مجید قیصری

من از رنج‎‎های جنگ صحبت می‎کنمخطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه و مفتخر به نشان درجه‌یک هنری است.[۱]
* * * * *

مجید قیصری، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه می‌شود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب می‌کند، ولی ادامه تحصیل نمی‌دهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با این‌حال تأثیر این دوره را در آثار وی می‌توان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز می‌کند. به‌قصد نویسنده‌شدن قلم به‌دست نمی‌گیرد، امّا به‌دلیل تجربه‌ای که در جنگ دارد، یادداشت‌هایی را که در آن دوره نوشته بود به مرتضی سرهنگی نشان می‌دهد و از سوی وی تشویق به‌نوشتن می‌شود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسنده‌ای که در مدّت بیست‌و پنج‌سالی که قلم به‌دست گرفته، علاوه بر داوری در جشنواره‌های مختلف ادبی،‌ آثار بسیاری در زمینه‌های جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتاب‌ها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص داده‌اند.[۲] او دارندۀ نشان درجۀ یک هنری است و برخی از آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه و راهی بازار بین‌المللی کتاب شده‌اند. همواره در کنار نویسندگی، داستان‌نویسی می‌کرده و «یک‌شنبه‌های داستان» نام کارگاه‌های داستان او در مؤسسۀ شهرستان ادب است که سال‌هاست برگزار می‌شود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت می‌کنند. اگرچه قیصری را بیش‌ازهرچیز با آثار داستانی‌اش در حوزۀ ادبیات جنگ می‌شناسند، اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است. همچون مجموعه‌داستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسین‌شدۀ «سه‌کاهن».

داستانک

خانه پدری‌

«من در خانه خودمان به‌دنیا آمدم، دم‌دمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دی‌ماه. هنوز در همان مکانی که به‌دنیا آمده‌ام نماز می‌خوانم. این کار حس خوبی به من می‌دهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدری‌ام در نارمک خاطره متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمی‌شود شاید اگر در بیمارستان به‌دنیا آمده بودم به این حس نمی‌رسیدم و زندگی در آن خانه برایم خیلی عادی‌تر بود.[۳]

محرم‌های محلّه‌مان

«سال۶۴در منطقه عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محله‌مان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

دوستان شهیدم

«با اسماعیل از سال۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون به‌نام اوست... خیابان «شهید اسماعیل افشاری». کوچه دوازدهم فرعی به‌نام «شهید محمود تاج‌الدین» شد. او هم جوان هفده‎ساله‌ای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچه‌به‌کوچه و خیابان‌به‌خیابان، برایم یادآور خاطرات‌اند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان‌ ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم به‌نام شهید «حسن‌طاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

جغرافیای گورسفید

جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید»، محلهٔ تسلیحات است. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف می‌آمد راه کوچه‌ها بند می‌آمد. کلی راه می‌آمدیم و با همان برف‌ها سرسره بازی می‌کردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

کتابی که مرا به زندگی باز گرداند

«در سال هشتادوهشت پیش از شروع این داستان، از لحاظ روحی درحال خوبی نبودم. رفته‌رفته با نوشتن این داستان حالم دگرگون شد. می‌توانم بگویم این کتاب تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت و توانست مرا به زندگی بازگرداند.»[۴]

قرار نبود نویسنده شوم

«من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از این‌که از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم می‌توانم گمشده‌ام را در رشته روان‌شناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجه شدم آن‌قدر که می‌توانم از مردم یاد بگیرم، از روان‌شناسی یاد نمی‌گیرم، به همین دلیل هم مدام به‌دنبال تازه‌های ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان می‌رفتم، آخرین مجلات و کتاب‌ها همراهم بود. پس از مدتی، با خواندن کتاب‌های تئوری داستان‌نویسی و تمرین فهمیدم که می‌توانم خاطراتم را به شکلی داستان‌گونه و هنری بنویسم.»[۵]

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

«از حاشیه خوشم نمی‌آید. سال گذشته حرف‌ها و دلایل من برای انصراف از جایزهٔ ادبی جلال در رسانه‌ها منتشر شد. حرف جدیدی ندارم تا وقتی این دوره از جلال هم برگزار شود. برخلاف عده‌ای که می‌گویند جایزه‌های ادبی تأثیری در فروش کتاب ندارند، معتقدم اهدای یک جایزه ادبی به هر کتاب، شأن ویژه‌ای به آن می‌دهد.»[۶]

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

محمدجواد جزینی

مهدی‌ یزدانی‌خرم

قاسمعلی فراست

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

سعدی

جلال آل‌احمد

رضا امیر‌خانی

ژانر داستان انقلاب

ژانر داستان جنگ

زوال کلنل

توصیه به داستان نویسان جوان

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

  • او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامه‌ای انصراف داد:
  • مجید قیصری در پی حادثه پلاسکو، نامه سرگشاده‌ای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزه‌ای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است؛ شد.[۱۸]

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

نویسندگان موردعلاقه

نویسندگان جنگی چون «هاینریش بول» و «ارنست همینگوی»، به‌دلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کرده‌بود، از نویسندگان موردعلاقه‌ وی بوده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

  • صلح
  • جنگی بود، جنگی نبود
  • طعم باروت
  • نفرسوم از سمت چپ
  • ضیافت به‌صرف گلوله
  • باغ تلو، رمان
  • قصۀ هشتادوپنج
  • گوسالۀ سرگردان
  • مردی فرشته‌پیکر، داستان بلند
  • سه دختر گل‌فروش
  • ماه‌زده، داستان بلند
  • سه کاهن، رمان
  • دیگر اسمت را عوض نکن، رمان
  • زیرخاکی
  • طناب‌کشی، رمان
  • نگهبان تاریکی
  • جشن همگانی
  • گورسفید

جوایز و افتخارات[۱۹]

 Y برگزیدهٔ کتاب سال ششمین‌ دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷) شهید حبیب غنی‌پور
 Y برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای باغ تلو سال۱۳۸۶
 Y برگزیدهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان برای گوساله سرگردان
 Y برگزیدهٔ جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای گوساله سرگردان
 Y برگزیدهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای سه دختر گل‌فروش
 Y جایزهٔ قلم زرین سال ۸۵ برای «سه دختر گل فروش»
 Y برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «سه دختر گل فروش»
 Y جایزهٔ ادبی اصفهان برای «سه دختر گل فروش»
 Y برندهٔ جایزهٔ پکا برای «ضیافت به صرف گلوله»

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

باغ تلو

«باغ تلو» تراژدی دختری‌است که از کمال مطلوب به وضعیت نامطلوب گذر می‌کند. در تراژدی، شخصیت داستانی ابتدا برتر از دیگر انسان‌ها نشان داده می‌شود. «معصومه، قهرمان ما نیامد.»(ص ۱۳) بعد درحد انسانی معمولی، که اسیر دست پدر و شرایط روزگار است، سقوط می‌کند. «باغ تلو» داستان رئالی‌‌است که روایتی خاطره‌گونه دارد. خواننده با دیدگاه‌های جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی،‌ مسائل اجتماعی و ایدئولوژیکی روبه‌رو می‌شود. شیوهٔ نگارش داستان، دوّار است. مدوربودن زمان اثر، نشان از مدرن‌بودن آن دارد. در این کتاب، داستان نوجوانی بیان می‌شود که خواهر بزرگ‌تر او عازم جبهه است. خواهری که به زندگی محرومان، رسیدگی و در درو محصول به کشاورزان کمک می‌کند. رفتن خواهر و بی‌خبری از او، پیامدهایی برای خانواده به‌همراه دارد که یکی از آنها جابه‌جایی خانواده به مکانی دیگر و زندگی در خفا و محله‌ای جدید است و دیگری اختلافات و درگیری‌هایی که بین اعضای خانواده ایجاد می‌شود که این کشمکش‌ها البته با حرف‌ها و حدیث‌های مردم شدت می‌گیرد...[۲۰] «باغ تلو» را نشر علم در سال۱۳۸۵به بازار کتاب عرضه کرد و قیصری در همان‌سال جایزهٔ مهرگان ادب را برای این رمان به‌دست آورد. این رمان پس از چاپ اول متوقف شد و دیگر تجدیدچاپ نشد.

نقد باغ تلو

راوی این رمان آدم روان‌پریشی است، تفرق‌گفتار دارد و از این لحاظ خیلی قابل‌اعتماد نیست اما ابله هم نیست. قیصری در این رمان یک‌نفر از شخصیت‌ها را به‌عنوان راوی انتخاب کرده که کاری جدید و مدرنیستی ولی متضمن درون‌نگری است؛ چراکه اگر درون شخصیت‌ها کاویده نشود، بار ذهنی داستان کم می‌شود. وقتی راوی اول‌شخص است مشکل می‌توان درباره آن درون نگری کرد البته از این‌گونه خاص می‌توان به رمان «نیوتوچکا» اثر «داستایوفسکی» و یا «از چشم غربی» اثر «کنراد» اشاره کرد که به‌خوبی توانسته‌اند این نقش را برای راوی پرداخت کنند. اما قیصری آن قدرها که باید راوی این شخصیت ها را برای ما درون‌کاوی نمی‌کند و این یکی از نقص‌های جدی «باغ تلو» است. این رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربه زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است. قیصری شخصیتی را انتخاب کرده انتخاب برجسته‌ای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاه مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعاره‌ای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.[۲۱]

حاشیه‌های باغ تلو

مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیث‌های بسیاری برپا کرد. از مشاور وزیر ارشاد و هیئت مدیره انجمن قلم که او را تکفیر ادبی و رمانش را ضدارزش و ضدزن خواندند تا منتقدانی که می‌گویند چرا فرجامِ قهرمانِ قصه که جوانی مؤمن است، تراژیک است. در مقابل کم نبودند منتقدانی که اثر را می‌ستایند و آن را یادآور آثار درخشان ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان می‌دانند. تنها در یک نشست مطبوعاتی رضا امیرخانی، فتح‌الله بی‌نیاز، علی‌الله سلیمی، احمد شاکری و خسرو باباخانی به نقد اثر پرداختند.[۲۲]

توهین به زنان در باغ تلو

به‌عقیده سمیرا اصلانپور از اين كتاب نمی‌شود به‌عنوان كتابی در زمينه‌ دفاع‌مقدس ياد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است و زنان آزاده بايد بيايند دفاع كنند. راضيه تجار با تأكيد بر اين‌كه ضرورت دارد در آثار نوشته‌شده توسط نويسندگان ايرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی باشد، از اين كتاب به‌عنوان توهين آشكار به مقام زن ياد كرد.[۲۳]

گورسفید

مجید قیصری در «گورسفید» داستان دو برادر را روایت می‌کند؛ یکی خشکه‌مقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بی‌کس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. صالح برادر بزرگ‌تر، رهبر گروه افراطی است که خودشان را بالاتر از قانون می‌دانند، در محکمه‌‌های غیابی برای متهمان حکم صادر می‌کنند و خودشان دست به اجرای حکم می‌زنند و می‌خواهند به هر وسیله‌ای فساد را از روی زمین محو کنند. داستان با روایت برادر کوچک‌تر آغاز می‌شود، از همان چند سطر اول مشخص می‌شود صالح برادر بزرگ مرده است. این شروعِ شوکه‌کننده و بهت‌آور از همان ابتدا خواننده را برای کشف دلیل درگذشت این شخصیت به‌دنبال خود می‌کشاند و با خود همراه می‌کند. قهرمان و ضدقهرمان این داستان افرادی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشته‌اند. بازگشتی که با دوران پر تب‌وتاب دولت سازندگی و شاخصه‌های ویژهٔ این دوران همراه است. زمان داستان مربوط به دههٔ هفتاد و مکان آن شهر تهران است. انتخاب تهران به‌عنوان محل وقوع داستان با موضوع داستان هم‌خوانی دارد، چون بیشترین تحولات و تأثیرات دولت سازندگی در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران به‌وقوع می‌پیوندد. نشر افق، «گور سفید» را نخستین‌بار در فروردین٩٨ با۱۱۰۰نسخه منتشر کرد.[۲۴]

نقد گورسفید

قصه خط‌سیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجهیم. خط تقسیم دوبرادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح، برادر تندروی مذهبی که حتی در دیالوگ‌ها با آیات قرآنی و روایات جواب می‌دهد هم برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش می‌برد. درون‌مایه این رمان، یک انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. پیرنگ داستان از کهن‌الگوهای معمایی است و نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. از ابتدای داستان، با نشانه‌گذاری‌های حرفه‌ای نویسنده مواجهیم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش می‌کند پوسیده و می‌ریزد. روتختی چیزی در جامعه آن روز است که از بین‌رفته است شاید درکی از یک حقیقت یا باوری در آن زمان. نام شخصیت‌ها معنای ضمنی دارد. هارون، آسیه و شیث که در داستان کهن‌الگوی هابیل و قابیل را تداعی می‌کند.[۲۵]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

افق، چشمه، سوره مهر، صریر، کمان، انتشارات علمی‌فرهنگی، پالیزان، علم، همشهری

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

  • جامعه‌شناسی رفتار در رمان «طناب‌کشی» بر مبنای نظریه «داغ ننگ»، سیدعلی قاسم‌زاده، نقد ادبی، شماره۲۶، تابستان۱۳۹۳[۲۶]
  • ردّپای رئالیسم‌جادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماه‌زده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخ‌زاده، غلامحسین شریفی‌ولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتی‌خوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵[۲۷]

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

[https://www.mehrnews.com/news/1415586/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D8%AA%D9%84%D9%88-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%DA%A9%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1

  • «باغ تلو»؛ تقابل تراژیک انسانیت و جنگ با یکدیگر]

پانویس

منابع

پیوند به بیرون