ایماژیسم یا تصویرگرایی Imagism، عنوانی است که بر مکتبی نهادند که عده‌ای شاعر جوان با استعداد و قدرت شاعری متفاوت آن را در شروع قرن بیستم میلادی در انگلستان بنیان نهادند. البته این شاعران جوان را نباید با شاعرانی که در همان‌ سال‌ها عنوان «جورجین» Georgian گرفته بودند و تقریباْ نظرات مشابه ایماژیست‌ها Imagistes را داشتند، اشتباه گرفت. ایماژیست‌ها دارای این مشخصه بودند که حرف تازه‌ای داشتند، به طور قاطعی ضد ادبیات ویکتوریایی و رمانتیسم بودند و مبشر شعری تازه در جامعه‌ای که از اشکال قدیم شعر خسته شده بود. این شاعران، که هر کدام دارای عقاید خاص خود بودند، زیر یک پرچم گرد آمدند و همگی دارای آموزه‌های متمرکز و مشخص بودند که البته در همه حال روشن و همسان می‌نمود. واژهٔ ایماژیسم را برای اولین‌بار در سال ۱۹۱۲ میلادی، «ازرا پاوند»، شاعر آمریکایی، که به طور موقت در انگلستان اقامت داشت، آفرید. نمی‌توان تاریخ پیدایش فکر ایماژیسم و نیز اثر ایماژیستی را تعیین کرد. اشعاری که می‌شد ایماژیستی‌شان خواند از سال ۱۹۰۸ پیدا شده بود. از جملهٔ این اشعار، شعری از «ادوارد استورر» است که «ایماژها» نام دارد و در مجموعهٔ شعر او با عنوان «آیینه‌های وهم» چاپ شد.[۱]
این مکتب عمری کوتاه داشت و پس پایان جنگ جهانی اول، از میان رفت و نتوانست جامعهٔ ادبی انگلستان را آن‌طور که باید به خود جذب کند. به طور کلی ایماژیست‌ها در حیات ادبی خود، چهار گزیده Anthology، به ترتیب در سال‌های ۱۹۱۴، ۱۹۱۵، ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ میلادی منتشر کردند. از پیشتازان این مکتب ادبی، ازرا پاوند بود که توجه او به ایماژها و یا تصاویر، از علاقهٔ شدید او به ادبیات شرق، چین و ژاپن، سرچشمه می‌گرفت. او در طرح مکتب ایماژیسم و آفرینش اشعار ایماژیستی به شدت تحت تأثیر هایکوهای ژاپنی بود.[۲] این درحالی است که برخی ایماژیسم را یک مکتب ادبی نمی‌دانند[۳] و آن را مرحله‌ای گذار از سمبولیسم به جنبش‌ها و مکاتب مدرن‌تر قرن بیستم به شمار می‌آورند. [۴] از طرفی در این امر که سنگ‌بنای شعر مدرن را ایماژیست‌ها و دیگر نهضت‌های ادبی مشابه آن نهاده‌اند و آرای آنان هسته اصلی جریان شاعری امروز جهان است، اتفاق نظر وجود دارد. [۴]

تصویرگرایی
نام اصلی ایماژیسم و ردپایش در ادبیات معاصر ایران
سبک نوشتاری ادبی‌پژوهشی
«ایماژ» آن چیزی است که عقده‌ای ذهنی و احساسی را در لحظه‌ای از زمان ارائه می‌کند. من اصطلاح «عقده» را بیشتر به مفهوم فنی آن استفاده می‌کنم که در میان روان‌شناسان جدید، مانند «هارت»، رواج دارد... بهتر آنکه در زندگی یک تصویر ارائه دهیم تا آثاری قطوری را بسازیم و روی‌هم انباشت کنیم.
ازرا پاوند، مجلهٔ شعر(poetry magazine)، ص ۲۰۰

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦






داستانک

اولین ایماژیست‌ها

پاوند به دنبال شعر خوب می‌گشت تا به منظور چاپ در مجبهٔ شعر برای هاریت مونرو بفرستد و این شعر خوب را در اشعار متأخر هیلدا دولیتل(Hilda Doolittle) و ریچارد آلدینگتون(Richard Aldington) یافت. آنان اغلب در چایخانه‌ای در کنزینگتون یکدیگر را می‌دیدند و اشعار خود را برای نقد به پاوند می‌دادند. در یک چنین دیداری در سال ۱۹۱۲ میلادی بود که پاوند به این دو شاعر گفت که آنان ایماژیست هستند (و آنان تعجب کردند.) کاربرد این کلمهٔ مشخص با تلفظ فرانسوی که شاید تلویحاً ارتباط آان را با مکتب مدرن فرانسوی القا می‌کرد، کم‌کم متروک شد و بدیل انگلیسی آن جای آن را گرفت. ریچارد آلدینگتون در خودزندگینامه‌اش می‌گوید که احتمالاً این نخستین بار بود که این کلمهٔ عجیب و غریب را می‌شنید. چنان‌که خود می‌گوید، به اعتقاد او، این اسم به دل پاوند نشسته بود و آن را «برای موقعیت مناسب ذخیره کرده بود»، و برای پاوند این «همان موقعیت مناسب» بود. او (پاوند) چنان مجذوب شعر‌های هیلدا دولیتل شده بود که اصرار داشت امضای پای آن شعرها «اچ. دیِ. ایماژیست» باشد.[۴]

تاپالهٔ گاو

شعر «قو»، متعلق به اف. اس. فلینت، دو نسخه داشت که یکی مربوط به قبل از ایماژیست شدن فلینت و دیگر نسخه، نسخهٔ ایماژیستی آن شعر بود. این شعر بعداً در مجادله‌ای میان پاوند و فلینت مطرح شد، مجادله‌ای که دربارهٔ تعبیر پاوند از ایماژیسم و نظر او دربارهٔ به‌وجود‌آمدن این نهضت که در مقاله‌ای به نام «تاریخچهٔ ایماژیسم» در شمارهٔ مخصوص ایماژیسم مجلهٔ اگوئیست چاپ شد، درگرفت. پاوند به فلینت نوشت که به نظر او تاریخچهٔ فلینت مزخرف (تاپالهٔ گاو bullshit) بوده است. فلینت پاسخ داد:

خوش‌حالم که این مقاله را تولید گاوی نر می‌دانید، زیرا ممکن بود آن را تولید گاوی ماده، یا بدتر از آن، گاوی اخته بدانید.

همچنین فلینت در این پاسخ اشارتی شخصی‌تر می‌کند:

در مورد انرژی... به خاطر آن‌چه کردید درخور هر اعتباری هستید... اما آن‌جا که شکست خورده‌اید، ازرای عزیز... روابط شخصی شماست؛ و تکرار می‌کنم، ما همه از آن متأسفیم... شما رفیق خوبی نبوده‌اید، همین و همین!

بدین ترتیب دشمنی تلخی میان آنان به‌ وجود آمد که تا سال ۱۹۲۱ به طول انجامید. پاوند از تأکید فلینت بر مرحلهٔ پیش از ایماژیسم استورر عصبانی بود و آن را «سُس شیرینی» می‌خواند که هیچ‌وجه نمی‌توانست به «صلابت هلنی» هیلدا دولیتل منجر شود. [۴]

تعریف و اصول

از آن جایی که بین مکاتب ادبی مرز دقیق و قاطعی وجود ندارد و گاهی شباهت‌هایی میان آثار مختلف مکاتب دیده می‌شود، برای یافتن بهترین و بهینه‌ترین تعریف از یک مکتب ادبی، باید به سخن افرادی مراجعه کرد که خود را عضو آن مکتب می‌دانند، رجوع کرد و در حرف‌هایشان به به دنبال تعریف ایشان از آن مکتب گشت.

ازرا پاوند: ایماژ به مثابه عقده و دستورالعمل شعر ایماژیستی

 
از چپ: جیمز جویس، ازرا پاوند، فورد مادوکس فورد و جان کین

اف. اس. فلینت: آموزهٔ تصویر

تاریخچه

در سال ۱۹۰۸، تی. ای. هیوم (T. E. Hulme)، دانشجوی اخراجی رشتهٔ ریاضیات دانشگاه کمبریج و انصرافی از رشتهٔ زیست‌شناسی دانشگاه لندن، که در طی این‌ سال‌ها به مطالعه دربارهٔ فلسفه و شعر پردخته بود، گروهی از جامعهٔ ادبی لندن را برای بحث در مورد مباحث ادبی به دور خود جمع کرد و آن جمع را «باشگاه شاعران» خواند. [۴] استورر، شاعر فراموش‌شده، که دیگر نامش در تذکره‌ها هم دیده نمی‌شود، یکی از اعضای فعال باشگاه شاعران بود که فعالیت‌شان در حوالی سال‌های ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۰ حاکی از توجه تازه‌ای به سرنوشت شعر بود. لندن که دست‌خوش پول‌پرستی و غرور و حرص مال‌اندوزی بود، در عین حال مرکز زندهٔ تلاش‌های ادبی دنیای انگلوساکسون شمرده می‌شد. ازرا پاوند و تی. اس. الیوت به زودی چهره‌های مسلط بر این جریان اندیشه شدند و در رأس نهضت ایماژیستی قرار گرفتند. در باشگاه شاعران که معمولاً بحث‌های داغ دربارهٔ مسئلهٔ شعر درمی‌گرفت، شاعرانی با تمابلات مختلف گرد می‌آمدند: کهنه‌پرستان ویکتوریایی، شاعران «جورجین» و طرفداران نهضت جدید که نمی‌دانستند چگونه خود را از زیر یوغ گذشته نجات دهند.[۶]
در میان این نوجویان، هیوم، پیشاهنگ و تئوریسین گروه بود و رویکردی ضد رومانتیکی داشت. او کم شعر می‌گفت، اما مقاله‌هایی دربارهٔ فلسفهٔ هنر نوشته بود که پس از کشته‌شدن او در جنگ منتشر شد و تأثیر او بر تی‌. اس. الیوت تأیین‌کننده بود. اف. اس. فلینت (F. S. Flint) نویسندهٔ اولین مقالهٔ تحقیقی دربارهٔ ایماژیست‌ها و دربارهٔ مبدأ و نیز اهداف این نهضت با پاوند درگیر شد. خود پاوند هم که تیپ سرکش آن روزگار بود، و نیز چند نفری که نامشان در تاریخ ادبیات جای نگرفته است، چنان بحث‌ و جدل‌های شدیدی به راه می‌انداختتند که به تدریج شعر جایگاه مهمی در شهر پیداکرد.[۷] اصطلاح ایماژیسم در سال ۱۹۱۲ میلادی، برای اولین بار، توسط پاوند به کار رفته بود. [۴]
در همان ایام، ریچارد آلدینگتون که با رمان خود تحت عنوان مرگ قهرمان Death of a Hero مشهور شده بود، عمراه با اچ. دی. (هیلدا دولیتل) به گروه پیوست. در مارس ۱۹۱۳ پاند در مجلهٔ «شعر»(Poetry) که در شیکاگو به مدیریت هریت مونرو Harriet monroe منتشر می‌شد، اولین فرمان‌های گروه را با «چند نفی» a few don'ts چاپ کرد. کمی بعد اولین تذکره‌اش را با عنوان «ایماژیست‌ها» با اشعاری از آلدینگتون، هیلدا دولیتل، فلینت، اسکیپویت کانل، امی لوئل،امی لوئل،ویلیام کارلوس ویلیامز، فورد مادوکس فورد، الن آپوورد و جان کورنوسمنتشر کرد. ازرا پاوند بر اساس اندیشه‌هایی که از ایماژیسم داشت، اشعار این شاعران را انتخاب کرد. در تابستان ۱۹۱۴، امی لوئل ی ضیافت شام ایماژیستی ترتیب داد و پاوند که احساس ‌می‌کرد که لوئل او را در سایه خواهد گذاشت، از گروه جدا شد و اعلام کرد که ایماژیسم فضای بسیار تنگی دارد و رفته‌رفته به «امی‌ژیسم»(ترکیب نام لوئل با ایسم) تبدیل می‌شود. این‌کار، ایماژیست‌ها را در سراشیب انشعاب انداخت.[۸]
با وجود این، گروه ایماژیست‌ها باز هم مدتی به حیات خود ادامه داد. زیر رهبری غیررسمی آلدینگتون و امی لوئل، سه جلد کتاب تحت عنوان «چند شاعر ایماژیست» Some Imagist Poets در سال‌های ۱۹۱۵، ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ انتشار یافت. مقدمهٔ جلد اول (۱۹۱۵) را به اضافهٔ نوشتهٔ پاوند در این باره می‌توان بیانیهٔ ایماژیستی تلقی کرد. همچنین مقالهٔ اف. اس. فلینت در ویژه‌نامه ایماژیسم مجلهٔ The Egoist (مه ۱۹۱۵ میلادی) انتشار یافت و تاریخچه و مسیر نهضت را بیان کرد.[۸]

ایماژیسم در شعر فارسی

در ایران برخی از شاعران معاصر، از پیروان این مکتب به شمار می‌روند و یا تأثیر به سزایی از این مکتب پذیرفته اند. در این باره می‌توان از شاعران زیر نام برد:

نیما: «خانه‌ام ابری است»

نیما یوشیج، بیشترین تأثیر را بر رواج مدرنیسم در شعر ایران داشت و او بود که با محور قرار دادن ابژه در شعر، که منظور از آن درک اهمیت محیط در خارج از جهان ذهنی شاعر و به کارگیری آن در شعر است، از عینیت‌بخشی محیط پیرامون و ورود آن به شعر سخن گفت. به نظر او تعدد مفاهیم کثرت در دیدنی‌هاست. نیما می‌گوید:
خانه‌ام ابری است
یک‌سره روی زمین ابری است با آن.
از فراز گردنه، خرد و خراب و مست
باد می‌پیچد.
یک‌سره دنیا خراب از اوست.
و حواس من.
آی نی‌زن، که تو را آوای نی برده است دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته است.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می‌برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است،
و به ره ، نی‌زن که دایم می‌نوازد نی، در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش.
شعر با تصویرکردن خانه‌ای که ابری است، آغاز می‌شود. اما تصویر «باد» محوریت توصیف ابژه در شعر و تصویرگر فضای غایب و سرتاسری در شعر است. تأکید شاعر بر انتقال مفهوم با تصویر باد، از تکرار آن در هر دو بند شعر آشکار است. ویژگی بارز این شعر ابهام است که با ایماژهای واضح و دقیقی مانند: باد، ابر،باران،آفتاب و دریا در شعر او نمود یافته است. به طور کلی ایماژیسم در شعر نیما شکلی آرام و نامحسوس دارد و بافت زمانی شعر او هم غالباً ساده و روان است.[۹]

فروغ فرخزاد: تثبیت ایماژ در شعر فارسی

فروغ فرخزاد از دیگر شاعران معاصر است که در دفترهای شعر او مانند «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» ، متأثر از مکتب ایماژیسم است و تصویرهای مدرن و بی‌ربط و منطق تی. اس. الیوتی در آن دیده می‌شود. فروغ با وارد کردن اشیا روزمره به صورت بی‌واسطه و عینیت‌بخشی آن در شعر تحت تأثیر نیما بوده و گذر از سوژه و تبدیل آن به ابژه در تصویرهای مدرن تی‌. اس. الیوتی او حاصل همین تأثیر است. به عنوان مثال در این شعر از فروغ فرخزاد:
یک پنجره که مثل حلقهٔ چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد
و باز می‌شود به سوی وسعت این مهربانی آبی‌رنگ
شعر، تصویرگر یک پنجره است که طبیعتاً باید رو به آسمان باز شود، اما به قعر زمین گشوده می‌شود. در تصویر بعد دوباره این پنجره به سوی روشنایی بازمی‌شود که وسیع، آبی و مهربان است. پنجره در این شعر کاربردی پارادوکسیکال دارد و مجموعه‌ای متضاد از مفاهیمی مانند چاه، پنجره، زمین، آسمان، محدودیت، وسعت، سیاهی، آبی، نور، ظلمت که در کلیت خود دارای وحدت ارگانیک است با تصاویر بی‌ربط و منطق امااثرگذار در کنار هم مونتاژ شده‌اند.[۹]

احمدرضا احمدی: نمایندهٔ مسلم مکتب ایماژیسم

بررسی اشعار احمدرضا احمدی، به ویژه دفتر شعر «من فقط سپیدی اسب را گریستم»، نشان می‌دهد که تصاویر با گریز از معنا و محتوا، موجب پیدایش فرم در شعر او شدند. اصالت تصویر، آزادی در انتخاب وزن و موضوع، به کارگیری زبان گفتاری و ابهام، از ویژگی‌های ایماژیستی شعر احمدی است. شگرد ایماژیسم در اشعار او در بسامد بالایی به کار رفته است و رگه‌های غنی از این شگرد در شعر او دیده می‌شود؛ تا جایی که می‌توان او را نمایندهٔ مسلم مکتب ایماژیسم در شعر معاصر ایران دانست.[۹]
در شعر احمدی به جای خلق شعر، نظم منطقی جای خود را به انبوهی از تصاویر می‌دهد که همانند مونتاژهای سینمایی، ظاهراً بدون ازتباط در کنار هم قرار گرفتند و این ویژگی به معناگریزی در شعر او دامن می‌زند. در شعر او غالباً رنگ، ریتم و اشیا با محیط او همسان می‌شود و ایماژهای بی‌ربط و منطق اما زیبا، با نمادهای بریده در محور افقی، نشانه‌های ثابت ایماژیستی در شعر او را تشکیل می‌دهند. برای مثال شعر «خانهٔ ما» در مجموعهٔ شعر «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، در ردهٔ اشعاری است که با ایماژهای متضاد رگه‌هایی غنی از تصاویر ایماژیستی را به تصویر می‌کشد. شعر از ساختاری روایت‌گونه برخوردار است و با تغییر ماهیت تصاویر، در پی انتقال پیام با ترسیم فضای ایماژیستی، عینی و قابل رؤیت با ایماژهای فرازمانی و فرامکانی مخاطب است. [۹]

شمس لنگرودی: تأویل‌پذیری ایماژ

شعر شمس لنگرودی اغلب فاقد اندیشهٔ خاص و ایدئولوژی است. او به این نظر که «هنر اگر می‌خواهد حیات مجدد یابد، نباید هیچ‌گونه اندیشهٔ فرهنگی بر ما تحمیل کند» عمل می‌نماید. شعر شمس لنگرودی نیز اغلب، فاقد اندیشهٔ خاص و ایدئولوژی می‌باشد و با کمک تصویرسازی از آرمان فاصله گرفته است. شعر او می‌تواند مانند یک قطعه عکس، قابل تحسین باشد و چون یکی از خصیصه‌های شعر ایماژیستی، تأویل‌پذیری است، شعر تصویری شمس نیز تأویل‌پذیر است و مخاطب خود را جهت خلق معانی، روبروی تصویر عکاسی‌شدهٔ خود نگاه می‌دارد و با او اجازه می‌دهد تا تأویل خود را به شعر انشا کند.[۱۰]

منابع‌شناسی

منابع فارسی

  • سیدحسینی، رضا، «مکتب‌های ادبی»، تهران، انتشارات نگاه،
  • مجلهٔ ادبی زنده‌رود، پاییز ۱۳۷۱، شمارهٔ اول
  • ن‍وری‌ ک‍وت‍ن‍ائ‍ی‌، ن‍ظام‌ال‍دی‍ن‌، «از اونانیسم تا ایماژیسم»، تهران، مؤسسهٔ چاپ و انتشارات یادوارهٔ اسدی: ایران سخن: ثامن‌الائمه‏‫، ۱۳۸۸

منابع به زبان‌های دیگر

  • Pound, Ezra, "ABC of Reading",New Directions; Reprint edition, 2010
  • Harmer, J. B., "Victory in Limbo: Imagism 1908-1917", St. Martin's, 1974
  • Kempton, Gery, "Imagism Essays On Initiation Impact And Influence", University of New Orleans Press, 2003
  • Blasisdell, Bob, "Imagist Poetry: An Anthology", Dover Thrift, 2011
  • Jones, Peter, "Imagist Poetry", Penguin, 2001
  • Hughs, Glenn, "Imagism and the Imagists; A Study in Modern Poetry", Biblo-Moser, 1973
  • De Chasca, Edmund S., "John Gould Fletcher and Imagism", University of Missouri Press, 1978
  • Olsen, Flemming, "Between Positivism and T.S. Eliot: Imagism and T.E. Hulme", University Press of Southern Denmark, 2008
  • Gray, Richard, "A History of American Poetry", Wiley-Blackwell,2015
  • Pratt, William, "The Imagist Poem", plume, 1963

پانویس

  1. سیدحسینی، رضا. مکتب‌های ادبی. صص. ۶۳۹ و ۶۴۰.
  2. مرتضایی، جواد و حسین حسینی وردنجانی. خاقانی و ایماژیسم. بهار و تابستان ۱۳۹۶. 
    1. صمدی، مهرداد. دربارهٔ‌ شعر احمدرضا احمدی. تابستان ۱۳۸۶. 
  3. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ جونز، پیتر. مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی. 
  4. ۵٫۰ ۵٫۱ خاکیانی، رضا. چند نوشته از تصویرگرایان. 
  5. سیدحسینی، رضا. مکتب‌های ادبی. ص. ۶۴۰.
  6. سیدحسینی، رضا. مکتب‌های ادبی. ص. ۶۴۱.
  7. ۸٫۰ ۸٫۱ سیدحسینی، رضا. مکتب‌های ادبی. ص. ۶۴۳.
  8. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ عبدی، زهرا، عباس خائفی و حسن سید ترابی. ایماژیسم در شعر احمدرضا احمدی. ۵۹-۷۶. 
  9. دهقان، علی و حسین رزی‌فام. شعر ایماژیستی شمس لنگرودی و تأثیر سبک هندی، هایکو و کاریکلماتور در آن. 

منابع

  1. سیدحسینی، رضا (۱۳۸۴). مکتب‌های ادبی. تهران: نگاه. شابک ۹۶۴۳۵۱۰۹۵۶.
  2. مرتضایی، جواد و حسین حسینی وردنجانی. «خاقانی و ایماژیسم». ادب فارسی، ش. ۱۹ (بهار و تابستان ۱۳۹۶). 
  3. صمدی، مهرداد. «دربارهٔ‌ شعر احمدرضا احمدی». گوهران، ش. ۱۶ (تابستان ۱۳۸۶). 
  4. جونز، پیتر. «مروری بر ایماژیسم: تصویرگرایی در شعر انگلیسی». زنده‌رود، ش. ۱ (پاییز ۱۳۷۱). 
  5. خاکیانی، رضا. «چند نوشته از تصویرگرایان». زنده‌رود، ش. ۱ (پاییز ۱۳۷۱). 
  6. عبدی، زهرا، عباس خائفی و حسن سید ترابی. «ایماژیسم در شعر احمدرضا احمدی». زبان و ادب فارسی، ش. ۲۳۱ (بهار و تابستان ۱۳۹۴): ۵۹-۷۶. 
  7. دهقان، علی و حسین رزی‌فام. «شعر ایماژیستی شمس لنگرودی و تأثیر سبک هندی، هایکو و کاریکلماتور در آن». زیبایی شناسی ادبی، ش. ۱۷ (پاییز ۱۳۹۲): ۳۱-۵۸. 

پیوند به بیرون