویکردی را پیش روی مخاطب میگذارد. نجدی در تصویرسازی زبان ویژهای را کشف کرد که بهسمت برقراری ارتباط بین محتوا و ساختار در جهت ارائهٔ تصاویر بکر میرود. زبان نجدی متفاوت است و صناعات بدیع ادبی و شناختهشدهٔ زبان فارسی را در خدمت داستان میگیرد. اگر از منظر زبانشناسی به زبانِ بهکار برده شده در داستانهای نجدی بنگریم در بعضی از داستانها با متن داستانیای روبرو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم، شعر است. آن چه در زبان نجدی بهحد وفور موج میزند وجود استعارههااست که در محورهای جانشینی زبان قرار میگیرند. انواع استعاره، تشبیه، تشخیص، فضاسازی، حسآمیزی و تصویر از مهمترین دستاوردهای این زبان خاص است.[۳۷]
نمونههایی از بهکارگیری آرایههای ادبی در «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»:
تشبیه مطلق[۳۷]
- گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود. "'(داستان خاطرات پارهپارهٔ دیروز)"'
- دهانش مثل ماهی تازهصیدشده باز و بسته میشد. "'(استخری پر از کابوس)"'
- مه غلیظ دهکده، طاهر را توی مشتش گرفته بود. "'(سهشنبهٔ خیس)"'
- یک دایرهٔ زرد پای فانوس در حیاط نشستهبود. "'(شب سهرابکشان)"'
- پاییز خودش را به آبیِ چتر میزد. "'(سهشنبهٔ خیس)"'
استعاره مجمل (حذف وجهشبه)[۳۷]
- گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود. "'(استخری پر از کابوس)"'
- آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده بود. "'(روزاسبریزی)"'
- پشت پنجرهها پردهای از گرمای بخاری آویزان بود. "'(سهشنبهٔ خیس)"'
- تاریکی شب روی تاریکیهای چاه ریخته میشد. "'(شب سهرابکشان)"'
تشبیه بلیغ (حذف مشبهبه و ادات تشبیه) [۳۷]
- خانم روی دستهای ملیحه ریخته میشد. "'(سهشنبهٔ خیس)"'
- با انگشتش آب را سوراخ میکرد. "'(تاریکی در پوتین)"'
تشخیص [۳۷]
- زمستان سفیدی آن طرف پنجره سرمای سفیدش را از راه میبرد. "'(سپرده به زمین)"'
- مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد میآمد به مرتضی نشان داد. "'(شب سهرابکشان)"'
- از چشمهایش صدای شکستن قندیلهای یخ به گوش میرسید. "'(روز اسبریزی"')
- صدای تمام شدن روز را میشنیدم. "'(روز اسبریزی"')
زنان در یوزپلنگانی که با من دویدهاند
در داستانهای نجدی زنان و مردان در کنار هم هستند نه در مقابل هم. زنان شخصیتی ایستا دارند و تحولی در آنان مشاهده نمیشود اما چند ویژگی مهم دارند. چه در جایگاه همسر و چه در مقام مادر عفیف و پاکدامناند. همواره در پی اثبات خویشتن بوده و در رویدادهای مختلف حضور دارند حتی اگر حضورشان پرنگ نباشد. سرشار از مهربانی، عشقورزی و وفاداریاند حتی پس از مرگ.[۳۹]
شخصیتپردازی
جهان گفتمان این کتاب براساس احساسات و باورهای شخصیتهای داستان شکل میگیرد. در اکثر داستانها شخصیتهایی منزوی و تکافتاده که هیچ مراودهای با اطرافیان خود ندارند و از طریق تکگوییهای نامنسجم خود و با نمایش جریال سیالذهن، به برونریزی ضمیر ناخودآگاه خود مشغول هستند.[۳۶]
الهام از شخصیتها
در داستان «شب سهرابکشان» شخصیت مرتضی از سهراب ِشاهنامه و راوی داستان از «فردوسی» الهام گرفته است.[۲۷]
شخصیتهای اصلی
«طاهر» در همهٔ داستانها حضور دارد؛ در برخی زندگی میکند و در برخی میمیرد. «ملیحه»، شخصیتی که به آینده امید دارد و میخواهد دنیای خود را تغییر دهد. شخصیتهایی چون «ملیحه» و «طاهر»، که اصلیترین شخصیتهای این جهان گفتمان هستند، باعث میشوند جهانی کلان بهوجود آید. گویی هر داستان به بخشی از زندگی طاهر و ملیحه و یا به بخشی از جهانِ این دو شخصیت مربوط است. که گاهی هر دوی این شخصیتها در این جهان کلان حاضراند. گاه فقط یکی از آن دو حضور دارد و گاهی هر دو غایب هستند. به نظر میرسد داستانهایی که با غیاب این عناصر جهانساز شکل میگیرند، بخشی از جهان را نمایش میدهند که در نزدیکی «طاهر» و «ملیحه» ولی بدون آنها روایت میشود. و همان یوزپلنگانی هستند که همراه «طاهر» و «ملیحه» در داستانها حضور دارند.[۲۷]
گزارشی از فروش کتاب
بهاستناد خانهٔ کتاب مجموع تیراژ این کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است. البته با درنظر گرفتن این نکته که در چاپ ۲۷ آماری از تعداد تیراژ کتاب وجود ندارد و برای چاپ های ۱۷ و ۲۶ هم اطلاعاتی در خانهٔ کتاب ثبت نشده است. این کتاب در سال اول با ٣٠٠٠ نسخه چاپ شد و پس از پنج سال به چاپ دوم رسید؛ یعنی یک سال پس از مرگ نجدی. رفتهرفته تعداد فروش کتاب در سال بیشتر شد و در سال ١٣٩۶ به بالاترین رقم خود یعنی ۴۴٠٠ نسخه در سال رسید. یوزپلنگان در ١٣٩٨ با ٣۶٠٠ نسخه چاپ شده است.[۵]
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
«یوزپلنگانی که با من دویدهاند» در سال ۱۳۸۹ بههمت «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه شده است. [۶]
برخی از تکداستانهای این مجموعهداستانی به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.[۶]
یوزپلنگان از منظر منتقدان و نویسندگان
شمس لنگرودی
« | ایران صد سال نیست که وارد مدرنیته شده. صد سال نیست که کتوشلوار می پوشیم. نمی توانیم انتظار داشته باشیم با آنهایی که چهارصد سال است مظهر مدرنیتهاند، مقایسه شویم. با این حال داستانهای بیژن نجدی جهانی است. منتهی جهانیشدن با یک کتاب دو کتاب نیست، باید جریان فرهنگی باشد بهویژه در ایران که کتاب همواره مترادف با مرگ بوده است.[۴۰] | » |
حسن میرعابدینی
« | نجدی در داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نشان میدهد که شعر معاصر را خوب میشناسد و از امکانات آن برای غنای داستانهایش بهره میجوید. بسیاری از نویسندگانی که میکوشند شاعرانه بنویسند، چون به جوهری یگانه دست نمییابند، کارشان تا حد قطعههای ادبی فروکاسته میشود. اما زبان داستانهای نجدی مشحون از شعر است بی آنکه «ادبی» شود و توان وصف رواییاش را از دست بدهد. زیرا وهمبینی سهم عمدهای در ساخت فضای آثارش دارد. با وهم چنان پرتوی بر عادیترین امور و اشیا میاندازد که انگار برای نخستین بار است که آنها را میبینیم. در واقع، تازگی نگاه است که شعر میآفریند و از مضمونهای بارها مطرحشده آشناییزدایی میکند.[۴۱] | » |
حسین پاینده
« | داستان مدرن غنایی با تمرکز بر عنصر شخصیت و بازآفرینی فضای شخصیتی خاص، زمینهٔ مناسبی پیدا میکند تا خواننده به پیچیدگیها و جنبههای ناپیدای وضعیتی که چه بسا هرگز خودش تجربه نکرده باشد، بیندیشد. داستان سهشنبهٔ خیس با سه نوع صور خیال آغاز میشود؛ شنیداری (صدای برخورد باران با چتر و ناودان و آسفالت)، دیداری (بخارگرفتگی شیشه پنجرهها)و بویایی (آکندهبودن هوا از بوی هیزم و نفت سوخته)[۴۲] | » |
غلامرضا طریقی
« | بیژن نجدی تا وقتی زنده بود کسی او را به رسمیت نمیشناخت. اولین بار شعرش را که میفرستد به سخره میگیرند که اینهایی که مینویسی چیست؟ اصلاً یوزپلنگهای نجدی خود شعر است.[۴۳] | » |
کیهان خانجانی
« | از ده داستان منتشرشده در این مجموعه، هشت داستان با زاویهدید سومشخص نوشته شده است، داستان «روز اسبریزی» با دو زاویهدید سومشخص و اولشخص، و داستان «چشمهای دکمهای من» با زاویهدید اولشخص. جالب این که بهلحاظ کیفیت، هر دوی این داستانها در سطح کیفی پایینتری نسبت به باقی قرار میگیرند. نجدی با آرایههایی ادبی که ابزار کار شاعران است (صنعت تشخیص و...) کار دارد اما نحو زبان را در هم نمیریزد. اصلِ چینش کلمات در سطح افقی زبان او، براساس زبان معیار است. جابهجانویسی نمیکند، مثلاً جای فعل را به میان جمله نمیآورد. شخصیتهای نجدی اغلب معضل فقدان دارند؛ فقدان فرزند (سپرده به زمین)، فقدان پدر (سهشنبهٔ خیس)، فقدان آزادی (روز اسبریزی)، فقدان طبیعت و زیبایی (استخری پر از کابوس)، فقدان قهرمان (شب سهرابکشان)، فقدان آگاهی (گیاهی در قرنطینه). شخصیتهای نجدی تودههای مردماند و دیالوگهایشان دیکلماسیون طبیعی تودههای مردم است.[۴۴] | » |
علیرضا صدیقی
« | در بررسی آثار نجدی، ابهامی که حاصل برقرارنشدن رابطهٔ طبیعی میان دال و مدلول است بهدلایل مختلف در داستانهای نجدی ایجاد میشود و ارتباط میان فرستنده و گیرنده را با اشکال روبرو میکند. نامگذاریها به گرهگشایی داستانی کمکی نمیکند. تغییر زاویهدید، بدون قرینه صورت میگیرد. درآمیختن زاویهدید اول و سوم باعث درآمیختن زمانهای روایت میشود. راوی از شخصیتهای خود آگاهی دقیق ندارد، به همین دلیل از کانونیسازی بیرونی استفاده میکند. کاربرد زبان شاعرانه، در داستانهای نجدی باعث افزایش ابهام و دشواری درک داستان میشود.[۲۷] | » |
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
« | یوزپلنگ یکی از حیوانات رو بهانقراض طبیعت است. دونده و جاهطلب. اما جاهطلبی زیبایی در یوزپلنگ است. در طول تاریخ گاهی این رفتار در انسان بهوجود میآید. یعنی یک نسل آرمانی دارد، رویایی دارد و برای رسیدن به آن رویا که من اسمش را جاهطلبی زیباشناسانه میگذارم، دقیقاً همچون یوزپلنگ رفتار میکنند. اما تاریخ ثابت کرده است که آنها هرگز به رویاهایشان نمیرسند و عملاً در ایران و در سرتاسر جهان همواره این آرمانخواهان بزرگ، یوزپلنگان جهان، مورد تهاجم ضدخودشان قرار گرفتهاند و میبینیم که امروزه هم در جهان رو بهانقراضاند. این وجهتسمیه برایم انطباق دارد به هر انسان آرمانخواهی که در طول تاریخ برای انسان دویده است.[۱۷] | » |
ردپای گلشیری و شاملو
بیژن نجدی سیالذهن و شکست روایت را از "'گلشیری"' تأثیر گرفت و کلام شاعرانهاش را به آن افزود. رد "'شاملو"' بر آثار نجدی قابلتأمل است. شاملو، که واژهساز بود و با غنای کلامی که داشت در خلق واژههای جدید میکوشید، در نجدی این تأثیر را ایجاد کرده است که او نیز به دنبال زبانی نو و واژههایی بکر و جدید است.[۱۳]
اقتباسهای هنری از کتاب
پس از مرگ بیژن نجدی داستانهای «"'تاریکی در پوتین"'»، «"'سپرده در زمین"'»، «"'گیاهی در قرنطینه"'» و «"'استخری پر از کابوس"'» اساس سناریوی فیلمهای کوتاه قرار گرفت. فیلم «"'سپرده به زمین"'» را "معصومه صالحبیگی" ساخته است و در این باره گفته است: «داستانهای بیژن نجدی تاثیرگذار است و چون هر کسی آنها را بخواند، گرایش خاصی به آنها پیدا میکند، بیشترشان به فیلم تبدیل شدهاند. من هم با توجه به درونیات خودم این داستان را انتخاب کردم.[۱۰] فیلم «"'خانهٔ زیر آب»"'، ساختهٔ «سپیده فارسی» که در سال ١٣٨٧ ساخته شد اقتباسی آزاد از سه داستان کوتاه این مجموعهداستانی است. این فيلم سينمايی در بخش مسابقهٔ سیوسومين دورهٔ جشنواره فيلم مسكو بهنمايش درآمد. و در جشنوارههای مختلف فيلم از جمله دوبی و فرايبورگ شركت داشته و در جشنوارهٔ فيلم شانگهای نيز پذيرفته شده است. [۴۵] این فیلم از شبکهٔ بیبیسی فارسی و از برنامه آپارات بهنمایش درآمد.[۴۶]
جملههای ماندگار کتاب
"'اینجا هم لایههای فراموشی است. صداهایی که ما میشنویم به اینجا که میرسد جذب این تودهٔ لیز میشود و ما آن را فراموش میکنیم، در حالی که همیشه توی کله ماست. اینجا پر از اعتقادات فراموششده است، جای دفنشدن اسم کسانی که دوستشان داشتهایم، بیآنکه بتوانیم بهیاد آوریم که آنها چه کسانی بودهاند. هزاران سلول اینجاست که کارشان فقط خاکسپاری است، خاکسپاری رویاهای ما. (ص، ۵٧) "'
"'استخر آنقدر دور بود که فقط سیاهی پلی در پنجره، بیهیچ شباهت به پرندهای از این طرف استخر، به آن طرف میرفت. (ص، ١۴) "'
"'بوی باغچههای چای از لای یقه باز پالتو به پیرهنش رسید. (ص، ١۵) "'
"'آنها در تهرانی که سهشنبهٔ فرموش شدهای داشت، از خیابانهایی گذشتند که بهخاطر اعتصابها، گاهی برق داشت، گاهی نه. گاهی تاریک بود، گاهی هم به اندزهٔ یک تیرچراغ، روشن، این بود که ملیحه و پدربزرگ نتوانستند نعش چتر را زیر هیچکدام از درختان کوچه پیدا کنند. حالا چتر هم یکی سیاوش شده بود. (ص، ٧٧) "'
جوایز کتاب
جایزهٔ قلم زرین جایزهٔ گردون[۱]
برندهٔ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات[۲]
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ
این کتاب توسط «"'نشر مرکز"'» و با طراحی جلد ثابت در تمام دفعات چاپ، توسط ابراهیم حقیقی، در ۴۰ نوبت بهچاپ میرسد که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است.[۵]
طرح روی جلد، قرابت با استعارهٔ یوزپلنگ
نوع قلمی که برای نام کتاب در طرح روی جلد انتخاب شده، بهحالتی است که گویا نوشتهها بههمراه تصویر یوزپلنگ در حال دویدن هستند. با ورود رنگ زرد یوزپلنگ به درون کلمهها، تصویر روی جلد و نام کتاب با هم قرابت پیدا میکنند. و اگر ارجاع بیرونی نام کتاب را به کسانی که دوشادوش نجدی زندگی کردهاند، آنگونه که برخی منتقدان و حتی خود نویسنده در مصاحبهای به آن اشاره کرده است، بپذیریم پیرامتن کتاب را جز متن به شمار نیاوردهایم. اما از آن جایی که تمام عناصر عینی و کلنگر ادبیات میتوانند جز متن بهشمار آیند، غیردلالتمند بهنظر میرسد یوزپلنگان را خارج از بافت کتاب و با توجه به برداشتهای شخصی تعبیر کنیم؛ آن گونه که خود نویسنده نیز یوزپلنگ را استعارهای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی دانسته است که همانند نوع یوزپلنگ در آستانهٔ انقراض و هجومپذیر هستند. [۲۷]
منبعشناسی
کتابی درباره یوزپلنگانی که با من دویدهاند
کتاب «رویای قرن دیگر» بهقلم «هاجر فیضی» دربارهٔ نمادپردازی آثار بیژن نجدی است. این كتاب شامل پنج فصل است كه كاربرد نمادها و سمبلها در آثار ادبی بیژن نجدی را نقد و بررسی میكند و به سادهسازی متن برای خواننده میپردازد. در فصل اول این كتاب به بررسی نمادها برای مخاطبانی كه خالی از ذهن در بارهٔ این نمادها باشند میپردازد و در فصل دوم كتاب استفاده از سمبلهای استفادهشده در مجموعهداستانی «یوزپلنگانی كه با من دویدهاند» و در بخش سوم نیز نمادهای مجموعهداستانی «دوباره از همان خیابانها» سادهسازی میشود.
مقالهها و پایاننامهها
- بررسی نشانهها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستانهای نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویدهاند)، محمدحسن حسنزادهنیری و زهرا علینوری، پژوهشنامهٔ ادبی و بلاغی، زمستان ١٣٩٣، شمارهٔ ٩، (ص، ١تا١٨)
- یک گلوله توی مغز این صندلی (نگاهی به دو مجموعه یوزپلنگانی که با من دویدهاند و دوباره از همان خیابانها اثر بیژن نجدی)، مهدی حسنزاده، مجلهٔ پروین، اردیبهشت ١٣٩٢، شمارهٔ ١٢، (ص، ٢٢)
- تکنیکهای روایی مدرن در مجموعه داستانهای دهۀ هفتاد (با تکیه بر آثار بیژن نجدی و ابوتراب خسروی)، هما هوشیار، مجلهٔ سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، شمارۀ ۴٨، (ص، ١٣٩تا١۵۶)
- آنیمیسم در روز اسبریزی، ثریا شفاعتی و محمدعلی گذشتی، مجلۀ زیباییشناسی ادبی، زمستان ١٣٩۴، شمارۀ ٢۶، (ص، ۴١تا۶٩)
- داستان ادبیات داستانی ایران (گزارشی از مجموعه مقالهٔ ادبیات داستانی در دانشنامهٔ ایرانیکا)، بهروز شیدا، مجلۀ ایران شناسی، پاییز ١٣٨١، سال چهاردهم، شمارهٔ ٣، (ص، ۵٣٨تا۵۵٩)
- داستان بومی در اقلیم سبز شمال و گزارشی از همایش بررسی ادبیات اقلیمی، ابراهیم خدادوست، مجلهٔ ادبیات داستانی، دی و بهمن و اسفند ١٣٨٠، شمارهٔ ۵٨، (ص، ٣٨تا۴١)
برای مطالعه بیشتر
- «افول یوزپلنگان» نقد داستان «سپرده به زمین»
- خوانشی نقادانه از «تصويرها» در داستانهای بيژن نجدی
- داستاننویسی که در داستانهايش به مبهمکردن فضای داستان توجه و علاقه دارد. اسباب و صور ابهام در داستانهای بيژن نجدی
- درهمتنیدگی رئالیسمجادویی و داستان موقعیت؛ تحلیل موردی: داستان گیاهی در قرنطینه
- درباره معادلههای داستاننویسی یک معلم ریاضی که ذهنش پر از شعر بود.بیژن نجدی چگونه این همه خوب مینوشت؟
نوا، نما و نگاه
بیستوپنج سال پس از انتشار «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» کتاب صوتی این اثر با صدای "'پیام دهکردی"' و بههمت موسسهٔ «نوین کتاب گویا» تولید شد . پیام دهکردی در این زمینه گفت: «من کتاب را سالها پیش خوانده بودم. اثر عجیب و غریبی است. چند وقت پیش هم به یکی از دانشجویانم گفتم کتابهایی هست که باید قبل از مردن آن را خواند و یکی از آنها همین اثر است.» [۴۸]
یوزپلنگانی که با من دویدهاند به روایت سینما
-
"'فیلم «خانه زیر آب» اقتباسی آزاد از «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»"' -
"'فیلم «خانه زیر آب» از شبکه بیبیفارسی بهنمایش درآمد."' -
"'فیلم «خانه زیر آب» در جشنوارههای سینمایی شرکت داده شد."' -
"'فیلم «سپرده به زمین» اقتباسی آزاد از «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» "' -
"'پشتصحنه فیلم «سپرده به زمین» "'
تصاویری از صفحات کتاب
-
"'چشمهای دکمهای من"' -
"'سهشنبهٔ خیس"' -
"'شب سهرابکشان"' -
"'خاطرات پارهپارهٔ دیروز"' -
"'مرا بفرستید به تونل"'
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «جایزهٔ گردون».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «نامههای نجدی به همسرش».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «مؤلفههای پستمدرن یوزپلنگانی که با من دویدهاند».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «مشخصات کتابشناختی».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ «یوزپلنگان».
- ↑ «یوزپلنگانی که یا من دویدهاند».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ «دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ «نگارش یوزپلنگان».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «اقتباس هنری از کتاب».
- ↑ «دويدن با يوزپلنگ».
- ↑ «جهانبینی اسطورهای؛ اسطورهزایی و اسطورهزدایی در داستانهای بیژن نجدی».
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ «نقد یوزپلنگان».
- ↑ «زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی».
- ↑ بیژن نجدی، یوزپلنگانی که با من دویدهاند، ۵.
- ↑ بیژن نجدی، یوزپلنگانی که با من دویدهاند، ۴.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی».
- ↑ «یوزپلنگ استعاره از چیست؟».
- ↑ «یوزپلنگی که بهرگبار بستند».
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «بازنویسی داستانهای نجدی».
- ↑ «حکایت خانهای زیر آب».
- ↑ «پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩۴».
- ↑ «کتابی دربارهٔ یوزپلنگانی که با من دویدهاند».
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ «پشتصحنهٔ فیلم کوتاه «سپرده به زمین»».
- ↑ «پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩٨».
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ «جلسهٔ نقد».
- ↑ ۲۷٫۰۰ ۲۷٫۰۱ ۲۷٫۰۲ ۲۷٫۰۳ ۲۷٫۰۴ ۲۷٫۰۵ ۲۷٫۰۶ ۲۷٫۰۷ ۲۷٫۰۸ ۲۷٫۰۹ ۲۷٫۱۰ ۲۷٫۱۱ ۲۷٫۱۲ «بررسی عناصر جهان متن».
- ↑ «شب سهرابکشان».
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ «زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی».
- ↑ «بررسی جایگاه خواننده در داستانهای پستمدرن بیژن نجدی».
- ↑ «مرا بفرستید به تونل».
- ↑ «خاطرات پارهپارهٔ دیروز».
- ↑ «صوتی سهشنبهٔ خیس».
- ↑ «هنجارگریزی معنایی در داستانهای بیژن نجدی».
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ «نویسندهای به یک دنیای غرابت».
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ «تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم».
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ ۳۷٫۳ ۳۷٫۴ «داستانهای نجدی از منظر زبانشناسی».
- ↑ «چشمهای دکمهای من».
- ↑ «زنان در یوزپلنگان».
- ↑ «گفتوگو با شمس لنگرودی؛ بنجامینباتن ادبیات ایران».
- ↑ «دیدگاه حسن میرعابدینی به یوزپلنگان».
- ↑ «دیدگاه حسین پاینده به سهشنبهٔ خیس».
- ↑ «دیدگاه غلامرضا طریقی بر یوزپلنگان».
- ↑ «دیدگاه کیهان خانجانی به یوزپلنگان».
- ↑ «شرکت در جشنوارههای سینمایی».
- ↑ «فیلم خانه زیر آب».
- ↑ «رویای قرن دیگر».
- ↑ «کتاب صوتی».
منابع
- نجدی، بیژن (۱۳۷۳). یوزپلنگانی که با من دویدهاند. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۰۱۰-۸.
پیوند به بیرون
- «جوایز یوزپلنگانی که با من دویدهاند». آرشیو روزنامهٔ اعتماد، پنجشنبه۲۰آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «برندهٔ منتقدان و نویسندگان مطبوعات». ایرنا، ۹شهریور۱۳۹۸. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «نامههای بیژن نجدی به همسرش». ایرنا، ۲۳تیر۱۳۹۴. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «مؤلّفههای پستمدرن مجموعهداستانی یوزپلنگانی که با من دویدهاند». فصلنامهٔ علمی پژوهشنامهٔ ادبیات داستانی. بازبینیشده در ٢خرداد۱۳۹٩.
- «یوزپلنگانی که با من دویدهاند». خانهٔ کتاب. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «بیژن نجدی؛ یوزپلنگی که هنوز میدود». توانا. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «بیژن نجدی و یوزپلنگانی که با من دویدهاند». شبستان، ۴شهریور۱۳۹۸. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «نجدی شاعری با حساسيت سپهری و نويسندهای با تكنيک گلشيری». ایسنا، ۲۰اسفند۱۳۸۶. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «اقتباس هنری از یوزپلنگانی که با من دویدهاند». شهروند آنلاین، پنجشنبه۲٣آبان۱۳۹٨. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «دويدن با يوزپلنگ». روزنامه اعتماد، پنجشنبه۲٧آبان۱۳۹٧. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «جهانبینی اسطورهای؛ اسطورهزدایی و اسطورهزایی در داستانهای بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «مراسم بزرگداشت شاعر و نویسندهٔ نامور، زندهیاد بیژن نجدی». دانشگاه گیلان، پنجشنبه۲۴آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «سهشنبه خيس باران نيامد؛ روایتی از زندگی بيژن نجدی در گفتوگو با همسرش». ایسنا، ۱۳دی۱۳۸۵. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی در یوزپلنگانی که با من دویدهاند». پرتال جامع علومانسانی. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ١۶خرداد۱۳۹٩.
- «پایانی در مثلث تلخی، سردی و صنعت». پایگاه اطلاعرسانی حوزه، شهریور ١٣٨٠. بازبینیشده در ١٧خرداد۱۳۹٩.
- «درباره اهمیت بیژن نجدی و سمبلهایش». فرادید، ۲۷خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ١٧خرداد۱۳۹٩.
- «داستان سهشنبهٔ خیس به زبان انگلیسی». asymptotejournal. بازبینیشده در ١٩خرداد۱۳۹٩.
- «روایتی از بهرگباربستن پدر بیژن نجدی». لاهیگ، ۴شهريور۱۳۸۷. بازبینیشده در ۴٢خرداد۱۳٩٩.
- «داستان صوتی سهشنبهٔ خیس». طاقچه. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «هنجارگریزی معنایی در داستانهای بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ١۶خرداد۱۳۹٩.
- «نویسندهای به یک دنیای غرابت؛ بررسی سه مجموعهداستانی، یوزپلنگانی که با من دویدهاند، دوباره از همان خیابانها، و داستانهای ناتمام». پرتال جامع علومانسانی. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم (با تأکید بر آرای چارلز می و سوزان فرگوسن)». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ٩خرداد۱۳۹٩.
- «گذر و نظری از علی شاهعلی بر تمام داستانهای نجدی». خانهٔ داستان چوک. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ٩خرداد۱۳۹٩.
- «نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی؛ این روزها منیژه کجاست نمیدانم». آرشیو روزنامه شرق، ۱۰مرداد۱۳۸۵. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «یوزپلنگ استعارهای از نسل، نهاد، آرمان». کافه داستان. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «زندگی با بيژن، شعر و داستان از نگاه همسرش». لاهیگ، ۲۵آبان۱۳۹۰. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «جکایت خانهای زیر آب». همشهری آنلاین، ۲۵ تیر۱۳۸۸. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «کتاب «یوزپلنگانی که... » در فهرست کتابهای پرفروش ١٣٩۴ است.». مَد و مِه، ١٣٩۴. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «رونمایی از کتاب رویای قرن دیگر». ایرنا، ٢٣آبان۱۳۹٧. بازبینیشده در ١٧خرداد۱۳۹٩.
- ««سپرده به زمین» روایت سینمایی تینا پاکروان از داستان بیژن نجدی است». ایبنا، دوشنبه ۲۰آبان۱۳۹۸. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «پرفروش در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ١٣٩٨». ایسنا، ۱۵اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «داستانهای بیژن نجدی از منظر زبانشناسی». فصنامهٔ ادبی خوانش، زمستان ١٣٨٨. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «شاعری که بر مرگ داستانهایش غلبه داشت.». دیار میرزا، ۲۴آبان۱۳۹٢. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «یوزپلنگ قلههای ادب گیلان». گیلان خبر، ۲۵آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.
- «بررسی جایگاه زن در یوزپلنگانی که با من دویدهاند». پایگاه مجلات تخصصی نور. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹٩.
- «بازنمایی حالات ذهنی در سهشنبهٔ خیس». مجلهٔ هنری تحلیلی کافه کاتارسیس. بازبینیشده در ٢خرداد۱۳۹٩.
- «یوزپلنگان خود شعر است». خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۶اردیبهشت ۱۳۹۷. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «گفتوگو با شمس لنگرودی؛ بنجامین باتن ادبیات ایران». راه برترینها، ۲۲فروردين۱۳۹۷. بازبینیشده در ٢٢خرداد۱۳۹٩.
- «بازتاب اسطورهٔ رستم و سهراب در شب سهرابکشان». پایگاه مجلات تخصصی نور. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «فیلم خانهٔ زیر آب». بیبیسی فارسی، ١۴خرداد۱۳۹٣. بازبینیشده در ٧خرداد۱۳۹٩.
- «بررسی جایگاه خواننده در داستانهای پستمدرن بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ١۶خرداد۱۳۹٩.
- «نمايش «خانه زير آب» در بخش مسابقه جشنوارهٔ فيلم مسكو». خبرگزاری فارس، ٧تیر۱۳۹٠. بازبینیشده در ١۶خرداد۱۳۹٩.
- «جهان از نگاه چشمهای دكمهای». جامجم آنلاین. بازبینیشده در ١۶خرداد۱۳۹٩.
- «رویای قرن دیگر (نمادپردازی در داستانهای بیژن نجدی)». خانه کتاب. بازبینیشده در ١٧خرداد۱۳۹٩.
- «کتابی صوتی یوزپلنگانی که با من دویدهاند». خبرگزاری مهر، ۲۱اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ١خرداد۱۳۹٩.