مجید قیصری، نویسنده، داور جشنوارههای ادبی و مدرس کارگاههای داستاننویسی است که مفتخر به نشان درجهیک هنری در سال۱۳۹۵ شد.[۱] «قیصری» برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه شده است.
مجید قیصری، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣٦٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشته روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به مرتضی سرهنگی نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص دادهاند.[۲]
«من در خانه بهدنیا آمدم، دمدمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دیماه. هنوز در همان مکانی که بهدنیا آمدهام نماز میخوانم. این کار حس خوبی به من میدهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدریام در نارمک خاطره متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمیشود شاید اگر در بیمارستان بهدنیا آمده بودم به این حس نمیرسیدم و زندگی و آن خانه برایم خیلی عادیتر بود.[۳] »
محرمهای محلّهمان
«سال۶۴در منطقه عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محلهمان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»
دوستان شهیدم
«بااسماعیل از سال۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون نامش به خیابان «شهید اسماعیل افشاری» تغییر یافته است. کوچه دوازده فرعی بهنام «شهید محمود تاجالدین» تغییر نام یافت. او هم جوان هفدهسالهای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچهبهکوچه و خیابانبهخیابان، برایم یادآور خاطراتاند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم بهنام شهید «حسنطاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»
جغرافیای گورسفید
جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید» محلهٔ تسلیحات است. زمانی که خیابان «پدرثانی» را میخواستند آسفالت کنند خاکش را جمع میکردند و مسطح میشد تا برای آسفالت آمادهسازی شود. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف میآمد راه کوچهها بند میآمد. کلی راه میآمدیم و با همان برفها سرسره بازی میکردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
محمدجواد جزینی
«
مجيد قيصری شكارچی موقعيتهای ناگفته جنگ است وخود را تكرار نمیكند و همین او را از داستاننويسان جنگ متفاوت ساخته است. در پی آن نيست كه مسائل و موضوعات نوشتهشده جنگ را ورز دهد. نثر در آثار وی بسيار زيبا، صريح و پخته است.[۴]
قيصری از نويسندگانی است كه توانسته خلق سوژههای جنجالی و نگاههای تازه به جنگ را بهخوبی هدايت كند و از نظر همراهی فرم و تكنيک به لايههای از جنگ بپردازد كه تا بهحال كمتر موردتوجه قرار گرفته است.[۵]
»
قاسمعلی فراست
«
قیصری از معدود نویسندگانی است که تخصصی و حرفهایی مینویسد. او کتابهایش را برای دلش مینویسد؛ نه سفارشی. دو موضوع در آثار قیصری بهصورت جدید پیگیری شده است؛ جنگ و دین که هیچیک در بازار ما چندان طالب ندارد و این یکی از جسارتهای نویسنده است. در روزگار کمرونقی این حوزهها شهامت و درد دین و فرهنگ جنگداشتن تحسینبرانگیز است.[۶]
»
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
«
من از رنجهای جنگ صحبت میکنم. از دردهای جنگ در رمانهای من حرف زده میشود. اینها دفاع مقدس نیست. اینها جنگ است. دفاع مقدس ویژگیهای خاص خودش را دارد. مثلاً فیلم «دیدهبان» آقای حاتمیکیا دفاع مقدس است. اما به هر فیلم دیگری که نمیتوان لقب دفاع مقدس داد. بعضی از فیلمها و رمانها دارند از چیزی بهنام جنگ، و نه چیز دیگر صحبت میکنند.[۷]
»
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
سعدی
«
سعدی در پی نگاهی اخلاقی سعی دارد مطالب و مضامین خود را در قالب حکایات کوتاه طرح کند. آنچه (بهعنوان یک داستاننویس) در پی غور و بررسی در آثار سعدی، میتوان از آنها برکشید این است که حکایات دقیقاً به مثابه بیان موقعیتاند؛ او سعی نمیکند روند تغییر و تحول را مانند آنچه در یک داستان بلند صورت مییابد، پی گیرد؛ سعدی آنچنانکه در داستان کوتاه امروز معمول است، تنها به بیان یک موقعیت میپردازد.[۸]
شخصیت و قلم جلال از همان ابتدا که با وی و آثارش آشنا شدم، روی من تأثیر گذاشت؛ فردی جسور که به همه حوزهها سرک میکشد. او میتوانست فضاهای اجتماعی و لایههای متعدد، مخصوصاً خانوادههای سنتی را ترسیم کند. یکی از مسائلی که در مورد آلاحمد بیان میشود، چندبُعدی یا چندوجهی بودنش است، او هیچگاه خود را محدود به عرصهای نکرد و تنها به دنبال روشنگری و بیان باورهایش بود.[۹]
آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب زمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.[۱۰]
»
ژانر داستان انقلاب
«
پس از گذشت چهل سال ژانری بهنام انقلاب نداریم و آثار این حوزه بهلحاظ سیاسی و اجتماعی بررسی میشوند. از آفتهایی که داستان انقلاب نیز دچار آن میشود همین است که آثاری مانند «مدار صفر درجه» از احمد محمود و «رازهای سرزمین من» نوشته براهنی در دسته آثار انقلابی قرار نمیگیرند چون برخی معتقدند اینگونه آثار باید به رویکرد دینی مردم ختم شوند.[۱۱]
»
زوال کلنل
«
کتاب «زوال کلنل»محمود دولتآبادی هم اثری در ژانر انقلاب است اما بهسبب حساسیت این ژانر، مدتهاست برای چاپ در انتظار مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد بهسر میبرد و چوب انقلابی بودنش را میخورد![۱۲]
»
توصیه به داستان نویسان جوان
«
داستاننویس جوان امروز بهجای هجوم بیرویه به خواندن آثار ترجمه باید وقت خود را برای خواندن بیهقی و بلعمی و شاهنامه تنظیم کند تا مهندسی آنها در قصهگویی و شخصیتپردازی را یاد بگیرد.[۱۳]
»
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
مجید قیصری در پی حادثه پلاسکو، نامه سرگشادهای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزهای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است؛ شد.[۱۴]
او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیده کشور، با انتشار نامهای انصراف داد:
«
انتظار میرفت که نویسندگان را یعنی تمام نویسندگان را مدافع ارزشهای والای انسانی بدانید حتی کسانی که روزگاری با ما دشمن بودند و همکیش ما نبودند. تقسیمبندی زودگذر و سیاسی را به عهده سیاسیون بگذارید و در روزگاری که دیگران بذر نفاق میکارند و بیاعتمادی سکه رایج شده، شما اعتماد جلب کنید. رمان میآموزد که «بنیآدم اعضای یکدگرند» پس به مشترکات نگاه کنیم تا تفاوتها. من از آنجا که سالهاست از جنگ نوشتهام و ضدجنگ خواندهاند این تعریف از ارزش را متوجه نمیشوم. با اینکه می دانم شما نیتخیر دارید ولی چون این حرکت جز رنجش و فاصله تا اینلحظه چیزی به ارمغان نداشته است از حضور در آن منصرف میشوم.»[۱۵]
»
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
نویسندگان موردعلاقه
نویسندگان جنگی چون «هاینریش بول» و «ارنست همینگوی»، بهدلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کردهبود، از نویسندگان موردعلاقه وی بودهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
Y برگزیدهٔ کتاب سال ششمین دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷) شهید حبیب غنیپور Y برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای باغ تلو سال۱۳۸۶ Y برگزیدهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان برای گوساله سرگردان Y برگزیدهٔ جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای گوساله سرگردان Y برگزیدهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای سه دختر گلفروش Y جایزهٔ قلم زرین سال ۸۵ برای «سه دختر گل فروش» Y برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «سه دختر گل فروش» Y جایزهٔ ادبی اصفهان برای «سه دختر گل فروش» Y برندهٔ جایزهٔ پکا برای «ضیافت به صرف گلوله»
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)