جعفر ابراهیمی
جعفر ابراهیمی متخلص به شاهد از شاعران و نویسندگان پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان است. معروفترین و به یادماندنیترین شعر او «خوشا به حالت ای روستایی» سالها زینت بخش کتاب فارسی پایه اول دبستان بود. او نخستین شعر خود را در 13 سالگی به تقلید از پروین اعتصامی سرود. و نخستین اثر خود را با عنوان (سکوت دشتها) دریکی نشریات کودکان منتشرکرد. ابراهیمی از سال 1358، به شکل حرفهای نوشتن داستان و سرودن شعربرای کودکان و نوجوانان را آغاز کرد.(14) که حاصل آن خلق بیش از۱۶۰ عنوان کتاب در این حوزه و کسب جوایز و افتخارات مختلف است. ابراهیمی مدت ۱۲ سال نويسنده برنامههاي راديويي بوده و بعد از آن نیز مسئوليتهاي مختلفي را برعهده داشته است.(3) در سال ۱۳۵۶، عبارت «نصر» به شناسنامه ابراهیمی اضافه شد و نام او «جعفر ابراهیمی نصر» شد.(38)
جعفر ابراهیمی نصر | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر، نویسنده، کارشناس ادبی، روزنامهنگار، منتقد |
زادروز | ۲۱ مهر ۱۳۳۰ روستاي حور وابسته به شهرستان نمین در استان اردبیل |
پدر و مادر | عبدالله، عظمت |
ملیت | ایرانی |
پیشه | کارمند بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۵۸ تا بهحال |
کتابها | یک سنگ و یک دوست(برگزیده کتاب سال ۱۳۶۷)، آواز پوپک (برگزیده کتاب سال ۱۳۷۲) و... |
تخلص | شاهد |
همسر(ها) | مهناز فرضی |
فرزندان | نسرین، مهدی، حسین، طاهره |
مدرک تحصیلی | دیپلم ریاضی (دوره قدیم)، دارای نشان درجه یک هنری در رشته ادبیات داستانی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی(معادل دکتری) |
حوزه | ادبیات کودک و نوجوان |
اثرپذیرفته از | هرمان هسه، آلفرد هیچکاک، غلامحسین ساعدی، محمود دولتآبادی، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث... |
جعفر ابراهیمی 21 مهر 1330 در روستاي حور (ویلکیج جنوبی)، وابسته به شهرستان نمین استان اردبیل، چشم به جهان گشود. او تحصیلاتش را از مکتب خانه «خانم باجی» واقع در زادگاهش آغاز کرد و بعدها که مدرسهای با یک معلم و کلاس در روستا ایجاد شد تا کلاس چهارم ابتدایی را در آنجا گذراند. اما به دلیل آنکه امکان ادامه تحصیل در روستا برایش فراهم نبود به همراه پدرش در ۱۱ سالگی به تهران آمد و در «دبستان تربیت» واقع در خیابان جوادیه تهران تا کلاس ششم دبستان درس خواند. سپس وارد دبیرستان مذهبی «شیخ طبرسی» واقع در خیابان خیام، جنب حرم «سید نصرالدین» و دبیرستان حکیم نظامی(واقع در مولوی، سر خانی اباد ودبیرستان سینا واقع در امیریه، چهارراه معزالسلطان، ادامه داد و توانست در رشته ریاضی دیپلم خود را بگیرد. (3)
در این دوره تحصیلی در دبیرستان طبرسی، یکی از اساتیدش با نام استاد میرکریمی به استعداد او در زمینه شعر و داستان پی میبرد و او را در بهدست آوردن موفقیت بسیار کمک میکند. جعفر ابراهیمی اولین شعرش را در کلاس ششم دبستان به تقلید از پروین اعتصامی سرود.(ای بلبل سرگشته که آواره به دشتی جز رفتن از این لانه به آن لانه چه دیدی؟) وقتی کلاس هفتم بود تعدادی از شعرهایش را برای مجلهها فرستاد و چاپ شد. نخستین شعرش در ۱۴سالگی دریکی مجلات کودکان چاپ شد و بعد از آن پلههای ترقی را یکی پس از دیگری پیمود.(7)
جعفر ابراهیمی بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفت و به سپاه بهداشت پیوست و به عنوان سپاهی نمونه انتخاب شد و این امتیاز را داشت که یا بدون کنکور وارد دانشگاه شود یا در یکی از وزارتخانههای معتبر کشور استخدام شود. به این ترتیب در سال 1357 به وزارت فرهنگ و هنر وقت رفت، ولی درآنجا نماند و بعدها به استخدام وزارت دارایی درآمد و بعد از دو سال و نیم کار در این وزارتخانه به دلیل علاقه به ادبیات در سال 1359 بنا به درخواست کانون پرورش فکری، به عنوان مامور به آنجا منتقل شد و یک سال بعد یعنی در سال 1360 حکم انتقال قطعی او به کانون صادر شد و تا زمان بازنشستگی مسئول شورای شعر کانون بود. ابراهیمی را میتوان بنیانگذار شورای شعر کانون پرورش فکری دانست، زیرا در زمانی که او وارد کانون شد، شورای شعری وجود نداشت. (1)
او مدت دوازده سال نويسنده برنامههاي راديويي بود و بعد از آن نیز مسئوليتهاي مختلفي را برعهده داشت. از جمله مسئول شورای شعر کانون پرورش فکری (از سال 1360 تا هنگام بازنشستگی در سال 1380)، سردبیر جُنگ ادبی آیش، شش دوره دبیر جشنواره مطبوعات، دو دوره دبیر جشنواره کتاب کانون پرورش فکری و چند دوره داوری کتاب سال. همچنین با مؤسسه کیهان، صدا و سیما، حوزه هنری و انتشارات امیرکبیر نیز همکاری داشته است. (2)
ابراهیمی در سال ۱۳۸۰ بنا به درخواست خود، از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بازنشسته شد. او درباره چگونگی بازنشستگیاش میگوید: «من در آنجا اتاق، میز و صندلی ثابت و مشخصی که متعلق به خودم باشد نداشتم آخرین روزها به شکلی شده بود که 4 نفر را در اتاق کوچکی جای داده بودند و من مجبور بودم برای اینکه بتوانم پشت میز بنشینم ابتدا میز را به جلو بکشم بعد بنشینم و بعد میز را به عقب بکشم تا در اتاق بسته شود. از این وضعیت خیلی ناراحت و آزرده شدم و درخواست بازنشستگیام را برای مدیریت وقت کانون فرستادم، فکر نمیکردم قبول کنند اما دیدم سریعتر از آنچه که انتظار داشتم کار بازنشستگی من انجام شد و این تنها کاری بود که برای من در کانون با سرعت انجام شد. البته اگر آن موقع از کانون بازنشسته نمیشدم به نفعم بود زیرا من با حقوق 25 روز بازنشسته شدم و بعد از آن قانونی آمد که هرکس با 25 سال خدمت بازنشسته میشد حقوق 30 روز را برایش حساب میکردند.» (1) «البته حکمهای مختلفی برای من در کانون زده میشد اما هیچکدام داخل پرونده من نمیرفت و در نهایت به عنوان یک کارمند ساده بازنشسته شدم. در زمان بازنشستگی یک آبدارچی از من بیشتر حقوق میگرفت.»(24) .............................................. آیینهای از جعفر ابراهیمی دل مشغولیها و سرگرمیها در تهرانِ 1347 جعفر ابراهیمی: «در دوره کودکی من بیشتر بازیها طبیعی بود. خودم بازیهایی درست میکردم و با آن سرگرم میشدم. مثلاً نمایش بازی میکردیم و خودم قصههایی که در روستا شنیده بودم، کارگردانی میکردم و به هر کدام از بچهها یک نقش میدادم و نمایش اجرا میکردیم. بچههای زمان ما سرگرمی چندانی نداشتند. تابستان که میشد خانوادهها بچههایشان را سر کار میفرستادند تا بیکار نمانند و کاری یاد بگیرند.»(2)
خاطرات کودکی جعفر ابراهیمی: «در روستای ما چشمهای در کوهستان بود. من از آن چشمه، برای پدرم آب می بردم. آن جا کوهی بود که آرزو داشتم از آن بالا بروم و پشت کوه را ببینم اما چون کوچک بودم نمیتوانستم از کوه بالا بروم. همیشه فکر میکردم جن و پری که در قصهها میگویند، پشت آن کوه زندگی میکنند. چند سال بعد از این که به شهر آمدیم، یک بار با پدرم به روستا برگشتم و از کوه بالا رفتم و وقتی به پشت کوه رسیدم، چیز عجیبی دیدم. خیلی تعجب کردم. اولین چیزی که دیدم این بود که آن طرف کوه، فرقی با این طرف کوه ندارد. یک باره دیدم در کنار همان چشمهای ایستادهام که تعریفش را کردم. تازه متوجه شدم بدون آن که خودم بفهمم، در تمام آن سالها به پشت کوه میرفتم و برمیگشتم و خودم نمیدانستم.» (2)
نخستین کتابی که جعفر ابراهیمی خواند جعفر ابراهیمی: «سال 1342 بود؛ مادرم تازه به تهران آمده بود. یک روز باران تندی میبارید و سیل در خیابانها جاری شده بود. در راه برگشت از مدرسه بودم که دیدم کتابی در کانال آب افتاده، احساس کردم باید این کتاب را از غرق شدن نجات دهم، به همین دلیل در کنار جوی آب میدویدم تا به دریچهای رسیدم، خم شدم که کتاب را بگیرم ولی در جوی آب افتادم. اما توانستم کتاب را بگیرم. پیرزنی مرا نجات داد و از کانال آب بیرون آورد. به خانه آمدم و کتاب را خشک کردم و دیدم کتابی بی سروته است؛ چند صفحه اول و آخرش را آب برده بود. نه اسم کتاب معلوم بود نه نویسنده و نه مترجمش. وقتی کتاب را خواندم متوجه شدم کتابی از یک نویسنده روسی است و قصهای شبیه حسن کچل خودمان بود، شخصیتی به نام ایوانوویچ داشت که محبت زیادی به حیوانات میکرد وقتی ایوانوویچ به زندان میافتد حیوانات به او کمک میکنند. مطالعه این کتاب تاثیر زیادی روی من گذاشت و به خواندن ادامه کتاب علاقهمند شدم و جستوجو کردم تا کتاب را پیدا کنم ولی موفق نشدم. اما باعث شد که به داستانخوانی علاقهمند شوم. البته در آن دوران کتابهایی از ژول ورن و بینوایانِ ویکتور هوگو را خواندم.»(1)
چگونگی ورود به دنیای ادبیات کودک و نوجوان جعفر ابراهیمی: «سال 1344 بود که اولین شعرم در یکی از مجلات چاپ شد. از بچگی به نوشتن علاقه داشتم و از کودکی آرزو داشتم، نویسنده یا مترجم بشوم. همان زمان هم وقتی شعرهایم را برای دوستانم می خواندم، می گفتند شعرهای تو خیلی ساده و کودکانه است، ولی در آن زمان شعری به نام شعر کودک نبود. کتاب کودک پیدا نمیشد. بعدها که بزرگ شدم، کانون پرورش فکری تأسیس شد که من چون سنم زیاد بود، نمیتوانستم از آن استفاده کنم، اما خواهر و برادرهایم را ثبت نام کردم و آنها از کانون کتاب میگرفتند. من هم کتابها را برای خودم و برای آنها میخواندم.»(2)
احساس میکنم نوجوانی 12 سالهام جعفر ابراهیمی: «اوایل دهه 60 انرژی زیادی داشتم و به جاهای مختلفی مانند روزنامه کیهان، اطلاعات، کانون پرورش فکری، تلویزیون و ... سر میزدم و شبها هم در منزل به سرودن شعر یا نوشتن داستان میپرداختم. این انرژی زیاد از جوانی و برکات انقلاب بود. اما با وجود اینکه الان سالهاست که از آن دوران میگذرد اما من هنوز احساس میکنم نوجوانی 12 سالهام».(26)
امضای کودکان پای شعر جعفر ابراهیمی در شعری با عنوان «شعرهاي تازه» درباره شعرهای كودكی که میسراید، میگوید: «وقتي كه شعري مينویسم يك كودك ده ساله ميآيد كنارم مينشيند تا شعرهاي تازه من را ببيند آن گاه، پاي شعرهاي تازهام را تاريخ و امضا ميگذارد»(23)
اهمیت ایجاد رغبت در کودکان برای کتابخوانی جعفر ابراهیمی: «باید تلاش کنیم به بچهها لذت خواندن را بچشانیم نه اینکه از آنها بخواهیم برای یادگرفتن، کتاب بخوانند. زیرا اگر با رغبت کتابی را مطالعه کنند قطعا مطالبی را هم از آن یاد میگیرند.»(26)
«شاهد» جعفر ابراهیمی از کجا آمده است؟ دوستان جعفر ابراهیمی باور نمیکردند شعرهایی که به نام «جعفر ابراهیمی» در مجلات چاپ میشود، مال او باشد. آنها میگفتند: «اسم جعفر ابراهیمی زیاد است و از کجا معلوم این شعرها مال تو باشد؟» تا اینکه یکی از دوستانش پیشنهاد داد یک نام مستعار انتخاب کند. او هم از حافظ کمک گرفت و این شعر آمد: «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد / بنده طلعت آن باشد که آنی دارد» به همین دلیل این تخلص را انتخاب کرد و جعفر ابراهیمی شاهد شد. با این نام، دو شعر به مجله فرستاد و هر دو در کنار هم چاپ شد و بالاخره دوستانش باور کردند که ایشان شاعرند. چون واژه شاهد به شاعر بودن او شهادت میداد!(5)(10)
نخستین مراحل آشنایی با شعر و قصه جعفر ابراهیمی: «پدربزرگ مادری من شاعر بود، از سویی پدربزرگ پدریام کربلایی صادق نیز اهل شعر و قصه و متل بود. (5) پدربزرگم نقش بسیار مهمی در شخصیت ادبی من داشت. او در جوانی با خر بزرگ سفیدی که شبیه قاطر بود به کربلا رفته بود و این سفر 6 ماه طول کشیده بود. او در طول این 6 ماه قصهها و شعرهای زیادی از همسفرانش یاد گرفته بود و وقتی برگشت در شبهای طولانی زمستان برای اهالی روستا که دور هم جمع میشدند شعر میخواند و قصه میگفت. همچنین عمهام نیز که زنی زیبا و عجیب بود، بعد از پدربزرگم تاثیر بسیاری در شکلگیری شخصیت ادبیام داشت. او سواد قرآنی داشت و شعرهای بسیاری به زبان ترکی میدانست و از خوش اقبالی من بود که ارتباط عاطفی خوبی هم بین من و او برقرار شد و قصهها و شعرهای بسیاری را در کودکی به من آموخت. (1)
علاقه به نقاشی جعفر ابراهیمی درباره علاقه زیادش به نقاشی میگوید: «در کودکی به نقاشی بیشتر از ادبیات علاقه داشتم اما چون حوصله و امکانات نقاشی کردن برایم فراهم نبود اندکاندک به سمت ادبیات کشیده شدم.» (5)
مشوقها جعفر ابراهیمی: «زمانی که اولین شعرم «سکوت دشتها» چاپ شد بسیار خوشحال شدم و دنبال کسی میگشتم که این شعر را به او نشان دهم. ناگهان پدرم را دیدم و مجله را به او نشان دادم او هم نگاهی به شعر من انداخت و گفت «آیا بابت این شعر یک نان بربری به تو میدهند؟» گفتم «نه» بعد گفت «پس به هیچ دردی نمیخورد!» و این اولین برخورد پدرم بود. بعد که بزرگتر شدم شعری گفتم بهنام «زندگی شیرین است» و آن را به پدرم تقدیم کردم. وقتی این شعر را برایش خواندم خیلی لذت برد و از آن به بعد مرا تشویق میکرد. البته خواهری داشتم که از من کوچکتر بود، وقتی چیزی مینوشتم برایش میخواندم، او هم مرا تشویق میکرد. دوستی هم داشتم که از مشوقان من بود ولی ناقد نبود، هر شعری میخواندم میگفت شاهکار است؛ دوستم هم خوبیهایی داشت و هم بدیهایی.»(1)
نخستین آثار منتشر شده جعفر ابراهیمی: «نخستین کتاب من در حوزه جنگ بود به نام «کبوتر» که در سال 1361 در انتشارات امیرکبیر منتشر شد. و بعد از آن کتاب «گل باغ آشنایی» از سوی انتشارات حوزه منتشر شد. اولین کتابهای شعری هم که از من چاپ شد «شکوفههای شعر» و«غنچههای شعر» بود که هردو سال 1362 کتاب ازسوی انتشارات امیرکبیر منتشر شدند. اما نخستین کتابی که بهطور جدی برای کودکان کار کردهام کتاب «کلاغ تشنه» بود که سال 1359 آن را برای چاپ به کانون پرورش فکری دادم و قرار بود منتشر شود اما چاپ آن 13 سال طول کشید و من در این 13 سال 35 کتاب چاپ کردم و درواقع نخستین کتابم شد 36امین کتابم.»(1)
علاقهای به شعر«خوشا به حالت ای روستایی» نداشتم جعفر ابراهیمی درباره معروفترین شعرش میگوید: «اصلا علاقهای به این شعر نداشتم ولی الان بنا به دلایلی این شعر را دوست دارم. در آن زمان برایم سوال بود که بچهها برای دوست داشتن این شعر چه دلیلی میتوانند داشته باشند چون خودم خیلی از این شعر بدم میآمد. این شعر اولین بار در یک روزنامه چاپ شد و حتی آن را برای چاپ به هیچ مجلهای نداده بودم، چون بهعنوان یک شعر قبولش نداشتم. اما شاید بهدلیل موسیقیای که در شعر وجود دارد یا بهدلیل سادگی که در آن هست مورد توجه قرار گرفته است. اما بعدها فهمیدم موضوع خاصی در این شعر نهفته است و بسیاری از افرادی که این شعر را در کودکی خواندهاند معتقدند که این شعر الان باید چاپ میشد. چون الان بهشدت با آلودگی هوا مواجه هستیم و باید از آلودگی شهرها فرار کنیم و به روستا برویم. البته بسیاری هم معتقدند که در این شعر اصلا موضوع روستا مهم نیست و مضمون شعر این بوده که روستا همان فطرت انسان است که باید روزی به آن برگردد. در حالی که من اصلا این چنین منظور در ذهنم نبوده است.»(1)
چگونه شعر «خوشا به حالت ای روستایی» از کتابهای درسی سر درآورد؟ جعفر ابراهیمی: «وقتی این شعر را سرودم در یک روزنامه چاپ شد. خیلی آن را جدی نگرفتم اما بعد از مدتی آقای حداد عادل آن را در کتاب درسی مدارس چاپ کرد و یک چک به مبلغ ۳۲۰۰ ریال برای من فرستاد. من هم چک را پس فرستادم و گفتم اصلا ارزش داشت که به خاطر این مبلغ چک کشیده شود؟ البته بعدها به پیشنهاد خودم آن شعر را از کتاب درسی برداشتند تا شعری دیگر را از من جایگزین کنند ولی شعر دیگر من جایگزین نشد.»(15)
فعالیت در مطبوعات: جعفر ابراهیمی: «یکی از خوش شانسیهای من این بود که در سال 1347 عضو گروه روزنامهنگاری دبیرستانمان بودم. آنجا اصلا کار ادبی انجام نمیدادم و فقط نقاشی میکشیدم. روزنامه دیواری ما در سطح کشور مقام دوم را به دست آورد. و من به این واسطه توانستم با وزیر آموزش و پرورش وقت عکس بگیرم و درآن زمان، این برای من و همشاگردیهایم، افتخاری بود. بعد از آنکه به کانون پرورش فکری رفتم به فعالیتم در مطبوعات ادامه دادم. در آن زمان هرکاری که در حوزه ادبیات کودک مطرح میشد، به کتابها راه پیدا میکرد. درواقع مطبوعات، مادر ادبیات کودک بود درآن زمان نشریاتی مانند کیهان بچهها، رشد و روزنامههایی که وسطشان چندصفحه را به کودکان اختصاص داده بودند. تعداد نویسندگان و شاعران کودک هم بسیار کم بود و به همین دلیل هم اغلب این مجلات به ما مراجعه میکردند. در آن زمان بسیاری از ناشرانی که امروزه جزء ابرناشران محسوب میشوند برای گرفتن اثر از نویسندگان این حوزه به کیهانبچهها میآمدند. از جهاتی نه مطبوعات ما حال و هوای ادبیات داشت و آثار ما حال و هوای مطبوعاتی. مثلا زمانی که من برای کیهان بچهها مطلب مینوشتم هدف من انجام دادن یک کار مطبوعاتی نبود، میخواستم اثری را برای کودکان و نوجوانان خلق کنم. و چون جایی برای انعکاس مطالب نداشتیم، برای کیهان بچهها مینوشتیم. از سویی چون برای کیهان بچهها بود مجبور بودیم رنگ و بویی از ژورنالیستی هم به مطالب بدهیم. از این نظر ملغمهای میشد که نه این بود و نه آن.»(1)
خاطرات از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جعفر ابراهیمی: «وقتی وارد کانون شدم یکی از خاطرات خوبم مربوط به مرحوم سیروس طاهباز است که 12 سال باهم هم اتاق بودیم و همیشه اصرار داشت که من به اتاق دیگری نروم چون من کم به کانون میآمدم، هم اتاق بودن ما سبب میشد که او بیشتر وقتها تنها باشد. از دیگر افرادی که در کانون بود احمدرضا احمدی بود که او هم مانند من با 25 سال خدمت خودش را بازنشسته کرد. اسدالله شعبانی هم در کانون بود. به جز اینها محمود مشرف آزاد و محمد قاضی، مترجم معروف هم گاهی به کانون میآمدند. نویسندگان و شاعران زیادی هم به آنجا مراجعه میکردند. خاطرات تلخ و شیرین در کانون زیاد است اما بیشتر خاطرات من مربوط میشود به 10 سال اولی که وارد کانون شدم. در این 10 سال خیلی فعالتر بودم هم سردبیر مجله بودم و هم مسئول شورای شعر کانون. گاهی شبشعرها و کلاسهایی را میگذاشتیم. بسیار فعال بودم و مجبور بودم هر روز به اداره بروم و تا ساعت 7 بعدازظهر آنجا بمانم. اما بعدها کار زیادی نداشتم و هروقت به کانون میرفتم مینشستیم در اتاق و با آقای طاهباز سیگار میکشیدیم. یک روز که آقای طاهباز از سیگار کشیدن خسته شده بود به من گفت از این به بعد به جای سیگار، پیپ بکشیم. او تعداد زیادی پیپ داشت و تعدادی هم برای من آورده بود. یک بار که مشغول پیپ کشیدن بودیم، دیدم که دودی از زیر میز بیرون میآید بعد متوجه شدم که یک سیگار را هم در زیر میز روشن کرده و یک پوک به سیگار میزند و یک پوک به پیپ! خندیدم و گفتم تو میخواستی سیگار را ترک کنی و حالا پیپکش هم شدهای. البته چند کار مشترک هم با احمدرضا احمدی و طاهباز انجام دادیم. مانند کتاب «هزار سال شعر فارسی» و کتابهای محمود کیانوش که در آن زمان تازه از لندن به ایران آمده بود و به واسطه قراردادی که بسته بودیم قرار شد همه کتابهای محمود کیانوش را در کانون منتشر کنیم. بعد از آن هم کیانوش چندین بار به ایران آمد، با هم ارتباط داشتیم.» (1)
دیدار با امام خمینی (ره) و یک قرانی پربرکت شاهد روزهای کودکی نسل دوم و سوم انقلاب که بنیانگذار شورای شعر کانون نیز بوده از مجله «آیش» که امام خمینی(ره) نیز مخاطب آن بوده است، میگوید: «با این مجله همکاری داشتم و نوجوانان در این مجله همکاری میکردند که افشین علاء، بابک نیکطلب و ... از اعضای نوجوان آن بودند. برای این مجله موضوعاتی را مشخص میکردیم و بچهها برای آن مطلب میفرستادند. یک بار موضوعی تحت عنوان «نامهای به امام (ره)» را مشخص کردیم و آثار در آن چاپ شد که همان را خدمت ایشان فرستادیم. بعد از آن قرار شد دستاندرکاران آیش با بچهها به دیدار امام خمینی(ره) بروند. او از این دیدار میگوید: وقتی نزد امام رفتیم بچهها دست ایشان را بوسیدند و سپس ایشان به من «یک ریال» هدیه دادند که برایم ارزشمند و بسیار پربرکت بود. حتی امام پیامی به مسولین وقت کانون در مورد آیش داده بودند که نشان میداد این مجله را پسندیده بودند.»(27)
فعالیت در صداوسیما: جعفر ابراهیمی: «همزمان با ورودم به کانون پرورش فکری، نویسندگی برنامه کودک در صدا و سیما را نیز شروع کردم و به مدت 12 سال این کار را ادامه دادم. یک برنامه برای خردسالان مینوشتم، یک برنامه برای کودکان و یک برنامه هم برای نوجوانان. کار بسیار سختی بود چون من هر بار باید فیالبداهه برای هر برنامه قصه و داستانی میساختم و خیلی از این داستانها موفق از آب درمیآمد و در مجله چاپ میشد. البته نوعی تمرین سادهنویسی هم برای من بود، چون من در سال 60 خیلی برای کودکان مطلب ننوشته بودم و این کار به من کمک میکرد که بتوانم برای کودکان بهتر بنویسم. این همکاری را تا سال 1372 ادامه دادم و بعد از آن کمکم این همکاری کمرنگتر شد تا زمانی که به پایان رسید. چون انجام دادن کار روتین بسیار سخت است و باید سروقت برنامهها را تحویل میدادم و به همین دلیل سایر کارهایم به مشکل میخورد. البته از نظر مالی هم برای من کمک بود چون نوشتن برنامه برای صداوسیما به اندازه یکماه حقوقم در کانون برای من درآمد داشت.»(1)
علاقه به شغل «لحاف دوزی» جعفر ابراهیمی: «سال 60 به همراه مصطفی رحماندوست و شکوه قاسمنیا نخستین مصاحبه تلویزیونیمان را انجام دادیم. مجری برنامه از ما پرسید بچه که بودید به چه شغلی علاقه داشتید، هرکدام از ما شغلی را مطرح کردیم مثلا من گفتم دوست داشتم لحافدوز شوم. رحماندوست گفت دوست داشتم کیسهکش حمام شوم و شکوه قاسمنیا گفت دوست داشتم مانند دختر گدای کنار خیابان شوم. بعد از ما پرسیدند که چرا این شغلها را انتخاب کردهاید و هرکدام از ما دلیلمان را گفتیم. من گفتم وقتی که کلاس پنجم دبستان بودم و از روستایمان به تهران آمده بودم. تهران آبوهوای بسیار سردی داشت و مسیری که میرفتم راسته لحافدوزان ود. وقتی آنها را میدیدم که در مغازهشان نشسته بودند و لحافی روی پایشان پهن بود و مشغول دوخت و دوز بودند و همیشه میگفتم خوشبه حال اینها که اصلا سردشان نمیشود. و خیلی خوشبختند و این بهترین شغل است. اما نمیدانستم که زمانی که تابستان میشود آفتاب مغازهشان را بسیار گرم میکند و آنها سختی میکشند.»(1)
اگر شاعر نمیشدم استاد موسیقی میشدم جعفر ابراهیمی: «اگر نویسنده و شاعر نمیشدم به دلیل علاقه زیادی که به موسیقی داشتم، استاد موسیقی میشدم. از همان بچگی زمانی که در روستا بودم عاشق موسیقی بودم و مثل جادویی مرا به سمت خود جذب میکرد، مخصوصا پیانوی مرتضی محجوبی و سهتار احمد عبادی. اگر وضعیت مالی خوبی داشتم مسلما به سمت موسیقی میرفتم و چهره شاخصی میشدم. اما چون در آن زمان موسیقی شغلی اشرافی بود، هرکسی نمیتوانست به سوی این شغلها برود. من موسیقی را گوش نمیدادم مینوشیدم وقتی بچه بودم ادای رهبر ارکستر را نیز درمیآوردم و موسیقی با روحم عجین بود و اگر قرار باشد دوباره شغلی را انتخاب کنم حتما به سمت موسیقی میروم.» (1)
بزرگترین آرزو جعفر ابراهیمی: «اگر آن قدر پول داشتم که لازم نبود دیگر کار بکنم، دوست داشتم بنشینم و کتاب بخوانم. البته ممکن است در لابهلای خواندن، چیزی هم بنویسم، اما بزرگترین آرزویم این است که فقط بنشینم و بخوانم و کسی هم مزاحمم نشود و دغدغهای هم نداشته باشم.»(2)
علاقه زیادی به «همزاد»، «بوی کال یاس» و «قصههای هفت اورنگ» دارم جعفر ابراهیمی: «در بین داستانهایم علاقه زیادی به کتاب «همزاد» دارم. در بازنویسیها علاقه زیادی به «قصههای هفت اورنگ» دارم که از سوی نشر پیدایش منتشر شده است. در شعرها هم به کتاب «بوی کال یاس» که در کانون منتشر شده است علاقه دارم که مجموعه ۱۲مقاله و ۱۲شعر است که درباره هر شعر، مقالهای درباره سیر تکوینی آن شعرها نوشته شده است. که برای افرادی که میخواهند شاعر شوند جالب است.» (1)
درباره جعفر ابراهیمی:
توانست جذابیتش را برای بچهها حفظ کند
فریدون عموزاده خلیلی: «جعفر ابراهیمی سالیان سال روی شاعرانگیاش ایستاد، فعالیتش را ادامه داد و جذابیتش را برای بچهها حفظ کرد.»(25)
همچنان کودک مانده است مصطفی رحماندوست: «جعفر ابراهیمی دو شاخصه بارز دارد یکی دیر آمدنش در جلسات است و دیگری کودک بودنش. او همیشه کودک جمع ماست و این ویژگی مهمی است زیرا من به عنوان یک شاعر کودک نتوانستهام کودکیام را حفظ کنم ولی او همچنان کودک مانده است.»(26)
چیزی را مینویسد که دلش میخواهد اسدالله شعبانی: «خیلی از افراد سعی میکنند مصنوعی باشند اما ابراهیمی همان چیزی است که واقعاً هست. در اشعارش هم همین است؛ حتی همان شلختگی گفتاری را که گاهی در صحبتهایش دارد، در اشعارش هم میبینیم و این دلنشین است. او چیزی را مینویسد که دلش میخواهد.»(25)
مهمترین شاخصه شعر ابراهیمی حس نوستالژیک آن است محمود پوروهاب: جعفر ابراهیمی به گونهای است که صفا و صمیمیت و روستایی بودنش را در اشعارش بیان میکند و هرگز در سرودن از کسی تقلید نکرده است و پیچیدهگویی نمیکند. مهمترین شاخصه شعر ابراهیمی حس نوستالژیکی است که در آثار او وجود دارد. علاوه بر این اشعار او به گونهای است که به زبان کودک امروزی بسیار نزدیک و به روز است.(26)
بروز و ظهور جعفر ابراهیمی بسیار قوی و منحصر به فرد است حمید هنرجو: ابراهیمی از شاعرانی است که در حوزه ادبیات و به طور خاص شعر روستایی تلاش قابل توجهی داشته است و زیست و هویت روستایی که روز به روز در حال کمرنگ شدن است را بهخوبی در اشعارش حفظ کرده است. بروز و ظهور جعفر ابراهیمی بسیار قوی و منحصر بهفرد است و همیشه به خودش اتکا داشته است.»(26)
کمک کرد پریای شاملو را بخوانم الهام فخاری: «خوشا به حالم که در دورهای به دنیا آمدم که توانستم آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان را بخوانم. من از جعفر ابراهیمی سپاسگزارم که به من ذهنیت توکای در قفس را داد و کمک کرد که پریای شاملو را بخوانم تا در دنیای ما هم باغ و بوستانی با همه آلودگی هوا وجود داشته باشد. ما همه مدیون قلم و اندیشه شاعران و نویسندگان هستیم.»(25)
نوجوانی 10 ساله که در روستا نفس میکشد بابک نیکطلب: «جعفر ابراهیمی جزو افرادی است که اصلا تغییر نکرده و همچنان دلش جوان مانده و همچنان در اشعارش نوجوانی 10 ساله است که در روستا نفس میکشد. بزرگترین ویژگی اشعار ابراهیمی این است که وقتی مخاطبان از خواندن مطالب ریاضی و فیزیک و علوم و ... خسته میشوند یا از مشکلات زندگی و فقر و نداری به ستوه میآیند، میتوانند به اشعار ابراهیمی پناه ببرند و دقایقی از این مشکلات بیرون بیایند.(26)
جعفر ابراهیمی بخشی از شناسنامه فرهنگی ماست حسین قرایی: جعفر ابراهیمی بخشی از شناسنامه فرهنگی ماست و ما نتوانستیم در صدا و سیما آن طور که شایسته است به ادبیات کودک و نوجوان بپردازیم. جعفر ابراهیمی سالهای زیادی را به ادبیات ما خدمت کرده و الان میوههایش به ثمر رسیده و وقت آن رسیده که از آنها استفاده کنیم.(26)
گزیده برخی مقالات درباره آثار جعفر ابراهیمی بررسی برخی از ویژگیهای رمانتیسم در شعر کودک و نوجوان جعفر ابراهیمی نتایج این بررسی حاکی از آن است که جعفر ابراهیمی یکی از سرایندگان شعر كودك و نوجوان است كه از تاثیر رمانتیسم بر كنار نبوده است. و این تاثیر میتواند حاصل الگو گرفتن او در آغاز كار شاعری، از فروغ فرخزاد، كه شاعری رمانتیک، با گرایش به رمانتیسم اروپایی است، باشد. و میتوان با توجه به این تقلید و همچنین سایر ویژگیها گفت كه رمانتیسم جعفر ابراهیمی نیز از نوع اروپایی است. از میان ویژگیهای رمانتیسم، حضور برخی از ویژگیها در شعر او چشمگیرتر است؛ مواردی چون طبیعتگرایی، روستاگرایی و نوستالژی، كه البته در ذكر موارد نوستالژیک اشارات این شاعر میتواند منحصر به فرد باشد و شاید در حوزه شعر كودك و نوجوان، شاعر دیگری یافت نشود كه به گستردگی ابراهیمی در شعرش به مسائل نوستالژیک پرداخته باشد. از جنبههای دیگر رمانتیک در شعر ابراهیمی میتوان به احساسگرایی، فردگرایی، گرایش به سیاحت و سفر و همچنین تلاش در جهت كشف مضامین تازه و تعابیر نو اشاره كرد. (28)
بررسی تأثیر مضامین قرآنی در اشعار کودکانه جعفر ابراهیمی با توجه به بررسی انجام شده روی 15مجموعه شعر جعفر ابراهیمی، میتوان گفت که مضامین قرآنی، بخشی از محتوای اشعار کودکانه ابراهیمی را تشکیل میدهد که با هدف القای آموزههای اسلامی، شناساندن بزرگان دین و آمادهسازی کودک برای انجام وظایف دینی استفاده میشود. ابراهیمی با الهامگیری از قرآن کریم سعی دارد کودک را با دین و اندیشههای دینی آشنا کند و از آنجا که مخاطب هنوز به مرحله تکامل ذهنی و درک مفاهیم انتزاعی نرسیده است و قادر به قضاوتهای اخلاقی نیست، از مضامین قرآنی متناسب با رشد فکری کودک و فراخور ذوق و درک او بهره گرفته است. ابراهیمی به خداشناسی بیش از سایر مضامین توجه دارد و سعی کرده است با استفاده از تمثیل طبیعت صفات ثبوتی و جمالی خداوند را توصیف کند.(29)
انسجام واژگانی در شعر جعفر ابراهیمی بررسی انجام شده بیانگر به کارگیری ابزارهای انسجام واژگانی در اشعار کودک و نوجوان این شاعر است و نشان میدهد که ابزارهای انسجام واژگانی تکرار و هم آیی بیشتر مورد توجه این شاعر کودک و نوجوان بوده و نمونههای عوامل انسجامی در مجموعه شعر «صلح مثل چای تازهدم» به میزان قابلتوجهی جلوهگر است.(30)
عاطفه در اشعار جعفر ابراهیمی(شاهد) تحلیل اشعار جعفر ابراهیمی با تکیه بر وجود کمی و کیفی عناصر عاطفی در آن نشان میدهد در شعر او که اغلب پیوندی عمیق با طبیعت و زیباییهای آن دارد، مجموعهای از عناصر عاطفی به زیباترین شکل و عمدتا در قالب توصیفها و تصویرسازیهای بکر از عناصر طبیعت به نمایش درآمده است؛ از آن میان عناصری که با روحیه مثبتاندیش و تفکر امیدوارانه شاعر تناسب بیشتری دارد - همچون عشق، شادی، و همدلی - انعکاس بیشتری داشته است. اما در عین حال سایر عناصر عاطفی همچون نوستالژی، غم و اندوه و ... هم با توجه به تجارب شخصی شاعر و تاثیر انکارناپذیر آن در خلق شعر، در میان اشعار وی مجال بروز یافته است. اشعار ابراهیمی، گاه در یک شعر که حاصل تجربهاي واحد است، دو یا چند عاطفه در کنار هم شکل میگیرد که تفکیک آنها از یکدیگر و انحصار شعر به یک عاطفه دشوار میشود؛ به عنوان مثال عشق در کنار همدلی و محبّت انعکاس مییابد و یا نوستالژي به همراه اندوه به نمایش در میآید. بیشک نمیتوان عاطفهاي را بر دیگري ترجیح داد امّا آنچه که مسلّم است، این است که تقویت روحیه مثبت اندیشی و تأکید بر شادي و امید در شعري که مخاطبِ آن روحیه ظریف و حسّاسی دارد و هنوز آشنایی چندانی با جهان پیرامون ندارد، به مراتب سازندهتر و مفیدتر است. این تفکّر مثبت و امیدوارانه در اغلب اشعار ابراهیمی وجود دارد و یکی از امتیازات شعر اوست.(32)
بررسی موضوعات اجتماعی در اشعار جعفر ابراهیمی نتایج این پایاننامه نشان میدهد جعفر ابراهیمی (شاهد) از جمله شاعرانی است که به نقش و اهمیّت این نوع ادبیات پی برده و از آن به عنوان ابزاری برای پرورش نسلی پویا، توانمند و ژرفاندیش بهره گرفته است. در این میان یکی از مباحث برجسته و قابل پژوهش در حوزه شعر این شاعر توانا، موضوعات اجتماعی و تأثیر اشعار دو شاعر یاد شده در جهتدهی به اندیشههای کودکان است که بازتاب گستردهای در اشعارش داشته است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان میدهد که این شاعر درصدد بوده تا از طریق اشعارش، بسیاری از مضامین اجتماعی از جمله احترام به بزرگسالان، آزادیخواهی، نوعدوستی و... را به مخاطبان این گروه سنی القاء کنند و با زبانی ساده و درخور فهم کودکان، آنان را برای ورود به اجتماع و پذیرش مسئولیّت آماده کند.(33)
بررسی آسیبهای اجتماعی در اشعار جعفر ابراهیمی این بررسی نشان میدهد جعفر ابراهیمی از جمله شاعران توانای شعر کودک است که در جهت انعکاس آسیبهای اجتماعی و معضلات و مشکالت مربوط به آن کوشیده و در اشعارش به بازتاب مسائلی چون فقر، کودکان کار، کودکان خیابانی، محرومیت از والدین، فاصله طبقاتی، مشغله کاری والدین، اختلافات درون خانواده، احساس تنهایی و نارضایتی اجتماعی، محرومیت کودک از لذتها و شادیهای کودکانه و مهاجرت پرداخته است.(34)
بررسی تنوع کاربرد نماد در اشعار کودکانه جعفر ابراهیمی این پژوهش بیان میکند «نماد» از هنريترين صور خيال است كه تصاوير ذهني را بازتاب ميدهد و به لايهاي فراتر از معناي ظاهري كلمه يا عبارت اشاره ميكند. اين شگرد ادبي، به دليل همراهي با تداعيهاي ذهني و تصاوير ديرياب، در شعر كودك كاربرد كمتري دارد؛ با وجود اين، اشعار ابراهيمي، سرشار از نمادهايي است كه نه تنها در كوشش طبيعي كودك براي دريافت معنا خللي ايجاد نميكند؛ بلكه به نيازهاي عاطفي كودك جواب ميدهد و تضادهاي دروني او را به وحدت ميرساند. نماد در شعر ابراهيمي دو نوع است: نماد ادبي و نماد روان شناختي. نماد روان شناختي، حاصل انعكاس رفتار عاطفي كودك در شعر است و نقش فيزيولوژيكي در كودك دارد؛ اين نوع نماد، اغلب به صورت ناخودآگاه بر كودك تاثير ميگذارد. نمادهاي ادبي، نمادهايي هستند كه شاعر به جهت پويايي و تاويل پذيري شعر به كار ميبرد تا قدرت تداعي ذهن كودك را بيازمايد و ذهن كودك را به جستوجو و كنجكاوي وادارد.(35)
جایگاه ادبیات روستایی در اشعار کودکانه جعفر ابراهیمی این مقاله حاکی از آن است که اشعار کودکانه ابراهیمی، افزون بر مضامین آموزشی، اخلاقی، سرگرمی و ...، کیفیت زندگی روستایی، باورهای عامه و فرهنگ همزیستی مردم را به تصویر میکشد که اغلب با ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی مناطق آذربایجان منطبق است. او روستازادهای است که با بازگشت به گذشته و غوطه ورشدن در دوران کودکی، اغلب توصیفات شعریاش را از فضای زادگاهش برگرفته و با زبان ساده کودکانه بیان کرده و بستر اصلی اشعارش، ترسیم خاطره های شیرین و در عین حال نوستالژیک و باقیمانده از دوران کودکی است؛ این ترسیمها، به شیوههای مختلف، از قبیل اشاره به باورهای عامه، بازیهای نمادین، معیشت مردم و ... جلوه گر شده است.(36)
بررسي سهم نوجوانان از مفاهيم تعليمي- تربيتي مثنوي در این پژوهش مفاهيم تربيتي در داستانهاي بازنويسي شده از مثنوي براي نوجوانان براساس داستانهاي بازنويسي شده جعفر ابراهيمي شاهد و احمد نفيسي از مثنوي بررسی و مشخص شده است در اکثر بازنويسيهاي انجام شده از مثنوي به دليل ضعف در پردازش ساختار داستاني و عدم خلاقيت نويسندگان، انتقال مفاهيم و پيامهاي ارزشمند مثنوي به خوبي صورت نگرفته است و به جاي بازنويسي و ايجاد خلاقيت در ارائه مفاهيم تربيتي، شاهد شرح و ترجمه و بازنويسي واژه به واژه (ساده) داستانها و حکايات هستيم. همچنین در این مقاله اشاره شده که برخی داستانهای بازنویسی شده از سوی جعفر ابراهیمی شاهد دارای ساختار نسبتاً جدیدی است، مثلا در داستان »مردی که میخواست از دست عزرائیل بگریزد«بازنویسی شده به وسیله ابراهیمی شاهد، با ساختار تقریباً منسجمی روبه رو هستیم. مفهوم و پیام داستان، مرگ و عدم ترس از آن است. مولوی این حکایت را در ضمن حکایت اصلی یعنی داستان طوطی و بازرگان آورده است. نویسنده بازنویس با ایجاد دیالوگهای کوتاه میان شخصیتهای داستان عزرائیل و حضرت سلیمان و مرد با حضرت سلیمان ساختار جدیدی به حکایت داده و با ایجاد گفتوگوی کوتاه، حالت و لحن ترس و وحشت از مرگ را به سادگی به خواننده انتقال میدهد. (37)
سوابق -مسئول شورای شعر کانون پرورش فکری (از سال ۱۳۶۰ تا هنگام بازنشستگی در سال ۱۳۸۰) -سردبیر جُنگِ ادبیِ «آیش» -دبیر سه دوره جشنواره کتاب کانون پرورش فکری -دبیر هفت دوره جشنواره مطبوعات کودک -داور ؟؟؟ دوره جایزه کتاب سال -همکاری با مجله کیهان بچهها از اواخر دهه پنجاه تا اوایل دهه هفتاد -همکاری باصدا و سیما به مدت دوازده سال -همکاری با انتشارات امیرکبیر در حوزه شعر و داستان -دریافت نشان درجه یک ادبیات (معادل دکتری) در سال ۱۳۸۶ -تألیف بیش از 160 کتاب، برای گروههای سنی مختلف
آثار برگزیده -یک سنگ و یک دوست: کتاب سال ۱۳۶۷ -آواز پوپک: کتاب سال ۱۳۷۲ -آسمان ابری نیست: برنده جایزه بزرگ کانون در سال ۱۳۷۴ -آب مثل سلام: برنده جایزه بزرگ کانون -خورشیدی اینجا خورشیدی آنجا: کتاب برگزیده شورای کودک -بوی گنجشک: کتاب برگزیده سروش نوجوان -در کوچههای خیس: برنده دیپلم افتخار جشنواره کانون -پلی بهسوی شعر: برنده دیپلم افتخار جشنواره کانون -آواز پوپک: برنده جایزه بزرگ (مداد پرنده) از جشنواره کانون، و کتاب برگزیده سروش نوجوان -فصل خون مهتاب: برنده لوح زرین جشنواره کانون -تا کجای آسمان: برنده لوح زرین جشنواره کانون -آسمان دوم: رتبه اول کتاب سال ولایت
مجموعه شعر نوجوان آواز پوپک آسمان ابری نیست بوی گنجشک بوی کال یاس سیب و پرنده پروانه درباران سبزپوش مهربان تا کجای آسمان صلح مثل چای تازه دم مینویسم ابر، باران میشوم غصهها را ساده کن به خاطر پرندهها باغ سیب بوی نان تازه یاس و پرنده لبخند شبنمها فصل خونِ مهتاب تو بوی سیب میدهی! قالی رنگین کمان باغ سبز شعرها شعرهای بارانی ماری که شاعرم کرد تکرار نام تو رازهایی درباد خانهام ابری نیست پرنده، خواهر من است (مجموعه شعرهای عاشقانه برای نوجوانان) به تو می اندیشم (مجموعه شعرنوجوان)
رمان نوجوان یک سنگ و یک دوست در سوگ سهراب در کوچههای خیس شبهای بیفانوس پایان شب سیه جمعه درمحاصره کاراگاهان جادوگران سرزمین بی سایه ماه خورشید کلاه حکایت اردیبهشت پروین (زندگینامه داستانی پروین اعتصامی) دوست میدارمت به بانگ بلند (زندگینامه داستانی پیامبر اسلام)
قصه نوجوانان همزاد قلعه سنگباران پیرزن و دزدها من و اسب آغامحمدخان قاجار (مجموعه قصه طنز) بیژی داستان رستم و سهراب بازار عطاران قصههای شیرین مثنوی (در چهار مجلد) که مپرس… قصههای هفت اورنگ جامی قصههای گلستان سعدی قصههای بوستان سعدی بیست و هشت قصه از مصیبت نامه عطار قصّههای پیامبران(۲۶ قصه) مجموعه شعر کودکان آمدهام دوست بدارم شعری از گربه و موش خورشیدی اینجا خورشیدی آنجا آب مثل سلام میوهها مثل یاس تولد قارقارک الک دولک، یه آدمک آسمان را بنویس کیستم من؟ چیستم من؟ خدا چه مهربان است مادر درباران آمد کلاغ تشنه (قصه منظوم) دوستی کلاغ و کبوتر (قصه منظوم) خوشا به حالت ای روستایی مارمولک دروغگو عروسک جان، لالا کن!
رمان کودکان ماجراهای جوری جورتان گلدره و گلتاج قصه کودکان خاله سلطان آن شب که باران آمد خرگوش و رودخانه قارچها در باران چاقالو کوچولو خرس باکلاه، خرس بی کلاه خورشید خانم آفتاب کن کلاغ آوازخوان لاکپشت اخمو خداحافظ تا بهار آن مرد بازی میکند (قصه منظوم) او برادر من است (قصه منظوم) داستان گردنبند (قصه منظوم) عیسی (یک داستان) دانیال (یک داستان) طوطی و بقال شیر درنده و خرگوش باهوش پرنده گرفتار و باغبان طمعکار تولد بابابزرگ بوس بابابزرگ زاغ و مار ده قصه از هفت اورنگ جامی (برای کودکان) سوسک طلا سفر با بادبادک حسنی و گرگ و بره قصههایی درباره امام هادی (ع) (مجموعه ده جلدی/ یک قصه در هر جلد) گُلِ عزیزِ نرگس خرس تنبل
کتاب زیرچاپ: بالش رنگی، مجموعه شعر خردسالان، نشر لوپته.
بزرگداشتها -همایش بزرگداشت جعفر ابراهیمی/ 30آبان 97/ بنیاد نخبگان اردبیل(38) -طرح میدان جعفر ابراهیمی حور(38) دکتر سیدعلیاصغر میرباقری فرد، رئیس انجمن ترویج زبان و ادب فارسی در بخشی از پیامی که برای مراسم نکوداشت جعفر ابراهیمی (شاهد) که آبان 1397 در قالب طرح تکریم از چهرههای نویسنده کتابهای درسی از سوی بنیاد ملی نخبگان با همکاری دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد، فرستاده بود، نوشت: «انجمن ترویج زبان و ادب فارسی از تلاشهای مسئولانه شاعر و نویسنده توانمند اردبیلی که حدود پنج دهه با آفرینشهای ادبی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نقش مهمی در این زمینه ایفا کردهاند و بخش عمدهای از عمر ارزشمند خود را به کار فرهنگی و مطبوعاتی در این حوزه گذراندهاند و با خلق قریب به 120 اثر در زمینه داستان، شعر، رمان، زندگینامه و ... در تکامل این حرکت علمی ارزشمند اهتمام ورزیدهاند سپاسگزاری میکنم.»(38)
دکتر محمد سیمزاری از دوستان و همکاران جعفر ابراهیمی: استاد ابراهیمی در کنار استاد رحماندوست و شکوه قاسمنیا، جزءاولین بنیانگذاران ادبیات کودک پس از انقلاب بودند. استاد ابراهیم در ایجاد فلسفه و تربیت کودک نقشی اساسی داشتهاند و آموزش فلسفه و تفکر باید از سنین کودکی با افراد صورت بگیرد. تربیت جزء اصلاح رابطه انسان با خدا، طبیعت، انسان، تاریخ و گذشته است که استاد ابراهیمی در این زمینه حرف بسیاری برای گفتن دارد.(38)
دکتر عزیز حبیبی(رئیس دانشگاه محقق اردبیلی): استاد ابراهیمی یکی از فرزندان استان اردبیل و اندیشمندی از خطه نمین است که در رشد و اعتلای علمی و فرهنگی کشور نقش بهسزایی داشته است.(38)
جوایز و افتخارات -دریافت نشان درجه یک ادبیات (معادل دکتری) در سال ۱۳۸۶ -تندیس جایزه شعر عباس یمینی شریف - شورای کتاب کودک -برنده جایزه بنیاد البرز در سال ۱۳۹۷ به عنوان دانشمند برتر -برگزیده کتاب سال 1367(یک سنگ و یک دوست) -برگزیده کتاب سال 1372(آواز پوپک) -آسمان ابری نیست (برنده جایزه بزرگ کانون در سال 1374)، -برنده جایزه بزرگ (مداد پرنده) از جشنواره کانون (آواز پوپک) -کتاب برگزیده سروش نوجوان (آواز پوپک) - برنده لوح زرین جشنواره کانون (فصل خون مهتاب) -برنده لوح زرین جشنواره کانون (تا کجای آسمان)
نگاهی به برخی آثار: «یک سنگ و یک دوست» این کتاب با تصاویری از علیرضا عمومی نخستین بار در سال 1367 از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد و جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را در سال 1368 نصیب نویسندهاش کرد. این کتاب که برای گروه سنی «ج و د» نوشته شده و بیش از 5 بار تجدید چاپ شده است داستان دوستي دو پسربچه را بیان میکند که در ابتدا به دلايلي با هم مشکل داشتند و بعد به دليل حوادثي مختلف با هم دوست ميشوند.
«آواز پوپک» «آواز پوپک» عنوان مجموعه شعری از جعفر ابراهیمی شاهد است که برای نخستین بار در سال 1372 باتصویرگری مریم رحمتی اوینی از سوی کانون پرورش فکری برای گروه سنی «ج» منتشر شد و جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را در سال 1372 نصیب نویسندهاش کرد. همچنین برنده جایزه بزرگ (مداد پرنده) از جشنواره کانون و کتاب برگزیده سروش نوجوان نیز شد. آواز پوپک، عنوان یکی از سرودههای کتاب است از خاطرات کودکیها، بوی گندمزارها، آسمان صاف و نغمههای شاد پرندگان در دل روشن آن. دیگر سرودههای مجموعه نیز از دشت و باران و بهار و... است با زبان ساده و روان که با تصاویری زیبا همراه شده است.
«آسمان ابری نیست» «آسمان ابری نیست» عنوان مجموعه شعری از جعفر ابراهیمی شاهد برای نوجوانان است که با تصویرگری اکبر نیکانپور از سوی نهاد هنر و ادبیات منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۳۷۴ جایزه بزرگ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را دریافت کرد. اشعار این مجموعه به موضوعات مختلفی مانند آفرینش، جنبههای قرآنی و قصهها اشاره دارد.
«آب مثل سلام» «آب مثل سلام» نیز از دیگر آثار جعفر ابراهیمی شاهد است که برنده جایزه بزرگ کانون پرورش فکری شده. این کتاب، مجموعه سرودههایی است درباره ابر و باران، پرواز و پرستو، بهار و پاییز، پوپک و کلاغ، و…که به زبانی ساده و روان با تصاویر زیبایی از ساعد مشگی همراه شده و از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1372 برای گروه سنی 10 سال به بالا منتشر شده است.
«خورشیدی اینجا خورشیدی آنجا» کتاب «خورشیدی اینجا خورشیدی آنجا» نیز از دیگر سرودههای جعفر ابراهیمی شاهد است که با تصویرگری بهرام خائف، نخستین بار در سال 1368 از سوی انتشارات کانون پرورش کودکان و نوجوانان برای گروه سنی «ب و ج» منتشر و به عنوان کتاب برگزیده شورای کتاب کودک انتخاب شد. این کتاب، مجموعه اشعاری است پیرامون خورشید و گل و شبنم، کتاب و نیلوفر و باران، با زبانی ساده و روان به همراه تصاویری ظریف و زیبا برای کودکان.
«بوی گنجشک» مجموعه شعر «بوی گنجشک» نیز از دیگر آثار جعفر ابراهیمی شاهد است که به عنوان کتاب برگزیده سروش نوجوان انتخاب شده است. این کتاب با تصویرگری ابوالفضل همتی آهویی در سال 1371 از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی «د» منتشر شده است. «بوی گنجشک» مجموعه سرودههایی است از نفس بنفشه، باد و تگرگ، بوی گنجشک، پنجرههایی که رو به سوی بهاران باز میشوند و پیرمرد مهربانی که از میان ما رفته و دیگر در جشنهای آزادی لبخند مهربان او را نمیبینیم. تصاویر ساده و زیبای کتاب نیز زینتبخش سرودههاست.
«در کوچههای خیس» «در کوچههای خیس» عنوان کتاب دیگری از جعفر ابراهیمی شاهد است که در سال 1373 از سوی انتشارات امیرکبیر برای گروه سنی نوجوان منتشر شده و برنده دیپلم افتخار جشنواره کانون شده است. «در کوچه های خیس» داستان نوجوانی روستایی است که در سالهای انقلاب اسلامی زندگی میکند. پدرش را به جرم اعتراض به دستگیری شیخ یحیی، ملای دهشان، گرفتهاند و خواهرش طاهره از بیماری ریوی رنج میبرد. او به همراه دایی اباذر، خواهرش را برای مداوا به شهر میبرند، اما او در شهر برای نخستین بار تظاهرات و اعتراضات خیابانی مردم را علیه رژیم شاه میبیند و تصمیم میگیرد در تظاهرات شرکت کند. در جریان شرکت در تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی او با اتفاقات و تجربههای تازهای روبهرو میشود.
«فصل خون مهتاب» «فصل خون مهتاب» مجموعه شعری از جعفر ابراهیمی شاهد است که در سال 1377 با تصویرگری علی خدایی از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی «د» منتشر و برنده لوح زرین جشنواره کانون شده است. «فصل خون مهتاب» در دشت شعر بیانگر واقعه عاشوراست که در آینیه شعر بازتاب یافته است. کتاب روایت ساده و روانی است از آن واقعه که از زبان دستههای مختلف زنجیرزنی و سینه زنی در ایام عاشورا نقل میشود. در این مجموعه اشعاری در رثای ماه محرم، واقعه کربلا، شهادت امام حسین (ع) و یاران آن حضرت به طبع رسیده و با تصاویری نمادین همراه است.
«پرنده خواهر من است» «پرنده خواهر من است» سروده جعفر ابراهیمی، از مجموعه شعر نوجوان امروز در سال 1394 از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. این کتاب شامل ۳۳ شعر در قالب نیمایی است که موضوعات مختلف احساسی را برای نوجوانان مطرح میکند و با آنان از عشق و صلح و دوستی میگوید. این شعرها حال و هوای آرامشبخش و صلحآمیز دارند. این کتاب، چهارمین جلد از یک مجموعه ۱۴ جلدی درباره صلح است. جلد اول این مجموعه با عنوان «تا کجای آسمان» اثر جعفر ابراهیمی را کانون پرورش فکری منتشر کرده که لوح زرین جشنواره کانون را به خود اختصاص داده است. جلد دوم به اسم «مینویسم ابر باران میشوم» اثر جعفر ابراهیمی را انتشارات امیرکبیر منتشر کرده و نامزد جشنواره شعر فجر شده است. جلد سوم این مجموعه با عنوان «صلح، مثل چای تازهدم» را نیز نشر پیدایش منتشر کرده و جلد چهارم این مجموعه «پرنده خواهر من است» نام دارد که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری منتشر شده است. «غم، پنجرهها، صورت تو، ساز و آهنگ، زمستان، برف و شعر، تو کیستی؟، بوی لیلی، گنجشکها و... عنوان برخی از سرودههای این مجموعه هستند. در این مجموعه به مفاهیمی چون عشق و تنهایی پرداخته شده و شاعر برای بیان غم خود از مفاهیم و عناصر طبیعی بهره برده است.
«صلح مثل چای تازه دم» کتاب «صلح مثل چای تازه دم» شامل 32 شعر برای نوجوانان است که در قالب نیمایی سروده شده و نشر پیدایش آن را با تصویگری مهدی سعادتی در سال 1392 منتشر کرده است. ابراهیمی در بعضی شعرهای این مجموعه سعی داشته به موضوع «لحظه» از نگاه نوجوانان توجه کند و به همین دلیل حال و هوای شعرها به ساختار «هایکو» نزدیک شدهاند که با آثار گذشته این شاعر، تفاوت زیادی دارد. شاعر در این مجموعه به زبانی ساده و روان از صلح گفته و برای توضیح آن از سادهترین و ملموسترین واژهها و عبارات بهره برده است: در شعرهای این مجموعه، طبیعت حضور برجسته و بسیار پررنگی دارد و شاعر گاهی حالات روحی خود را به فصلها نسبت میدهد.
«بوس بابابزرگ» کتاب «بوس بابابزرگ» نخستین جلد از مجموعه «شیرینتر از قند» نوشته جعفر ابراهیمی است که در سال 1394 با تصویرگری فائزه تقیزاده از سوی انتشارات پیدایش برای گروه سنی خردسال منتشر شده شامل قصههای کودکانه برای گروه سنی «ب» است. داستانهای کوتاه این کتاب به صورت به هم پیوسته و در قالب عناوینی مانند «عینک بابابزرگ»، «بابابزرگ و آینه»، «اتاق بابابزرگ»، «بابابزرگ و آسمان»، «بابابزرگ و برف»، «بوس بابابزرگ» و «بابابزرگ و خاله بهار» بیان شده است.
«به تو میاندیشم» «به تو میاندیشم» از جدیدترین مجموعه شعرهای جعفر ابراهیمی برای نوجوانان است که در سال 1399 از سوی نشر گویا منتشر شده و شامل 32 شعر نیمایی برای نوجوانان است که بیشتر مضامین عاشقانه و احساسی دارند. شعرهای این مجموعه را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد؛ یک سوم این شعرها گزینشی است از آثار قبلی شاعر که مربوطه به قبل از دهه 80 که در مجلات و کتابها منتشر شده. یک سوم دیگر آن گزینشی از شعرهای شاعر در دهه 80 بوده که فقط در مجلات منتشر شده و یک سوم دیگر هم شعرهای نو شاعر است که جایی منتشر نشده و مربوط به دهه 90 است. استفاده از مضامین عاشقانه و احساسی و حس و حال رمانتیک، غالبا در شعرهای جعفر ابراهیمی دیده میشود.
//////////////// نظرات جعفر ابراهیمی: وضعیت کتابخوانی در بین نوجوانان: جعفر ابراهیمی: «با وجود این که در سالهای اخیر فضای مجازی مقداری از کتاب خواندن نوجوانان کاسته ولی با همه این احوال کتاب خوب همیشه خواهان دارد و خوانده میشود. کتاب خواندن مانند شاعری و نویسندگی یک نوع امر فطری است، برخی بهطور خدادادی به کتاب خواندن علاقه دارند و همیشه کتاب میخوانند. باید روی افرادی کار شود که علاقهای به مطالعه ندارند؛ ضروری است این علاقه از کلاس اول ابتدایی و حتی پیش از دبستان به وجود آید تا افراد کتابخوان بار بیایند. البته نقش خانواده در این میان بسیار مهم است. اگر خانوادهها به کتاب اهمیت ندهند طبیعی است بچهها هم از آن استقبال نمیکنند. از سویی بچهها نقشی در انتخاب کتاب ندارند و خرید به عهده پدر و مادرها است و تا زمانی که بچهها به مدرسه نرفتند برای آنها کتاب میخرند. بچهها که مدرسه میروند خانواده کتاب نمیخرد چون فکر میکند کتاب درسی کافی است و بچه نباید از درس و مدرسه عقب بماند. این موضوع آفتی است که متاسفانه از قدیم حتی از دورانی که ما بچه بودیم وجود دارد؛ البته الان وضعیت خیلی فرق کرده ولی همچنان در بین برخی خانوادهها دیده میشود. در زمان ما هم مدرسه و خانواده از کتاب خواندن جلوگیری میکرد. از بچگی میشنیدم که زیاد کتاب نخوان دیوانه میشوی! بعضیها هم میگفتند زیاد کتاب نخوان پرفسور میشوی؛ پرفسور را جوری میگفتند که فرقی با همان دیوانه نداشت! چندین بار برای خواندن کتاب در دوره دبیرستان از سوی مدرسه تنبیه شدهام و در مدرسه بهخاطر خواندن کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو به شیوه دوره قاجار مرا به فلک بستند. حتی در دوران سربازی هم کتاب همراه داشتم، وقتی کیفها را گشتند به دلیل وجود کتاب مواخذه شدم. الان هم متاسفانه تاکید به کتاب خواندن بیشتر در حد شعار است. دولتمردان و سرمایهداران نمیخواهند مردم کتاب بخوانند فقط زیاد شعار میدهند چون در عمل حرکت مثبتی نمیبینیم.» (39)
میزان استقبال نوجوانان از شعرهای مختص به گروه سنی خودشان: جعفر ابراهیمی: «باید در شعرها به نیازهای نوجوانان امروز توجه شود. شعرها با دهههای قبل تفاوت داشته باشند تا مورد استقبال قرار بگیرند. اتفاق جدیدی بیافتد و سنتهای قدیمی که در کتابسازی کودکان و نوجوانان وجود دارد بهطور کلی متحول شود. مثلا لزومی ندارد برای نوجوانان نقاشیهای چهار رنگ چاپ شود هم قیمت کتاب را بالا میبرد و همین اینکه آنها از این نوع آثار به دلیل وجود نقاشی فراری هستند چون فکر میکنند بچهگانه است. حتی نوجوانان کتابهایی را که عطف دارند بیشتر از متونی که منگنه شدند میپسندند چرا که احساس میکنند کتاب بزرگسال میخوانند. نوجوان دوست دارد خود را بزرگ بداند و احساس کند بزرگ شده. میخواهد شخصیت پیدا کند و بیشتر به شعرهایی که برای جوانان مناسب است گرایش دارد. باید در زمینه شعر نوجوان بیشتر کار شود تا آنجا که ممکن است از تصویرگری بپرهیزیم تا به جای 12 شعر چهل، پنجاه شعر در کتاب باشد. نوجوانان گرایش زیادی به اشعار سهراب سپهری دارند چون سادهتر است. بیست سال پیش نمیتوانستیم برای نوجوانان شعر عاشقانه بگوییم و این کار بسیار سخت بود چون به شاعر انگ زده میشد و شعر را هم منتشر نمیکردند؛ اما الان وضعیت بهتر شده. نیاز نوجوانان است که شعرهای عاشقانه بخوانند و حتما باید بخوانند. در داستان هم باید به آن پرداخته شود. متاسفانه سالها بچهها را از شعر عاشقانه محروم کردیم از این نعمت خدادادی. عشق مسئلهای است که در ساختن شخصیت بچهها بسیار تاثیرگذار است.»(39)
پنجرهای رو به کودکی و شعر جعفر ابراهیمی معتقد است: «طبیعت و عناصر آن نخستین و دمدستترین چیزهایی است که یک شاعر کودک میتواند درباره آنها برای کودکان و نوجوانان شعری بسراید. توجه به طبیعت و زیباییهای آن حتی در تقویت اراده کودک و هماهنگی روحی او نیز بسیار مؤثر است و گاه میتواند از این طریق بهترین راه را در رویارویی با مشکلات زندگی انتخاب کند. یکی از بازیهای کودکان در تنهایی یا در کنار دوستانشان این است که به آسمان نگاه میکنند و میکوشند به یاری ذهن و تخیل خویش به ابرها شخصیت بدهند و در خیال خود، آنها را به شکلهای گوناگون و جالب ببینند و به موجود دیگری تبدیلش کنند.» او در پاسخ به این سؤال که «آیا دید کودکانه به اشیاء و طبیعت، زبان کودکانه و تصویرهای شاعرانه کودکانه را به همراه میآورد؟» میگوید: «شاعران موفق کودک، هر یک دنیای خاصی برای خودشان دارند و نیز تجربههای آنها از دوران کودکیشان، متنوع و متفاوت است. این شعر دو ویژگی دارد: اول آنکه برای کودکان سروده شده است و با موسیقیای که در خود دارد، آنها را سرگرم میکند، بهطوری که میتوانند با این شعر بازی کنند و آواز بخوانند.»(31)