آناهیتا آروان

زمینهٔ کاری فرهنگی‌هنری
زادروز ۲۷شهریور۱۳۵۴
رامسر
محل زندگی رامسر
کتاب‌ها بگذار تروا بسوزد، پسرم قدش بلند است
همسر(ها) ندارد
مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد پژوهش هنر

آناهیتا آروان داستان‌نویس و پژوهشگر و مربی فرهنگی‌هنری است.

* * * * *

آناهیتا آروان فعالیت ادبی خود را از سال۱۳۷۹ آغاز کرد. وی در نشریه‌هایی همچون کیهان‌بچه‌ها، رشد معلم، رشد نوجوان، الف‌یا و روزنامه جام‌جم قلم زده است. نخستین مجموعه‌داستانش با نام پسرم قدش بلند است در سال۱۳۸۴ منتشر شد.
او با نگارش رمان بگذار تروا بسوزد جایزهٔ ادبی پروین را در هفتمین دوره به‌سال۱۳۹۷ از آنِ خود کرد.






از میان یادها

 
تعریفِ خاطرهٔ چاپ نخستین داستانش در مراسم رونماییِ پایگاه نقد داستان

رؤیایی که به باور رسید[۱]

آناهیتا آروان در خاطرش هست نخستین بار که نویسنده‌ای داستانش را خواند و برایش نظر نوشت، بیست‌وپنج سالش بود. به‌زعم خودش در آن روزگار نویسنده دست‌نیافتنی بود و اگر صاحب‌نظری پیدا می‌شد که نوشته‌ای را بخواند به معجزه‌ای می‌مانست. خسرو باباخانی داستانش را خوانده بود و برایش این‌چنین نوشته بود:
නسرکار خانم آناهیتا آروان با سلام و عرض اردات خدمت شما و خانوادهٔ محترمتان.
داستان بدون اسم شما از طریق دوستی به دست ما رسید. همان داستانی که دربارهٔ قلیچ‌قناری است. در جلسهٔ داستان کیهان‌بچه‌ها به‌تاریخ ۱۰/ ۹/ ۷۹ طرح شد و خوشبختانه همان طور که انتظار داشتم موردتوجه جمع قرار گرفت. جا دارد به‌خاطر استعداد درخشان و قلم توانایی که دارید، از شما تشکر کرده و تبریک بگویم؛ اگرچه من اصلاً نمی‌توانم قبول کنم شخصیت‌های داستانی شما پسر هستند، همه‌اش به نظرم می‌رسد دختر باشند، بگذریم. می‌خواستم اجازه بگیرم تا داستان را در مجلهٔ کیهان‌بچه‌ها چاپ کنیم. خواهش می‌کنم نامی هم برای داستان انتخاب کنید. دیگر اینکه در صورت تمایلِ شما، ما از همکاری‌تان بسیار استقبال می‌کنیم و منتظر آثار خوبتان هستیم.
برادر شما خسرو باباخانی. ۱۵/ ۱۰/ ۷۹ න

آناهیتا خشکش زده بود. نامه را چندین بار خواند تا این رؤیا را باور کند، آرزویی که هر شب با کورسوی امیدی زمزمه می‌کرد.


جوابیه[۲]

پس از اینکه آناهیتا آروان جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی را برای رمان بگذار تروا بسوزد در سال۱۳۹۷ دریافت کرد، الهام فلاح که خود نیز از برندگان دورهٔ پیشین جایزهٔ پروین بود، اظهار کرد: «در مصاحبه‌ای که قبلاً انجام دادم و هیچ‌وقت منتشر نشد عرض کرده بودم که با احترام به تمام عزیزانی که در مسابقات پارالمپیک شرکت می‌کنند حس برنده‌‌شدن در مسابقهٔ پروین برای من مانند قهرمان‌‌شدن در مسابقات پارالمپیک است. مردم قهرمان المپیک را می‌شناسند؛ اما قهرمان پارالمپیک را نه.» و ادامه می‌دهد: «من در انتها از شکل برگزاری اختتامیه به‌عنوان یک نویسندهٔ زن انتقاد می‌کنم. این جایزه به‌دلیل جنسیتی‌بودنش یک پای لنگ داشت و مکان برگزاری آن هم به‌شدت آن را تنزل داد. با تمام احترامی که به رهبر انقلاب و خانوادهٔ او قائل هستیم مکان برگزاری این جایزه ابداع بسیار بی‌معنایی بود و بر این مسئله صحه گذاشتند که ادبیات زنان مانند سفرهٔ ختم انعام و چیزهایی شبیه آن است. به شکل برگزاری مراسم اختتامیه اعتراض و انتقاد دارم. اگر من به‌جای دورهٔ قبل در این دوره کاندیدا می‌شدم و مطلع می‌شدم که چگونه قرار است برگزار شود، در مراسم شرکت نمی‌کردم. اما برگزاری جایزه به این شکل هم وجههٔ این جایزه را پایین آورد هم وجههٔ مکان را.»
آروان، فلاح را این‌گونه پاسخ گفت: «شاید انتظار می‌رود به‌عنوان نویسندهٔ زن، از چنین دیدگاه به‌ظاهر فمنیستیِ آوانگاردی جانب‌داری کنم؛ اما چه کنم که از نظر من، ‌نه جوایز ادبی، برخلاف نظر ایشان، بلکه کمبود دیدگاه‌ها و برخوردهای حرفه‌ای و‌ اظهارات پوسته‌ایِ کم‌خودبینانه‌اند که نتیجهٔ معکوس می‌دهند؛ بنابراین نخست اینکه‌ من نیز با احترام به ایشان و به همهٔ بانوان نویسنده که افتخار به‌دست‌آوردن این جایزه را داشته‌اند و یا در آینده چنین افتخاری نصیبشان خواهد شد و‌ با احترام به همهٔ قهرمانان تمامی دوره‌های تاریخ چه المپیکی، چه پاراالمپیکی و چه غیرالمپیکی، همچنین به‌عنوان یکی از نویسندگان که افتخار دریافت جایزهٔ شکوهمند پروین را داشته‌ام، عرض می‌کنم هرچه فکر کردم شباهتی میان جایزهٔ پروین و پارا‌المپیک نیافتم مگر یک چیز؛ آن هم اینکه چنین حسی تنها در صورتی درست است که نویسنده‌ای اثرش را دچار معلولیت ادبی تلقی کرده باشد که بعید می‌دانم و باز اگر چنین است کاملاً شخصی است و ارتباطی به اصل این جایزه و یا سایر برندگان هشت دورهٔ آن و دوره‌های آتی ندارد. گرفتن هر جایزهٔ ادبی چه دولتی باشد چه خصوصی، شاید فرصتی است تا برای دقایقی هرچند کوتاه، به تماشای انسانی بایستیم که در یک ماراتن نفس‌گیر با خودش و با تمام جهان، توانسته رنج را به زیبایی تبدیل کند بی‌آنکه در ابتدا تماشاگری داشته باشد. و هنر چیزی جز این نیست.
دو اینکه با احترام به انتقاد و اعتراض ایشان، معتقدم اعتبار هیچ جایزه‌ای از جمله جایزهٔ پروین ربطی به مکان ندارد که اگر اختتامیه‌اش در پژوهشکدهٔ فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد معتبرتر باشد و وجهه‌اش بالاتر رود یا اگر به هر دلیل در حسینیه برگزارش کردند تنزل بیابد. ضمن اینکه ‌عزت و شرافت حسینیه اگر بیشتر نباشد کمتر از تالار هم نیست و اگر شأن جایزه را بالا نَبَرد چیزی هم از آن کم نمی‌کند. تقدس مکان هم معلوم است ربطی به این یا آن مراسم ندارد که دچار نوسان شود. پس نگرانی برای پایین‌آمدن شأن مکان هم محلی از اعراب ندارد. مگر جایزهٔ کتاب حبیب غنی‌پور در مسجد کوچک جوادالائمه برگزار نمی‌شود؟ مگر طی این سال‌ها ‌نویسنده‌ها فارغ از جنسیت و جناح با افتخار برای دریافت جایزه به آنجا نرفته‌اند؟ رضا امیرخانی درست گفته بود که بسیار خشنودم از اینکه تنها جایزهٔ ادبی در جهان را دریافت می‌کنم که برای دریافت آن مجبور هستیم کفش‌هایمان را در بیاوریم. حالا مثلاً اگر آکادمی نوبل جایزه‌اش را به‌جای ‌تالار باشکوه همیشگی و ضیافت شام شاهانه، جای دیگری برگزار کند، از وجهه و اعتبار جایزه‌اش کم می‌شود؟ یا اگر جایزهٔ ادبیات داستانی بیلیز زنان، ‌همان اورنج سابق‌، جای دیگری جز مکان همیشگی‌اش برگزار شود، تنزل خواهد یافت؟ ‌در مثل که مناقشه نیست، الهام فلاح جایزهٔ جلال و جایزهٔ ‌پروین را با المپیک و پارا‌المپیک و اختتامیهٔ امسال پروین را با ختم انعام مقایسه می‌کند، من با نوبل و بیلیز مقایسه‌اش می‌کنم. و سوم...

جز حقیقت هر آنچه می‌گوییمهایهویی و بازی و هوسی است

پروین اعتصامی
دیگر هیچ.
آناهیتا آروان، ۷مرداد۱۳۹۷»

آشنایی‌اش با آثار سیمین و جلال

آروان وقتی در کتاب‌های دبیرستانش افتتاحیهٔ رمان سووشون را می‌خواند به‌وجد می‌آید و پیگیر آثار سیمین می‌شود. با خواندن چند صفحه از غرب‌زدگی نیز در همان کتاب‌های دبیرستان، نوشته‌های جلال را هم دنبال می‌کند.


زندگی و یادگار

سال‌شمار

  • ۱۳۵۴ زادهٔ بیست‌وهفتم شهریور در رامسر
  • ۱۳۷۹ آغاز فعالیت ادبی
  • ۱۳۸۴ انتشار مجموعه‌داستان پسرم قدش بلند است
  • ۱۳۸۶ برگزیدهٔ بخش سرمقاله به‌همراه محمدرضا بایرامی در هشتمین جشنوارهٔ دوسالانهٔ مطبوعات کودک و نوجوان
  • ۱۳۹۱ برگزیدهٔ بخش بازآفرینی و بازنویسی متون کهن در شانزدهمین جشنوارهٔ بین‌المللی قصه‌گویی
  • ۱۳۹۶ انتشار رمان بگذار تروا بسوزد
  • ۱۳۹۷ برندهٔ هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی در بخش رمان برای رمان بگذار تروا بسوزد

گذری بر زندگی

آناهیتا آروان در شهر رامسر پا به این دنیا گذاشت. فرزند ارشد یک خانوادهٔ چهارنفره است و یک برادرِ کوچک‌تر از خود دارد. مدتی از زندگی را در شهر بروجرد گذراند و دوباره به رامسر بازگشت. او در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی محض مدرک کارشناسی و در رشتهٔ پژوهش هنر، کارشناسی ارشد را گرفت.

 
دریافت جایزهٔ پروین

کوشش‌ها[۳] [۴] [۵]

آناهیتا آروان مربی‌گریِ مرکز فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رودسر در استان گیلان را بر عهده دارد. وی از سال۱۳۷۹ بیش از یک دهه در مجلهٔ کیهان بچه‌ها مشغول بود. در نشریهٔ شاپرک مسئولیت بخش شعر و داستان را بر عهده داشته است. آروان از اعضای طرح پالایش کتاب بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و همچنین تدوین فرهنگ قصه‌شناسی یلداست. در هفتمین دورهٔ جشنوارۀ داستانی یوسف از داوران نهایی و ویراستار آثار برگزیدهٔ همان دوره بوده است. او در مجلهٔ الفیا قلم زده است و در پایگاه نقد داستان، داستان‌های نویسندگان جوان را نقد می‌کند. آروان از مدرسان دورهٔ داستان‌نویسی آل‌ِجلال در سال۱۳۹۷ بوده است.

از نگاه دیگران

رضا امیرخانی

بینش‌ها

دربارهٔ آثارش

آروان بگذار تروا بسوزد را می‌گوید:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

پسرم قدش بلند است در نگاه نویسنده‌اش:[۷]

دیدگاه‌هایش

 Yجایزه ادبی پروین اعتصامی:
جایزهٔ پروین به‌خاطر اعتبارش تأثیرگذار خواهد بود. بردن جایزه باعث می‌شود تعداد مخاطبان یک نویسنده بالا برود. به‌نظرم برگزیده‌شدن در جشنواره‌ها، انتظارها را از نویسنده بالا می‌برد. زمانی که مخاطب با اثر برگزیده روبه‌رو می‌شود انتظار دارد اثر قابل‌توجه باشد و این طبیعی است. [...] قطعاً جایزه‌ها تأثیرگذار هستند به‌ویژه جوایزی مانند جایزهٔ پروین که بسیار معتبر است.[۸]

 Yرونق ادبیات داستانی در کشور:
من موافق چنین نظری نیستم که ادبیات داستانی ما بی‌رونق است. از نظر من ادبیات داستانی ما نه‌تنها بی‌رونق نیست بلکه در سال‌های اخیر موفق بوده است. [...] کارها در این سال‌ها به‌قدری قابل‌توجه و خواندنی بوده که مخاطبان را درگیر کرده‌اند و آن‌ها کارهای نویسنده‌ها را دنبال می‌کنند. این موضوع به‌معنای این است که به داستان‌های داخلی اعتماد دارند و آن‌ها را می‌خوانند؛ بنابراین قبول ندارم که مخاطبان به آثار ترجمه توجه دارند و ادبیات داستانی ما رونق ندارد. من حتی معتقدم در این سال‌ها ادبیات داستانی ما پررنگ‌تر شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

 Yکامیابی زن‌ها در ادبیات داستانی:
نویسندگان خانم کارهای بسیار برجسته‌ای ارائه کرده‌اند. می‌توان گفت در این سال‌ها کارهای بسیار قابل‌توجهی داشته‌ایم. خانم‌ها در زمینه‌هایی کار کرده‌اند که به نظر می‌رسید تا سال‌های پیش قلمرو مردان بوده است؛ مانند مضامین مربوط به جنگ. [...] خانم‌ها در عرصهٔ داستان‌نویسی بسیار حرفه‌ای عمل می‌کنند. آن‌ها داستان را جدی گرفته‌اند و کاملاً حرفه‌ای می‌نویسند. همچنین زن‌ها پیگیرانه و با صبوری کار می‌کنند و طبیعی است که حرفه‌ای با آن‌ها برخورد شود و مخاطبان حرفه‌ای‌تر داشته باشند. از طرف دیگر خودباوری و ایمان‌به‌خویشتن در آن‌ها بسیار بالا رفته است. همچنین توانایی بیرون کشیدن حس‌های ناب انسانی به‌ویژه حس‌های زنانه در اتفاقات خیلی‌خیلی ساده، کاری است که داستان‌نویس‌های زنِ ما در چند سال اخیر در آثارشان انجام دادند. برگزیده‌های بسیاری از جوایز در سال‌های گذشته خانم‌ بودند که این نشان می‌دهد آن‌ها گوی سبقت را از آقایان ربوده‌اند. حادثه‌محوری آثار داستانی زن‌ها، ژرف‌نگری در اتفاقات ساده و بیرون کشیدن حس‌های ناب و ناشناخته از این اتفاقات شاید دلایل موفقیت داستان‌نویسان زن باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


دیگران در نگاهش

استادها

آروان، خسرو باباخانی را نه‌تنها یک معلم، بلکه رفیقی می‌داند که همیشه راه و چاه را نشانش داده و همچنان از او می‌آموزد.

علت شهرت

آثار و منبع‌شناسی

 
پسرم قدش بلند است
 
بگذار تروا بسوزد

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

مجموعه‌داستان

  • پسرم قدش بلند است،۱۳۸۴

رمان

  • بگذار تروا بسوزد،۱۳۹۶


جوایز و افتخارات[۹]

آناهیتا آروان در هشتمین جشنوارهٔ دوسالانهٔ مطبوعات کودک و نوجوان به‌سال۱۳۸۶ به‌طور مشترک با محمدرضا بایرامی برگزیدهٔ بخش سرمقاله شد. در شانزدهمین جشنوارهٔ بین‌المللی قصه‌گویی به‌سال۱۳۹۱ وی را در بخش بازنویسی و بازآفرینی متون کهن برگزیدند. او از برنده‌های جشنوارهٔ «طنز تحفهٔ طهرون» بوده است. رمان بگذار تروا بسوزد نویسنده‌اش را در هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی به‌سال۱۳۹۷ شایستهٔ تقدیر کرد.

بررسی موردی چند اثر

چند سطر از داستان پسرم قدش بلند است:
پسر من قشنگ است. عروسم باید قشنگ باشد. کی را برایش بگیرم؟ دختر حاج‌علی‌اکبر را؟ نه. نه. قدش بلند نیست. پسرم قدش بلند است؛ عروس بلندبالا می‌خواهم. مثل عروس مرحوم ذوالفقاری که سرش را خَم می‌کند تا از زیر طناب رخت، رد بشود. دختر مهری‌خانم خوب است، قدش هم بلند است؛ ولی یک‌کمی بدگِل است. دماغش مثل دماغ مهری‌خانم کوفته‌قل‌قلی است. مسعود هم که دختر ندارد همه‌اش پسر دارد. تازه خودش هی دنبال عروس می‌گردد.[۱۰]

پسرم قدش بلند است

مجموعه‌داستان پسرم قدش بلند است برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است و هشت داستان دارد با نام‌های قفس، درخت سیب، آسمون فیروزه، بوی گل پیراهن، نذرونیاز، پسرم قدش بلند است، دل‌عسلی‌ها و وقتی انار می‌ترکد.
داستان قفس علاقهٔ پسری به نام قلیچ را به پرنده‌ها روایت می‌کند. درخت سیب شیفتگی دختربچه‌ای به درخت را نشان می‌دهد. در داستان آسمون فیروزه مردی که زنش مُرده است به خواستگاری دختر نوجوانی می‌رود و سادگی دختر به تصویر کشیده می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد نویسنده با لحنی شاعرانه میان سطرهای داستان پسرم قدش بلند است باورهای نادرست اجتماعی را مذموم می‌شمارد و به‌دور از شعارزدگی، ذهن مخاطب را تسخیر می‌کند.[۱۱]
رضا امیرخانی به‌سال۱۳۸۷ در یادداشت کوتاهی گفته است: «شاید بهترین کتابی است که اخیراً خوانده‌ام. داستان‌هایی به‌شدت حسی با نثری دخترانه. درختِ سیب یكی از بهترین داستان‌هایی است كه در چند سالِ اخير خوانده‌ام. كتاب را اگرچه دفترِ ادبياتِ كودك و نوجوان درآورده است؛ اما به‌گمانِ من مخاطبِ بزرگ‌سال نيز دارد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد ُ

بُرشی از رمان بگذار تروا بسوزد:
می‌روم کنار بخاری. بخاری گُرگُر می‌سوزد. تمام جرئتم را جمع می‌کنم تا به میز دونفرهٔ کنار پنجره نگاه کنم. خود میز چندان اهمیتی ندارد. خاطره‌اش آزارم می‌دهد. چقدر با خودم کلنجار می‌روم که به میز نزدیک شوم یا نه. به عطا نگاه می‌کنم. دستش را روی بخار فنجان چای نگه داشته. دست‌هایم را توی جیب پالتو می‌گذارم و آرام‌آرام به میز دونفره نزدیک می‌شوم، به میز نه، به پنجره‌اش نزدیک می‌شوم؛ یعنی وانمود می‌کنم که می‌خواهم بیرون را تماشا کنم و همین کار را هم می‌کنم.[۱۲]

بگذار تروا بسوزد

رمان بگذار تروا بسوزد با راوی اول‌شخص، عشق و وفاداری به معشوق را روایت می‌کند. داستان با میخ طویله‌ای آغاز می‌شود که یادگاری از عشق است. میخی که اکبر نامزدِ خاله صبورا به دیوار کوبیده است و بعد از مرگ زودهنگامش، خاله صبورا دلش نیامده میخ را از دیوار بِکَند و تن بی‌جان اکبر را هم به‌اصرار خاله صبورا پشت دیوار باغ به خاک سپرده‌اند. راویِ داستان دختری چهل‌ساله است که ریشهٔ وفاداری به معشوق را در خانواده‌اش با میخ نشان می‌دهد و راهیِ سفری می‌شود برای پیداکردن پسری که هشت سال عاشقش بوده و ناگهان غیبش زده است. در این سفر دوست مشترکشان هم به کمکش می‌آید.[۱۳] شخصیت اصلی داستان که فروغ نام دارد به‌باور نویسنده‌اش الگو و نماد کسی یا چیزی نیست؛ هر شخصیت داستانی به‌سان یک زندگی است از میان میلیون‌ها زندگی. در این داستان هر اتفاقی از صافی ذهن و ادراک فروغ می‌گذرد؛ به همین دلیل انگیزهٔ روایت در این رمان بیشتر زنانه است و حس‌ها زنانه‌اند.
حسام آبنوس در ابتدای گفت‌وگویی که با آروان داشت، توصیه می‌کند بگذار تروا بسوزد خوانده شود؛ چون نویسنده‌ای باسواد و مسلط‌به‌داستان پشت آن قرار دارد و بیش و پیش از هرچیز در روبه‌روشدن با آن لذت خواندن به مخاطب منتقل خواهد شد. شخصیت‌ها و رویدادها و جغرافیای اثر متمایزند و نویسنده تلاش کرده قصه بگوید و شخصیت‌هایی باورپذیر برای خواننده بسازد. این رمانِ تقدیرشده، مرکزگریز و آپارتمان‌گریز است؛ بدون هیاهو توجه یک جایزهٔ ادبی را به خود جلب کرده است و در صورت توزیع مناسب با اقبال خوانندگان نیز روبه‌رو خواهد شد. ریتم این اثر هر خواننده‌ای را پای خود نگه می‌دارد و می‌تواند با خواننده ارتباط برقرار کند.[۱۴]
مریم برادران این رمان را چنین می‌بیند:

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

انتشارات سورهٔ مهر و انتشارات علمی‌فرهنگی

تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها

مجموعه‌داستان پسرم قدش بلند است به چاپ سوم خود دست یافته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نوا، نما و نگاه

 
صفحهٔ نخستِ داستانِ نخستِ مجموعه‌داستان پسرم قدش بلند است
 
صفحهٔ نخستِ رمان بگذار تروا بسوزد













پانویس


منابع

  • آروان، آناهیتا (۱۳۸۴). پسرم قدش بلند است. تهران: سوره مهر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۷۵-۰۵۸-۸.

پیوند به بیرون