علی‌محمد مؤدب شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار معاصر ایرانی است.

علی‌محمد مؤدب

زادروز ۱۳۵۵
تربت جام
پیشه شاعر و نویسنده
سبک نوشتاری شعر سپید، نیمایی و کلاسیک
دیوان سروده‌ها «عاشقانه‌های پسر نوح»،‌ «کهکشان چهره‌ها»
مدرک تحصیلی کارشناس ارشد رشته الهیات
دانشگاه امام صادق (ع)
* * * * *

اشعار مؤدب با عباراتی آشنا و ساده، بر ذهن مخاطب می‌نشیند و به مخاطب تلنگر می‌زند که مبادا عادی‌شدن وقایع سخیف روزمره، امر را بر او مشتبه کند که لاجرم حقیقتی جز اینها وجود ندارد. آنچه در آثار او به چشم می‌آید، همزبانی است. نوعی همزبانی که به همدلی راه می‌برد. او به مدد عبارات آشنا و ساده، عمق فطرت مخاطب را، مخاطب قرار می‌دهد و با او سخن می‌گوید. این گونه است که سوای موضوع، زبان این قبیل آثار نیز به چشم و ذهن و دل مخاطب آشنا می‌آید[۱].
مؤدب نخستین دفتر شعر خود را با عنوان عاشقانه‌های پسر نوح در سال ۱۳۸۲ منتشر کرد، و همزمان کار خود را در حوزهٔ روزنامه‌نگاری ادبی با فعالیت در نشریه‌های حرفه‌ای شعر همچون فصلنامه تخصصی شعر آغاز کرد. در سال ۱۳۹۱ مجموعهٔ شعر خود با عنوان کهکشان چهره‌ها را منتشر کرد که این کتاب نامزد دورهٔ سی‌ویکم جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی شد. آثار وی غالباً در حوزهٔ شعر سپید، نیمایی و کلاسیک دسته‌بندی می‌شوند. از شاعران متعهد عصر حاضر است که هیچ‌گاه شعرش از زندگی و حضور انسان‌‌ها خالی نشده است[۲].

شاهرخی و مؤدب
قیصر امین‌پور و مؤدب
صفارزاده و جمعی از شاعران
منزوی و مؤدب
منوچهر آتشی و مؤدب
علی داوودی، مؤدب و جمعی از شاعران
موسوی گرمارودی، شفیعی و مؤدب

از میان یادها

ترس از صنایع مدرن

دوران فقر و محرومیت

حافظ

شعری برای امام رضا(ع)

ازدواج

هویت

قفسه

در جلسه شعر پنجشنبه‌های حوزهٔ هنری مشهد، شاعری جوان برای اولین‌بار به جلسه آمده بود، خودش را معرفی کر؛ چهره و نامش برای هیچ‌کداممان نه من (محدثی خراسانی)‌نه کاظمی و نه نظافت آشنا نبود. هیچکدامان هم توقع نداشتیم شعری فراتر از حد و حدود معمولی از او بشنویم، ولی شنیدیم[۷].

«نشسته‌اند هزاران کتاب در قفسه
زبون و ساکت و پر اضطراب در قفسه...»
«یکی بزرگ‌تر از دیگران؛ قدیمی‌تر
ملقب‌اند به عالیجناب در قفسه
مراقبش دو سه گردن کلفت دور و برش
که تا تکان نخورد آب از آب در قفسه
خزانه‌دار عددهای دولتش شده‌اند
کتاب‌های درشت حساب در قفسه
کتاب‌های مقدس، کتاب‌های ملول
خزیده‌اند به کنج ثواب در قفسه
نشسته‌اند همه گیج و خواب در قفسه
نشسته‌اند دو زانو کتاب‌های دعا
هزار وعده‌ٔ نامستجاب در قفسه
کتاب فلسفه با ژست عاقلانه‌ٔ پوچ
نشسته محکم و حاضر جواب در قفسه
کتاب شعر دهن بسته است و توی دلش
نخوانده مانده غزل‌های ناب در قفسه
کتابخانه‌ٔ تاریک و پرده‌های عبوس
هوای مرده‌ٔ بی‌آفتاب در قفسه
کبوتر دل دفترچه‌های خاطره، خون
شکسته بال و غریب و خراب در قفسه
کپک‌زده رد دندان به نان خشک خیال
کپک دمیده به بطری آب در قفسه
غروب، سکته و سیگار روشن شاعر
و رقص شعله و دود کباب در قفسه!»

تجربه زیستی

زندگی و تراث

علی‌محمد مؤدب به سال ۱۳۵۵ در روستای تقی‌آباد از توابع تربت جام زاده شد. وی کارشناسی ارشد پیوسته خود را در رشتهٔ الهیات از دانشگاه امام صادق (ع) اخذ کرد. عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشد او یاد مرگ در قرآن و بیان امیرالمؤمنین (ع) و پی‌جویی آن در ادب فارسی(بررسی موردی سعدی) بوده‌است. او به مدت دو سال (۱۳۸۴-۱۳۸۶) مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان تهران بوده‌است.

فعالیت‌های فرهنگی

۱۳۸۲: مسئول صفحه شعر روزنامه ابرار
۱۳۸۲: مسئول سرویس ادب دو هفته نامه گلستان قرآن
۱۳۸۲: مسئول سرویس ادب مجله اندیشه صادق
۱۳۸۱ - ۱۳۸۵: عضو تحریریه ماهنامه سوره به مدت چهار سال
۱۳۸۴ - ۱۳۸۵: دبیر تحریریه فصلنامه شعر
۱۳۸۵: عضو شورای کارشناسی شعر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
۱۳۸۳:‌ داور جشنواره شعر جوان ایران (حوزه هنری) – شیراز
۱۳۸۴ و ۱۳۸۵: داور دو دوره کنگره شعر دفاع مقدس –کرمانشاه ۸۴ و ارومیه ۸۵
۱۳۸۵: داور مسابقه سراسری سفرنامه حج سازمان صدا و سیما
۱۳۸۵: داور جشنواره‌های میهمان ری ۸۵، شعر عدالت ۸۳، شعر عاشورایی شاهرود ۸۵ و...
۱۳۸۳:‌ عضو موسس کمیته شعر بنیاد دفاع از مردم فلسطین
۱۳۸۴ - ۱۳۸۵: مدرس شعر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
۱۳۸۴ - ۱۳۸۶: مدیر دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان تهران به مدت دوسال
۱۳۸۵: دبیر جایزه ادبی تهران
داور دو دوره جشنواره شعر عدالت: حرفی از جنس زمان- دانشگاه تهران و امام صادق (ع)
دبیر سرویس ادبی شورای راه اندازی روزنامه آتیه
عضو موسس وبلاگ ادبی سجیل که در ایام مقاومت سی و سه روزه لبنان هر روز یک شعر نذر شهدای مقاومت می‌کرد
مسئول کمیته طراحی مفهومی بازیهای رایانه ای – شورای عالی اطلاع رسانی تالیفات و جایزه های ادبی
۱۳۹۴: با حکم علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد، به عنوان عضو هیئت علمی دهمین دوره جشنواره فجر منصوب شد
مدیرعامل مؤسسۀ شهرستان ادب
۱۳۹۹: دبیری هنری بخش شعر و بخش داستان دوازدهمین جشنواره شعر و داستان انقلاب
مودب با نشریاتی مانند ماهنامه سوره، مجله راه و روزنامه ابرار همکاری داشته است، همچنین در راه‌اندازی روزنامه خورشید نقش داشته است. او همچنین در برخی جشنواره‌های شعر از جمله جشنواره شعر جوان و کنگرهٔ شعر دفاع مقدس داور و دبیر بوده است. مدیر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان تهران، دبیر علمی کنگره عالی شعر دفاع مقدس استان تهران، عضو شورای مؤسس و هیأت علمی جشنواره شعر فجر، دبیر جشنواره شعر انقلاب و… نیزاز جمله سوابق مدیریتی و اجرایی ایشان است.

 
گفت‌وگوی اختصاصی فارس با مؤدب
 
گزارش روزنامه لوموند
 
نشست شعر و چشمه‌های الهام ۱۳۹۴
 
جشن شاعر برگزیده تهران ۱۳۹۹
 
سیزدهمین شب شاعر

یادمان و بزرگداشت‌ها

سیزدهمین مراسم «شب شاعر» پاسداشت علی‌محمد مؤدب با حضور جمعی از شاعران و نماینده سفیر سال ۱۳۹۳ در نخلستان سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد[۹].

از نگاه دیگران

محمدعلی بهمنی
بسیاری از شعرهای مؤدب نشان از حضور وی در عرصهٔ اجتماع است[۱۰]. همچنین دارای یک تفکر فرااجتماعی است، وقتی اشعار مؤدب را می‌شنویم متوجه می‌شویم که با اتفاقی جدید روبرو هستیم. من فرصت زیادی نداشتم که با مؤدب زندگی کنم ولی با شعرش زندگی کرده‌ام. نسل‌های مختلف، چه نسل من و چه نسل جوان با شعر مؤدب انس دارند».
حافظ موسوی
کتاب مرده‌های حرفه‌ای اثر مؤدب با عنوان یکی از مجموعه شعرهای مورد علاقه خود نام برد[۱۱].
سیداکبر میرجعفری
موضوع عشق بیشتر از سایر مضامین در شعر مؤدب خود را نشان می دهد. حال فرقی نمی‌کند از موضوع اجتماعی یا لبنان و فلسطین حرف بزند بلکه آن چیزی که مهم است و در شعر پیداست عشق است. موضوع ذهنی شاعر که به عنوان یک دغدغه خود را در شعر نشان می‌دهد مضمون عشق است[۱۲].
سید ضیاء قاسمی
شعر مؤدب، متنی است که خشم و شادی و یأس و امید و صور عاطفی یک موجود زنده را باز می‌نماید و از ویژگی‌هایش این است که متن نسبت به محیط و زمان و مکان و اطراف خود حساس است. بسیاری از عناصر زیستی زندگی مطابق با زمان و مکان شاعر را می‌توان بدون دخالت او در شعر یافت[۱۲].
محمد رمضانی فرخانی
مؤدب در پی پاسخ به این پرسش است که چرا عشق، سهم‌بندی عادلانه‌ای ندارد. در واقع مؤدب به مسایلی اعتراض می‌کند که پیش از این سابقه نداشته است، یعنی او به نابرابری در عشق اعتراض می‌کند. بزرگ‌ترين مشكل او را در شعرش برآمده از عدم وسواس و دقت زبانی و عدم توجه به زبان محاوره و زبان متون كهن، عنوان كرد. زبان در شعر مؤدب، پهلو به زبان رسمی و زبان رسانه می‌زند. داشته‌های زبانی زبان ثروتمند فارسی به علت ناديده گرفتن پس‌زمينه‌های فكری در شعر مؤدب مغفول مانده است. در عين حال لحظه‌های درخشان او در شعرش نشان از استعداد و توانايی بسيار شاعرانه دارد[۱۳].
حمیدرضا شکارسری
کهکشان چهره‌ها ادای دینی است از سوی مؤدب، همزمان به تعهدات اجتماعی و سیاسی و دینی‌اش از یک طرف و تعهدات ادبی‌اش از طرف دیگر. به عبارت دیگر می‌توان مؤدبِ شاعر و مؤدبِ مؤمن و منتقد سیاسی و اجتماعی را یک‌جا با هم دید[۱۴].
حسین قرایی
مؤدب دفتر شعرش را در کوچه آفتاب پیدا کرده است. عمر شعری‌ وی بالای ۵۰ است و دفاتر شعری مؤدب گویای این سخن است. مؤدب شاعر خوبی است و نکته دوم این است که علاوه بر شاعر یک مدیر فرهنگی خوب نیز هست[۶].
غلامرضا کافی
اعتراض در شعر مؤدب به چشم می‌آید که قبل از این قزوه پیش‌گام شهر اعتراض در جریان شعر انقلاب بوده است. پاسخ به تقاضا و ایجاد تقاضا نکته ظریفی است که در شعر مؤدب است. ایجاد تقاضا ویژگی شعر تمام شعرای انقلاب نیست و اتوپیااندیشی و مآل‌اندیشی موجب می‌شود که در شعر مؤدب این ایجاد تقاضا به چشم می‌آید[۶].
میلاد عرفانپور
مؤدب از سال‌های کودکی با چراغ شعر زیسته است. او در تاریکی‌های پایتخت به روشنی دلیل می‌آورد و عاشقانه می‌گوید برای آخرین سرفه‌های جانبازان و برای مقاومت. مؤدب شاعر عشق و مقاومت است که در سیاسی‌ترین اشعارش عشق را فراموش نکرده است[۶].
زهیر توکلی
اشعار عاشقانه مؤدب دارای ارجاعات، تلمیحات و ... است که ممکن است ربطی به مضمون آن نداشته باشد. مؤدب شاعری است که در لحظه شعر می‌گوید و تا وقتی گریه نکند شعر نمی‌سراید و معمولاً شاعر ژنریکی نیست. وی شاعری است که وقتی منقلب می‌شود نمی‌تواند به قواعد و محدودات شعری خود را پایبند کند. از اشعار مؤدب احساس غرور به انسان دست نمی‌دهد علتش این است که یک دردمندی در شعر وی وجود دارد[۶].
یوسف‌علی میرشکاک
یوسف‌علی میرشکاک از شاعران کشورمان همزمان با سالروز میلاد علی‌محمد مؤدب نوسروده خود را تقدیم این شاعر کرد[۱۵].

درخت جوان یاد کردی مرا
جوانیت بالنده باد
واز برگ و باری شگرف
به هرسال و هرماه آکنده باد
به دی ماه نیز
سرت سروسان
دلت چون انار
بمانی برومند و دور از بد روزگار
درین راه دُشخوار
درفشی که بر دوش داری درخشنده باد
فرازت مبیناد رنگ فرود
جهان پیش چشم تو آیینه‌ای باد هربامداد....

از نگاه او

قیصر امین‌پور
همواره ایشان با یک خلق کریم و با حوصله و صبر و نهایت توجه و حرمت‌گزاری به انسان‌ها رفتار می‌کردند و همین رفتار هم قیصر را خاص می‌کرد. قیصر شاعری است که به دیگران توجه دارد و مراعات انواع ذوق‌ها را می‌کند، او به انزوا و جهان خاص خودش دل‌خوش نیست و مراعات دیگران را می‌کند و در عین حال سلیقه‌های گوناگون هم به اشعار او جذب می‌شوند. بنده خودم بارها مشاهده کردم که ایشان به دنبال پاسخ‌دادن به تماس یک نوجوان پانزده ساله بود[۱۶].
محمدسرور رجایی
رجایی ‌حق بسیار بر گردن هنر و ادبیات فارسی دارد و به گمانم نهادهای فرهنگی ما نسبت به او که همچون ستونی بود و نیز خانواده ایشان باید حق‌‌نگهدار باشند و البته خانه ادبیات افغانستان که نیازمند توجهی است که به نحوی جای خالی این مرد بزرگ را حس نکنند[۱۷].

گزارشی در روزنامهٔ لوموند دربارهٔ مؤدب

تکرار

مهمترین ثروت هر شاعری خودشناسی است که در واقع تمام شاعری‌اش در این خلاصه می‌شود. سلوک شاعر درگیری مداوم اوست با خودش تا وجودش را کمال ببخشد و این خود مجموعه‌ای از باورها و سخن‌ها را دربرمی گیرد. ما وقتی درگیر خودشناسی می‌شویم، راه‌های تازه‌ای روبرویمان ایجاد می‌شود. دلیل تکرارگویی‌ها در شعرهای معاصر آن است که شاعران امروز از خود بی خبرند و شعرهای که می‌سازند شعر نیستند بلکه شلیک‌های میدان مشق‌اند که در نبرد شاعر با هستی خود شکل نگرفته است. شاعری که با خود درگیر شده است می‌تواند در دنیای معاصرش اثرگذار باشد[۱۹]. شاعر نباید خودش و وطنش را تخریب کند؛ مأموریت شاعر احیاگری است نه تخریب[۲۰].

برای مردم مسجد سلیمان

بوی نفت می‌آید، سفره‌های نان خالی است!
ای زمین تحمل کن، دست آسمان خالی است!
تا به کی چنان فریاد در عبث رها بودن
هیچ انعکاسی نیست، دره جهان خالی است!
نام زندگی داری، زیر بام مرگ انگار!
دفن می‌شوی اما گور همچنان خالی است!
زیر پای تو دریاست، پیش چشم تو دریا
کاسه کاسه چشمانت، زین دو جاودان خالی است
زیر پای تو دریا، رهسپار جابلساست
العجب کزین دریا، تور جاشوان خالی است
اسب‌های دیروزش از دکل گریزانند
پارسوماش می‌بیند کاین چراغ‌سان خالی است
آتشی که روشن کرد شرق و غرب گیتی را
آتشی کزان آتش دیگ و دیگدان خالی است
آه‌ها اهورایی، اهرمن چه ها کرده است!
مسجدِ سلیمان از نعمت جهان خالی است
بوی نفت می‌آید، بوی مرگ می‌آید
آذرخش می‌داند قلب مردمان خالی است
باغبان نگاهم کن، ریشه در عطش دارم
تا نهال آتش هست،‌ باغ این و آن خالی است![۲۱]
«شاعرینگی»
«ما آمدیم شاعر شویم؛ جانمان را صیقلی کنیم تا تابش‌های حقیقت زندگی‌مان را دریافت کنیم، پس باید در این بحث سلوک کرد و متواضع بود. من معتقدم که همیشه باید دانش‌آموز بود حتی اگر به درجه استادی دست یابید. چراکه یکی از ویژگی‌های بزرگان معلمی است. معلمی موجب می‌شود که دانش‌آموزی در وجود انسان نهادینه شود[۲۲]. شاعری آموختنی نیست و افرادی که شعر می سرایند این هنر را با خواندن کتاب نیاموخته اند. نوآوری در سرودن شعر یکی از شرط های اصلی در موفقیت شاعر و مقبولیت اشعار او در جامعه است و تا زمانی که این شرط وجود نداشته باشد، نمی توان انتظار داشت که مردم از شعری استقبال کنند. مطلب برای سرودن شعر کم نیست، بنابراین شاعران باید سعی کنند حرف‌های جدید را در قالب شعر بیان کنند[۲۳]. شاعر مسئول ادراک است، ادارکی همه جانبه، او لایه‌ها را می‌بیند و وجودش درگیر می‌شود و شعور شاعر درگیر مسائل می‌شود. همهٔ تاریخ درون شاعر زنده است و اوست که حافظ مرزهای تمدن و فرهنگ است. حتی اگر به این موضوع در واقعیت هم نگاه کنیم، خواهیم دید شاعران تاثیرگذار ادبیات معاصر نیز زاده مرزهای کشوراند[۲۴].
»

هویت شعر

شعر ما از روز اول جایی برای خلوت کردن با خودمان، جایی برای رسیدن به داوری دربارهٔ اینکه ما کیستیم و چه هستیم و از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم بوده است. همیشه شالکهٔ اصلی شعر فارسی به دنبال این اتفاق بوده که هویت ما را بازسازی و بازنمایی کند[۲۵].

 

 

اندیشه‌های فرهنگی

زبان فارسی

وقتی تحقیق می‌کنیم متوجه می‌شویم که ۲۰ یادداشت و تحلیل دربارهٔ شاعر درجه اولی که ۲۰ سال از عمر خودش را صرف ادبیات کرده است. نقد، تحلیل و بازخوانی کم شده و دست ما خالی است. از طرفی ما باید خارج مرزها را نیز ببینیم، چراکه بسیاری از شاعران افغانستانی در خارج از مرزها زندگی می‌کنند و توجه چندانی به آن‌ها نمی‌شود[۲۶].

متفکر

متفكر كسی است كه توانايی شنيدن و گفتن و نيز عمل صحيح را، در گفت‌وگو و يا به تعبير رايج در ديالوگ دارد، و به عبارت باز هم صحيح‌تر متفكر كسی است كه فكرش و سخنش نتيجه و ميوهٔ درگيرشدن جدی در صحنهٔ عمل است و از راههای رفته و از ديده‌های خويش سخن می‌گويد. حال شاعرانی با اين اوصاف و كمالات، هرگز دچار تكبر و تفرعن و يا همان احساس «فرهيخته حيف‌شده» بودن نمی‌شوند[۲۷].

شعر انتظار

شعر شاید تنها جایی است که ما می‌توانیم در آن سایه حرکت‌های گذشته، حال و آینده را همزمان، با هم ببینیم و در شعر انتظار هر سه نوع این حرکت‌ها بسامد بالایی دارند، سایه حرکت‌های موعود نیز در این شعرها به وضوح قابل مشاهده است، این سایه‌ها در مجموع شخصیت موعود و ویژگی‌های زمانه انتظار و زمانه موعود را معرفی می‌کنند. همهٔ سازمان‌های هنری باید نخست انسان مطلوب اسلام را با نگاهی معاصر به متون مذهبی طراحی کندد و سپس وارد میدان تعلیم و تعلم شوند همه مشکل ما آن است که نمی‌دانیم چه می‌خواهیم و نیز نمی‌دانیم آن‌چه را که باید بخواهیم، چگونه بخواهیم[۲۸].

بی‌کتابی

ما از مشروطه و قاجار به اندازهٔ نقش روی قلیان و پک‌های تفننی یا حرفه‌ای در قهوه‌خانه می‌فهمیم، نمی‌دانیم بر انسان ایرانی چه گذشته است تا به مشروطه رسیده است. کلمات برای ما معنا ندارند. کلمات برای ما ابزار تفاخر و جلوه هستند و در این سیر است که جوان آزادی‌خواه می‌تواند آنقدر پوک شود که شبکه‌های تلویزیونی ملکه و کانال‌های بی‌هویت فضای مجازی بتوانند نام دیکتاتوری را به عنوان آرمان در دهان او بگذارند. پهلوی‌ها را نمی‌شناسیم و چهل‌سال انقلاب هم برای ما غریبه است. بخشی از ما به نحو ترسناکی و به شدت کودک شده‌ایم و با خود میان‌بینی شدیدی هر کدام از ما یکی از خواسته‌هایمان را به جای همه چیز می‌گذاریم و البته که کودک حق دارد اگر تشنه است عالم را فدای یک جرعه آب کند. جامعه کودک‌وار حق دارد همه چیز را فدای سر یک مطالبه خاص و یک نیاز جواب نگرفته‌اش کند. جامعه ایران امروز مشکلات بسیاری دارد در اقتصاد و معیشت و در فرهنگ جنسی و رفتارهای اجتماعی و در محدودهٔ سبک زندگی، اما مشکل این نیست که این مشکلات وجود دارند که آدمیزاد بی‌مشکلات بی‌معناست. مشکل این رفتار نابالغ بخشی از اجتماع است که همه‌چیز را فدای یک‌چیز می‌کند و بی‌شک مسئولان و رهبران اجتماع در این امر مقصرند. این همه فقدان ادراک از تجربه تاریخی مسئولیتش با آموزش و پرورش و آموزش عالی و صداو سیما و ... است. اینهمه خودمحوری کودکانه مسئولیتش با روشنفکران ومعلمان اجتماع است. ما باید به این ادراک برسیم که هر دردی هست از ماست و هر درمانی هم ممکن باشد باز از ما خواهد بود. اما شناخت درست مفهوم من و ما در معبر تاریخ پیش شرط همه چیز است[۲۹].

شعر در مورد قاسم سلیمانی

تو از فریادها،‌ شمشیرهای صبح پیکاری
که در شب‌های دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقان‌زاده از فضل پدر مهر‌ی‌ست در جانت
که می‌روید حیات از خاک، هرجا پای بگذاری
دم روح خدا آن‌سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری
چه خوش رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به‌زیرها، سرت را سربلندی‌ها
خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری
زما، در گریه‌های نیمه‌شب یادآر ای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح بیداری [۳۰].

شعر و زندگی ناخالص

همهٔ ما باید بدون ملاحظه به بازبینی جریان شعر ایران در هر دو حوزهٔ شاعری و سیاستگذاری بپردازیم. این مسئله دو حیث دارد؛‌ یکی اینکه شاعران ما چه می‌گویند و با چه کیفیتی می‌گویند و ادب نقد ما چگونه است و چه حالی دارد؛ دیگر اینکه ناشاعران! ما در ستادهای فرماندهی با شعر چه می‌کنند. به هر حال شعر هم مثل هر پدیدهٔ دیگر برای پدیدآمدن و برای حفظ و معرفی خود محتاج و زمینه‌ای مادی است. باید به شدت به موضوع کنگره‌ها و کنگره‌بازها – در هر دو سو- پرداخت و سیاست‌گذاری‌ و سیاست‌گذاران را مورد نقد قرار داد و پرسید که چرا بودجه‌های فرهنگی ما مدیریت واحدی ندارند و هر سازمانی ساز خودش را می‌زند[۳۱].

شعر جوان

دندانهای شعر جوان ما افتاده است و به هیچ‏‌وجه‏ توان جویدن و مزه کردن و چنانچه لازم شود تف‌کردن‏ زندگی را ندارد و هرچه هم این را فریاد کنی تا منصب‏ بلند و عنوان دهن پرکنی نداشته باشی، هیچ گوشی برای‏ شنیدن پیدا نخواهد شد. شعر جوان ما تنها یک فایده دارد و آن از جنبه ناله‏ و نفرین‌هایی است که منعکس‌‏کنندهٔ دنیای ذهنی جوانان‏ ماست، شیوع و بسامد مرگ و مشتقات و کلمه‌‏های‏ هم‌‏خانوادهٔ آن رد شعر جوان! ما یکی از مهم‏‌ترین نشانه‌‏های‏ بیماری عجیب ‏و غریبی است که جامعهٔ ما به آن دچار شده است. جوانان ما به جای آن‏که از فضاهای سبز و زنده‏ سخن بگویند با کلمه‌‏های مرگ و خودکشی، بازی می‏‌کنند؛ شعرشان آکنده از تصویرهای وحشتناک و یاس‌‏آور است‏ و بهترین پایان‏‌بندی‌‏ها را برای شعرشان مرگ ناگهانی‏ شاعر یا هنرپیشه نقش اول شعر! برمی‏‌گزینند. این‏که خلاقیت و خلق‏ شگفتی و تازگی که‏ مهم‏ترین عنصر شعر و شاعری است دارد نم‌‏نمک‏ از دنیای شعر ما رخت‏ می‌‏بندد؛ محصول همین‏ پدیده است که شاعران‏ جهان‏بینی و توانایی لازم‏ برای نامگذاری دوباره را ندارند تا با نامهای بکر و تازه شگفتی را به مخاطب‏ عرضه کنند[۳۲].

میهن ماهی و ماه

بی تو قلب عاشق من، ناگهان می‌ایستدبی دل تنگ من از گردش، جهان می‌ایستد
چشمه سار آشنایی، میهن ماهی و ماه!‏‏گر نجوشی دم به دم با من، زمان می‌ایستد‏
در حضورت شعله‌های دوزخی یخ می‌کنندبی تو باری خون به قلب حوریان می‌ایستد
بانگ غم دارد به سودای لجن‌زاران وزغ!‏با تو اما مرغ و ماهی، شادمان می‌ایستد
پیچک، آویزان دیوار و در همسایه‌هاست‏‏سرو اما در کنارت جاودان می‌ایستد
با زبان سرخ من، باک از سر سبزم مباد‏‏سبز و سرخ پرچمت تا در امان می‌ایستد‏
بی‌خیال پچ پچ خفاشکان، تا شعر منبر هزاران قله با ببر بیان می‌ایستد
هر کسی آیینه اسرار پنهان خود است‏‏این میان، بوزینه شکل این و آن می‌ایستد ‏

کتاب

بچه‌ها با خریدن کتاب، کتاب‌خوان نمی‌شوند. راه کتاب‌خوان‌شدن بچه‌ها این است که والدین خودشان پیش قدم باشند و کتاب بخوانند. اگر والدین با توجه به نیازهای معرفتی، حرفه‌ای خود کتاب بخوانند قطعا فرزندان‌شان هم به طور طبیعی جذب کتاب می‌شوند. بزرگ‌ترین و جدی‌ترین کلاس در همین سال‌های کودکی او اتفاق می‌افتد. اگر فرزندتان در آینده عالی‌ترین اساتید دنیا را هم ببینند اینقدر تاثیر نمی‌گیرند که در منزل از خانواده تاثیر می‎‌گیرند[۵].

خیال وارداتی

ما در وضعیت امروز با سیطرهٔ رسانه‌های جدید مواجه هستیم و همین‌ها باعث شدند هجوم شگفتی از خیال ترجمه‌ای به سمت ما حواله شود. امروزه به شدت واردات خیال افزایش یافته و ما با انبوهی از خیال وارداتی روبرو هستیم. اینکه ما باید به صورت مدام خودمان را در عالم ذهنیت پیدا کنیم و بسازیم. امروز بدون دیروز و امروز بدون فردا معنا ندارد. رویاها و شعارها باید در هنر و ادبیات به هم برسند. هنرمند به خاطر ظرفیت بیان هنری بر زمان مسلط است و هنر آزادی گفتن را به او می‌دهد. مدیران فرهنگی نیز به شدت به دنبال قصه‌اند اما متاسفانه ما عادت کرده‌ایم تا داشته‌های خود را تحقیر کنیم و مبهوت دیگران باشیم. ما باید بتوانیم که خودمان روایت‌پردازی کنیم. دیگران نمی‌توانند روایت ما را بنویسند[۳۳].

نسبت"من" های شاعر و الهامات

برای آنکه در مسیر رشد قرار گیریم، تا جایی که نام شاعر بر ما نهاده شود، باید شناخت خود را از «من» و «عالم» را توسعه داد. شاعر خوب وجدها و وجدانیات و دریافت‌های بیشتری دارد و بسیار ممکن است که نسبت به هر حادثه‌ای در هر جای جهان، متأثر شود. شاعر متمایز، یکه و یگانه دارای این خصوصیات است. باید حساسیت و طراوت احساساتمان را حفظ کرده و نگه داریم. باید توجه داشت که اگر من اسیر فردیت خود باشم، تنها یک محدودهٔ کوچک خواهم داشت اما اگر این محدوده را به من خانوادگی و یا من قبیله‌ای و یا شهری و کشوری و یا «منِ» گره‌خورده با جماعت و امت و «منِ» الهی ارتقا دهم، با دنیای بزرگتری مواجه خواهم بود. البته این قصه با حرف شدنی نیست و سلوک می‌خواهد،عمل بسیار مهم است. قول با فعل نسبت دارد و این دو شخصیت را رشد می‌دهند و «من» ما را بزرگ تر می‌کنند. به این ترتیب تحرک، کار و فعالیت و خدمت ، محیط و یا محدودهٔ شناخت و درگیری شاعر را گسترش می‌دهد. بخشی از سرچشمه الهامات در کار قرار دارد، به این صورت اگر شاعر پیگیر خدمتی باشد، در واقع به رشد خود کمک کرده است؛ راه‌حل‌ها به ذهن افرادی می‌آید که به مساله می‌اندیشند و با معضل درگیرند. الهامات هم چنین هستند[۳۴].

نقد مشفقانه

 

 

 

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

آنچه شعر مؤدب را از دیگران متمایز می‌کند، علاوه بر غنای صوری اشعارش، دارابودن نوعی تفکر اجتماعی – فلسفی است که در قالب تلمیحات، نمادها و اسطوره‌های تاریخی و مذهبی انعکاس می‌یابد. نوگرایی نیز در اشعارش بسیار محسوس است و نگاه شاعر به زندگی،‌ انسان و هستی با نگاه دیگر شاعران فرق دارد؛ او در اشعار خود، نگاهی فراملّی داشته و اندیشه‌های شعری‌اش متأثر از رویدادهای جهان پیرامون وی است. پایداری در شعرش مختص به ایران نیست. وی در طرح موضوع نگاهی عام و فراگیر داشته؛ و به طور خاص بر موضوعات پایداری مرتبط با کشورهای خاورمیانه متمرکز شده است. از این‌رو مؤدب در شعرش به فلسطین، غزّه، لبنان، یمن، بحرین، سوریه، افغانستان، هائیتی و هیروشیما با رویکردی حمایتی پرداخته و در مقابل، نگاه انتقادی و اعتراضی خود را متوجه آمریکا، اسرائیل، انگلیس، روسیه، عربستان، مصر و ترکیه ساخته است[۲]. یکی از مضامین پرتکرار اشعار وی، موضوع شهادت است. در کتاب روضه در تکیهٔ پروتستان‌ها از انقلاب سخن به میان می‌آورد و از ایران به عنوان بوستانی یاد می‌کند که با به شهادت رسیدن افراد بسیاری، بهار انقلاب بر آن حاکم شد:

روزی به یمن بهمنی از ایمان
بستان ما بهار جدیدی شد
یک خانه بی‌نصیب نماند از عشق
هر کوچه به نام شهیدی شد[۳۵]

او شاعری ایدئولوژیک است و اشعارش را بر اساس ایدئولوژی بارز و مشخصی می‌سراید. در کتاب همین‌قدر می‌فهمیدم از جنگ کشتار غیرنظامیان «جنین» شهری در شمال کرانهٔ باختری را این چنین به تصویر می‌کشد:

می‌ایستم با برادرانم
با «نرودا»
نماز می‌خوانم
من گرک گفتن
نورانی می‌شوم و برافروخته
همچون چهرهٔ شهیدان «جنین»
همچون خورشیدهای همیشهٔ نینوا[۳۶]

به همهٔ این اوصاف، از ویژگی‌های بارز شعر او القای امید به آینده و پیروزی موعود است. او تهدید و مبارزه‌طلبی را در شعرش دنبال می‌کند.

قصّه از چاه هوی گفتم
یادم آمد کاسه‌لیسی‌ها
گربه‌های خانگی، امّا
رام دست انگلیسی‌ها
فارسی را انگلیسی‌ها
از بلاد هند برکندند
با چه رو در صفحهٔ تزویر
پارسی دارند می‌خندند؟
طوطیان هند را کشتند
تا سلام فارسی گم شد
هند، اقیانوس آرامش
انگلیس آمد، تلاطم شد[۳۷]

کارنامه و فهرست آثار

  • دست‌خون،‌ منظومه، ۱۳۹۴،‌ نشر شهرستان ادب
  • سفر بمباران، مجموعه شعر ۱۳۹۳، نشر شهرستان ادب
  • کهکشان چهره‌ها،‌ مجموعه شعر،‌ ۱۳۹۱،‌ نشر شهرستان ادب
  • روضه،‌ در تکیه پروتستان‌ها،‌ مجموعه شعر،‌ ۱۳۸۸، انتشارات سپیده‌باوران
  • عطر هیچ گلی نیست، مجموعه شعر، ۱۳۸۷،‌ نشر تکا
  • الف‌های غلط،‌ مجموعه شعر،‌ ۱۳۸۶،‌ انتشارات سوره مهر
  • مرده‌های حرفه‌ای،‌ مجموعه شعر،‌ ۱۳۸۴‌، نشر هزاره ققنوس
  • همین قدر می‌فهمیدم از جنگ،‌ مجموعه شعر،‌ ۱۳۸۳،‌ نشر سارینا [دومین مجموعه شعر با محوریت دفاع مقدس و پایداری منتشر کرده است، در این مجموعه شصت صفحه‌ای یازده قطعه شعر که اکثراً شعرهای بلندی هستند ازارائه شده است، شعر «مرثیه‌ای که معمولاً سروده نمی‌شود» که از بهترین شهرهای علی‌محمد مؤدب است و به شهید محمدعلی بردبار تقدیم شده است].
  • عاشقانه‌های پسر نوح،‌ مجموعه شعر سپید،‌ ۱۳۸۲، دفتر شعر جوان [اغلب سروده‌های کتاب کوتاه و در عین حال صمیمی و اثرگذار هستند و به نظر می‌رسد همین صمیمیت موجود در تک تک اشعار موجود در کتاب باعث دلپذیرتر شدن آن برای مخاطبان شده است]
  • دروغ‌های برگزیده شعرها،‌ ۱۳۸۷،‌ نشر علم

جوایز و افتخارات

 Y برگزیدهٔ کنگره شعر جوان ایران، شب‌های شهریور (سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)– تهران ۸۱
 Y نفر سوم چهارمین کنگره شعر جوان ایران(وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) –بندر عباس ۸۱
 Y یکی از پنج شاعر برتر شعر عاشورایی تهران ۸۲ (سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)
 Y نفر دوم کنگره بین المللی زخم زیتون ۸۲ (صدا و سیما )
 Y برگزیده چند دوره کنگره های دفاع مقدس (بنیاد ) ، انتظار(حوزه هنری) ، سوختگان وصل(نهاد رهبری) و..
 Y نفر اول نخستین دوره کتاب سال حوزه هنری ، اصفهان ۸۵
 Y برگزیده دوم نخستین دوره کتاب سال دفتر شعر جوان، تهران ۸۵
 Y نفر اول نخستین دوره کتاب سال جشنواره بانوی فرهنگ به طور مشترک(معاونت امور زنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ) ۸۵
 Y کاندیدای بخش جوان نخستین جشنواره شعر فجر ، تهران ۸۵
 Y نفر اول نخستین دورهٔ جایزه ادبی قدس – (بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و حوزه هنری) ۸۵
 Y عنوان شاعر برگزیده شعر تهران انتخاب و معرفی شد[۳۸]

بررسی چند اثر

«کهکشان چهره‌ها»

متعادل‌ترین شعرهای مؤدب از نظر فرم و محتوا در این مجموعه گردآوری شده‌اند. در فرمی نیمایی كه تقریباً به درستی اجرا شده است . فرمی بهره‌مند از درونمایه‌های قابل ارجاع به جامعه تا درو نمایه‌های هستی‌شناختی با رنگ و بوی فلسفی. از عشق تا نقد مدرنیته. از حضرت علی اصغر (ع) تا گل‌فروش خردسال سر چهارراهی در تهران ...

دیوارها بلند
و جمله ها بریده و معلول
سلول انفرادی من باز است
اما
یك عمر با تو فاصله دارد!
آوخ! چه راه دور و درازی!
و كیست آن كه حوصله دارد؟
دیدار یک خیال توان فرساست!
آن دورهای دور
دور از همه جهان
من هستم و زمان
آن دورها سیاهی من پیداست !

دلایل غایی متعددی می‌توان برای كهكشان چهره‌ها در نظر گرفت . شاعر هم دلایل ادبی را به عنوان یک شاعر در نظر داشته است و به رشد كیفیت ادبی اشعارش نسبت به آثار قبلی‌اش اندیشیده است و هم بر فرا متن‌هایی كه در درو نمایه‌های شعرها منعكس شده‌اند تاكید كرده است . به همین دلیل بود كه گفتم شخصیت ادبی – اجتماعی مؤدب دلیل فاعلی خوبی برای كهكشان چهره‌هاست[۶].

«لالا لالا کبوتر بال داره»

این اثر شامل ۹ قطعه لالایی رضوی است که در قالب لالایی‌هایی کودکانه دلدادگی کودکان و خردسالان را به ساحت مقدس امام رضا (ع) را بیان می‌کند. لالا لالا کبوتر بال داره، لالایی چشمای زیبای آهو، لالا لالا لالا، گل خواب می بینه، لالایی ماهی نازه، لالا لالا رشید و پهلون شی، لالایی حوض کاشی ماه داره، لالا لالا انار دونه دونه، لالا لالا بی بی رفت توی مسجد، لالا لالا قطار تو راهه لالا، ۹ قطعه لالایی رضوی هستند که در موضوع سبک زندگی کتاب‌های پروانه گروه کودک و نوجوان به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) منتشر می‌شود.

«دست خون»

این منظومه روایتی از تاریخ از زبان پسر بچه‌ای است که بزرگ می‌شود و اتفاقات را از سر می‌گذراند. در این منظومه خواننده هم لطفات طبع می‌بیند و هم برندگی شمشیر که در معانی اشعار مؤدب نهفته است.
زبان مؤدب در دست خون ویژه است و خواننده از کلماتی که او در شعرش به کار برده متوجه این زبان می‌شود. بسامد کلمات محلی و همچنین عبارات خاصی که در زمان و دوره‌ای حتی امروز دارای بار معنایی خاصی است، بسیار زیاد بوده و نشان می‌دهد که مؤدب در این منظومه پیِ‌رسیدن به یک مقصد مشخص است. در دست خون با شاعری مواجه هستیم که دارای زبانی پخته است و مضامین و معنای در شعرش تنیده شده است[۳۹].
در این رمان ما با یک منظومه روبرو هستیم. یعنی باید از ابتدا خوانده شود و نمی‌شود کتاب را از وسط باز کرد و اشعار را مانند کتاب‌های دیگر که مجموعه غزل یا مانند آن هستند خواند و کل کتاب به هم پیوسته است و باید از ابتدا خوانده شود.
خود مؤدب می‌گوید:‌ «من وقتی دست خون را می‌نوشتم واقعا یکی دو سال درگیر آن بودم و نمی‌توانستم آن را تقطیع کنم. یک حادثه بزرگ داشت برای من اتفاق می‌افتاد و دیداری نبود که بتوان آن را قطع کرد و من فقط روایتگر این دیدارها و مرورها بودم. من در شرایطی قرار داشتم که با وضعیت روز جامعه و زندگی شخصی با آن روبرو بودم و برای من جدا شدن امکان‌پذیر نبود. شاید بتوان آن را تقطیع کرد و کارهای کوچکی از دل آن بیرون آورد[۶]».

نوا، نما، نگاه

روابط عمومی حوزهٔ هنری، آلبوم موسیقی عاشقانه‌های پسر نوح با آهنگسازی و تنظیم امیرحسین سمیعی با اشعار و خوانش ادبی مؤدب از سوی مرکز موسیقی حوزه هنری به زودی منتشر خواهد شد. نوازندگی ویولن این آلبوم را علیرضا دریایی، امین عطایی و حسین پارسافر را عهده‌دار بوده‌اند[۴۰].

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

آلبوم عاشقانه های پسر نوح[۴۱].
خلاصه همهٔ بغض‌های تاریخ «بابا رجب»[۴۲].

پانویس

  1. «شاعرِ ایمان‌هایِ روستایی در شلوغی‌های شهر». فارس، ۱۹ مرداد ۱۳۹۳. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ کرمی، رحیم؛ پوریزدان‌پناه کرمانی، آرزو؛ خدادادی، محمد. «واکاوی جغرافیای پایداری در شعر علی‌محمد مؤدب». ادبیات پایداری، ش. شماره ۲۰ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ ISC (بهار و تابستان ۱۳۹۸): ۱۶۱ - ۱۸۵. 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ «علی‌محمد مؤدب/ خاطراتی از روستای تقی آباد میان جام». سایت شخصی علی‌محمد مؤدب. 
  4. «گفتگو با علی‌محمد مؤدب، شاعر خراسانی». رضوی، ۱۴ مهر ۱۳۹۰. 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ «شهرستان ادب به‌مثابه تیم ملی شعر جوانان ایران است». مهر، ۹ خرداد ۱۴۰۰. 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ ۶٫۷ ۶٫۸ «مُد و سلیقه‌های نادرستی بر شعر سلطنت می‌کنند/ ما هم ممیزی می‌شویم». فارس، ۷ آذر ۱۳۹۵. 
  7. «صاعقهٔ مؤدب». فارس، ۲۰ مرداد ۱۳۹۳. 
  8. «هیچ‌حوزه‌ و موضوعی شاعر را از سرودن معاف نمی‌کند». مهر، ۲۱ فروردین ۱۴۰۰. 
  9. «شاعری که خود را بدهکار انقلاب می‌داند نه طلبکار!/ «درد» نقطه اشتراک قیصر و مؤدب». فارس، ۲۲ مرداد ۱۳۹۳. 
  10. «مراسم بزرگداشت علی‌محمد مؤدب برگزار شد». تسنیم، ۲۱ مرداد ۱۳۹۳. 
  11. «حافظ موسوي: امسال جايزه‌های ادبی رونقی نداشتند». ایسنا، ۱۳ آبان ۱۳۸۵. 
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «عاشقانه‌های مؤدب در «مرده‌های حرفه‌ای»». خبرآنلاین، ۱۱ خرداد ۱۳۸۹. 
  13. «شعر اجتماعی؛ مؤدب، متفاوت نگاه می‌کند». تسنیم، ۱۸ مرداد ۱۳۸۶. 
  14. شکارسری، حمیدرضا. «به دلیل ادبیات و غیره ...». روزنامه «تهران امروز»، ش. هفتم (۲۸ مرداد ۱۳۹۲): ۳۴. 
  15. «هدیه «میرشکاک» به مناسب سالروز تولد «مؤدب»». ایبنا، ۲۰ اسفند ۱۳۹۹. 
  16. «راهی که قیصر گشود». بصیرت، ۶ آذر ۱۳۹۵. 
  17. «محمدسرور رجایی، ‌حق بسیار بر گردن هنر و ادبیات فارسی دارد». ایبنا، ۹ مرداد ۱۴۰۰. 
  18. «انتشار گزارشی در روزنامه لوموند درباره علی‌محمد مؤدب». مهر، ۲۷ بهمن ۱۳۹۷. 
  19. «شاعران امروز از خود بی‌خبرند». مهر، ۱۲ اسفند ۱۳۹۷. 
  20. «مأموریت شاعر احیاگری است، نه تخریب». مهر، ۱۱ دی ۱۳۹۷. 
  21. «ادب مودب/شعر علی محمد مودب، شاعر انقلاب اسلامی برای مسجد سلیمان». مهر، ۲۶ مرداد ۱۳۸۹. 
  22. «مودب: ما نیامدیم مچ کسی را بخوابانیم». تسنیم، ۱۲ اسفند ۱۳۹۴. 
  23. «علی‌محمد مؤدب: شاعری آموختنی نیست». تریبون، ۳ شهریور ۱۳۹۴. 
  24. «علی‌محمد مؤدب: همه تاریخ در درون شاعر زنده است». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۳ فروردین ۱۳۹۶. 
  25. «علی محمد مؤدب در گفت‌وگو با کیهان: برای انقلاب شاعر تربیت کنیم». روزنامه کیهان، ش. هفتم، ۶. 
  26. «صالحی: ادبیات معاصر مدیون انجمن‌ها و مجلات ادبی است». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۵ آبان ۱۳۹۵. 
  27. «فرهيخته حيف‌شده یکتا (نگاهی نحلیلی به «من فردی» در شعر معاصر)». شعر، ش. ۵۴ (۱۳۸۴): ۸۲ - ۸۳. 
  28. «غیبت منتظر یا غیبت موعود (نگاهی به شخصیت پردازی منتظر در شعر انتظار معاصر)». سوره اندیشه، ش. ۲۲ (دی ۱۳۸۴): ۲۶ - ۲۷. 
  29. ««لاکتابی»». سایت شخصی علی‌محمد مؤدب، ۱ فروردین ۱۳۹۹. 
  30. «در سپهر شعر». کیهان فرهنگی، ش. ۳۹۶ و ۳۹۷ (آذر و دی ۱۳۹۸): ۵۶ - ۵۹. 
  31. «شعر و زندگی ناخالص (نگاهی به وظیفه شعر در سایه مفهوم معاد)». شعر، ش. ۴۰ (نیمهٔ دوم زمستان ۱۳۸۳). 
  32. «شعر و زندگی ناخالص (نگاهی به وظیفه شعر در سایه مفهوم معاد)». شعر، ش. ۴۰ (نیمهٔ دوم زمستان ۱۳۸۳). 
  33. «رویا، تمدن را می سازد/ ضرورت پیشرفت در روایت‌پردازی». مهر، ۷ تیر ۱۴۰۰. 
  34. «علی‌محمد مؤدب: نسبت"من"های شاعر و الهامات». تسنیم، ۱۳ اسفند ۱۳۹۴. 
  35. مؤدب، روضه در تکیهٔ پروتستان‌ها، ۲۲.
  36. مؤدب، روضه در تکیهٔ پروتستان‌ها، ۳.
  37. مؤدب، دست خون، ۴۷ - ۴۸.
  38. «مؤدب چهره برگزیده شعر تهران شد/شعر انقلاب منتقدترین هنرهاست». مهر، ۱۹ بهمن ۱۳۹۹. 
  39. «واگویه‌هایی از تاریخ؛ به لطافت باران و تیزتر از شمشیر». فارس، ۶ آذر ۱۳۹۵. 
  40. «شنیدن روایت علی محمد مودب از «عاشقانه های پسر نوح»». مهر، ۲۷ تیر ۱۴۰۰. 
  41. «علی محمد مؤدب». آهنگ، ۲ مرداد ۱۴۰۰. 
  42. «بابا رجب». موسیقی ما، ۳۰ شهریور ۱۳۹۵. 

منابع

  1. مؤدب، علی‌محمد (۱۳۸۸). روضه در تکیه پروتستان‌ها. تهران: سپیده باوران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۱-۸۷۸-۹.
  2. ــــــــــــــــــ (۱۳۹۴). دست خون. تهران: شهرستان ادب. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۸۸-۹۷۷-۱.

پیوند به بیرون