آذربایجان و شاهنامه

نسخهٔ تاریخ ‏۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۳ توسط سرو آزاد (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کتاب آذربایجان و شاهنامه تازه‌ترین اثر سجاد آیدنلو است. نویسنده در این کتاب به ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است. آیدنلو، جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده است. او در آخرین بخش کتاب به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده‌است.[۱]

آذربایجان و شاهنامه
تحقیقی دربارهٔ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالهٔ شاهنامه در آذربایجان
نویسندهسجاد آیدنلو
ناشربنیاد موقوفات افشار
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۹
شابک۳-۵۱-۶۴۴۱-۶۲۲-۹۷۸
تعداد صفحات۷۸۱صفحه
موضوعشعر فارسی- تاریخ و نقد
سبکتحقیق و پژوهش



* * * * *

با مطالعهٔ مباحث آذربایجان و شاهنامه و دقّت در اسناد، قراین و گواهی‌های فراوان و گوناگون موجود در آن، این نکته بر همهٔ خوانندگان دقیق و منطقی، آشکار و اثبات می‌شود که آذربایجان و آذربایجانیان در شاهنامه و روایت‌های ملی – پهلوانی ایران بسیار مورد توجه و احترام بوده‌اند و در طول هزار و چهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه می‌گذرد، در آذربایجان از فردوسی و شاهنامه بسیار استقبال شده است و آذربایجانی‌ها با علاقه و احترام تمام توجهات مختلفی نشان داده‌اند.[۲]

سجاد آیدنلو ، اهداف خود از نوشتن این اثر را، روشن‌کردن نقش آذربایجان در متن شاهنامه و موقعیت این حماسه ایرانی در آذربایجان، نزد آذربایجانی‌ها در هزار سال گذشته و پاسخ علمی و مستند به نقدها و پرسش‌ها و شبهاتی که برخی منتقدان ارجمند آذربایجانی فردوسی و شاهنامه مطرح می‌کنند برمی‌شمارد.[۳]


برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

 
سجاد آیدنلو شاهنامه‌شناسی از دیار آذرآبادگان

آیدنلو؛ شاهنامه‌شناسی از سرزمین آذربایجان

سجاد آیدنلو در مقدمهٔ کتاب آذربایجان و شاهنامه نوشته است:

   بنده؛ سجاد آیدنلو آذربایجانی و زاده و ساکن ارومیه هستم و با نهایت افتخار، احترام و علاقه زبان و ادبیات فارسی را می‌خوانم و می‌نویسم و می‌پژوهم و با افتخار و احترام و علاقه به زبان مادری‌ام، ترکی آذربایجانی، سخن می‌گویم و آثار ادبی آن را می‌خوانم و کاملاً به پاسداری، حرمت، تدریس و تحقیق علمی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی و همة گویش‌ها و لهجه‌های بومی رایج در ایران معتقدم.[۴]

نگاهی به مباحث کتاب

کتاب «آذربایجان و شاهنامه (تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان)» نوشتۀ سجاد آیدنلو، توسط انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر شده است.

کتاب «آذربایجان و شاهنامه» هفت فصل دارد که در فصل اول با عنوان آذربایجان در شاهنامه جایگاه و نقش آذربایجان و آذربایجانیان در داستان‌های شاهنامه در هر دو بخش روایی (حماسی- اساطیری) و به‌اصطلاح تاریخی بررسی شده است.

در دومین فصل کتاب که ترک / ترکان در شاهنامه نام دارد، به مسئله شباهت و تفاوت ترکان و تورانیان پرداخته شده است. در فصل سوم کتاب به موضوع زبان ترکی در شاهنامه پرداخته شده است. به این دلیل که امروزه زبان مادری و بومی اهالی آذربایجان، ترکی آذربایجانی است.

فصل چهارم با عنوان آذربایجان در روایت‌های ملّی ـ پهلوانی ایران (خارج از شاهنامه) به حضور آذربایجان در داستان‌های اساطیری، حماسی، پهلوانی و آیینی ایران و روابط شخصیت‌های حماسی ـ اساطیری با آذربایجان اختصاص دارد که در بخش نتیجه‌گیری آن، این مطلب بیان می‌شود که آذربایجان در سنت داستانی و آیینی ایران بیرون از شاهنامه نیز جایگاه مهمی دارد.

نویسنده در فصل پنجم که عنوانش شاهنامه در آذربایجان است، دربارهٔ توجهات شعرا، نویسندگان، مورخان و اندیشه‌ورزان آذربایجانی به فردوسی و شاهنامه نگاشته است. سپس به نسخه‌ها و چاپ‌های شاهنامه و شاهنامه‌نگاری پرداخته و برخی از روایت‌های شفاهی – عامیانهٔ دربارهٔ فردوسی و شخصیت‌های شاهنامه را آورده است. در فصل ششم، شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی معاصر را یک به یک نام می‌برد و توضیحات مفصل دربارهٔ هر کدام ارائه می‌دهد. در فصل هفتم نظریات منتقدان آذربایجانی را بررسی می‌کند و با دقت علمی به آن‌ها جواب می‌دهد. از نظر برخی از منتقدان این فصل کتاب بهترین و مهم‌ترین بخش کتاب است.[۳]

سال‌ها پژوهش برای ضرورت ملی

در سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ دانشجوی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی بودم و چند سالی بود که مطالعه و تحقیق خود را در زمینهٔ فردوسی و شاهنامه آغاز کرده و مقالاتی نیز نوشته و چاپ کرده بودم. در آن سال‌ها می‌شنیدم و در بعضی مقالات مطبوعاتی می‌خواندم که شماری از محققان، نویسندگان و کتاب‌خوانان محترم آذربایجانی بر فردوسی و شاهنامه خرده‌‌گیری می‌کنند و آن‌ها را با تعابیری چون نژادپرست/ اثری نژادپرستانه، نکوهندهٔ آذربایجانیان و غیره می‌خوانند. حتی دقیقاً به یاد دارم که آبان‌ماه سال ۱۳۸۰ همایشی دانشجویی در دانشگاه تبریز برای بزرگداشت مقام شادروان استاد شهریار برگزار شده بود و من در آنجا با موضوع « شهریار و شاهنامه» سخنرانی کردم اما عدّه‌ای از جوانان همسالم پس از پایان مجلس بر من تاختند که چرا شاعر بزرگ آذربایجان زنده‌یاد شهریار را با شاهنامه که اثری ضد آذربایجانی است ارتباط دادم؟

 
سجاد آیدنلو در حال امضا کتاب «آذربایجان و شاهنامه»

مشاهده و تلقیات دربارهٔ فردوسی و شاهنامه در بین برخی از کتاب‌دوستان و قلم‌به‌دستان آذربایجانی از یک‌ سو و جایگاه مهم و محترم آذربایجان و آذربایجانیان در شاهنامه از سویی دیگر، این طرح را در ذهن من ایجاد کرد که پژوهشی را در باب پیوندهای گوناگون آذربایجان و شاهنامه آغاز کنم تا در آن، هم نقش آذربایجان در متن شاهنامه و موقعیت شاهنامه در آذربایجان در هزار سال گذشته بررسی شود، هم به نقدها، پرسش‌ها و شبهاتی که از جانب منتقدان آذربایجانی به فردوسی و شاهنامه مطرح می‌شود، به صورت علمی و مستند پاسخ داده شود. </ref> چنین بود که از حدود سال‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ موضوع مهم آذربایجان و شاهنامه‌ به یکی از کارهای تحقیقی بنده تبدیل شد و در کنار مقالات پژوهشی، نقد کتاب، تصحیح و تألیف کتاب‌های مختلف، در حوزهٔ شاهنامه‌پژوهی، به هر نکته و مطلبی که دربارهٔ موضوع مذکور می‌رسیدم آن را یادداشت می‌کردم و در برگه‌‌دان‌های مخصوص نگه می‌داشتم. ماه‌ها و سال‌ها می‌گذشت و بر شمار و تنوع ذهنی سنّی و تحصیلی کسانی افزوده می‌شد که در محافل خصوصی یا جلسات عمومی بارها از من می‌پرسیدند که آیا به‌راستی آذربایجانی‌ها در شاهنامه تحقیر شده‌اند یا خیر؟ و با گسترش و پیشرفت رسانه‌ها و ابزارهای ارتباط جمعی، مانند شبکه‌های ماهواره‌ای، وبلاگ‌ها و پایگاه‌های اینترنتی و در این اواخر، شبکه‌های مجازی، این شبهه بیشتر تبلیغ و ترویج می‌شد.

در این سال‌های اخیر بسیاری از آذربایجانی‌ها با استناد به تصور آذربایجان‌ستیزی فردوسی، این سوال برایشان ایجاد شده بود که چرا و چگونه یک جوان آذربایجانی به نام سجاد آیدنلو تخصص مطالعاتی خویش را تحقیق در شاهنامه انتخاب کرده است؟ و کسانی که احساسی‌تر بودند مرا به اوصاف و القابی متهم می‌کردند. در نهایت، در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۸ ضرورت علمیِ تکمیل و تحریر این طرح هفده‌ساله احساس شد. از این روی یادداشت‌های فراوان این چند سال را تدوین و تکمیل کردم و با مراجعه به برخی مآخذ دیگر، برای کامل‌کردن مطالب مربوط، نگارش کتاب آذربایجان و شاهنامه را آغاز کردم و به لطف خداوند نتایج مطالعات هجده‌ساله طی پنج ماه کار پیوسته و شبانه‌روز سرانجام نوشته شد.[۵]

تقدیم‌شده به

در ابتدای این کتاب آمده است:


 
آیا شاهنامه اثری ضد آذربایجان است؟

موضوع کتاب «آذربایجان و شاهنامه» یک مسئلهٔ اجتماعی است

میلاد عظیمی موضوع کتاب آذربایجان و شاهنامه را بک مسئلهٔ ملی و اجتماعی می‌داندː
موضوع کتاب آذربایجان و شاهنامه یک مسئلهٔ علمی صرف نیست و فراتر از آن است. موضوع کتاب یک مسئلهٔ اجتماعی است. یک موضوعی است که با سیاست و سیاست‌زدگی آمیخته شده است و پیوند مستقیم با منافع ملی ما و تمامیت ارضی ما دارد. لازم بود کسی به این شبه‌ها پاسخ دهد و هیچ‌کس شایسته‌تر از دکتر سجاد آیدنلو نبود که این پاسخ را بدهد. ایشان بیش‌ترین اشراف را در تمام مباحث شاهنامه دارد و با پیش‌فرض، سراغ یک موضوع نمی‌رود و یک چیز مهم‌تر اینکه آیدنلو خود آذربایجانی است و این کتاب را کسی نوشته و تقدیم کرده که هم به زبان فارسی علاقه دارد، هم به زبان ترکی و آذربایجانی. آیدنلو نمی‌خواهد به نفع زبان فارسی و شاهنامه، افسانه‌ها و فولکلور مردم آذربایجان را پس بزند. او در موضوعی، کتاب با استناد محکم علمی نوشته، که پر از افراط و تفریط است.[۷]

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

چکیده‌ای از کتاب

یکی از دروغ‌های بزرگ که تکرار شده و می‌شود این است که شاهنامه اثری، ضد آذربایجان و آذربایجانی است. آن‌قدر این ادعای نادرست را در کتاب‌ها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفته‌اند و به آن شاخ و برگ داده‌اند که عده‌ای باورشان شده است. این افراد، به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمت‌ها و دشنام‌ها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمی‌کنند. سجاد آیدنلو، در این کتاب به این ضرورت مهمِ ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ او جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده‌است. او با این بینش روشن و پخته و متین، به این موضوع بسیار حساس ملی پرداخته و حتی یک‌جا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است. فصل‌های این کتاب عبارتند از:

 
کتاب آذربایجان و شاهنامه را موقوفات افشار منتشر کرد

 Y۱)آذربایجان در شاهنامه

 Y۲)ترک/ ترکان در شاهنامه

 Y۳)زبان ترکی در شاهنامه

 Y۴)آذربایجان در روایت‌های ملی – پهلوانی ایران( خارج از شاهنامه)

 Y۵)شاهنامه در آذربایجان

 Y۶)شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی

 Y۷)بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه [۸]

چکیده‌ای از مقالات کتاب

فصل اول: آذربایجان در شاهنامه

در این بخش، جایگاه و نقش آذربایجان و آذربایجانیان در داستان‌های شاهنامه در هر دو بخش روایی (حماسی ـ اساطیری) و به‌اصطلاح تاریخی بررسی شده است. نخستین حضور داستانی این منطقه در شاهنامه، در دورۀ پادشاهی کاووس و با ذکر نام اردویل (اردبیل) است که آزمون تعیین جانشین شهریار ایران (کی‌کاووس) در آنجا برگزار می‌شود و کیخسرو بعد از کامیابی در این کار، آتشکدۀ مهم و معروف آذرگشسپ را در اردبیل می‌سازد.[۸]

فصل دوم: ترک/ ترکان در شاهنامه

در این بخش توضیح داده شده که تورانیان، در شاهنامه، با ایرانیان هم‌تبار و ساکن شرق و شمال شرق ایران هستند؛ ولی چون در تاریخ واقعی ایران، همسایگان شرقی و شمال شرقی ایرانیان «ترک» بودند، به‌تدریج دو واژه/ مفهوم «تورانی» و «ترک» با هم درآمیخته و در معنا، معادل یکدیگر به کار رفته و «توران» نیز با «ترکستان» یکی پنداشته شده است.[۸]

فصل سوم: زبان ترکی در شاهنامه

امروزه، زبان مادری و بومی و محلی اهالی آذربایجان، ترکی آذربایجانی است، در فصل سوم این کتاب، به موضوع زبان ترکی در شاهنامه پرداخته شده است. از زمان ظهور اقوام و قبایل ترک در سدۀ ششم میلادی و جهان‌گشایی‌های آنها از آسیای میانه تا شرق اروپا، زبان ترکی در این مناطق شناخته شده بوده و با زبان‌های رایج در این نواحی روابط مختلفی داشته است. ایرانیان نیز از دورۀ پیش از اسلام زبان ترکی را می‌شناختند و با آن دادوستد زبانی داشتند. به همین مناسبت در داستان‌های شاهنامه هم از زبان و خط ترکی نام رفته و هم از سخن‌گفتن و نوشتن به این زبان و خط. خود فردوسی نیز به سبب اینکه در زبان فارسی روزگار وی شماری واژۀ ترکی وارد شده بوده و او هم از زبان طبیعی و هنجار خویش استفاده می‌کرده است، ده لغت و نه اسم خاص ترکی و یک صفت نسبی ساخته‌شده از لغتی مغولی را در سرایش شاهنامه به کار برده است که در این فصل دربارۀ این لغات و اسامی بحث می‌شود و شواهد آنها داده می‌شود.[۸]

فصل چهارم: آذربایجان در روایت‌های ملی – پهلوانی ایران( خارج از شاهنامه)

نویسنده با تحقیق در بعضی منابع اوستایی، پهلوی، فارسی و عربی، روایت‌های ملی ـ پهلوانی غیر از شاهنامه تحقیق و تفحص کرده و حضور آذربایجان در داستان‌های اساطیری، حماسی، پهلوانی و آیینی ایران بررسی کرده است و روابط شخصیت‌های حماسی ـ اساطیری با آذربایجان در چهل و شش عنوان به تفصیل مشخص کرده است. آیدنلو در آخر به این نتیجه رسیده که آذربایجان در سنّت داستانی و آیینی ایران، بیرون از متن شاهنامه نیز جایگاه مهمی دارد؛ چنان‌که خاستگاه و سرزمین اساطیری و نخستین ایرانیان است، از طرف دیگر، بنا بر روایتی، بزرگ‌ترین و مشهورترین جشن ملی ایرانیان، نوروز، آنجا پایه‌گذاری شده است. چهار فصل آغازین این کتاب، تحقیق در جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و دیگر اخبار ملی ـ پهلوانی ایران است و بخش دوم کتاب یعنی از فصل پنجم تا هفتم، موقعیت شاهنامه در آذربایجان و شیوه و انواع توجهات آذربایجانیان به این اثر از سدۀ پنجم تا دورۀ معاصر مورد بررسی قرار گرفته است.[۸]

فصل پنجم: شاهنامه در آذربایجان

فصل پنجم با عنوان «شاهنامه در آذربایجان» مفصل‌ترین گفتار کتاب است و در سیزده موضوع با شواهد متعدد و مستند، نشان داده شده است که شعرا و نویسندگان آذربایجانی از حدود بیست تا سی سال بعد از پایان نظم شاهنامه در خراسان، تا امروز، در آثار خویش به هر دو زبان فارسی و ترکی بارها با احترام و علاقه از فردوسی و شاهنامه یاد کرده‌اند. آن‌ها گاه با تنوع و جزئیات خیره‌کننده به نام‌ها و داستان‌های حماسۀ ملی ایران اشاره کرده یا تفسیرهایی از آنها به دست داده‌اند. مسائلی از این قبیل نیز در این فصل بررسی و تبیین شده است.[۸]

فصل ششم: شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی

پژوهش‌های محققان آذربایجانی، دربارۀ فردوسی و شاهنامه بخش مهم دیگری از موضوع این کتاب است که به سبب اهمیت و تفصیل بیشتر، در فصلی مستقل، بحث شده است. نویسنده در این فصل سیزده نفر از شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجان را معرفی را می‌کند و کتاب‌ها و مقالات ایشان را با رعایت ایجاز مرور می‌کند و هجده نفر از استادان و پژوهندگانی را که زمینۀ تحقیق و تخصص آنها غیر از شاهنامه‌پژوهی است، اما دربارۀ فردوسی و شاهنامه نیز قلم زده‌اند معرفی و بررسی می‌کند. در آخر این نتیجه به دست می‌آید که افزون بر فضل تقدم آذربایجان در شاهنامه‌شناسی علمی و جدید، به اعتبار مقالات زنده‌یاد تقی‌زاده، شماری از بهترین، عالمانه‌ترین و جریان‌سازترین کتاب‌ها و مقالات این حوزۀ تخصصی نیز به قلم شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی به‌ویژه استادان فقید دکتر ریاحی و دکتر سرکاراتی نوشته شده و آذربایجان در کارنامۀ فردوسی‌شناسی، سهم بسیار بزرگ و تأثیر نمایانی دارد.[۸]

فصل هفتم: بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه

در فصل پایانی کتاب، نویسنده با احترام کامل به شخصیت فرهنگی منتقدانی که در نقد فردوسی و شاهنامه مطالبی نوشته‌اند، مهم‌ترین و اصلی‌ترین دیدگاه‌ها، پرسش‌ها و انتقادهای آنها را، نسبت به شاهنامه در ۷۶ عنوان طرح و بررسی کرده است. با مطالعۀ این کتاب و دقت در اسناد، قراین و گواهی‌های فراوان و گوناگون موجود در آن، این نکته بر همۀ خوانندگانِ دقیق و منطقی، کاملاً آشکار می‌شود که هم آذربایجان و آذربایجانیان در شاهنامه و روایت‌های ملی ـ پهلوانی ایران بسیار مورد توجه و احترام بوده‌اند و هم در طول هزار و چهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه می‌گذرد، در آذربایجان، از فردوسی و شاهنامه بسیار استقبال شده است و آذربایجانی‌ها با علاقه و احترام تمام به گونه‌های مختلف به آن توجه کرده‌اند. [۸]

پیش‌نهاد دکتر آیدنلو به محققان مناطق دیگر ایران

می‌توان موضوع کتاب «آذربایجان و شاهنامه» را با تغییراتی در موضوع و فصل‌بندی‌‌ها در مناطق و استان‌های دیگر ایران هم کار کرد و کتاب‌هایی با عنوان خراسان و شاهنامه، اصفهان و شاهنامه، فارس و شاهنامه و ... نوشت و مطالب بسیار مهمی در ارتباط با آن منطقه و رویکردی که طی هزار سال در آن دیار نسبت به شاهنامه بوده است، پیدا کرد. روایت‌ها و آیین‌های مختلفی دربارهٔ شاهنامه در مناطق مختلف ایران وجود دارد که هنوز جزئی بررسی نشده است. اگر به موضوع شاهنامه و مناطق دیگر، به تفکیک، بررسی شود انشاالله در کنار «آذربایجان و شاهنامه» هفت هشت جلد کتاب خواهیم داشت و دراین صورت هزاران سند و شاهد دربارهٔ حضور هزارسالهٔ شاهنامه در جهات مختلف برای ما آشکار خواهد شد. [۷]

در نقد و تحسین آیدنلو و آذربایجان و شاهنامه

جعفر یاحقی

 

یکی از کارهای بسیار خوب این کتاب بخش نقد آرای منصفانهٔ منتقدان و محققان آذربایجانی بر شاهنامه است. دکتر آیدنلو با کمال خونسردی و کمال دقت علمی، آرای ایشان را بیان کرده و نقد کرده جواب علمی و فنی داده است که هر شخص می‌تواند آن‌ها را قبول کند. این کتاب یک پژوهش دقیق و کامل است و به دانشجویان و محققان توصیه می‌کنم که به این کتاب مراجعه کنند.[۷]

میلاد عظیمی

 

همی‌تاز تا آذرآبادگان
به جای بزرگان و آزادگان

خواندن برخی کتاب‌ها شوق‌آور است. از بس مفید و بدیع است. از بس نویسنده، خرد و دانش و اعتدال و پختگی در کار کتابش کرده است. آذربایجان و شاهنامه؛ نوشتۀ دکتر سجاد آیدنلو چنین کتابی است. مقالات و کتاب‌های خوب زیادی از آیدنلو خوانده‌ام اما این کتاب چیز دیگری است. اوج کار اوست. حاصل هجده سال تحقیق اوست.نشان‌دهندهٔ اشراف حیرت‌آور او به هر آن ‌چیزی است که دربارۀ شاهنامه نوشته شده است.نام آیدنلو با نوشتن این کتاب ماندگار خواهد بود؛ به‌عنوان یک شاهنامه‌شناس برجسته و یک خادم نجیب انسجام ملی و یکپارچگی ایران. یکی از دروغ‌های بزرگ که تکرار شده و می‌شود این است که شاهنامه اثری است ضد آذربایجان. اینکه در شاهنامه آذربایجانی‌ها تحقیر شده‌اند. آن‌قدر این ادعای نادرست را در کتاب‌ها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفته‌اند و به آن شاخ و برگ داده‌اند که عده‌ای باورشان شده است. به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمت‌ها و دشنام‌ها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمی‌کنند. باید به این ادعاها و اتهام‌ها و انتقادات پاسخ داده می‌شد. آیدنلو به این ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده است و او با روش علمی و محققانه و در کمال ادب و فروتنی به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده‌ است. آیدنلو خود آذربایجانی است. او کتابش را هم به «همۀ آذربایجانیان فهیم و فرهیخته‌ای» تقدیم کرده که «هم زبان و ادبیات ملی- میهنی خویش، فارسی، را عزیز می‌شمرند و می‌خوانند و هم زبان و ادبیات مادری- محلی خویش، ترکی آذربایجانی را». او با این بینش روشن و پخته و متین به این موضوع بسیار حساس و ملی پرداخته و حتی یک‌جا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است. فصل پایانی کتاب محشر است! آیدنلو انگشت درکرده و در همه جهان هرجا سخنی قابل نقل و نقد از منتقدان آذربایجانی شاهنامه یافته، نقل کرده و به آنها پاسخ داده است.

تا نخوانید ندانید! کاش این فصل به صورت کتابی مجزا هم منتشر شود. این کتاب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرده و الحق سزاوارترین جا برای چاپ کتابی که چنین به ملیت ایرانی و زبان فارسی و وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران خدمت می‌کند، بنیاد موقوفات است. کاش ایرج افشار بود و این کتاب را می‌دید. افشار، آیدنلو را دوست داشت و آثارش را با لذت می‌خواند؛ اگر بود با ذوق و سرفرازی، کتاب آیدنلو را برای ایران‌شناسان می‌فرستاد و در مجلات معرفی می‌کرد. حتما به آیدنلو نامه می‌نوشت و از او تشکر می‌کرد. آذربایجان و شاهنامه کتابی است که باید در تمام کتابخانه‌های عمومی و دانشگاهی ایران باشد. به قلم شریف سجاد آیدنلو بوسه می‌زنم و به او درود می‌فرستم.[۷]

جواد درخشیده‌لر

کتاب در سه بعد اهمیت دارد:

  • اولاً کار دکتر آیدنلو از نظر شاهنامه‌شناسی مهم است.
  • دوماً این کتاب از نظر آذربایجان‌شناسی مهم است. ما در مورد آذربایجان به ندرت تحقیق کردیم و کار و بررسی اصیلی در این زمینه نداریم. کتاب آذربایجان و شاهنامه کتاب روشمند و دقیق دربارة آذربایجان است. این کتاب وقتی اهمیت پیدا می‌‌کند که یک عده‌ از دوستان ما تمایل دارند هویت آذربایجان را تغییر بدهند. این کتاب به شبه‌های این دوستان پاسخ می‌دهد. کتاب آذربایجان و شاهنامه می‌تواند یک الگویی باشد که برای آیین‌‌های مختلف شاهنامه در مناطق دیگر نیز باشد.
     
    دکتر جواد درخشیده‌لر و سجاد آیدنلو
  • سوماً روش‌شناسی کتاب مهم است. ما امروزه در روش‌شناسی در انحطاط به سر می‌بریم. این کتاب هشتصد صفحه است و هشتصد و هجده عنوان دارد. در این کتاب از عبارت‌پردازی به هیچ عنوان پیدا نمی‌شود. کتاب موجز و منسجم نوشته شده است. ساختار کتاب محکم و منظم است. به همة منابع توجه شده است.[۹]


تکه‌ای از کتاب

آذربایجان/ آذرآبادگان جایگاه بزرگان و آزادگان معرفی شده است به صراحت و قطعیّت احترام و والایی آذربایجان و اهالی آن ار در شاهنامه نشان می‌دهد و به‌تنهایی و بدون توجه به موارد دیگر تأیید می‌کند که آذربایجان و آذربایجانیان در جهان شاهنامه و نگاه فردوسی چه مقام ستوده و شایسته‌ای دارند. به نظر نگارنده بیت مذکور یکی از بهترین و و زیباترین ابیات ستایش آذربایجان و مردمانش در سراسر ادب فارسی است و گواه سخت روشن و استواری برای بطلان خرده‌گیری‌ها و بهانه‌جویی‌های عدّه‌ای است که بدون خواندن شاهنامه و دقّت در این گونه ظرایف آن، می‌کوشند فردوسی و حماسهٔ ملی ایران را به‌نادرست مخالف آذربایجان و آذربایجانیان معرفی بکنند.[۱۰]

مشخصات کتاب‌شناختی

«آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان» نوشته سجاد آیدنلو ۷۷۸ صفحه دارد، شمارگان کتاب ۱۱۰۰ نسخه است. در نیمهٔ اول سال ۱۳۹۹ برای اولین بار توسط بنیاد موقوفات افشار با همکاری نشر سخن چاپ شده است. آیدنلو در این کتاب از ۸۱۸ منبع استفاده کرده است.[۸]


پانویس

  1. «آذربایجان و شاهنامه». 
  2. آیدنلو، سجاد. آذربایجان و شاهنامه۳۳ص.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «آذربایجان و شاهنامه منتشر می‌شود». 
  4. آیدنلو، سجاد. آذربایجان و شاهنامه۳۵ص.
  5. آیدنلو، سجاد. آذربایجان و شاهنامه۲۵ و ۲۶ص.
  6. سجاد، آیدنلو. آذربایجان و شاهنامه.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «آذربایجان و شاهنامه». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ ۸٫۶ ۸٫۷ ۸٫۸ «آیا شاهنامه اثری ضد آذربایجان است؟». 
  9. «مصاحبه باآقای درخشیده‌لر دربارهٔ آذربایجان و شاهنامه». 
  10. سجاد، آیدنلو. آذربایجان و شاهنامه ص۶۹.

منابع

پیوند به بیرون