محسن سلیمانی
محسن سلیمانی مترجم، داستاننویس، پژوهشگر ادبیات داستانی و طنز بود.
محسن سلیمانی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | مترجم، معلم داستان |
زادروز | ۱۶ مهر ۱۳۳۸ تهران |
مرگ | ۲ بهمن ۱۳۹۶ بلگراد |
علت مرگ | حمله قلبی |
فرزندان | فرزانه، فرزاد، فریمهر |
مدرک تحصیلی | زبان و ادبیات انگلیسی |
دانشگاه | علامه طباطبایی |
محسن سلیمانی در یک بازۀ زمانی ۳۰ساله، بهشکلی گسترده بیش از ۱۰۰ اثر در ژانرهای مختلف، از داستان و رمان گرفته تا ترجمه و مبانی داستاننویسی را آفرید که همه از غنیترین آثار در نوع خود محسوب میشوند. بیشک هر نویسندهای که امروز اسم و رسمی دارد، در آغازین گامهای خود، بیستوهشت اشتباه نویسندگان را خوانده و از آن درس گرفته، کتابی که با قلم توانای محسن سلیمانی ترجمه شده است و بهشکلی بسیار ساده و راهگشا، تکنیکهایی کارآمد را برای خلق یک داستان خوب به مخاطب ارائه میدهد. همچنین است از روی دست رماننویس و فن داستاننویسی که هر دو از بهترین آثار راهنمای داستاننویسی محسوب میشوند و ترجمۀ یکدست و روان او بر ارزش آنها افزود[۱]. محسن سلیمانی در کسوت نویسنده هم آثاری خواندنی آفرید که از آن جمله میتوان به مجموعهداستانهای سالیان دور و آشنای پنهان اشاره کرد. البته باید خاطرنشان کرد فعالیت او بیش از آنکه در حوزۀ داستاننویسی باشد، حول محور ترجمه میچرخید و این خود باعث شد تسلط و دقت او در این بخش، مثالزدنی و کمیاب باشد. نقش بیبدیل او در گسترش داستان کوتاه در ایران با ترجمههای خواندنیاش هرگز قابل چشمپوشی نیست. هم از اینرو او تا سالها بهعنوان کارشناس و متخصص در باب ادبیات داستانی و ترجمه، سخنرانیهایی بهیادماندنی در همایشها و دانشگاههای مختلف داشت و همۀ اینها با هم سبب شد در سال ۱۳۹۴ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «نشان درجۀ یک هنری» را در زمینۀ ادبیات داستانی دریافت کند[۱].
داستانک
داستانکهای انتشار
شوخطبعی
من از کودکی در جمع خانواده و آشنایان آدم شلوغ و شوخی بودهام. بااینحال، بعدها فهمیدم ذاتاً آدم شوخطبعی هم هستم؛ چون آگاهانه از شوخی استفاده نمیکردم. اگر امروزه روز بخواهم به زبان فنی حرف بزنم باید بگویم که من این توانایی را دارم که یکدفعه چیز بامزهای بپرانم؛ چیزی که هیچکس توقعش را ندارد. در این مزهپرانی هم باز بیاختیار از همهٔ فنون استفاده میکنم؛ فنونی مثل وارونهگویی یا برعکسگویی یا بازیهای مختلف لفطی و .. اما از دید اخلاقیون، یک بدی غیرقابل بخشش نیز دارم و آن هم استعدادی قوی در کنایه و نیشزدن است. این استعداد، با اینکه خیلی به درد طنزنویسها و طنزگوها میخورد، اما اگر شما زیاد از آن در روابط شخصیتان استفاده کنید چیزی نمیگذرد که دوروبرتان خالی میشود[۲].
کودکی
فرزند دوم خانواده بود. بچّه شیطانی بود. شیشههای را میشکست. فوتبال بازی میکرد. پر انرژی بود. کتک نمیزد، ولی کتک میخورد. در کل بچّه قلدری بود و خیره سر. وقتی دعوا میشد جا نمیزد. برای کمک خرج خانواده، تابستانها کار میکردم. پدر اعتقاد داشت بچّه نباید بیکار باشد. ولی پولی برای خانواده، پولی که قابل توجه باشد نمیآوردم. اما اصرار پدر این بود که بچّه نباید بیکار باشد. چون بیکاری باعث کار خلاف میشود. ولی، وقتی درس میخواندم کاری نداشت[۳].
تفاوت با دیگران
من از دوره دبستان، مطالعه زیاد میکردم. مجلّه زیاد میخواندم. «توفیق» را میخواندم. نه اینکه بخرم. ولی مغازهای بود که به عنوان کاغذ استفاده میکرد. من آنها را میخواندم. به خاطر اینکه مطالعه میکردم، میفهمیدم یه خُرده بین من و دیگران تفاوت است. مثلاً از دبستان مطالعه میکردم. مجله کیهان بچهها، دختران و پسران. یا، از یکی میگرفتم، گاهی هم میخریدم[۳].
نمره زبان
توی دبیرستان زبانم بد بود و یک نوع «فوبیا» (Fobia) داشتم، یعنی یک نوع زبان ترسی. دوّم دبیرستان، زبان را جدّی گرفتم. اوّل دبیرستان، زبان شدم ۷. در سالِ بعد شدم ۱۸. معلّم زبان به من مشکوک شد. نمیدانست من وقتی چیزی را شروع میکنم، تا آخرش میروم[۳].
نقطه عطف زندگی
دوم دبیرستان یک دفعه تصمیم گرفتم درس بخوانم و میدانستم باید درس بخوانم و وارد دانشگاه شوم. آرامتر شده بودم. معقولتر شده بودم. حرفهای گنده میزدم. رشته ریاضی میخواندم، ولی ادبیاتم بهتر بود. در یک دورهای توانستم کتاب ترجمه کنم. الگویم «محمود حکیمی» بود. رشتهاش زبان بود. خاطراتش را میخواندم. یک بار هم دیدمش. دنبالِ یک فردِ مذهبی بودم که کارش همین باشد. این اتفّاق قبل از دانشگاه افتاده بود[۳].
محسن عشق به کتاب را در سرم انداخت
نقی سلیمانی در مراسم یادبود برادرش گفت: در دههٔ چهل و پنجاه، که انتشار کتاب در اوج بود و حتی کتابهای ارزان و جیبی در تیراژ وسیع منتشر میشد و تقریبا هم کم و بیش آنها را میخواندند. محسن بیشتر از همه کتاب میخواند و عشق و اشتیاق به کتاب را، قبل از اینکه به مدرسه بروم در سرم انداخت و پولهای تو جیبیمان را روی هم میگذاشتیم و محسن کتاب کرایه میکرد و برای من تعریف میکرد یا برایم میخواند[۴].
اخلاقیات محسن
برادرم هرگز خودنما نبود و بسیار فروتن بود. بقدری فروتن بود که به قول قدیمیها اگر کمکی یا حمایتی میکرد این دستش از آن دستش خبردار نمیشد و همه اینها را در لابهلای شوخطبعیاش قایم میکرد. محسن در بین خانواده و دوستان بسیار محبوب و دوستداشتنی و اهلِ شوخ طبعی بود و خنده به لبها مینشاند. امّا بیشتر از شوخطبعی، در کار، خودش را گم میکرد و بهتر است بگوییم در کار خودش را پیدا میکرد. او بسیار سختکوش بود[۴].
علاقه به ترجمه
در همان اوایل کار به دلیل رشته تحصیلیام تلاش داشتم به عطش و میل شدید گروه [گروه داستان در حوزه اندیشه و هنر] برای آموختن بهتر و بیشتر فنون داستاننویسی نیز پاسخی در خود بدهم به همین دلیل هم دائم به فکر ترجمه و نگارش متون آموزشی ادبیات داستانی بودم[۴].
جریان طنزنویسی
متأسفانه من یک اخلاق – نمیدانم – خوب یا بدی که دارم این است که وقتی مشغول کاری میشوم فکر میکنم آن کار از همهچیز در این عالم مهمتر است! برای همین وقتی تصمیم گرفتم کاری دربارهٔ طنزنویسی بکنم، همهٔ فکر و ذکر و زندگیام شد طنز. رفتم و نه تنها همهٔ کتابهای مهم را درباره طنزنویسی در زبان انگلیسی و فارسی جمع کردم، بلکه کلی کتاب لطیفه و شوخی در فارسی و انگلیسی درباره طنز خواندم تا بتوانم خودم را گرم کنم. و بعد نمیدانم چه شد که دچار مکاشفه شدم و به خودم گفتم حالا که مجله طنز نداریم و بزرگان تشخیص دادهاند طنز در مطبوعات و سیمای ما چیز زائدی است بد نیست من چند تا کتاب طنز در جنب این کار منتشر کنم[۲].
زندگی و تراث
محسن سلیمانی زاده ۱۳۳۸ در تهران در خانوادهٔ مذهبی به دنیا آمد پدرش مرد سختکوشی بود که کار نجاری انجام میداد؛ از اراک به تهران کوچ کرده بود و سخت کار میکرد فوت پدرش در سال اول انقلاب سبب شد که خانوادهاش روی کمک او در دوران زندگی حساب کنند. سلیمانی فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود. کار نویسندگی را در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» از سال ۱۳۵۹ شروع کرد. در آنجا چندسالی مسئول واحد ادبیات داستانی بود و سردبیری جنگهای سوره از شماره ۱ تا ۹ را بر عهده داشت. در سال ۱۳۶۶ همراه با شانزده تن از نویسندگان و هنرمندان از جمله محسن مخملباف، حسن حسینی، قیصر امین پور، فریدون عمو زادة خلیلی، و نقی سلیمانی، در اعتراض به گرایشهای راستِ سیاسی مدیریتِ وقتِ حوزه هنری، از این حوزه جدا شد و به مجله کیهان فرهنگی رفت و مسئول بخش ترجمه ادبی و ادبیات داستانی کیهان فرهنگی شد. ذوق ادبی و قلم توانایی که از همان روزهای نوجوانی او معلمهایش را تحت تأثیر قرار میداد، او را به تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی (ره) کشاند؛ رشتهای که سالها بعد در آن دکترا گرفت تا بهعنوان مترجمی زبردست در سالهای پس از انقلاب فعالیت کند[۱].
زمینهٔ فعالیت
- حوزه اندیشه و هنر اسلامی و حوزه سازمان تبلیغات اسلامی از سال 1360 به مدت 7 سال
مسئولیتها:
- عضو شورای هنری
- رییس بخش ادبیات داستانی
- سردبیر سوره های مجموعه داستان (تا دفتر ششم)
- سردبیر جُنگهای سوره (تا دفتر نهم)
- سردبیر گاهنامههای داستان (تا دفتر چهارم)
- کیهان فرهنگی / ۳ سال (از سال ۱۳۶۶)
مسئولیتها:
- دبیر ادبیات داستانی
- دبیر ترجمه ادبی
- بخش بینالمللِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطاتِ اسلامی / ۲۲ سال (از سال ۱۳۶۹)
مسئولیتها:
- رییس اداره آمریکا/ ۱ سال
- سرپرست اداره امریکا/ ۱ سال کارشناس ارشد فرهنگ بینالملل
- نماینده فرهنگی در انگلستان / ۱ سال
- نماینده فرهنگی در آمریکا/ تقریباً ۳ سال
فعالیتهای فرهنگی
- دبیری سرویسِ ادبی/ دبیر سرویس ادبیِ هنریِ سه روزنامه همشهری، صبح امروز و بها؛ مجموعاً ۲ سال
- تدریس در دانشگاه / تدریس ادبیات داستانی در دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا/ ۵ ترم مجموعاً ۲ سال و شش ماه
- عضو هیئتِ داورانِ کتابِ سال و چند جایزه ادبیِ دیگر در زمینه ادبیات داستان/ مجموعاً ۶ بار
- مدیر سایتِ شورای گسترشِ زبان و ادبِ فارسی / مجموعاً ۷ سال
- مدیر طرحِ ترجمه آثار ادبیِ داستانیِ ایران به زبانِ انگلیسی/ از این طرح تاکنون ۸ رمان، ۱ مجموعه داستان، ۱ داستان کودکان به زبان انگلیسی توسط استادان زبان فارسی در امریکا ترجمه و سه کتاب در آمریکا توسط ناشران امریکایی منتشر شده است.
- انتشار دهها مقاله در روزنامهها و دهها سخنرانی و تدریس در زمینه ادبیات داستانی در دانشگاه و مجامع مختلفِ فرهنگی.
یادمان و بزرگداشتها
از میان یادها
داوود غفارزادگان
محسن سی سال از عمر خود را پای کتابهایی گذاشت که به نیازهای اساسی نسل امروز و فردای نویسندگان ما پاسخ میدهد.
فریدون عموزاده خلیلی
یکی از ویژگیهای محسن سلیمانی این بود که به طور فطری داستاننویس بود و چندین کتاب نوشته بود و تئوریهایش درباره داستاننوشتن را در کارگاههای آموزش داستاننویسی محک میزد و از فیلتر داستاننویس بودن محسن رد میشد. از سویی این تئوریها را بهگونهای دیگر در کلاسهای داستاننویسیاش نیز محک میزد. او علاوه بر اینکه معلم داستاننویسی بود، مترجم -مولف هم بود و فقط به ترجمه متن اکتفا نمیکرد و با تئوری داستانی و واژگان داستان عشقورزی داشت و مدتها فکر میکرد برای تعبیرهایی که در زبان اصلی کتاب وجود دارد که معادلی را انتخاب کند که هم معنای اصلی را برساند و هم برای مخاطب قابل فهم و ملموس باشد. این سه ویژگی محسن با هم همافزایی کردند تا او به هدفش برسد. داستانهای او تکنیکال و فنی است، زاویه دید درست، شخصیتپردازی صحیح و گفتوگوهای بجایی در آثار او وجود دارد[۵].
شهرام شفیعی
محسن از جمله افرادی است که در زندگی ما وجود دارند و از کمربندی شخصیت ما میگذرند و با اینکه زیاد با آنها درگیر نمیشویم اما تاثیر خود را بر شخصیت ما میگذارند. او سلیمانی ترکیبی از جدیبودن، حرفهای بودن، برنامهریز بودن بود و دارای روحیه قوی بازآموزی و خودآموزی بود[۵].
حسن هاشمی میناباد
سه خصلت در محسن دیدم که کمتر در یک نفر جمع میشوند: خوش خلقی، نیک نفسی و بیادعایی. با وجودی که کارنامه تألیفی و ترجمهای و سوابق اجرایی پروپیمانی داشت، فخرفروش نبود. شاید گرایشش به طنز از خوش خلقیاش ریشه میگرفت. خیلیها را پروبال داد و راه پیشرفت فرهنگیشان را فراهم کرد و بانی خیر تألیف و ترجمه آثار بسیاری شد[۶].
محمدکاظم مزینانی
سلیمانی برای آموزش ادبیات داستانی کشور تلاش بسیار کرد و درست زمانی که فعالیتهای او در حال بارور شدن و نتیجه دادن بود از میان ما رفت؛ اما راه و مسیری که او برای داستاننویسی کشور بازکرد قطعا ثمرات بسیاری خواهد داشت. یک کار والای او معرفی داستانهای ایرانی و ترجمه آنها به زبان انگلیسی بود که توانست پای مخاطبین بینالمللی را به آثار ایرانی باز کند و این عمل محسن سلیمانی تا سالهای سال ستودنی است[۷].
محمد حمزهزاده
مدیرعامل سابق سوره مهر در یادداشتی درباره سلیمانی چنین نوشت: فضای قصههایش و لحن طنز نهفته در نوشتههایش بسیار شبیه به زندگی و علایق من بود. یک جور احساس همسلیقگی با او داشتم، بدون این که او را از نزدیک دیده باشم. جالب است که این هم سلیقگی را حتی در ترجمههای او هم حس میکردم. مجموعه داستان ترجمهی عید پاک او شاهد این مدعاست. جای محسن سلیمانی عزیز به این زودیها پُر نمیشود. دوستی و آشنایی با او افتخاری برای امثال من بود و خواهد بود[۸].
حسین فتاحی
خدمات بسیار ارزندهای را در حوزه نگارش کتاب، داستان نویسی و ترجمه انجام داد و توانست عرصه جدیدی را در حوزه تئوری داستانی ایجاد کند. سلیمانی با کتابهای خود توانست در زمان خودش یکی از تاثیرگذارترین افراد در حوزه تئوری داستان و شیوه داستان نویسی باشد. ای کاش در همان رشته تخصصی خود یعنی داستان نویسی و ترجمه به فعالیت خود ادامه میداد و وارد عرصههایی مانند رایزنی فرهنگی نمیشد زیرا عرصه ترجمه و ادبیات داستانی کشور به چنین شخصیتی نیاز داشت و باید به شکل متمرکز در این رشته به فعالیت خود ادامه میداد[۹].
مصطفی رحماندوست
محسن سلیمانی فرد اخمویی نبود اما در عین حال یواش میخندید و هیچ وقت قهقه نمیزد. به عقیده سلیمانی نویسندگی یک حرفه و مهارت است که برخی آنرا درک نکردهاند. ما همیشه فکر میکنیم نویسنده در ابتدا باید خلاقیت داشته باشد و بنویسد سپس به دنبال آموزش فنون برود. امّا او معتقد بود اوّل باید فنون نویسندگی را آموخت و سپس به دنبال خلاقیت رفت چون این خلاقیت بهدست نمیآید مگر با مرور مکرر آثار دیگران[۱۰].
مجید بلالی
کاری که محسن سلیمانی در این کتاب طنزپردازی به زبان ساده انجام داده است از جنسی است که تا سالها نیازی ندارد کسی چیزی به آن اضافه کند و کتاب کاملی در حوزه طنزپردازی است. این کتاب فقط به عنوان یک دستنامه برای طنزنویسان نیست برای همه افراد جامعه یک هنر است که حرفهایشان را در قالبی بیان کنند که مقاومتی در برابر آن نشود و تاثیرگذار باشد. مخاطبان این کتاب صرفا دانشجویان ادبیات و هنر نیستند برای همه افراد جامعه مفید است[۱۰].
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
من سختکوش بودم؛ افراد زیادی وارد ادبیات میشوند در میانه راه آن را رها میکنند. من ۳۰ سال مقاومت کردم هرچند با ماندنم زندگی شاهانهای نساختم امّا آلوده ادبیات شدم و در این مسیر ماندم. ادبیات مانند اتوبوسی است که خیلیها در ابتدای خط سوار آن میشوند امّا در آخر خط فقط چند نفر باقی میمانند؛ به تعبیر گلشیری بسیاری از افراد در ادبیات جوانمرگ میشوند[۱۱]. من بیشتر در این زمینه که چگونه داستان بنویسیم کار کردهام و آثاری هم که در این زمینه منتشر کردهام از جهتی قابل اعتنا است وگرنه کارهایی که در داستان یا نقد کردهام چندان راضیکننده نیست[۱۲]».. دو کتابِ مجموعه داستان به نامهای سالیانِ دور و آشنای پنهان دارم ولی احساس کردم اگر داستان بنویسم نویسنده متوسطی خواهم شد، بهتر است بروم در عرصهای که یک آدم شاخص شوم. پس، وقتی در عرصه درآوردنِ کتابِ آموزشیِ داستان یا ترجمه بعضی آثار بهتر هستم، این بخش را انتخاب کردم؛ گرچه در نوشتن این دو رمان هم سعی کردم چیزهایی بنویسم که تا به حال کسی ننوشته استد[۳].
تفسیر خود از آثارش
مجموعه داستان عید دیدنی و داستانهای دیگر شامل سه دفتر با عناوین آشنای پنهان، سالیان دور و عید دیدنی داستانهای کوتاه سلیمانی را به مخاطب عرضه کرده است. در مقدمهای کتاب اینگونه درباره رمانهایش توصیح میدهد:
« | «وقتی داستانهایم را پس از سالها خواندم، از اینکه چنین چیزهایی نوشتهام تعجب کردم؛ چون گاهی خودم هم به عنوان خواننده از آنها لذت میبردم و باورم نمیشد من آنها را نوشته باشم. به نظرم مضامین زندگی ما خیلی فرق نکره است: از جمله خشونت، عشق، بیرحمی، حسرت، عصبانیت از گذشته و به ویژه به قول همینگوی داشتن و نداشتن. برای همین احساس میکنم بیشتر مضامین داستانهای من در این کتاب هنوز نوست و شاید هنوز برخی بدشان نیاید آنها را بخوانند[۱۳]». | » |
مخالفتهای سیاسی
جایزهٔ ادبی نوبل
نباید تصور کرد که انسانیت مفهومی مشترک بین شرق و غرب است. در قاموس غرب، منظور از انسان، انسان غربی است نه شرقی. این را میشود از قرنها تحقیر انسان شرقی و حتّی غربی تبیین به اصطلاح علمی این بینش قلابی که انسان غربی حتّی به لحاظ بیولوژیکی و دماغی هم با انسان جهان سوم متفاوت است، توسط بوقهای غربی درک کرد و اگر این هم کافی نبود میتوان درباره قتل عام راحت و بیدردسر انسانهای شرقی و ذخایر حیاتی ایشان را در طول قرنها استعمار کهنه و نو غربی مرور کرد. بنابراین اگر غرب به انسان دوستی روی خوش نشان داد، فیالفور باید پرسید کدام انسان؟ جایزهٔ ادبی نوبل نیز بیشتر به کار ابزار سیاسی آمده است تا ادبی[۱۴].
سریالهای تلوزیونی
بیشتر سریالهای صدا و سیما سعی میکنند مضامین را به سریال تبدیل کنند و کمتر طرح داستانی و خودِ داستان در آنها دیده میشود در حال که به عقیده من اولین کارکرد این قبیل آثار هنری باید سرگرمکنندگی باشد که آن هم با گفتن داستان میسر است[۱۵].
فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی
نتوانستیم بین فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی تعادل ایجاد کنیم؛ ما یک نوع حقارت فرهنگی احساس میکنیم؛ احساس خالی بودن و بیهویتی میکنیم و یکسره داریم به این سمت میرویم[۱۶].
جملهٔ مورد علاقه در کتابهایش
رماننویسان باید به نوشتن، مثل مسواک زدن عادت کنند
رماننویسان باید به نوشتن مثل مسواک زدن عادت کنند و شرایط برایشان طوری شود که اگر یک روز ننویسند، دچار عذاب وجدان شوند. معتقدم رماننویسان ما کمی شلخته مینویسند و چندان به مخاطب توجه ندارند برعکس، غربیها در معرفی رمانهایشان بسیار به خواننده توجه میکنند و اساساً مینویسند که خواننده صفحهای را ورق بزند[۱۵].
گذشته خود را داریم نابود می کنیم
داستاننویسان ما بر خلاف نویسندگان آمریکای لاتین چندان از پیشینه فرهنگی خود اطلاع ندارند و شاید آینده باید بر اساس گذشته شکل بگیرد ولی متأسفانه ما داریم با بیاعتنایی به گذشته خود، آن را نابود میکنیم و بیشتر دنبال آیندهای هستیم که برایمان مبهم است. این بیاعتنایی علاوه بر داستاننویسی، در زمینههای دیگر فرهنگی ما هم مشاهده میشود. از از اندک نویسندگانی مانند جلال آل احمد که نونوالقلم را نوشته، جریان داستانهایی که بر اساس گذشته و داستاننویسی خودمان آفریده شده باشد، خیلی قوی نیست. حالا نویسندگان ما یا به استفاده از فرهنگ و گذشته خود خیلی اعتقاد ندارند یا شاید اطلاع ندارند یا اصلا دغدغه نویسندگان ما این مسائل نیست[۱۷].
مینیمالیسم
در ادبیات فارسی، داستان مینیمالیستی پدیدهای جدید محسوب میشود و خاستگاه آن را مغرب زمین دانستهاند. امّا در ادبیات منثور و منظوم کهن فارسی، نشانههای فراوانی مبنی بر وجود مینیمالیسم که معنای «حداقلگرایی» را به دوش میکشد دیده میشود[۱۸].
رشتهٔ نویسندگی خلاق
رشتهٔ نویسندگی خلاق تاکنون این سعادت را نداشته که به دانشگاههای ایران راه یابد. به همین دلیل هم داستاننویسان ما از گذشتهٔ نه چندان دور تا کنون،بیآنکه صناعت نویسندگی را از کسی بیاموزند، خود لنگلنگان با مراجعه به آثار خارجی، داستانها و رمانهای ترجمه شده، کتابهای فنی داستاننویسی به زبان فارسی، که تعدادشان بسیار اندک است، تمرین زیاد و احیاناً شرکت در محافل مختلف سعی کردهاند شیوهٔ نویسندگی را بیاموزند و به نمونه مختلف سعی کردهاند شیوهٔ نویسندگی را بیاموزند و به نمونهسازی آثار خارجی بپردازند. فقدان این رشته موجب شده تا داستاننویسان ما بیشتر غریزی و فطری بنویسندو در اغلب موارد نیز متأسفانه اشتباهات ابتدایی نویسندگان گذشته را مجدداً تکرار کنند[۱۹].
کتاب شوخیهای پسران آدمو دختران حوا
دلیل نوشتن کتاب شوخیهای پسران آدم این بود که متوجه شده بود از هر پنج ازدواج یکی از آنها به طلاق منجر شده است. او با خودش گفت شاید بشود دعواهی تاریخی این دو جنس را یکجورهایی با خنده سبکتر کرد. طنز مثل روغن، اصطکاکهای زندگی را نرم میکند. بهعلاوه به زنها و مردها نشان میدهد که با شوخی میشود یخهای رابطهها را آب کرد و بهجای جدی گرفتن زندگی، به زندگی خندید[۲۰]! در کتاب شوخیهای دختران حوا تصور اولیهام این بود که خانمها نسبت به آقایان کمتر شوخی میکنند، اما جمعآوری این مطالب نشان داد که اینگونه نیست و استعداد طنزنویسی در دو جنس تفاوت زیادی با هم ندارد. به نظر سلیمانی بهتر است: «آقایان به جای اینکه با جنس مخالفشان دایم دعوا کنند یا سرش غر بزنند، با شوخی و خنده از نوع احساسها، عقدههای روحی، خواستها، آرزوها، حساسیتها و تصورات جنس مقابلشان آگاه شوند[۲۱]».
نقد ادبی
نقد ادبی نیاز به سواد دانشگاهی و درس خواندن دارد و چون منابع و معیارهای نقد ادبی امروز بیشتر در کشورهای انگلیسی زبان تولید و در بیشتر دانشگاههای این کشورها تدریس میشود، منتقد ادبی حتماً باید زبان انگلیسی را در حد استفاده از این منابع بداند. اغلب منتقدهای ما غیر از شاید چند نفر، در زمینه داستان در سطحی که گفتم، واقعاً در زمینه نقد معیارمند صاحب نظر نیستند و تازه این چند نفر هم نه تنها وقت یا حوصله ندارند همه کتاب های منتشر شده را بخوانند، بلکه حتی از وجود این منتقدان فرهیخته در داوری جوایز ادبی هم کمتر استفاده میشود.بیست سال پیش من پیشنهاد کردم همه نقدها درباره برخی از رمانها در کتابهایی مستقل جمعآوری شود و یا کتابنامه نقدها منتشر شود و یا درباره برخی از رمانهای برجسته فارسی کتابهای نقد با استاندارد دانشگاهی تولید شود.خود به خود نقد حرفهای و دانشگاهی نه نوشته میشود و نه منتقدان با سواد و دانشگاهی با هزینههای کمرشکن سنگین زندگی، عمر و وقت خود را برای آن می گذارند، آن هم در جامعهای که کسی حاضر نیست بهای مادی برای نقد بپذیرد و باز برای همین هم شاید هیچ کس منتقد نمیشود و ما در برابر هزار نویسنده به زور شاید یک منتقد خبره داشته باشیم[۲۲].
مشکل داستاننویسان
همهٔ مشکل داستاننویسان به بحران رهبری نقد ادبی و کمبود منابع خوب داستانی خلاصه نمیشود. بلکه داستاننویس جدی ما امروزه با تشتت و ناسازگاری در زمینهٔ فنون داستاننویسی و گرایشهای عجیب محتوایی (معنا و آرمان گرایی و پوچگرایی و...) در این زمینه روبروست بلکه هجوم تصویر (از طریق اینترت و فضای مجازی و...)، بیاعتمادی دولتها به آثار داستانی و اقتصاد ضعیف نشر، روز به روز عرصهٔ آفرینش را در زمینهٔ داستاننویسی تنگتر میکند. همانطور که دومیدانی مادر همهٔ ورزشها و ریاضی زبان اکثر علوم است، داستاننویسی و فنون آن نیز مادر بسیاری از هنرهای روایی است[۲۳].
آینده داستاننویسی در ایران
دورنمای شوقبرانگیزی در برابر آیندهٔ داستان فارسی نمیبینم. چرا که فقر آموزش، تشتت و ناسازگاری آرا، بحران نقد ادبی، تفوق تصویر بر کلمه، نبود و عدم گسترش فرهنگ کتابخوانی و وجود محدودیتها در برابر آفرینش ادبی مسلماً در آیندهٔ محصولاتی شیرین و آبدار به بار نخواهد آورد[۲۳].
صربستان و مبادله فرهنگی
تعداد دانشجویان علاقهمند به زبان فارسی و مردمی که در این کشور میخواهند زبان فارسی بیاموزند، در اروپا بینظیر است. در دانشگاه ۲۰۰ دانشجوی زبان آموز ( زبان فارسی به عنوان زبان دوم ) داریم و این غیر از بیش از ۱۰۰ زبان آموز فارسی آزاد است. آنها درباره ایران کتابها و مطالبی را خواندهاند و همگی با اشتیاق میگویند که آرزو دارند روزی ایران را ببینند به ویژه اصفهان و شیراز ما را[۲۲].
جملهای از ایشان
صنعت نشر
شرایط مطلوب در صنعت نشر این است که ناشر انتخاب کند که با چه نویسنده یا مترجمی کار کند. وی در اینباره چنین گفت: از نظر من ناشر حرفهای باید اتاق فکر داشته باشد و برای چاپ کتاب برنامهریزی کند، نه اینکه منتظر بماند کتاب را برایش بیاورند. ناشر باید زمینه کاریاش را مشخص کند و بر اساس بودجه، توانایی و محدوده کاریاش دست به انتخاب بزند، هرچند برخی مسایل مانند ممیزی خارج از محدوده اختیار هستند که میشود با پیشبینی دقیق جلوی مشکلات احتمالی را گرفت[۲۴].
تخیل وحشی نویسنده
اعتقادی به دربند کشیدن تخیل وحشی هنرمند هنگام خلق اثر ندارم. با اینکه هنوز در پرداخت داستان به پرهیز از چیزی که به عنوان «تقوا در گفتگونویسی و توصیف» مینامند و امروز «پرهیز از سکس و خشونت و غیره» مینامند معتقد هستم. از نظر من هر داستانی که در نهایت ارزش الهی و انسانی را با بیانی هنری ارائه دهد مذهبی است حتّی اگر در آن کلمهای مذهبی نباشد و هیچ مراسم مذهبی در آن تبلیغ نشده باشد. از طرف دیگر نهتنها تضادی با آثاری که اساساً فاقد دیدگاه هستند نداشته و ندارم بلکه اعتقادی به جلوگیری از انتشار آثار داستانی جدی یا دیدگاههای دیگر ندارم. در حقیقت به جای مبارزه با این آثار هنری، همراه معتقد به رقابت دیدگاههای و آثار بودهام. باید با ارائه آثار با کیفیت آثار بدساخت و بدمحتوا را به حاشیه راند[۲۳].
ضبط صوت
متأسفانه در کشور ما بیشتر بر روش سنتی آموزش و ارائه فرمولها تأکید میشود تا تقویت خلاقیت و راهنمایی. درست مثل وضع آموزش و پرورش که آدمهای خلاق در آن تباه میشوند و بچهها هر قدر ضبط صوتهای بهتری باشند، بیشتر تشویق میشوند و نمره میگیرند. تجربه نشان داده که داستاننویسها باید تا مرحله آموزش کوتاهمدت در کلاس و محافل حضور داشته باشند ولی پس از آن باید مستقل عمل کنند و آموزش و حضور دائم در کلاس و محفل آموزشی مضر است. داستاننویسی در نهایت یک امر فردی است و در خلوت اتفاق میافتد. اگر زمان این آموزش طولانی شود به مریدپروری ختم میشود که حاصلی جز یک ادبیات سترون ندارد[۲۵].
ترجمه دوباره آثار کلاسیک
15 سال است در حال ترجمه دوباره آثار کلاسیک هستم. من هم آثار را ترجمه دوباره کردم و هم آنها را نسبت به متن اصلی کوتاه کردم. طولانی بودن متون مرا وسوسه میکرد این آثار را دوباره ترجمه و کوتاه کنم. در قرن ۱۹ فرصتها و دغدغهها چیز دیگری بود. رمان در مرکز توجه و فرهنگ مردم بویژه اروپاییان بود. این کار سختی بود که بخواهم طوری به رمان توجه کنم که اثر ضربه نخورد این هدف اصلیام بود. همچنین در ترجمهها بر سبک و لحن نویسنده توجه ویژهای داشتم. منظور از کوتاه کردن این است که مسایل بی ربط با داستان را حذف میکنم یعنی خیلی از صحنهها ارزش صحنهای ندارد که البته کوتاه کردن متن نیاز به سواد تکنیکی دارد چون این مساله اصلاً سلیقهای نیست؛ بدین صورت مخاطب میتواند بسیاری از رمانهای قطور و چندجلدی کلاسیک را بخواندت[۲۶].
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
میترسم من و شخصیت رمانم را یکی بدانند
همیشه از این میترسیدم که مرا با داستانها و شخصیتهایم یکی بپندارند در حالی که نویسنده متفاوت از شخصیت داستانیاش است. معتقدم شخصیتها این اجازه را دارند که در رمان هر کاری بکنند اما جامعه چون دستش به ژان والژان نمیرسد نویسنده داستان را میزند! در واقع ترس از اینکه در زماننویسی صحبتها و عقاید شخصیتهایم را با افکار من یکی بدانند مانع از این شد که رمان بنویسم؛ گرچه دلیل رمان ننوشتنم به ضعفهای خودم برمیگردد. نویسنده اگر به ساختار رمان مسلط نباشد در نوشتن رمان موفق نخواهد بود. البته برخی ویژگی شخصیتیام مانع از نوشتن رمان شد از جمله فضول بودن؛ نویسنده باید روی هر آنچه میبیند حساس باشد و آن چیزهایی را ببیند که دیگران نمیبینند امّا من در محیط کار و زندگی هم چنین خصوصیتی را نداشتم[۱۱].
برگههایی از مصاحبههای فرد
وضعيت ترجمه
در ترجمه قبل از هر چيز بايد نقد ترجمه به وجود آيد تا آثاری را که ترجمه ميشود بررسي کند و اگر اين اتفاق نيفتد به بدنه سوء تفاهمهای فرهنگي دامن ميزند. اما آنچه که بايد در زمينه ادبيات به آن توجه کرد ايجاد گروهي است که آثار شاخص کشورها را به طور مداوم شناسايي و معرفي کند. هر چند مترجم دقت زيادي را صرف ترجمه مي کند اما ممکن است آن اثر خوب نباشد. با اين وجود نقد در کشور ما متولي ندارد تا به اين موارد بپردازد[۲۷]. ما باید نهادهایی بوجود بیاوریم که ترجمهها را دائم بررسی کنند. چون، خیلی از آثار ترجمه شده به سوء تفاهمهای فرهنگی دامن میزند. بعد، خوانندهها روی ترجمه غلط، قضاوت میکنند. و بعد، قضاوت غلط است[۳].
آثار و کتابشناسی
سلیمانی تاکنون در زمینه نقد ادبی، اصول داستان نویسی و نیز داستان در حدود ۷۰ کتاب ترجمه و تألیف کرده است. وی مقالات زیادی در زمینه ادبیات نگاشته که در نشریه های معتبر داخلی به چاپ رسیده است.
جریان دینی (بومگرایی و توجه به مؤلفههای فرهنگ مذهبی) در میان نویسندگان جوان انقلابی در آن سالها در حال پا گرفتن بود که محسن سلیمانی نیز در دو مجموعه داستان کوتاه آشنای پنهان و سالیان دور که در سال ۶۰ و ۶۲ منتشر کرد هر دو، در فضاسازی و شخصیتها سرشار از عناصر و سائقههای دینی است[۲۸].
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
تحلیل داستاننویسی در ایران
رماننویسی در ایران پس از به وجود آمدن کمکم رئالیستی میشود و از قهرمانپروری و حماسی بودن فاصله میگیرد. چون رماننویسی در کشور ما وارداتی بود بیشتر تحت تأثیر ترجمه بوده است. به عبارت دیگر خلق و ابداع اصیل در عرصه ادبیات داستانی در ایران کم بوده است. رمان نویسهای ما در انتخاب فرم رمان بیشتر به تقلید روی آوردهاند تا به نوآوری و ابتکار. رماننویسی نیز در ایران سیر طبیعی خود را طی نکرده است ما دورهها و مکاتب خاص ادبی را مانند غرب پشتسر نگذاشتهایم. از جای مشخصی هم شروع نکریم تا به جای مشخصی برسیم یکی رمان رمانتیک نوشت و دیگری رمان رئالیستی. حساب آل اجمد در ن و القلم جداست او سعی کرد اصول و مبانی رمان کلاسیک را با قصه بومی کشورمان پیوند بزند. نسل سوم داستاننویسانی که بعد از انقلاب نوشتند باز نتوانستند فرم تازهای را ارائه دهند. به هر حال داستانهای همین نسل نیز شکلی دقیقتر و ظریفتر پیدا کرده و زبانش پالوده شده است. میتوان سیرزادی را یکی از داستاننویان خوب و قوی نسل سومی دانست. ادیب ما میخواهد هم متعهد باشد و هم مطبوعات اروپایی تنور این نوع ادبیات را پررنگ میکند خواه ناخواه روشنفکر و ادیب ما از شیوه رئالیسم جادویی به سمت این ادبیات کشیده میشود. استقبال ادبیات داستانی آمریکای لاتین در میان قشر روشنفکر جامعه ما مورد توجه قرار گرفته است. شیوه آنها آمیختن رؤیا با واقعیت یا عناصر خیالی را به شیوهای واقعگرایانه به کار گفتن توجیه صعیفتری برای این گرایش است. اما به هر حال تازگی این نوع ادبیات پلیل بر استقبال ادبای ماست[۲۹].
کتاب
- عید دیدنی و داستانهای دیگر
- بیستوهشت اشتباه نویسندگان
- جادوی زاویه دید (مجموعه کتابهای آموزش نویسندگی ۶)
- طرح و ساختار رمان (مجموعه کتابهای آموزش نویسندگی ۵)
- درسهایی درباره داستاننویسی
- تأملى دیگر در باب داستان
- اسرار و ابزار طنزنویسی
- از روی دست رماننویس
- عید پاک
- عابر پیاده
- رمان چیست؟
- چگونه زندگینامه بنویسیم؟
ترجمه رمان
فرانکنشتاین، اثر مری شلی، قدیانی، ۸۶
پینوکیو، اثر کارلو کُلودی، انتشارات سروش، ۷۶ (برای نوجوانان)
تصویر دوریان گری، اثر اسکار وایلد، افق، چاپ اول ۹۳ (چاپ دوم ۹۶)
بابا لنگ دراز، اثر جین وبستر، نشر افق، چاپ اول ۸۸ (چاپ دوازدهم ۹۶) (برای نوجوانان)
کلبه عمو تام، اثر هریت بیچراستو، افق، ۸۵
اولیور تویست، اثر چارلز دیکنز، افق، (برای نوجوانان)۷۶
کُنتِ مونت کریستو، اثر الکساندر دوما، افق، ۷۶
دکتر جکیل و آقای هاید، اثررابرت لویی استیونسن، افق، ۸۸
دیوید کاپرفیلد، اثر چارلز دیکنز، افق، ۷۶ (برای نوجوانان)
هاکلبری فین، اثر مارک توین، افق ۸۶ (برای نوجوانان)
آرزوهای بزرگ، چارلز دیکنز، افق، چاپ اول ۷۹ (چاپ سیزدهم، ۹۶)
بیست هزار فرسنگ زیر دریا، اثر ژول ورن، انتشارات سوره مهر و امیرکبیر ۷۷ و ۹۴ (برای نوجوانان)
تام سایر، مارک توین، افق، چاپ اول ۸۷، (چاپ هفتم، ۹۴) (برای نوجوانان)
جزیره گنج، رابرت لویی استیونسن، افق، چاپ اول ۷۵ (چاپ دهم، ۹۶) (برای نوجوانان)
رابینسون کروزو، دانیل دفو، افق، چاپ اول ۷۹ )چاپ هشتم، ۹۴) (برای نوجوانان)
سفرهای گالیور، جاناتان سویفت، امیرکبیر، ۸۹ (برای نوجوانان)
سپید دندان، اثر جک لندن، افق چاپ اول ۷۷ (چاپ هشتم، ۹۴)
شاهزاده و گدا، مارک توین، افق، چاپ اول ۷۷ (چاپ دهم، ۹۶) (برای نوجوانان)
مروارید، اشتاین بک، افق، چاپ اول ۷۹ (چاپ نهم، ۹۶)
نیکلاس نیکلبی، چارلز دیکنز، افق، چاپ اول ۸۸ (چاپ پنجم، ۹۳)
سرود کریسمس، اثر چارلز دیکنز، افق، چاپ اول ۷۵ (چاپ دهم، ۹۶) (برای نوجوانان)
خلاصه رمانهای برجسته ادبیات جهان (متن کوتاه شده)=
جنایت و مکافات، اثر فئودور داستایفسکی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۱
سفر به کره زمین، ژول ورن، نشر مرکز کتاب مریم، چاپ پنجم، ۹۳ (برای نوجوانان)
بینوایان، اثر ویکتور هوگو، افق، ۸۶ (برای نوجوانان)
شاهکارهای ادبیات جهان (۶ جلد)، انتشارات پیدایش (سال ۷۶ ـ ۸۴) (برای نوجوانان)
شوخیها، لطیفهها، طنزها
- لطیفههای علمی، (گردآوری و ترجمه) کتابهای شکوفه وابسته به امیرکبیر، ۹۵ (برای نوجوانان)
- لطیفههای مدرسه ای، (گردآوری و ترجمه) کتابهای شکوفه وابسته به امیرکبیر، ۹۵ (برای نوجوانان)
- شوخی بچههای شیطون، هرمس
- دور دنیا با لبخند، هرمس
- شوخیهای پسران آدم
- شوخیهای دختران حوا
- طنز پردازی به زبان ساده (برای نوجوانان و جوانان)، سروش، ۹۶
آموزش رمان نویسی، داستان نویسی و گفت و گو با نویسندگان بزرگ
رمان نویسی در وقت اضافه (برای نوجوانان و جوانان)، علمی و فرهنگی ۱۳۹۷
آموزش داستان نویسی به دانش آموزان ابتدایی (۲ جلد ـ ترجمه) شرکت انتشارات ویژه نشر، ۹۵ (برای نوجوانان)
افسانهها
افسانههای مردم دنیا، جلد ۹ تا ۱۲، افق، چاپ سوم
بررسی چند اثر
سلیمانی در آغازین گامهای خود ترجمه کتاب بیستوهشت اشتباه نویسندگان را بهشکلی بسیار ساده و راهگشا همراه با تکنیکهایی کارآمد را برای خلق یک داستان خوب به مخاطب ارائه میدهد. همچنین در دو کتاب از روی دست رماننویس و فن داستاننویسی که هر دو از بهترین آثار راهنمای داستاننویسی محسوب میشوند و ترجمۀ یکدست و روان بر ارزش آنها افزوده است.
«طنز پردازی به زبان ساده»
دلیل اینکه در در دنيای طنز وارد شد را اینگونه توضیح داد: «طنز يک ضرورت است و موجب کمکردن فشارهای روحي و کمکردن تضادهای اجتماعي ميشود و وجود آن برای يک اجتماع بسيار ضروری است که در آن ترديد نيست و در همه بخشها به آن نياز داريم. جامعهای که تحمل طنز را ندارد بايد بسياری از برخوردهای نامناسب اجتماعي را متحمل شود بنابراين برای گسترش زبان طنز نيازمند به بالا بردن آستانه تحمل هستيم[۲۷]».
یک کتاب آموزشی و کاربردی در زمینه فنون طنز و طنزنویسی و طنزپردازی است. یعنی در زمینه فلسفه طنز بحث نمیکند. بلکه یک کتاب کاملا آموزشی به اصطلاح و کتاب «کار» است. این كتاب با شيوه گامبهگام و همراه با مثالهایی روشن و تمرينهای فراوان ابتدا در بخش اوّل به مسئله استعداد در طنزپردازی، ابزارها و مهارتهای طنزنويسی و علل خنده می پردازد و سپس در بخش دوم هنرجويان را با در حدود ۶۰ فن توليد طنز و شوخی آشنا میكند. در بخش سوم كتاب توضیحاتی برای تمرينهايی عملی برای شوخی نويسی آمده است و هنرجويان در آن انواع شيوه ها و فرمول های شوخی نويسی را تمرين می كنند. این یک کتاب خشک آموزشی نیست. کاملاً شاد و مفرح است. تقریباً یک سوم کتاب طنز است.
این کتاب هزار صفحهای، تقریبا تمام رشتههای طنز را آموزش میدهد: نوشتن رمان طنز ـ استندآپ کمدی یا طنز حضور، طنز پردازی تلویزیون، شوخیساز، انواع فنون طنز، ساختار شوخیها و غیره. از این هم مهمتر اینکه اگر در زمینه طنز کتابی آموزشی منتشر میکنید باید مثالهایی این کتاب یا نمونهها بیشترشان بومی باشد که هم هنرجویان خوب مطلب را درک کنند.
این کتاب تألیفی را طوری نوشته مثل یک داستان با زاویه دید من راوی یعنی اول شخصی و خیلی خودمان ـ یعنی انگار او روبهروی خواننده کتاب نشسته و آرام آرام و صمیمی دارد با خواننده سخن میگوید. بسیار ساده سخن میگوید و مطالب را بیشتر فهم میکند. تمرین هم میدهد[۴].
«تأملى دیگر در باب داستان»
این کتاب نگاهی نو به داستاننویسی کرده است؛ نگاهی که دیدگاههای نویسندگان جدی ادبیات داستانی را همراه با تحلیلهای مستدل و قابل فهم ارائه میدهد و از طرفی با ارزشهای جامعه ایرانی نیز همسو است.
این اولین کتابی بود که در دوران دانشجوییاش ترجمه کرد که به سرعت مورد توجه همه نویسندگان قرار گرفت و دید همه را تقریبا تغییر داد. این کتاب کتابی درجه اول و راهگشاست و هنوز هم بهترین کتاب در همین زمینه است.
هنر او در این بود که کتاب را به زبان بسیار ساده و روشن ترجمه کرده بود. این کتاب داستانها را به دو بخش عمده ادبیات داستانی تفریحی و ادبیات داستانی تحلیلی طبقهبندی میکند. ادبیات داستانی تفریحی صرفا بدینمنظور نوشته میشود تا ما اوقاتمان را بهطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم اما ادبیات تحلیلی نوشته میشود تا آگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد. و بعد نویسنده این طبقهبندی را در دل همه عناصر دیگر داستان که در فصلهای بعدی آورد نشان داد. مثلاً در طرح داستان، در شخصیتپردازی در مفهوم و بیان داستان در زاویه دید در احساس و طنز داستان و ... مثلاً در شخصیتپردازی داستانهای تفریحی شخصیت اصلی زیبا باهوش قدرتمند است و همه چیزهای خوب را یکجا دارد که در زندگی واقعی هم میدانیم که اینطور نیست[۴].
«رماننویسی در وقت اضافه»
این اثر وسیلهای برای نویسندگان مبتدی است تا اشتباهات نویسندگانی را که به طور فطری مینویسند، تکرار نکنند[۳۰]. این کتاب از دو جلد و ۳۸ فصل تشکیل شده است.
نویسنده در این اثر تلاش دارد تا فارغ از کلیشههای مرسوم، به مسائل روز و جنبههای آموزشی رماننویسی بپردازد. نویسنده در این کتاب علاوه بر طرح نظرات نویسندگانی چون استراتی، جیمز فری، ریموند آبستفلد، تام مونتلئون، هاوی چپمن و ... از آثار کسانی چون لیندا ادلستاین، رونالد توبیاس، ویکتوریا اشمیت، ایوان مارشال و ... که البته کارشان رماننویسی نیست، امّا کتابهای کمکی برای رماننویسان نوشتهاند نیز استفاده کرده است.
یکی از مزیتهای این کتاب جامعیت آن است. نویسنده کوشیده تا فراتر از تعاریف مرسوم ارائه شده، نکتههای ناب و جدید را از خلال آثار متعدد و منابع مختلف انگلیسیزبان استخراج و تدوین کند. موضوعاتی مانند رابطه روانشناسی و رمان، چگونگی راههای نگارش رمانهای جمعی، الگوهای مختلف برای رماننویسی و... از جمله این موارد است[۳۱].
در کمتر کتابی بحث ساختاربندی، الگوهای طرح یا الگوهای شخصیت در رمان را میتوان یافت؛ الگوها و ساختارهایی که به هنرجو کمک میکند ضمن طراحی ساختار و تقویت شخصیتهای رمانشان، به شیوهای ملموس و با مثالهایی روشن هر بار بدانند که برای حل مشکلات بنیادی رمانهایشان چه باید بکنند[۳۰].
« | به قول خودش: «کتاب حاضر شاید بیشتر نوعی کار انتقال تجربیات است تا نوشتن تجربیات شخصی خودم در زمینه رماننویسی؛ در این کتاب، جمعبندی نظریات رمانپژوهانی را به شما ارائه دادهام که خود همه رماننویس هستند. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، من نظریات رماننویسها را با تجربیات سالهای طولانی تدریس، پژوهش، و ترجمه در این رشته درآمیختهام و با ساماندهی، بستهبندی، و زبان خودم و نیز با مثالهایی که پیدا و یا گاه خلق کردهام، تقدیم شما کردهام[۳۰]». | » |
«رمان چیست»
این کتاب بیشتر به درد منتقدان می خورد و کسانی که علاقه مند به درک بهتر و عمیق تر داستان هستند. برای نویسندگان نیست که از روی آن تئوری های داستان نویسی را بیاموزند و براساس آن داستان و رمان بنویسند[۱۲].
«فن داستان نویسی»
شاید هیچ کس نتواند به سؤال «چگونه می توان داستان نویس موفقی شد؟» پاسخ کاملی بدهد، زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار آمده اند که نویسندگی آموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد داستان نویسی در خود سراغ دارید، می توانید و باید فوت وفن بهتر نوشتن را بیاموزید. اما یادتان باشد که معلم و کتاب راهنما جز این که مجموعه ای از فنون قراردادی و غیرقراردادی را همچون ابزاری در دستتان بگذارند، کار دیگری نمی توانند بکنند. بخش عمده ی کتاب حاضر، محصول کلاس های نویسندگی خلاق دانشگاه های آمریکاست و در آن، علاوه بر فن داستان نویسی از مسائل پیرامون نویسندگی نیز سخن به میان آمده است؛ و بالاخره امیدوارم این کتاب بتواند داستان نویسانمان را در خلق آثاری ماندنی تر و بهتر یاری دهد.
«اسرار و ابزار طنرنویسی»
عنوان این کتاب را به یاد منوچهر احترامی، «اسرار و ابزار طنزنویسی» گذاشتم که وی این نام را بر یکی از کلاسهای خود نهاده بود. در ایران کتابهای منبع و مرجع در ارتباط با مباحث نظری و علمی طنزنویسی کم است و این خلاء باعث شده که سلیمانی تلاشی برای تدوین این کتاب در قالب تالیف - ترجمه داشته باشد و در بخشی از آن یادی میشود.
«واژنامه»
واژههایی را دربرمیگیرد که به اصطلاحات ادبی ربط پیدا میکند و برای یکسانسازی ترجمه گردآوری شده است. با گذشت زمان طبعا علم پیشرفت کرده و کتابهای متعددی در غرب نوشته شده که برخیشان ترجمه شده و تعدادی دیگر هنوز به ایران نرسیدهاند. من در چاپ جدید تا جایی که توانستهام اصطلاحات ادبی جدید را در کتابها آوردهام و جمعآوری و تنطیم کردهام. من واژهها را در این کتاب تطابق دادهام و معانی دقیق فارسیشان را آوردهام. در واقع همان روند را که در چاپ اول برای نوشتن کتاب لحاظ کردم، در نظر گرفتهام و با معیارهایی که موجود است، از جمله بهره بردن از دیکشنری و سایتها و کتابهای خارجی آن را به رشته تحریر درآوردهام[۳۲].
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «به سوگ درگذشت «محسن سلیمانی»، نویسنده، منتقد و مترجم معاصر که امروز از میان ما رفت/ خداحافظی با آقای عاشقانههای کلاسیک «محسن سلیمانی»». شهرستان ادب، ۲ بهمن ۱۳۹۶.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ سلیمانی، اسرار و ابزار طنزنویسی، مقدمه کتاب.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ «میخواستم شاخص شوم». ایبنا، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ «مراسم یادبود محسن سلیمانی برگزار شد/۲: نقی سلیمانی: برادرم میخواست در ایران هزاران نویسنده خلاق وجود داشته باشد». ایبنا، ۲۲ اسفند ۱۳۹۶.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «در مراسم یادبود محسن سلیمانی مطرح شد؛/ عموزاده خلیلی: از محسن سلیمانی میآموزیم که چگونه بنویسیم». ایبنا، ۲۲ اسفند ۱۳۹۶.
- ↑ «یادداشتی برای محسن سلیمانی/ خوشخلقی، نیکنفسی و بیادعایی». خبرگزاری مهر، ۲ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ «مزینانی در گفتوگو با پایگاه خبری حوزه هنری: خدمات مرحوم محسن سلیمانی در عرصه معرفی داستان ایرانی به جهان ستودنی است». سوره هنر، ۱۳ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ «محمد حمزهزاده: جای محسن سلیمانی به این زودیها پُر نمیشود». هنر آنلاین، ۳ بهمن ۱۳۹۶.
- ↑ «حسین فتاحی: کتب و ترجمههای مرحوم سلیمانی عرصه داستان نویسی را دگرگون کرد». سوره هنر، ۳ بهمن ۱۳۹۶.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «در نشست نقد کتاب «طنزپردازی به زبانی ساده» مطرح شد/ رحماندوست: جامعه ما به نگاه طنز و ریزبینانه نیاز دارد». ایبنا، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «محسن سلیمانی درباره دلایل پرهیزش از رماننویسی سخن گفت: میترسم من و شخصیت رمانم را یکی بدانند». ایبنا، ۱۶ دی ۱۳۹۲.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «امروز با محسن سلیمانی». ایران، ۳۰ فروردین ۱۳۸۸.
- ↑ «از سوی انتشارات سوره مهر: مجموعه داستانی از مرحوم محسن سلیمانی منتشر شد». سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹.
- ↑ سلیمانی، محسن. «خاطرهای از آلمان». کیهان فرهنگی، ش. ۱۷ (مرداد ۱۳۶۴): ۲۶ - ۲۷.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «رماننویسان باید به نوشتن، مثل مسواک زدن عادت کنند». خبرگزاری مهر، ۱۶ دی ۱۳۹۲.
- ↑ مصاحبه شونده: جهانبگلو، رامین؛ سلیمانی، محسن؛ اقبال زاده، شهرام. «نتوانستیم تعادل برقرار کنیم، بین فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی». کیهان فرهنگی، ش. ۳۸ (پاییز ۱۳۸۳): ۵ - ۲۵۷.
- ↑ «بازنشر گفتوگوی شهرآرا با زنده یاد محسن سلیمانی به مناسبت درگذشت این نویسنده و مترجم سرشناس کشور / گذشته خود را داریم نابود می کنیم». شهرآرا، ۳ بهمن ۱۳۹۶.
- ↑ سلیمانی، واژگان ادبیات داستانی، ۸۸.
- ↑ سلیمانی، فن داستاننویسی، مقدمه کتاب.
- ↑ سلیمانی، شوخیهای پسران آدم، مقدمه کتاب.
- ↑ «دو مجموعه طنز درباره زنان و مردان منتشر شد: دیدار با دختران حوا و پسران آدم به انتخاب محسن سلیمانی». ایبنا، ۱۳ آبان ۱۳۹۲.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ «بازخوانی دیدگاههای زندهیاد "محسن سلیمانی" درباره جهانی شدن ادبیات ایران». تسنیم، ۲ بهمن ۱۳۹۶.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ سلیمانی، تاملی دیگر در باب داستان، مقدمه کتاب.
- ↑ «کتاب چگونه به دست ناشر میرسد؟/۲ سلیمانی: ناشر باید مولف را انتخاب کند». ایبنا، ۲ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ مصاحبه کننده: ناظمی، سعید، مصاحبه شونده: سلیمانی، محسن. «داستان نویسان نابغه هم به آموزش نیاز دارند». سوره اندیشه، ش. ۳۲ (خرداد ۱۳۸۶): ۶۴ - ۶۷.
- ↑ «گفت و گو با «محسن سلیمانی» در خصوص ترجمه دوباره آثار کلاسیک؛ ترجمه در کشور ماهیچوقت با برنامه نبوده است». ایبنا، ۲ خرداد ۱۳۹۲.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ «گفت و گو با «محسن سليماني» يکي از نويسندگان مطرح کشور «نقد کتاب متولي ندارد»». وبلاگ سیداحسان سیدیزاده، ۲ مرداد ۱۳۹۲.
- ↑ صابر پور، زینب؛ شادلو، داوود. «جریان دینی در رمان فارسی پس از انقلاب اسلامی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. ۳۷ (تابستان ۱۳۹۴): ۱۷۹ - ۲۰۵.
- ↑ سلیمانی، محسن. «رمان نویسی در ایران: نسل اول - شروع با تقلید و شتابزدگی نسل دوم - تلاش در خودآگاهی و آشفتگی نسل سوم - حرکت به سوی خودباوری و نوآوری». ادبستان فرهنگ و هنر، ش. 1 (دی 1368): 37 - 40.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ««رماننویسی در وقت اضافه»؛ محسن سلیمانی؛ نشر علمی و فرهنگی/ رماننویسی از صفر تا صد!». الف، ۲۲ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ «فرمولهای جادویی داستاننویسی/ آیا بعضیها رماننویس به دنیا میآیند؟». تسنیم، ۴ شهریور ۱۳۹۷.
- ↑ ««واژهنامه» محسن سلیمانی پس از 18 سال منتشر میشود/ کسادی بازار و کتابهایی که در انتظار انتشار هستند». الف، 10 آذر 1394.
منابع
- سلیمانی، محسن (۱۳۷۲). واژگان ادبیات داستانی: فراسی - انگلیسی - انگلیسی - فارسی. تهران: ناشر: آموزش انقلاب اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۷-۴۳۸-۰.
- سلیمانی، محسن (۱۳۹۹). اسرار و ابزار طنزنویسی. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۷۵-۲۶۳-۶.
- سلیمانی، محسن (۱۳۷۰). فن داستاننویسی. تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰۰-۱۴۶-۲.
- سلیمانی، محسن (۱۳۹۴). شوخیهای پسران آدم. تهران: شرکت نشر قطره. شابک ۶۰۰-۱۱۹-۳۷-۴-۶.
- پراین، لارنس (۱۳۹۴). تاملی دیگر در باب داستان؛مترجم: محسن سلیمانی. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۰۶-۵۰۲-۵.