اتاق آبی
اتاق آبی اثری از سهراب سپهری است. این کتاب برای اولین بار بعد از مرگ سهراب، با ویراستاری «پیروز سیار» در سال ۱۳۶۹ به چاپ رسید.[۱]
اتاق آبی | |
---|---|
نویسنده | سهراب سپهری |
بر خلاف هشت کتاب که مجموعه اشعار سهراب سپهری است، «اتاق آبی» به نثر نگاشته شدهاست و شامل مطالبی دربارهٔ خاطرات و برداشتهای فیلسوفانه او از دوران کودکیاش میباشد.[۱] سهراب در کتاب اتاق آبی به بیان خاطرات خود از دوران مدرسه پرداخته است. معروف ترین داستان این کتاب داستان معلم نقاشی سهراب است که در کشیدن سم اسب دچار مشکل میشود!. در ادامه داستان سهراب به روایت ماجرای بین خود و استاد نقاشی اش میپردازد و از ارزش و نوع هنر و فرهنگ ایرانی سخن میگوید.[۲]
دربارهٔ سهراب
سهراب سپهری از نامآوران ادب و هنر معاصر ایران، شاعر، نویسنده و نقاش طبیعتگرای معاصر است. او را «شاعر طبیعت» نیز لقب دادهاند. در ۱۵مهر۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. پدربزرگش، «میرزا نصرالله خان سپهری» نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود. پدرش، «اسدالله» و مادرش، «ماهجبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند. سالهای کودکی سپهری در کاشان سپری شد. سپهری دههٔ اول و دوم زندگی خود را با علم و هنر بهسر آورد. دههٔ سوم زندگیاش را به تجربهاندوزی و سفر و دههٔ چهارم را بیشتر در سفرهای دراز گذراند. در این دوره بود که بارها و بارها به ژاپن، فرانسه، ایتالیا، هندوستان، آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. او در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نامنویسی کرد. در دورانی که به اتفاق «حسین زندهرودی» در پاریس بود بورس تحصیلیاش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیست طبقه آویزان میشد.
زبان شعری سهراب در برخی اشعارش ساده و بیآلایش و در برخی دیگر آمیخته با مضامین و مفاهیم عرفانی و فلسفی و همراه با نمادهایی است که محصول سفرها و آشنایی او با آیینهای بودایی، برهمایی، اندیشههای کریشنامورتی، عارف معروف معاصر هندی، و نیز اندیشهٔ عرفای بزرگ ایرانی و اسلامی است. جز این، سهراب با ادبیات اروپایی نیز آشنایی داشت و ترجمههایی چند نیز از او باقی مانده است. زندگی سهراب سپهری، پس از ۵۲ سال در اردیبهشت۱۳۵۹ با بیماری سرطان بهپایان رسید. در این میان آشنایی و رفاقت سهراب با ستونهای بزرگ ادب فارسی و بیش از همه نیما یوشیج و فروغ فرخزاد نشاندهندهٔ کشش و ذوق ادبیِ اوست. سپهری با همهٔ بزرگان شعری ایران ایام خود دوستی داشت و درعینحال استقلال خود را حفظ میکرد. در هیچیک از صفحات زندگی او نمونهای از تنش و بحران مشهود نیست. راه سپهری راه هنر است و در این راه سکوت را بر هر چیزی ترجیح میدهد. بهترین شاهد این مدعا انتشار آرام و تدریجی آثارش است. سپهری آثار خود را در فضایی آرام و در ساکنترین و بیجنجالترین بخشهای دهه ۳۰تا۴۰ بهدست چاپ سپرد و پس از سال۱۳۴۵ تا مدتهای مدیدی شعر نگفت. در هیچیک از زندگینامههای موجود از علت این موضوع سخن بهمیان نیامده است که چرا سهراب از سال۱۳۴۵ تا لحظهای که پای از هستی بیرون کشید؛ یعنی سال۱۳۵۹، فقط ۱۴ قطعه شعر سرود...او انقلاب سال۱۳۵۷ را به چشم خود دیده، شاید یکی از دلایل انزواطلبی سپهری در پیچوخم نوسانات تاریخی زمانش نهفته باشد. انتشار دو شعر بلند «صدای پای آب» و «مسافر» و نیز مجموعهشعر «حجم سبز» از افتخارات این شاعر بلندآوازه است.[۳]