داغ دلربا
کتاب داغ دلربا نوشته میثم امیری توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. این کتاب به تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در دی ماه ۹۸ در شهرهای مختلف کشور میپردازد و مخاطب را با خود در این سفرها همراه میکند.[۱] روایت حضور پرشور مردم فارغ از هرگونه رنگ و بوی سیاسی و مذهبی و از همه طیفهای جامعه درروز تشییع شهید سردار حاج قاسم سلیمانی.[۲]
داغ دلربا | |
---|---|
نویسنده | میثم امیری |
ناشر | ناشر فارسی: انتشارات خط مقدم |
نوع رسانه | کتاب |
روایت کلی «داغ دلربا» درباره تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی در کشور، از اهواز تا کرمان است. نویسنده این اثر سعی کرده خط سیر ورود پیکر حاج قاسم در کشور و شروع تشییع از اهواز تا مشهد و تهران و قم و کرمان را روایت و حس و حال مردم در همه شهرهایی که رفت را بازگو کند.[۳]
میثم امیری با قلمی روان در این کتاب سعی کرده است تا همه مخاطبان را با خود تا پایان کتاب نگه دارد و انگار که مخاطب در آن لحظات حضور دارد.[۴] کتاب داغ دلربا برگزیده چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش مستندنگاری می باشد. «داغ دلربا» خلاف آمد عادت است، یعنی لزوما آن چیزی که مخاطب پیشبینی میکند، نیست و همه آن اتفاقاتی که در یک هفته تلخ بعد از سیزدهم دیماه ۹۸ در کشور اتفاق افتاد، یعنی هم ماجرای تشییع پیکر حاج قاسم، هم ماجرای کرمان و هم هواپیمای اوکراینی با هم تلفیق و در اثر گنجانده شده است. میثم امیری تلاش کرده تا با قلمی داستانی روایتی جذاب از یکی از بزرگترین حرکتهای مردمی تاریخ ایران ارائه دهد.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
داغ دلربا از زبان نویسنده
وقتی سردار را زدند من هم مثل ایرانیها زدم بیرون. چون حس کردم دارد اتفاقی میافتد. توی مقدمه کتاب هم توضیح دادهام. خواستم ببینم مردم چه میگویند و چه حسی دارند. کتاب هم از همان لحظهها فراهم آمده است. منهای مشهد من در همهٔ صحنهها و در شهرهای مختلف حاضر بودهام. کتاب یک روایت موازی هم دارد. یکی از رفقای راوی به اسم دلربا هم در صحنه تشییع حاضر بوده است. او بعدا مسافر پرواز اوکراین میشود. این روایت موازی هم در کتاب هست. یعنی کتاب روی مرز واقعیت و خیال راه میرود تا روایتی تازه از تشییع سردار ارائه بدهد. فصل ممدمماس را خیلی دوست دارم. فکر کنم فصل هشتم است. روایت رانندهای است که راوی را از قم به کرمان میرساند. من باقی کتابهایی را که دربارهٔ سردار نوشته شدهاند نخواندهام. ولی فکر میکنم آن یک هفتهٔ ویژه باید در تاریخ ایران مرتب خوانده شود و دهها کتاب و روایت و تحلیل دربارهاش نوشته شود. فشردهای از تاریخ بعد از انقلاب در یک هفته اتفاق افتاد. هم مهمترین آدم نظامی ما و منطقه شهید شد. هم جمعی از پاسدارهای جان بر کف همراه او به آسمان رفتند. هم در اثر اشتباهات انسانی مردم ما صدمه دیدند... این یک هفته همه چیز داشت. هم رهبر ما پیام داد، هم ترامپ خبیث توییت فارسی کرد... همه چیز داشت خلاصه. در این ژانر نویسنده باید مماس با واقعیت جلو برود. نویسنده نباید آدمها و رویدادها را تحریف کند. میتواند در مرز بین خیال و واقعیت راه برود. باید زاویهٔ دید خودش را ایجاد کند. ولی نباید نامردی کند. مثلا اگر کسی از تشییع مینویسد حتما باید به فاجعه کرمان و حادثه هواپیما نشانی بدهد. اگر کسی میخواهد از هواپیما بنویسید باید از حاج قاسم هم بگوید. ما شهید مدافع حرم داریم که دوست دختر داشت. ما شهید مدافع حرم داریم که توی هشتاد و هشت توی خیابان بود و با اغتشاشگران مبارزه خیابانی میکرد. هیچ کدامش نباید تحریف شود. نحوهٔ گفتنش هم میشود کار نویسنده. میشود ادبیات. حذف نباید کرد، ولی حتما باید منحصر به فرد روایت کرد.[۵]
آثار مرتبط با شهید سلیمانی باید مستند و متقن باشند
از چگونگی امکان حجم بالای شور و شکوه تشییع حاج قاسم اطلاعی ندارم، چراکه این اتفاق با معیارهای رسانهای موجود هم که مطالعه کردم، همخوانی ندارد. آن هم برای فردی که حضور رسانهای در مشی اش نبود. اتفاقات پس از شهادت سردار سلیمانی و فضای حاکم در روزهای پس از شهادت او غریب بود با وجود حضور شخصی در صحنه و تلاش برای ثبت تمام لحظات به میزان وسع خود، همچنان در تحلیل شرایط درمانده بودم.[۲] در مدت بیش از دو سالی که از شهادت سردار سلیمانی می گذرد، کتاب های زیادی درباره حاج قاسم منتشر شده که هرچند برخی از این آثار شاید مستقیم درباره حاج قاسم نباشند، اما روح حاج قاسم در آن ها وجود دارد. کتاب «داغ دلربا» نیز درباره نسبت مردم و جامعه با حاج قاسم و نشان دهنده زاویه دید مردم در مواجهه با شهادت سردار سلیمانی است. درباره زندگی و شخصیت حاج قاسم نیز مانند بسیاری موارد دیگر، روایت های دروغ و نادرست وجود دارد که برخی از آن ها ممکن است حتی حاصل خواب یا احساسات روحی مردم باشد. وقتی روایت دروغ از سوی جمعی صورت می گیرد، باورپذیر هم می شود. شاید برخی از روایت های این کتاب نیز مانند بسیاری از روایت های دیگر درباره سردار واقعی نباشند، ولی از این جهت که این روایت ها وجود دارند باید به آن ها توجه کرد. وقتی در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم از میدان فردوسی برمی گشتم، در میدان امام حسین (ع) با پلاکاردی با مضمون تسلیت شهادت حاج قاسم و انتقام از مسببان این ماجرا، مواجه شدم که امضاکنندگان آن بساطی های میدان امام حسین (ع) بودند؛ یک جمع و تشکل به شدت خودجوش. این موارد بسیار جذاب است. درعین حال که معتقدم مردم می توانند احساسات خود را درباره حاج قاسم در قالب دل نوشته و کتاب بروز دهند، ولی این موضوع آسیب هایی نیز دارد. در مواردی نیز برخی نویسندگان چندین کتاب درباره حاج قاسم نوشته اند که این مسأله نشان از نگاه بازاری به این موضوع دارد. در کنار آثار برآمده از احساسات مردم و جو موجود در جامعه، باید کتاب های مستند و پژوهشی که ما را به حاج قاسم نزدیک تر کنند، تولید شوند. آثار مرتبط با شهید سلیمانی باید مستند و متقن باشند تا جامعه با یک تصویر واقعی از حاج قاسم با همه ویژگی های انسانی اش آشنا شود. در این صورت چهره قهرمان برای ما واقعی تر خواهد شد.[۶]
خوشحال از گرفتن جایزه
جایزه جلال معتبرترین جایزه ادبی کشور است و جایگاه ویژهای دارد، بنابراین از برگزیده شدن اثرم در این جایزه خیلی خوشحال شدم. انتخاب این کار از حسن نظر داوران بود و فکر میکنم باید دلیل انتخاب این اثر را جویا شد، اما فکر میکنم چون روایت این اثر یک مقدار خلاف آمد عادت دارد، مورد توجه داوران قرار گرفته است. مجموعهای از عوامل روی دیده شدن اثر تاثیر دارند که مطمئنا جایزه هم جزو این عوامل است، یعنی مردم نسبت به اینکه چه کتابهایی چه جوایز ادبی دریافت کردهاند، کنجکاو هستند و حتی اگر آن را خریداری نکنند، حداقل آن را میبینند.[۳]
رخداد شهادت حاج قاسم لحظهای تراژیک و حماسی بود
به نظرم زمانی که حاج قاسم را زدند، حسی در همه مردم ایران بوجود آمد که به هرحال اتفاقی افتاده و در لحظهای از تاریخ معاصر هستیم که رخدادی به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده است. نسل ما که انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکرد بزرگترین کنش سیاسی که دید رویدادهای ۱۳۸۸ بود که شیرین نبود، اما رخداد شهادت حاج قاسم لحظهای تراژیک و حماسی بود که همه ما حس کردیم با آن تاریخ کشور ما دارد ورق میخورد. جلال آل احمد میگوید که اگر نویسنده راه نرود آمبولی میکند. با این رویداد من هم راه افتادم تا ببینم که چه خبر است و خود را به اهواز رساندم. نکته مهم این است که نوشتن دلیل نمیخواهد و همه مینویسند، این چاپ کردن است که دلیل میخواهد. من حس کردم که باید خود را به مردم بسپارم و حتی نخستین جایی که گریهام گرفت از گریه مردم بود. خودم با شنیدن این اتفاق حس بهت داشتم. به همه این دلایل سعی کردم تا در صفحات کتاب از مردم صحبت کنم، اینکه مردم چه حرفی میزنند و چه نتیجهای میگیرند و البته سعی کردم تا هیچگونه داوری هم نسبت به حرفهای مردم نداشته باشم. در مواجهه با رخداد ترور و شهادت حاج قاسم ما هنوز در حجاب معاصریت هستیم و حتی به وضوح نمیدانیم که چه رخ داد و چرا مردم احترام بیسابقهای برای حاج قاسم قائل شدند. در بخش قم این کتاب نوشتهام که مردم آمدهاند تا دوام بیاورند و این از معدود اظهارنظرهایم در کتاب است. ما در تنگنا قرار داریم و کشور در وضعیت بغرنجی به سر میبرد و همین وضعیت فضا را به شدت غبارآلود و تشخیص راه را دشوار کرده است.
ما از یک طرف با بحران ناکارآمدی در داخل مواجه هستیم. همه کسانی که میخواهند در اینجا بر جمهور ریاست کنند، شعار میدهند که میخواهیم با بحران و فساد مبارزه کنیم، کما اینکه رئیس فعلی هم در دو دوره پیش همین را میگفت. این واقعیت امروز ماست و ما باید کلیت آن را بپذیریم. از طرف دیگر هم یک هجمه وحشتناک رسانهای روی ایران وجود دارد و این هجمه علیه کلیت مملکت است و نه صرفاً ساختار جمهوری اسلامی ایران. در این تنگنا اتفاقات بسیاری رخ داد. عجیب بودن این هجمه بر کسی پوشیده نیست. تنها ۴۰ درصد تحریمهای ایران روی ونزوئلا اعمال شد، اما همین باعث شد تا آن کشور با خاک یکسان شود. این دو جنبه را به عینه شاهد هستیم. فکر میکنم شهادت حاج قاسم فرصتی پیش آورد تا ما خود را در این تنگنا ابراز کنیم و فریاد بزنیم که در چه وضعیتی قرار داریم؟ این چیزی بود که من از صحنه شهادت حاج قاسم درک کردم.[۷]
نشست نقد و بررسی کتاب
نشست نقد و بررسی کتاب «داغ دلربا؛ روایتی از تشییع پیکر سپهبدشهید قاسم سلیمانی در ایران» پیش از ظهر یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، نفیسه سادات موسوی، مصطفی وثوق کیا و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد.[۷]
نقدهای مثبت و منفی
نفیسه سادات موسوی
اگه عنوان فرعی روی جلد کتاب باعث شده است تا کتاب را برای مطالعه انتخاب کنیم،باید در انتخابتان تجدیدنظر کنید. کتاب برخلاف عنوان فرعیاش، روایتی از تشییع پیکر حاجقاسم نیست؛ در بهترین حالت روایتی از حالوهوای نویسنده و دوستانش در روزهای تشییع پیکر حاجقاسم در ایران است. یعنی بیشتر از آنکه توصیف فضای شهرها و حس و حال مردم و حال و هوای کشور باشد، به بلند فکرکردن نویسنده درباره یکسری سوال بیجواب و باجواب یا توضیحات نویسنده درباره یک سری مسائلی که به صورت گذرا به آنها اشاره شده است، میپردازد. البته این شیوه روایت نه تنها باعث ضعف کار نشده، بلکه به نوعی، مخاطب را با خودش همراه میکند. نویسنده در قالب نوشتن روایتی از مشاهداتش در بازه زمانی و مکانی خاص، شروع به بیان بیانیهها و تحلیلها و نظرات و نگاههایش درباره مسائل مختلف و غالبا حول محور اصلی ماجرا میکند. قلم نویسنده قوت و یکدستی خوبی دارد و مخاطب را هم میتواند با خودش همراه کند با ولی از وارد شدن جزئیات زیاد زندگی شخصی و دانشجویی نویسنده در سالهای دور و نزدیک به کتاب حس خوبی به مخاطب منتقل نمیشود. چه اینکه مخاطب انتظار دارد روایتی از تشییع پیکر سردار بخواند ولی این خاطرات و فلشبکها ریتم کار را عوض میکرد و یکباره میدیدم کلی از اصل ماجرا دور شدیم بدون اینکه قرار باشد از آن نقطه به نکته جدیدی درباره موضوع اصلی کتاب برسیم. پاورقیهای کتاب برخلاف بیشتر کتابها، ساده، صمیمی، حتی گاهی طنز و کنایی و در کل مفید و کاربردی بودند.[۸]
مصطفی وثوقکیا
«داغ دلربا» نخستین اثر مکتوب و شاید تنها کتاب از حماسه تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی باشد. روایت این تشییع بسیار مهم بود، اما کسی آن را به صورت مکتوب ارائه نمیداد و از این جهت انتشار این کتاب جای یک تشکر اساسی را دارد. نویسنده برای ارائه این روایت به چند شهر سفر کرد و ایدهها را نوشت. نکته عجیب این است که شهادت حاج قاسم به هر حال اتفاق مهم و رویدادی دهشتناک برای کشور و ملت ایران بود، اما از این اتفاق و حتی دیگر رخدادها روایتی ارائه نشده و این برای جامعه ما امری منفی به حساب میآید. البته بهتر این بود که چند نویسنده این اتفاق را روایت میکردند، اما به هر حال تاکنون «داغ دلربا» تنها روایت مکتوب است.[۷]
حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری
ضرورت دارد که ما روایتهای خودمان از رخدادها را داشته باشیم. در تاریخ معاصر ایران سه ماهه تیر تا شهریور اوج جنایتهای منافقین در کشور است. ما چون روایتهای خودمان را ارائه نکردهایم، گاهی فرزندان ما که حس خود ما را ندارند، میگویند که آنها یک اپوزیسیون ساده بودند و چرا آن داستانها پیش آمد؟ این تازه برای یک نسل بعد از ماست. ما آن زمان روایت نکردیم که منافقان چه جنایتهایی را در حق ملت مرتکب شدند. شاید تنها کتاب و تنها روایت موجود «عملیات مهندسی» باشد و همین متن هم آنقدر آزاردهنده است که نمیتوان آن را به کسی هدیه داد و خواندنش را توصیه کرد.
ما چون رخدادها را خودمان روایت نکردهایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمیشود، به ناچار شاهد سلطه روایتهای دیگران خواهیم بود. یکی از حسرتهای همیشگی من این است که کاش کسی حضور داشت و آن فضایی را که مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی در شهرری درگیرش بود، روایت میکرد. حسرت داشتن روایتهای مستند و نقل قولها از لحظات تاریخ اسلام و تاریخ ایران همیشه با ما وجود دارد.
از یک نکته مهم تاریخی هم نمیتوان غفلت کرد و آن این است که اتفاقاً جلوگیری از ثبت این نقلها یک امر تئوریزه شده بوده و هست. در تاریخ اسلام و ایران، کتابسوزیها، روایتسوزیها و شکنجه کردن و کشتن کسانی که کارشان ثبت وقایع بود، به کرات وجود داشته و این یک حرکت هوشمندانه و حساب شده سیاسی برای حذف روایتها و نقلها بوده است. امروزه نیز شکل این امر تغییر پیدا کرده و جهان به این هوشمندی رسیده که سانسور دیگر به ضرورت حذف جواب نمیدهد. سانسور امروز در تکثر روایتهاست و آنقدر روایتهای فرعی و غلط زیاد میشود که روایت شما در آن گم خواهد شد. از این جهت کتاب «داغ دلربا» اهمیت دارد.
هرچند به نظر من موضوع اصلی کتاب «داغ دلربا» روایت تشییع پیکر سردار است، اما بهتر این است که عنوان فرعی کتاب از روی جلد حذف شود تا از پیشداوری جلوگیری کند. واقعیت را بخواهید روزی که کتاب را دست گرفتم علاقهای به مطالعهاش نداشتم. فضای لوس تبلیغاتی که در ایران پس از این رخداد هولناک درست شد، من را بسیار از این موضوع منزجر کرد. مدام سوءاستفادههای شرمآوری از سردار سلیمانی شد و حتی کار به جایی رسید که کاندیداهای شوراهای شهر نیز تلاش کردند تا از سردار بهرهبرداری تبلیغاتی کنند.
این پیشزمینه باعث شد تا با حس ناخوشایندی به سراغ کتاب «داغ دلربا» بروم هرچند که نویسنده آن دوست من است. به نظرم اگر عنوان فرعی کتاب را برداریم مخاطب هم بدون پیشزمینه و پیشداوری به سراغ کتاب خواهد رفت. شاید اگر از زمان خودمان دور شویم این عنوان فرعی کارکرد خود را پیدا خواهد کرد. کتاب روایت تشییع سردار است و نقطه قوتش در این است که روایتی از جامعه و تاب آوری مردم در این روزها را ارائه میدهد. خاطراتی که نویسنده از دوران دانشجوییاش ارائه میدهد به نظرم حساب شده است و اگر آن خاطرات نبودند، روایت افتادن هواپیمای اکراینی در کتاب به این میزان تکان دهنده نمیشد.
ما متون مختلفی داریم از گزارش اداری و مطبوعاتی گرفته تا مستند نگاری و در نهایت نثر دراماتیک و داستان. مستندنگاری نقطه وسط این متون است. مرزی است بین گزارش زمخت و بیروح با متن داستانی و تخیلی. مستندنگار واقعیت را میگیرد اما عیناً آن را نقل نمیکند، بلکه روایت خودش را ارائه میدهد. مستندنگاری یک اثر هنری جدید است و جذاب است و شیرین. در «داغ دلربا» ما در متن حوادث و احوالات مردم هستیم. یکی از نقاط اوج کتاب ماجرای شیرین «ممد مماس» در اهواز است که کاملاً واقعی است. متن حواشی و چیزهایی را به مخاطب ارائه میدهد که خود نتوانسته آنها را ببیند و نقطه قوت «داغ دلربا» در همین است. نکاتی را که من نتوانستم در حضور خودم در آئین تشییع ببینم در این کتاب وجود دارد.
نویسنده کتاب «تقاطع انقلاب» بخش دیگری از سخنان خود را به صراحت نویسنده و تعهد او به حقیقت اختصاص داد و اشاره کرد: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمیکردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد. اما برایم مهم بود که به مسئله کشته شدگان کرمانی آئین تشییع حاج قاسم بپردازد.
صداقت نویسنده حتی در نقل حس مردم، فحش و ناسزا دادنها، کلافگیشان، احساسی که از تحقیر و توهین داشتند و… هم به چشم میخورد. نویسنده در نقل حسی که همه ما آن را تجربه کردیم، خیانت نکرده و به حذف آن نپرداخته است. به نظرم کسانی که به حذف این موارد میپردازند، خیانت میکنند و همین باعث میشود که صداقت ما خدشهدار شده و مردم و مخاطبان درستهای ما را نیز نادرست بپندارند.
نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمیکردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد زائری صداقت در روایت را اصلی مهم در نوشتن خواند و ادامه داد: روایت ما از رژیم صدام و ارتشش این بود که میشد آنها را با یک آفتابه اسیرشان کرد. اینگونه روایت کردیم که پاسخی برای این سوال که «پس چرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید؟» نداشتیم. وقتی صادقانه با رویدادها برخورد نمیکنیم و فقط به روایت بخشهایی میپردازیم، مخاطب ما را باور نخواهد کرد. نویسنده «داغ دلربا» اما چیزی را پنهان نمیکند و به همین دلیل آوردن قصه هواپیمای اوکراینی من را غافلگیر کرد.
جمعبندی کتاب «داغ دلربا» برای من حسرت بود. حسرت اینکه میشد با جریان حاج قاسم چه کارهایی و چه فرهنگسازیهایی انجام بدهیم که ندادیم. با این خون مقدس و پاک میشد صد سال کار کرد، اما ما آن را برای چیزهای بیخود خرجش کردیم و این سرمایه عظیم را به باد دادیم. هرکس که حتی همدلی هم با نظام نداشته باشد، این حس را پیدا میکند که ما ظرفیت خون حاج قاسم را از دست دادهایم.[۷]
جوایز
- برگزیدهٔ بخش مستندنگاری در گروه تاریخ و جغرافیای سی ونهمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران.
- برگزیده چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش مستندنگاری.
برشی از متن کتاب
«بامداد جمعه، سیزده دی ۱۳۹۸، سردار را زدند. صبحش، مردم کرمان ریختند بیرون. دو دست روی پیشانی گذاشتند و روی جدول کنار خیابان نشستند و گریستند. صدای عبدالباسط، با سوز بامدادی کویر آمیخته میشد. خانهها، درد و تحیّر کرمانیها را تاب نداشت. آسمان شهر، سکوت کویر را نمیخواست؛ سرمایش را میخواست.
این، وقتی بود که قوم ایرانی در کالبد کرمانی، «چیزی» حس کرد. این، همان لحظهای بود که ایرانی میخواست تاریخش را ورق بزند. راوی دوست داشت این لحظه را ببیند و حس کند. دوست داشت وقتی چشمهای تازه میجوشد، همان نزدیکی باشد و لمسش کند. سالها بود که بر دامنه ما چشمهای نمیجوشید.
سردار، پنج روز از اهواز تا کرمان، روی دست ایرانیان بود؛ دستهای گرم و پینهبسته؛ دستهای ظریف و ورزیده؛ دستهای پرچروک و کودکانه. این دستها ـ دستهای همه ی ملت ایران ـ حلقه و پروانه شد. سردار، در کانون این حلقه بود. حلقه، مهر دید و مهر ریخت؛ غم دید و گریه کرد؛ شعر خواند و دندان سایید؛ لبخند زد و حماسه سرود؛ داغ دید... و داغ دید.»[۴]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «خرید و دانلود کتاب داغ دلربا».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «قدر شناسی فارغ از رنگ و بوی سیاسی-مذهبی – مجله خبری دیباتودی».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «توجه داوران جایزه جلال به روایت متفاوت «داغ دلربا»».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «روایت «داغ دلربا» از بزرگترین بدرقه جهان».
- ↑ «روایتی از بزرگترین بدرقه جهان؛ داغ دلربا از تشییع تا هواپیمای اوکراینی / امیری: نویسنده نباید آدمها و رویدادها را تحریف کند».
- ↑ «جامعه باید با یک تصویر واقعی از حاج قاسم با همه ویژگیهای انسانیاش آشنا شود (شهید،سلیمانی) پایگاه خبری قدیری نیوز».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم - خوز24 - khuz24».
- ↑ «داغ "سردار" دلربا - من + کتاب».