غلام‌رضا امامی نویسنده، مترجم، پژوهشگر و سرویراستار ایرانی است که تا کنون بیش از ۷۰ عنوان اثر چاپ کرده‌ است.

غلام‌رضا امامی

زمینهٔ کاری نویسنده
مترجم
پژوهشگر
سرویراستار
زادروز ۶شهریور۱۳۲۵
اراک
سال‌های نویسندگی ۱۳۴۱ تا کنون
کتاب‌ها آی ابراهیم، عبادتی چون تفکر، فرزند زمانه خویشتن باش...
مدرک تحصیلی دانش‌آموختهٔ علوم سیاسی
دانشگاه رم
دلیل سرشناسی تعدد آثار، دارای جوایز ملی و جهانی
* * * * *

غلام‌رضا امامی، متولد شهر اراک در سال ۱۳۲۵ و دانش‌آموختهٔ علوم سیاسی از دانشگاه رم است. نویسنده، مترجم، پژوهشگر و سرویراستاری که بیش از ۷۰ عنوان اثر چاپ شده دارد. امامی در خانواده‌ای ملی-مذهبی زاده شد. پدرش پزشک راه‌آهن بود و از شیفتگان دکتر مصدق که در راه ملی شدن صنعت نفت تلاش زیادی کرد. به واسطهٔ شغل پدر در شهرهای مختلف زندگی و تحصیل کرد. سه ماه بود که خانواده‌اش بردندش قم برای زندگی. دوران مدرسه را ابتدا در مدرسهٔ «صنیع‌الدوله» در قم گذراند. سال اول دبستانش مصادف بود با کودتای ۲۸ مرداد، در حالی که پدرش از دوست‌داران مصدق بود و نامه‌های زیادی از او دریافت می‌کرد و این وقایع از چشم کودکی کنجکاو دور نمی‌ماند. دورهٔ دبیرستان به پیشنهاد جلال آل‌احمد در مدرسهٔ «ابوالفضل مصفا» در قم ثبت‌نام کرد و زیر نظر اساتید بزرگی چون علی اصغر فقیهی، شهید مفتح و حجت الاسلام طباطبایی درس خواند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد چند سالی کارهای فرهنگی و مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی در واتیکان را به عهده داشت و سپس به دعوت سفیر وقت به آنجا رفت. بعد از پنج شش سال در ایتالیا ماندگار شد. فرزندانش مقیم ایتالیا هستند و خودش بین ایتالیا و ایران در سفر است. امامی در حال حاضر سر ویراستاری چند مؤسسه انتشاراتی را به عهده دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد او که نویسنده و مترجم آثار کودک و نوجوان است، در حوزهٔ بزرگسال نیز آثاری به‌یاد ماندنی به‌طبع رسانده که از آن‌ جمله می‌توان به «آی ابراهیم» برنده‌ٔ جایزهٔ شورای کتاب کودک و «عبادتی چون تفکر» و «فرزند زمانه خویشتن باش» برندهٔ جایزه‌هایی جهانی در جشنواره‌ٔ لایپزیک و ژاپن اشاره کرد. ترجمهٔ او از آثار «غسان کنفانی» و «امبرتو اکو» و نیز «فیروزه دوما» نیز در پرونده فعالیت‌های ادبی و فرهنگی‌اش چشمگیر است. «قصه‌ها» اثر «غسان کنفانی»، «ماهی‌ها همیشه بیدارند» اثر «اری دلوکا» و «گفت‌وگوهای اوریانا فالاچی» از جمله آثاری است که با ترجمه امامی منتشر شده‌اند. امامی دوره‌ای طولانی مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را به‌عهده داشت. غلام‌رضا امامی معتقد است برای نویسنده بودن باید سهمی از کودکی‌مان را همواره زنده نگه‌داریم. و خود نیز چنین کرده است.[۱]

داستانک

داستانک‌های انتشار

اولین خواندنی

اولین خواندنی‌هایی که یادم است مربوط به دوران مدرسه و مجله‌ای به نام دانش‌آموز بود که سلف مجلات پیک بود و زنده‌یاد ایرج جهان‌شاهی آن را برای دانش‌آموزان بنیان گذاشت. در مجلهٔ دانش‌آموز قصهٔ «رابینسون کروزوئه» چاپ می‌شد و خیلی آن را دوست داشتم. هر بار منتظر بودم که آن مجله منتشر شود تا ببینم آن مرد چه سرنوشتی پیدا می‌کند. عجیب است که آن صحنه‌ها هنوز در ذهنم باقی مانده است. بعدها پدرم داستان «زال و سیمرغ» را تعریف کرد که یکی از زیباترین داستان‌های جهان است. آن موقع این داستان‌ها را شفاهی شنیدم و بعد آن‌ها را خواندم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اولین کتابم را مشهدی‌ها چاپ کردند

۱۶ ساله بودم، دانش‌آموز دبیرستان علوی، یادداشت‌هایی می‌نوشتم و در روزنامه خراسانِ مشهد منتشر می‌شد. یک روز مطلبی را در جمعی قرائت کردم. در آن جمع دکتر علی‌اکبر فیاض، علامه حلبی و علمای دیگری نیز حضور داشتند و گفتند این نوشته باید چاپ شود و گروهی آن را چاپ کردند؛ «ارزش تبلیغ»، داستان نبود، درباب این بود که چطور در شناخت فرهنگ ملی و اسلامی خودمان غافل و ناآگاه هستیم. سال ۱۳۴۱ بود، یک روز دیدم از طرف آقای مرتضی مطهری برایم یک نامه آمده است. ایشان یک نامه بسیار تشویق‌آمیز برایم نوشته بودند و نسبت به من بسیار محبت داشتند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارددر واقع من این کتاب را چاپ نکردم بلکه دیگران آن را برایم چاپ کردند. در آن زمان برای من چاپخانه محیط عجیبی بود.[۲]

اولین ترجمه

نخستین کتابی که امامی ترجمه کرد، «قندیل کوچک» اثری از «غسان کنفانی» نویسندهٔ عرب بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کتاب ۳۵ساله

قبل از انقلاب سفری که به بیروت رفتم. کتاب «قندیل کوچک» «غسان کنفانی» را دیدم و ترجمه کردم. بعداً مجموعه قصه‌های کنفانی به دستم رسید. زمانی که خسرو گلسرخی حدود سه ماه میهمان من بود، قصه‌ها را برایش می‌خواندم و تشویقم می‌کرد که منتشرش کنم. مخصوصاً قصهٔ اول این مجموعه که فضایش در ایران می‌گذرد. «چیزی که از بین نمی‌رود» خاطرات بسیار زیبای یک دختر رزمنده فلسطینی به نام «لیلی» است. لیلی قهرمان داستان است و شاید خود غسان باشد. لیلی به حکیم عمرخیام علاقه ویژه‌ای داشت و این شعر خیام را خیلی دوست داشت.

ٰ
گر بر فلکم دست بدی چون یزدانبرداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمیکازاده به کام دل رسیدی آسان

این قصه‌ها را پیش خودم نگه داشتم، حدود ۱۰سال پیش که به ایران برگشتم مدیر انتشارات «کارنامه»، زنده‌یاد «محمد زهرایی» گفت دلش می‌خواهد این کتاب را چاپ کند. من هم دست به کار شدم و برای نخستین بار در ایران و حتی جهان قصه‌هایش را براساس تاریخ تألیف، ترجمه و چاپ کردم.[۳]

داستانک مردم

پرنده و دیوار
کتاب «عبادتی چون تفکر نیست» برنده جایزه لایپزیک شد و من به لایپزیک رفتم. سال ۱۳۵۹. در آن زمان آلمان هنوز شرقی و غربی بود و دیواری آلمان را به دو پاره تقسیم کرده بود. همان دیوار برای من انگیزه نوشتن قصه‌ای شد به نام «پرنده و دیوار». در این قصه مفهوم دیوار، محور است. دیوار مفهوم سخت و تلخی برای من دارد از جدایی و دوری. بسیاری از خانواده این سوی دیوارند، عده‌ای از اعضا خانواده آن سو، پدر از فرزندانش جدا شده، برادر از خواهر و مادر از فرزند. خوشبختانه این دیوار سرانجام برداشته شد، اما فکر کنم هنوز دیوارهایی در ذهن‌های ما ساخته شده است. دیوارهایی نامرئی که ما را از هم جدا می‌کند. فکر می‌کنم ادبیات و هنر می‌تواند انسان‌ها را به هم نزدیک کند و دیوارها را از میان بردارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

جلال و پژواک

ما به کافه فیروز می‌رفتیم و جلال روزهای دوشنبه می‌آمد به کافه. مجلات را ورق می‌زد و شاعران و نویسندگان جوان آثارشان را برایش می‌خواندند، شاعری که امروز صاحب شهرت است و نمی‌خواهم از او نام ببرم در شعرش واژهٔ «پژواک» را به کار برده بود. جلال گفت: «از این پیشخدمتی که برای ما قهوه می‌آورد یا در خیابان نادری از صد نفر بپرسید معنای پژواک را آیا می‌دانند؟»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک‌های دوستی

ساواکی نباشد!

محمدتقی شریعتی پرسید؛ قطار مشهد-تهران فردا کی می‌رسد؟ دکتر علی شریعتی به تهران می‌آید و باید دنبالش برود . گفتم؛ خودم دنبال دکتر علی شریعتی می‌روم. فردایش رفتم ایستگاه قطار و دکتر علی شریعتی را به خانه آوردم. دفتر قرمزی داشتم که بزرگان در آن برای من یادداشت می‌نوشتند. دفترم را به دکتر علی شریعتی دادم که یادداشتی بنویسد. دکتر شریعتی یادداشت جلال آل‌احمد را دید و گفت؛ جلال را می شناسید؟ آرزو دارم که او را ببینم. من به جلال آل احمد تلفن زدم و گفتم؛ آقایی از مشهد آمدند به نام دکتر علی شریعتی استاد دانشگاه مشهد، می‌خواهند شما را ببینند. جلال گفت؛ نمی شناسم! ساواکی نباشد. برای فردای آن روز آذر ماه سال ۱۳۴۶ ساعت ۱۱ جلال با دکتر شریعتی قرار ملاقات گذاشتند. آن روز دکتر شریعتی شعری از بهار خواند و جلال واکنش تندی نشان داد و گفت؛ اسم او را جلو من نیاور. من حرف را عوض کردم. بعد از آن دیدار دکتر شریعتی گفت؛ جلال از آنچه در چشمم بود بزرگتر شد زیرا شهامت زیادی داشت و خودش بود. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دوستی با جلال آل‌احمد

زمانی که در مشهد بودم یکی از دوستانم با نام «مسعود احمدزاده» غرب‌زدگی را به من داد و گفت کتاب خوبی است که به تازگی منتشر شده. کتاب را خواندم و دیدم که بسیار نثر خوبی دارد. مدیر مدرسه را هم مطالعه کردم که اثر بسیار خوبی بر من داشت. برایم جالب بود که نثر کتاب‌های آل‌احمد بسیار زیبا و بیدارکننده بود. شماره تلفن جلال آل‌احمد را گرفتم و به او گفتم من دو کتاب از شما خوانده‌ام و بسیار لذت بردم و می‌خواهم با شما دیداری داشته باشم. آل‌احمد از سن و سالم پرسید و گفت دوشنبه‌ها می‌توانم در دانشسرای عالی ببینمش. عکسش را دیده بودم. خودش بود، سر کلاس داشت می‌گفت: «بچه‌ها من دیکته نمی‌گم دیکته به دیکتاتوری می‌رسه. این‌جا کلاس انشا است و هر کی هر چی دل تنگش می‌خواد بیاد بگه.» کلاس که تمام شد و سلام و احوال‌پرسی کردیم، گفت به کافه فیروز می‌روم، بیا سوار ماشین شو با هم صحبت کنیم. در بین صحبت‌ها دیدم هیچ دیواری بین من و جلال وجود ندارد. در آخر گفت دوست دارم تو را دوباره ببینم، هر وقت دوست داشتی به خانهٔ ما بیا. می‌توانی دوشنبه هفته بعد هم بیایی؟ مستقیم بیا کافه فیروز. به شوق دیدن دوباره جلال یک هفتهٔ دیگر در تهران ماندم. دوشنبه بعد جلال با عمویت تماس بگیر و بگو برای ناهار به خانه نمی‌روی چون من درباره تو با سیمین صحبت کرده‌ام و او یک غذای شیرازی درست کرده است و همین طور آشنایی من با جلال ادامه پیدا کرد. سیمین هم برای من مثل یک مادر بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بیا! خرمشهر مردم گرمی دارد

امامی وقتی می‌شنود جلال آل‌احمد را از دانشسرای عالی اخراج کردند؛ ناراحت می‌شود و نامه‌ می‌نویسد برایش که؛ آقای جلال اگر تهران سرد است خرمشهر مردم گرمی دارد، به اینجا بیایید. جلال هم جواب می‌دهد؛ از وقتی از مدرسه مرا بیرون راندند خیال سفر دارم اما کی و کجا نمی دانم. یک روز زنگ در خانهٔ امامی را می‌زنند که؛ مرا آقای آل احمد فرستادند، ایشان در هتل آناهیتا هستند. امامی فوراً خودش را به هتل می‌رساند. آل احمد به او می‌گوید؛ دیدی! در این مملکت حق درس دادن هم ندارم. در دانش‌سرا قرار اعتصاب سکوت گذاشتیم که برویم سر کلاس و حرفی نزنیم. جلال هفت - هشت روزی می‌ماند خرمشهر و بعد برمی‌گردد به تهران. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

آیت‌الله طالقانی

زمانی که در انتشارات بعثت بودم برای کتاب‌ها به منزل آیت‌الله طالقانی می‌رفتم که خیلی به من لطف داشتند. سال ۱۳۴۶ پشت یک کتاب برای من یک یادداشت نوشتند که هنوز هم دست‌خط‌شان را دارم. گاهی اوقات بعد از ظهرها یا سر شب در خدمت ایشان قدم می‌زدم. به آیت‌الله ارادت داشتم و برخلاف چهره سرخی که از ایشان ترسیم می‌شود، برای من چهرهٔ مهربان، آبی آسمانی و سبز زمینی‌شان مطرح بود. سال ۱۳۴۶ وقتی آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان از زندان آزاد شدند، من و جلال آل‌احمد به دیدار ایشان رفتیم. بعد از انقلاب هم توفیق داشتم چندین بار زیارت‌شان کنم. یادهایی که از آیت‌الله طالقانی دارم در قالب یک مجموعه‌ به نام «با طالقانی آن پیر پاک» نوشته‌ام که امیدوارم به زودی منتشر شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دوستی با «امبرتو اکو»

من سال‌ها به نمایشگاه کتاب بولونیا می‌رفتم. در آنجا بود که شنیدم اکو در عمرش یک مجموعه داستان نوشته به نام «سه قصه» که اعتقاد دارد این قصه‌ها برای افراد ۹ ساله تا ۹۰ ساله جذاب و جالب است. از ناشر ایتالیایی این کتاب را گرفتم و دیدم چقدر جذاب است و ترجمه آن چقدر می‌تواند برای ایرانی‌ها جالب باشد. فکر کردم یک مولوی دیگر تازه در شهر زادگاه امبرتو اکو زاده شد. مدیر نمایشگاه بولونیا از دوستان من بود و مرا در این نمایشگاه به اکو معرفی کرد. رفتار صمیمانه‌ای با من داشت. به او گفتم اگر اجازه می‌دهید سه قصه را به فارسی ترجمه کنم. گفت ایران که جزو کشورهای عضو کپی‌رایت نیست و اصول اخلاقی را در مورد ترجمه آثار رعایت نمی‌کند. گفتم «به نام گل سرخ» شما به فارسی ترجمه شده است. در جواب گفت بسیار متأسفم که ناشر حتی یک نسخه از ترجمه را هم برایم نفرستاده است. به این خاطر برای ترجمه کتاب از او اجازه گرفتم که از نقاشی‌های کتاب استفاده کنم، چون شاهکار است. یکی از نقاشان بزرگ که خیلی زیبا کتاب را تصویرسازی کرده به نام «اوجینو کارمی» است که با او تماس گرفتم تا ترجمه کتاب با اصل نقاشی‌ها منتشر شود، پذیرفتند. کپی‌رایت کتاب را ناشر ایرانی به ناشر ایتالیایی به ریال پرداخت کرد و بنابراین، ترجمه کتاب خیلی نفیس منتشر شد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بیگانه با هنر! بیگانه با مبل راحتی!

اواخر ۵۹ بود که کانون را ترک کردم. کسانی آمده بودند با ادعاهای گزاف! با چهره‌هایی دژم و نوعی انتقام‌گیری، با نوعی کلنگ زدن برای خراب کردن. در اتاق ما مبل‌های راحتی‌ای بود که گاهی از پشت میزمان برای تمدد اعصاب می‌آمدیم و روی این مبل‌ها می‌نشستیم و کارهایمان را آنجا انجام می‌دادیم. یک روز یک مدیری که بعدها معلوم شد سابقه خوبی هم ندارد، دستور دادند که این مبل‌ها طاغوتی است و باید بریزیم دور و به‌جای آن تعدادی صندلی ارج در اتاق‌ها بگذاریم. کتاب‌دارهای کانون مدام اخراج می‌شدند و دو راه بیشتر برایم نمانده بود؛ یا باید همراه این سیل می‌رفتم یا جلوی آن می‌ایستادم که باعث نابودی خودم می‌شد. لاجرم از کانون بیرون آمدم؛ جناحی روی کار آمدند که با ادبیات و هنر بیگانه بودند!خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

پرونده کاری‌ام در کانون گم شده!

سال ۵۹ که طی اختلافی که با کانون پیدا کردم، متوجه شدم که دیگر کانون جای من نیست. یکی از کتاب‌های من در نمایشگاه لایپزیک برنده شد که با اجازه‌ی قانونی دولت به آن نمایشگاه رفتم و جایزه‌ام را دریافت کردم. ولی تا به امروز پروندهٔ استخدامی‌ام در کانون گم شده است؛ یعنی از مزایای بازنشستگی استفاده نکرده‌ام.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک‌های زندگی شخصی

سال‌ها قبل در نمایشگاه صنایع دستی فلورانس، فرزند کوچکم را گم کردم، ساعتی بعد او را در یک کیلومتری محلی که گُمش کرده بودم، در حالی پیدا کردم که دست در دست کودکی سیاه‌پوست داده بودند و با هم حرف می‌زدند. هیچ‌وقت متوجه نشدم آنها با چه زبانی با یکدیگر صحبت می‌کردند، اما ناخودآگاه این شعر مولانا در ذهنم می‌چرخید که «هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است» به باور من همهٔ کودکان دنیا شبیه هم هستند و در زیبایی بی‌مرز و زمان زندگی می‌کنند؛ این تنها ما هستیم که این مرزها را می‌سوزانیم. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

۱۳۲۵ تولد در اراک
۱۳۴۱ چاپ نخستین کتاب به نام «ارزش تبلیغ»، در ۱۶ سالگی در مشهد
۱۳۴۸ اقامت در تهران، ویراستاری بخش فرهنگی حسینیه ارشاد، مدیریت انتشارات «بعثت» و «موج»
۱۳۵۰ ویراستار و مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تحریر مجموعه فرهنگ اسلامی شامل کتاب‌های فرزند زمان خویشتن باش، زندگی و سخنان حضرت علی، عبادتی چون تفکر نیست، زندگی و سخنان پیامبر و غيره
۱۳۵۵ برگزیدهٔ ایرانی نویسندگان یونسکو، گذراندن یک دورهٔ تولید کتاب در توکیو،

 
برگزیده شورای کتاب سال ۱۳۶۰

«آی ابراهیم» رتبهٔ برتر نخستین جشنواره کتاب کانون و برگزیدهٔ شورای کتاب کودک
۱۳۵۹ عنوان کتاب برتر جایزهٔ جهانی لایپزیک برای «عبادتی چون تفکر نیست»، اعزام به اروپا و دریافت جایزه و دریافت عنوان وابستهٔ فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در واتیکانخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
۱۳۶۰ «آی ابراهیم» برگزیدهٔ شورای کتاب سال
۱۳۶۸ برندهٔ دیپلم افتخار اولین جشنوارهٔ کودک‌ونوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
۱۳۹۴ ترجمهٔ «سه قصه» برندهٔ جایزهٔ برتر کتاب‌های کودکان و نوجوانان ، برنده جایزهٔ لاک‌پشت پرنده، ترجمه «کتاب عبادتی چون تفکر نیست» به انگلیسی توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با نام «Think is the most waluable prayer»
۱۹۷۹ «عبادتی چون تفکر نیست» اولین برندهٔ جایزهٔ شانزدهمین نمایشگاه کتاب‌های مصور کودکان راین
۱۹۸۰ «فرزند زمان خویشتن باش» برنده دیپلم افتخار لایپزیک، تحسین شده و نمونه‌ای عالی در کتاب یونسکو؛ Childrens books in developing countries.‎ Anme Pellowski.‎ Unesco.‎ Paris – ۱۹۸۰
۱۹۸۱ «عبادتی چون تفکر نیست» برنده دیپلم افتخار لایپزیک

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

غلام‌رضا امامی ششم شهریور مصادف با روز عید فطر در اراک به دنیا می‌آید. پدرش اهل اراک و مادرش اهل قم و از سادات طباطبائی است. پدربزرگِ اهل کتابی داشته که قبل از تولد غلام‌رضا از دنیا رفته اما کتابخانهٔ بزرگی به میراث گذاشته برایشان و چند نسخهٔ خطی از گلستان سعدی و دیوان حافظ که بیشترشان را یک روحانی در حکم تولیت و وکیل و وصی خانواده به نفع خودش ثبت کرده. پدرش تحصیل‌کرده‌ و کتاب‌دوست بود و مادرش حافظخوان و حافظ‌دوست. غلام‌رضا روزگار کودکی‌اش را با هر هفته قصهٔ «کنیز سفید» مجلهٔ ترقی با صدای مادرش گذراند. گاه قصه به گریهٔ مادر ختم می‌شد و بچه‌ها هم از ستمی که بر زن و زنان این سرزمین گذشته بود و می‌گذرد به گریه می‌افتادند. پدرش پزشک راه‌آهن بود، پس غلام‌رضا در شهرهای مختلف و در خانه‌ای همیشه کنار ایستگاه‌ قطار و با روزنامه‌خانی دوران کودکی را سپری کرد. به واسطهٔ روزنامه‌خوانی با حروف آشنا می‌شود، به ویژه روزنامه‌هایی که خبر از حادثه‌های روز می‌داده. کمی بعد از دوران دبستان ژول ورن، علاقه‌مندش می‌کند به ادبیات. «دور دنیا در هشتاد روز» علاقه‌اش به سفر و کشف دنیاهای ناشناخته را بیشتر می‌کند، غلام‌رضای جوان دور دنیا را با خیالش می‌چرخیده، همراه ژول ورن وکم کم به کتاب و کتاب‌ خواندن و کشف کردن علاقه‌مند می‌شود. این موقعیت خانوادگی و مسائل اجتماعی و سیاسی زمان مصدق هم این علاقه را دامن می‌زند. پدر به مشهد منتقل می‌شود و غلام‌رضا آن‌جا با دو کتابخانهٔ بزرگ روبه‌رو می‌شود؛ کتابخانهٔ مسجد گوهرشاد بود که بعدها با مدیرش دوست می‌شود و دومی کتابخانهٔ آستان قدس بود که کتابخانه مدرنی محسوب می‌شد. در بازگشتش به قم، معلمش «محمود بروجردی» باز هم عشقش به خواندن کتاب را بیشتر می‌کند. از سال ۱۳۶۰ تاکنون مقیم کشور ایتالیا ست. خانواده‌اش در ایتالیا زندگی می‌کنند ولی خودش بین ایران و ایتالیا مدام در سفر است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت و اندیشه

ایران را نباید در تهران خلاصه کنیم، این اشتباه است.
لالایی مادران ایران به زبان‌های متنوع است
و توجه به این، همبستگی ملی ما را بیشتر می‌کند. توجه به عناصر بومی و پیامی جهانی داشتن این مهم است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

باید پنجره را باز کنیم تا هوا به داخل بیاید اما نه آن قدر که طوفان ایجاد کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
غلام‌رضا امامی خود را از از نظر فکری مشهدی و از نظر احساسی خوزستانی می‌داند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد اعتقاداتش را مدیون تربیت خانوادگی و شاگردی محمد‌تقی شریعتی و جلسات «کانون نشر حقایق اسلامی» می‌داند. در مدرسه حکیم نظامی قم از درس اساتید بزرگی چون مرحوم علی‌اصغر فقیهی، شهید مفتح برخوردار می‌شود. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او شخصيتی گزيده‌كار است كه برای انتخاب يك اثر برای ترجمه وسواس زيادی به خرج می‌دهد. در كارهای تأليفی‌اش هم بيش از هر مورد ديگر به نزديك شدن آدم ها به يكديگر و ترويج فرهنگ انسانی می‌پردازد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه به تصور او کودکان جهان نیز مانند پرندگان همه با یک زبان با یکدیگر صحبت می‌کنند. او برای ترجمه کتاب برای کودکان به دنبال عشق، دوستی، صلح و برادری می‌گردد تا ترجمه کند. [۴] امامی می‌گوید:
دنیای خارج از ایران چه غرب و چه شرق از فرهنگ و ادب ما بی‌خبر است و خیمه سیاست پرتو بر ادب و هنر ما افکنده است. ایران ما را امروز سیاسی می‌شناسند و نه فرهنگی. اگر هم در زمینه فرهنگی کاری شده تا دوران مشروطه است و نه بعد از آن. ادبیات ایران در ایران معرفی نشده و جهانیان نمی‌دانند امروز در ایران نویسندگان چگونه به دنیا نگاه می‌کنند. ما مردمی هستیم که بسیار در گذشته زندگی می‌کنیم و به گذشته ادبی‌مان افتخار زیادی می‌کنیم و همین باعث شده که در گذشته‌مان بمانیم. ما بعد از صدها سال با شعر حافظ و غزلیات شمس ارتباط خوبی داریم اما درجا زدن در گذشته تاریخی مان چه قبل و چه بعد از اسلام ما را از توجه به امروز باز داشته است. درست است که ابن بطوطه در سفرنامه‌اش روایتی از خوانش شعر سعدی توسط قایق‌رانان چینی دارد، یا در مجموعه توپقاپی در ترکیه و یا مساجد هند می‌شود نمایی از شعر فارسی دید اما این نباید ما را از توجه به امروزمان باز دارد. ما در طول تاریخ هرگز نخواسته‌ایم دنیا را تسخیر نظامی کنیم اما سالهای سال دنیا در تسخیر فرهنگی ما بوده است و این اتفاق باید تکرار شود. پیام فرهنگی ایران در سالهای اخیر از رفتن به اقصی‌نقاط دنیا باز مانده است. ما باید به روی زمین و زمانه خودمان در حال حاضر متمرکز باشیم و بر آرزوهای مشترک بشری که در میان همه آدم‌ها مشترک است تأکید کنیم.[۵]

زمینهٔ فعالیت

  • ویراستاری: امامی در سال ۱۳۴۸ در بخش فرهنگی حسینیه ارشاد به عنوان ویراستار مشغول به کار شد. به چاپ کتاب «محمد خاتم پیامبران» کمک کرد که زیرنظر استاد مطهری چاپ شد. سپس ویراستاری انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به عهده داشت و در مدت حضورش در کانون حدود ۱۰ کتاب به چاپ رساند.
  • مدیریت انتشارات: امامی مدیریت نشرهای مختلفی از جمله «بعثت» و «موج» و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را عهده‌دار بود. کتاب من با عنوان «عبادتی چون تفکر نیست» که از سوی کانون پرورش فکری منتشر شده بود، در آن سال‌ها جایزهٔ جهانی لایپزیک را از آن خود کرد. در انتشارات «موج» آثار مفیدی از جمله کتاب «شعر مقاومت در فلسطین اشغال شده» را با نام مستعار «کوروش مهربان» ترجمه و منتشر کرد. طی دو سه سال مدیریت در موسسهٔ «بعثت» کتاب‌هایی از احمد شاملو، محمدعلی سپانلو، جواد مجابی، سیمین دانشور، محمد قاضی، دکتر براهنی، غزاله علیزاده و ... به چاپ رساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
  • مترجم آثار کودک و نوجوان: از جمله ترجمه‌های امامی در زمینهٔ کودک و نوجوان می‌توان به « سه قصه» کتابی از «امبرتو اکو» برندهٔ جایزه‌ٔ کتاب‌های برتر کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۴ اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
 
لبخند بی‌لهجهٔ فارسی!
 
لبخند بی‌لهجهٔ انگلیسی!
  • مترجم و نویسنده در حوزه‌ٔ بزرگسال: امامی در حوزهٔ بزرگسال نیز آثاری به‌یاد ماندنی به‌طبع رسانده که از آن‌جمله می‌توان به ترجمهٔ مصاحبه‌های اوریانا فالاچی با امام خمینی، مهندس بازرگان، قذافی و … اشاره کرد. ترجمهٔ او از آثار «غسان کنفانی» و «امبرتو اکو» و نیز «فیروزه دوما» نیز در پرونده‌ٔ فعالیت‌های ادبی و فرهنگی‌اش چشمگیر است. کتاب «آی ابراهیم» کتاب برتر نخستین جشنواره کتاب کانون و برگزیده شورای کتاب کودک شناخته شد و کتاب «عبادتی چون تفکر نیست» برتر جایزهٔ جهانی لایپزیک گردید.
  • او به مدت یک ماه دوره تولید کتاب را در توکیو گذرانده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
  • امامی ۱۳۵۹ بعد از جایزهٔ لایپزیک با عنوان وابستهٔ فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در واتیکان مشغول فعالیت شد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

امامی در مورد خودش می‌گوید؛ از جنبه فکری، خراسانی هستم و از جنبه عاطفی و احساسی خوزستانی. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد بی‌شک نوشتن را بیشتر دوست دارم زیرا نوشتن بیان احساس و اندیشه فردی است. آنچه خود می‌اندیشم و حس می‌کنم بر صفحات کاغذ می‌نویسم و با خوانندگان به اشتراک می‌گذارم. در حقیقت نوشتن برای من بالی است که به دل نزدیک‌تر است و ترجمه بالی که با اندیشه قریب است. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

بهترین داوران ما در طول این سال‌ها خود بچه‌ها بوده‌اند. ما به‌جای آن‌ها نمی‌توانیم تصمیم بگیریم. من خودم پیش از انتشار، کارهایم را برای کودکان از اقشار گوناگون می‌خواندم و اگر موفق می‌بود بعد منتشر می‌کردم.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

تفسیر خود از آثارش

 
غلام‌رضا امامی در رونمایی کتاب پینوکیو؛ نخستین ترجمه از زبان ایتالیایی به فارسی

کتاب «پینوکیو» برای من یک زیبایی بی‌مرز بود؛ زیبایی بی‌زبان و مکان. در این کتاب مانند زندگی و تازگی کودکان جهان، عشق، دوستی، صلح و برادری موج می‌زند؛ داستانی است که مانند قصه‌های شرقی لایه به لایه و حماسی است و حتی می‌توان آن را یک داستان مذهبی و تراژیک یاد کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی داردکتاب «یادها» مربوط به خاطرات و دیدارهای شخصی‌ام با چهره‌ها و خاطرات مربوط به دیدارهایم با ۴۰ تا ۵۰ چهره شناخته شده‌است؛ از آیت‌الله طالقانی و امام موسی صدر گرفته تا مهندس بازرگان، دکتر شریعتی، غزاله علیزاده، پرویز کلانتری، خسرو گلسرخی و... همین‌طور اومبرتو اکو، نویسنده بزرگ ایتالیایی و عکس‌هایی است که از آن‌ها دارم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

جلال آل‌احمد

جلال آل احمد قبل از هر چیز هنرمند بود. جلال با واژه هایی که مردم کمتر شنیده بودند بیگانه بود. با هنرمندی روبرو هستیم که از جامعه خودش تاثیر گرفته و در ذهنش نقش بسته و می خواهد آن را بازگو کند. نثر او ناشی از روحیه پرخروش بود و آن‌چه حس می کرد می نوشت. اما ماندگاری جلال در این بود که با خودش صادق بود و دروغ نمی گفت و چون به خودش دروغ نمی گفت به مردم هم دروغ نمی گفت. تسلط داشت بر ادبیات کهن و مردمش و زبان کوچه بازار و نیز ادبیات معاصر روز جهان. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او زبان گفتاری و شفاهی را به کتبی نزدیک کرد و این کار را در کتاب «مدیر مدرسه» نیز به خوبی انجام می دهد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد جلال می‌دانست که ایران نباید یکی از ستاره‌های پرچم آمریکا شود. حالا ممکن است در آن زمان پاسخ درستی به پرسش‌ها نداده باشد ولی برای من صداقت، صفا و مهربانی او مهم بود. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

غسان کنفانی

من کنفانی را هنرمند بزرگی می‌دانم. در داستان‌هایش و شعرهایش شعار نمی‌دهد، شوری در جانش هست که در آثارش بازتاب دارد. ایدئولوژی در آثارش به هیچ وجه نمود نداشت من او و آثارش را فارغ از گرایش‌های سیاسی و ایدئولوژیک می‌بینم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

امبرتو اکو

اکو مردی است که انسان را دوست داشت و مشخصه بزرگ اکو انسانی اندیشیدن بود.[۶]

زکریا تامر

تامر را از همان دم که به ایران آمد نویسنده‌ای بزرگ و سنت‌شکنی توانا یافتم. او مبدع رئالیسم جادویی در شرق است. با داستان‌های کوتاهی که نوشت داستان‌های میان خیال و واقعیت، گذشته و دیروز با پلی از کلمات، جان‌های شیفته‌ فراوانی را به خویش مشغول داشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مهندس بازرگان

۱۶ ساله بودم که بازرگان را در مشهد دیدم، از دور او را می‌شناختم. ما بچه‌های آن روزها کتاب «خودجوشی» و «نیک‌نیازی» او را می‌خواندیم که واژه‌هایی نوساز بود و کتاب‌ها طرحی نو داشت. پرسش‌های پیچیده را پاسخی ساده می‌داد، وقتی می‌پرسیدند علت سقوط شاه چه بود یک کلام می‌گفت؛ خودش. هیبتی نداشت اما حرمت فراوان. در سخنش پاکی بود و پارسایی دور از پلیدی و پلشتی.[۷]

 
غلام‌رضا امامی در کنار ناصر تقوایی و پرویز کلانتری

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

 Y نسل ما دچار آلزایمر فرهنگی و انقطاع فرهنگی شده است. بسیاری از عزیزان و مردان و زنان بزرگی را که در بنای فرهنگ، ادب و هنر این مملکت نقش داشتند از یاد برده‌ایم. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
 Y مونتسکیو در یکی از نوشته‌های خود اشاره‌ای دارد با این عنوان که چگونه می‌توان ایرانی بود. من اما فکر می‌کنم حالا و در وضعیت فعلی نشر و کتاب در ایران باید به این فکر کنیم که چگونه می‌توان ایرانی نبود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
 Y ما نسل آرزوهای بلند و دیوارهای کوتاه بودیم نه نسل دیوارهای بلند و آرزوهای حقیر. ما نسلی بودیم که جلال برای ما مطرح بود. در کتابفروشی برای کتاب صف می‌ایستادند. این نسل عوض شده و دچار گسستگی شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
 Y برای نویسنده بودن باید سهمی از کودکی‌مان را همواره زنده نگه‌داریم. من خودم شیفته‌ی قصه‌های «صوفی مهتدی» بودم که صبح جمعه‌ها از رادیو می‌گفت: «سلام، بچه‌ها»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
 Y پرداختن بیش از اندازه به فضای داخل ما را از پرداختن و توجه به شیوه فکر کردن و نوشتن در دنیا باز می‌دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
 Y دیگر در گستردگی فضای مجازی به گمانم کتاب باید رسالت خویش را از یاد نبرد. در روزگار گسترش وسایل ارتباط جمعی، فضاهای مجازی و حقیقی راه را برای «ارتباط» انسان‌ها کمرنگ کرده است. تلویزیون نقش تعقل را کمرنگ کرد و فضاهای مجازی «تخیل» را به پستوی اندیشه راند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

بیروت

امامی پیش از انقلاب در سفری به بیروت با کتاب‌های «غسان کنفانی» آشنا شد و مقدمه‌ای شد بر ترجمهٔ آثار این نویسندهٔ عرب.

آلمان

امامی برای دریافت جایزهٔ جشنوارهٔ «لایپزیک» که به کتابش با عنوان «عبادتی چون تفکر نیست» به «لایپزیک» آلمان شرقی سفر می‌کند. در این سفر ابتدا به «هند» بعد به برلین غربی و از آن جا با قطار به آلمان شرقی می‌رود. یک جلسه داریم، دور هم جمع شده‌اند و یک جشن بزرگ گرفته‌اند. در آن جا در جلسه‌ای از جمع کردهای ایرانی، عراقی و سوریه‌ای درباره نوروز به زبان فارسی و عربی صحبت کرد. بعد به دیدن پرویز دوائی در پراگ می‌رود. دیوار برلین را می‌بیند که نطفه داستان «پرنده و دیوار» شکل می‌گیرد. از پراگ به ایتالیا سفر کرد و در آن‌جا ماندگار شد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

قاهره

در نمایشگاه جهانی کتاب قاهره به عنوان نماینده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت کرد. با ترجهٔ عربی کتاب‌هایی از نیما یوشیج، ثمین باغچه‌بان، سیروس طاهباز و ادبای دیگر که در نمایشگاه به نمایش درآمد. در میان کردها چه ادبیات عمیقی وجود دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی در مطالعه و کتابخوانی غلام‌رضای نوجوان نوجوانی نقش به‌سزایی داشت. او که معمولا شب‌های جمعه در کانون نشر حقایق اسلامی صحبت می‌کرد از فهم زمان و ذهن نوجوان بالاتر بود، اما سیمای پاک او و سخن‌هایی که از دل بیرون می‌آمد اثر می‌گذاشت. او یک سری کتاب معرفی می‌کرد و به دنبال آن کتاب‌ها می‌رفتیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

استادان و شاگردان

علت شهرت

 Y «آی ابراهیم» برنده‌ی جایزه‌ی شورای کتاب کودک شد.
 Y جلال آل‌احمد بود در مقدمه کتاب خود با عنوان «خدمت و ضیافت روشنفکران» از همکاری و همراهی وی نام برد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
 Y «عبادتی چون تفکر» و «فرزند زمانه خویشتن باش» برنده‌ی جایزه‌هایی جهانی در جشنواره‌ی لایپزیک و ژاپن شده‌ است.
 Y « سه قصه» «امبرتو اکو» به‌ ترجمه‌ٔ امامی در سال ۱۳۹۴ جایزه‌ٔ کتاب‌های برتر کودک و نوجوان را دریافت کرد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
 Y امامی یکی از نویسندگان ایرانی برگزیده یونسکو است. آثاری از دو زبان ایتالیایی و عربی به فارسی ترجمه ‌می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

مصاحبه‌های زیادی از غلام‌رضا امامی در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. از جمله در شماره‌های متعددی از مجلهٔ بخارا، آزما[۸] ، سوره اندیشه[۹] و یادآور[۱۰] می‌توان اشاره کرد.

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

امامی زبان عربی را زبان اول خود می‌داند و معرفی ادبیات کودک و نوجوان عربی به بچه‌های ایرانی از جمله دغدغه‌ای اوست. او در انتخاب کتاب برای ترجمه وسواس زیادی دارد، هم‌چنین در ترجمه و ویرایش کتاب. او کتاب «قصه‌ها» را پس از سی‌بار ویرایش و صیقل زدن، به ناشر سپرد تا یک نفر واژه به واژه با متن عربی تطبیق بدهد. اما برای چاپ کتاب، نخست برای نوجوانان می‌خواند تا مطمئن شود که می‌توانند با قصه ارتباط برقرار کنند. او به زبان مشترک بچه‌ها می‌نویسد تا پیام‌های انسانی را به آن‌ها منتقل کند که محدود به مکان، زبان و زمان خاصی نباشد. امامی دغدغه‌های مشترک همه بچه‌ها را درنظر دارد و فقط مسایلی را انتخاب می‌کند که پیامی جاودانه داشته باشد و موضوعات و مطالب آن‌ها نوعی همزادپنداری با مردم ایران وجود داشته باشد و مبحث بیگانه و غریبه‌ای نداشته باشد.[۱۱]

کارنامه و فهرست آثار

تألیف‌ها

ارزش تبلیغ
آی ابراهیم
قصه قلعه (نشر قلم)
آنها زنده‌اند (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
آفتاب‌پرست (نشر انجام کتاب)

ترجمه‌ها

پینوکیو (از ایتالیایی)
بامزه در فارسی
لبخند بی لهجه
قصه‌ها، اثر غسان کنفانی (از عربی)
نوازنده
هر چیزی رنگی دارد
درخت الفبا
شاعر
رعد(مجموعه داستان)، اثر زکریا تامر با یادداشت ویژه نویسنده برای اثر فارسی خاطرات مئیر عزری
سفر کک و مک
آبی کوچولو، زرد کوچولو، اثر لئو لیونی
مال من
ماهی‌ها همیشه بیدارند، اثر اری دلوکا از ایتالیایی
مجموعه ماهی سیاهه(۴جلدی)
در باغ خرگوش‌ها
یک تخم‌مرغ عجیب
پرندهٔ طلایی، اثر لئو لیونی
آتش باش تا برافروزی
ابر، اثر توربو ریواندو
ایران، اثر ایتالو کالوینو
باغ‌های امید، نوشته‌ها و نقاشی‌های بچه‌های غزه
بزرگ‌ترین خانه دنیا، اثر لئو لیونی
بهار خاکستری، اثر زکریا تامر
پندهای ناشنیده، اثر زکریا تامر
تکه به تکه، اثر لئو لیونی
تنها نیستم، اثر وریک بیشن
جز زیبایی ندیدم
چگونه؟ اثر اومبرتو اکو
حقیقت بلندتر از آسمان
خرس سفید و سیاه، اثر یورگ شوبیگر
خرگوش باهوش، اثر عبدالتواب یوسف با یادداشت ویژه نویسنده برای ترجمه فارسی
درخت الفبا، اثر لئو لیونی
در باغ خرگوش‌ها، اثر لئو لیونی
زنده بیدار
زیبا و مانا، اثر دل روند
سرود کریسمس، اثر چارلز دیکنز
سال پرکار، اثر لئو لیونی
سی مرغ و سیمرغ
سفر کک و مک، اثر لئو لیونی
سه قصه، اثر اومبرتو اکو (از ایتالیایی)
شاعر، اثر لئو لیونی
شب و پیرزن (از انگلیسی)
شهر خوب نقاشی فؤاد الفتیح
فاشیسم ابدی، اثر اومبرتو اکو
قدس رؤیای ما نوشته‌ها و نقاشی‌های کودکان فلسطین
قندیل کوچک، اثر غسان کنفانی
قهرمانان نقاشی، اثر محی الدین لباد
کلید
کولاک
گفتگوها، اثر اوریانا فالاچی (از ایتالیایی)
گنجشک من بدو بدو
لاک پشت باهوش
لبخند بی لهجه، اثر فیروزه جزایری
لرزنده
مال من، اثر لئو لیونی
ماهی سیاهه، اثر لئو لیونی
ماهی فقط ماهی است، اثر لئو لیونی
من خواب صلح می‌بینم، نوشته‌ها و نقاشی‌های کودکان بوسنی
نامزدی، اثر اومبرتو اکو
نوازنده، اثر لئو لیونی
ویکنت نصفه شده، اثر ایتالو کالوینو
هر چیزی رنگی دارد، اثر لئو لیونی
یکی بود که خودش نبود، اثر جانی روداری
یک تخم مرغ عجیب، اثر لئو لیونیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مقالات و پژوهش‌ها

به یاد حمید عنایت[۱۲]
یادها
خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه طالقانی آن پیر پاک ماخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ویرایش

چهل طوطی ترجمه سیمین دانشور و جلال آل‌احمد با طرح‌های اردشیر محصص بی ریشه، ترجمه محمد قاضی، کتاب پنجره
سردار شکلاتی، برنارد شاو، ترجمه سیمین دانشور، روزنه
رمز موفقیت زیستن، کارنگی، ترجمه سیمین دانشور، روزنه
خاطرات عززی، سفیر اسرائیل در ایران، نشر علم
طبیعت استبداد، عبدالرحمان کواکبی، با دو دیپاچه آیت الله طالقانی و دکتر حمید، مصاحبه با تاریخ، اوربانا فالاچی، ترجمه دکتر نصیر السادات سلامیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

 
مصاحبه‌های اوریانا فالاچی با زبان امامی

جوایز و افتخارات

  • «فرزند زمان خویشتن باش» برنده دیپلم افتخار لایپزیک، تحسین شده و نمونه‌ای عالی در کتاب یونسکو؛ Childrens books in developing countries.‎ Anme Pellowski.‎ Unesco.‎ Paris – ۱۹۸۰
  • «عبادتی چون تفکر نیست» اولین برندهٔ جایزهٔ شانزدهمین نمایشگاه کتاب‌های مصور کودکان راین ۱۹۷۹، برنده دیپلم افتخار لایپزیک ۱۹۸۱
  • «آی ابراهیم» برگزیدهٔ شورای کتاب سال ۱۳۶۰، برندهٔ دیپلم افتخار اولین جشنوارهٔ کودک‌ونوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۶۸
  • ترجمهٔ «سه قصه» برندهٔ جایزهٔ برتر کتاب‌های کودکان و نوجوانان ۱۳۹۴، برنده جایزهٔ لاک‌پشت پرنده
  • ترجمه «کتاب عبادتی چون تفکر نیست» به انگلیسی توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با نام «Think is the most waluable prayer»

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

سه قصه

این اثر شامل سه قصه از اکوست و با نقاشی‌هایی از اوجینو کارمی نیز همراه است. قصه اول با نام «بمب و ژنرال» داستانی است از زبان اتم‌های بیچاره‌ای که داخل بمبی اسیرند و فرمانده و ژنرالی که میخواهند به هر بهانه جنگی به پا کنند اما اتمها با همدلی نقشه آن را نقش برآب می‌کنند. قصه دوم با عنوان «سه فضا نورد» داستان سفر سه فضا نورد مشکوک است که با سفری به مریخ دیداری با ساکنان مریخ می‌کنند. قصه سوم نیز با عنوان «کره‌ای دیگر» قصه امپراطور مغرور و متکبری است که می‌خواهد به زور تمدن را به کره خوشبخت دیگری صادر کند. اومبرتو اکو درباره سه قصه گفته است: «این اثر کتابی برای بچه‌ها، بزرگ‌ها و همه کسانی که به قصه نیاز دارند.» اومبرتو اکو نشانه‌شناس، فیلسوف، متخصص قرون وسطی، منتقد ادبی و رمان‌نویس ایتالیایی بود.[۱۳]

آی ابراهیم

قصه یک کفاش به نام ابراهیم را شنیدم که در محله لشگرآباد اهواز زندگی می‌کرد. شنیدم که با خمپاره بعثی‌ها پرواز کرده است و برای من دردناک بود. شاید بیشتر از دو ساعت طول نکشید که قصه "آی ابراهیم" را نوشتم و آن کتاب را به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سپردم. آن موقع رابطه‌ام را با کانون قطع کرده بودم و می‌خواستم به خارج از کشور بروم. آن کتاب را از سر عشق نوشتم. تاکنون چهارصد هزار نسخه از کتاب "آی ابراهیم" بیرون آمده است و یک‌بار هم برنده جایزه شورای کتاب کودک شده است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

 
کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب سال ۱۳۶۰ و برندهٔ دیپلم افتخار اولین جشنوارهٔ کودک ونوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۶۸

پینوکیو

کتاب «پینوکیو» نوشته کارلو کلودی، نویسنده نامدار ایتالیایی است که تاکنون به یک‌صد زبان ترجمه شده است. پینوکیو برای اولین بار در ایران توسط صادق چوبک و بر اساس متن انگلیسی ترجمه شد و بعد از آن نیز تمامی ترجمه‌های آن از انگلیسی و فرانسوی انجام شد. ترجمهٔ غلام‌رضا امامی نخستین ترجمهٔ انجام شده از زبان ایتالیایی به فارسی است. این کتاب که به همراه تصویرگری‌های روبرتو اینوکنتی، تصویرگر ایتالیایی و برنده جایزه اندرسن به همراه دو مقدمه از آنجلو میکله پیه مونتسه، ایران‌شناس، برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی توسط انتشارات سپاس در تهران منتشر شده است. امامی در خصوص این ترجمه گفته است: «ضرب‌المثل ایتالیایی هست که می‌گوید، مترجمان خائن هستند، اما من کوشیدم که در این کتاب خائن نباشم. کتاب پینوکیو برای من یک زیبایی بی‌مرز بود؛ زیبایی بی‌زبان و مکان. من نمی‌دانم در ذهن خالق آن چه گذشته است که متن کتابش همیشه تازه است؛ منتهی می‌توانم بگویم در این کتاب مانند زندگی و تازگی کودکان جهان، عشق، دوستی، صلح و برادری موج می‌زند؛ داستانی است که مانند قصه‌های شرقی لایه به لایه و حماسی است و حتی می‌توان آن را یک داستان مذهبی و تراژیک یاد کرد. بسیاری از مترجمین ما با دقت این کتاب را ترجمه نکرده، بخش‌هایی را از آن حذف و بخش‌هایی را هم به آن اضافه کردند؛ به همین خاطر خوشحالم که برای اولین بار یک ترجمه از زبان اصلی این کتاب به زبان فارسی منتشر می‌شود.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان، نشر شهر، انجام، هرمس، پدیده، نگاه، انتشارات کودکان یزد، دفتر نشر، کتاب گویا، به نگار، موج، افق، کتاب همشهری، نشر شهر، مروارید، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، قلم، هوبا، نشر یزد، روزنه، نشر علم

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

کتاب‌های غلام‌رضا امامی بارها مورد چاپ قرار گرفته از میان آن‌ها کتاب «آی ابراهیم» در نهمین مرحلهٔ چاپ به فروش ۲۷۳هزار نسخه‌ای رسیده است. [۱۴]

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

نوا، نما، نگاه

 
برای غلام‌رضا امامی

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «غلام‌رضا امامی خاطراتش از ۵۰ شخصیت را می‌نویسد / "یادها" روایتی از شهید مطهری و دکتر شریعتی تا جلال آل‌احمد و پرویز کلانتری / "با طالقانی آن پیر پاک" منتشر می‌شود». 
  2. «روایت غلام‌رضا امامی از دیدار آل احمد و شریعتی». 
  3. «در گفت و گو با غلام‌رضا امامی نویسنده و مترجم: ادبیات، همه دیوارها را از میان بر‌می‌دارد». 
  4. «مترجمان خائن هستند/ «پینوکیو»ی اصلی رونمایی شد». 
  5. «درونگرایی مفرط؛ مانع جهانی شدن ادبیات معاصر ایران». 
  6. «امامی: «اکو» همچنان بر بالای درخت زندگی نشسته است». 
  7. امامی، غلامرضا. یاد و یادبود: با بازرگان ادای دینی «کوچک» به مردی «بزرگ». 
  8. «ادبیات، سفر از بودن به شدن است؛ گفت وگو با غلامرضا امامی». آزما (تهران)، ش. ۱۰۴ (۱۳۹۳). 
  9. «گفت و گو با غلام رضا امامی، نویسنده و مترجم درباره هنر و ادبیات متعهد: الگوهای پنهان». سوره اندیشه (تهران)، ش. ۴۲ (۱۳۸۸). 
  10. «درآمد: مقاومت او زمینه مذهبی داشت». یادآور (تهران)، ش. ۴و۵ (زمستان۱۳۸۷ و بهار۱۳۸۸). 
  11. «زندگی، من را برای كار در این حوزه انتخاب كرد». 
  12. به یاد حمید عنایت. ۱۳۷۵. 
  13. «جشن امضای کتاب «سه قصه» با حضور غلام‌رضا امامی». 
  14. ««آی ابراهیم» غلامرضا امامی به چاپ نهم رسید». 

منابع

  • امامی، غلامرضا. «به یاد حمید عنایت». كیان (تهران) سال ششم، ش. ۳۱ (۱۳۷۵). 
  • رجبی، مریم. «ادبیات، سفر از بودن به شدن است؛ گفت وگو با غلامرضا امامی». آزما (تهران)، ش. ۱۰۴ (۱۳۹۳). 
  • ناظمی، سعید. «گفت و گو با غلام رضا امامی، نویسنده و مترجم درباره هنر و ادبیات متعهد: الگوهای پنهان». سوره اندیشه (تهران)، ش. ۴۲ (۱۳۸۸). 
  • رجبی، محمد حسن و سید مهدی طالقانی. «درآمد: مقاومت او زمینه مذهبی داشت». یادآور (تهران)، ش. ۴و۵ (زمستان۱۳۸۷ و بهار۱۳۸۸). 
  • امامی، غلامرضا. «یاد و یادبود: با بازرگان ادای دینی «کوچک» به مردی «بزرگ»». بخارا (تهران) سال ششم، ش. ۴۷ (بهمن و اسفند۱۳۸۴). 

پیوند به بیرون