سارا عرفانی
سارا عرفانی، نویسنده و مدرس داستاننویسی است.
سارا عرفانی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | نویسنده |
زادروز | ۱۳۶۱ تهران |
ملیت | ایرانی |
دانشگاه | دانشگاه شاهد |
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
اهمیت پرداختن به ادبیات پایداری
پرداختن به این حوزه بسیار حائز اهمیت است. این کتابها و شخصیتهای معرفیشده در آن میتوانند الگوهای مناسبی برای نسل جوان و نوجوان باشند؛ اما مسئلهای که مطرح است، این است که کتابهایی که نوشته میشود، آنقدر ضعیفاند که لااقل از این بخش غافل میمانند و نمیتوانند الگوسازی درستی انجام دهند و حیف میشوند. خیلی از کارهایی که دربارۀ شهدا نوشته میشود، واقعاً در شأن آن شهید نیست و اتفاقاً به آن شخصیت ضربه میزند.[۲]
سوگواره عاشورایی
با برگزاری چنین سوگواره و جشنوارههایی استعدادهای بسیار کشف میشود که سرمایههای باارزشی هستند که با هدایت، حمایت و راهبری میتوانند آینده روشنی را در حوزه فرهنگ و ادب رقم بزنند. سوگواره عاشورایی ده میزبان نویسندگانی است که با انگیزه و اعتقاد راسخ قدم در راه میگذارند و استعداد بسیاری نیز در این میان کشف میشود.[۳]
کارگاههای آموزش داستاننویسی
کارگاههای آموزش داستاننویسی میتوانند مفید باشند اگر استعدادها به درستی گزینش شده باشند. یعنی اگر ابتدا بچههای مستعد شناسایی شوند، کارگاه میتواند مفید باشد. در مورد نقد به فرم و محتوای کارگاهها باید تک به تک و مصداقی صحبت کرد. در این کارگاهها نکات زیادی گفته میشود. سعی میکردم در دورههای ابتدایی عناصر داستان را بگویم که هر نویسندهای به آن احتیاج دارد. در عین حال بعضی فوت و فنهایی که شاید خودم سالها طول کشیده و فهمیدهام را در اختیارشان گذاشتم.[۴]
تجربههای نویسندگی
من وقتی تجربههای خودم را به هنرجویان انتقال میدهم تاکید میکنم که اینها تجربههای شخصی است و ممکن است روی فرد دیگری جواب ندهد. یا سلیقه و خلاقیت او باعث شود از مسیر دیگری جواب بگیرد. برای همین لزوماً شاید تجربههای من برای همه مفید نباشد اما حتماً این را به دوستان علاقهمند گوشزد میکنم. حتی میگویم من اصول نویسندگی را آموزش میدهم. یاد بگیرید. اما در نهایت میتوانید همه را کنار بگذارید و با اصول خودتان بنویسید. اینکه چقدر موفق میشوید یا نه به خودتان و نگاه متفاوتتان بستگی دارد.[۴]
داستانهای دینی کودک
بهعنوان نویسنده باید به دنبال راههای جدیدی برای بیان قصههای اهل بیت(ع) برای کودکان باشیم و زمان آن رسیده که طرحی نو در اندازیم، میزان ماندگاری کتابهای کودک و نوجوان در مورد معصومین(ع) بر روی ذهن بچهها باید مورد توجه نویسندگان این حوزه باشد. این در حالی است که نباید از تاثیرگذاری شخصیتهای کارتونی هالیوودی بر روی ذهن بچههای ایرانی غافل بود. معتقدم باید اتاق فکری با کمک جمعی از روانشناسان و پژوهشگران در کنار نویسندگان حوزه کودک و نوجوان تشکیل شود تا این نویسندگان از طریق مشورت با این کارشناسان و با نگاه تازهتری به خلق داستانهای دینی بپردازند به امیدی که این آثار بتوانند جای داستانهای هالیوودی را در ذهن بچهها بگیرند. شخصیتهایی همچون حضرت ابوالفضل(ع) و دیگر شخصیتهای دینی، قابلیت تبدیلشدن به قهرمانان دینی ماندگار در ذهن بچهها را دارند.[۵]
راهکاری برای معرفی داستانها دینی
باید قدمهای موثرتری برای معرفی ائمه و معصومین(ع) در قالب کتابهای داستانی برداشته شود، پیشنهاد میکنم نهادهایی که متولی برگزاری جشنوارههایی همچون رضوی هستند در فکر تربیت نویسندگان جوان و خلاق در حوزه دین هم باشند و از این پس آستان قدس رضوی و یا آستان حضرت معصومه(س) متولی تولید آثار معصومین در قالب کتاب هم باشند. چه خوب است بزرگوارانی که در آستان مقدس ائمه در ایران فعال هستند در راستای نگارش کتابهای دینی، به نویسندگان کمک کنند و کتابهای دینی را که خودشان قبول دارند در اختیار نویسندگان قرار دهند و پس از چاپ کتاب نیز از آنان حمایت کنند تا ما شاهد یک کار عملیاتی برای نگارش کتاب در عرصه دینی باشیم.[۵]
آثار و کتابشناسی
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
شمرون کناردون
امیرمحمد اژدری از دوستانمان بود و بچههای من او را عمو صدا میکردند. او را خیلی دوست داشتند و خیلی مهربان بود و او هم بچههای من را دوستشان داشت. ما از ایشان شناخت پیدا کرده بودیم و وقتی این اتفاق برایش افتاد و در یکی از مأموریتهای جهادیاش به رحمت خدا رفت، دوست داشتم در این فضا برای شناخت و معرفی او کاری کنم و قدمی بردارم. چون از قبل هم او را میشناختم، فکر کردم شاید بتوانم برایش بنویسم. نوشتن این کتاب تقریباً یک سال و نیم طول کشید. از دوستان ایشان مصاحبههای زیادی گرفتیم و کار کاملاً تاریخ شفاهی است؛ اما من دوست داشتم این کار به شکل داستانی نوشته شود. ما آنقدر با دوستانش صحبت کردیم تا توانستیم به دغدغهها و افکاری که در ذهنش میگذشت، برسیم و بعد در کتاب بیاوریم. این کار سفارشی نبود و خودم به بچههای جهادی گفتم که کتاب زندگی ایشان را من مینویسم. کار طولانی شد و ایشان دوستان زیادی داشت که باید با آنها مصاحبه میکردیم. همچنین، دامنۀ فعالیتهای جهادی ایشان خیلی گسترده بود؛ از خدماترسانی به روستاها و مدرسهسازی گرفته تا مدرسۀ کودکان کار و کورههای آجرپزی و... . چون فعالیتهای زیادی را انجام میداد، باید مصاحبههای زیادی میگرفتیم؛ اما چون به سالگرد اول نرسید و کار طولانی شد، از یکی از دوستانم، خانم مریم سادات علویان، کمک گرفتم و دو تایی باهم مصاحبه میگرفتیم و با هم مینوشتیم تا بار کاری کم شود. در این کار خیلی تأکید داشتم که به تکنیکی که متفاوت و متمایز باشد و از کار تکراری و کلیشهای فاصله بگیرم.[۲]
معرفی تعدادی از آثار
شمرون کناردون
این کتاب داستان بخشی از زندگی امیرمحمد اژدری است که قائممقام مجتمع جهادی امام رضا(ع) بوده است. جوان ۲۵سالهای که بدون اغراق، از سیزدهچهاردهسالگی وارد فعالیتهای جهادی شد و کمکم کار برایش جدیتر شد؛ تا جایی که شبانهروز زندگیاش را وقف فعالیتهای جهادی و محرومین کرده بود؛ در حالی که وضعیت خانوادگیاش مرفه بود و میتوانست در رفاه زندگی کند؛ اما از همۀ آنها واقعاً کنده بود. فرصت زیادی را در خانه و در کنار خانواده نمیگذراند و خیلی از اوقاتش را در مناطق محروم صرف میکرد و در حال خدمترسانی به محرومین بود. او بهدنبال رفاه نبود و به آن افتخار نمیکرد و برایش جذاب نبود. ما اژدری را میشناختیم. فضای کتاب کاملاً داستانی و با اصول و چارچوبهای رمان است. داستان از مأموریت آخری که ایشان میرود، شروع میشود و به ماجراهای قبلی فلشبک میخورد. ویژگی منحصربهفرد کتاب این است که داستان از زبان خود امیرمحمد روایت میشود و زاویهدیدش اولشخص و از دید شهید و شخصیت اصلی است. دلیلش این است که نویسنده میدانست امیرمحمد درگیر مسائلی است. مانده بود که کار جهادی را انجام دهد یا بیاید و کار دیگری را انجام دهد. با این درگیریهای ذهنی که داشت، کار را قشنگتر میکرد. روایت این کتاب کاملاً واقعی است و خیالپردازی نیست. شاید توصیفات فضا داستانی باشد؛ ولی تمام اتفاقات کتاب کاملاً واقعی است.[۲]
برشی از متن کتاب
روی گوشیاش سرک میکشم. رفته سراغ پستهای قدیمیتر. دارد کپشن پستهایم را یکییکی میخواند و در هر کدام که آرزوی شهادتی هست، روی پیشانیاش میکوبد و آه بلندی با بازدم بیرون میدهد. بخار آهش در هوای سرد بهمن، ابرهای کوچک را آمادهٔ باریدن میسازد. چند دقیقهای هست روی پستی که بعد از شهادت شهید حججی گذاشته بودم، گیر کرده. هی با بغض زمزمه میکند: «و از آن روز سرم میل بریدن دارد» و هی دست میکشد روی سر و صورتش و هی اشکهایش میچکد. یکهو خم میشود روی سنگ. دو تا دست لرزانش را میگذارد دور صورت عکس. زمزمه میکند: «امیر جان!»[۶]
پانویس
- ↑ .
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «روایت داستانی زندگی مرحوم اژدری از زبان خودش - خبرگزاری مهر».
- ↑ «اختتامیه دومین سوگواره عاشورایی داستان کوتاه ده برگزار شد - خبرگزاری مهر».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «تجربههای نویسندگان شخصیاند/ادبیات داستانی قویتر میشود - خبرگزاری مهر».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «کاهش قدرت خیالپردازی در داستانهای دینی - خبرگزاری مهر».
- ↑ «کتاب جدید سارا عرفانی درباره یکجهادگر شهید چاپ شد - خبرگزاری مهر».