هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی نویسندهٔ قصه، داستان و رمان که آثارش به زبانهای گوناگون ترجمه شده است. جوایز و تقدیرهای متعددی بابت تلاش در ادبیات کودکونوجوان دریافت کرده و داستان قصههای مجید او را به شهرت جهانی رسانده است.
هوشنگ مرادی کرمانی | |
---|---|
پرونده:Hoshang.moradi.jpg نامزد جایزهٔ آسترید لیندگرن[۱] | |
زادروز | ۱۶شهریور۱۳۲۳ سیرچِ کرمان |
محل زندگی | تهران |
پیشه | نویسنده، داستاننویس و فیلمنامهنویس |
سبک نوشتاری | واقعگرایی و طنز |
کتابها | قصههای مجید، مهمان مامان، بچههای قالیباف خانه و... |
همسر(ها) | ملوک بهروز |
فرزندان | هومن، بیژن و گلرخ |
مدرک تحصیلی | لیسانس ترجمه زبان انگلیسی |
دانشگاه | دانشکده هنرهای دراماتیک تهران |
دلیل سرشناسی | ادبیات کودک و نوجوان |
هوشنگ مرادی کرمانی پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت و در این دوره بود که شیفتهٔ سینما شد. دبیرستان را کرمان گذراند؛ اما قبولی در دانشگاه او را به تهران کشاند تا در دانشکدهٔ هنر، هنرهای دراماتیک تحصیل کند. وی در همین مدت، لیسانس مترجمیِ زبان انگلیسی را نیز گرفت.
مرادی نویسندگی را از سال۱۳۳۹ با نوشتن برای رادیو محلی کرمان آغاز کرد و در سال۱۳۴۷ با چاپ داستان در روزنامهها، فعالیت مطبوعاتیاش را گسترش داد.
خلق قصههای مجید در سال۱۳۵۳ اتفاق مهم زندگی نویسندگی هوشنگ مرادی کرمانی بود و جایزه مخصوص کتاب برگزیده سال۱۳۶۴ را نصیب او ساخت. آثار او به زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی و هندی ترجمه میشود.[۲]
داستانک
کودکی با نمک یک نویسنده
هوشنگ پسربچهٔ بیپول عاشق کتاب بود. یک بار برای تهیهٔ پول خرید کتابی که آرزوی خواندنش را داشته در خالیکردن بار نمک یک کامیون کمک میکند. هوشنگ آخر روز با دستمزدش کتاب را میخرد؛ اما شب با دستانش که از سختی سنگهای نمک زخم شده بود، نمیتواند کتاب را ورق بزند. ناچار کتاب را با زبانش ورق میزند و همان شب میخواند.[۳]
نویسندهای که عاشق چوپانها بود
هوشنگ پسربچهای بود در حسرت آتش و قصههای شبانهٔ چوپانها. از رؤیاهای کودکیاش میگوید. شبها وقتی روی پشتبام میخوابید آتشی را در کوههای اطراف میدید و از پدربزرگش میپرسید که آن آتش چیست؟ و پدربزگ میگفت که آتش چوپانهاست که دور آن نشستهاند و دارند برای هم قصه و خاطره تعریف میکنند. آنقدر این صحنه برای هوشنگ جذاب آمد که قصهنویسش کرد. کرمانی میگوید: «همیشه دوست داشتم بروم و بین آنها بنشینم و قصههایشان را بشنوم. هنوز یکی از شغلهایی را که باوجود مشکلاتش دوست دارم چوپانی است. البته همان دوران این فرصت فراهم شد با اقوامی که چوپان بودند همراه شوم.»[۴]
پای ورمکردهٔ مدیر مدرسه
هوشنگ میگوید که یک سال پول ثبتنام مدرسه را نداشته. مدیر مدرسه او را در خیابان درحال دستفروشی میبیند. جلو میرود و میپرسد چرا ثبتنام نکردی؟ هوشنگ میگوید پول ثبتنام نداشتم؛ ۱۵ تومان بهاضافهٔ پول یک پوشه، عکس و رونوشت شناسنامه. مدیر از او میخواهد فردای آن روز به مدرسه برود. هوشنگ میگوید: «خود مدیر پوشهای درست کرد، دست کرد توی جیبش، پولی داد تا بروم عکس بگیرم. روزی از طرف مدرسه ما را برده بودند مسابقه ورزشی مدارس که تشویق کنیم. مدیر مدرسه کنار من ایستاده بود. رفته بودم توی کوک توپ که رسیده بود دم دروازه و همینجور که داشتم تشویق میکردم و داد میکشیدم که «بزن لامروت!» پایم را بلند کردم و محکم کوبیدم به پای آقای مدیر! همان مدیر که مرا از خیابان به مدرسه بازگرداند! خیلی بد شد. من فرار کردم. فردا مدیر مدرسه مرا به دفتر خواست. پایش را نشانم داد، دیدم باد کرده است. گفت: چرا مرا زدی؟ گفتم احساساتی شده بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
دو هوشنگ در نزاع
کتاب «هوشنگ دوم» مصاحبهٔ کریم فیضی با کرمانی است. کرمانی میگوید دو تا هوشنگ درون خود دارد؛ هوشنگ اول مسئولیت اداره زندگی را بهعهده دارد. باید خرید کند و کارهای خانه را انجام بدهد. هوشنگ دوم مینویسد. هوشنگ اول عاقل است. دومی که درحال خلق اثر است اگر به حال خودش رها شود چون اینکه منطق ندارد همه چیز بههم میریزد. دومی سراپا ذوق و سلیقه و احساس و خلاقیت است. اولی است که با مردم زندگی میکند. مرادی از دست نزاعهای این دو رانندگی را برای همیشه کنار گذاشت: «وقتی پشت فرمان مینشستم این دو مدام باهم کلنجار میرفتند. آن یکی داستان میساخت و این یکی دائم میگفت مراقب باش.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
هوشنگ نویسنده و حق مردم
مرادی کرمانی گاهی دینش را با داستان نوشتن ادا میکند. او از برخورد و انتظار مردم از نویسندگان، داستانی تعریف میکند: «یک بار رفتم نان بخرم نانوایی شلوغ بود. فکر کردم یک دانه بخرم. وقتی نوبت به من رسید نانوا پرسید چند تا؟ من گفتم سه تا. وقتی خواستم بروم خانمی گفت بفرما، این هم از نویسندهای که به بچهها از نظم و حق دیگران میگوید، خودش رفت جلو و سه تا گرفت. هوشنگ اول نمیخواست حق دیگران ضایع شود و اتفاق ناخواسته افتاد؛ اما هوشنگ دوم که ناظر بر ماجرا بود آن را تبدیل به داستانی طنز میکند.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
پسر معنوی هوشنگ
مهدی باقربیگی بازیگر نقش مجید در قصههای مجید میگوید: «هر وقت فرصتی دست بدهد میروم میبینمشان و هر دو خیلی خوشحال میشویم. همیشه به من میگویند تو پسر معنوی من هستی!»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
لاکپشت ۳۹سالهٔ کرمانی
هوشنگ از آن دسته نویسندههایی است که از هر بودونبودی برای یادگرفتن بهره میبرد. از لاکپشت محبوبش هم برای بهتر نوشتن کمک گرفته است؛ این لاکپشت را از زادگاهم آوردیم. بیشترین کمک را به من میکرد. شخصیت محکمی داشت. هر وقت من خوشحال یا ناراحت بودم به این لاکپشت سری میزدم. با بیقیدی از زیر گل و سبزهٔ حیاط میآمد سمتم. انگار میگفت تو چقدر بینوایی که برای یک جایزه و این مسائل بیارزش خودت را به زحمت میاندازی. برایم گل میآورد و دوبیتیهای روستایی میخواند. چند ماه پیش مرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مجیدِ اصفهانی یا مجیدِ کرمانی؟
مرادی معتقد است که شهرت برخی از شخصیتهای آثار نویسندهها از خود نویسندهشان بیشتر است و قصههای مجید این ویژگی را دارد. او میگوید زمانی که «قصههای مجید» از تلویزیون پخش شد، کرمانیها از او دلخور شدند؛ چون آن را اثر ملی خود میدانستند و با ساخت مجموعهداستانیِ قصههای مجید، این قصهها رنگ و بوی اصفهانی به خود گرفته بود. کرمانیها به او میگفتند چقدر گرفته تا این قصهها را به اصفهانیهای زرنگ بفروشد.
کرمانی هم جواب میداد: «اصفهانیها آنقدر زرنگاند که پول نمیدهند «قصههای مجید» را بخرند. تلویزیون این مجموعه را ساخت. «قصههای مجید» برای همه مردم ایران است، درست است که نویسنده آن کرمانی است. مجید شخصیتی ایرانی است که میتواند لباس هر قومی را بپوشد. این کتاب به زبانهای مختلفی منتشر شده است و چندی پیش هم به زبان کردی ترجمه شد و روی جلد این کتاب عکس مجید با لباس کردی تصویرسازی شد.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تنها میخواستم زنده بمانم
و کوه با نخستین سنگ آغاز میشود و انسان با نخستین درد.
نمیتوانم بگویم چگونه چنین آثاری خلق کردم. خداوند به من کمک کرد و من آنچه در زندگی به درون کشیده بودم، به قلم آورم. من کودکی هستم که وارد کویر زندگی شدم و مشکلات زیادی داشتم. من ننوشتم تا برایم کف بزنند تنها میخواستم زنده بمانم. بدترین شغلی که گاهی به من میدهند این است که معلم باشم و بگویم که چگونه مینویسم. استعداد نویسندگی چیزی نیست جز تخیل خیلی پویا و حافظهٔ خیلی قوی و حس بسیار بیش از حد معمول؛ اینها را کسی نمیتواند یاد بدهد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
دوستیهایی با گسترهٔ دینی
کرمانی میگوید دوستانی در میان اهل سنت، مسیحیان، کلیمیان، زرتشتیان و طلبههای حوزه علمیه دارد و هرگز درها را به روی خود نمیبندد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قصههای مجید به مدرسه نرفت!
«قصههای مجید» تا بیست سال به مدارس ورود نکرد؛ چون معتقد بودند مجید بیادب است، دروغ میگوید، به بیبیاش میگوید تو! و اینها بدآموزی دارد! کرمانی اما از مجید دفاع میکند: «چیزی که مجید برای مردم دارد این است که واقعی است. مردم حتی عیبهای خود را در مجید میبینند؛ دروغگویی، روراستی و پیچیدگی که درعین سادگی دارد. همین است که هست. من اصلاً سعی نکردم گرد و خاکش را بگیرم. مجید بچهای ایرانی بهتمام معناست برایهمین به دل نشسته و تبدیل شده به شخصیت ایرانی. بهنظر من، انسان ایرانی مثل پیاز است، هر پوستش را که بکنی، پوست دیگری زیرش است، حتی در قبرستانهای ایران پیاز کاشتهاند! فکر میکنم شخصیتپردازیهایم بسیار بسیار ایرانی است. هر اثری که در دنیا ماندگار شده، خصوصیت آدمهای آن جامعه را در خود دارد و هرکس از زاویهٔ دید خودش با آن همذاتپنداری میکند. از روحانی گرفته تا استاد دانشگاه و حتی بچه روستایی ته کرمان یا جیرفت و همه جای ایران خودش را در مجید میبیند.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
پرندهای به نام مرگ
«پرندهای میآید، روی شاخهای مینشیند، شاخه زیر پایش تکان میخورد، طبیعت را نگاه میکند و بلند میشود و میرود.» این بهترین تعبیری است که کرمانی از مرگ برای خودش پیدا کرده است. بهگفتهٔ خودش از هر سال زندگی که میگذرد خوشحال است و همینطور از تمامشدنش چون آرزوی عجیبوغریبی ندارد. او به هر شهری که میرود به قبرستان آنجا هم سری میزند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهچرا فیلم؟!
دانشجویی از مرادی میپرسد چرا آثار خود را در اختیار سینماگران قرار میدهد، پول یا شهرت؟ مرادی از جمع دانشجویان میپرسد: «چند نفرشان قصههای مجید را خواندهاند. از حدود سیصد نفر دانشجو، بیست نفر دستشان را بلند میکنند. میپرسد چند نفر «قصههای مجید» را دیدهاند. همه دستشان را بالا میبرند. او میگوید: «ببینید، دلیلش این است.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مرادی میگوید: «هنگام نوشتن داستان به جنبههای سینمای آن فکر میکنم؛ درواقع داستان را بهصورت تصویری میبینم و بههمیندلیل دربارهٔ آثاری که از روی داستانهایم ساخته شدهاند، کمترین مشکل را دارم.»[۵]
زندگی و تراث
در تاب تاریخ
- ۱۳۲۳: تولد در سیرچ کرمان؛ فوت مادر چند ماه بعد از تولد
- ۱۳۳۶: مهاجرت به کرمان و ادامه تحصیل در شبانهروزی
- ۱۳۴۰: آغاز فعالیت در رادیو
- ۱۳۴۳: مهاجرت به تهران
- ۱۳۴۷: آغاز فعالیت مطبوعاتی با چاپ داستان
- ۱۳۴۹: ورود به مدرسه عالی و تحصیل در رشتهٔ مترجمی زبان انگلیسی؛ چاپ اولین کتاب (معصومه)
- ۱۳۵۳: استخدام در وزارت بهداری (بهداشت و درمان)؛ اخذ لیسانس؛ ازدواج؛ تحریر قصههای مجید برای رادیو
- ۱۳۵۸: انتشار قصههای مجید
- ۱۳۵۹: دریافت جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب کودک کشور و دیپلم افتخار IBBY؛ رئیس هیئت داوران جایزهٔ جهانی هانس کریستین آدرسن
- ۱۳۶۰و۶۲: دریافت جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب کودک
- ۱۳۶۳: برندهٔ دیپلم افتخار IBBY (دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان)
- ۱۳۶۴: فوت پدر؛ دریافت نشان کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب کودک کشور
- ۱۳۶۷: برندهٔ کتاب برگزیدهٔ سروش نوجوان و کتاب برگزیدهٔ کیهان بچهها
- ۱۳۶۸: منتخب کتاب برگزیدهٔ کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان
- ۱۳۷۳: دریافت لوح کتاب سال وزارت فرهنگوهنر اتریش؛ معرفی ویژهٔ کتاب منتخب آلمان
- ۱۳۷۸: برندهٔ کتاب برگزیدهٔ سال از سوی کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ آلمان
- ۱۳۷۹: برگزیدهٔ کتاب منتخب کریاما پاسیفیک ریم (دانشگاه سانفرانسیسکو)
- ۱۳۸۰: بازنشستگی از وزارت بهداشتودرمان بعد از ۲۷ سال خدمت
- ۱۳۸۴: برندهٔ کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب و مهرگان ادب؛ برگزیدهشدن بهعنوان چهرهٔ ماندگار ادبیات کودکونوجوان کشورخطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کودک شهداد، شهره شد به جهان
هوشنگ متولد ۱۶شهریور۱۳۲۳ است. زادهٔ روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان کرمان. هوشنگ خیلی زود مادرش را از دست داد. سه یا چهار ماهه بود. در روستای سیرچ کرمان. کرمانی میگوید: «انگار مادرم وظیفه داشت که فقط مرا به دنیا بیاورد و برود.» سه چهار سال بعد پدرش که در ژاندارمری کار میکرد دچار نوعی ناراحتی روانیعصبی شد. به فرماندهاش توهین کرد و اخراجش کردند. پس هوشنگ همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. تا کلاس پنجم ابتدایی را در سیرچ خواند. هوشنگ میگوید: «پدربزرگم قصهگو و آدم خاصی بود. از یک نکته کوچک چنان داستانی می ساخت که همه حیرت میکردند. شاید کمی در من تأثیر داشته است. عمویی هم داشتم که معلم بود و خیلی کتاب میخواند که اینها دست به دست هم داد که من داستان بنویسم.» هوشنگ پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت. دورهٔ دبیرستان را در یکی از دبیرستانهای شهرستان کرمان گذراند و شیفتهٔ سینما شد. دوره دانشکده هنرهای دراماتیک را در تهران گذراند و در همین مدت در رشته ترجمه زبان انگلیسی نیز لیسانس گرفت.
از سال۱۳۳۹ در کرمان و همکاری با رادیو محلی کرمان نویسندگی را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در مطبوعات فعالیت مطبوعاتیاش را گسترش داد. اولین داستانش به نام «کوچه ما خوشبختها» در مجلهٔ خوشه به سردبیری ادبی شاملو منتشر شد که حال و هوای طنزآلود داشت. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستانش «معصومه» حاوی چند قصهٔ متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ رسید. در سال ۱۳۵۳ داستان قصههای مجید را خلق میکندو جایزهٔ مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را از آن خود میکند.[۶]
سال ۱۳۵۳ برای هوشنگ سال اتفاقات مهم است. علاوه بر خلق قصههای مجید، با «ملوک بهروز» نویسندهٔ رمانهای«مرا نرگس صداکن» و «عطر یاسهای وحشی» ازدواج میکند. هومن پسر بزرگ، پدرش را بیشتر از پدر، دوست خودش میداند. بیژن شعر و ترانه میگوید. گلرخ علاقهمند به کتاب، فیلم و عرفان است و اولین کسی است که پیش از انتشار کارهای پدر را میخواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیت و اندیشه
نویسندهای که از دردهایش لذت میبرد. مرادی کرمانی معتقد است که برای نوشتن خلق شده است و نه کار دیگری؛ بههمیندلیل مینویسد و از آن و دردهایش لذت میبرد. می گوید:« برای من رنج نوشتن زیباترین رنجهاست. من به دنیا نیامدهام که برج بسازم یا رئیس جمهور شوم. من به دنیا آمدهام که نویسنده شوم. بهترین دوست من قلم و کاغذ است. زمانی که مینوشتم هیچ وقت فکر نمیکردم آنقدر بزرگ شوم که دیگران برای من دست بزنند یا برای گفت وگو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود که خود را با نوشتن خالی میکردم و لذت میبردم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نویسنده از نگاه همسر
«ملوک بهروز» همسر هوشنگ، او را پدری خوب و مهربان معرفی میکند، کسی که در کارش صادق و پاک بوده و راه درستی را که باید برود رفته و حرفهایی را که باید بزند زده.[۷]
گلرخ پدر را تحسین میکند
هوشنگ برای چاپ کتاب «شما که غریبه نیستید» وسواس بهخرج میدهد. خودش میگوید چاپ چنین کتابی یا حماقت نویسنده را میطلبد یا شجاعت یا هر دو را. اول کتابرا به دخترش میدهد تا بخواند و نظرش را بگوید. هوشنگ میبیند که دخترش شب تا دیر وقت بیدار مانده و چراغ اتاقش روشن است؛ هر لحظه منتظر شنیدن صدای فریاد اعتراضش بودم. اما وقتی کتاب را خواند گفت: مهم نیست که چقدر با بیکسی و فقر مادی و فرهنگی بزرگ شدی مهم این است که زندگیات را مدیریت کردی و نویسندهٔ خوبی شدی و من این را تحسین میکنم.» مرادی بعد از این پشتوانه کتاب را به همسر و دیگران میدهد تا بخوانند و بعد به چاپ میسپارد.[۸]
یادمان و بزرگداشتها
کنفرانس کمبریج
اولین کنفرانس آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه کمبریج تقدیرنامه ویژه این کنفرانس را به هوشنگ مرادی کرمانی، به پاس ۵۰ سال تلاش مستمر در داستاننویسی و نقش ممتاز در توسعه زبان و ادبیات فارسی تقدیم کرد.[۹]
شب بخارای هوشنگ مرادی کرمانی
سومین گردهمایی از «شب های بخارا در کلگری» در ۱۳آذر ۱۳۹۶ به بزرگداشت «هوشنگ مرادی کرمانی» اختصاص داده شد.[۱۰]
جایزهٔ هوشنگ مرادی کرمانی
نخستین دوره جشنوارۀ ادبی هوشنگ مرادی کرمانی با پشتیبانی گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی، شورای کتاب کودک، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و ماهنامۀ انشا و نویسندگی در اسفند ۱۳۹۷ برگزار شد. قرار است این جایزه هر سال به قصد شناسایی دانشآموزان خلاق و نوآور در حوزۀ ادبی و بزرگداشت نویسندۀ معاصر، هوشنگ مرادی کرمانی، برگزار شود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
پروین سلاجقه
قصههای مجید را در سالهای نوجوانی از رادیو کرمان میشنیدم و لذت میبردم. نمیدانستم این قصهها را چه کسی نوشته. بعد متوجه شدم که زیست-جهان آقای کرمانی از جهات متعددی برای مخاطبینش قابل تأمل شده. همهٔ ما میدانیم هوشنگ مرادی در کودکی چه قضایایی را از سر گذرانده و کلمهٔ نانوشتهای وجود ندارد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه مرادی گاهی در داستانهایش چنان از درد صحبت میکند که خود توان و تحمل ادامه داستان را ندارد و با گریزی ناگهانی مخاطب را به فضایی دیگر میبرد. شخصیتهای اصلی در نهایت خود نویسنده یا گوشههایی از وجود او است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سلاجقه زبان نویسندهٔ «صدای خط خوردن مشق» را ملایم و نسبتاً تلخ میداند نه گزنده و عصبی همراهبا بدبینی و نفرت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه[۱۱]
فریدون مجلسی
کرمانی از هیچ کس بد نمیگوید، هرگز از خودش تعریف نمیکند و لاف نمیزند و فخرفروشی نمیکند، درحالیکه تعریفکردنی است. هیچ چیزی را پنهان نمیکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
فاضل ترکمن
دنیای داستان های هوشنگ مرادی کرمانی دنیای پاکیزهای است. دنیایی که به خیال پردازی و رؤیابافی ذهن آدمها اختصاص دارد. قرار نیست توی این دنیا شعارهای سیاسی یا حرف های قلمبه سلمبه روشنفکری زده شود. ما با نویسندهای طرف هستیم که قبل از هر چیز آثارش از منظر اومانیسم قابل بررسی است. در این قصهها مستقیم و غیرمستقیم با ذهن و قلب آدمها کار داریم. آدمهایی که برخلاف اغلب قصه های دیگر به دو دسته خیر و شر تقسیم نمیشوند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
من یک کودک پیر هستم
کرمانی میگوید مدیون اولین استاد نویسندگی و قصهگویی یعنی مادربزرگش است. او از خودش میگوید:
- زمین هیچ چیز برای من نداشت و من به آسمان پناه بردم. نوشتن، آسمان من بود!
- اگر قرار باشد من دیگر ننویسم انگار قرار است دیگر نفس نکشم.
- من هیچوقت بزرگ نمیشوم و یک کودک پیر هستم. اصلاً دغدغههای آدم بزرگها را درک نمیکنم. برای بچهها نمینویسم. برای خودم مینویسم. جذابیت کودکی و سادگی آن مرا جذب خود میکند. من به ایجاز معتقدم. نگاه تصویری به زندگی دارم.
هوشنگ فکر میکند مثل همهٔ نویسندهها متعلق به یک پدر و مادر است. از زندگی شروع میکند و آن را با دیگران تقسیم میکند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- من وارد ادبیات کودک نشدهام بلکه ادبیات کودک در من شکل گرفته است.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تفسیر خود از آثارش
این داستانها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستانهایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمیدهند سعی کردم آنها به زبان طنز بگویم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
او میگوید بچههای من فقیر هستند ولی سربلند هستند. تلاش می کنند مثل مجید حتی در محیط های کثیف و ناجور زندگی می کنند ولی شرافت دارند. مثل «بچه های قالیباف خانه».خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
جملهای از ایشان
اگر قرار باشد من دیگر ننویسم انگار قرار است دیگر نفس نکشم.
جامعه هیچ وقت از تولید کردن و خلق کردن و بالیدن آدمها باز نمیایستد. من همیشه مخالف این نظریه بودم که وقتی هنرمندی می میرد، دربارهاش می گویند دیگر کسی مثل او نمیآید. معلوم است که کسی مثل او نیست و لزومی هم ندارد که باشد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
هرکسی باید خودش را بنویسد، اگر خودش را ننویسد و صمیمیت نداشته باشد، به دل نمی نشیند. در این صورت است که سبک به وجود میآید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ما از بچهها عقب افتادهایم و آنها دیگر کتابهای ما را نمیخوانند. باید علت این مسئله را پیدا کنیم.
نخستین چیزی که در کتابهای درسی مهم است، جذابیت آنهاست که به این موضوع توجه نمیشود. این در حالی است که اخلاقیات در قالب پیام مؤثر هنری، مثل ویتامین در میوه است. وقتی ویتامین از میوه بیرون کشیده و به کپسول تبدیل شد، مثل شعرهای شعاری است که بچه آن را پشت دندان پنهان میکند و از پنجره به بیرون تف میکند.
من در کودکی ماندهام و هر چه بگذرد، کودکی از ذهنم نمیرود. هر کس که کودکیاش را از دست بدهد، جانش را از دست میدهد و میمیرد.
من موقع نوشتن نه به پیام، به روانشناسی و به اخلاقیات توجه نمیکنم. نوشتن برای من یک حادثهٔ درونی است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم | وین یکدم عمر را غنیمت شمریم | |
فردا که ازین دیر فنا درگذریم | با هفت هزار سالگان سر بسریم |
هوشنگ به شعر علاقه دارد. ابوسعید ابوالخیر، سهراب سپهری، حافظ و کتابهای عرفانی میخواند. رباعیات خیام که همیشه روی میزش هست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کرمانی ۲۲ سال است که هر روز صبح پیادهروی میکند. ۴۰ سال است کوه میرود. میگوید آلودگیهایی را که بعضیها دارند ندارد؛ مهمانی، شبنشینی و زندگیاش خیلی محدود است و بهگفتهٔ خودش از این روشنفکربازیها ندارد.
فشار و قند خونش را با ورزش کنترل میکند. هر جای دنیا که باشد نزدیکترین پارک محل را پیدا میکند چون به نرمش کردن همراه با گروههای مختلف در پارکها علاقمند است.
همه شهرهای ایران رفته و پارکهایشان را میشناسد. به نظر هوشنگ غذا هم چیز بدی نیست، اما بزرگترین لذتش کوه و کتاب است. خودش میگوید صبحها تا درختها و پرندهها را نبیند روزش آغاز نمیشود. او در میان درهها زندگی کرده و تا ۱۳سالگی ماشین ندیده؛ ذهن روستایی و نوشتههایش پر از طبیعت است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بنیانگذاری
اولینهای نویسنده
- اولین اثری که از کرمانی به زبان انگلیسی ترجمه شده بود داستان «سماور» از قصههای مجید بود که برای یونیسف فرستاده شد.[۱۳]
- اولین جایزه نویسندگیاش به خاطر «بچههای قالیبافخانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد.
- اولین انتشار داستان وی به نام «کوچه ما خوشبختها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت.
- اولین کتاب در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ رسیدند.[۱۴]
آخرین داستان
«قاشق چایخوری» کتاب جدید هوشنگ مرادی کرمانی است که پنجشنبه ۵اردیبهشت در غرفه انتشارات معین در سی و دومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رونمایی شد. هوشنگ مرادی کرمانی این اثر را کتاب خداحافظی نویسنده با دنیای نویسندگی خواند. او گفته میخواهد قلم را ببوسد و کنار بگذارد. چون این داستانها او را اذیت کردند. به گفتهٔ مدیر نشر، «قاشق چایخوری» یک مجموعه داستان است که با تمام آثار دیگر این نویسنده فرق دارد چون داستانهای این کتاب مخاطبانی فراتر از گروه سنی نوجوان دارند. از طرفی داستانهای این کتاب، بیشتر در شهر جریان دارند و دیگر در ده و روستا نیستند.[۱۵]
تأثیرپذیریها
مرادی کرمانی میگوید در نوشتن محمد علی جمالزاده الگوی نویسندگیاش است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او عامیانهنویسی را از «صادق چوبک»، شاعرانهنویسی را از «ابراهیم گلستان»، ایجاز را از «ارنست همینگوی» و «گلستان» سعدی، احساس را از «صادق هدایت» و طنز را از «چخوف» و «دهخدا» آموخته. همچنین از مجلهٔ خوشه نثرپردازی را، از نشریات هفتگی ارتباط با مخاطب را و از رادیو گفتگو را آموخته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
استادان و شاگردان
کرمانی نزد استادانی مانند دکتر فروغ، دکتر فولادوند و منوچهر شیبانی و امیرحسین آریانپور و خانم خواجهنوری و دکتر سپنتا و داوود رشیدی درس میخواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
علت شهرت
- تعدد آثار؛ هوشنگ مرادی کرمانی از برجستهترین نویسندگان معاصر ایران در زمینه ادبیات کودک و نوجوان است. وی با نگارش بیش از بیست عنوان اثر، جایگاه خود را بهعنوان نویسندهای چیرهدست و معتبر در روایت راستین دنیای کودکان و نوجوانان تثبیت کرده است.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه - جوایز؛ آثار وی جوایز متعددی در سطح ملی و بینالمللی دریافت کرده.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه - تجدید چاپ: بیشتر کتابهای مرادی بارها تجدید چاپ شده. کتاب قصههای مجید بیش از ۳۰ بار تجدید چاپ شدهخطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه و «شما که غریبه نیستید» به چاپ ۲۴ام رسیده.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - کتب درسی؛ برخی از داستانهای مرادی کرمانی به کتب درسی کشورهای دیگر راه یافته است. آثار مرادی کرمانی در عرصه ادبیات کودک از آثار موفق به شمار میرود.
- شهرت جهانی؛ هوشنگ مرادی کرمانی چهرهای شناخته شده در جهان است.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه - ترجمه؛ بسیاری از آثارش به زبانهای گوناگون از جمله فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی، چینی، کرهای، یونانی و ترکی ترجمه شده است.
- تولید سینمایی؛ بسیاری از کتابهای او به سریال تلویزیونی و فیلمهای سینمایی تبدیل شده و در جشنوارههای فیلمهای داخلی و خارجی وارد شده است. یکی از معروفترین آنها سریال سی و هشت قسمتی قصههای مجید است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
فیلم و اقتباسهای سینمایی
تا کنون سی و هشت فیلم تلویزیونی بر اساس داستانهای مرادی کرمانی به تصویر درآمده که در جشنوارههای داخلی و خارجی شرکت نموده است.[۱۶] از مهمترین آنها:
- قصههای مجید ( چهارده داستان) یازده فیلم تلوزیونی و سه فیلم سینمایی ، کارگردان کیومرث پوراحمد
- صبح روز بعد (فیلم سینمایی) کارگردان: کیومرث پوراحمد
- شرم (فیلم سینمایی) کارگردان: کیومرث پوراحمد
- نان و شعر (فیلم سینمایی) کارگردان: کیومرث پوراحمد
- داستان صنوبر (بیگانه) کارگردان: صدیق برمک، محصول افغانستان
- خمره (فیلم سینمایی) کارگردان: ابراهیم فروزش
- چکمه (فیلم سینمایی) کارگردا ن: محمد علی طالبی
- مهمان مامان( فیلم سینمایی) کارگردا ن: داریوش مهرجویی
- تنور( فیلم سینمایی) کارگردان: محمد علی طالبی
- مثل ماه شب چهارده ، ۱۱ قسمت سریال تلویزیونی ، یک فیلم سینمایی (کارگردان: محمد علی طالبی )خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - تکدرختها (فیلم سینمایی) کارگردان : سعید ابراهیمیفر
- گوشواره (فیلم سینمایی) کارگردان : وحید موسویانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - مربای شیرین (فیلم سینمایی) کارگردان: مرضیه برومند[۱۷]
- کیسه برنج (فیلم سینمایی، محصول مشترک ایران و ژاپن) کارگردان: محمدعلی طالبی
- مشت بر پوست یا موشو (فیلم سینمایی) کارگردانان: محسن محسنی نسب، سیدمحمدرضا عالی پیام
- بر اساس داستان خمره همچنین انیمیشنی به همین نام به کارگردانی علی احمدی توسط مرکز پویانمایی صبا در ۱۳ قسمت ۱۰ دقیقهای تولید شد.
زندگی نویسنده در فیلم «قصهها»
مهدی جعفری در مستند بلند «قصهها» بخشهایی از مشکلات و سختی دوران کودکی و جوانی هوشنگ مرادی کرمانی را بازسازی کرده.[۱۸] کرمانی دربارهٔ این فیلم می گوید: «آنچه در این فیلم میبینید تنها ۳۰ درصد از سختیهای زندگی من است، مرور زندگی گذشته آزارم میدهد.»[۱۹]
اتفاقات بعد از انتشار آثار
درخت هوشنگ
در حاشیه مراسم بزرگداشت هوشنگ مرادی کرمانی در بندر گناوه، درختی به افتخار حضور این نویسنده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهر کاشته شد. هوشنگ مرادی کرمانی که از کاشت درخت «تَمرِ هندی» به نام خود به وجد آمده بود، گفت: «اولین بار است که در ایران، درختی به یادبود حضورم در برنامهای فرهنگی، به دست خودم کاشته میشود و این در میان تمامی برنامههایی که تاکنون شرکت کرده بودم، یک کار نو بود. درخت نقش برجستهای در نوشتههایم دارد و با این کار بسیار خوشحال و شاداب شدم.»[۲۰]
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
«هوشو» همیشه کنار کودکان میماند
- مجسمهٔ زیبایی از هوشنگ مرادی کرمانی به نام «هوشو» در موزه عروسک جای گرفته است.[۲۱]
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
داستان
- معصومه
- من غزال ترسیدهای هستم
- قصههای مجید
- بچههای قالیبافخانه
- نخل (رمان)
- چکمه
- داستان آن خمره
- مشت برپست
- تنور
- مهمان مامان
- مربای شیرین
- لبخند انار (مجموعه داستان)
- مثل ماه شب چهارده
- نه تر و نه خشک
- شما که غریبه نیستید (خاطرات).
فیلمنامه
- کاکی
- تیک تاک
- کیسه برنج
نمایشنامه
- کبوتر توی کوزه
- پهلوان
- جراح و مأموریت ( تلویزیونی).خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ترجمهٔ آثار به زبانهای دیگر
داستانهای کرمانی تا کنون به بیش از ۲۰ زبان مختلف و در راس آن به آلمانی، انگلیسی، عربی، فرانسوی، چینی، یونانی و ترجمه شده است.
- کتاب خمره به زبانهای اتریشی، اسپانیایی، آلمانی، هلندی، فرانسوی، ترکی و انگلیسی
- کتاب قصههای مجید به زبانهای هلندی، آمریکایی، استرالیایی، ترکی
- کتاب بچههای قالیبافخانه به زبانهای انگلیسی، کره جنوبی، ترکی
- کتاب مربای شیرین، تنور و داستانهای دیگر بهزبان ترکی
- کتاب نخل به زبان انگلیسی
- مهمان مامان به زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است.[۲۲] در حالی که مترجم فرانسوی زیر عنوان «مهمان مامان» مینویسد «شبی در اصفهان»، چون فرانسویها اصفهان را خوب می شناسند.
جوایز و افتخارات
- ۱۳۵۹: جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ به خاطر بچههای قالیبافخانه.
- ۱۳۶۰: دریافت لوح تقدیر شورای کتاب کودک برای جلد دوم قصههای مجید.
- سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامهٔ دوازدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۲)
جایزه مهرگان ادب
- ۱۳۸۴: برگزیده پنجمین دورهٔ چهرههای ماندگار در این سال.
- ۱۹۸۶: کاندید جایزه جهانی اندرسن
- ۱۹۹۲: جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن برلین به دلیل تاثیر عمیق و گسترده در ادبیات کودکان.
- جایزه کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش
- ۱۹۹۵: نویسندهٔ برگزیده کشور کاستاریکا و دریافت جایزه خوزه مارتینی نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین.
- کاندید جایزه جهانی اندرسن - سال ۲۰۱۴ میلادیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۲۳] - نامزد دریافت جایزه Memorial Astrid Lindgren) ،ALMA)
- نامزد جایزهٔ آسترید لیندگرن
- کتاب قصههای مجید در چهارمین دورهٔ کتاب سال کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به عنوان کتاب سال انتخاب شد.
- هوشنگ مرادی کرمانی از طرف موسسات و نهادهای مختلفی مورد تقدیر قرار گرفته است از جمله:
توسعه ذهنی کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودکان، جشنواره فیلم فجر، جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان، انجمن حمایت از حقوق کودکان.
- دفتر مرکزی ترجمهٔ آثار کرمانی جایزههای متعددی را از بسیاری از موسسات فرهنگی و هنری خارجی دریافت کرده است از جمله: هیئت بین المللی کتاب های جوانان (IBBY)، ارتقاء جمعی برای کتاب هلندی(CPNB)، موسسه جوانان آلمان، وزارت فرهنگ و هنر اتریش، جایزه کتاب آبی کبرا، کتابخانه های بین المللی مونیخ و سوئیس، یونیسف.
- کرمانی عضو بنیاد مطالعات کرمان و عضو دائمی آکادمی زبان و ادبیات فارس و استاد دانشگاه است.
- هوشنگ مرادی کرمانی در سال ۲۰۰۵ به عنوان یکی از شخصیتهای معتبر ادبیات ایران در زمینه ادبیات برای کودکان و نوجوانان معرفی شد.[۲۴]
- نامزد دریافت جایزه آسترید لینگرن در سال ۲۰۲۰[۲۵]
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
مقالههای زیادی در نقد و بررسی آثار هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده. اما از مهمترین کتابها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
- صدای خط خوردن مشق: نقد تاویلی آثار هوشنگ مرادی کرمانی، پروین سلاجقه، نشر معین، چاپ ۱۳۹۲
- نقد و بررسی روانشناسانه آثار هوشنگ مرادی کرمانی، نرگس خانیفرسنگی و فرزانه شیرعلینژاد، نشر راه دکتری، چاپ ۱۳۹۷
- نوشتن از روی دست زندگی: بازخوانی موازی هوشنگ مرادیکرمانی و صمد بهرنگی، مجاهد غلامی، نشر نون، چاپ ۱۳۹۵
- هوشنگ دوم: گفتوگو با هوشنگ مرادی کرمانی، بهاهتمام کریم فیضی، نشر معین، چاپ ۱۳۹۶
- هوشنگ مرادیکرمانی، مظفر سالاری و سیدعلی کاشفیخوانساری، نشر روزگار، چاپ ۱۳۷۹خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سبک نویسنده
هوشنگ مردای کرمانی نویسندهٔ متفاوتی است. مرادی کرمانی در ادبیات کودک و نوجوان نویسندهای بینظیر است. چند عامل او را از نویسـندگان دیگر متمایز میکند:
- لذتبخشیدن به خواننده؛ نخست اینکه او بیش از آنکه قصد تغییردادن خوانندههایش را داشته باشد، قصد بیان قصههای جذاب و شیرین را دارد تا به آنها «لذت» را هدیه دهد.
- مجیدِ هوشنگ فراتر از ادبیات؛ دوم این که «مجیدِ» او بیش از خودش شناخته شده است. او تنها شخصیت به یادماندنی اسـت که تا حدودی از عرصه ادبیات عبور کرده است.
- سینما؛ عامل سـوم بـه ارتباط بین آثار او و سینما برمیگردد. آثـار او بیش از هـر نویسـندهٔ دیگری مورد اقتباس قرار گرفته است. گویا کرمانی برای سینما مینویسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - جادوی زبان؛ زبان در آثار مرادی کرمانی به شکل عجیبی برجسته است و بخش عمدهٔ موفقیت نویسنده مدیون همین زبان است. به نظر میرسد آن چه رولان باروت گفته است: «زبان یک چتر حمایتی است که اثر را در آغوش میگیرد و هر اتفاقی که قرار است در اثر بیفتد، از طریق زبان میافتد.»، این جا قابل لمس است. انتخاب نوع واژگان توسط نویسنده که برخی مثل گردنبند در خوشهوارهای کلامی بقیهٔ واژگان را دور خودشان گرد میآورند و به آنها اعتبار میبخشند و مؤلف و دنیایش ار به نحو عجیبی پشت خود پنهان میکنند. این شگرد اصلی نویسندهٔ قصههای مجید است.
واژگان معمولی و واژگانی با بار معنایی خاص و چندبعدی که دلیل اصلی موفقیت نویسنده محسوب میشوند. واژگان هنری با نقد زیباییشناختی در کنار واژگانی به عنوان پل ارتباطی نویسنده مخاطب. برای مثال واژهٔ «کوچولو» با بسامد بالا در نقاط حساس یک جور باجگیری عاطفی و همراهی مخاطب را به دنبال دارد.
- شخصیتسازی؛ شخصیتهای داستانهای مرادی کرمانی از نوعی تقابل دوگانه برخوردارند. برای مثال مجید هر جا که پرروست کمرو هم هست. دو شخصیت یکه و یگانه بیبی و مجید که هر دو در واقع بخشی از خودِ نویسنده هستند، به یاد ماندنی و تأثرگذارند.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ویژگی آثار
در همهٔ آثار مرادی کرمانی چند ویژگی وجود دارد:
- توصیف زندگی مردم فقیر، روستاییان، کارگران ومردم کم درآمد.
- انتقاد شیرین توأم با طنز ازموضوعات و مسائل گوناگون جامعه و طبقات متفاوت مردم.
- نقل داستانها درقالب خاطرات کودکی به عنوان شگردی برای داستاننویسی.
- بیان سادهٔ موضوعات و مشکلات مردم، موضوعاتی که برای هرکسی هر روز ممکن است پیش بیاید.
کرمانی روایتگر زندگی واقعی آن دسته از کودکان و نوجوانانی است که تنهایند و پشـت و پناهی ندارند و از نداشتههای بیپایان خود رنج میبرند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
بررسی چند اثر
داستانهای مـرادی کرمانی را میتوان در دو بازهٔ زمانی جای داد. دستهٔ اول داستانهای دههٔ ۲۰ تا ۵۰ هستند که بیشتر مضامین آنها از زندگی خود نویسنده بهویژه دورهٔ کودکی او گرفته شده است. داستانهای دستهٔ دوم، داستانهای مربوط بـه فضـای زمـانی دههٔ ۶۰تا۸۰ که بـا ورود نویسـنده بـه دنیای مدرن، شکل و مضمونی تازه مییابند. از دستهٔ اول به طور مختصر به قصههای مجید و بچههای قالیبافخانه و از دستهٔ دوم مربای شیرین را میتوان نام برد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
قصههای مجید
کرمانی قصههای مجید را برای برنامهٔ «خانواده» رادیو ایران نوشت. بعد از انتشار کتاب در با تبدیلش به سریال تلویزیونی به کارگردانی «کیومرث پوراحمد» در سالهای پایانی دهه شصت به یکی از پرمخاطبترین مجموعههای تلویزیونی بعد از انقلاب تبدیل میشود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در قصههای مجید مبارزه با عادات و خرافات جایگاه ویژهای دارد. در پایان داستان «ناف بچّه» نوجوان به این شناخت و آگاهی میرسد که آن چه در جامعهاش نهادینهشده الزاماً درست نیست و باید در مورد آن شناخت پیدا کرد. رویکرد تأملبرانگیز دیگر در قصههای مجید این است که گاه برخی از افکار مجید، نمایندهٔ دید مدرن، به بیبی، نماد دید سنتی القا میشود و بیبی نیز با دید مدرن همگام میشود. نمونهٔ مناسب برای این موضوع داستان «توپ» است. دیدگاههای انتقادی شخصیت اول داستان از دیگر امتیازات قصههای مجید است.[۲۶]
بچّههای قالیبافخانه
بچههای قالیبافخانه مجموعهٔ دو داستان است که از جهات زیادی به هـم شـباهت دارنـد. بافت کلی حاکم بر داستانها، فضای روستایی محروم را نشان میدهد. فضایی مردسالار که بیشتر شخصیتهایش را مردها تشکیل میدهند تا جایی که حتی تعداد فرزندان پسر بیشتر از دختر است. [۲۷]کرمانی برای نوشتن این داستان چند ماه در کرمان اقامت کرده و در کنار بافندگان قالی نشسته تا احساس آنها را به خوبی درک کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بیشتر شخصیتهای اثر، کودکانی هستند که بهدلیل فقر خانواده مجبور به کار در محیط تنگ، تاریک و نمدار کارگاه قالی میشوند. کودکانی که آرزوی خوابیدن بر روی تشک نرم را دارند و با نور و گرمای آفتاب بیگانهاند. تاریکی، نمناکی و محـیط تنـگ و پرزهای قالی نتیجهای جز بیماریهای مختلف به همراه ندارد. کودکانی که تحمل این اوضـاع را ندارند، فرار را ترجیح میدهند و دچار سرنوشتی نامعلوم میشوند. یا در بیابانها گم میشوند یا به طرق مختلف جان خود را از دست میدهند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
این داستان از کابوس دوران بچگی هوشنگ شکل گرفته؛ که هر بار مادربزرگش را اذیت میکرده یا درس نمیخوانده مادربزرگ برایش خط و نشان میکشیده که: «میکنمت تو کُت کارخانه تا همون جا بپوسی.» این کت کارخانه همان کارگاه قالیبافی بود که کابوس سالهای کودکی مرادی کرمانی را برایش میسازد.
مرادی حالا دربارهٔ اثر خودش میگوید: «بعد از هجده سال دارم بچههای قالیبافخانه را میخوانم؛ برای تجدید چاپ، برای غلط گیری و نگاهی دوباره. دیدم عجب چیزی نوشتهام! عجب نه این که خوب و عالی، نه. این یکی میان نوشتههای من چیز عجیب و غریبی است. گاهی لبخند میزنم و بیشتر از شدت درد و تلخی دلم درد میگیرد و هی اشکهایم را پاک می کنم تا صفحهٔ کاغذ را ببینم.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
چکمه
دختر کوچکی به نام لیلا همراه مادرش در خانهای کوچک در منطقه پایین شهر زندگی میکند. لیلا از مادرش می خواهد که عروسکی مانند عروسک دختر همسایه برایش بخرد. مادر او را راضی می کند که به جای عروسک برایش چکمهای بخرد که زمستان راحت باشد. وقتی چکمه را میخرند لیلا از خوشحالی چکمهها را میپوشد. در اتوبوس خوابش می گیرد و یک لنگه چکمه از پایش می افتد. صبح روز بعد لیلا متوجه گم شدن چکمهاش میشود. تمام کوچه و خیابان را جست و جو میکنند اما چکمه پیدا نمیشود. لنگهٔ گمشده سر از یک کارخانه دمپاییسازی بازیافتی درمیآورد. لنگهٔ دیگر را مادر لیلا به پسرکی میدهد که یک پا ندارد. اما آن لنگه به پای پسرک نمیخورد و آن را به نمکفروش میدهد تا به به کارخانهٔ دمپاییسازی ببرد. نمکفروش متوجه یک لنگه دیگر چکمه میشود و یک جفت چکمه را برای پسرک میآورد و پسرک هم آنها را برای لیلا میبرد.
«چکمه» داستانی ساده در عین حال زیبا و دوستداشتنی دارد. حکایت بهترین دوران زندگی انسان که سرشار از سادگی و زیبایی است که تأثیر عاطفی دلچسبی بر مخاطب می گذارد. نحوه نگارش هوشنگ مرادی کرمانی به گونهای است که بیشتر عاطفه و احساس انسان را درگیر ماجرا و داستان میسازد و خواننده را به همدلی با شخصیت اصلی ترغیب میکند. این داستان از منظر اقتباس سینمایی هم مورد توجه است. یکی از اقتباسهای سینمایی ساختهٔ «محمدعلی طالبی» که موفق به حضور در بخش مسابقهٔ بیش از یکصد جشنواره بینالمللی شده و توانست چندین جایزه بینالمللی و داخلی را به خود اختصاص دهد که میتوان از جایزه فیل نقرهای بهترین کار گردانی از هشتمین جشنواره بین المللی فیلم کودکان هند، جایزه گلدن گیت (بهترین فیلم ) از سی و هفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم سانفرانسیسکو، جایزه بهترین فیلم منتخب تماشاگران از جشنواره بینالمللی فیلم کودکان وین (اتریش )، پروانه زرین بهترین فیلم از بخش مسابقه بینالملل هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان ایران نام برد.[۲۸]
نخل
حکایت زندگی آرام و نسبتاً غمگین پسرکی به نام مراد است. مراد در ابتدای ورود به دورهٔ نوجوانی قرار دارد، خانوادهٔ خود را در سیل از دست داده است و با خانوادهٔ خالهاش زندگی میکند. مراد کودک تنهایی است که خاله نتوانسته است جای مادر را برای او پر کند. روزی درویشی به روستای آنها میآید. درویش یک هسته خرما را در زمین میکارد و به مراد میگوید اگر هسته تبدیل به نخل شود، درخت نخل مال او است. در این داستان درویـش واسطهای است تا «عشق» به دو شکل به مراد رو نماید. عشق به طبیعت و زندگی که نخـل مظهر آن است و عشقی انسانی و کودکانه به دختری به نام گلرخ. بنابراین این دو را جایگزین عشق به مادر میکند. او با تلاش و پشتکار زیاد به کمک خاله میشتابد تا سربار خانواده نباشد؛ اما تقدیر او نیز چون کودکان فقیر روستایی، رفتن به شهر و پرداختن به کار است. شخصیت مراد، وضـعیتی مشـابه کودکی و نوجـوانی نویسـنده دارد. مـرادی کرمـانی میگوید: «بیشتر به شخصیت مراد در داستان نخل شبیه هستم؛ نوجوانی که یک گاو دارد و همه چیزش در وجود این حیوان خلاصه شده است.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مربای شیرین
مربای شیرین داستان پسری دوازده ساله به نام جلال است که پدر او در تصادف ماشین کشته شده است. او و مادرش با هم زندگی میکنند. آنها از طبقهٔ متوسط جامعه هستند که در شهر زندگی میکنند. جلال سمبل کودک هوشمند و متفکر امروزی است که از یک اتفاق ساده و پیشپاافتادهٔ روزانه، ماجرایی مناقشهآمیز میسازد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شما که غریبه نیستید
شما که غریبه نیستید زندگینامهٔ خودنوشت هوشنگ مرادی کرمانی اسـت که از جریان زندگی دردمندانه و سراسر تجربهٔ او در دوران کودکی، نوجوانی و جوانیاش سخن میگوید. او در مـاههـای نخست تولد، مادر خود را از دست میدهد و پدر که به دلایلی مشاعرش را از دسـت داده است، سایهاش از سر طفل کوتاه میشود. هوشو میماند و یک پدربزرگ و مادربزرگ پیر. پدربزرگ هم میمیرد. عمو نیز، در کودکی او را ترک میکند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ناشرانی که با او کار کردهاند
نشر معین، نشر سحاب، نشر نی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از جمله ناشرین پرکار در چاپ داستانهای کرمانی هستند.
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
کتابهای مرادی به دفعات تجدید چاپ شدهاند. از این میان کتاب «شما که غربیه نیستید» به چاپ ۳۰ام و کتاب قصههای مجید به چاپ ۳۰ام رسیده است.
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ «نامزد جایزهٔ «آسترید لیندگرن»».
- ↑ «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «گفتوگو با هوشنگ مرادی کرمانی درباره خوشبختی».
- ↑ «نگاهی به زندگی و آثار هوشنگ مرادی کرمانی: نویسندهای برای کودکان و برای سینما».
- ↑ «هوشنگ مرادی کرمانی؛ شبیهترین آدم به نوشتههایش».
- ↑ «وقتی زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی عوض میشود».
- ↑ «گفتگوی شنیدنی با هوشنگ مرادی کرمانی/خاطرات تکان دهنده کودکی/از مرگ مادر تا جنون پدر».
- ↑ «زبان ما دارد از شعر و داستان خداحافظی میکند.».
- ↑ «شب هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «بررسی تکنیکهای طنز و مطایبه در آثار هوشنگ».
- ↑ «نسبت ادبیات کودک ایران با بازار جهانی/ مخاطبشناس نیستیم».
- ↑ «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «خداحافظی هوشنگ مرادی کرمانی با دنیای نویسندگی».
- ↑ «هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «فیلم سینمایی مربای شیرین».
- ↑ «آشنایی بیشتر با قصههای کرمانی».
- ↑ «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «یک درخت تمر هندی به نام هوشنگ مرادی کرمانی کاشته شد.».
- ↑ «تصویر عروسک هوشنگ مرادی کرمانی در موزه عروسک».
- ↑ «بررسی و تحلیل عناصر داستان درکتاب قصههای مجید هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «فهرست جوایز هوشنگ مرادی کرمانی».
- ↑ «Houshang Moradi Kermani کرمانی».
- ↑ «ده نامزد ایرانی دریافت جایزه آسترید لینگرن».
- ↑ نقد رویکرد پدیدارشناختی در قصههای مجید.
- ↑ بازنمایی اجتماعی کنشهای گفتاری زنان (مورد مطالعه: رمانهای هوشنگ مرادی کرمانی).
- ↑ = اقتباس سینمای ایران از ادبیات داستانی معاصر. بهار۱۳۸۹.
منابع
- خاوری، صدیقه. «بررسی تکنیکهای طنز و مطایبه در آثار هوشنگ، نقد رویکرد پدیدارشناختی در قصههای مجید». مجله علمیپژوهشی مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز دوم، ش. اول / دوم (بهار و تابستان ۱۳۹۰، پاییز و زمستان ۱۳۹۳).
- خردخورد، فوزیه، حشمتالله آذرمکان و اسدالله نوروزی. «تحول نگاه به مفهوم کودکی در داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی». فکر و کودک، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ش. اول (۱۳۹۵): ۲۵تا۵۳.
- بازنمایی اجتماعی کنشهای گفتاری زنان (مورد مطالعه: رمانهای هوشنگ مرادی کرمانی)ژورنال= فصلنامه علمیپژوهشی زن و جامعه. ۶۱تا۸۰.
- لزگی، حبیبالله و مزدا لمراد عباسی. «اقتباس سینمای ایران از ادبیات داستانی معاصر». متنشناسی ادب فارسی دوم، ش. اول (بهار ۱۳۸۹).
پیوند به بیرون
- «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی». میهنبلاگ، پنجشنبه ۱۸شهریور۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی». گودریدز. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی». کرمانبلاگ، ۸آبان ۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «گردشی در باغ هوشنگ دوم». اطلاعات (فریدون مجلسی، یکشنبه ۱۲آذر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۲فروردین۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی». آفتابیر، سهشنبه ۲مهر۱۳۸۷. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «گفتوگو با هوشنگ مرادی کرمانی درباره خوشبختی». بیتوته. بازبینیشده در ۱۷فروردین۱۳۹۸.
- «فهرست جوایز هوشنگ مرادی کرمانی». ویکیپدیا. بازبینیشده در ۲۲فروردین۱۳۹۸.
- «نگاهی به زندگی و آثار هوشنگ مرادی کرمانی: نویسندهای برای کودکان و برای سینما». پایگاه مجلات تخصصی نور، آذر۱۳۸۶ - شماره۴۹ (۲۸تا۳۰). بازبینیشده در ۲۴فروردین۱۳۹۸.
- «چرا هوشنگ مرادی کرمانی در روزگار ما نویسنده مهمی است؟». عصر ایران، ۱۸آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «وقتی زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی عوض میشود». ایسنا، ۲۴شهریور۱۳۹۳. بازبینیشده در ۵فروردین ۱۳۹۸.
- «زبان ما دارد از شعر و داستان خداحافظی میکند.».
- «شب هوشنگ مرادی کرمانی». بخارا، ۷آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی: «هر نویسنده مثل دوربین سرصحنه است.». ۱۸دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸اردیبهشت۱۳۹۸.
- «زندگینامه هوشنگ مرادی کرمانی». میهنبلاگ، ۱۸ شهریور۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی؛ از سر «قصههای مجید» تا «ته خیار»». خبرآنلاین، ۲۵اسفند۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۷فروردین۱۳۹۸.
- «یک درخت تمر هندی به نام هوشنگ مرادی کرمانی کاشته شد». ۲بهمن۱۳۹۷. بازبینیشده در ۷اردیبهشت۱۳۹۸.
- «خداحافظی هوشنگ مرادی کرمانی با دنیای نویسندگی». فرارو. بازبینیشده در ۷اردیبهشت۱۳۹۸.
- «قصهها». ۹شهریور۹۶. بازبینیشده در ۲۱فروردین۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی قصههای مجیداز من مشهورتر است». عصر ایران. بازبینیشده در ۲۰فروردین۱۳۹۸.
- «مجله علمیپژوهشی مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز ، بررسی تکنیکهای طنز و مطایبه در آثار هوشنگ (سال دوم شماره اول)». صدیقه خاوری، بهار و تابستان ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۹تیر۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی؛ شبیهترین آدم به نوشتههایش». هزار داستان، ۲۹مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۹تیر۱۳۹۸.
- «با آقا مجید قصههای مجید!». راسخون، ۵اردیبهشت۱۳۸۸. بازبینیشده در ۹تیر۱۳۹۸.
- «گفتگوی شنیدنی با هوشنگ مرادی کرمانی/خاطرات تکاندهنده کودکی،از مرگ مادر تا جنون پدر». تماشا، ۲۵فروردین۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۲تیر۱۳۹۸.
- «تصویر عروسک هوشنگ مرادی کرمانی در موزه عروسک». چمدان، ۸اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۲تیر۱۳۹۸.
- «بررسی سازوکارهای آفرینش طنز در آثار هوشنگ مرادی کرمانی». علمنت، ۸اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «Houshang Moradi Kermani کرمانی». آمازون. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «فیلم سینمایی مربای شیرین». آپارات. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.</ref>
- «بررسی تطبیقی جایگاه کودک و نوجوان در آثار دو نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی و چارلز دیکنز». ۱۸ فروردین ۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۶فروردین۱۳۹۸.
- «نخستین جایزه هوشنگ مرادی کرمانی برگزیدگان نهایی خود را شناخت». ایبنا، ۲۸ اسفند ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۹تیر۱۳۹۸.
- «بررسی و تحلیل عناصر داستان درکتاب قصههای مجید هوشنگ مرادی کرمانی». ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱۹تیر۱۳۹۸.
- «راز شهرت یک کتاب محبوب / داستان «قصههای مجید» و هوشنگ مرادی کرمانی». ۳۱نما، ۲فروردین۱۳۷۷. بازبینیشده در ۱۴مرداد۱۳۹۸.
- «گزارش؛ صدایی از خط خوردن مشق شب». کتاب ماه کودک و نوجوان، شهریور۱۳۸۲. بازبینیشده در ۲۵مرداد۱۳۹۸.
- «من برای نویسندهشدن به دنیا آمدم نه ساختمانسازی، وکالت یا پزشکی». کتاب ماه کودک و نوجوان، ۲۵شهریور۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۵مرداد۱۳۹۸.
- «هوشنگ مرادی کرمانی». نوار. بازبینیشده در ۲۶مرداد۱۳۹۸.
- «سبکشناسی آثار هوشنگ مرادی کرمانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان». ۱۵بهمن۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۶مرداد۱۳۹۸.
- «نسبت ادبیات کودک ایران با بازار جهانی/ مخاطبشناس نیستیم». خبرگزاری مهر، ۱۶مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «ده نامزد ایرانی دریافت جایزه آسترید لینگرن». پایگاه خبری-تحلیلی آزما، ۶آبان۱۳۹۸. بازبینیشده در ۷آبان۱۳۹۸.