روباه شنی
مجموعه داستان «روباه شنی» شامل نه داستان کوتاه و سومین کتاب مستقل محمد کشاورز است که برندهٔ جایزهٔ کتاب سال و جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال ۱۳۹۵ شده است.[۱]
روباه شنی | |
---|---|
نویسنده | محمد کشاورز |
ناشر | چشمه |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ١٣٩٣ |
شابک | ٨-۴٣٨-٢٢٩-۶٠٠-٩٧٨ |
تعداد صفحات | ١١٢ صفحه |
موضوع | مجموعهداستان |
سبک | واقعگرای مدرن |
نوع رسانه | کتاب |
روباه شنی شامل نه داستان کوتاه است که به لحاظ سبک و ساختار روایی، کماکان پیرو همان شیوهٔ معهود ِداستانپردازی محمد کشاورز است. اکثر داستانها براساس ایجاد ناپایداری در موقعیتهایی که خود از کِشاکِشِ تقابل میان شخصیتها و شرایط حاکم بر زیست بوم آنها سرچشمه میگیرند، پرداخته میشوند. اینگونه است که آثار کشاورز، آیینهای از جایگاه مخاطب در جامعه است.
در واقع اهمیتی که کشاورز همواره برای دو مقولهٔ انسان و جامعه قائل است، در کنار رئالیسم آثار وی، نقد و نقبی بر عصری مدرن با تمام تناقضاتش است. تناقضاتی که در دنیای اطراف رویت و در درون شخصیتها منعکس میشود. تناقضاتی که از نگاه کشاورز اغلب خود را در حس تنهایی، اضطراب، تشویش و واهمه بروز میدهند و راه گریز. در حقیقت نویسنده که پیشتر، در اکثر داستانهای خود میل به زیباییشناسی را امید برونرفت از تنگناهای زندگی مدرن قلمداد میکرد، اینبار «دیگری» را ابژه میل شخصیتهای داستانش قرار میدهد. «دیگری» که گاه در هیئت موجود زندهای چون یک روباه شنی در داستانی با همین نام، گاه پلاک شهادت همسری غایب در داستان «غار را روشن کن»، گاه کودکدرون در داستان «زمین بازی» و گاه همسری مهربان در داستان «گلدان آبی، میخکهای سفید» نمود مییابد، که شاید جز داستان آخر، در مابقی به پوزخندی تلخ بر لبان مخاطب بیانجامد. پوزخندی که در پایان داستان «راه رفتن روی آب» و «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» نیز بر لبان خواننده مینشیند. از این حیث این کتاب راوی فقدانهاست. فقدان هر آنچه انسان امروزی را از جایگاه راستینی که شعار جامعهٔ مدرن است دور کرده و نهایتاً او را به سیلاب اضطراب و تشویش میافکند. آنگونه که در داستان «هشت شب، میدان آرژانتین» و «روز متفاوت» شاهدش هستیم. ایجاد حس ناامنی، توسط همان «دیگری»های پیرامونمان، فضایی ملتهب و مضطرب را منجر میشود. فضایی که نویسنده با نثر مؤجز و منقطع خود بهخوبی تصویر کرده و علیرغم حرکت یکنواخت و خطی در طول روایت، خواننده را متوجه عمق فاجعه میسازد.
با این همه کشاورز در این مجموعه نیز طنز جاری در اکثر داستانهای پیشین خود را فراموش نکرده است و نه تنها در دو داستان این کتاب، «پرندهباز» و «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن»، مشخصاً فضای طنزآلودی را به تصویر کشیده که در داستانهای دیگر نیز رگههای طنز معهود وی را میتوان مشاهده کرد. گویی کشاورز همچنان بر این عقیده فیلسوف اگزیستانسیال، سورن کرکگور، پافشاری دارد که «ژرفترین جدیت مدرن باید خود را از رهگذر طنز و کنایه بیان کند.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
مجموعه داستان «روباه شنی» به سراغ آدمهایی میرود که برای فرار از تکرار و تنهایی، به شی یا خاطرهای پناه میبرند، آدمهایی که ارتباط مستقیم و بیواسطهای با یکدیگر ندارند و اشیا و خاطرات، واسطهای بین آنهاست. شروع داستان با بحران آن، قدرت روایتگری بالایی را طلب میکند. داستانهای این مجموعه تقریباً تم مشترکی دارند و آن انتقام، کینه، سرگشتگی و مسخشدگی انسان است. ایدهٔ اصلی قصهها بر محوریت واردکردن یک امر غریب در زندگی و ایجاد فضای وحشت است؛ و نویسنده به این وسیله بین رؤیا و واقعیت حرکت میکند و اغلب فضاهای رعبآور میسازد. داستانهای این مجموعه به لحاظ فرمی اشتراکات زیادی دارند.[۲]
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
سالشمار کتاب
١٣٩٣: انتشار کتاب توسط نشر چشمه
١٣٩۵: برگزیدهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد؛ برگزیدهٔ جایزهٔ کتاب سال
خلاصهٔ مفصلتر کتاب
روباه شنی شامل نه داستان کوتاه «روز متفاوت»، «پرندهباز»، «راهرفتن روی آب»، «زمینبازی»، «هشت شب، میدان آرژانتین»، «غار را روشن کن»، «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» و «روباه شنی» است. جهان داستانی کشاورز سرشار از مفاهیم انسانی، بیکینه، همدرد با غالب و مغلوب و قربانی است. یکساندیدن قهرمان و ضدقهرمان، ناشی از پوچدیدن زندگی نیست بلکه نگاهی است عمیق بر گذار از زندگی با همهٔ خوبیها و بدیهایی که انسان زمینی در شکل عام آن در چنبرهٔ تنگناها اسیر است. داستانها اگرچه در بستر رئالیسم شکل میگیرد و رابطهٔ علت و معلولی بر آن حاکم است، اما در فرایند آفرینش به چالش قدرت و تواناییها مینشیند و به رهیافتی هنری تغییر ماهیت میدهد، یعنی واقعیت عینی را به واقعیت هنری تبدیل میکند. این نکتهٔ باریک و ظریف را نویسنده خوب فهمیده و خوب هم بیان میکند. وی البته اهل ریسک و خطرکردن و قدرتنمایی تکنیکی و فرمی و زبان نحوشکن نیست و تسلیم فرمگرایی افراطی هم نمیشود؛ ولی همچون تکنیسینی ماهر از تمامی ظرفیتهای زبانی، نه بازیهای زبانی و حذف فعل و شکستن نحو که گاه ریشه در متون کهن دارد، بهره میگیرد و بدون ورود به فضای ابهام، داستانش را ساده روایت می کند، تا تحلیل را به اندیشه تبدیل کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
روز متفاوت
در این داستان خواننده از طرفی به نقد اقتدار و مصداق کشفی از قدرت نائل میآید و از سوی دیگر با یک متن تمثیلی از بهشت شداد طرف است و یادآور این گفته از کارل پوپر: «بشر هر وقت خواسته بهشتی روی زمین بسازد جهنمی برپا کرده است.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در گلدان آبی، میخک های سفید
روایت یک زندانی و مراقب اوست. در صحنهٔ پایانی زندانی در زمان هدیهدادن گل به همسرش، زندانبان را با این حسرت باقی میگذارد که او هرگز گلی به همسر مردهاش هدیه نداده است. در این داستان جای زندانی با زندانبان عوض میشود یکی اسیر ذهن منجمد و دیگری آزاد و رها اما در بند و دیوار است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
زمین بازی
این داستان، روایت خسران و حسرت و تقدیر و اقتدار خشک از نوع پدر سالاری است. فردی در جایگاه معنویت به اجبار تن به آن میدهد تا سنت و رسوم خانواده دچار خدشه نشود. تنها چیزی که به آن بها داده نمیشود، نظر فردی است که قرار است آن مسئولیت را پذیرا شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
هشت شب، میدان آرژانتین
دلشورهها و وسواسها و اضطرابهای بیپایان آدمیان در جهان انقلاب وسایل ارتباط جمعی به تصویر کشیده شده است. به جای اینکه تکنولوژی وسیلهای باشد تا انسان در پناه آن به آرامش دست یابد، برعکس این فضای گسترده و وسیع بر نگرانیها و اضطرابها میافزاید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
راهرفتن روی آب
روایت به چالشکشیدن اسطورههای به ظاهر ابدی و کهنالگوهای عرفانی است که از معصومیتها و باورهای فردپرستی پردهبرداری و آن را عریان میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
غار را روشن کن
حکایت گمگشتگی برادر و خواهری است که برای رسیدن به یقین به کوهی برمی گردند که روزگاری مسئول حفظ آن بودهاند تا نشانهها و مصداقها را کشف و خود را التیام ببخشند. خواهری که برادر زخمی و علیل خود را در نجات شوهر زخمیاش مقصر میداند و تنهاگذاردن او را نمیبخشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
روباه شنی
این داستان که نام مجموعه برگرفته از آن است، جریان تقابل و رویارویی دو گروه اجتماعی را در تصاحب روباهی روایت میکند که یکی از اقشار فرودست جامعه و ویران از زلزلهٔ بم و آسمانخواب است و دیگری از طبقهٔ مرفه و صاحب مکنت و جاه است. این تقابل و رویارویی زمانی فرو میریزد که هر دو به نوعی وابسته و عاطفهمند روباه هستند. یعنی تقابل، منهای جایگاه اجتماعی آنان تبدیل به عاطفهٔ ناب میشود. یکی فرسنگها بیایانگردی و بیکسی کرده است و وابسته و دلبستهٔ روباه است و دیگری علیرغم ثروت و امکانات وسیع شهری دلسوخته است و جادوی معصومیت عشق ازدسترفتهاش را در روباه شنی میبیند. در نهایت با واسطهٔ مادر سوسن که هر دو را درک میکند با هم رودررو میشوند. نویسنده در این فراز و فرود عاطفه را به تساوی تقسیم میکند تا در پایان بیابانگرد با یک حرکت بدوی و غریزی روباه را به آزادی و طبیعت بازگرداند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جلسات نقد و بررسی
- آئین تجلیل از «محمد کشاورز» خالق کتاب «روباه شنی» به همت انجمن اهل قلم فارس و با همکاری ادارهٔ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس برگزار شد.[۳]
- روز چهارشنبه سیام تیر ماه در سرای محلهٔ داوودیه با حضور نویسنده و جمعی از نویسندگان و منتقدان جلسهٔ نقد برگزار شد.[۴]
ویژگیهای مهم کتاب
یکی از ویژگیهای داستانهای این مجموعه موضوعات متفاوت آنهاست. مخاطب با شخصیتهایی روبهرو میشود که پیش از این کسی زیاد به سراغشان نرفته بود.
ویژگی دیگر این است که در بیشتر داستانها یک عامل هست که وارد مناسبات عادی میشود و مناسبات تثبیتشده را برهممیزند. گاهی این عامل برهمزننده یک شیء است مثل گلدان سنگین در داستان «گلدان آبی، میخکهای سفید»، یا عکس است مثل عکس کودکی شخصیت اصلی در داستان «زمین بازی»، گاهی این عامل برهمزننده، حیوان است مثل سگها و کاسکو و روباه در داستانهای «روز متفاوت»، «پرندهباز» و «روباه شنی» و گاه عواملی دیگر مثل «آهنگ پلنگ صورتی» در داستان «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن». دستانداختن بهویژه در داستان «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» خود را با طنزی رندانه بروز میدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از ویژگیهای دیگر داستانها آشناییزدایی از پدیدههاست که به واسطهٔ آن فضای داستان را میسازد و به خوبی تعلیق درونی ایجاد میکند. برای مثال در داستان «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» گروهبان همتی در فضای پادگان و در موقعیتی بسیار بحرانی از فرمانده میپرسد: «قربان، آیا شما کارتون پلنگ صورتی رو میبینید؟» و در یک آن سؤال ناگهانی گروهبان همتی فضای نظامی و ترسناک را درهم میریزد، که از یک منظر منجر به خنده میشود و از طرف دیگر وحشت فضا را بیشتر میکند، اما طنز ماجرا اینجاست که با اینکه مخاطب کماکان در فکر گروهبان و آیندهٔ اوست دیگر فضای نظامی حاکم نیست و قبح آن شکسته میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نثر
در داستانهای «غار را روشن کن» و «روباه شنی» غنای شاعرانه در پرداخت، برجستهتر است. شخصیتها و موضوع و فضای داستان، نثر را ناخودآگاه به سمت شاعرانگی میبرد. معمولاً تأثیر فضا و لوکیشن داستانی انکارناپذیر است. چون وقایع و حرکت شخصیتهای هر دو داستان در فضای غیرشهری و جادهای میگذرد و چشماندازهای وسیعی از کوه و دشت و آدمهای سودازده و سرگردان دارد. بنابراین نویسنده برای توصیف چنین فضا و مکان و حالوهوایی نثر را به سمت شاعرانگی برده است و البته بر منطق داستان تکیه کرده و از منطق شعر پرهیز کرده است. این شاعرانگی در داستانهای دیگر مجموعه هم وجود دارد. مثلاً در داستان «گلدان آبی، میخکهای سفید» و بهویژه آن جملهٔ پایانی داستان: «... و انگار نگاهش به گلبرگهای سفید و کوچک میخک بود که جابهجا چسبیده بودند به سیاهی پیراهنش.»[۵]
پیرنگ
پیرنگ کمرنگ قصهها باعث میشود مخاطب با سؤالهای بیجوابی در پایان داستان مواجه شود و مناسبات بین شخصیتها تعریفنشده باقی بماند. این ضعف در داستانهای «روز متفاوت» و «پرندهباز» بیشتر مشهود است. برای مثال مخاطب نمیداند دلیل رفتار فلاح در داستان «روز متفاوت» چیست و چرا همسایهاش حاضر میشود او در باغ و با سگهای وحشی تنها بماند و بعد از آمدن او دوباره همراهاش میشوند و راه برگشت را با او طی کنند. در داستان «پرندهباز» شخصیت اصلی داستان، منصور، بنا به اتفاق در موقعیتی گرفتار میآید که او را به گذشتهای که پدرزنش از آن متنفر است پیوند میدهد و گذشته مثل سایهای خوفناک بر شخصیتها حاکم میشود حال آن که منصور با اینکه در موقعیت جبری گرفتار آمده میتواند اوضاع را به نفع خود تغییر دهد اما بسیار منفعل عمل میکند و این رفتار نتیجهٔ پیرنگ ضعیف داستان است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیتپردازی
کشاورز برای ساخت قصههایش، شخصیتها را از طردشدگان و به حاشیه راندهشدگان جامعه انتخاب میکند. از آدمهای حاشیهای مثل «اویس» تا آدم تازهبهدورانرسیدهای مثل «فلاحی» و «جانباز». شخصیتها برابر وقایع واکنش تقریباً یکسانی نشان میدهند و پایان مشابهای برای داستان رقم میزنند. و این سؤال برای مخاطب مطرح میشود که چرا آدمهایی که از اقشار مختلف جامعه میآیند در موقعیتهای یکسان واکنشهای یکسانی از خود بروز میدهند؟ نقش جامعه در شکلگیری شخصیت آنها چیست؟ و نقش اراده و فردیت انسانها در این میان چیست؟ شخصیتها دچار رکود و رخوت روزمرگی هستند اما ناگهان دچار چالشی با امر غیرواقع میشوند که باید از آن عبور کنند و از پیلهٔ خود بیرون بیایند. چالش آنها با این موقعیت نقاط عطف و بزنگاههایی ایجاد میکند که باید تغییری در شخصیت یا موقعیت آنان ایجاد کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
مدیر آژانس ادبی پل در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم؛ از انعقاد قرارداد با انتشارات استرلینک در هند برای ترجمه و انتشار «روباه شنی» به زبان انگلیسی خبر داد.[۶]
روباه شنی از منظر نویسندگان و منتقدان
حسن میرعابدینی
« | محمد کشاورز داستان کوتاهنویس گزیدهکاری است که هر ده سال یک مجموعه منتشر میکند. کشاورز واقعگرای مدرنی است که از منظری تازه به مسائل سادهٔ زندگی مینگرد. تلون شخصیتی آدمها، تناقضهای درونی آنان و آنچه که میکوشند پنهان نگه دارند در داستانها آشکار است.[۷] | » |
حسین سناپور
« | تقریباً در تمام داستانها یک اتفاق غریب داریم و البته غیرممکن هم نیست که در دنیای واقع چنین چیزی رخ بدهد. داستانها به طورکلی به سمت داستانهای موقعیت پیش میروند البته نه به صورت تمام و کمال. در «روز متفاو» فکر میکردم چطور قرار است تمام بشود؟ آیا سگها آنها را میدرند؟ آیا داستان برای اینکه به آن حس برسد، تا به نهایت پیش میرود؟ چون اگر به یک موقعیت آشنا تبدیل شود بیمعنی خواهد شد. در مجموع باید بگویم داستانهایی میخوانیم که دربارهٔ زندگی متعارف است، اما متعارف نیستند و این ویژگی داستانهای کشاورز است.[۸] | » |
ابوتراب خسروی
« | چنانچه در آثار این نویسنده دقت شود حتی یک سطر شعر هم ندارد. زیرا کشاورز داستاننویسی است که با نوشتن، زندگی داستان را بسط و گسترش میدهد. داستانهای این مجموعه اغلب مهم و با بالاترین شدت تأثیرگذاری است که در کمتر نویسندهای با این قدرت سراغ داشتهایم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
فتاح رنجبر
« | کشاورز به تمام معنا در سطح جامعه است؛ او شاهد و ناظر به تاراجرفتن نسلی است که در معرض نقض نسلهاست.او وجوه مختلف انسان را کنار یکدیگر قرار میدهد. داستان روباه شنی این مجموعه جزء آثار رشکبرانگیز سالهای اخیر داستاننویسی ایران بهشمار میرود. در این داستان، شهر چنان جلوه میکند که خود به مکان ناامنی تبدیل میشود؛ نویسنده با هنر داستاننویسی، میکروسکوپ ذهنش را در تدوین خردهروایتها به کار میبندد تا سندی ارائه کند که در ادبیات، پیشرو تمام علوم باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
ابراهیم مهدیزاده
« | نویسنده به سنت ادبیات داستانی از جمالزاده و هدایت تا گلشیری و صادقی وفادار است، اما در آن سطح نمیماند. جهان داستانی او نه معناباخته است و نه ضدمفهومگرا. مضمون داستانهای او همه نو و منحصربهفرد و مخصوص ذهن و زبان شگردهای فرمی اوست. زیبایی را میبیند و آن را به تصویر میکشد. هم معصومیتهای ناآگاه را میبیند و هم قدرت و اقتدار را. شاید باورپذیری برخی از داستانها که در بستر رئالیسم واقعگرا روایت میشوند سخت باشد اما با توجه به فاصلهگیری از واقعیت صرف، منطقی به نظر میرسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
بهزاد مریدی
« | کشاورز در داستانهای این مجموعه با دیدی رئالیستی به رویکردهای اجتماعی پرداخته است، اما نه رئالیسم به معنای بیان واقعیتها، بلکه این دید فرارئالیستی است؛ چرا که واقعیت را از دل واقعیت بیرون کشیدهاست. برخی داستانهای این کتاب فضای طنز دارد؛ طنزی که برآمده از موقعیتهای اجتماعی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
ناصر تیموری
« | در داستان «پرندهباز»، «راهرفتن روی آب» و «روباه شنی» کموبیش رگههایی از فضایی وهمآلود و غریب یا شگفت میبینیم. درواقع نویسنده قصد داشته حرفی بزند که این حرف در فضایی غریب و وهم آلود قابلطرح بوده و نویسنده با ایجاد این فضا به درستی به هدفش رسیده است. ولی در واقعگراترین داستان مجموعه «غار را روشن کن» دیگر نمیتوانیم چنین توجیهاتی را بپذیریم و سؤالات زیادی برایمان مطرح میشود که پاسخی منطقی برای آن وجود ندارد. زمان شروع و خاتمه همهٔ داستانها در کمتر از بیستوچهار ساعت رخ میدهد که همراه با فلاشبکهایی است که بسیار درست عمل میکنند، بهویژه در «غار را روشن کن». این شاخصه به همراه توانمندیهای نویسنده باعث شده است که داستانها ریتمی مناسب داشته باشند. علاوه بر آن، نویسنده در هر یک از داستانها با انتخاب و چینش درست کلمات، نثری را بهوجود آورده که بیاستثنا در تمام داستانها به دل می نشیند. کمترین اثری از اطناب و یا انحراف از خط اصلی داستان دیده نمی شود. در کل باید بگویم داستانهای مجموعه همه خوب و یا از متوسط به بالا بودند. به جز داستان اول «روز متفاوت» که در حد متوسط بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
« | گاهی کارکرد داستان، یا حداقل داستانهایی که من مینویسم، همین نشاندادن لایههای متفاوت و پنهان شخصیت آدمهاست. تضادها و تناقضهای درونی این آدمها گاه موجب خنده و گاه وحشت میشود. طنز و وحشت از درون آدمها ودرگیریهاشان و وقایع داستان بیرون میزند، بیآنکه گلدرشت دیده شود. اگر طنز یا وحشتی هست زاییده خود داستان است و نتیجهٔ طبیعی تحولات درون داستان و نتیجهٔ طبیعی زیست و زمانه و روابط آدمهای داستان است. من هیچ چیز را از بیرون به داستانی تحمیل نمیکنم. گاه حتی نمیدانم داستانی که مینویسم ممکن است طنزآمیز باشد یا از روند داستان، حس وحشت به خواننده دست دهد. وقایع، حالوهوای آدمها و مناسبات درونداستانی آنهاست که داستان را به سمت طنز، تراژدی یا وحشت میبرند. رفتار و کنش و واکنش آدمها را موقعیتها تعریف میکنند. هیچ چارچوب از پیشتعیینشدهای نیست تا انسانی را درآن قالب بگیریم و بخواهیم همیشه همان باشد که در تعریف ما میگنجد و افراد در شرایط متفاوت و در برابر منافع متفاوت، اغلب رفتارهای خلاف انتظاری دارند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
نظر کشاورز دربارهٔ جایزه جلال
« | جایزه ادبی جلال آلاحمد به اعتبار نام جلال برای من جایزهٔ مهمی است. اما من بر این باورم که این اهمیت زمانی توجهبرانگیز خواهد بود که نگاه منتقدانه او را باور کرده، بپذیریم و به آن ارج بنهیم. اگر جلال آلاحمد را یک ادیب و منتقد ببینیم، آنگاه جایزهٔ منتسب به او نیز اهمیت خود را پیدا میکند اما اگر تلاش ما این باشد که جلال را به سمت راه و سلیقهای خاص هدایت کنیم که مؤید حرفهای امروز ماست، اهمیت انتساب این جایزه به نام او نیز کم میشود. باید این جایزه را ملی دانست و در ملیماندنش نیز کوشید و آن را به گرایش و یا دولت خاصی محدود نکرد. اگر جایزهٔ جلال را در بیستسالگی به من میدادند شاید در زندگی من تاثیر میگذاشت اما وقتی در ۵۸ سالگی آن را به من میدهند دیگر نباید چنین انتظاری داشت. من در سنی هستم که اندیشهام شکل گرفته و فرم نوشتنم را پیدا کردهام. البته دریافت این جایزه خوشحالم کرد و باعث افتخارم شده است و آرزویم این است که بتواند جایزهای ملی باشد و باقی بماند.[۹] | » |
تورقی در روباه شنی
فلاح که رفت سگهای رهاشدهاش ما را دوره کردند و پس راندند تا بنهگاه باغ. فلاح که بود آرام بودند، آرام و رام دوروبرش مثل گربههای دستآموز میپلکیدند. او را بو میکشیدند. فلاح سروگردنشان را نوازش میکرد و آنها برخلاف هیکل هیولاوار و هیبت خوفناکشان مهربان و دوستداشتنی بهنظر میرسیدند. صدا از سنگ در میآمد از ما نه. نه از من و نه از زن و دختر و پسرم. ترسشان را از نفسهای بهشمارهافتاده و لرزش دستهاشان که چنگ انداخته بودند به شانه و بازوهام حس میکردم.[۱۰]
چندک زده بود کنج ایوان. کتری آب را گذاشته بود گوشهٔ اجاق. دو سه پیاله برنج بار گذاشته بود. گاو را دوشیده بود، علف داده بود و رانده بودش به طویله . فانوس را نفت کرده بود اما دست و دل پاک کردنش را نداشت. روشنش کرده بود اما دست و دل به اتاقبردنش را نداشت. از زبانهٔ کوچک آتش که میان کاسهٔ شیشهای میسوخت نور ملایمی معلق مانده بود میان تاریکی ایوان و حیاط.[۱۱]
جوایز کتاب
برندهٔ نهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد[۱۲]
برگزیدهٔ سیوچهارمین جایزهٔ کتاب سال[۱۳]
مشخصات کتابشناختی
به استناد آمار خانهٔ کتاب «روباه شنی» نخستین بار توسط نشر «چشمه» در سال ١٣٩٣ در دو نوبت بهچاپ رسید که در هر نوبت در ١١٠٠ نسخه و در مجموع تیراژ آن نزدیک به ٢٢٠٠ جلد رسیده است.
نوا، نما و نگاه
برگهایی از روباه شنی
در تارنماها بیشتر بخوانید
نگاهی به مجموعه داستان روباه شنی پیمان برومند
پانویس
- ↑ «روباه شنی».
- ↑ «معرفی روباه شنی».
- ↑ «نقد روباه شنی».
- ↑ «جلسهٔ نقد چهارشنبهها».
- ↑ «گفتوگو با محمد کشاورز».
- ↑ «ترجمه روباه شنی».
- ↑ میرعابدینی، دههٔ هشتاد داستان کوتاه ایرانی، ٣٢۴.
- ↑ «گزارش جلسهٔ نقد روباه شنی».
- ↑ «جایزهٔ جلال و روباه شنی».
- ↑ کشاورز، روباه شنی، ٧.
- ↑ کشاورز، روباه شنی، ٨۶.
- ↑ «جایزهٔ جلال آلاحمد».
- ↑ «برگزیدهٔ کتاب سال».
منابع
- کشاورز، محمد (۱۳۹۳). روباه شنی. تهران: چشمه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹-۴۳۸-۸.
- میرعابدینی، حسن (۱۳۹٧). دههٔ هشتاد داستان کوتاه ایرانی. تهران: خورشید. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۱۳۱-۲۳-۷.
پیوند به بیرون
- «خالق «روباه شنی» با حضور مدیر کل فرهنگ و ارشاد فارس تجلیل شد». وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۶اسفند۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «نگاهی به مجموعه داستان روباه شنی». ایبنا، ۷فروردين۱۳۹۶. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «انتقام و کینه و سرگشتگی و مسخشدگی انسان تم مشترک داستانهای روباه شنی». کانون فرهنگی چوک، ۱۵آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «گزارش جلسهٔ نقد و بررسی روباه شنی». نقد چهارشنبهها، ٢مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «جلسهٔ نقد و بررسی روباه شنی برگزار شد». نقد چهارشنبهها، ١مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «گفتوگو با محمد کشاورز دربارهٔ مجموعه داستان روباه شنی». مد و مه، ۵بهمن۱۳۹۴. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «مدیر آژانس ادبی پل از فروش رایت کتاب «روباه شنی» به انتشارات استرلینگ هند خبر داد». تسنیم، ۱۸خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «جایزه جلال تا زمانی اهمیت دارد که ادبی و ملی بماند». مرکز دایرةالمعارف اسلامی، ۱٠بهمن۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «روباه شنی برگزیدهٔ نهمین دورهٔ جایزهٔ جلال شد». جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد، ۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.
- «برگزیدگان جایزهٔ کتاب سال شناخته شدند». هنرآنلاین، ١٩اسفند۱۳۹۵. بازبینیشده در ١۴دی۱۳۴٠٠.