پرنده من
پرندهٔ من اثر فریبا وفی نخستین رمان اوست که در سال ۱۳۸۱ چاپ و برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزهٔ سومین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری و جایزهٔ دومین دورهٔ جایزه ادبی یلدا شد و همچنین از سوی بنیاد جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ ادبی اصفهان تقدیر شد.[۱] این کتاب، تاکنون به زبانهای مختلفی ازجمله آلمانی، اسپانیایی، آذری، روسی، سوئدی، ترکی،عربی، فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده است.[۲]
پرندهٔ من | |
---|---|
نویسنده | فریبا وفی |
ناشر | مرکز ناشر فارسی: تهران |
تاریخ نشر | ١٣٨١ |
شابک | ٩٧٨-٩۶۴-٣٠۵-۶٧٠-۴ |
تعداد صفحات | ۱۴۴ |
موضوع | اجتماعی |
سبک | واقعگرایی |
زبان | فارسی |
فریبا وفی نویسندهٔ تجربهگرایی است که در رمانهای خود، زندگی طبقهٔ متوسط را با موقعیتهای گوناگون روایت میکند. او در آثار خود به توصیف زن، جایگاه
او در جامعه و نگرش وی به هویت خویش پرداخته است. شخصیتهایی که وفی معرفی میکند، گاه در صحنهٔ جامعه تسلط خود را از دست میدهند و هویت خدشهدارشدهٔ خود را به نمایش میگذارند. «پرندهٔ من» یکی از مهمترین رمانهای معاصر در طرح مسئلهٔ هویت زنان است. نویسنده از زنانی سخن میگوید که به معنایی روشن از خود و دیگران دست نیفتادهاند. زنانی که معمولاً با بدبینی به اطراف مینگرند. راوی از آغاز، هویت جنسیتیاش نادیده گرفته میشود و همین امر، زمینهساز شکلگیری هویت خدشهدارشده میشود.[۳]
رمان، متعلق به زمان معاصر است و با ترکيب اجزای پراکندۀ روايت، سرگذشت يک زن از کودکی تا بزرگسالی، به تصوير کشيد میشود؛ پس روايت کلانداستان، مرکب از دو جز گذشته و حال است. آنچه دربارۀ دوران کودکی او روايت میشود، اهمیت بسزایی دارد؛ چراکه زمينههای شکلگيری شخصیت، نحوۀ تربيت و بهطورکلی، ريشههای رفتار او در بزرگسالی آشکار میسازد. مهمترين موضوعی که محور گفتوگوهای راوی و همسرش در روايت حال قرار گرفته، مهاجرت است. اين موضوع منجر به برملاشدن انديشههای زن و مرد در خصوص تلاش، جايگاه و وظايف هرکدام در زندگی زناشویی میشود و مضامین پیچیده در لابهلای اجزای روایت را آشکار میکند.[۴] در جهانی که وفی گزارشگر آن است، زن در جایگاهی به سر میبرد که نمیتوان برای آن جایگاه صفت «امن» را به کار برد. رمان با توصیف خانهٔ پنجاهمتری و محلهٔ تازه از زبان زنی متأهل و خانهدار آغاز میشود؛ اما احساس آزادی و خوشبختیِ پایان زندگی مستأجری در همان چند ورق ابتدایی به پایان خود میرسد. وفی، راوی و شخص اول داستانش را تا پایان بدون نام پیش میبرد. زن یکی از همه زنهای حبس شده در غربت خانه و جامانده از نگاه نویسندگان است. زنی که تکرار زندگی تکراریاش جسارت میخواهد.امیر همسر زن بدون نام کتاب رؤیای مهاجرت و زندگی آرمانی در سر دارد و فروش خانه اولین قدم میشود. زن اما همراه نیست. امیر پرندهٔ مهاجری اسیر قفس زندگی متأهلی، زن اما خرسقطبی است. سختی را میپذیرد؛ اما حاضر به تغییر و تطبیق با شرایط جدید نیست. تفاوتهای همیشه جان میگیرند و پرندهٔ من روایت درون پرچالش زنی تنهامانده در زندگی بهظاهر مشترک میشود. امیر خیانت نمیکند؛ اما فرسنگها از دنیای زن فاصله میگیرد. زندگی سرد است و یخ میزند. روایت روزمرگی است.[۵] مهمترين موضوعی که محور گفتوگوهای راوی و همسرش است مهاجرت است. اين موضوع منجر به برملاشدن انديشههای زن و مرد در خصوص نقش، جايگاه و وظايف هرکدام در زندگی زناشویی میشود و مضامين پيچيده در لابهلای اجزای روايت را آشکار میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
راوی داستان مثل همه رمانهای دیگر وفی یک زن است. زنی که در پنجاهوسه قطعه از کتاب، بهشکل قطعاتی پازلوار کلیت داستان را تکمیل می کنند و داستان را پیش میبرد. زنی که بسیار آشنا می نماید. در نگاه اول، «پرندهٔ من» نمونهای دیگر از رمانهای نویسندگان زنی بهنظر میرسد که قهرمان اول آنها زنی خانهدار است و در آن قرار است صدای زن خانهدار و دغدغههای روزمره فضای اندرونی ثبت شود، یعنی اثری که در دل سنتی جای میگیرد که زویا پیرزاد و گلی ترقی غالباً از نمونههای شاخص آن تلقی میشوند. اما از قرار معلوم این رمان تفاوتهایی اساسی با برداشت رایج از این سنت دارد. هدف رمان «پرنده من» نه صرفا صدادادن به زن و ثبت زندگی روزمره زنان خانهدار، بلکه ثبت حضور تناقضات کلی جامعه در دل زندگی روزمره زنانه و فضای اندرونی خانه است. رمان، حکایت زنی میانسالی است که از عدمدستیابی به هویت فردی خود رنج میبرد. او حالا ساکن گوشهای از این شهر بزرگ است و به امید بهبودی در وضعیت زندگی روزمره، روزگار میگذراند.[۶]
تقدیمشده به
«به دخترم نیلوفر»
چرا باید این کتاب را خواند
فریبا وفی در این رمان، از طبقهٔ متوسط زنان جامعه سخن میگوید و خواندن آن از جنبهٔ هویتشناختی، میتواند شناخت گروههای متعددی از زنان طبقهٔ متوسط جامعه را فراهم کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
رمان پرندهٔ من، داستان زندگی زنی است که در جایگاه راوی، زندگی خود و زنان اطراف خویش را روایت میکند. رمان از اسبابکشی به محلهای شلوغ آغاز میشود. راوی با توصیف این محل، وارد داستان میشود. بعد از سالها مستأجری، صاحب خانهای میشوند. شوهرش امیر که عاشق کانادا است و مدتی به ترکیه و حتی تا مرز یونان هم رفته بود، به آینده فکر میکند و تنها راه نجات را مهاجرت میبیند، مصرانه در پی راضیکردن همسرش برای رفتن است اما راوی میخواهد بماند و از احساسات خود، از اینکه صاحب خانه شدهاند، حرف میزند. او که همواره نگاهی به پشتسر دارد، نمیتواند همگام با امیر پیش برود. اتفاقات دوران کودکیاش فرصت فکرکردن به آینده را نمیدهد، دورانی که آقاجان برای محاکمه او را به زیرزمین میبرد و وادار به سکوت میکرد سکوتی که حتی قدرت ابراز احساساتش را در زندگی زناشویی از او میگیرد. دغدغهٔ امیر مهاجرت است. نسبت به همسرش احساس رضایت ندارد و در چنین وضعیتی، راوی دلزده میشود و با همان روحیه به زندگیای که در آن عشق نیست،ادامه میدهد و در رؤیاهایش غرق میشود. روحیهٔ خود را مشابهٔ روحیهٔ مادرش در زندگی با آقاجان میداند که با زاریدنهایش اعتراض خود را نشان میداد. راوی دو بچه به اسم شادی و شاهین دارد. تجارب ورود به جامعه را به شادی گوشزد میکند کاری که مامان برای او نکرده بود. هروقت آقاجان از سفر برمیگشت، مامان باید دستمالهای مخصوص ماشین را میشست. آقاجان بعد از تصادف کامیون یک تاکسی میخرد و خانهنشین میشود. بعد از خانهنشینشدن آقاجان و پناهبردنش به زیرزمین، زاریدنهای مامان بالا میگیرد، اما خالهٔ محبوب با خصلتهای مردانهاش کارهای زیادی بلد است از دارو و درمان گرفته تا فال و جادو، کارهایی که مامان نمیدانست.
درحالیکه راوی درگیر مشکلات شادی و شاهین است، امیر با پوشیدن بهترین پیراهن و حالتدادن به موهایش توی آینه به خودش لبخند میزند، درحالیکه مامان اثاث خانه را توی حیاط میریخت و چند روز پشتسر هم، زاریکنان همهجا را تمییز میکرد، آقاجان زنی آوازخوان را که موهای بلند و سیاهی داشت، به خانه میآورد. منیژه، همسر دوست امیر، بهدلیل مشغولبودن تلفنش از جانب همسرش متهم میشود. امیر بهدنبال پروازدادن به پرندهٔآرزوهایش بیتوجه به خواستهها و احساسات همسرش، مدتی خانواده را رها میکند، دردسرهای راوی بیشتر میشود و با شماتتکردن خود، باز به گذشته برمیگردد که او را مادرش به عشق پسر به دنیا آورده بود و برای آقاجان یک پادوی کوچک خانگی بود. با اینکه در نبود امیر، مامان و خواهرانش، شهلا و مهین، کنار او هستند، اما نمیتوانند او را درک کنند. شهلا دختر مستقلی است و با کارکردن در بیرون، درآمد خوبی دارد و از هر رابطهای که به جنس مرد ختم شود، بیزار است. با وسوسههایش اطرافیان را خسته میکند.
مهین در پیادهروی که ترتیب میدهد، راوی را هم با خود میبرد و از مرد رؤیایی خود حرف میزند. راوی که همواره در فضای خانهداری و بچهداری است، زمانی که از خانه بیرون میرود همچنان نگران بچهها و امیر است. رفتن به خانهٔ شهلا و رفتن به بازار، برای او یک سفر است. شلوغیهایی که بچهها در خانهٔ شهلا به وجود میآورند، او را مجبور میکند که در خانه بماند. امیر، گاهگاه که نامه میدهد، از باکو و متروهایش مینویسد، در نوشتههای تازهاش مینویسد، تازه دارد ارزش همسرش را درک میکند و دلش برای خانه و بچهها تنگ شده است. راوی جای دلخواهش را در خانه پیدا میکند. امیر از باکو برمیگردد. مهین، دختر زرنگ مامان، رؤیاهایش تحقق مییابد و به آن سر دنیا میرود و نامههایی میفرستد، به توصیف زنان آنجا میپردازد که با وجود پیری، خودشان را سرحال احساس میکنند. نامههای مهین، هیجان امیر را باز برای رفتن بیشتر میکند اما راوی، چنین جهانی را باور ندارد و در نامههای خطاب به مهین با دلزدگی و نارضایتی باز گذشته را توصیف میکند. در پایان روایت، آقاجان در زیرزمین میمیرد و راوی احساسات خود را از مردن پدر توصیف میکند. خالهٔ محبوب سکته میکند و میمیرد. شهلا با وامی که میگیرد، خانهای برای خودش و مامان میخرد. مامان راوی حتی در وضعیت پیری هم آرامشی به چهره ندارد. سوءظنها نسبت به منیژه برطرف میشود. صدای شادی که مادرش از گوشهگیریهای او میترسید از همهجای خانه میآید؛ شعر میخواند، قصه میبافد. امیر باز در پی راضیکردن راوی برای رفتن است. راوی با تمثیل چراغ، وضعیت هر کدام را برجسته میکند، چراغهای امیر و مهین بیشتر است. راوی دوباره به زیرزمین برمیگردد و آنجا را مکان اول خود میداند و این بار میخواهد چراغی به سقفش بزند و بدون ترس در آنجا راه برود. راوی از مسئلهٔ فروش خانه سخن میگوید و اینکه او نیز مثل دیگران برای خودش «پرندهای» دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سالشمار کتاب
ویژگی رمان
مشخصهٔ اصلی رمان پرندهٔ من، کوتاهی فصلهای آن است. این رمان حاوی ٥٣ فصل در ١۴۴ صفحه است یعنی میانگین صفحات هر فصل کمتر از سه صفحه است. این کوتاهی برای نشاندادن کلیشهای بودن زندگی است. در فصلهای طولانی باید توصیفهای طولانی انجام شود و پیرفتهای متعددی دارد، اما در فصلهایی به این کوتاه، بدیهی است که یک تکه از زندگی جلوه میکند و البته سخن اصلی نویسندهٔ آن است که این یک تکه از زندگی، حکایتگر همهٔ آن است. باقی زندگی نیز تکرار همین یک تکه است. موجزگویی در حدّ بالا و توصیفهای تصویری، ذهنی و کلامی را از ویژگیهای برجستهٔ این اثر میتوان برشمرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نام کتاب
نام داستان پرندهٔ من تداعیکنندهٔ قفس است. خصوصاً حصری که در عنوان پرندهٔ من صورت گرفته، یادآور تضادی در پرنده، قفس و پرواز است. بر این اساس، گاهی راوی میشود پرندهٔ درون قفس، گاهی پَر میزند از قفسی به قفس دیگر. مسئلهٔ تداعی و چند تکهشدن داستان با همین عنوان تناسب دارد. راوی همچون پرنده از «قفسی» به «قفس» دیگر میٰرود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سبک کتاب
بنیاد ساختاری این رمان بر تعریف و قضاوت استوار شده است. راوی زنی است میانسال که میکوشد دربارهٔ هرچه در اطرافش هست قضاوت کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
آغاز کتاب
رمان با يک جملهٔ گزارشی آغاز میشود؛ گزارشی از محله و سپس خانه. راوی در فصل اول، محلهای را که خانه در آن واقع شده است را توصیف میکند، در فصل دوم خانه را و در فصل سوم صحبت از فروش اين خانه که کمتر از يک سال در آن سکونت داشتهاند، به ميان میآيد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
پیرنگ
رمان فاقد پیرنگ یا پلات به مفهوم سنتی است و بیشتر بر مبنای افشاگری و قضاوت پیش میرود. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
درونمایه
درونمایهٔ رمان، پرداختن به یکی از مهمترین بحرانهای خانواده یعنی طلاق عاطفی است. پدیدهای که گسست عاطفه در روابط زناشویی را بهدنبال داشته و بهتدریج زن و شوهر را از یکدیگر جدا و منزوی میسازد.[۷]
زبان
گاه عبارتها و جملههایی که شخصیتهای داستانی به کار میبرند حامل مفاهیمی عمیق در بیان درونیات و ذهنیات آنهاست. بهعبارتی دیگر در گفتوگوها و تکگوییهای درونی شخصیتها کُدهای زبانی وجود دارد که بار معنایی آنها نشانگر وجود طلاق عاطفی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«به این خانه که آمدیم تصمیم گرفتم اینجا را دوست داشته باشم. بدون این تصمیم، ممکن بود دوستداشتن هیچوقت به سراغم نیاید.[۸]»
زاویه دید
شخصيت اصليِ اين رمان داستان را روايت میکند. انتخاب زاويه ديد اول شخص برای روايت همهٔ بخشها، فوایدی را به همرا دارد. به عقیدۀ ديويد لاج «با منحصرکردن
روايت به يک زاویه ديد واحد میتوان نوعی تأکيد و تمرکز و نيز تماس بیواسطهتر با خواننده برقرار کرد. در اغلب فصلها راوی با بهیادآوردن خاطره یا تصويری به گذشته برمیگردد و سیلان خاطرات او يا رؤياها و آرزوهايش، خواننده را از آنچه بر او گذشته است باخبر میکند. اين تکنيک که در آثار ادبی مدرن بسيار رواج يافته است، باعث نزديکشدن مخاطب به راوی میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
فضاسازی
بخش بیرونی فضا توصیف خانه و آپارتمان است و فضای درونی که غلبهٔ بیشتری دارد، انعکاسی از سطح پایین ارتباطهای عاطفی در روابط زناشویی است. فقدان عاطفه در روابط کلامی، نبود همدلی، تنهایی، سطح پایین ارتباطهای کلامی و پنهانسازی احساسات از نمودهایی است که به شکلگیری فضایی سرد و عاری از عواطف منجر میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کشمکش
کشمکشها از نوع ذهنی و عاطفی است. درحقیقت طلاق عاطفی، از تضادهای نگرشی زن و شوهر دربارهٔ ازدواج و جایگاه خانواده نشئت گرفته که درنهایت به کشمکشهای درونی و ذهنی هر دو طرف منجر میشود. کشمکشهای ذهنی در پرندهٔ من، در قالب تکگوییهای درونی راوی و گفتوگوهای طعنهآمیز «امیر» نمود مییابد. در این کشمکشهاست که شخصیتهای داستانی در کنار اعتراض به مفاهیمی چون ازدواج، خانواده و مسئولیتپذیری حتی به ظاهر یکدیگر نیز خرده میگیرند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
وقتی از من سیر می شود شکمم او را به یاد طبل و پاهایم او را به یاد شتر میاندازد. بعضی وقتها به شکل نهنگ درمیآیم و آخرسر تبدیل به همان خرس قطبی میشوم.[۹]»
تکگویی یا مونولوگ
نکتٔ قابلتوجه دربارهٔ راوی پرندهٔ من، تکگوییهای درونی یا مونولوگ این شخصیت است. در این شیوۀ روایتی، همهٔ طیفهای روحی و جریانات و مشغلههای ذهنی قهرمان، در داستان مطرح میشود. شناختی که از شخصیت راوی به دست میآید نه بر اساس گفتوگوهای بین او و همسرش بلکه بیشتر بر مبنای تکگویی درونی است. این تکگویی درونی شخصیت زن در داستان است که بحران فقر عاطفی در زندگی مشترک را نمایش میدهد. راوی فریادهایش را در خود فرو برده و اعتراضهایش به گوش همسرش نمیرسدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد:
«احساس تنهایی و سرخوردگی مثل هوویی فاصلۀ بین من و امیر را اشغال کرد. روزهای زیادی باید میگذشت که یکدیگر را راحت بگذاریم و هرکدام فعل رفتن را بهتنهایی برای خودمان صرف کنیم.[۱۰]»
«من باید مفلوکتر از همه باشم که وقتی سیر میشوم سرم را روی شکم کسی که بیش از همه ازش سیرم، بگذارم.[۱۱]»
شخصیتپردازی
شخصیتهای مختلف رمان براساس تفاوت واکنششان تناقضها ساخته شدهاند. در این میان، واکنش اساساً متفاوت راوی او را از سایر شخصیتها متمایز میکند. برای فهم این واکنش متفاوت باید به عنوان اثر رجوع کرد. در متن میخوانیم: «پرندۀ او [یعنی پرنده شوهر راوی] رفته است. خودش هم دیگر نمیتواند بماند. باید دنبال پرندهاش برود. بگذار برود». «مامان میگوید که هرکسی پرندهای دارد. اگر پرواز کند و جایی بنشیند صاحبش را هم بهدنبال خودش میکشد» (ص ٨٦) یا در جای دیگر: «پرنده امیر قبل از خودش به باکو رفته و منتظر صاحبش است»(ص ٨٧)
چنانکه از این جملات برمیآید، پرنده را میتوان مصداق «ابژه فانتزی» در گفتار روانکاوی لکانی دانست. هرکدام از شخصیتها پرنده یا ابژه فانتزی خاص خودش را دارد که معرف «راه نجات» او از فضای جهنمی این جامعه است. واژهٔ موردعلاقه راوی برای توصیف وضعیتی که در آن گرفتارند کلمهٔ «جهنم» است؛ مثلاً راوی، پارکی را که بچههایش در آن بازی میکنند «گوشهای از جهنم» مینامد و در جای دیگر به «چیزهای باقیمانده از جهنم» اشاره میکند. تشبیه جامعهٔ مدرن تحتسلطهٔ سرمایهداری به جهنم تشبیهی آشناست. .
در رمان «آرزوهای بربادرفته» بالزاک نیز پاریس بهعنوان «پایتخت مدرنیته» به جهنم تشبیه میشود، تشبیهی که در بودلر نیز با ارجاع به حلقههای جهنم دانته مطرح میشود. ازاینرو جهنم بهعنوان تمثیلی برای جامعهٔ سرمایهداری، پیشینهای دیرینه در تاریخ ادبیات دارد. تضاد بین واکنش راوی و شوهرش (امیر) به جهنمِ سرمایهداری است که به محور اصلی رمان و مجموعهای از تقابلها شکل میدهد که برسازندهٔ رماناند، ازجمله گذشته و آینده، حرکت و سکون، حرکت به جلو و حرکت به عقب، جهنم و بهشت... . امیر کارگری است بردهٔ بانکها که تنها «راه نجات» خود را گریختن به کانادا میداند. سه شخصيت زن داستان شبیه یکدیگرند و ديدگاهشان در تقابل با ديدگاه همسرانشان قرار دارد. این زنان نمیتوانند قيود زندگی زناشویی و بندهایی را که جامعهٔ مردسالار بر آنها نهاده است، بگسلند و آزاد شوند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیتهای اصلی
شخصيّت اصلی اين رمان، زن خانهدار بینامونشانی است و همين بینامبودن بر بیهويتبودن او دلالت دارد. تنها شيوۀ مقابلهٔ شخصیت اصلی در برابر مشکلات، گريززدن به دنيای خيالات است؛ وقتی که زن شنوندهای در عالم واقعیت ندارد، مردی را در عالم خيال میآفریند و او را مخاطب درددلهايش قرار میدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد شخصیت اصلی داستان، زنی خانهدار است و ویژگی بارزش سکوت اوست. ساکتبودن خصلتی است که راوی بارها بهخاطرش از دوران کودکی به آن تشویق شده و از او بهویژه در زندگی مشترکش زنی منفعل و منزوی ساخته است. است. راوی اهل مهمانیرفتن و معاشرت با همسایگان نیست و با اینکه در یک آپارتمان زندگی میکند با کسی رفتوآمد ندارد. او مادر دو فرزند است و فعالیت اجتماعی در بیرون از خانه ندارد. گسترهٔ روابط اجتماعی او به کوچکی همان خانهای است که در آن زندگی میکند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیتهای فرعی
«امیر» شخصیت فرعی پرندهٔ من، کارمند سادهٔ یک اداره همانند نامش در زندگی مشترک بهتنهایی حکومت میکند. او در اغلب موارد احساسات و هیجانات همسرش را بهتمسخر گرفته است و این بیتوجهی راه را بر ارتباطهای کلامی و عاطفی بین آن دو میبندد. شخصیتهای داستان همه بهنوعی در زندگی آزاردهندهٔ راوی شریک بودهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد آقاجان پدر خانواده که در پیری زمینگیر شده است و مادری که همیشه در حال نالیدن بوده است و آخر عمر آقاجان توجهی هم به او نمی کرده است. دو خواهر زن (مهین و شهلا)هرکدام بهنوعی درگیر مسائل روزمرهٔ خود هستند. در این بین، شهلا خوشبختتر میآید که او هم گرفتار مسائل روزمرهٔ زنانه از قبیل پیر شدن و ... است. در این بین واقعیترین چهرهٔ داستان، امیر همسر زن است که بهقول خودش دوست دارد بهدنبال رؤیاهایش برود و ساکن نباشد و چندباری هم به زن تأکید می کند که او هم این کار را انجام دهد و فریبا وفی در جایی از داستان ماهرانه وضعیت زن را توصیف می کند جایی که زن باید سفره را جمع کند، چایی را حاضر کند و بعد نوبت شستن ظرفهاست و بعد ... و امیر همچنان از او می خواهد که به فکر آینده باشد.[۱۲]
مفهوم خانه در کتاب
خانهٔ راوی آپارتمانی کوچک در محلّهای قديمی است که حتی آسمان را از او دريغ میکند. ديوارها او را در محاصر گرفتهاند و نگاهش به ديوار سيمانی حياطخلوت ختم میشود. حضور همیشگی زن در آشپزخانه، حسبودن همیشگی در این جایگاه را در عمق وجود او نهادینه کرده است. زيرزمين که سیوهفت مرتبه در رمان تکرار میشود، در انتهای راهی قرار دارد که اين زن در خيال، رؤيا و مرور خاطرات خود برای رسسيدن به خودشناسی میپيمايد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
رمان از نگاه دیگران
حسن میرعابدینی
« | درونمایهٔ رمان فریبا وفی سرخوردگیها و دلزدگیهای زنان در جامعهٔ شهری امروز است. نویسنده بیشتر به تنهایی زنان و کمبودی میپردازد که آنها در جوی مردسالار احساس میکنند. او برای تصویرکردن دنیای زنانهٔ موردنظر خود، ماجراها را در فضایی سرد و سنگین پیش میبرد؛ از بیان آشکار ماجرا میپرهیزد و قصهاش را بهشیوهای کنایی و تأویلپذیر روایت میکند.[۱۳] | » |
زهرا هاشمی
« | راوی داستان مثل همهٔ رمانهای دیگر وفی، یک زن است، داستان از زبان یک زن متأهل روایت میشود، زنی که درگیر روزمرگی و سختیهای زندگی است و برای نجات زندگیاش تلاش میکند، در طول روند رمان، ما از ویژگیها و تجربههای این زن در مقام همسر، مادر و فرزند مطلع شده و با دغدغهها ذهنی او همراه میشویم. توصیف و تصویر سازی محلهٔ زندگی و خانهٔ کوچکی که بعد از سالها مالک شده است از ویژگیهای تحریر این رمان است که فریبا وفی در این کتاب بسیار ماهرانه و پررنگ به آن اشاره کرده است.[۱۴] | » |
احمد خیری
« | روایت این رمان بهصورت خطی نیست و رفتوبرگشتهای متعددی دارد، راوی داستان از زاویه دید اول شخص و در دو بستر زمانی رفتوبرگشت دارد. کتاب، خوش خوان و از نثر روان و شیوایی بهرهمند است، کاراکتر اصلی در این کتاب میکوشد با وجود تمام سختیها و ناملایمات، آرامش را در زندگی برقرار کند، با اینکه تعارضات ذهنی دارد، اما سعی میکند با شرایط موجود هر چند خلاف میل اوست خود را وفق دهد و با وضعیت بهوجودآمده سازگاری یابد. از مونولوگهای راوی چنین برداشت میشود که خردهدلخوشیهایی دارد که سعی دارد آنها را حفظ کند. از وجوه خلاق در متن کاملاً مشخص است که این اثر حادثهمحور نیست بلکه بیشتر توجهش به موشکافی شخصیتاست. به لحاظ فرم و تکنیک این اثر از بقیهٔ کتابهای فریبا وفی یک سروگردن بالاترست، داستان شروع بسیار خوبی دارد که بهنوعی غیرمستقیم به نظام سرمایهداری طعنه میزند. این زن در تقابل گذشته و آینده همیشه ترسی را با خود حمل میکند، اما در انتهای داستان برای یافتن هویت خود به بازاندیشی گذشتهٔ خود بر میگردد، از ویژگیهای بارز این کتاب، صداقت در بیان واقعیتهای زندگی یک زن خانهدار است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
« | چه کسی بهتر از یک زن میتواند از خودش بنویسد؟ در ادبیات ما هنوز هم یک عالم نانوشته در این مورد هست. یک عالم حس پنهان و صداهای زنانۀ خاموش که هیچوقت دربارۀ آن ها نوشته نشده است. به نظرم از این نگاه که مردها میتوانند تکیهگاه باشند مدتهاست که فاصله گرفتهایم. مثل خیلی چیزهای دیگرِ این جامعه، افسانهای است که آدمها دوست دارندهنوز باورش کنند، اما واقعیتهای سخت زندگی همۀ آنها را بهسرعت نابود میکند. زنها بهمرور یاد گرفتهاند به خودشان متکی باشند و این البته در درازمدت اصلاً بهضرر مردها نیست. در مورد شخصیتهای مرد، این موقعیت متفاوتِ آدمهاست که به آنها قدرت میدهد یا ضعیفشان میکند. به زن و مردبودنشان ربط ندارد. ولی اینکه در این رمان در حاشیه هستند، خُب طبیعی است. چون این رمان داستانِ زندگی زنهاست و برای همین صدایشان بلندتر است.[۱۵] | » |
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
این کتاب، تاکنون به زبانهای مختلفی ازجمله آلمانی، اسپانیایی، آذری، روسی، سوئدی، ترکی استانبولی، عربی، فرانسوی، ارمنی، ایتالیایی، کردی سورانی و انگلیسی ترجمه شده است.
جوایز کتاب[۱۶]
جایزهٔ بهترین رمان سال ۱۳۸۱
برندهٔ سومین دورهٔ جایزهٔ هوشنگ گلشیری
جایزه دومین دورٔ جایزهٔ ادبی یلدا
شایستهتقدیر در جایزهٔ مهرگان ادب
شایستهتقدیر در جایزهٔ ادبی اصفهان
جملههای ماندگار کتاب
اینجا چین کمونیست است. من کشور چین را ندیدهام ولی فکر میکنم باید جایی مثل محلهٔ ما باشد. نه در واقع محلهٔ ما مثل چین است. پر از آدم. میگویند در خیابانهای چین هیچ حیوانی دیده نمیشود. هر جا نگاه کنی فقط آدم میبینی. با این حساب محلهٔ ما کمی بهتر از چین است. چون یک گربهٔ هرزه داریم که روی هرهٔ ایوان مینشیند و همسایهٔ طبقهٔ سوم هم از قرار طوطی نگه میدارد. یک مغاهٔ پرندهفروشی هم سر خیابان داریم. به این خانه که آمدیم تصمیم گرفتم اینجا را دوست داشته باشم. بدون این تصمیم، ممکن بود دوستداشتن هیچوقت بهسراغم نیاید. سروصدا زیاد بود و روز اول انگار برای آشناترشدن ما با محیط، آقای هاشمی دختر چهاردهسالهاش را زیر شلاق گرفت و فحشهایی که معجونی از چند زبان بود، مثل سنگریزههایی توی حیاطخلوت ما ریخت.[۱۷]
مشخصات کتابشناختی
بهاستناد خانهٔ کتاب پرندهٔ من تا سال ١۴٠٠ توسط «نشر مرکز» در ٣۴ نوبت به چاپ رسیده است.
منبعشناسی (پایاننامه و مقالههای نوشتهشده دربارهٔ کتاب)
تحليل دو رمان پرندهٔ من و ماهیها در شب میخوابند بر اساس مؤلفههای نوشتار زنانه، افسانه حسنزاده دستجردی و سيدمصطفی موسویراد، بهار و تابستان ١٣٩٣، دورهٔ ٣، شمارهٔ یک.
نقد و بررسی رمانهای فریبا وفی با تکیه بر پرندهٔ من، ترلان، رؤیای تبت، رازی در کوچهها، ماه کامل میشود، سمیرا تیموری، ١٣٩١
بررسی رمان پرندهٔ من از منظر سبکشناسی انتقادی، دکتر مهری تلخابی، ١٣٩٣
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «معرفی رمان».
- ↑ «ترجمه رمان».
- ↑ «تحلیل رمان».
- ↑ «نقد فمنیستی».
- ↑ «خلاصهٔ مفصلتر».
- ↑ «نقد رمان».
- ↑ «بررسی رمان از منظر جامعهشناسی».
- ↑ وفی، پرندهٔ من، ٧.
- ↑ وفی، پرندهٔ من، ۶٠.
- ↑ وفی، پرندهٔ من، ١۶.
- ↑ وفی، پرندهٔ من، ۶٢.
- ↑ «شخصیتهای فرعی».
- ↑ میرعابدینی، دههٔ هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی، ۴٠۴.
- ↑ «اظهارنظرها».
- ↑ «قهرمانان چیزهای ساده و کوچک».
- ↑ «جوایز».
- ↑ وفی، پرندهٔ من، ٧.
منابع
- وفی، فریبا (۱۳٨١). پرندهٔ من. تهران: مرکز. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۱۳۱-۲۳-۷.
- میرعابدینی، حسن (۱۳٩٧). دههٔ هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی. تهران: خورشید. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۶۷۰-۴.