تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی

تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی کتابی است نوشتۀ سید مهدی زرقانی، که به بررسی تاریخ ادبی ایران و تغییر و تحول ژانرهای آن تا میانه قرن پنجم می‌پردازد.این کتاب در دور سوم جایزه ادبی جلال آل‌احمد در سال1389 شایسته تقدیر شناخته شد.

تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی
نویسندهسید مهدی زرقانی
ناشرسخن
تاریخ نشر1388
تعداد صفحات601
موضوعبررسی تاریخ ادبی ایران و تغییر و تحول ژانرهای آن تا میانه قرن پنجم
نوع رسانهکتاب
* * * * *

این کتاب 601صفحه‌ای که اول‌بار در سال1388 از سوی نشر سخن روانه باز نشر شد،‌ یک پیش‌گفتار، یک مقدمه، چهار بخش و بیست‌وچهار فصل دارد. مؤلف سعی کرده ردّ تاریخ ادبی ایران را بر اساس «تز اصلی دگردیسی و تکامل ژانرها» در برهه‌ها و برش‌های تاریخی (سه دوره: از عصر اساطیر تا سده پنجم)و تنوع فرهنگی و اقلیمی روایات و متون را در شکل‌های شفاهی و نوشتاری نشان دهد و خطوط برجسته تطور سنت نگارش «تاریخ ادبیات» را در توالی سه نسل (جد-پدر-فرزند) ترسیم کند. در این بررسی‌ها به دو مؤلفه «برون‌متنی» (قدرت سیاسی و ایدئولوژی) و «درون متنی» (شاخص‌ها) توجه شده است.[۱]

مؤلف در این اثر یک نظریه ادبی را اساس کار خود قرار نداده همانطور که در مقدمه اثرش آورده: «من در کتاب حاضر یک نظریه ادبی خاص را اساس قرار نداده‌ام‌ و رویکرد التقاطی را نیز علمی نمی‌بینم بلکه باورم بر این است تا ضمن برخورداری از نظریه‌های موجود، به تلفیقی نظام‌دار و منسجم از آرای مختلف دست پیدا کنم که در نگارش تاریخ ادبی ایران، کارآمدترین روش را در اختیارم بگذارد.»[۲]

اهداف موردنظر مؤلف برای تألیف این اثر

نویسنده اهداف خود را برای تألیف کتاب حاضر این‌گونه بیان می‌کند: تبیین رابطه ادبیات ایران پیش و پس از اسلام بر اساس نظریه «دگردیسی ژانرها»،‌ مشخص کردن جریان‌های ادبی در دو شاخه نثر و شعر در هر دوره تاریخی، تقسیم‌بندی تاریخ ادبی ایران با اساس قرار دادن وضعیت ژانرها با توجه به عوامل برون‌متنی و درون‌متنی مؤثر بر جریان‌های ادبی،‌ مشخص کردن کانون‌های ادبی در هر دوره تاریخی و تبیین وضعیت هر کانون در تاریخ ادبی،‌ مشخص کردن چهره‌های شاخص هر کانون و وجوه شخصیتی هر چهره ادبی.[۳]

منابع مورد استفاده مؤلف

منابع دست‌اول نوشته شده در قرن نخستین اسلامی که عمدتاً به زبان عربی هستند و یا دیوان‌های شاعران و آثار نویسندگان قرون نخستین اسلامی.‌ منابع غربی جدید برای تبیین مبانی نظری که عمدتاً به زبان انگلیسی است و منابع تحقیقی دسته‌دوم درباره تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام و قرون نخستین اسلامی، سه دسته منبعی هستند که نگارنده در نوشتن این اثر از آن بهره برده است.[۳]

ساختار کتاب

این کتاب دارای چهار بخش اصلی است که هر بخش، چندین فصل را در دل خود جای داده است و هر فصل نیز به زیر عنوان‌های دیگری تقسیم شده است.

بخش اول:‌ نظریه تاریخ ادبی

نویسنده خود اشاره می‌کند که از آرا و نظرات دو گروه یعنی فرمالیست‌ها و ساختارگرایان و نیز جامعه‌شناسان هنر بیشترین بهره را برده است. «جمع کردن آرای این دو گروه که گاهی نظراتشان درست متقابل یکدیگر قرار می‌گرفت و تلفیق روشمند و نظام‌دار آراء طرفداران نگاه برون‌متنی و درون‌متنی به تاریخ ادبی، و همچنین گفت‌وگو درباره سایر مؤلفه‌های «نظریه تاریخ ادبیات»، مباحث محوری بخش اول کتاب را تشکیل می‌دهد.[۲]بخش اول شامل سه فصل است.

فصل اول: تکامل تدریجی یک سنت:‌نگارش تاریخ ادبی

فصل نخست به سیر تکوینی تاریخ ادبیات‌نویسی در حوزه فرهنگی ایران با نگاهی گذرا به پیشینه عربی آن، اختصاص دارد. مؤلف معتقد است که از اولین آثاری که در قرون نخستین به رشته تحریر درآمد و فقط «خصلت» تاریخ‌ادبیاتی داشت تا کتاب‌هایی که در قرن بیستم میلادی نوشته شد و آن‌‌ها را تاریخ ادبیات به معنای مصطلح می‌نامیم،‌ سه نسل از نوشتارها ظهور کردند. در این فصل مؤلف «نگارش تاریخ ادبی» را در سه نسل مجزا بررسی کرده است. به عقیده او نسل اولی‌ها در سده‌های نخستین اسلامی پدید آمدند که از آن با عنوان «نوشتارهای پیشاتذکره‌ای» یاد می‌کند. نسل دوم،‌ آثاری هستند که یک گام به تاریخ‌ادبیات‌های امروزی نزدیک‌تر شده‌اند یعنی نوشتارهای تذکره‌ای و نسل سوم کتاب‌هایی که به معنای مصطلح «تاریخ ادبیات» نامیده می‌شود. مؤلف در این فصل خواسته «روایتی متفاوت» بر مبنای رابطه نسلی و ایده تکاملی از نوشتارهای «پیشاتذکره‌ای» و «تذکره‌ای» و «کتب تاریخ ایران» با اشاراتی به پیشینه عربی ارائه دهد.[۱]

در فصل نخست سه جدول «نوشتارهای پیشاتذکره‌ای»، «مهم‌ترین تذکره‌های فارسی» و «مهم‌ترین تاریخ ادبیات‌های ایران» به همراه پاره‌ای از توضیحات آمده است.

فصل دوم: مطالعه روش‌شناختی تواریخ ادبی ایران

مؤلف در این فصل با رویکردی انتقادی به بررسی تاریخ‌ادبیات‌های موجود پرداخته و نقاط ضعف و قوت آن‌ها را بیان کرده است. همانطور که در صفحه53 کتاب در بخش آغازین این فصل آمده است،‌ غرض نهایی از این گفتار،‌ بررسی شیوه‌های نگارش تاریخ ادبی در ایران و جهان برای رسیدن به تعریف روشن از روشی است که مؤلف در پیش خواهد گرفت. در پایان این فصل نیز نمونه‌ای از تاریخ‌ادبیات‌های جهان از منظر روش-شناختی آورده شده است.

فصل سوم: مبانی نظری روش ما

مؤلف در یازده گفتار مبانی نظری روش خود را توضیح داده است. در واقع فصل‌های دوم و سوم درباره «روش‌شناسی» تاریخ‌های ادبی است و مباحث توصیفی- انتقادی و مبانی نظری روش‌شناسی مؤلف را شامل می‌شود. نویسنده بر اساس دو روش «فرامتنی» و «متنی» به زمینه‌های زبانی-بلاغی و جریان‌های فرهنگی- ایدئولوژیکِ شکل‌‌گیری و دگردیسیِ «ژانرها» و تولد ژاهنرهای نوین، تأثیر نفوذ زبان عربی و نهضت ترجمه،‌ شکل‌گیری قیام‌ها و رخنه در ساختار قدرت و پیامدهای آن می‌پردازد.[۱]

بخش دوم:‌ شکل‌گیری ژانرها در دل اساطیر (ادبیات دوره پیشااسلامی)

این بخش به نگارش تاریخ ادبیات ایران و قلمرو زبان فارسی اختصاص دارد. توضیحات مبسوطی درباره نحوه شکل‌گیری ژانرهای ادبی در دل اساطیر ارائه داده شده است. مؤلف در مقدمه اثر خود اشاره کرده که بخش اعظم میراث ادبی و فرهنگی آن روزگار دور از نوع ادبیات شفاهی بود و طرز برخورد ما با روایت‌های شفاهی مبتنی بر دو اصل است: ‌پیدا کردن شناسنامه تاریخی آن‌ها در صورت امکان و دیگری ترسم مسیری که از بدو پیدایش تا رسیدن به عصر اسلامی طی کر‌ده‌اند.

این بخش که از ظهور مادها تا روی کار آمدن اسلام را شامل می‌شود، نه فصل را در دل خود جای داده است. هر کدام از فصل‌ها به بررسی وضعیت ادبی یکی از ادوار تاریخی اختصاص یافته به جز سه فصل پایانی که مؤلف در آن‌ها به بررسی ادبیات اوستایی،‌ مانوی و زبان‌های ایرانی میانه شرقی پرداخته است.

فصل اول: صداهای دور

این فصل شامل سه گفتار درباره دوره مادها و بررسی نشانه‌هایی از نخستین مراحل تکوین ژانرهای ادبی در این دور است. مؤلف به منطقه ظهور این قوم و‌ تاریخ روی کار آمدن آن‌ها اشاره کرده و سپس به پدید آمدن زبان‌های ایرانی پرداخته و آن را به سه دوره تقسیم کرده است. بحث بعدی به ادبیات مادی اختصاص دارد. مؤلف در این باره معتقد است که «بیشتر شواهد و مدارک درباره ادبیات مادی را باید از خلال نوشتارهای یونانی جست‌وجو کرد».[۴]

فصل دوم: سکاها؛ ساحل‌نشینان باستانی

بررسی زبان و ادبیات سکاها از قبایل کوچ‌نشین روزگاران دور،‌ بودند، در این فصل گنجانده شده است. مؤلف در این فصل آورده که «درباره سازمان قومی و اوضاع تاریخی و جغرافیایی این اقوام اطالعات دقیقی در اختیار نداریم» (تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی،‌ ص 145) در ادامه می‌نویسد «هرودوت،‌ افسانه‌هایی درباره اصل و منشأ سکاها از زبان خودشان نقل می‌کند که آن‌ها را باید از خانواده روایت‌های ادبی قوم به شمار آورد. در بخش بعدی،‌ آمده که از روایت‌های غنایی یا تعلیمی-القایی سکایی باستانی هیچ گزارشی دریافته نشده اما داستان‌های حماسی را می‌توان در دو حلقه روایت رستم و روایت نَرت سراغ جست. گرشویج احتمال می‌دهد که دستان رستم یکی از روایت‌های حماسی سکایی باشد.[۵]

فصل سوم: نقش بر دیوار

در این فصل مؤلف به دوران هخامنشیان نگاهی انداخته است. بعد از مرور وضعیت جغرافیایی و تاریخی و دینی این دوره،‌ به زبان و ادبیات در دوران هخامنشیان پرداخته است. در بخشی از این فصل آمده «مردم پهنه وسیع امپراطوری هخامنشی تماماً به فارسی باستان سخن نمی‌گفته‌اند. زبان فارسی باستان در اداره امور سیاسی و دولتی هیچ نقشی نداشت... می‌توان گفت فارسی باستان،‌ زبان خاص درباره بوده است و خط میخی به مثابه خط سلطنتی. به علت همین تنوع زبانی است که کتیبه‌ها به چند زبان نوشته می‌شدند.[۶] مؤلف در ادامه به بررسی روایت‌های شفاهی و سنگ‌نبشته‌های به جا مانده از دوره هخامنشیان پرداخته و نوشته «کتیبه‌های میخی پادشاهان هخامنشی از زمان داریوش اول به بعد،‌ تنها منبع مستقیم فارسی باستان است.اگرچه محققان ایرانی و غیرایرانی بر غیرادبی بودن این کتیبه‌ها تأکید دارند و آن‌ها را آثاری کاملاً تاریخی می‌دانند با این حال پرتویی کم‌سو از ادبیت بر برخی از آن‌ها تابیده است. تا جایی که برخی گفته‌اند «به نظر می‌رسد بخش‌هایی از کتیبه‌های فارسی باستان،‌ منظوم است» [۷] در انتهای این فصل نیز جدولی از کارنامه ادبی عصر هخامنشیان (شاخه غیردینی) آورده شده است.

فصل چهارم: شعر ماورا

نگارنده در این فصل با دو بُعد شاعرانگی و متافیزیکی به بررسی ادبیات اوستایی پرداخته است. نوشتارهای اوستایی شامل آن دست از آثاری است که به زبان اوستایی نگاشته شده است. مؤلف در این فصل به این پرسش پاسخ می‌دهد که آیا می‌توان اوستا و متوان وابسته به آن را اثر ادبی به شمار آورد یا خیر. در ادامه توضیحاتی درباره بُعد ادبی گاهان سروده‌های خود زردتشت و یشت‌ها ارائه شده است و در پایان آمده که «روایت‌های اوستایی را می‌توان نقطه آغاز و عطف شاخه ادبیات دینی در عهد باستان قلمداد کرد. چنان‌که ملاحظه می‌شود آمیختگی برخی از آن‌ها با روایت‌های ملی و حماسی، نسل جدیدی از ادبیات را پدید آورده که در آن هم حیثیث ادبی برجسته است و هم وجه دینی.[۸]

فصل پنجم: در سایه گجستگ

نویسنده در این فصل به شخصیت اسکندر مقدونی و دوره حکومت وی و جانشینانش که در میان مورخان به دوره «فترت» معروف است، پرداخته است. در بخشی از این فصل آمده است: «با این هرج‌ومرج و آشوب و این یونانی‌گرایی و هم‌چنین رواج زبان و خط‌های یونانی در ایران و از طرف دیگر، آن استبداد هنری که جامعه ایران،‌ از دوران هخامنشی به ارث برده بود و هنر را در انحصار ذوق دربار نگاه داشته بود،‌ خیلی انتظار آفرینش آثار ادبی به زبان‌های ایرانی در در این دوران فترت نداریم.»[۹]

فصل ششم: در قلمرو پارت‌ها

این فصل به دوران اشکانیان اختصاص دارد که نویسنده ابتدا به سیر تاریخی پادشادهان پارتی پرداخته و موقعیت جغرافیایی حکومت آنان را شرح داده سپس به ادبیات این دوره اشاره کرده است. «جنبش‌های ادبی دوران پارت‌ها نیز هم‌چنان در هیأت ادب شفاهی است، با این تفاوت که شاخه ادبیات غیردینی، چه به لحاظ کمی و چه کیفیت، به سطحی بالاتر و برتر ارتقاء یافته است.»[۱۰] به عقیده نویسنده بخش دیگری از روایات شفاهی که بعدها شالوده حماسه ملی ایران را شکل داد،‌ در همین دوره ساخته و پرداخته شد و اینکه آثار ادبی پارتی بیشتر از ادوار گذشته است و مدارکی وجود دارد که نشان می‌أهد ادب پارتی بر ادبیات ارمنی عصر خویش تأثیر مستقیم گذاشته است.

در بخش دیگری از کتاب آمده است:‌«خاستگاه نخستین نمونه موجود از ادب سمبلیک ایران نیز در همین دوره اشکانی است و آن قطعه رمزی و عرفان‌آمیز سریانی با عنوان «مروارید» است که طی آن مروارید روح در ورطه ظلمت ماده گم می‌شود و در بازیافتش محتاج به ظهور منجی و نیل به معرفت است. زرین‌کوب بر آن است که این قطعه، «به احتمال قوی می‌بایست یک اصل پهلوی اشکانی داشته باشد».[۱۱]

درخت آسوریک پس از نوشتارهای دینی اوستایی،‌ از نخستین نمونه‌های ژانر تعلیمی-القائی در ایران است که ساحت ادبی در آن غلبه دارد. این گونه‌ روایت‌ها در عصر اشکانی رونق داشت. چنان‌که سندبادنامه در این دوره ساخته شد و در دوره بعد به نگارش درآمد. چون از جهت فرم،‌ محتوا و کارکرد اجتماعی شبیه کلیله و دمنه است،‌ در زمره روایت‌های تعلیمی- القائی قرار گرفته است.

فصل هفتم: عصر نوشتارها

نویسنده این عصر را عصر جایگزینی «کتابت» بر «روایت» می‌داند که‌ به لحاظ ادبی وجه تمایز و تشخص دوره ساسانی است. در واقع با عبور از عهد باستان و «روایت» وارد دوره «کتابت» می‌شویم. نگارنده در این فصل سؤالاتی از این قبیل را مطرح می‌کند. در فضای عمومی فرهنگ عصر ساسانی چه اتفاقی رخ داد که نوشتار جای گفتار را گرفته و سنت نوشتن به سرعت جایگزین سنت شفاهی شد؟ آیا مقدمات آن در عهد اشکانیان فراهم شده بود؟ حادثه‌ای چنین بزرگ نیاز به پشتوانه فکری گران‌سنگی دارد. آن پشتوانه چه بوده؟ نگارنده در این فصل تنها به بررسی وضعیت روایت‌های شفاهی برآمده که جامه کتابت به تن کردند. در ادامه فصل ساختار فرهنگی عصر ساسانی،‌ زبان رسمی این د وره، نوشتارهای ادبی از جمله آثار غنایی، آثار حماسی،‌ آثار تعلیمی – القائی، شعر پهلوی در عصر ساسانی، نوشتارهای شبه ادبی، غیرادبی و سنگ‌نوشته‌ها بررسی شده است. جدول نوشتارهای ادبی در عصر ساسانی نیز در میان متن گنجانده شده است.

فصل هشتم: از پیامبر نقاش

این فصل از مانی سخن می‌گوید. از زندگی، ماهیت دین و آثار به جا مانده از او. در بخشی از کتاب آمده است: «همین که مانویان آثارشان را برای هر قومی به زبان خود آن قوم می‌نوشتند، سبب شده نوشتارهای مانوی به زبان‌های مختلف سریانی، قبطی، چینی،‌ترکی، پارتی، سغدی،‌ بلخی و فارسی میانه تألیف شود.[۱۲]

نگارنده آثار مانوی را به دو دسته تقسیم کرده است: آثاری که توسط خود او نوشته شده و آثاری که به قلم پیروانش نوشته شدند. این آثار هم دو دست دسته هستند: نوشتارهای ادبی و نوشتارهای غیرادبی. «بارزترین صنعت ادبی به کار رفته در آثار مانوی تمثیل است. در میان این آثار به تعداد زیادی داستان تمثیلی برمی‌خوریم که مبلغان مانی برای تبلیغ عقاید خود استفاده می‌کردند».[۱۳]

فصل نهم:‌میانه شرقی

این فصل به نوشتارها و مکتوبات باقی‌مانده به زبان‌های میانه شرقی از جمله سُغدی، سکایی،‌ ختنی،‌ خوارزمی،‌ بلخی،‌ سرمتی و غیره اختصاص دارد.آثار باقی‌مانده از زبان سغدی به دو دسته دینی (مانوی، مسیحی و بودایی) و غیردینی تقسیم می‌شود.

کهن‌ترین متن سغدی قطعه منحصر‌به فردی است که محتوای آن دعای زردشتی است و ارزش زبان‌شناختی دارد. بعد از آن نامه‌های باستانی است که تاریخ اوایل سده چهارم میلادی را برای آن نقل کرده‌اند.[۱۴]

آثاری هم به زبان سکایی ختنی باقی مانده که دارای بعد ادبی است. مفصل‌ترین متن سکایی ختنی کتاب «زمبستا» است که منظوم است یا داستان هندی «رامه و همسرش سیتا» که منظومه‌ای حماسی است و از آن برداشت بودایی شده است. اشعار غنایی و مدیحه‌های هم به همین زبان به دست آمده است.[۱۵]

کتیبه‌های نیز به زبان بلخی اما به خط یونانی به دست آمده که نمی‌توان آن‌ها را در زمره آثار ادبی جای داد. تز این کتاب بنابر نوشته مؤلف «دگردیسی و صیرورت ژانرها»ست. با مطالعه تاریخ ادبیات‌های فعلی ایران،‌ متوجه انقطاع و گسستی می‌شویم که خواسته یا ناخواسته،‌ میان ادبیات ایران «پیش» و «پس» از اسلام ایجاد شده است.

بخش سوم: دگردیسی ژانرها (از صبح اسلام تا اواخر سده سوم)

در این بخش چالش‌ها و کوشش‌های ایرانیان در «دوره گذار» بررسی شده است. گذار از یک مرحله تمدنی به مرحله تمدنی دیگر با یک ایدئولوژی،‌ جهان‌‌بینی و جهان‌نگری تازه. سه قرن نخستین اسلامی بازه زمانی این دوره است که به عقیده نویسنده پدیده «دگردیسی ژانرها» در آن محقق شده است. بررسی عوامل، نشانه‌ها و مراحل «دگردیسی»، موضوعات محوری این بخش هستند.

فصل اول:‌ برخورد فرهنگ‌ها،‌ دگردیسی ژانرها

در این فصل اطلاعاتی درباره مجموعه عوامل برون‌متنی ارائه شده که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تکوین «پدیده» نقش داشته‌اند.

فصل دوم: بادبان‌های برافراشته

در این فصل نگارنده به گرایش‌های متضاد موجود در آفرینش‌های ادبی ایران در سه قرن نخستین می‌پردازند و در واقع دو هدف عمده را در این فصل دنبال می‌کند. نخست معرفی آفرینش‌های ادبی ایرانیان در سه قرن نخست اسلامی و دیگر مطالعه نقش این آثار در فرآیند دگردیسی ژانرها.

فصل سوم: گذر از نظام هجایی به نظام عروضی

نگارنده مسیر و مراحل گذار از «نظام هجایی» به «نظام عروضی» به عنوان آخرین مرحله محقق شدن دگردیسی در سطح ادبی را بررسی کرده است.

فصل چهارم: گفتاری درباره پیشینه رباعی/دوبیتی

فصل پایانی نیز به بررسی پیشینه رباعی/دوبیتی به عنوان قالبی ادبی که در مرحله گذار حضور آشکاری دارد،‌ اختصاص دارد.

بخش چهارم: تولد ژانرها در هیأت نوین (از میانه سده سوم تا میانه سده پنجم)

این بخش به بررسی مراحل رشد و بلوغ ژانرهای ادبی پس از دگردیسی اختصاص دارد. دوره تاریخی مورد نظر در این بخش شامل میانه قرن سوم تا اواسط سده پنجم است که تقریباً مصادف است با روی کار آمدن نخستین حکومت‌های ایرانی تا پایان دوره غزنویان اول.

فصل اول: چشم‌انداز عصر؛ هم‌خوانی دو ساختار

مؤلف شرایط برون‌متنی حاکم بر اتمسفر فرهنگی و ادبی عصر را بررسی کرده است. طبق مدارک و شواهد موجود، در این دوره ساختارهای اجتماعی با نهاد ادبی،‌ تقارن و هم‌خوانی داشته است. این فصل اطلاعاتی درباره اینکه چگونه متناسب با تغییر و تحول در نهاد قدرت سیاسی و فضای اجتماعی،‌ ساختارهای تازه از سطوح زیرین نهاد ادبی به بالا می‌آیند و تبدیل به عنصر غالب می‌شوند،‌ ارائه شده است.

فصل دوم: رد‌ پای آهوی کوهی

ردّ پای آهوی کوهی استعاره‌ای برای شعر کهن فارسی است که به کانون ادبی شرق در روزگار طاهریان می‌پردازد. در این فصل توضیحاتی درباره بررسی وضعیت ژانرها در عصر طاهریان ارائه شده است. « نخستین گزارش‌ها مربوط به شعر عروضی فارسی از این حدود زمانی و این منطقه گزارش شده است». (تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی،‌ ص 323) مسئله اصلی در دوره طاهری،‌ وجود آثار ادبی به فارسی نیست بلکه تقابل و رویارویی فارسی و عربی به عنوان دو زبان رقیب در حوزه فرهنگی ایران است. به نظر می‌رسد که طاهریان بیشتر به زبان عربی گرایش داشتند و حتی نشانه‌هایی از فارسی‌گریزی در دستگاه آن‌ها گزارش شده است.[۱۶]

فصل سوم: درّ لفظ دری

این فصل به عصر صفاریان اختصاص دارد. نخستین حاکمان ایرانی که به زبان فارسی توجه جدی نشان دادند و از آن دوران، نوشتارهایی به زبان فارسی نو به جا مانده است. نگارنده این فصل را فرصت خوبی برای مطالعه نخستین آثار مکتوب در قالب ساختار و نظام ادبی تازه «نظام عروضی به زبان فارسی» می‌داند.

فصل چهارم: شرق شعر

نگارنده در این فصل به بررسی کانون ادبی شرق و شمال شرق در روزگار سامانیان پرداخته است. در مقدمه کتاب آمده که «آنان بدون تردید،‌ نقطه عطفی در شکل‌گیری جریان‌های ادبی به زبان فارسی بودند.» مبانی بوطیقایی شعر فارسی در این عصر به فرم نهایی خویش رسید و تا قرن‌ها بعد مبنای کار شاعران قرار داشت. شکل‌گیری ژانرها و زیرژانرهای ادبی در هیأت نو، تلاش برای انتقال میراث فرهنگی و ادبی عهد پیش از اسلام به دوره اسلامی و جریان عربی‌پردازی که دوشادوش نوشتارهای فارسی پیش می‌آمد از رویدادهای مهم ادبی این کانون بودند.[۱۶]

فصل پنجم:‌از شمال شیعه

این فصل به آثار و جریان‌های ادبی روزگار علویان اختصاص دارد. آن‌ها گرایش دیدی به زبان و ادبیات عربی داشتند و زبان و گویش‌های محلی آن مناطق نیز فارسی نبود. به این معنا که رویکرد به ادب فارسی در این کانون، نه پشتوانه حکومتی دارد و نه انگیزه ملی و منطقه‌ای.

فصل ششم: دنباله مدار شمالی

نگارنده در این فصل به بررسی وضعیت کانون ادبی شمال در روزگار آل‌زیار پرداخته است.در مقدمه کتاب آمده است: «بارگاه و درباره آنان به دو جهت متمایز از علویان است: نخست،‌ ایرانی بودن حاکمان و رواج نسبی ابدبیات فارسی در دم و دستگاه‌شان و دو دیگر،‌ ارتباط برخی نویسندگان این کانون با مثراث فرهنگی عهد باستان.» نویسنده برای بررسی کامل تاریخ ادبی این دوران،‌ وضع ادبی این کانون را در سه شاخه ادبیات فارسی،‌ ادبیات محلی و ادبیات عربی بررسی کرده است. حادثه مهم این کانون‌،‌ تلفیق سه جریان ادبی شاخص در آن است که اگر پشتوانه‌های لازم فراهم می‌شد،‌ یکی از اصلی‌ترین حوادث ادبی تاریخ ادبیات ایران در همین کانون شکل می‌گرفت.

فصل هفتم:‌رسانس عربی-اسلامی

این فصل به بررسی وضعیت ادبی در کانون ادبی مرکز و غرب ایران اختصاص دارد که طبق شواهد تاریخ بی‌اقبالی در این منطقه به ادبیات فارسی نیز متداول بوده است. در مقدمه چنین آمده است: «ظاهراً‌ میان «شرق» سنی و «مرکز» شیعه،‌ در این سال‌ها رقابتی ایدئولوژیک جریان داشته و طبعاً نهاد ادبی از این جدال بی‌نصیب نمانده است. مثلاً‌ اگر شرق به زبان فارسی اقبال تام و تمام داشته، متولیان این کانون بهتر دیده‌اند که رسانس اسلامی- عربی را تجربه کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی ادبیات فارسی درخششی نداشته باشد.»[۱۷]

فصل هشتم:‌عصر شکوه ستایش

نگارنده در فصل پایانی بار دیگر به کانون ادبی شرق پرداخته اما این‌بار در روزگار تسلط حاکمان بیگانه یعنی غزنویان. در این فصل دو پرسش محوری مطرح شده است. اینکه سلطه عنصر بیگانه چه بر سر ژانرهای ادبی خواهد آورد و حرکت درونی ژانرها بر چه منوالی خواهد بود.

نقد کتاب

جلسه نقد و بررسی کتاب تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی اثر مهدی زرقانی در سال 1391 با حضور مؤلف در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در این جلسه به امتیازات و کاستی‌های کتاب پرداخته شد. نثر روان و خوب که گاهی آن را به نثر ادبی نزدیک می‌کند از جمله امتیازات ظاهری کتاب برشمرده شده است. ناقدان در جلسه درباره امتیازات کتاب به لحاظ محتوایی نیز به موارد زیر اشاره کردند: در بخش اول کتاب مبانی نظری و مباحث مقدمات در حدود صد صفحه توضیح داده شده است. در لابلای کتاب جداول و نمودارهای متعددی آورده شده است که فهم مطلب را آسان می‌کند. محتوای کتاب با سرفصل‌های درس تاریخ ادبیات همخوانی دارد. نویسنده برای نگارش کتاب اصلی‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌های تاریخ ادبیات ایران و جهان را مرور کرده است؛ از این رو مطالب آن کاملاً‌ روزآمد است. نوآوری‌های فراوانی در کتاب دیده می‌شود. از جمله استفاده از تئورهای نظریه‌پردازان برای تاریخ‌نگاری، تلاش برای ارائه نگاه کلی‌نگر به مجموعه تاریخ ادبیات ایران. اساس قرار دادن ژانرها برای طبقه‌بندی و تحلیل تاریخ ادبیات، توجه به موضوعاتی مثل ادب عامه و غیره، ترتیب ارائه مباحث منطقی است. در این کتاب از معتبرترین منابع استفاده شده است.[۳]

از جمله کاستی‌های این کتاب نیز می‌توان به موارد زیر اشاره شده است: بعضی از جداول شماره‌گذاری نشده‌اند و یا عنوان ندارند. نویسنده تمایل دارد اصطلاحات نو و تعابیر تازه به کار ببرد و در این راه گاه سلیقه‌ای عمل می‌کند و از تعریف دقیق اصطلاحات در مجامع علمی فاصله می‌گیرد. فصل‌های کتاب عنوان‌های صریح و گویایی ندارد. کتاب از نظر مستندسازی نارسایی‌های دارد. از جمله اینکه ارجاع به صورت «به نقل از» در این کتاب فراوان دیده می‌شود. از منابع دست دوم استفاده شده است. در بعضی صفحات عباراتی داخل گیومه آمده است و بعد از آن ارجاعی نیامده است.[۳]

نوا، نما، نگاه

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگردیسی ژانرها». نقد ادبی، پاییز1390، 231تا248. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 23.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ «نقد و بررسی کتاب:‌ تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگردیسی ژانرها». نقدنامه زبان و ادبیات فارسی و زبان‌های باستانی، 1394، 233تا237. 
  4. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 138.
  5. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 146.
  6. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 150.
  7. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 153.
  8. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 163.
  9. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 179.
  10. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 173.
  11. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 176.
  12. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 211.
  13. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 213.
  14. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 224.
  15. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 226.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 26.
  17. زرقانی، تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، 27.

منابع

  1. زرقانی، مهدی (۱۳۸۸). تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی (تطور و دگردیسی ژانرها تا میانه سده پنجم). تهران: سخن. شابک ۹۷۸- ۹۶۴-۳۷۲-۳۹۴-۱.
  2. نیکویی، علیرضا. «تاريخ ادبی ايران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگرديسی ژانرها». نقد ادبی چهارم، ش. پانزدهم (1390): 231 تا 248. 
  3. «نقد و بررسی کتاب: تاریخ ادبیات ایران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگردیسی ژانرها تا میانه سده پنجم». نقدنامه زبان و ادبیات فارسی و زبان‌های باستانی، ش. سوم (1394). 

پیوند به بیرون