ققنوس

نسخهٔ تاریخ ‏۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۱ توسط پرواز (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = ققنوس |تصویر = |اندازه تصویر = |زیرنویس تصویر = |...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

از تاریخی که نیما ققنوس را منتشر کرد چالشی میان شعر نو و سنتی آغاز شد یعنی به تاریخ ۱۳۱۶. شاید بسیاری شعر «افسانه» را اغاز شعر نو و نیمایی بدانند اما در آن هنگام که شاعر بیست و اندی سال داشت آتقدر هم شهرت و تجربه نداشت که بتواند راهی جدید را پیش بگیرد و سبکی جدید را بنا گذارد. آن زمان که افسانه سروده شد و در روزنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی منتشر شد؛ هم‌زمان شعر «ای شب» هم در روزنامه ملک‌الشعرا بهار منتشر شد و بنا بر عقیده بسیاری این شعرها را می‌توان با منطق شعر سنتی خواند پس نمی‌توانند آغازگر شعر نو باشند. در نهایت می‌توان گفت؛ این دو ادامه تحولی هستند که پس از مشروطه اتفاق افتاده و یا ادامه کار نوگرایانی چون تقی رفعت، شمس کسمایی، ابوالقاسم لاهوتی و جعفر خامنه‌ای است. ققنوس مرغ خوشخوان، آوازه‌ی جهان آواره مانده از وزش بادهای سرد بر شاخ خیزران بنشسته است فرد بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان...

ققنوس
نویسندهنیما یوشیج
تاریخ نشرسال۱۳۱۶
موضوعشعر
سبکشعرنو
سریشعر من
نوع رسانهکتاب

اگر نخوانده‌ای بخوان

ققنوس شعری‌ است از قلم نیما. این اثر در مجموعه «شعر من» به چاپ رسیده است. شعر مذکور نشان و نمایان‌گر تحولی است که نیما یوشیج در شعر فارسی ایجاد کرد که این تحول علاوه بر ظاهر محتوا را هم دچار تغییر کرد. اندیشهٔ نیمایی در ققنوس، ایثار، جان در راه آرمان و خود را به‌ خطر مرگ افکندن برای حیات است.

از سنت و تجدد تا ققنوس

پس از کودتا و مستقریِ رضاخان که بسیاری از نشریه‌ها تعطیل شدند. شور و اشتیاق تجدد فروکش می‌کند. شاعر در سال ۱۳۰۰ «قصه رنگ پریده، خون سرد» را با قالبی سنتی منتشر می‌کند و در سال۱۳۰۵ هم مجموعه‌ای دیگر به نام «خانواده سرباز» به چاپ می‌رساند اما در آن سال‌ها دیده نشدن آثار نیما طبیعی بود. پیش‌تر می‌رود و به مرحله‌ای از سرایش می‌رسد تا ارکان افاعیلی و نظام سنتی عروض فارسی را در هم ریزد، می‌ریزد و به ققنوس می رسد.

حکایتِ شعر

ققنوس که مرغ خوش خوان است بر اثر وزیدن بادهای سرد آواره شده و بر شاخه ای تنها نشسته است. بر شاخه های دیگر مرانی دیگر دور او نشسته اند. او از مجموعه صداهای دوری ناله‌های فراموش شده ای را بازسازی می کند و در ابرها یک بنای خیالی می‌سازد. غروب صدای شغال می‌اید و مرد روستایی آتش خانه را می‌افروزد. شفق در آسمان پدیدار است و مردم در نقاط دوری مشغول عبور هستند. در تیرگی شب ققنوس از جای خود می‌پرد و فقط به یک شعله توجه دارد. در جایی که در آن گیاه نیست و هیچگاه افتاب به سنگ‌هایش نتابیده و در آنجا زمین و زندگی دلکش نیست، ققنوس حس می‌کند که اروزی مرغ‌های دیگر هم چون او سیاه است اگر جه در دل آنان امیدهاست. و حس می‌کند که اگر زندگی خود را چون مرغان دیگر در خواب و خور بگذراند زحمت بیهوده‌ای کشیده است. لذا در ان مکانی که اتش خرد تبدیل به جهنم سوزانی شده روی تپه‌ای نشسته و بدون اینکه پرواز کند بال می‌زند و سپس بانگی می‌کشد که معنی آن برای مرغان رهگذر روشن نیست و سپس خود را به میان آتش می‌اندازد. باد شدیدی می‌وزد و مرغ می‌سوزد، اما از دل خاکسترِ جسدش جوجه‌هایش سر بیرون می‌آورند.‌

دلیل شهرت و اهمیت

ققنوس سروده شاعری‌ست که در ظاهر شاید به شاعران دیگر بماند اما این شعر شاعر است که پندارش را نمایان می‌کند ققنوس برآمده از اندیشه‌های عمیق نیمایی ست اندیشه‌ و افکاری که کوشید سبکی نو بیاورد نه تنها از لحاظ شکل بلکه از حیث محتوا.

چرا باید این اثر را خواند

در سال ۱۳۰۷ نیما و همسرش به اقتضای معلمیِ عالیه، از تهران راهیِ بابل، آمل، رشت، لنگرود، لاهیجان و آستارا می‌شوند. یوشیج تابستان‌ها به یوش می‌رود و در آن‌جا سر می‌کند در تمام این سال‌ها گاهی تدریس می‌کند و گاه در خانه است. سال۱۳۱۲ به تهران باز می‌گردد. طی مدتی که دور از تهران می‌گذرانده و در اوایل سال‌هایی که به تهران باز می‌گردد بیش از ان‌که به سرایش بپردازد به اندیشه و تأمل مشغول می‌شود، اندیشه‌ای که از پس از آن سبکی جدید پدید می‌آید و قالب‌ها را بر هم می‌ریزد. سبکی که سال‌ها تأمل در پسِ آن نهفته است.

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

خلاصهٔ مفصل‌تر شعر در حد دو بند

ققنوس یک نماد است. این نماد خود را در راه حقیقتی فدا می‌کند و از خاکستر او باز هم ققنوس‌های دیگر سر بر می‌آورند. نیما داستان ققنوس را آن گونه که در متون ادب و میتولوژی آمده‌است، نقل نکرده است. او به این موضوع کاری ندارد که عمر ققنوس هزار سال است و اینکه در تقویم اساطیر فرس به چه معنی است و عرفای باطنیه در این خصوص چه گفته‌اند. او داستان را تغییر داده و از افسانه عدول کرده ‌است، چون عمر ققنوس سرآید، خود را می‌سوزاند. او به طراز دیگری سخن رانده‌است و اشاره می‌کند که ققنوس از رنج‌های زندگی حیوانی خسته شده‌است و می‌خواهد خود را در راه حقیقتی به‌آتش کشد. دیدگاه او مترقّیانه است و واپس‌گرا نیست. نیما به این مطلب کاری ندارد که ققنوس مرغ خوش‌رنگ و خوش‌آوازی است و مرغان را به دور خود جمع می‌کند. او می‌گوید ققنوس بر شاخ خیزران نشسته است، رهبر حرکت است، آواز سر می‌دهد، یار می‌گیرد و گرد او از رهروان و دوستان پر می‌گردد. آنگاه نقطهٔ عزیمت فرامی‌رسد. نیما در شعر ققنوس نشان می‌دهد که معتقد است که شاعر و هنرمند در کار خود، خود را دوباره می‌سازد، کار هنرمند وشاعر، کاری خلاق است و چیزی به هستی می‌افزاید.

سبک شعر

شعر نو و نیمایی

شخصیت‌پردازی

تنها یک شخصیت در دل این حکایت جای می‌گیرد و تمام تأملات شاعر را نمایان می‌کند و آن ققنوس است.

بررسی گاستون باشلار

تصویر کوچک‌ترین واحد سازنده شعر محسوب می‌شود. گاستون باشلار شناخت تخیل شاعر از ورای تحلیل تصاویر ادبی را مبنای اندیشه خود قرار می‌دهد. او تصاویر مورد مطالعه خود را بر اساس عناصر چهارگانه آب،‌ آتش، باد و خاک که از دیرباز در تمدن کهن شرق نیز مطرح بوده است، قالبی برای سنجش عناصر موثر بر روی تخیل نویسنده در نظر می‌گیرد. گاستون باشلار برای اینکه ساختاری مادی به تخیل خلاقانه شاعر و هنرمند ببخشد، از کهن الگوهای اسطوره‌ای استفاده می‌کند و از تحلیل تخیل هنرافرین بر مبنای کهن الگوهای اسطوره‌ای به مجموعه‌ای از عقده‌هایی پی می‌برد که در واقع می‌توانند جلوه مادی عناصر چهارگانه در نظر گرفته شوند؛ بنابراین،‌ این کهن الگوها قالب‌هایی مبنایی در نظر گرفته می‌شوند که چهرچوب‌های معیار برای تحلیل قالب‌های تخیل نویسنده و شاعر ارائه می‌دهند. در شعر ققنوس از دل آتش بر خمی‌خیزد و در ضمیر خودآگاه خواننده نیز به شکلی اتشین تجسم می‌گردد.

ققنوس در نگاه‌ها

جلال آل‌احمد

ققنوس نشانه‌ای از خود شاعر است. یعنی «خود نیماست که غرور‌آمیز و حماسه‌سرا در آرزوی ابدیت آثار خود، خود را به‌آتش می‌کشد.»

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

۱.«بررسی عناصر مدرنیسم در شعر ققنوس»، به کوشش سعید حسام‌پور، سید فرشید سادات شریفی. منتشر شده در شعر پژوهشی، سال پنجم، بهار ۱۳۹۲، شماره۱ ۲. «تجلی اسطوره ققنوس وتطور معنوی آن در شعر محمود درویش»، به کوشش محمد خاقانی اصفهانی و جمال طالبی قره قشلاقی. منتشر شده در پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸، شماره ۱۸ ۳. «تحلیل تطبیقی ققنوس و آلباتروس دو شعر از نیما و بودلر»، به قلم محمدحسین جواری، منتشر شده در پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی ۱۳۸۸۷ شماره۱ ۴. «طایرالموت و الانبعات فی شعر نیما و السیاب؛ دراسه مقارنه حول قصیدتی والقصیده والعنقا» به قلم علی بشیری، منتشر شده در کاوش نامه ادبیات تطبیقی، سال هفتم، زمستان ۱۳۹۶، شماره۲۸

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

پیوند به بیرون